ONE HOUR ENGLISH LESSON | Understand Native Speakers

Welcome to this one hour English lesson to help you improve your listening skills.

به این درس انگلیسی یک ساعته خوش آمدید تا به شما در بهبود مهارت های شنیداری کمک کند.

Here's my promise to you.

این قول من به شماست

By the end of this lesson, you're going to feel a lot more confident understanding native

در پایان این درس، با درک

English speakers on TV, movies, YouTube, and everywhere outside of the classroom.

سخنرانان بومی انگلیسی در تلویزیون، فیلم‌ها، یوتیوب و هر جایی خارج از کلاس، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم. در

Here's how this lesson will work.

اینجا نحوه کار این درس آمده است.

I'm going to say a sentence and you need to write down exactly what you hear in the comments.

من یک جمله می گویم و شما باید دقیقاً آنچه را که می شنوید در نظرات بنویسید.

And I'm going to say each sentence three times.

و هر جمله را سه بار می گویم. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said they've been bickering all day.

گفتم آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Let's talk about the pronunciation changes.

بیایید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Notice I have Dave.

توجه کنید من دیو دارم.

This is a contraction.

این یک انقباض است.

They have Dave, Dave, Dave.

آنها دیو، دیو، دیو را دارند.

Native speakers use contractions in spoken English almost 100% of the time.

بومی زبانان تقریباً 100٪ مواقع از انقباضات در زبان انگلیسی صحبت می کنند.

So you need to be very, very comfortable hearing the contraction because it affects the grammar

بنابراین شما باید با شنیدن انقباض بسیار بسیار راحت باشید زیرا بر دستور زبان

of the sentence you need to have.

جمله ای که باید داشته باشید تأثیر می گذارد.

They have been bickering because that shows the grammar, and the grammar is the present

آنها با هم مشاجره کرده‌اند، زیرا این دستور زبان را نشان می‌دهد، و گرامر فعلی

perfect continuous.

کامل استمراری است.

So if you didn't have that, it would be grammatically incorrect.

بنابراین اگر آن را نداشتید، از نظر گرامری نادرست بود.

They've been bickering all day now.

الان تمام روز با هم دعوا می کنند.

Notice I said bin bin, a very unstressed bin.

توجه کنید که گفتم بن بن، یک سطل بسیار بدون استرس.

This is how we pronounce the past participle of the verb be bin in American English.

ماضی فعل be bin را در انگلیسی آمریکایی اینگونه تلفظ می کنیم.

I don't speak British English, but I believe in British English they pronounce it more

من انگلیسی بریتانیایی صحبت نمی‌کنم، اما معتقدم در انگلیسی بریتانیایی آن را بیشتر

stressed bean.

با استرس bean تلفظ می‌کنند.

But in American English we don't do that.

اما در انگلیسی آمریکایی ما این کار را نمی کنیم.

We just say bin bin.

ما فقط می گوییم بین بن.

They've been.

آنها بوده اند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

Now, to understand fast English outside of the classroom, you need to hear the individual

اکنون، برای درک سریع انگلیسی خارج از کلاس، باید تک تک

words.

کلمات را بشنوید.

But you also have to understand the meaning of the words.

اما شما همچنین باید معنی کلمات را درک کنید.

So let's talk about the verb to bicker.

پس بیایید در مورد فعل to bicker صحبت کنیم.

This is when you argue about things that are not important.

این زمانی است که شما در مورد چیزهایی که مهم نیستند بحث می کنید.

The concept of bickering is extremely common and everyone does it, and we usually do it

مفهوم مشاجره بسیار رایج است و همه آن را انجام می دهند و ما معمولاً آن را

with people we spend the most time with.

با افرادی انجام می دهیم که بیشترین زمان را با آنها می گذرانیم.

Our family, our spouses, husbands and wives, boyfriends, girlfriends, our close friends,

خانواده ما، همسران، زن و شوهر، دوست پسر، دوست دختر، دوستان نزدیک ما،

our Co workers that we spend a lot of time with.

همکاران ما که زمان زیادی را با آنها می گذرانیم.

Anytime you spend a lot of time with someone, it's common that you'll bicker.

هر زمان که زمان زیادی را با کسی می گذرانید، معمول است که دعوا می کنید.

But it's different from fighting.

اما با دعوا فرق دارد.

Because when you're fighting with someone, usually there's a strong emotion involved,

چون وقتی با کسی دعوا می‌کنید، معمولاً یک احساس قوی وجود دارد،

but when you bicker you don't really have that emotion.

اما وقتی دعوا می‌کنید واقعاً آن احساس را ندارید.

It's less serious because the things you're arguing about fighting about are not actually

این کمتر جدی است، زیرا چیزهایی که در مورد دعوا کردنشان بحث می کنید، در واقع

important.

مهم نیستند.

Like I said, this can be very common in the workplace when you spend a lot of time with

همانطور که گفتم، وقتی زمان زیادی را با

your Co workers.

کارگران شرکت خود می گذرانید، این می تواند در محل کار بسیار رایج باشد.

So maybe you're in a meeting and you've been discussing an issue for hours with your Co

بنابراین شاید شما در جلسه ای هستید و ساعت ها در مورد موضوعی با همکاران شرکت خود بحث می کنید

workers.

.

But people start bickering, They start arguing about things that aren't important.

اما مردم شروع به مشاجره می کنند، آنها شروع به بحث و جدل در مورد چیزهایی می کنند که مهم نیستند.

You could say we didn't get anything done today because we bickered all meeting.

شما می توانید بگویید که ما امروز کاری انجام ندادیم زیرا در تمام جلسات بحث و جدل کردیم.

We argue bicker.

ما بحث می کنیم.

Yeah, we bicker either.

آره، ما هم دعوا می کنیم.

Yeah, well, we were bickering because they were bickering.

آره، خب، ما داشتیم دعوا می کردیم چون اونا دعوا می کردند.

Kids are bickering.

بچه ها دعوا میکنن

Let's try this again with another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین شنیداری دیگر امتحان کنیم .

I'll say it three times that streets pretty sketchy.

من سه بار می گویم که خیابان ها بسیار ناقص هستند.

That Streets pretty sketchy.

که خیابان ها بسیار ناقص است.

That Streets pretty sketchy.

که خیابان ها بسیار ناقص است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said that Streets pretty sketchy.

من گفتم که خیابان ها بسیار ناقص است.

Did you hear that?

شنیدی؟

Streets.

خیابان ها

The S Well, that is the verb to be in a contraction form.

S خوب، این فعل to be در شکل انقباضی است .

The street is the streets.

خیابان همان خیابان هاست.

The streets.

خیابان.

Pretty sketchy.

خیلی طرح دار

Again, it's extremely important that you hear these contractions for grammar, because we

باز هم، بسیار مهم است که این انقباضات را برای دستور زبان بشنوید، زیرا ما

need the verb to be grammatically.

نیاز داریم که فعل از نظر دستوری باشد.

The sentence would sound very awkward if you didn't have it, because it would be grammatically

جمله اگر آن را نداشتید بسیار ناخوشایند به نظر می رسید ، زیرا از نظر گرامری

incorrect.

نادرست است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

Sketchy.

طرح دار.

Sketchy Sketchy sketchy.

Skechy Skechy Skechy.

Let's talk about to be sketchy.

بیایید در مورد طرح دار بودن صحبت کنیم.

That street is our verb to be to be sketchy.

آن خیابان فعل ما to be to be sketchy است.

This is used to say that something is not completely safe.

این برای گفتن اینکه چیزی کاملاً ایمن نیست استفاده می شود.

So by saying that street is pretty sketchy, I'm saying that street doesn't look completely

بنابراین با گفتن این که آن خیابان بسیار طرح‌واره است، می‌گویم آن خیابان کاملاً امن به نظر نمی‌رسد

safe.

. به

I don't think that street is safe.

نظر من آن خیابان امن نیست.

So I'm saying we shouldn't go down that street.

بنابراین من می گویم ما نباید از آن خیابان برویم.

We should avoid that street.

ما باید از آن خیابان دوری کنیم.

Now why would I say this street is sketchy?

حالا چرا می گویم این خیابان ناقص است؟

This is an adjective that native speakers use a lot.

این صفتی است که افراد بومی از آن بسیار استفاده می کنند.

If I say is streets sketchy, it's most likely because it's dark or lacks lighting.

اگر می گویم خیابان ها طرح دار هستند، به احتمال زیاد به این دلیل است که تاریک است یا روشنایی ندارد.

There aren't a lot of people around, there's broken glass or broken windows, or there are

جمعیت زیادی در اطراف وجود ندارد، شیشه های شکسته یا پنجره های شکسته وجود دارد، یا

a lot of abandoned buildings on that street.

تعداد زیادی ساختمان متروک در آن خیابان وجود دارد.

It could be all of those reasons, or it could be just one of those reasons for me to say

این می تواند همه این دلایل باشد، یا می تواند فقط یکی از این دلایل باشد که

that street doesn't look safe.

بگویم خیابان امن به نظر نمی رسد.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است. می‌توانم

I could say let's take another St.

بگویم بیایید یک خیابان دیگر را انتخاب کنیم

This one looks sketchy, so I can also use the verb look look sketchy, but I have to

conjugate it.

