Learn 33 Daily Words With An English Short Story | Learn English Through Story

Today you're going to learn English through story.

امروز می خواهید انگلیسی را از طریق داستان یاد بگیرید.

This is the incredible true  life story of Colonel Sanders.

این داستان واقعی و باورنکردنی زندگی سرهنگ سندرز است.

This story is called Colonel  Sanders Recipe for Success.

این داستان، دستور سرهنگ سندرز برای موفقیت نام دارد.

And as we review the story, you're  going to learn phrasal verbs,  

و همانطور که ما داستان را مرور می کنیم، افعال عبارتی،

idioms and expressions, advanced  grammar and correct pronunciation.

اصطلاحات و عبارات، گرامر پیشرفته و تلفظ صحیح را یاد خواهید گرفت.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

Harlan David Sanders, better known as Colonel  

هارلان دیوید سندرز که بیشتر به عنوان سرهنگ سندرز شناخته می شود،

Sanders, encountered many setbacks and obstacles  before he became the success we know today.

قبل از اینکه به موفقیتی تبدیل شود که امروز می شناسیم، با مشکلات و موانع زیادی روبرو شد.

Of course, notice that  pronunciation of Colonel Colonel.

البته، به تلفظ کلنل کلنل توجه کنید.

It sounds nothing like the spelling.

هیچ شباهتی به املا ندارد.

Repeat after me, Colonel Colonel, Colonel Sanders  And notice here encounter setbacks and obstacles.

پس از من تکرار کنید، سرهنگ، سرهنگ، سرهنگ سندرز و توجه کنید که در اینجا با موانع و موانع روبرو می شوید.

So you can use encounter as the verb  to go with setbacks and obstacles.

بنابراین می‌توانید از encounter به‌عنوان فعل برای رفتن با موانع و موانع استفاده کنید.

A set back is a noun.

عقب نشینی یک اسم است.

It's a delay or problem that prevents progress  or it makes it difficult to achieve a goal.

تأخیر یا مشکلی است که مانع پیشرفت می‌شود یا رسیدن به هدف را دشوار می‌کند.

For example, the business faced a significant set  back when their main supplier increased prices.

برای مثال، زمانی که تامین‌کننده اصلی قیمت‌ها را افزایش داد، کسب‌وکار با یک افت قابل توجه مواجه شد.

Notice I used faced.

توجه داشته باشید که من از faced استفاده کردم.

That is also a colocation.

آن هم کولوکیشن است.

So you can say encountered or more casually faced.

بنابراین شما می توانید بگویید مواجه شده و یا بیشتر به طور اتفاقی مواجه شده است.

Don't worry about taking these notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

نگران گرفتن این یادداشت ها نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم. می

You can find the link in the description.

توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now an obstacle.

حالا یک مانع

Repeat after me.

بعد از من تکرار کن

Obstacle.

مانع

This is a noun.

این یک اسم است.

It's also something that blocks or  hinders programs or achievement.

همچنین چیزی است که برنامه‌ها یا دستاوردها را مسدود یا مانع می‌شود.

For example, one obstacle  for many English learners,  

به عنوان مثال، یکی از موانع برای بسیاری از زبان آموزان انگلیسی،

Maybe you is understanding  natives in the real world.

شاید شما درک افراد بومی در دنیای واقعی است.

Is that an obstacle you face?

آیا این مانعی است که با آن روبرو هستید؟

And maybe you're thinking, well, Jennifer's  lessons will help me overcome this obstacle.

و شاید فکر می کنید، خوب، درس های جنیفر به من کمک می کند تا بر این مانع غلبه کنم.

So you encounter or face an obstacle  and you overcome an obstacle.

بنابراین با یک مانع مواجه می شوید یا با آن روبرو می شوید و بر یک مانع غلبه می کنید.

So what do you think?

پس نظر شما چیست؟

Do you think my lessons will  help you overcome this obstacle?

آیا فکر می‌کنید درس‌های من به شما کمک می‌کند بر این مانع غلبه کنید؟

If you do, put that's right, that's  right, put that's right in the comments.

