Advanced Spoken English Class Ep. 1| Topic: Work | IELTS Speaking, Vocabulary, Fluency

Hello, and welcome back.

سلام و خوش آمدید.

Now, I know it has been a while.

حالا می دانم که مدتی گذشته است.

I haven’t made any new lessons in the past couple of months.

در دو ماه گذشته هیچ درس جدیدی نگرفتم .

I’ve had a lot on my plate.

من چیزهای زیادی در بشقابم داشته ام.

I’ve had a lot of projects going, even though I’ve been reading all of your comments and

من پروژه‌های زیادی را اجرا کرده‌ام، اگرچه تقریباً هر روز همه نظرات شما را می‌خوانم و

responding to as many as I can almost every single day.

تا جایی که می‌توانم به آنها پاسخ می‌دهم .

Well, I’m back now, and I’m back today with the first in a series of lessons on advanced

خب، اکنون برگشتم، و امروز با اولین درس از سری درس‌های

spoken English.

انگلیسی گفتاری پیشرفته برگشتم.

These lessons will help you to improve your listening ability, and most importantly, your

این درس ها به شما کمک می کند تا توانایی شنیداری خود و مهمتر از همه،

speaking skills, both for everyday communication and if you’re preparing for an exam with

مهارت های گفتاری خود را، هم برای ارتباطات روزمره و هم در صورتی که برای امتحانی با

a speaking component like the IELTS.

جزء صحبت کردن مانند آیلتس آماده می کنید، بهبود ببخشید.

Now, I’ll make sure to put the text of what I say up on the screen, and I’ll also make

اکنون، مطمئن می شوم که متن آنچه را که می گویم روی صفحه نمایش می دهم، و همچنین

sure to highlight any useful vocabulary that you can take away from this lesson.

مطمئن می شوم که هر واژگان مفیدی را که می توانید از این درس حذف کنید، برجسته می کنم.

Now, the way we’ll do this is we’ll take a topic, and I will be interviewed on the

اکنون، روشی که ما این کار را انجام خواهیم داد این است که یک موضوع را می گیریم ، و من در مورد آن

topic, sort of like in an exam.

موضوع مصاحبه خواهم کرد، به نوعی مانند یک امتحان.

That is, somebody will ask me questions and I will answer those questions as naturally

یعنی کسی از من سوال می پرسد و من تا جایی که می توانم به آن سوالات طبیعی پاسخ

as I can.

می دهم.

That is, I’m not going to try to simplify my answers.

یعنی من سعی نمی کنم پاسخ هایم را ساده کنم.

I’m going to answer as I would in real life.

من همان طور که در زندگی واقعی جواب می دهم، پاسخ خواهم داد.

Now, in this first lesson, I thought we’d take the topic of work.

حالا، در این درس اول، فکر کردم که موضوع کار را انتخاب کنیم.

So, we’ll start by talking about my work and what I do, and then we’ll move on to

بنابراین، با صحبت در مورد کار و کاری که انجام می‌دهم شروع می‌کنیم و سپس به

more abstract and advanced questions.

سؤالات انتزاعی و پیشرفته‌تر می‌رویم.

Now, after the conversation ends, we will discuss the most important vocabulary items

حال پس از پایان مکالمه، به مهمترین موارد واژگانی

from the conversation.

از مکالمه می پردازیم.

So, if you’re ready, let’s begin.

بنابراین، اگر آماده هستید، بیایید شروع کنیم.

Let’s talk about work.

بیایید در مورد کار صحبت کنیم.

Tell me about what you do in your job.

در مورد کاری که در شغل خود انجام می دهید بگویید.

Well, I’m an English teacher.

خوب، من یک معلم انگلیسی هستم.

It’s probably more accurate, though, to say that I’m an ESL teacher, ESL being short

با این حال، احتمالاً دقیق تر است که بگوییم من یک معلم ESL هستم، ESL

for English as a Second Language.

مخفف انگلیسی به عنوان زبان دوم است.

I specialize in teaching English as a Second Language to adults.

من در آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم به بزرگسالان تخصص دارم.

Even though I’ve taught classes for children, the bulk of my experience has been in working

با وجود اینکه من کلاس‌هایی را برای کودکان تدریس کرده‌ام، بخش عمده‌ای از تجربه من در کار

with adults, especially in business English and exam preparation courses.

با بزرگسالان بوده است، به‌ویژه در دوره‌های انگلیسی تجاری و آمادگی برای امتحان.