.

This street looks sketchy.

این خیابان ناقص به نظر می رسد.

Or let's say your friend or your husband or your wife came to you and said hey, I heard

یا فرض کنید دوستتان یا شوهرتان یا همسرتان نزد شما آمدند و گفتند هی،

this amazing business proposal today.

امروز این پیشنهاد تجاری شگفت انگیز را شنیدم.

All we need to do is invest $1000 and we're guaranteed $100,000 and you could say that

تنها کاری که ما باید انجام دهیم این است که 1000 دلار سرمایه گذاری کنیم و 100،000 دلار تضمین شده است و می توان گفت که به

sounds sketchy.

نظر کلی می رسد.

So notice here the verb is to sound sketchy, and you're saying the idea, the plan, the

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا فعل به نظر می رسد که به نظر می رسد، و شما می گویید ایده، طرح،

business proposal doesn't sound completely safe.

پیشنهاد تجاری کاملاً امن به نظر نمی رسد .

We also use this to describe people.

ما همچنین از این برای توصیف افراد استفاده می کنیم.

He's a sketchy guy or he's sketchy.

او یک پسر طرح دار است یا او طرح دار است.

She's sketchy.

او طرح دار است.

In this case, you're saying the person isn't safe, which means you can't trust the person.

در این مورد، شما می گویید فرد امن نیست، به این معنی که نمی توانید به آن شخص اعتماد کنید.

So with people, it's a way of saying I don't think I can trust him.

بنابراین با مردم، این راهی است برای گفتن من که فکر نمی کنم بتوانم به او اعتماد کنم.

She's sketchy.

او طرح دار است.

He's sketchy.

او طرح دار است.

Seems a little sketchy.

کمی کلی به نظر می رسد

You're kind of sketchy.

تو یه جورایی طرح دار هستی

Laundry to some sketchy laundromat.

شستن لباس‌ها به برخی از لباس‌شویی‌های طرح‌دار.

Let's try another listening exercise.

بیایید تمرین شنیداری دیگری را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

You must have seen it.

حتما دیده اید.

But notice I didn't actually say.

اما توجه کنید من در واقع نگفتم.

Have I reduced that entirely to just ah, you musta, you musta.

آیا من آن را کاملاً به فقط آه، شما باید، شما باید کاهش داده ام.

I could also reduce it to more of an of sound, which is very commonly done by native speakers.

همچنین می‌توانم آن را به یک صدا کاهش دهم، که معمولاً توسط افراد بومی انجام می‌شود.

You must have, you must have.

باید داشته باشی، باید داشته باشی.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Notice for seen it.

برای مشاهده آن اطلاع رسانی کنید.

I use that that N sound to connect the 2 words together.

من از آن صدای N برای اتصال 2 کلمه به یکدیگر استفاده می کنم.

Seen it, Seen it, Seen it.

دیدم، دیدم، دیدم.

So you hear it in front of it.

بنابراین شما آن را در مقابل آن می شنوید.

It sounds like NIT.

شبیه NIT است.

But if you say those two words together, it blends together.

اما اگر این دو کلمه را با هم بگویید، با هم ترکیب می شوند.

Seen it, Seen it?

دیدی، دیدی؟

You must have seen it.

حتما دیده اید.

Now let's talk about the grammar of this.

حالا بیایید در مورد گرامر این صحبت کنیم.

A must is a modal verb, and grammatically you need must plus base verb, which is the

باید یک فعل معین است، و از نظر دستوری باید باید به اضافه فعل پایه، که

verb without two.

فعل بدون دو است.

So grammatically you need must have.

بنابراین از نظر گرامری باید داشته باشید.

In written English you must use must have seen it because that's grammatically correct.

در زبان انگلیسی نوشتاری باید از آن استفاده کرده باشید، زیرا از نظر گرامری صحیح است.

But in spoken English it will sound like must ah or must of.

اما در زبان انگلیسی گفتاری مانند must ah یا must of به نظر می رسد.

But in written English, if you wrote you must ah or of, it would be incorrect grammatically.

اما در زبان انگلیسی نوشتاری، اگر شما باید ah یا of را نوشته باشید، از نظر گرامری نادرست است.

So just remember what I'm explaining is for spoken English you must have seen it 200 times.

پس فقط به یاد داشته باشید که آنچه را که توضیح می‌دهم برای مکالمه انگلیسی است که باید آن را 200 بار دیده باشید.

You must have seen it 2:00.

حتما ساعت 2:00 دیده اید.

You must have seen them.

حتما آنها را دیده اید.

Here, Let's try this one more time.

در اینجا، اجازه دهید این را یک بار دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

I said, what's the ETA?

گفتم ایتا چیست؟

Of course we have what's that's a contraction of what is what's what's the now?

البته ما چه چیزی را داریم که انقباض چیست؟

Because ETA it begins with a vowel sound.

زیرا ETA با صدای مصوت شروع می شود.

EI could say either the OR the 'cause we do a more stressed the when the next word starts

EI می‌توانست بگوید یا به این دلیل که وقتی کلمه بعدی

in a vowel.

با حروف صدادار شروع می‌شود، تاکید بیشتری داریم.

But this isn't a rule that native speakers follow all the time.

اما این قاعده ای نیست که افراد بومی همیشه از آن پیروی کنند.

But if I did a more stressed E in the IT would really blend together with ETA, the TA, and

اما اگر من یک E با استرس بیشتری را در IT انجام دهم، واقعاً با ETA، TA ترکیب می‌شود، و

it would almost sound like it's just one word, the TA, because I wouldn't really repeat the

تقریباً به نظر می‌رسد که فقط یک کلمه است، TA، زیرا من واقعاً

E on ETA, the ETA.

E در ETA، ETA را تکرار نمی‌کنم.

I believe in my example, when I did the listening test, I think the first time I did it more

من به مثالم اعتقاد دارم، وقتی تست شنیداری را انجام دادم، فکر می‌کنم دفعه اول بیشتر

of the ETA, and the second time I did it, more of the ETA, and the sounds blended together.

ETA را انجام دادم، و بار دوم که آن را انجام دادم، بیشتر از ETA، و صداها با هم ترکیب شدند.

Let's listen to that again and see what I did.

بیایید دوباره به آن گوش کنیم و ببینیم چه کار کردم.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

Now, ultimately, either way that you pronounce it, the ETA or the ETA is fine.

حالا، در نهایت، به هر صورت که آن را تلفظ کنید ، ETA یا ETA خوب است.

Now you're probably wondering, well what's ETA?

اکنون احتمالاً از خود می پرسید، خوب ETA چیست؟

This stands for estimated time of arrival.

این نشان دهنده زمان تخمینی ورود است.

So your ETA, the ETA or someone somethings ETA is the estimated time of arrival for that

بنابراین ETA شما، ETA یا ETA یک شخص، زمان تخمینی رسیدن آن

someone or something when it's expected to arrive.

شخص یا چیزی است که انتظار می رود وارد شود.

So let's say we're talking about a project, and your boss wants to know when this project

بنابراین فرض کنید در مورد یک پروژه صحبت می کنیم و رئیس شما می خواهد بداند که این پروژه چه زمانی

will arrive.

خواهد رسید.

In his inbox or on his desk, he could say what's the ETA and he could just say the If

در صندوق ورودی یا روی میزش، او می‌تواند بگوید ETA چیست و فقط می‌تواند بگوید اگر

it's obvious you're talking about the project, he could say what's your ETA because you're

واضح است که در مورد پروژه صحبت می‌کنید، می‌تواند بگوید ETA شما چیست زیرا شما

the one submitting the project.

کسی هستید که پروژه را ارسال می‌کنید.

Or he could say what's the project's ETA, so the ETA belongs to the project.

یا می تواند بگوید ETA پروژه چیست، بنابراین ETA متعلق به پروژه است.

So you need that possessive.

بنابراین شما به آن مالکیت نیاز دارید.

What's the project's ETA?

ETA پروژه چیست؟

And they all have the same meaning.

و همه آنها معنی یکسانی دارند.

We commonly use this with friends or coworkers, family members to let them know when we're

ما معمولاً از این با دوستان یا همکاران، اعضای خانواده استفاده می کنیم تا به آنها اطلاع دهیم که چه زمانی

going to arrive.

قرار است وارد شویم.

So let's say you were supposed to be at your family's house at 7:00 for dinner, but you're

بنابراین فرض کنید که قرار بود ساعت 7:00 برای شام در خانه خانواده خود باشید، اما

running late.

دیر کرده اید.

You could send them a text message and say running late.

می توانید به آنها پیامک بفرستید و بگویید دیر شده است.

Google says my ETA is 642 or 15 minutes.

گوگل می گوید ETA من 642 یا 15 دقیقه است.

Now, Google says because when you put something in a GPS, Google will tell you or whatever

حالا گوگل می‌گوید چون وقتی چیزی را در جی‌پی‌اس قرار می‌دهید، گوگل به شما می‌گوید یا هر چیزی که

you use.

استفاده می‌کنید.

Google will tell you when you're expected to arrive.

گوگل به شما خواهد گفت که چه زمانی قرار است وارد شوید.

That's your ETA.

این ETA شماست.

What's their ETA?

ETA آنها چیست؟

OK, ETA ETA 11 minutes.