اگر این کار را کردید، درست است، درست است، درست را در نظرات قرار دهید.

Now let's continue the story.

حالا بیایید داستان را ادامه دهیم.

Born in 1890, Sanders worked various odd jobs  throughout his life to make ends meet, including  

سندرز که در سال 1890 متولد شد، در طول زندگی‌اش مشاغل عجیب و غریب مختلفی انجام داد ، از جمله

farming, working as a Steamboat fireman and  running a service station in Corbin, KY.

کشاورزی، کار به عنوان آتش نشان کشتی بخار و اداره یک ایستگاه خدمات در کوربین، KY.

Notice that preposition?

به حرف اضافه توجه کنید؟

He was born in 1890.

او متولد 1890 است.

If you have a specific calendar date,  you need to change the preposition.

اگر تاریخ تقویم خاصی دارید، باید حرف اضافه را تغییر دهید.

He was born on September 9th, 1890.

او در 9 سپتامبر 1890 به دنیا آمد.

Now, do you know what an odd job is?

حالا آیا می دانید شغل عجیب چیست؟

This is a noun, and it's a small  temporary or informal task or work,  

این یک اسم است و یک کار یا کار موقت یا غیررسمی کوچک است

and it often requires little skill or training.

و اغلب به مهارت یا آموزش کمی نیاز دارد.

For example, while studying, he took  on several odd jobs to support himself.

به عنوان مثال، در حین تحصیل، چندین شغل عجیب و غریب را برای تأمین مخارج خود انجام داد.

Now notice to support himself, I could also say  to make ends meet, which we have in our story.

حالا توجه کنید که از خودش حمایت کند، می‌توانم بگویم که خرج زندگی‌اش را هم بکند، چیزی که در داستانمان داریم.

This is an idiom, and it means to earn just  enough money to cover your basic living expenses.

این یک اصطلاح است، و به این معنی است که فقط به اندازه کافی پول به دست آورید تا هزینه های زندگی خود را تامین کنید.

For example, after his company closed, he  struggled to make ends meet by working odd jobs.

به عنوان مثال، پس از بسته شدن شرکتش، او با انجام کارهای عجیب و غریب به سختی زندگی خود را تامین کرد.

Let's continue in the service station.

بیایید در ایستگاه خدمات ادامه دهیم.

He served meals and his fried chicken  became popular with customers.

او غذا سرو کرد و مرغ سوخاری‌اش در بین مشتریان محبوب شد.

Notice here to become popular, we  use the verb become and conjugated.

توجه کنید در اینجا برای محبوب شدن، از فعل be و conjugated استفاده می‌کنیم.

In the past, simple became to talk about  the transition from not popular to popular.

در گذشته، صحبت در مورد انتقال از نامحبوب به محبوب ساده شد.

So, you might ask, how did  Colonel Sanders become famous?

بنابراین، ممکن است بپرسید، چگونه سرهنگ سندرز مشهور شد؟

Well, that's what we're learning right  now, so let's continue the story.

خب، این چیزی است که ما در حال حاضر یاد می‌گیریم، پس بیایید داستان را ادامه دهیم.

However, when a new highway was built,  

با این حال، وقتی بزرگراه جدید ساخته شد،

fewer customers stopped by and  he had to close his restaurant.

مشتریان کمتری در آنجا توقف کردند و او مجبور شد رستورانش را ببندد.

Now, notice the use of.

حالا به استفاده از

However, this is an adverb, and  it's used to introduce a contrast.

با این حال، این یک قید است و برای معرفی یک کنتراست استفاده می‌شود.

For example, she's studied hard for her exam.

به عنوان مثال، او به سختی برای امتحانش درس خوانده است.

That's positive.

این مثبت است.

She didn't pass.

او عبور نکرد

That's negative.

این منفی است.

We can connect them together by  saying however she didn't pass,  

ما می‌توانیم آنها را با گفتن اینکه او قبول نکرد به هم متصل کنیم،

but you can reverse the order of the contrast.

