How To Become Fluent Faster! Interview with Polyglot Steve Kaufmann

In this video, I interview polyglot Steve Kaufmann.

در این ویدئو، من با استیو کافمن چند زبانی مصاحبه می کنم .

He has learned over 20 languages and he's still learning new languages today.

او بیش از 20 زبان را آموخته است و هنوز هم در حال یادگیری زبان های جدید است.

And in this interview, Steve Kaufmann shares his best language learning tips, language

و در این مصاحبه، استیو کافمن بهترین نکات یادگیری زبان،

learning advice, and mistakes to avoid.

توصیه های یادگیری زبان و اشتباهاتی که باید از آنها اجتناب کرد را به اشتراک می گذارد.

So pay close attention, because these tips will help you improve your English faster

بنابراین به دقت توجه کنید، زیرا این نکات به شما کمک می کند زبان انگلیسی خود را سریعتر بهبود بخشید

and have a lot more fun in the process.

و در این فرآیند لذت بیشتری ببرید.

Let's start the interview with Steve Kaufmann.

بیایید مصاحبه را با استیو کافمن شروع کنیم.

So Steve, you're a polyglot who speaks 20 languages.

بنابراین استیو، شما یک چند زبانی هستید که به 20 زبان صحبت می کنید .

What's your secret to learning languages?

راز شما برای یادگیری زبان چیست؟

First of all, I have to caution you when I say 20.

اول از همه، وقتی می گویم 20 باید به شما احتیاط کنم.

I have learned 20 at different times to varying degrees.

من 20 را در زمان های مختلف به درجات مختلف یاد گرفته ام .

I can't say that I'm totally fluent in 20 languages.

نمی توانم بگویم که به 20 زبان کاملاً مسلط هستم .

I could easily switch into say a dozen of them and others I would have to refresh or

من به راحتی می‌توانم به چند مورد از آنها و سایر مواردی که باید آنها را تازه کنم یا

I'm in the process of learning.

در حال یادگیری هستم تغییر دهم.

And the secret is to enjoy the process, just to simply not worry about how well I'm doing,

و راز این است که از این فرآیند لذت ببرم، فقط نگران این نباشم که چقدر خوب کار می کنم،

where what mistakes I make.

کجا چه اشتباهاتی مرتکب می شوم.

Just expose myself to the language every so often when I'm curious, I might look up something

فقط هر چند وقت یکبار وقتی کنجکاو هستم، خودم را در معرض زبان قرار بدهم، ممکن است به دنبال چیزی بگردم که

related to grammar, some explanation.

مربوط به دستور زبان است، توضیحی.

But I don't focus on explanations, I focus on getting the language into me through a

اما من روی توضیحات تمرکز نمی کنم، بلکه تمرکزم را بر وارد کردن زبان از طریق

lot of listening and reading.

شنیدن و خواندن زیاد می کنم.

Well, 12 languages is still extremely impressive.

خوب، 12 زبان هنوز هم بسیار چشمگیر است.

Now, do you think that anyone can become a polyglot, or are some people just more naturally

حالا، آیا فکر می‌کنید که هر کسی می‌تواند چند زبانه شود یا اینکه برخی افراد

gifted when it comes to learning languages?

در یادگیری زبان استعداد بیشتری دارند؟

I think that potentially anyone can become a polyglot.

من فکر می کنم که به طور بالقوه هر کسی می تواند چند زبانه شود.

The more languages you learn, the easier it becomes to learn new languages.

هر چه زبان های بیشتری یاد بگیرید، یادگیری زبان های جدید آسان تر می شود.

So the most difficult language is your first foreign language because you've never done

بنابراین سخت ترین زبان، اولین زبان خارجی شماست، زیرا قبلا هرگز آن را انجام نداده اید

it before.

.

You're you don't know how to go about it.

تو نمیدونی چطوری باید بری

You're not confident.

شما اعتماد به نفس ندارید

And I think that as you learn more languages, those parts of your brain that deal with acquiring

و من فکر می‌کنم هرچه زبان‌های بیشتری یاد می‌گیرید، آن بخش‌هایی از مغزتان که با فراگیری

new languages, they become more, you know, adept at doing it.

زبان‌های جدید سروکار دارند، در انجام این کار مهارت بیشتری پیدا می‌کنند.

So I think anyone can do it.

بنابراین من فکر می کنم هر کسی می تواند آن را انجام دهد.

They have to be motivated, they have to put in the time, and they get better and better

آنها باید انگیزه داشته باشند، باید زمان بگذارند و در آن بهتر و بهتر می شوند

at it.

.

But for most people, I think learning one or two languages is enough.

اما برای اکثر مردم، فکر می کنم یادگیری یک یا دو زبان کافی است.

It just so happens that I, for a variety of reasons, got interested in learning many languages,

اتفاقاً من به دلایل مختلف به یادگیری زبان های زیادی علاقه مند شدم

and you mentioned motivation.

و شما به انگیزه اشاره کردید.

