Free English Class! Topic: Unexpected Things! 🌩️🦨💵 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this English lesson where we're

خوب، سلام و به این درس انگلیسی که در آن

going to talk about unexpected things. We're going to talk

قرار است در مورد چیزهای غیرمنتظره صحبت کنیم، خوش آمدید . ما در

about things that happen in life that you weren't planning

مورد چیزهایی که در زندگی اتفاق می افتد صحبت خواهیم کرد که شما

to have happened. We're going to talk about things that

قصد نداشتید اتفاق بیفتد. ما در مورد چیزهایی صحبت

happen out of the blue. I'm not sure if you're aware of the

خواهیم کرد که غیرقابل پیش بینی هستند. من مطمئن نیستم که آیا شما از عبارت انگلیسی کاملاً آگاه هستید یا خیر،

English phrase out of the blue but when something happens out

اما زمانی که چیزی

of the blue or all of a sudden, it means that you weren't

به طور ناگهانی یا ناگهانی اتفاق می افتد، به این معنی است که شما

expecting it to happen. When you thought about what your day

انتظار نداشتید آن اتفاق بیفتد. وقتی به این فکر می‌کردید که

was going to be like, that was not one of the things you

قرار است روزتان چگونه باشد، این یکی از چیزهایی نبود که

thought was going to happen. So today, we're going to do a

فکر می‌کردید اتفاق بیفتد. بنابراین امروز، ما یک

little English class, a free English class about unexpected

کلاس انگلیسی کوچک، یک کلاس انگلیسی رایگان در مورد چیزهای غیرمنتظره برگزار

things. A freak storm. So, one of the things in life that can

می کنیم. یک طوفان عجیب بنابراین، یکی از چیزهایی که در زندگی می

be unexpected is a freak storm. Now, you might know the word

تواند غیرمنتظره باشد، یک طوفان عجیب است. اکنون، ممکن است بدانید که کلمه

freak to mean someone who's a little bit strange. Uh it's a

freak به معنای کسی است که کمی عجیب است. اوه،

little bit of an insult to call someone a freak but we do use

کمی توهین آمیز است که کسی را عجایب خطاب کنیم، اما ما از

this word to talk about a storm that appears suddenly. Let's

این کلمه برای صحبت در مورد طوفانی استفاده می کنیم که ناگهان ظاهر می شود. فرض کنید

say the weather forecast said, beautiful day, all day today

پیش‌بینی هوا می‌گوید، روز زیبا، تمام روز امروز

and then all of a sudden in the afternoon, there there's a

و سپس ناگهان بعد از ظهر،

storm. It just shows up out of the blue. Um we would say that

طوفان می‌آید. این فقط به صورت کاملاً آبی ظاهر می شود. اوم ما می گوییم که

that's a freak storm. By the way, notice, I use the phrase

این یک طوفان عجیب است. به هر حال، توجه کنید، من از عبارت

all of a sudden, as well as all of the sudden, I believe both

all of a surdden و همچنین all of surdden استفاده می کنم، معتقدم هر دو

are correct in informal English. I'll have to look up

در انگلیسی غیررسمی درست هستند . باید بررسی کنم

which one is the most correct. Maybe I'll post that in the

که کدام یک درست تر است. شاید من آن را در نظرات زیر پست کنم،

comments below but a freak storm can certainly be

اما یک طوفان عجیب می تواند مطمئنا

unexpected. We had a freak storm a few days ago, it all of

غیرمنتظره باشد. چند روز پیش طوفان عجیبی داشتیم،

the sudden got windy and rain started coming down. We were

ناگهان باد شد و باران شروع به باریدن کرد. می

afraid it might hail but it didn't. An inheritance. So this

ترسیدیم تگرگ ببارد اما نشد. یک ارثیه بنابراین این

might be an unexpected thing. An inheritance is when you get

ممکن است یک چیز غیر منتظره باشد. ارث زمانی است که شما

money from uh your parents or an older relative when they

از پدر و مادرتان یا یکی از بستگان

pass away when they die. Sometimes though you might get

بزرگترتان در هنگام فوتشان پول دریافت می کنید. اگرچه گاهی اوقات ممکن است

an unexpected inheritance. I had a friend who had a great

ارثی غیر منتظره دریافت کنید. من دوستی داشتم

uncle passed away in Holland and he got an he got an

که عموی بزرگی در هلند درگذشت و او یک

unexpected inheritance. All of a sudden he got money from this

ارث غیرمنتظره گرفت. یکدفعه از این عموی بزرگ پول گرفت

great uncle. So that was something that he was not

. پس این چیزی بود که او

expecting. So he um was sad that his great uncle passed

انتظارش را نداشت. بنابراین او از اینکه عموی بزرگش درگذشت ناراحت بود،

away but also surprised at the unexpected money that he

اما از پول غیرمنتظره ای که

received as an inheritance. Black ice. So this is something

به عنوان ارث دریافت کرد شگفت زده شد. یخ سیاه. بنابراین این چیزی

specific to those of us that drive in northern countries or

خاص برای ما است که در کشورهای شمالی یا

southern countries where you get snow. Um all of my Russian

کشورهای جنوبی که در آن برف می‌بارد رانندگی می‌کنیم. امم، همه بینندگان روسی من

viewers will be aware what black ice is. It's when the

متوجه خواهند شد که یخ سیاه چیست. زمانی است که

road looks normal. But there's actually a tiny layer of ice on

جاده عادی به نظر می رسد. اما در واقع یک لایه کوچک یخ در

top. It's very very dangerous. In the winter here, sometimes

بالای آن وجود دارد. خیلی خیلی خطرناکه در زمستان اینجا، گاهی اوقات

on the radio, they'll say, be careful on your drive-in to

در رادیو، آنها می گویند، مراقب رانندگی خود باشید تا به محل

work because there's black ice this morning. So, again, what

کار بروید، زیرا امروز صبح یخ سیاه است . بنابراین، دوباره، چیزی

makes black ice dangerous is that if the road is already

که یخ سیاه را خطرناک می‌کند این است که اگر جاده از قبل

black, and there's a small layer of ice on top, you can't

سیاه باشد، و یک لایه کوچک یخ در بالای آن وجود داشته باشد، نمی‌توانید

see it. So, all of a sudden, your car might start going like

آن را ببینید. بنابراین، ناگهان ممکن است ماشین شما به این شکل شروع به حرکت

this because you are on black ice. Certainly, something that

کند زیرا روی یخ سیاه هستید . مطمئناً چیزی که

can be unexpected. Old age. So, this is something that uh

می تواند غیرمنتظره باشد. کهنسال. بنابراین، این چیزی است که اوه

people say things like this, old age creeps up on you. So, 1

مردم چنین چیزهایی می گویند، پیری شما را فرا می گیرد. بنابراین، یک

day you're young and then all of a sudden you're old uh and

روز جوان هستید و سپس ناگهان پیر می شوید و

believe me that is how it works. For me, it was around

باور کنید که کار اینطور است . برای من حدود

age forty-four or forty-five where I started to feel old.

چهل و چهار یا چهل و پنج سالگی بود که شروع به احساس پیری کردم.

