Free English Class! Topic: Secrets and Lies! 🙊🤐 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this English lesson about secrets

خوب، سلام و به این درس انگلیسی در مورد راز

and lies. Communication is more than just having conversations.

و دروغ خوش آمدید. ارتباط چیزی فراتر از گفتگو است.

It has some nuances. It has some different aspects to it.

ظرافت هایی دارد. جنبه های مختلفی دارد.

One of those is sometimes people don't tell you

یکی از آنها این است که گاهی مردم همه چیز را به شما نمی گویند

everything. Sometimes, they have secrets that they don't

. گاهی اوقات، آنها رازهایی دارند که نمی

want to tell and sometimes people tell you things that

خواهند بگویند و گاهی اوقات مردم چیزهایی را به شما می گویند

aren't true. Sometimes, people lie to you. Uh so, in this

که واقعیت ندارد. گاهی اوقات مردم به شما دروغ می گویند. خب، در این

English lesson, I'm going to go over some words and phrases

درس انگلیسی، من قصد دارم چند کلمه و عبارات

related to the topic of secrets and lies. This isn't a lesson

مرتبط با موضوع راز و دروغ را مرور کنم. این درسی نیست

where I teach you how to lie I think most people are truthful

که در آن به شما یاد بدهم چگونه دروغ بگویید، فکر می‌کنم اکثر مردم راستگو هستند،

but I think everyone tells lies every once in a while and

اما فکر می‌کنم همه هر چند وقت یک‌بار دروغ

that's kind of on you to decide when you do that and when you

می‌گویند و این به شما بستگی دارد که تصمیم بگیرید چه زمانی این کار را بکنید و چه زمانی

don't. Um but we'll start by talking a little bit about

نکنید. اوم، اما ما با کمی صحبت در مورد

secrets, different words and phrases related to secrets.

اسرار، کلمات و عبارات مختلف مربوط به اسرار شروع می کنیم.

Things that you don't want to tell people and then we'll

چیزهایی که شما نمی خواهید به مردم بگویید و بعد

spend some time talking about lies after that. A secret. A

از آن مدتی را صرف صحبت درباره دروغ ها می کنیم. یک راز.

secret is something that you know that you don't tell anyone

راز چیزی است که می دانید و به دیگران نمی گویید

else. A secret can be shared between one or two or three or

. یک راز را می توان بین یک یا دو یا سه یا

more people. So sometimes people will have a secret and

چند نفر به اشتراک گذاشت. بنابراین گاهی اوقات مردم رازی دارند و

they'll share that secret with a friend. So maybe um my

آن راز را با یک دوست در میان می گذارند . پس شاید

brother and I have a secret. Maybe we're planning a party

من و برادرم رازی داریم. شاید در حال برنامه ریزی برای یک مهمانی هستیم

for somebody. But it's a secret. So we know that we're

. اما این یک راز است. بنابراین ما می دانیم که در حال

doing it. But we do not talk about it openly. We do not tell

انجام آن هستیم. اما ما آشکارا در مورد آن صحبت نمی کنیم. ما به دیگران نمی گوییم

other people what we are doing or what we are thinking. So it

که داریم چه کار می کنیم یا به چه فکر می کنیم. پس

is a secret. Secrets can be uh for good things and also for

این یک راز است. رازها می توانند برای چیزهای خوب و همچنین برای

bad things. Sometimes people have secrets that they keep

چیزهای بد باشند. گاهی اوقات مردم رازهایی دارند که آنها را حفظ می کنند

because they just don't want people to know certain things

زیرا نمی خواهند مردم چیزهای خاصی

about their lives. Maybe they're things that to them

در مورد زندگی آنها بدانند. شاید آنها چیزهایی هستند که برای

when they were younger maybe there are things that they did

آنها در جوانی ممکن است کارهایی وجود داشته باشد که آنها انجام داده اند،

maybe they uh participated in criminal activity and they want

شاید آنها در فعالیت های مجرمانه شرکت کرده اند و می خواهند

to keep that a secret hopefully no one did that hopefully no

این راز را حفظ کنند. امیدوارم هیچ کس این کار را انجام نداده

one was um a thief in their youth and is now keeping that a

باشد. اکنون این راز را حفظ می کند،

secret so I just used the phrase to keep a secret

بنابراین من فقط

probably one or two times in that explanation. This is how

یک یا دو بار در آن توضیح از عبارت برای حفظ یک راز استفاده کردم.

we talk about what you do with a secret. You keep the secret.

ما در مورد کاری که با یک راز انجام می دهید اینگونه صحبت می کنیم . شما راز را نگه دارید

Okay? It's kind of a funny verb because to keep usually refers

باشه؟ این یک فعل خنده دار است زیرا نگه داشتن معمولاً

to physical things. But you keep a Secret when you keep a

به چیزهای فیزیکی اشاره دارد. اما وقتی رازی را نگه میدارید یک

secret it means you don't tell anyone what the secret is

راز را نگه میدارید، به این معنی است که

sometimes before people tell you something they'll say hey

گاهی اوقات قبل از اینکه دیگران چیزی به شما بگویند که می گویند هی

can you keep a secret and what they're saying is are you able

می توانید یک راز را حفظ کنید و آنچه آنها می گویند این است که آیا می توانید راز را حفظ کنید، به کسی نمی گویید.

to make sure you don't tell anyone else what I'm going to

مطمئن باشید چیزی را

tell you in a moment can you keep a secret so the phrase we

که در یک لحظه به شما می گویم به هیچ کس دیگری نمی گویید آیا می توانید یک راز را حفظ کنید، بنابراین عبارتی

use when we're talking about secrets is the phrase to keep a

که ما وقتی در مورد راز صحبت می کنیم استفاده می کنیم عبارت نگه داشتن یک

secret I'm really good at keeping secrets if someone

راز است که من واقعاً در حفظ آن مهارت دارم راز اگر کسی

tells me something and says can you keep this a secret, it's no

چیزی به من بگوید و بگوید آیا می توانی این راز نگه داری،

problem for me. It's very easy for me to keep a secret. Some

برای من مشکلی نیست. نگه داشتن راز برای من بسیار آسان است. بعضی ها

people can't say that. For some people, uh you say, hey, could

نمی توانند این را بگویند. برای برخی از مردم، اوه شما می گویید، هی، آیا

you keep a secret? They say yes and then you tell them

می توانید یک راز را حفظ کنید؟ آنها می گویند بله و بعد شما

something and then they go and tell someone right away because

چیزی به آنها می گویید و آنها می روند و بلافاصله به یکی

they can't keep a secret. Sometimes, people do things in

می گویند زیرا نمی توانند رازی را حفظ کنند. گاهی اوقات مردم کارهایی را در خفا انجام می دهند