If you had to boil down the qualities or personality traits of successful language learners, what

اگر بخواهید ویژگی‌ها یا ویژگی‌های شخصیتی زبان‌آموزان موفق را خلاصه کنید، می‌گویید

would you say those are?

اینها چه هستند؟

Well, obviously motivation is big.

خب، واضح است که انگیزه بزرگ است.

The motivation, I would say attitude is big.

انگیزه، می توانم بگویم نگرش بزرگ است.

So motivation is one thing.

بنابراین انگیزه یک چیز است. می دانید،

Confidence, you know, enjoying the language, enjoying the language, learning process, all

اعتماد به نفس، لذت بردن از زبان، لذت بردن از زبان، فرآیند یادگیری، همه

of those things are part of that.

این چیزها بخشی از آن هستند.

Positive attitude.

نگرش مثبت

And I also think it's very important not to be a perfectionist, very important to accept,

و همچنین فکر می‌کنم بسیار مهم است که کمال‌گرا نباشیم، می‌دانید که

you know, fuzziness in certitude.

ابهام در اطمینان را بپذیرید.

You know you don't quite understand.

میدونی که اصلا نمیفهمی

You keep forgetting the same words.

شما مدام همان کلمات را فراموش می کنید.

And all of that is fine because you're enjoying the process of discovering another language.

و همه اینها خوب است زیرا شما از فرآیند کشف زبان دیگر لذت می برید.

And you mentioned confidence.

و شما به اعتماد به نفس اشاره کردید.

I'm going to ask you a follow up because many of my students tell me that they lack confidence

من می خواهم از شما درخواست پیگیری کنم زیرا بسیاری از دانش آموزانم به من می گویند که

when using their English.

هنگام استفاده از انگلیسی خود اعتماد به نفس ندارند.

So can you speak a little bit more about the role that confidence has when learning and

بنابراین می توانید کمی بیشتر در مورد نقش اعتماد به نفس هنگام یادگیری و

using a foreign language?

استفاده از یک زبان خارجی صحبت کنید؟

Confidence is huge, and that's why I put a great amount of emphasis on listening and

اعتماد به نفس بسیار زیاد است، و به همین دلیل است که تاکید زیادی بر گوش دادن و

reading.

خواندن دارم.

And you sometimes hear people say, well, I can read, but I have trouble speaking.

و گاهی می شنوید که مردم می گویند، خوب، من می توانم بخوانم، اما در صحبت کردن مشکل دارم.

But most of those people don't realize just how much you need to read and listen.

اما بیشتر این افراد متوجه نمی شوند که چقدر به خواندن و گوش دادن نیاز دارید.

Like you have to read a book, 203 hundred pages, one book, several books, and the brain

مثل اینکه باید یک کتاب، 203 صد صفحه، یک کتاب، چند کتاب بخوانید و مغز

starts to get used to the language.

شروع به عادت کردن به زبان می کند.

And reading is so easy to do.

و خواندن بسیار آسان است.

And when we read, it's almost as if we're speaking because we are sort of subconsciously

و وقتی می‌خوانیم، تقریباً انگار داریم صحبت می‌کنیم، زیرا ناخودآگاه به همان اندازه که

as vocalizing as we read and also listening.

می‌خوانیم و همچنین گوش می‌دهیم، آواز داریم.

And so, if you build up this degree of confidence with the language, the brain is used to the

و بنابراین، اگر این درجه از اعتماد به نفس را با زبان ایجاد کنید، مغز به زبان عادت کرده است،

language, the brain has formed a model of the language.

مغز مدلی از زبان را تشکیل داده است .

When you go to speak, of course you're going to struggle at first, but you will gradually

وقتی می روید صحبت کنید، البته در ابتدا با مشکل مواجه خواهید شد، اما به تدریج

improve because you have all these words inside you.

پیشرفت خواهید کرد زیرا همه این کلمات را در درون خود دارید.

So I think part of it is being better prepared.

بنابراین فکر می کنم بخشی از آن آماده شدن بهتر است.

Most people don't put the time and effort into reading and listening.

اکثر مردم زمان و تلاش خود را برای خواندن و گوش دادن صرف نمی کنند.

They desperately try to remember some grammar rules, and they try to think of grammar rules

آنها ناامیدانه سعی می کنند برخی از قوانین گرامری را به خاطر بسپارند ، و سعی می کنند در حین صحبت کردن به قوانین دستور زبان فکر کنند

while they're speaking, which is hopeless.

، که ناامیدکننده است.

And then they have to accept that when they're speaking, they're actually practicing speaking

و سپس آنها باید بپذیرند که وقتی صحبت می کنند، در واقع دارند صحبت کردن را تمرین می کنند

and they will gradually get better and while they're speaking, if they're speaking to.

و به تدریج بهتر می شوند و در حین صحبت کردن، اگر با آنها صحبت کنند.

People that matter to them, they're getting very valuable input, which is also all part

افرادی که برای آنها مهم است، ورودی های بسیار ارزشمندی دریافت می کنند، که همچنین بخشی

of training the brain to be comfortable in the language.

از آموزش مغز برای راحت بودن در زبان است.