Old age is something that can be unexpected. You think you're

پیری چیزی است که می تواند غیرمنتظره باشد. فکر می کنی

young and uh in good shape, you're twenty, you're

جوان هستی و خوش اندام ، تو

twenty-five, you're thirty, you're thirty-five, you're

بیست ساله ای، بیست و پنج ساله ای، تو سی ساله ای، سی و پنج ساله ای، چهل ساله ای

forty, you're forty-five and then all of a sudden you feel

، چهل و پنج ساله ای و بعد همه ناگهان

quite old. It's like old age has snuck up on you or it has

احساس پیری می کنید. مثل این است که پیری تو را دزدیده یا

crept up on you. It's something that can be unexpected. Even

به سرت آمده است. این چیزی است که می تواند غیر منتظره باشد. حتی

though we all expect to get old, it can certainly feel um

اگر همه ما انتظار داریم که پیر شویم، مطمئناً ممکن است احساس

like it's something that happens um in an unexpected

کنیم که این اتفاقی است که به شکل غیرمنتظره ای اتفاق می افتد

way. A smile. Sometimes when you are out in public and you

. یک لبخند. گاهی اوقات وقتی در انظار عمومی هستید و در

walk by people, they might look really grouchy or crabby. Like

کنار مردم راه می روید، ممکن است آنها واقعاً بداخلاق یا خرچنگ به نظر برسند. مثل

they might be walking like staring at the ground and they

اینکه ممکن است مثل زل زدن به زمین راه بروند و

just have a somber look on their face. But if you're

فقط چهره ای غمگین داشته باشند. اما اگر در حال

walking along maybe at the shopping mall or along a

قدم زدن در مرکز خرید یا در امتداد یک

sidewalk and someone smiles, all of a sudden smiles as they

پیاده‌رو هستید و کسی لبخند می‌زند، ناگهان در حین عبور لبخند می‌زند

walk by. It can be unexpected and it can be a nice feeling.

. این می تواند غیرمنتظره باشد و می تواند احساس خوبی باشد.

Um I wish people smiled more in the world. I think that uh

ای کاش مردم در دنیا بیشتر لبخند می زدند . من فکر می‌کنم که آه،

people who uh have kind of a grouchy look on their face. I

افرادی که چهره‌شان نوعی قیافه عبوس است.

think it's you need to find something to be happy about so

فکر می‌کنم باید چیزی پیدا کنی تا بتوانی به آن

you can smile. Because I think an unexpected smile from

بخندی. چون فکر می کنم یک لبخند غیرمنتظره از

someone can be uh kind of nice. An old song on the radio. So I

طرف کسی می تواند خیلی خوب باشد. یک آهنگ قدیمی در رادیو. بنابراین

find That there's a lot of music that I listen to when I

متوجه شدم که موسیقی های زیادی وجود دارد که در نوجوانی به آن گوش می دهم

was a teenager. There's a different sort of music I

. موسیقی متفاوتی وجود دارد

listen to when I was in my twenties. And if I listen to

که در دهه بیستم به آن گوش می‌دهم . و اگر به رادیو گوش کنم

the radio, especially when I'm driving, sometimes uh

، مخصوصاً وقتی در حال رانندگی هستم، گاهی اوقات به

unexpectedly, a song will come on the radio that I knew when I

طور غیرمنتظره، آهنگی از رادیو می آید که

was sixteen or seventeen. And even though I wasn't planning

در شانزده یا هفده سالگی می دانستم. و با وجود اینکه

to listen to that song, even though it's unexpected. It's a

قصد گوش دادن به آن آهنگ را نداشتم، حتی اگر غیرمنتظره باشد. این یک

very cool surprise during the day. Um I actually spend quite

سورپرایز بسیار جالب در طول روز است. اوم، من در واقع زمان زیادی را

a bit of time on YouTube listening to songs from

در یوتیوب صرف گوش دادن به آهنگ‌هایی از

different areas of my life especially if I've unexpectedly

مناطق مختلف زندگی‌ام می‌کنم، به‌خصوص اگر به‌طور غیرمنتظره‌ای

heard one on the radio earlier that day. So, an old song on

یکی از آن‌ها را در همان روز از رادیو شنیده باشم . بنابراین، یک آهنگ قدیمی

the radio can be uh certainly something cool uh and

در رادیو می تواند مطمئناً چیز جالب و

unexpected. A delayed or cancelled flight. So I have a

غیرمنتظره ای باشد. پرواز با تاخیر یا لغو شده بنابراین من

friend who I was supposed to talk to on Zoom this week. Uh

دوستی دارم که قرار بود این هفته در زوم با او صحبت کنم. اوه

and they weren't able to make it because they needed to pick

و آنها نتوانستند به آنجا برسند زیرا باید

a friend up at the airport uh and that friend's flight had

دوستی را در فرودگاه بیاورند و پرواز آن دوست

been delayed. So I got an email from my friend that morning

به تعویق افتاده بود. بنابراین من آن روز صبح یک ایمیل از دوستم دریافت کردم که می

saying sorry can't chat. Um my uh my I have to pick my friend

گفت ببخشید نمی توانم چت کنم. اوه من اوه من باید دوستم

up at the airport and their flight is delayed. So that can

را در فرودگاه ببرم و پرواز آنها به تعویق افتاده است. بنابراین ممکن

be something that's unexpected. Something that you weren't

است چیزی غیرمنتظره باشد.

expecting to have happen that day. What's worse as if the

اتفاقی که انتظارش را نداشتید آن روز بیفتد. بدتر از این که

flight is cancelled. There was I think a friend of mine went

پرواز کنسل شود. فکر کنم یکی از دوستانم روی آنتن

to the air. How did this work? My memory is fading. I brought

رفت. این چگونه کار کرد؟ حافظه ام کمرنگ می شود.

a friend of mine to the airport once when I was about twenty,

یک بار یکی از دوستانم را در بیست و

21 years old and when we got there, his flight had been

یک سالگی به فرودگاه آوردم و وقتی به آنجا رسیدیم پروازش کنسل شده بود

cancelled. That was unexpected and not a good not like it

. این غیرمنتظره بود و خوب

wasn't a happy thing like hearing an old song on the

نبود، مثل شنیدن یک آهنگ قدیمی از

radio. It was definitely something that uh he was a

رادیو چیز خوشحال کننده ای نبود. این قطعاً چیزی بود که او

little bit annoyed about. So, a delayed or flight can be

کمی از آن آزرده خاطر بود. بنابراین، تاخیر یا پرواز می تواند

something that's unexpected. A surprise visit. Now, this can

چیزی غیرمنتظره باشد. یک بازدید غافلگیر کننده حالا، این می

go one way or the other. A surprise visit can be something

تواند یک طرف یا آن طرف پیش برود. یک بازدید غافلگیرکننده می تواند چیز

cool. A surprise visit can also be a little bit awkward. So, a

جالبی باشد. یک بازدید غافلگیرکننده نیز می تواند کمی ناخوشایند باشد. بنابراین، یک

surprise visit is when someone shows up at your house and

ملاقات غافلگیرکننده زمانی است که شخصی در خانه شما ظاهر می شود و در خانه

knocks on your door and they didn't tell you that they were

شما را می زند و به شما نگفته است که

coming. I remember as a kid, my dad's cousin and his whole

آمده است. یادم می آید در کودکی، پسر عموی پدرم و تمام

family showed up 1 day in the summer and it was a surprise

خانواده اش یک روز در تابستان حاضر شدند و این یک ملاقات غافلگیرکننده بود

visit and my dad wasn't very happy about it because we had a

و پدرم از این موضوع چندان خوشحال نبود، زیرا ما

lot of work to do on the farm. Luckily, he put them all to

کارهای زیادی در مزرعه داشتیم. خوشبختانه، او همه آنها را به

work and they helped us do all the hay but a surprise visit

کار انداخت و آنها به ما کمک کردند تا همه کارها را انجام دهیم ، اما یک ملاقات غافلگیرکننده

from a relative or a friend can be super cool but it can also

از یکی از اقوام یا دوستان می تواند بسیار جالب باشد، اما همچنین می

be something that might be a bit annoying if you had other

تواند چیزی باشد که اگر برنامه های دیگری برای آن روز داشتید ممکن است کمی آزاردهنده باشد.

