The Pronunciation and Meaning of: Though, Thought, Tough, Thorough, Through, and Throughout

So I thought in this English lesson I would talk about something that's a little bit tough.

بنابراین فکر کردم در این درس انگلیسی در مورد چیزی صحبت کنم که کمی سخت است.

But even though it might be hard to understand, I think if I do a thorough job

اما اگرچه ممکن است درک آن سخت باشد، فکر می کنم اگر در حین گذراندن درس، کار کاملی انجام دهم

as I go through the lesson, you'll be able to understand what I'm talking about.

، می توانید متوجه شوید که در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

And throughout the lesson, I'll try to find interesting places to stand

و در طول درس، سعی خواهم کرد مکان‌های جالبی برای ایستادن پیدا کنم

so that if I'm boring and the lessons boring, you'll at least have something fun to look at.

تا اگر من خسته‌کننده و درس‌ها خسته‌کننده هستم، حداقل چیزی سرگرم‌کننده برای تماشای آن داشته باشید.

So if you haven't figured it out yet, this lesson is about the following words.

بنابراین اگر هنوز متوجه نشده اید، این درس در مورد کلمات زیر است.

Let me get out my notes here so I say them properly.

اجازه دهید یادداشت هایم را در اینجا بیرون بیاورم تا آنها را به درستی بیان کنم.

The words

کلمات

through, tough, thorough, though, thought and throughout.

از طریق، سخت، کامل، هر چند، فکر و در سراسر.

These words look kind of similar, but they're obviously pronounced differently

این کلمات به نوعی شبیه به هم هستند، اما واضح است که تلفظ آنها متفاوت است

and have different meanings, and in this English lesson, we'll take a look at all of them.

و معانی متفاوتی دارند، و در این درس انگلیسی، نگاهی به همه آنها خواهیم داشت.

Let's talk about the word through.

بیایید در مورد کلمه از طریق صحبت کنیم.

Let me say it a few more times so you can hear how it sounds: through, through.

بگذارید چند بار دیگر بگویم تا بتوانید صدای آن را بشنوید: از طریق، از طریق.

I'm actually putting my tongue between my teeth when I say it, through, the word through means

من در واقع وقتی آن را می گویم، زبانم را بین دندان هایم می گذارم، کلمه عبور به معنای

when something goes into something else and then sometimes comes out the other side.

زمانی است که چیزی به چیز دیگری می رود و گاهی اوقات از طرف دیگر بیرون می آید.

Let me show you by example.

بگذارید با مثال به شما نشان دهم.

If I take my wedding ring off, I can put my finger through the wedding ring.

اگر حلقه ازدواجم را در بیاورم، می توانم انگشتم را در حلقه ازدواج بگذارم.

If this button was undone,

اگر این دکمه لغو شد،

I can put this button through the button hole.

می توانم این دکمه را از سوراخ دکمه قرار دهم.

But it also doesn't have to mean that something comes out the other side.

اما به این معنا نیست که چیزی از طرف دیگر بیرون می آید.

We can also do this.

ما هم می توانیم این کار را انجام دهیم.

I can pick up my tripod and we can then walk through this vineyard.

من می توانم سه پایه ام را بردارم و سپس می توانیم در این تاکستان قدم بزنیم.

It doesn't necessarily mean that I'm coming out the other side.

لزوماً به این معنی نیست که من از آن طرف بیرون می آیم.

So sometimes it does mean that and sometimes it doesn't.

بنابراین گاهی اوقات به این معنی است و گاهی اوقات نه.

So once again, my finger went through my wedding ring,

بنابراین یک بار دیگر، انگشت من از حلقه ازدواجم گذشت،

this button went through the buttonhole,

این دکمه از سوراخ دکمه گذشت،

and I'm walking through this vineyard.

و من در این تاکستان قدم می زنم.

When I'm out walking,

وقتی بیرون قدم می زنم

and if I have to

و اگر مجبور باشم از

go through things like that ditch, I like to wear blue jeans.

چیزهایی مانند آن خندق عبور کنم، دوست دارم شلوار جین آبی بپوشم.

Did you see that I'm wearing blue jeans?

دیدی که من شلوار جین آبی پوشیده ام؟

I'm wearing blue jeans.

من شلوار جین آبی پوشیده ام.

I like to wear them because they are tough.

من دوست دارم آنها را بپوشم زیرا آنها سخت هستند.

It's a very tough fabric.

این یک پارچه بسیار سخت است.

Let me say that a few more times so you can hear how it sounds.

بگذارید چند بار دیگر این را بگویم تا بتوانید صدایش را بشنوید.

Tough. Tough.

سخت است. سخت است. وقتی آن کلمه سخت را می گویم،

My tongue is actually on the roof of my mouth when I say

زبان من در واقع روی سقف دهانم است

that word tough and it makes a “fff” an F sound at the end.

و در پایان صدای "فف" و "اف" می دهد.

Tough. Jeans are tough.

سخت است. شلوار جین سخت است.

