How to Read to Build Fluency in English...and Love It!

Hi everyone. I'm Jennifer from English with  Jennifer. Many students turn to YouTube and  

سلام به همه. من جنیفر از انگلیسی با جنیفر هستم. بسیاری از دانش‌آموزان

other social media platforms to learn English.  Common goals include learning to speak English,  

برای یادگیری زبان انگلیسی به YouTube و سایر پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی روی می‌آورند. اهداف رایج عبارتند از یادگیری صحبت کردن به زبان انگلیسی،

improving pronunciation, picking up idioms, and  getting answers to grammar questions -- and that's  

بهبود تلفظ، انتخاب اصطلاحات، و پاسخ به سؤالات دستور زبان -- و این بسیار

great because I'm happy that I can be part of the  solution. The question I have for you is whether  

عالی است زیرا خوشحالم که می توانم بخشی از راه حل باشم. سوالی که من از شما دارم این است که آیا

you also look online for opportunities to read in  English. Do you include reading in your language  

شما هم به دنبال فرصت هایی برای خواندن به انگلیسی به صورت آنلاین هستید؟ آیا خواندن را در مطالعات زبان خود لحاظ می کنید

studies? I'd like to introduce a colleague to  you. His name is Joseph Poulshock. Like me,  

؟ من می خواهم یک همکار را به شما معرفی کنم. نام او جوزف پولشاک است. مانند من،

Joey is an English language teacher with a  lot of years under his belt. Joey uses his  

جوی یک معلم زبان انگلیسی است که سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است. جوی از

experience outside of YouTube to help language  learners. He is a classroom instructor,  

تجربه خارج از YouTube برای کمک به زبان آموزان استفاده می کند. او یک مربی کلاس درس است،

but he's also built a platform that  provides reading practice at all levels.  

اما او همچنین پلتفرمی ساخته است که تمرین خواندن را در همه سطوح فراهم می کند.

Please listen and enjoy the  conversation. Here's what you can gain  

لطفاً گوش دهید و از مکالمه لذت ببرید . در اینجا چیزی است که می توانید

awareness of: Common mistakes that learners  make in their approach to learning English.  

درباره آن آگاهی کسب کنید: اشتباهات رایجی که زبان آموزان در رویکرد یادگیری زبان انگلیسی مرتکب می شوند.

Tips for reading the right way  to build your English skills.  

نکاتی برای خواندن درست به منظور تقویت مهارت های انگلیسی شما.

Tips for finding appropriate reading  materials. Tips for making reading  

نکاتی برای یافتن مطالب خواندنی مناسب . نکاتی برای

enjoyable. What's a "home run book"? Insights  into self-esteem, performance, and courage.  

لذت بخش کردن خواندن. "کتاب خانه" چیست؟ بینش در مورد عزت نفس، عملکرد، و شجاعت.

Do you want to know what fear I recently faced?  You'll find out the chance to hear two American  

آیا می خواهید بدانید که اخیراً با چه ترسی مواجه شدم؟ این شانس را خواهید یافت که دو آمریکایی

English speakers from the field of ESL speak at  length about a subject that has importance to you.  

انگلیسی زبان از رشته ESL به طور طولانی درباره موضوعی که برای شما اهمیت دارد صحبت کنند.

And at the end, how to get an  exclusive discount on ReadOasis.com.  

و در پایان، نحوه دریافت تخفیف انحصاری در ReadOasis.com.

Joey, thank you so much for taking the time to  join me. Thank you for having me. Right. So, of  

جوی، خیلی ممنون که وقت گذاشتی و به من پیوستی. از اینکه من را دارید متشکرم درست. بنابراین،

course, we've had plenty of time to chat a little  bit. Could you give a brief intro to those who  

البته، ما زمان زیادی برای گپ زدن کمی داشته ایم . می‌توانید به کسانی که

aren't familiar with you and your work? Like who  are you, where are you from ,and what do you do?  

با شما و کارتان آشنایی ندارند، معرفی مختصری بدهید؟ مثلاً شما که هستید، اهل کجا هستید و چه کار می کنید؟

Sure. I originally come from the United States,  Pacific Northwest. But I've been in Japan for  

مطمئن. من در اصل از ایالات متحده، اقیانوس آرام شمال غربی آمده‌ام. اما من مدت زیادی در ژاپن بودم و

quite a while teaching English at Japanese  universities, and when I first got over here,  

در دانشگاه‌های ژاپنی انگلیسی تدریس می‌کردم، و وقتی برای اولین بار به اینجا رسیدم،

one of my bosses he was saying, "Yeah. I taught  English before." And he said, "It was really  

یکی از رئیس‌هایم می‌گفت: "آره. من قبلاً انگلیسی تدریس می‌کردم." و او گفت: "این واقعاً

boring." And I was like, "Wow. Um, I don't want my  English classes to be like that." And so I kind of  

کسل کننده بود." و من می‌گفتم: "وای. اوم، من نمی‌خواهم کلاس‌های انگلیسی من اینطور باشد." و بنابراین به نوعی

made it sort of my educational...my teaching  mission to see if I can't make, you know,  

آن را به نوعی تبدیل به مأموریت آموزشی خود کردم تا ببینم آیا نمی‌توانم

English classes, English learning interesting. Um,  I even like to use the word "compelling." That's  

کلاس‌های انگلیسی و یادگیری انگلیسی را جالب کنم. اوم، من حتی دوست دارم از کلمه "قانع کننده" استفاده کنم. این

Stephen Krashen's famous idea. The Compelling  Input Hypothesis, where we kind of solve the  

ایده معروف استیون کراشن است. فرضیه ورودی قانع‌کننده، که در آن ما به نوعی

motivational problem by just giving students  what's really interesting. So yeah, I've been  

مشکل انگیزشی را با ارائه آنچه واقعاً جالب است به دانش‌آموزان حل می‌کنیم. بنابراین بله، من

spending my whole career thinking about how I  can make English language teaching interesting,  

تمام دوران حرفه‌ای خود را به این فکر کرده‌ام که چگونه می‌توانم آموزش زبان انگلیسی را جالب،

inspiring, motivating, compelling. And I've  basically, you know, come to focus on what what I  

الهام‌بخش، انگیزه‌بخش و متقاعدکننده کنم. و من اساساً، می‌دانید، روی چیزی تمرکز می‌کنم که من آن را

call big, easy reading, which the the experts call  extensive reading, and then I like to combine that  

خواندن بزرگ و آسان می‌نامم، که کارشناسان آن را خواندن گسترده می‌نامند، و سپس دوست دارم آن را

with the power of stories. I think stories are the  most interesting kind of information in the world,  

با قدرت داستان‌ها ترکیب کنم. من فکر می‌کنم داستان‌ها جالب‌ترین نوع اطلاعات در جهان هستند، و

the most powerful way to put information  put language in our brain. So, I've  

قدرتمندترین راه برای قرار دادن اطلاعات و زبان در مغز ما هستند. بنابراین، من

focusing on stories of over the last few  years, and that's been kind of my passion for  

روی داستان‌های چند سال اخیر تمرکز کرده‌ام ، و این به نوعی اشتیاق من برای

teaching -- using the power of story. I love a lot  of the keywords coming out: passion, compelling,  

تدریس بوده است - استفاده از قدرت داستان. من عاشق بسیاری از کلمات کلیدی هستم: اشتیاق، قانع کننده،

motivating. It's really what each teacher tries  to create, but we all do it in our own way. And  

انگیزه دادن. این واقعاً همان چیزی است که هر معلم سعی می‌کند ایجاد کند، اما همه ما آن را به روش خودمان انجام می‌دهیم. و

of course, the learners want something engaging.  They want something motivating. And I believe  

البته، فراگیران چیزی جذاب می‌خواهند. آنها چیز انگیزشی می خواهند. و من معتقدم

there's more than one path towards fluency.  There are different directions you can take.  

بیش از یک مسیر به سوی روانی وجود دارد. جهت های مختلفی وجود دارد که می توانید انتخاب کنید.

There's a lot of resources out there, and that's  part of the problem...is that I find I think  

منابع زیادی در خارج وجود دارد، و این بخشی از مشکل است... این است که به نظر من،

it's overwhelming today, as a language learner.  There's a lot available, and that's wonderful,  

به عنوان یک زبان آموز، امروز بسیار زیاد است. چیزهای زیادی در دسترس است، و این فوق‌العاده است،

but it's also overwhelming. But can you tell  me then, with everything available now today,  

اما همچنین بسیار زیاد است. اما آیا می‌توانید در آن زمان، با همه چیزهایی که امروزه در دسترس است، به من بگویید،

what are some of the common mistakes that language  learners face? What kind of problems tend to be  

برخی از اشتباهات رایجی که زبان‌آموزان با آن روبه‌رو هستند چیست؟ چه نوع مشکلاتی معمولاً

common as they create their studies? Right.  So, my experience has been primarily teaching  

هنگام ایجاد مطالعات خود رایج است؟ درست. بنابراین، تجربه من در درجه اول تدریس

English in Japan. So, some of my answers might  be more Japan-specific than globally, uh per se,  

انگلیسی در ژاپن بوده است. بنابراین، برخی از پاسخ‌های من ممکن است بیشتر مربوط به ژاپن باشد تا جهانی،

but in Japan, I think we teachers still use the,  um, grammar translation method. So, you know,  

اما در ژاپن، فکر می‌کنم ما معلمان هنوز از روش ترجمه گرامری استفاده می‌کنیم. بنابراین، می دانید،

that's different from just teaching grammar. It's  sort of a method that, as I understand, it doesn't  

این با آموزش صرف گرامر متفاوت است. این به نوعی روشی است که، همانطور که می‌دانم،

have any research to support it, and doesn't  have any theory behind it. That's different  

هیچ تحقیقی برای حمایت از آن ندارد، و هیچ نظریه‌ای پشت آن نیست. این

from teaching grammar the good way, like you do.  Thank you. Some people are very gifted at teaching  

با آموزش گرامر به روش خوب مانند شما متفاوت است. متشکرم. برخی از افراد در آموزش گرامر استعداد بسیار بالایی دارند

grammar, and I'm in awe of people like you who  can teach grammar in a very interesting and very  

