Read An Article From The NEWS With Me! (Learn Advanced English Vocabulary And Grammar)

Welcome to this lesson to help you learn English  with the news. We're going to read a news article  

به این درس خوش آمدید تا به شما در یادگیری زبان انگلیسی با اخبار کمک کند. ما می‌خواهیم یک مقاله خبری   را

together so you can learn Advanced vocabulary,  Advanced grammar, and correct pronunciation in  

با هم بخوانیم تا بتوانید واژگان پیشرفته، گرامر پیشرفته و تلفظ صحیح را به

a fun and engaging way. Let's get started. Let  me read the headline of article, 3 things that  

روشی سرگرم‌کننده و جذاب یاد بگیرید. بیا شروع کنیم. اجازه دهید سرفصل مقاله را بخوانم، 3 چیز که

relieve stress and boost your happiness. Now  first, let's talk about relieved and stress.

استرس را از بین می برد و شادی شما را افزایش می دهد. اکنون ابتدا، بیایید در مورد تسکین و استرس صحبت کنیم.

Is relieved is a verb and we use this  verb specifically with something like  

تسکین می یابد یک فعل است و ما از این فعل به طور خاص با چیزی مانند

a symptom and illness and ache or  a pain and relieve means to either  

علامت و بیماری و درد یا درد و تسکین به معنای

eliminate or reduce. So if I have a  headache which would be an ache or a

از بین بردن یا کاهش استفاده می کنیم. بنابراین اگر سردردی دارم که می تواند درد یا

pain,

then I could take a pill to relieve my headache.  Relieve my sore throat, relieve my stress.

درد باشد،

می توانم برای تسکین سردردم قرص بخورم. گلو درد مرا تسکین ده، استرسم را از بین ببر.

Fee nose. For example,  

هزینه بینی. برای مثال،

now notice the pronunciation here. This  beginning part is our schwa sound. Ra ra

اکنون به تلفظ اینجا توجه کنید. این قسمت ابتدایی صدای schwa ما است. Ra ra

relieved

relieved

relieved. The emphasis is  on the second syllable and  

relieved. تاکید روی هجای دوم است و

it's pronounced like the word  leave leave. So I just add a

مانند کلمه ترک ترک تلفظ می‌شود. بنابراین من فقط یک

quick

raw, it's unstressed. So it sounds more like row  

خام سریع اضافه می کنم، بدون استرس است. بنابراین بیشتر شبیه ردیف به نظر می‌رسد

and then this is my stress sound  relieved, relieved stress. So

و پس از آن این صدای استرس من تسکین یافته، استرس تسکین یافته است. پس

Let me write my other example, sentence this

بگذارید مثال دیگرم را بنویسم، جمله این

pill

قرص

will help

relieve your headache, for example.

برای مثال به تسکین سردرد شما کمک می کند.

Okay, and boozed, boost means to increase to  increase and you can use this in a more General  

خوب، و boozed، boost به معنای افزایش برای افزایش است و می‌توانید از آن در زمینه عمومی‌تر استفاده کنید

context. For example, you might want to boost  your vocabulary. I hope this lesson will help  

. برای مثال، ممکن است بخواهید دایره لغات خود را تقویت کنید. امیدوارم این درس به

you boost your vocabulary, boost, your speaking  skills, boost your pronunciation increase.

شما کمک کند دایره لغات خود را تقویت کنید، مهارت های گفتاری خود را تقویت کنید ، تلفظ خود را افزایش دهید.

Let's continue on and talk  about these three things.

بیایید ادامه دهیم و درباره این سه چیز صحبت کنیم.

Number one, claim more time for yourself  

شماره یک، زمان بیشتری را برای خودتان مطالبه کنید

fitting. Even one more thing into an already  over packed day can feel like an impossible task.  

. حتی یک چیز دیگر در یک روز شلوغ می‌تواند کاری غیرممکن به نظر برسد.

Let's take a look at this overpacked. So we  have our noun day and then overpacked is are  

بیایید نگاهی به این بسته بندی بیاندازیم. بنابراین ما اسم روز خود را داریم و پس از آن بیش از حد،

adjectives which describes our day. Now I  could just say into an already packed day.

صفاتی هستند که روز ما را توصیف می کنند. اکنون می‌توانم بگویم به یک روز شلوغ است.

Packed as an adjective is another way of saying  busy. So if you have a packed day, if you look in  

بسته بندی شده به عنوان صفت روش دیگری برای گفتن « مشغول» است. بنابراین، اگر روز شلوغی داشته باشید، اگر به

your calendar, you have a lot of different  appointments, tasks meetings things to do.  

تقویم خود نگاه کنید، قرارهای ملاقات، وظایف جلسات، کارهای مختلفی برای انجام دادن دارید.

That's a packed day. Now, over when we add over  to our adjective, it means more than desirable  

این یک روز شلوغ است. اکنون، وقتی به صفت خود اضافه می کنیم، به معنای چیزی بیش از مطلوب است

you might say.

.

I over slept. So, in this  case, I'm adding over to my

من بیش از حد خوابیدم بنابراین، در این مورد، من به فعل خود اضافه می‌کنم

verb.

.