Now, recently, my focus has shifted to teacher training and doing research in the field of

در حال حاضر، اخیرا، تمرکز من به تربیت معلم و انجام تحقیقات در زمینه

language acquisition.

فراگیری زبان معطوف شده است.

That’s the study of how people learn languages.

این مطالعه نحوه یادگیری زبان است.

Do you like your job?

ایا شغلت را دوست داری؟

Absolutely.

کاملا.

I love my job.

من عاشق کارم هستم.

See, teaching is something that I’ve always gravitated towards naturally ever since I

ببینید، تدریس چیزی است که من از زمان کودکی به طور طبیعی به آن گرایش داشتم

was a kid.

.

Now, whenever there’s an opportunity to share a piece of knowledge that I have with

اکنون، هر زمان که فرصتی برای به اشتراک گذاشتن بخشی از دانشی که دارم با

somebody and see that person take that knowledge and use it to make their life easier or better

کسی پیش می‌آید و می‌بینم که آن فرد آن دانش را می‌گیرد و از آن برای آسان‌تر کردن یا بهتر کردن زندگی‌اش

in some way, I eagerly take that opportunity to teach.

استفاده می‌کند، مشتاقانه از این فرصت برای آموزش استفاده می‌کنم.

So, teaching is something that I enjoy immensely, and it’s the perfect job for me.

بنابراین، تدریس چیزی است که من بسیار از آن لذت می برم و این شغل عالی برای من است.

What was your dream job when you were younger?

شغل رویایی شما در جوانی چه بود؟

Well, that’s a tough one because like most people I wanted to be different things at

خب، این سخت است، زیرا مانند بسیاری از مردم می‌خواستم در زمان‌های مختلف چیزهای متفاوتی باشم

different times.

.

I remember wanting to be a pilot when I was a little kid.

یادم می آید وقتی بچه کوچک بودم می خواستم خلبان شوم.

I had a lot of toy planes that I would play with.

من هواپیماهای اسباب بازی زیادی داشتم که با آنها بازی می کردم .

As a teenager, I would daydream about being a celebrity.

به عنوان یک نوجوان، در مورد یک سلبریتی بودن آرزو داشتم .

But the first job that I can probably say was truly a dream job for me was computer

اما اولین شغلی که شاید بتوانم بگویم واقعاً یک شغل رویایی برای من بود

programming.

برنامه نویسی کامپیوتر بود.

I was probably in my late teens when I got into it.

احتمالاً در اواخر نوجوانی بودم که وارد آن شدم.

That’s when I discovered the joy of coding.

آن زمان بود که لذت کدنویسی را کشف کردم.

Because if you think about it, the job of a software programmer is essentially to solve

زیرا اگر به آن فکر کنید، کار یک برنامه نویس نرم افزار اساساً حل

problems in the context of computers or information technology.

مشکلات در زمینه رایانه یا فناوری اطلاعات است.

So, it was that problem-solving element that really drew me to programming.

بنابراین، این عنصر حل مسئله بود که واقعاً مرا به سمت برنامه نویسی کشاند.

Now, even though I ended up becoming a teacher, I still see my present job as a series of

در حال حاضر، با وجود اینکه در نهایت معلم شدم، هنوز شغل فعلی خود را یک سری

challenges that need to be overcome.

چالش می بینم که باید بر آنها غلبه کرد.

And that’s really what keeps me going.

و این واقعاً چیزی است که من را نگه می دارد.

Do you think most people work in jobs that they love?

آیا فکر می کنید اکثر مردم در مشاغلی کار می کنند که دوست دارند؟

Probably not.

احتمالا نه.

Why not?

چرا که نه؟

Because I think you have to be incredibly fortunate to have grown up in the right circumstances

چون فکر می‌کنم باید بسیار خوش‌شانس باشید که در شرایط مناسبی بزرگ

that allow you to discover what really drives you to be able to make a career out of it.

شده‌اید که به شما امکان می‌دهد کشف کنید که واقعاً چه چیزی شما را وادار می‌کند تا بتوانید از آن حرفه‌ای بسازید.

I think that the traditional route that most people take is that they graduate from college

من فکر می‌کنم مسیر سنتی که اکثر مردم در پیش می‌گیرند این است که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند

and then they either take the best-paying job that’s available to them at the time,

و سپس یا شغلی را انتخاب می‌کنند که با بهترین درآمد در آن زمان در دسترس است،

or they take the job that they think offers the brightest career prospects for the future.

یا شغلی را انتخاب می‌کنند که فکر می‌کنند درخشان‌ترین آینده شغلی را برای آینده فراهم می‌کند. .