secret. When you do something in secret, it means you do it

. وقتی کاری را مخفیانه انجام می دهید ، به این معنی است که آن را

without other people knowing it. So, in our area of Ontario,

بدون اینکه دیگران بدانند انجام می دهید. بنابراین، در منطقه ما در انتاریو،

Canada, sometimes people grow a certain kind of plant in their

کانادا، گاهی اوقات مردم نوع خاصی از گیاه را

house in secret. A plant that is illegal. A plant that they

در خانه خود مخفیانه می کارند. گیاهی که غیرقانونی است. گیاهی که آنها

grow and harvest and sell and then eventually people will

رشد می کنند و برداشت می کنند و می فروشند و در نهایت مردم

smoke that plant and they do it in secret because it's illegal

آن گیاه را دود می کنند و این کار را مخفیانه انجام می دهند زیرا

to grow a certain number of those plants. So when you do

پرورش تعداد معینی از آن گیاهان غیرقانونی است. بنابراین وقتی

something in secret, you do it behind closed doors. That's

کاری را مخفیانه انجام می دهید، آن را پشت درهای بسته انجام می دهید. این

another phrase. You do it where someone can't see you. You do

یک عبارت دیگر است. شما این کار را در جایی انجام می دهید که کسی شما را نبیند. شما این کار را انجام می دهید

it so that whatever you're doing is a secret instead of

تا هر کاری که انجام می دهید به جای

being public knowledge, public knowledge would be the opposite

اطلاع عمومی، راز باشد، دانش عمومی

of a secret. Sometimes, governments have papers and

برعکس راز باشد. گاهی اوقات، دولت ها اسنادی دارند و

they mark them top secret. Maybe you've watched a spy

آنها را کاملا محرمانه علامت گذاری می کنند. شاید شما یک فیلم هیجان انگیز جاسوسی را تماشا کرده باشید

thriller. Maybe you've watched a James Bond movie in the past.

. شاید در گذشته یک فیلم جیمز باند را تماشا کرده باشید.

Often, in a James Bond movie, he'll be trying to get some

اغلب، در یک فیلم جیمز باند، او سعی می کند اسنادی را به دست آورد

documents that are top secret documents. He'll be looking for

که اسناد فوق سری هستند . او به دنبال

documents that have been stamped and say top secret on

اسنادی می‌گردد که مهر زده شده‌اند و می‌گوید کاملاً محرمانه روی

them um because that's what spies do, I guess. I guess they

آن‌ها امم ، چون حدس می‌زنم جاسوس‌ها این کار را انجام می‌دهند. حدس می زنم آنها

go around looking for top secret documents. So, when

به دنبال اسناد فوق سری می گردند. بنابراین، وقتی

something is top secret, it means that it's a government

چیزی کاملا محرمانه است، به این معنی است که آن یک

document or even a project, there could be a top secret

سند دولتی یا حتی یک پروژه است ، ممکن است یک پروژه فوق سری وجود داشته باشد

project um and it means that not no one is allowed to know

و به این معنی است که هیچ کس اجازه

about it unless the government says they can. It's top secret.

ندارد از آن مطلع شود، مگر اینکه دولت بگوید که می تواند. کاملا محرمانه است.

When I was a kid, we often had secret hideouts. A secret

وقتی بچه بودم اغلب مخفیگاه های مخفی داشتیم. یک

hideout when you're a kid is like a little fort that you

مخفیگاه مخفی در دوران کودکی مانند قلعه کوچکی است

build under a table, maybe with some blankets. We used to build

که زیر یک میز می سازید، شاید با چند پتو. ما عادت داشتیم

secret hideouts in the hay mow of our barn. We would use bales

در انبار یونجه انبارمان مخفیگاه های مخفی بسازیم . ما از عدل

of hay to build forts and secret hideouts. In movies,

های یونجه برای ساختن دژها و مخفیگاه های مخفی استفاده می کردیم. در فیلم‌ها،

sometimes criminals will have a secret hideout. So, they'll

گاهی مجرمان مخفیگاه مخفی خواهند داشت. بنابراین، آنها

commit a crime and then they'll drive really fast and they'll

مرتکب جنایت می شوند و سپس با سرعت زیادی رانندگی می کنند و

go to their secret hideout. This is the place where they um

به مخفیگاه مخفی خود می روند. اینجا جایی است که

count the money they stole or other things and it is a place

پول‌هایی را که دزدیده‌اند یا چیزهای دیگر را می‌شمارند و این جایی است

that the police don't know about it uh about because it is

که پلیس از آن اطلاعی ندارد، زیرا

a secret. So, they have a secret hideout. I think you

یک راز است. بنابراین، آنها یک مخفیگاه مخفی دارند. فکر می کنم

recognize this guy. Um Superman has a secret identity.

شما این مرد را می شناسید. ام سوپرمن یک هویت مخفی دارد.

Superman's secret identity is Clark Kent. So, he has a secret

هویت مخفی سوپرمن کلارک کنت است. بنابراین، او یک هویت مخفی دارد

identity. People don't know that he is Superman. Um so, he

. مردم نمی دانند که او سوپرمن است. اوم، او

keeps just a minute. Let me check something for a minute.

فقط یک دقیقه نگه می دارد. بگذارید یک دقیقه چیزی را بررسی کنم.

Um I want to make sure of something. All of the sudden I

اوم میخوام از چیزی مطمئن بشم ناگهان

was unsure of secret identity. Secret identity is a person's

از هویت پنهانی مطمئن نبودم. هویت مخفی یک شخص

alter ego which is not known to the general populous. Most

دیگر است که برای عموم مردم شناخته شده نیست .

often used in fiction for yes, excellent. So, Superman's

اغلب در داستان های تخیلی برای بله، عالی استفاده می شود. بنابراین،

secret identity is not Clark Kent. Clark Kent is his public

هویت مخفی سوپرمن کلارک کنت نیست. کلارک کنت

facing identity but his secret identity is Superman.

هویت عمومی اوست اما هویت مخفی او سوپرمن است.

Hopefully, I got that right. I think you understood my uh

امیدوارم درست متوجه شده باشم فکر می‌کنم شما

fumbled explanation of secret identity. Secret recipe. So,

توضیح نادرست من درباره هویت مخفی را درک کردید . دستور پخت مخفی بنابراین،

sometimes people make things. They'll bake a cake or they'll

گاهی اوقات مردم چیزهایی می سازند. کیک می

cook something in a certain way and when you say, how did you

پزند یا به روش خاصی چیزی می پزند و وقتی می گویید چطور این

make this? They'll say, oh, it's a secret recipe. Um it

را درست کردید؟ آنها خواهند گفت، اوه، این یک دستور العمل مخفی است. اوم

might be a family recipe. That's another good word for it

ممکن است یک دستور غذایی خانوادگی باشد. این یک کلمه خوب دیگر برای آن است

but the best example I could think of was KFC. So, KFC has a

اما بهترین مثالی که می توانم به آن فکر کنم KFC بود. بنابراین، KFC یک

secret recipe. You can't just go into a KFC and say, this

دستور العمل مخفی دارد. شما نمی توانید فقط به یک KFC بروید و بگویید، این

chicken is really good. Can you tell me how to make it? Can you

مرغ واقعاً خوب است. میشه بگید چطوری درستش کنم؟ میشه

give me the recipe? Because they'll say, no, no, that's a

دستورشو بهم بدی زیرا آنها خواهند گفت، نه، نه، این یک

secret recipe. No one's allowed to this recipe. I don't know if

دستور العمل مخفی است. هیچ کس اجازه این دستور غذا را ندارد.

it's seven herbs and spices or eleven herbs and spices but it

نمی‌دانم هفت گیاه و ادویه است یا یازده گیاه و ادویه، اما

is a secret recipe. no1 else is allowed to know about it.