plans for that day. And then, of course, a surprise party. I

. و سپس ، البته، یک مهمانی غافلگیرکننده.

have to admit, I don't think ever, anyone has ever thrown a

باید اعتراف کنم، فکر نمی‌کنم تا به حال، کسی تا به حال

surprise party for me. If you watch TV, a surprise party is

برای من یک جشن غافلگیرکننده برگزار کرده باشد. اگر تلویزیون تماشا می‌کنید، یک مهمانی

when someone walks into their house or apartment and everyone

غافلگیرکننده زمانی است که شخصی وارد خانه یا آپارتمانش می‌شود و همه

yells, surprise and there's all kinds of people there for a

فریاد می‌زنند، غافلگیر می‌شوند و همه جور آدمی برای یک

surprise birthday party or a surprise party of some kind. I

جشن تولد غافلگیرکننده یا یک نوع مهمانی غافلگیرکننده در آنجا هستند. من

stand, I need to correct myself though. I think some friends

ایستاده ام، اما باید خودم را اصلاح کنم. من فکر می کنم برخی از دوستان

from work through a surprise party for me and Jen when we

از محل کار از طریق یک مهمانی غافلگیرکننده برای من و جن زمانی که ما

were expect our first child. They yes, that did happen. A

در انتظار اولین فرزندمان بودیم. آنها بله، این اتفاق افتاد. یکی از

friend invited us to a restaurant for a meal and when

دوستان ما را برای صرف غذا به یک رستوران دعوت کرد و وقتی

we got there, about fifteen people from work were there and

به آنجا رسیدیم، حدود پانزده نفر از افراد محل کار آنجا بودند و

they said, surprise, this is a surprise party. You would call

گفتند: تعجب کنید، این یک مهمانی سورپرایز است. شما اسمش

it a baby shower but it was a surprise party where they gave

را می گذارید حمام بچه، اما یک مهمانی غافلگیرکننده بود که به

us gifts because we were expecting a baby in a few

ما هدایایی دادند، زیرا چند ماه دیگر منتظر بچه دار شدن بودیم

months. So, that was a lot of fun. And then this can be

. بنابراین، این بسیار سرگرم کننده بود. و سپس این می تواند

something that's really cool. When your boss says that you

چیزی باشد که واقعاً جالب است. وقتی رئیستان می گوید که می

can go home early. Being done work early. I have had a number

توانید زودتر به خانه بروید. زود انجام کار من

of jobs in my life. I've only had two bosses out of the five

چندین شغل در زندگی ام داشته ام. من از پنج

or six jobs I had where they would sometimes let us go home

یا شش شغلی که داشتم فقط دو رئیس داشته ام که گاهی اجازه می دادند

early. With pay. I had a job once where I found this clock

زودتر به خانه برگردیم. با حقوق. یک بار کاری داشتم که این ساعت را پیدا

that said four thirty. I had a job where we normally worked

کردم که چهار و نیم بود. من شغلی داشتم که معمولاً تا پنج سال در آن کار می کردیم

till five. And about once every 2 weeks my boss would say you

. و تقریباً هر 2 هفته یک بار رئیس من می گوید می

know what? Let's knock off early today. Or let's just go

دانید چیست؟ بیایید امروز زودتر به زمین بزنیم. یا همین

home early today. We're all done. They were summer jobs

امروز زودتر بریم خونه همه ما تمام شدیم . آنها کارهای تابستانی بودند

that I did as a student but certainly being done work

که من به عنوان یک دانش آموز انجام می دادم اما مطمئناً کار را زود انجام می دادم

early. Uh hearing your boss say, um hey, let's just go home

. اوه شنیدن رئیست که می گوید، اوم هی، بیا

an hour early today or half an hour early can be unexpected

امروز یک ساعت زودتر به خانه برویم یا نیم ساعت زودتر، می تواند غیرمنتظره باشد

and it can be a super exciting thing. A thank you note.

و می تواند یک چیز فوق العاده هیجان انگیز باشد. یک یادداشت تشکر

Sometimes, you do something nice for someone and you do it

گاهی اوقات، شما یک کار خوب برای کسی انجام می دهید و آن را انجام می دهید

because you just want to help them. You're not doing it for

زیرا فقط می خواهید به او کمک کنید. شما این کار را برای پول انجام نمی دهید

money. You're not doing it because you want them to thank

. شما این کار را نمی‌کنید چون می‌خواهید از شما تشکر کنند،

you um but a few days later, maybe in the mail, you'll get a

اما چند روز بعد، شاید از طریق نامه، یک

little thank you card and it's really nice. I've had this

کارت تشکر کوچک دریافت کنید و واقعاً خوب است. من

happen a few times in my life where I think I stayed and I

چند بار در زندگی ام این اتفاق افتاده است، جایی که فکر می کنم ماندم و

helped clean up all the chairs and tables at an event. Uh

به تمیز کردن تمام صندلی ها و میزها در یک رویداد کمک کردم.

there was a family party for someone's fiftieth anniversary

اوه، یک مهمانی خانوادگی برای پنجاهمین سالگرد یک نفر بود

and I stayed and I helped clean up all the chairs and tables at

و من ماندم و کمک کردم تا تمام صندلی‌ها و میزها را

the end of the evening and then a week later, they sent me a

در آخر شب تمیز کنم و بعد از یک هفته، یک

little thank you card. I didn't expect it. I wasn't expecting a

کارت تشکر کوچک برایم فرستادند. انتظارش را نداشتم انتظار

thank you card but it was a nice feeling. It's really nice

کارت تشکر را نداشتم اما حس خوبی بود. واقعاً خوب است

to get a little thank you card in the mail after you help

که بعد از اینکه به کسی کمک کردید

someone do something. Briesen samples. So, sometimes you go

کاری انجام دهد، یک کارت تشکر کوچک از طریق نامه دریافت کنید. نمونه های برایزن بنابراین، گاهی اوقات شما

to the grocery store and they are giving away free samples of

به فروشگاه مواد غذایی می روید و آنها نمونه های رایگان

food. They're giving away free samples because they want you

غذا را به شما می دهند. آنها نمونه های رایگان می دهند زیرا می خواهند شما

to try the food. Uh in this picture, they're giving away

غذا را امتحان کنید. اوه در این عکس، آنها در حال ارائه

free samples of crackers but for me, I don't expect this.

نمونه رایگان از کراکر هستند، اما برای من، من این انتظار را ندارم.

Sometimes, it's unexpected. You go to a grocery store and

گاهی اوقات، غیر منتظره است. شما به یک فروشگاه مواد غذایی

they're giving away little chocolates for you to try or

می روید و آنها شکلات های کوچکی را به شما می دهند تا امتحان کنید یا

they're giving away little um little bowls of cereal or some

کاسه های کوچک غلات یا

other kind of food. It's a lot of fun when you go to the

نوع دیگری از غذا را می دهند. وقتی به خواربارفروشی می روید

grocery store and they give away free samples. I love free

و آنها نمونه های رایگان می دهند بسیار سرگرم کننده است. من عاشق

samples. Sometimes, we go to one type of store called Costco

نمونه های رایگان هستم. گاهی اوقات، ما به یک نوع فروشگاه به نام Costco

here in North America. They almost always have samples

در اینجا در آمریکای شمالی می رویم. البته آنها تقریباً همیشه نمونه‌هایی را

before covid, of course, but I kind of expect them so I don't

قبل از کووید دارند، اما من از آنها انتظار دارم، بنابراین

eat lunch when I go there 'cuz there's little samples to try.