They are a tough material.

آنها یک ماده سخت هستند.

This means that they are durable, that they protect my legs

این به این معنی است که آنها بادوام هستند،

When I'm walking through this ditch.

وقتی از این خندق عبور می کنم از پاهای من محافظت می کنند.

If there were thistles here I'm glad that I'm wearing jeans because they are tough.

اگر خارهایی در اینجا وجود داشت، خوشحالم که شلوار جین می پوشم زیرا آنها سخت هستند.

They don't tear easily.

به راحتی پاره نمی شوند.

They are very, very strong.

آنها بسیار بسیار قوی هستند.

So tough, once again, tough.

خیلی سخت، یک بار دیگر، سخت.

That's how it sounds.

اینطور به نظر می رسد.

And it means something that's very durable and very strong.

و این به معنای چیزی است که بسیار بادوام و بسیار قوی است.

So you can see behind me there is a construction sign.

بنابراین می توانید ببینید پشت سر من یک تابلوی ساختمانی وجود دارد.

They are going to be filling the potholes

آنها قرار است چاله های

in on this road and they will want to do a thorough job.

این جاده را پر کنند و می خواهند کار کاملی انجام دهند.

Let me say that a few more times so you can hear how it sounds.

بگذارید چند بار دیگر این را بگویم تا بتوانید صدایش را بشنوید.

Thorough. Thorough.

کامل کامل

When I say thorough, my tongue is between my teeth, thorough.

وقتی می گویم کامل، زبانم بین دندان هایم است، کامل.

When you are thorough, it means you do a good job.

وقتی دقیق هستید، به این معنی است که کار خوبی انجام می دهید.

It means you don't forget to do part of the job.

این بدان معناست که شما انجام بخشی از کار را فراموش نکنید.

When they fill in the potholes, they'll want to find

وقتی چاله‌ها را پر می‌کنند، می‌خواهند

all the potholes and fill all the potholes in.

همه چاله‌ها را پیدا کنند و همه چاله‌ها را پر کنند.

They will want to be thorough.

آنها می‌خواهند کامل باشند.

When I make my English lessons, I want to be thorough.

وقتی درس های انگلیسی را می گذرانم، می خواهم کامل باشم.

I don't want to teach a lesson on a certain topic and forget to teach you

من نمی خواهم درسی در مورد یک موضوع خاص تدریس کنم و فراموش کنم

part of that lesson.

بخشی از آن درس را به شما آموزش دهم.

I try to be as thorough as possible.

سعی می کنم تا حد امکان دقیق باشم.

So once more thorough, that's how it sounds.

بنابراین یک بار دیگر کامل، که چگونه آن را به نظر می رسد.

And it means to do a really, really good job.

و این به معنای انجام یک کار واقعاً بسیار خوب است.

So I thought since I started this English lesson in front of a vineyard,

بنابراین فکر کردم از زمانی که این درس انگلیسی را در مقابل یک تاکستان شروع کردم،

I should probably shoot one of these clips in front of an orchard.

احتمالاً باید یکی از این کلیپ ها را جلوی باغ میوه بگیرم.

Thought. Thought.

فکر. فکر.

Let me say it a couple more times. Thought.

بگذارید یکی دو بار دیگر بگویم. فکر. وقتی می گویم فکر، فکر،

My tongue is between my teeth when I say thought, thought.

زبانم بین دندان هایم است .

A thought

فکر

is something that you have in your mind.

چیزی است که شما در ذهن خود دارید.

You have a thought. So it can be a noun.

فکری داری بنابراین می تواند یک اسم باشد.

It can also act as a verb.

همچنین می تواند به عنوان یک فعل عمل کند.

You thought of something.

به یه چیزی فکر کردی

So I thought it would be a good idea to come here

بنابراین فکر کردم خوب است که به اینجا بیایم

and have a little English lesson in front of an orchard.

و جلوی باغ میوه کمی درس انگلیسی داشته باشم .

Unfortunately, though, I can't go in the orchard because if we walk over here,

با این حال، متأسفانه، من نمی توانم به باغ بروم، زیرا اگر از اینجا عبور کنیم،

we'll see that there is a no trespassing sign.

می بینیم که یک علامت تجاوز وجود ندارد.

So even though I thought this would be a good idea,

بنابراین با وجود اینکه فکر می‌کردم این ایده خوبی است،

I have to just shoot this little clip from the road.

باید فقط این کلیپ کوچک را از جاده فیلمبرداری کنم.

So thought.

پس فکر کرد.

Thought. A thought in your mind or the act of thinking.

فکر. یک فکر در ذهن شما یا عمل فکر کردن.

Let's talk about the word, though, though.

با این حال، بیایید در مورد کلمه صحبت کنیم.

Let me say it a couple more times, though.

با این حال، اجازه دهید آن را یکی دو بار دیگر بگویم.

My tongue is between my teeth when I say, though.

هر چند وقتی می گویم زبانم بین دندان هایم است.

Now, this has a number of usages in English.