خوب، ETA ETA 11 دقیقه.

Now let's do an imitation exercise so you can practice your pronunciation as well.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را نیز تمرین کنید.

So I'm going to say each sentence again, and then I want you to repeat the sentence out

بنابراین من قصد دارم هر جمله را دوباره بگویم و سپس از شما می خواهم که جمله را با

loud and try to imitate my pronunciation as closely as possible.

صدای بلند تکرار کنید و سعی کنید تلفظ من را تا حد امکان تقلید کنید.

And I'll say each sentence three times.

و هر جمله را سه بار می گویم.

Let's do that right now.

بیایید همین الان این کار را انجام دهیم.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

They've been bickering all day.

آنها تمام روز با هم دعوا می کنند.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

That street's pretty sketchy.

آن خیابان بسیار ناقص است.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

You must have seen it.

حتما دیده اید.

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

What's the ETA?

ETA چیست؟

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said that's out of our budget.

گفتم این از بودجه ما خارج است.

Let's talk about the pronunciation changes.

بیایید در مورد تغییرات تلفظ صحبت کنیم.

Notice that's this is a contraction of that is, that's.

توجه داشته باشید که این یک انقباض از آن است، آن است.

Now we have out of.

در حال حاضر ما از.

We can combine these two sounds together and it will sound like outta outta.

ما می‌توانیم این دو صدا را با هم ترکیب کنیم و به نظر می‌رسد که صدایی خارج از آن را ندارد.

That's outta our budget.

این از بودجه ما خارج است.

RR.

RR

Notice the word is our because it's a possessive our budget, the budget belongs to us.

توجه داشته باشید که این کلمه متعلق به ماست زیرا بودجه ما تملک است، بودجه متعلق به ماست.

But I pronounce it just as a very unstressed RR.

اما من آن را فقط به عنوان یک RR بدون تاکید تلفظ می کنم .

Our budget our budget.

بودجه ما بودجه ما

But based on the context, it's obvious that it's not the verb to be are, and it is in

اما بر اساس زمینه، بدیهی است که فعل to be are نیست و در

fact our the possessive that's out of our budget.

واقع مالکیت ماست که خارج از بودجه ماست.

Do you know what this means?

آیا می دانید این به چه معناست؟

The expression to be the verb to be, that is to be out of one's budget.

تعبیر به بودن فعل بودن، یعنی خارج از بودجه بودن.

So we need a possessive here, One's budget.

بنابراین ما در اینجا به یک مالکیت نیاز داریم، بودجه یکی.

That's another way of simply saying that something is too expensive.

این یک راه دیگر برای گفتن این است که چیزی خیلی گران است.

The cost exceeds what you're either willing to pay or what you're able to pay.

هزینه بیشتر از چیزی است که شما مایل به پرداخت هستید یا توانایی پرداخت آن را دارید.

Now of course, you have a budget for your household and you can often use the expression,

البته اکنون شما بودجه ای برای خانواده خود دارید و اغلب می توانید از عبارت "

oh sorry, that's out of our budget to say that you're not willing or able to pay for

اوه متاسفم، خارج از بودجه ما است" استفاده کنید تا بگویید که مایل نیستید یا قادر به پرداخت برای

that item.

آن کالا نیستید.

But there's a budget in the workplace, for example, as well.

اما برای مثال، در محل کار نیز بودجه ای وجود دارد .

So let's say you wanted a standing desk.

بنابراین بیایید بگوییم که شما یک میز ایستاده می خواستید.

So a standing desk is a desk that you're able to raise so you can work at it standing up

بنابراین میز ایستاده میزی است که شما می توانید آن را بلند کنید تا بتوانید ایستاده روی آن کار کنید

because it's more comfortable and it's better for you.

زیرا راحت تر است و برای شما بهتر است.

So you ask your boss, can you buy me a standing desk?

بنابراین از رئیس خود می‌پرسید، آیا می‌توانید برای من یک میز ایستاده بخرید ؟

But your boss says no, and he might say, oh sorry, that's out of our budget.

اما رئیس شما می گوید نه، و او ممکن است بگوید، اوه ببخشید، این از بودجه ما خارج است.

So this doesn't necessarily mean the company doesn't have the money to buy you a standing

بنابراین این لزوما به این معنی نیست که شرکت پولی برای خرید یک میز ایستاده برای شما ندارد

desk.

.

But they're unwilling to buy you a standing desk.

اما آنها حاضر نیستند برای شما یک میز ایستاده بخرند .

They don't want to spend the money.

آنها نمی خواهند پول را خرج کنند.

So remember, it can be unable because you don't have the money or unwilling you have

بنابراین به یاد داشته باشید، ممکن است ناتوان باشد زیرا شما پول ندارید یا نمی خواهید

the money, but you don't want to spend it on that specific item.

پول دارید، اما نمی خواهید آن را برای آن کالای خاص خرج کنید.

Sorry, that's out of our budget.

با عرض پوزش، این از بودجه ما خارج است.

I found one for sale, but it's out of my budget.

من یکی برای فروش پیدا کردم، اما از بودجه من خارج است.

Do you see a budget?

آیا بودجه می بینید؟

I don't see a budget.

من بودجه ای نمی بینم

Let's try this again with another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین شنیداری دیگر امتحان کنیم .

I'll say it three times.

سه بار میگم

Money is no object.

پول چیزی نیست

Money is no object.

پول چیزی نیست

Money is no object.

پول چیزی نیست

This one was easy, right?

این یکی آسان بود، درست است؟

I said money is no object.

گفتم پول چیزی نیست.

Notice at the beginning Here monies money is.

در ابتدا توجه کنید اینجا پول پول است.

This is a contraction.

این یک انقباض است.

Monies.

پول.

Money is no object.

پول چیزی نیست

Now, it's important that you hear these contractions because they're necessary for grammar.

اکنون مهم است که این انقباضات را بشنوید زیرا برای دستور زبان ضروری هستند.

Because the expression is to be no object.

زیرا بیان این است که شیء نباشد.

Money is no object.

پول چیزی نیست

If you don't hear that contraction, then the sentence won't make sense.

اگر آن انقباض را نمی شنوید، آن جمله معنا نخواهد داشت.

Grammatically, this is an expression that means the opposite of what we just learned.

از نظر دستوری، این عبارتی است که به معنای مخالف چیزی است که ما یاد گرفتیم.

If you say money is no object, it means that the cost of something is not a concern or

اگر می گویید پول چیزی نیست، به این معنی است که هزینه چیزی نگرانی یا

a limitation.

محدودیت نیست.

So basically you're saying I'm willing to pay any price for this specific item.

بنابراین اساساً شما می گویید من حاضرم هر قیمتی برای این مورد خاص بپردازم.

It's common to use this in specific situations.

استفاده از این در شرایط خاص معمول است.

Maybe it's your husband or your wife, your best friend, your mother's birthday and it's

شاید شوهرت یا همسرت، بهترین دوستت، تولد مادرت باشه و

a very special birthday.

تولد خیلی خاصی باشه.

O on this specific occasion for planning that special someones birthday, money is no object.

در این مناسبت خاص برای برنامه ریزی برای تولد یک شخص خاص، پول چیزی نیست.

So you might say, can you recommend somewhere special for my husbands birthday?

بنابراین ممکن است بگویید، آیا می توانید جایی خاص برای تولد شوهرم پیشنهاد کنید؟

Now, when someone recommends something, of course they're going to think about the price,

حالا، وقتی کسی چیزی را توصیه می کند، مطمئناً در مورد قیمت آن فکر می کند،

so you can tell the person, and money is no object, so they know that they can recommend

بنابراین شما می توانید به آن شخص بگویید، و پول چیزی نیست، بنابراین او می داند که می تواند

the most expensive restaurant, and you're comfortable with that in this specific situation.

گران ترین رستوران را توصیه کند، و شما با آن راحت هستید. که در این شرایط خاص

Or maybe in our last example, you asked your boss to buy you a standing desk and he said,

یا شاید در آخرین مثال ما، شما از رئیس خود خواسته اید که برای شما یک میز ایستاده بخرد و او گفت،

OK, sure, we'll buy you a standing desk so you can go into the store and you can say

خوب، مطمئنا، ما برای شما یک میز ایستاده می خریم تا بتوانید به فروشگاه بروید و می توانید بگویید که

my boss is paying for this desk.

رئیس من هزینه این را پرداخت می کند. میز مطالعه.

So money's no object.

پس پول چیزی نیست

Money is no object, as you probably know.

همانطور که احتمالاً می دانید پول چیزی نیست.

Sure, money is no object.

مطمئناً پول چیزی نیست.

OK, I told you, money is no object.

باشه، بهت گفتم پول چیزی نیست.

Let's try this again with another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین شنیداری دیگر امتحان کنیم .

I'll say it three times.

سه بار میگم

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

I said I'm beyond livid for pronunciation.

گفتم من برای تلفظ فراتر از آن هستم.

Just notice that contraction.

فقط به آن انقباض توجه کنید.

I am.

من هستم.

I'm.

من هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

What does livid mean?

لیوید یعنی چی؟

Well, it's an adjective that means extremely angry.

خب، این یک صفت است که به معنای به شدت عصبانی است.

I'm livid.

