IELTS Reading Lesson | Read An Article With Me [FREE LESSON PDF]

Welcome back to JForrest English. I'm Jennifer  and today we're going to read an article together  

به JForrest English خوش آمدید. من جنیفر هستم و امروز می‌خواهیم مقاله‌ای را با هم بخوانیم

so you can learn a lot of advanced grammar,  vocabulary, and expressions. And this article is  

تا بتوانید گرامر، واژگان و اصطلاحات پیشرفته زیادی بیاموزید. و این مقاله

from the academic IELTS Reading Section 3. Let's  get started. Our article is called Time Travel.  

از بخش سوم ریدینگ آیلتس آکادمیک است. بیایید شروع کنیم. مقاله ما سفر در زمان نام دارد.

Let's start the first section.

بیایید بخش اول را شروع کنیم.

Time travel took a small step away from  science fiction and toward science.  

سفر در زمان یک گام کوچک از داستان علمی تخیلی و به سمت علم فاصله گرفت.

So you have here is science fiction.  Fiction is the opposite of fact. So  

بنابراین شما باید در اینجا علمی تخیلی است. داستان برعکس واقعیت است. بنابراین

we have two categories. We have fiction  which is not real, like Harry Potter.

ما دو دسته داریم. ما داستان‌هایی داریم که مانند هری پاتر واقعی نیستند.

And then we have nonfiction, which is real,  

و سپس ما داستان غیرداستانی داریم، که واقعی است،

like a historical biography or autobiography.  I wrote those definitions here. So time travel  

مانند یک بیوگرافی تاریخی یا زندگی نامه. من آن تعاریف را اینجا نوشتم. بنابراین سفر در زمان

took a step away from fiction, so  away from not true and toward true.

یک قدم از داستان‌های تخیلی فاصله گرفت، بنابراین از نادرست بودن و واقعی بودن فاصله گرفت.

Here, notice how we have the word toward as a  preposition. 2 spellings are correct. You can  

در اینجا، توجه کنید که چگونه کلمه به را به عنوان حرف اضافه داریم. 2 تا املا درسته می‌توانید به

say toward or towards with an s. So if you hear  someone say towards with an s it's not incorrect.  

سمت یا رو با علامت علامت بزنید. بنابراین اگر می شنوید که شخصی با s به سمتش می گوید، این اشتباه نیست.

Both of them are grammatically correct and  acceptable and towards science recently  

هر دوی آنها از نظر دستور زبان درست و قابل قبول هستند و اخیراً

when physicists discovered that subatomic  particles known as neutrinos neutrinos.

زمانی که فیزیکدانان ذرات زیر اتمی را که به نام نوترینوهای نوترینو شناخته می شوند، کشف کردند.

Just listen to my pronunciation.  Neutrinos can exceed the speed of light,  

فقط به تلفظ من گوش کن نوترینوها می توانند از سرعت نور تجاوز کنند،

so if you exceed something, it means  you've gone beyond it. Now in this case,  

بنابراین اگر از چیزی تجاوز کنید، به این معنی است که از آن فراتر رفته اید. اکنون در این مورد،

they're talking about speed, so to  go beyond means to go faster than.

آنها در مورد سرعت صحبت می‌کنند، بنابراین فراتر رفتن به معنای سریع‌تر رفتن است.

If you exceeded your spending limit on your  credit card, you've gone beyond that limit,  

اگر از حد مجاز هزینه‌های خود در کارت اعتباری خود فراتر رفته‌اید، از آن حد فراتر رفته‌اید،

which means you've spent more money than you have  available. And notice here we have can, which is a  

که به این معنی است که پول بیشتری از آنچه در دسترس دارید خرج کرده‌اید . و توجه کنید که در اینجا can داریم که یک

modal verb, and then we have exceed, which is the  base verb. So grammatically you always have modal.

فعل معین است و سپس فراتر داریم که فعل پایه است. بنابراین از نظر دستوری شما همیشه مدال دارید.

Base verb not the infinitive can to exceed no just  can exceed. So modal plus base verb can exceed the  

فعل پایه not مصدر can to فراتر از no just can above. بنابراین فعل مبنا به‌علاوه می‌تواند از

speed of light. So these neutrinos, which are  subatomic particles, don't worry. I don't know  

سرعت نور تجاوز کند. بنابراین این نوترینوها، که ذرات زیراتمی هستند، نگران نباشید. من نمی دانم

what a neutrino is. I don't really know what a  subatomic particle is because I'm not a physicist.

نوترینو چیست. من واقعاً نمی دانم ذره زیر اتمی چیست زیرا فیزیکدان نیستم.

But I understand that they're particles and  they can go faster than the speed of light.  

اما می‌دانم که آنها ذرات هستند و می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند.

That is what I know based on the article. The  unassuming particle Unassuming is an adjective,  

این چیزی است که من بر اساس مقاله می دانم. ذره بی ادعا Unassuming یک صفت است،

and when you describe something as unassuming,  

و وقتی چیزی را بی ادعا توصیف می کنید،   به این

it means it doesn't attract a lot of interest or  attention. So maybe you're walking down a street.

معنی است که علاقه یا توجه زیادی را به خود جلب نمی کند . پس شاید شما در خیابانی راه می روید.

And there's a restaurant, but it doesn't attract  your interest or attention because maybe it's very  

و رستورانی وجود دارد، اما علاقه یا توجه شما را به خود جلب نمی‌کند، زیرا ممکن است بسیار

small. It doesn't look very nice from the  outside. There isn't a lot of decorations.  

کوچک باشد. از بیرون خیلی زیبا به نظر نمی رسد . تزئینات زیادی وجود ندارد.

The sign for the restaurant is very small, so  you almost don't even notice the restaurant.  

تابلوی رستوران بسیار کوچک است، بنابراین تقریباً حتی متوجه رستوران نمی‌شوید.

So it's an unassuming restaurant, but  you go in and the food is delicious.

بنابراین، این یک رستوران بی ادعا است، اما  وارد آن می شوید و غذا خوشمزه است.

But you almost didn't notice it because it's  unassuming. So these particles, these neutrinos,  

اما تقریباً متوجه آن نشدید زیرا غیرممکن است. بنابراین این ذرات، این نوترینوها،

are unassuming. They don't attract a lot  of attention or interest, likely because  

بی ادعا هستند. آنها توجه یا علاقه زیادی را به خود جلب نمی کنند ، احتمالاً به این دلیل که

they're just very small. They're not considered  something that's very important in science,  

بسیار کوچک هستند. آنها چیزی که در علم بسیار مهم است،

the unassuming particle. It is electrically  neutral, small but with a non zero mass.