اکنون، این چند کاربرد در زبان انگلیسی دارد.

In this lesson I want to focus on when it's paired with the word even: even though.

در این درس می خواهم روی زمانی که با کلمه even: جفت می شود تمرکز کنم.

This is a phrase we use to introduce kind of an opposite statement or a statement

این عبارتی است که ما برای معرفی نوعی گزاره مخالف یا جمله ای استفاده می کنیم

that adds more facts or even disagrees a little bit with the first statement.

که حقایق بیشتری را اضافه می کند یا حتی با گزاره اول کمی مخالف است.

Here's a good example.

در اینجا یک مثال خوب است.

There are radio towers behind me,

پشت سرم برج های رادیویی وجود دارد،

but I have just shown you vineyards and orchards.

اما من تاکستان ها و باغ ها را به شما نشان دادم.

So even though this is a great area to grow grapes

بنابراین با وجود اینکه این منطقه مکانی عالی برای کشت انگور

or peaches or apples, they decided to build radio towers.

یا هلو یا سیب است، آنها تصمیم گرفتند برج های رادیویی بسازند.

So even though this is good land for growing fruit, they decided to build radio towers.

بنابراین با وجود اینکه اینجا زمین خوبی برای پرورش میوه است، تصمیم گرفتند برج های رادیویی بسازند.

So I'm using it to introduce kind of a different concept, kind of,

بنابراین من از آن برای معرفی یک مفهوم متفاوت استفاده می کنم، به نوعی،

you know, two ideas that are maybe slightly opposed to each other.

می دانید، دو ایده که ممکن است کمی با یکدیگر مخالف باشند.

So though, though, tongue between your teeth, when you say it, though.

بنابراین، هر چند، زبان بین دندان‌هایتان باشد، اما وقتی آن را می‌گویید.

And when you use it with the word even, it's used to introduce a slightly different idea.

و هنگامی که آن را با کلمه زوج استفاده می کنید، برای معرفی یک ایده کمی متفاوت استفاده می شود.

So as I said, I would stand in front of interesting backgrounds throughout this video.

بنابراین همانطور که گفتم، در طول این ویدئو در مقابل پس‌زمینه‌های جالب قرار خواهم گرفت.

Throughout. Throughout.

در سراسر. در سراسر. وقتی می گویم

My tongue is between my teeth when I say throughout.

زبانم بین دندان هایم است .

The word throughout means to be spaced out inside of something else.

کلمه سراسری به معنای فاصله گرفتن در داخل چیز دیگری است.

There were interesting things to look at throughout this video.

در طول این ویدیو نکات جالبی وجود داشت که باید به آنها نگاه کرد.

There are lakes throughout the province of Ontario.

دریاچه هایی در سراسر استان انتاریو وجود دارد.

That means if you drive in this province, if you drive for a little bit,

یعنی اگر در این استان رانندگی کنید، اگر کمی رانندگی کنید،

eventually you'll get to a lake.

در نهایت به یک دریاچه خواهید رسید.

And if you drive more, you'll get to another lake.

و اگر بیشتر رانندگی کنید، به دریاچه دیگری خواهید رسید.

There are a lot of lakes and they are throughout the province.

دریاچه های زیادی وجود دارد و در سراسر استان وجود دارد.

In any direction, you will find another lake.

در هر جهت دریاچه دیگری خواهید یافت.

There's a lake to the south of here.

یک دریاچه در جنوب اینجا وجود دارد.

There's a lake to the east, west of here.

یک دریاچه در شرق، غرب اینجا وجود دارد.

There's a lake to the east of here.

یک دریاچه در شرق اینجا وجود دارد.

I don't know my directions.

من مسیرهایم را نمی دانم

And there's even more lakes if you go to the north.

و اگر به شمال بروید، دریاچه های بیشتری نیز وجود دارد.

There are lakes throughout the province.

دریاچه هایی در سراسر استان وجود دارد.

So throughout. That's how it sounds.

بنابراین در سراسر. اینطور به نظر می رسد.

And it means for something or many things to kind of be inside of something else.

و به این معنی است که چیزی یا بسیاری چیزها به نوعی درون چیز دیگری هستند.

Well, thank you for watching this English lesson.

خوب، ممنون که این درس انگلیسی را تماشا کردید.

I hope that you learn some things that will help you in your next English conversation.

امیدوارم چیزهایی یاد بگیرید که در مکالمه انگلیسی بعدی به شما کمک کند.

Remember, if this is your first time here, don't forget to click that red subscribe button.

به یاد داشته باشید، اگر اولین بار است که اینجا هستید، فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Give me a thumbs up.

به من یک شست بالا بده

Leave a comment below.

در زیر نظر بدهید

And as always, if you don't know what to do next,

و مثل همیشه، اگر نمی‌دانید بعد از آن چه کاری انجام دهید،

you could always watch another English lesson. Bye.

همیشه می‌توانید یک درس انگلیسی دیگر را تماشا کنید. خدا حافظ.