And a lot of people do so out of financial necessity.

و بسیاری از افراد به دلیل نیاز مالی این کار را انجام می دهند .

Because you have to put food on the table.

چون باید غذا را روی میز بگذارید.

That’s the primary concern.

این نگرانی اولیه است.

Do you think it’s important for people to enjoy what they do in their job?

آیا فکر می کنید برای افراد مهم است که از کاری که در شغل خود انجام می دهند لذت ببرند؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

I mean, whatever your job is, there’s always going to be some things about it that you

منظورم این است که شغل شما هر چه که باشد، همیشه چیزهایی در مورد آن وجود دارد که

find unpleasant.

برایتان ناخوشایند باشد.

There’s things that I don’t like going.

چیزهایی هست که دوست ندارم بروم

I don’t like having to write up student reports.

من دوست ندارم گزارش های دانشجویی بنویسم.

In my previous job, I had to sit through a lot of meetings, and I used to hate doing

در کار قبلی ام مجبور بودم جلسات زیادی را پشت سر بگذارم و از انجام این کار متنفر

that because I thought those meetings were a waste of time.

بودم زیرا فکر می کردم آن جلسات اتلاف وقت است.

I thought they were unproductive.

من فکر می کردم آنها بی ثمر هستند.

So, it’s unrealistic to expect that everything you do has to be enjoyable.

بنابراین، انتظار اینکه هر کاری که انجام می دهید لذت بخش باشد، غیر واقعی است.

I think, instead, the key is to have enough challenging tasks in your job, or at the very

من فکر می کنم، در عوض، کلید این است که وظایف چالش برانگیز کافی در شغل خود داشته باشید، یا

least, finding a way to do mundane tasks in a way that challenges you.

حداقل، یافتن راهی برای انجام کارهای روزمره به گونه ای که شما را به چالش بکشد.

I think you have to look at it like a video game.

فکر می کنم باید مثل یک بازی ویدیویی به آن نگاه کنید .

Because when people play video games, what they do is every time that they play the game,

زیرا وقتی مردم بازی های ویدیویی انجام می دهند، کاری که انجام می دهند این است که هر بار که بازی را انجام می دهند،

they try to get a higher and higher score.

سعی می کنند نمره بالاتر و بالاتری کسب کنند.

So, I think that they key is to keep challenging yourself.

بنابراین، من فکر می کنم که آنها کلید این است که به چالش کشیدن خود ادامه دهید.

What kinds of activities do people find challenging?

چه نوع فعالیت هایی برای مردم چالش برانگیز است؟

In their jobs?

در شغلشان؟

Well, it depends.

خب، بستگی دارد.

I’d say it depends both on the job and the kind of person that you are.

من می توانم بگویم که هم به شغل و هم به نوع فردی که هستید بستگی دارد.

Because like I said, I like tasks or activities that require me to use my analytical ability,

زیرا همانطور که گفتم، من وظایف یا فعالیت هایی را دوست دارم که از من برای استفاده از توانایی تحلیلی خود استفاده کنم،

tasks that have that problem-solving element.

کارهایی که دارای آن عنصر حل مسئله هستند.

But another person might like a job that’s more social because for them, it’s about

اما شخص دیگری ممکن است شغلی را دوست داشته باشد که اجتماعی تر است، زیرا برای او، این شغل

the human dimension.

مربوط به بعد انسانی است.

And, you know, having to work with people, and getting things done through working with

و، می دانید، کار کردن با مردم و انجام کارها از طریق کار با

people can be challenging in its own right.

مردم می تواند به خودی خود چالش برانگیز باشد.

And so, I think it depends.

و بنابراین، من فکر می کنم بستگی دارد.

What happens when people don’t find their job challenging or satisfying?

چه اتفاقی می‌افتد وقتی افراد شغل خود را چالش‌برانگیز یا رضایت‌بخش نمی‌دانند؟

Well, it becomes hard to get out of bed and drag yourself to work every morning.

خوب، هر روز صبح بلند شدن از رختخواب و کشاندن خود به محل کار سخت می شود.

Because if you hate your job but you continue doing it, then it means that you’re doing

زیرا اگر از شغل خود متنفر هستید اما به انجام آن ادامه می دهید، به این معنی است که شما این کار

that only for the paycheck that it brings in every month.

را فقط برای حقوقی که هر ماه به شما می دهد انجام می دهید.

And that kind of motivation, doing it just for the money is hard to sustain over the

و این نوع انگیزه، انجام آن فقط برای پول، در

long term.

دراز مدت سخت است.

