The LAZY Way To Become Fluent in 2025 (This Works!)

Do you need to become fluent but  you don't have a lot of time?

آیا باید مسلط شوید اما زمان زیادی ندارید؟

I just don't have the time.

فقط وقت ندارم

Today you'll learn the lazy way to  become fluent and trust me, this works.

امروز روش تنبلی برای مسلط شدن را خواهید آموخت و به من اعتماد کنید، این کار می کند.

That's exactly what I need.

این دقیقا همان چیزی است که من نیاز دارم.

Thank you.

Welcome back to JForrest English.

متشکرم.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

The lazy way is to improve all areas  of your English at the same time.

راه تنبل این است که همه زمینه‌های انگلیسی خود را همزمان بهبود بخشید.

So it's actually the smart way and  that's what we'll do right now.

بنابراین در واقع این روش هوشمندانه است و این همان کاری است که ما در حال حاضر انجام خواهیم داد.

I'll say a sentence three times and you  need to write what you hear in the comments.

من یک جمله را سه بار می گویم و شما باید آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

After.

بعد از

I'll explain what I said and  how you can use it correctly.

آنچه را که گفتم و چگونه می‌توانید به درستی از آن استفاده کنید، توضیح می‌دهم.

This means you'll improve your  listening, vocabulary, grammar,  

این بدان معناست که شما به طور همزمان گوش دادن، واژگان، گرامر،

pronunciation, and speaking at the same time.

تلفظ و صحبت کردن خود را بهبود خواهید داد.

The lazy way, the smart way.

راه تنبل، روش هوشمندانه.

Here we go.

I'll say it three times.

در اینجا ما می رویم.

سه بار میگم

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said they've been bickering all day.

گفتم آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Let's talk about the pronunciation changes.

بیایید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Notice I have they've.

توجه داشته باشید که آنها دارند.

This is a contraction.

این یک انقباض است.

They have they've they've, they've  native speakers use contractions  

آن‌ها دارند، دارند،

in spoken English almost 100% of the time.

تقریباً 100٪ مواقع از انقباضات در زبان انگلیسی گفتاری استفاده می‌کنند.

So you need to be very, very comfortable  

بنابراین شما باید خیلی خیلی راحت باشید   با

hearing the contraction because it affects  the grammar of the sentence You need to have.

شنیدن انقباض، زیرا بر دستور زبان جمله ای که باید داشته باشید تأثیر می گذارد.

They have been bickering  because that shows the grammar,  

آنها دعوا کرده‌اند، زیرا این گرامر را نشان می‌دهد،

and the grammar is the present perfect continuous.

و گرامر استمراری کامل فعلی است.

So if you didn't have that, it  would be grammatically incorrect.

بنابراین اگر آن را نداشتید، از نظر گرامری نادرست بود.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Now notice I said been been  a very unstressed been.

حالا توجه کنید که گفتم خیلی بی استرس بوده ام.

This is how we pronounce the past participle  of the verb be been in American English.

ماضی فعل be been را در انگلیسی آمریکایی اینگونه تلفظ می کنیم.

I don't speak British English, but  I believe in British English they  

من انگلیسی بریتانیایی صحبت نمی‌کنم، اما معتقدم در انگلیسی بریتانیایی

pronounce it more stressed being, but  in American English we don't do that.

آن را با استرس بیشتری تلفظ می‌کنند، اما در انگلیسی آمریکایی ما این کار را نمی‌کنیم.

We just say bin, bin.

ما فقط می گوییم بن، بن.

They've been.

آنها بوده اند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Now, to understand fast English outside of the  classroom, you need to hear the individual words,  

اکنون، برای درک سریع انگلیسی خارج از کلاس، باید تک تک کلمات را بشنوید،

but you also have to understand  the meaning of the words.

اما همچنین باید معنای کلمات را نیز درک کنید .

So let's talk about the verb to bicker.

پس بیایید در مورد فعل to bicker صحبت کنیم.

This is when you argue about  things that are not important.

این زمانی است که درباره چیزهایی که مهم نیستند بحث می کنید.

The concept of bickering is extremely  common and everyone does it.

مفهوم مشاجره بسیار رایج است و همه آن را انجام می دهند.

And we usually do it with people  we spend the most time with.

و ما معمولاً این کار را با افرادی انجام می دهیم که بیشترین زمان را با آنها می گذرانیم.

Our family, our spouses, husbands  and wives, boyfriends, girlfriends,  

خانواده ما، همسران، شوهران و همسرانمان، دوست پسر، دوست دختر،

our close friends, our coworkers  that we spend a lot of time with.

دوستان نزدیک ما، همکارانمان که زمان زیادی را با آنها می گذرانیم.

Anytime you spend a lot of time with  someone, it's common that you'll bicker.

هر زمان که زمان زیادی را با شخصی سپری می کنید، معمول است که دعوا می کنید.

But it's different from fighting because  when you're fighting with someone,  

اما این با دعوا متفاوت است، زیرا وقتی با کسی دعوا می‌کنید،

usually there's a strong emotion involved.

معمولاً یک احساس قوی در میان است.

But when you bicker, you don't  really have that emotion.

اما وقتی دعوا می‌کنید، واقعاً آن احساس را ندارید.

It's less serious because the  things you're arguing about,  

این موضوع کمتر جدی است، زیرا چیزهایی که در مورد آنها بحث می کنید

fighting about, are not actually important.

، در واقع مهم نیستند.

Like I said, this can be very  common in the workplace when  

همانطور که گفتم، وقتی

you spend a lot of time with your coworkers.

زمان زیادی را با همکاران خود می گذرانید، این می تواند در محل کار بسیار رایج باشد.

So maybe you're in a meeting and you've been  

بنابراین ممکن است در جلسه ای باشید و

discussing an issue for hours with your  coworkers, but people start bickering.

ساعت ها با همکاران خود درباره موضوعی بحث کرده باشید ، اما مردم شروع به مشاجره می کنند.

They start arguing about  things that aren't important.

آنها شروع به بحث درباره چیزهایی می کنند که مهم نیستند.

You could say we didn't get anything done  today because we bickered all meeting.

می‌توانید بگویید که امروز کاری انجام ندادیم، زیرا در تمام جلسات بحث و جدل کردیم.

We are getting bicker.

داریم دعوا میکنیم

Yeah, we bicker either.

آره، ما هم دعوا می کنیم.

Yeah, well, we were bickering  because they were bickering.

بله، خب، ما داشتیم دعوا می‌کردیم، زیرا آنها با هم دعوا می‌کردند.

Your kids are bickering.

بچه هات دعوا میکنن

Let's try this again with  another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین گوش دادن دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said that streets pretty sketchy.

من گفتم که خیابان ها بسیار ناقص است.

Did you hear that streets the S?

آیا شنیده اید که خیابان S؟

Well, that is the verb to  be in a contraction form.

خب، این فعل to be به شکل انقباض است.

The street is the streets.

خیابان همان خیابان هاست.

The streets pretty sketchy.

خیابان ها خیلی طرح دار

Again, it's extremely important that  you hear these contractions for grammar,  

باز هم، بسیار مهم است که این انقباضات را برای دستور زبان بشنوید،

because we need the verb to be grammatically.

زیرا ما نیاز داریم که فعل از نظر دستوری باشد.

The sentence would sound very  awkward if you didn't have it  

جمله اگر آن را نداشتید بسیار ناخوشایند به نظر می رسید

because it would be grammatically incorrect.

زیرا از نظر گرامری نادرست است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

Sketchy, sketchy, sketchy, sketchy.

طرح دار، طرح دار، طرح دار، طرح دار.

Let's talk about to be sketchy.

بیایید در مورد طرح دار بودن صحبت کنیم.

That street is our verb to be to be sketchy.

آن خیابان فعل ما to be to be sketchy است.

This is used to say that  something is not completely safe.

این برای گفتن اینکه چیزی کاملاً ایمن نیست استفاده می‌شود.

So by saying that street's pretty sketchy, I am  saying that street doesn't look completely safe.

بنابراین با گفتن این که آن خیابان بسیار طرح‌دار است، می‌گویم آن خیابان کاملاً ایمن به نظر نمی‌رسد. به

I don't think that street is safe.

نظر من آن خیابان امن نیست.

So I'm saying we shouldn't go down that street.

پس من می گویم نباید از آن خیابان برویم.

We should avoid that street.

ما باید از آن خیابان دوری کنیم.

Now, why would I say this street is sketchy?

حالا چرا می گویم این خیابان ناقص است؟

This is an adjective that  native speakers use a lot.

این صفتی است که افراد بومی از آن زیاد استفاده می کنند.

If I say the street's sketchy, it's most  likely because it's dark or lacks lighting.

اگر بگویم خیابان ناقص است، به احتمال زیاد به این دلیل است که تاریک است یا روشنایی ندارد.

There aren't a lot of people  around, there's broken glass  

افراد زیادی در اطراف وجود ندارند، شیشه های شکسته

or broken windows, or there are a lot  of abandoned buildings on that street.

یا پنجره های شکسته وجود دارد، یا تعداد زیادی ساختمان متروک در آن خیابان وجود دارد.

It could be all of those reasons or it could be  

ممکن است همه آن دلایل باشد یا

just one of those reasons for me to  say that street doesn't look safe.

فقط یکی از دلایلی باشد که بگویم خیابان امن به نظر نمی رسد.

That street, it's pretty sketchy.

آن خیابان، خیلی ناقص است.

I could say, let's take another St.

می توانم بگویم، بیایید یک خیابان دیگر را در نظر بگیریم

This one looks sketchy.

.

So I can also use the verb look look  sketchy, but I have to conjugate it.

بنابراین می‌توانم از فعل look look  sketchy نیز استفاده کنم ، اما باید آن را با هم ترکیب کنم.

This street looks sketchy.

این خیابان ناقص به نظر می رسد.

Or let's say your friend or your husband  or your wife came to you and said, hey,  

یا فرض کنید دوستتان یا شوهرتان یا همسرتان نزد شما آمدند و گفتند، هی،

I heard this amazing business proposal today.

امروز این پیشنهاد تجاری شگفت انگیز را شنیدم.

All we need to do is invest $1000  and we're guaranteed $100,000.

تنها کاری که باید انجام دهیم این است که 1000 دلار سرمایه گذاری کنیم و 100000 دلار تضمین شده است.

And you could say that sounds sketchy.

و می توان گفت که به نظر ناقص است.

So notice here the verb is to sound  sketchy and you're saying the idea,  

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا فعل این است که به نظر بیاید و شما می گویید ایده،

the plan, the business proposal  doesn't sound completely safe.

طرح، پیشنهاد تجاری کاملاً امن به نظر نمی رسد.