ذره بی ادعا در نظر گرفته نمی شوند. از نظر الکتریکی خنثی، کوچک اما با جرم غیر صفر است.

So this is simply giving us more information about  what this particle is, because the average person  

بنابراین این به سادگی به ما اطلاعات بیشتری در مورد اینکه این ذره چیست، می دهد، زیرا یک فرد عادی

does not know what a neutrinos is. A physicist  knows what this is, but the average person does  

نمی داند نوترینو چیست. یک فیزیکدان می‌داند این چیست، اما یک فرد معمولی

not. So this is giving us more information on  this particle, the unassuming particle. It is  

نمی‌داند. بنابراین این به ما اطلاعات بیشتری در مورد این ذره، ذره بی ادعا می دهد. از نظر

electrically neutral, small but with a nonzero  mass and able to penetrate. Now notice here.

الکتریکی خنثی است، کوچک اما با جرم غیر صفر و قادر به نفوذ است. حالا به اینجا توجه کنید.

Able to penetrate is something missing from this  expression and able to penetrate the expression is  

قادر به نفوذ چیزی است که در این عبارت وجود ندارد و قادر به نفوذ در عبارت

to be able to. That's the full expression. But  notice it is electrically neutral and able to  

قادر بودن است. این بیان کامل است. اما توجه داشته باشید که از نظر الکتریکی خنثی است و قادر به

penetrate. So when we have and you don't need to  repeat the main verb so you can say for example.

نفوذ است. بنابراین وقتی داریم و نیازی نیست فعل اصلی را تکرار کنید تا بتوانید برای مثال بگویید.

She is tall and thin, OK? She is tall and thin,  so you don't have to say she is tall and is thin.  

او قد بلند و لاغر است، خوب؟ او قد بلند و لاغر است، بنابراین لازم نیست بگویید او قد بلند و لاغر است.

You can get rid.

می توانید خلاص شوید.

Of this main verb and just say she is tall and  thin. The same thing is happening here. The only  

از این فعل اصلی و فقط بگویید او بلند و لاغر است. اینجا هم همین اتفاق می افتد. تنها

difference is instead of having one simple word  like tall, we have all of this information. So  

تفاوت این است که به جای داشتن یک کلمه ساده مانند بلند، همه این اطلاعات را داریم. بنابراین   به

it's easy to forget that this is is also attached  to able to because the expression is not.

راحتی می‌توان فراموش کرد که این هم به «قابلیت» متصل است زیرا عبارت اینطور نیست.

Able to It's be able to. OK, so for example,  you can't say she able to speak Japanese. You  

قادر به این قادر است. خوب، برای مثال، نمی‌توانید بگویید که او می‌تواند ژاپنی صحبت کند. شما

can't say that this is grammatically  incorrect because the verb to be is  

نمی توانید بگویید که این از نظر گرامری نادرست است زیرا فعل to be

missing. So I'll put a frowning face and an  X. She is able to speak Japanese. So now.

وجود ندارد. بنابراین من یک چهره اخم کرده و یک X می گذارم. او می تواند ژاپنی صحبت کند. بنابراین در حال حاضر.

This is correct because we have to be able  and then your infinitive, so that is what it's  

این درست است زیرا ما باید بتوانیم و سپس مصدر شما، بنابراین این همان چیزی است که

happening here and able to. But we're using the  verb to be for both sections before and and after,  

در اینجا اتفاق می افتد و می تواند. اما ما از فعل to be برای هر دو بخش قبل و بعد از آن استفاده می‌کنیم،

and so don't forget that with able to and able  to penetrate when you penetrate something.

و بنابراین فراموش نکنید که وقتی به چیزی نفوذ می‌کنید با قابل و قادر به نفوذ است.

It simply means you go into. So let's say I'm  putting cream on my skin. When this when the cream  

این به سادگی به این معنی است که شما وارد آن می شوید. بنابراین فرض کنید روی پوستم کرم می‌زنم. وقتی کرم

goes into my skin and you can no longer see it, it  means the cream penetrated my skin. It went into  

وارد پوست من می‌شود و دیگر نمی‌توانید آن را ببینید، به این معنی است که کرم به پوست من نفوذ کرده است. وارد

my skin. So this neutron, this neutrinos can go  into your skin. It can penetrate the human form.

پوست من شد. بنابراین این نوترون، این نوترینو می‌تواند وارد پوست شما شود. می تواند به شکل انسان نفوذ کند.

Undetected. So you don't see something  going into your skin because they they're  

شناسایی نشده است. بنابراین نمی‌بینید که چیزی وارد پوستتان می‌شود، زیرا آنها

not visible. They're so small that you  can't see them. So that means undetected,  

قابل مشاهده نیستند. آنقدر کوچک هستند که نمی‌توانید آنها را ببینید. بنابراین این به معنای شناسایی نشده،   قابل

not visible, not known, not visible  or not known, Not known. Undetected.

مشاهده، ناشناخته، قابل مشاهده نیست یا ناشناخته، ناشناخته است. شناسایی نشده است.

Is on its way to becoming a rock star  of the scientific world. When you see  

در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است. وقتی

this dash here and then another dash, it means  you can remove all of the information between  

این خط تیره را اینجا می‌بینید و سپس خط تیره دیگری را می‌بینید، به این معنی است که می‌توانید تمام اطلاعات بین

the dashes and the sentence would be  grammatically correct. For example,  

خط‌ها را حذف کنید و جمله از نظر گرامری درست است. برای مثال،

let me read it without the information in blue.

اجازه دهید آن را بدون اطلاعات آبی بخوانم.

The unassuming particle is on its way to  becoming a rock star of the scientific world,  

این ذره بی ادعا در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علمی است، از نظر

Grammatically correct. The information between the  dashes is additional supplementary information,  

دستوری درست است. اطلاعات بین خط تیره‌ها اطلاعات تکمیلی است،

and in this case it gives you more  information about what the neutrinos is,  

و در این مورد اطلاعات بیشتری در مورد نوترینوها به شما می‌دهد،

because as I said, the average  person just doesn't know.

زیرا همانطور که گفتم، افراد عادی نمی‌دانند.