So it's all about input and understanding that all the different things that we're doing

بنابراین همه چیز در مورد ورودی و درک این است که همه کارهای مختلفی که

when we're learning a language contribute to that input.

در هنگام یادگیری زبان انجام می دهیم به این ورودی کمک می کند.

Well, exactly.

خوب دقیقا

Obviously, if you have an opportunity for output, for speaking or for writing, you want

بدیهی است که اگر فرصتی برای خروجی، سخنرانی یا نوشتن دارید، می‌خواهید

to take advantage of it, and you want to do it without worrying.

از آن استفاده کنید و می‌خواهید بدون نگرانی این کار را انجام دهید.

About mistakes, just trusting your impulses.

در مورد اشتباهات، فقط به تکانه های خود اعتماد کنید.

But we don't necessarily.

اما ما لزوما این کار را نمی کنیم.

Unless we live where their language is spoken, we don't always have a lot of opportunity

مگر اینکه در جایی زندگی کنیم که به زبان آنها صحبت می شود، همیشه فرصت زیادی

to speak with people.

برای صحبت با مردم نداریم.

We should speak whenever we can, but we don't always have that opportunity.

ما باید هر زمان که می توانیم صحبت کنیم، اما همیشه این فرصت را نداریم.

But it's very easy to organize listening.

اما سازماندهی گوش دادن بسیار آسان است.

Very easy to organize reading.

بسیار آسان برای سازماندهی خواندن.

And I know some people say, well, how can I read if there's so many words that I don't

و من می دانم که برخی می گویند، خوب، چگونه می توانم بخوانم اگر کلمات زیادی وجود دارد که من نمی

know?

دانم؟

Well, that's part of, you know, we have LingQ as an example.

خوب، این بخشی از، می دانید، ما LingQ را به عنوان مثال داریم.

But if you are reading online, you have online dictionaries.

اما اگر در حال مطالعه آنلاین هستید، دیکشنری آنلاین دارید .

It's so easy nowadays to work on getting your vocabulary up to where eventually you can

امروزه کار بر روی رساندن دایره لغات خود به جایی که در نهایت می توانید

read books on paper, which is the ultimate sort of milestone when you read your first

کتاب ها را روی کاغذ بخوانید، بسیار آسان است، که زمانی که اولین

book from cover to cover.

کتاب خود را از روی جلد به جلد می خوانید، نقطه عطف نهایی است.

And all of that is, is part of getting you in a place where you're comfortable speaking

و همه اینها بخشی از رساندن شما به جایی است که در آن راحت صحبت کنید

and coming back to that place of getting comfortable speaking.

و به جایی که راحت صحبت کنید برگردید .

When I'm working with students and I'm sure all my students watching can relate to this

وقتی با دانش‌آموزان کار می‌کنم و مطمئن هستم که همه دانش‌آموزانم می‌توانند با این

question, when I'm working with students, the number one concern that they have is that

سؤال ارتباط برقرار کنند، وقتی با دانش‌آموزان کار می‌کنم، نگرانی شماره یک آنها این است که در

they don't feel confident speaking.

صحبت کردن احساس اعتماد به نفس ندارند.

They feel like they're being judged by native speakers.

آنها احساس می کنند که توسط افراد بومی مورد قضاوت قرار می گیرند .

They're worried about their grammar mistakes.

آنها نگران اشتباهات گرامری خود هستند.

They're worried that their accents are too thick, and all of this prevents them from

آنها نگران این هستند که لهجه هایشان خیلی غلیظ باشد و همه اینها مانع از

speaking confidently.

صحبت کردن با اطمینان می شود.

So what advice would you give to these students?

پس چه توصیه ای به این دانش آموزان دارید؟

Okay.

باشه.

Well, there's you mentioned several things there.

خوب، شما در آنجا به چند مورد اشاره کردید .

First of all, thick accent.

اول از همه، لهجه غلیظ.

As long as you are comprehensible, your accent is fine and we have to accept that.

تا زمانی که شما قابل درک باشید، لهجه شما خوب است و ما باید آن را بپذیریم.

Obviously if we can get closer to sort of native pronunciation, we have to want to in

بدیهی است که اگر بتوانیم به نوعی تلفظ بومی نزدیک شویم، باید به

a way, we want to imitate the way the native speak.

نوعی بخواهیم، ​​می خواهیم از روش صحبت بومی تقلید کنیم .

But we have to realize, and I realize that I will never be mistaken for a native speaker

اما ما باید متوجه باشیم، و من متوجه هستم که هرگز با زبان مادری

in the languages that I have learned.

در زبان هایی که آموخته ام اشتباه نخواهم شد.

So accept the fact that you have an accent.

پس این واقعیت را بپذیرید که لهجه دارید.

Also accept the fact that you're going to forget.

همچنین این واقعیت را بپذیرید که فراموش خواهید کرد.

I mean, we know if if we're, if I'm in some place and somebody shows up whom I know.

منظورم این است که ما می دانیم اگر هستیم، اگر جایی هستم و کسی که می شناسم ظاهر می شود.

