Polyglot Shares How To Become Fluent Faster! Interview with Steve Kaufmann

Today I interview famous polyglot  Steve Kaufman and he reveals the  

امروز با چند زبان معروف استیو کافمن مصاحبه می‌کنم و او

exact method he used to learn over 20 languages.

روش دقیقی را که برای یادگیری بیش از 20 زبان استفاده کرده است، فاش می‌کند.

How he successfully learns languages as an.

چگونه او با موفقیت زبان ها را یاد می گیرد.

Older adult the.

بزرگسالان مسن تر

Two most important things.

دو چیز مهم

When learning any language.

هنگام یادگیری هر زبانی.

The real reason you're nervous  to speak in public and more.

دلیل واقعی شما برای صحبت کردن در جمع و بیشتر عصبی هستید.

Let's start the interview.

بیایید مصاحبه را شروع کنیم. به

Welcome back, Steve, it is  so great to have you here.

بازگشت خوش آمدید، استیو، خیلی عالی است که شما اینجا هستید.

I'm happy to be here.

خوشحالم که اینجا هستم.

I have an idea for you.

من یک ایده برای شما دارم.

So there's so much information online and common  personal beliefs about how to learn a language.

بنابراین اطلاعات زیادی به صورت آنلاین و باورهای شخصی رایج در مورد نحوه یادگیری زبان وجود دارد.

Now, given your experience, I'd love  to share a common belief with you and  

اکنون، با توجه به تجربه‌ای که دارید، دوست دارم یک باور مشترک را با شما به اشتراک بگذارم و

then see if you think it's true or  false and then you can explain why.

سپس ببینم آیا فکر می‌کنید درست است یا نادرست و سپس می‌توانید دلیل آن را توضیح دهید.

How does that sound to you sounds?

این صدا برای شما چگونه به نظر می رسد؟

Good.

خوب

OK, and for all my students  watching participate as well.

بسیار خوب، و برای همه دانش‌آموزان من که تماشا می‌کنند نیز شرکت کنند.

So after I.

بنابراین بعد از I.

Share the statement.

بیانیه را به اشتراک بگذارید.

You can say if it's true or false in the comments  and then see how your answer compares to Steve's.

می‌توانید درست یا نادرست بودن آن را در نظرات بگویید و سپس ببینید که چگونه پاسخ شما با پاسخ استیو مقایسه می‌شود.

All right, Steve, true or false.

باشه، استیو، درست یا نادرست.

Adults, especially older  adults, can truly become fluent.

بزرگسالان، به‌ویژه افراد مسن‌تر، واقعاً می‌توانند مسلط شوند.

OK, first of all, I think I  qualify as an older adult.

خوب، اول از همه، فکر می‌کنم به عنوان یک فرد مسن واجد شرایط هستم.

It's funny because what's old  like for someone 1540 years old?

خنده دار است زیرا برای شخصی 1540 ساله چه چیزی قدیمی است؟

I think there are two issues.

من فکر می کنم دو موضوع وجود دارد.

There is does age affect your ability to learn?

آیا سن بر توانایی شما برای یادگیری تأثیر می گذارد؟

And the second thing is,  what do we mean by fluent?

و دومین چیز این است که منظور ما از روان چیست؟

Yes, I'm so glad.

Actually, that was going to  be my follow up question.

بله، من خیلی خوشحالم.

در واقع، این سوال بعدی من بود.

So if you want, before we go any  further, let's just define fluency.

بنابراین، اگر می‌خواهید، قبل از اینکه جلوتر برویم، اجازه دهید فقط روانی را تعریف کنیم.

So what does being fluent  in a language mean to you?

بنابراین تسلط به یک زبان برای شما چه معنایی دارد؟

To me, the best definition of fluent is that  

برای من بهترین تعریف از مسلط این است که

you feel comfortable and the person  listening to you feels comfortable.

شما احساس راحتی کنید و شخصی که به شما گوش می دهد احساس راحتی کند.

So obviously, if I'm having  trouble getting my meaning across,  

بنابراین بدیهی است که اگر در رساندن معنایم مشکل داشته باشم،

I'm not comfortable and I'm not fluent.

راحت نیستم و مسلط نیستم.

If I can get my meaning across and, and  it has to be on a wide range of subjects.

اگر بتوانم منظورم را برسانم و، و باید در طیف وسیعی از موضوعات باشد.

It can't just be, I'll have  another cup of coffee please.

این نمی تواند باشد، لطفاً یک فنجان قهوه دیگر می نوشم.

You, you can't, it can't be on  something very, very limited.

شما، نمی‌توانید، نمی‌توانید روی چیزی بسیار بسیار محدود باشد.

You, you or what's the weather like?

تو، تو یا هوا چطوره؟

You have to be able to talk  about a variety of subjects.

شما باید بتوانید درباره موضوعات مختلف صحبت کنید.

What are your kids doing?

بچه های شما چه کار می کنند؟

What do you do at work?

در محل کار چه می کنید؟

What do you think of, you know,  history, politics, you name it.

به چه چیزی فکر می کنید، می دانید، تاریخ، سیاست، شما آن را نام ببرید.

You have to be able to talk about a  variety of subjects with mistakes,  

شما باید بتوانید درباره موضوعات مختلفی با اشتباه صحبت کنید،

but where you feel comfortable and the  person listening feels comfortable.

اما در جایی که احساس راحتی می کنید و شخصی که گوش می دهد احساس راحتی می کند.

And you know that if you speak  to someone who doesn't speak say  

و می‌دانید که اگر با کسی که صحبت نمی‌کند صحبت کنید،

English in my case very well, I'm not comfortable.

در مورد من خیلی خوب انگلیسی بگویید، من راحت نیستم.

If the person is struggling,  I'll, if I speak their language,  

اگر آن شخص مشکل دارد، من می‌خواهم، اگر به زبان او صحبت می‌کنم،

I'll switch to that, switch to their language.

به آن تغییر می‌دهم، به زبان او تغییر می‌دهم.

So to me, the key thing is that you can  express yourself on a variety of things.

بنابراین، برای من، نکته کلیدی این است که شما بتوانید خود را در مورد چیزهای مختلف بیان کنید.

You're comfortable.

تو راحت هستی

Even though I'm aware that I make mistakes,  I'm comfortable getting my MENA across,  

حتی با وجود اینکه می‌دانم اشتباه می‌کنم، من راحت از MENA خود عبور می‌کنم،

and I have the feeling that the  person listening is also comfortable.

و احساس می‌کنم شخصی که گوش می‌دهد نیز راحت است.

That's fluency.

این روانی است.

It doesn't mean perfect.

این به معنای کامل نیست.

It doesn't mean that I don't forget the odd  word that I don't occasionally have to say.

این بدان معنا نیست که کلمه عجیب و غریبی را که گاهی مجبور نیستم بگویم را فراموش نکنم.

I beg your pardon?

ببخشید؟

Could you repeat that, please?

آیا می توانید آن را تکرار کنید، لطفا؟

All of that is fine.

همه اینها خوب است.

It's still within the range of  what I consider to be fluent.

هنوز در محدوده چیزی است که به نظر من مسلط است.

Fluent doesn't mean perfect.

روان به معنای کامل نیست.

I'm glad you clarified that.

خوشحالم که توضیح دادی

Now going back to the first question,  so let's say adults, older adults.

اکنون به سؤال اول برمی گردیم، بنابراین بیایید بگوییم بزرگسالان، بزرگسالان مسن تر.

So this like you said could be anything.

بنابراین این چیزی که شما گفتید می تواند هر چیزی باشد.

But let's say someone trying to learn a  language in their 40s and after they true,  

اما بیایید بگوییم فردی که در 40 سالگی سعی در یادگیری زبان دارد و بعد از اینکه درست شد،

they can't truly become fluent.

نمی‌تواند واقعاً مسلط شود.

OK, well I would say that that  my real interest in learning a  

خوب، خوب، می‌توانم بگویم که علاقه واقعی من به یادگیری

lot more languages started when I was 55 South.

زبان‌های بسیار بیشتر زمانی شروع شد که ۵۵ ساله بودم.

Hey.

سلام.

And most of my languages, I have learned  them as an adult, like past the age of 20.

و بیشتر زبان‌هایم، آنها را در بزرگسالی یاد گرفته‌ام، مثلاً در سن 20 سالگی.

So theoretically, based on what I have, you know,  

بنابراین، از نظر تئوری، بر اساس آنچه که دارم،

based on my reading, we may lose  some ability to learn languages.

بر اساس مطالعه‌ام، ممکن است توانایی یادگیری زبان‌ها را از دست بدهیم.