Don't worry about writing all this down, because  I summarize everything in the free lesson PDF,  

نگران نوشتن همه اینها نباشید، زیرا من همه چیز را در PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم،

so you can look in the description below to  download the free lesson PDF. Let's continue.  

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس رایگان به توضیحات زیر نگاه کنید. بیا ادامه بدهیم.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor.

محققان در ژنو، نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی پرتاب کردند.

Let's take a look at hurtling. This means to move  very fast, but it also implies in a dangerous way.  

بیایید نگاهی به هورتینگ بیندازیم. این به معنای حرکت بسیار سریع است، اما به روشی خطرناک نیز اشاره دارد.

So when these neutrinos were hurtling through the  underground corridor. So imagine the corridors  

بنابراین زمانی که این نوترینوها در راهروی زیرزمینی پرتاب می‌شدند. بنابراین تصور کنید راهروها

going straight, and the neutrinos are going  very fast, but maybe they're banging against  

مستقیم می‌روند، و نوترینوها خیلی سریع می‌روند، اما شاید به

the signs of the walls. They're crashing into  each other, not in an orderly, straight way.

نشانه‌های دیوار می‌کوبند. آنها با یکدیگر برخورد می کنند، نه به صورت منظم و مستقیم.

So you can use this, for example, with drivers.  You might say the delivery driver hurtled up my  

بنابراین می توانید از این، به عنوان مثال، با درایورها استفاده کنید. ممکن است بگویید راننده تحویل‌دهنده مسیر ورودی من را خراب کرده است

driveway, so he came up your driveway.  He drove up your driveway very quickly,  

، بنابراین او به سمت ورودی شما آمد. او خیلی سریع از مسیر شما عبور کرد،

but also very dangerously, so quickly. And maybe  he's swerving. There's objects here. He's going  

اما بسیار خطرناک، خیلی سریع. و شاید او در حال انحراف است. اینجا اشیا هست او

right for it. Maybe you're standing here and  he doesn't seem to be stopping. He hurtled up.

درست می‌خواهد. شاید شما اینجا ایستاده اید و به نظر نمی رسد که او متوقف شود. او به درد آمد.

Your driveway. Let's continue. Researchers  in Geneva sent the neutrinos hurtling  

مسیر شما بیا ادامه بدهیم. محققان در ژنو، نوترینوها را

through an underground corridor toward  their colleagues, or towards remember  

از طریق یک راهروی زیرزمینی به سوی همکارانشان یا به یاد

their colleagues 730 kilometers away in  Italy. The neutrinos arrived promptly.  

همکارانشان در 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند. نوترینوها به سرعت وارد شدند.

Promptly is an adverb, and it means quickly,  without delay, but also at the scheduled time.

Promptly یک قید است و به معنای سریع، بدون تاخیر، اما همچنین در زمان برنامه ریزی شده است.

So for example, the meeting will start promptly at  

بنابراین، برای مثال، جلسه بلافاصله در ساعت

9:00 AM. Often when you schedule a meeting at  9:00, some people might come to the meeting  

9:00 صبح آغاز می‌شود. معمولاً وقتی جلسه‌ای را در ساعت ۹:۰۰ برنامه‌ریزی می‌کنید، ممکن است برخی افراد

903905 just a little bit late. But if you  say the meeting will start promptly at 9:00,  

کمی دیر به جلسه   903905 بیایند. اما اگر بگویید جلسه بلافاصله در ساعت 9:00 شروع می‌شود،

I will start the presentation at 900, not 9/01 or  9/02, promptly at 9:00, so immediately at 9:00.

من ارائه را در ساعت 900 شروع می‌کنم، نه 9/01 یا 9/02، بلافاصله در ساعت 9:00، بنابراین بلافاصله در ساعت 9:00.

So in this case, the neutrinos arrived promptly.  So we can say quickly, without delay. So promptly,  

بنابراین در این مورد، نوترینوها به سرعت وارد شدند. بنابراین می توانیم به سرعت و بدون تاخیر بگوییم. آنقدر سریع،

in fact, that they triggered what scientists are  calling the unthinkable. Let's look at triggered  

در واقع، چیزی را که دانشمندان غیرقابل تصور می‌خوانند، ایجاد کردند. بیایید به موارد فعال

and unthinkable. So first triggered  when something triggers something,  

و غیرقابل تصور نگاه کنیم. بنابراین برای اولین بار وقتی چیزی باعث شروع چیزی می شود،

it simply means it causes it to start. So the  fact that the neutrinos traveled so promptly.

به سادگی به این معنی است که باعث شروع آن می شود. بنابراین، این واقعیت که نوترینوها خیلی سریع سفر کردند.

Caused something else to start. And that something  else is that scientists are now rethinking time  

باعث شد چیز دیگری شروع شود. و نکته دیگر این است که دانشمندان اکنون در حال بازنگری در سفر در زمان هستند

travel. So that's the something you could say. For  example, speaking in public triggers my anxiety,  

. پس این چیزی است که می توانید بگویید. برای مثال، صحبت کردن در جمع باعث اضطراب من می‌شود،

so speaking in public causes my anxiety to  start. I wrote that example here for you.

بنابراین صحبت کردن در جمع باعث شروع اضطراب من می‌شود . من آن مثال را اینجا برای شما نوشتم.

Now the unthinkable. This is when something  is just so shocking or unlikely that it's  

حالا غیر قابل تصور این زمانی است که چیزی آنقدر تکان دهنده یا بعید است که

difficult for you to imagine, difficult for  you to actually form a picture. For example,  

تصور کردن آن برای شما دشوار است، برای شما ایجاد یک تصویر در واقع دشوار است. برای مثال،

a world without language would be unthinkable.  Can you even contemplate? Can you think about  

دنیای بدون زبان غیرقابل تصور خواهد بود. آیا می توانید حتی فکر کنید؟ آیا می‌توانید به این فکر کنید که

what life would be like if nobody spoke  any language? Language was not invented.

اگر کسی به هیچ زبانی صحبت نمی‌کرد، زندگی چگونه بود ؟ زبان اختراع نشد.

A human being never uttered, which  means spoke. Never uttered a word,  

یک انسان هرگز به زبان نیامد، که به معنای صحبت کردن است. هرگز یک کلمه به زبان نیاوردم،

never spoke a word, ever. Could you even  imagine how we would interact with each  

هرگز یک کلمه صحبت نکردم، هرگز. آیا حتی می‌توانید تصور کنید که چگونه با یکدیگر تعامل داشته باشیم

other? It's unthinkable. Is so shocking and  unlikely we can't even really think about it.