And but what's his name or her name?

و اما نام او چیست؟

The more pressure I put on myself to try to remember that person's name, the more liked

هر چه بیشتر به خودم فشار بیاورم تا نام آن شخص را به خاطر بسپارم، بیشتر دوست دارم که به

I am not to remember.

خاطر نیاورم.

And later on when there's no pressure on me, Oh yeah, that was George or Sally.

و بعداً وقتی هیچ فشاری روی من نبود، اوه بله، جورج یا سالی بودند.

So obviously there is a certain amount of pressure tension when we speak because it's

بنابراین بدیهی است که وقتی صحبت می کنیم مقدار مشخصی تنش فشار وجود دارد زیرا

it's always more comfortable to speak in your own language.

صحبت کردن به زبان خود همیشه راحت تر است .

So you're speaking in another language.

بنابراین شما به زبان دیگری صحبت می کنید.

There's a little more tension.

کمی تنش بیشتر است.

And so it's a little more difficult to remember things.

و بنابراین یادآوری چیزها کمی دشوارتر است .

We just have to accept that all of that is normal.

فقط باید بپذیریم که همه اینها طبیعی است.

It's normal not to understand.

نفهمیدن طبیعی است.

It's normal to forget.

فراموش کردن طبیعی است.

And if we simply keep going, we will gradually improve the more pressure we put on ourselves.

و اگر به سادگی ادامه دهیم، به تدریج با فشار بیشتری که به خود وارد می کنیم، بهبود خواهیم یافت.

Or if we try to avoid speaking because we're afraid, then we aren't going to improve.

یا اگر سعی کنیم به دلیل ترس از صحبت کردن خودداری کنیم ، در این صورت پیشرفت نمی کنیم.

So I mean, it's easy to say, but I have experienced it in many languages where I struggle.

بنابراین منظورم این است که گفتن آن آسان است، اما من آن را در بسیاری از زبان‌ها تجربه کرده‌ام که در آن‌ها مشکل دارم.

And sometimes we think we did more poorly than we in fact did, and we just have to give

و گاهی اوقات فکر می‌کنیم که ضعیف‌تر از آنچه در واقع انجام داده‌ایم، عمل کرده‌ایم و فقط باید به

ourselves credit.

خودمان اعتبار بدهیم. به

Trust the brain.

مغز اعتماد کن

The brain will gradually learn given enough experience, and you just have to keep going.

با توجه به تجربه کافی، مغز به تدریج یاد می گیرد و شما فقط باید ادامه دهید.

And of course you're very active in the polyglot community.

و البته شما در جامعه چند زبانی بسیار فعال هستید .

Now I'm curious, what would a polyglot think about making a mistake when a polyglot is

حالا من کنجکاو هستم، وقتی یک چند زبانه در حال

learning or using one of their languages?

یادگیری یا استفاده از یکی از زبان های خود است، یک چند زبانی در مورد اشتباه کردن چه فکر می کند؟

What do they think when they make a mistake?

وقتی اشتباه می کنند چه فکری می کنند؟

I I think the the one common trait to the polyglots that I've made met is that they

من فکر می‌کنم یکی از ویژگی‌های مشترک چند زبانه‌ها که با آنها آشنا شده‌ام این است که

aren't concerned.

نگران نیستند.

They are not.

آنها نیستند.

They accept uncertainty.

آنها عدم اطمینان را می پذیرند.

They accept uncertainty.

آنها عدم اطمینان را می پذیرند.

That's it.

خودشه.

It if you want to be totally safe and comfortable.

اگر می خواهید کاملاً امن و راحت باشید.

You don't learn another foreign language.

شما زبان خارجی دیگری یاد نمی گیرید.

Once you are learning another foreign language, you are now into this territory where there

هنگامی که در حال یادگیری زبان خارجی دیگری هستید، اکنون وارد این قلمرو شده اید که در آن

are going to be mistakes and there's going to be things you don't understand and things

اشتباهاتی وجود دارد و چیزهایی وجود دارد که نمی فهمید و چیزهایی

that you don't pronounce properly.

که به درستی تلفظ نمی کنید.

And people say, I beg your pardon, what did you say?

و مردم می گویند ببخشید، چه گفتید؟

And that's all part of the territory.

و این همه بخشی از قلمرو است.

And polyglots accept this.

و چند زبانه ها این را می پذیرند.

Yeah.

آره

I've been to a number of polyglot conferences.

من در تعدادی از کنفرانس های چند زبانه حضور داشته ام.

And by the way, the overwhelming majority of polyglots grew up in unilingual families.

و به هر حال، اکثریت قریب به اتفاق چند زبانه ها در خانواده های یک زبانه بزرگ شدند.

So the idea that somehow polyglots are people who grew up with a Spanish speaking mother

بنابراین این ایده که به نوعی چند زبانه ها افرادی هستند که با مادری اسپانیایی زبان

and a French speaking father, whatever, that's not true.

و پدری فرانسوی زبان بزرگ شده اند، این درست نیست.