We also use this to describe people.

ما همچنین از این برای توصیف افراد استفاده می کنیم.

He's a sketchy guy or he's sketchy.

او یک پسر طرح دار است یا او طرح دار است.

She's sketchy.

او طرح دار است.

In this case, you're saying the person isn't  safe, which means you can't trust the person.

در این مورد، شما می گویید آن شخص امن نیست، به این معنی که نمی توانید به آن شخص اعتماد کنید.

So with people, it's a way of saying  I don't think I can trust him.

بنابراین با مردم، این راهی برای گفتن است که فکر نمی‌کنم بتوانم به او اعتماد کنم.

She's sketchy, he's sketchy.

او ناقص است، او ناقص است.

Seems a little sketchy.

کمی کلی به نظر می رسد

You're kind of sketchy laundry  to some sketchy laundromat.

شما به نوعی لباس‌های شسته‌شده‌ای هستید به برخی از لباس‌شویی‌های طرح‌دار.

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن افراد انگلیسی زبان مادری را از تلویزیون،

movies, YouTube, and the news so you  can improve your listening skills of  

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در

fast English, expand your vocabulary with natural  expressions, and learn advanced grammar easily.

انگلیسی سریع بهبود بخشید، دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای

You can look in the description  for the link to learn more,  

کسب اطلاعات بیشتر، می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Let's try another listening exercise.

بیایید تمرین گوش دادن دیگری را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

You must have seen it.

حتما دیده اید.

But notice, I didn't actually say.

اما توجه کنید، من در واقع نگفتم.

Have I reduced that entirely to  just, uh, you must, uh, you must, uh,  

آیا من آن را کاملاً به فقط، اوه، شما باید، اوه، باید، اوه،  کاهش داده‌ام،

I could also reduce it to more of an, of sound,  which is very commonly done by native speakers.

همچنین می‌توانم آن را به یک صدا کاهش دهم، که معمولاً توسط افراد بومی انجام می‌شود.

You must of, you must of, you must have seen it.

شما باید از، شما باید از، شما باید آن را دیده اند.

Notice for seen it, I use that N that N  sound to connect the two words together.

توجه داشته باشید که دیده شده است، من از صدای N که N برای اتصال دو کلمه به یکدیگر استفاده می کنم.

Seen it, seen it, seen it.

دیدم، دیدم، دیدم.

So you hear it in front of it.

بنابراین شما آن را در مقابل آن می شنوید.

It sounds like NIT.

شبیه NIT است.

But if you say those two words  together, it blends together.

اما اگر این دو کلمه را با هم بگویید، با هم ترکیب می‌شوند.

Seen it, seen it.

دیدی، دیدی.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Now let's talk about the grammar of this.

حالا بیایید در مورد گرامر این صحبت کنیم.

Must is a modal verb, and grammatically you need  must plus base verb, which is the verb without to.

Must یک فعل معین است، و از نظر دستوری به باید به اضافه فعل پایه، که فعل بدون to است، نیاز دارید.

So grammatically you need must have.

بنابراین از نظر گرامری باید داشته باشید.

In written English you must use must have  seen it, because that's grammatically correct.

در زبان انگلیسی نوشتاری باید استفاده کنید باید آن را دیده باشید، زیرا از نظر گرامری صحیح است.

But in spoken English it will  sound like must ah or must of.

اما در زبان انگلیسی گفتاری مانند must ah یا must of به نظر می رسد.

But in written English, if  you wrote you must of or of.

اما در زبان انگلیسی نوشتاری، اگر نوشتید باید از یا از. از

It would be incorrect grammatically.

نظر گرامری نادرست خواهد بود.

So just remember what I'm  explaining is for spoken English.

بنابراین فقط به یاد داشته باشید که آنچه را که توضیح می‌دهم برای گفتار انگلیسی است.

You must have seen it 200 times.

حتما 200 بار دیده اید.

You must have seen it 2.

حتماً آن را دیده‌اید 2.

You must have seen them here.

حتماً آنها را اینجا دیده‌اید.

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

I said once the ETA, of course we have what's.

من یک بار گفتم ETA، البته ما چه چیزی را داریم.

That's the contraction of what is  what's what's the now, because ETA,  

این همان انقباض « چیست» است، زیرا «اتا»

it begins with a vowel sound  E I could say either the OR  

با صدای مصوت شروع می‌شود

the because we do a more stressed the  when the next word starts in a vowel.

.

But this isn't a rule that native  speakers follow all the time.

اما این قانونی نیست که گویشوران بومی همیشه از آن پیروی کنند.

But if I did a more stressed E in the, IT would  really blend together with ETAVTA and it would  

اما اگر یک E با استرس بیشتری را در آن انجام دهم، IT واقعاً با ETAVTA ترکیب می‌شود و

almost sound like it's just one word, the TA,  because I wouldn't really repeat the E on ETA.

تقریباً به نظر می‌رسد که فقط یک کلمه است، TA، زیرا من واقعاً E را در ETA تکرار نمی‌کنم.

The Tai believe In my example, when I did the  listening test, I think the first time I did  

تای‌ها معتقدند در مثال من، وقتی تست گوش دادن را انجام دادم، فکر می‌کنم بار اول

it more of the ETA and the second time I did it  more of the ETA and the sounds blended together.

آن را بیشتر از ETA انجام دادم و بار دوم آن را بیشتر از ETA انجام دادم و صداها با هم ترکیب شدند.

Let's listen to that again and see what I did.

بیایید دوباره به آن گوش کنیم و ببینیم چه کار کردم.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

Now, ultimately, either way that you  pronounce it, the ETA or the ETA is fine.

اکنون، در نهایت، به هر صورت که آن را تلفظ کنید، ETA یا ETA خوب است.

Now you're probably wondering, well, what's ETA?

اکنون احتمالاً از خود می‌پرسید، خوب، ETA چیست؟

This stands for estimated time of arrival.

این نشان دهنده زمان تخمینی ورود است.

So your ETA, the ETA or someone,  something's ETA is the estimated  

بنابراین ETA شما، ETA یا کسی، ETA چیزی،

time of arrival for at someone or  something when it's expected to arrive.

زمان تخمینی رسیدن به فرد یا چیزی است که انتظار می‌رود وارد شود.

So let's say we're talking about a  project and your boss wants to know  

بنابراین فرض کنید در مورد یک پروژه صحبت می‌کنیم و رئیس شما می‌خواهد بداند

when this project will arrive  in his inbox or on his desk.

این پروژه چه زمانی در صندوق ورودی یا روی میزش می‌رسد.

He could say what's the ETA and he could  just say the if it's obvious you're talking  

او می‌تواند بگوید ETA چیست و فقط می‌تواند بگوید اگر واضح است که

about the project, he could say what's your ETA  because you're the one submitting the project.

درباره پروژه صحبت می‌کنید، می‌تواند بگوید ETA شما چیست، زیرا شما کسی هستید که پروژه را ارسال می‌کنید.

Or he could say what's the project's ETA.

یا می تواند بگوید ETA پروژه چیست.

So the ETA belongs to the project.

بنابراین ETA متعلق به پروژه است.

So you need that possessive  what's the project's ETA?

بنابراین به آن مالکیت نیاز دارید ETA پروژه چیست؟

And they all have the same meaning.

و همه آنها معنی یکسانی دارند.

We commonly use this with friends or coworkers,  

ما معمولاً از این با دوستان یا همکاران،

family members to let them know  when we're going to arrive.

اعضای خانواده استفاده می‌کنیم تا به آنها اطلاع دهیم چه زمانی قرار است وارد شویم.

So let's say you were supposed to be at  your family's house at 7:00 for dinner,  

بنابراین فرض کنید قرار بود ساعت ۷:۰۰ برای شام در خانه خانواده‌تان باشید،

but you're running late.

اما دیر می‌کنید.

You could send them a text  message and say running late.

می‌توانید برایشان پیامک بفرستید و بگویید دیر شد.

Google says my ETA is 642 or 15 minutes now.

گوگل می گوید که ETA من اکنون 642 یا 15 دقیقه است.

Google says because when you put something in a  GPS, Google will tell you or whatever you use,  

Google می‌گوید چون وقتی چیزی را در GPS قرار می‌دهید، Google به شما یا هر چیزی که استفاده می‌کنید به شما می‌گوید،

Google will tell you when  you're expected to arrive.

Google به شما می‌گوید چه زمانی انتظار می‌رود وارد شوید.

That's your ETA.

این ETA شماست.

What's their ETA?

ETA آنها چیست؟

OK, ETA ETA 11 minutes.

خوب، ETA ETA 11 دقیقه.

Now let's do an imitation exercise so you  can practice your pronunciation as well.

اکنون بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را نیز تمرین کنید.

So I'm going to say each sentence  again, and then I want you to repeat  

بنابراین من می‌خواهم هر جمله را دوباره بگویم، و سپس از شما می‌خواهم که

the sentence out loud and try to imitate  my pronunciation as closely as possible.

جمله را با صدای بلند تکرار کنید و سعی کنید تا حد امکان تلفظ من را تقلید کنید.

And I'll say each sentence three times.

و هر جمله را سه بار می گویم.

Let's do that right now.

بیایید همین الان این کار را انجام دهیم.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

That's St's pretty sketchy.

این سنت بسیار ناب است.

That's St's pretty sketchy.

این سنت بسیار ناب است.

That's St's pretty sketchy.

این سنت بسیار ناب است.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

Amazing job.

کار شگفت انگیز

Now remember, we're using the lazy  way, the smart way to become fluent,  

اکنون به یاد داشته باشید، ما از روش تنبلی استفاده می‌کنیم، روش هوشمندانه‌ای برای مسلط شدن،

and the lazy way is to improve all  areas of your English at the same time.

و راه تنبلی این است که همه حوزه‌های انگلیسی خود را همزمان بهبود ببخشید.

Let's do that by reading a news article together.

بیایید این کار را با خواندن یک مقاله خبری با هم انجام دهیم.

First, let's read the headline.

ابتدا تیتر را بخوانیم. طبق تحقیقات جدید،

Coffee could be more than a morning  pick me up according to new research.

قهوه ممکن است بیشتر از یک صبح باشد .

Now let's start with this word right  here because you're probably looking  

حالا بیایید با این کلمه شروع کنیم، زیرا احتمالاً

at this and wondering what  is this or what does it mean?

به این موضوع نگاه می‌کنید و می‌پرسید این چیست یا به چه معناست؟

Well, first of all, let's identify  what part of speech this is.

خوب، اول از همه، بیایید تشخیص دهیم که این چه بخشی از گفتار است.

So we have all morning pick me up.