Slept, I slept, I overslept, which means more  than desirable, I slept too much. I slept

خوابیدم، خوابیدم، بیش از حد خوابیدم، که به معنای بیش از حد مطلوب، بیش از حد خوابیدم. من

Too much which can be a bad thing. I don't  know about you, but for me when I oversleep,  

خیلی خوابیدم که می تواند بد باشد. من درباره شما نمی‌دانم، اما برای من وقتی بیش از حد می‌خوابم، در

I actually get a headache, so I might need to  take a pill to remember, relieve my headache,  

واقع سردرد می‌گیرم، بنابراین ممکن است لازم باشد قرصی بخورم تا به یاد بیاورم، سردردم را تسکین دهم،

you might over work, which means work too much.  I overworked I overworked and now I'm exhausted  

ممکن است بیش از حد کار کنی، که به معنای کار زیاد است. من بیش از حد کار کردم من بیش از حد کار کردم و اکنون خسته شده ام

so you can add it to a

بنابراین می توانید آن را به یک

Verb or here, you can add it to and adjectives.  So it means more busy than desirable than want it.  

فعل اضافه کنید یا اینجا، می توانید آن را به و صفت ها اضافه کنید. بنابراین به معنای شلوغ تر از مطلوب بودن است تا اینکه آن را بخواهید.

So of course, fitting one more thing  is impossible but if you're constantly  

بنابراین، مطمئناً، تطبیق یک چیز دیگر غیرممکن است، اما اگر دائماً

doing for everyone but yourself, so if you're  constantly doing doing things for everyone,  

برای همه انجام می‌دهید، به جز خودتان، بنابراین اگر دائماً کارهایی را برای همه انجام می‌دهید،

but yourself, it's time to  reclaim space in your own life.

اما برای خودتان، زمان آن رسیده است که فضایی را در زندگی خود به دست آورید.

All right, so there are saying you need  to take time for yourself reclaim space in  

بسیار خوب، بنابراین گفته می‌شود که باید برای خودتان وقت بگذارید و فضایی را در زندگی خود به دست آورید

your own life. Take time for yourself. This  means taking a hard look at your to-do list  

. برای خودت وقت بگذار این به این معنی است که اکنون به فهرست کارهای خود نگاهی دقیق بیندازید،

now, a to-do list, I think this is pretty obvious  but it's a list of everything you need to do and  

فهرستی از کارهایی که باید انجام دهید، فکر می‌کنم این کاملاً واضح است، اما فهرستی از همه کارهایی است که باید انجام دهید و

those things you need to do. They could be tasks  appointments meetings, a list of everything.

کارهایی است که باید انجام دهید. آنها می توانند جلسات قرارهای کاری، فهرستی از همه چیز باشند.

You need to do. But notice here to do, is being  used as an adjective to describe your list. Now,  

شما باید انجام دهید. اما توجه داشته باشید که اینجا to do، به عنوان صفتی برای توصیف فهرست شما استفاده می‌شود. اکنون،

I always keep a to-do list and I've tried  using apps and different ways, but for me,  

من همیشه فهرستی از کارها را نگه می‌دارم و سعی کرده‌ام از برنامه‌ها و راه‌های مختلف استفاده کنم، اما برای من،

the most effective is just writing it down  on a piece of paper and notice how this is  

مؤثرترین کار این است که فقط آن را روی یک تکه کاغذ بنویسم و ​​متوجه شوم که چگونه آن را

crossed off. So you write your task and then  for me, oh the best part. The best part is cry.

خط می‌زنم. بنابراین شما وظیفه خود را بنویسید و سپس برای من، اوه بهترین بخش. بهترین قسمت گریه است.

All singing off that task. So when you finish  it you cross it off. I don't know about you. Do  

همه از آن کار آواز می خوانند. بنابراین وقتی آن را تمام کردید، آن را خط می کشید. من در مورد شما نمی دانم. آیا

you keep a to-do list? I love Crossing off those  tasks. Okay, and overflowing we're seeing this,  

فهرست کارها را نگه می‌دارید؟ من عاشق کنار زدن این وظایف هستم. بسیار خوب، و ما این را می‌بینیم که سرریز است،

again over means more than desirable,  but let's see what the context is and  

دوباره به معنای چیزی بیش از مطلوب است، اما بیایید ببینیم که زمینه چیست و   حجم

overflowing workload. So that's saying your  workload is just too heavy. That's a good.

کاری زیاد. پس این یعنی حجم کاری شما خیلی سنگین است. این خوب است.

Good adjectives, because we describe workload.  We don't use the adjective big or small. I have  

صفت های خوب، زیرا حجم کار را توصیف می کنیم. ما از صفت بزرگ یا کوچک استفاده نمی کنیم. من

a big workload. We don't say that. You could  say, I have a heavy workload. Now first,  

حجم کار زیادی دارم. ما این را نمی گوییم. می‌توانید بگویید، من حجم کار سنگینی دارم. اکنون ابتدا،

if you don't know, we're glowed is the term  to describe the amount of work you do in a  

اگر نمی‌دانید، «ما درخشنده» اصطلاحی است که میزان کاری را که در یک روز انجام می‌دهید توصیف می‌کند

day. So heavy means you have many many  tasks to do that day or that week that

. خیلی سنگین به این معنی است که شما کارهای زیادی برای انجام آن روز یا آن هفته دارید که

Now, the opposite of heavy is I have a light  workload today, so you might tell a colleague. Oh,  

حالا، برعکس سنگین این است که من امروز حجم کاری سبکی دارم، بنابراین ممکن است به یک همکار بگویید. اوه،

I have a light workload today. So, if  you need any help, let me know. Or if  

امروز حجم کار کمی دارم. بنابراین، اگر به کمک نیاز دارید، به من اطلاع دهید. یا اگر

your colleague asked you for help? You can say,  oh sorry, I have a really heavy workload today,  

همکارتان از شما کمک خواست؟ می‌توانید بگویید « اوه متاسفم، من امروز حجم کاری بسیار سنگینی دارم»

or you can say, oh sorry, I have a long to-do  list. You wouldn't say a heavy to-do list.