وقتی به آنجا می‌روم ناهار نمی‌خورم، زیرا نمونه‌های کمی برای امتحان کردن وجود دارد.

But free samples are always cool. Getting sprayed by a

اما نمونه های رایگان همیشه جالب هستند. اسپری شدن توسط یک

skunk. So if you're wondering how I come up with lesson

اسکنک بنابراین اگر تعجب می کنید که چگونه به ایده های درسی می

ideas. Usually the seed of the idea comes from something that

رسم. معمولاً بذر این ایده از اتفاقی می آید که

happened in my life. So this week I had a friend who uh had

در زندگی من رخ داده است. بنابراین این هفته دوستی داشتم که مجبور شد

to pick someone up at the airport and their flight was

کسی را در فرودگاه ببرد و پروازش به

delayed. And this week Oscar our dog got sprayed by a skunk.

تعویق افتاد. و این هفته اسکار سگ ما توسط یک اسکنک اسپری شد.

Jen came in late in the evening after working in the flower

جن در اواخر عصر بعد از کار در مزرعه گل وارد شد

field. And she said don't let Oscar in don't touch Oscar. He

. و او گفت اجازه نده اسکار وارد شود، اسکار را لمس نکن. او

smells. He got sprayed by his kung. So this was a few days

بو می دهد. با کونگش اسپری شد . بنابراین این چند روز

ago, obviously, we did not expect this. It was an

پیش بود، بدیهی است که ما انتظار این را نداشتیم. این یک

unexpected thing and Oscar has been a little bit smelly for a

چیز غیرمنتظره بود و اسکار چند روزی است که کمی بدبو شده است

few days. He, it's almost gone now, I think so. Um, but it

. او، اکنون تقریباً از بین رفته است، من فکر می کنم. اوم، اما

takes a few days. For those of you that don't know, a skunk is

چند روز طول می کشد. برای کسانی از شما که نمی‌دانند،

an animal that when it feels threatened, it will spray a

اسکنک حیوانی است که وقتی احساس خطر می‌کند،

very smelly um I guess cloud of of, yeah, I don't even know

ابری بسیار بدبو می‌پاشد ، بله، حتی نمی‌دانم

what it is. It just smells and it attaches itself to whoever

چیست. فقط بو میده و به هر کی

they spray. So, Oscar smells really bad right now. A large

اسپری میکنن میچسبه. بنابراین، اسکار در حال حاضر بوی بدی می دهد. یک

bill. Sometimes, you get work done on your car or you have

اسکناس بزرگ گاهی اوقات، کار روی ماشینتان انجام می‌دهید یا از

someone do some renovations on your house and then, when it's

شخصی می‌خواهید خانه‌تان را بازسازی کند و بعد از اینکه

all done, maybe you think it's going to cost a $1,000 and you

همه چیز تمام شد، شاید فکر می‌کنید که هزینه آن ۱۰۰۰ دلار خواهد بود و

get unexpectedly. You get a large bill for two or 3,000

به طور غیرمنتظره‌ای دریافت می‌کنید. شما یک اسکناس بزرگ برای دو یا 3000

dollars. That is never fun. It's never fun to unexpectedly

دلار دریافت می کنید. که هرگز سرگرم کننده نیست.

get a large bill for something. I'm sure this has happened to

دریافت غیرمنتظره صورت حساب بزرگ برای چیزی هرگز جالب نیست. من مطمئن هستم که این اتفاق

too many of you where you've paid someone to do something

برای بسیاری از شما افتاده است، جایی که برای انجام کاری به کسی پول داده

and you thought it was going to cost $100 and it ended up

اید و فکر می کنید هزینه آن 100 دلار خواهد بود و در نهایت

costing two or $300 or even more. Never fun to get a large

دو یا 300 دلار یا حتی بیشتر هزینه داشت. گرفتن یک صورت حساب بزرگ هرگز سرگرم کننده نیست

bill. This has happened to me a few times in my life. I usually

. این چند بار در زندگی ام برای من اتفاق افتاده است. من معمولاً

um do not appreciate when that happens. I like to know ahead

وقتی این اتفاق می‌افتد قدردانی نمی‌کنم . من دوست دارم از قبل بدانم

of time how much something will cost. And that leads us to

که چیزی چقدر هزینه دارد. و این ما را به

things like a breakdown. Um when you get in your car if you

چیزهایی مانند خرابی سوق می دهد. اوم وقتی سوار ماشینتان می شوید اگر

are someone who has a car you do not expect your car to break

ماشینی دارید انتظار ندارید ماشینتان در حین رانندگی بشکند،

while you're driving you do not expect to have a flat tire you

انتظار ندارید لاستیک پنچر

don't expect it to suddenly stop working you don't want to

شود، انتظار ندارید ناگهان از کار بیفتد. من نمی

have a breakdown as some of you know my big tractor had a

خواهم خرابی داشته باشم زیرا برخی از شما می دانید تراکتور بزرگ من

breakdown a few weeks ago and so I couldn't use it for a few

چند هفته پیش خراب شد و بنابراین من نتوانستم برای چند روز از آن استفاده کنم،

days um it magically started working again though so I'm not

اما به طرز جادویی دوباره شروع به کار کرد، بنابراین

sure how that happened that was unexpected I thought I was

مطمئن نیستم که چگونه این اتفاق افتاد. غیرمنتظره بود، فکر می‌کردم

going to end up with a bill to repair my tractor after it had

بعد از خرابی تراکتور، یک صورت‌حساب برای تعمیر تراکتورم دریافت می‌کنم،

a breakdown but it just started working by itself. So, and

اما خودش شروع به کار کرد.

then, as I mentioned, a flat tire is another thing that can

بنابراین، همانطور که اشاره کردم، پنچر شدن لاستیک چیز دیگری است که می

be quite unexpected. You get in your car, you start driving,

تواند کاملاً غیرمنتظره باشد. سوار ماشینتان می شوید، شروع به رانندگی می کنید

and all of a sudden, you hear or some other weird noise and

و ناگهان صدای عجیب دیگری می شنوید و

you get out and you see this. Never fun to have to change

پیاده می شوید و این را می بینید.

your tire uh on the side of the road. A kind word, sometimes

تعویض لاستیک در کنار جاده هرگز جالب نیست. یک کلمه محبت آمیز، گاهی اوقات

when you are with people. They are grumpy but sometimes

وقتی با مردم هستید. آنها بدخلق هستند اما گاهی

they're happy and nice and they say something nice about you.

اوقات خوشحال و خوب هستند و چیزهای خوبی در مورد شما می گویند.

So a compliment or a kind word is always really nice. If

بنابراین یک تعریف یا یک کلمه محبت آمیز همیشه واقعاً خوب است. اگر

someone says um for me when people say I really like your

کسی به جای من بگوید که من واقعاً

YouTube videos it's it makes me happy to hear someone say

ویدیوهای YouTube شما را دوست دارم، خوشحال می شوم که کسی

something kind about something that I have done or about me.

در مورد کاری که من انجام داده ام یا در مورد خودم چیزی بگوید.

