1 HOUR ENGLISH LESSON - LEARN ENGLISH WITH THE NEWS AND IMPROVE YOUR FLUENCY

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

I'm Jennifer, and in this one hour English lesson,  

من جنیفر هستم، و در این درس یک ساعته انگلیسی،

we are going to review two different news  articles to help you learn advanced grammar,  

ما دو مقاله  خبری مختلف را مرور می کنیم تا به شما کمک کنیم گرامر پیشرفته را یاد بگیرید،

add natural expressions to your  speech, and improve your pronunciation.

عبارات طبیعی را به گفتار خود اضافه کنید و تلفظ خود را بهبود ببخشید. بیا

Let's get started.

شروع کنیم.

First, I'll read the headline How  Barbie Made a Surprising Comeback.

ابتدا، عنوان چگونه باربی بازگشت شگفت‌انگیزی کرد را می‌خوانم.

This article is about Barbie,  and that's why I'm wearing pink.

این مقاله درباره باربی است، و به همین دلیل است که من صورتی می‌پوشم.

Because as you know, Barbie's  favorite color is pink.

زیرا همانطور که می دانید، رنگ مورد علاقه باربی صورتی است.

Maybe you didn't know that because you  have no idea who or what Barbie is.

شاید شما این را نمی دانستید زیرا نمی دانید باربی کیست یا چیست.

In this picture on the right,  you see a doll, a child's doll.

در این تصویر سمت راست، یک عروسک، یک عروسک کودک را می‌بینید.

This doll is Barbie.

این عروسک باربی است.

That's her name.

اسمش همینه

Barbie's boyfriend is Ken.

دوست پسر باربی کن است.

This is the Ken doll.

این عروسک کن است.

When I was a kid, Barbie was the most  popular doll that kids play with.

وقتی بچه بودم، باربی محبوب‌ترین عروسکی بود که بچه‌ها با آن بازی می‌کردند.

What about in your country?

در کشور شما چطور؟ آیا

Was Barbie the Barbie doll a popular toy for kids?

عروسک باربی یک اسباب بازی محبوب برای بچه ها بود؟

And perhaps you heard that recently.

و شاید اخیراً این را شنیده باشید.

A month ago, a Barbie movie was released.

یک ماه پیش فیلم باربی اکران شد.

So now that you know who Barbie is,  let's review the headline again.

پس حالا که می‌دانید باربی کیست، بیایید دوباره تیتر را مرور کنیم.

How Barbie Made a Surprising Comeback.

چگونه باربی بازگشت شگفت انگیزی داشت.

Let's take a look at this  expression to make a comeback.

بیایید نگاهی به این عبارت بیندازیم تا برگردیم.

Surprising is the adjective  that describes the expression.

شگفت‌انگیز صفتی است که این عبارت را توصیف می‌کند.

But here the expression is to make a comeback  and the verb make is simply in the past.

اما در اینجا عبارت بازگشت به بازگشت است و فعل make صرفاً در گذشته است.

Simple made.

ساده ساخته شده.

The expression to make a comeback  is used when something or someone  

عبارت بازگشت دوباره زمانی استفاده می‌شود که چیزی یا شخصی

becomes successful again after a  period of not being successful.

پس از یک دوره عدم موفقیت دوباره موفق شود.

So remember I said when I was a kid, Barbie  was the most popular toy in North America.

پس یادتان باشد وقتی بچه بودم گفتم، باربی محبوب‌ترین اسباب‌بازی در آمریکای شمالی بود.

So when I was a kid Barbie was successful.

بنابراین وقتی من بچه بودم، باربی موفق بود.

But in the last 1015 years,  Barbie wasn't successful.

اما در 1015 سال گذشته، باربی موفق نبود.

But now Barbie apparently is successful again.

اما اکنون باربی ظاهراً دوباره موفق شده است.

Barbie is popular again, so in this  term, successful can be measured in  

باربی دوباره محبوب شد، بنابراین در این اصطلاح، موفقیت را می‌توان بر

terms of popularity and the number  of sales of Barbie dolls for you.

حسب محبوبیت و تعداد فروش عروسک‌های باربی برای شما سنجید.

You might make a comeback if you were doing  really well in a course you were an A+ student,  

اگر در دوره‌ای که دانش‌آموز A+ بودید، واقعاً خوب پیش می‌رفتید، ممکن بود دوباره برگردید،

but then halfway through the year  you started failing that course.

اما بعد از نیمه‌ی سال شروع به شکست در آن دوره کردید.

But then you make a comeback and your  grade goes right back up to the top.

اما پس از آن دوباره برمی‌گردید و نمره‌تان مستقیماً به بالاترین سطح می‌رود.

So success can be measured  in many different things.

بنابراین موفقیت را می توان در موارد مختلف سنجید.

In this context, it's the  sales of the doll Barbie.

در این زمینه، این فروش عروسک باربی است.

How Barbie made a surprising comeback surprising  

چگونه باربی بازگشت شگفت‌انگیز و شگفت‌انگیزی داشت،

just modifies the expression  to say it was unexpected.

فقط عبارت را تغییر می‌دهد تا بگوید غیرمنتظره بود.

Now don't worry about taking all of these  notes, because I've summarized everything in  

اکنون نگران یادداشت برداری از همه اینها نباشید ، زیرا من همه چیز را در

a free lesson PDF, So you can look for the link  in the description to download the lesson PDF.

