How to Learn English in 2025!

Is 2025 the year you finally become fluent?

آیا سال 2025 سالی است که شما بالاخره مسلط می شوید؟

This is my year, OK?

امسال سال من است، باشه؟

It absolutely can be, you  just need the right method.

کاملاً ممکن است، فقط به روش مناسب نیاز دارید.

The best method to finally become fluent is to  learn directly from natives in the real world.

بهترین روش برای در نهایت مسلط شدن، یادگیری مستقیم از بومیان در دنیای واقعی است.

This is the best method because you'll improve.

این بهترین روش است زیرا شما پیشرفت خواهید کرد.

All areas of your English at the same time.

همه زمینه های انگلیسی شما به طور همزمان.

And that's what we'll do today.

و این کاری است که ما امروز انجام خواهیم داد.

Let's do it.

Welcome back to JForrest English.

بیایید آن را انجام دهیم.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, you'll listen to celebrities in the  real world to test your listening skills,  

ابتدا، به افراد مشهور در دنیای واقعی گوش می دهید تا مهارت های شنیداری خود را آزمایش کنید،

to learn natural vocabulary,  and to learn advanced grammar.

واژگان طبیعی را یاد بگیرید و گرامر پیشرفته را بیاموزید.

In this lesson, you're going to listen to a  short clip of one of the celebrities talking,  

در این درس، می‌خواهید به یک کلیپ کوتاه از صحبت کردن یکی از افراد مشهور گوش دهید،

and you'll listen to that clip three times.

و سه بار به آن کلیپ گوش خواهید داد.

And you need to complete the missing words.

و باید کلمات از دست رفته را کامل کنید.

After I'll explain all the vocabulary, grammar,  and pronunciation that you need to know.

بعد از آن همه واژگان، دستور زبان، و تلفظی که باید بدانید را توضیح خواهم داد.

First, we'll listen to Taylor  Swift's commencement speech at NYU.

ابتدا به سخنرانی تیلور سوئیفت در دانشگاه نیویورک گوش خواهیم داد.

Here's the first listening exercise.

در اینجا اولین تمرین گوش دادن است.

You'll hear it three times.

شما آن را سه بار خواهید شنید.

No matter how hard you try to avoid being cringe,  

مهم نیست که چقدر سعی می کنید از ترسیدن خودداری کنید،

you will look back on your life  and cringe retrospectively.

به زندگی خود نگاه خواهید کرد و به صورت گذشته نگر خواهید کرد.

No matter how hard you try to avoid being cringe,  

مهم نیست که چقدر سعی می کنید از ترسیدن خودداری کنید،

you will look back on your life  and cringe retrospectively.

به زندگی خود نگاه خواهید کرد و به صورت گذشته نگر خواهید کرد.

No matter how hard you try to avoid being cringe,  

مهم نیست که چقدر سعی می کنید از ترسیدن خودداری کنید،

you will look back on your life  and cringe retrospectively.

به زندگی خود نگاه خواهید کرد و به صورت گذشته نگر خواهید کرد.

How do you do?

شما چطور؟

She said no matter how hard you try  to avoid being cringe, you will look  

او گفت مهم نیست که چقدر تلاش می‌کنید تا از خشمگین شدن خودداری کنید،

back on your life and cringe retrospectively.

به زندگی خود نگاه خواهید کرد و به گذشته نگر خواهید بود.

Let's talk about the grammar because notice avoid.

بیایید در مورد دستور زبان صحبت کنیم زیرا توجه کنید اجتناب کنید.

Then you have a gerund verb.

سپس شما یک فعل جیروند دارید. از

Avoid being cringe.

پرخاشگری بپرهیزید

And of course to avoid is  to stay away from someone  

و البته اجتناب از آن دوری از کسی

or some because it makes you uncomfortable.

یا برخی است زیرا باعث ناراحتی شما می شود.

Perhaps you could say I've been avoiding.

شاید بتوان گفت من از آن اجتناب کرده ام.

Notice that present perfect continuous is  started in the past and continues until now.

توجه داشته باشید که حال کامل استمراری در گذشته شروع شده و تا کنون ادامه دارد.

I've been avoiding speaking English in public  because I'm worried about being cringe.

من از صحبت کردن به زبان انگلیسی در جمع اجتناب می‌کنم، زیرا نگران این هستم که من دچار انقباض باشم.

Also notice here you worry about something, a  noun or doing something, speaking in public,  

همچنین توجه داشته باشید که در اینجا نگران چیزی هستید، یک اسم یا انجام کاری، صحبت کردن در جمع،

the gerund verb because about is a preposition.

فعل جنسی چون about یک حرف اضافه است.

You could say I'm worried about  the exam or a gerund verb.

می توانید بگویید من نگران امتحان یا یک فعل جیروند هستم.

I'm worried about failing the exam.

من نگران رد شدن در امتحان هستم.

Now let's talk about that word we've used a lot.

حالا بیایید در مورد کلمه ای که زیاد استفاده کرده ایم صحبت کنیم.

Cringe.

کز کردن.

This is colloquial, but very commonly used.

این عامیانه است، اما بسیار رایج است.

And it means to behave.

و به معنای رفتار کردن است.

In a way that causes embarrassment, awkwardness  or discomfort, either to yourself or others.

به نحوی که باعث خجالت، ناهنجاری یا ناراحتی شما یا دیگران شود.

Oh my God, it was so cringe, wasn't it?

وای خدای من، خیلی ترسناک بود، نه؟

OK.

باشه

That is so cringe.

این خیلی ترسناک است.

That is so, so cringe.

این خیلی، خیلی متزلزل است.

You just don't do that.

تو فقط این کار را نکن

So it makes sense you would  want to avoid being cringe.

بنابراین منطقی است که بخواهید از ترسیدن خودداری کنید.

Let's look at to look back on your life.

بیایید نگاه کنیم تا به زندگی شما نگاه کنیم.

If you look back on something, it means you  reflect on it and in this case, your life.

اگر به چیزی برگردید، به این معنی است که درباره آن و در این مورد، زندگی خود را فکر می کنید.

Now let's talk about this and cringe.

حالا بیایید در مورد این صحبت کنیم و بترسیم.

Do you notice something different?

آیا متوجه چیز متفاوتی می شوید؟

Perhaps it's the same word,  but in this case it's a verb.

شاید همان کلمه باشد، اما در این مورد یک فعل است.

So the verb is too cringe.

بنابراین فعل بیش از حد cringe است.

And this is to feel a strong emotional  reaction of embarrassment or awkwardness.

و این برای احساس یک واکنش عاطفی قوی از خجالت یا ناهنجاری است.

And we generally show this physically or visibly.

و ما به طور کلی این را به صورت فیزیکی یا قابل مشاهده نشان می دهیم.

What I just did that is cringe.

کاری که من همین الان انجام دادم افتضاح است.

I just cringed.

من فقط دلم گرفته

Here is a real example for you.

در اینجا یک مثال واقعی برای شما است.

I cringe.

دلم میلرزد. وقتی

I cringe when I look back on when I  reflect on my very first YouTube video,  

به اولین ویدیوی YouTube خود فکر می‌کنم، وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، دلم می‌گیرد،

which as you can see, is maybe a little cringe.

که همانطور که می‌بینید، شاید کمی ترسناک باشد.

So she uses colloquial language and advanced  vocabulary retrospectively in the same sentence.

بنابراین او از زبان محاوره و واژگان پیشرفته به صورت گذشته نگر در همان جمله استفاده می کند.

So if you do something retrospectively,  it means you think about past events.

بنابراین اگر کاری را به صورت گذشته انجام دهید، به این معنی است که به رویدادهای گذشته فکر می کنید.

You could say retrospectively  thinking about past events.

می‌توانید به‌طور گذشته‌نگر به رویدادهای گذشته فکر کنید.

I wish I had started speaking English much sooner.

کاش زبان انگلیسی را خیلی زودتر شروع می کردم.

Another way to say this is  in hindsight or looking back,  

راه دیگری برای گفتن این موضوع در گذشته یا نگاه کردن به گذشته است،

you could also say looking back on it,  it being this situation in the past.

همچنین می‌توانید بگویید به آن نگاه کنید، این وضعیت در گذشته بوده است.

So now you have click wheel  and advanced vocabulary.

بنابراین اکنون شما چرخ کلیک و واژگان پیشرفته دارید.

Our next listening exercise.

تمرین شنیداری بعدی ما

You need to complete the  sentence with the missing words.

باید جمله را با کلمات از دست رفته کامل کنید.

You'll hear it three times.

شما آن را سه بار خواهید شنید.

Cringe is unavoidable over a lifetime.

گرفتگی در طول زندگی اجتناب ناپذیر است.

Even the term cringe might  someday be deemed cringe cringe.

حتی اصطلاح cringe ممکن است روزی cringe cringe تلقی شود.

It's unavoidable over a lifetime.

در طول زندگی اجتناب ناپذیر است.

Even the term cringe might  someday be deemed cringe.

حتی اصطلاح cringe ممکن است روزی cringe در نظر گرفته شود.

Cringe is unavoidable over a lifetime.

گرفتگی در طول زندگی اجتناب ناپذیر است.

Even the term cringe might  someday be deemed cringe.

حتی اصطلاح cringe ممکن است روزی cringe در نظر گرفته شود.

How'd you do?

چطوری؟

She said cringe is unavoidable over a lifetime.

او گفت که انقباض در طول زندگی اجتناب ناپذیر است.

Even the term cringe might  someday be deemed cringe.

حتی اصطلاح cringe ممکن است روزی cringe در نظر گرفته شود.

You've certainly heard the word cringe a lot.

حتماً کلمه cringe را زیاد شنیده اید.

So let's look at To be deemed something, this  is the same as to be regarded as or judged as.

بنابراین بیایید نگاه کنیم تا چیزی تلقی شود، این همان چیزی است که به عنوان تلقی یا قضاوت شود.

So notice all three of these use the verb to be.

بنابراین توجه کنید که هر سه مورد از فعل to be استفاده می کنند.

For example, colloquial language  is deemed slang by some.

برای مثال، برخی زبان محاوره‌ای را عامیانه می‌دانند.

Maybe you but natives use it in  daily speech in all situations  

شاید شما اما بومیان از آن در گفتار روزانه در همه موقعیت‌ها استفاده کنید   به

which is why it's important to learn  the most common colloquial language.

همین دلیل مهم است که رایج‌ترین زبان محاوره‌ای را یاد بگیرید.

Now remember you can use regarded or  judge but you need that preposition  

اکنون به یاد داشته باشید که می‌توانید از در نظر گرفته یا قضاوت استفاده کنید، اما به آن حرف اضافه نیاز دارید زیرا برخی

as colloquial language is regarded as judged as  slang by some and the rest is exactly the same.

زبان محاوره‌ای را عامیانه می‌دانند و بقیه دقیقاً مشابه هستند.

Now notice she used that  modal verb might be deemed.

اکنون توجه کنید که او از این فعل وجهی استفاده کرده است .

You need your modal plus base verb,  which is why we have B might be  

شما به فعل پایه به‌علاوه مدال خود نیاز دارید، به همین دلیل است که ما B داریم، ممکن است

deemed if something might happen,  it's saying that it's not certain.

اگر اتفاقی بیفتد، به نظر می‌رسد که مشخص نیست.

There's some doubt.

یه مقدار شک هست

You could say I might fail base verb.

می توانید بگویید ممکن است فعل پایه شکست بخورم.

I might fail my listening exam.

ممکن است در امتحان شنیداری ام رد شوم. به

That's why these exercises are so important.

همین دلیل است که این تمرینات بسیار مهم هستند.

Our next listening exercise Complete  the sentence with the missing words.

تمرین شنیداری بعدی ما جمله را با کلمات از دست رفته کامل کنید.

You can't avoid it, so don't try to.

شما نمی توانید از آن اجتناب کنید، بنابراین سعی نکنید.

You can't avoid it, so don't try to.

شما نمی توانید از آن اجتناب کنید، بنابراین سعی نکنید.

You can't avoid it, so don't try to.

شما نمی توانید از آن اجتناب کنید، بنابراین سعی نکنید.

How'd you do?

چطوری؟

She said you can't avoid it, so don't try to.