من عصبانی هستم

Now when we add beyond, this is an intensifier.

حالا وقتی فراتر را اضافه می کنیم، این یک تشدید کننده است.

So extremely angry.

خیلی عصبانی

Livid is already very intense.

Livid در حال حاضر بسیار شدید است.

But if you add beyond livid, it makes it 10 times stronger.

اما اگر شما فراتر از livid اضافه کنید، آن را 10 برابر قوی تر می کند.

I'm extremely extremely angry.

من به شدت عصبانی هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

Just remember to conjugate that verb to be so if you're speaking about a past.

فقط به یاد داشته باشید که اگر در مورد گذشته صحبت می کنید، آن فعل to be را با هم ترکیب کنید.

Emotion.

هیجانی.

You could say I was beyond livid when my boss denied my desk reimbursement.

می‌توان گفت وقتی رئیسم بازپرداخت میز من را رد کرد، خیلی عصبانی بودم.

So here a desk reimbursement is when you pay for something and if you're reimbursed it

بنابراین در اینجا بازپرداخت میز زمانی است که شما برای چیزی پرداخت می کنید و اگر بازپرداخت می کنید به این

means someone gives you that money after usually your company.

معنی است که شخصی آن پول را بعد از معمولاً شرکت شما به شما می دهد .

But in this case your boss denied your desk reimbursement even though in the last example

اما در این مورد، رئیس شما بازپرداخت میز شما را رد کرد، حتی اگر در مثال آخر

you bought the most expensive desk.

شما گران‌ترین میز را خریداری کردید.

Because remember, money was no object, but now you have to pay for that very expensive

زیرا به یاد داشته باشید، پول چیزی نبود، اما اکنون باید برای آن میز بسیار گران قیمت بپردازید

desk.

.

So that's why you were beyond livid.

بنابراین به همین دلیل است که شما فراتر از هیجان بودید.

You can use beyond to intensify any emotion, any adjective.

شما می توانید از فراتر برای تشدید هر احساسی، هر صفتی استفاده کنید.

She was beyond happy when she passed her ielts.

او زمانی که آیلتس خود را گذراند بسیار خوشحال بود.

I'm beyond awful.

من فراتر از افتضاح هستم

I'm beyond scared.

من بیش از حد ترسیده ام

That is beyond exciting.

این فراتر از هیجان است.

Let's try this one more time.

بیایید این را یک بار دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Her comment's been gnawing at me.

کامنت او مرا آزار می دهد.

Her comment's been gnawing at me.

کامنت او مرا آزار می دهد.

Her comment's been gnawing at me, I said.

گفتم کامنتش منو آزار میده.

Her comment has been gnawing at me.

کامنت او مرا آزار می دهد.

In spoken English, it's very common to take that auxiliary verb has and form a contraction

در زبان انگلیسی گفتاری، بسیار معمول است که فعل کمکی has را گرفته و با فاعل یک انقباض ایجاد کنیم

with the subject.

.

This is more informal, but it happens most of the time by native speakers in spoken English.

این غیررسمی‌تر است، اما بیشتر اوقات توسط افراد بومی زبان انگلیسی گفتاری اتفاق می‌افتد.

Her comments been, her comments been gnawing at me.

نظرات او بود، نظرات او مرا آزار می داد .

So you have to hear that auxiliary verb in the contraction.

پس باید آن فعل کمکی را در انقباض بشنوید.

But the sentence structure tells you that the contraction is there because grammatically

اما ساختار جمله به شما می گوید که انقباض وجود دارد زیرا از نظر دستوری

it's required.

لازم است.

Now, in written English, it would be more common and proper to say her comment has been

اکنون، در زبان انگلیسی نوشتاری، رایج‌تر و مناسب‌تر است که بگوییم نظر او

gnawing at me.

من را آزار می‌دهد.

But even if I were to see that in written form, if I were to read it out loud, I would

اما حتی اگر بخواهم آن را به صورت نوشتاری ببینم ، اگر بخواهم آن را با صدای بلند بخوانم، به طور

just automatically form that contraction in spoken English.

خودکار آن انقباض را در زبان انگلیسی گفتاری شکل می‌دهم.

Notice that pronunciation for gnawing that G is silent, gnawing, gnawing.

توجه کنید که تلفظ برای gnawing که G بی صدا، gnawing، gnawing است.

Her comments been gnawing at me.

کامنت های او مرا آزار می داد.

What does this mean?

این یعنی چی؟

The expression is to gnaw at someone.

تعبیر این است که کسی را بجوند.

When something gnaws at someone, it means that something really irritates or bothers

وقتی چیزی کسی را می جود، به این معنی است که چیزی واقعاً آن شخص را آزار می دهد یا آزار می دهد

that person.

.

That something really preoccupies your thoughts, which means you keep thinking about it.

اینکه چیزی واقعاً افکار شما را به خود مشغول می کند، به این معنی که به آن فکر می کنید.

You can't get it out of your head.

نمیتونی از سرت بیرونش کنی

So maybe you were telling your coworker how you bought the most expensive desk because

بنابراین شاید به همکارتان می‌گفتید که چگونه گران‌ترین میز تحریر را خریده‌اید، زیرا

money was no object, or so you thought.

پول چیزی نیست، یا اینطور فکر می‌کردید.

But then your boss denied your desk reimbursement and you were beyond livid.

اما پس از آن رئیس شما بازپرداخت میز شما را رد کرد و شما بیش از حد عصبانی بودید.

You were telling this whole story to your coworker, and instead of sympathy, your coworker

تو داشتی تمام این ماجرا را برای همکارت تعریف می کردی و همکارت به جای همدردی

said I told you not to buy the most expensive desk.

گفت بهت گفتم گران ترین میز تحریر را نخر.

And that comment, what your coworker said has been gnawing at you, which means you keep

و آن کامنت، چیزی که همکارتان گفته است شما را آزار می دهد، یعنی

thinking about it.

به آن فکر می کنید.

It keeps bothering you and irritating you.

مدام شما را آزار می دهد و آزارتان می دهد.

You can't get it out of your mind.

شما نمی توانید آن را از ذهن خود خارج کنید.

Even though it happened hours ago, days ago, or weeks ago, it's been gnawing at you.

حتی با وجود اینکه ساعت‌ها، روزها یا هفته‌ها پیش این اتفاق افتاده است، اما شما را آزار می‌دهد.

Something was still gnawing at me.

هنوز چیزی مرا می خورد.

It's secretly gnawing away at you.

مخفیانه تو را می بلعد.

No, no.

نه نه.

Why?

چرا؟

Why didn't he?

چرا نکرد؟

Now let's do an imitation exercise so you can practice your pronunciation and imitate

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید و از

how a native speaker would say each sentence.

نحوه بیان هر جمله توسط یک زبان مادری تقلید کنید.

I'll say each sentence again three times, and I want you to repeat that sentence out

من هر جمله را دوباره سه بار می گویم و از شما می خواهم آن جمله را با

loud to practice your pronunciation.

صدای بلند تکرار کنید تا تلفظ خود را تمرین کنید.

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

That's out of our budget.

این از بودجه ما خارج است.

Money is no object.

پول چیزی نیست

Money is no object.

پول چیزی نیست

Money is no object.

پول چیزی نیست

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

I'm beyond livid.

من فراتر از هیجان هستم.

Her comments been gnawing at me.

کامنت های او مرا آزار می داد.

Her comments been gnawing at me.

کامنت های او مرا آزار می داد.

Her comments been gnawing at me.

کامنت های او مرا آزار می داد.

Don't snap at me.

به من نزن

Don't snap at me.

به من نزن

Don't snap at me.

به من نزن

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said don't snap at me.

گفتم به من نزن

Let's talk about Snap at.

بیایید در مورد اسنپ در صحبت کنیم.

One of the ways that native speakers can speak quickly is because we combine our sounds together.

یکی از راه هایی که گویشوران بومی می توانند سریع صحبت کنند این است که صداهای خود را با هم ترکیب می کنیم.

So I don't say snap at, I say snap at PAT.

بنابراین من نمی گویم ضربه محکم و ناگهانی در، من می گویم ضربه محکم و ناگهانی در PAT.

So what I do is I take that P from SNAP and I also add it to AT, so it sounds like SNAP

بنابراین کاری که من انجام می‌دهم این است که آن P را از SNAP می‌گیرم و آن را به AT اضافه می‌کنم، بنابراین مانند SNAP PAT به نظر می‌رسد

PAT, and then I combine them together.

، و سپس آنها را با هم ترکیب می‌کنم.

Snap at, SNAP at.

اسنپ ​​در، اسنپ در.

Native speakers will also drop sounds that force us to take a pause in the middle of

سخنرانان بومی نیز صداهایی را منتشر می کنند که ما را مجبور می کند در وسط جمله مکث کنیم

a sentence.

.

If I pronounce the T on, don't I have to take a pause to pronounce that T, so I just won't

اگر T را on تلفظ کنم، مجبور نیستم برای تلفظ آن T مکث کنم، بنابراین

say it.

آن را نمی گویم.

And this is the same thing for at.

و این همان چیزی است برای در.

I won't say it.

من آن را نمی گویم.

Don't snap at me.

به من نزن

So I make those T's silent.

بنابراین من آن T را ساکت می کنم.