اما می‌توانید ترتیب کنتراست را تغییر دهید. می‌توانید

You can say she didn't study for  the exam, which is a negative.

بگویید که او برای امتحان درس نخوانده است ، که منفی است.

She passed, which is a positive.

او گذشت که مثبت است.

However, she passed.

با این حال، او گذشت.

Now let's talk about to stop by.

حالا بیایید در مورد توقف صحبت کنیم.

This is a useful phrasal verb  to have in your vocabulary.

این یک فعل عبارتی مفید است که در واژگان شما وجود دارد.

It means to visit briefly or for a  short period of time, often informally.

این به معنای بازدید مختصر یا برای مدت کوتاهی، اغلب غیررسمی است.

For example, she stopped by my office to  drop off the documents before her meeting.

برای مثال، او نزد دفتر من رفت تا مدارک را قبل از ملاقاتش تحویل دهد.

So maybe she didn't have an appointment.

پس شاید او قرار ملاقاتی نداشته است.

So that's informally, or it was  a very brief, very fast visit.

بنابراین این غیررسمی است، یا یک بازدید بسیار کوتاه و بسیار سریع بود.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Sanders had tried and failed  at several other ventures,  

سندرز در چندین سرمایه‌گذاری دیگر،

including selling insurance and  operating a failed restaurant.

از جمله فروش بیمه و اداره یک رستوران شکست خورده تلاش کرده بود و شکست خورد.

Do you know what a venture is?

آیا می دانید سرمایه گذاری چیست؟

This is a noun, and it's a business  or activity that involves taking risks  

این یک اسم است و یک تجارت یا فعالیتی است که شامل ریسک کردن

in the hope of making a profit  or simply achieving something.

به امید کسب سود یا به سادگی دستیابی به چیزی است.

We often use this in the business world.

ما اغلب از این در دنیای تجارت استفاده می کنیم.

Starting a tech company is a risky venture.

راه اندازی یک شرکت فناوری یک سرمایه گذاری مخاطره آمیز است.

A risky venture.

یک سرمایه گذاری مخاطره آمیز

It's a now, but it can also be very rewarding,  

این یک اکنون است، اما همچنین می تواند بسیار مفید باشد،

but is the casual everyday form of however,  so notice it's also used for that contrast.

اما شکل معمولی روزمره است، بنابراین توجه کنید که برای آن تضاد نیز استفاده می شود.

Risky rewarding.

پاداش پرخطر

That's the contrast We can combine them  together with but or however, let's keep going.

این تضاد است که ما می‌توانیم آنها را با هم ترکیب کنیم، اما یا با این حال، بیایید ادامه دهیم.

Despite his financial struggles  and constant disappointments,  

علیرغم مشکلات مالی و ناامیدی های مداوم،

he refused to give up on his dream,  just like you refused to give up, right?

او حاضر نشد رویای خود را رها کند، درست مثل شما که از تسلیم شدن امتناع کردید، درست است؟

Let's talk about despite.

بیایید در مورد علیرغم صحبت کنیم.

This is a preposition, and it's used  to introduce a fact or situation that  

این یک حرف اضافه است و برای معرفی یک واقعیت یا موقعیتی استفاده می‌شود که

contrast with or makes the following  statement surprising or unexpected.

با عبارت زیر تضاد دارد یا آن را شگفت‌انگیز یا غیرمنتظره می‌کند.

For example, despite the rain,  the event was a huge success.

برای مثال، با وجود باران، رویداد موفقیت بزرگی بود.

So there's a contrast there because you think  the rain would negatively impact the success.

بنابراین یک تضاد وجود دارد زیرا فکر می‌کنید باران تأثیر منفی بر موفقیت خواهد داشت.

So that's the surprise.

پس جای تعجب است.

Despite the rain, the event was a huge success.

با وجود بارش باران، این رویداد با موفقیت بزرگی همراه بود.

Let's keep going.