او گفت شما نمی توانید از آن اجتناب کنید، بنابراین سعی نکنید.

Now, what does the IT represent in this sentence?

حال، IT در این جمله چه چیزی را نشان می دهد؟

The IT represents being cringe, being cringe  because remember, you need that verb in ING.

IT نشان‌دهنده cringe، cringe بودن است، زیرا به یاد داشته باشید، شما به آن فعل در ING نیاز دارید.

You can use a void plus noun, you can't  avoid the exam, or you use that gerund verb.

می‌توانید از یک اسم باطل به اضافه استفاده کنید، نمی‌توانید از امتحان اجتناب کنید، یا از آن فعل جنسی استفاده می‌کنید.

You talk about the action.

شما در مورد عمل صحبت می کنید.

You can't avoid taking the exam.

شما نمی توانید از شرکت در آزمون اجتناب کنید.

I would summarize Taylor's advice  to you as embrace being cringe.

من توصیه تیلور به شما را اینگونه خلاصه می‌کنم که در آغوش گرفته باشید.

Embrace it.

آن را در آغوش بگیر.

What do you think?

نظر شما چیست؟

Do you agree with that put let's go,  let's go put, let's go in the comments.

آیا با آن موافق هستید اجازه دهید برویم، بیایید بریم بگذاریم، بیایید در نظرات برویم.

Now let's move on and listen to  Donald Trump respond to a very  

حالا بیایید ادامه دهیم و به پاسخ دونالد ترامپ به یک

interesting audience question during  the previous presidential debate.

سوال بسیار جالب مخاطب در مناظره قبلی ریاست جمهوری گوش دهیم.

And that audience question was, what's one  thing you admire about Hillary Clinton?

و آن سوال مخاطب این بود که چه چیزی را در مورد هیلاری کلینتون تحسین می کنید؟

Here are the sentences you need  to complete the missing words.

در اینجا جملاتی هستند که برای تکمیل کلمات از دست رفته نیاز دارید.

You'll hear it three times.

شما آن را سه بار خواهید شنید.

I will say this about Hillary.

من این را در مورد هیلاری خواهم گفت.

She doesn't quit, she doesn't give up.

او تسلیم نمی شود، تسلیم نمی شود.

I respect that.

من به آن احترام می گذارم.

I tell it like it is.

من آن را همانطور که هست می گویم.

I will say this about Hillary.

من این را در مورد هیلاری خواهم گفت.

She doesn't quit, she doesn't give up.

او تسلیم نمی شود، تسلیم نمی شود.

I respect that, I tell it like it is.

من به آن احترام می گذارم، آن را همانطور که هست می گویم.

I will say this about Hillary.

این را در مورد هیلاری خواهم گفت.

She doesn't quit, she doesn't give up.

او تسلیم نمی شود، تسلیم نمی شود.

I respect that.

من به آن احترام می گذارم.

I tell it like it is.

من آن را همانطور که هست می گویم.

How did you do?

چطور شد؟

He said.

او گفت.

I will say this about Hillary.

این را در مورد هیلاری خواهم گفت.

She doesn't quit, she doesn't give up.

او تسلیم نمی شود، تسلیم نمی شود.

I respect that.

من به آن احترام می گذارم.

I tell it like it is.

من آن را همانطور که هست می گویم.

Notice he said I will.

توجه کنید که گفت من خواهم کرد.

Native speakers will commonly form  a contraction and say all, all.

گویشوران بومی معمولاً یک انقباض ایجاد می‌کنند و همه، همه را می‌گویند.

Notice how unstressed that is all.

توجه کنید که چقدر این همه استرس ندارند.

I'll say this about Hillary.

من این را در مورد هیلاری خواهم گفت.

I'll say this, I'll do this, I'll do that.

این را می گویم، این کار را می کنم، آن را انجام می دهم.

I'll help you.

من به شما کمک خواهم کرد.

Now this expression, I'll say this about Hillary.

حالا این عبارت را در مورد هیلاری خواهم گفت.

This is used to introduce a statement or opinion.

این برای معرفی یک بیانیه یا نظر استفاده می شود.

Another way of saying this is here's  what I have to say about Hillary.

راه دیگری برای بیان این موضوع این است که درباره هیلاری بگویم.

You could say, I'll say this about learning  

می‌توانید بگویید، من این را در مورد یادگیری

English with native speakers and  then you introduce your opinion.

انگلیسی با زبان مادری می‌گویم و سپس شما نظر خود را معرفی می‌کنید.

It's a very effective method.

این یک روش بسیار موثر است.

Do you think so?

آیا شما اینطور فکر می کنید؟

If you do put that's right, put  that's right in the comments.

اگر درست است، آن را در نظرات قرار دهید.

Now let's talk about she doesn't  quit, she doesn't give up.

حالا بیایید در مورد اینکه او تسلیم نمی شود، تسلیم نمی شود صحبت کنیم.

So notice here he used the contracted form.

بنابراین توجه کنید که او از فرم قراردادی استفاده کرده است.

Does not, doesn't repeat  after me, doesn't, doesn't.

نمی کند، بعد از من تکرار نمی شود، نمی کند، نمی کند.

Now let's talk about quit and give up  because they can be interchangeable,  

اکنون بیایید در مورد ترک و تسلیم شدن صحبت کنیم، زیرا آنها می توانند قابل تعویض باشند،

but they can also have different meanings.

اما می توانند معانی مختلفی نیز داشته باشند.

It depends on context.

بستگی به زمینه دارد.

Quit means to leave a position such as your job,  

ترک به این معنی است که موقعیتی مانند شغل خود را ترک کنید،

or to stop something permanently,  such as learning English.

یا کاری را برای همیشه متوقف کنید، مانند یادگیری زبان انگلیسی.

So in terms of a position, you may know  that Joe Biden quit the presidential race.

بنابراین از نظر موقعیت، ممکن است بدانید که جو بایدن از رقابت های ریاست جمهوری کناره گیری کرد.

He left it permanently.

او آن را برای همیشه ترک کرد.

Now, if you've had enough of your boss and  working overtime without pay, you can say I quit.

حالا، اگر به اندازه کافی از رئیستان خسته شده اید و بدون حقوق اضافه کار کرده اید، می توانید بگویید من استعفا دادم.

You're permanently leaving that position now.

شما اکنون آن موقعیت را برای همیشه ترک می کنید.

Give up means that you surrender.

تسلیم شدن یعنی تسلیم شدن

You lose hope, so you stop doing something.

شما امید خود را از دست می دهید، بنابراین از انجام کاری دست می کشید.

You quit because you surrender or lose hope.

به دلیل تسلیم شدن یا از دست دادن امید خود را ترک می کنید.

So you could say I've been trying to  improve my listening skills for years.

بنابراین می‌توان گفت من سال‌ها سعی کرده‌ام مهارت‌های شنیداری‌ام را بهبود بخشم.

I give up.

من تسلیم می شوم.

So in this case it means you're no  longer going to try, you've just  

بنابراین در این مورد به این معنی است که دیگر سعی نمی‌کنید، فقط

lost all hope that is possible for you.

امیدتان را که ممکن است از دست داده‌اید.

You could also say I've been trying to  improve my listening skills for years,  

همچنین می‌توانید بگویید من سال‌هاست که سعی کرده‌ام مهارت‌های شنیداری‌ام را بهبود بخشم،

maybe I should just quit.

شاید بهتر باشد این کار را ترک کنم.

You could continue on and specify the  something I should just quit learning English.

می‌توانید ادامه دهید و چیزی را مشخص کنید که من فقط باید یادگیری انگلیسی را ترک کنم.

But if it's implied and obvious,  you don't need to say it.

اما اگر تلویحی و واضح است، نیازی به گفتن آن ندارید.

Your friend could respond back or I would  respond back and say don't quit, don't give up.

دوست شما می‌تواند پاسخ دهد یا من پاسخ می‌دهم و می‌گویم تسلیم نشو، تسلیم نشو.

So here, although different  vocabulary, it means the same thing.

بنابراین، در اینجا، اگرچه واژگان متفاوت است، اما معنی یکسانی دارد.

Keep going, don't quit, don't give up.

ادامه بده، تسلیم نشو، تسلیم نشو.

You just need to subscribe to J Force English.

فقط باید مشترک J Force English شوید.

So make sure you subscribe Now let's talk about.

بنابراین مطمئن شوید که مشترک شده اید حالا بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

I respect that.

من به آن احترام می گذارم.

What does that represent here?

اینجا چه چیزی را نشان می دهد؟

I respect Hillary's  determination, her persistence.

من به عزم هیلاری و اصرار او احترام می گذارم .

Those are the adjectives we can use to describe  someone who doesn't quit, who doesn't give up.

اینها صفاتی هستند که می‌توانیم برای توصیف کسی که ترک نمی‌کند، تسلیم نمی‌شود، استفاده کنیم.

Those are the nouns we can use to describe the  fact that she doesn't quit, she doesn't give up.

این‌ها اسم‌هایی هستند که می‌توانیم برای توصیف این واقعیت استفاده کنیم که او ترک نمی‌کند، تسلیم نمی‌شود.

Hillary's determination, she is determined.

عزم هیلاری، او مصمم است.

Hillary's persistence.

پشتکار هیلاری

She is persistent.

او پیگیر است.

You could say she keeps going despite setbacks,  

می‌توانید بگویید که او علی‌رغم ناکامی‌ها به راه خود ادامه می‌دهد،

or you could say she keeps  going despite facing challenges.

یا می‌توانید بگویید که علیرغم مواجهه با چالش‌ها، به راه خود ادامه می‌دهد.

Because you can use despite  with a noun or a gerund.

زیرا می‌توانید با اسم یا جیروند از استفاده کنید.

And setbacks and challenges,  they represent the same thing.

و شکست‌ها و چالش‌ها، آنها نشان‌دهنده یک چیز هستند.

Now let's talk about I tell it like it is.

حالا بیایید در مورد من صحبت کنیم همانطور که هست.

This is a colloquial way of  saying I'm being straightforward,  

این یک روش محاوره‌ای برای گفتن است که من رک هستم،

I'm being honest, I'm being direct.

من صادق هستم، من مستقیم صحبت می‌کنم.

This is often used before offering an area of  improvement in a direct, perhaps harsh way.

این اغلب قبل از ارائه یک منطقه بهبود به روشی مستقیم و شاید خشن استفاده می شود.

So I could say to you, your  accent needs improving.

بنابراین می‌توانم به شما بگویم، لهجه‌تان باید بهبود یابد.

I'm sorry, but I tell it like it is.

متاسفم، اما من آن را همانطور که هست می گویم.

I'm being 100% honest, direct, even  if it might hurt your feelings.

من 100٪ صادق و مستقیم هستم، حتی اگر ممکن است به احساسات شما آسیب برساند.

There's another word to describe  this, which is to be blunt.

کلمه دیگری برای توصیف این موضوع وجود دارد که باید صریح باشد.

So when you're blunt, it means you're very honest,  

بنابراین وقتی صریح هستید، به این معنی است که شما بسیار صادق هستید،

even if it might offend someone  or hurt someone's feelings.

حتی اگر ممکن است به کسی توهین کند یا به احساسات کسی آسیب برساند.

To be blunt, your accent needs improving.

برای صراحت، لهجه شما نیاز به بهبود دارد.

So you can use to be blunt at the very  beginning, and then you offer critical feedback.

بنابراین می‌توانید در همان ابتدا صریح باشید و سپس بازخورد انتقادی ارائه دهید.

So let's summarize Trump's advice.

پس بیایید توصیه های ترامپ را خلاصه کنیم. دست

Don't quit.

نکش

Don't give up.

تسلیم نشو

What do you think about that?

نظر شما در مورد آن چیست؟

If you agree, if you're not  going to quit or give up,  

اگر موافق هستید، اگر نمی‌خواهید استعفا دهید یا تسلیم شوید،

then put, let's go, Put, let's  go, Let's go in the comments.

سپس بگذارید، بیایید برویم، بگذارید، بیایید برویم، بیایید برویم، در نظرات بگذارید.

Now let's move on and listen to Oprah  Winfrey's commencement speech at Harvard.

حالا بیایید ادامه دهیم و به سخنرانی آغازین اپرا وینفری در هاروارد گوش دهیم.

Here's the sentence you need  to complete the missing words.