این یک دستور غذای مخفی است. هیچ 1 دیگری مجاز به اطلاع از آن نیست.

Sometimes, a sports team will have a secret weapon. Um so,

گاهی اوقات، یک تیم ورزشی یک سلاح مخفی دارد. اوم،

secret weapon sounds like a military term and it can be. An

سلاح مخفی مانند یک اصطلاح نظامی به نظر می رسد و می تواند باشد. یک

army can have a weapon and it's a secret weapon. The enemy

ارتش می تواند یک سلاح داشته باشد و این یک سلاح مخفی است. دشمن

doesn't know about it but it's probably more commonly used to

در مورد آن چیزی نمی داند اما احتمالاً بیشتر برای

talk about someone like this. This is Fred Van Fleet he plays

صحبت در مورد شخصی مانند این استفاده می شود. این فرد ون فلیت است که

for the Toronto Raptors. When he first started playing, he

برای تورنتو رپتورز بازی می کند. زمانی که او برای اولین بار شروع به بازی کرد،

was kind of their secret weapon because other teams didn't know

به نوعی سلاح مخفی آنها بود، زیرا سایر تیم ها نمی دانستند

how good he was at shooting a three-point shot or at stealing

که او چقدر در شوت سه امتیازی یا

the ball from the other team. So, they knew he was a good

ربودن توپ از تیم دیگر مهارت دارد. بنابراین، آنها می دانستند که او بازیکن خوبی

player but he was kind of a secret weapon. There were

است اما به نوعی یک سلاح مخفی بود.

things about him that made him a really, really good

چیزهایی در مورد او وجود داشت که او را به یک بسکتبالیست واقعاً خوب تبدیل می

basketball player. You might have a secret admirer. So, a

کرد. ممکن است یک ستایشگر مخفی داشته باشید. بنابراین، یک

secret admirer is someone who likes you usually in a romantic

تحسین کننده پنهانی کسی است که معمولاً شما را به شکلی عاشقانه دوست دارد

way but doesn't tell you who they are. So, this can either

اما به شما نمی گوید که او کیست . بنابراین، این می

be kind of cool or it can be a little bit creepy. When

تواند به نوعی جالب باشد یا می تواند کمی ترسناک باشد. وقتی

something's creepy, it means you're like, you don't like it

چیزی ترسناک است، به این معنی است که شما آن را دوست دارید، دوست ندارید،

but let's say at work, or maybe you're a university student,

اما فرض کنید در محل کار، یا شاید شما یک دانشجوی دانشگاه هستید،

someone keep sending you little cards. You keep finding little

کسی مدام برای شما کارت های کوچک می فرستد . مدام کارت‌های کوچک پیدا می‌کنی

cards or they come in the mail or someone keeps giving you

یا آنها از طریق پست می‌آیند یا کسی مدام به شما

little gifts and you don't know who they're from but they all

هدایای کوچک می‌دهد و نمی‌دانی از چه کسی هستند، اما همه آنها

say things like, I think you're an awesome person, I think

چیزهایی می‌گویند، من فکر می‌کنم تو آدم فوق‌العاده‌ای هستی ، فکر

you're beautiful, I think you're handsome, um that would

می‌کنم تو زیبا، من فکر می کنم تو خوش تیپ هستی، اوم

be a secret admire. So, a secret admire is someone who

این یک تحسین پنهانی است. بنابراین، یک تحسین پنهانی کسی است که

likes you, someone who thinks you're very attractive, someone

شما را دوست دارد، کسی که فکر می کند شما بسیار جذاب هستید،

who lets you know via little notes or gifts but doesn't tell

کسی که از طریق یادداشت ها یا هدایای کوچک به شما اطلاع می دهد اما به شما نمی گوید

you who they are. So, maybe you have a secret admire at work,

که او کیست. بنابراین، شاید شما یک تحسین پنهانی در محل کار دارید،

maybe you have a secret admire at school, I don't know. It's

شاید یک تحسین پنهانی در مدرسه دارید، نمی دانم.

possible. Um and again, it can either be something where you

ممکن است. اوم و دوباره، ممکن است چیزی باشد که در

are flattered. When you're flattered, you kinda smile and

آن چاپلوسی کنید. وقتی چاپلوسی می‌شوید، کمی لبخند می‌زنید و

you feel happy and good about it or it can be a little bit

از این بابت احساس خوشحالی و خوبی می‌کنید، یا ممکن است کمی

creepy where you're another term would be weirded out

ترسناک باشد، جایی که یک دوره دیگر هستید، عجیب باشد،

because someone keeps sending you gifts and you don't know

زیرا کسی مدام برای شما هدایایی می‌فرستد و شما نمی‌دانید

who they are. I think I might be weirded out if I had a

او کیست. . فکر می‌کنم اگر یک راز تحسین برانگیز داشته باشم ممکن است عجیب و غریب باشم

secret admire Sometimes, companies will have what's

گاهی اوقات، شرکت‌ها چیزی به

called a trade secret. So, a trade secret is a way of doing

نام راز تجاری دارند. بنابراین، یک راز تجاری راهی برای انجام

something or a way of making something that a company

کاری یا راهی برای ساختن چیزی است که یک شرکت

doesn't want other businesses or companies to know, okay? So,

نمی‌خواهد کسب‌وکارها یا شرکت‌های دیگر بدانند، خوب؟ بنابراین،

a trade secret might be a car manufacturer makes the way

یک راز تجاری ممکن است این باشد که یک سازنده خودرو،

their um their dashboard works in a certain way but it's a

داشبورد خود را به روشی خاص کار می‌کند، اما این یک

trade secret. They don't want other companies to know how

راز تجاری است. آنها نمی خواهند شرکت های دیگر بدانند چگونه

they do it. The way that Tesla makes batteries, they have a

این کار را انجام می دهند. روشی که تسلا باتری می‌سازد،

special process that they use to make car batteries it's

فرآیند خاصی دارد که برای ساخت باتری خودرو از آن استفاده می‌کنند،

probably a trade secret. They don't want other companies to

احتمالاً یک راز تجاری است. آنها نمی خواهند شرکت های دیگر

know how they make those batteries. Actually, I think

بدانند چگونه این باتری ها را می سازند . در واقع، من فکر می کنم

Tesla doesn't care though. So, don't don't quote me on that.

تسلا اهمیتی نمی دهد. بنابراین، در این مورد از من نقل قول نکنید.