یا می‌توانید بگویید «اوه متاسفم، من یک فهرست طولانی کارها دارم» . شما نمی توانید لیست کارهای سنگین را بگویید.

You could say, I have a long to-do list. I have  

می توانید بگویید، من یک لیست طولانی برای انجام دادن دارم. من

a long to-do list and this adjectives  makes sense. Right? Because right now,

یک لیست طولانی کار دارم و این صفت ها منطقی است. درست؟ چون در حال حاضر،

I only had two items on my to-do list and that  short, but if I have this entire page that would  

من فقط دو مورد در لیست کارهایم داشتم و آن کوتاه، اما اگر کل این صفحه را داشته باشم

be long long, long short, right? Okay, so heavy  workload, light, workload long, to-do list,  

طولانی، طولانی کوتاه خواهد بود، درست است؟ بسیار خوب، حجم کار سنگین، سبک، حجم کاری طولانی، فهرست کارها،

short to-do list. I created a free lesson  PDF that summarizes all the notes from this  

فهرست کارهای کوتاه. من یک درس رایگان  PDF ایجاد کردم که همه یادداشت‌های این درس را خلاصه می‌کند

lesson. You can find that in the description  and in the comments section, let's continue

. می‌توانید آن را در توضیحات و در بخش نظرات، بیایید ادامه دهیم،

So an overflowing workload. That's just  another way of saying heavy workload  

بنابراین حجم کاری بسیار زیاد است. این فقط روش دیگری است برای اینکه بگوییم حجم کار سنگین

is not a badge of honor, a badge of honor  is if I was awarded something and I wear it  

نشان افتخار نیست، نشان افتخار  این است که اگر چیزی به من جایزه داده شود و آن را

with pride, I wear it with pride, but  a lot of people use their to-do list  

با افتخار بپوشم، آن را با افتخار می پوشم، اما بسیاری از افراد از فهرست کارهای خود استفاده می کنند

as a sense of Pride. Oh, I have  a heavy workload. I must be very

حس غرور اوه، من حجم کار سنگینی دارم. من باید خیلی

Important that's like a badge of  honor. Something that tells people

مهم باشم که مثل یک نشان افتخار است. چیزی که به مردم می‌گوید

that

they should be proud of you, because you  have a long to-do list or a heavy workload,  

باید به شما افتخار کنند، زیرا فهرست کارهای طولانی یا حجم کاری سنگینی دارید،

but this article is saying it's not a badge of  honor. It's not something to be proud of, and  

اما این مقاله می‌گوید که این نشان افتخار نیست. این چیزی نیست که بتوان به آن افتخار کرد، و   به این

it doesn't mean you're productive more often than  not is just a precursor to exhaustion and burnout.

معنی نیست که شما بیشتر اوقات مولد هستید، فقط پیش درآمدی برای خستگی و فرسودگی است.

Talk about precursor. This is a noun and  this simply means it happens before. So,  

در مورد پیش ساز صحبت کنید. این یک اسم است و به سادگی به این معنی است که قبلاً اتفاق افتاده است. بنابراین،

let me write that definition for you. A  precursor is something that happened or  

اجازه دهید این تعریف را برای شما بنویسم. پیشرو چیزی است که

existed before another thing. So,  in this case, they're saying that  

قبل از چیز دیگری اتفاق افتاده یا وجود داشته است. بنابراین، در این مورد، آنها می‌گویند که

you're heavy workload, that existed, and  then it existed before your exhaustion.

حجم کاری شما سنگین است، این کار وجود داشته است، و سپس قبل از خستگی شما وجود داشته است.

So it's saying that's what  caused it. So you can say,  

بنابراین می‌گویند این همان چیزی است که باعث آن شده است. بنابراین می توانید بگویید،

she is exhausted because of her heavy workload.  

او به دلیل حجم کاری سنگین خود خسته شده است.

Now notice I just said she is exhausted. And  let's compare that to here, which is exhaustion.  

حالا توجه کنید من فقط گفتم او خسته است. و بیایید آن را با اینجا مقایسه کنیم، که خستگی است.

Exhaustion is the noun form and to be exhausted  with our verb to be. I have she is if it if I

Exhaustation شکل اسمی است و to be exhausted با فعل ما to be. من دارم او این است که اگر

Change the subject to they, it would be,  they are exhausted. So, I'll just change  

موضوع را به آنها تغییر دهم، خسته شده اند. بنابراین، من فقط آن را تغییر می‌دهم

it back to. She is exhausted, because she  has a heavy workload. I could say she is

. او خسته است، زیرا بار کاری سنگینی دارد. می توانم بگویم که او

burned

دچار سوختگی شده است،

out because she has a heavy workload  as well. So here you could also use  

زیرا بار کاری سنگینی نیز دارد. بنابراین در اینجا می توانید از

it as that adjective form. I'm burned  out, I'm she's burned out and burn out,

آن به عنوان آن شکل صفت نیز استفاده کنید. I'm burned out, I'm he's burned out and burn out,

Is the noun form?

آیا شکل اسم است؟

Okay, let's continue on. Go down that list. So  again, remember we're talking about our to do  

باشه ادامه بدیم برو پایین اون لیست بنابراین، دوباره، به یاد داشته باشید که ما در مورد لیست کارهای خود صحبت می کنیم

list. So if I'm here at the top and I have a task  right here, will I'm going down my to do list,  

. بنابراین، اگر من اینجا در صدر باشم و در اینجا وظیفه‌ای داشته باشم، آیا فهرست کارهایم را پایین می‌آورم،

that's what I'm doing right now. I'm  going down my to-do list and start asking  

این همان کاری است که در حال حاضر انجام می‌دهم. فهرست کارهایم را پایین می‌آورم و شروع به پرسیدن

questions. What else can you delegate? So if I  delegate, let's say I have a task right here.