، و من از افرادی مانند شما که می‌توانند گرامر را به روشی بسیار جالب و بسیار

intelligent way, and you have a really powerful  grasp of it. I'm not as good at grammar, so maybe  

هوشمندانه آموزش دهند، و شما درک بسیار قدرتمندی از آن دارید، می‌ترسیدم. من در گرامر خوب نیستم، بنابراین شاید

that's one of the reasons why I focus more on  story. But students in Japan will tend to focus  

یکی از دلایلی که بیشتر روی داستان تمرکز می‌کنم همین باشد . اما دانش‌آموزان ژاپنی تمایل دارند

too much or overfocus on grammar and  also do it in a translation approach,  

بیش از حد روی گرامر تمرکز کنند یا بیش از حد روی دستور زبان تمرکز کنند و این کار را در رویکرد ترجمه انجام دهند،

so the grammar translation -- translating back  from English to Japanese, translating sentences,  

بنابراین ترجمه دستور زبان - ترجمه از انگلیسی به ژاپنی، ترجمه جملات،

and focusing on grammar in that way, and that's  a kind of a learning mistake. I think if we  

و تمرکز بر گرامر به این روش، و این یک  نوعی اشتباه یادگیری من فکر می‌کنم اگر

overfocus too much on grammar, we definitely need  focusing on grammar to focus on grammar, but,  

بیش از حد روی گرامر تمرکز کنیم، قطعاً برای تمرکز بر گرامر نیاز به تمرکز روی دستور زبان داریم، اما،

um, we need balance. And then I think another  mistake that learners often make, especially  

اوم، به تعادل نیاز داریم. و سپس فکر می‌کنم اشتباه دیگری که زبان‌آموزان اغلب مرتکب می‌شوند، به خصوص

here in Japan, is focusing on test prep. We  have a big examination culture here in Japan.  

در ژاپن، تمرکز بر آمادگی آزمون است. ما فرهنگ امتحان بزرگی در اینجا در ژاپن داریم.

Um, they even have a word for it: examination  hell. Uh. So, what happens is that in Japan,  

اوم، آنها حتی یک کلمه برای آن دارند: جهنم امتحان. اوه بنابراین، آنچه اتفاق می‌افتد این است که در ژاپن،

as I understand it, junior high school students  are really enjoying their English classes.  

همانطور که من می‌دانم، دانش‌آموزان دبیرستانی واقعاً از کلاس‌های انگلیسی خود لذت می‌برند.

Um, they don't have a lot of uh exam pressure,  

اوم، آنها هنوز فشار زیادی

um, to get into university yet. But once they get  to high school, English becomes exam-oriented,  

برای ورود به دانشگاه ندارند. اما وقتی به دبیرستان می‌رسند، انگلیسی امتحان محور می‌شود،

and so they focus on test preparation. And I think  they lose their motivation, or there's a tendency  

و بنابراین روی آمادگی آزمون تمرکز می‌کنند. و من فکر می‌کنم که آنها انگیزه خود را از دست می‌دهند، یا تمایلی وجود دارد

for students to lose their motivation because  they're only studying for exams. Not only that,  

که دانش‌آموزان انگیزه خود را از دست بدهند، زیرا آنها فقط برای امتحانات مطالعه می‌کنند. نه تنها این،

not always, but in many cases the exams here at  Japanese universities are extremely difficult,  

نه همیشه، بلکه در بسیاری از موارد امتحانات اینجا در دانشگاه های ژاپن بسیار دشوار است،

and they kind of aim way above the level of  the students. And so what happens is they end  

و به نوعی بالاتر از سطح دانشجویان هدف قرار می گیرند. و بنابراین اتفاقی که می‌افتد این است که آنها

up studying really difficult vocabulary words in  preparation for those exams, and as you know being  

برای آماده‌سازی برای آن امتحانات، واژه‌های واژگان واقعاً دشواری را مطالعه می‌کنند ، و همانطور که می‌دانید به‌عنوان

an expert English teacher and knowing about high  frequency vocabulary, they're not getting the high  

یک معلم انگلیسی متخصص و با دانستن واژگان با فرکانس بالا،

frequency vocabulary that they need first. Those  are the words that they need to know first -- that  

واژگانی با فرکانس بالا را که ابتدا نیاز دارند، دریافت نمی‌کنند. اینها کلماتی هستند که آنها باید ابتدا بدانند -- که

form the foundation to learn the rest of the  words. So, the third thing that happens is,  

پایه و اساس یادگیری بقیه کلمات را تشکیل می دهند. بنابراین، سومین اتفاقی که می‌افتد این است،

by focusing on these test difficult tests, they  end up also studying really difficult vocabulary  

با تمرکز بر این تست‌های دشوار، آنها در نهایت به مطالعه واژگان بسیار دشوار

words that are very rare -- that they don't need  yet. They do need them...they will need them at  

کلماتی نیز می‌پردازند که بسیار نادر هستند -- که هنوز به آن‌ها نیاز ندارند . آنها به آنها نیاز دارند... آنها در یک مرحله به آنها نیاز خواهند داشت

one point, but not yet. And so that the focus on  difficult vocabulary, test prep, grammar too much,  

، اما هنوز نه. و به این ترتیب که تمرکز روی واژگان دشوار، آمادگی آزمون، گرامر بیش از حد،

yeah, and then also maybe also a lot of  difficult texts, texts that are over their head.  

بله، و همچنین ممکن است بسیاری از متن‌های دشوار، متن‌هایی که در سرشان وجود دارد، باشد.

Yes. One of one of my first experiences as an  English teacher, this is like my very first  

آره. یکی از اولین تجربیات من به عنوان معلم زبان انگلیسی، مانند اولین تجربه من است

experience. I was teaching back in the States. I  taught for three years at an intensive program,  

. من در ایالات متحده تدریس می کردم. من سه سال در یک برنامه فشرده تدریس کردم،

and the school provided the textbook. And on the  first lesson, one of my students brought me her  

و مدرسه کتاب درسی را تهیه کرد. و در اولین درس، یکی از دانش‌آموزانم کتاب درسی او را برایم آورد

textbook, and she was from Japan, and she had  highlighted and translated into Japanese about  

، و او اهل ژاپن بود، و حدود

50 words on one page. Wow. And I'm like, Oh  my goodness. This is too too difficult. And  

50 کلمه را در یک صفحه به ژاپنی برجسته و ترجمه کرده بود. وای. و من می گویم، خدای من. این خیلی سخت است. و

that's a common problem here as well. Yes. Yes.  Yes. A lot of what you're saying makes sense.  

این یک مشکل رایج در اینجا نیز هست. آره. آره. آره. بسیاری از چیزهایی که شما می گویید منطقی است.

Um, going back to the grammar, I love grammar,  but even I as a teacher, I need to pull away from  

اوم، برگردیم به دستور زبان، من گرامر را دوست دارم، اما حتی من به عنوان یک معلم،

it sometimes. Even when I choose what to teach,  there are times where I pull away for for a while  

گاهی اوقات باید از آن دوری کنم. حتی وقتی انتخاب می‌کنم چه چیزی را آموزش دهم، مواقعی پیش می‌آید که برای مدتی کنار می‌کشم،

because I'm like, I've done enough of that. I need  to focus elsewhere, you know. There are a lot of  

زیرا به اندازه کافی این کار را انجام داده‌ام. من باید به جای دیگری تمرکز کنم، می دانید. مهارت‌های زیادی وجود دارد

skills out there. Grammar is just one of them,  adn overfocusing on just one aspect of language,  

. گرامر تنها یکی از آنهاست، و تمرکز بیش از حد فقط بر یک جنبه از زبان،

just one aspect of communication, I feel, is  is a mistake that you want to avoid as you  

فقط یکی از جنبه های ارتباط، به نظر من، اشتباهی است که می خواهید در حین

create your studies. Grammar is important, in my  opinion. You do need some direct attention. You  

ایجاد مطالعات خود از آن اجتناب کنید. به نظر من گرامر مهم است . شما نیاز به توجه مستقیم دارید شما

can't just pick all...pick it up, like, all of  it with a degree of...high degree of accuracy.  

نمی‌توانید همه را انتخاب کنید .

You need some practice. But too much of a focus  is...too much of anything...is not a good thing.  

نیاز به تمرین دارید اما تمرکز بیش از حد … چیز خوبی نیست...

Um, this is important. Balance is  important, and of course, um, you know,  

اوم، این مهم است. تعادل مهم است، و البته، اوم، می‌دانید،

once you get into any kind of vocabulary lesson,  whether it's conversational idioms or, you know,  

وقتی وارد هر نوع درس واژگانی می‌شوید، خواه اصطلاحات محاوره‌ای باشد یا، می‌دانید،

academic English, business English, you  have to control the volume. How much are you  

انگلیسی دانشگاهی، انگلیسی تجاری، باید صدا را کنترل کنید. چقدر

presenting at one time? How much are you trying  to absorb at one time? And of course, the level.  

در یک زمان ارائه می دهید؟ در یک زمان چقدر سعی می کنید جذب کنید؟ و البته سطح.

Um, you know, even if you say, Okay. Five words  is appropriate for this lesson. Okay. Five is a  

اوم، میدونی، حتی اگه بگی، باشه. پنج کلمه برای این درس مناسب است. باشه. پنج

good number, but which five Which five vocabulary  items? Are they level appropriate? Again too much  

عدد خوبی است، اما کدام پنج مورد کدام پنج مورد واژگانی است؟ آیا سطح آنها مناسب است؟ باز هم بیش از حد

of anything... It's great to have ambition, but  you need to go at your level when you're studying  

هر چیزی... جاه طلبی عالی است، اما هنگام مطالعه

any skill, be it reading or grammar, etc. And I  do love the fact that you are passionate about  

هر مهارتی، خواه خواندن یا گرامر و غیره، باید در سطح خود پیش بروید. و من این حقیقت را دوست دارم که به خواندن علاقه دارید.

reading. I do think people need to remember that  it is one of the major skills of communication,  

. من فکر می‌کنم مردم باید به خاطر داشته باشند که یکی از مهارت‌های اصلی ارتباط است،

um, but even so, you can't spend all  your time reading and thinking, Yes,  

اما با این وجود، شما نمی‌توانید تمام وقت خود را صرف خواندن و فکر کردن کنید، بله،

I'm studying English. I read every single day. I'm  like. Great. You read every day. What else are you  

من در حال مطالعه انگلیسی هستم. من هر روز مطالعه می کنم. من می گفتم. عالی. شما هر روز مطالعه می کنید. دیگه چکار می کنی

doing? So there's a question: how? How should  people be reading in order to learn English? In  

؟ بنابراین یک سوال وجود دارد: چگونه؟ افراد برای یادگیری انگلیسی چگونه باید بخوانند؟

order to gain fluency? Do you feel that there's a  right way or a wrong way or just different ways?  

