Learn English Through Story | Improve VOCABULARY & LISTENING skills!

Today you're going to learn English through story  so you can improve all areas of your English.

امروز می‌خواهید انگلیسی را از طریق داستان یاد بگیرید تا بتوانید همه زمینه‌های انگلیسی خود را بهبود ببخشید.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Our story today is called the Unexpected gift.

داستان امروز ما هدیه غیرمنتظره نام دارد.

Tom was at his desk when a large  package showed up by the office door.

تام پشت میزش بود که بسته بزرگی کنار در دفتر ظاهر شد.

He hadn't ordered anything,  so this was unexpected.

او چیزی سفارش نداده بود، بنابراین غیرمنتظره بود. وقتی

His coworkers gathered around as Tom ripped  open the box, eager to see what was inside.

تام جعبه را باز کرد، همکارانش دور هم جمع شدند و مشتاق بودند ببینند داخل آن چیست.

We'll review the important vocabulary that  you need to know as we read the story.

ما واژگان مهمی را که باید در حین خواندن داستان بدانید، مرور خواهیم کرد.

First, let's discuss to show up.

اول، بیایید برای نشان دادن بحث کنیم.

This means to arrive or appear either  unexpectedly or after being awaited,  

این به این معنی است که به طور غیرمنتظره یا پس از انتظار آمدن یا ظاهر شدن،

which means someone expects you.

که به این معنی است که کسی از شما انتظار دارد.

For example, she showed up  late because of the traffic.

به عنوان مثال، او به دلیل ترافیک دیر حاضر شد.

So in this case, she arrived, it was expected.

بنابراین در این مورد، او وارد شد، انتظار می رفت.

Or you could say I was in my PJ's, my pajamas.

یا می توانید بگویید من با لباس خوابم بودم.

I was in my PJ's when my friends  showed up at my house with pizza.

من در PJ خود بودم که دوستانم با پیتزا در خانه من ظاهر شدند.

Now this could be expected or unexpected,  

اکنون ممکن است این مورد انتظار یا غیرمنتظره باشد،

it depends on the context, but we  commonly use this when it's a surprise.

این به زمینه بستگی دارد، اما ما معمولاً از این مورد استفاده می‌کنیم که غافلگیرکننده باشد.

Let's discuss.

بحث کنیم

To gather around.

دور هم جمع شدن

This means to come together in a group,  often to look at or to listen to something.

این به معنای دور هم جمع شدن در یک گروه، اغلب برای نگاه کردن یا گوش دادن به چیزی است.

So maybe you and all your friends gathered around  

بنابراین شاید شما و همه دوستانتان دور رایانه جمع شده باشید

the computer to watch the funny  video or the J Force English video.

تا ویدیوی خنده دار یا ویدیوی انگلیسی J Force را تماشا کنید.

You can commonly use this in a workplace  setting and say the employees gathered  

معمولاً می‌توانید از این در محیط کار استفاده کنید و بگویید که کارمندان

around the conference table for the announcement.

برای اطلاعیه دور میز کنفرانس جمع شده‌اند.

Now let's talk about to RIP open our  phrasal verb, something that maybe you  

اکنون بیایید در مورد باز کردن فعل عبارتی خود با RIP صحبت کنیم ، کاری که ممکن است

do when there's an unexpected package or  envelope or a gift you're excited about.

وقتی یک بسته غیرمنتظره یا پاکت نامه یا هدیه ای وجود دارد که در مورد آن هیجان زده هستید انجام دهید.

This means to tear something  apart quickly and forcefully.

این به معنای پاره کردن سریع و به زور چیزی است.

But this often refers to pakaging O like  I said, boxes, presence, envelope's.

اما این اغلب به بسته‌بندی O اشاره دارد، همانطور که گفتم، جعبه‌ها، حضور، پاکت‌ها.

If you RIP open the envelope,  you might RIP the papers.

اگر پاکت را RIP باز کنید، ممکن است کاغذها را RIP کنید.

So notice here we have the verb RIP, which  means to tear, to damage and then RIP.

بنابراین توجه کنید که در اینجا فعل RIP را داریم که به معنای پاره کردن، آسیب رساندن و سپس RIP است.

Open is our phrasal verb to mean  to open something forcefully.

باز کردن، فعل عبارتی ما به معنای باز کردن چیزی است که با قدرت انجام می شود.

Let's continue our story.

بیایید داستان خود را ادامه دهیم.