سؤال می‌کنم. چه چیز دیگری می توانید تفویض کنید؟ بنابراین، اگر من به شما تفویض اختیار می‌کنم، بیایید بگوییم که در اینجا وظیفه‌ای دارم.

That did nothing. Let me create a task  right here. So if I delegate this,  

که هیچ کاری نکرد. اجازه دهید من یک کار را در اینجا ایجاد کنم . بنابراین اگر من این کار را واگذار کنم،   به این

it means I am not going to do it. I'm going to  ask someone else, my assistant, A co-worker,  

معنی است که این کار را انجام نمی‌دهم. می‌خواهم از شخص دیگری، دستیارم، یک همکار،

a colleague. I'm going to delegate it. So  that's when you assign responsibility to  

یک همکار بپرسم. من می خواهم آن را تفویض کنم. بنابراین  در آن زمان است که مسئولیت را به

someone else. You give it to someone else.  In simple terms, let me write that here  

شخص دیگری واگذار می‌کنید. شما آن را به دیگری می دهید. به زبان ساده، اجازه دهید اینجا بنویسم

to assign responsibility.  Okay? That's to delegate.

برای تعیین مسئولیت. باشه؟ یعنی تفویض اختیار.

Eight. Now what can you defer to a later date? So  defer, that's another way of saying postponed. So  

هشت حالا چه چیزی را می توانید به تاریخ بعدی موکول کنید؟ بنابراین به تعویق انداختن، این روش دیگری برای گفتن به تعویق افتادن است. بنابراین

let's say I delegate this task. Now this one is  supposed to be do today at 2:00 p.m. but because  

بیایید بگوییم من این وظیفه را محول می کنم. اکنون این یکی قرار است امروز ساعت 2:00 بعد از ظهر انجام شود. اما چون

my workload is so heavy because my to-do list  is so long, I can say, well, you know why today  

حجم کار من بسیار سنگین است زیرا لیست کارهایم خیلی طولانی است، می توانم بگویم خوب، می دانید چرا امروز   ساعت

at 2:00? That's not possible. That's going to  create a lot of stress. So I'm going to defer this

2:00؟ امکان نداره. این باعث ایجاد استرس زیادی می‌شود. بنابراین،

Capone this to two days from now next week so  postpone. You do it at a later date. Now you can  

هفته آینده این Capone را به دو روز موکول می‌کنم، بنابراین به تعویق بیندازید. شما این کار را در تاریخ بعدی انجام می دهید. اکنون می‌توانید به

say defer or postpone interchangeably. Honestly  I hear postponed more commonly but defer is  

جای هم بگویید به تعویق انداختن یا به تعویق انداختن. راستش را بخواهید، بیشتر می‌شنوم که به تعویق می‌افتند، اما به تعویق افتادن

common as well. Postpone, so to do at a later  date at a later date that's postpone or defer  

نیز رایج است. به تعویق انداختن، بنابراین برای انجام در تاریخ بعدی در تاریخ بعد، به تعویق انداختن یا به تعویق افتادن

and finally you can delete it entirely.  So delete is when I have a crush.

و در نهایت می‌توانید آن را به طور کامل حذف کنید. بنابراین حذف زمانی است که من یک دوست دارم.

Task and I just crossed it off. I get rid of it.  I eliminate it. I delete it. Few things in life,  

تسک و من همین الان آن را خط زدم. از شر آن خلاص می شوم. من آن را حذف می کنم. حذفش میکنم چیزهای کمی در زندگی،

are truly urgent. So what's your actual level of  accountability release some tasks and reclaim that  

واقعاً فوری هستند. بنابراین سطح واقعی مسئولیت‌پذیری شما چقدر است برخی از وظایف را رها کنید و آن

time for yourself? So obviously if I had this  very long to-do list, I delegate some, I delete  

زمان را برای خود بازپس بگیرید؟ بنابراین بدیهی است که اگر من این فهرست کارهای بسیار طولانی را داشته باشم، برخی را محول می‌کنم،

some and I defer other tasks, all of a sudden,  my long to-do list is going to become short.

برخی را حذف می‌کنم و کارهای دیگر را به تعویق می‌اندازم، ناگهان فهرست طولانی کارهای من کوتاه می‌شود.

And I'm going to have all this additional time  that I can spend on myself, which will help me,  

و من تمام این زمان اضافی را خواهم داشت که می‌توانم برای خودم صرف کنم، که به من کمک می‌کند،

relieve stress, and boost happiness  is what the article is saying,  

استرس را از بین می‌برم، و شادی را افزایش می‌دهم، همان چیزی است که مقاله می‌گوید،

Okay, so let's take a look here at our number  two, which is increase your energy. Now, I made  

بسیار خوب، پس بیایید به شماره دو خود نگاهی بیندازیم. انرژی شما را افزایش می دهد اکنون، در

a note here because increase is in our imperative  and the imperative verb tense is when you just

اینجا یک یادداشت کردم زیرا افزایش در امر امری ما است و زمان فعل امری زمانی است که شما فقط از

use the base verb. So right here, if I said  to increase, this is the infinitive. And if I  

فعل پایه استفاده می کنید. بنابراین، در اینجا، اگر بگویم افزایش، این مصدر است. و اگر از شر

get rid of two, well, then I just have increase  and this is the base verb. Now, the imperative  

دو خلاص شوم، خوب، فقط افزایش دارم و این فعل پایه است. اکنون، دستور

is used for instructions, directions, orders  and commands. So if I tell you stop talking,  

برای دستورالعمل‌ها، دستورالعمل‌ها، دستورات و دستورات استفاده می‌شود. بنابراین، اگر به شما بگویم صحبت نکنید،

that's a command an instruction in order  and I'm putting it in the imperative.