بنابراین ما تمام صبح فرصت داریم مرا ببریم.

So this word functions as a noun pick me up  morning tells you what type of pick me up.

بنابراین این کلمه به‌عنوان یک اسم عمل می‌کند صبح به شما می‌گوید چه نوع pick me up.

A pick me up pick me up is  something usually food or drink,  

برداشتن من را بلند کنید چیزی است که معمولاً غذا یا نوشیدنی است،

in this case coffee, something that  boosts your energy or mood Boost,  

در این مورد قهوه، چیزی که انرژی یا خلق و خوی شما را تقویت می کند،

of course, means increases or improves,  increases your energy, improves your mood.

البته به معنای افزایش یا بهبود، افزایش انرژی و بهبود خلق و خوی شماست.

So this woman, she looks a little tired.

بنابراین این زن، کمی خسته به نظر می رسد. به

She looks like she could use.

نظر می رسد که می تواند استفاده کند. از

Use AH.

ق.

Pick me up.

منو بلند کن

Ah, pick me up.

آه، من را بردارید.

Now this is the noun form.

حالا این شکل اسم است.

We commonly use this as a verb.

ما معمولاً از این به عنوان یک فعل استفاده می کنیم.

So let's review the sentence where  we could change the noun to a verb.

بنابراین بیایید جمله ای را که در آن می توانیم اسم را به فعل تغییر دهیم، مرور کنیم.

Coffee could do more than  pick you up, then pick you up.

قهوه می‌تواند بیشتر از این باشد که شما را بلند کند، سپس شما را بلند کند.

So coffee can pick you up, boost your  mood or energy, and do other things.

بنابراین قهوه می تواند شما را جذب کند، روحیه یا انرژی شما را تقویت کند و کارهای دیگری انجام دهد.

So that's the do more than pick you up.

بنابراین این کار بیشتر از انتخاب شماست.

So we use the verb be with  a noun because it's a state,  

بنابراین ما از فعل be با اسم استفاده می‌کنیم زیرا حالتی است،

but do with the verb because it's an action.

اما با فعل انجام می‌دهیم زیرا یک عمل است.

So first thing in the morning, this tired  woman could say I need a pick me up.

بنابراین، اول صبح، این زن خسته می‌تواند بگوید که باید مرا ببرم.

I need a pick me up.

من نیاز دارم که مرا بلند کند

So in this case, is it a noun or a verb?

پس در این صورت اسم است یا فعل؟

Well, you see this article here.

خوب، شما این مقاله را اینجا می بینید.

So that tells you it's a noun.

بنابراین به شما می گوید که یک اسم است.

And our verb is need.

و فعل ما نیاز است.

You need something.

شما به چیزی نیاز دارید.

You need a noun.

شما به یک اسم نیاز دارید.

I need a pick me up.

من نیاز دارم که مرا بلند کند

Does that describe you first thing in the morning?

آیا این اول صبح شما را توصیف می کند؟

Do you think to yourself, I need a pick me  up, something to boost your energy or mood?

آیا با خود فکر می‌کنید، من به چیزی برای تقویت انرژی یا خلق و خوی شما نیاز دارم؟

If that describes you, put that's me.

اگر این شما را توصیف می کند، بنویسید که من هستم.

Put that's me, that's me in the comments.

این من هستم، آن من هستم در نظرات قرار دهید.

And don't worry about taking these notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

و نگران گرفتن این یادداشت ها نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم.

You can find a link in the description.

می توانید یک لینک در توضیحات پیدا کنید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

A morning cup of coffee may  do more than just perk you up.

یک فنجان قهوه صبحگاهی ممکن است بیش از اینکه شما را شاد کند، انجام دهد.

Ah, notice here coffee could  do more than pick you up,  

آه، توجه داشته باشید که در اینجا قهوه می‌تواند کاری بیشتر از بلند کردن شما داشته باشد،

but they just changed the word pick you  up to perk you up to perk 1UP means to  

اما آنها فقط کلمه pick you  را تغییر دادند تا شما را بالا ببرند و به perk 1UP به معنای این است که

make you feel more alert or energetic, so it  has a very similar meaning to pick you up.

احساس هوشیاری یا انرژی بیشتری داشته باشید، بنابراین معنای بسیار مشابهی دارد که شما را بلند کند. .

Pick you up also includes your mood,  

بلند کردن شما شامل حال و هوای شما نیز می‌شود،

whereas perk you up is really just  about your energy and alertness.

در حالی که لذت بردن شما در واقع فقط مربوط به انرژی و هوشیاری شماست.

But we don't use it as a noun.

اما ما از آن به عنوان اسم استفاده نمی کنیم.

So you can say I need a perk me up.

بنابراین شما می توانید بگویید که من به یک perk me up نیاز دارم.

It does not exist in English,  

در انگلیسی وجود ندارد،

even though you can say I need a pick me  up and it sounds very natural and common.

حتی اگر می‌توانید بگویید من به من نیاز دارم و بسیار طبیعی و معمولی به نظر می‌رسد.

So don't use this as a noun.

پس از این به عنوان اسم استفاده نکنید.

You can use it as a verb.

می توانید از آن به عنوان فعل استفاده کنید.

And there's also an adjective that's  derived from the verb, which is perky.

و همچنین یک صفت وجود دارد که از فعل مشتق شده است که پرکی است.

Have you heard this?

آیا این را شنیده اید؟

You're very perky today.

تو امروز خیلی باحالی

You could say this to your friends,  your Co worker, your spouse.

می‌توانید این را به دوستانتان، همکارتان، همسرتان بگویید.

You're very perky today.

تو امروز خیلی باحالی

That means lively and full of positive energy.

یعنی سرزنده و پر از انرژی مثبت.

Full of positive energy  because it's a positive thing.

پر از انرژی مثبت، زیرا این یک چیز مثبت است.

You're very perky today.

تو امروز خیلی باحالی

Let's continue.

ادامه دهیم.

Moderate amounts of caffeine intake here.

در اینجا مقادیر متوسطی از کافئین مصرف کنید.

Caffeine intake.

مصرف کافئین

You can replace the word intake with consumption.

می توانید کلمه مصرف را جایگزین مصرف کنید.

So caffeine consumption is how much  caffeine caffeine you consume, consume.

بنابراین مصرف کافئین میزان کافئین کافئین مصرفی شما است.

So the verb is consume.

پس فعل مصرف است.

The noun is consumption, so if you  wanted to use the verb for intake,  

اسم مصرف است، بنابراین اگر می‌خواهید از این فعل برای مصرف استفاده کنید،

it would be how much caffeine you take  in, which would be your caffeine intake.

مقدار کافئینی است که مصرف می‌کنید، یعنی میزان مصرف کافئین شما.

I think that consumption would be the more  commonly and easily understood word choice.

من فکر می‌کنم که مصرف کلمه‌ای رایج‌تر و راحت‌تر است.

So I wrote that here for you.

بنابراین من آن را اینجا برای شما نوشتم.

And what about you?

و شما چطور؟

How would you describe your caffeine  intake, your caffeine consumption?

مصرف کافئین، مصرف کافئین خود را چگونه توصیف می کنید؟

Is it low, moderate, which means  medium, not too low, not too high?

آیا آن کم است، متوسط، یعنی متوسط، نه خیلی کم، نه خیلی زیاد؟

Or is it high, low, moderate or high?

یا زیاد، کم، متوسط ​​یا زیاد است؟

So you can share that or put  how many cups you consume,  

بنابراین می‌توانید آن را به اشتراک بگذارید یا تعداد فنجان‌هایی را که مصرف می‌کنید بریزید

how many cups you drink would be  the everyday way of saying that.

.

How many cups you drink per day or  per morning, Feel free to share.

چند فنجان در روز یا هر روز صبح می نوشید، با خیال راحت به اشتراک بگذارید.

As for me, if you're curious, it's one only one  

در مورد من، اگر کنجکاو هستید، فقط یک

in the morning and then I switch to  tea, which I'm drinking right now.

صبح است و سپس به چای روی می‌آورم که همین الان دارم می‌نوشم.

Moderate amounts of caffeine intake consumption  about 3 cups of coffee or tea a day.

مقدار متوسط ​​مصرف کافئین، حدود 3 فنجان قهوه یا چای در روز.

So notice they define what they  consider to be a medium amount of coffee  

بنابراین توجه کنید که آنها میزان مصرف متوسط ​​قهوه را تعریف می کنند

consumption, which is 3 cups.

که 3 فنجان است.

Does that align with your definition?

آیا این با تعریف شما مطابقت دارد؟

Is that what you would view a medium amount to be?

آیا این چیزی است که به نظر شما یک مقدار متوسط ​​است؟

And then based on that, how would  you rate yours low, medium or high?

و سپس بر اساس آن، چگونه به میزان کم، متوسط ​​یا زیاد خود امتیاز می دهید؟

I guess mine would be low or very low.

حدس می زنم مال من کم یا خیلی کم باشد.

So moderate amounts of caffeine  consumption intake were associated  

بنابراین مقادیر متوسط ​​مصرف کافئین

with a lower risk of developing  cardio metabolic multi morbidity.

با خطر کمتر ابتلا به بیماری چندگانه متابولیک قلبی مرتبط بود.

This is a mouthful.

این یک لقمه است.

Have you heard someone say that before  to describe something as a mouthful?

آیا قبلاً شنیده‌اید که کسی این حرف را بزند تا چیزی را به عنوان یک لقمه توصیف کند؟

Well, that means it's difficult  to say, even for a native speaker.

خوب، این بدان معناست که گفتن آن حتی برای یک زبان مادری دشوار است.

So if you are looking at this and you're  thinking what, how would I say that?

بنابراین، اگر به این موضوع نگاه می‌کنید و به چه چیزی فکر می‌کنید، چگونه می‌توانم آن را بگویم؟

Don't worry, it's difficult for me.

نگران نباش برای من سخت است.

And it would be difficult for any native speaker  who is not a subject matter expert, who is not  

و برای هر زبان مادری که متخصص موضوع نیست،

a doctor or a nutritionist or someone who would  regularly use this word, these two words, because  

پزشک یا متخصص تغذیه یا کسی که مرتباً از این کلمه، این دو کلمه استفاده می‌کند، دشوار خواهد بود، زیرا به

I promise you, I have never said them before in my  life and I don't truly understand what they mean.

شما قول می‌دهم، قبلاً هرگز آنها را نگفته‌ام. زندگی من و من واقعاً معنی آنها را نمی فهمم.

So we could describe this as a mouthful.

بنابراین ما می توانیم این را به عنوان یک لقمه توصیف کنیم.