And people of my generation, us millennials, are probably a lot more sensitive to this

و مردم نسل من، ما هزاره‌ها ، احتمالاً نسبت به این موضوع حساس‌تر

that our parents were.

از والدینمان هستیم.

Because it’s very common nowadays to hear people talking about retiring early.

زیرا امروزه شنیدن صحبت های مردم در مورد بازنشستگی زودهنگام بسیار رایج است.

That’s the idea that you save up a lot of money with a view to retiring as quickly as

این ایده این است که شما پول زیادی را پس انداز می کنید تا هرچه سریعتر بازنشسته

you can.

شوید.

So, they want to escape the rat race?

بنابراین، آنها می خواهند از مسابقه موش فرار کنند؟

Exactly.

دقیقا.

You know, they don’t want to spend their lives slaving away in a corporate office just

می دانید، آنها نمی خواهند زندگی خود را صرف بردگی در یک دفتر شرکتی صرفاً

to make ends meet.

برای تأمین مخارج زندگی خود بگذرانند.

They want to get out of the rat race.

آنها می خواهند از مسابقه موش خارج شوند.

Do you think it’s a good thing for a person to retire early, say at 40 rather than 60?

به نظر شما بازنشستگی زودهنگام برای یک فرد خوب است ، مثلاً در 40 سالگی به جای 60 سالگی؟

Well, sure.

خب حتما

I mean, if that’s what you want to do, then it can be great.

منظورم این است که اگر این همان کاری است که می خواهید انجام دهید ، می تواند عالی باشد.

You can do all the things that you’ve always wanted to do with your life.

شما می توانید تمام کارهایی را که همیشه می خواستید در زندگی خود انجام دهید.

You can start checking off your bucket list.

می توانید شروع به بررسی لیست سطل خود کنید.

Now, there’s an –and I don’t say this in a bad way– but there’s an obsession

در حال حاضر، یک وجود دارد - و من این را بد نمی گویم - اما یک وسواس

among millennials with travel.

بین هزاره ها به سفر وجود دارد.

A lot of people nowadays want to explore the world, they want to experience different cultures,

امروزه بسیاری از مردم می خواهند جهان را کشف کنند، آنها می خواهند فرهنگ های مختلف را تجربه کنند،

taste different cuisines, things like that.

غذاهای مختلف را بچشند، چیزهایی از این قبیل.

So, if you retire early, then you’ll get to do that.

بنابراین، اگر زودتر بازنشسته شوید، این کار را انجام خواهید داد.

Although, I would think that if you have found your true calling in life, then you would

اگرچه، من فکر می کنم که اگر دعوت واقعی خود را در زندگی پیدا کرده باشید،

never want to retire because what you do then becomes such a fundamental part of your identity,

هرگز نمی خواهید بازنشسته شوید، زیرا کاری که انجام می دهید آنقدر بخش اساسی هویت

that you’d never want to give that up.

شما می شود، که هرگز نمی خواهید آن را رها کنید.

Maybe as you get older, you might start to work less, but you wouldn’t want to give

شاید با بالا رفتن سن، کمتر شروع به کار کنید، اما نمی خواهید به

it up entirely.

طور کامل آن را رها کنید.

Do you think people will work less in the future?

آیا فکر می کنید مردم در آینده کمتر کار خواهند کرد؟

Maybe.

شاید.

It’s conceivable that as technology advances people will work less and less in the future.

می توان تصور کرد که با پیشرفت فناوری، مردم در آینده کمتر و کمتر کار کنند.

Who among us could say that we don’t depend on a great deal of technology just to keep

کدام یک از ما می تواند بگوید که ما فقط برای سرپا نگه داشتن

us afloat in our daily lives?

ما در زندگی روزمره به مقدار زیادی از فناوری وابسته نیستیم؟

Because I know for a fact that my own life would come to a standstill if my fridge or

زیرا من به درستی می دانم که اگر یخچال

my washing machine or my microwave oven stopped working, at least until I found alternative

یا ماشین لباسشویی یا اجاق مایکروویو من از کار بیفتد، زندگی خود من متوقف می شود، حداقل تا زمانی که

ways of doing those things.

راه های جایگزینی برای انجام این کارها پیدا کنم.

But I think that even more than as individuals, as societies, so much of what we take for

اما من فکر می‌کنم که حتی بیشتر از افراد، به عنوان جوامع، بسیاری از چیزهایی

granted today runs on a foundation of technology, and if that broke down, then we’re looking

که امروزه بدیهی می‌گیریم، بر پایه فناوری است و اگر شکست بخورد، ما به

at large-scale chaos in society.