برای به دست آوردن تسلط؟ آیا احساس می‌کنید یک راه درست یا اشتباه یا فقط راه‌های متفاوتی وجود دارد؟

I think it goes along exactly with what you  just finished saying about balance. Right? So,  

فکر می‌کنم دقیقاً با آنچه که درباره تعادل گفتید مطابقت دارد. درست؟ بنابراین،

I'm a fan of Paul Nation. He's, I think, kind of  a legendary linguist language teacher who's had  

من از طرفداران پل نشن هستم. من فکر می‌کنم او یک معلم زبان افسانه‌ای زبان است که

tremendous influence in the field, and he talks  about the four strands of a language course or  

تأثیر فوق‌العاده‌ای در این زمینه داشته است، و درباره چهار رشته یک دوره زبان یا

the four ways to balance the way you study.  So, one of them is getting meaningful input,  

چهار راه برای متعادل کردن روش مطالعه صحبت می‌کند. بنابراین، یکی از آنها دریافت ورودی معنادار است،

and that could be through listening or reading.  Another way is to get or to produce...so there's  

و این می تواند از طریق گوش دادن یا خواندن باشد. راه دیگر این است که به دست آورید یا تولید کنید... بنابراین

input and then there's meaningful output. So,  that can be writing and, of course, speaking,  

ورودی   و سپس خروجی معنادار وجود دارد. بنابراین، این می‌تواند نوشتن و البته صحبت کردن باشد،

and then he also says we need to focus on fluency  -- um, improving our reading speed, our speaking  

و سپس او همچنین می‌گوید که ما باید روی روانی تمرکز کنیم

speed as well. And then his fourth strand is the  language focus strand, which is grammar discourse,  

. و سپس چهارمین رشته او، رشته تمرکز زبان است، که گفتمان دستور زبان،

structure, vocabulary, and all of that. As far as  the right way to read, um, so let's start out with  

ساختار، واژگان و همه اینها است. در مورد روش صحیح خواندن، اوم، پس بیایید با

the wrong way. So, I mentioned my student, who  had highlighted like 50 words on one page. Yeah.  

روش اشتباه شروع کنیم. بنابراین، من از شاگردم نام بردم که 50 کلمه را در یک صفحه برجسته کرده بود. آره

Um. That's the wrong way to read, and I have  a name for that. I call it torture reading.  

ام این روش اشتباهی برای خواندن است، و من یک نام برای آن دارم. من آن را شکنجه خواندن می نامم.

Um, and so it's like, you know, reading it's  basically...there's a high percentage of noise  

اوم، و بنابراین، مثل این است که، می دانید، خواندن آن اساساً... درصد بالایی از نویز

in the text that doesn't have any meaning,  and that's the wrong way to read. If you have  

در متن وجود دارد که هیچ معنایی ندارد، و این روش اشتباهی برای خواندن است. اگر

a really high motivation, you might be able to do  it, but my experience is that if I'm listening or  

واقعاً انگیزه بالایی دارید، ممکن است بتوانید این کار را انجام دهید، اما تجربه من این است که اگر در حال گوش دادن یا

reading something that's way beyond my level,  I actually end up losing my motivation. Um so,  

خواندن چیزی باشم که بسیار فراتر از سطح من است، در واقع انگیزه خود را از دست می‌دهم. خیلی خوب،

torture reading is definitely not the way to go.  Three other kinds of reading that I think are good  

شکنجه خوانی قطعا راه حلی نیست. سه نوع دیگر از خواندن که به نظر من خوب

are...the the first one is called intensive  reading, which is reading for language study,  

هستند … اولی خواندن فشرده نامیده می شود ، که خواندن برای مطالعه زبان است،

where you focus on, uh, structure in the text,  um, comprehension questions, um, discourse,  

جایی که شما روی ساختار متن تمرکز می کنید، سؤالات درک مطلب، اوم، گفتمان ،

which means like you know, what does "it" refer  to in the text? Or what does this pronoun refer  

که به این معنی است که می دانید، «آن» در متن به چه چیزی اشاره دارد ؟ یا این ضمیر به چه چیزی اشاره دارد

to? So, you're focusing on language, and we call  that intensive reading, and that's important and  

؟ بنابراین، شما روی زبان تمرکز می کنید، و ما آن را خواندن فشرده می نامیم، و این مهم است و

needs to be done. Another kind of reading that  Paul Nation also recommends is called fluency  

باید انجام شود. نوع دیگری از خواندن که پل نیشن نیز توصیه می‌کند،

reading or speed reading. So you choose a really  easy text. You try to read for speed, and you  

خواندن روان یا تندخوانی نام دارد. بنابراین یک متن واقعاً آسان انتخاب می‌کنید. سعی می‌کنید برای سرعت مطالعه کنید، و

measure your reading speed, and then you might do  a few comprehension questions to make sure that  

سرعت خواندن خود را اندازه‌گیری می‌کنید، و سپس ممکن است چند سؤال درک مطلب انجام دهید تا مطمئن شوید که

you get it, but your goal on fluency reading is to  improve your reading speed, and you can do fluency  

آن را به دست آورده‌اید، اما هدف شما از روان‌خوانی بهبود سرعت خواندن است و می‌توانید خواندن روان انجام دهید.

reading, um, out loud as well or read aloud. And  so you can work on fluency that way. For example,  

، اوم، با صدای بلند و یا با صدای بلند بخوانید. و بنابراین می‌توانید از این طریق روی تسلط کار کنید. به عنوان مثال،

you can you can read a text for one minute that's  very easy and then see....and then mark the spot  

می‌توانید متنی را برای یک دقیقه بخوانید که بسیار آسان است و سپس ببینید... و سپس نقطه   را

to how far you read and then start over at the  beginning and read again for one minute and then  

تا چه حد خوانده‌اید علامت بزنید و سپس از ابتدا شروع کنید و دوباره برای یک دقیقه بخوانید و سپس

see how many more words you read the second time.  Um, I got that idea from William Grabe, who's a  

ببینید چگونه بسیاری از کلمات دیگر که بار دوم خواندید. اوم، من این ایده را از ویلیام گراب، که یک

reading teacher in the University of Arizona  system. And then my favorite way is big...I  

معلم خواندن در سیستم دانشگاه آریزونا است، گرفتم . و سپس راه مورد علاقه من بزرگ است... من

call it big, easy reading or big fun reading. Um,  and that's extensive reading, where you read lots  

آن را خواندنی بزرگ، آسان خوانی یا سرگرمی بزرگ می نامم. اوم، و این یک مطالعه گسترده است، جایی که شما

and lots of easy texts for pleasure. So, those  are the three ways I would recommend reading:  

متن‌های بسیار آسان و آسان را برای لذت می‌خوانید. بنابراین، اینها سه روشی هستند که من خواندن را توصیه می‌کنم:

a little bit of intensive reading, a little  bit of fluency reading, and a lot of big,  

کمی مطالعه فشرده، کمی خواندن روان، و خواندن بسیار بزرگ و

easy reading. Right. Right. I know, um, just  from my kids going through the public schools  

آسان. درست. درست. می‌دانم، اوم، از بچه‌هایم که خیلی زود به مدارس دولتی رفته‌اند

very early on, they taught them this five-finger  rule about opening up a book to a random page and  

، این قانون پنج انگشتی درباره باز کردن یک کتاب در صفحه تصادفی و

scanning it and seeing how many unfamiliar words  there are on one page. And ,you know, one, two,  

اسکن کردن آن و دیدن تعداد کلمات ناآشنا در یک صفحه را به آنها یاد دادند. و، می دانید، یک، دو،

three, okay. Four is a little challenging.  Five -- it's probably pushing you past,  

سه، باشه. چهار کمی چالش برانگیز است. پنج - احتمالاً

um, your level of comfort, and it's not going  to be enjoyable. We go into that zone where,  

سطح راحتی شما را از بین می‌برد و لذت‌بخش نخواهد بود. ما به آن منطقه می رویم که در آن، می

you know, you talk about torture reading. If it's  too hard, you're not going to...Panic...you're not  

دانید، درباره شکنجه خواندن صحبت می کنید. اگر خیلی سخت است، نمی‌خواهید... وحشت کنید... از

going to enjoy it. It's going to be frustrating.  If there's, you know, 50 words for your student  

آن لذت نخواهید برد. ناامید کننده خواهد بود. اگر فقط در آن صفحه 50 کلمه برای دانش‌آموزتان وجود دارد

on that page alone, what about page two? There's  another 50 words. Now you're at 100 unfamiliar  

، صفحه دو چطور؟ 50 کلمه دیگر وجود دارد. اکنون در 100 کلمه ناآشنا هستید

words. It's above your level. It's going to  be too difficult. It will not be enjoyable,  

. بالاتر از سطح شماست خیلی سخت خواهد بود. لذت‌بخش نخواهد بود،

and you won't be able to retain 50 to 100 words on  that day, so it's too much. So, the question is,  

و نمی‌توانید 50 تا 100 کلمه را در آن روز حفظ کنید، بنابراین خیلی زیاد است. بنابراین، سؤال این است،

okay, I like the idea of pleasure reading, fluency  reading. Where should people be turning then?  