I drop the T's.

T ها را رها می کنم.

Now, a lot of times students don't understand native speakers because we use a lot of phrasal

اکنون، بسیاری از اوقات دانش‌آموزان زبان مادری را درک نمی‌کنند، زیرا ما از

verbs, idioms, and expressions, like in this example, to snap at someone.

افعال، اصطلاحات و عبارات عبارتی زیادی مانند این مثال برای ضربه زدن به کسی استفاده می‌کنیم.

What does that mean?

معنی آن چیست؟

This is literally snapping right now.

این به معنای واقعی کلمه در حال حاضر شکسته می شود.

I'm snapping now.

الان دارم می کوبم

Notice it happens very quickly, so when you snap at someone, you speak to someone in a

توجه کنید که خیلی سریع اتفاق می‌افتد، بنابراین وقتی به کسی ضربه می‌زنید، با کسی به

irritable or abrupt way, so your words come out quickly like a snap and they're often

شکلی تحریک‌آمیز یا ناگهانی صحبت می‌کنید، بنابراین کلمات شما به سرعت مانند یک ضربه ناگهانی ظاهر می‌شوند و اغلب

negative.

منفی هستند.

This happens quite frequently if we are feeling a negative emotion like stress, anxiety, worry.

اگر احساس منفی مانند استرس، اضطراب، نگرانی داشته باشیم، اغلب این اتفاق می افتد.

Let's say I'm working on a project that has a very important deadline and I have a lot

فرض کنید روی پروژه ای کار می کنم که ضرب الاجل بسیار مهمی دارد و کار زیادی برایم

of work left.

باقی مانده است.

So I feel quite anxious about this.

بنابراین من نسبت به این موضوع کاملاً مضطرب هستم.

And then my husband or friend Co worker asked me a question and then without even thinking,

و بعد شوهرم یا دوستم همکارم از من سوالی پرسید و بعد بدون اینکه فکر کنم

I snap at them and I say I'm busy.

به آنها ضربه می زنم و می گویم سرم شلوغ است.

What do you want?

چه چیزی می خواهید؟

I can't help you and I say something very abruptly and my words have a lot of irritation

من نمی توانم کمکی به شما کنم و یک چیزی را خیلی ناگهانی می گویم و حرف هایم در آنها بسیار تحریک کننده است

in them.

.

Annoyance.

دلخوری.

Frustration that is snapping at someone.

ناامیدی که به کسی ضربه می زند.

We do this all the time and unfortunately people who work in customer service are on

ما همیشه این کار را انجام می‌دهیم و متأسفانه افرادی که در بخش خدمات مشتری کار می‌کنند درگیر

the receiving end of this.

این کار هستند.

So a person in customer service might say customers snap at me every day.

بنابراین ممکن است یکی از افراد در خدمات مشتری بگوید مشتریان هر روز به من ضربه می زنند.

I don't take it personally.

من آن را شخصا نمی دانم.

You just snapped at me because I think he just snapped at me.

تو فقط به من ضربه زدی چون فکر می کنم او فقط به من ضربه زد.

Be gargling well, don't snap at me.

خوب غرغره کن، به من نزن.

You're snapping at me again.

بازم داری بهم میکوبی

Let's try this again with another listening exercise.

بیایید این کار را دوباره با یک تمرین شنیداری دیگر امتحان کنیم .

I'll say it three times.

سه بار میگم

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

Did you hear what I said?

شنیدی چی گفتم؟

I said it was a knee jerk reaction.

گفتم این یک واکنش تند زانو بود.

Let's talk about knee.

بیایید در مورد زانو صحبت کنیم.

Notice the K is silent.

توجه کنید K ساکت است.

You don't hear it at all.

اصلا نمیشنوی

Knee.

زانو.

Knee.

زانو.

This happens most of the time when words start with KN.

این اغلب زمانی اتفاق می افتد که کلمات با KN شروع می شوند.

The K is silent.

K ساکت است.

There are many common words that start with KN, such as knife, knight, not NIT, no.

کلمات رایج زیادی وجود دارند که با KN شروع می شوند ، مانند knife، knight، NIT، no.

And now knee.

و حالا زانو.

All of these words.

همه این حرف ها

The K is silent.

K ساکت است.

So the word starts with AN knee.

بنابراین کلمه با AN knee شروع می شود.

What is a knee jerk reaction?

واکنش تند و سریع زانو چیست؟

A knee jerk reaction is a reaction that happens automatically, unconsciously.

واکنش تند و سریع زانو واکنشی است که به طور خودکار و ناخودآگاه اتفاق می افتد.

You don't think about it.

تو بهش فکر نکن

It just happens.

فقط اتفاق می افتد.

Just like when you're at a doctor's office and they test your reflexes and if this is

درست مثل زمانی که در مطب دکتر هستید و رفلکس های شما را آزمایش می کنند و اگر این

your knee, they hit your knee and then your your leg goes like this.

زانوی شما باشد، به زانوی شما ضربه می زنند و سپس پای شما به این صورت می شود. آیا

Have you ever had that done?

تا به حال این کار را انجام داده اید؟

They test your reflexes, but when your leg does that, you don't control it.

آنها رفلکس های شما را آزمایش می کنند، اما وقتی پای شما این کار را انجام می دهد، آن را کنترل نمی کنید. به

It happens automatically.

طور خودکار اتفاق می افتد.

So that's where the expression comes from, a knee jerk reaction.

بنابراین این همان جایی است که این عبارت از آن می آید، یک واکنش تند و سریع زانو.

And I'm sharing this expression because generally when you snap at someone it is a knee jerk

و من این عبارت را به اشتراک می‌گذارم زیرا معمولاً وقتی به کسی ضربه می‌زنید، این یک واکنش تند زانو است

reaction.

.

When you're busy working on a report and your husband ask you if you want a cup of tea and

وقتی مشغول کار کردن یک گزارش هستید و شوهرتان از شما می‌پرسد که آیا یک فنجان چای می‌خواهید و فریاد می‌زنید

you shout I'm busy, leave me alone.

مشغول هستم، مرا تنها بگذارید.

That is a knee jerk reaction because you didn't sit there and think about responding in that

این یک واکنش تند زانو است زیرا شما آنجا ننشستید و به این فکر نکردید که به این شکل پاسخ دهید

way.

. به

It happened automatically.

طور خودکار اتفاق افتاد.

So yes, you snapped at your husband, but it was a knee jerk reaction.

پس بله، تو به شوهرت ضربه زدی، اما این یک واکنش تند زانو بود.

So you could apologize to your husband and say sorry for snapping at you.

بنابراین می‌توانید از شوهرتان عذرخواهی کنید و از اینکه به شما ضربه زدم ببخشید.

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

Or is this just another knee jerk reaction for you?

یا این فقط یک واکنش تند و سریع زانو برای شماست؟

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

You got that half right.

نصفش را درست فهمیدی

You're not saying no is a knee jerk reaction.

شما نمی گویید نه یک واکنش تند زانو است.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said.

گفتم.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

I think the pronunciation is clear.

فکر کنم تلفظش واضح باشه

But this is another case where if you don't understand what it means, even if you hear

اما این مورد دیگری است که اگر معنی آن را نفهمید، حتی اگر

the words, you wouldn't be able to reply.

کلمات را بشنوید، نمی توانید پاسخ دهید.

So let's talk about the expression to rub someone the wrong way.

پس بیایید در مورد تعبیر مالش دادن به کسی صحبت کنیم.

This is when you annoy someone without intending to, so it isn't your intention.

این زمانی است که شما بدون اینکه قصدی داشته باشید، کسی را آزار می دهید ، بنابراین قصد شما این نیست.

You don't try to annoy anyone, but for just some reason you are annoying someone else.

شما سعی نمی کنید کسی را آزار دهید، اما فقط به دلایلی دیگران را آزار می دهید.

This often happens when people's personalities just clash.

این اغلب زمانی اتفاق می افتد که شخصیت افراد فقط با هم برخورد می کنند.

They clash, which means their personalities are different in a way that they're not compatible.

آنها با هم برخورد می کنند، به این معنی که شخصیت آنها به گونه ای متفاوت است که با هم سازگار نیستند.

So I might do something that annoys you simply because my personality is different from your

بنابراین من ممکن است کاری انجام دهم که شما را آزار دهد صرفاً به این دلیل که شخصیت من با شخصیت شما متفاوت است

personality, but someone else would not be annoyed by the thing I do.

، اما شخص دیگری از کاری که من انجام می دهم اذیت نمی شود.

This could happen in a workplace situation where there's an employee and they're really

این می تواند در موقعیتی در محل کار اتفاق بیفتد که در آن یک کارمند وجود دارد و آنها واقعاً

great at their job, they're very skilled, but for some reason that person just rubs

در کار خود عالی هستند، آنها بسیار ماهر هستند، اما به دلایلی آن شخص فقط

you the wrong way.

شما را به اشتباه می مالد.

And it's very unfortunate for that person because it's nothing they're actually doing

و برای آن شخص بسیار مایه تاسف است زیرا در واقع هیچ

wrong.

اشتباهی انجام نمی دهد.

But if there's a conference or an event and you have to bring one employee, you might

اما اگر کنفرانس یا رویدادی وجود داشته باشد و باید یک کارمند را بیاورید، ممکن است

say let's bring Marcos.