هرج و مرج در مقیاس بزرگ در جامعه نگاه می‌کنیم.

Why do people use so much technology in their everyday lives?

چرا مردم از فناوری در زندگی روزمره خود استفاده می کنند؟

To make their lives easier.

تا زندگی آنها راحت تر شود.

See, I think the ultimate aim of technology is for human beings to not have to do any

ببینید، من فکر می‌کنم هدف نهایی فناوری این است که انسان‌ها اصلاً مجبور به انجام هیچ

work at all, where we just chill on our couches and order our robot servants about to get

کاری نباشند، جایی که ما فقط روی کاناپه‌هایمان آرام می‌شویم و به خدمتگزاران روبات‌هایمان دستور می‌دهیم که هر چه می‌خواهیم به دست

whatever we want.

آورند.

Would that be a good or a bad thing?

آیا این یک چیز خوب یا بد خواهد بود؟

Well, if it made people lazy and if it made useless to the point where they couldn’t

خوب، اگر باعث تنبلی مردم می شد و به حدی بی فایده می شد که

get anything done without the use of machines, then it would be a bad thing.

بدون استفاده از ماشین ها نمی توانستند کاری را انجام دهند ، چیز بدی بود.

But, if people used automation to automate more routine or tedious tasks to free up time

اما، اگر مردم از اتوماسیون برای خودکارسازی کارهای معمول یا خسته کننده تر برای آزاد کردن زمان

or resources that they could use to become more productive and to solve problems –I

یا منابعی استفاده می کردند که می توانستند برای بهره وری بیشتر و حل مشکلات استفاده کنند - من

keep going back to problem-solving– but if people can use that to solve problems and

به حل مسئله بازمی گردم - اما اگر مردم بتوانند از آن برای حل مشکلات استفاده کنند.

to think more, then I think it would definitely be a good thing.

و اگر بیشتر فکر کنم، پس فکر می کنم قطعا چیز خوبی خواهد بود.

all right I think that's a good place for us to end this conversation let's now go on

بسیار خوب، فکر می کنم این مکان خوبی برای پایان دادن به این مکالمه است، بیایید اکنون ادامه دهیم

and discuss the most useful and the most important vocabulary from this lesson all right I'm

و در مورد مفیدترین و مهم ترین واژگان این درس بحث

back here with this document now before we discuss the vocabulary I just want to suggest

کنیم. پیشنهاد می

that after you watch this discussion that you go back and listen to that conversation

کنم بعد از تماشای این بحث، دوباره برگردید و دوباره به آن مکالمه گوش دهید،

again because it will help to really reinforce the vocabulary in your head and another thing

زیرا واقعاً به تقویت واژگان در ذهن شما کمک می کند و یکی دیگر از

you can do as you rewatch the conversation is you can pick particular sentences and practice

کارهایی که می توانید در حین تماشای مجدد مکالمه انجام دهید این است که می توانید جملات خاصی را انتخاب کنید و گفتن را تمرین کنید.

saying them after me because that will help you to improve your pronunciation now I'll

آنها بعد از من هستند زیرا این به شما کمک می کند تا تلفظ خود را بهبود بخشید اکنون

make sure to make this document available for you to download I'll put a link in the

مطمئن خواهم شد که این سند را برای دانلود در دسترس شما قرار می دهم. پیوندی در

description I'll also include the entire transcript of the conversation so that you can read it

توضیحات قرار می دهم و همچنین کل متن مکالمه را درج می کنم تا شما می توانید آن را

in your own time okay let's discuss the vocabulary now item number one is to gravitate to or

در زمان خود بخوانید، خوب بیایید در مورد واژگان بحث کنیم اکنون مورد شماره یک این است که به

gravitate towards this means to be attracted to something sth means something so to be

سمت یا گرایش به سمت این به معنای جذب شدن به چیزی است.

attracted to something or to move towards something and this expression comes from the

چیزی یا حرکت به سمت چیزی و این عبارت از

word gravity and how in physics you know two bodies are naturally attracted to each other

کلمه گرانش می آید و اینکه چگونه در فیزیک می دانید دو جسم به طور طبیعی جذب یکدیگر می شوند

this is the sentence that I said in the conversation teaching is something I've always gravitated

این جمله ای است که در مکالمه گفتم تدریس چیزی است که من همیشه

towards naturally ever since I was a kid meaning that I've always been naturally attracted

به طور طبیعی از آن زمان به سمت آن جذب شده ام. من بچه بودم به این معنی که من همیشه به طور طبیعی

to teaching okay number two that's what keeps me going this expression means to give energy