این جمله ای است که برای تکمیل کلمات از دست رفته نیاز دارید.

You'll hear it three times.

شما آن را سه بار خواهید شنید.

There is no such thing as failure.

چیزی به نام شکست وجود ندارد.

Failure is just life trying to  move us in another direction.

شکست فقط زندگی است که تلاش می‌کند ما را به سمت دیگری سوق دهد.

There is no such thing as failure.

چیزی به نام شکست وجود ندارد.

Failure is just life trying to  move us in another direction.

شکست فقط زندگی است که تلاش می‌کند ما را به سمت دیگری سوق دهد.

There is no such thing as failure.

چیزی به نام شکست وجود ندارد.

Failure is just life trying to  move us in another direction.

شکست فقط زندگی است که تلاش می‌کند ما را به سمت دیگری سوق دهد.

Did you get this one?

این یکی رو گرفتی؟

She said.

او گفت.

There is no such thing as failure.

چیزی به نام شکست وجود ندارد.

Failure is just life trying to  move us in another direction.

شکست فقط زندگی است که تلاش می‌کند ما را به سمت دیگری سوق دهد.

We can form a contraction between there is and  say there's, repeat after me, there's there's.

می‌توانیم یک انقباض بین وجود دارد ایجاد کنیم و بگوییم وجود دارد، بعد از من تکرار کنید، وجود دارد وجود دارد.

There's no such thing as this Means something  doesn't exist, or something isn't real.

چیزی به نام این وجود ندارد یعنی چیزی وجود ندارد یا چیزی واقعی نیست.

So, said another way, failure doesn't exist.

بنابراین، به روش دیگری گفته شد، شکست وجود ندارد.

Using that contraction does not.

استفاده از آن انقباض ندارد.

Failure doesn't exist.

شکست وجود ندارد

Failure isn't is not.

شکست نیست.

Failure isn't real.

شکست واقعی نیست

There's no such thing as perfect English.

چیزی به نام انگلیسی کامل وجود ندارد.

This is something I commonly say to my students.

این چیزی است که من معمولاً به دانش آموزانم می گویم. به

Said another way, perfect English  doesn't exist so don't worry about  

روشی دیگر، انگلیسی کامل وجود ندارد، بنابراین نگران

making mistakes, native speakers make them too.

اشتباه نباشید، افراد بومی نیز اشتباه می‌کنند.

Next failure is just life trying  to move us in another direction.

شکست بعدی فقط تلاش زندگی است که ما را به سمت دیگری سوق دهد.

So notice here failure is you could  

بنابراین توجه داشته باشید که در اینجا شکست این است که می‌توانید

form a contraction especially in  spoken English and say failures.

به خصوص در انگلیسی گفتاری یک انقباض ایجاد کنید و بگویید شکست‌ها.

Failure is just life.

شکست فقط زندگی است.

Now.

Native speakers commonly link our sounds  together, so you could see this with move us in.

در حال حاضر.

بلندگوهای بومی معمولاً صداهای ما را به هم مرتبط می‌کنند، بنابراین می‌توانید این را با move us in ببینید.

It may sound like one word Move us in, move us in.

ممکن است مانند یک کلمه به نظر برسد. ما را حرکت دهید، ما را وارد کنید.

Repeat after me.

بعد از من تکرار کنید.

Move us in.

ما را به داخل ببرید.

Now move us in another direction.

حالا ما را به سمت دیگری ببرید.

There's a very common expression  to go in another direction,  

یک عبارت بسیار رایج برای رفتن به سمت دیگری وجود دارد،

and this means to change your approach or plan.

و این به معنای تغییر رویکرد یا برنامه است.

For example, I was going to enroll in a language  school, but I went in another direction.

برای مثال، می‌خواستم در یک مدرسه زبان ثبت‌نام کنم ، اما به سمت دیگری رفتم.

I changed my plan.

برنامه ام را عوض کردم

I changed my approach, and I  subscribe to J Forest English.

رویکردم را تغییر دادم و مشترک J Forest English هستم.

So let's summarize Oprah's advice.

پس بیایید توصیه های اپرا را خلاصه کنیم.

Failure doesn't exist.

شکست وجود ندارد

Are you enjoying this lesson?

آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی برتر من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

movies, YouTube, and the news.

فیلم، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر

You can look in the description for  the link to learn more or you can go  

می‌توانید در توضیحات به دنبال پیوند بگردید یا می‌توانید

to my website and click on Finally Fluent Academy.

به وب‌سایت من بروید و روی آکادمی Fluent Fluent کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson.

حالا بیایید به درس خود ادامه دهیم.

Now let's keep going and focus  on learning phrasal verbs because  

اکنون بیایید ادامه دهیم و روی یادگیری افعال عبارتی تمرکز کنیم زیرا

native speakers love using phrasal  verbs, but they can be confusing.

سخنرانان بومی عاشق استفاده از افعال عبارتی هستند، اما ممکن است گیج کننده باشند.

Do you know the difference  between these two sentences?

آیا تفاوت بین این دو جمله را می دانید؟

She called me out in the meeting.

او مرا در جلسه صدا زد.

She called out to me in the meeting.

او در جلسه مرا صدا زد.

Both of these sentences use a similar looking  but different phrasal verb To call someone out.

هر دوی این جملات از یک فعل شبیه به ظاهر اما متفاوت برای فراخوانی یک نفر استفاده می‌کنند.

To call out to someone, yes, they  look very similar, almost identical,  

برای صدا زدن با کسی، بله، آنها بسیار شبیه، تقریباً یکسان هستند،

but they have completely different meanings.

اما معانی کاملاً متفاوتی دارند.

Today you'll learn these  phrasal verbs and 21 more.

امروز این افعال عبارتی و ۲۱ مورد دیگر را خواهید آموخت.

I personally use these 23 phrasal verbs every day,  

من شخصاً هر روز از این 23 فعل عبارتی استفاده می‌کنم،

and adding these to your vocabulary will help you  understand natives and sound fluent and natural.

و افزودن آنها به واژگان شما به شما کمک می‌کند که زبان‌های بومی را درک کنید و روان و طبیعی به نظر برسید.

First, let's talk about to call someone out.

اول، بیایید در مورد تماس با کسی صحبت کنیم.

This means to confront or criticize someone,  often publicly, for their actions or behaviors.

این به معنای مقابله یا انتقاد از شخصی، اغلب به‌طور علنی، برای اعمال یا رفتارهایش است.

She called him out for not keeping his promises.

او را به دلیل عمل نکردن به وعده هایش صدا زد.

This means that in public she said you didn't  keep your promise and that was a bad thing.

این به این معنی است که او در ملاء عام گفت شما به قول خود عمل نکردید و این چیز بدی بود.

She called him out.

او را صدا زد بیرون.

Now my students, maybe even you,  always call me out when I make a typo.

اکنون دانش‌آموزانم، شاید حتی شما، همیشه وقتی اشتباه تایپی می‌کنم با من تماس می‌گیرید.

They publicly say Jennifer.

علنا می گویند جنیفر.

You spelled that wrong.

اشتباه نوشتی

Jennifer, this isn't correct, but that's okay.

جنیفر، این درست نیست، اما اشکالی ندارد.

I don't mind Birch calling me out though.

من بدم نمیاد توس با من تماس بگیره.

Apparently called him out loudly.

ظاهراً او را با صدای بلند صدا زد.

It's interesting to hear them call us out on that.

شنیدن صدای آنها در این مورد جالب است.

Now let's compare this to to call out to someone.

حالا بیایید این را با کسی مقایسه کنیم.

This means to shout or raise your  voice to get someone's attention.

این به معنای فریاد زدن یا بلند کردن صدای خود برای جلب توجه کسی است.

Hey, hey, John.

هی، هی، جان.

Hey, Mary.

هی مریم

He called out to his friend across the street.

او در آن طرف خیابان دوستش را صدا زد.

He did this to get her or his attention.

او این کار را برای جلب توجه او انجام داد.

So now let's compare these.

خب حالا بیایید اینها را با هم مقایسه کنیم.

He called out his friend.

دوستش را صدا زد.

This is grammatically correct.

این از نظر گرامری صحیح است.

It means to publicly criticize.

یعنی انتقاد علنی.

He called out to his friend.

دوستش را صدا زد.

This is grammatically correct.

این از نظر گرامری صحیح است.

It means he shouted to get his friends attention.

یعنی برای جلب توجه دوستانش فریاد زد.

Hey, John.

هی جان

I know this is very confusing,  so you'll want to review it.

من می دانم که این بسیار گیج کننده است، بنابراین شما می خواهید آن را مرور کنید.

Now let's talk about jump in.

حالا بیایید در مورد پرش به داخل صحبت کنیم.

When you jump in, it means you  enter a conversation or a situation.

وقتی وارد می شوید، به این معنی است که وارد یک مکالمه یا موقعیتی می شوید.

So I could say to you, if we  were in a class or a meeting,  

بنابراین می‌توانم به شما بگویم، اگر در کلاس یا جلسه‌ای بودیم، در

a live lesson, feel free  to jump in with any ideas.

یک درس زنده، راحت باشید و هر ایده‌ای را مطرح کنید.

I'm inviting you to stop me in the middle  of my presentation to share your ideas.

من از شما دعوت می‌کنم که من را در وسط ارائه‌ام متوقف کنید تا ایده‌هایتان را به اشتراک بگذارم.

Or maybe managers are tossed and say it's  nice to see Sarah jumping in at meetings.

یا شاید مدیران پرت می شوند و می گویند که دیدن سارا که در جلسات می پرد خیلی خوب است.

They're saying it's nice to see  Sarah participating, sharing her  

آن‌ها می‌گویند خیلی خوب است که می‌بینیم سارا در آن شرکت می‌کند و

ideas more actively, maybe because she  feels confident speaking in English.

ایده‌هایش را فعال‌تر به اشتراک می‌گذارد، شاید به این دلیل که وقتی به انگلیسی صحبت می‌کند، احساس اطمینان می‌کند.

I'm going to jump in, tell her, make sure I get  this one in and lighten it up just a minute.

من می‌روم، به او می‌گویم، مطمئن شوید که این یکی را وارد می‌کنم و فقط یک دقیقه آن را روشن می‌کنم.

Please feel free to jump in at any point.

لطفا با خیال راحت وارد هر نقطه ای شوید.

Now, just like my examples show, this  is generally used in a positive way.

اکنون، درست همانطور که نمونه‌های من نشان می‌دهند، این معمولاً به روشی مثبت استفاده می‌شود.

And that's important because  let's compare that to but in.

و این مهم است زیرا بیایید آن را با اما در مقایسه کنیم.

But in this means to interrupt or intrude  into a conversation in a negative way.

اما در این به معنای قطع کردن یا دخالت در یک مکالمه به شیوه ای منفی است.

He kept butting in while I was presenting.

در حالی که من ارائه می دادم او مدام به او سر می زد.

He kept stopping me to say something  and I found this very rude.

او مدام جلوی من را می‌گرفت تا چیزی بگویم و این را بسیار بی‌ادب دیدم.

Just butting in here for some side facts.

فقط در اینجا برای برخی از حقایق جانبی صحبت کنید.

Or you could say you should just **** out.

یا می توانید بگویید که فقط باید **** بیرون بیایید.

**** out.

**** بیرون. به

It's none of your business.

تو ربطی نداره

So notice here I change **** in to **** out.

بنابراین توجه کنید که من **** را به **** خارج تغییر می دهم.

This means you should stop intruding  in something that doesn't concern you.

این بدان معناست که باید از دخالت در چیزی که به شما مربوط نیست دست بردارید.

**** out Klaus.

**** بیرون کلاوس.

So let's review.

پس بیایید مرور کنیم.

Jump or **** into a conversation,  discussion, meeting, or situation.

به یک مکالمه، بحث، جلسه یا موقعیت بپرید یا **** کنید.

Notice you need into as one word.

توجه داشته باشید که باید به عنوان یک کلمه استفاده کنید.

If you specify the noun a conversation  

اگر اسم مکالمه را مشخص کنید

and but out of a conversation,  discussion, meeting, or situation.

و اما خارج از مکالمه، بحث، جلسه یا موقعیت.

So remember the meaning and that structure.