باشه، من ایده لذت‌خوانی، روان‌خوانی را دوست دارم . پس مردم باید به کجا برگردند؟

It's like, well, I don't want to go to, like,  children's books. Even children's books can be,  

مثل اینکه، خب، نمی‌خواهم به سراغ کتاب‌های کودکان بروم. حتی کتاب‌های کودکان هم می‌توانند

um, inappropriate in the sense that  they can pull in vocabulary that's not,  

نامناسب باشند، به این معنا که می‌توانند واژگانی را به کار ببرند که،

um, everyday vocabulary. So, how can language  learners, meaning, let's say older teens and  

واژگان روزمره نیستند. بنابراین، چگونه زبان‌آموزان ، یعنی مثلاً نوجوانان مسن‌تر و

adults, where can they find appropriate texts for  them to practice reading? Right. That's a really  

بزرگسالان، چگونه می‌توانند متن‌های مناسب را برای تمرین خواندن پیدا کنند؟ درست. این

good point you made about children's books.  So, children's books, um, have rare...more  

نکته واقعاً خوبی است که در مورد کتاب‌های کودکان بیان کردید. بنابراین، کتاب‌های کودکان، امم، کمیاب هستند... بیشتر

have rarer vocabulary than conversation between  adults, and so yeah, so you're going to find,  

واژگان کمیاب‌تری نسبت به مکالمه بین بزرگسالان دارند، و بنابراین بله، بنابراین شما خواهید دید

um, that children's books might not always be  appropriate for a second language learner. Yeah,  

که کتاب‌های کودکان ممکن است همیشه برای یک زبان‌آموز زبان دوم مناسب نباشند. بله،

and so, what we have is an area of literature  which some people call learner literature, uh,  

و بنابراین، آنچه ما داریم حوزه‌ای از ادبیات است که برخی افراد آن را ادبیات یادگیرنده می‌گویند، آه،

language learner literature, and basically those  are called, um, graded readers. So, graded readers  

ادبیات زبان‌آموز، و اساساً به آن‌ها، خوانندگان درجه‌بندی شده می‌گویند. بنابراین، خوانندگان درجه‌بندی‌شده

are published by all the major publishers. They  have probably thousands of of them available,  

توسط همه ناشران اصلی منتشر می‌شوند. آنها احتمالاً هزاران مورد از آنها را در دسترس دارند،

um, and so that's one way that learners can get  lots of interesting input at their level. These  

و بنابراین این راهی است که زبان آموزان می توانند ورودی های جالب زیادی را در سطح خود دریافت کنند. این

books are written for English language learners,  and they use special vocabulary profiling systems  

کتاب‌ها برای زبان‌آموزان انگلیسی نوشته شده‌اند، و از سیستم‌های نمایه واژگان ویژه

and vocabulary lists that are targeted for English  language learners, and they're more appropriate,  

و فهرست‌های واژگانی استفاده می‌کنند که برای زبان‌آموزان انگلیسی هدف‌گذاری شده است، و

I think, than children's books or books for young  people that are written for native speakers. Yeah.  

فکر می‌کنم از کتاب‌های کودکان یا کتاب‌هایی برای جوانان که برای بومی نوشته شده‌اند، مناسب‌تر هستند. بلندگوها آره

Yes. Yes. Yes. Agreed. Um, and when I do my own  texts and I write, I try to refer to the high  

آره. آره. آره. موافقت کرد. اوم، وقتی متن‌های خودم را انجام می‌دهم و می‌نویسم، سعی می‌کنم به

frequency word lists to remember where I need  to stay in terms of the range of vocabulary,  

فهرست‌های واژه‌ای با فرکانس بالا مراجعه کنم تا به خاطر بیاورم که از نظر دامنه واژگان باید کجا بمانم،

so it's something that, if you are writing texts,  teachers out there, for your language learners,  

بنابراین، اگر متن می‌نویسید، معلمان در آنجا، برای زبان آموزان خود،   از

use the resources out there to guide you so  that you're using the high frequency vocabulary  

منابع موجود برای راهنمایی شما استفاده کنید  به طوری که از واژگان با فرکانس بالا

appropriate for the level that you're targeting.  We're talking about reading. You and I probably  

مناسب برای سطح مورد نظر خود استفاده کنید. ما در مورد خواندن صحبت می کنیم. من و شما احتمالاً

love to read in our own free time, and yet there  are people who say, "I don't like reading much.  

دوست داریم در اوقات فراغت خود بخوانیم، و با این حال، افرادی هستند که می گویند، "من زیاد مطالعه را دوست ندارم

Never did." You know, and yet you're learning  a new language, and you and I are saying, "Hey,  

. شما می دانید، و با این حال، یک زبان جدید یاد می گیرید، و من و شما می گوییم، "هی،

it's one of the skills you need to give attention  to." How can...what can you say to people who say,  

این یکی از مهارت هایی است که باید به آن توجه کنید." چطور می توانی... به افرادی که می گویند،

"I don't enjoy reading." Yeah. That's a...that's  a really important question, and I think one of  

"من از خواندن لذت نمی برم" چه می توانی گفت. آره این یک سؤال واقعاً مهم است، و من فکر می کنم یکی از

the first things to think about...is if you don't  experience pleasure while reading, you might want  

اولین چیزهایی که باید به آن فکر کنید این است که اگر در حین مطالعه لذت نمی برید، ممکن است بخواهید

to think back to your experience with it, and  maybe you have had an experience where reading  

به تجربه خود در مورد آن فکر کنید، و شاید شما تجربه ای داشته اید که در آن خواندن

has been taught for basically testing. Right? So  there's an author we mentioned. We talked about  

اساساً برای آزمایش آموزش داده شده است. درست؟ بنابراین، نویسنده‌ای وجود دارد که به آن اشاره کردیم.

her in our conversations previously. Donalyn  Miller, who has a book out called The Book  

قبلاً در گفتگوهایمان درباره او صحبت کرده بودیم. دونالین میلر، که کتابی به نام The Book

Whisperer, and I'll just read a quote from her,  from that book. She says, "Endless test prep  

Whisperer منتشر کرده است، و من فقط یک نقل قول از او، از آن کتاب را خواهم خواند. او می‌گوید: «آمادگی بی‌پایان آزمون

is the number one reason that students come to my  class hating to read. They don't think test prep  

دلیل شماره یک است که دانش‌آموزان از خواندن متنفر به کلاس من می‌آیند. آنها فکر نمی‌کنند آمادگی آزمون

is one kind of reading; they think it is reading."  So, that might be, at least according to Donalyn  

یک نوع خواندن است، آنها فکر می‌کنند که خواندن است.» بنابراین، حداقل طبق گفته دونالین

Miller, in her book The Book Whisperer...that  could be one major reason why, um, people haven't  

میلر، در کتاب نجواکننده کتاب، این ممکن است یکی از دلایل اصلی باشد که چرا، اوم، مردم

fallen in love with reading. I was lucky. My  father read books to me when I was a little kid,  

عاشق مطالعه نشده اند. خوش شانس بودم. وقتی بچه بودم، پدرم برایم کتاب می‌خواند،

um, growing up, and I can I remember those  times with him. I also had experiences where,  

و من می‌توانم آن زمان‌ها را با او به یاد بیاورم. من همچنین تجربیاتی داشتم که

on a few occasions, I read a book that I couldn't  put down. Um, and it was just lucky, you know,  

در چند مورد، کتابی را خواندم که نتوانستم آن را زمین بگذارم. اوم، و این فقط خوش شانس بود، می دانید،

just...I just picked up this book and, okay, I'll  just start reading. And then next thing you know,  

فقط... من همین الان این کتاب را برداشتم و، باشه، تازه شروع به خواندن می کنم. و بعد چیزی که می‌دانید، ساعت

it's, like, three in the morning, and I can't stop  reading it. And some people have a name for that.  

سه صبح است، و من نمی‌توانم از خواندن آن دست بردارم. و برخی از افراد برای آن نامی دارند.

They actually call it a "home run book." Um, and  I guess, I would just say, you know, a home run  

آن ها در واقع به آن «کتاب خانگی» می گویند. اوم، و حدس می‌زنم، فقط می‌توانم بگویم، می‌دانی، هوم ران

is a baseball term, right? So, when you hit a home  run and you hit it hit the ball out of the park,  

یک اصطلاح بیسبال است، درست است؟ بنابراین، هنگامی که به یک هوم ران ضربه می‌زنید و توپ را به بیرون از پارک می‌زنید،

and everybody goes, "Yay!" It's a highlight of  baseball. Like, if you don't know about baseball,  

و همه می‌گویند: «آی!» این یک نقطه برجسته از بیسبال است. مثلاً، اگر در مورد بیسبال نمی‌دانید،

a home run is a...is an exciting moment in  baseball, something really good happens. But,  

دوی خانگی یک لحظه هیجان‌انگیز در بیسبال است، اتفاق واقعاً خوبی می‌افتد. اما،

um, yeah. So, I guess I would say, if you haven't  had a lot of pleasure with reading yet, um,  

اوم، آره. بنابراین، حدس می‌زنم بگویم، اگر هنوز از خواندن لذت زیادی نکرده‌اید، اوم، می‌توانید

you could you could change maybe the language how  you say, and say, "I don't like to read" and then  

زبانی که می‌گویید را تغییر دهید و بگویید: «دوست ندارم بخوانم» و سپس

"yet" put the "yet" in there, and then believe  that somewhere out there there's a home run book,  

"هنوز" "هنوز" را در آنجا قرار دهید، و سپس باور کنید که در جایی بیرون، یک کتاب خانه دار،

uh, or a home run story waiting for you to read.  Or a home run writer, blogger... There's probably  

یا داستانی در انتظار شما برای خواندن است. یا یک نویسنده خانگی، وبلاگ نویس... احتمالاً

some writing stuff that's going to resonate  with you, so you haven't found that yet exactly,  

مطالبی برای نوشتن وجود دارد که با شما طنین انداز می شود، بنابراین هنوز دقیقاً آن را پیدا نکرده اید،

but there's so much. Yes. Right. There's so much  wonderful information out there to consume. Yeah,  

اما چیزهای زیادی وجود دارد. آره. درست. اطلاعات فوق العاده زیادی برای مصرف وجود دارد. بله،

um, and we're very lucky because we  have the internet to access it all. So,  

اوم، و ما بسیار خوش شانس هستیم زیرا ما به اینترنت دسترسی داریم. درنتیجه

yes. Now, I love what you said. You had a book  and you couldn't put down. You probably even  

بله. حالا من عاشق حرفت هستم کتابی داشتی و نمی‌توانستی آن را زمین بگذاری. احتمالاً حتی

reread it, right? And I have some of those books  too. I love physical books. I have some books,  