ادامه بدیم

At 65 years old, notice  years with an S and then old.

در 65 سالگی، به سال‌های دارای S و سپس پیری توجه کنید.

You can say at 65 or at 65 years old.

می توان گفت در 65 یا 65 سالگی.

At 65 years old, with only a small pension, he  gave it another shot to give something a shot.

در سن 65 سالگی، تنها با یک حقوق بازنشستگی ناچیز، یک بار دیگر به آن ضربه زد تا به چیزی کمک کند.

This is a very useful idiom.

این یک اصطلاح بسیار مفید است.

Natives use it a lot, and  it means to try something.

بومی‌ها از آن بسیار استفاده می‌کنند، و به معنای امتحان کردن چیزی است.

You should give learning phrasal verbs a shot.

شما باید به یادگیری افعال عبارتی کمک کنید.

Try learning phrasal verbs now.

اکنون افعال عبارتی را یاد بگیرید.

To give something another shot means to try again,  

دادن یک ضربه دیگر به معنای تلاش مجدد است،

but you try again because  there was a failed attempt.

اما شما دوباره تلاش می کنید زیرا تلاش ناموفق بود.

So you give it a shot, you fail, and you give  it another shot, which means you try again.

بنابراین شما به آن ضربه می‌زنید، شکست می‌خورید، و یک ضربه دیگر به آن می‌دهید، یعنی دوباره تلاش می‌کنید.

Let's keep going.

ادامه بدیم

He traveled across the country  cooking for restaurant owners  

او به سراسر کشور سفر کرد و برای صاحبان رستوران‌ها آشپزی کرد

and offering them his secret recipe.

و دستور پخت مخفی خود را به آنها ارائه داد. او

He made a deal.

معامله کرد.

They could use his recipe, and in return he  would get a small percentage of their sales.

آنها می‌توانستند از دستور پخت او استفاده کنند و در ازای آن، او درصد کمی از فروش آنها را دریافت می‌کرد.

Let's talk about in return.

بیایید در عوض در مورد آن صحبت کنیم.

You can also say in exchange.

در عوض می توانید بگویید.

This is a phrase and it means that you  give something in order to get something.

این یک عبارت است و به این معنی است که شما برای به دست آوردن چیزی چیزی می دهید.

For example, she stayed late on Wednesday, so  she gave her time, but what did she receive?

برای مثال، او تا دیر وقت چهارشنبه ماند، بنابراین وقت خود را داد، اما چه چیزی دریافت کرد؟

So you can say and in return or and  in exchange she left early on Friday.

بنابراین می توانید بگویید و در عوض یا و در عوض او اوایل جمعه رفت.

So she gave her time on Wednesday,  

بنابراین او در روز چهارشنبه وقت خود را داد،

but then she received time back  on Friday in return in exchange.

اما در ازای آن، روز جمعه وقت خود را پس گرفت .

Let's keep going.

ادامه بدیم

He faced rejection after rejection.

او پس از طرد شدن با طرد مواجه شد.

Notice that Co location you face rejection.

توجه داشته باشید که محل شرکت شما با رد مواجه می شوید.

He faced rejection after rejection with  exactly 1009 people turning him down.

او با رد شدن پس از رد مواجه شد و دقیقاً 1009 نفر او را رد کردند.

Can you believe that 1009 people turning  him down South to turn someone down,  

آیا باورتان می‌شود که 1009 نفر او را به سمت جنوب رد می‌کنند تا کسی را رد کنند،

that means to reject someone.

این به معنای رد کردن کسی است.

And the hymn was Colonel Sanders.

و سرود سرهنگ سندرز بود.

So it's saying 1009 people  rejected Colonel Sanders.

بنابراین می‌گویند 1009 نفر سرهنگ سندرز را رد کردند.

Now let's use despite you can say despite  being rejected, you need the gerund verb.

حالا بیایید از استفاده کنیم علیرغم اینکه می‌توانید بگویید علیرغم اینکه رد می‌شوید، به فعل جیروند نیاز دارید.