So thank you when you guys do that. Finding money in your

بنابراین وقتی شما بچه ها این کار را انجام می دهید از شما تشکر می کنم. پیدا کردن پول در

pocket. This doesn't happen to me very much anymore but

جیب شما این اتفاق دیگر برای من زیاد نمی افتد، اما

because we live in a country where we have summer and

چون در کشوری زندگی می کنیم که تابستان و

winter, I generally wear shorts in the summer and pants in the

زمستان داریم، معمولا در تابستان شلوار کوتاه و در

winter, I generally wear short-sleeve shirts in the

زمستان شلوار می پوشم، معمولاً در تابستان پیراهن های آستین کوتاه

summer and sometimes long-sleeve shirts in the

و گاهی بلند می پوشم. پیراهن های آستین دار در

winter. Um but sometimes, you're wearing pants and maybe

زمستان امم، اما گاهی اوقات، شما شلوار می پوشید و

there's $10 in the pocket and you're it's getting too warm

شاید 10 دلار در جیب شما باشد و هوا برای شلوار خیلی گرم می شود

for pants and so you don't wear them for a whole season. And

و بنابراین یک فصل کامل آن را نمی پوشید. و

then in the fall, you to put them on or you go to wash them

سپس در پاییز، آنها را می پوشید یا می روید آنها را بشویید

and you find that money. So, when you find money in your

و آن پول را پیدا می کنید. بنابراین، وقتی پولی را در جیب خود پیدا می کنید

pocket, that's an unexpected thing and this is a very, this

، این یک چیز غیرمنتظره است و این یکی از چیزهای بسیار

is one of my, this was one of my favorite things. It doesn't

، این یکی از چیزهای مورد علاقه من است. دیگر

happen very often anymore because we use bank cards to

زیاد اتفاق نمی افتد زیرا ما از کارت های بانکی برای

pay for so many things. A cliffhanger. A cliffhanger is

پرداخت هزینه های بسیاری استفاده می کنیم. یک صخره هنجر. Cliffhanger

when you're reading a book and the book ends but nothing has

زمانی است که شما در حال خواندن یک کتاب هستید و کتاب تمام می شود اما چیزی

been resolved or you're watching a TV show or a movie

حل نشده است یا در حال تماشای یک برنامه تلویزیونی یا یک فیلم هستید

and so, A typical ending would be they lived happily ever

و بنابراین، یک پایان معمولی این است که آنها همیشه با خوشحالی زندگی می کنند

after or the police catch the criminal. That would be a

یا پلیس جنایتکار را دستگیر می کند. این یک

normal ending. With a cliffhanger, the ending would

پایان عادی خواهد بود. با یک cliffhanger، پایان

be um you know, two people are interested in each other

می‌تواند اوم، می‌دانی، دو نفر عاشقانه به یکدیگر علاقه دارند

romantically and one moves to another city and you don't know

و یکی به شهر دیگری نقل مکان می‌کند و شما نمی‌دانید

what happens next. Or the police don't catch the

بعدش چه اتفاقی می‌افتد. یا پلیس مجرم را دستگیر نمی

criminal. Um the show ends or the book ends and the criminal

کند. اوم نمایش تمام می شود یا کتاب تمام می شود و

has not been caught. That would be a cliffhanger because the

جنایتکار دستگیر نشده است. این می تواند یک پرتگاه باشد زیرا

story hasn't been resolved. It hasn't been um yeah there's

داستان حل نشده است. این اتفاق نیفتاده است، بله،

there was not a good conclusion to the story. I don't like

نتیجه خوبی برای داستان وجود نداشت. من

cliffhangers. I like it when things end and I know all the

صخره ها را دوست ندارم. وقتی همه چیز تمام می شود و همه جزئیات را می دانم دوست دارم

details. So this is a sadder one. We have a phrase in

. پس این غم انگیزتر است. ما یک عبارت در

English uh to take a turn for the worse. When someone's in

انگلیسی داریم uh to take turn for the bad. وقتی شخصی

the hospital or in this picture when a pet is being you know

در بیمارستان است یا در این تصویر وقتی حیوان خانگی در حال حضور است، می دانید که

checked over by the veterinarian. When someone is

توسط دامپزشک بررسی شده است . وقتی کسی

sick sometimes they get better. Sometimes it's stays the same

مریض است گاهی بهتر می شود. گاهی اوقات وضعیت ثابت می ماند

and sometimes unexpectedly they can take a turn for the worse.

و گاهی اوقات به طور غیرمنتظره ای می توانند بدتر شوند.

This means usually they're already in the hospital and

این بدان معناست که آنها معمولاً در بیمارستان هستند و

things get worse. I'm sure all of us know someone who has had

اوضاع بدتر می شود. مطمئنم همه ما فردی را می شناسیم که

a serious illness and they weren't feeling well and they

بیماری سختی داشته است و حالش خوب نبود و

went to the hospital and instead of getting better they

به بیمارستان رفت و به

took a turn for the worse. Maybe for a little bit um but

جای بهبودی، مسیر بدتری را در پیش گرفت. شاید برای اندکی امم، اما

maybe that eventually ended up in them passing away. Which is

شاید در نهایت به مرگ آنها ختم شد. که

very very sad. But it can be unexpected when a person we

بسیار بسیار غم انگیز است. اما زمانی که شخصی که ما

know or even a pet who is sick takes a turn for the worse. Now

می شناسیم یا حتی حیوان خانگی بیمار است، می تواند غیرمنتظره باشد. اکنون

enjoyable to get a phone call saying, someone you know is in

لذت بردن از یک تماس تلفنی که می‌گوید، کسی که می‌شناسید

the hospital and they're not doing well, they've taken a

در بیمارستان است و حالش خوب نیست،

turn for the worse. Never, never good news to hear. On the

حالش بدتر شده است. هرگز، هرگز خبر خوبی برای شنیدن. از

flip side, we have what's called a miracle. So, we use

طرف دیگر، ما چیزی داریم که معجزه نامیده می شود. بنابراین، ما

the word miracle in English to talk about anything that

از کلمه معجزه در انگلیسی برای صحبت در مورد هر

happens that shouldn't necessarily have been possible.

اتفاقی که لزوماً ممکن نبود استفاده می کنیم.

Sometimes, um people will have, they'll have a baby and the

گاهی اوقات، امم مردم، بچه دار می شوند و

baby isn't very healthy when it's born, but within a week,

بچه وقتی به دنیا می آید خیلی سالم نیست، اما در عرض یک هفته

it's it's healthy and thriving and it's doing well. We would

، سالم و شکوفا می شود و به خوبی کار می کند. ما می گفتیم

say, oh, it's a miracle. Maybe someone has cancer and the

، اوه، این یک معجزه است. شاید کسی سرطان داشته باشد و

doctor says, it's terminal. When you have terminal cancer,

دکتر بگوید، این بیماری پایانی است. زمانی که سرطان پایان‌پذیر دارید، به

it means you're going to die from the cancer and then all of

این معنی است که از سرطان می‌میرید و

the sudden you recover, we would say that that is a

ناگهان بهبود می‌یابید، می‌گوییم که این یک

miracle. It's always cool to hear about a miracle. Now, the

معجزه است. شنیدن در مورد معجزه همیشه جالب است. در حال حاضر،

word miracle has religious connotations but in everyday

کلمه معجزه دارای معانی مذهبی است، اما در

English, we, it doesn't necessarily mean a religious

زبان انگلیسی روزمره، ما، لزوماً به معنای

miracle like um you can definitely use this word to

معجزه مذهبی مانند ام نیست، شما قطعاً می توانید از این کلمه برای

describe anything that happens and there's no good explanation

توصیف هر اتفاقی استفاده کنید و توضیح خوبی در

of why it was better and we use the word miraculous quite often

مورد اینکه چرا بهتر بود و ما استفاده می کنیم وجود ندارد. کلمه معجزه آسا اغلب

like and then miraculously, my tractor just started working

مانند و سپس به طور معجزه آسایی، تراکتور من تازه شروع به کار

again. I wouldn't say it was a miracle but I might use the

کرد. من نمی گویم این یک معجزه بود اما ممکن است این

word miraculously. Um something that happened in some way. Uh

کلمه را به طور معجزه آسایی به کار ببرم. امم یه جورایی اتفاق افتاد اوه،

this is similar to a large bill but you might get an income tax

این شبیه یک صورتحساب بزرگ است، اما ممکن است یک صورتحساب مالیات بر درآمد دریافت کنید