آن را دوباره بخوانید، درست است؟ و من هم تعدادی از آن کتابها را دارم . من عاشق کتاب های فیزیکی هستم. من چند کتاب دارم،

you can tell by the spine how much opening  and closing I did. Of a favorite novel. Yeah,  

از روی ستون فقرات می‌توان فهمید که چقدر باز و بسته کردم. از یک رمان مورد علاقه بله،

but that means you're getting something  out of the text, and as a language learner,  

اما این بدان معناست که شما چیزی از متن دریافت می‌کنید، و به‌عنوان یک زبان‌آموز،   از

there's a pleasure reading, and, hopefully,  some of you have found that home run book,  

خواندن لذت می‌برید، و امیدواریم برخی از شما آن کتاب خانگی،

that home run story, and you've read it and  reread it, and you're like, I like that. But  

آن داستان خانگی را پیدا کرده‌اید و خوانده‌اید. آن را دوباره بخوانید، و شما اینطور هستید، من آن را دوست دارم. اما

even if you're working with a more academic text,  the question is, are you reading it just once and  

حتی اگر با متن آکادمیک‌تری کار می‌کنید، سؤال این است که آیا فقط یک بار آن را می‌خوانید و

is once enough? And isn't there more that you  could do with that text? So, I like to ask,  

یک بار کافی است؟ و آیا کار دیگری وجود ندارد که بتوانید با آن متن انجام دهید؟ بنابراین، من می‌خواهم بپرسم،

"How much can a learner get out of a single text?  How much do they try to get out of a single text?  

"یک زبان‌آموز چقدر می‌تواند از یک متن به دست بیاورد؟ چقدر سعی می‌کند از یک متن بیرون بیاید؟

You just read it and you're done? Answer those  comprehension questions and boom! Move on to  

شما فقط آن را می‌خوانید و کارتان تمام می‌شود؟ به آن سوالات درک مطلب پاسخ دهید و رونق بگیرید! به

the next? What do you think? Well, that's a good  question. Um, if it's...if it's literature, um,  

بعدی بروید؟ شما چه فکر می‌کنید؟ خب، این سؤال  خوبی است. اوم، اگر ... اگر ادبیات باشد، اوم،

yeah. You know, if it's literature, I like to hear  it, um, and so you know, I might read it silently,  

آره. می‌دانید، اگر ادبیات است، من دوست دارم آن را بشنوم، اوم، و غیره می‌دانی، ممکن است آن را بی‌صدا بخوانم،

um, but then I might also want to read  it aloud. Yes, recently...I think the  

امم، اما ممکن است بخواهم آن را با صدای بلند بخوانم. بله، اخیراً... فکر می‌کنم

famous author Cormac McCarthy recently passed  away, and his books are very dark and scary,  

نویسنده مشهور کورمک مک کارتی اخیراً درگذشت و کتاب‌هایش بسیار تاریک و ترسناک هستند،

but I'm listening to his books read aloud  by a professional actor. It's a very,  

اما من من به کتاب‌های او گوش می‌دهم که توسط یک بازیگر حرفه‌ای با صدای بلند خوانده می‌شود. این

um, powerful experience, and uh, so if  it's literature, if it's oriented towards  

تجربه بسیار قدرتمندی است، و اوه، بنابراین اگر این ادبیات است، اگر به سمت

poetry or yes or literature that kind of  thing, you definitely want to hear it,  

شعر یا بله یا ادبیات آن نوع است، قطعاً می‌خواهید آن را بشنوید.

um, you can read it out loud yourself, but it's  it's actually, you know, some some people are  

اوم، خودتان می‌توانید آن را با صدای بلند بخوانید، اما در واقع این است، می‌دانید، برخی از افراد واقعاً

really good at reading out loud. There are  professional actors that read these books,  

در بلند خواندن خوب هستند. بازیگران حرفه‌ای هستند که این کتاب‌ها،

these audiobooks, and it's pretty cool to  listen to them. Yes. You can do that. Yes. Yes.  

این کتاب‌های صوتی را می‌خوانند، و شنیدن آن‌ها بسیار جالب است. . آره. تو می توانی آن را انجام دهی. آره. آره.

For academic books, um, I think rereading is okay.  I think it's good. but I think that science seems  

برای کتاب های آکادمیک، اوم، فکر می کنم بازخوانی مشکلی ندارد. به نظرم خوبه اما من فکر می‌کنم که علم

to suggest that for academic books. you know. one  or two readings or rereadings is good. but you  

این را برای کتاب‌های دانشگاهی پیشنهاد می‌کند. میدونی. یک یا دو خواندن یا بازخوانی خوب است. اما

actually want to quiz yourself on the material.  and that brings up a different whole set of  

در واقع می خواهید خودتان را در مورد مطالب امتحان کنید. و این مجموعه کاملی از موضوعات مختلف را مطرح می کند

subjects of how to go about quizzing yourself.  writing quiz questions. putting them on flash  

که چگونه خود را امتحان کنید. نوشتن سوالات مسابقه قرار دادن آنها روی

cards. and things like that. That's the way. If  you really want to remember material from a book,  

کارت های فلش . و چیزهایی از این قبیل راهش همین است. اگر واقعاً می‌خواهید مطالبی را از یک کتاب به خاطر بسپارید،

it's better to quiz yourself on the material  than it is to actually reread it. At least,  

بهتر است خودتان را در مورد مطالب امتحان کنید تا اینکه واقعاً آن را دوباره بخوانید. حداقل،

that's what I've heard. No. True. There's  a couple things I love what you said.  

این چیزی است که من شنیده ام. نه درسته چند چیز وجود دارد که من از آنچه شما گفتید دوست دارم.

Um, first of all, because I I do have some poetry  out there on my online store. I do. I've chose,  

اوم، اول از همه، به این دلیل که من در فروشگاه آنلاین خود چند شعر دارم. انجام میدهم. من

um, 15 poems and I read them because  I want people to see them, read,  

15 شعر را انتخاب کرده‌ام و آنها را خوانده‌ام چون می‌خواهم مردم آن‌ها را ببینند، بخوانند،

them but then also look at the text and read along  with me silently, enjoying it, because I do think,  

اما سپس به متن نگاه کنند و در سکوت با من بخوانند و از آن لذت ببرند، زیرا فکر می‌کنم،

yes, you can read, but you can also read along  listening to someone read. That's a different  

بله، شما می‌توانید بخوانید، اما می‌توانید همراه با گوش دادن به کسی که می‌خواند، بخوانید. این یک

experience. Right. It's a really interesting idea  that you mentioned that you have poetry out there.  

تجربه متفاوت است. درست. واقعاً ایده جالبی است که به آن اشاره کردید که شعر دارید. مال

Is it yours? Is it written for language  learners? No. Well ,I chose...there's two  

شماست؟ آیا برای زبان آموزان نوشته شده است ؟ نه. خب، من انتخاب کردم... دو

poems that I wrote myself, the two original  ones, but in the collection, I chose, um,  

شعر وجود دارد که خودم نوشتم، دو شعر اصلی ، اما در مجموعه، اوم،

poems that I've shared at livestreams. These are  poems in the public domain, um, so Robert Frost,  

شعرهایی را انتخاب کردم که در پخش زنده به اشتراک گذاشته ام. اینها شعرهایی در حوزه عمومی هستند، اوم، پس رابرت فراست،

um, Dickinson. So things that are in the public  domain, and I go over some key vocabulary to make  

ام، دیکنسون. بنابراین چیزهایی که در حوزه عمومی هستند ، و من برخی از واژگان کلیدی را مرور می‌کنم تا مطمئن شوم که

sure it's comprehensible, and then I really want  people just to enjoy the experience of listening.  

قابل درک است، و سپس واقعاً می‌خواهم مردم از تجربه گوش دادن لذت ببرند.

There's listening to understand, but when it  comes to poetry, it is art. It's beautiful,  

گوش دادن برای فهمیدن وجود دارد، اما وقتی صحبت از شعر می شود، هنر است. زیباست،

and I just also want you to enjoy it. I want  the pleasure to be there from the listening  

و من فقط می‌خواهم از آن لذت ببرید. من می‌خواهم از تجربه شنیداری لذت ببرم

experience -- to hear the music of the language  as well. It's out there. It's a cool thought.

-- برای شنیدن موسیقی زبان نیز. آن بیرون است. فکر باحالی است.

Yeah poetry works, um, for language learners. One,  because it's short and even though the text might  

بله، شعر برای زبان آموزان کار می کند. یکی، چون کوتاه است و حتی اگر متن ممکن است

be difficult, you have a a small amount of text,  so you can do it. But it also seems like there  

سخت باشد، مقدار کمی متن دارید، بنابراین می‌توانید آن را انجام دهید. اما به نظر می‌رسد

might be a place for learner literature oriented  poetry. Yes. We control the level a little bit,  

جایی برای شعرهای مبتنی بر ادبیات یادگیرنده وجود دارد . آره. ما سطح را کمی کنترل می‌کنیم،

so that's kind of like a little bit of a thought  I'm going to put it back in the back of my head.  

بنابراین کمی فکر می‌کنم می‌خواهم آن را به پشت سرم برگردانم.

Language learner poetry. I've dabbled with  my poetry, and the poetry that I've shared is  

شعر زبان آموز. من با شعرم سروکار داشته ام و شعری که به اشتراک گذاشته ام

not too complex. Keeping that in mind, um,  but the other thing that you said is, um,  

خیلی پیچیده نیست. با در نظر گرفتن این موضوع، اوم، اما نکته دیگری که گفتید این است که، اوم،

there are texts available online for students to  to read, and they're often somewhat short. You're  

متن‌هایی به‌صورت آنلاین در دسترس دانش‌آموزان برای خواندن هستند، و اغلب تا حدودی کوتاه هستند. شما

not reading a book, per se. It's usually a short  story or an article, and I would say when you're  

به خودی خود کتاب نمی خوانید. معمولاً یک داستان کوتاه یا یک مقاله است، و من می‌گویم وقتی در حال

reading, you can read silently. There's often an  option to listen and as you read along silently,  

مطالعه هستید، می‌توانید بی‌صدا بخوانید. اغلب گزینه‌ای برای گوش دادن و هنگام خواندن بی‌صدا وجود دارد،

which is a different experience. That could  be reading too, but also when you're done,  

که تجربه متفاوتی است. این ممکن است خواندن هم باشد، اما همچنین وقتی کارتان تمام شد،

even if there are comprehension questions, I  like to encourage people pause, stop, reflect,  

حتی اگر سؤالات درک مطلب وجود داشته باشد، من دوست دارم مردم را تشویق کنم که مکث کنند، توقف کنند، فکر کنند،

and ask yourself, "What did I just read? What  were the key points?" Quiz yourself. Can you  

و از خود بپرسند، "چه چیزی خواندم؟ نکات کلیدی چه بود؟" خودت امتحان کن آیا می توانید

retell? Can you summarize? And then the step  further, especially with poetry, is can you react?  