To everyone's surprise, out came a  bright pink Flamingo lawn ornament.

در کمال تعجب، یک تزئین چمن فلامینگو به رنگ صورتی روشن بیرون آمد.

Baffled Tom helding up for everyone to see.

تام گیج نگه داشت تا همه ببینند.

Is this some sort of joke?

آیا این نوعی شوخی است؟

He asked, trying to wrap his  head around the bizarre gift.

او پرسید و سعی کرد سرش را دور هدیه عجیب و غریب بپیچد.

Lisa, his coworker, smirked.

لیزا، همکارش، پوزخندی زد.

Maybe it's a hint that you need a vacation.

شاید این اشاره به این باشد که شما به تعطیلات نیاز دارید.

Let's review to be baffled.

بیایید مرور کنیم تا گیج شویم.

Did you notice that baffled?

متوجه شدید که گیج شده؟

This means to be confused by something.

این به معنای گیج شدن از چیزی است.

So notice this sentence structure.

بنابراین به این ساختار جمله توجه کنید.

I was baffled.

گیج شدم

This is the passive form.

این شکل منفعل است.

The subject I is not doing the action.

موضوع من عمل را انجام نمی دهم.

The subject is receiving the action.

سوژه در حال دریافت کنش است.

I was baffled by the strange instructions.

از دستورات عجیب گیج شدم.

So as the active form, what would you say?

بنابراین به عنوان فرم فعال، چه می گویید؟

The instructions or the strange  instructions baffled me, confused me.

دستورالعمل‌ها یا دستورالعمل‌های عجیب مرا گیج کردند، گیج کردند.

So this is commonly used in the past of let's  review to wrap one's head around something.

بنابراین این معمولاً در گذشته مرور می‌شود تا سر خود را دور چیزی بپیچانیم.

This is an idiom.

این یک اصطلاح است.

It means to understand  something difficult or complex.

این به معنای درک چیز دشوار یا پیچیده است.

For example, I can't wrap my head  around how to use English articles.

برای مثال، نمی‌توانم سرم را در مورد نحوه استفاده از مقالات انگلیسی ببندم.

So English articles, that's the something that's  

بنابراین مقاله‌های انگلیسی، این چیزی است که

difficult or complex that you  need to wrap your head around.

مشکل یا پیچیده است که باید سر خود را به آن بپیچید.

Would you agree with that?

آیا شما با آن موافق هستید؟

How about this one?

این یکی چطور؟

It took me a while to wrap my  head around the instructions.

مدتی طول کشید تا سرم را دور دستورالعمل‌ها بپیچم.

At first I was baffled.

اولش گیج شدم

I was baffled by the instructions.

من از دستورالعمل ها گیج شدم.

But then I wrapped my head around them.

اما بعد سرم را دور آنها حلقه کردم.

Let's review to smirk.

بیایید مرور کنیم تا پوزخند بزنیم.

To smirk this is to smile in a  self satisfied or sarcastic way.

پوزخند زدن به این معناست که به شکلی از خود راضی یا طعنه آمیز لبخند بزنید.

He smirked when he corrected  his English teacher's grammar.

وقتی گرامر معلم انگلیسی خود را تصحیح کرد، پوزخند زد.

Maybe you have done that.

شاید شما این کار را کرده باشید.

Let's review a hint.

بیایید یک اشاره را مرور کنیم.

So this is a noun.

پس این یک اسم است.

A hint is a small suggestion or clue  that gives information indirectly.

یک اشاره پیشنهاد یا سرنخ کوچکی است که اطلاعات را غیرمستقیم می‌دهد.

Let's review this one.

بیایید این یکی را مرور کنیم.

I can't give you the answer, but here's a hint.

من نمی توانم پاسخ شما را بدهم، اما در اینجا یک اشاره وجود دارد.

Here's a clue, a piece of information to help  you solve the puzzle or answer the question.

در اینجا یک سرنخ، یک قطعه اطلاعات برای کمک به حل معما یا پاسخ دادن به سؤال وجود دارد.

But let's review this.

اما بیایید این را مرور کنیم.

She hinted that she wanted to  go to Hawaii for her birthday.

او اشاره کرد که می‌خواهد برای تولدش به هاوایی برود.

Ah, so notice here.

آه، پس به اینجا توجه کنید.

It's a verb she hinted in the past.

این یک فعل است که او در گذشته به آن اشاره کرده است.