یک PDF درس رایگان خلاصه کرده‌ام، بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF درس به دنبال پیوند در توضیحات بگردید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

So now let's read the article.

خب حالا بیایید مقاله را بخوانیم. ممکن است

The name Barbara Millicent  Roberts may not ring a bell.

نام باربارا میلیسنت رابرتز زنگ نزند.

If something rings a bell, it means  that the information is familiar to you.

اگر چیزی به صدا در آید، به این معنی است که اطلاعات برای شما آشنا است.

So I might say, does the name ring a bell?

بنابراین می توانم بگویم، آیا این نام زنگ می زند؟

Does this store ring a bell?

آیا زنگ این فروشگاه به صدا در می آید؟ می

I could say, does Barbie doll ring a bell?

توانم بگویم عروسک باربی زنگ را به صدا در می آورد؟

And I'm asking you, does the concept  of a Barbie doll sound familiar to you?

و من از شما می پرسم، آیا مفهوم عروسک باربی برای شما آشنا به نظر می رسد؟

And if you've never heard of Barbie, you would  say, Oh no, teacher, that doesn't ring a bell.

و اگر هرگز نام باربی را نشنیده‌اید، می‌گویید ، اوه نه معلم، این زنگ به صدا در نمی‌آید.

That doesn't ring a bell or you'd  be like, yeah, that rings a bell.

زنگی به صدا در نمی‌آید وگرنه مثل این می‌شوید که، بله، زنگی به صدا در می‌آید.

I played with Barbie when I was a little kid,  

وقتی بچه کوچک بودم با باربی بازی می‌کردم،

so to ring a bell is used  when information is familiar.

بنابراین برای به صدا درآوردن زنگ زمانی استفاده می‌شود که اطلاعات آشنا باشد. ممکن است

The name Barbara Millicent  Roberts may not ring a bell.

نام باربارا میلیسنت رابرتز زنگ نزند.

And honestly, if you said that name to me,  

و راستش را بخواهید، اگر این اسم را به من می‌گفتید،

I would say that doesn't ring  a bell, but say her nickname.

می‌گفتم که زنگ نمی‌زند، بلکه اسم مستعار او را بگویید.

A nickname is an alternative  name that you can use.

نام مستعار نام جایگزینی است که می‌توانید از آن استفاده کنید.

So apparently, I actually did not know this.

بنابراین ظاهراً من واقعاً این را نمی دانستم.

This doll's name is actually Barbara,  but everyone calls her Barbie.

نام این عروسک در واقع باربارا است، اما همه او را باربی صدا می کنند.

I had no idea that this doll's name is Barbara.

من نمی دانستم که نام این عروسک باربارا است.

To me, this is Barbie.

برای من، این باربی است.

Always.

So this name definitely  would not ring a bell for me.

همیشه.

بنابراین این نام قطعاً برای من زنگ نمی‌زند.

But Barbie of course, rings  a bell for me, but for you?

اما باربی قطعاً برای من زنگ می‌زند، اما برای تو؟

Perhaps not until this article and people of  all ages know her, at least in North America.

شاید تا زمانی که این مقاله و افراد در هر سنی او را نشناسند، حداقل در آمریکای شمالی.

Created by Mattel in 1959.

ساخته شده توسط Mattel در سال 1959.

So the Barbie was created by Mattel.

بنابراین باربی توسط Mattel ساخته شد.

In this case, they simply say created by Mattel,  

در این مورد، آنها به سادگی می گویند ایجاد شده توسط Mattel،

because the context of Barbie is already known,  it's established created by Mattel in 1959.

چون زمینه باربی از قبل شناخته شده است، این مورد توسط Mattel در سال 1959 ایجاد شده است.

Barbie doesn't look a day over 19,  so if you don't look a day over 19,  

it's simply saying that you  don't look older than 19.

این فقط به این معناست که شما از 19 سال بیشتر به نظر نمی رسید.

So this can be a nice compliment to say to  someone because everyone wants to look young.

بنابراین این می تواند تعریف خوبی برای گفتن به یک نفر باشد زیرا همه می خواهند جوان به نظر برسند.

So you could say to your mom or to your teacher  or to a coworker, you don't look a day over,  

بنابراین می‌توانید به مادر یا معلمتان یا به یک همکار بگویید، یک روز هم نگاه نمی‌کنید،

and then you can choose a age that is relatively  young to the age of the person you're talking to.

و سپس می‌توانید سنی را انتخاب کنید که نسبت به سن فردی که با او صحبت می‌کنید، نسبتاً جوان باشد.

So if your mom is 60, it would be a  compliment to your mom to say she looks 50,  

بنابراین، اگر مادر شما 60 سال دارد، برای مادرتان یک تمجید است که بگوید 50 ساله به نظر می رسد،

which is 10 years younger than her actual age.

که 10 سال از سن واقعی او کوچکتر است.

So you could say to your mom  you don't look a day over  

بنابراین می‌توانید به مادرتان بگویید که یک روز هم بیشتر از

50, assuming in this case  assuming your mom is 60 or 70.

50 سال به نظر نمی‌رسد، با این فرض که مادرتان 60 یا 70 ساله باشد.

Of course you could say to your  mom you don't look a day over 20,  

but that is just so far from reality.

خیلی دور از واقعیت

It's not at all true, right?

اصلا درست نیست، درسته؟

But it is possible that your mom could look 10  years younger and maybe even 20 years younger.