بازگویی کنید؟ می توانید خلاصه کنید؟ و سپس گامی فراتر، مخصوصاً با شعر، این است که آیا می‌توانید واکنش نشان دهید؟

So you're not...it's not just this  isolated, passive experience, where,  

بنابراین شما نیستید...این فقط این تجربه منزوی و منفعل نیست، که در آن،   "

"Okay, I read. I got the input. Move on." I  think you want to work with the text, ideally,  

باشه، خواندم. ورودی را دریافت کردم. ادامه دهید." فکر می‌کنم شما می‌خواهید با متن کار کنید، در حالت ایده‌آل،

um, and I know.. Poetry seems to be perfect for  that. Yes. Yes. Yes. I want a provoke thought. So,  

اوم، و می‌دانم... به نظر می‌رسد شعر برای این کار عالی است. آره. آره. آره. من یک فکر تحریک کننده می خواهم. بنابراین،

hey, anybody interested in poetry...or you think  you don't love poetry yet, check out my collection  

هی، هر کسی که به شعر علاقه دارد... یا فکر می‌کنید هنوز شعر را دوست ندارید، مجموعه من را بررسی کنید

and I might get you to love the poetry that  I've chosen. Um, something I know we both  

و ممکن است شما را وادار کنم که شعری را که انتخاب کرده‌ام دوست داشته باشید. اوم، وجه اشتراک هر دوی ما این

have in common is we've written texts for language  learners. Um, because we want people to read. Um,  

است که متن هایی برای زبان آموزان نوشته ایم. اوم، چون می خواهیم مردم بخوانند. اوم،

how do you go about crafting the texts that you  write for learners? What elements do you consider?  

چطور می‌خواهید متن‌هایی را که برای زبان‌آموزان می‌نویسید درست کنید؟ چه عناصری را در نظر می گیرید؟

Right, exactly. So, the problem is how can,  you know, the first problem of communication is  

درسته دقیقا بنابراین، مشکل این است که چگونه می‌توانید، می‌دانید ، اولین مشکل ارتباط

getting someone's attention. I think, um that Chip  and Dan Heath in their book Made to Stick said  

جلب توجه کسی است. من فکر می‌کنم، اوم، چیپ و دن هیث در کتاب ساخته شده برای چسبیدن

that, but, um over the years, I've studied about  story and how stories are structured, and so, um,  

این را گفته‌اند، اما در طول سال‌ها، من درباره داستان و ساختار داستان‌ها، و بنابراین،

one of the things that stories have, um, they call  it the inciting incident or a critical incident.  

یکی از چیزهایی که داستان‌ها دارند، مطالعه کرده‌ام. اوم، آنها آن را حادثه تحریک کننده یا یک حادثه بحرانی می نامند.

Um, in a murder mystery, it's the dead body on  the street corner that somebody, you know, like in  

اوم، در یک معمای قتل، این جسد مرده گوشه خیابان است که کسی، می‌دانید، مانند

Law & Order, they always start out with a critical  incident, and those Law & Order crime dramas.  

قانون و نظم، همیشه با یک حادثه مهم و آن درام‌های جنایی قانون و نظم شروع می‌کند.

Um, so recently, we've...me and another guy, um,  my colleague John and I have produced a set of  

اوم، اخیراً، من و پسر دیگری، اوم، همکارم جان و من مجموعه‌ای از

stories about sports for low-level English  Learners who are athletes at a university  

داستان‌ها درباره ورزش برای زبان‌آموزان سطح پایین انگلیسی که در دانشگاهی

here in Japan. And um, we start out with a  critical incident like a moment...we start out  

در ژاپن ورزش می‌کنند، تولید کرده‌ایم. و اوم، ما با یک حادثه حساس مانند یک لحظه شروع می کنیم... ما   را

in the action, so it's like, you know, let's say  right now in in Japan the baseball player Shohei  

در اکشن شروع می کنیم، پس مثل این است که، می دانید، بیایید بگوییم در حال حاضر در ژاپن، بازیکن بیسبال شوهی

Otani is a big deal. He's a world famous baseball  player that's playing in America right now,  

اوتانی کار بزرگی است. او یک بازیکن بیسبال معروف در جهان است که در حال حاضر در آمریکا بازی می کند،

and you could say, you know, Shohei Otani was born  in Japan blah blah blah, and that's not really  

و می توانید بگویید، می دانید، شوهی اوتانی در ژاپن به دنیا آمد بله بلا بله، و این واقعاً

starting in the action. You want to say, you  know, um, you know...we want you know...we want  

شروع به کار نیست. می‌خواهی بگویی، می‌دانی ، اوم، می‌دانی... ما می‌خواهیم بدانی... می‌خواهیم

to you know Shohei stood at the at the plate,  and he swung the bat. You start in the action.  

بدانی شوهی پشت بشقاب ایستاده بود و خفاش را تاب داد. شما در عمل شروع می کنید.

That's one thing, but then we want to...also he's  the main character. You want to have a character  

این یک چیز است، اما ما می خواهیم... همچنین او شخصیت اصلی است. شما می خواهید شخصیتی

in your story, but the character...to make him  interesting and compelling, needs to be facing  

در داستان خود داشته باشید، اما شخصیت... برای اینکه او را جذاب و جذاب کند، باید با

something challenging, difficult. So um, the  story experts call this conflict or trouble.  

چیزی چالش برانگیز و دشوار روبرو شود. بنابراین، کارشناسان داستان این را درگیری یا دردسر می نامند.

And then the next thing is he's got to get  out of the trouble or at least try. Right. So,  

و سپس چیز بعدی این است که او باید از مشکل خلاص شود یا حداقل تلاش کند. درست. بنابراین،

if he fails to get out of the trouble, or  if he fails to hit a home run or whatever,  

اگر او نتواند از دردسر خلاص شود، یا اگر نتواند به یک هوم ران یا هر چیز دیگری برسد،

then that's the sad ending. But if he's  successful, then you have the happy ending,  

آنگاه پایان غم انگیزی خواهد بود. اما اگر او موفق باشد، شما پایان خوشی خواهید داشت،

so you have the critical incident, and then the  character who experiences that and who experiences  

بنابراین شما با یک حادثه بحرانی مواجه می‌شوید، و سپس شخصیتی که آن را تجربه می‌کند و

trouble in trying to get something and then tries  to get out of it. Hopefully, he does at the end,  

در تلاش برای به دست آوردن چیزی با مشکل مواجه می‌شود و سپس سعی می‌کند از آن خارج شود. امیدواریم که او در پایان این کار را انجام دهد،

so those three elements character plus trouble  plus, I call it, um, attempted extrication. It's  

بنابراین این سه عنصر شخصیت به اضافه مشکل به علاوه، من به آن می‌گویم، اوم، تلاش برای حذف.

actually not my word. It's another story expert  by the name of Jonathan Gottschall, in his book,  

در واقع این حرف من نیست. این یکی دیگر از متخصصان داستان به نام جاناتان گوتشال در کتاب خود، «

The Storytelling Animal. So, it's character  plus conflict plus attempted extrication.

حیوان داستان سرا» است. بنابراین، این شخصیت به‌علاوه درگیری به‌علاوه تلاش برای بیرون‌کشی است.

Because it just means try to get out of trouble.  So yes, getting out. Right. So yeah, you're  

زیرا این فقط به معنای تلاش برای رهایی از مشکلات است. پس بله، بیرون رفتن. درست. بنابراین بله، شما

more of a master storyteller than I am. When I  write my texts, I tend to do, um, non-fiction,  

بیشتر از من یک داستان نویس چیره دست هستید. وقتی متن‌هایم را می‌نویسم، تمایل دارم، ام، غیرداستانی،

and I'm looking at high frequency words, but you  are leaning towards those happy endings, like  

و به کلماتی با فرکانس بالا نگاه می‌کنم، اما شما به سمت آن پایان‌های خوش متمایل می‌شوید، مانند

overcoming something, extricating, um, oneself  out of the situation, so I think I think one  

غلبه بر چیزی، بیرون آوردن، امم، خود را از موقعیت، بنابراین فکر می‌کنم یکی از

thread that we have in common, hopefully not just  the only one, but one very important thread is  

موضوعات مشترک ما، نه تنها تنها، بلکه یکی از موضوعات بسیار مهم،

positivity. That element of positivity. And to me,  it's become very important. You talk about what  

مثبت بودن است. آن عنصر مثبت بودن و برای من، بسیار مهم شده است. شما در مورد چیزی که

you're passionate about. Um, one of my passions  is "Happy studies!" And I really do mean it from  

به آن علاقه دارید صحبت می کنید. اوم، یکی از علایق من «تحصیل مبارک» است! و واقعاً منظورم از صمیم

the heart because I want the overall experience to  be a positive one. Not all of it is going to be,  

قلب است زیرا می‌خواهم تجربه کلی مثبت باشد. قرار نیست همه چیز باشد،

um laughter and happy...There's always  going to be challenges in any experience,  

خنده و خوشحالی... همیشه چالش‌هایی در هر تجربه‌ای وجود دارد

um, but I do overall want language  learning to be a positive experience. So  

، اما در کل می‌خواهم یادگیری زبان یک تجربه مثبت باشد. بنابراین،

given that you focus on positivity as you  write your own text, why do you feel that  

با توجه به اینکه هنگام نوشتن متن خود، روی مثبت بودن تمرکز می کنید، چرا فکر می کنید که

positive psychology has a place in language  learning? Yeah. That's a great question, and we  

روانشناسی مثبت در یادگیری زبان جایگاهی دارد ؟ آره این یک سوال عالی است، و ما

talked about this a little bit before, but it's  like learning a second language is kind of, um,  

قبلاً کمی در مورد آن صحبت کرده بودیم، اما مثل این است که یادگیری یک زبان دوم نوعی است، اوم،

it's...when you're speaking in a second language,  you feel like you can't be your full self. Yeah.  