؟ این غیر قابل تصور است. خیلی تکان دهنده است و بعید است که واقعاً نتوانیم به آن فکر کنیم.

So time travel is another thing that's  just unthinkable. Can you imagine what  

بنابراین سفر در زمان چیز دیگری است که غیرقابل تصور است. آیا می توانید تصور کنید که

life would be like if we could time travel? It's  unthinkable that everything they have learned,  

اگر می توانستیم در زمان سفر کنیم، زندگی چگونه بود؟ غیرقابل تصور است که همه چیزهایی که آنها آموخته‌اند،

known or taught, stemming from the last 100  years of the physics discipline, may need to  

می‌دانند یا آموزش داده‌اند، که از 100 سال گذشته رشته فیزیک سرچشمه می‌گیرد، ممکن است نیاز به

be reconsidered. So this is the unthinkable  that everything that physicists know about.

بازنگری داشته باشد. بنابراین این چیزی غیرقابل تصور است که فیزیکدانان درباره آن می‌دانند.

Their discipline. They may need to think  about it again if time travel is possible.  

نظم و انضباط آنها. اگر امکان سفر در زمان وجود دارد، ممکن است لازم باشد دوباره درباره آن فکر کنند.

I want to point out the past simple here of  the verb learn because you might be confused  

من می‌خواهم در اینجا به گذشته ساده فعل Learn اشاره کنم، زیرا ممکن است در مورد اینکه

as to why it has a T So learnt  is the preferred spelling and  

چرا T دارد، گیج شوید

pronunciation in British English. In  American English, which I teach the.

. به انگلیسی آمریکایی، که من به آن آموزش می‌دهم.

Preferred spelling and pronunciation is learned.  So notice we have a soft T here learned and then  

املا و تلفظ ترجیحی آموخته می شود. بنابراین توجه کنید که در اینجا یک T نرم و سپس

in American learned with a soft D learned. Both  of them are grammatically correct. It's just  

در آمریکایی با یک D نرم یادگرفته شده داریم. هر دوی آنها از نظر گرامری صحیح هستند. فقط

two countries preferred, two different words,  everything they have learned, known or taught.

دو کشور ترجیح داده می شود، دو کلمه متفاوت، همه چیزهایی که آنها آموخته اند، می دانند یا آموزش داده اند.

Stemming from here, to stem from simply means  come from to come from come from. So in this case,  

از اینجا سرچشمه گرفته، به سادگی به این معناست که از آمده از آمده است . بنابراین در این مورد،

because it's in the gerund form, I'll  put mine in the gerund form coming from.

چون به شکل جیروند است، من مال خود را به شکل جیروند می‌آورم.

The last 100 years of the physics discipline  may need to be reconsidered. So when you add  

100 سال گذشته رشته فیزیک ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد. بنابراین وقتی

RE in front of the verb, it means you do the  verb again, so you need to consider again.  

RE را جلوی فعل اضافه می‌کنید، به این معنی است که دوباره فعل را انجام می‌دهید، بنابراین باید دوباره در نظر بگیرید.

So that means consider again. Because you add RE  reconsidered, we need to consider it again. So  

پس این یعنی دوباره در نظر بگیرید. از آنجایی که شما RE  را با بررسی مجدد اضافه کردید، باید دوباره آن را بررسی کنیم. بنابراین

let's say you asked your boss for a promotion  and your boss said no. Maybe you could say.

فرض کنید از رئیستان ترفیع درخواست کردید و رئیستان گفت نه. شاید بتونی بگی

Can you reconsider what he can you consider my  proposal again? And most likely he'll say no.  

آیا می‌توانید دوباره در مورد پیشنهاد من تجدید نظر کنید ؟ و به احتمال زیاد او نه خواهد گفت.

But hey, maybe he'll say, I guess I could  reconsider. And then you can explain again  

اما هی، شاید او بگوید، حدس می‌زنم می‌توانم تجدیدنظر کنم. و سپس می‌توانید دوباره توضیح دهید که

why you deserve a promotion. And maybe this  time your boss will say yes. So it's always  

چرا مستحق ارتقا هستید. و شاید این بار رئیس شما بگوید بله. بنابراین همیشه

possible for someone to reconsider. Let's  continue. Are you enjoying this lesson?

امکان تجدید نظر برای کسی وجود دارد. بیا ادامه بدهیم. آیا از این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you about  the Finally Fluent Academy. This is my  

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم. این

premium training program where we study  native English speakers on TV, movies,  

برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری در تلویزیون، فیلم،

YouTube and the news so you can improve your  listening skills of real English. Add advanced  

YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در انگلیسی واقعی بهبود بخشید.

expressions and advanced grammar to your speech so  you sound fluent and natural. Plus you'll have me  

عبارات پیشرفته و دستور زبان پیشرفته را به گفتار خود اضافه کنید تا روان و طبیعی به نظر برسید. به‌علاوه، من را

as your personal coach, so you can look in the  description for the link on how to learn more.

به‌عنوان مربی شخصی خود در اختیار خواهید داشت، بنابراین می‌توانید پیوند مربوط به نحوه یادگیری بیشتر را در توضیحات جستجو کنید.

Let's continue on the issue at stake. So at stake  is simply when something is being considered. So  

بیایید به موضوع مورد بحث ادامه دهیم. بنابراین زمانی که چیزی در نظر گرفته می‌شود، در خطر است. بنابراین

here the issue being considered, the  issue at stake, so being considered.

در اینجا موضوعی که در حال بررسی است، مسئله مورد بحث، بنابراین در حال بررسی است.

Is a tiny segment of time, precisely  60 nanoseconds. So now they're going  

بخش کوچکی از زمان است، دقیقاً 60 نانوثانیه. بنابراین اکنون آنها می خواهند

to explain what 60 nanoseconds is, because the  average person who is not a physicist does not  

توضیح دهند که 60 نانوثانیه چیست، زیرا افراد معمولی که فیزیکدان نیستند، نمی

know. So 60 nanoseconds is 60 billionths  of a second. So you have one second,  

دانند. بنابراین 60 نانوثانیه 60 میلیاردم ثانیه است. بنابراین شما یک ثانیه دارید،

and then you divide that one second into billions.