bill. In Canada, a certain amount of the money you make

. در کانادا، مقدار معینی از پولی که

each year needs to be sent to the government. We have to pay

هر سال به دست می آورید باید به دولت ارسال شود . ما باید

our taxes. And sometimes um maybe you make too much money

مالیات خود را بپردازیم. و گاهی ممکن است شما پول زیادی به دست آورید

and the government says you owe a lot. It's never enjoyable to

و دولت بگوید که شما بدهی زیادی دارید.

get a large income tax bill I've never had this happen

دریافت یک صورتحساب مالیات بر درآمد کلان هرگز لذت بخش نیست که قبلاً چنین اتفاقی نیفتاده

before. I think because I have five kids who are all

بود. فکر می‌کنم چون پنج فرزند دارم که همگی

dependent, I don't end up paying as much taxes but

وابسته هستند، در نهایت مالیات زیادی پرداخت

someday, I'll probably get a large income tax bill when no

نمی‌کنم، اما روزی، زمانی که هیچ بچه‌ای در خانه زندگی نمی‌کند، احتمالاً یک صورتحساب مالیات بر درآمد بزرگ دریافت خواهم کرد

kids are living at home. A speeding ticket, sorry, I've

. یک بلیط سرعت، ببخشید،

lost my trade of thought for a sec. Let me think about this

من فکر خود را برای یک ثانیه از دست دادم . بگذارید در مورد این یکی فکر کنم

one. How many speeding tickets have I gotten in life? Not very

. چند بلیط سرعت در زندگی گرفته ام؟ خیلی زیاد نیست

many. A speeding ticket can certainly be an unexpected

. بلیط سرعت مطمئناً می تواند یک

thing. Maybe you're late for work or you're trying to get

چیز غیرمنتظره باشد. شاید دیر به سر کار آمده اید یا می خواهید

somewhere quickly and you have a heavy that means you push the

سریع به جایی برسید و مشکل سنگینی دارید، یعنی

gas pedal too much and all of a sudden you hear the sound of a

پدال گاز را بیش از حد فشار می دهید و ناگهان صدای

siren and you see lights in your rear view mirror. I've

آژیر را می شنوید و چراغ ها را در نمای عقب خود می بینید. آینه

gotten one or two tickets. I know I've gotten one for sure,

یکی دوتا بلیط گرفتم می‌دانم که مطمئناً یکی،

maybe two. I know I was pulled over once and he just told me

شاید دو تا. میدونم یه بار کشیده شدم و فقط بهم گفت

to slow down and didn't give me a ticket. I was like, thank

سرعتمو کم کن و بلیط نداد. من اینطور بودم،

you. But a speeding ticket is certainly an unexpected thing

ممنون اما بلیط سرعت مطمئناً یک اتفاق غیرمنتظره است

to have happen. no1 leaves for work or goes to uh drive

. شماره 1 برای کار می رود یا

somewhere expecting to get a ticket. So, it can be quite

برای گرفتن بلیط به جایی می رود . بنابراین، می تواند کاملا

unexpected. Missing the train or missing the bus or missing

غیر منتظره باشد. از دست دادن قطار یا از دست دادن اتوبوس یا از دست دادن

anything can be unexpected. Um luckily for my kids, if they

هر چیزی ممکن است غیرمنتظره باشد. خوشبختانه برای بچه‌هایم، اگر

miss the school bus, I can still give them a ride to

اتوبوس مدرسه را از دست بدهند، باز هم می‌توانم آنها را به

school because I leave slightly later and it's not really that

مدرسه برسانم، زیرا کمی دیرتر

far out of my way to bring them to school. But certainly, if

می‌روم و بردن آنها به مدرسه واقعاً دور از دسترس نیست . اما مطمئناً،

you're going somewhere and you miss the train or you miss the

اگر به جایی می‌روید و قطار را از دست می‌دهید یا اتوبوس را از دست می‌دهید

bus, um it's unexpected and it can certainly be something in

، غیرمنتظره است و مطمئناً می‌تواند چیزی در

your day that is not enjoyable. One of the bad things that can

روز شما باشد که لذت‌بخش نباشد. یکی از اتفاقات بدی که ممکن است

happen. One of the unexpected things that is bad. Hidden

رخ دهد. یکی از چیزهای غیر منتظره که بد است.

fees. So let me explain this one. Sometimes you get you pay

هزینه های پنهان پس بگذارید این یکی را توضیح دهم. گاهی اوقات شما به

someone to do something and they say it's going to be fifty

کسی پول می دهید تا کاری را انجام دهد و آنها می گویند پنجاه

dollars. But you didn't read the fine print or the small

دلار می شود. اما چاپ ریز یا ریز

print at the bottom of the page. And even though they said

در پایین صفحه را نخوانده اید. و حتی اگر آنها

$50 in the fine print there were hidden fees. This happens

در چاپ ریز 50 دلار گفتند ، هزینه های پنهانی وجود داشت. این اتفاق

sometimes in Canada with uh when you do banking. Banks are

گاهی در کانادا و زمانی که شما کار بانکی می کنید اتفاق می افتد. بانک ها

notorious in Canada for having hidden fees. You think that

در کانادا به دلیل داشتن کارمزدهای پنهان بدنام هستند. شما فکر می‌کنید که

something's going to cost a certain amount of money but

چیزی مقدار مشخصی هزینه دارد،

because you didn't read the fine print or the small print,

اما چون چاپ ریز یا ریز را نخوانده‌اید،

you didn't realize there were hidden fees. Um I've had this

متوجه نشدید که هزینه‌های پنهانی وجود دارد. اوم

happen a few times in my life where I thought something was

، چند بار در زندگی ام این اتفاق افتاده است که فکر می‌کردم

going to cost a certain amount of money and it ended up

چیزی قرار است مقدار مشخصی هزینه داشته باشد و در نهایت

costing more because I didn't read the fine prints and there

هزینه بیشتری را به همراه داشته است، زیرا چاپ‌های ظریف را نخوانده‌ام و

were hidden fees. Never an enjoyable experience to find

هزینه‌های پنهانی وجود دارد. هرگز تجربه لذت‌بخشی نیست

out later that you owe more money than you thought you were

که بعداً بفهمید پول بیشتری از آنچه فکر می‌کردید بدهکار

going to. A lightning strike. So, sometimes there are storms.

هستید. یک رعد و برق بنابراین، گاهی اوقات طوفان وجود دارد.