جذب آموزش شماره دو خوب بوده ام، این چیزی است که باعث می شود ادامه دهم. این عبارت به معنای دادن انرژی

or enthusiasm to continue doing something I see my present job as a series of challenges

یا اشتیاق برای ادامه دادن به انجام

that need to be overcome that's what keeps me going meaning that's what keeps me motivated

کاری است. این چیزی است که مرا ادامه می دهد یعنی این چیزی است که من را با انگیزه نگه می دارد

okay number three is fortunate this is an adjective that simply means lucky I think

خوب شماره سه خوش شانس است این یک صفت است که به سادگی

you have to be incredibly fortunate to have grown up in the right circumstances so I'm

saying you have to be lucky to have those circumstances number four is put food on the

به معنای خوش شانس است. داشتن آن شرایط شماره چهار عبارت است از گذاشتن غذا روی

table this is an idiom it doesn't actually it doesn't refer to actually putting food

میز، این یک اصطلاح است، در واقع به معنای واقعی غذا گذاشتن

on the table it just means to provide food and other necessities for your family you

روی میز نیست، فقط به معنای p غذا و سایر ملزومات را برای خانواده خود تهیه کنید، شما

have to put food on the table that's the primary concern I said it in the context of people

باید غذا را روی میز بگذارید که دغدغه اصلی است، من این را گفتم در شرایطی که افرادی

taking the best paying job that's available to them they do that because they want to

که بهترین شغلی را که در اختیارشان قرار می گیرد را انتخاب می کنند، آنها این کار را انجام می دهند زیرا می خواهند

provide for themselves and for their family they want to put food on the table number

برای خود و زندگی خود تامین کنند. خانواده ای که می خواهند غذا را روی میز شماره

five is unproductive this is an adjective and it means not producing much not giving

پنج بگذارند بی ثمر است این یک صفت است و به این معنی است که زیاد تولید نمی کند

benefits or results I thought those meetings in my previous job were unproductive I thought

فواید یا نتیجه نمی دهد

they were a waste of time because they weren't very useful in the interest of consistency

. برای ثبات بسیار مفید است،

I'm just going to make this a lowercase n cuz everything else here is lowercase okay

من فقط می خواهم این را کوچک کنم، زیرا هر چیز دیگری در اینجا با حروف کوچک است، اشکالی ندارد،

let's move on to number six number six is mundane it's pronounced mundane mundane is

اجازه دهید به شماره شش برویم، شماره شش دنیوی است تلفظ می شود دنیوی

an adjective that means ordinary or routine and because something is ordinary or routine

دنیوی صفتی است که به معنای معمولی یا روتین است و چون چیزی معمولی یا معمولی است،

it's uninteresting or boring the sentence from the conversation is you have to find

جالب نیست یا خسته کننده است جمله از مکالمه این است که شما باید

a way to do mundane tasks in a way that challenges you alright number seven is the expression

راهی برای انجام کارهای پیش پا افتاده پیدا کنید به گونه ای که شما را به چالش بکشد. ven عبارت

with a view to this is an idiomatic expression and it means with the aim of it's the idea

است از نظر این یک عبارت اصطلاحی است و به این معنی است که با هدف بازنشستگی هر

that you save up a lot of money with a view to retiring as quickly as you can that is

چه سریعتر پول زیادی پس انداز می کنید.

with the aim of retiring as quickly as you can number eight is rat race this is quite

همانطور که می توانید شماره هشت مسابقه موش صحرایی است، این

a popular idiom and it refers to a lifestyle in today's modern world in which people constantly

یک اصطلاح کاملاً محبوب است و به سبک زندگی در دنیای مدرن امروزی اشاره دارد که در آن افراد دائماً

compete with each other for money and power especially in their careers in their work

برای پول و قدرت با یکدیگر رقابت می کنند، به خصوص در حرفه خود در زندگی کاری

life so this refers to how people in today's world are engaged in such competitive jobs

خود، بنابراین این به چگونگی افراد اشاره دارد. در دنیای امروز به چنین مشاغل رقابتی مشغول هستند

even to just provide for themselves and for their family so the sentence is they want

حتی برای تأمین مخارج خود و خانواده خود، بنابراین جمله این است که آنها می خواهند

to get out of the rat race now here they refers to Millennials if you remember from the lesson

از مسابقه موش خارج شوند، اگر از درس یادتان باشد

the word millennial refers to people who were born between the Year 1980 and 2000 that's