این یک دستور یک دستور است و من آن را در امر ضروری قرار می دهم.

Just the base verb, increase your energy.  Let's continue on. Lightening your load. Now,  

فقط فعل پایه، انرژی خود را افزایش دهید. بیایید ادامه دهیم. بار خود را سبک کنید. حالا،

this makes sense, right. Lightening your  load to lighten, your load. It makes sense.  

این منطقی است، درست است. بار خود را سبک کنید، بار خود را سبک کنید. منطقی است.

It should at least because we already talked  about the adjective light to describe your  

حداقل به این دلیل که قبلاً درباره صفت نور برای توصیف

workload and here load. Well, this is short  for workload. I can shorten it to just load.

حجم کار و بار اینجا صحبت کردیم. خوب، این کوتاه برای حجم کار است. می توانم آن را کوتاه کنم تا فقط بارگذاری شود.

Because it's obvious based on context, I already  know, we're talking about workload so it's okay  

از آنجایی که بر اساس زمینه واضح است، من قبلاً می‌دانم، ما در مورد حجم کار صحبت می‌کنیم، بنابراین اشکالی ندارد

to shorten it to Simply load to lighten.  Your load means to reduce your workload, to  

آن را به Simply load to lighten کوتاه کنیم. بار شما به این معنی است که حجم کاری خود را کاهش دهید،

eliminate some of your tasks right now,  lightening. Your load goes a long way toward  

برخی از وظایف خود را در حال حاضر حذف کنید، سبک کردن. بار شما تا حد زیادی به سمت

reducing fatigue. Let's talk about this to go. A  long way toward something else. This is a good.

کاهش خستگی پیش می رود. بیایید در مورد این صحبت کنیم تا برویم. راه طولانی به سوی چیز دیگری. این خوب است.

Expression and is simply means to greatly  help. So this lightening your load,  

بیان و به سادگی به معنای کمک بسیار است. بنابراین، بار شما را سبک می‌کند،

this greatly helps and then  it greatly helps to do what

این کار بسیار کمک می‌کند و سپس کمک زیادی به انجام کارهایی

to reduce your fatigue. Let me show you an  example. Speaking out loud goes a long way  

برای کاهش خستگی شما می‌کند. اجازه دهید یک مثال به شما نشان دهم . با صدای بلند صحبت کردن تا حد زیادی به شما کمک می کند

toward. This is our expression goes a long  way toward boosting your confidence. So,  

. این بیان ما است که تا حد زیادی اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد. بنابراین، با

speaking out loud, this could represent.

صدای بلند صحبت کردن، این می تواند نشان دهنده این باشد.

X greatly

X بسیار

helps and then the

کمک می کند و سپس

result is y. So X goes a long  way toward greatly helps why.

نتیجه y است. بنابراین X راه طولانی را طی می‌کند تا به این دلیل کمک زیادی کند.

Now my verb is the verb. Go right now is

حالا فعل من فعل است. Go right now

conjugated with third person  singular. Because speaking out loud

با سوم شخص مفرد مزدوج شده است. زیرا صحبت با صدای بلند

is represented by the

توسط

subject. It it goes a long way,  

سوژه نمایش داده می شود. خیلی پیش می رود،

if I had more than one thing and I said  those things, well, then that would be the

اگر من بیش از یک چیز داشتم و آن چیزها را گفتم، خوب، آن وقت

Subject. They and

موضوع موضوع خواهد بود. من و آنها

I would have to change my verb to go.  So, you have to conjugate your verb,  

باید فعل خود را برای رفتن تغییر دهیم. بنابراین، باید فعل خود را با هم ترکیب کنید،

I'll just put it back to speaking out loud.

من فقط آن را به صحبت کردن با صدای بلند برمی‌گردانم.

It goes a long way to work.  So that's a great expression.

این کار خیلی طول می کشد. پس این یک بیان عالی است.

Reducing fatigue. In fact it  probably it's probably the most

کاهش خستگی. در واقع، احتمالاً این احتمالاً

important way to begin  

مهم‌ترین راه برای شروع  است

follow that with small steps, toward your health  and wellness goals, grab that extra 15 minutes of

که با قدم‌های کوچک به سمت اهداف سلامتی و تندرستی خود، ۱۵ دقیقه خواب اضافی را دنبال کنید

sleep.

.

Now, here the verb grab, which is in  our imperative because it's giving  

اکنون، در اینجا فعل grab، که در امر ضروری ما است، زیرا آن را

you it as an instruction, as a command  grab that extra 15 minutes of sleep.

به‌عنوان یک دستورالعمل، به‌عنوان یک فرمان به شما می‌دهد، آن 15 دقیقه خواب اضافی را بگیرید.

Grab is an informal way of

گرفتن یک روش غیررسمی

Of saying have or take. So here  I could say, I'm going to grab

برای گفتن داشتن یا گرفتن است. بنابراین اینجا می‌توانم بگویم، می‌خواهم

a coffee, we commonly see this. Even at  restaurants, if the person asks you, oh,  

قهوه بخورم، ما معمولاً این را می‌بینیم. حتی در رستوران‌ها، اگر آن شخص از شما بپرسد، آه،

what would you like? And I can say, oh, I'm going  to grab a coffee. I'm going to have a coffee or  

چه چیزی دوست دارید؟ و می‌توانم بگویم، اوه، می‌روم یک قهوه بخورم. من می خواهم قهوه بخورم یا

take a coffee. Both of them can be used. Its  informal is not slang but it is informal. Now,  

قهوه بخورم. از هر دوی آنها می توان استفاده کرد. غیررسمی آن عامیانه نیست، بلکه غیررسمی است. حالا،

I gave another example. Can I grab  a pen again, this could be have or

مثال دیگری زدم. آیا می‌توانم دوباره یک خودکار بردارم،

So if your coworker has three pens on her desk  and you need a pen. Oh hey. Can I grab a pen?  