بنابراین معنی و آن ساختار را به خاطر بسپارید.

Next, let's talk about to come  up with this means to think of  

در مرحله بعد، بیایید در مورد رسیدن به این وسیله صحبت کنیم تا به   فکر کنیم

or create something such as  an idea, plan or solution.

یا چیزی مانند یک ایده، طرح یا راه حل ایجاد کنیم.

They came up with a new marketing  strategy they thought of.

آنها استراتژی بازاریابی جدیدی را که فکر می کردند ارائه کردند.

They created.

ایجاد کردند.

Because Louis Pasteur came up with his  technique for sterilizing milk in 1865.

زیرا لوئی پاستور تکنیک خود را برای استریل کردن شیر در سال 1865 ارائه کرد.

I spend time every day coming  up with new lessons for you.

I think about ideas.

من به ایده ها فکر می کنم.

I write them down.

آنها را یادداشت می کنم.

I brainstorm for you come up with so now let's  change the preposition and talk about to come  

من برای شما طوفان فکری می‌کنم، بنابراین حالا بیایید حرف اضافه را تغییر دهیم و در مورد بیرون آمدن صحبت کنیم،

out with this means to introduce or release  something new usually a product or service.

این یعنی معرفی یا عرضه چیزی جدید معمولاً یک محصول یا خدمات.

The way we communicate changed when  Apple came out with the iPhone.

وقتی اپل با آیفون عرضه شد، نحوه ارتباط ما تغییر کرد .

If we were sitting down having this interview  the day that Apple came out with the iPhone,  

اگر روزی که اپل با آیفون عرضه شد، این مصاحبه را انجام می‌دادیم، از

you'd be asking me, Really, they're  going to compete with Motorola?

من می‌پرسیدید، واقعاً، آنها با موتورولا رقابت خواهند کرد؟

Electric typewriters then came out with  self-contained correction ribbons so that  

سپس ماشین‌های تحریر برقی با روبان‌های تصحیح مستقل بیرون آمدند تا

you could make corrections right  there on the machine as you typed.

بتوانید هنگام تایپ کردن، درست همانجا روی دستگاه اصلاحات را انجام دهید.

Let's compare these together.

بیایید اینها را با هم مقایسه کنیم.

Engineers at Apple came up with  the idea of a smartphone in 2005.

مهندسان اپل در سال 2005 ایده یک گوشی هوشمند را مطرح کردند.

I don't know if that date is accurate.

نمی‌دانم این تاریخ دقیق است یا خیر.

This means they thought of the idea.

این بدان معناست که آنها به این ایده فکر کردند.

What if we had a phone now?

اگه الان گوشی داشتیم چی؟

Apple came out with the iPhone in 2007.

اپل در سال 2007 با آیفون عرضه شد.

That date is correct.

این تاریخ درست است.

This means they released the  idea to the public as a product.

این بدان معناست که آنها این ایده را به عنوان یک محصول در اختیار عموم قرار دادند.

The product being the iPhone.

محصول آیفون است.

You could buy the iPhone.

می توانید آیفون بخرید.

Let's review to back out of something.

بیایید مرور کنیم تا از چیزی عقب نشینی کنیم.

This means to decide not to do  something you had previously agreed to.

این بدان معناست که تصمیم بگیرید کاری را که قبلاً با آن موافقت کرده بودید انجام ندهید.

She backed out of the deal at the last minute.

او در آخرین لحظه از توافق خارج شد.

Are you backing out or You said you  were going to finish the English course.

آیا عقب نشینی می کنید یا گفته اید که قرار است دوره انگلیسی را تمام کنید.

Don't back out now.

الان عقب نشینی نکن

Don't even think about.

اصلا بهش فکر نکن

Backing out, man.

عقب نشینی، مرد.

Let's compare this to back something up.

بیایید این را برای حمایت از چیزی مقایسه کنیم.

This means to make a copy of data to prevent  loss, something you should do for years.

این به این معنی است که برای جلوگیری از تلف شدن، یک کپی از داده ها تهیه کنید ، کاری که باید سال ها انجام دهید.

My husband told me I should back up  my computer, but I didn't listen.

شوهرم به من گفت باید از رایانه‌ام نسخه پشتیبان تهیه کنم ، اما من گوش نکردم.

Then you back it up in your computer.

سپس از آن در رایانه خود نسخه پشتیبان تهیه می کنید.

But now that I use Google Docs, my  files are automatically backed up.

اما اکنون که از Google Docs استفاده می‌کنم، فایل‌های من به‌طور خودکار پشتیبان‌گیری می‌شوند.

A copy of my files are saved in a secure location.

یک کپی از فایل های من در یک مکان امن ذخیره می شود.

So always back up your computer and don't back  out of things you said you were going to do.

بنابراین همیشه از رایانه‌تان نسخه پشتیبان تهیه کنید و از کارهایی که گفته‌اید انجام دهید، پشتیبان نگیرید.

How do you backup your data?

چگونه از اطلاعات خود نسخه پشتیبان تهیه می کنید؟

To catch on to something.

گرفتن به چیزی.

This is when you begin to  understand or realize something.

این زمانی است که شما شروع به درک یا درک چیزی می کنید.

It took him a while, but he  finally caught on to the joke.

مدتی طول کشید، اما بالاخره به شوخی افتاد.

Now you don't have to include the  something if context is obvious.

حالا اگر زمینه واضح است، لازم نیست چیزی را وارد کنید.

You could say it took him a  while, but he finally caught on.

می‌توان گفت که مدتی طول کشید، اما بالاخره موفق شد.

If you're talking about a joke and the context  is obvious, but she caught on pretty fast.

اگر در مورد یک شوخی صحبت می کنید و زمینه آن واضح است، اما او خیلی سریع متوجه این موضوع شد.

But either way, people caught on to coffee's  advantages and began making tea from its leaves.

اما در هر صورت، مردم به مزایای قهوه پی بردند و شروع به تهیه چای از برگ های آن کردند.

So let's talk about catch up to someone.

پس بیایید در مورد رسیدن به کسی صحبت کنیم.

This means to reach the same  level or pace as someone else.

این به معنای رسیدن به همان سطح یا سرعتی است که شخص دیگری دارد.

She's driving too fast, we'll never catch up.

او خیلی سریع رانندگی می کند، ما هرگز به عقب نخواهیم رسید.

You can say we'll never  catch up or catch up to her.

می توانید بگویید ما هرگز به او نمی رسیم یا به او نمی رسیم.

If you specify the someone you need the  preposition to hurry, they're catching up.

اگر فردی را که به حرف اضافه برای عجله نیاز دارید، مشخص کنید، او در حال پیگیری است.

Now let's look at this sentence.

حالا بیایید به این جمله نگاه کنیم.

I need to catch up on my work so  I can catch up to my coworker.

باید به کارهایم برسم تا بتوانم به همکارم برسم.

When you catch up on something,  

وقتی به چیزی می رسید،   به

it means you do the tasks that you  missed or were not previously completed.

این معنی است که کارهایی را انجام می دهید که از دست داده اید یا قبلاً کامل نشده اید.

With students able to catch up on  work over a coffee in the new cafe,  

با دانش‌آموزانی که می‌توانند با صرف یک قهوه در کافه جدید به کارشان برسند،

let's talk about to get across.

بیایید با هم صحبت کنیم.

This means to successfully communicate  or convey an idea to others.

این به معنای برقراری ارتباط موفقیت آمیز یا انتقال یک ایده به دیگران است.

He tried to get his point across to get  something across his point across in the meeting.

او سعی کرد منظورش را به گوش برساند تا در جلسه چیزی را متوجه منظورش کند.

That'll get our point across, right?

این حرف ما را متوجه می شود، درست است؟

Or I'm not sure what you're trying to get across.

یا من مطمئن نیستم که شما می خواهید به چه چیزی برسید.

Maybe you need to say it a different way.

شاید لازم باشد جور دیگری بگویید.

Anyways, the point that I'm trying  to get across is that social media  

به هر حال، نکته‌ای که سعی می‌کنم به آن برسم این است که رسانه‌های اجتماعی

has made everything just that much more  accessible #12 I love this one to cheer on.

همه چیز را بسیار در دسترس‌تر کرده است #12 من این یکی را برای تشویق کردن دوست دارم.

This is when you courage or  support someone, often vocally.

این زمانی است که شما اغلب با صدایی از شخصی شجاعت می‌کنید یا از او حمایت می‌کنید.

Let's go.

Woo Hoo, you can do it.

برویم

وو هو، شما می توانید آن را انجام دهید.

The fans cheered on their your team and  I could say to you if you leave a comment  

هواداران تیم شما را تشویق کردند و می‌توانم به شما بگویم اگر نظری بگذارید

that is your way of supporting me vocally  so I could say thank you for cheering me on.

این راه شما برای حمایت صوتی از من است بنابراین می‌توانم تشکر کنم که مرا تشویق کردید.

I couldn't have done it without your support who  cheered us on and picked us up when we stumbled.

نمی‌توانستم بدون حمایت شما که ما را تشویق کردید و در هنگام تصادف بلندمان کردید.

Someone will be there to cheer  us on and pick us up if we fall.

کسی آنجا خواهد بود که ما را تشویق کند و اگر زمین بخوریم ما را بلند خواهد کرد.

Let's compare this to cheer up.

بیایید این را با هم مقایسه کنیم تا شاد شویم.

This means to help someone feel  happier or to become happier oneself.

این به این معنی است که به کسی کمک کنید تا احساس خوشبختی کند یا خودش شادتر شود.

I brought him a coffee to cheer him up.

برایش یک قهوه آوردم تا روحیه اش را بگیرم.

Cheer up, they try with  considerable vigor to cheer us up.

شاد باشید، آنها با نشاط قابل توجهی سعی می کنند ما را شاد کنند.

Or let's combine these.

یا بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

The fact that you came to cheer me on, let's go,  

این حقیقت که تو آمدی مرا تشویق کنی، بیا برویم،

Jennifer, that really cheered me  up, made me happier #14 carry on.

جنیفر، که واقعاً مرا خوشحال کرد ، باعث شد که من را خوشحال کنم شماره 14 ادامه دهم.

Most students know this.

اکثر دانش آموزان این را می دانند.

This means to continue with an  activity or task despite challenges.

این به معنای ادامه فعالیت یا کار با وجود چالش‌ها است.

She decided to carry on with her  studies despite the difficulties.

او تصمیم گرفت با وجود مشکلات به تحصیلات خود ادامه دهد.

Carry on, Let's compare this to carry out.

ادامه دهید، بیایید این را برای انجام مقایسه کنیم.

This means to complete or  perform an action, plan or task.

این به معنای تکمیل یا انجام یک عمل، برنامه یا کار است.

They carried out the experiment successfully.

آنها آزمایش را با موفقیت انجام دادند.

And we carried it out as a family.

و ما به صورت خانوادگی این کار را انجام دادیم.

Let's combine these.

بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

Let's carry on with the experiments.

بیایید به آزمایشات ادامه دهیم.

Notice you need with when  you specify the something.

توجه داشته باشید که با چه زمانی چیزی را مشخص می‌کنید.

Let's carry on with the experiments.

بیایید به آزمایشات ادامه دهیم.

Have you carried out?

انجام دادی؟

Have you conducted the first Test?

آیا اولین آزمون را انجام داده اید؟

So remember, you carry on with something and you  carry something out #16 to look into something.

بنابراین به یاد داشته باشید، شما به چیزی ادامه می دهید و کاری شماره 16 را برای بررسی چیزی انجام می دهید.

This means to investigate or  examine something in detail.

این به معنای بررسی یا بررسی جزئیات چیزی است.

The company is looking into the issue.

این شرکت در حال بررسی این موضوع است.

I'll look into it.

من به آن نگاه خواهم کرد.

Let's compare this to look over something.

بیایید این را مقایسه کنیم تا به چیزی نگاه کنیم.

This means to review or examine  something briefly or casually.

این به این معنی است که یک چیزی را به طور مختصر یا تصادفی مرور یا بررسی کنید.

She looked over the document before signing.

او قبل از امضای سند را بررسی کرد.

Look over this contract.

به این قرارداد نگاه کنید

Let's combine these together.

بیایید اینها را با هم ترکیب کنیم.

I looked.

Into.

نگاه کردم.