The polyglots are people who got interested, who are confident that they can learn, and

چند زبانه ها افرادی هستند که علاقه مند شده اند، مطمئن هستند که می توانند یاد بگیرند، و

who accept the fact that fuzziness and not understanding and forgetting is all part of

این واقعیت را می پذیرند که مبهم بودن و درک نکردن و فراموشی بخشی از

learning another language.

یادگیری یک زبان دیگر است.

And we've already talked about the mistakes that students make when they're learning a

و قبلاً در مورد اشتباهاتی که دانش آموزان هنگام یادگیری

language.

زبان مرتکب می شوند صحبت کرده ایم.

But what would you say are the biggest mistakes that language learners make?

اما به نظر شما بزرگترین اشتباهاتی که زبان آموزان مرتکب می شوند چیست؟

Well, the biggest.

خوب، بزرگترین.

So not specifically with reference to English, but I I think this, this desire to be perfect.

بنابراین نه به طور خاص با اشاره به انگلیسی، اما من فکر می کنم این، این میل به کامل بودن است.

You know, I got to sound like a native.

میدونی، من باید مثل یک بومی به نظر برسم.

I've got to, you know, get, you know, just the right tense.

من باید، می دانی، دریافت کنم، می دانی، فقط زمان مناسب.

It doesn't matter.

مهم نیست.

Like tenses is a big item for people learning English.

مانند زمان‌ها یک آیتم بزرگ برای افرادی است که انگلیسی را یاد می‌گیرند .

And honestly, whether you say in many situations it's optional, you can go I go or I am going,

و راستش، چه در خیلی از مواقع بگویی اختیاری است، می‌توانی برو من می‌روم یا می‌روم، رفتم، می‌دانی،

I went, you know, I was going very often, it doesn't matter.

خیلی وقت‌ها می‌رفتم، مهم نیست.

It may matter on a grammar test, but in reality there are a lot of tenses in English, probably

ممکن است در آزمون گرامر مهم باشد، اما در واقع زمان‌های زیادی در زبان انگلیسی وجود دارد، احتمالاً

more tenses than we need.

زمان‌های بیشتری از آنچه ما نیاز داریم.

And so if you just go with a simple of whatever the simple present, the simple past, in many

و بنابراین، اگر شما فقط با یک زمان حال ساده، گذشته ساده پیش بروید، در بسیاری از

cases that's going to work.

موارد کارساز خواهد بود.

Don't try to be perfect.

سعی نکنید کامل باشید.

Don't, when speaking, try to think through your grammar rules.

هنگام صحبت کردن، سعی نکنید به قوانین دستور زبان خود فکر کنید.

That's not going to work.

این کار نمی کند.

You have to sort of have an attitude that you're going to develop certain habits in

شما باید به نوعی نگرش داشته باشید که عادت های خاصی را در زبان ایجاد می کنید

the language and you're going to trust those habits.

و به آن عادت ها اعتماد خواهید کرد.

And when you speak, it's going to come out.

و وقتی صحبت می کنید، بیرون می آید.

And you will pick up on what other people are saying.

و آنچه را که دیگران می گویند متوجه خواهید شد.

And if there are sort of rough edges, if you have an open mind, gradually those rough edges

و اگر لبه‌های ناهمواری وجود داشته باشد، اگر ذهنی باز دارید، به تدریج آن لبه‌های ناهموار

will become, you know, less frequent.

کمتر می‌شوند.

So I think a big mistake is to expect that right now I'm as good as I'm ever going to

بنابراین فکر می‌کنم یک اشتباه بزرگ این است که انتظار داشته باشیم در حال حاضر به همان خوبی هستم که قرار است

be.

باشم.

No, right now you're in the process of improving.

نه، در حال حاضر شما در حال بهبود هستید.

So keep going and you'll get better.

پس ادامه بده بهتر میشی به

Sounds like exactly what you said about attitude being one of the most important personality

نظر دقیقاً همان چیزی است که شما در مورد نگرش گفتید که یکی از مهمترین

traits.

ویژگی های شخصیتی است.

Absolutely, your attitude.

قطعا، نگرش شما.

There are two things in language learning, attitude and time.

دو چیز در یادگیری زبان وجود دارد، نگرش و زمان.

So the attitude portion of it is you know you like the language, you want to learn,

بنابراین بخش نگرش این است که می دانید زبان را دوست دارید، می خواهید یاد بگیرید، از

you enjoy the learning process.

فرآیند یادگیری لذت می برید.

That's difficult to do.

انجام این کار دشوار است.

You can't force yourself to like something.

شما نمی توانید خود را مجبور کنید که چیزی را دوست داشته باشید.

However, you can force yourself to get active.

با این حال، می توانید خود را مجبور کنید که فعال شوید.

So if your attitude is I don't not that keen on say English if it's English.

بنابراین، اگر نگرش شما این است، من چندان مشتاق نیستم بگویم انگلیسی اگر انگلیسی است.

And I've looked around for, you know, TV programs or things that I might get interested in or

و من به دنبال برنامه های تلویزیونی یا چیزهایی که ممکن است به آنها علاقه مند شوم یا

cooking shows or.