اگر همکار شما سه خودکار روی میزش دارد و شما به یک خودکار نیاز دارید، می‌تواند این باشد. اوه تو. آیا می توانم قلم بگیرم؟

Just a casual way of seeing it. So grab that extra  15 minutes of sleep. Do some food prep now prep.  

فقط یک راه معمولی برای دیدن آن. بنابراین 15 دقیقه بیشتر بخوابید. اکنون آماده سازی غذا را انجام دهید.

This is short for preparation. Preparation food  prep is when you prepare food in advance. So

این کوتاه برای آماده سازی است. آماده سازی غذا زمانی است که غذا را از قبل آماده می کنید. بنابراین،

This is a very common, time-saving activity, let's  say every day for lunch, you have a solid. Well,  

این یک فعالیت بسیار متداول و صرفه جویی در زمان است، فرض کنید هر روز برای ناهار، یک غذای خوب دارید. خوب،

instead of chopping up your vegetables, every day  at lunch will, you could do food prep on Sunday,  

به جای خرد کردن سبزی‌هایتان، می‌توانید هر روز  هنگام ناهار، غذا را در روز یکشنبه آماده کنید،

cut up all your vegetables on Sunday and then  throughout the week you can just take your cut  

همه سبزیجات خود را در روز یکشنبه برش دهید و سپس در طول هفته می‌توانید سبزیجات خرد شده را بردارید

vegetables and put them in a bowl and have a salad  so that would be food prep, do some food prep that

و در یک کاسه بریزید و میل کنید. یک سالاد تا آماده‌سازی غذا باشد، مطمئناً مقداری غذا را آماده کنید

Sure. So you're feeling your body in healthy ways,  allow yourself a walk around the neighborhood,  

. بنابراین، بدن خود را به روش‌های سالمی احساس می‌کنید، به خودتان اجازه می‌دهید در اطراف محله قدم بزنید،

slow down, breathe, and drink your water, you'll  be surprised how all these little changes lead to  

سرعت خود را کم کنید، نفس بکشید و آب خود را بنوشید، متعجب خواهید شد که چگونه این همه تغییرات کوچک منجر به

higher energy levels across the board. Now  I highlighted this one, I really like this  

سطوح بالاتر انرژی در سراسر صفحه می‌شود. اکنون این مورد را برجسته کردم، این

expression across the board. This simply means in  all categories. So as an example I could say we

عبارت را در کل دوست دارم. این به سادگی در همه دسته‌ها است. بنابراین به عنوان مثال می‌توانم بگویم

Increased or I could use boosted because  we already learned that we increase. We  

افزایش یافتیم یا می‌توانم از تقویت‌شده استفاده کنم زیرا قبلاً یاد گرفته‌ایم که افزایش می‌دهیم. ما

boosted our sales across the board. So if I have  product a product B product C, well those could  

فروش خود را در کل افزایش دادیم. بنابراین، اگر من یک محصول B محصول C داشته باشم، خوب اینها می‌توانند

be the different categories of products. So it's  saying all products increased sales. We increase  

دسته‌های مختلف محصولات باشند. بنابراین می‌گویند همه محصولات باعث افزایش فروش شدند. ما

our sales across the board or another example,  more specific to you. I scored a level eight.

فروش‌های خود را به صورت کلی یا نمونه‌ای دیگر، مخصوص شما، افزایش می‌دهیم. من نمره هشتم را گرفتم.

Ross, the board. So if you're doing your, I  else, you have a category for speaking for  

راس، هیئت مدیره بنابراین، اگر شما در حال انجام دادن خود هستید، من یک دسته بندی برای صحبت کردن برای

writing for grammar. Now, if all those categories  across the board, so that's a great expression,  

نوشتن برای گرامر دارید. حالا، اگر همه آن دسته‌ها در سراسر صفحه باشند، پس این یک عبارت عالی است،

okay? Step 3 improve your mindset. Again, this  is in the imperative form, improve your mindset  

خوب است؟ مرحله 3 ذهنیت خود را بهبود بخشید. باز هم، این به شکل ضروری است، ذهنیت خود را بهبود ببخشید

mindset also affects energy  levels Optimus tend to get less.

.

S bogged down by challenges. Alright, first,  let's talk about Optimist. You've probably  

S گرفتار چالش ها. بسیار خب، ابتدا اجازه دهید درباره Optimist صحبت کنیم. احتمالاً

heard the classic question. You take a glass and  then, what do you say? Is this glass half full  

سؤال کلاسیک را شنیده‌اید. شما یک لیوان برمی دارید و بعد، چه می گویید؟ آیا این لیوان نیمه پر   است

or half empty? You've probably heard  that question before, right? Is this  

یا نیمه خالی؟ احتمالاً قبلاً این سؤال را شنیده اید، درست است؟ آیا این

glass half-full or half-empty an optimist will  look at this glass and say it's half full.

لیوان نیمه پر است یا نیمه خالی، یک خوشبین به این لیوان نگاه می کند و می گوید نیمه پر است.