به.

I investigated, I looked into the  company and I didn't find any red flags.

من تحقیق کردم، شرکت را جستجو کردم و هیچ پرچم قرمزی پیدا نکردم.

Red flags are potential risks or problems.

پرچم های قرمز خطرات یا مشکلات احتمالی هستند.

I didn't find any red flags.

من هیچ پرچم قرمزی پیدا نکردم.

I still need to look over review the contract.

هنوز باید به بررسی قرارداد بپردازم.

Let's review to check in with someone.

بیایید بررسی کنیم تا با کسی بررسی کنیم.

This means to communicate with someone to see  how they're doing or if they need assistance.

این به این معنی است که با شخصی ارتباط برقرار کنید تا ببینید وضعیت او چگونه است یا به کمک نیاز دارد.

He checked in with his supervisor  before leaving for the day.

قبل از رفتن برای آن روز، با سرپرست خود تماس گرفت.

So how could he do this?

پس چگونه می توانست این کار را انجام دهد؟

Well he would go up to his supervisor and  say do you need anything before I leave?

خوب او پیش سرپرستش می رفت و می گفت قبل از رفتن من به چیزی نیاز داری؟

Thanks for checking in though.

با این حال، برای بررسی

Now let's compare this to to check up on someone.

حالا بیایید این را با بررسی یک نفر مقایسه کنیم.

This is when you monitor or  observe someone's progress,  

این زمانی است که پیشرفت،

condition, or behavior to ensure all is well.

وضعیت یا رفتار شخصی را زیر نظر یا مشاهده می‌کنید تا مطمئن شوید که همه چیز خوب است.

My dad had an accident so I check up on him.

بابام تصادف کرد، من او را چک می کنم.

I observe him and monitor him every day.

من او را زیر نظر دارم و هر روز زیر نظر دارم.

Would it kill him to check up on us?

آیا او را می کشد که ما را چک کند؟

Sometimes to check up on someone  is seen as a negative because it  

گاهی اوقات بررسی یک نفر به عنوان یک امر منفی تلقی می‌شود، زیرا

suggests that you don't trust someone's abilities.

نشان می‌دهد که به توانایی‌های کسی اعتماد ندارید.

So you often hear people complain and say  Oh my boss checks up on me every 5 minutes  

بنابراین اغلب می شنوید که مردم شکایت می کنند و می گویند « اوه، رئیس من هر 5 دقیقه یک بار مرا چک می کند

suggesting your boss doesn't trust your  abilities and needs to monitor you closely.

که نشان می دهد رئیس شما به توانایی های شما اعتماد ندارد و باید شما را از نزدیک زیر نظر داشته باشد.

Are you checking up on me?

منو چک میکنی؟

#20 hang out, you should know this one.

پاتوق شماره 20، باید این یکی را بدانید.

This means to spend time with  someone socially in a casual way.

این به این معنی است که وقت خود را با یک فرد اجتماعی به روشی معمولی بگذرانید.

We hung out at home all weekend.

تمام آخر هفته را در خانه بودیم.

Or it's very.

Common to say to people let's hang out soon,  

یا خیلی

معمولاً به مردم می گویند بیایید زود با هم باشیم،

let's spend time socially soon  cool, let's hang out tonight.

بیایید به زودی وقت خود را در اجتماع بگذرانیم جالب، بیایید امشب با هم باشیم.

Don't confuse this with to hang up,  which means to end a phone call.

این را با قطع کردن، که به معنای پایان دادن به تماس تلفنی است، اشتباه نگیرید.

She hung up before they decided where to hang out.

قبل از اینکه تصمیم بگیرند کجا با هم بگذرند، تلفن را قطع کرد.

Don't hang up, don't hang up, don't hang up,  don't hang up 22 to break up with someone.

تلفن را قطع نکن، تلفن را قطع نکن، تلفن را قطع نکن، 22 تماس را قطع نکن تا با کسی قطع رابطه کنی.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

This means to end a romantic relationship.

این به معنای پایان دادن به یک رابطه عاشقانه است.

He broke up with his girlfriend last month.

او ماه گذشته از دوست دخترش جدا شد.

Are you breaking up with me now?

الان از من جدا میشی؟

You could also say we broke up.

شما همچنین می توانید بگویید که ما از هم جدا شدیم.

So in this case, because the subject is doing  the action, you don't have to say with someone  

بنابراین در این مورد، چون سوژه در حال انجام عمل است، لازم نیست با کسی بگویید

we broke up, I broke up with him, he broke  up, with me, we broke up, we we broke up.

ما از هم جدا شدیم، من از او جدا شدم، او از هم جدا شد، با من، ما از هم جدا شدیم، ما از هم جدا شدیم.

Don't confuse this with to break something up.

این را با شکستن چیزی اشتباه نگیرید.

This means to separate  something into smaller parts.

این بدان معناست که چیزی را به قسمت‌های کوچک‌تر جدا کنید.

The teacher broke up the  assignment into three parts.

معلم تکلیف را به سه قسمت تقسیم کرد.

From this point, we're going to take the  life of the project and break it up into  

از این مرحله، ما می‌خواهیم عمر پروژه را در نظر بگیریم و آن را به

four phases so that we can discuss the  processes that are appropriate to each.

چهار مرحله تقسیم کنیم تا بتوانیم فرآیندهای مناسب برای هر کدام را مورد بحث قرار دهیم.

So if you say I broke her up, that sounds weird.

بنابراین اگر بگویید من او را از هم جدا کردم، عجیب به نظر می رسد. به

That sounds like you divided her into  smaller parts but if you say I broke  

نظر می‌رسد که او را به قسمت‌های کوچک‌تری تقسیم کردی، اما اگر بگویی من

U with her that sounds sad you ended  your romantic relationship with her.

با او شکستم، غم‌انگیز به نظر می‌رسد که به رابطه عاشقانه خود با او پایان دادی.

Being fluent means you can express  your ideas on a variety of topics.

مسلط بودن به این معنی است که می‌توانید ایده‌های خود را درباره موضوعات مختلف بیان کنید.

Reading the news is the best way to do that.

خواندن اخبار بهترین راه برای انجام این کار است.

Let's do that now so you can learn 58  advanced words and phrases on a topic.

بیایید این کار را اکنون انجام دهیم تا بتوانید 58 کلمه و عبارت پیشرفته را در مورد یک موضوع یاد بگیرید.

People love discussing their  health in the workplace.

مردم دوست دارند درباره سلامتی خود در محل کار بحث کنند.

Let's review the headline Why personal health  and Wellness are key to business longevity.

بیایید این عنوان را مرور کنیم که چرا سلامت شخصی و سلامتی کلیدی برای طول عمر کسب و کار هستند.

Do you know what key means in this context?

آیا می دانید کلید در این زمینه به چه معناست؟

Key means important, critical, or crucial.

کلید به معنای مهم، حیاتی یا حیاتی است.

Now this functions as an adjective.

اکنون این به عنوان یک صفت عمل می کند.

Notice you have the verb to be, which is plural.

توجه داشته باشید که فعل to be را دارید که جمع است.

Because there are two things Health, Wellness.

زیرا دو چیز وجود دارد سلامتی، تندرستی.

But key doesn't have an S because  it functions as an adjective.

اما کلید S ندارد زیرا به عنوان یک صفت عمل می کند.

It would be the same if you replaced it  with R, important, critical, or crucial.

اگر آن را با R، مهم، حیاتی یا حیاتی جایگزین کنید، همینطور خواهد بود.

So still you conjugate your verb to be singular  or plural, but your adjective does not take an S.

بنابراین هنوز هم فعل خود را به صورت مفرد یا جمع می‌گذارید، اما صفت شما حرف S نمی‌گیرد.

Now let's talk about longevity.

حالا بیایید در مورد طول عمر صحبت کنیم.

Notice that pronunciation long JJ.

به تلفظ طولانی JJ توجه کنید.

It has a JA sound, long JA Jevity,  javity, longevity, longevity.

دارای صدای JA، JA Jevity طولانی، جاویتی، طول عمر، طول عمر است.

This means lasting for a long time.

این به معنای ماندگاری طولانی مدت است.

So it means for the business  to last for a long time.

بنابراین به این معنی است که کسب و کار برای مدت طولانی دوام می آورد.

So to exist now if the word business we're  not there, this could also be correct.

بنابراین اگر کلمه کسب و کار ما وجود نداشته باشد اکنون وجود داشته باشد ، این نیز می تواند صحیح باشد.

And it would mean your ability to last to  live for a long time because of course,  

و این بدان معناست که توانایی شما برای زنده ماندن برای مدت طولانی است، زیرا مطمئناً،

health and Wellness are key to longevity  for us to live for a long time.

سلامت و تندرستی کلید طول عمر است تا ما برای مدت طولانی زندگی کنیم.

So you can attach this to something specific  like a business or a company or even a product.

بنابراین می‌توانید آن را به چیزی خاص مانند یک کسب‌وکار، یک شرکت یا حتی یک محصول متصل کنید.

But without something specific, one would  assume that it's a person's longevity.

اما بدون چیز خاصی، می‌توان فرض کرد که طول عمر یک فرد است.

Here, notice it says key takeaways.

در اینجا، توجه داشته باشید که می‌گوید غذای اصلی.

We know what key means, right?

ما می دانیم کلید به چه معناست، درست است؟

It's important, critical, or crucial key.

این یک کلید مهم، حیاتی یا حیاتی است.

But what about this word takeaways?

اما در مورد این واژه غذای آماده چطور؟

Do you know what that means?

میدونی یعنی چی؟

Takeaways means points,  lessons, or just information.

غذای آماده به معنای امتیاز، درس یا فقط اطلاعات است.

This is very commonly used in a business context.

این بسیار رایج در زمینه کسب و کار استفاده می شود.

You might start a presentation  or a call or a meeting by saying  

می‌توانید یک ارائه یا تماس یا جلسه را با گفتن اینکه

here are the key takeaways from the conference.

در اینجا نکات کلیدی کنفرانس هستند، شروع کنید.

And then you would list the most important  points or what you learned instead of key.

و سپس به جای کلید، مهم‌ترین نکات یا آموخته‌هایتان را فهرست می‌کنید.

It's very common to use main  specifically with takeaways.

استفاده از main به ویژه برای غذای آماده بسیار رایج است.

Here are the main takeaways from the conference.

در اینجا نکات اصلی کنفرانس آورده شده است.

Now, if there were only one piece  of information or one lesson,  

حالا، اگر فقط یک اطلاعات یا یک درس وجود داشت، از

then you would use take away in the singular.

take away به صورت مفرد استفاده می‌کردید.

So it's singular or plural.

پس مفرد یا جمع است.

You could say my main take  away from the conference is,  

می‌توانید بگویید نکته اصلی من از کنفرانس این است،

and then you would say what you  learned or what you remember.

و سپس می‌گویید چه چیزی یاد گرفته‌اید یا چه چیزی را به خاطر می‌آورید.

So maybe your main take away what you  remember or what you learned that was  

بنابراین شاید مهم‌ترین چیزهایی که به یاد می‌آورید یا آموخته‌اید که

the most important is the importance of  health for business longevity, longevity.

مهم‌ترین آن‌ها بوده است، اهمیت سلامت برای طول عمر و طول عمر کسب‌وکار باشد.

So this article.

بنابراین این مقاله

Was very long.

خیلی طولانی بود

We'll review the key takeaways,  the most important points,  

ما نکات کلیدی، مهم‌ترین نکات را مرور می‌کنیم

and notice here you have the actual points  because they're just listing them as points.

و در اینجا متوجه می‌شویم که نکات واقعی را دارید، زیرا آنها فقط آنها را به عنوان امتیاز فهرست می‌کنند.

So in a meeting, you could verbalize  this as first or the first thing or .1.

بنابراین در یک جلسه، می‌توانید این را به‌عنوان اولین یا اولین چیز یا .1 به صورت شفاهی بیان کنید.

Take away 1.

1.

Business leaders who prioritize their  personal health and Wellness are better  

رهبران کسب‌وکار که سلامت و تندرستی شخصی خود را در اولویت قرار می‌دهند،

equipped to handle their responsibilities and  inspire their management teams and employees.