و سپس آن یک ثانیه را به میلیاردها تقسیم می کنید.

And you take 60 of them. For me, I can't really  comprehend what 60 billionths of a second is,  

و شما 60 تا از آنها را می گیرید. برای من، صادقانه بگویم، واقعاً نمی‌توانم بفهمم 60 میلیاردم ثانیه چیست

to be honest. Because a second is  like that. And imagine you take  

. چون یک ثانیه همینطور است. و تصور کنید

60 billionths of that second. It would  be so, so fast. It's unthinkable. I can't  

60 میلیاردم آن ثانیه را بگیرید. خیلی سریع خواهد بود. این غیر قابل تصور است. من

even imagine what that would be.  So notice I just used unthinkable.

حتی نمی توانم تصور کنم که این چه می شود. بنابراین توجه کنید من فقط غیر قابل تصور استفاده کردم.

This is how much faster than  the speed of light the neutrinos  

این سرعتی است که نوترینوها توانستند در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از سرعت نور

managed to go in their underground  travels, and at a consistent rate.  

و با سرعتی ثابت حرکت کنند.

Even allowing for a margin of error of 10  billionths of a second. This stands as proof  

حتی اجازه دادن به حاشیه خطا 10 میلیاردم ثانیه. این به عنوان مدرکی است

that it is possible to race against light and  win. So here they're comparing the speed of the.

که می توان با نور مسابقه داد و برنده شد. بنابراین در اینجا آنها سرعت را با هم مقایسه می کنند.

Neutrinos to the speed of light,  which is just so fast that you and I,  

نوترینوها به سرعت نور، که به قدری سریع است که من و شما،

average people can't really comprehend  understand how fast it is because it just  

مردم عادی واقعاً نمی‌توانیم سرعت آن را درک کنیم زیرا فقط

happens so quickly. So they're just letting you  know it happened faster than the speed of light  

خیلی سریع اتفاق می‌افتد. بنابراین آنها فقط به شما می‌گویند که سریع‌تر از سرعت نور اتفاق افتاده است

and this allowing for a margin of error they're  saying even if our calculation was incorrect.

و این باعث می‌شود حاشیه خطایی وجود داشته باشد که آنها می‌گویند حتی اگر محاسبه ما نادرست باشد.

Don't worry, it's still accurate. So they  accounted for that. They allowed some  

نگران نباشید، هنوز دقیق است. بنابراین آنها آن را حساب کردند. آنها

miscalculation in their formula, and the neutrinos  are still faster than the speed of light,  

در فرمول خود مقداری اشتباه محاسباتی را مجاز کردند، و نوترینوها همچنان سریعتر از سرعت نور هستند،

even if their calculation is somewhat  inaccurate. So that's a margin of error.  

حتی اگر محاسبه آنها تا حدودی نادرست باشد. بنابراین این یک حاشیه خطا است.

You'll see this a lot in study, scientific  studies, research studies a margin of error.

این را در مطالعات بسیار خواهید دید، مطالعات علمی، مطالعات تحقیقاتی حاشیه خطا.

Of 10 billionths of a second, the duration of  the experiment. Duration is the length. The  

از 10 میلیاردم ثانیه، مدت آزمایش. مدت زمان طول است.

duration of the experiment. The length  of this experiment the entire time of  

مدت زمان آزمایش. طول این آزمایش در کل زمان

the experiment. So length or entire  time of the experiment also accounted  

آزمایش. بنابراین طول یا کل زمان آزمایش نیز به حساب می‌آید

for. When you account for something, you  simply consider it, so they considered.

. وقتی چیزی را به حساب می آورید، به سادگی آن را در نظر می گیرید، بنابراین آنها در نظر گرفتند.

That margin of error that their calculation  may be somewhat inaccurate so to consider  

آن حاشیه خطا که محاسبه آن‌ها ممکن است تا حدودی نادرست باشد، بنابراین در نظر گرفته می‌شود

also accounted for, considered  so here accounted for something.

، همچنین در نظر گرفته می‌شود، بنابراین در اینجا برای چیزی توضیح داده می‌شود.

So notice the preposition.  You account for something,  

پس به حرف اضافه توجه کنید. شما برای چیزی حساب می کنید،

but you consider something. So we don't  use considered for. It's just considered  

اما چیزی را در نظر می گیرید. بنابراین ما از در نظر گرفته شده استفاده نمی‌کنیم. این فقط در نظر گرفته می‌شود

because we don't need the preposition for and  considered and ruled out. The phrasal verb to  

زیرا ما به حرف اضافه برای و در نظر گرفته و رد شده نیاز نداریم. فعل عبارتی برای

rule something out is when you no longer  have something as a possibility, so to.

رد کردن چیزی زمانی است که شما دیگر چیزی را به عنوان امکان ندارید، بنابراین به.

No longer have an option as a possibility.  So basically it means to exclude an option  

دیگر گزینه ای به عنوان یک امکان وجود ندارد. بنابراین اساساً به معنای حذف یک گزینه

to exclude an option. So let's say you are  considering different options. Maybe you're  

برای حذف یک گزینه است. بنابراین فرض کنید در حال بررسی گزینه‌های مختلف هستید. شاید

going to give your team a promotion,  give them an extra vacation day,  

بخواهید   به تیم خود یک ارتقاء بدهید، یک روز تعطیل اضافی به آنها بدهید

or give them free lunch on Fridays.  Those are your three options to.

یا جمعه ها به آنها ناهار رایگان بدهید. اینها سه گزینه شما هستند.

Show your support for your staff, but  you're going to rule out promotions.  

حمایت خود را از کارکنان خود نشان دهید، اما ترفیعات را رد خواهید کرد.

You're going to no longer consider  that as an option because you don't  

دیگر آن را به عنوان یک گزینه در نظر نخواهید گرفت زیرا

have the financial resources to offer  promotions, and it's very expensive. So  

منابع مالی برای ارائه تبلیغات ندارید و بسیار گران است. بنابراین

you're going to rule out promotions. Now  you just have two options to consider.

شما تبلیغات را رد خواهید کرد. اکنون فقط دو گزینه برای بررسی دارید.