بگویید بیایید مارکوس را بیاوریم.

Tim rubs me the wrong way.

تیم من را به روش اشتباهی مالش می دهد.

So Tim is annoying to you, but it's not Tims fault.

بنابراین تیم برای شما آزار دهنده است، اما این تقصیر تیمز نیست .

Maybe he is a very outgoing person and he's always laughing and telling jokes and you're

شاید او فردی بسیار برون‌گرا باشد و همیشه می‌خندد و جوک می‌گوید و شما

more of a shy, reserved person and your personality is just clash.

بیشتر فردی خجالتی و محجوب هستید و شخصیت شما فقط درگیری است.

And for that reason Tim rubs you the wrong way.

و به همین دلیل تیم شما را به روشی اشتباه می مالد .

Poor Tim just rubs me the wrong way.

تیم بیچاره فقط راه اشتباهی به من می مالد.

Not Jay.

نه جی.

Guy rubs me the wrong way.

پسر من را اشتباه می مالد.

Something about always rubbed me the wrong way.

چیزی در مورد همیشه من را به راه اشتباه مالیده است .

Let's try this one more time.

بیایید یک بار دیگر این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

I always pick up the slack.

من همیشه شلوار را برمی دارم.

I always pick up the slack.

من همیشه شلوار را برمی دارم.

I always pick up the slack.

من همیشه شلوار را برمی دارم.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said I always pick up the slack for pronunciation.

گفتم من همیشه شلی را برای تلفظ انتخاب می کنم.

Let's talk about pick up, because this is another great opportunity to combine these

بیایید در مورد بلند کردن صحبت کنیم، زیرا این یک فرصت عالی دیگر برای ترکیب این

sounds together.

صداها با هم است.

So what a native speaker will do is they'll take the last sound on pick, and they'll put

بنابراین کاری که یک گوینده بومی انجام می دهد این است که آخرین صدا را در زمان انتخاب می گیرد و

that on up.

آن را اجرا می کند.

So it will sound like cup, pick up, cup pick up, pick up.

بنابراین صدای آن مانند فنجان، بلند کردن، فنجان برداشتن، برداشتن خواهد بود.

And then you can say those two words as one because you combine them together, pick up,

و سپس می توانید آن دو کلمه را به عنوان یکی بگویید زیرا آنها را با هم ترکیب می کنید، بلند می کنید،

pick up the slack.

شل می کنید.

Now what does this mean to pick up the slack?

حالا این یعنی چی؟

This is when you do work.

این زمانی است که شما کار را انجام می دهید.

That is someone elses responsibility, but you do it because that person maybe isn't

این مسئولیت شخص دیگری است، اما شما آن را انجام می دهید زیرا ممکن است آن شخص این کار را

doing it and it needs to get done.

انجام نمی دهد و باید انجام شود.

So you pick up the slack.

بنابراین شما شلی را بردارید.

This can happen in the home, and of course it can happen at work.

این ممکن است در خانه اتفاق بیفتد و البته ممکن است در محل کار نیز اتفاق بیفتد.

But at home, everyone has their own responsibilities, things that they're responsible for.

اما در خانه، هر کس مسئولیت های خاص خود را دارد، چیزهایی که مسئولیت آنها را بر عهده دارد.

Maybe you're responsible for cooking dinner and your partner is responsible for cleaning

شاید شما مسئول پختن شام و شریک زندگی تان مسئول تمیز کردن

up after dinner, for example.

بعد از شام باشد.

But let's say there's a situation where someone at home is busy with something else, so you

اما بیایید فرض کنیم شرایطی وجود دارد که شخصی در خانه مشغول کار دیگری است، بنابراین شما

have to pick up the slack.

باید سستی را بردارید.

For example, I've been picking up the slack at home while my wife's taking care of her

به عنوان مثال، من در حالی که همسرم از مادر بیمارش مراقبت می کند، شلوار را در خانه برمی دارم

sick mother.

.

Now, in this case, you're probably happy with picking up the slack, or you understand why

حالا، در این مورد، احتمالاً از برداشتن شلوار راضی هستید، یا می‌دانید چرا

you need to pick up the slack because your wife is dealing with a sick parent, which

باید شلوار را بردارید، زیرا همسرتان با پدر و مادری بیمار سر و کار دارد که

is a stressful situation for her, so you're happy to do that.

برای او یک موقعیت استرس‌زا است، بنابراین شما از انجام آن خوشحالم

But there's other situations where maybe your coworker just isn't doing the work they need

اما موقعیت‌های دیگری هم وجود دارد که ممکن است همکارتان کارهایی را که باید انجام دهد انجام نمی‌دهد

to do and you end up picking up the slack and you're not happy about it.

و شما در نهایت این کار را انجام می‌دهید و از آن راضی نیستید.

For example, I'm sick of picking up everyone's slack.

مثلاً من از این که سستی همه را بردارم حالم به هم می خورد .

And we're here picking up the slack.

و ما در اینجا هستیم که سستی را انتخاب می کنیم.

No worries, I'll pick up the slack.

نگران نباش، من شلوار را برمی دارم.

I just want to thank you for picking up the slack.

من فقط می خواهم از شما برای برداشتن شلوار تشکر کنم.

Now let's do an imitation exercise so you can practice these pronunciation changes and

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید این تغییرات تلفظی و

these new expressions.

این عبارات جدید را تمرین کنید.

So I'm going to say the sentence again, and then I want you to say the sentence out loud,

بنابراین من دوباره جمله را می گویم و سپس می خواهم جمله را با صدای بلند بگویید

and I'll say each sentence three times.

و من هر جمله را سه بار می گویم.

Let's do that.

بیا این کار را انجا دهیم.

Now don't snap at me.

حالا به من نزن

Don't snap at me.

به من نزن

Don't snap at me.

به من نزن

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

It was a knee jerk reaction.

این یک واکنش تند زانو بود.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

She rubs me the wrong way.

او مرا اشتباه می مالد.

I always pick up the sock.

من همیشه جوراب را برمی دارم.

I always pick up the sock.

من همیشه جوراب را برمی دارم.

I always pick up the sock.

من همیشه جوراب را برمی دارم.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said she has her presentation down pat.

من گفتم او ارائه خود را پایین است.

Maybe you noticed that has her sounded like has her, has uh uh.

شاید متوجه شده باشید که صدای او شبیه او است، اوه اوه.

So we often drop the H on her, has her, has her.

بنابراین ما اغلب H را روی او می اندازیم، او را دارد، او را دارد .

She has her.

او او را دارد.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

Now what does down pat mean?

حالا داون پت یعنی چی؟

To have something down pat is when you have information or a routine memorized perfectly.

داشتن چیزی به درستی زمانی است که شما اطلاعات یا یک روال را به طور کامل حفظ کرده باشید.

For example, I have my YouTube video creation process down pat, so you can think of the

به عنوان مثال، من روند ایجاد ویدیوی یوتیوب خود را به سرعت انجام داده ام، بنابراین می توانید این

process as a routine.

روند را به عنوان یک روال در نظر بگیرید.

First I do this, then I do this, then I do this and I have these steps memorized.

ابتدا این کار را انجام می دهم، سپس این کار را انجام می دهم، سپس این کار را انجام می دهم و این مراحل را حفظ کرده ام.

I don't even need to think about what should I do to create a video.

حتی نیازی نیست به این فکر کنم که برای ایجاد یک ویدیو چه باید بکنم.

I have the process down pat now.

من این روند را در حال حاضر پایین دارم.

If you have an upcoming speech, presentation, interview, you want to practice, practice,

اگر سخنرانی، ارائه، مصاحبه آینده دارید، می خواهید تمرین کنید، تمرین کنید،

practice so you can memorize what you want to say.

تمرین کنید تا بتوانید آنچه را که می خواهید بگویید حفظ کنید.

And then once you memorize it perfectly, you can say I'm not nervous.

و بعد از اینکه آن را به خوبی حفظ کردید، می توانید بگویید من عصبی نیستم.

I have my speech down pat.

من سخنرانی ام را پایین نگه می دارم.

I have my speech perfectly memorized.

من سخنرانی خود را کاملا حفظ کرده ام.

Have this whole Chloe thing down pat.

تمام این کلوئه را پایین بیاورید.

I got my routine down pat.

من برنامه روتین خود را پایین آوردم.

Generic.

عمومی.

We've got every move down pat.

ما هر حرکتی را انجام داده ایم.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

Could you dictate this one?

آیا می توانید این یکی را دیکته کنید؟

I said we didn't have a lot of prep time.

گفتم زمان آماده سازی زیادی نداریم.

Of course didn't is a contraction of did not.

البته نکرد انقباض نیست.

We didn't have a lot of Native speakers will combine these sounds together and it will

ما اسپیکرهای بومی زیادی نداشتیم که این صداها را با هم ترکیب می‌کنند و

sound like a lot of a lot of.

صدای بسیار زیادی خواهد داشت.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

Prep is short for preparation.

آماده سازی کوتاه برای آماده سازی است.

Native speakers will take this word preparation and shorten it to prep.

سخنرانان بومی این کلمه آماده سازی را می گیرند و آن را برای آماده سازی کوتاه می کنند.