Simple.

ساده

So she said it, but she said it indirectly.

بنابراین او آن را گفت، اما آن را غیر مستقیم گفت.

Oh, it sure would be nice to visit  somewhere warm and tropical, she hinted.

او اشاره کرد، مطمئناً خوب است که از یک مکان گرم و گرمسیری دیدن کنید.

Let's continue our story.

بیایید داستان خود را ادامه دهیم.

Maybe, Tom replied, still puzzled  by who could have sent it.

شاید، تام پاسخ داد، هنوز مبهوت است که چه کسی می توانست آن را ارسال کند.

Lisa examined the label and gasped.

لیزا برچسب را بررسی کرد و نفس نفس زد. او به شوخی گفت:

It's from the boss's office,  You're in for it now, she joked.

این از دفتر رئیس است، شما اکنون درگیر آن هستید.

Tom's heart sank.

قلب تام فرو ریخت.

Was this some strange way  of saying he was in trouble?

آیا این روش عجیبی بود برای گفتن اینکه او در مشکل است؟

Let's review to be puzzled.

مرور کنیم تا متحیر شویم. به

Notice that pronunciation.

آن تلفظ توجه کنید.

Puzzled.

متحیر.

Puzzled.

متحیر.

This is the same as to be confused.

این همان چیزی است که باید گیج شود.

So now you can say I'm puzzled, I'm baffled,  I'm confused by the strange present.

بنابراین اکنون می توانید بگویید من گیج هستم، من گیج شده ام، من از هدیه عجیب گیج شده ام.

This is the active form.

این فرم فعال است.

Remember, you can use the passive and say the  strange present puzzles baffles or confuses me.

به یاد داشته باشید، می‌توانید از حالت غیرفعال استفاده کنید و بگویید که معماهای حال عجیب مرا گیج می‌کنند یا گیج می‌کنند.

Let's review.

مرور کنیم.

To gasp.

نفس کشیدن

To gasp this means to take a quick breath.

نفس کشیدن این به معنای نفس کشیدن سریع است.

And you do this when you're  in surprise or in shock.

و این کار را زمانی انجام می دهید که در تعجب یا شوک هستید.

Maybe because something baffled you.

شاید به این دلیل که چیزی شما را گیج کرده است.

The audience gasped when the magician  pulled a rabbit out of the Hut.

وقتی جادوگر خرگوشی را از کلبه بیرون کشید، حضار نفس نفس زدند.

Or she gasped when she saw the price of the dress.

یا با دیدن قیمت لباس نفس نفس می زد.

So you can use this in more of a negative way.

بنابراین شما می توانید از این به روشی منفی استفاده کنید.

That's so expensive.

این خیلی گران است.

That's ridiculous.

این مسخره است.

Or maybe it's because it was so cheap,  

یا شاید به این دلیل است که بسیار ارزان بود،

but she thought it would be so  expensive, so she's excited.

اما او فکر می‌کرد خیلی گران است، بنابراین هیجان‌زده است.

Let's review to be in for it.

بیایید مرور کنیم تا در آن حضور داشته باشیم.

This is an expression.

این یک بیان است.

It means to be in trouble, so the  in for it represents in trouble.

این به معنای در مشکل بودن است، بنابراین در مورد آن نشان دهنده مشکل است.

I'll be in for it if I show up up late.

اگر تا دیر وقت حاضر شوم درگیر آن هستم.

If I arrive late, this is the same as  I'll be in trouble if I show up late.

اگر دیر برسم، همان است که اگر دیر حاضر شوم، دچار مشکل می شوم.

Let's look at someone's heart sinks.

بیایید به غرق شدن دل کسی نگاه کنیم.

This is when you feel a sudden disappointment.

این زمانی است که احساس ناامیدی ناگهانی می کنید.

It could also be because of fear.

همچنین ممکن است به دلیل ترس باشد.

My heart sank when I found out I had to  give a presentation to pass the class.

وقتی فهمیدم برای گذراندن کلاس باید ارائه دهم، قلبم به درد آمد.

Sudden disappointment or fear?

ناامیدی یا ترس ناگهانی؟

Her heart sank when she failed the exam.

وقتی در امتحان مردود شد، قلبش فرو ریخت.

Let's continue the story.

بیایید داستان را ادامه دهیم.

Feeling anxious, Tom tentatively knocked on  the boss's door to get to the bottom of it.