We may have more trouble  retrieving things from our memory.

ممکن است برای بازیابی چیزها از حافظه خود مشکل بیشتری داشته باشیم.

We may learn a little more slowly,  but the difference is not great.

ممکن است کمی آهسته‌تر یاد بگیریم، اما تفاوت زیاد نیست.

There may be some difference,  but it's not a big A far more  

ممکن است تفاوت‌هایی وجود داشته باشد، اما

important issue is motivation  and how much time you spend.

مسئله مهم‌تر نیست، انگیزه و میزان زمانی است که صرف می‌کنید.

So if you are motivated and you put  in the time and make no mistake,  

بنابراین اگر انگیزه دارید و وقت می گذارید و اشتباه نمی کنید،

you've got to put in the time and you've got  to put in the time in an intelligent way.

باید زمان بگذارید و باید به روشی هوشمندانه وقت بگذارید.

In other words, put in the time with  the language, not reading explanations  

به عبارت دیگر، با زبان وقت بگذارید، نه خواندن توضیحات

in your own language about the language  for the, you know, 10th time reading an  

به زبان خودتان درباره زبان، برای دهمین بار خواندن

explanation about tenses in English, which  even I can't understand the explanations.

توضیح درباره زمان‌ها در انگلیسی، که حتی من نمی‌توانم توضیحات را بفهمم.

If you spend your time doing  that, you won't improve much.

اگر وقت خود را صرف این کار کنید، پیشرفت چندانی نخواهید داشت.

But if you spend your time, lots of time with  the language, listening to things of interest,  

اما اگر وقت خود را صرف کنید، زمان زیادی را با زبان، گوش دادن به چیزهای مورد علاقه،

reading things of interest, if you enjoy  the process, you have a positive attitude.

خواندن مطالب جالب، اگر از فرآیند لذت می برید ، نگرش مثبتی خواهید داشت. برای

I don't care whether you're 506070 and I'm almost  

من مهم نیست که شما 506070 هستید و من تقریباً

80 and I don't think we we  don't slow down very much.

80 ساله هستم و فکر نمی‌کنم ما خیلی سرعتمان را کاهش دهیم.

We don't slow down very much.

ما خیلی کم نمی کنیم.

Well I'm so glad you said that because many of my  students say directly to me or in the comments of  

خب من خیلی خوشحالم که گفتی چون بسیاری از دانش‌آموزانم مستقیماً به من یا در نظرات

videos, oh I'm in my 30s or 40s so I can't become  fluent and you just proved that is clearly false.

ویدیوها می‌گویند، اوه من در 30 یا 40 سالگی هستم، بنابراین نمی‌توانم مسلط باشم و شما فقط ثابت کردید که این به وضوح نادرست است.

And I love what you said about motivation as well.

و من آنچه را که در مورد انگیزه گفتید دوست دارم.

I have learned I, I, I would think 10/11/12  languages since the age of 50 like if not more.

من، من، من، من، من فکر می کنم 10/11/12 زبان هایی را از سن 50 سالگی یاد گرفته ام، اگر نه بیشتر.

I have to go through the list, but the  bulk of them since since the age of 50.

من باید فهرست را مرور کنم، اما اکثر آنها از سن 50 سالگی به بعد.

And some of those languages I speak  quite well, some I speak less well.

But again, as long as you enjoy what  you're doing in the language, you're not.

اما باز هم، تا زمانی که از کاری که در زبان انجام می‌دهید لذت می‌برید، از آن لذت نمی‌برید.

It's not a horse race.

مسابقه اسب دوانی نیست

You're not competing with anyone.

تو با کسی رقابت نمیکنی

So whatever my language level, excuse  me in the languages, I'm happy.

بنابراین، سطح زبانم هر چه باشد، من را در زبان‌ها ببخشید، خوشحالم.

Now you said some of them  you speak better than others.

حالا شما به بعضی از آنها گفتید شما بهتر از بقیه صحبت می کنید.

Is there a reason why it doesn't  come back to your motivation to  

آیا دلیلی وجود دارد که انگیزه شما برای

learn that language or the amount of  time you just spend in that language?

یادگیری آن زبان یا مقدار زمانی که صرفاً در آن زبان می گذرانید، باز نشود؟

So I mean, there's there's comprehension  and then there's the ability to speak.

بنابراین منظورم این است که درک مطلب وجود دارد و سپس توانایی صحبت کردن وجود دارد.

So my approach to language learning is  very much focused in on comprehension,  

بنابراین رویکرد من به یادگیری زبان بسیار بر درک مطلب متمرکز است،

like listening and reading,  building up my vocabulary.

مانند گوش دادن و خواندن، و واژگان من را تقویت می کند.

So I have languages where I  have very good comprehension,  

بنابراین من زبان‌هایی دارم که در آنها درک بسیار خوبی دارم،

but I don't speak them that well because  I have a limited opportunity to use them.

اما به آنها خوب صحبت نمی‌کنم زیرا فرصت محدودی برای استفاده از آنها دارم.

So the languages that I speak the best are the  ones that I have used the most, speak the best.

بنابراین، زبان‌هایی که من به بهترین شکل صحبت می‌کنم، همان‌هایی هستند که بیشتر از آن‌ها استفاده کرده‌ام، بهترین صحبت کردن را.

However, to get to where you can speak a lot,  you need a lot of comprehension and vocabulary.

با این حال، برای رسیدن به جایی که می‌توانید زیاد صحبت کنید، به درک و واژگان زیادی نیاز دارید.

So you have to begin with getting that  vocabulary and comprehension going.

بنابراین باید با به کار بردن آن واژگان و درک مطلب شروع کنید.

So yeah, I, the ones that I speak the best,  

پس بله، من، آنهایی که بهترین صحبت را دارم،

the top four I've spoken the most, but there are  languages where I don't speak in that badly and  

چهار زبان برتری که بیشتر صحبت می‌کنم، اما زبان‌هایی هستند که به آن بد صحبت نمی‌کنم و   اصلاً

I haven't had much opportunity to speak them  at all because again, I have, again, according  

فرصت زیادی برای صحبت کردن با آنها نداشته‌ام، زیرا باز هم، دوباره، طبق

to our statistics at link, I have, you know,  vocabulary of 50,000 words in these languages.

آمار ما در پیوند، واژگانی از 50،00 کلمه در این زبان دارم.

So it wouldn't take long.

پس زیاد طول نمیکشه

If you have a good level of vocabulary and  comprehension and you are given an opportunity,  

اگر سطح واژگان و درک خوبی دارید و فرصتی به شما داده می‌شود

if you should move to Costa Rica, for example, and  you have a a large vocabulary in Spanish and good  

، برای مثال، اگر باید به کاستاریکا نقل مکان کنید، و دایره لغات زیادی در اسپانیایی دارید و

comprehension and you have opportunity to  speak there, you will very quickly improve.

درک خوبی دارید و فرصت صحبت کردن در آنجا دارید، خیلی سریع پیشرفت خواهید کرد.

That is an excellent point, and it leads into  

این یک نکته عالی است، و به

another true or false statement  I'd like to get your opinion on.

عبارت درست یا نادرست دیگری منتهی می‌شود  که می‌خواهم نظر شما را در مورد آن بدانم.

So what about this one?

پس این یکی چی میشه؟

You can't become fluent if you live in a  country where the language isn't widely spoken.

اگر در کشوری زندگی می‌کنید که این زبان به طور گسترده صحبت نمی‌شود، نمی‌توانید مسلط شوید.

So I'm always, I always remember when I I  wrote a book about language learning and  

بنابراین من همیشه همینطور هستم، همیشه به یاد می‌آورم زمانی که کتابی درباره یادگیری زبان نوشتم و

the book was sold in China.

کتاب در چین فروخته شد.

And so I went to China to promote the book.

و بنابراین برای تبلیغ کتاب به چین رفتم.

And I was at a university in China,  which was a sort of foreign language of.

و من در دانشگاهی در چین بودم که به نوعی زبان خارجی بود.

Why Yusha?

چرا یوشا؟

Yeah, in Beijing, where they study foreign  languages, and I had these kids who are kids,  

بله، در پکن، جایی که آنها زبان‌های خارجی را مطالعه می‌کنند ، و من این بچه‌ها را داشتم که بچه‌اند،

students, come up to me, speak  to me in Japanese, in French,  

دانشجو، به سراغ من آمدند، به ژاپنی، فرانسوی، انگلیسی با من صحبت کردند

in English, and they were so fluent  and they had never left China, OK.

، و آن‌ها خیلی مسلط بودند و هرگز چین را ترک نکرده بودند، خوب.