برای انجام مسئولیت‌های خود و الهام بخشیدن به تیم‌های مدیریتی و کارکنان خود مجهزتر هستند.

Let's review.

مرور کنیم.

Prioritize.

اولویت بندی کنید.

This is a verb to prioritize,  prioritize, prioritize.

این یک فعل اولویت دادن، اولویت دادن، اولویت دادن است.

Now, you may be comfortable  with seeing priority as a noun,  

اکنون، ممکن است با دیدن اولویت به‌عنوان اسم راحت باشید،

and if you use priority as a  noun, you need make as your verb.

و اگر از اولویت به‌عنوان اسم استفاده کنید ، باید make را به‌عنوان فعل خود انتخاب کنید.

You make something.

یه چیزی درست میکنی

A priority.

یک اولویت

So in this case, it would be business leaders who  

بنابراین در این مورد، این رهبران کسب‌وکار هستند که

make personal health and Wellness  all priority are better equipped.

سلامت شخصی و سلامتی را در اولویت قرار می‌دهند و مجهزتر هستند.

So you would slightly change the  

بنابراین می‌توانید ساختار جمله را کمی تغییر دهید

sentence structure because you  need make something a priority.

زیرا باید چیزی را در اولویت قرار دهید.

But in this case, you prioritize something.

اما در این مورد، شما چیزی را در اولویت قرار می دهید.

So the sentence structure is a little different.

بنابراین ساختار جمله کمی متفاوت است.

Let's practice this as a verb.

بیایید این را به عنوان یک فعل تمرین کنیم.

As a verb, you conjugate it  according to your time reference.

به‌عنوان یک فعل، آن را با توجه به مرجع زمانی خود به هم متصل می‌کنید.

So you could say right now, right  now I'm prioritizing prioritizing.

بنابراین می توانید همین الان بگویید، در حال حاضر اولویت بندی را در اولویت قرار می دهم.

It's in progress.

در حال انجام است.

So it's the present continuous.

پس حال استمراری است.

I'm prioritizing learning what?

من در اولویت یادگیری چه چیزی هستم؟

Because remember, you prioritize something.

زیرا به یاد داشته باشید، شما چیزی را اولویت بندی می کنید.

I'm prioritizing learning phrasal verbs.

من یادگیری افعال عبارتی را در اولویت قرار داده ام.

I'm prioritizing improving my  pronunciation or my grammar.

من بهبود تلفظ یا دستور زبانم را در اولویت قرار داده ام .

So what about you?

پس شما چطور؟

Try this.

این را امتحان کنید. برای تمرین

Put this example sentence in the comments  to practice this expression and let us know  

این عبارت، این جمله مثال را در نظرات قرار دهید و به ما اطلاع دهید

what you're prioritizing so I can  make a lesson on it in the future.

چه چیزی را در اولویت قرار می دهید تا در آینده بتوانم در مورد آن درس بنویسم.

Let's review equipped.

بیایید بررسی کنیم مجهز.

Notice here the sentence  structure IS2B2B equipped.

در اینجا به ساختار جمله IS2B2B مجهز شده توجه کنید.

You can add a modifier  

می‌توانید اصلاح‌کننده‌ای اضافه کنید

like better, but the structure is 2B and  then equipped functions as your adjective.

که بهتر است، اما ساختار آن 2B است و سپس به عنوان صفت شما عمل می‌کند.

Notice that pronunciation that  Ed is a soft T equipped equipped.

توجه داشته باشید که تلفظ Ed یک T نرم مجهز است.

Now when you say it in a sentence,  especially here because my next sound is A2.

حالا وقتی آن را در یک جمله می گویید، به خصوص اینجا چون صدای بعدی من A2 است.

I won't even really pronounce this  because my next sound is AT so I  

من حتی واقعاً این را تلفظ نمی‌کنم، زیرا صدای بعدی من AT است، بنابراین

would say personal health and Wellness are  better equipped to handle equipped to handle.

می‌توانم بگویم سلامت شخصی و Wellness برای کنترل مجهزتر مجهزتر هستند.

So I don't even pronounce it.

بنابراین من حتی آن را تلفظ نمی کنم.

So just be cautious of that to make sure  you understand it and understand that Ed.

بنابراین فقط مراقب آن باشید تا مطمئن شوید که آن را درک کرده‌اید و آن را درک کرده‌اید.

Now synonyms you could say prepared, able,  ready and then you use the infinitive to handle.

اکنون مترادف هایی را می توانید بگویید آماده، قادر، آماده و سپس از مصدر برای رسیدگی استفاده می کنید.

Capable is a very common synonym.

توانایی یک مترادف بسیار رایج است.

But notice with capable, the sentence structure is  

اما توجه داشته باشید که با capable، ساختار جمله

different because you need  of and then your gerund.

متفاوت است، زیرا شما به و سپس جیروند خود نیاز دارید.

So you would use our better capable of handling  their responsibilities and instead of handle,  

بنابراین می‌توانید از توانایی‌های بهتر ما برای رسیدگی به مسئولیت‌های آن‌ها استفاده کنید و به‌جای رسیدگی،

you could use manage, deal  with or address as synonyms.

می‌توانید از مدیریت، معامله یا آدرس به عنوان مترادف استفاده کنید.

Now, remember, if you're using capable,  you need to use the gerund form are better  

اکنون، به یاد داشته باشید، اگر از توانایی‌ها استفاده می‌کنید، باید از فرم Gerund استفاده کنید که

equipped to handle their responsibilities and  inspire their management teams and employees.

برای انجام مسئولیت‌های خود و الهام بخشیدن به تیم‌های مدیریتی و کارمندان خود مجهزتر هستند.

Let's review our next key point.

بیایید نکته کلیدی بعدی خود را مرور کنیم.

Our next take away.

برداشت بعدی ما

Over exertion, whether it's physical  or mental, can lead to burnout.

فعالیت بیش از حد، چه جسمی و چه ذهنی، می تواند منجر به فرسودگی شغلی شود.

OK, first, let's talk about over exertion.

خوب، اول، بیایید در مورد تلاش بیش از حد صحبت کنیم.

First, let's look at the pronunciation,  because notice you have X.

ابتدا، بیایید به تلفظ نگاه کنیم، زیرا توجه کنید که X دارید.

But that's not how it's pronounced.

اما تلفظ آن اینگونه نیست.

It's pronounced as exertion,  exertion, exertion, exertion.

به‌عنوان تلاش، تلاش، تلاش، تلاش تلفظ می‌شود.

And then you just add over in front  of it over exertion, over exertion.

و سپس شما فقط در مقابل آن بیش از تلاش، بیش از تلاش اضافه کنید.

So exertion is the use of  mental or physical effort.

بنابراین تلاش، استفاده از تلاش ذهنی یا فیزیکی است.

When we add over in front of a  word, a verb, it means too much.

وقتی جلوی یک کلمه، یک فعل اضافه می کنیم، به معنای خیلی زیاد است.

So in this case, it's too much  mental or physical effort.

بنابراین در این مورد، تلاش ذهنی یا فیزیکی بیش از حد است.

Now this over in front of a  verb is very commonly used.

اکنون این over در مقابل یک فعل بسیار رایج است.

You could just say I slept until 8:00 AM.

فقط می توان گفت تا ساعت 8 صبح خوابیدم.

That's just a statement.

این فقط یک بیانیه است.

I don't know if this is good or bad.

نمیدونم این خوبه یا بد

If you say I overslept, then it means it was bad.

اگر می گویید زیاد خوابیدم، یعنی بد بوده است.

You slept too much.

خیلی خوابیدی

So that's what it means.

پس معنیش همینه

It means you had too much of the verb.

به این معنی است که شما بیش از حد فعل داشتید.

In this case, the verb is sleep.

در این حالت فعل خواب است.

So you can eat or you can overeat, which  is negative overwork, overdo something.

بنابراین می‌توانید غذا بخورید یا می‌توانید پرخوری کنید، که این کار بیش از حد منفی است.

This is general.

این کلی است.

When you don't want to necessarily specify  the verb and you want to be general,  

وقتی نمی‌خواهید لزوماً فعل را مشخص کنید و می‌خواهید کلی باشد،

you can just use overdo, and  then you overdo something.

می‌توانید فقط از overdo استفاده کنید و سپس در کاری زیاده روی کنید.

So you might say to me, Jennifer,  I am so excited to learn English.

بنابراین ممکن است به من بگویید، جنیفر، من برای یادگیری زبان انگلیسی بسیار هیجان زده هستم.

I am going to study for 12 hours A day and I  might reply back and simply say don't overdo it.

من قرار است روزی 12 ساعت مطالعه کنم و ممکن است پاسخ بدهم و به سادگی بگویم زیاده روی نکنید.

So don't over study, don't overdo it.

پس زیاد مطالعه نکنید، زیاده روی نکنید.

Or if your friend tells you they're  going to go to the gym five days a  

یا اگر دوستتان به شما بگوید که قرار است پنج روز در

week for four hours every day, you  might say, whoa, don't overdo it.

هفته به مدت چهار ساعت هر روز به باشگاه برود، ممکن است بگویید، اوه، زیاده روی نکنید.

Don't overwork, don't overdo it.

زیاد کار نکنید، زیاده روی نکنید.

So let's review this again.

پس بیایید دوباره این را مرور کنیم.

Overexertion, Too much physical or  mental effort in a negative way.

تلاش بیش از حد، تلاش بیش از حد فیزیکی یا ذهنی به روشی منفی.

Over exertion, whether it's physical or mental.

تلاش بیش از حد، چه جسمی و چه ذهنی.

So here notice the definition  is mental or physical,  

بنابراین، در اینجا توجه کنید که تعریف ذهنی یا فیزیکی است،

so they're including both of them in this term.

بنابراین آنها هر دوی آنها را در این اصطلاح لحاظ می‌کنند.

Physical exertion or mental  exertion can lead to burnout.

فعالیت فیزیکی یا فعالیت ذهنی می تواند منجر به فرسودگی شغلی شود.

Burnout is a state of extreme exhaustion  where you can no longer function.

فرسودگی شغلی حالتی از فرسودگی شدید است که در آن دیگر نمی‌توانید کار کنید.

Can lead to burnout that will negatively  

می تواند منجر به فرسودگی شغلی شود که

impact your leadership effectiveness and  the organization's overall performance.

تأثیر منفی بر اثربخشی رهبری شما و عملکرد کلی سازمان خواهد داشت.

Notice here they added negatively  because impact is neutral.

توجه کنید که در اینجا آنها منفی اضافه کردند زیرا تأثیر خنثی است. اگر به نظر می رسد،

You can have a positive impact and  a negative impact if it sounds.

می توانید تأثیر مثبت و تأثیر منفی داشته باشید.

Like it's obvious.

مثل اینکه واضحه

Generally, native speakers won't  specify the negative or positive,  

به طور کلی، سخنرانان بومی، منفی یا مثبت را مشخص نمی‌کنند،

but if they want to be very  clear, they'll specify it.

اما اگر بخواهند خیلی واضح باشند، آن را مشخص می‌کنند.

Here, Using the opposite positively,  you might say adequate sleep.

در اینجا، با استفاده مثبت از مخالف، ممکن است بگویید خواب کافی.

In this case, it's the subject  of the sentence adequate sleep.

در این مورد، موضوع جمله خواب کافی است.

Adequate means enough.

کافی یعنی کافی.

Adequate sleep can positively impact your studies.

خواب کافی می تواند تاثیر مثبتی بر مطالعات شما داشته باشد.

Let's move on to our next  point, our next take away.

بیایید به نقطه بعدی خود برویم ، حذف بعدی ما.

Leaders who model good health and Wellness  

رهبرانی که شیوه‌های سلامت و تندرستی را الگو می‌کنند

practices contribute to a  healthier work environment.

به یک محیط کاری سالم‌تر کمک می‌کنند.

So if the leader models something,  

بنابراین اگر رهبر چیزی را مدل می‌کند، به این

it means they display it because  they do the activities themself.

معنی است که آن را نشان می‌دهد زیرا فعالیت‌ها را خودشان انجام می‌دهند.

So if the leader is drinking a lot of water, other  people might see that and say, oh, I should drink  

بنابراین، اگر رهبر آب زیادی می‌نوشد، ممکن است افراد دیگر آن را ببینند و بگویند، اوه، من باید

more water because of course hydration is  part of your overall health and Wellness.