کلمه هزاره به مردم اشاره دارد. کسانی که بین سال های 1980 و 2000 به دنیا آمدند، این همان

what I meant when I said Millennials the millennial generation now myself being born in the 1980s

چیزی بود که گفتم هزاره ها نسل هزاره ای که اکنون خودم در دهه 1980 به دنیا آمده

I'm a millennial okay number nine is slave away this is another idiom and it means to

ام، من یک هزاره هستم، بسیار خوب، شماره نه برده است، این یک اصطلاح دیگر است و آن m دوست دارند

work very hard for little reward they again Millennials don't want to spend their lives

برای پاداش اندک خیلی سخت کار کنند، آنها دوباره هزاره ها نمی خواهند زندگی خود را صرف بردگی صرف کنند تا زندگی خود

slaving away just to make ends meet so they don't want to work very hard just for a little

را تامین کنند، بنابراین آنها نمی خواهند خیلی سخت کار کنند و فقط برای یک

reward now if you're wondering what make ends meet means that is our next item to make ends

پاداش کوچک حالا اگر فکر می کنید چه چیزی پایان می دهد. ملاقات به این معناست که مورد بعدی ما برای گذران زندگی

meet is one more idiom it means to make just enough money to buy food and other basic things

است یک اصطلاح دیگر است، یعنی پول کافی برای خریدن غذا و سایر چیزهای اساسی

they don't want to spend their lives slaving away just to make ends meet okay let's move

که نمی‌خواهند زندگی‌شان را به بردگی بگذرانند فقط برای گذران زندگی هستند.

on to number eleven there are two items in number eleven because they're so connected

شماره یازده دو مورد در شماره یازده وجود دارد زیرا در این زمینه آنقدر به هم متصل

in this context that I didn't want to separate them the two items are check off and bucket

هستند که نمی‌خواستم آنها را از هم جدا کنم.

list to check off means to mark something as correct or finished usually a checkbox

a checkbox is a little square box that you can tick you find it on forms and on websites

چک باکس یک کادر مربع کوچک است که می‌توانید آن را در فرم‌ها و وب‌سایت‌ها پیدا کنید،

so if you check off a checkbox it means that you mark it as correct or finished a bucket

بنابراین اگر یک چک باکس را علامت بزنید به این معنی است که آن را به‌عنوان درست علامت‌گذاری کرده‌اید یا تمام شده است،

list is a list of things you would like to do before you die now you know some people

فهرست سطلی فهرستی از کارهایی است که می‌خواهید قبلا انجام دهید. تو الان میمیری میدونی بعضیا

say I'd like to visit this or that place at least once in my lifetime or I'd like to go

میگن من دوست دارم o حداقل یک بار در طول عمرم از این یا آن مکان دیدن کنم یا دوست دارم

skydiving or surfing at least once before I die so the sentence is you can start checking

حداقل یک بار قبل از مرگم به چتربازی یا موج سواری بروم، بنابراین جمله این است که شما می توانید

off your bucket list meaning that if you retire early you can start doing all those things

لیست سطل خود را بررسی کنید به این معنی که اگر زودتر بازنشسته شوید، می توانید این کار را شروع کنید. تمام کارهایی

that you want to do number twelve is obsession obsession means you’re always thinking about

که می‌خواهید انجام دهید، وسواس فکری است، یعنی شما همیشه

a particular person or thing there's an obsession among Millennials with travel okay number

به شخص یا چیز خاصی فکر می‌کنید، وسواسی در بین هزاره‌ها به سفر وجود دارد، شماره

13 is calling it's often accompanied by this word true we say this or that job is my true

13 خوب است که اغلب با این کلمه همراه است، درست است، ما می‌گوییم این یا آن کار. تماس واقعی من است

calling or we talk about finding your calling your calling is the job that you were born

یا ما در مورد یافتن تماس خود صحبت می کنیم تماس شما کاری است که شما

to do that you are destined to do I would think that if you have found your true calling

برای انجام آن به دنیا آمده اید و قرار است انجام دهید.

then you would never want to retire that is if you have found the job that you were destined

شغلی را که قرار

to do and you would never want to give it up number 14 is great deal this idiom has

بود انجامش دهید پیدا کرده اید و هرگز نمی خواهید آن را رها کنید شماره 14 بسیار عالی است این اصطلاح

nothing to do with business deals it simply means a large amount who among us can say

ربطی به معاملات تجاری ندارد و صرفاً به معنای مقدار زیادی است که در میان ما می تواند بگوید

that we don't depend on a great deal of technology that is a lot of technology to just keep us