On the other hand, in Canada, as you know,  

از سوی دیگر، همانطور که می دانید، در کانادا،

we have immigrants who have lived in Canada  for 30 years and can hardly speak English.

ما مهاجرانی داریم که 30 سال در کانادا زندگی می کنند و به سختی می توانند انگلیسی صحبت کنند.

And so it's very much a matter  of, again, motivation and time.

و بنابراین این موضوع بسیار به انگیزه و زمان بستگی دارد.

Students in China wanted to learn, spent the  time and went at it in a very focused way.

دانش‌آموزان در چین می‌خواستند یاد بگیرند، وقت خود را صرف کردند و به روشی بسیار متمرکز روی آن رفتند.

And they were extremely fluent.

و فوق العاده مسلط بودند.

And immigrants from China who have  lived in Canada for 30 years still  

و مهاجران چینی که 30 سال در کانادا زندگی کرده اند هنوز

can't speak English because they're not  motivated and they don't put in the time.

نمی توانند انگلیسی صحبت کنند زیرا انگیزه ندارند و وقت نمی گذارند.

So I.

بنابراین من

Think it's health how?

فکر می کنم سلامت چگونه است؟

Having said that, of course you need the  opportunity to speak eventually, you know.

با گفتن این موضوع، مطمئناً به فرصتی برای صحبت در نهایت نیاز دارید، می دانید.

And so obviously if you live in the  country where the language is spoken,  

و بنابراین واضح است که اگر در کشوری زندگی می‌کنید که به آن زبان صحبت می‌شود،

you have more opportunity to speak.

فرصت بیشتری برای صحبت خواهید داشت.

So it's a better environment for the learning  the language, but it's not a condition you can  

بنابراین، محیط بهتری برای یادگیری زبان است، اما شرطی نیست که بتوانید آن را

improve tremendously even if you're not in  the country where the language is spoken.

به شدت بهبود بخشید، حتی اگر در کشوری نباشید که به آن زبان صحبت می‌شود.

And being in the country where the language is  

و بودن در کشوری که به آن زبان

spoken is no guarantee that you're somehow  automatically going to learn the language.

صحبت می‌شود تضمینی نیست که به‌طور خودکار به یادگیری زبان می‌پردازید.

You still have to put in the effort.

هنوز هم باید تلاش کنید.

Yeah, exactly.

آره دقیقا

And like you said, I'm sure we can all think of  where we live, non-native speakers in the country  

و همانطور که شما گفتید، من مطمئن هستم که همه ما می‌توانیم به جایی که زندگی می‌کنیم فکر کنیم، غیر بومی‌ها در کشوری

where we live and know that they don't speak the  language fluently even though they live there.

که در آن زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که با وجود اینکه در آنجا زندگی می‌کنند، آن‌ها به زبان روان صحبت نمی‌کنند.

Now what about this next  statement that I hear commonly?

حالا این جمله بعدی که معمولاً می‌شنوم چطور؟ اگر در آن کشور هستید،

You must speak directly with native  speakers if you're in the country,  

باید مستقیماً با افراد بومی صحبت کنید ،

or it could be Zoom online, doesn't matter where,  but you must speak directly with native speakers  

یا ممکن است زوم آنلاین باشد، مهم نیست کجا باشد، اما باید مستقیماً با افراد بومی صحبت کنید

to improve your language or become fluent.

تا زبان خود را بهبود ببخشید یا مسلط شوید.

What do you think?

نظر شما چیست؟

True or false?

درست یا غلط؟

Well, I don't like the word must.

خب من از کلمه باید خوشم نمیاد

However, two things there 1  is motivation is so important.

با این حال، دو چیز وجود دارد: 1 انگیزه بسیار مهم است.

So if I'm learning Persian or Greek or Chinese,  I want to learn, I want to speak to a person from  

بنابراین، اگر من در حال یادگیری فارسی یا یونانی یا چینی هستم، می‌خواهم یاد بگیرم، می‌خواهم با فردی از

that language background because to me Persian  is about Iran, you know, Chinese is about China.

آن پیشینه زبان صحبت کنم، زیرا برای من فارسی درباره ایران است، می‌دانید، چینی درباره چین است.

English is a different situation  because people learn English.

انگلیسی وضعیت متفاوتی است زیرا مردم انگلیسی را یاد می گیرند.

Well, it depends where they are.

خب بستگی داره کجا باشن

I mean, if they, if they are  in an English speaking country,  

منظورم این است که اگر آنها در یک کشور انگلیسی زبان هستند، در حال

they're learning English to communicate  better with the people in that country.

یادگیری زبان انگلیسی برای برقراری ارتباط بهتر با مردم آن کشور هستند.

Canada, US, England, Australia, wherever.

کانادا، ایالات متحده، انگلستان، استرالیا، هر کجا.

However, English is an international bank.

با این حال انگلیسی یک بانک بین المللی است.

So if you are Japanese and you're going to Brazil,  

بنابراین اگر ژاپنی هستید و به برزیل می‌روید،

you're going to speak English in  Brazil unless you know Portuguese.

در برزیل انگلیسی صحبت می‌کنید مگر اینکه پرتغالی بلد باشید.

So English is the language you used to communicate  

بنابراین انگلیسی زبانی است که برای برقراری ارتباط

with people from Brazil, from Korea, from  India, from, you know, Iran, from wherever.

با افرادی از برزیل، از کره، از هند، از ایران، از هر کجا استفاده می‌کنید.

So in that sense, for someone learning  English, it doesn't matter as much.

بنابراین، از این نظر، برای کسی که انگلیسی را یاد می‌گیرد ، چندان مهم نیست.

And you should get used to hearing people  speaking with different accents and,  

و اگر در حال یادگیری زبان هستید، باید به شنیدن صحبت‌های مردم با لهجه‌های مختلف عادت کنید

and in a way, if you're learning a language.

.

So motivation is one reason why I would  prefer to speak to a native speaker.

بنابراین انگیزه یکی از دلایلی است که ترجیح می دهم با یک زبان مادری صحبت کنم.

But the the key thing in  language learning is vocabulary.

اما نکته کلیدی در یادگیری زبان، واژگان است.

So if you're speaking to a non-native  speaker who has a broad vocabulary and  

بنابراین اگر با فردی غیر بومی صحبت می‌کنید که دایره لغات گسترده‌ای دارد و

if that conversation is authentic, then I  don't mind speaking to a non-native speaker.

اگر آن مکالمه معتبر است، من مشکلی ندارم که با یک فرد غیر بومی صحبت کنید.

But if it's a sort of a  artificial learning exercise,  

اما اگر این یک نوع تمرین یادگیری مصنوعی باشد،

or where a group of Japanese  learners sitting in a classroom,  

یا جایی که گروهی از زبان‌آموزان ژاپنی در کلاس درس می‌نشینند،

we're all speaking with the same Japanese  accent, I don't think that's so useful.

همه ما با یک لهجه ژاپنی صحبت می‌کنیم ، فکر نمی‌کنم این کار چندان مفید باشد.

So I guess the nuance is that personally I'm  more motivated to speak to a native speaker,  

بنابراین حدس می‌زنم تفاوت این است که من شخصاً انگیزه بیشتری برای صحبت با یک زبان مادری دارم،

but English is a special case because  it's such an international language.

اما انگلیسی یک مورد خاص است زیرا آن یک زبان بین‌المللی است.

Yeah, what an interesting perspective.

آره، چه دیدگاه جالبی

I'm sure you've really got my students  thinking about how they perceive this  

مطمئنم که شما واقعاً دانش‌آموزانم را به این فکر کرده‌اید که چگونه این موضوع را درک می‌کنند،

because a lot of times they say, oh, I  don't want to practice speaking because  

زیرا اغلب آنها می‌گویند، اوه، من نمی‌خواهم صحبت کردن را تمرین کنم، زیرا

it's not with a native speaker, but with  English being so international like.

با یک زبان مادری نیست، بلکه با بین‌المللی بودن انگلیسی است.

You said that's a.

شما گفتید که این یک

Really good point, right?

واقعاً نکته خوبی است، درست است؟

But it's a matter of motivation.

اما مسئله انگیزه است.

If a person really wants to speak to a native  speaker, then that's what they should do.

اگر شخصی واقعاً می‌خواهد با یک فرد بومی صحبت کند ، این کاری است که باید انجام دهد.

The big thing in language  learning is do what motivates you.

نکته مهم در یادگیری زبان این است که کاری را انجام دهید که به شما انگیزه می دهد.

Yeah, Do what motivates you.

بله، کاری را انجام دهید که به شما انگیزه می دهد.