برنامه های آشپزی یا.

The thing is, try to find something that interests you and vary it.

مسئله این است که سعی کنید چیزی را پیدا کنید که مورد علاقه شما باشد و آن را تغییر دهید.

So you're on to something that relates to business, something that relates to history,

بنابراین شما درگیر چیزی هستید که به تجارت مربوط می شود، چیزی که به تاریخ مربوط می شود،

that relates to cooking shows, gardening, whatever, a variety of content.

مربوط به نمایش های آشپزی، باغبانی، هر چیز دیگری، محتوای متنوع است.

Try to get interested.

سعی کن علاقه مند بشی

And and then put in the time.

و سپس زمان بگذارید.

It takes time.

طول می کشد.

It takes time.

طول می کشد.

So I see immigrants to Canada, for example, who go home at night and they only watch television

بنابراین من مهاجرانی را می بینم که مثلاً به کانادا رفته اند، که شب ها به خانه می روند و فقط

programs in their own language.

برنامه های تلویزیونی را به زبان خودشان تماشا می کنند.

Okay.

باشه.

That's relaxing, maybe, but that's not going to help you.

شاید آرامش بخش باشد، اما به شما کمکی نمی کند.

You have to be willing to put in a lot of time, not only, let's say, classroom time,

شما باید مایل باشید که زمان زیادی را صرف کنید ، نه تنها، مثلاً برای کلاس درس،

but also if you're, you know, in the evening, especially if you live in Canada or the United

بلکه همچنین اگر عصر هستید، به خصوص اگر در کانادا یا ایالات متحده زندگی می کنید

States.

.

Watch local television, Put the time in with the engage with the language.

تلویزیون محلی را تماشا کنید، وقت خود را با صحبت کردن با زبان اختصاص دهید.

So attitude and time and speaking about putting in the time when you're learning a language,

بنابراین نگرش و زمان و صحبت در مورد اختصاص دادن زمانی که در حال یادگیری یک زبان هستید، آیا

is there ever an end point when you say, Yep, learn that language and you move on?

هرگز نقطه پایانی وجود دارد که بگویید، بله، آن زبان را یاد بگیرید و ادامه دهید؟

Or do you feel like learning is more of a process and you'll always be learning a new

یا احساس می کنید که یادگیری بیشتر یک فرآیند است و همیشه در حال یادگیری یک زبان جدید هستید

language?

؟

Yeah, I mean, we're always more comfortable in our own language.

بله، منظورم این است که ما همیشه به زبان خودمان راحت تر هستیم.

Although there are people who, let's say, say again, immigrants who spends, who genuinely

اگر چه افرادی هستند که، اجازه دهید بگوییم، دوباره، مهاجرانی هستند که هزینه می کنند، واقعاً

learn the language, who work in English.

زبان را یاد می گیرند، به زبان انگلیسی کار می کنند.

You have friends with whom they speak English.

شما دوستانی دارید که با آنها انگلیسی صحبت می کنند.

Who always have a bit of an accent and they've kind of reached the point where it's it's

کسانی که همیشه کمی لهجه دارند و به نوعی به نقطه‌ای رسیده‌اند که به

more than good enough and in many cases even say immigrants who speak with an accent may

اندازه کافی خوب است و در بسیاری از موارد حتی می‌گویند مهاجرانی که با لهجه صحبت می‌کنند ممکن است

in fact use the language better than many native speakers so they're at a stage where

در واقع بهتر از بسیاری از افراد بومی زبان از این زبان استفاده کنند. در مرحله ای هستند که

they're as good as it's going to get.

آنها به همان اندازه که قرار است انجام شود، خوب هستند.

But but by and large it's it's always an unfinished process.

اما به طور کلی این همیشه یک فرآیند ناتمام است.

If I say that I speak 20 languages, even the languages that I speak very well, like French

اگر بگویم 20 زبان صحبت می کنم، حتی زبان هایی که خیلی خوب صحبت می کنم، مانند فرانسوی

or Japanese or.

یا ژاپنی یا.

I can always get better, you know, I can always get better.

من همیشه می توانم بهتر شوم، می دانید، من همیشه می توانم بهتر شوم.

So we're never, you know, it's never completed.

بنابراین ما هرگز، می دانید، هرگز کامل نشده است.

It's an ongoing process.

این یک روند مداوم است.

Now, previously you said that it's normal to forget your words.

حالا قبلا گفتی که فراموش کردن حرفات طبیعیه.

For example, in our native language, we might be having a conversation and we forget the

به عنوان مثال، در زبان مادری ما، ممکن است در حال گفتگو باشیم و

name of a restaurant, even though we went to that restaurant last week, and that's just

نام یک رستوران را فراموش کنیم، حتی اگر هفته گذشته به آن رستوران رفتیم، و این

normal.

طبیعی است.

But this is a concern that my students have because they tell me that every time they

اما این دغدغه‌ای است که دانش‌آموزان من دارند زیرا به من می‌گویند هر بار که برای

go to speak, they forget all their words, even simple words that they know really well.