Now, I'll just teach you an easy trick of how  

اکنون، من فقط یک ترفند آسان را به شما آموزش می‌دهم که چگونه می‌توانم

I would approach pronouncing this  because yes, it's difficult for me.

این را تلفظ کنم، زیرا بله، برای من سخت است.

What I would do is I would look  for the individual words first.

کاری که من انجام می دهم این است که ابتدا به دنبال تک تک کلمات می گردم.

So I understand multi now here I didn't  understand this full word at first,  

بنابراین من اکنون اینجا چند را می‌فهمم، ابتدا این کلمه را کامل متوجه نشدم،

but I understood this morbid,  morbid, and I know how to say it.

اما این را مرضی، مرضی، و می‌دانم چگونه بگویم.

And then I think, OK, well, how would  I add this sound Eddy morbidity?

و سپس فکر می‌کنم، خوب، خوب، چگونه می‌توانم این بیماری ادی صدا را اضافه کنم؟

And then I have to think about how these sounds  would go together and then I can add the next one.

و سپس باید به این فکر کنم که چگونه این صداها با هم ترکیب می شوند و سپس می توانم صدای بعدی را اضافه کنم.

Now I listen to the audio dictionary pronunciation  of this to make sure my pronunciation was correct.

اکنون به تلفظ دیکشنری صوتی این مورد گوش می‌دهم تا مطمئن شوم که تلفظ من درست بوده است.

I'm only sharing this so you have some  strategies to improve your pronunciation.

من فقط این را به اشتراک می‌گذارم تا شما چند استراتژی برای بهبود تلفظ خود داشته باشید.

You do not need to add this  to your speech or practice the  

لازم نیست این را به گفتار خود اضافه کنید یا

pronunciation of this because you  will not use this in your speech.

تلفظ آن را تمرین کنید زیرا از آن در سخنرانی خود استفاده نخواهید کرد.

So let's continue.

پس بیایید ادامه دهیم. سرپرست این مطالعه گفت:

And the article does talk about what this is  and why it's important, said the study's lead.

و مقاله در مورد چیستی و چرایی اهمیت آن صحبت می‌کند.

Author.

نویسنده

Cardio metabolic multi morbidity, or CM.

چند بیماری متابولیک قلبی یا CM.

Now we can simply refer to it as CM  and this is what native speakers do.

اکنون می‌توانیم به سادگی به آن به عنوان CM اشاره کنیم و این همان کاری است که افراد بومی انجام می‌دهند.

When something is a mouthful, difficult to say,  

وقتی چیزی لقمه‌ای است و گفتنش سخت است،

we turn it into an acronym and  then now I only have to say CM.

آن را به یک مخفف تبدیل می‌کنیم و اکنون فقط باید CM را بگویم.

So they're going to tell us what  this is because the average person,  

بنابراین آنها به ما خواهند گفت که این چیست، زیرا یک فرد معمولی،

myself included, does not know  what this is, is the coexistence.

از جمله خود من، نمی‌داند که این چیست، همزیستی است.

So the existence of two things at  the same time, that's coexistence.

بنابراین وجود دو چیز به طور همزمان، همزیستی است.

The coexistence of at least two cardio metabolic  

وجود حداقل دو بیماری متابولیک قلبی

diseases such as coronary heart disease,  stroke and type 2 diabetes, diabetes.

مانند بیماری عروق کرونر قلب، سکته مغزی و دیابت نوع 2، دیابت.

OK.

So CM is the existence of two diseases  such as these commonly known diseases.

باشه

بنابراین CM وجود دو بیماری مانند این بیماری های رایج شناخته شده است.

That's all we need to know about that,  and we'll call it CM going forward.

این تنها چیزی است که باید در مورد آن بدانیم، و در آینده آن را CM می نامیم.

Researchers analyze data from about  180,000 people in the UK Biobank,  

محققان داده‌های مربوط به 180000 نفر را در Biobank بریتانیا،

a large biomedical database and research  resource that follows people long term.

یک پایگاه داده بزرگ زیست پزشکی و منبع تحقیقاتی که افراد را درازمدت دنبال می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌کنند.

So this is the definition  of what the UK Biobank is.

بنابراین این تعریفی است که Biobank بریتانیا چیست.

Because the average person like  me does not know what this is.

چون آدم معمولی مثل من نمی داند این چیست.

And I had no idea what the UK Biobank  or even a biobank in general is.

و من هیچ ایده ای نداشتم که Biobank UK یا حتی یک biobank به طور کلی چیست.

So it's helpful to define it  for native speakers as well.

بنابراین، تعریف آن برای افراد بومی زبان نیز مفید است.

Those involved did not have CM  at the outset, OK, the outset.

کسانی که درگیر بودند، در ابتدا CM نداشتند، بسیار خوب، همان ابتدا.

This means at the very beginning.

این یعنی در همان ابتدا.

So when they joined or registered for  the biobank, that would be the outset.

بنابراین هنگامی که آنها به Biobank ملحق شدند یا برای آن ثبت نام کردند ، این شروع کار خواهد بود.

You can use this whenever there's an official  start or beginning of something such as a project.

هر زمان که شروع یا شروع رسمی چیزی مانند یک پروژه باشد، می‌توانید از این استفاده کنید.

That's an easy thing that  has a start and a finish.

این یک چیز آسان است که شروع و پایانی دارد.

So at the outset would be at the beginning.

بنابراین در ابتدا در ابتدا خواهد بود.

And notice that preposition choice  

و در ابتدا به آن انتخاب حرف اضافه توجه کنید

at the beginning because you  would actually say in the middle.

زیرا در واقع در وسط می گویید.

But what about end, at the end, at the end.

اما در مورد پایان، در پایان، در پایان چه می شود.

So you have a different preposition  choice for in the middle.

بنابراین یک حرف اضافه متفاوت برای وسط دارید.

I don't know why you just do at the  beginning, in the middle, at the end.

من نمی دانم چرا شما فقط در ابتدا، در وسط، در پایان انجام می دهید.

So the project was fully funded at the outset,  which means at the beginning of the project.

بنابراین، پروژه در ابتدا به طور کامل تأمین مالی شد، که به معنای ابتدای پروژه است.

You can use these 3 words as an preposition  phrase and put it at the beginning.

می‌توانید از این 3 کلمه به عنوان یک عبارت اضافه استفاده کنید و آن را در ابتدا قرار دهید.

At the outset, the project was fully funded.

در ابتدا، این پروژه به طور کامل تامین شد.

You could change this to at the end.

شما می توانید این را در پایان تغییر دهید.

You can even make a comparison and say it  wasn't fully funded at the outset outset,  

حتی می‌توانید مقایسه کنید و بگویید که در ابتدا بودجه به طور کامل تامین نشده است،

but it was at the end, for example.

اما برای مثال، در پایان بوده است.

So for understanding the article we're reviewing,  the important thing to remember is that.

بنابراین برای درک مقاله ای که در حال بررسی آن هستیم، نکته مهمی که باید به خاطر بسپارید این است. .

The.

People in this biobank, they did not have CM,  

افرادی که در این بیوبانک هستند، زمانی که در ابتدا به بانک زیستی ملحق شدند، CM نداشتند،

they did not have these types of diseases  when they joined the biobank at the outset.

این نوع بیماری ها را نداشتند .

So remember that and let's  continue the information included.

بنابراین آن را به خاطر بسپارید و بیایید اطلاعات ارائه شده را ادامه دهیم.

So the information about  the people in the biobank,  

بنابراین، اطلاعات مربوط به افراد موجود در بیوبانک،

the information included the participants.

اطلاعات شامل شرکت‌کنندگان نیز می‌شود.

The participants, these are the  people participating in the biobank.

شرکت‌کنندگان، اینها افرادی هستند که در بیوبانک شرکت می‌کنند.

You participate in something, but the  noun is participant and of course plural.

شما در چیزی شرکت می کنید، اما اسم شرکت کننده و البته جمع است.

It's plural here because  there were 180,000 people.

اینجا جمع است زیرا 180000 نفر بودند.

So it's plural.

پس جمع است.

There are many participants and the  possessive mark is after the plural  

شرکت‌کنندگان زیادی وجود دارند و علامت مالکیت بعد از جمع است

to show that this information  belongs to the participants.

تا نشان دهد این اطلاعات متعلق به شرکت‌کنندگان است.

The information included the  participants self reported  

این اطلاعات شامل

caffeine consumption through  coffee or black or green tea.

مصرف‌کنندگان کافئین از طریق قهوه یا چای سیاه یا سبز بود.

Now if it's self reported, it means that I  tell you that I drink 1 cup of coffee per day.

حالا اگر خود گزارش شده باشد، به این معناست که به شما می‌گویم که روزی 1 فنجان قهوه می‌نوشم.

But you have to believe  that my information is true.

اما باید باور کنید که اطلاعات من درست است.

I could be lying to you.

ممکنه بهت دروغ بگم در

I could actually drink 12 cups and tell you I  only drink one because I think it sounds better.

واقع می‌توانم ۱۲ فنجان بنوشم و به شما بگویم که فقط یک فنجان می‌نوشم، زیرا فکر می‌کنم بهتر به نظر می‌رسد.

So that is self reported.

بنابراین خود گزارش شده است.

Self reported caffeine consumption.

مصرف کافئین توسط خود گزارش شده است.

Oh we already learned this.

اوه ما قبلاً این را یاد گرفتیم.

Isn't that nice?

این خوب نیست؟

Notice they changed the  word intake to consumption.

توجه کنید که آنها کلمه مصرف را به مصرف تغییر دادند.

They previously used intake.

آنها قبلا از مصرف استفاده می کردند.

Now they're using consumption.

حالا از مصرف استفاده می کنند.

It is the same thing self reported caffeine  not entail intake consumption intake.

این همان چیزی است که کافئین خود گزارش شده است و مستلزم مصرف مصرفی نیست.

Remember that's how much caffeine  they consume or they take in.

به یاد داشته باشید که این میزان مصرف یا مصرف کافئین است.

But consume or consumption is the more common.

اما مصرف یا مصرف رایج‌تر است.

Self reported caffeine consumption  through coffee or black or green tea.

مصرف کافئین خود از طریق قهوه یا چای سیاه یا سبز گزارش شده است.

And the CM remember the diseases they  developed through their primary care data,  

و CM بیماری‌هایی را که از طریق داده‌های مراقبت‌های اولیه،

hospital records and death certificates.

سوابق بیمارستانی و گواهی‌های مرگ ایجاد کرده‌اند به خاطر می‌آورد.

So this is the information that's included  on the participants who are in the biobank.

بنابراین این اطلاعاتی است که در مورد شرکت‌کنندگانی که در biobank هستند گنجانده شده است.

And remember they do not have these diseases  when they join the biobank at the outset.