تام که مضطرب بود، به طور آزمایشی درِ رئیس را زد تا به انتهای آن برسد.

Did you send me this?

اینو برام فرستادی؟

He asked, holding up the Flamingo.

او در حالی که فلامینگو را بالا گرفته بود پرسید.

His boss laughed.

رئیسش خندید.

I wish I could take credit  for it, but it's not from me.

ای کاش می‌توانستم اعتبار آن را بپذیرم، اما این از من نیست.

Let's review tentatively.

بیایید به طور آزمایشی مرور کنیم.

Tentatively.

به طور آزمایشی.

This is an adverb.

این یک قید است.

It means in a way that shows  hesitation or uncertainty.

این به معنایی است که تردید یا عدم اطمینان را نشان می دهد.

So when he knocked on the door, he  tentatively knocked or she tentatively  

بنابراین وقتی او در را می زد، به طور آزمایشی در می زد یا او به طور آزمایشی

raised her hand to ask the question.

دستش را بالا می برد تا سؤال را بپرسد.

He tentatively agreed to work late,  so he agreed, but with hesitation.

او به طور آزمایشی موافقت کرد تا دیر وقت کار کند، بنابراین موافقت کرد، اما با تردید.

MMM, I guess if you really need me.

MMM، حدس می‌زنم اگر واقعاً به من نیاز داری.

OK, tentatively, let's review the idiom  to get to the bottom of something.

خوب، به طور آزمایشی، بیایید اصطلاح  را مرور کنیم تا به ته موضوعی برسیم.

This means to find out the real reason  for something or to solve a mystery.

این به این معنی است که دلیل واقعی چیزی را پیدا کنید یا یک معما را حل کنید.

The mystery of who sent Tom the Flamingo.

معمای اینکه چه کسی تام فلامینگو را فرستاد.

You can say we need to get to the  bottom of why the project failed.

می‌توانید بگویید که باید به انتها برسیم که چرا پروژه شکست خورد.

Understand the reason.

دلیل را درک کنید.

Let's review.

مرور کنیم.

To take credit for something.

اعتبار گرفتن برای چیزی

This means you claim  responsibility or recognition.

این بدان معنی است که شما مسئولیت یا به رسمیت شناختن آن را به عهده می‌گیرید.

She tried to take credit for the idea.

او سعی کرد اعتبار این ایده را بپذیرد.

The idea is mine, even though it wasn't hers,  

این ایده متعلق به من است، حتی اگر از آن او نبود،

or the credit for the project's success  goes to the entire team, not just me.

یا اعتبار موفقیت پروژه به کل تیم است، نه فقط من.

Let's continue the story.

بیایید داستان را ادامه دهیم.

Just then, Tom got an e-mail.

در همان لحظه، تام یک ایمیل دریافت کرد.

It was from a secret gift exchange he'd signed  up for months ago and completely forgotten.

از یک مبادله هدایایی مخفی بود که او ماه‌ها پیش ثبت‌نام کرده بود و کاملاً فراموش کرده بود.

Relieved, he returned to his desk.

آسوده به سمت میزش برگشت.

Let's review to sign up for something.

بیایید بررسی کنیم تا برای چیزی ثبت نام کنیم.

Hopefully you know this one.

امیدوارم این یکی را بشناسید

Hopefully you've signed up for English lessons,  

امیدواریم برای درس‌های انگلیسی ثبت‌نام کرده باشید،

because this means to register or to  agree to participate in something.

زیرا این به معنای ثبت نام یا موافقت با شرکت در چیزی است.

I signed up for a yoga class next week.

هفته آینده برای کلاس یوگا ثبت نام کردم.

The final part of the story.

قسمت پایانی داستان.

Well, he said, placing the Flamingo beside him.

خوب، او گفت و فلامینگو را کنارش گذاشت. به

It looks like this is here to stay.

نظر می رسد اینجا برای ماندن است.

Let's look at the expression to be here to stay.

بیایید به عبارت to be here to stay نگاه کنیم.

This means to remain for a long  time or to remain permanently.

این به معنای ماندن برای مدت طولانی یا ماندن دائمی است.

For example, during the pandemic, everyone  thought social distancing would be here to stay,  

برای مثال، در طول همه‌گیری، همه فکر می‌کردند که فاصله‌گذاری اجتماعی برای ماندن است،

so everyone thought it would be here  permanently or for the long term.

بنابراین همه فکر می‌کردند که برای همیشه یا برای درازمدت اینجا خواهد بود.