What a simple thing.

چه چیز ساده ای

Do what motivates you.

کاری را انجام دهید که به شما انگیزه می دهد.

Very true.

خیلی درسته

Now, I know you emphasize  the importance of expanding  

اکنون، می دانم که شما بر اهمیت گسترش

your vocabulary, and reading  is a key for you, I believe.

دایره لغات خود تأکید می کنید و معتقدم خواندن برای شما کلیدی است.

So perhaps you can explain why you think reading  is a great strategy to improve your fluency.

بنابراین شاید بتوانید توضیح دهید که چرا فکر می کنید خواندن یک استراتژی عالی برای بهبود تسلط شماست.

Because this might be a little  counterintuitive to some of  

زیرا این ممکن است برای برخی از

my students because they place so much  emphasis on speaking, speaking, speaking.

دانش‌آموزان من کمی غیرمعمول باشد، زیرا آن‌ها تأکید زیادی روی صحبت کردن، صحبت کردن، صحبت کردن دارند.

So when they hear reading, they might not follow  that advice or they might think it's incorrect.

بنابراین وقتی خواندن را می شنوند، ممکن است از آن توصیه پیروی نکنند یا فکر کنند نادرست است.

So I'd love to hear your perspective on that.

بنابراین من دوست دارم دیدگاه شما را در مورد آن بشنوم.

OK, so the language, the foreign  language that you're learning,  

خوب، پس زبان، زبان خارجی که در حال یادگیری آن هستید،

you don't have it inside you, right?

آن را در درون خود ندارید، درست است؟

It has to come from outside.

باید از بیرون بیاید.

If you start from zero, you've  got no words in the language.

اگر از صفر شروع کنید، کلمه ای در زبان ندارید.

So that's where I support Stephen  Krasin's ideas about input.

بنابراین اینجاست که از ایده‌های استفان کراسین درباره ورودی حمایت می‌کنم.

You have to bring the language into you,  

شما باید زبان را وارد خود کنید،

and you can only bring it into you  in two ways, listening and reading.

و فقط می‌توانید آن را به دو روش به خود وارد کنید ، گوش دادن و خواندن.

Or you can also review vocabulary.

یا می توانید واژگان را نیز مرور کنید.

But there's a lot of research that  shows that the way our brain works,  

اما تحقیقات زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد نحوه عملکرد مغز ما،

if these words aren't connected  with other words, they've done this,  

اگر این کلمات با کلمات دیگر مرتبط نباشند، آن‌ها این کار را انجام داده‌اند، می‌دانید،

you know, magnetic resonance imaging,  and they see that it's more difficult.

تصویربرداری تشدید مغناطیسی، و می‌بینند که دشوارتر است.

You have to encounter these  words in different contexts.

شما باید با این کلمات در زمینه های مختلف روبرو شوید.

So you can encounter them in a listening context.

بنابراین می توانید با آنها در زمینه گوش دادن روبرو شوید.

You can encounter them in a reading context.

شما می توانید با آنها در زمینه خواندن مواجه شوید.

I have always found that the two work together,  that if I just listen, I can't remember the word.

من همیشه متوجه شده ام که این دو با هم کار می کنند، که اگر فقط گوش کنم، نمی توانم کلمه را به خاطر بیاورم.

I mean, I was just in a conversation with  my Persian tutor and until she writes the  

منظورم این است که من فقط در حال مکالمه با معلم فارسی ام بودم و تا زمانی که او

word out for me in the chat box, I, I can't quite  grasp what she's saying because it's a new word.

کلمه را برای من در جعبه چت ننویسد، نمی توانم کاملاً بفهمم که او چه می گوید، زیرا یک کلمه جدید است.

It's, it's, I don't know what it is.

این است، این است، نمی دانم چیست.

Like there's this expression.

مثل اینکه این عبارت وجود دارد.

You can only learn what you already know.

شما فقط می توانید چیزهایی را یاد بگیرید که قبلاً می دانید.

So you kind of need to hit it twice,  the reading and then the listening.

بنابراین باید دو بار آن را بزنید، خواندن و سپس گوش دادن.

So you listen to things that you have read,  you read things that you have listened to,  

بنابراین به چیزهایی که خوانده‌اید گوش می‌دهید، چیزهایی را می‌خوانید که گوش کرده‌اید،

and the the two of them reinforce each other.

و این دو نفر یکدیگر را تقویت می‌کنند.

What I have found from personal experience  is that the listening helps me prepare for  

چیزی که من از تجربه شخصی دریافته ام این است که گوش دادن به من کمک می کند تا برای

speaking because I find these words and  phrases bouncing around in my brain.

صحبت کردن آماده شوم زیرا می بینم که این کلمات و عبارات در مغزم می چرخند.

But to retain the vocabulary, reading  is more powerful than listening.

اما برای حفظ واژگان، خواندن قدرتمندتر از گوش دادن است.

And we should also realize  that reading is like listening,  

و همچنین باید بدانیم که خواندن مانند گوش دادن است، این

that once you know the, the written word  is decoded and goes into your brain,  

کلمه نوشته شده پس از شناختن رمزگشایی می‌شود و به مغز شما می‌رود،

it then follows the same path in the brain  as sounds, the phonetic, you know, receptors.

سپس همان مسیری را در مغز دنبال می‌کند که صداها، صداها، می‌دانید، گیرنده‌ها.

But I, I, I'm not a, you know, a  neuroscientist, but it follows the same path.

اما من، من، من یک عصب شناس نیستم، اما همین مسیر را دنبال می کند.

So I I wouldn't say reading alone,  but So what I tend to do is I listen  

بنابراین نمی‌گویم به تنهایی مطالعه می‌کنم، اما چیزی که تمایل دارم انجام دهم این است که

when I'm doing other things like washing the  dishes or driving my car or out for a walk.

وقتی در حال انجام کارهای دیگری مانند شستن ظرف‌ها یا رانندگی با ماشینم یا بیرون رفتن برای پیاده‌روی هستم، گوش می‌دهم.

But if I have dedicated time, I read.

اما اگر وقت اختصاص داده باشم، مطالعه می کنم.

And how much dedicated time do you spend reading,  

و چه مقدار زمان اختصاص داده شده برای خواندن،

let's say, per day in your  target foreign language?

مثلاً، در روز به زبان خارجی مورد نظر خود اختصاص می دهید؟

So in this case, we'll say Persian.

پس در این صورت فارسی می گوییم.

So most people who are learning English already  

بنابراین اکثر افرادی که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستند،

know the Latin alphabet, so  it's easy for them to read.

الفبای لاتین را می‌دانند، بنابراین خواندن آن برای آنها آسان است.

For me, the Arabic and Persian alphabet  is, I mean, it's still difficult even  

برای من، الفبای عربی و فارسی است، یعنی هنوز مشکل است، حتی

though I know how it works, but I  haven't had, you know, I haven't  

با وجود اینکه می دانم چگونه کار می کند، اما نداشته ام، می دانید

read billions of words in that language,  whereas most if you're a Spanish speaker.

میلیاردها کلمه را در آن زبان نخوانده ام، در حالی که اکثراً اگر اسپانیایی صحبت می کنید.

Now if you're a Chinese speaker learning  English, of course you don't have the advantage,  

حالا اگر چینی صحبت می‌کنید که انگلیسی را یاد می‌گیرید ، مطمئناً مزیتی ندارید،

but you do know you have a better knowledge of  the Latin alphabet than I have a Persian alphabet.

اما می‌دانید که نسبت به الفبای فارسی الفبای من، دانش بهتری از الفبای لاتین دارید.

But typically what I do, I would  say that I managed to get in about  

اما معمولاً کاری که انجام می‌دهم، می‌توانم بگویم که توانستم در حدود

half an hour to an hour a day of  listening because I'm always doing  

نیم ساعت تا یک ساعت در روز به گوش دادن بپردازم، زیرا همیشه

things around the house or I'm out  for a walk or whatever it might be.

کارهایی را در اطراف خانه انجام می‌دهم یا برای پیاده‌روی یا هر چیز دیگری بیرون هستم.

And I try to get in half an hour  to an hour a day of reading.

و من سعی می کنم در روز نیم ساعت تا یک ساعت مطالعه داشته باشم.

But when I'm reading in the Persian alphabet,  

اما وقتی با الفبای فارسی می خوانم،

because it's so difficult  for me, I only read online.

چون برایم خیلی سخت است ، فقط آنلاین می خوانم.