Prep time simply means time to prepare.

زمان آماده سازی به معنای زمان آماده سازی است.

That is prep time.

آن زمان آماده سازی است.

For example, the recipe looks delicious, but there's too much prep time.

به عنوان مثال، دستور غذا خوشمزه به نظر می رسد، اما زمان آماده سازی آن بسیار زیاد است.

If there's too much prep time, it means it takes too long to prepare this recipe.

اگر زمان آماده سازی خیلی زیاد است، به این معنی است که تهیه این دستور پخت خیلی طول می کشد.

So you don't want to do it.

بنابراین شما نمی خواهید آن را انجام دهید.

You could also say I have to prep for my interview.

شما همچنین می توانید بگویید من باید برای مصاحبه ام آماده شوم.

In this case, prep is short for the verb prepare.

در این مورد، prep برای فعل آماده کردن کوتاه است.

I have to prepare for my interview.

باید برای مصاحبه ام آماده شوم.

I have to prep for my interview.

من باید برای مصاحبه ام آماده شوم

You know what?

میدونی چیه؟

We get a prep prep time.

ما یک زمان آماده سازی دریافت می کنیم.

Let's go go prep the patient including prep time.

بیایید برویم بیمار را با زمان آماده سازی آماده کنیم .

Just do it.

فقط انجامش بده

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Thanks for re digging your schedule.

از اینکه برنامه تان را بررسی کردید متشکریم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

I said Thanks for rejigging your schedule.

گفتم متشکرم از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید.

Notice how 4 sounded like an unstressed fur.

توجه کنید که چگونه 4 مانند یک خز بدون تنش به نظر می رسد.

Thanks fur.

ممنون خز.

Thanks for rejigging your sounds unstressed.

از اینکه صداهای خود را بدون استرس دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Your your.

تو

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Let's talk about the verb to rejig.

بیایید در مورد فعل rejig صحبت کنیم.

You probably don't know this.

احتمالا شما این را نمی دانید.

When you rejig something, you change and improve the arrangement of something.

وقتی چیزی را تغییر می دهید، ترتیب چیزی را تغییر می دهید و بهبود می دهید .

The arrangement is the order of something.

ترتیب نظم چیزی است.

So in our example, thanks for rejigging your schedule.

بنابراین در مثال ما، از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید، سپاسگزاریم .

Maybe you moved a meeting from the morning to the afternoon so we could meet for coffee,

شاید شما یک جلسه را از صبح به بعدازظهر منتقل کردید تا بتوانیم برای قهوه همدیگر را ببینیم

and I appreciate that.

و من از آن تشکر می کنم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Or maybe in a meeting you let your boss know.

یا شاید در یک جلسه به رئیس خود اطلاع دهید.

We rejigged the presentation.

ما ارائه را دوباره تنظیم کردیم.

Now the video comes before the grass.

حالا ویدیو جلوی چمن می آید.

So you change the order, the arrangement of the presentation.

بنابراین شما ترتیب، ترتیب ارائه را تغییر می دهید.

The video was here and now it's here.

ویدیو اینجا بود و الان اینجاست.

And you're doing this because you want to improve the presentation.

و شما این کار را انجام می دهید زیرا می خواهید ارائه را بهبود ببخشید.

We reject the presentation.

ما ارائه را رد می کنیم.

Let's try this one more time.

بیایید این را یک بار دیگر امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said.

گفتم.

She spoils those kids rotten when you spoil someone rotten.

او آن بچه های فاسد را لوس می کند وقتی شما کسی را که فاسد است خراب می کنید.

In this case, rotten is optional.

در این مورد، پوسیده اختیاری است.

You could just say spoil someone, spoil someone rotten.

شما فقط می توانید بگویید یک نفر را خراب کنید، یک نفر را خراب کنید .

It means you do whatever they want you to do.

یعنی هر کاری که آنها می خواهند انجام می دهید.

You give them whatever they want.

شما هر چه می خواهند به آنها بدهید.

So when I say she spoils those kids rotten, generally this isn't considered a good thing

بنابراین وقتی می‌گویم او آن بچه‌های فاسد را لوس می‌کند، عموماً این چیز خوبی تلقی نمی‌شود،

because when kids are spoiled rotten, they often develop bad behaviors, bad manners as

زیرا وقتی بچه‌ها فاسد می‌شوند، اغلب رفتارهای بد و در نتیجه اخلاق بدی از خود بروز می‌دهند

a result.

.

So this sounds like a negative thing.

بنابراین این یک چیز منفی به نظر می رسد.

However, I frequently say my kitties are spoiled rotten and that is very true.

با این حال، من اغلب می گویم بچه گربه های من فاسد شده اند و این بسیار درست است.

Now notice here the grammar to be spoiled again.

حالا در اینجا توجه کنید که گرامر دوباره خراب است.

Rotten is optional.

پوسیده اختیاری است.

You can use it or not use it.

می توانید از آن استفاده کنید یا از آن استفاده نکنید.

It doesn't change the meaning in this case to be spoiled.

در این صورت خراب شدن معنا را تغییر نمی دهد .

It means the same thing to receive whatever you want, but it can also mean to be treated

دریافت هر چیزی که می خواهید یکسان است، اما می تواند به معنای رفتار

very well.

بسیار خوب نیز باشد.

Just remember when we use this with children is generally seen as a negative.

فقط به یاد داشته باشید که وقتی ما از آن برای کودکان استفاده می کنیم، به طور کلی منفی دیده می شود.

But if you say my husband spoils me rotten, my company spoils me rotten, I'm spoiled by

اما اگر می گویید شوهرم مرا فاسد می کند، شرکت من فاسد مرا خراب می کند، من از شرکتم خراب شده ام

my company.

.

Those sound more positive because it sounds like you're treated very well.

آنها مثبت تر به نظر می رسند زیرا به نظر می رسد که با شما خیلی خوب رفتار می شود.

We won't spoil.

ما خراب نمی کنیم

We won't spoil them.

ما آنها را خراب نمی کنیم.

It's so easy to please.

خشنود کردن خیلی آسان است.

I really hope we're not spoiling them.

من واقعا امیدوارم که آنها را خراب نکنیم.

You sure are spoiling me lately.

شما مطمئناً اخیراً مرا خراب می کنید.

Now it's time for you to practice your pronunciation.

اکنون زمان آن رسیده است که تلفظ خود را تمرین کنید.

We're going to do an imitation exercise.

ما یک تمرین تقلیدی انجام می دهیم.

I'm going to say each sentence again, and I want you to repeat the sentence out loud,

من هر جمله را دوباره می گویم و می خواهم جمله را با صدای بلند تکرار کنید

and I'll say each sentence three times.

و هر جمله را سه بار می گویم.

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

She has her presentation down pat.

او ارائه خود را پایین است.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

We didn't have a lot of prep time.

زمان آماده سازی زیادی نداشتیم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

Thanks for rejigging your schedule.

از اینکه برنامه خود را دوباره تنظیم کردید متشکریم.

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

She spoils those kids rotten.

اون بچه های گندیده رو خراب میکنه

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در رکود هستم.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said Maybe I'm just in a rut.

گفتم شاید من فقط در یک رکود هستم.

Of course I'm is a contraction.

البته من یک انقباض است.

I am, I'm And notice how in all sounds like one word in a in a I'm in a rut.

من هستم، من هستم و توجه کنید که چگونه در همه به نظر می رسد یک کلمه در یک در یک من در یک شیار هستم.

In a rut.

در یک شیار.

The expression here is to be in a rut.

تعبیر در اینجا این است که در رکود قرار گرفتن.

Now you can also say to be stuck in a rut.

حالا شما هم میتونید بگید تو گیر افتادن.

Stuck is optional.

گیر کرده اختیاری است.

When you're in a rut, it means you've been doing an activity like your job or a hobby,

زمانی که شما در رکود هستید، به این معنی است که فعالیتی مانند شغل یا سرگرمی

or a task.

یا یک کار خود را انجام داده اید.

You've been doing it too long and you feel like you need to change.

شما برای مدت طولانی این کار را انجام داده اید و احساس می کنید که باید تغییر کنید.

Why are you in a rut?

چرا در رکود هستی؟

The same thing every day.

هر روز همین کار.

Knowing exactly what to expect.

دانستن اینکه دقیقاً چه چیزی را باید انتظار داشت.

That's a rut.

این یک شیطنت است.

So let's say every day you work all day.

بنابراین فرض کنید هر روز شما تمام روز کار می کنید.

You eat dinner.

شام میخوری

But then at night, every night, you watch Netflix.

اما بعد از آن شب، هر شب، نتفلیکس را تماشا می کنید.

That could be your rut.

این می تواند جنایت شما باشد.

We watch Netflix every night.

ما هر شب نتفلیکس را تماشا می کنیم.

We're stuck in a rut.

ما در بلاتکلیفی گیر کرده ایم.

We're in a rut.

ما در بلاتکلیفی هستیم

Are we in a rut?

آیا ما در بلاتکلیفی هستیم؟

So to help you get out of that rut, you just need to do something different.

بنابراین برای کمک به رهایی از این وضعیت، فقط باید کاری متفاوت انجام دهید.

So you might say, let's go to the park tonight.