اما این امکان وجود دارد که مادر شما 10 سال جوانتر و شاید حتی 20 سال جوانتر به نظر برسد.

So if you really want to compliment  your mom, you can say you don't look  

بنابراین، اگر واقعاً می‌خواهید از مادرتان تعریف کنید، می‌توانید بگویید که

a day over 40 and she'll say, Oh my  goodness, that is so sweet of you.

یک روز بالای 40 سال به نظر نمی‌رسید و او می‌گوید، خدای من ، این از نظر شما خیلی شیرین است.

Thank you.

متشکرم.

So that's a way you can compliment someone.

بنابراین این راهی است که می توانید از کسی تعریف کنید.

OK, so Barbie doesn't look a day over 19.

خوب، پس باربی یک روز بالای 19 سال به نظر نمی رسد.

Why?

چرا؟

Because she's a plastic doll.

چون او یک عروسک پلاستیکی است.

She obviously doesn't age  

او مشخصاً پیر نمی‌شود

and now she is getting new life in Barbie,  the movie distributed by Warner Bros.

و اکنون در باربی زندگی تازه‌ای پیدا می‌کند، فیلمی که توسط برادران وارنر توزیع می‌شود.

The movie out next Friday starring  Margot Robbie, Margot Robbie of course,  

فیلم جمعه آینده با بازی مارگو رابی، البته مارگوت رابی،

here on the left hand side of this image  who looks very much like the doll Barbie.

اینجا در سمت چپ این تصویر که خیلی به نظر می‌رسد. مثل عروسک باربی

And that's obviously the point,  because she plays Barbie in the movie,  

و واضح است که نکته اینجاست، زیرا او در این فیلم نقش باربی را بازی می‌کند،

the movie out next Friday when something is out.

فیلمی که جمعه آینده وقتی چیزی منتشر می‌شود.

And then you have a date in the future,  

و سپس شما تاریخی در آینده دارید،

or a specific date even in the past, is  when a product is available to purchase.

یا تاریخ خاصی حتی در گذشته، زمانی است که محصولی برای خرید در دسترس است.

So you could say  

بنابراین می‌توانید بگویید

the movie The movie was out last Friday, which  means it was available to purchase a movie ticket.

فیلم The movie جمعه گذشته اکران شد، به این معنی که برای خرید بلیت فیلم در دسترس بود.

So you could watch the movie or  the movie will be out next Friday.

بنابراین می‌توانید فیلم را تماشا کنید یا فیلم جمعه آینده اکران می‌شود.

In this case, they just said  the movie out next Friday.

در این مورد، آنها فقط گفتند که فیلم جمعه آینده منتشر خواهد شد.

In the same way that you could say  the movie available next Friday,  

همانطور که می‌توانید بگویید « فیلم جمعه آینده» در دسترس است، «

available next Friday starring Margot Robbie  allows Barbie to question her own reality.

جمعه آینده» با بازی مارگو رابی در دسترس است. به باربی اجازه می‌دهد واقعیت خودش را زیر سوال ببرد. خیلی

Not too sure what that will  look like in the movie,  

مطمئن نیستم که در فیلم چه شکلی به نظر می‌رسد،

something consumers have been doing for decades.

کاری که مصرف‌کنندگان برای دهه‌ها انجام می‌دهند.

So do you plan to see the movie Barbie?

پس آیا قصد دارید فیلم باربی را ببینید؟

Well, of course, if you had no idea who Barbie  was, if the name didn't ring a bell, maybe not.

خب، البته، اگر نمی‌دانستید باربی کیست، اگر اسمش زنگ نمی‌خورد، شاید نه.

But maybe after this article,  or if you grew up playing with  

اما شاید بعد از این مقاله، یا اگر در

Barbie dolls your entire life,  you may want to see the movie.

تمام زندگی‌تان با عروسک‌های باربی بازی کرده‌اید، ممکن است بخواهید فیلم را ببینید.

So let's take a look at this sentence structure.

پس بیایید نگاهی به این ساختار جمله بیندازیم.

What verb tense do we have here have been doing?

چه زمان فعل ما در اینجا انجام شده است؟

What verb tense is this?

این چه زمان فعل است؟

This of course is the present perfect  continuous, and the present perfect  

این البته زمان حال کامل استمراری است، و حال کامل

continuous is used for an action that  starts in the past and continues until now.

استمراری برای عملی استفاده می‌شود که از گذشته شروع می‌شود و تا کنون ادامه دارد.

The time reference here is 4 decades when you see  

مرجع زمانی در اینجا 4 دهه است که

four and a period of time or  since and a period of time.

چهار و یک دوره زمانی یا از آن و یک دوره زمانی را می‌بینید.

That's a keyword for the present  perfect or the present perfect.

این یک کلمه کلیدی برای حال کامل یا حال کامل است.

Continuous decades to me sounds like 20-30.

دهه های مداوم برای من 20-30 به نظر می رسد.

Forty 50 years.

چهل 50 سال.

It sounds like a long time  because one decade is 10 years.

زمان زیادی به نظر می رسد، زیرا یک دهه 10 سال است.

So decades with an S plural is at least 20 years.

بنابراین دهه ها با S جمع حداقل 20 سال است.

But it could also be 50 years or 200 years.

اما همچنین می تواند 50 سال یا 200 سال باشد.

So it sounds like a long time.

بنابراین به نظر طولانی است.