و به یاد داشته باشید که وقتی در ابتدا به بانک زیستی ملحق می شوند، این بیماری ها را ندارند.

But later on, because this is a long term study,  it could follow this participant for 20 years.

اما بعداً، چون این یک مطالعه طولانی مدت است، می‌تواند این شرکت‌کننده را به مدت 20 سال دنبال کند.

So at the outset they don't have a disease,  

بنابراین در ابتدا بیماری ندارند،

but within that 20 year period of being in  the biobank they could develop a disease.

اما در مدت 20 سال حضور در بانک زیستی ممکن است به بیماری مبتلا شوند.

ACM, the risk was reduced.

ACM، خطر کاهش یافت.

So the risk of developing one of  these diseases developing ACM,  

بنابراین خطر ابتلا به یکی از این بیماری‌ها که باعث ایجاد ACM می‌شود،

the risk was reduced by 48.1%  if they had three cups a day.

اگر سه فنجان در روز می‌نوشیدند، خطر ابتلا به آن تا 48.1 درصد کاهش می‌یابد.

Remember, they described this  as moderate, a medium amount,  

به یاد داشته باشید، آنها این را به عنوان مصرف متوسط، متوسط،

moderate consumption, moderate intake or  40.7% if they had 200 or 300 milligrams of  

مصرف متوسط، مصرف متوسط ​​یا 40.7 درصد در صورتی که روزانه 200 یا 300 میلی گرم

caffeine daily compared with people who  didn't drink or or drank less than one.

کافئین مصرف می کردند، در مقایسه با افرادی که کمتر از یک نوشیدنی یا کمتر از یک کافئین مصرف می کردند، توصیف کردند.

Cup.

جام.

So I've highlighted drink, drank and then  what's the past participle drink, drank, drunk?

بنابراین من نوشیدنی، نوشیده و سپس  نوشیدنی ، نوشیدنی، مشروب ماضی چیست؟

I had it here.

So hopefully you knew that drink drank drunk.

اینجا داشتمش

بنابراین امیدواریم که می دانستید که نوشیدنی مست شده است.

So let's say your friend or family  member offers you a cup of coffee or  

بنابراین فرض کنید دوست یا یکی از اعضای خانواده‌تان یک فنجان قهوه یا چای به شما پیشنهاد می‌دهد

cup of tea and you want to politely decline that.

و شما می‌خواهید مودبانه آن را رد کنید.

You can say Oh no thanks, I've  already drunk 3 cups today.

می‌توانید بگویید اوه نه، متشکرم، من امروز ۳ فنجان نوشیده‌ام.

So what verb tense is this first one?

پس این اولی چه زمان فعل است؟

I've already drunk 3 cups today.

من امروز 3 فنجان نوشیده ام.

It's the present.

حال حاضر است.

Perfect.

عالی

Because these cups, that's  a completed pass action.

زیرا این فنجان‌ها، یک عمل پاس کامل است.

You've consumed them, but  there's a result in the present.

شما آنها را مصرف کرده‌اید، اما نتیجه‌ای در حال حاضر وجود دارد.

The result being that you  no longer want more coffee.

نتیجه این است که دیگر قهوه بیشتری نمی‌خواهید.

I've already drunk 3 cups today.

من امروز 3 فنجان نوشیده ام.

You can absolutely use drunk in the third form.

شما کاملاً می توانید از حالت مستی در شکل سوم استفاده کنید.

Now.

در حال حاضر.

It's most common to use have for native speakers.

رایج ترین استفاده از آن برای افراد بومی است.

That doesn't mean you shouldn't or can't say this.

این بدان معنا نیست که شما نباید یا نمی توانید این را بگویید.

You absolutely can.

شما کاملا می توانید.

Is the correct choice, but native  speakers generally chain drunk to had.

انتخاب درستی است، اما افراد بومی به طور کلی به صورت زنجیره ای مست هستند.

No thanks.

I've already had three cups today.

نه ممنون

من امروز سه فنجان خورده ام.

How many cups have you had today?

امروز چند فنجان خوردی؟

Oh, I've already had one.

اوه من قبلا یکی داشتم

I just had one.

من فقط یکی داشتم

I want to have one.

من می خواهم یکی داشته باشم.

So we generally use have.

بنابراین ما به طور کلی از have استفاده می کنیم.

But of course you can use drink, drink drunk.

اما البته شما می توانید از نوشیدنی استفاده کنید، نوشیدنی مست.

Now you can also use the verb to consume  because you consume food or beverages.

اکنون می‌توانید از فعل مصرف کردن نیز استفاده کنید زیرا غذا یا نوشیدنی مصرف می‌کنید.

I think it sounds a little more formal or  

فکر می‌کنم کمی رسمی‌تر یا فنی‌تر به نظر می‌رسد

technical and not the most  common in day-to-day speech.

و رایج‌ترین آن در گفتار روزانه نیست.

It wouldn't be that common in just a  regular everyday situation for someone  

فقط در یک موقعیت معمولی روزمره معمول نیست که کسی به

to offer you a cup of coffee and you say no  thanks, I've already consumed 3 cups today.

شما یک فنجان قهوه پیشنهاد دهد و شما بگویید نه، متشکرم، من امروز 3 فنجان مصرف کرده ام.

You can.

شما می توانید. از

It's grammatically cranked, but it sounds  a little formal or a little technical.

نظر گرامری ناقص است، اما کمی رسمی یا فنی به نظر می رسد.

What do I mean by technical?

منظور من از فنی چیست؟

Well, a medical Doctor Who's assessing your health  may ask you questions about your consumption,  

خوب، یک پزشک پزشکی که سلامت شما را ارزیابی می‌کند ممکن است از شما در مورد مصرفتان سؤال بپرسد،

so in that sense it's more formal or technical.

بنابراین از این نظر بیشتر رسمی یا فنی است.

In everyday usage, drink.

در استفاده روزمره، بنوشید. یا

Or.

Have which is in my opinion the most common.

داشته باشید که به نظر من رایج ترین است.

The methodology is strong.

روش شناسی قوی است.

So the methodology being  how they got these results.

بنابراین روش این است که آنها چگونه به این نتایج دست یافته اند.

So the methodology that the study used.

بنابراین روش شناسی که مطالعه استفاده کرد.

The methodology is strong and the  results line up with existing data.

روش‌شناسی قوی است و نتایج با داده‌های موجود مطابقت دارد.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

Here?

اینجا؟

The results line up with.

نتایج با.

This is another way of saying  the results are consistent with.

این روش دیگری است برای گفتن اینکه نتایج مطابقت دارند.

So notice using consistent.

بنابراین به استفاده از سازگار توجه کنید.

You need the verb to be to  be consistent results plural.

شما به فعل to be to be consent results به صورت جمع نیاز دارید.

So of course you need the third form.

پس مطمئناً به فرم سوم نیاز دارید.

Plural are consistent with existing data.

جمع با داده های موجود سازگار است.

So if they're consistent with, if they  line up with, it means they match.

بنابراین، اگر آنها مطابقت داشته باشند، اگر با آنها همخوانی داشته باشند، به این معنی است که مطابقت دارند.

They go together, the methodology is strong,  

آنها با هم هستند، روش شناسی قوی است،

and the results line up with are consistent with  existing data about caffeine and heart health.

و نتایج مطابق با داده های موجود در مورد کافئین و سلامت قلب است.

So the existing data they already have match  the new results they have from this study.

بنابراین داده‌های موجود که از قبل دارند با نتایج جدیدی که از این مطالعه دارند مطابقت دارد.

But there are still questions about the extent of  the connection between caffeine and heart health.

اما هنوز سؤالاتی در مورد میزان ارتباط بین کافئین و سلامت قلب وجود دارد.

The extent of is asking, well,  how much of A connection is there?

وسعت این سوال پرسیده می شود، خوب، چه مقدار از یک اتصال وجود دارد؟

Yes, they produce these results with the study,  

بله، آنها این نتایج را با مطالعه به دست می‌آورند،

but how much of A connection is there  between caffeine and heart health?

اما چقدر ارتباط بین کافئین و سلامت قلب وجود دارد؟

So I wrote those meanings there.

بنابراین من آن معانی را در آنجا نوشتم.

So again, the extent of the connection  is the degree or range of the connection,  

بنابراین، مجدداً، میزان اتصال درجه یا محدوده اتصال،

the amount of the connection, how  much of A connection is there.

میزان اتصال، میزان  اتصال A وجود دارد.

We commonly use the expression to an  extent when we want to limit something.

معمولاً وقتی می‌خواهیم چیزی را محدود کنیم، تا حدی از عبارت استفاده می‌کنیم.

So you can say I agree with you if  you just end there, I agree with you.

بنابراین می‌توانید بگویید من با شما موافقم، اگر به همین جا ختم کنید، من با شما موافقم. به

That sounds like 100% is a fact.

نظر می رسد که 100٪ یک واقعیت است.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Now, if you say I agree with you to  an extent, it limits the agreement.

حالا، اگر بگویید تا حدی با شما موافقم ، توافق را محدود می‌کند.

I don't know if there's a specific number  

نمی‌دانم عدد خاصی وجود دارد

I can tell you that now means I 80%  agree with you or I 50% agree with you.

می‌توانم به شما بگویم که اکنون به این معنی است که ۸۰٪ با شما موافقم یا ۵۰٪ با شما موافقم.

I don't think that exists, but it  just limits, it limits the agreement.

فکر نمی‌کنم وجود داشته باشد، اما فقط توافق را محدود می‌کند.

So I can only say it's less than 100%.

بنابراین فقط می توانم بگویم که کمتر از 100٪ است.

So it might be that there's one  thing that you said that I agree  

بنابراین ممکن است یک چیز وجود داشته باشد که شما گفتید که من

with, but you said three other  things that I don't agree with.

با آن موافقم، اما سه چیز دیگر گفتید که من با آن موافق نیستم.

Or those numbers could be completely different.

یا این اعداد می توانند کاملاً متفاوت باشند.

It could be 3 things I agree with, one thing  I don't, two things I do, two things I don't.

ممکن است 3 چیز باشد که با آن موافقم، یک چیز نه، دو کار که انجام می دهم، دو چیز که موافق نیستم.

So the combination of the numbers is not  known, but in some way it limits the statement.

بنابراین ترکیب اعداد مشخص نیست، اما به نوعی بیانیه را محدود می کند.

So this is a very powerful thing to say.

بنابراین این یک چیز بسیار قدرتمند برای گفتن است.

If you say, for example,  the project was a success,  

برای مثال، اگر بگویید، پروژه موفقیت آمیز بود،

to be a success, the project was a  success, that's a statement, 100%.