So they ruled out any possible  lunar effects. Lunar is the moon,  

بنابراین آنها هرگونه تأثیر احتمالی ماه را رد کردند. قمری ماه است،

so effects from the moon because the moon can  influence time and tidal bulges. I don't know  

بنابراین از ماه تأثیر می‌گذارد زیرا ماه می‌تواند بر زمان و برآمدگی‌های جزر و مدی تأثیر بگذارد. من نمی دانم

what a bulge is. I assume it's similar  to a wave and tidal relates to the tide,  

برآمدگی چیست. من فرض می‌کنم شبیه به موج است و جزر و مد به جزر و مد مربوط می‌شود،

so going when the water goes in and out  that is called the tide, so tidal bulges.

بنابراین وقتی آب داخل و خارج می‌شود، جزر و مد نامیده می‌شود، بنابراین جزر و مد برآمده می‌شود.

In the Earth's crust. So this information is  just to let you know that their calculation  

در پوسته زمین. بنابراین این اطلاعات فقط برای این است که به شما اطلاع دهد که محاسبه آنها

considered many different factors  to understand if they are wrong.  

عوامل مختلفی را در نظر گرفته است تا بفهمید آیا اشتباه هستند.

And they're still saying even if we take all  of this into account, consider all of this,  

و آنها همچنان می گویند حتی اگر همه اینها را در نظر بگیریم، همه اینها را در نظر بگیریم،

the neutrinos are still faster than the  speed of light. Let's continue nevertheless.

نوترینوها همچنان سریعتر از سرعت نور هستند. با این وجود ادامه دهیم. با

The transition word neither the nevertheless is  used when you are going to have a contrast. So  

این وجود، وقتی می‌خواهید تضاد داشته باشید، کلمه انتقال استفاده نمی‌شود. بنابراین

here they're talking about all the reasons why the  neutrinos are faster than the speed of light. But  

اینجا آنها در مورد همه دلایلی صحبت می کنند که چرا نوترینوها سریعتر از سرعت نور هستند. اما

now because I have nevertheless, I know they're  going to introduce evidence to say that this might  

اکنون چون با این وجود دارم، می‌دانم که شواهدی ارائه می‌کنند که می‌گویند این ممکن است

not be true because there has to be a contrast.  So this is a transition word used to introduce.

درست نباشد زیرا باید تضاد وجود داشته باشد. بنابراین این یک کلمه انتقالی است که برای معرفی استفاده می شود.

Contrasting point. Nevertheless, there's plenty  of reason to remain skeptical. Skeptical means  

نقطه متضاد با این وجود، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد. شکاک یعنی

I'm not sure if I believe you or I'm not  sure if I believe this topic. I'm not sure  

مطمئن نیستم که شما را باور دارم یا مطمئن نیستم که این موضوع را باور دارم. مطمئن نیستم

if I believe that we can travel through  time. I'm skeptical, so not sure if the.

باور دارم که می‌توانیم در زمان سفر کنیم. من شک دارم، بنابراین مطمئن نیستم که آیا.

Person can be trusted or believed. Person or  information. In this case, it's the information  

می توان به شخص اعتماد کرد یا باور کرد. شخص یا اطلاعات. در این مورد، این اطلاعات   است که

they're presenting. Information can be trusted  or believed. So I'm skeptical. I'm not sure,  

ارائه می‌کنند. اطلاعات را می توان اعتماد کرد یا باور کرد. بنابراین من شک دارم.

according to Harvard University  science historian Peter Gallison.

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علمی دانشگاه هاروارد، مطمئن نیستم.

Einstein. Albert Einstein. Of course,  Einstein's relativity theory has been  

انیشتین آلبرت انیشتین. البته، نظریه نسبیت انیشتین

pushed harder than any theory in the history  of the physical sciences. Pushed harder than  

بیش از هر نظریه ای در تاریخ علوم فیزیکی تحت فشار قرار گرفته است. فشار بیشتر از

it means that every scientist has tried  to prove that his theory is not correct.  

این بدان معنی است که هر دانشمندی سعی کرده است ثابت کند که نظریه اش درست نیست.

So they've pushed his theory harder than any  theory in the history of the physical sciences.

بنابراین، آنها نظریه او را سخت تر از هر نظریه دیگری در تاریخ علوم فیزیکی پیش بردند.

Yet each prior challenge prior means previous. So  

با این حال هر چالش قبلی قبلی به معنای قبلی است. بنابراین

each challenge that had previously  happened prior, previous. Then.  

هر چالشی که قبلاً قبلاً اتفاق افتاده بود، قبلی. سپس.

You see this a lot in job interviews. Do you  have any prior experience? Do you have any  

این را در مصاحبه های شغلی زیاد می بینید. آیا تجربه قبلی دارید؟ آیا

previous experience? So let me write that for  you. Do you have any prior experience in Excel?

تجربه قبلی دارید؟ پس بگذارید آن را برای شما بنویسم. آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

So Excel is a Microsoft software for organizing  data. Do you have any prior experience in Excel?  

بنابراین اکسل یک نرم افزار مایکروسافت برای سازماندهی داده ها است. آیا تجربه قبلی در اکسل دارید؟

Do you have any previous experience yet?  Each prior challenge has come to no avail.  

آیا تاکنون تجربه قبلی دارید؟ هر چالش قبلی بی فایده بوده است.

So remember I said they've tried to prove that  Einstein's theory is inaccurate or incorrect,  

بنابراین به یاد داشته باشید که گفتم آنها سعی کرده‌اند ثابت کنند که نظریه انیشتین نادرست یا نادرست است،

but it's come to no avail, which means they  have not been successful. So no avail means.

اما فایده‌ای نداشته است، به این معنی که آنها موفق نشده‌اند. پس فایده نداره

Not successful. Let's review this example.  I asked my boss for a promotion but to no  

موفق نیست. بیایید این مثال را مرور کنیم. از رئیسم ترفیع خواستم اما

avail. So notice the expression is to no  avail and this means not successful. So  

فایده ای نداشت. بنابراین توجه داشته باشید که عبارت بی فایده است و این به معنای موفق نبودن است. بنابراین

I didn't get the promotion. My boss said no,  but to no avail. I'm hopeful he'll reconsider.

من ارتقاء را دریافت نکردم. رئیس من گفت نه، اما فایده ای نداشت. من امیدوارم که او تجدید نظر کند.

I'm hopeful. That's just another way of  saying I hope he'll reconsider. So remember,  

من امیدوار هستم. این فقط راه دیگری برای گفتن است که امیدوارم او در این باره تجدید نظر کند. بنابراین به یاد داشته باشید،

we talked about this, Consider it again and  change his decision. But he's skeptical.  