پس شاید بگویید، بیا امشب به پارک برویم.

So instead of watching Netflix, you go to the park.

بنابراین به جای تماشای نتفلیکس، به پارک بروید.

You enjoy the beautiful day to help you get out of your rut.

شما از این روز زیبا لذت می برید که به شما کمک می کند تا از بلای خود بیرون بیایید.

You're a rider.

تو یک سواری

Ruts are normal.

پوسیدگی ها طبیعی است.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

How'd you do with this one?

با این یکی چطور رفتار کردی؟

I said.

گفتم.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

Notice how boss is.

توجه کنید که رئیس چگونه است.

We say it as one word, Bosses.

ما آن را در یک کلمه می گوییم، رئیس.

Bosses.

رئیسان

It's the exact same pronunciation as the plural form of the noun bosses.

این دقیقاً همان تلفظی است که شکل جمع اسم bosses وجود دارد.

I have two bosses, but here with the verb to be, my boss is stuck in his ways.

من دو رئیس دارم، اما در اینجا با فعل to be، رئیس من در راه خود گیر کرده است.

It's the exact same pronunciation, the expression to be stuck in one's ways.

این دقیقاً همان تلفظ است، عبارتی است که در راه خود گیر کرده اید.

Notice Waze is plural and it's one possessive.

Notice Waze جمع است و یک ملکی است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

This is when someone is unwilling to change how they do things or how they think about

این زمانی است که شخصی تمایلی به تغییر نحوه انجام کارها یا نحوه تفکر خود در مورد

things.

چیزها ندارد.

Kind of stuck in his ways.

یه جورایی تو راهش گیر کرده

For example, my boss won't let me work remotely.

به عنوان مثال، رئیسم به من اجازه نمی دهد از راه دور کار کنم.

He's stuck in his ways because he's too stuck in his ways.

او در راه خود گیر کرده است زیرا او بیش از حد در راه خود گیر کرده است.

Gloria.

گلوریا

This is good for him.

این برای او خوب است.

So he has a specific way of thinking about how work should be done, and he's unwilling

بنابراین او طرز فکر خاصی در مورد نحوه انجام کار دارد و تمایلی

to change his thinking.

به تغییر تفکر خود ندارد.

Now, the same expression can also use the verb set to be stuck or to be set in one's

حالا همین عبارت می تواند از فعل set to benting or to be set in one's

ways, and it has the exact same meaning.

way هم استفاده کند و دقیقاً همین معنی را دارد.

Oh, you're young.

اوه تو جوانی

Me.

من

I'm set in my ways.

من در راه خود قرار گرفته ام.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

Need a hand.

نیاز به یک دست

Need a hand.

نیاز به یک دست

Need a hand.

نیاز به یک دست

This one was easy, right?

این یکی آسان بود، درست است؟

I said need a hand.

گفتم به یک دست نیاز دارم.

And notice need.

و متوجه نیاز شوید.

Ah, sounded like one word.

آه، مثل یک کلمه به نظر می رسید.

Need a need a hand.

نیاز به یک دست. به

Need a hand?

یک دست نیاز دارید؟

Grammatically, this is missing the auxiliary verb and the subject.

از نظر دستوری، این فعل کمکی و فاعل وجود ندارد.

Do you need a hand?

کمک می خوای؟

But native speakers commonly drop that and just say need a hand, and this is the same

اما گویشوران بومی معمولاً آن را رها می‌کنند و فقط می‌گویند نیاز به دست دارد، و این همان چیزی است

as saying need any help?

که بگوییم به کمک نیاز دارم؟ آیا به

Do you need any help?

کمکی نیاز داری؟

Exactly the same meaning.

دقیقا به همین معنی

Now to answer and to accept that help you could say sure I could use a hand and this

حالا برای پاسخ دادن و پذیرش آن کمک می‌توانید بگویید مطمئن هستم که می‌توانم از دست استفاده کنم و این

is the same as sure I could use some help.

همان چیزی است که مطمئن هستم می‌توانم از کمکی استفاده کنم.

Hey Tamar, I could really use a hand in here.

هی تامار، من واقعاً می توانستم از یک دست در اینجا استفاده کنم.

And if you want to request the assistance using this expression, you can say, can you

و اگر می خواهید با استفاده از این عبارت درخواست کمک کنید، می توانید بگویید، آیا می توانید به

give me a hand?

من دست بدهید؟ آیا

Can you give me a hand?

می توانی کمکم کنی؟

And this is the same as can you help me?

و این همان چیزی است که می توانید به من کمک کنید؟

Can you help me?

میشه به من کمک کنید؟

Hey Rich, can you give me a hand with this box?

هی ریچ، می‌توانی با این جعبه به من دست بدهی ؟

And you can give me a hand right now by liking this video, subscribing to my channel and

و شما می توانید همین الان با لایک کردن این ویدیو، عضویت در کانال من و

sharing this video with your friends.

اشتراک گذاری این ویدیو با دوستان خود به من کمک کنید.

That would really give me a hand.

این واقعاً به من کمک می کند.

Let's try this again.

بیایید دوباره این را امتحان کنیم.

I'll say it three times.

سه بار میگم

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

I said, how can I get my foot in the door?

گفتم چطور پایم را به در ببرم؟

Do you know this expression to get ones or a foot in the door?

آیا این عبارت را می دانید که یکی از آنها یا پا در در؟

This is used when you join an organization, a company.

این زمانی استفاده می شود که به یک سازمان، یک شرکت ملحق می شوید.

You take a specific job that's at a low level, but you're doing that because you hope that

شما شغل خاصی را انتخاب می کنید که در سطح پایینی است، اما این کار را انجام می دهید زیرا امیدوارید که آن

low level will turn into a higher position.

سطح پایین به یک موقعیت بالاتر تبدیل شود.

That's getting your foot in the door.

این است که پای شما را به در می اندازد.

You've already got a foot in the door.

شما قبلاً یک پا در در گرفته اید.

For example, I'm a journalist, but I took a job as a receptionist to get my foot in

مثلاً من روزنامه نگار هستم، اما به عنوان مسئول پذیرش مشغول به کار شدم تا پایم را به

the door.

در ببرم.

I was just trying to get one foot in the door.

من فقط سعی می کردم یک پایم را وارد در کنم.

But you have to be careful with this strategy because you don't want to say I took this

اما باید مراقب این استراتژی باشید، زیرا نمی خواهید بگویید من

job five years ago to get my foot in the door, but now I'm stuck in a rut.

پنج سال پیش این کار را انجام دادم تا پایم را به در ببرم، اما اکنون در یک شیار گیر کرده ام.

That would mean that you're still a receptionist 5 years, so you haven't moved up.

این بدان معنی است که شما هنوز 5 سال است که یک مسئول پذیرش هستید ، بنابراین به سمت بالا حرکت نکرده اید.

So your strategy of taking a lower position to get your foot in the door hasn't been very

بنابراین استراتژی شما برای گرفتن یک موقعیت پایین تر برای وارد کردن پای خود به درب چندان

successful.

موفق نبوده است.

Now let's do an imitation exercise so you can practice your pronunciation.

حالا بیایید یک تمرین تقلیدی انجام دهیم تا بتوانید تلفظ خود را تمرین کنید.

I'll say each sentence again, and I want you to repeat the sentence out loud.

من هر جمله را دوباره می گویم و از شما می خواهم جمله را با صدای بلند تکرار کنید.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در یک رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در یک رکود هستم.

Maybe I'm just in a rut.

شاید من فقط در یک رکود هستم.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است.

My boss is stuck in his ways.

رئیس من در راه خود گیر کرده است. به

Need a hand?

یک دست نیاز دارید؟

Need a hand.

نیاز به یک دست

Need a hand.

نیاز به یک دست

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

How can I get my foot in the door?

چگونه می توانم پایم را وارد در کنم؟

Did you enjoy this lesson?

آیا از این درس لذت بردید؟

Do you want me to make more lessons where you test your listening skills?

آیا می‌خواهید در آنجا که مهارت‌های شنیداری خود را آزمایش می‌کنید، درس‌های بیشتری بسازم؟

If you do, then put more, more, more, put more, more, more in the comments and I'll

اگر این کار را کردید، پس بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر در نظرات قرار دهید و من به

keep making more lessons.

درس های بیشتر ادامه خواهم داد.

And of course, make sure you like this video, share it with your friends and subscribe so

و البته، مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و سابسکرایب کنید تا

you're notified every time I post a new lesson.

هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking guide where I share 6 tips on how to speak English fluently

و شما می توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن به زبان انگلیسی روان

and confidently.

و مطمئن به اشتراک می گذارم.

You can click here to download it or look for the link in the description.

برای دانلود آن می توانید اینجا کلیک کنید یا لینک آن را در توضیحات جستجو کنید.

And if you want to keep expanding your vocabulary so you can better understand native speakers,

و اگر می‌خواهید دایره لغات خود را گسترش دهید تا بتوانید زبان مادری را بهتر درک کنید،

I recommend this video because you'll learn a lot more phrasal verse, so watch this video

این ویدیو را توصیه می‌کنم زیرا آیات عباراتی بسیار بیشتری را یاد خواهید گرفت، بنابراین همین حالا این ویدیو را تماشا کنید

right now.

.