برای موفقیت، پروژه موفقیت آمیز بود، این یک جمله است، 100%.

But then if you add on to an extent, uh  oh, we know that there were some parts  

اما اگر تا حدی اضافه کنید، اوه اوه، می‌دانیم که برخی از بخش‌های

of the project that were 100% successful,  but there were other parts that were not.

پروژه 100% موفق بودند، اما بخش‌های دیگری هم نبودند.

So it's very powerful 3 words that you can add on  to a statement to change the meaning, for example.

بنابراین 3 کلمه بسیار قدرتمندی است که می‌توانید مثلاً برای تغییر معنی به یک عبارت اضافه کنید.

So now they're going to give an example of how  there's still questions on the extent, the amount  

بنابراین اکنون آنها می‌خواهند مثالی بزنند که چگونه هنوز سؤالاتی در مورد میزان، مقدار

of the, the connection, for example, perhaps  those more likely to consume these substances.

، ارتباط وجود دارد، برای مثال، شاید کسانی که احتمال بیشتری برای مصرف این مواد دارند.

And notice how I said consume  is used in a more formal way.

و توجه کنید که چگونه گفتم مصرف به شکل رسمی‌تری استفاده می‌شود.

So here we're not talking about drinking  coffee just everyday with your friends.

بنابراین در اینجا ما در مورد نوشیدن قهوه فقط هر روز با دوستان خود صحبت نمی کنیم.

They're studying the consumption of coffee.

آنها در حال مطالعه در مورد مصرف قهوه هستند.

They're analyzing the consumption of coffee.

آنها در حال تجزیه و تحلیل مصرف قهوه هستند.

So in this context, although  it's an everyday action,  

بنابراین، در این زمینه، اگرچه این یک اقدام روزمره است،

they're talking about it in a  more formal or technical way.

آنها به روشی رسمی یا فنی تر در مورد آن صحبت می کنند.

Perhaps those more likely to consume  drink or have these substances,  

شاید کسانی که احتمال بیشتری برای مصرف نوشیدنی یا مصرف این مواد دارند،

coffee or tea also tend to have a healthier  diet or to be more physically active.

قهوه یا چای نیز تمایل به رژیم غذایی سالم‌تری دارند یا فعالیت بدنی بیشتری دارند.

So these are why they don't know  the extent of the connection.

بنابراین به همین دلیل است که آنها از میزان اتصال اطلاعی ندارند.

There are other things that they need to consider.

موارد دیگری نیز وجود دارد که آنها باید در نظر بگیرند.

I wrote that information for you and I also  noted that perhaps you can also say maybe  

من آن اطلاعات را برای شما نوشتم و همچنین به این نکته اشاره کردم که شاید شما هم بتوانید بگویید شاید

they have the same meaning perhaps.

آنها همین معنی را داشته باشند.

Is a little more formal.

کمی رسمی تر است

So you can think of it as the  formal way of saying maybe,  

بنابراین می‌توانید آن را به عنوان یک روش رسمی برای گفتن شاید در نظر بگیرید،

but that doesn't mean you should  only use it in formal situations.

اما این بدان معنا نیست که باید آن را فقط در موقعیت‌های رسمی استفاده کنید.

If you say perhaps or if you say  maybe in your everyday speech,  

اگر در گفتار روزمره خود بگویید شاید یا اگر می گویید شاید،

seeing perhaps doesn't sound unnatural.

شاید دیدن غیرطبیعی به نظر نرسد.

But if you want to sound a little more formal,  

اما اگر می‌خواهید کمی رسمی‌تر به نظر برسید،

especially in writing, then  you can choose perhaps.

مخصوصاً در نوشتار، می‌توانید انتخاب کنید.

Although the new study should provide comfort  to those who already have a coffee or tea habit.

اگرچه مطالعه جدید باید برای کسانی که قبلاً عادت به قهوه یا چای دارند، آرامش ایجاد کند.

What about you?

شما چطور؟

Do you have a coffee or tea?

قهوه یا چای داری؟

Habit.

عادت.

A habit of.

یک عادت از

Course is a routine behaviour  of drinking coffee or tea.

دوره یک رفتار معمول برای نوشیدن قهوه یا چای است.

I definitely have both with  a coffee and tea habit.

من قطعاً هر دو را با عادت قهوه و چای دارم.

What about you?

شما چطور؟

So it should provide comfort.

بنابراین باید راحتی را فراهم کند.

So it should make you feel good  that there could be there may be  

بنابراین باید احساس خوبی در شما ایجاد کند که ممکن است

a reduced risk of developing  CM those specific diseases.

خطر ابتلا به CM در آن بیماری‌های خاص کاهش یابد.

It isn't necessarily a sign to  start a regular caffeine routine.

لزوماً نشانه ای برای شروع یک روال معمول کافئین نیست.

So if you are someone who doesn't currently  drink coffee or tea, it's saying that.

بنابراین اگر شما فردی هستید که در حال حاضر قهوه یا چای نمی‌نوشید، این را می‌گویید.

This.

این

Article alone should not be the reason why you  start drinking coffee or tea because more research  

مقاله به تنهایی نباید دلیلی برای شروع نوشیدن قهوه یا چای باشد زیرا باید تحقیقات بیشتری

needs to be done to confirm the extent of  the connection, the amount of the connection.

انجام شود تا میزان ارتباط و میزان ارتباط تأیید شود.

But you probably already drink coffee or  tea so that can bring you some comfort.

اما احتمالاً قبلاً قهوه یا چای می‌نوشیدید تا کمی آرامش داشته باشید.

Here is that provide comfort.

اینجاست که راحتی را فراهم می کند.

You can also use bring someone comfort.

شما همچنین می توانید از آوردن یک نفر راحتی استفاده کنید.

Now the to someone is already here, so  you would say should bring comfort to you,  

اکنون به کسی از قبل اینجاست، بنابراین شما می‌گویید باید برای شما آرامش بیاورد،

should provide comfort to you  and should is our modal verb.

باید به شما آرامش بدهد و باید فعل وجهی ما است. به

That's why we have provide or bring in the  base form because it's modal plus base verb.

همین دلیل است که ما شکل پایه را ارائه کرده ایم یا آن را وارد می کنیم زیرا این فعل مُدال بعلاوه پایه است.

And again with comfort, they're  saying make you feel good.

و دوباره با خیال راحت، می‌گویند احساس خوبی به شما بده.

So instead of should provide, you  could say should make you feel good,  

بنابراین به جای ارائه باید، می‌توانید بگویید باید احساس خوبی به شما بدهد

make you feel better, perhaps to match  the specific language of the article.

، شاید برای تطابق با زبان خاص مقاله، احساس بهتری داشته باشید.

Now if you wanted to change the word comfort,  

حالا اگر می‌خواهید کلمه راحتی را تغییر دهید،

you could say should provide  reassurance, should provide relief.

می‌توانید بگویید باید اطمینان‌بخش باشد، باید تسکین دهد.

Oh.

That's a relief.

اوه

این یک تسکین است.

Now I can drink my coffee without  feeling guilty because it may, it may.

حالا می‌توانم قهوه‌ام را بدون احساس گناه بنوشم، زیرا ممکن است، ممکن است.

There's a stability and may provide protection  against certain CM certain diseases.

یک ثبات وجود دارد و ممکن است در برابر برخی بیماری‌های خاص CM محافظت کند.

So now you can feel good about  your coffee or tea habit.

بنابراین اکنون می توانید نسبت به عادت قهوه یا چای خود احساس خوبی داشته باشید.

Maybe.

Maybe that's the end of the article.

شاید.

شاید این پایان مقاله باشد.

What I'll do now is I'll read the article from  

کاری که من اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از

start to finish and you can  focus on my pronunciation.

ابتدا تا انتها می خوانم و شما می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید. طبق تحقیقات جدید،

Coffee could be more than a morning  pick me up, according to new research.

قهوه بیشتر از یک صبح است . بر اساس تحقیقات جدید،

A morning cup of coffee may do more than  just perk you up, according to new research.

یک فنجان قهوه صبحگاهی ممکن است بیشتر از اینکه شما را خوشحال کند، انجام دهد. نویسنده ارشد این مطالعه گفت:

Moderate amounts of caffeine intake, about 3  cups of coffee or tea a day, were associated  

مصرف متوسط ​​کافئین، حدود 3 فنجان قهوه یا چای در روز،

with a lower risk of developing cardio metabolic  multi morbidity, said the study's lead author.

با کاهش خطر ابتلا به بیماری‌های چندگانه متابولیک قلبی مرتبط است.

Cardio metabolic multi morbidity, or  CM, is the coexistence of at least two  

چند بیماری متابولیک قلبی یا CM، همزیستی حداقل دو

cardio metabolic diseases such as coronary  heart disease, stroke, and type 2 diabetes.

بیماری متابولیک قلبی مانند بیماری عروق کرونر قلب، سکته مغزی و دیابت نوع 2 است.

Researchers analyze data from about  180,000 people in the UK Biobank,  

محققان داده‌های مربوط به 180000 نفر را در Biobank بریتانیا،

a large biomedical database and research  resource that follows people long term.

یک پایگاه داده بزرگ زیست پزشکی و منبع تحقیقاتی که افراد را درازمدت دنبال می‌کند، تجزیه و تحلیل می‌کنند.

Those involved did not have CM at the outset.

کسانی که درگیر بودند در ابتدا CM نداشتند.

The information included the participants  self reported caffeine consumption through  

این اطلاعات شامل مصرف کافئین توسط شرکت‌کنندگان از طریق

coffee or black or green tea and the CM they  developed through their primary care data,  

قهوه یا چای سیاه یا سبز و CM بود که از طریق داده‌های مراقبت اولیه،

hospital records and death certificates.

سوابق بیمارستانی و گواهی‌های مرگ ایجاد کردند.

The risk was reduced by 48.1% if they had three  cups a day, or 40.7% if they had 200 to 300  

این خطر در صورت مصرف سه فنجان در روز، 48.1 درصد یا اگر 200 تا 300

milligrams of caffeine daily, compared with people  who didn't drink or drank less than One Cup.

میلی‌گرم کافئین در روز مصرف می‌کردند، 40.7 درصد کاهش می‌یابد، در مقایسه با افرادی که کمتر از یک فنجان نوشیدنی نمی‌نوشیدند یا نمی‌نوشیدند.

The methodology is strong, and the  results line up with existing data  

این روش قوی است و نتایج با داده‌های موجود

about caffeine and heart health.

درباره کافئین و سلامت قلب مطابقت دارد.

But there are still questions about the extent of  the connection between caffeine and heart health.

اما هنوز سؤالاتی در مورد میزان ارتباط بین کافئین و سلامت قلب وجود دارد.