بیشتر آب بنوشم، زیرا مطمئناً هیدراتاسیون بخشی از سلامت و تندرستی کلی شماست.

So that could be an example of how you  would model health and Wellness practices.

بنابراین این می‌تواند نمونه‌ای از نحوه الگوبرداری از شیوه‌های سلامت و تندرستی باشد.

Some synonyms for model are  demonstrate, exhibit, exhibit.

برخی از مترادف‌های مدل عبارتند از: نشان دادن، نمایش دادن، نمایش دادن. به

Notice that exhibit,  exemplify, exemplify, and show.

این نمایش توجه کنید، مثال بزنید، مثال بزنید، و نشان دهید.

And remember here, this is your verb contribute.

و در اینجا به یاد داشته باشید، این فعل شما است.

It's being conjugated with  the subject, which is leaders.

با سوژه، که رهبران هستند، ترکیب شده است.

So when you have additional information like this,  

بنابراین وقتی اطلاعات اضافی مانند این دارید،

sometimes it can confuse  students, even native speakers.

گاهی اوقات می‌تواند دانش‌آموزان، حتی زبان مادری را گیج کند.

Here this is also plural.

در اینجا این نیز جمع است.

But if this were singular, it does not  matter because the subject is leaders.

اما اگر این منحصر به فرد بود، مهم نیست زیرا موضوع رهبران هستند.

That is what your verb is being conjugated with.

این همان چیزی است که فعل شما با آن ترکیب می شود.

Leaders contribute.

رهبران مشارکت می کنند.

Leaders who model good  health and Wellness practices  

رهبرانی که شیوه‌های سلامت و تندرستی خوب را الگو می‌کنند

contribute to a healthier work environment.

به یک محیط کاری سالم‌تر کمک می‌کنند.

Boosting.

تقویت.

This is another word for increasing, boosting,  increasing staff retention and company resilience.

این کلمه دیگری برای افزایش، تقویت، افزایش حفظ کارکنان و انعطاف‌پذیری شرکت است.

Do you know what staff retention means?

آیا می دانید حفظ کارکنان به چه معناست؟

Retention is the noun form.

حفظ شکل اسمی است.

The verb form is retain.

شکل فعل حفظ است.

You may be familiar with this because you want  to retain vocabulary, so you learn it, but then  

ممکن است با این کار آشنا باشید زیرا می‌خواهید واژگان را حفظ کنید، بنابراین آن را یاد می‌گیرید، اما پس از آن

you have to retain it any information, which  means keep it so you can use it in the future.

باید هر اطلاعاتی را حفظ کنید، به این معنی که آن را نگه دارید تا بتوانید در آینده از آن استفاده کنید.

So staff retention staff meaning employees  notice staff is a collective noun.

بنابراین کارکنان حفظ کارکنان به این معنی است که کارکنان متوجه می‌شوند که کارکنان یک اسم جمعی هستند.

So staff retention is your ability to keep retain  staff, employees, people, so they don't quit,  

بنابراین حفظ کارکنان توانایی شما برای حفظ کارکنان، کارمندان، افراد است، به طوری که آنها کار را ترک نکنند،

they don't go to other companies because  they don't like working for your company.

به شرکت های دیگر نروند زیرا دوست ندارند برای شرکت شما کار کنند.

So coming back to our previous  vocabulary so you can retain it.

بنابراین به دایره لغات قبلی خود بازگردید تا بتوانید آن را حفظ کنید.

The key take away was the  importance of staff retention.

نکته کلیدی اهمیت حفظ کارکنان بود.

Maybe the key take away of the conference.

شاید نکته کلیدی کنفرانس.

The conference was on how to improve  your business performance and one of  

کنفرانس درباره چگونگی بهبود عملکرد کسب و کارتان بود و یکی از

the most important points was staff retention.

مهم‌ترین نکات حفظ کارکنان بود.

Keeping people, employees, staff in your business.

نگه داشتن افراد، کارمندان، کارکنان در کسب و کار شما.

Now you always have to ask yourself  how is the word being used and what  

اکنون همیشه باید از خود بپرسید که این کلمه چگونه استفاده می‌شود و

are the grammatical rules Because here if  you were to replace staff with employee,  

قوانین گرامری چیست زیرا در اینجا اگر بخواهید کارمندان را با کارمند جایگزین کنید،

you would not add an as because  they function as adjectives.

یک as اضافه نمی‌کنید زیرا به عنوان صفت عمل می‌کنند.

They describe what type of retention,  staff retention, employee retention.

آنها نوع نگهداری، حفظ کارکنان، حفظ کارکنان را توصیف می کنند.

But if you were to use them as nouns,  

اما اگر قرار بود از آنها به عنوان اسم استفاده کنید،

so I'll put this in parentheses, nouns  retain is your verb, keep is your verb.

پس من این را در پرانتز قرار می‌دهم، اسم‌ها حفظ فعل شماست، نگه داشتن فعل شماست.

You conjugate that.

شما آن را با هم ترکیب می کنید.

But then staff is always a collective noun.

اما کارکنان همیشه یک اسم جمعی هستند.

But employees is a regular noun,  so it takes a singular plural form.

اما کارمندان یک اسم با قاعده است، بنابراین به صورت جمع مفرد به خود می‌گیرد.

So you would talk about keeping  or retaining employees because  

بنابراین شما می توانید در مورد حفظ یا حفظ کارمندان صحبت کنید زیرا

there's more than one, but staff is a collective.

بیش از یک کارمند وجود دارد، اما کارکنان یک مجموعه هستند.

So no S Our next take away, new  data released by Babel in 2024.

So no S داده‌های جدیدی که توسط Babel در سال 2024 منتشر شد، حذف شد.

So now here they're going to explain what  Babel is because it's not common knowledge.

بنابراین اکنون در اینجا می‌خواهند توضیح دهند که Babel چیست، زیرا دانش عمومی نیست.

I didn't know what Babel was before this article.

قبل از این مقاله نمی دانستم بابل چیست.

So Babel, it's a survey of 500  business leaders in the UK.

بنابراین بابل، این نظرسنجی از ۵۰۰ رهبر تجاری در بریتانیا است.

Now, because this information  is between these dashes,  

اکنون، چون این اطلاعات بین این خط تیره‌ها قرار دارد،

you can delete what I have highlighted and  the sentence must be grammatically correct.

می‌توانید آنچه را که برجسته کرده‌ام حذف کنید و جمله باید از نظر گرامری صحیح باشد.

So often if if you want to include  this additional information either  

بنابراین اغلب اگر می‌خواهید این اطلاعات اضافی را

between dashes or between commas,  write it first without and then add  

بین خط تیره یا بین ویرگول قرار دهید، آن را ابتدا بدون آن بنویسید و سپس آن را اضافه کنید

it in just to make sure your sentence  is grammatically correct without it.

تا مطمئن شوید جمله شما از نظر گرامری بدون آن صحیح است.

So new data released by Babel in 2024  showed that 76% of business leaders wanted  

بنابراین داده‌های جدید منتشر شده توسط بابل در سال 2024 نشان داد که 76 درصد از رهبران کسب‌وکار می‌خواهند برای موفقیت، آمادگی

to strengthen their own physical, mental  and ethical fitness in order to succeed.

جسمانی، ذهنی و اخلاقی خود را تقویت کنند .

Instead of using strengthen, you could use  improve to improve to boost because strengthen  

به جای استفاده از تقویت کردن، می توانید از بهبود برای بهبود برای تقویت استفاده کنید زیرا تقویت کردن

is the verb form to strengthen their own  physical, mental and ethical fitness.

فرم فعل برای تقویت آمادگی جسمانی، ذهنی و اخلاقی آنهاست.

Ethical fitness would be their ability to  act ethically or make ethical decisions.

تناسب اخلاقی توانایی آنها برای عملکرد اخلاقی یا تصمیم گیری اخلاقی است.

Either one of those.

هر کدام از آن ها

And why are they doing this?

و چرا این کار را می کنند؟

In order to succeed now, native speakers  commonly delete the two words in order.

برای موفقیت در حال حاضر، سخنرانان بومی معمولاً این دو کلمه را به ترتیب حذف می‌کنند.

So you just see.

پس شما فقط ببینید.

To succeed and you might think  that this is simply the infinitive.

برای موفقیت و شاید فکر کنید که این فقط مصدر است.

However, depending on the sentence structure, you  have to understand that it isn't the infinitive.

با این حال، بسته به ساختار جمله، باید بفهمید که مصدر نیست. به این

It's in order to.

منظور است که

And I say that because it's very common to begin  a sentence with, to succeed, to do something.

و من این را می گویم زیرا شروع یک جمله با، موفق شدن، انجام کاری بسیار رایج است.

But this isn't the infinitive  because that's not grammatical.

اما این مصدر نیست، زیرا دستوری نیست.

In English, we don't start  sentences with the infinitive.

در انگلیسی، جملات را با مصدر شروع نمی‌کنیم.

So this means in order to succeed,  but it's very common to just.

بنابراین این به معنای موفقیت است، اما برای فقط بسیار رایج است.

Use.

استفاده کنید.

The to succeed and leave out in order.

موفقیت و کنار گذاشتن به ترتیب.

This is done in both spoken and written  English in a casual and professional context.

این کار به دو زبان انگلیسی گفتاری و نوشتاری و در یک زمینه معمولی و حرفه ای انجام می شود.

To succeed, leaders need to  boost their ethical fitness.

برای موفقیت، رهبران باید تناسب اخلاقی خود را تقویت کنند.

So remember, this means the  ability to act ethically.

بنابراین به یاد داشته باشید، این به معنای توانایی عمل اخلاقی است.

Again, you need to think about  how this word is being used.

باز هم، باید در مورد نحوه استفاده از این کلمه فکر کنید.

In this case, it's an adverb because it  modifies the verb act to act ethically.

در این مورد، این یک قید است زیرا عمل فعل را تغییر می‌دهد تا از نظر اخلاقی عمل کند.

In this case, ethical is an adjective and it  describes what type of fitness, ethical fitness.

در این مورد، اخلاقی یک صفت است و نوع تناسب، تناسب اخلاقی را توصیف می‌کند.

Let's move on to our next  key point and over exhausted.

بیایید به نکته کلیدی بعدی خود و بیش از حد خسته برویم.

OK, so now you understand what over  exhausted because we're adding over.

بسیار خوب، پس اکنون متوجه شدید که چه چیزی تمام شده است زیرا ما در حال اضافه کردن هستیم.

In this case, exhausted is an adjective.

در این مورد، exhausted یک صفت است.

Exhausted.

خسته. من

I'm exhausted.

خسته ام

And we know this is going to be an so we  need a noun, an over exhausted leader.

و ما می دانیم که این یک اسم خواهد بود، بنابراین ما به یک اسم نیاز داریم، یک رهبر بیش از حد خسته.

So it would be ah leader.

پس از آن رهبر خواهد بود.

But because this is a vowel sound, you have  to change your article to an instead of ah,  

اما از آنجایی که این یک صدای مصوت است، شما باید مقاله خود را به جای ah به a تغییر دهید،

a leader, an over exhausted leader.

یک رهبر، یک رهبر خسته.

So of course, exhausted  already means extremely tired.

بنابراین، مطمئناً، خسته از قبل به معنای خستگی شدید است.

So adding over really strengthens that.

بنابراین افزودن بیش از حد آن را واقعا تقویت می کند.

It emphasizes that sleep deprived.

تاکید می کند که کمبود خواب.

Deprived means not enough  sleep, but this is prolonged.

محرومیت به معنای کم خوابی است، اما این مدت طولانی است.

For example, you would say I didn't sleep well  last night or I had a terrible sleep last night.

برای مثال، می‌گویید دیشب خوب نخوابیدم یا دیشب خواب بدی داشتم.

You can replace this with I had an amazing sleep  last night or I slept amazingly last night.

می‌توانید آن را با من که دیشب خواب شگفت‌انگیزی داشتم یا دیشب شگفت‌انگیز خوابیدم جایگزین کنید.

So you can turn these positive.

بنابراین می توانید این موارد را مثبت کنید.