So I only read on my iPad because then I can look  up every word, I can sound it out, I can hear it,  

بنابراین من فقط در iPad خود می خوانم زیرا می توانم هر کلمه را جستجو کنم، می توانم آن را به صدا درآورم، می توانم آن را بشنوم،

I can save it, I can do I work on link on my  iPad at least 1/2 an hour, maybe an hour a day.

می توانم آن را ذخیره کنم، می توانم روی پیوند روی iPad خود حداقل ۱/۲ در ساعت، شاید یک ساعت در روز کار کنم.

OK, well.

باشه خب

I found it's the same.

فهمیدم همینطوره

It's sync, so I can do it wherever I want.

همگام است، بنابراین می توانم آن را هر کجا که بخواهم انجام دهم.

But yeah.

اما آره

But I think if, if you are, if I  were, if I'm reading, say, Polish,  

اما فکر می‌کنم اگر، اگر شما هستید، اگر من بودم، اگر در حال مطالعه بودم، مثلاً لهستانی،

it's easier to grab a book that's not digital text  and read because I can read, you know, Turkish.

راحت‌تر می‌توانم کتابی را بگیرم که متن دیجیتالی نیست و بخوانم زیرا می‌توانم ترکی بخوانم.

I can at least make out the sounds in Turkish.

من حداقل می توانم صداها را به زبان ترکی تشخیص دهم.

Whereas the Arabic and Persian script  is still more of a mystery too.

در حالی که خط عربی و فارسی همچنان یک رمز و راز است.

Not a mystery, but I'm not used to it like that.

معمایی نیست، اما من به آن عادت ندارم.

So that's my situation now.

پس الان وضعیت من همینه

Someone else whose native language  is written in the Latin alphabet  

شخص دیگری که زبان مادری‌اش با الفبای لاتین نوشته شده است،

would be in a certain situation if  they're native sort of script is  

در وضعیت خاصی قرار می‌گیرد، اگر خط بومی باشد،

something else that might be closer  to my situation with with Persian.

چیز دیگری است که ممکن است به وضعیت من با فارسی نزدیک‌تر باشد.

I love how your advice is so specific to your  background, the target languages you're learning.

من عاشق این هستم که توصیه شما برای پیشینه شما، زبان های هدفی که در حال یادگیری هستید، بسیار خاص است.

I think that's great so everyone could realize  how customizable learning a language is.

فکر می‌کنم این عالی است، بنابراین همه می‌توانند بفهمند که یادگیری یک زبان چقدر قابل تنظیم است.

And maybe there isn't just one way to do it.

و شاید فقط یک راه برای انجام آن وجود نداشته باشد.

It depends on your background, the language  you're learning, and many other situations.

این به پیشینه شما، زبانی که یاد می‌گیرید و بسیاری موقعیت‌های دیگر بستگی دارد.

So I'm really love how you're  bringing that to light.

بنابراین من واقعاً دوست دارم که چگونه آن را آشکار می‌کنید.

Now input, input, input get a lot of input.

حالا ورودی، ورودی، ورودی ورودی های زیادی می گیرند.

But what about this statement?

اما در مورد این بیانیه چطور؟

What do you think?

True or false?

نظر شما چیست؟

درست یا غلط؟

You need both input like reading and output like  

شما به هر دو ورودی مانند خواندن و خروجی مانند

speaking to feel confident and  comfortable with a language.

صحبت کردن نیاز دارید تا با یک زبان احساس اعتماد کنید و راحت باشید.

Well, if you want to feel confident and  comfortable speaking, you need to speak a lot.

خوب، اگر می خواهید در صحبت کردن احساس اعتماد به نفس و راحتی داشته باشید، باید زیاد صحبت کنید.

In order to be confident and comfortable speaking,  you need a high level of comprehension and a  

برای اینکه بتوانید با اعتماد به نفس و راحت صحبت کنید، به سطح بالایی از درک و

broad vocabulary, unless you want to talk  about a very limited number of subjects.

واژگان گسترده نیاز دارید، مگر اینکه بخواهید درباره تعداد بسیار محدودی از موضوعات صحبت کنید.

So you really can't separate the two.

بنابراین شما واقعا نمی توانید این دو را از هم جدا کنید.

But eventually if you want to speak  well, you have to speak a lot.

اما در نهایت اگر می‌خواهید خوب صحبت کنید، باید زیاد صحبت کنید.

But to get and speak a lot you,  you do have to put the time into.

اما برای به دست آوردن و صحبت کردن زیاد، باید زمان بگذارید.

And even after you think you're at a level like  typically when I start speaking online with a  

و حتی بعد از اینکه فکر می‌کنید در سطحی هستید مانند زمانی که من شروع به صحبت آنلاین با یک

tutor, I, I again, based on how we count  words in link, I want at least 5000 words.

معلم خصوصی می‌کنم، من، دوباره، بر اساس نحوه شمارش کلمات در پیوند، حداقل 5000 کلمه می‌خواهم.

I'm not even going to talk to  someone until I have 5000 words.

تا زمانی که 5000 کلمه نداشته باشم حتی با کسی صحبت نمی کنم.

But even after that, if I'm talking  twice, three times a week with a tutor.

اما حتی بعد از آن، اگر دو بار، سه بار در هفته با یک معلم خصوصی صحبت کنم.

So I feel now I'm at a level where  I can start speaking more and more.

بنابراین احساس می‌کنم اکنون در سطحی هستم که می‌توانم بیشتر و بیشتر صحبت کنم.

I still continue my input activities,  so you can't separate the two,  

من همچنان به فعالیت‌های ورودی خود ادامه می‌دهم، بنابراین نمی‌توانید این دو را از هم جدا کنید،

but ultimately you have to  speak a lot to speak well.

اما در نهایت باید زیاد صحبت کنید تا خوب صحبت کنید.

And aside from talking directly with  your tutor, do you speak to yourself?

و جدای از صحبت مستقیم با معلم خود، آیا با خودتان صحبت می کنید؟

Do you record yourself?

خودتان ضبط می کنید؟

Do you use ChatGPT?

آیا از ChatGPT استفاده می کنید؟

Or do you have other strategies for speaking?

یا راهکارهای دیگری برای صحبت کردن دارید؟

None of the above.

هیچ کدام از موارد بالا.

None of the above, just so just with your tutor.

هیچ یک از موارد بالا، فقط با معلم خود.

See, I also think so you were saying, you  know, everyone's situation is different,  

ببینید، من هم فکر می‌کنم شما می‌گفتید، می‌دانید، وضعیت هر کس متفاوت است،

different age, different native  language, different target language.

سن متفاوت است، زبان مادری متفاوت است ، زبان مقصد متفاوت است.

There are certain things that are in common.

موارد خاصی وجود دارد که مشترک هستند.

1 motivation and time.

1 انگیزه و زمان

Motivation and time, those are  the two most important elements.

انگیزه و زمان، اینها دو عنصر مهم هستند.

So I'm not motivated to speak to ChatGPT,  I'm not motivated to speak to myself.

بنابراین من انگیزه ای برای صحبت با ChatGPT ندارم، انگیزه ای برای صحبت با خودم ندارم.

I have tried these things, shadowing and you  know, keeping a diary and I can't do you have.

من این چیزها را امتحان کرده‌ام، سایه زدن و شما می‌دانید، یادداشت‌های روزانه داشته باشید و نمی‌توانم داشته باشید.

I can't continue doing them  because I don't enjoy doing them.

نمی‌توانم به انجام آن‌ها ادامه دهم زیرا از انجام آن‌ها لذت نمی‌برم.

To me, the easiest thing is just  to speak to a native speaker,  

برای من، ساده‌ترین کار این است که با یک زبان مادری صحبت کنم،

which I prefer, which wouldn't be the case  if I were a non-native speaker of English.

که ترجیح می‌دهم، که اگر من یک فرد غیربومی انگلیسی بودم، اینطور نبود.

I think it matters less in English because  because the reality is that English has  

فکر می‌کنم در انگلیسی اهمیت کمتری دارد، زیرا واقعیت این است که انگلیسی

become an international language, whether  we like it or not, for political reasons.

به دلایل سیاسی، چه بخواهیم چه نخواهیم، ​​به یک زبان بین‌المللی تبدیل شده است.

That's the reality, for example, in Spanish,  

این واقعیت است، به عنوان مثال، در اسپانیایی،

which is also an international language,  regional, but an international language.

که همچنین یک زبان بین‌المللی، منطقه‌ای، اما یک زبان بین‌المللی است.

But again, that's just among Spanish speakers,  

اما دوباره، این فقط در میان اسپانیایی‌زبان‌ها است،

but there are Arabic or, or, or  or Russian, like, say, Russian.

اما عربی یا، یا، یا یا روسی، مثلاً، روسی وجود دارد.