After despite despite being rejected 1009  times, Colonel Sanders gave it another shot.

پس از اینکه علیرغم اینکه 1009 بار رد شد، سرهنگ سندرز یک ضربه دیگر به او داد.

He tried again, even though he failed 1009 times.

او دوباره تلاش کرد، حتی اگر 1009 بار شکست خورد.

That's pretty amazing, isn't it?

این خیلی شگفت انگیز است، اینطور نیست؟

Let's continue.

ادامه دهیم.

Finally, Sanders got a yes.

در نهایت سندرز جواب مثبت داد.

What followed was nothing short of extraordinary.

چیزی که در پی آن اتفاق افتاد، چیزی غیرعادی نبود.

I like this phrase.

من این عبارت را دوست دارم.

Nothing short of and then you  can have a positive adjective.

هیچ چیز کم نیست و سپس می توانید یک صفت مثبت داشته باشید. از

This is used to emphasize that something  is completely or entirely remarkable or  

این برای تأکید بر اینکه چیزی کاملاً یا کاملاً قابل توجه یا

impressive or whatever positive adjective.

تأثیرگذار یا هر صفت مثبت دیگری است استفاده می‌شود. می

You can say the team's effort was  nothing short of extraordinary.

توان گفت تلاش تیم فوق العاده نبود.

So you're saying it was extremely remarkable,  impressive, incredible, astonishing.

بنابراین شما می گویید که فوق العاده قابل توجه، تاثیرگذار، باورنکردنی، حیرت انگیز بود.

Those are all synonyms that you  can use instead of extraordinary.

همه آن‌ها مترادف‌هایی هستند که می‌توانید به‌جای موارد فوق‌العاده استفاده کنید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

Sanders built up a massive empire with KFC,  

سندرز امپراتوری عظیمی را با KFC ایجاد کرد،

a globally recognized brand  that is still famous today.

یک برند شناخته شده در سطح جهانی که امروزه هنوز هم مشهور است. به

Notice that phrasal verb to build up.

آن فعل عبارتی برای ساختن توجه کنید.

This means to develop or increase  something, but gradually overtime.

این به معنای توسعه یا افزایش چیزی است، اما به تدریج اضافه کاری.

So it didn't happen overnight.

بنابراین یک شبه اتفاق نیفتاد.

It built up gradually over time.

با گذشت زمان به تدریج ایجاد شد.

So you could say she worked hard to build  up her vocabulary with phrasal verbs,  

بنابراین می توانید بگویید که او سخت کار کرده است تا دایره لغات خود را با افعال عبارتی،

idioms and expressions, which is  exactly what you're doing right now.

اصطلاحات و عبارات بسازد، که دقیقاً همان کاری است که شما در حال حاضر انجام می دهید.

Let's continue.

ادامه دهیم.

By the way, Sanders wasn't a real Colonel.

به هر حال، سندرز یک سرهنگ واقعی نبود.

The title came from a Kentucky governor who made  

این عنوان از جانب یک فرماندار کنتاکی است که

him an honorary Colonel in recognition of  his contribution to Kentucky's cuisine.

به پاس قدردانی از سهم او در آشپزی کنتاکی، او را به سرهنگ افتخاری تبدیل کرد.

Sanders embraced the title and  became known as Colonel Sanders.

سندرز این عنوان را پذیرفت و به عنوان سرهنگ سندرز شناخته شد.

Did you know that?

آیا می دانستید که؟

Did you know that he wasn't a real Colonel?

آیا می دانستید که او یک سرهنگ واقعی نبود؟

Notice how this paragraph started with by the way.

به هر حال توجه کنید که این پاراگراف چگونه شروع شد.

By the way, this is an idiom.

به هر حال، این یک اصطلاح است.

It's used to introduce a new subject  or to give further information.

برای معرفی موضوع جدید یا ارائه اطلاعات بیشتر استفاده می‌شود.

So let's talk about a new subject.

پس بیایید در مورد یک موضوع جدید صحبت کنیم.