That was just an example for an English lesson. And then secret

این فقط یک مثال برای یک درس انگلیسی بود. و سپس

code. I put the answer to the secret code. I shouldn't have

کد مخفی. جواب کد مخفی را گذاشتم. من نباید این

done that but a secret code is when you mix the letters of the

کار را می‌کردم، اما یک کد مخفی زمانی است که حروف

alphabet up or you use a special chart to write

الفبا را با هم مخلوط می‌کنید یا از نمودار خاصی برای نوشتن

something that looks like gibberish. So, gibberish is

چیزی استفاده می‌کنید که شبیه حرف‌های بیهوده است. بنابراین،

just something that words that don't make sense but if you

حرفهای بیهوده فقط چیزی است که کلماتی که معنی ندارند، اما اگر

know the code, this is a reverse alphabet code. You can

کد را بدانید، این یک کد الفبای معکوس است. شما می

uh you can decipher the secret code. So, this is a secret

توانید کد مخفی را رمزگشایی کنید. بنابراین، این یک

code. Kids sometimes use secret codes and then spies use secret

کد مخفی است. بچه ها گاهی از کدهای مخفی استفاده می کنند و سپس جاسوسان از کدهای مخفی استفاده می کنند

codes. I think those would be the two people that use secret

. من فکر می کنم این دو نفر هستند که از کدهای مخفی استفاده می کنند

codes. And then let's do one more and we'll get to some

. و سپس اجازه دهید یک مورد دیگر انجام دهیم و به چند

questions. Deep, dark secret. So, sometimes a building might

سوال می رسیم. راز عمیق و تاریک بنابراین، گاهی اوقات یک ساختمان ممکن

hold a deep, dark secret. Maybe years ago, there was a really

است یک راز عمیق و تاریک را در خود داشته باشد. شاید سال ها پیش،

horrific crime in a building and most people have forgotten

جنایتی واقعا هولناک در ساختمانی رخ داده است و بیشتر مردم آن را فراموش

about it. You could say oh I'm not gonna buy that building

کرده اند. می توانید بگویید اوه، من آن ساختمان را نمی خرم

because it it holds a deep dark secret um someone maybe someone

زیرا یک راز تاریک عمیق

was murdered there years ago or maybe something else happened

در آن وجود دارد، شاید کسی سال ها پیش در آنجا به قتل رسیده باشد یا شاید اتفاق دیگری در آنجا افتاده است

there that was really bad so it's a deep dark secret

که واقعاً بد بوده است، بنابراین این یک راز تاریک عمیق است که

sometimes families might have a deep dark secret I don't know

گاهی اوقات ممکن است خانواده ها یک راز داشته باشند. راز عمیق تاریک من نمی دانم

why we use deep and dark but it's the kind of secret that

چرا ما از عمیق و تاریک استفاده می کنیم، اما این نوعی از راز است که

people would be ashamed of or they just don't want to talk

مردم از آن خجالت می کشند یا نمی خواهند در

about so I have no deep dark secrets just so you know um but

مورد آن صحبت کنند، بنابراین من هیچ راز تاریک عمیقی ندارم فقط برای اینکه شما بدانید اوم، اما

I think when People decide to run for office. If they wanna

من فکر کنید وقتی مردم تصمیم می‌گیرند کاندید شوند. اگر آنها

be mayor or president or prime minister, sometimes the news,

بخواهند شهردار یا رئیس جمهور یا نخست وزیر شوند، گاهی اوقات اخبار،

the journalist will find out that there's a deep, dark

روزنامه نگار متوجه می شود که راز عمیق و تاریکی

secret about that person that they didn't want the world to

در مورد آن شخص وجود دارد که نمی خواستند دنیا

know about and kind of stops them from getting into office.

درباره آن بداند و به نوعی مانع از رسیدن آنها به منصب می شود. .

Secret Santa. So, every year, um well, not every year but

بابا نوئل مخفی بنابراین، هر سال ، نه هر سال، بلکه

sometimes at work, we have what's called secret Santa. So,

گاهی اوقات در محل کار، ما چیزی به نام بابا نوئل مخفی داریم. بنابراین،

secret Santa is something that people do sometimes in a

بابا نوئل مخفی کاری است که مردم گاهی اوقات در یک

workplace, sometimes with their family where everyone puts

محل کار انجام می دهند، گاهی اوقات با خانواده خود که همه

their name on a piece of paper in a hat and you pick a name

نام خود را روی یک تکه کاغذ در کلاه می گذارند و شما یک نام انتخاب می کنید

and then you have to secretly buy gifts for that person.

و سپس باید مخفیانه برای آن شخص هدیه بخرید.

Maybe one, maybe two, maybe three gifts. Um when we do it

شاید یک، شاید دو، شاید سه هدیه. اوم وقتی این کار را

at work, sometimes it's uh like three gifts throughout the week

در محل کار انجام می دهیم، گاهی اوقات مثل سه هدیه در طول هفته

before Christmas. So, everyone picks a name and you secretly

قبل از کریسمس است. بنابراین، همه یک نام انتخاب می کنند و شما مخفیانه برای چند روز

give gifts to that other person for a few days. So, when we do

به آن شخص دیگر هدیه می دهید . بنابراین، وقتی

secret Santa, I don't know who my secret Santa is. I just know

بابانوئل مخفی را انجام می دهیم، نمی دانم بابانوئل مخفی من کیست. من فقط می دانم که

in my mailbox at work, I get a gift every couple of days. At

در صندوق پستی خود در محل کار، هر چند روز یک بار یک هدیه دریافت می کنم .

the end of the week, everyone reveals usually with their last

در پایان هفته، همه معمولاً با آخرین هدیه خود فاش می‌شوند

gift, they put their name on it so you know who your secret

، نام خود را روی آن می‌گذارند تا بدانید بابانوئل مخفی شما چه کسی

Santa was. It's really fun to do. We do it sometimes with

بوده است. این واقعا سرگرم کننده است. ما گاهی اوقات این کار را با

family as well where you get a gift from someone and you don't

خانواده نیز انجام می دهیم، جایی که شما از کسی هدیه می گیرید و نمی

know who it is until they eventually tell you. So, my

دانید کیست تا زمانی که آنها در نهایت به شما بگویند. بنابراین،

house does not Have any secret passages. A secret passage. We

خانه من هیچ گذرگاه مخفی ندارد . یک گذرگاه مخفی

also say secret passage way. Um so John Fay, let's get John Fay

راه گذر مخفی را هم می گوییم. اوم جان فی، بیایید جان فی را

to make sure he's not spamming. There we go. Thanks. Thanks

بگیریم تا مطمئن شویم که او اسپم نمی کند. ما میرویم آنجا. با تشکر. ممنون

Todd. Um a secret passage is like a tunnel or a hallway that

تاد امم یک گذرگاه مخفی مانند یک تونل یا راهرو است که

only the owner of the house knows about. There are many

فقط صاحب خانه از آن خبر دارد. قلعه های زیادی

castles in Europe that have secret passages or secret

در اروپا وجود دارد که دارای گذرگاه های مخفی یا گذرگاه های مخفی هستند

passageways. They have little place is where if you move a

. آنها جای کمی دارند ، جایی که اگر یک

bookcase or if you open a secret door in the wall,

قفسه کتاب را جابجا کنید یا اگر دری مخفی را در دیوار باز کنید

there's like a tunnel or a hallway you can go through.

، مانند یک تونل یا یک راهرو است که می توانید از آن عبور کنید.