I don't mind speaking Russian to a Latvian.

من بدم نمی آید که با یک لتونیایی روسی صحبت کنم.

In other words, where these languages  have become international languages,  

به عبارت دیگر، جایی که این زبان‌ها به زبان‌های بین‌المللی تبدیل شده‌اند،

then it becomes authentic to speak  to a speaker of those languages.

آنگاه صحبت کردن با گوینده آن زبان‌ها معتبر می‌شود.

An English speaker from Brazil becomes authentic.

یک انگلیسی زبان از برزیل معتبر می شود.

But doing things that are not  authentic like talking to this  

اما انجام کارهایی که معتبر نیستند، مانند صحبت کردن با این

ChatGPT or talking to myself  is not something that I do.

ChatGPT یا صحبت کردن با خودم، کاری نیست که من انجام دهم.

But people who enjoy doing that,  that's what they should do.

اما افرادی که از انجام این کار لذت می برند، این کاری است که باید انجام دهند.

I am not at all stressed by speaking to  a native speaker, but there are people  

صحبت کردن با یک فرد بومی به هیچ وجه تحت فشار قرار نمی‌گیرم ، اما افرادی هستند

who find it stressful and for those people it  might be more comfortable to speak to ChatGPT.

که آن را استرس‌زا می‌دانند و برای آن افراد صحبت کردن با ChatGPT راحت‌تر است.

So depends on the individual.

بنابراین بستگی به خود فرد دارد.

Yeah, exactly.

آره دقیقا

And like you said, just so simple motivation  time just comes down to those two things.

و همانطور که گفتید، زمان انگیزه ساده فقط به این دو چیز خلاصه می شود.

I like how you can summarize that so succinctly.

من دوست دارم چگونه می توانید آن را به طور خلاصه خلاصه کنید.

Now.

We talked about reading, listening, speaking.

در حال حاضر.

ما در مورد خواندن، گوش دادن، صحبت کردن صحبت کردیم.

What about this statement?

در مورد این بیانیه چطور؟

True or false?

درست یا غلط؟

You should study grammar and make sure you  

شما باید گرامر را مطالعه کنید و مطمئن شوید که

understand grammar rules  before you start speaking.

قوانین گرامر را قبل از شروع به صحبت کردن می‌دانید.

Definitely no.

قطعا خیر.

Definitely no.

قطعا خیر.

So the whole process of learning  is kind of sort of a fuzzy process.

بنابراین کل فرآیند یادگیری به نوعی یک فرآیند مبهم است.

You you cannot understand or  make sense of or eventually use  

شما تا زمانی که به اندازه کافی با زبان آشنا نشده اید، نمی توانید قواعد دستور زبان را بفهمید یا معنی پیدا کنید یا در نهایت از آنها استفاده کنید

the grammar rules until you who have  had enough exposure to the language.

.

So you have to do a lot of listening.

پس باید خیلی گوش کنید.

Then you start speaking as  you speak, you make mistakes.

سپس همان طور که صحبت می کنید شروع به صحبت می کنید ، اشتباه می کنید.

You realize most people realize  where they're struggling.

متوجه می‌شوید که بیشتر مردم متوجه می‌شوند که در کجا در حال مبارزه هستند.

They they realize what they  have trouble expressing in  

آن‌ها متوجه می‌شوند که در بیان

the language where they have an  insufficient grasp of proper usage.

زبانی که در آن درک کافی از استفاده صحیح ندارند، مشکل دارند.

So now they're curious about proper usage.

بنابراین اکنون آنها در مورد استفاده صحیح کنجکاو هستند.

So then they are more likely to understand,  

بنابراین، احتمال بیشتری دارد که آنها را بفهمند،

accept the uses usage explanations  they find in the grammar.

توضیحات استفاده  که در گرامر پیدا می کنند را بپذیرند.

So the whole thing is kind of  intertwined and, and certainly I,  

بنابراین همه چیز به نوعی در هم تنیده است و، و مطمئناً،

I, to me, I start speaking when I  have a certain level of vocabulary.

من، برای من، زمانی شروع به صحبت می کنم که سطح معینی از واژگان داشته باشم.

When I have enough words to say some  things and understand what's coming at me.

وقتی کلمات کافی برای گفتن بعضی چیزها دارم و درک می کنم که چه چیزی به سرم می آید.

Grammar is something that's you go  back at over and over and over again.

گرامر چیزی است که شما بارها و بارها به آن باز می گردید.

You look at the rule, you  never master the grammar.

شما به قانون نگاه کنید، هرگز به دستور زبان تسلط ندارید.

You look at the rule makes an impression on you,  

نگاه می کنی قاعده رویت تاثیر می گذارد،

you forget it, you continue making the same  mistake, you go back to the grammar again.

فراموشش می کنی، به همان اشتباه ادامه می دهی ، دوباره به گرامر برمی گردی.

So you can always go back to the grammar rules,  

بنابراین همیشه می‌توانید به قواعد دستور زبان بازگردید،

but it's this whole idea that somehow  you're going to master the basics.

اما این ایده کامل است که به نحوی به اصول اولیه تسلط خواهید داشت.

Now you've got the grammar nailed down,  now you can speak without mistakes.

حالا گرامر را کامل کرده‌اید، حالا می‌توانید بدون اشتباه صحبت کنید.

That simply has not been my experience.

این به سادگی تجربه من نبوده است.

My experience has been that  grammar is sort of out there.

تجربه من این بوده است که گرامر به نوعی وجود دارد.

It's 510% of where you spend your time.

510 درصد از جایی است که وقت خود را در آن می گذرانید.

When you're curious, you look things up.

وقتی کنجکاو هستید، به همه چیز نگاه می کنید.

When I want to look up a  conjugation table, I go to Google.

وقتی می‌خواهم یک جدول صرف را جستجو کنم، به Google می‌روم.

I look up the conjugation table.

به جدول اختلاط نگاه می کنم.

You can.

شما می توانید.

I have read just out of curiosity.

من فقط از روی کنجکاوی خوانده ام.

I've read books explaining English grammar.

من کتاب هایی را خوانده ام که گرامر انگلیسی را توضیح می دهند.

I mean, the explanations about the use  of tenses make no make no sense to me.

منظورم این است که توضیحات در مورد استفاده از زمان‌ها برای من معنی ندارد.

As an English speaker, I can't  make sense of those explanations.

به عنوان یک انگلیسی زبان، نمی توانم این توضیحات را درک کنم.

How does a non-english speaker make  any sense of those explanations?

یک غیرانگلیسی زبان چگونه این توضیحات را درک می کند؟

I have no idea until you've had so much  experience with the language that those  

من تا زمانی که تجربه زیادی با زبان نداشته باشید که آن

explanations relate to something  that you have already experienced,  

توضیحات مربوط به چیزی باشد که قبلاً تجربه کرده‌اید، نمی‌دانم

and then it's more or less explaining things  to you that you already know intuitively.

و سپس کم و بیش چیزهایی را برای شما توضیح می‌دهد که قبلاً به طور شهودی می‌دانید.

A very counter perspective than most  language learners probably expect,  

دیدگاه بسیار مخالفی که احتمالاً بیشتر زبان‌آموزان انتظار دارند،

at least the ones that I work with  where the focus is so much on grammar.

حداقل آن‌هایی که من با آن‌ها کار می‌کنم، جایی که تمرکز بسیار روی گرامر است.

So I really loved hearing your refreshing take  on that and your personal experience with that.

بنابراین من واقعاً از شنیدن برداشت تازه شما در مورد آن و تجربه شخصی شما در مورد آن لذت بردم.

How about this one?

True or false?

این یکی چطور؟

درست یا غلط؟

Being nervous before speaking  is a sign that you're not ready,  

عصبی بودن قبل از صحبت نشانه آن است که شما آماده نیستید،

your levels too low, or you're  just not ready to start speaking.

سطح شما خیلی پایین است، یا اینکه آماده نیستید شروع به صحبت کنید.

I think being nervous is more a matter  of of your willingness to take risks.

من فکر می کنم عصبی بودن بیشتر به تمایل شما برای ریسک کردن مربوط می شود.

So there are people whose level of English or  whatever language they're learning is terrible.

بنابراین افرادی هستند که سطح زبان انگلیسی یا هر زبانی که یاد می‌گیرند وحشتناک است.

They're not nervous and they're terrible.

آنها عصبی نیستند و وحشتناک هستند.

There are people who actually are quite good  in the language who are going to be nervous.

افرادی هستند که واقعاً در زبان خوب هستند و عصبی می شوند.

I don't think it's particularly important.