وقتی به زبان دوم صحبت می‌کنید، احساس می‌کنید که نمی‌توانید باشید. خودت کامل آره

Recently, I was hearing...listening to a vocal  coach say that uh your voice is your personality  

اخیراً داشتم می‌شنیدم که به یک مربی آواز گوش می‌دادم که می‌گوید صدای شما شخصیت شماست

and and, in a sense, it's kind of like hard to  truly express my voice in a second language,  

و به یک معنا، به نوعی سخت است که واقعاً صدایم را به زبان دوم بیان کنم،

and therefore, my personality doesn't come all the  way out. Yeah. Um and so that's stressful. That's,  

و بنابراین، شخصیت من اینطور نیست. تمام راه را بیرون نیاورید. آره اوم و این استرس زا است. این است،   می‌دانید،

you know, we talk about in language teaching  the affective filter. Right. The level of  

ما در آموزش زبان درباره فیلتر عاطفی صحبت می‌کنیم. درست. سطح

stress that a learner feels in learning a second  language, and that stress can hinder or stop  

استرسی که زبان آموز در یادگیری زبان دوم احساس می کند و استرس می تواند مانع

learning and acquisition, so, um, we need to be  encouraged and inspired and feel empowered...feel  

یادگیری و یادگیری شود یا متوقف شود، بنابراین، اوم، ما باید تشویق و الهام شویم و احساس قدرت کنیم... احساس

power so that we can we can speak and learn  and express ourselves in a foreign language.  

قدرت کنیم تا بتوانیم بتوانیم صحبت کنیم و یاد بگیریم و خودمان را به یک زبان خارجی بیان کنیم.

And so I've got on my website...I've got a lot  of stories that are based on positive psychology,  

و بنابراین من وارد وب‌سایت خود شدم... داستان‌های زیادی دارم که مبتنی بر روان‌شناسی مثبت‌نگری هستند،

based on research in positive psychology, but  made very simple and easy to understand for  

بر اساس تحقیقات در زمینه روان‌شناسی مثبت‌نگری، اما برای زبان‌آموزان زبان انگلیسی بسیار ساده و قابل فهم هستند

English language learners. So in a word, that's  my answer to your question. I hope that covers  

. بنابراین در یک کلام، این پاسخ من به سوال شماست. امیدوارم که آن را پوشش دهد

it. Yeah, it does. It does. And I thought  of another thread that we do have in common.  

. بله، این کار را انجام می دهد. این کار را انجام می دهد. و به موضوع دیگری فکر کردم که ما با هم مشترک هستیم.

Um, as a writer, you draw from experiences, and  obviously our life experiences extend beyond ESL,  

اوم، به عنوان یک نویسنده، شما از تجربیات استفاده می کنید، و بدیهی است که تجربیات زندگی ما فراتر از ESL است، می

um, you know, teaching English as a second or  foreign language, and I'm curious to ask...I  

دانید، آموزش انگلیسی به عنوان زبان دوم یا خارجی، و من کنجکاو هستم که بپرسم...

know a little bit about your other interests,  um, other than being a teacher. How have other  

علایق دیگر شما، غیر از معلم بودن. تجربیات دیگر چگونه به

experiences informed your teaching, your writing?  What have you drawn from, like, what, yes,  

تدریس و نوشتن شما کمک کرده است؟ از چه چیزی گرفته اید، مثلاً، چه چیزی، بله،

what have you drawn from outside of ESL? Sure,  um, I'll just give one answer about that. So,  

چه چیزی از خارج از ESL گرفته اید؟ مطمئناً، اوم، من فقط یک پاسخ در مورد آن خواهم داد. بنابراین،

my family, all of my my parents, my grandparents,  my grandfather, and my son, they're all musicians.  

خانواده‌ام، همه پدر و مادرم، پدربزرگ و مادربزرگم، پدربزرگم و پسرم، همه موسیقی‌دان هستند.

Um, I also am a ukulele hobbyist,  um, but there's something about  

اوم، من هم یک سرگرمی یوکلله هستم ، اما چیزی در مورد

two aspects of music. There's this technical  side of music, the technical skill,  

دو جنبه موسیقی وجود دارد. این جنبه فنی موسیقی وجود دارد، مهارت فنی،

and you need to be able...you need to be able to  play the notes. You need to be able to finger the  

و شما باید بتوانید... باید بتوانید نت‌ها را بنوازید. باید بتوانید به

the ukulele correctly, play the notes. Right. Your  technical skill is important, but you also need,  

درستی یوکلل را انگشت گذاری کنید، نت ها را بنوازید. درست. مهارت فنی شما مهم است، اما به

um, for lack of a better word, showmanshi,p  charisma. Um, and in language teaching and  

دلیل نداشتن کلمه بهتر، به کاریزما، نمایش مانشی، کاریزما نیز نیاز دارید. اوم، و در آموزش زبان و

language learning, we need skill -- technique,  grammar, technical parts of language, but we  

یادگیری زبان، ما به مهارت نیاز داریم - تکنیک، گرامر، بخش‌های فنی زبان، اما به

also need, um, communicative energy, like you  know, the energy to communicate well, and that's  

انرژی ارتباطی نیز نیاز داریم، همانطور که می‌دانید، انرژی برای برقراری ارتباط خوب، و این

something that we can always develop and grow.  Even as a native speaker of English, I can I can  

چیزی است که می‌توانیم همیشه توسعه و رشد کنید. حتی به‌عنوان یک زبان مادری انگلیسی، می‌توانم

always work and to try to change and transform,  um, to power up my communicative energy. So,  

همیشه کار کنم و تلاش کنم تا انرژی ارتباطی خود را تقویت کنم و تغییر دهم. بنابراین،

from the world of music, I  kind of can see how that fits,  

از دنیای موسیقی، می‌توانم ببینم که چگونه

um, into the world of communication or goes  both ways from the world of communication it  

به دنیای ارتباطات می‌آید یا از هر دو طرف از دنیای ارتباطات می‌رود و

also goes into the world of music. So yes, yes.  What you're saying makes me think of the concept  

به دنیای موسیقی نیز می‌رود. پس بله، بله. آنچه شما می گویید باعث می شود به مفهوم

of self-esteem, and how it's not just that one  person feels confident overall in every aspect  

عزت نفس فکر کنم، و اینکه چگونه فقط یک نفر در همه جنبه های زندگی خود احساس اعتماد به نفس نمی کند

of their life. There can be certain situations  where the self-esteem lowers. Right. It decreases,  

. ممکن است شرایط خاصی وجود داشته باشد که عزت نفس پایین بیاید. درست. کاهش می یابد،

and I felt that, um,...every day...yeah. Yes,  as a...aspiring, I'm not aspiring, I am partly  

و من احساس می کردم که، ام،... هر روز... بله. بله، به عنوان یک ... مشتاق، من مشتاق نیستم، من تا حدودی

a musician in that I can play the piano, and  I can play a little bit on the accordion,  

یک نوازنده هستم که می توانم پیانو بنوازم، و می توانم کمی آکاردئون بنوازم

um, but you know my confidence lowers a bit when  I'm asked to perform for other people because I  

، اما می دانید وقتی اعتماد به نفس من کمی پایین می آید از من خواسته می‌شود که برای افراد دیگر اجرا کنم زیرا

haven't done it as much. Um, you know, put  me in front of a large group of students,  

آنقدر این کار را انجام نداده‌ام. اوم، می دانید، من را در مقابل گروه بزرگی از دانش آموزان قرار دهید،

I get excited and energized. I have experience  doing that. Put me on a stage with a piano, and my  

من هیجان زده و پرانرژی می شوم. من تجربه انجام آن را دارم. من را با پیانو روی صحنه بگذارید و

hands start shaking. I know the feeling. But I've  recently overcome that ...at least faced the fear  

دستانم شروع به لرزیدن می کنند. من احساس را می دانم. اما اخیراً بر آن غلبه کرده‌ام... حداقل با ترس مواجه شده‌ام

and done it, and I think that's something that  I've drawn from to build my overall confidence,  

و آن را انجام داده‌ام، و فکر می‌کنم این چیزی است که از آن برای ایجاد اعتماد به نفس کلی استفاده کرده‌ام،

and also again, I seek out those experiences  occasionally, here and there, to remember what  

و همچنین دوباره، گاهی اوقات، اینجا و آنجا به دنبال آن تجربیات می‌گردم. به یاد بیاورید که

it is like to put yourself out there and overcome  fears, or at least face them. The first thing is  

قرار دادن خود در آنجا و غلبه بر ترس ها یا حداقل رویارویی با آنها چگونه است. اولین چیز این است که

just to face them, and I I did that. Recently,  I have not...I've never...I had never done a  

فقط با آنها روبرو شوم، و من این کار را کردم. اخیراً، نه...هرگز...هرگز   رسیتال انجام نداده بودم

recital, and then I recently said yes to one, and  I got on stage and played, and I made mistakes. It  

، و بعد اخیراً به یکی بله گفتم و روی صحنه رفتم و بازی کردم و اشتباه کردم.

wasn't perfect, but I was so happy that I just did  it, and it made me feel better for having tried,  

کامل نبود، اما من خیلی خوشحال بودم که آن را انجام دادم ، و این باعث شد که احساس بهتری داشته باشم،

and I think that's something that I can bring now  to my teaching to remember the courage that it  

و فکر می‌کنم این چیزی است که اکنون می‌توانم به تدریس خود بیاورم تا شهامتی را که

takes to try and to put yourself out there. That's  a good point. It's a good point in the sense that  

برای تلاش کردن لازم است به یاد بیاورم. برای قرار دادن خود در آنجا نکته خوبی است. این نکته خوبی است به این معنا که   به

it helps you feel what your students might be  feeling when they're asked to speak up in class,  