ما در مورد این موضوع صحبت کردیم، دوباره آن را در نظر بگیرید و تصمیم او را تغییر دهید. اما او مشکوک است.

I don't know. I'm not sure if Jennifer's ready  for a promotion. He's skeptical that I'm ready for  

من نمی دانم. مطمئن نیستم که جنیفر برای ترفیع آماده است یا نه. او تردید دارد که من برای

a management position. So here we used a lot of  expressions in one thought, one advanced thought.

یک پست مدیریتی آماده هستم. بنابراین در اینجا ما از عبارات بسیاری در یک فکر، یک فکر پیشرفته استفاده کردیم. بیا

Let's continue. So is time travel just around the  

ادامه بدهیم. بنابراین آیا سفر در زمان نزدیک است

corner? When something is just around  the corner, it means happening soon,  

؟ وقتی چیزی نزدیک به گوشه است، به این معنی است که به زودی اتفاق می افتد،   به

happening soon. So you could say my vacation  is just around the corner, happening soon.

زودی اتفاق می افتد. بنابراین می توانید بگویید که تعطیلات من نزدیک است و به زودی اتفاق می افتد.

So is time travel happening soon? Just  around the corner? The prospect? So the  

پس آیا سفر در زمان به زودی اتفاق می افتد؟ همین نزدیکی؟ چشم انداز؟ بنابراین،

prospect is the idea that Chime travel  is just around the corner. The prospect  

ایده این است که سفر Chime نزدیک است.

has certainly been wrenched much closer to the  realm of possibility. This simply means moved  

مطمئناً چشم‌انداز بسیار به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است. این به سادگی به معنای

closer to the realm of possibility,  meaning that something is possible.

نزدیک‌تر شدن به قلمرو امکان است، به این معنی که چیزی ممکن است.

So a simple way of saying this is  the prospect has certainly been  

بنابراین، یک راه ساده برای گفتن این است که دورنما، مطمئناً

moved towards possibility now that a major  physical hurdle, a hurdle is an obstacle,  

اکنون به سمت این امکان حرکت کرده است که یک مانع فیزیکی بزرگ، یک مانع یک مانع است،

something that prevents you from achieving  a goal. So an obstacle, hurdle, obstacle.

چیزی که شما را از دستیابی به یک هدف باز می دارد . بنابراین یک مانع، مانع، مانع.

The speed of light. So this is the obstacle,  the hurdle for time travel. The fact that  

سرعت نور. بنابراین این مانع، مانع سفر در زمان است. این واقعیت که

we need to travel faster than the speed of light,  

ما باید سریعتر از سرعت نور حرکت کنیم،

and so far nothing has traveled faster than  the speed of light until these neutrinos  

و تا کنون هیچ چیز سریعتر از سرعت نور حرکت نکرده است تا زمانی که این نوترینوها

has been cleared. So to clear the hurdle  means to get rid of it, to eliminate it.

پاکسازی شوند. بنابراین برداشتن مانع به معنای خلاص شدن از شر آن، از بین بردن آن است.

If particles, these neutrinos. If  particles can travel faster than light,  

اگر ذرات، این نوترینوها. اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند،

in theory traveling back in time  is possible. That's unthinkable,  

در تئوری سفر به عقب در زمان امکان پذیر است. این غیرقابل تصور است، اینطور

isn't it? How anyone harnesses that to  harness something is when you use something  

نیست؟ اینکه چگونه کسی آن را برای مهار کردن چیزی به کار می گیرد، زمانی است که شما از چیزی

successfully. To use something successfully, use  something successfully. For example, we have.

با موفقیت استفاده می کنید. برای استفاده موفقیت آمیز از چیزی، از چیزی با موفقیت استفاده کنید. مثلا داریم.

Now harnessed the power of the sun through  solar panels. So you put a solar panel on  

اکنون از طریق پنل‌های خورشیدی از نیروی خورشید استفاده می‌شود . بنابراین شما یک پنل خورشیدی را روی

the roof of your house and it harnesses  the sun, the energy of the sun. It uses  

سقف خانه خود قرار می دهید و آن خورشید، انرژی خورشید را مهار می کند.

that energy successfully by then heating  your house. So we've already harnessed  

با گرم کردن خانه‌تان از آن انرژی با موفقیت استفاده می‌کند . بنابراین ما قبلاً

many things in our environment. Why not  time travel? How anyone harnesses that.

بسیاری از چیزها را در محیط خود مهار کرده ایم. چرا سفر در زمان نه؟ چگونه کسی آن را مهار می کند.

So how anyone uses time travel successfully  to some kind of helpful end is far beyond  

بنابراین نحوه استفاده موفقیت‌آمیز از سفر در زمان برای رسیدن به نوعی هدف مفید بسیار فراتر از

the scope of any modern technologies. OK,  so far beyond the scope of. When something  

حوزه فناوری‌های مدرن است. بسیار خوب، بسیار فراتر از محدوده. وقتی چیزی

is beyond the scope of, it means that  it is not included in, not included in.

فراتر از محدوده آن است، به این معنی است که در آن گنجانده نشده است، در آن گنجانده نشده است.

For example, teaching you about Einstein's theory  of relativity is beyond the scope of this lesson,  

برای مثال، آموزش نظریه نسبیت انیشتین به شما فراتر از محدوده این درس است،   به

which means it's not included in this  lesson. It doesn't mean it's not important,  

این معنی که در این درس گنجانده نشده است . این بدان معنا نیست که مهم نیست،

it's just beyond the scope of this  lesson. It's not included in this lesson,  

فقط فراتر از محدوده این درس است. در این درس گنجانده نشده است،

so it's beyond the scope of  any modern technology, however.

بنابراین فراتر از محدوده هر فناوری مدرن است.

And will be left to future generations to explore.  When you leave something to someone, it means that  

و به نسل های آینده سپرده خواهد شد تا کاوش کنند. وقتی چیزی را به کسی واگذار می‌کنید، به این معنی است که

you give the responsibility to someone  else. So the future generations  

مسئولیت را به دیگری واگذار می‌کنید . بنابراین نسل‌های آینده

now have the responsibility to take the  information from this article. The fact  

اکنون مسئولیت دارند اطلاعات این مقاله را بگیرند. این واقعیت

that these neutrinos can travel faster than the  speed of light and try to harness that try to.

که این نوترینوها می‌توانند سریع‌تر از سرعت نور حرکت کنند و سعی می‌کنند این تلاش را مهار کنند.