Because Optimus see the positive in situations.  Now, what's the opposite of an optimist?

زیرا Optimus چیزهای مثبت را در موقعیت ها می بیند. حال، نقطه مقابل یک خوش بین چیست؟

The opposite of an optimist is a, pessimist  a pessimist. We'll look at this glass and  

نقطه مقابل یک خوش بین، یک بدبین، یک بدبین است. ما به این لیوان نگاه می‌کنیم و

say it's half empty because pessimists see the  negative in situations. So let me summarize that  

می‌گوییم نیمه خالی است زیرا بدبین‌ها در موقعیت‌ها نکات منفی را می‌بینند. بنابراین اجازه دهید خلاصه کنم که

here often miss, see the positive in situations  and pessimists. See the negative in situations,  

اینجا غالباً موارد مثبت را در موقعیت‌ها و افراد بدبین از دست می‌دهند. موارد منفی را در موقعیت‌ها ببینید،

I'll just add in, as there should  be situations, all situations now I

من فقط اضافه می‌کنم، همانطور که باید موقعیت‌هایی وجود داشته باشد، همه موقعیت‌ها اکنون

I see this a lot with my students, I  have a lot of pessimistic students,  

من این را با دانش‌آموزانم زیاد می‌بینم، دانش‌آموزان بدبین زیادی دارم،

but I will tell you it is always my  Optimist, my optimistic students to  

اما به شما می‌گویم که همیشه خوش‌بین من است ، دانش آموزان خوشبین من به

use the adjective. It's my optimistic students  who see results because they look at getting a  

استفاده از صفت. این دانش‌آموزان خوش‌بین من هستند که نتایج را می‌بینند، زیرا به گرفتن نمره

six out of ten as. Wow, I got six. Correct.  That's amazing. I'm improving a pessimist.

شش از ده نگاه می‌کنند. وای من شش گرفتم درست. این شگفت انگیز است. من در حال بهبود یک بدبین هستم.

I can't believe I got four wrong. I'm  an idiot. I'm so dumb. I'm never going  

باورم نمیشه چهارتا اشتباه کردم من ادم سفیه و احمق هستم. من خیلی خنگم من هرگز نمی‌خواهم

to learn and then they quit because they see  the - but an optimist, they are motivated to  

یاد بگیرم و سپس آنها را رها می‌کنند زیرا آنها را می‌بینند - اما یک خوش‌بین، انگیزه دارند  به

keep improving because they see the positive.  So that's a little side bonus lesson for you  

پیشرفت ادامه دهند زیرا چیزهای مثبت را می‌بینند. بنابراین این یک درس کوچک جانبی برای شما

on Optimist and pessimist. Okay, now let's talk  about this expression to be bogged down by this.

در مورد خوش‌بین و بدبین است. خوب، حالا بیایید درباره این عبارت صحبت کنیم تا در این مورد غرق شویم.

This is when you're so involved in something  and that something is usually difficult or  

این زمانی است که شما آنقدر درگیر چیزی هستید و معمولاً چیزی دشوار یا

complicated, but you can't do anything else. So  all of your attention is on that one thing. Now,  

پیچیده است، اما نمی‌توانید کار دیگری انجام دهید. بنابراین، تمام توجه شما به یک چیز معطوف است. اکنون،

in this case, it's negative, because if  you're bogged down by challenges, it means  

در این مورد، منفی است، زیرا اگر در چالش‌ها گرفتار شده‌اید،  به این معنی است

you're so focused on that one challenge that  you just, you can't do anything else. So, your

شما آنقدر روی آن چالش متمرکز شده‌اید که فقط، نمی‌توانید کار دیگری انجام دهید. بنابراین، شما

Not effective in other areas. Now, you can get  bogged down or you can simply be bogged down. So,  

در زمینه های دیگر موثر نیستید. اکنون، می‌توانید گرفتار شوید یا به سادگی گرفتار شوید. بنابراین،

remember that get is for the transition from  not bogged down to bog down, and then be is  

به یاد داشته باشید که get برای انتقال از حالت گیر نکردن به باتلاق است، و سپس be is

to describe your current state. So often is  tend to get less bogged down by challenges,  

برای توصیف وضعیت فعلی شما است. بنابراین اغلب کمتر درگیر چالش‌ها می‌شوند،

which means they generally experience less  stress and can manage it more effectively. When

به این معنی که آنها معمولاً استرس کمتری را تجربه می‌کنند و می‌توانند آن را به طور مؤثرتری مدیریت کنند. وقتی

It's unavoidable. So keep a positive attitude and  surround yourself with people who do the same.  

اجتناب ناپذیر است بنابراین نگرش مثبت داشته باشید و اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که همین کار را می کنند.

Now, here is our imperative again, so notice  how the sentence starts with the base verb.  

اکنون، دوباره دستور ما اینجاست، بنابراین توجه کنید که چگونه جمله با فعل پایه شروع می شود.

This is the imperative. It's the base verb  imperative and they're doing that starting  

این امر ضروری است. این فعل پایه است و آنها این کار را

with the base verb because they're providing a  direction or instruction, they're telling you.

با فعل پایه شروع می‌کنند زیرا به شما می‌گویند جهت یا دستورالعملی ارائه می‌دهند.

Keep a positive attitude. So that's the  instruction or the direction to you and  

نگرش مثبت را حفظ کنید. بنابراین این دستورالعمل یا جهتی است که به شما می‌رسد و

surround yourself with people who do the same.  Now, this is also in the imperative because when  

اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که همین کار را انجام می‌دهند. اکنون، این نیز در امر امری است زیرا وقتی

we have and the verb tenses need to match. So  if this were in the present, continuous then the  

داریم و زمان‌های فعل باید مطابقت داشته باشند. بنابراین اگر این در حال، استمراری بود، پس از آن

verb tense after and would also be in the present  continuous. So because this is in the imperative.