Thankfully, it wasn't.

خوشبختانه اینطور نبود.

Now hopefully you're thinking Jennifer's  YouTube channel is here to stay.

اکنون امیدواریم که فکر می کنید کانال YouTube جنیفر اینجا باقی مانده است.

I'm not going anywhere, it's here to stay.

من جایی نمی روم، اینجا برای ماندن است.

Now that you understand all the vocabulary,  let's review the story from start to finish.

اکنون که همه واژگان را فهمیدید، بیایید داستان را از ابتدا تا انتها مرور کنیم.

The Unexpected gift Tom was at his desk when  a large package showed up by the office door.

هدیه غیرمنتظره تام پشت میزش بود که بسته بزرگی کنار در دفتر ظاهر شد.

He hadn't ordered anything,  so this was unexpected.

او چیزی سفارش نداده بود، بنابراین غیرمنتظره بود. وقتی

His Co workers gathered around as Tom ripped  open the box, eager to see what was inside.

تام جعبه را باز کرد، کارگران شرکت او دور هم جمع شدند و مشتاق بودند ببینند داخل آن چیست.

To everyone's surprise, out came a  bright pink Flamingo lawn ornament.

در کمال تعجب، یک تزئین چمن فلامینگو به رنگ صورتی روشن بیرون آمد.

Baffled, Tom held it up for everyone to see.

تام گیج شده آن را بالا نگه داشت تا همه ببینند.

Is this some sort of joke?

آیا این نوعی شوخی است؟

He asked, trying to wrap his  head around the bizarre gift.

او پرسید و سعی کرد سرش را دور هدیه عجیب و غریب بپیچد.

Lisa, his coworker, smirked.

لیزا، همکارش، پوزخندی زد.

Maybe it's a hint that you need a vacation?

شاید این اشاره ای باشد که به تعطیلات نیاز دارید؟

Maybe.

شاید.

Tom replied, still puzzled  by who could have sent it.

تام پاسخ داد، هنوز مبهوت از اینکه چه کسی می توانست آن را ارسال کند.

Lisa examined the label and gasped.

لیزا برچسب را بررسی کرد و نفس نفس زد.

It's from the boss's office, you're in for it now.

این از دفتر رئیس است، شما اکنون درگیر آن هستید. او

She joked.

شوخی کرد.

Tom's heart sank.

قلب تام فرو ریخت.

Was this some strange way  of saying he was in trouble?

آیا این روش عجیبی بود برای گفتن اینکه او در مشکل است؟

Feeling anxious, Tom tentatively knocked on  his boss's door to get to the bottom of it.

تام که مضطرب بود، به طور آزمایشی درِ رئیسش را زد تا به ته آن برسد.

Did you send me this?

اینو برام فرستادی؟

He asked, holding up the Flamingo.

او در حالی که فلامینگو را بالا گرفته بود پرسید.

His boss laughed.

رئیسش خندید.

I wish I could take credit  for it, but it's not from me.

ای کاش می‌توانستم اعتبار آن را بپذیرم، اما این از من نیست.

Just then, Tom got an e-mail.

در همان لحظه، تام یک ایمیل دریافت کرد.

It was from a secret gift exchange he'd signed  up for months ago and completely forgotten.

از یک مبادله هدایایی مخفی بود که او ماه‌ها پیش ثبت‌نام کرده بود و کاملاً فراموش کرده بود.

Relieved, he returned to his desk.

آسوده به سمت میزش برگشت.

Well, he said, placing the Flamingo beside him.

خوب، او گفت و فلامینگو را کنارش گذاشت. به

It looks like this is here to stay.

نظر می رسد اینجا برای ماندن است.

Did you enjoy learning English with a story?

آیا از یادگیری زبان انگلیسی با داستان لذت بردید؟

Do you want me to make another lesson like this?

میخوای یه درس دیگه مثل این بسازم؟

If you do, put more, more, more.

اگر این کار را می کنید، بیشتر، بیشتر، بیشتر قرار دهید.

Put more, more, more, more,  more in the comments below.

بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر در نظرات زیر قرار دهید.

And of course, make sure you like this lesson,  share it with your friends and subscribe.

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And here's another lesson I know you'll  love, so make sure you watch it now.

و این یک درس دیگر است که می‌دانم دوست خواهید داشت، پس حتماً آن را همین حالا تماشا کنید.