Last night, we had a storm here. It didn't rain but there

دیشب اینجا طوفان داشتیم. باران نبارید اما

was a lot of lightning but you don't expect the lightning to

رعد و برق زیاد بود اما انتظار ندارید رعد و برق

hit close to you. You just like to see lightning in the

به شما نزدیک شود. شما فقط دوست دارید رعد و برق را در

distance on the horizon but once when I was working as a

دوردست در افق ببینید، اما زمانی که من به عنوان

construction worker, I was about 18 years old. Um

کارگر ساختمانی کار می کردم، حدود 18 ساله بودم. امم

lightning hit really close to me and another worker. We

صاعقه خیلی نزدیک به من و یک کارگر دیگر برخورد کرد.

didn't get hit by lightning. We weren't struck by lightning but

رعد و برق به ما نخورد. رعد و برق به ما نخورد اما

we certainly ran inside very very quickly because we were

مطمئناً خیلی سریع به داخل دویدیم زیرا

not expecting lightning to hit. By the way, for any of you that

انتظار صاعقه را نداشتیم. به هر حال، برای هر یک از شما که

have seen lightning like have seen a lightning strike, it is

رعد و برق را دیده اید مانند برخورد رعد و برق،

incredibly scary. When you see lightning hit, you know, fifty

فوق العاده ترسناک است. وقتی دیدی رعد و برق برخورد کرد، می‌دانی پنجاه

meters away if you see it hit a tree or hit the ground. It's

متری اگر ببینی به درخت برخورد کرده یا به زمین بخورد.

very, very scary. Free stuff. Um sometimes, you're driving

خیلی خیلی ترسناکه لوازم مجانی. اوم گاهی اوقات، شما در حال رانندگی

around and someone will have something by the road there

در اطراف هستید و کسی در کنار جاده

will be a sign that says free. Maybe it'll be an old couch or

چیزی دارد، تابلویی وجود دارد که می گوید آزاد است. شاید یک کاناپه قدیمی

a table that they don't want anymore. I don't know if this

یا میزی باشد که دیگر آن را نمی خواهند . نمی‌دانم این

happens in your country but where I live, sometimes people

اتفاق در کشور شما می‌افتد یا نه، اما در جایی که من زندگی می‌کنم، گاهی اوقات مردم

have things they don't want and they will put it beside the

چیزهایی دارند که نمی‌خواهند و آن‌ها را

road with a sign that says free. I don't always pick it up

با تابلویی که می‌گوید رایگان است، کنار جاده قرار می‌دهند. من همیشه آن را برمی‌دارم،

but once in our lives, we got a table for free. We were driving

اما یک بار در زندگی‌مان، یک میز مجانی گرفتیم. داشتیم

around and we saw a table with a sign that said free. So, we

دور می زدیم و میزی دیدیم که رویش نوشته آزاد بود. بنابراین،

put it in our car and I think Jen used it um in her uh

ما آن را در ماشینمان گذاشتیم و من فکر می کنم جن از آن در

workshop where she puts bouquets together. So, free

کارگاه خود استفاده کرد، جایی که او دسته گل ها را کنار هم قرار می داد. بنابراین،

stuff, always fun. Everyone loves free stuff, right? A

چیزهای رایگان، همیشه سرگرم کننده است. همه چیزهای رایگان را دوست دارند، درست است؟ یک

shout out. I don't know if Brent's still here but a shout

فریاد. نمی‌دانم برنت هنوز اینجاست یا نه، اما یک

out can be unexpected. So, a shout out is when someone on a

فریاد می‌تواند غیرمنتظره باشد. بنابراین، فریاد زدن زمانی است که شخصی در یک

social media platform like YouTube mentions another

پلتفرم رسانه اجتماعی مانند یوتیوب از یوتیوب‌بر دیگری نام

YouTuber. So, Brent is not expecting this this morning. I

می‌برد. بنابراین، برنت امروز صبح این انتظار را ندارد. من

really hope he's still here but Brent is um doing a live stream

واقعاً امیدوارم که او هنوز اینجا باشد، اما برنت

at my time. So, in twenty minutes, Brent is doing a live

در زمان من در حال پخش زنده است. بنابراین، در بیست دقیقه، برنت یک

stream about fall versus summer. So, I thought it would

استریم زنده درباره پاییز و تابستان انجام می دهد. بنابراین، فکر کردم

be fun in this lesson to unexpectedly give Brent a shout

در این درس سرگرم کننده خواهد بود که به طور غیرمنتظره ای برنت را فریاد

out. So, again, a shout out is when you mention another

بزنم. بنابراین، دوباره فریاد زدن زمانی است که از

YouTuber or another person on social media and you let people

یوتیوب‌بر یا شخص دیگری در رسانه‌های اجتماعی نام می‌برید و به مردم

know something that they are doing. So, I'm giving Brent a

اطلاع می‌دهید که دارند انجام می‌دهند. بنابراین، من همین الان برنت را فریاد می زنم

shout out right now. He's doing a quiz on fall versus summer

. او در کانال خود مسابقه پاییز و تابستان

over on his channel. It starts in about twenty minutes. Uh you

را انجام می دهد. حدود بیست دقیقه دیگر شروع می شود. اوه

should head over there. This live stream is done if you want

باید به اونجا سر بزنی اگر می خواهید شرکت کنید این پخش زنده انجام می شود

to participate. There's your shout out Brent. Uh let's see

. فریاد شما برنت است. اوه بیایید

here. A compliment. So, I think I already did a kind word,

اینجا را ببینیم یک تعارف بنابراین، فکر می کنم قبلاً یک کلمه محبت آمیز

didn't I? Yes. So, a kind word is when you say something nice

انجام داده ام، اینطور نیست؟ آره. بنابراین، یک کلمه محبت آمیز زمانی است که

to someone like you are smart or um I really like your

به فردی مانند شما باهوش هستید یا اوم من واقعاً مدل موی شما را دوست دارم

haircut or um that shirt looks really good on you. When you

یا اوم آن پیراهن واقعاً برای شما خوب است، می گویید. وقتی

give someone a compliment, it can be unexpected, okay? It's

به کسی تعارف می کنید، ممکن است غیرمنتظره باشد، خوب؟

nice when you go through your day especially like if you get

وقتی روزت را سپری می‌کنی خیلی خوب است، به‌خصوص مثل این‌که

a new haircut and if someone says, oh, you're, did you get a

یک مدل موی جدید کوتاه کنی و اگر کسی بگوید، اوه، تو، آیا

new haircut? It looks great on you. That would be something

مدل موی جدیدی کردی؟ خیلی بهت میاد . این چیزی است

that uh would be really nice uh to hear. So, here's one. It's

که شنیدن آن واقعاً خوب است . بنابراین، در اینجا یکی است.