فکر نمی کنم اهمیت خاصی داشته باشد.

Obviously the less nervous you are, the better,  

بدیهی است که هر چه کمتر عصبی باشید، بهتر است،

because the fact of being  nervous is going to inhibit you.

زیرا این واقعیت که عصبی بودن شما را مهار می کند.

You're going to have more trouble remembering,  

شما در به خاطر سپردن مشکل بیشتری خواهید داشت،

more trouble expressing yourself  because you're, you're kind of blocked.

در بیان خود با مشکل بیشتری مواجه خواهید شد زیرا شما به نوعی مسدود هستید.

I, I think perhaps people who  put too much emphasis on grammar  

من فکر می‌کنم شاید افرادی که بیش از حد روی دستور زبان تأکید می‌کنند

are more nervous about this gets back to  Stephen Crashing and his effective filter.

درباره این موضوع عصبی‌تر هستند، به استفان کراشینگ و فیلتر مؤثر او برگردند.

They're more worried about whether  they're speaking correctly,  

آنها بیشتر نگران این هستند که آیا درست صحبت می‌کنند یا نه،

whereas they should really  be just trying to find words.

در حالی که واقعاً باید فقط در جستجوی کلمات باشند. می

You know, I, I looked up, there's this research  on when we get to where we have utterances,  

دانید، من، من نگاه کردم، این تحقیق وجود دارد درباره زمانی که به جایی می رسیم که گفته هایی داریم،

we're trying to say things in the language.

سعی می کنیم چیزهایی را به زبان بیان کنیم.

What is that process?

آن فرآیند چیست؟

And apparently that process  consists of three things.

و ظاهراً این فرآیند از سه چیز تشکیل شده است.

First of all, certain words will  pop out words that, that we know  

اول از همه، کلمات خاصی کلماتی را بیرون می‌آورند که ما می‌دانیم

that what it means and we're comfortable  using and we throw the word out there.

معنی آن چیست و راحت  از آن استفاده می‌کنیم و کلمه را بیرون می‌زنیم.

We tried to find a way to use that  word in the discussion we're having.

ما سعی کردیم راهی برای استفاده از آن کلمه در بحثی که داریم پیدا کنیم.

The next thing that happens is we will try  out phrases, you know, constructions in the  

اتفاق بعدی این است که ما عباراتی را امتحان می‌کنیم، می‌دانید، ساختارهایی به

language that have worked before that we  know work and we throw those out there.

زبانی که قبلاً کار می‌کردند و می‌دانیم کار می‌کنند و آن‌ها را بیرون می‌اندازیم.

And then the third thing we have to do is we  have to suppress things that don't belong,  

و سپس سومین کاری که باید انجام دهیم این است که باید چیزهایی را که به آن تعلق ندارند، سرکوب کنیم،

which could be from our own language  or for another language that we know.

که می‌تواند از زبان خودمان یا زبان دیگری باشد که می‌دانیم.

So that is the process and we just  have to expose ourselves to that.

بنابراین این روند است و ما فقط باید خود را در معرض آن قرار دهیم.

Go ahead and do it, not worry about anything.

برو و انجامش بده، نگران هیچ چیز نباش.

Whatever comes out will come out.

هر چه بیرون بیاید بیرون خواهد آمد.

So I, I don't think that I don't think  being nervous per SE means that you are too.

بنابراین، من فکر نمی‌کنم که عصبی بودن در SE به این معنی باشد که شما هم همینطور هستید.

It's too early or you shouldn't be or anything.

خیلی زود است یا نباید باشی یا چیزی.

It's more your but, but, but my  advice is don't worry about it.

این بیشتر مربوط به شماست، اما، اما توصیه من این است که نگران آن نباشید.

Things are going to come.

چیزهایی قرار است پیش بیاید.

Things will pop out.

همه چیز ظاهر خواهد شد.

Words will come out, constructions will  come out and you will always leave the  

کلمات بیرون می‌آیند، ساختارها بیرون می‌آیند و شما همیشه

conversation saying to yourself,  Geez, I'm now I know that word.

مکالمه را ترک می‌کنید و به خودتان می‌گویید، عزیزم، من اکنون آن کلمه را می‌دانم.

I couldn't think of it during  the conversation because you are  

در طول مکالمه نتوانستم به آن فکر کنم زیرا شما

stressed and everyone is a little bit stressed.

استرس دارید و همه کمی استرس دارند.

You couldn't recollect, you  couldn't retrieve that word.

شما نمی‌توانید آن کلمه را به خاطر بیاورید، نمی‌توانید آن کلمه را بازیابی کنید.

And once the conversation is over, no more stress.

و وقتی مکالمه تمام شد، دیگر استرس ندارید.

You can remember the word.

می توانید کلمه را به خاطر بسپارید.

All normal, all good.

همه چیز عادی، همه چیز خوب است.

And as language learners, we have to be willing  

و به‌عنوان زبان‌آموزان، باید تمایل داشته باشیم که

to accept a significant level of uncertainty,  otherwise, you know, we'll never learn.

سطح قابل توجهی از عدم قطعیت را بپذیریم، در غیر این صورت، می‌دانید، هرگز یاد نخواهیم گرفت.

I don't know if that's a good good answer or  not, but I think the level of nervousness is  

نمی‌دانم این پاسخ خوبی است یا نه، اما فکر می‌کنم سطح عصبی بودن

not an indication of anything other  than your level of nervousness.

نشان‌دهنده چیزی غیر از سطح عصبی بودن شما نیست.

I think that was the perfect answer because it is.

من فکر می کنم که این پاسخ کامل بود زیرا اینطور است.

Again, it's just such a different perspective.

باز هم، این فقط یک دیدگاه متفاوت است.

The fact you're nervous is because  you're not willing to take risk.

این واقعیت که شما عصبی هستید به این دلیل است که نمی‌خواهید ریسک کنید.

And I'm sure everyone can agree or imagine  

و من مطمئن هستم که همه می توانند موافق باشند یا

themselves in that situation  and say, yeah, you're right.

خودشان را در آن موقعیت تصور کنند و بگویند، بله، شما درست می گویید.

I wasn't willing to risk being wrong or sounding  incorrect or feeling uncomfortable in that moment.

من حاضر نبودم در آن لحظه به خطر بیفتم که اشتباه کنم یا نادرست به نظر برسم یا احساس ناراحتی کنم.

That was the issue.

موضوع همین بود.

I really love that.

Thank you for sharing that, Steve.

من واقعا آن را دوست دارم. از

شما برای اشتراک گذاری آن متشکرم، استیو.

Now, I was on your channel and I saw you had a  

اکنون، من در کانال شما بودم و دیدم که شما یک

video on 6 habits that make you  a successful language learner.

ویدیو در مورد 6 عادت دارید که شما را به یک زبان آموز موفق تبدیل می کند.

So if you had to choose one habit from  that video, or any habit that my students  

بنابراین، اگر مجبور شوید یک عادت از آن ویدیو یا هر عادتی را که دانش‌آموزان من

can make a priority starting today, what  habit would you choose for my students?

می‌توانند از امروز در اولویت قرار دهند، انتخاب کنید، چه عادتی را برای دانش‌آموزان من انتخاب می‌کنید؟

No, I produce a video every week, so I can't  remember, but I, I think the most important again,  

نه، من هر هفته یک ویدیو تولید می‌کنم، بنابراین نمی‌توانم به یاد بیاورم، اما فکر می‌کنم دوباره مهم‌تر است،

so I don't know what I said there, but I  believe it's extremely important to find a  

بنابراین نمی‌دانم آنجا چه گفتم، اما معتقدم یافتن

way to enjoy the process of learning everything  that you can do to make the process enjoyable.

راهی برای لذت بردن از فرآیند یادگیری همه چیزهایی که می‌توانید انجام دهید تا این فرآیند لذت‌بخش باشد، بسیار مهم است.

In other words, finding content of interest,  

به عبارت دیگر، پیدا کردن محتوای مورد علاقه،

speaking to people you like, listening  to content where you enjoy the voice.

صحبت با افرادی که دوست دارید، گوش دادن به محتوایی که از صدا لذت می برید.

Like right now, the Persian podcast  that I'm listening to, the person has  

مثل همین الان، پادکست فارسی که دارم گوش می‌دهم، آن شخص

a very nice voice and he's talking about  subjects that are great interest to me.

صدای بسیار خوبی دارد و درباره موضوعاتی صحبت می‌کند که برای من بسیار جالب است.

Very hard to learn the language  from content that's of no interest.

یادگیری زبان از محتوایی که هیچ علاقه ای ندارد بسیار سخت است.