There is a secret passage. Again, my house does not have

یک گذرگاه مخفی وجود دارد. باز هم می گویم خانه من

any secret passages. When I was a kid though, I wished we had a

هیچ راهروی مخفی ندارد. با این حال، وقتی بچه بودم، آرزو می کردم که ای کاش یک

secret passage underground from the house to the barn because

گذرگاه مخفی زیرزمینی از خانه به انبار

it would be really cold outside and it would be fun to be able

داشتیم، زیرا بیرون واقعاً سرد بود و اینکه

to just walk through a little secret passage to get there.

بتوانم فقط از یک گذرگاه مخفی کوچک عبور کنم تا به آنجا برسم، سرگرم کننده خواهد بود.

But we didn't. So, here's a few phrases about secrets before we

اما ما این کار را نکردیم. بنابراین، قبل از اینکه به دروغ بپردازیم، چند عبارت در مورد رازها آورده شده

get to lies. You often will say to someone, wait, I think I

است. اغلب به کسی می گویید صبر کنید، فکر می کنم

only have one phrase, just this phrase. You might say to

فقط یک عبارت دارم، فقط این عبارت. ممکن است به

someone, your secret is safe with me. So, if someone says,

کسی بگویید راز شما نزد من محفوظ است. بنابراین، اگر کسی بگوید،

can you keep a secret? And you say, yes, I can keep a secret

آیا می توانید یک راز را حفظ کنید؟ و شما می گویید، بله، من می توانم رازی را حفظ کنم

and then, the person tells you a secret. You might say, don't

و سپس، آن شخص رازی را به شما می گوید . ممکن است بگویید،

worry, your secret is safe with me. If you say that, it means

نگران نباش، راز تو نزد من محفوظ است . اگر این را بگویید یعنی راز

that you will not tell anyone that person's secret. It's

آن شخص را به کسی نخواهید گفت .

really nice when um if you need to tell someone a secret and

خیلی خوبه وقتی که میخوای رازی رو به کسی بگی و اون

they say don't worry your secret is safe with me. Um it's

بگه نگران نباش رازت پیش من امنه. اوم خیلی

nice to know that. It's very reassuring. A lie. So we've

خوبه که اینو بدونی این بسیار اطمینان بخش است. یک دروغ بنابراین ما در

talked about secrets. Let's talk about lies. A lie is

مورد اسرار صحبت کردیم. بیایید در مورد دروغ صحبت کنیم. دروغ

something that is not true. A lie is something that can be

چیزی است که حقیقت ندارد. دروغ چیزی است که می تواند

very hurtful to people. Sometimes people will just make

برای مردم بسیار آزاردهنده باشد. گاهی اوقات مردم فقط چیزهایی را درست می

things up. They will just think of something that isn't true

کنند. آنها فقط به چیزی فکر می کنند که واقعیت ندارد

and they will tell it to people as if it is true. Okay? One

و آن را به مردم می گویند که گویی واقعیت دارد. باشه؟ یک

example where be this. Every once in a while, someone will

مثال کجا این باشد. هر چند وقت یکبار

buy flowers maybe and then they'll say, I already paid you

ممکن است یکی گل بخرد و بعد بگوید من قبلاً به شما پول

and it's like a little confusing because you're like,

دادم و کمی گیج کننده است زیرا شما

no, I don't think you paid us yet and so, a lie would be

فکر می کنم هنوز به ما پول نداده اید و بنابراین دروغ است.

something you make up maybe for your own advantage. Sometimes,

چیزی است که شاید به نفع خودتان درست کنید. گاهی اوقات،

people will be speeding and then, when a police officer

مردم سرعت می‌گیرند و وقتی یک افسر پلیس

pulls them over, they say, I wasn't speeding and the police

آن‌ها را می‌کشد، می‌گویند من سرعت نداشتم و

officer will know they're lying because they'll have their

افسر پلیس می‌داند که دارند دروغ می‌گویند، زیرا

radar gun and it will have the speed on. So, a lie is any time

اسلحه رادار خود را دارند و سرعت آن روشن است. . بنابراین، هر زمانی

you say something that isn't true. You tell a lie um so you

که چیزی می گویید که درست نیست، دروغ است . شما یک دروغ می گویید تا

can lie or you can tell a lie. This is Pinocchio. I don't know

بتوانید دروغ بگویید یا می توانید دروغ بگویید. این پینوکیو است. نمی‌دانم پینوکیو را می‌شناسی یا نه،

if you know about Pinocchio but Pinocchio was a wooden boy

اما پینوکیو پسر چوبی بود

whose nose would grow every time he told a lie. So when you

که هر بار که دروغ می‌گفت، بینی‌اش بزرگ می‌شد. بنابراین وقتی دروغ می گویید

lie, it means you are saying something that isn't true. When

، به این معنی است که چیزی می گویید که درست نیست.

you tell a lie, it means you're saying something that isn't

وقتی دروغ می گویید به این معنی است که چیزی را می گویید که

true. If I said Oscar can talk, Oscar can speak English.

درست نیست. اگر گفتم اسکار می تواند صحبت کند، اسکار می تواند انگلیسی صحبت کند.

Oscar's my dog by the way. You you would that I am lying. You

اتفاقاً اسکار سگ من است. شما دوست دارید که من دروغ می گویم. شما

would know that I am telling a lie because dogs don't talk.

می دانید که من دروغ می گویم چون سگ ها حرف نمی زنند.

Although, sometimes you can tell from the look on his face

اگرچه، گاهی اوقات می توان از قیافه او

what he wants. That's not a lie. That's true. Uh there was

فهمید که چه می خواهد. این دروغ نیست. درست است. اوه

a movie a long time ago called liar liar. So, a liar is a

خیلی وقت پیش فیلمی بود به نام دروغگو دروغگو. بنابراین، دروغگو

person who lies a lot, okay? So, if you say, oh that guy is

کسی است که زیاد دروغ می گوید، خوب؟ بنابراین، اگر می گویید، آه آن پسر اینقدر

such a liar or she is a liar. Don't believe anything she

دروغگو است یا او دروغگو است. هرچی میگه باور نکن

says. This is the word we use to describe someone who lies a

این کلمه ای است که ما برای توصیف کسی که زیاد دروغ می گوید

lot. People tend to either be mostly trustworthy and maybe

استفاده می کنیم. مردم معمولاً یا بیشتر قابل اعتماد هستند و شاید

lie a little bit or they're just liars and they lie all the

کمی دروغ می گویند یا فقط دروغگو هستند و همیشه دروغ می گویند

time. Sometimes, people will start to think a politician is

. گاهی اوقات، مردم فکر می کنند که یک

a liar that a politician just lies. Anytime they are talking,

سیاستمدار دروغ می گوید که یک سیاستمدار فقط دروغ می گوید. هر وقت حرف

they are lying but a liar is a person who tells lies. You

می زنند دروغ می گویند اما دروغگو کسی است که دروغ می گوید. شما

would say they are a liar. It's not a nice term. You don't

می گویید آنها دروغگو هستند. اصطلاح خوبی نیست شما نمی

wanna say, you know, that's a lie, you're a liar because it's

خواهید بگویید، می دانید، این یک دروغ است، شما یک دروغگو هستید، زیرا این

not a very Nice term. Um just one sec here. My camera did

اصطلاح خیلی خوبی نیست. اوم فقط یک ثانیه اینجاست دوربین من

something funny. Okay, there it's back. Good. Um now my mic

یک کار خنده دار انجام داد. باشه، اونجا برگشته خوب اوم اکنون پایه میکروفون من

stand is moving. Uh but you have this word if you want to

در حال حرکت است. اوه، اما اگر می خواهید بگویید کسی دروغگو است، این کلمه را دارید

say someone is a liar. Um Tony Wang, thank you so much for the

. ام تونی وانگ، از شما بسیار سپاسگزارم برای

super chat. Hello, Bob. We'd love you from Taiwan. Thank you

چت فوق العاده. سلام باب ما شما را از تایوان دوست داریم.