kind of a specific situation but your wallet or purse

این یک وضعیت خاص است، اما کیف پول یا کیف شما

returned with nothing missing. So, let's say you're walking

بدون هیچ چیز گم نشده است. بنابراین، فرض کنید در حال قدم

around in the park and you lose your wallet and let's say you

زدن در پارک هستید و کیف پول خود را گم می کنید و فرض

have money in your wallet and your credit cards and you

کنید پول در کیف پول و کارت های اعتباری خود دارید و

realize when you get home, you've lost your wallet. What

وقتی به خانه می رسید متوجه می شوید که کیف پول خود را گم کرده اید. چیزی

you're expecting to happen is that you'll never get it back

که انتظار دارید اتفاق بیفتد این است که هرگز آن را پس نخواهید گرفت

or if you do get it back, all the money and credit cards will

یا اگر آن را پس بگیرید، تمام پول و کارت های اعتباری

be gone, okay? Um but what would be unexpected is if you

از بین می روند، خوب؟ امم، اما آنچه غیرمنتظره خواهد بود این است که اگر

got your wallet back and everything was still in it. So,

کیف پول خود را پس بگیرید و همه چیز در آن بود. بنابراین،

one time in my life, I was working in a restaurant in

یک بار در زندگی‌ام، در رستورانی در

Quebec City um and some patrons left and they forgot their, the

شهر کبک کار می‌کردم و عده‌ای از مشتریان رفتند و خودشان را فراموش کردند، آن

lady forgot her purse and so I gave the purse to the manager

خانم کیفش را فراموش کرد و من کیف را به مدیر

and said, someone forgot their purse and then, my next shift,

دادم و گفتم: یکی کیف خود را فراموش کرده و سپس ، شیفت بعدی من

there was an envelope and there was a thank you note from the

، یک پاکت بود و یک یادداشت تشکر از

lady saying, thank you for returning my purse. Thank you

خانم بود که می گفت: ممنون که کیفم را پس دادید. ممنون

for not taking anything out of it. Here's $100 because I just

که چیزی ازش برداشت نکردی اینجا 100 دلار است زیرا من فقط

your honesty. So I was like super excited. It was a lot of

صداقت شما را دارم. بنابراین من بسیار هیجان زده بودم. این اتفاق برای من بسیار لذت بخش بود

fun to um to have that happen. Finding something you thought

. پیدا کردن چیزی که فکر می کردید

was lost for good. So sometimes in life you lose things. Okay.

برای همیشه گم شده است. بنابراین گاهی اوقات در زندگی چیزهایی را از دست می دهید. باشه.

I actually lost my wedding ring once. I'm not sure if this will

من در واقع یک بار حلقه ازدواجم را گم کردم . من مطمئن نیستم که آیا این

focus on the wedding ring. It's not focusing. I'll just hold it

روی حلقه ازدواج تمرکز خواهد کرد یا خیر. تمرکز نیست من فقط آن

back here a little bit. I lost my wedding ring once. And uh it

را در اینجا کمی نگه می دارم. من یک بار حلقه ازدواجم را گم کردم. و اوه

was I had lost it for almost I think half a year and then

من فکر می کنم تقریباً نیم سال بود که آن را گم کرده بودم و سپس

found it outside in the lawn when she was doing some

وقتی او مشغول

gardening. So, we were super happy because she found

باغبانی بود بیرون در چمنزار پیداش کردم. بنابراین، ما بسیار خوشحال بودیم زیرا او

something that we thought was lost for good. When something

چیزی را پیدا کرد که فکر می کردیم برای همیشه گم شده است. وقتی

is lost for good, it means you don't ever expect to find it

چیزی برای همیشه گم می شود، به این معنی است که هرگز انتظار ندارید آن را پیدا کنید،

back but Jen found it back. So, I thought that was really cool

اما جن آن را دوباره پیدا کرد. بنابراین، فکر می‌کردم که واقعاً عالی بود،

but certainly, it can be unexpected when you find

اما مطمئناً، می‌تواند غیرمنتظره باشد وقتی

something that you thought was lost and uh that you just

چیزی را پیدا کنید که فکر می‌کردید گم شده است و اوه که

thought, well, I'm gonna have to buy a new one uh with a

فکر می‌کردید، خوب، من باید یک حلقه جدید با

wedding ring that would be kinda sad because there's

حلقه ازدواج بخرم کمی غمگین باشید زیرا

sentimental value. In English, when you something has

ارزش احساسی وجود دارد. در زبان انگلیسی، زمانی که شما چیزی

sentimental value. It means, you know, this ring is special

ارزش احساسی دارد. یعنی می دانید، این انگشتر

to me because Jen gave it to me over 20 years ago. So, New

برای من خاص است زیرا جن آن را بیش از 20 سال پیش به من داد. بنابراین،

shoes that are different sizes. This this has happened to me

کفش های جدید با اندازه های مختلف. این اتفاق دو بار در زندگی ام برای من افتاده است که

twice in my life where I've bought new shoes and then when

کفش های نو خریده ام و بعد

I get home, one is size ten and one is size nine or one is size

که به خانه می رسم، یکی سایز ده و یکی سایز نه یا یکی سایز

eleven and one is size nine. So, now, I almost always check

یازده و یکی سایز نه است. بنابراین، در حال حاضر، من تقریبا همیشه

before I leave the store to make sure the shoes are the

قبل از خروج از فروشگاه چک می کنم تا مطمئن شوم کفش ها

same size. Um and this almost happened the other day. This is

هم اندازه هستند. اوم و این تقریباً روز قبل اتفاق افتاد.

the third thing that um happened that made me want to

این سومین اتفاقی است که باعث شد من بخواهم

do a lesson on unexpected things but the checkout person

در مورد چیزهای غیرمنتظره درس بخوانم، اما فروشنده

in the store caught it. The checkout person checked to make

در فروشگاه متوجه شد. صاحب صندوق چک کرد تا

sure the shoes were the same size and then she said, this is

مطمئن شود کفش ها هم اندازه هستند و بعد گفت: این

a nine and a half and this is a ten. Which size did you want?

یک نه و نیم است و این یک ده است. کدوم سایز رو میخواستی؟

And I said, nine and a half. Now, you all know what shoe

و من گفتم نه و نیم. حالا همه شما می دانید چه

size I wear. And then getting an upgrade to business class or

سایز کفشی می پوشم. و سپس ارتقاء به کلاس تجاری یا

to first class, this has only happened to me once in my life.

درجه یک، این فقط یک بار در زندگی من برای من اتفاق افتاده است.

I bought a ticket for a normal seat on an airplane. When I was

من برای یک صندلی معمولی در هواپیما بلیط خریدم. وقتی

getting on the airplane, they said they they had oversold the

داشتم سوار هواپیما می شدم، گفتند که پرواز را بیش از حد فروخته اند

flight and so they asked if I wanted to be upgraded to

و به همین دلیل از آنها پرسیدند که آیا می خواهم به کلاس تجاری ارتقا پیدا کنم

business class which is a little bit bigger seat and

که صندلی کمی بزرگتر و

better snacks than the normal section. So, when I fly, I

تنقلات بهتر از بخش معمولی است . بنابراین، وقتی پرواز می‌کنم،

always buy the cheapest seat that I can find um but once in

همیشه ارزان‌ترین صندلی را می‌خرم که می‌توانم پیدا کنم، اما یک بار در

my life, I was getting on a plane and they said, they had

زندگی‌ام، داشتم سوار هواپیما می‌شدم و آنها می‌گفتند

sold too many tickets for the normal part of the plane and so

برای قسمت معمولی هواپیما بلیط‌های زیادی فروخته‌اند و بنابراین

they we say too, they bumped me up to business class. They

ما آن‌ها را انجام دادند. همچنین بگویید، آنها مرا به کلاس تجاری رساندند. آنها

upgraded me to business class. That was super cool. The the

مرا به کلاس تجاری ارتقا دادند. فوق العاده باحال بود

the C on the plain was really big. Instead of just getting a

C در دشت واقعا بزرگ بود. به جای اینکه فقط

little bag of nuts and uh a can of pop. Um I got like a whole

یک کیسه آجیل و یک قوطی پاپ تهیه کنید. امم مثل یک

fancy meal. It was really really nice.

غذای فانتزی کامل شدم. واقعا عالی بود