For example, perhaps those more likely to consume  these substances also tend to have a healthier  

برای مثال، شاید کسانی که احتمال بیشتری برای مصرف این مواد دارند،

diet or to be more physically active, although  the new study should provide comfort to those who.

رژیم غذایی سالم‌تری دارند یا از نظر بدنی فعال‌تر هستند، اگرچه مطالعه جدید باید برای کسانی که این مواد را مصرف می‌کنند، راحت‌تر باشد. آیا

Already have a coffee or tea habit?

قبلاً عادت قهوه یا چای دارید؟

It isn't necessarily a sign to  start a regular caffeine routine.

لزوماً نشانه ای برای شروع یک روال معمول کافئین نیست.

I hope you're enjoying the  lazy way, the smart way so far.

امیدوارم از راه تنبلی، روش هوشمندانه تا کنون لذت برده باشید.

Let's keep going so you can improve all  areas of your English at the same time.

بیایید ادامه دهیم تا بتوانید همزمان همه حوزه‌های انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

Now we'll focus on vocabulary.

اکنون بر روی واژگان تمرکز خواهیم کرد.

But you won't just learn individual words,  you'll learn full phrases that natives use daily,  

اما شما فقط کلمات تکی را یاد نمی گیرید، عبارات کاملی را که بومی ها روزانه استفاده می کنند، یاد می گیرید،

and you'll hear real world clips  of natives using this vocabulary.

و کلیپ های دنیای واقعی از بومیان با استفاده از این واژگان را می شنوید.

Your first phrase to sound like a native  speaker 1 You must start using How's it going?

اولین عبارت شما که شبیه یک سخنران بومی به نظر می رسد 1 باید شروع به استفاده از How's it going کنید؟

How's it going?

حالش چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

If you've been following me for a while and if  you haven't, make sure you subscribe right now.

اگر مدتی است که من را دنبال می‌کنید و اگر این کار را نکرده‌اید، حتماً همین الان مشترک شوید.

You'll know that I teach all my  students to use How's it going?

می‌دانید که من به همه دانش‌آموزانم یاد می‌دهم که از How's it going استفاده کنند؟

Because it will instantly make  you sound like a native speaker.

زیرا فوراً باعث می‌شود شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Of course, this is a replacement to  How are you and it's used in friendly  

البته، این جایگزینی برای How are you است و در

professional situations and social contexts.

موقعیت‌های حرفه‌ای دوستانه و زمینه‌های اجتماعی استفاده می‌شود.

Yes, you can still use this  in professional situations,  

بله، همچنان می‌توانید از آن در موقعیت‌های حرفه‌ای استفاده کنید،

just make sure the atmosphere  sphere is more friendly.

فقط مطمئن شوید که فضای جو دوستانه‌تر است.

But to sound like a native speaker, you  must pronounce it like a native speaker.

اما برای اینکه شبیه یک زبان مادری به نظر برسید، باید آن را مانند یک زبان مادری تلفظ کنید.

You cannot say how is it going with spaces  between, You must say, how's it going?

شما نمی توانید بگویید که با فواصل بین آنها چطور پیش می رود ، باید بگویید چطور پیش می رود؟

How's it going?

حالش چطوره؟

So notice those sounds, How zit, zit,  you have that strong zit, How's it going?

بنابراین به آن صداها توجه کنید، چگونه زیت، زیت، شما آن صدای قوی را دارید، چطور پیش می‌رود؟

How's it going?

حالش چطوره؟

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

How's it going?

حالش چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

Keep practicing that until you're  pronouncing it just like me.

به تمرین آن ادامه دهید تا زمانی که آن را درست مثل من تلفظ کنید.

Now to answer because you will  be asked this by native speakers.

اکنون برای پاسخگویی به این دلیل که افراد بومی از شما این سوال را خواهند پرسید.

To answer, you would say  it's going plus adjective,  

برای پاسخ، می‌توانید بگویید it's going به اضافه صفت،

or you can simply use the adjective it's going.

یا می‌توانید به سادگی از صفت it's going استفاده کنید.

Notice that it's going.

توجه کنید که دارد می رود.

Make sure you get that contraction.

مطمئن شوید که آن انقباض را دارید.

Don't say it is going.

نگو که داره میره

That will not make you  sound like a native speaker.

این باعث نمی‌شود شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

It's going great.

عالی پیش میره

Good.

خوب

Pretty good, not too bad.

خیلی خوبه نه خیلی بد

OK, those are the most common options.

خوب، اینها رایج ترین گزینه ها هستند.

How's it, how's it going?

چطوره، چطوره؟

How is Andy?

اندی چطوره؟

How's it going?

حالش چطوره؟

Don't worry about taking notes because I  summarize everything in a free lesson PDF.

نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the  description #2 Do you have a sack?

می‌توانید پیوند را در توضیح شماره ۲ پیدا کنید. آیا گونی دارید؟

Do you have a sack?

گونی داری؟

Do you have a sack?

گونی داری؟

This is used to ask if someone can  give you their attention for a short  

این برای پرسیدن اینکه آیا کسی می‌تواند برای مدت کوتاهی به شما توجه کند، استفاده می‌شود،

period of time because suck is short for second.

زیرا مکیدن برای ثانیه کوتاه است.

Do you have a second?

دومی داری؟

Do you have a suck?

آیا شما مکش دارید؟

Now make sure you pronounce  that it's AK sound at the end.

اکنون مطمئن شوید که در پایان آن صدای AK است.

Suck.

مکیدن.

Repeat after me suck suck.

بعد از مکیدن من تکرار کنید.

Native speakers will often drop the  auxiliary and the subject and simply  

سخنرانان بومی اغلب کمکی و سوژه را رها می‌کنند و به سادگی

say have a SEC instead of do you have we  simply say have a suck and more casually,  

می‌گویند به جای آیا شما یک SEC دارید، ما به سادگی می‌گوییم مکش کن و

informally, we use got instead  of have got a suck, got a suck.

غیررسمی‌تر، به‌جای « دارم مکش، مکش کردم» از got استفاده می‌کنیم.

So you could come in, knock on my door and  say, hey, Jennifer, do you have a suck?

پس می‌توانی وارد شوی، در خانه‌ام را بزنی و بگویی، هی، جنیفر، آیا چیزی داری؟

If I'm available for a short period of  time, I can say sure, what's up now.

اگر برای مدت کوتاهی در دسترس باشم ، مطمئناً می‌توانم بگویم الان چه خبر است.

You can also specify what you want  to talk about in the question.

همچنین می‌توانید مشخص کنید که می‌خواهید درباره چه چیزی در سؤال صحبت کنید.

Hi Jennifer.

سلام جنیفر

Do you have a SACK to talk  about vacation requests?

آیا ساکی دارید که درباره درخواست‌های مرخصی صحبت کنید؟

So the topic of discussion is vacation requests.

بنابراین موضوع بحث درخواست های مرخصی است.

So notice it's do you have a SACK  plus infinitive 2 plus base verb?

بنابراین توجه کنید که آیا شما یک فعل پایه SACK  به اضافه مصدر 2 به اضافه دارید؟

Common infinitives are to talk about,  to discuss, to review, to go over.

مصدرهای رایج عبارتند از: صحبت کردن، بحث کردن، مرور کردن، مرور کردن.

There are many other options,  but those will get you started.

گزینه‌های بسیار دیگری وجود دارد، اما با این گزینه‌ها شما را شروع می‌کند.

Hey Jack, do you have a SEC?

هی جک، آیا SEC دارید؟

Do you have a SEC #3 what's up?

آیا SEC #3 دارید چه خبر است؟

Did you notice that I used  what's up in the last example?

آیا متوجه شدید که من از آنچه در آخرین مثال است استفاده کردم؟

Well, let's talk about what that means.

خوب، بیایید در مورد معنای آن صحبت کنیم.

This is a casual way to inquire  about someone's needs or wants.

این یک روش معمولی برای پرس و جو درباره نیازها یا خواسته‌های کسی است.

In the last example, I said, hi,  Jennifer, do you have a suck?

در آخرین مثال، من گفتم، سلام، جنیفر، آیا شما یک مکنده دارید؟

And then as a reply, sure, what's up?

و سپس به عنوان پاسخ، مطمئناً چه خبر است؟

What's up Now first, let's  talk about the pronunciation.

چه خبر حالا اول، بیایید درباره تلفظ صحبت کنیم.

What's up, What's up.

چه خبر، چه خبر.

So notice it sounds like one word and you hear  that S on what's and Sup we put it in front of up.

بنابراین توجه کنید که شبیه یک کلمه به نظر می‌رسد و می‌شنوید که S on what's و Sup آن را در مقابل قرار می‌دهیم.

What's up Repeat after me.

چه خبر بعد از من تکرار کن

What's up?

چه خبر؟

What's up?

چه خبر؟

Work on that pronunciation, because it's extremely  important to sound like a native speaker.

روی آن تلفظ کار کنید، زیرا بسیار مهم است که مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Let's review this example.

بیایید این مثال را مرور کنیم.

What's up with Jacob?

چه خبر از جیکوب؟

He seems really distracted.

او واقعاً حواسش پرت به نظر می رسد.

In this case, it's a casual way to  inquire about the status of someone,  

در این مورد، این یک روش معمولی برای پرس و جو کردن وضعیت شخصی است،

usually based on that person's behavior.

معمولاً بر اساس رفتار آن شخص.

So Jacob seems distracted.

بنابراین یعقوب حواسش پرت به نظر می رسد.

I want to know why.

من می خواهم بدانم چرا.

What's the reason?

دلیلش چیه؟

What's the status of Jacob?

وضعیت یعقوب چیست؟

What's up with Jacob?

چه خبر از جیکوب؟ به

He seems really distracted to reply.

نظر می رسد او واقعا حواسش به پاسخ دادن است.

You could say I'm not sure,  maybe he's under pressure.

می توانید بگویید مطمئن نیستم، شاید او تحت فشار است.

Or you could provide the reason, the status.

یا می توانید دلیل، وضعیت را ارائه دهید.

His father's in the hospital, so  that explains what's up with Jacob.

پدرش در بیمارستان است، بنابراین این توضیح می‌دهد که چه خبر از جیکوب.

You could also ask what's up with the conference?

همچنین می توانید بپرسید که چه خبر از کنفرانس؟

Have the speakers been determined yet?

آیا هنوز بلندگوها مشخص شده اند؟

In this case, it's a casual way to  inquire about the status of something.

در این مورد، این یک روش معمولی برای پرس و جو کردن وضعیت چیزی است.

The conference.

کنفرانس.

What's up with her?