so much uh Tony uh for the super chat and for supporting

خیلی ممنون تونی آه برای چت فوق العاده و برای حمایت از

me on this channel. You're awesome. Nice work. Um when you

من در این کانال. تو فوق العاده ای کارت خوب بود. اوم وقتی از

talk about lying, the opposite is to tell the truth. So, if

دروغ گفتن حرف می زنید برعکس این است که راست بگویید. پس

you tell lie or if you lie, you are saying something that is

اگر دروغ می گویید یا اگر دروغ می گویید، چیزی می گویید که

untrue and when you say something that is true, you

حقیقت ندارد و وقتی چیزی را که درست می گویید، راست می گویید

tell the truth. Sometimes, criminals will lie in court and

. گاهی مجرمان در دادگاه دروغ می گویند و

then eventually, they will tell the truth. After someone asks

در نهایت حقیقت را می گویند. بعد از اینکه کسی از

them a lot of questions, they might decide to tell the truth.

آنها سوالات زیادی می پرسد، ممکن است تصمیم بگیرند حقیقت را بگویند.

So, the opposite of lying is to tell the truth. We have

پس نقطه مقابل دروغ گفتن راست است. ما

something called a little white lie. A little white lie is a

چیزی به نام یک دروغ سفید کوچک داریم . یک دروغ سفید کوچک، دروغی است

lie that you tell that doesn't really cause any harm or hurt

که شما می گویید و در واقع هیچ آسیبی نمی رساند یا

anyone's feelings. A good example would be this, maybe

به احساسات کسی آسیب نمی رساند. یک مثال خوب می تواند این باشد، شاید

your friend texts you or your friend calls you on their phone

دوستتان به شما پیامک می دهد یا دوستتان با تلفن خود با شما تماس می گیرد

and you don't answer or you don't respond for a day. When

و شما جواب نمی دهید یا یک روز پاسخ نمی دهید. وقتی

you do talk to them again, you might lie and say, oh, I would

دوباره با آن‌ها صحبت می‌کنید، ممکن است دروغ بگویید و بگویید، اوه، من

have called you back earlier but the battery on my phone was

زودتر با شما تماس می‌گرفتم، اما باتری گوشی من تمام شده بود

dead. Or I would have texted you back but my phone was dead.

. وگرنه بهت پیام میدادم ولی گوشیم خاموش بود.

We would call that a little white lie. It's a lie that it's

ما آن را یک دروغ سفید کوچک می نامیم . این یک دروغ است که

probably it's not good to lie but it's a lie that didn't

احتمالاً دروغ گفتن خوب نیست، اما دروغی است که

really cause any harm. It and I don't know why people do it.

واقعاً هیچ آسیبی نداشته است. و من نمی دانم چرا مردم این کار را می کنند.

But people tell little white lies all the time. So as

اما مردم همیشه دروغ های سفید کوچک می گویند. بنابراین

opposed to a big lie that might be very hurtful or damaging. A

برخلاف یک دروغ بزرگ که ممکن است بسیار آسیب زا یا مضر باشد. یک

little white lie is just a simple lie that humans do. I

دروغ سفید کوچک فقط یک دروغ ساده است که انسان ها انجام می دهند. من

don't a why. Sometimes we just lie the way it is. A fib is

نمی دانم چرا گاهی اوقات ما همین طور که هست دروغ می گوییم. یک فیب

very similar. Uh a fib is a little lie that it's not

بسیار شبیه است. اوه یک فیب یک دروغ کوچک است که

totally a lie. It might be a little bit truthful. A good

کاملاً دروغ نیست. شاید کمی صادق باشد یک

example would be this. If someone says um you said you

مثال خوب این خواهد بود. اگر کسی بگوید اوم، گفتی که

were going to pick me up at nine. Are you on your way? And

قرار است مرا ساعت نه ببری. آیا در راه هستید؟ و

if you say yeah I'll be there in five minutes. But you know

اگر بگویید بله، من تا پنج دقیقه دیگر آنجا خواهم بود. اما شما می دانید

it's gonna be more like ten minutes. We would consider that

که بیشتر از ده دقیقه طول خواهد کشید. ما آن را

like a little fib. So a fib is similar to a little white lie.

مانند یک فیب کوچک در نظر می گیریم. بنابراین یک فیب شبیه یک دروغ سفید کوچک است.

We we could use both words interchangeably. It's a small

ما می توانیم هر دو کلمه را به جای هم استفاده کنیم. این یک دروغ کوچک است

lie that you tell. Um That doesn't really do any damage or

که شما می گویید. اوم واقعاً هیچ آسیبی نمی‌زند یا

hurt anybody's feelings. A falsehood on the other hand is

به احساسات کسی آسیب نمی‌رساند. از سوی دیگر، دروغ

the formal way of talking about a lie especially if you make it

روشی رسمی برای صحبت در مورد دروغ است، به خصوص اگر آن

to like the police or in court. So a falsehood is like sayings

را به پلیس یا در دادگاه دوست داشته باشید. پس دروغ مانند گفته

that like in this example, if someone was drinking and

هایی است که در این مثال اگر کسی مشروب می خورد و

driving, and then when the police came, if the police came

رانندگی می کرد و بعد وقتی پلیس آمد، اگر پلیس

a long time after the accident and the person said, I wasn't

مدت زیادی بعد از تصادف آمد و آن شخص گفت من مشروب نمی خوردم و رانندگی نمی کردم.

drinking and driving, that would be a falsehood. So, in

دروغ خواهد بود بنابراین،

the court of law or when you're officially uh lying in an

در دادگاه قانونی یا زمانی که شما رسماً در یک مکان رسمی دراز می کشید

official place, we would call it a falsehood. We don't use

، ما آن را دروغ می نامیم. ما

the word falsehood very often. It's a very old word. There's

اغلب از کلمه دروغ استفاده نمی کنیم. این یک کلمه بسیار قدیمی است.

also something called a half truth. So a half truth would be

همچنین چیزی به نام نیمه حقیقت وجود دارد. بنابراین نیمی از حقیقت

something where part of the lie is true and so you can kind of

چیزی است که در آن بخشی از دروغ درست است و بنابراین می توانید

exaggerate a little bit. A good example of this would be if

کمی اغراق کنید. یک مثال خوب برای این می تواند این باشد

you're late for work and it was snowing a little bit. You could

که اگر دیر سر کار آمده اید و کمی برف باریده است. می توان

say oh it was the roads were really bad on the way to work.