So consumers started questioning their own  reality decades ago, 50 years ago, 100 years ago,  

بنابراین مصرف‌کنندگان دهه‌ها پیش، 50 سال پیش، 100 سال پیش، شروع به زیر سوال بردن واقعیت خود کردند،

and they've continued doing this and they're  still doing it now back in 2014 and 2015.

و به این کار ادامه دادند و هنوز هم در سال‌های 2014 و 2015 این کار را انجام می‌دهند.

We use back in to talk about a time in the past.

گذشته

So you could say back in back in summer.

بنابراین می توان گفت که در تابستان برگشته است.

I went on vacation back in July.

تیر ماه به تعطیلات رفتم. من

I got a promotion.

ترفیع گرفتم

So you can use a year, you can use  a season or you can use a month.

بنابراین می توانید از یک سال استفاده کنید، می توانید از یک فصل یا می توانید از یک ماه استفاده کنید.

You could also say back when and have a clause.

شما همچنین می توانید بگویید که چه زمانی و یک بند داشته باشید.

For example, back when I was  a kid I played with Barbies.

برای مثال، زمانی که بچه بودم با باربی ها بازی می کردم.

Like every American kid from the 90s, we  played with Barbies back when I was a kid.

مانند هر بچه آمریکایی دهه 90، زمانی که من بچه بودم با باربی ها بازی می کردیم.

Now, of course, I could  simply say when I was a kid.

اکنون، البته، می‌توانم به سادگی بگویم زمانی که بچه بودم.

By adding back in front of it,  

با افزودن پشت در جلوی آن،

it emphasizes that it was a long time  ago, back when I was a kid back in 2014.

تأکید می‌کند که خیلی وقت پیش بود، زمانی که من در سال 2014 بچه بودم.

So it makes it sound like it was a longer  time ago simply than saying in 2014,  

بنابراین به نظر می‌رسد که زمان طولانی‌تری پیش بوده است تا اینکه در سال 2014 گفته شود،

which also would be grammatically correct.

از نظر گرامری درست است

Back in 2014 and 2015 we hit a  low, we hit a low and it was a  

در سال‌های 2014 و 2015، ما به پایین‌ترین حد خود رسیدیم، به پایین‌ترین حد خود رسیدیم و

moment to reflect in the context  of why did Barbie lose relevance?

لحظه‌ای بود که به این موضوع فکر کنیم که چرا باربی ارتباط خود را از دست داد؟

So they now say that this is a quote.

بنابراین اکنون می گویند که این یک نقل قول است.

I know it's a quote because I see the  quotation marks at the beginning and end.

من می دانم که این یک نقل قول است زیرا علامت نقل قول را در ابتدا و انتهای آن می بینم.

And this was said by Ricard Rickard, Ricard  Dixon, President and Chief Operating Officer, COO.

و این را ریکارد ریکارد، ریکارد دیکسون، رئیس و مدیر ارشد عملیات، COO گفته است.

Generally they use abbreviations for C titles.

معمولاً برای عناوین C از اختصارات استفاده می کنند.

COO, Chief, this is the O Operating Officer, so  this becomes COO, President and COO of Mattel.

COO، رئیس، این افسر عملیات O است، بنابراین این مدیر، رئیس و مدیر اجرایی Mattel می شود.

Remember, Mattel is the company  that sells Barbie dolls.

به یاد داشته باشید، Mattel شرکتی است که عروسک‌های باربی را می‌فروشد.

Warner Brothers was the movie studio that  produced the movie Barbie, starring Margot Robbie.

برادران وارنر استودیو فیلمی بود که فیلم باربی با بازی مارگو رابی را تولید کرد.

But the doll has been around for years and years,  and the company Mattel created the Barbie doll.

اما این عروسک سال‌ها و سال‌ها است که وجود داشته و شرکت متل عروسک باربی را ساخته است.

So the company that created the Barbie doll  said back in 2014 and 15, we hit a low.

بنابراین، شرکتی که عروسک باربی را ایجاد کرد، در سال‌های 2014 و 15 گفت، ما به پایین آمدیم.

That means that their sales  were lower than previous.

این بدان معناست که فروش آنها نسبت به قبل کمتر بوده است.

So when you hit a low, it sounds  like the sales were lower than they  

بنابراین وقتی به پایین می‌روید، به نظر می‌رسد که فروش کمتر از

have ever been or that they've  been for a long period of time.

همیشه بوده است یا برای مدت طولانی بوده است.

We hit a low and it was a moment to reflect in  the context of why did Barbie lose relevance.

ما به سطح پایینی رسیدیم و لحظه ای بود که به این موضوع فکر کنیم که چرا باربی ارتباط خود را از دست داد.

So their sales hit a low, which means consumers  are not buying the Barbie doll anymore.

بنابراین فروش آنها به پایین آمد، به این معنی که مصرف کنندگان دیگر عروسک باربی را نمی خرند.

And so they had to say, well, why not?

و بنابراین آنها مجبور شدند بگویند، خوب، چرا که نه؟

Why isn't the Barbie relevant?

چرا باربی مرتبط نیست؟

Why did the Barbie lose relevance?

چرا باربی ارتباط خود را از دست داد؟

Where are we here lose relevance.

کجاییم اینجا ارتباط خود را از دست می دهیم.

So when you lose relevance, it  means you are no longer relevant.

بنابراین وقتی ارتباطتان را از دست می‌دهید، به این معنی است که دیگر مرتبط نیستید.