چه خبر از او؟

What's up with Marshall?

مارشال چه خبر؟

What's up with ichabod #4?

چه خبر از ichabod #4؟

I'm on it.

من روی آن هستم.

This is a great expression, and it's  used to accept responsibility for a task.

این یک عبارت عالی است، و برای پذیرش مسئولیت یک کار استفاده می‌شود.

For the pronunciation, notice  how those sounds blend together.

برای تلفظ، به نحوه ترکیب این صداها با هم توجه کنید.

I'm on it.

من روی آن هستم.

So you take the M and you put it on and you  take the N and you put it in front of it.

بنابراین شما M را می گیرید و آن را می پوشید و N را می گیرید و آن را جلوی آن می گذارید.

I'm on it.

من روی آن هستم.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

I'm on it, I'm on it.

من در آن هستم، من در آن هستم.

You can also drop the subject  and verb and simply say on it.

همچنین می‌توانید فاعل و فعل را رها کنید و به سادگی روی آن بگویید.

Make sure you get NIT on it.

مطمئن شوید که NIT روی آن دارید.

Repeat after me on it.

بعد از من روی آن تکرار کنید.

Excellent.

عالی

Someone could and say hey Jennifer can you send  

کسی می‌تواند بگوید هی جنیفر می‌توانی

out the meeting request and I  can reply back and say on it.

درخواست ملاقات را ارسال کنی و من می‌توانم پاسخ بدهم و در مورد آن بگویم.

In this case it's a response to a direct request.

در این مورد پاسخ به یک درخواست مستقیم است.

Someone asked me directly to do something on it.

شخصی مستقیماً از من خواست تا کاری روی آن انجام دهم.

Now if you're in a meeting and the boss says  does anyone have time to send out the meeting  

اکنون اگر در یک جلسه هستید و رئیس می‌گوید آیا کسی وقت دارد درخواست جلسه را ارسال کند

request, you can volunteer to  accept this task and say on it.

، می‌توانید داوطلبانه این کار را بپذیرید و در مورد آن صحبت کنید.

So you can use this as a reply to an open request.

بنابراین می توانید از این به عنوان پاسخ به یک درخواست باز استفاده کنید.

So if you like this lesson, make  sure you share it with your friends.

بنابراین اگر این درس را دوست دارید، حتماً آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

Now to say that you accept this task that I  just gave you, what can you say on it, on it?

حالا اگر بگوییم این وظیفه‌ای را که من به تو داده‌ام قبول می‌کنی، در مورد آن چه می‌توانی گفت؟

So put that in the comments on it, on it, but then  

بنابراین آن را در نظرات مربوط به آن، روی آن قرار دهید، اما سپس

make sure you actually share  this lesson with your friends.

مطمئن شوید که واقعاً این درس را با دوستان خود به اشتراک گذاشته‌اید.

I'm on it, all right?

من در آن هستم، خوب است؟

I'm on it, I'm on it, I'm on  it #5 could you give me a hand?

من در آن هستم، من در آن هستم، من روی آن هستم شماره 5 آیا می توانید به من کمک کنید؟ از

This is used to ask if someone can  help you notice for that pronunciation.

این برای پرسیدن اینکه آیا کسی می‌تواند به شما کمک کند که آن تلفظ را متوجه شوید استفاده می‌شود.

Did you hear that J sound?

صدای جی را شنیدی؟

Could you ju?

می تونی جو؟

Could you give me, give me, give  me, Could you give me a hand?

آیا می توانی به من بدهی، به من بدهی، به من بدهی، آیا می توانی به من دست بدهی؟

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Could you give me a hand?

میشه یه دست به من بدی

Could you give me a hand?

میشه یه دست به من بدی

Now this is a general request for help so  someone could reply back and say sure what's up.

اکنون این یک درخواست کلی برای کمک است تا کسی بتواند پاسخ دهد و مطمئن شود چه خبر است.

They're asking about your needs and wants.

آنها در مورد نیازها و خواسته های شما می پرسند.

Sure, what's up.

مطمئنا، چه خبر است.

So the person can say I need to  bring these boxes to the garage.

بنابراین فرد می‌تواند بگوید باید این جعبه‌ها را به گاراژ بیاورم.

Now the other person can say I'm on  it to accept your request for help.

اکنون شخص دیگر می‌تواند بگوید من آماده هستم تا درخواست کمک شما را بپذیرم.

I'm on it.

من روی آن هستم.

You can also specify the activity  directly in the question and say,  

همچنین می‌توانید فعالیت را مستقیماً در سؤال مشخص کنید و بگویید،

could you give me a hand with these boxes?

آیا می‌توانید با این جعبه‌ها به من کمک کنید؟

So notice you use the preposition with  and then you specify what help you need.

بنابراین توجه داشته باشید که از حرف اضافه با  استفاده می‌کنید و سپس مشخص می‌کنید که به چه کمکی نیاز دارید.

You can also use this to offer someone help.

شما همچنین می توانید از این برای ارائه کمک به کسی استفاده کنید.

I have 20 boxes to move and  they're all really heavy.

من 20 جعبه برای جابجایی دارم و همه آنها واقعاً سنگین هستند.

A very nice Co worker could say I can give you a  hand or I'm happy to give you a hand with that.

یک همکار بسیار خوب می تواند بگوید من می توانم به شما کمک کنم یا خوشحالم که با آن به شما کمک می کنم.

Give me an again.

دوباره به من بده

Yeah, maybe you could give me a hand.

آره، شاید بتوانی به من دست بدهی.

Could you give me a hand?

Outback number six.

میشه یه دست به من بدی

خروجی شماره شش.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

This is to say that you're not available  to attend something or go somewhere.

این بدان معناست که شما برای شرکت در چیزی یا رفتن به جایی در دسترس نیستید.

In this case, make it means attend or arrive.

در این صورت، آن را به معنای حضور یا رسیدن است.

Now let's talk about the pronunciation.

حالا بیایید در مورد تلفظ صحبت کنیم.

I can't notice.

من نمی توانم متوجه شوم.

We don't push out that TI  can't just don't push it out.

ما آن را بیرون نمی‌زنیم که TI نمی‌تواند آن را بیرون نزند.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

The K sound is on the vowel kit.

صدای K روی کیت مصوت است.

Make it.

درست کن

I can't make it Repeat after me.

نمی توانم کاری کنم که بعد از من تکرار شود.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

I can't make it.

من نمی توانم آن را.

Your coworkers could say to you,  we're grabbing a bite after we move  

همکارانتان می‌توانند به شما بگویند، بعد از اینکه

all the boxes, so they're casually inviting you to  join them and you can say, sorry, I can't make it.

همه جعبه‌ها را جابه‌جا می‌کنیم، لقمه‌ای می‌گیریم، بنابراین آنها به طور اتفاقی از شما دعوت می‌کنند که به آنها بپیوندید و می‌توانید بگویید، متأسفم، نمی‌توانم.

I have to pick up my kids.

من باید بچه هایم را بردارم.

So you can't go, you can't attend, or  you could be on your way to a meeting  

بنابراین نمی‌توانید بروید، نمی‌توانید شرکت کنید یا ممکن است در راه جلسه باشید

but there is an accident and you have to text  your Co worker and say traffic is terrible.

اما تصادفی رخ می‌دهد و باید به همکار خود پیامک بزنید و بگویید ترافیک وحشتناک است.

I'm not going to make the  meeting start without me.

قرار نیست کاری کنم که جلسه بدون من شروع شود.

So here, remember we're just using  the verb make instead of attend.

بنابراین در اینجا، به یاد داشته باشید که ما فقط از فعل make به جای حضور استفاده می کنیم.

Or you could say I'll try my best to make  it tonight, so it might be the party.

یا می‌توانید بگویید من تمام تلاشم را می‌کنم تا امشب آن را درست کنم، شاید مهمانی باشد.

I'll try my best.

تمام تلاشم را خواهم کرد.

To make the party.

برای ایجاد مهمانی

You can also say I'll try my  best to make it to the party.

همچنین می‌توانید بگویید تمام تلاشم را می‌کنم تا به مهمانی برسم.

I can't make it tonight.

امشب نمیتونم برسم

Oh, I, I can't make your party tomorrow.

اوه، من نمی توانم فردا مهمانی شما را برگزار کنم.

I can't make it #7 it's up to you.

من نمی توانم آن را شماره 7 کنم، این به شما بستگی دارد.

This is to say that someone is  responsible for making the decision.

این بدان معناست که فردی مسئول تصمیم گیری است. به

Notice that pronunciation.

آن تلفظ توجه کنید.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

So we take, it's up.

بنابراین ما می گیریم، تمام شد.

We use that S sound.

ما از آن صدای S استفاده می کنیم.

It's up TA instead of to.

این تا TA به جای به.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

So if you're planning to watch a  movie tonight, you could say to  

بنابراین، اگر می‌خواهید امشب یک فیلم تماشا کنید، می‌توانید به

your friend or partner there are three new  releases, which one do you want to watch?

دوست یا شریک خود بگویید که سه نسخه جدید منتشر شده است، کدام یک را می‌خواهید تماشا کنید؟

And your partner can say it's U to you  so you're responsible for deciding.

و شریک زندگی‌تان می‌تواند به شما بگوید «U» است، بنابراین شما مسئول تصمیم‌گیری هستید.

It's common to add the reason why, for example.

برای مثال، معمولاً دلیل آن را اضافه می کنیم.

They all look good to me so it's up to you.

همه آنها برای من خوب به نظر می رسند، بنابراین این به شما بستگی دارد.

This is very commonly used if  you give someone 2 choices.

اگر به کسی 2 انتخاب بدهید، بسیار رایج است.

Do you want to take the  highway or the scenic route?

آیا می‌خواهید از بزرگراه یا مسیر دیدنی بروید؟

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

You are responsible for deciding.

شما مسئول تصمیم گیری هستید.

Again, you can provide the reason why  you're driving, so it's up to you.

باز هم، می‌توانید دلیل رانندگی خود را ارائه کنید، بنابراین این به شما بستگی دارد.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

It's up to you.

این به شما بستگی دارد.

So what do you think?

پس نظر شما چیست؟

Did you enjoy the lazy way, the smart way?

آیا از راه تنبلی، روش هوشمندانه لذت بردید؟

If you did put let's go, let's  go put let's go in the comments.

اگر گذاشتید اجازه دهید برویم، بیایید برویم بگذار بگذاریم در نظرات.

And of course, make sure you like this lesson.

و البته مطمئن شوید که این درس را دوست دارید.

Share it with your friends and subscribe.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep following the lazy  way with this lesson right now.

و می‌توانید همین الان با این درس به راه تنبلی ادامه دهید.