Turn it into something tangible that we  can use and benefit from. So that's not  

آن را به چیزی ملموس تبدیل کنیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم و از آن بهره مند شویم. پس این

our responsibility. We're going to leave  that to future generations to explore.  

مسئولیت ما نیست. ما آن را به نسل‌های آینده می‌سپاریم تا کاوش کنند.

So that's the end of the article. What I'll do  now is I'll go to the beginning and I'll read  

پس این پایان مقاله است. کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدا می‌روم و

the article from start to finish and this time  you can focus on my pronunciation, time travel.

مقاله را از ابتدا تا انتها می‌خوانم و این بار می‌توانید روی تلفظ من، سفر در زمان تمرکز کنید.

Time travel took a small step away from science  fiction and towards science recently when  

سفر در زمان یک قدم کوچک از داستان های علمی تخیلی و به سمت علم به تازگی برداشته شد، زمانی که

physicists discovered that subatomic particles  known as neutrinos can exceed the speed of  

فیزیکدانان کشف کردند که ذرات زیراتمی معروف به نوترینو می توانند از سرعت نور فراتر بروند

light. The unassuming particle it is electrically  neutral, small but with a nonzero mass and able to  

. ذره بی ادعایی که از نظر الکتریکی خنثی است، کوچک اما با جرمی غیر صفر است و قادر است به

penetrate the human form undetected, is on its way  to becoming a rock star of the scientific world.

شکل غیرقابل شناسایی به شکل انسان نفوذ کند، در راه تبدیل شدن به ستاره راک دنیای علم است.

Researchers in Geneva sent the neutrinos  hurtling through an underground corridor  

محققان در ژنو نوترینوها را از طریق یک راهرو زیرزمینی

toward their colleagues 730  kilometers away in Italy.  

به سمت همکاران خود در فاصله 730 کیلومتری ایتالیا فرستادند.

The neutrinos arrived promptly. So promptly,  in fact, that they triggered what scientists  

نوترینوها به سرعت وارد شدند. آنقدر سریع، در واقع، چیزی را که دانشمندان

are calling the unthinkable that everything  they have learned, known or taught, stemming  

غیرقابل تصور می‌نامند، به وجود آوردند که همه چیزهایی که آموخته‌اند، می‌دانند یا آموزش داده‌اند، که

from the last 100 years of the physics  discipline, may need to be reconsidered.

از ۱۰۰ سال گذشته رشته فیزیک سرچشمه می‌گیرد، ممکن است نیاز به بازنگری داشته باشد.

The issue at stake is a tiny segment  of time, precisely 60 nanoseconds,  

موضوع مورد بحث بخش کوچکی از زمان است، دقیقاً 60 نانوثانیه،

which is 60 billionths of a second.  This is how much faster than the  

که 60 میلیاردم ثانیه است. این همان سرعتی است که نوترینوها در سفرهای زیرزمینی‌شان بسیار سریع‌تر از

speed of light the neutrinos managed  to go in their underground travels,  

سرعت نور توانستند طی کنند،

and at a consistent rate, even allowing for a  margin of error of 10 billionths of a second.

و با سرعت ثابتی، حتی با داشتن حاشیه خطای 10 میلیاردم ثانیه.

This stands as proof that it is possible to  race against light and win. The duration of  

این به عنوان مدرکی است که می‌توان با نور مسابقه داد و پیروز شد. طول مدت

the experiment also accounted for and ruled out  any possible lunar effects or tidal bulges in  

آزمایش همچنین هر گونه اثرات احتمالی ماه یا برآمدگی جزر و مدی در

the Earth's crust. Nevertheless, there's  plenty of reason to remain skeptical,  

پوسته زمین را در نظر گرفت و رد کرد. با این وجود،

according to Harvard University  science historian Peter Gallison.

به گفته پیتر گالیسون، مورخ علمی دانشگاه هاروارد، دلایل زیادی برای تردید وجود دارد.

Feinstein's relativity theory has  been pushed harder than any theory  

نظریه نسبیت فاینشتاین سخت تر از هر نظریه دیگری

in the history of the physical sciences. Yet  each prior challenge has come to no avail,  

در تاریخ علوم فیزیکی مطرح شده است. با این حال، هر چالش قبلی بی‌فایده بوده است،

and relativity has so far refused to buckle.  So is time traveled just around the corner?  

و نسبیت تاکنون از مقابله با آن خودداری کرده است. بنابراین آیا زمان در این نزدیکی است؟

The prospect has certainly been wrenched  much closer to the realm of possibility  

now that a major physical hurdle,  the speed of light, has been cleared.

اکنون که یک مانع فیزیکی بزرگ، سرعت نور، برطرف شده است، چشم‌انداز مطمئناً به قلمرو امکان نزدیک‌تر شده است.

If particles can travel faster than light, in  theory, traveling back in time is possible.  

اگر ذرات بتوانند سریعتر از نور حرکت کنند، در تئوری، سفر به عقب در زمان ممکن است. با این حال، اینکه

How anyone harnesses that to some kind  of helpful end is far beyond the scope of  

چگونه کسی آن را برای نوعی هدف مفید مهار می‌کند، بسیار فراتر از حوزه

any modern technologies, however, and will  be left to future generations to explore.

فناوری‌های مدرن است و برای کشف آن به نسل‌های آینده واگذار خواهد شد.

So what did you think of this lesson? Did you  enjoy reviewing an IELTS article? Would you like  

پس نظر شما در مورد این درس چیست؟ آیا از مرور مقاله آیلتس لذت بردید؟ آیا می‌خواهید

me to review more IELTS articles in the future? If  so, put Yes, yes, yes in the comments. So I know  

در آینده مقالات آیلتس بیشتری را مرور کنم؟ اگر بله ، بله، بله، بله را در نظرات قرار دهید. بنابراین می‌دانم

you want more IELTS articles and you can get this  free speaking guide where I share 6 tips on how  

شما مقالات آیلتس بیشتری می‌خواهید و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته را در مورد

to speak English fluently and confidently. You  can download it from my website or you can look  

نحوه  صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم. می‌توانید آن را از وب‌سایت من دانلود کنید یا می‌توانید

in the description for the link. And why don't  you get started with your next lesson right now?

پیوند را در توضیحات جستجو کنید. و چرا در حال حاضر با درس بعدی خود شروع نمی کنید؟