گفت آه این بود که جاده ها در مسیر کار واقعا بد بودند.

Okay. You could say I was in a traffic jam. I'm late for work

باشه. می توان گفت من در ترافیک بودم. چون در ترافیک بودم دیر سر کار

because I was in a traffic jam. I'm late for work because the

آمدم. چون هوا بد بود دیر سر کار آمدم

weather was bad. So it's already Snowing a bit. Maybe

. بنابراین در حال حاضر کمی برف می بارد.

you're late for work for other reasons but when you get there,

شاید به دلایل دیگری دیر سر کار آمده اید ، اما وقتی به آنجا می رسید

you tell a half truth. So, something that's sort of true

، نیمه حقیقت را می گویید. بنابراین، چیزی که به نوعی درست است

and you exaggerate a bit. And it's sort of a lie. A pack of

و شما کمی اغراق می کنید. و یه جورایی دروغه یک بسته

lies. So, a pack of lies is when someone uh tries to

دروغ بنابراین، مجموعه ای از دروغ ها زمانی است که کسی سعی می

convince you to do something and they use um just multiple a

کند شما را متقاعد کند که کاری انجام دهید و آنها از چندگانه استفاده می کنند، یک

good example is this. If your cousin said, give me $100 and

مثال خوب این است. اگر پسر عموی شما می گفت 100 دلار به من بدهید

in a week, I'll double your money and they're just Telling

و یک هفته دیگر پول شما را دو برابر می کنم و آنها فقط

you about this scheme, you would say it's just a pack of

در مورد این طرح به شما می گویند، شما می گویید این فقط یک بسته

lies. So, a pack of lies is like one lie on top of another

دروغ است. بنابراین، مجموعه ای از دروغ ها مانند دروغی بر روی دیگری است

that people might use to try and get you to do something

که ممکن است مردم از آن استفاده کنند تا شما را وادار به انجام کاری کنند

that they want you to do. So, lie or lie or pants on fire.

که از شما می خواهند. بنابراین، دروغ یا دروغ یا شلوار در آتش.

You can see I have a kid here with his tongue out and his

می بینید که من اینجا بچه ای دارم که زبانش بیرون است و

finger on his nose. When children play together,

انگشتش روی بینی اش است. وقتی بچه ها با هم بازی می کنند،

sometimes they lie. Children are humans, humans lie

گاهی اوقات دروغ می گویند. بچه ها انسان هستند، انسان ها

sometimes. But when a child catches another child lying,

گاهی دروغ می گویند. اما وقتی کودکی کودک دیگری را در حال دروغ گفتن می‌گیرد،

when I was a kid, we used to yell this sometimes. Like,

وقتی من بچه بودم، گاهی این‌ها را فریاد می‌زدیم. مثلاً،

you're a liar, liar, liar, pants on fire and I don't know

شما یک دروغگو، دروغگو، دروغگو، شلوار آتشین هستید و من نمی دانم

the phrase came from but uh definitely it's something when

این عبارت از آن آمده است، اما مطمئناً این چیزی است که وقتی

I was a kid, kids said, I didn't actually check if it's

من بچه بودم، بچه ها گفتند، من در واقع بررسی نکردم که آیا

still a common phrase with children but it certainly was

هنوز هم رایج است یا نه این جمله با کودکان است، اما مطمئناً

many, many years ago when I was Bobby the Canadian, not Bob the

سال ها پیش، زمانی که من بابی کانادایی بودم، این جمله بود، نه باب

Canadian. I was little Bobby the Canadian. Sometimes people

کانادایی. من بابی کوچک کانادایی بودم. گاهی اوقات مردم

lie straight to your face. So you could say ah he lied

مستقیم به صورت شما دروغ می گویند. بنابراین می توانید بگویید آه او

straight to my face or she lied straight to my face. This is

مستقیم به صورت من دروغ گفت یا او مستقیماً به صورت من دروغ گفت . این

when someone tells you a lie and you know they're lying but

زمانی است که یک نفر به شما دروغ می گوید و شما می دانید که او دروغ می گوید،

they just tell you a lie while they're just having a

اما او فقط به شما دروغ می گوید در حالی که فقط

conversation with you. It can be very very frustrating. If I

با شما صحبت می کند. می تواند بسیار بسیار خسته کننده باشد. اگر

see one of my children do something and then I ask them

ببینم یکی از فرزندانم کاری انجام می دهد و بعداً از آنها می پرسم

about it later and they say no I didn't do that. We would say

و می گویند نه من این کار را نکردم. ما می گوییم

that they are lying straight to my face. Um it's a very awkward

که آنها مستقیم به صورت من دروغ می گویند . اوم، این یک وضعیت بسیار ناخوشایند

situation for anyone on the planet, not just English

برای هر کسی در این سیاره است، نه فقط انگلیسی

speakers. When a child or a parent or a friend or a

زبانان. وقتی یک کودک یا یک والدین یا یک دوست یا یک

colleague lies straight to your face, it can be very, very

همکار مستقیماً به صورت شما دروغ می گوید ، می تواند بسیار بسیار

awkward. It's not a nice feeling. You could also say

ناخوشایند باشد. حس خوبی نیست شما همچنین می توانید بگویید

that they are lying through their teeth. Um this is a

که آنها از بین دندان های خود دراز می کشند. ام، این

little different than lying straight to your face. When

کمی متفاوت از دروغ گفتن مستقیم به صورت شماست. وقتی

someone lies through their teeth, uh it basically means

کسی از میان دندان هایش دروغ می گوید، اساساً به این معنی است

you'd, again, you know they're lying. You you're aware that

که شما دوباره می دانید که او دروغ می گوید. شما می دانید که

they're lying but it's usually more accusatory. Like, I think

آنها دروغ می گویند، اما این معمولا بیشتر متهم کننده است. مثلاً فکر می‌کنم

he's lying through his teeth. So, maybe you don't know

او از بین دندان‌هایش دراز می‌کشد. بنابراین، شاید شما نمی دانید

they're lying but you think they're lying. So, you say,

که آنها دروغ می گویند، اما فکر می کنید که آنها دروغ می گویند. بنابراین، شما می گویید،

that guy, he's just, he's always, he just lies through

آن پسر، او فقط، او همیشه، او فقط از بین دندان هایش دروغ می گوید

his teeth. Whenever he's talking, there's just lies

. هر وقت حرف می‌زند، فقط دروغ

coming out of his mouth. He's just lying through his teeth.

از دهانش بیرون می‌آید. او فقط از بین دندان هایش دراز می کشد.

Sometimes, people will stretch the truth. So, when you stretch

گاهی اوقات، مردم حقیقت را آشکار می کنند. بنابراین، وقتی

the truth, it means part of what you're saying is true but

حقیقت را گسترش می دهید، به این معنی است که بخشی از آنچه شما می گویید درست است، اما

you've exaggerated it a bit. Maybe you went fishing This is

شما در آن کمی اغراق کرده اید. شاید برای ماهیگیری رفته باشید این

the classic example. You went fishing and you caught a fish

نمونه کلاسیک است. رفتی ماهیگیری و

that was this big and when and you throw it back in the lake.