سخنرانی می‌روند، همه حرف‌هایشان را فراموش می‌کنند، حتی کلمات ساده‌ای را که واقعاً خوب می‌دانند.

When they're speaking, their mind goes blank and they forget their words.

وقتی دارند صحبت می کنند، ذهنشان خالی می شود و حرف هایشان را فراموش می کنند.

Do you have a strategy for overcoming this when you're learning languages?

آیا زمانی که در حال یادگیری زبان هستید، راهبردی برای غلبه بر این مشکل دارید ؟

You have to remember first of all, very often you hear people talk about, you know, I'm

اول از همه باید به یاد داشته باشید، اغلب اوقات می شنوید که مردم در مورد آنها صحبت می کنند، می دانید، من به

going to master the basics.

اصول اولیه مسلط خواهم شد.

We forget even the most basic words, we forget the most basic structures, We forget things

ما حتی ابتدایی ترین کلمات را فراموش می کنیم، اساسی ترین ساختارها را فراموش می کنیم، چیزهایی را فراموش می کنیم

that we used to be able to do and now we can't do all of a sudden.

که قبلاً می توانستیم انجام دهیم و اکنون نمی توانیم ناگهان انجام دهیم.

We may be able to do it the next time.

ممکن است دفعه بعد بتوانیم آن را انجام دهیم.

So the first thing is to accept that that is absolutely normal and it's part of the

بنابراین اولین چیز این است که بپذیریم که این کاملاً طبیعی است و بخشی از

process of communicating.

فرآیند برقراری ارتباط است.

But gradually, even the process of forgetting and relearning is solidifying the that capability

اما به تدریج، حتی فرآیند فراموشی و یادگیری مجدد، این توانایی را

in your brain.

در مغز شما تقویت می کند.

That the, you know, research into the brain.

که، می دانید، در مورد مغز تحقیق می کنند.

We need to see something, notice something, forget it for a while, go back to it, forget

ما باید چیزی را ببینیم، به چیزی توجه کنیم، مدتی آن را فراموش کنیم، به آن برگردیم،

it again, go back to it.

دوباره فراموشش کنیم، به آن برگردیم.

And slowly.

و به آرامی. به

That is how we accumulate words that we can comfortably use.

این ترتیب کلماتی را جمع می کنیم که به راحتی می توانیم از آنها استفاده کنیم.

So forgetting is part of the process and shouldn't make us feel uncomfortable.

بنابراین فراموشی بخشی از فرآیند است و نباید باعث شود ما احساس ناراحتی کنیم.

Good.

خوب

I forgot good and I relearn it.

خوب را فراموش کردم و دوباره یاد گرفتم.

And maybe I forget it again.

و شاید دوباره فراموشش کنم

Good.

خوب

And then I relearn it and gradually we improve.

و سپس آن را دوباره یاد می گیرم و به تدریج پیشرفت می کنیم.

That's an amazing attitude to have.

این یک نگرش شگفت انگیز است.

By forgetting you are in fact learning.

با فراموش کردن در واقع در حال یادگیری هستید.

Not only is it normal to forget things, but it's beneficial.

فراموش کردن چیزها نه تنها طبیعی است، بلکه مفید است.

So changing your attitude around it.

بنابراین نگرش خود را در مورد آن تغییر دهید.

I hope all my students remember that lesson.

امیدوارم همه دانش آموزان من آن درس را به خاطر بسپارند.

What a powerful lesson.

چه درس قدرتمندی

Now, Steve, you've shared so many lessons so far, but if my students were to only do

اکنون، استیو، شما تاکنون درس‌های زیادی را به اشتراک گذاشته‌اید ، اما اگر دانش‌آموزان من فقط

do one thing this week to help them improve their fluency in English, what should they

یک کار را در این هفته انجام دهند تا به آنها کمک کند تسلط خود را به زبان انگلیسی بهبود بخشند، چه باید

do?

بکنند؟

Well, you know, it's not one thing I would say put in the time, which in most cases is

خوب، می دانید، این یک چیز نیست که من بگویم زمان بگذارید، که در بیشتر موارد به

going to mean input activities, because that's easy to organize.

معنای فعالیت های ورودی است، زیرا سازماندهی آن آسان است.

You know, I carry my iPhone with me.

می دانید، من آیفونم را با خودم حمل می کنم.

I I use LingQ, I've got my lessons there.

من از LingQ استفاده می کنم، درس هایم را آنجا گرفته ام.

I can listen to them.

من می توانم به آنها گوش دهم.

I have a playlist.

من یک لیست پخش دارم.

If I'm sitting in the doctor's office, I can look up words and read something.

اگر در مطب دکتر نشسته باشم، می توانم کلمات را جستجو کنم و چیزی بخوانم.

So I'm I'm engaging with the language in that way.

بنابراین من با این روش با زبان درگیر هستم .

So wherever you have an opportunity, input.

پس هر جا فرصتی داشتید، وارد کنید.