So that means no longer relevant.

پس این بدان معناست که دیگر مرتبط نیست.

And when something is no longer  relevant, it means that people,  

و وقتی چیزی دیگر مرتبط نیست، به این معنی است که مردم،

the media, are not talking about  that something or someone anymore.

رسانه‌ها، دیگر درباره آن چیزی یا کسی صحبت نمی‌کنند.

So there's no more publicity for it.

بنابراین دیگر تبلیغاتی برای آن وجود ندارد.

There's no more popularity.

دیگر محبوبیتی وجود ندارد

And if people aren't talking  about it, it's not popular.

و اگر مردم درباره آن صحبت نمی کنند، محبوب نیست.

Well, then they're not purchasing it either.

خب، پس آنها هم آن را نمی خرند.

So why did she lose relevance?

پس چرا او ارتباط را از دست داد؟

She Barbie didn't reflect the  look of the world around us.

او باربی ظاهر دنیای اطراف ما را منعکس نمی کرد.

And so we then set a course  to truly transform the brand  

و بنابراین، ما دوره‌ای را تنظیم کردیم تا برند را

with a playbook around reigniting our purpose.

با یک کتاب راهنما در راستای احیای مجدد هدف خود تغییر دهیم.

First, let's look at set.

ابتدا به مجموعه نگاه می کنیم.

Of course, when you set a course,  

البته، وقتی یک دوره را تنظیم می‌کنید،

you set a particular plan into motion and  so you then just simply follow that plan.

یک برنامه خاص را به حرکت در می‌آورید و بنابراین به سادگی آن برنامه را دنبال می‌کنید.

So their course, their plan  is to transform the brand.

بنابراین برنامه آنها تغییر نام تجاری است.

Why?

چرا؟

Because they want to make sure that Barbie,  the Barbie doll which was extremely popular in  

از آنجایی که آنها می‌خواهند مطمئن شوند که باربی، عروسک باربی که در دهه ۹۰ بسیار محبوب بود،

the 90s but then wasn't popular, They wanted  to make sure that Barbie remained relevant,  

اما پس از آن محبوبیت نداشت، می‌خواستند مطمئن شوند که باربی مرتبط باقی بماند،

remains something that consumers talk about and  are interested in remaining remain relevant.

چیزی باشد که مصرف‌کنندگان درباره آن صحبت می‌کنند و علاقه‌مند باقی بماند.

So they set a course to truly  transform the brand with a playbook.

بنابراین آنها مسیری را تعیین کردند تا واقعاً برند را با یک کتاب بازی متحول کنند.

A playbook is again just their plan.

یک کتاب بازی دوباره فقط نقشه آنهاست. می

You can imagine they write the  plan down in their playbook.

توانید تصور کنید که آنها طرح را در کتاب بازی خود می نویسند.

So this is simply the plan with a plan around  a playbook around reigniting our purpose.

بنابراین این به سادگی طرحی است با یک برنامه در مورد یک کتاب بازی که هدف ما را دوباره روشن می کند.

So reignite means to ignite.

پس reignite به معنای شعله ور شدن است.

The word ignite means to to start.

کلمه ignite به معنای شروع کردن است.

When you ignite something, that  something becomes activated.

وقتی چیزی را مشتعل می‌کنید، آن چیزی فعال می‌شود.

It starts.

آن شروع می شود.

So when you reignite it, it means you  start it again, you activate it again.

بنابراین وقتی دوباره آن را روشن می کنید، به این معنی است که آن را دوباره شروع می کنید، دوباره آن را فعال می کنید.

So they had a purpose in the past,  but now their purpose is no longer  

بنابراین آنها در گذشته هدفی داشتند، اما اکنون هدف آنها دیگر

relevant because Barbie is not popular anymore.

مرتبط نیست زیرا باربی دیگر محبوب نیست.

So they need to restart, reignite that purpose  and they're going to set a course to do that.

بنابراین آنها باید دوباره راه اندازی کنند، این هدف را دوباره فعال کنند و مسیری را برای انجام آن تعیین می کنند.

Mattel, the company that produces Barbie,  Mattel, was slow to diversify Barbie and friends.

Mattel، شرکت تولید کننده باربی، Mattel، در تنوع بخشیدن به باربی و دوستانش کند بود.

As a result, sales at Mattel  started to slump in 2014.

در نتیجه، فروش در Mattel در سال 2014 شروع به کاهش کرد.

When your state sales slump, it means they  start to go down, they start to go down.

زمانی که فروش دولتی شما افت کرد، به این معنی است که آنها شروع به کاهش می‌کنند، شروع به کاهش می‌کنند.

So to decline is another way of saying that, but  I don't hear this being used in all contexts.

بنابراین رد کردن راه دیگری برای گفتن آن است، اما من نمی‌شنوم که در همه زمینه‌ها از آن استفاده شود.

We use it in very specific  context, Sales for example,  

ما از آن در زمینه‌های بسیار خاص استفاده می‌کنیم ، مثلاً فروش،

because your your grades at school  for example, or your kids grades.

زیرا مثلاً نمرات شما در مدرسه یا بچه‌هایتان نمره می‌دهند.

If you're no longer in school, your kids  grades could start to decline as well.

اگر دیگر در مدرسه نیستید، نمرات فرزندانتان نیز ممکن است شروع به کاهش کند.

You could say they started to slump, but to be  honest I don't hear it in an everyday context.