ماهی به این بزرگی و کی گرفتی و دوباره به دریاچه می اندازی.

When you get home, you say you caught a fish that was this

وقتی به خانه می رسید، می گویید ماهی به این

big. So, you did catch a fish. That is true. But the fish

بزرگی گرفتید. بنابراین، شما یک ماهی گرفتید. این درست است. اما ماهی

wasn't this big. It was only this big. So, what you did is

اینقدر بزرگ نبود. فقط به این بزرگی بود بنابراین، آنچه انجام دادید این است

you stretched the truth. So, when you stretch the truth, it

که حقیقت را آشکار کردید. بنابراین، وقتی حقیقت را گسترش می‌دهید، به این

means you kind of tell something that's, it's like a

معنی است که چیزی را می‌گویید که

half truth, right? Uh similar to the earlier phrase. It's a

درست است، درست است؟ مشابه عبارت قبلی

little bit true but it's a little bit a lie. We also say

کمی درست است اما کمی دروغ است. ما هم از

things like this, I don't trust him as far as I can throw him.

این جور چیزها می گوییم، تا جایی که بتوانم به او اعتماد ندارم.

I don't trust that guy as far as I can throw him. I don't

من تا جایی که بتوانم به آن مرد اعتماد ندارم.

trust him as far as I can throw him. So, we don't actually like

تا جایی که بتوانم به او اعتماد ندارم . بنابراین، ما در واقع دوست نداریم مردم را برداریم

pick people up and throw them but it's just a way of saying

و آنها را پرتاب کنیم، اما این فقط راهی برای گفتن

that you don't trust someone in a kind of a fun way, right? You

این است که شما به یک نوع سرگرمی به کسی اعتماد ندارید، درست است؟

know, my son's friend is not very trustworthy. I don't trust

میدونی دوست پسرم خیلی قابل اعتماد نیست. من

him as far as I can throw him and so it's just a way of

تا جایی که بتوانم او را پرتاب کنم به او اعتماد ندارم و بنابراین این فقط راهی برای

saying that you don't trust someone. Sometimes, you're

گفتن این است که شما به کسی اعتماد ندارید . گاهی

lying to yourself. So, this happens like let's say you

به خودت دروغ میگی بنابراین، این اتفاق می افتد مانند فرض کنید که شما

usually exercise every day and you say to yourself, you know

معمولاً هر روز ورزش می کنید و به خود می گویید، می دانید

what? I can take three or 4 days off. That's not a problem.

چیست؟ می توانم سه یا چهار روز مرخصی بگیرم. مشکلی نیست.

You might be lying to yourself. Maybe you use social media too

ممکنه به خودت دروغ بگی شاید شما بیش از حد از شبکه های اجتماعی استفاده می کنید

much. But you're like, you know, it's good though. It

. اما می دانی که خوب است.

keeps me connected with my friends. We would maybe say

من را با دوستانم در ارتباط نگه می دارد . شاید بگوییم

you're lying to yourself. Or what's another example? If you

داری به خودت دروغ می گویی. یا مثال دیگر چیست؟ اگر

think, oh, I can eat two ice cream. Uh I can have two ice

فکر می کنید، اوه، من می توانم دو بستنی بخورم . اوه من می توانم

cream instead of one uh because I'll I'll walk uh a bit longer

به جای یک بستنی دو تا بستنی بخورم چون فردا کمی بیشتر پیاده روی خواهم

tomorrow. You might be lying to yourself, okay? So, we use this

کرد. ممکنه به خودت دروغ بگی، باشه؟ بنابراین، ما از این عبارت زیاد استفاده می کنیم

phrase a lot. When you do something, when you deceive

. وقتی کاری می کنی، وقتی خودت را گول می زنی

yourself, we say that you're lying to yourself. Now, we have

، می گوییم به خودت دروغ می گویی. حالا

a phrase, I'm not gonna lie. So, this phrase I think is most

یک جمله داریم، من دروغ نمی گویم. بنابراین، این عبارت فکر می‌کنم

often used when you do something you didn't wanna do

اغلب زمانی استفاده می‌شود که کاری را انجام می‌دهید که نمی‌خواستید انجام دهید،

because you didn't think you would like it but you end up

زیرا فکر نمی‌کردید آن را دوست داشته باشید، اما در نهایت

enjoying it. So, the best example would this for me. I

از آن لذت می‌برید. بنابراین، بهترین مثال برای من این است. من

don't want to go skydiving. I have no desire to jump out of a

نمی خواهم به چتربازی بروم. من هیچ تمایلی به پریدن از

plane with a parachute. But if I did it and if I enjoyed it,

هواپیما با چتر نجات ندارم. اما اگر این کار را انجام دادم و اگر از آن لذت بردم،

when I landed, I would and someone and if if someone said,

وقتی فرود آمدم، می کردم و یکی و اگر کسی می گفت

how was it? I would probably say this, I'm not gonna lie. I

چطور بود؟ من احتمالاً این را می گویم، من دروغ نمی گویم. خیلی

had a lot of fun. Maybe someone makes a cake and it's a kind of

به من خوش گذشت. شاید کسی کیک درست کند و نوعی

cake I don't really like and they're like, just try a piece

کیک باشد که من خیلی دوستش ندارم و او دوستش دارد، فقط یک تکه را امتحان

and it's like, okay, I'll try a piece and I take a bite and if

کنید، خوب است، یک تکه را امتحان می کنم و یک لقمه می خورم و اگر نزدیک

I'm by how good it is. I might say, I'm not gonna lie. This is

باشم چقدر خوبه شاید بگم دروغ نمیگم این

really delicious. So, it's kind of a unique usage. That's how I

واقعا خوشمزه است. بنابراین، این یک نوع استفاده منحصر به فرد است. من

use the phrase. It's when you're surprised at how fun

از این عبارت استفاده می کنم. زمانی است که از اینکه یک چیزی چقدر سرگرم کننده

something is or how good something is because you didn't

است یا چقدر خوب است تعجب می کنید زیرا فکر نمی

think it would be. So, you would say, I'm not gonna lie.

کردید که باشد. بنابراین، شما می گویید، من دروغ نمی گویم.

This is very tasty cake. I'm not gonna lie. I had a lot of

این کیک بسیار خوشمزه است. من قرار نیست دروغ بگم از

fun jumping out of a plane with a parachute. Um I'm not gonna

پریدن از هواپیما با چتر نجات بسیار لذت بردم. امم من

lie. I never expected my YouTube channel to be

دروغ نمیگم هرگز انتظار نداشتم کانال یوتیوب من

successful. I'm not gonna lie. II was shocked when people

موفق باشد. من قرار نیست دروغ بگم وقتی مردم

started watching my videos. Um so, thanks by the way for

شروع به تماشای ویدیوهای من کردند، من شوکه شدم. اوم ، اتفاقاً از اینکه

helping me uh be successful at this.

به من کمک کردید در این امر موفق باشم، متشکرم .