Maybe you're talking to your  colleague or coworker and you  

شاید با همکار یا همکار خود صحبت می‌کنید و می‌گویید

say once you update the report,  please send it to the client.

پس از به‌روزرسانی گزارش، لطفاً آن را برای مشتری ارسال کنید.

Now you want to say something not related to that.

حالا شما می خواهید چیزی بگویید که به آن مربوط نیست. می‌توانید

You can say, by the way, I'm working from home  tomorrow or anything else that isn't related.

بگویید، اتفاقاً من فردا از خانه کار می‌کنم یا هر چیز دیگری که مرتبط نیست.

By the way, did you notice  the silent H in honorary?

به هر حال، آیا به احترام H بی صدا را متوجه شدید؟

First of all, notice how I use, by the way,  

اول از همه، به نحوه استفاده من، به هر حال، توجه کنید،

because I just transitioned away  from the last point to a new point.

زیرا به تازگی از آخرین نقطه به نقطه جدید گذر کردم.

But did you notice that honorary  honorary the same thing for honor?

اما آیا به آن افتخار افتخاری همان چیزی را برای افتخار متوجه شدید؟

Because honorary comes from the word  honor, no age and also our power.

زیرا افتخار از کلمه افتخار، بدون سن و همچنین قدرت ما می آید.

Those are very common.

آنها بسیار رایج هستند.

Silent HS.

HS بی صدا

Let's continue.

ادامه دهیم.

Through every challenge, Colonel Sanders proved  

سرهنگ سندرز از طریق هر چالشی ثابت کرد

that perseverance and self belief are  the true secret recipe for success.

که پشتکار و خودباوری، دستور واقعی راز موفقیت است.

Do you appreciate the last line in this story?

آیا از خط آخر این داستان قدردانی می کنید؟

I appreciate it because it  is a clever use of language.

من از آن قدردانی می کنم زیرا استفاده هوشمندانه از زبان است.

We call this A a play on words.

ما این A را بازی با کلمات می نامیم.

A play on words.

بازی با کلمات

Do you know why this is a clever use of language?

آیا می دانید چرا این استفاده هوشمندانه از زبان است؟

Well, you may know that KFC has a secret recipe.

خوب، ممکن است بدانید که KFC یک دستور العمل مخفی دارد.

It's part of the reason it's popular.

این بخشی از دلیل محبوبیت آن است.

It became popular because of the secret  recipe, which contains 11 herbs and spices.

به دلیل دستور پخت مخفی که حاوی 11 گیاه و ادویه است، محبوب شد.

But here they're using Secret  Recipe in a different way.

اما در اینجا آنها از Secret Recipe به روش دیگری استفاده می‌کنند.

They're using it to refer to the traits  and qualities that made him successful.

آنها از آن برای اشاره به ویژگی‌ها و ویژگی‌هایی استفاده می‌کنند که باعث موفقیت او شده است.

That's the recipe for his success.

این دستور موفقیت اوست.

So it's a clever use of language.

بنابراین استفاده هوشمندانه از زبان است.

Now I'll read the story in  full from start to finish.

اکنون داستان را به طور کامل از ابتدا تا انتها می خوانم.

Harlan David Sanders, better  known as Colonel Sanders,  

هارلان دیوید سندرز، معروف به سرهنگ سندرز،

encountered many setbacks and obstacles  before he became the success we know today.

قبل از اینکه به موفقیتی تبدیل شود که امروز می شناسیم، با موانع و موانع زیادی روبرو شد.

Born in 1890, Sanders worked various odd  jobs throughout his life to make ends meet,  

سندرز که در سال 1890 به دنیا آمد، در طول زندگی‌اش مشاغل عجیب و غریب مختلفی را انجام داد ،

including farming, working as a Steamboat fireman,  and running a service station in Corbin, KY.

از جمله کشاورزی، کار به عنوان آتش نشان کشتی بخار، و اداره یک ایستگاه خدمات در کوربین، کی‌ای.