می توان گفت که آنها شروع به رکود کردند، اما صادقانه بگویم من آن را در یک زمینه روزمره نمی شنوم.

I do hear it specifically with sales, which  is something that everybody talks about,  

من آن را به طور خاص در مورد فروش می‌شنوم، چیزی که همه درباره آن صحبت می‌کنند، چه

whether you're in a sales job or you're a consumer  and you purchase products from a company as well.

در شغل فروش باشید یا یک مصرف‌کننده و همچنین محصولاتی را از یک شرکت خریداری کنید.

So to decline, but I'll put in  brackets specifically for sales.

بنابراین برای رد کردن، اما من به طور خاص برای فروش در پرانتز قرار می دهم.

But during the pandemic, Barbie saw a resurgence  

اما در طول همه‌گیری، باربی شاهد تجدید حیات بود

as parents looked for ways  to keep kids busy at home.

زیرا والدین به دنبال راه‌هایی برای مشغول نگه داشتن بچه‌ها در خانه بودند.

A resurgence in sales is the opposite of a  decline is when the sales start to increase again.

افزایش مجدد فروش برعکس کاهش، زمانی است که فروش دوباره شروع به افزایش می کند.

I wouldn't say I saw a resurgence  in my grades, for example.

برای مثال، نمی‌توانم بگویم که در نمرات خود تجدید حیاتی دیده‌ام.

I wouldn't say that.

من این را نمی گویم.

But sales you can.

اما فروش شما می توانید.

So this is the opposite of a slump.

پس این برعکس رکود است.

It's when they start to increase as parents  look for ways to keep kids busy at home.

زمانی که والدین به دنبال راه‌هایی برای مشغول نگه‌داشتن بچه‌ها در خانه هستند، شروع به افزایش می‌کنند.

So during the pandemic, because all the kids that  were at home, parents said, well, what can I do?

بنابراین در طول همه‌گیری، چون همه بچه‌هایی که در خانه بودند، والدین گفتند، خوب، چه کار می‌توانم بکنم؟

Oh, I can give my kids some Barbie dolls and they  can play with Barbie and that will keep them busy.

اوه، من می‌توانم به بچه‌هایم چند عروسک باربی بدهم و آن‌ها بتوانند با باربی بازی کنند و این باعث می‌شود که آنها مشغول شوند.

Let's continue in the first quarter of this year.

بیایید در سه ماهه اول امسال ادامه دهیم.

So a calendar year, January to  December is divided into quarters.

بنابراین یک سال تقویمی، ژانویه تا دسامبر به سه ماه تقسیم می شود.

So there are three months in each quarter.

بنابراین در هر سه ماه سه ماه وجود دارد.

So the first quarter would be  January, February, March that would be  

بنابراین سه ماهه اول ژانویه، فوریه، مارس خواهد بود که

the first quarter which is also known as Q1.

اولین سه ماهه است که به عنوان Q1 نیز شناخته می شود.

So you could say in Q1 or in the first  quarter, which represents January, February  

بنابراین می‌توانید در سه‌ماهه اول یا در سه‌ماهه اول ، که نشان‌دهنده ژانویه، فوریه

and March in Q1 of this year.

و مارس در سه ماهه اول امسال است، بگویید.

In the first quarter of this year, Mattel  sales fell 22% from last year's first quarter.

در سه ماهه اول سال جاری، فروش Mattel نسبت به سه ماهه اول سال گذشته 22 درصد کاهش یافت.

So this is the first quarter in 2023, so Jan  to March 2023 compared to Jan to March 2022,  

بنابراین، این اولین سه ماهه سال 2023 است، بنابراین ژانویه تا مارس 2023 در مقایسه با ژانویه تا مارس 2022،

primarily due to declines in  Barbie dolls and merchandise.

عمدتاً به دلیل کاهش عروسک‌های باربی و کالا است.

So Mattel as a company does not just sell Barbie,  they sell other toys, other products as well.

بنابراین ماتل به عنوان یک شرکت فقط باربی را نمی فروشد، آنها اسباب بازی های دیگر و محصولات دیگر را نیز می فروشند.

But the company's overall sales fell 22%  and primarily when you see primarily it  

اما فروش کلی شرکت 22 درصد کاهش یافت و در درجه اول وقتی می‌بینید

means the main reason, primarily the main  reason was due to declines in Barbie dolls.

دلیل اصلی آن است، در درجه اول دلیل اصلی کاهش عروسک‌های باربی است.

So clearly Barbie as a brand is a very important  part of Mattel's overall success as a company.

بنابراین واضح است که باربی به عنوان یک برند، بخش بسیار مهمی از موفقیت کلی ماتل به عنوان یک شرکت است.

Merchandise is things like clothing, posters,  jewelry, accessories for something else.

کالا چیزهایی مانند لباس، پوستر، جواهرات، لوازم جانبی چیز دیگری است.

So when the movie is released, you can buy.

بنابراین وقتی فیلم منتشر شد، می توانید خرید کنید.

The movie.

فیلم.

But then there's also a lot of  merchandise around that movie.

اما پس از آن، کالاهای زیادی نیز در اطراف آن فیلم وجود دارد.

So you can put the poster on your  wall, You can buy the poster.

بنابراین می‌توانید پوستر را روی دیوار خود قرار دهید ، می‌توانید پوستر را بخرید.