زمان فعل بعد و همچنین در حال استمراری خواهد بود . پس چون این در امر واجب است.

And is also in the imperative imperative again,  which means it's just the base verb and that was  

و همچنین دوباره در دستور امری است، به این معنی که فقط فعل پایه است و این

the end of the article. So I hope you learned a  lot of new vocabulary, grammar pronunciation and  

پایان مقاله بود. بنابراین امیدوارم که بسیاری از واژگان جدید، تلفظ دستور زبان را یاد گرفته باشید و

you also had three tips to help you reduce your  stress, which is awesome. So, now, what I'll do  

همچنین سه نکته برای کمک به کاهش استرس خود داشته باشید ، که بسیار عالی است. بنابراین، اکنون کاری که من انجام خواهم داد این

is, I'll read the article from start to finish  and this time, you can focus on my pronunciation.

است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار می توانید بر تلفظ من تمرکز کنید.

Three things that relieve  stress and boost your happiness.  

سه چیز که استرس را از بین می برد و شادی شما را افزایش می دهد.

Number one, claim more time for yourself  

شماره یک، زمان بیشتری را برای خودتان مطالبه کنید

fitting. Even one more thing into an already  over packed day can feel like an impossible task.  

. حتی یک چیز دیگر در یک روز شلوغ می‌تواند کاری غیرممکن به نظر برسد.

But if you're constantly doing for everyone  but yourself, it's time to reclaim space in  

اما اگر دائماً برای همه به جز خودتان این کار را انجام می‌دهید، وقت آن است که فضایی را در زندگی خود به دست آورید

your own life. This means taking a hard look at  your to do list. An overflowing workload is not

. این به این معنی است که به فهرست کارهای خود نگاه کنید. حجم کاری زیاد،

Badge of honor and it doesn't mean you  are productive more often than not is  

نشان افتخار نیست و به این معنا نیست که شما در بیشتر مواقع مولد هستید،

just a precursor to exhaustion and burnout.  Go down that list and start asking questions,  

فقط پیش درآمدی برای خستگی و فرسودگی است. از آن فهرست پایین بروید و شروع به پرسیدن سؤال کنید،

what can you delegate to someone else?  What can you defer to a later date,  

چه چیزی را می‌توانید به شخص دیگری واگذار کنید؟ چه چیزی را می‌توانید به تاریخ بعدی موکول کنید،

and what can you delete entirely few  things in life? Are truly urgent. So  

و چه چیزهایی را می‌توانید کاملاً چند چیز در زندگی حذف کنید؟ واقعا فوری هستند بنابراین

once your actual level of accountability  release some tasks and reclaim that time,

وقتی سطح واقعی مسئولیت‌پذیری شما برخی از وظایف را رها کرد و آن زمان را پس گرفت،

For yourself number to increase your energy,  

برای افزایش انرژی،

lightening, your load goes a long way toward  reducing fatigue. In fact, is probably the most  

سبک شدن، بار شما تا حد زیادی به کاهش خستگی می‌رود. در واقع، احتمالاً

important way to begin. Follow that with small  steps, toward your health and wellness goals.  

مهمترین راه برای شروع است. برای رسیدن به اهداف سلامتی و تندرستی خود، آن را با گام‌های کوچک دنبال کنید.

Grab that extra 15 minutes of sleep, do some  food prep that ensures. You're fueling your  

15 دقیقه بیشتر بخوابید، کمی غذا را آماده کنید که تضمین می کند. شما

body in healthy ways, allow yourself a walk around  the neighborhood, slow down, breathe and drink.

با روش‌های سالم به بدن خود سوخت می‌دهید، به خودتان اجازه دهید در اطراف محله قدم بزنید، سرعت خود را کم کنید، نفس بکشید و بنوشید.

Our water, you'll be surprised how all these  little changes lead to higher energy levels  

آب ما، شما متعجب خواهید شد که چگونه این همه تغییرات کوچک منجر به سطوح انرژی بالاتر

across the board. Number three, improve,  your mindset mindset. Also affects energy  

در سراسر صفحه می شود. شماره سه، بهبود، ذهنیت خود را. همچنین بر سطوح انرژی   تأثیر می‌گذارد

levels Optimus tend to get less bogged down by  challenges, which means they generally experience  

Optimus کمتر درگیر چالش‌ها می‌شود، به این معنی که آنها معمولاً

less stress and can manage it more effectively  when it's unavoidable, keep a positive attitude  

استرس کمتری را تجربه می‌کنند و می‌توانند آن را به طور مؤثرتری در صورت اجتناب‌ناپذیر مدیریت کنند، نگرش مثبت داشته باشند

and surround yourself with people who do the  same. Are you ready to keep learning you can

و اطراف خود را با افرادی احاطه کنند که همین کار را انجام می‌دهند . آیا آماده اید که به یادگیری ادامه دهید، می‌توانید

Review your next news article right now  and make sure you get this free speaking  

مقاله خبری بعدی خود را همین الان مرور کنید و مطمئن شوید که این راهنمای صحبت رایگان را دریافت می‌کنید،

guide where I share six tips on how to  speak English fluently and confidently,  

جایی که من شش نکته را در مورد نحوه صحبت کردن انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم،

you can get it from my website right here  and then get started with your next lesson.

می‌توانید آن را از وب‌سایت من از اینجا دریافت کنید و سپس آن را دریافت کنید. با درس بعدی شروع کرد