However, when you have an opportunity the output to speak, absolutely take advantage

با این حال، وقتی فرصتی برای صحبت دارید، کاملاً

of it and don't worry about how you do and trust your instincts.

از آن استفاده کنید و نگران نحوه انجام کار خود نباشید و به غریزه خود اعتماد کنید.

Come out with whatever you got.

با هر چی داری بیا بیرون

That's what you have.

این چیزی است که شما دارید.

Let it come out, interact with people.

بگذارید بیرون بیاید، با مردم تعامل کنید.

You'll get some feedback.

بازخوردی دریافت خواهید کرد.

And you just keep going.

و تو فقط ادامه بده

So input activities wherever you have the opportunity and output activities wherever

بنابراین هر جا که فرصت دارید، فعالیت‌ها را وارد کنید و هر جا که

you have the opportunity.

فرصت دارید، فعالیت‌ها را خروجی بگیرید.

Amazing advice.

توصیه شگفت انگیز

Thank you so much for sharing that, Steve.

از شما برای به اشتراک گذاری آن بسیار سپاسگزارم، استیو.

I'm sure all my students have learned a lot already and you share a lot of resources on

من مطمئن هستم که همه دانش آموزان من قبلاً چیزهای زیادی یاد گرفته اند و شما منابع زیادی را در

your YouTube channel.

کانال YouTube خود به اشتراک می گذارید.

You have an amazing app that you've developed called LingQ.

شما یک برنامه شگفت انگیز دارید که به نام LingQ توسعه داده اید.

So can you quickly tell my students how they can find you?

بنابراین می توانید سریعاً به دانش آموزان من بگویید که چگونه می توانند شما را پیدا کنند؟

How they can learn more about LingQ as well?

چگونه آنها می توانند در مورد LingQ نیز اطلاعات بیشتری کسب کنند؟

OK, so.

باشه پس

So my YouTube channel is called Lingo Steve All One Word and I put a video out once a

بنابراین کانال یوتیوب من Lingo Steve All One Word نام دارد و هفته ای یک بار ویدیویی

week on different aspects of language learning.

در مورد جنبه های مختلف یادگیری زبان منتشر می کنم.

I even speak in different languages, Japanese, French, Chinese, you name it and LingQ.

من حتی به زبان های مختلف صحبت می کنم، ژاپنی، فرانسوی، چینی، شما آن را نام ببرید و LingQ.

lingq.com is a website that my son and I developed which is where I learn languages and it basically

lingq.com وب‌سایتی است که من و پسرم ایجاد کرده‌ایم که در آن زبان‌ها را یاد می‌گیرم و اساساً

enables people to use the resources of the Internet.

مردم را قادر می‌سازد تا از منابع اینترنت استفاده کنند.

You can import YouTube videos.

می توانید ویدیوهای YouTube را وارد کنید.

You can import the ebooks.

می توانید کتاب های الکترونیکی را وارد کنید.

There's stuff in our library with a lot of repetition for people getting started, and

مواردی در کتابخانه ما وجود دارد که برای افرادی که شروع به کار می‌کنند، بسیار تکرار می‌شوند، و

there's a bunch of functionality there to help you learn words and phrases.

مجموعه‌ای از قابلیت‌ها برای کمک به شما در یادگیری کلمات و عبارات وجود دارد.

So certainly that's what I like to use, but it doesn't matter, you know, people can do

بنابراین مطمئناً این چیزی است که من دوست دارم استفاده کنم، اما مهم نیست، می دانید، مردم می توانند

whatever they want to do as long as they put in the time and they have a positive attitude.

هر کاری را که می خواهند انجام دهند، به شرطی که وقت بگذارند و نگرش مثبتی داشته باشند.

Well, you heard it.

خب شنیدی

Everyone put in the time, have a positive attitude.

همه وقت گذاشتند، نگرش مثبتی داشتند .

Thank you so much, Steve.

خیلی ممنون استیو.

It's truly been a pleasure.

واقعا لذت بخش بود

Thank you very much.

بسیار از شما متشکرم.

I enjoyed it.

من از آن لذت بردم.

What was your favorite part of this interview?

قسمت مورد علاقه شما در این مصاحبه کدام بود؟

Put that in the comments and let's also say thanks, Steve.

آن را در نظرات قرار دهید و اجازه دهید همچنین تشکر کنیم، استیو. از

Thanks Steve in the comments to show our support and appreciation.

استیو در نظرات برای نشان دادن حمایت و قدردانی ما تشکر می کنیم.

Thanks Steve in the comments.

با تشکر از استیو در نظرات.

And I actually did another lesson where I reviewed a news article about Steve Kaufmann.

و من در واقع درس دیگری را انجام دادم که در آن مقاله خبری در مورد استیو کافمن را مرور کردم.

And in this lesson you learn a lot of vocabulary, grammar, pronunciation.

و در این درس واژگان، گرامر، تلفظ زیادی را یاد می گیرید.

So you can click here to watch that lesson now.

بنابراین می توانید برای تماشای آن درس اکنون اینجا را کلیک کنید .