In the service station, he served meals and his  fried chicken became popular with customers.

در ایستگاه خدمات، او غذا سرو کرد و مرغ سوخاری‌اش در بین مشتریان محبوب شد.

However, when a new highway was built,  

با این حال، وقتی بزرگراه جدید ساخته شد،

fewer customers stopped by and  he had to close his restaurant.

مشتریان کمتری در آنجا توقف کردند و او مجبور شد رستورانش را ببندد.

Sanders had tried and failed  at several other ventures,  

سندرز در چندین سرمایه‌گذاری دیگر،

including selling insurance and  operating a failed restaurant.

از جمله فروش بیمه و اداره یک رستوران شکست خورده تلاش کرده بود و شکست خورد.

Despite his financial struggles  and constant disappointments,  

علیرغم مشکلات مالی و ناامیدی های مداوم،

he refused to give up on his dream.

او حاضر نشد رویای خود را رها کند.

At 65 years old, with only a small  pension, he gave it another shot.

در سن 65 سالگی، تنها با یک حقوق بازنشستگی ناچیز، یک بار دیگر به آن کمک کرد.

He traveled across the country  cooking for restaurant owners  

او به سراسر کشور سفر کرد و برای صاحبان رستوران‌ها آشپزی کرد

and offering them his secret recipe.

و دستور پخت مخفی خود را به آنها ارائه داد. او

He made a deal.

معامله کرد.

They could use his recipe and in return he  would get a small percentage of their sales.

آنها می‌توانستند از دستور پخت او استفاده کنند و در ازای آن، او درصد کمی از فروش آنها را دریافت می‌کرد.

He faced rejection after rejection, with  exactly 1009 people turning him down.

او پس از رد شدن با رد شدن روبرو شد و دقیقاً 1009 نفر او را رد کردند.

He weathered endless disappointment  but refused to let it deter him.

او ناامیدی بی پایان را پشت سر گذاشت، اما اجازه نداد که او را منصرف کند.

Finally, after all the  rejections, Sanders got a yes.

در نهایت، پس از همه ردها، سندرز یک جواب مثبت گرفت.

What followed was nothing short of extraordinary.

چیزی که در پی آن اتفاق افتاد، چیزی غیرعادی نبود.

Sanders built up a massive empire with KFC,  

سندرز امپراتوری عظیمی را با KFC ایجاد کرد،

a globally recognized brand  that is still famous today.

یک برند شناخته شده در سطح جهانی که امروزه هنوز هم مشهور است.

By the way, Sanders wasn't a real Colonel.

به هر حال، سندرز یک سرهنگ واقعی نبود.

The title came from a Kentucky governor  who made him an honorary Colonel.

این عنوان از سوی یک فرماندار کنتاکی که او را سرهنگ افتخاری کرد. سندرز

In recognition of his contribution to Kentucky's  

برای قدردانی از سهم خود در

cuisine, Sanders embraced the title  and became known as Colonel Sanders.

آشپزی کنتاکی، این عنوان را پذیرفت و به عنوان سرهنگ سندرز شناخته شد.

Through every challenge, Colonel Sanders proved  

سرهنگ سندرز از طریق هر چالشی ثابت کرد

that perseverance and self belief are  the true secret recipe for success.

که پشتکار و خودباوری، دستور واقعی راز موفقیت است.

Do you want me to make another  learn English through Story lesson?

آیا می‌خواهید از طریق درس داستان، دیگری را وادار به یادگیری انگلیسی کنم؟

If you do put let's go, let's  go, but let's go in the comments.

اگر گذاشتید let's go، بیایید برویم، اما بیایید در نظرات برویم.

And of course, make sure you like this lesson,  

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe to  your Notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و هر بار که درس جدیدی را پست می‌کنم، در Notified خود مشترک شوید.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید

You can click here to download it or  look for the link in the description.

برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And here's another lesson I know you'll love.

و این یک درس دیگر است که می دانم دوست خواهید داشت.

Make sure you watch it now.

حتما همین الان تماشاش کنید