Or many, very often beginner books have narrators  that are very boring and whose voice is bored.

یا بسیاری از کتاب‌های مبتدی راویانی دارند که بسیار کسل‌کننده هستند و صدایشان کسل‌کننده است.

And so you know, that's not enjoyable.

و بنابراین می دانید، این لذت بخش نیست.

So if you can find ways and do things you enjoy  doing, you know, whatever you enjoy doing.

بنابراین، اگر می‌توانید راه‌هایی پیدا کنید و کارهایی را انجام دهید که از انجام دادن آن لذت می‌برید، می‌دانید که از انجام دادن آن لذت می‌برید.

You enjoy speaking to native speakers, fine.

شما از صحبت با زبان مادری لذت می برید، خوب. از

You enjoy speaking to non-native  speakers, that's fine.

صحبت کردن با سخنرانان غیر بومی لذت می برید ، خوب است.

Do things that you enjoy doing.

کارهایی را انجام دهید که از انجام آنها لذت می برید.

Why?

Because we get back to the two  essential elements, attitude and time.

چرا؟

زیرا به دو عنصر اساسی یعنی نگرش و زمان برمی گردیم.

So if you're doing things that you enjoy doing,  

بنابراین، اگر کارهایی را انجام می‌دهید که از انجام آن لذت می‌برید،

you're likely to be motivated and  you're likely to put in the time.

احتمالاً انگیزه خواهید داشت و احتمالاً زمان می‌گذارید.

Well there you go, now you know what to do.

خوب، حالا شما می دانید چه کاری باید انجام دهید.

Everyone find the way that you enjoy  improving your English and learning  

همه راهی را پیدا می کنند که از بهبود زبان انگلیسی و یادگیری

English and make that your priority this week.

انگلیسی خود لذت می برید و آن را در اولویت خود قرار دهید.

Now, Steve, can you please tell  everyone about Lync a little bit  

اکنون، استیو، می‌توانید لطفاً کمی بیشتر درباره Lync به همه بگویید

more and tell them how they can learn  more and connect with you as well?

و به آنها بگویید چگونه می‌توانند بیشتر بیاموزند و همچنین با شما ارتباط برقرار کنند؟

OK, well, connecting with me, I have a YouTube  channel called Lingo Steve and I put a video  

خوب، خوب، در ارتباط با من، من یک کانال YouTube به نام Lingo Steve دارم و

out every week so people are welcome to go  there and or, and check my, you know videos  

هر هفته ویدیویی را منتشر می‌کنم تا مردم بخواهند به آنجا بروند و یا، ویدیوهای من را بررسی کنند

in the past that I've done and, and where I  speak in different languages and so forth.

.

Lync is a language learning  platform that I started with  

Lync یک پلتفرم یادگیری زبان است که من

my son Mark about 20 years ago and we  basically try to do several things there.

حدود 20 سال پیش با پسرم مارک شروع کردم و اساساً سعی می کنیم چندین کار را در آنجا انجام دهیم. استفان کراسین توضیح می‌دهد که

First of all, we sort of implement the sort of  

اول از همه، ما نوعی

input based language approach of  that, Stephen Krasin explains.

رویکرد زبان مبتنی بر ورودی را پیاده‌سازی می‌کنیم .

That's not that we discourage  people from speaking.

این بدان معنا نیست که ما مردم را از صحبت کردن دلسرد می کنیم.

In fact, we have tutors there.

در واقع ما معلمان آنجا داریم.

And I once I get to a certain level, I  like to engage with tutors, as I said,  

و من وقتی به سطح خاصی رسیدم، همانطور که گفتم، دوست دارم با معلمان درگیر شوم،

but it's input based learning is something that  we can do wherever we want, anytime, anyplace.

اما یادگیری مبتنی بر ورودی چیزی است که می‌توانیم هر کجا، در هر زمان و هر مکان که بخواهیم انجام دهیم.

We don't need a tutor to be doing those things.

ما برای انجام این کارها به معلمی نیاز نداریم.

And so we build ourselves up to where we can  

و بنابراین ما خودمان را تا جایی می‌سازیم که می‌توانیم

start engaging with tutors and  eventually talking to people.

با معلمان ارتباط برقرار کنیم و در نهایت با مردم صحبت کنیم.

So one, we sort of implement in an efficient way  input based learning with a lot of functionality  

بنابراین اول، ما به نوعی یادگیری مبتنی بر ورودی را با قابلیت‌های زیاد

and a lot of statistics that nudge you along  your goals, a record of what you achieved.

و آمارهای زیادی که شما را در راستای اهدافتان سوق می‌دهد، به روشی کارآمد پیاده‌سازی می‌کنیم، رکوردی از آنچه به دست آورده‌اید.

And the second thing is we  take advantage of the Internet.

و دومین چیز این است که ما از اینترنت استفاده می کنیم.

We take advantage of digital text where you look  things up and we keep track of the words you know,  

ما از متن دیجیتالی استفاده می‌کنیم که در آن چیزها را جستجو می‌کنید و کلماتی را که می‌دانید پیگیری می‌کنیم،

we can access YouTube, Netflix, any digital  content on the web can be imported into links.

می‌توانیم به YouTube، Netflix دسترسی داشته باشیم، هر محتوای دیجیتالی در وب را می‌توان به پیوندها وارد کرد.

So we take advantage of the sort  of revolution that is the Internet  

بنابراین ما از نوعی انقلاب که اینترنت است

and the amazing explosion of language  content that's available on the Internet.

و انفجار شگفت انگیز محتوای زبانی موجود در اینترنت استفاده می کنیم.

And yet we introduce functionality that  helps you learn, you know, from this input.

با این حال، ما عملکردی را معرفی می‌کنیم که به شما کمک می‌کند از این ورودی یاد بگیرید.

But there are lots of sites where you can speak.

اما سایت های زیادی وجود دارد که می توانید در آنها صحبت کنید.

I mean, there we don't have any monopoly on on  sort of tutoring sites, but we feel it's quite  

منظورم این است که ما هیچ انحصاری بر روی انواع سایت‌های آموزشی نداریم، اما احساس می‌کنیم که این

an efficient way to to sort of optimize  that whole input based learning activity.

روشی کاملاً کارآمد برای بهینه‌سازی کل فعالیت یادگیری مبتنی بر ورودی است.

Link is lingq.com.

لینک lingq.com است.

And of course, we welcome people and  we have 50 languages, 50 languages,  

و البته، ما از مردم استقبال می کنیم و 50 زبان، 50 زبان داریم

and I think we're going to  launch Punjabi this month.

و فکر می کنم پنجابی را در این ماه راه اندازی کنیم.

And there's a rumor that we're launching  Irish Gaelic around Saint Patrick's Day.

و شایعه‌ای وجود دارد مبنی بر اینکه ما گالیک ایرلندی را در روز سنت پاتریک راه‌اندازی می‌کنیم.

Oh wow OK well I will leave all the description.

اوه وای خوب من همه توضیحات را می گذارم.

I'll leave everything in the description.

همه چیز را در توضیحات می گذارم.

So please to all my students follow  Steve his YouTube channel is amazing  

بنابراین، لطفاً همه دانش‌آموزان من را دنبال کنید استیو کانال یوتیوب او شگفت‌انگیز است

and also link is an awesome resource  so go check it out in the description.

و همچنین پیوند منبع فوق‌العاده‌ای است بنابراین در توضیحات آن را بررسی کنید.

Thank you Steve so much for being here.

خیلی ممنون استیو که اینجا هستی

It's been such a pleasure  having this conversation.

بسیار لذت بخش بود از این گفتگو.

OK, Thank you.

باشه، ممنون

Bye.

If you enjoyed this interview,  please say thanks, Steve.

خداحافظ

اگر از این مصاحبه لذت بردید، لطفاً تشکر کنید، استیو.

Thanks, Steve.

Please say thanks Steve in  the comments and of course.

ممنون، استیو.

لطفاً در نظرات و البته از استیو تشکر کنید.

Like this interview share?

این مصاحبه را دوست دارید به اشتراک بگذارید؟

It with your friends and subscribe  to your notified every time I post  

با دوستانتان این کار را انجام دهید و هر بار که من یک درس جدید را پست می‌کنم، در اعلان‌های شما مشترک شوید

a new lesson and you can watch the first  interview I did with Steve Kaufman where  

و می‌توانید اولین مصاحبه‌ای را که با استیو کافمن انجام دادم تماشا کنید، جایی که

he shares more practical tips  and advice watch to right now.

او نکات کاربردی‌تر و توصیه‌هایی را در حال حاضر به اشتراک می‌گذارد.