You can buy maybe a pen that says Barbie on it,  

می‌توانید خودکاری بخرید که روی آن عبارت Barbie نوشته شده باشد،

or let me get my pink sparkly pen,  which is more appropriate for Barbie.

یا به من اجازه دهید خودکار صورتی درخشان خود را تهیه کنم که برای باربی مناسب‌تر است.

You can buy a pen that says Barbie.

شما می توانید خودکاری بخرید که روی آن باربی نوشته شده باشد.

That would be an example of merchandise.

این می تواند نمونه ای از کالا باشد.

So their sales fell because of  Barbie dolls and merchandise.

بنابراین فروش آنها به دلیل عروسک‌های باربی و کالا کاهش یافت.

Now Barbie and friends have many  different skin tones and shapes.

اکنون باربی و دوستان دارای رنگ‌ها و شکل‌های مختلف پوست هستند.

Mattel produces Barbies in wheelchairs and Ken  dolls with the skin condition Vitiligo Vitiligo.

ماتل باربی‌های روی صندلی چرخدار و عروسک‌های کن با بیماری پوستی ویتیلیگو ویتیلیگو تولید می‌کند.

So the purpose of this is because remember,  

بنابراین هدف از این کار به این دلیل است که به یاد داشته باشید،

the company felt like their sales were  falling because Barbie lost relevance.

شرکت احساس می‌کرد که فروش آنها کاهش می‌یابد زیرا باربی ارتباط خود را از دست داده است.

And she lost relevance because she doesn't  reflect the look of the world around us.

و او ارتباط خود را از دست داد زیرا ظاهر جهان اطراف ما را منعکس نمی کند.

Obviously, considering the entire world,  not just North America, this is not  

بدیهی است که با در نظر گرفتن کل جهان، نه فقط آمریکای شمالی، این چیزی نیست

what the average person looks like.

که افراد عادی به نظر می رسند.

There are many different looks,  shapes, sizes, skin tones,  

ظاهرها، شکل‌ها، اندازه‌ها، رنگ‌های پوست بسیار متفاوت است،

so the company wanted to reflect  that to help increase their sales.

بنابراین شرکت می‌خواست این موارد را برای کمک به افزایش فروش خود منعکس کند.

So these are the Barbies that were  available to me when I was a kid.

بنابراین این باربی‌هایی هستند که وقتی بچه بودم در دسترس من بودند.

This is what I remember Barbie looking like,  but now this is what Barbie looks like.

این چیزی است که من ظاهر باربی را به یاد دارم، اما اکنون این شکلی است که باربی به نظر می رسد.

As you can see, there are many different  styles of Barbie now to reflect different  

همانطور که می بینید، اکنون سبک های مختلفی از باربی وجود دارد که

people, different conditions and  different looks, different shapes.

افراد مختلف، شرایط و ظاهر متفاوت، شکل های مختلف را منعکس می کند.

So this is the company's attempt to diversify  

بنابراین، این تلاش شرکت برای تنوع بخشیدن به

Barbie so Barbie regains relevance and  makes a comeback become successful again.

باربی است تا باربی ارتباط دوباره پیدا کند و دوباره موفق شود. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Mattel hopes the new movie which  was 4 1/2 years in the making,  

Mattel امیدوار است فیلم جدیدی که 4 سال و نیم در حال ساخت بود،

so they were making it for 4 1/2 years.

بنابراین آنها آن را به مدت 4 و نیم سال می ساختند.

Sometimes I hear students  say four years and a half.

گاهی اوقات می‌شنوم که دانش‌آموزان می‌گویند چهار سال و نیم.

It's 4 1/2 and then years, months, weeks, days.

این 4 1/2 و سپس سال، ماه، هفته، روز است.

4 1/2 years in the making will give the brand  and Barbie the boost they're looking for.

4 و نیم سال ساخت به برند و باربی آن چیزی را که به دنبال آن هستند می دهد.

Boost is increase, and it could be  increase in sales, increase in popularity.

تقویت، افزایش است، و می تواند افزایش فروش، افزایش محبوبیت باشد.

The boost they're looking for  that may already be happening.

تقویتی که آنها به دنبال آن هستند که ممکن است در حال حاضر اتفاق افتاده باشد.

That being that the movie is giving the  brand a boost, that may already be happening.

از آنجایی که فیلم به برند رونق می دهد، ممکن است این اتفاق در حال حاضر رخ داده باشد.

AMC theatres reports they've sold more  than 20,000 presale tickets to Barbie,  

سینماهای AMC گزارش می دهند که بیش از 20000 بلیت پیش فروش برای باربی فروخته اند،

so a presale is a sale before the movie is  officially released, before the movie is out.

بنابراین پیش فروش پیش از اکران رسمی فیلم، قبل از اکران فیلم، فروش است.

Remember that to be out is available, so before  the movies out they sell the tickets in advance.

به یاد داشته باشید که بیرون بودن در دسترس است، بنابراین قبل از پخش فیلم، بلیت‌ها را از قبل می‌فروشند.

So a presale is when you buy something  in advance of it being available.

بنابراین پیش فروش زمانی است که چیزی را قبل از در دسترس بودن آن می‌خرید.

And at Hombom Toys in New York  City, Movie Barbie is sold out.

و در Hombom Toys در شهر نیویورک، فیلم باربی به فروش رسیده است.

If something is sold out to be sold out, it  means they've sold 100% of available supply.

اگر چیزی فروخته شود تا فروخته شود، به این معنی است که 100٪ عرضه موجود را فروخته است.