شما کمک می‌کند احساس کنید که دانش‌آموزانتان ممکن است چه احساسی داشته باشند، مثلاً وقتی از آنها خواسته می‌شود در کلاس صحبت کنند

for example. Yes. I remember being called on  in my Japanese class once, and I could feel  

. آره. یادم می‌آید که یک بار در کلاس ژاپنی‌ام به من زنگ زدند، و

my heart pounding out as the 25 students waited  for me to make a fool of myself, you know, so  

وقتی 25 دانش‌آموز منتظر بودند تا من خودم را احمق کنم، می‌توانستم احساس کنم قلبم به تپش افتاده است، می‌دانی، پس

um yeah. So, it is good to put yourself out  there and remember what it's like to be in  

آره. بنابراین، خوب است که خودتان را بیرون بیاورید و به یاد بیاورید که در

a not necessarily a panic situation,...no...but  uh but uh an uncomfortable enough situation that  

یک موقعیت نه لزوماً هراسناک هستید، ... نه... اما آهان، اما یک موقعیت به اندازه کافی ناراحت کننده است که

pushes you to grow. Yes. Agreed. Agreed. Oh good  conversation. We can go on and on, but we're going  

شما را به رشد سوق می دهد. آره. موافقت کرد. موافقت کرد. اوه گفتگوی خوب ما می توانیم ادامه دهیم و ادامه دهیم، اما به

to end soon. My final question is...you mentioned  only in passing "my site," but can you tell us,  

زودی به پایان می رسیم. سوال آخر من این است که شما فقط به عنوان "سایت من" را گذرانده اید، اما می توانید به ما بگویید،

um, what would you like learners to know about  the site that you offer? What do you offer?  

دوست دارید زبان آموزان درباره سایتی که ارائه می دهید بدانند؟ شما چه پیشنهادی دارید؟

What's there? What's available? Sure. Maybe I  can send you some screenshots later or something,  

چه چیزی وجود دارد؟ چه چیزی موجود است؟ مطمئن. شاید بعداً بتوانم عکس‌هایی از صفحه را برای شما ارسال کنم،

but my website is called ReadOasis.com, and it's  been online for about 12 years now, maybe more.  

اما وب‌سایت من ReadOasis.com نام دارد و اکنون حدود ۱۲ سال است، شاید بیشتر.

Um, and basically, the the tagline  is "Learn English with stories."  

اوم، و اساساً، شعار «یادگیری انگلیسی با داستان‌ها» است.

Um, we've got a few other words here. It  says, "Power up your English for work and  

اوم، ما اینجا چند کلمه دیگر داریم. می‌گوید : «انگلیسی خود را برای محل کار و

school. Learn the fun, fast, better way  with stories." And um, we have...a it's a  

مدرسه تقویت کنید. با داستان‌های سرگرم‌کننده، سریع و بهتر یاد بگیرید ». و اوم، ما داریم...a این یک

premium site, but we have three tiers that people  can sign up for, um, and uh I'd be happy to tell  

سایت برتر است، اما ما سه سطح داریم که افراد می‌توانند در آن ثبت‌نام کنند، اوم، و اوه، خوشحال می‌شوم در

you about those now if you'd like, I could do  that, um, so we have a a Lifetime Master Plan,  

مورد آن‌ها به شما بگویم، اگر مایلید، می‌توانم انجام دهم. بنابراین، ما یک طرح جامع مادام العمر داریم

which is a pretty expensive one $247 for lifetime  access. It includes two live coaching sessions.  

که برای دسترسی مادام العمر یک طرح بسیار گران قیمت ۲۴۷ دلاری است . این شامل دو جلسه مربیگری زنده است.

Um, the goal for that group would be, like, try  to read two million words, which experts seem  

اوم، هدف آن گروه این خواهد بود که مثلاً سعی کنید دو میلیون کلمه را بخوانید، که به نظر می‌رسد کارشناسان می‌گویند

to say equals about one year of study abroad in  an English-speaking country. We have a one-year  

حدود یک سال تحصیل در خارج از کشور در یک کشور انگلیسی زبان است. ما دسترسی یک ساله

access for the Expert Plan, we call it, for $79.  And the goal for that one would be try to read  

برای Expert Plan داریم که ما آن را با 79 دلار می نامیم. و هدف برای آن یکی تلاش برای خواندن

500,000 words in maybe a year. And then I have the  Cup of Coffee plan, which is$5.97 a month, and you  

500000 کلمه در یک سال است. و سپس من طرح فنجان قهوه را دارم که 5.97 دلار در ماه است و شما

can cancel anytime. All of these you can cancel  after one month and get a whole full refund.  

می‌توانید هر زمان خواستید آن را لغو کنید. همه این موارد را می‌توانید بعد از یک ماه لغو کنید و بازپرداخت کامل را دریافت کنید.

Um, but since we're doing this together, um, I  thought I would offer a discount... pretty big  

اوم، اما از آنجایی که ما با هم این کار را انجام می‌دهیم، اوم، فکر کردم یک تخفیف ارائه می‌دهم...

one of 20% with the coupon code "Jennifer," so um,  if anybody wants to sign up using the coupon code  

یکی از 20 درصد با کد کوپن «جنیفر»، پس اگر کسی می‌خواهد با استفاده از کد کوپن ثبت‌نام کند.

"Jennifer," you can get a 20% off. Yeah. Please  and um, that's a pretty big discount, so I think  

"جنیفر" می توانید 20 درصد تخفیف دریافت کنید. آره لطفاً و اوم، این یک تخفیف نسبتاً بزرگ است، بنابراین فکر می‌کنم

it's a pretty good deal, and the site's been used  by thousands of learners. It's stood the test of  

معامله بسیار خوبی است، و سایت توسط هزاران زبان‌آموز استفاده شده است. امتحانش را پس داده است

time. I think people will probably enjoy it, and  get a lot out of it if they were to use it. So  

. فکر می‌کنم مردم احتمالاً از آن لذت خواهند برد و اگر بخواهند از آن استفاده کنند، سود زیادی از آن خواهند برد. بنابراین

and again texts at their level -- interesting,  engaging, compelling. Lots of rich features.  

و دوباره متن‌هایی در سطح آنها -- جالب،  جذاب و متقاعدکننده. بسیاری از ویژگی های غنی

Audio and uh different things. You know, there's  a lot of different features, um, goal setting and  

صدا و چیزهای مختلف می‌دانید، ویژگی‌های مختلف زیادی وجود دارد، اوم، تنظیم هدف و

audio and 10 different levels ,and there's quizzes  on high frequency vocabulary. There's a lot of  

صدا و 10 سطح مختلف، و آزمون‌هایی در واژگان فرکانس بالا وجود دارد.

material on the website, so if you're looking  for a way to integrate reading into your studies  

مطالب زیادی در وب‌سایت وجود دارد، بنابراین اگر به دنبال راهی برای ادغام خواندن در مطالعات خود هستید

because you feel you have not given this skill  enough attention, this is a possibility...and  

زیرا احساس می‌کنید به این مهارت به اندازه کافی توجه نکرده‌اید، این یک امکان و

affordable. Yeah...yeah. Joey, thank you so much  for taking the time to talk with me and to share  

مقرون به صرفه است. آره آره. جوی، از شما بسیار سپاسگزارم که برای صحبت کردن با من و به اشتراک گذاشتن

everything you did. Look forward to another chance  to talk to you. Awesome. All right. Thank you.  

همه کارهایی که انجام دادید، وقت گذاشتید. منتظر فرصتی دیگر برای صحبت با شما باشید. عالی. خیلی خوب. متشکرم.

I hope you enjoyed the interview with Joey.  He's a dedicated educator who wants to offer  

امیدوارم از مصاحبه با جوی لذت برده باشید. او یک مربی متعهد است که می‌خواهد

quality reading resources to engage learners  and help them build fluency. On ReadOasis.com,  

منابع خواندنی باکیفیت ارائه دهد تا فراگیران را درگیر کند و به آنها کمک کند تا تسلط داشته باشند. در ReadOasis.com،

Joey has carefully crafted texts for language  learners. You can read for pleasure, read to  

Joey متن‌هایی را با دقت برای زبان‌آموزان ایجاد کرده است . می‌توانید برای لذت بخوانید، بخوانید تا

learn, read to get inspired, and read to build  your English language skills. On ReadOasis.com,  

یاد بگیرید، بخوانید تا الهام بگیرید و بخوانید تا مهارت‌های زبان انگلیسی خود را تقویت کنید. در ReadOasis.com،

you can use the coupon code "Jennifer" to receive  your exclusive 20% at checkout. I'll put the link  

می‌توانید از کد کوپن «جنیفر» استفاده کنید تا ۲۰٪ انحصاری خود را هنگام پرداخت دریافت کنید. پیوند را

in the video description. Thanks again to Joey  for sharing the discount, his expertise, and his  

در توضیحات ویدیو قرار می دهم. دوباره از جوی برای به اشتراک گذاشتن تخفیف، تخصص و

passion. That's all for now. Please remember to  like and share the video if you found it useful.  

علاقه‌اش سپاسگزاریم. فعلاً همین است. لطفاً به یاد داشته باشید که اگر ویدیو را مفید دیدید، لایک کنید و به اشتراک بگذارید.

And hey! Check out my poetry collection. It's one  of the digital downloads I'm currently offering.  

و هی! مجموعه شعر من را ببینید. این یکی از دانلودهای دیجیتالی است که در حال حاضر ارائه می‌دهم.

You can get the PDF and two MP3 audio recordings:  one with music and one without. As always,  

می‌توانید PDF و دو فایل صوتی MP3 را دریافت کنید: یکی با موسیقی و دیگری بدون موسیقی. مثل همیشه،

thanks for watching and happy studies! Follow  me on Instagram, Facebook, Twitter, and Patreon.  

برای تماشا و مطالعه‌های شاد متشکریم! من را در اینستاگرام، فیسبوک، توییتر و Patreon دنبال کنید.

And don't forget to subscribe here on YouTube.  Turn on those notifications thank you [Music]

و فراموش نکنید که در اینجا در یوتیوب مشترک شوید. آن اعلان‌ها را روشن کنید با تشکر [Music]