که ما به آن وابسته نیستیم. روی یک grea معامله فناوری که فناوری زیادی است برای اینکه

afloat in our daily lives afloat is an adjective it means floating on water and not sinking

ما را در زندگی روزمره شناور نگه دارد یک صفت است به معنای شناور بودن روی آب و غرق نشدن است

so as we saw in the sentence from the previous example I said who among us can say that we

بنابراین همانطور که در جمله مثال قبلی دیدیم که گفتم چه کسی از ما می تواند بگوید که ما

don't rely on a lot of Technology just to keep us afloat I'm not actually talking about

فقط برای شناور نگه داشتن خود به فناوری زیادی متکی

floating on water here I'm saying that if that technology stops working then the consequences

نیستیم. من در اینجا در مورد شناور بودن روی آب صحبت نمی کنم، من می گویم که اگر این فناوری از کار بیفتد، عواقب آن

can be disastrous almost as if we would sink in the burden of our daily lives all right

می تواند فاجعه بار باشد، تقریباً مانند اینکه در آب غرق شویم. بار زندگی روزمره ما کاملاً خوب است

number 16 is come to a standstill this means to stop completely I know for a fact that

شماره 16 متوقف شده است، این بدان معنی است که کاملاً متوقف شود. من در واقع می دانم که

my own life would come to a standstill if my fridge and my washing machine stopped working

اگر یخچال و ماشین لباسشویی من از کار بیفتند

that is my life would stop completely and I wouldn't be able to do anything number 17

زندگی خود من متوقف می شود ، یعنی زندگی من کاملاً متوقف می شود. من نمی‌توانم کاری انجام دهم. شماره 17

is take for granted this is a popular idiom and it means to think that something will

always be available and because you think something will always be there always be available

you don't appreciate it fully so much of what we take for granted runs on a foundation of

بدیهی است. خیلی o اگر آنچه ما بدیهی می دانیم بر پایه

technology that is a lot of the things that we think will always be there in society those

فناوری است که بسیاری از چیزهایی است که ما فکر می کنیم همیشه در جامعه وجود خواهد داشت، آن

things actually run on a technological foundation the word chaos is a state of total confusion

چیزها در واقع بر اساس یک پایه فناوری اجرا می شوند ، کلمه هرج و مرج حالتی از سردرگمی

and disorder if that foundation of technology broke down then we're looking at large-scale

و بی نظمی کامل است اگر آن پایه باشد. پس از آن ما به

chaos in a lot of confusion and disorder because nothing would be working in society number

هرج و مرج در مقیاس بزرگ در بسیاری از سردرگمی ها و بی نظمی ها نگاه می کنیم زیرا هیچ چیز در جامعه کار نمی کند

19 is chill or chill out this means to relax the ultimate aim of technology is for humans

to chill on our couches and order our robot servants about any Jetsons fans here alright

کاناپه‌های ما را سفارش دهید و به خدمتکاران ربات‌هایمان درباره طرفداران جتسون‌ها در اینجا سفارش دهید،

number 20 is free up free up means to make time or resources available for use if people

شماره 20 آزاد کردن رایگان است به این معنی است که اگر مردم

use automation to automate routine or tedious tasks to free up time and resources then they

از اتوماسیون برای خودکارسازی کارهای روزمره یا خسته‌کننده برای آزاد کردن زمان و منابع استفاده می‌کنند، زمان یا منابعی را برای استفاده در دسترس

could become more productive and they wouldn't have to spend a lot of time doing the same

قرار دهیم. مولد هستند و نیازی به صرف زمان زیادی برای انجام کارهای یکسان

tasks over and over again alright that brings us to the end of our vocabulary discussion

و مکرر

again I'd like to remind you to go back and watch the conversation again so that you reinforce

نخواهند داشت. و دوباره مکالمه را تماشا کنید تا

all this vocabulary you can also download this document from the link in the description

همه این واژگان را تقویت کنید، همچنین می توانید این سند را از لینک موجود در توضیحات دانلود کنید

if you like this lesson let me know and let me know if you want me to make more lessons

اگر این درس را دوست دارید به من اطلاع دهید و اگر می خواهید

on advanced speaking I hope you enjoyed this make sure to LIKE and subscribe as always

در مورد صحبت کردن پیشرفته درس های بیشتری بسازم به من بگویید. از این لذت بردم ، حتماً لایک کنید و مشترک شوید مثل همیشه

happy learning and I will see you in another lesson

از یادگیری لذت ببرید و من شما را در یک درس دیگر خواهم دید