Now if this takes place for weeks, I  didn't sleep well last night and you  

حالا اگر هفته‌ها این اتفاق بیفتد، من دیشب خوب نخوابیدم و شما

say this every night for weeks, then you  could describe yourself as sleep deprived.

هفته‌ها هر شب این حرف را می‌زنید، می‌توانید خودتان را کم‌خواب توصیف کنید. من

I'm sleep deprived.

کم خوابم

I'm so sleep deprived.

من خیلی کم خوابم

I need to solve this problem.

من باید این مشکل را حل کنم.

An over exhausted sleep deprived leader is also  more likely to be a less effective negotiator.

یک رهبر خسته و بی خواب نیز به احتمال زیاد مذاکره کننده ای کمتر موثر است.

So in this case a negotiator.

بنابراین در این مورد یک مذاکره کننده.

This is a person who negotiates.

این فردی است که مذاکره می کند.

The verb is to negotiate less capable of.

فعل این است که مذاکره کند کمتر قادر به.

Remember we talked about capable as  a replacement to equipped and when  

به یاد داشته باشید که ما در مورد capable به عنوان جایگزینی برای تجهیزات صحبت کردیم و هنگامی که  از

you use equipped or ready able, you need the  infinitive capable of now capable of something.

مجهز یا آماده توان استفاده می کنید، به مصدر capable of now capable of something نیاز دارید.

Empathy is a something.

همدلی یک چیز است.

It's a noun.

این یک اسم است.

You could also use the gerund verb  capable of expressing empathy.

همچنین می توانید از فعل جیروند که قادر به بیان همدلی است استفاده کنید.

That could be a verb that goes with the noun  empathy less capable of empathy and understanding  

این می‌تواند فعل‌ای باشد که با اسم همدلی همراه می‌شود و کمتر قادر به همدلی و درک

different points, viewpoints and is not able to  drive innovation and change within the company.

نکات، دیدگاه‌های مختلف است و قادر به ایجاد نوآوری و تغییر در شرکت نیست.

Notice here.

در اینجا توجه کنید.

So also able that was a replacement to capable.

بنابراین قادر است که جایگزینی برای قادر بود. یا

Or.

Equipped is not.

مجهز نیست.

Equipped is not able to drive.

مجهز قادر به رانندگی نیست.

To drive innovation means to cause it to happen.

هدایت نوآوری به معنای ایجاد آن است.

To drive change means to cause it to happen.

ایجاد تغییر به معنای ایجاد آن است.

So to drive something is  very much a business verb.

بنابراین، رانندگی کردن، یک فعل تجاری است.

Synonyms are inspire, encourage or facilitate,  

مترادف‌ها الهام‌بخش، تشویق یا تسهیل هستند،

which is very much a professional or academic verb  to facilitate innovation to cause it to happen.

که یک فعل حرفه‌ای یا آکادمیک برای تسهیل نوآوری و ایجاد آن است.

Our next point, a company culture  that focuses on overall health and  

نکته بعدی ما، فرهنگ شرکتی که بر سلامت کلی و سلامتی تمرکز دارد،

Wellness will eventually increase staff retention.

در نهایت حفظ کارکنان را افزایش می‌دهد.

So increase their ability to keep staff.

بنابراین توانایی آنها را برای حفظ کارکنان افزایش دهید.

Because remember, staff retention is the concept,  

زیرا به یاد داشته باشید، حفظ کارکنان مفهوم،

the noun form of the verb  to keep, to retain staff.

شکل اسمی فعل نگه داشتن، حفظ کارکنان است.

So to increase staff retention, which ultimately  contributes to the longevity, longevity,  

بنابراین برای افزایش ماندگاری کارکنان، که در نهایت به طول عمر، طول عمر، و

longevity of the business, let's  talk about a company culture.

طول عمر کسب و کار کمک می کند، اجازه دهید درباره فرهنگ شرکت صحبت کنیم.

So this represents the values, beliefs,  

بنابراین این نشان دهنده ارزش‌ها، باورها،

and practices that shape how employees  interact and work within an organization.

و شیوه‌هایی است که نحوه تعامل و کار کارکنان در یک سازمان را شکل می‌دهد.

It's the same concept of a culture  within a community or a family,  

این همان مفهوم فرهنگ در یک جامعه یا خانواده است،

but in this case, it's within the company.

اما در این مورد، در داخل شرکت است.

And often it's management that  really shapes the company culture.

و اغلب این مدیریت است که واقعاً فرهنگ شرکت را شکل می‌دهد.

So you could say Apple as a company has,  

بنابراین می‌توانید بگویید که Apple به‌عنوان یک شرکت دارای،

we use the verb have for possession  and then, ah, company culture.

ما از فعل have برای مالکیت استفاده می‌کنیم و سپس، آه، فرهنگ شرکت.

And then you would use an adjective.

و سپس از یک صفت استفاده می کنید.

On the negative side, people  use the adjective toxic,  

از جنبه منفی، مردم از صفت سمی،

toxic company culture to refer  to one that is very bad toxic.

فرهنگ شرکت سمی برای اشاره به فرهنگ بسیار بد سمی استفاده می کنند.

So it's about the worst you could have.

بنابراین این در مورد بدترین چیزی است که می توانید داشته باشید.

And then for positive adjective,  

و سپس برای صفت مثبت،

you could simply use amazing or any  other positive adjective that you know.

می توانید به سادگی از شگفت انگیز یا هر صفت مثبت دیگری که می شناسید استفاده کنید.

So I'm not sure if this is what the culture  is at Apple because I don't work theirs,  

بنابراین من مطمئن نیستم که آیا این همان چیزی است که در اپل فرهنگ وجود دارد، زیرا من با آنها کار نمی‌کنم،

but we have either the negative or the positive.

اما ما یا منفی داریم یا مثبت.

Hopefully you would describe the positive for  your company culture, how people interact, how  

امیدواریم نکات مثبت فرهنگ شرکت خود، نحوه تعامل افراد،

they work, how they behave, their values, their  beliefs, all of that would be the company culture.

نحوه کار، رفتار، ارزش‌ها، باورهایشان و همه اینها فرهنگ شرکت باشد.

Now let's move on to our final take away.

حالا بیایید به آخرین برداشت خود برویم.

Our last main point.

آخرین نکته اصلی ما

Health truly is wealth.

سلامتی واقعاً ثروت است.

Have you heard this before?

آیا قبلاً این را شنیده اید؟

This isn't new to this article.

این برای این مقاله جدید نیست.

The concept of saying health is wealth.

مفهوم سلامت گفتن ثروت است.

Health is wealth.

سلامتی ثروت است.

This is a very common phrase in English.

این یک عبارت بسیار رایج در زبان انگلیسی است.

Health is wealth.

سلامتی ثروت است.

It means that you should prioritize.

یعنی باید اولویت بندی کنید.

Ah, prioritize.

آه، اولویت بندی کنید.

You should make health a priority  because it is the most important thing.

شما باید سلامتی را در اولویت قرار دهید، زیرا این مهمترین چیز است.

It is wealth.

ثروت است.

Health truly is.

سلامتی واقعا همینه

Wealth, especially if you want  to be a good business leader.

ثروت، به خصوص اگر می‌خواهید رهبر تجاری خوبی باشید.

Let's end this article with a positive statement  

اجازه دهید این مقاله را با یک جمله مثبت با

using some of the vocabulary we  learn to retain that vocabulary.

استفاده از برخی از واژگانی که برای حفظ آن واژگان یاد می‌گیریم، پایان دهیم.

Health.

Is key.

سلامتی

کلید است.

We learned what that means.

معنی آن را یاد گرفتیم.

Health is wealth.

سلامتی ثروت است.

We know this is a common saying or proverb.

می دانیم که این یک ضرب المثل یا ضرب المثل رایج است.

I will prioritize.

اولویت بندی خواهم کرد.

We learned the verb to prioritize  here is in the future simple.

ما فعل اولویت بندی را یاد گرفتیم که در آینده ساده است.

I will prioritize because we use  the future simple for commitments.

اولویت‌بندی می‌کنم زیرا ما از آینده ساده برای تعهدات استفاده می‌کنیم.

For commitments, I will prioritize my health.

برای تعهدات، سلامتی ام را در اولویت قرار می دهم.

I am committed or I will make my health a priority  because we learn to make something a priority.

من متعهد هستم یا سلامتی خود را در اولویت قرار می‌دهم، زیرا یاد می‌گیریم چیزی را در اولویت قرار دهیم.

So choose your favorite.

پس مورد علاقه خود را انتخاب کنید.

One from these and write it in the comments  so you retain this vocabulary as well.

یکی از اینها و آن را در نظرات بنویسید تا این واژگان را نیز حفظ کنید.

And now I'll read the article from  start to finish so you can focus on  

و اکنون مقاله را از ابتدا تا انتها می‌خوانم تا بتوانید روی

my pronunciation because there were  some advanced words in this article.

تلفظ من تمرکز کنید زیرا در این مقاله کلمات پیشرفته‌ای وجود دارد.

Let's do that now.

حالا این کار را بکنیم.

Why personal health and Wellness  are key to business longevity.

چرا سلامت و تندرستی شخصی کلید طول عمر کسب و کار است.

Key takeaways Business leaders who prioritize  their personal health and Wellness are better  

نکات کلیدی رهبران کسب‌وکار که سلامت و تندرستی شخصی خود را در اولویت قرار می‌دهند،

equipped to handle the responsibilities and  inspire their management teams and employees.

برای انجام مسئولیت‌ها و الهام بخشیدن به تیم‌های مدیریتی و کارکنان خود مجهزتر هستند.

Over exertion, whether it's physical or mental,  can lead to burnout that will negatively impact  

تلاش بیش از حد، چه فیزیکی و چه ذهنی، می‌تواند منجر به فرسودگی شغلی شود که تأثیر منفی بر

your leadership effectiveness and the  organization's overall performance.

اثربخشی رهبری شما و عملکرد کلی سازمان خواهد داشت.

Leaders who model good health  and Wellness practices.

رهبرانی که الگوی سلامت خوب و شیوه های سلامتی هستند.

Contribute to a.

کمک به الف.

Healthier work environment boosting staff  retention and company resilience New data  

محیط کار سالم‌تر، حفظ کارکنان و انعطاف‌پذیری شرکت را افزایش می‌دهد داده‌های جدید

released by Babel IN2024A survey of 500 business  leaders in the UK showed that 76% of business  

منتشر شده توسط Babel IN2024 نظرسنجی از ۵۰۰ رهبر کسب‌وکار در بریتانیا نشان داد که ۷۶ درصد از

leaders wanted to strengthen their own physical,  mental and ethical fitness in order to succeed.

رهبران کسب‌وکار می‌خواهند آمادگی جسمانی، ذهنی و اخلاقی خود را برای موفقیت تقویت کنند.

An over exhausted sleep deprived leader is also  more likely to be a less effective negotiator,  

همچنین یک رهبر خسته و کم خواب، به احتمال زیاد مذاکره‌کننده‌ای کمتر مؤثر است،

less capable of empathy and understanding  different viewpoints and is not able to  

توانایی کمتری در همدلی و درک دیدگاه‌های مختلف دارد و قادر به

drive innovation and change within the company.

ایجاد نوآوری و تغییر در شرکت نیست.

A company culture that focuses on overall  health and Wellness will eventually  

فرهنگ شرکتی که بر سلامت و تندرستی کلی تمرکز دارد، در نهایت

increase staff retention, which ultimately  contributes to the longevity of the business.

حفظ کارکنان را افزایش می‌دهد، که در نهایت به طول عمر کسب‌وکار کمک می‌کند.

Health truly is wealth, especially if  you want to be a good business leader.

سلامتی واقعاً ثروت است، به خصوص اگر بخواهید یک رهبر تجاری خوب باشید.

Do you want me to make  another lesson just like this?

آیا می‌خواهید یک درس دیگر درست مثل این بسازم؟

If you do put let's go, let's  go put let's go in the comments.

اگر گذاشتید اجازه دهید برویم، بیایید برویم بگذاریم بگذار برویم در نظرات.

And of course, make sure you like this lesson,  share it with your friends and subscribe.

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And this lesson will definitely  help you get fluent in 20 25.

و این درس قطعاً به شما کمک می‌کند تا به 20 25 مسلط شوید.

Watch it now.

اکنون آن را تماشا کنید.