So to be sold out.

بنابراین به فروش می رسد.

To be sold out.

فروخته شود.

So to sell 100% of available supply.

بنابراین برای فروش 100٪ عرضه موجود.

So let's say they made 1000 Barbies  available to sell to the public.

بنابراین فرض کنید آنها 1000 باربی را برای فروش به عموم در دسترس قرار دادند.

And if something is sold out, it means they've  sold 1000 Barbies 100% of available supply.

و اگر چیزی فروخته شد، به این معنی است که آنها 1000 باربی را 100 درصد از عرضه موجود را فروخته اند.

So that's good news for Barbie.

پس این خبر خوبی برای باربی است.

And perhaps Barbie is making a comeback.

و شاید باربی در حال بازگشت است.

So that's the end of the article.

پس این پایان مقاله است.

What I'll do now is I'll go to the beginning  and I'll read the article from start to finish.

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به ابتدا می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم.

And this time you can focus on my pronunciation,  how Barbie made a surprising comeback.

و این بار می‌توانید روی تلفظ من تمرکز کنید،  اینکه چگونه باربی بازگشت غافلگیرکننده‌ای داشت. ممکن است

The name Barbara Millicent  Roberts may not ring a bell,  

نام باربارا میلیسنت رابرتز زنگ نزند،

but say her nickname Barbie,  and people of all ages know her.

اما نام مستعار او را باربی بگویید، و افراد در هر سنی او را می شناسند.

Created by Mattel in 1959, Barbie  doesn't look a day over 19,  

باربی که توسط Mattel در سال 1959 ساخته شد، یک روز بیش از 19 سال به نظر نمی‌رسد،

and now she is getting new life in Barbie,  the movie, distributed by Warner Bros.

و اکنون در باربی زندگی تازه‌ای پیدا می‌کند، فیلمی که توسط برادران وارنر توزیع شده است.

The movie, out next Friday starring Margot Robbie,  

allows Barbie to question her own reality,  something consumers have been doing for decades.

واقعیت، کاری که مصرف کنندگان دهه هاست انجام می دهند. ریکارد دیکسون، رئیس و مدیر عملیات Mattel، گفت:

Back in 2014 and 2015, we hit a low and it  was a moment to reflect in the context of  

در سال‌های 2014 و 2015، ما به پایین‌ترین حد خود رسیدیم و لحظه‌ای بود برای تأمل در این زمینه که

why did Barbie lose relevance, Said Ricard Dixon,  president and chief operating officer of Mattel.

چرا باربی ارتباط خود را از دست داد .

She didn't reflect the look of the  world around us and so we then set  

او ظاهر دنیای اطراف ما را منعکس نمی‌کرد و بنابراین ما

a course to truly transform the brand with  a playbook around reigniting our purpose.

مسیری را برای متحول کردن واقعی برند با یک کتاب راهنما در نظر گرفتیم که هدف ما را دوباره روشن کند.

Mattel was slow to diversify Barbie and friends.

متل در تنوع بخشیدن به باربی و دوستانش کند بود.

As a result, sales at Mattel's  started to slump in 2014.

در نتیجه، فروش در Mattel's در سال 2014 شروع به کاهش کرد.

But during the pandemic, Barbie saw a resurgence  

اما در طول همه‌گیری، باربی دوباره تجدید حیات کرد

as parents looked for ways  to keep kids busy at home.

زیرا والدین به دنبال راه‌هایی برای مشغول نگه داشتن بچه‌ها در خانه بودند.

In the first quarter of this year, Mattel's  sales fell 22% from last year's first quarter,  

در سه ماهه اول سال جاری، فروش Mattel نسبت به سه ماهه اول سال گذشته 22 درصد کاهش یافت، که

primarily due to declines in  Barbie dolls and merchandise.

عمدتاً به دلیل کاهش عروسک‌های باربی و کالا بود.

Now, Barbie and friends have many  different skin tones and shapes.

اکنون، باربی و دوستان دارای رنگ‌ها و شکل‌های مختلف پوست هستند.

Mattel produces Barbies in wheelchairs and  Ken dolls with the skin condition vitiligo.

ماتل باربی‌های روی صندلی چرخدار و عروسک‌های کن با بیماری پوستی ویتیلیگو تولید می‌کند.

Mattel hopes the new movie, which  was 4 1/2 years in the making,  

Mattel امیدوار است که فیلم جدید، که 4 سال و نیم در حال ساخت است، به

will give the brand and Barbie  the boost they're looking for.

برند و باربی رونق مورد نظر آنها بدهد.

That may already be happening.

این ممکن است در حال حاضر اتفاق بیفتد.

AMC theatres reports they've sold more than  

سینماهای AMC گزارش می دهند که بیش از

20,000 presale tickets to Barbie and at Hombomb  Toys in New York City, movie Barbie is sold out.

20000 بلیت پیش فروش برای باربی فروخته اند و در Hombomb Toys در شهر نیویورک، فیلم باربی به فروش رسیده است.

Amazing job with that article.

کار شگفت انگیز با آن مقاله

Now let's move on to our second article.

حالا بیایید به مقاله دوم خود برویم.

Feel free to take a break, get a cup of tea,  review the expressions from the last article,  

راحت استراحت کنید، یک فنجان چای بنوشید، عبارات آخرین مقاله را مرور کنید،

and when you're ready, let's move on.

و وقتی آماده شدید، بیایید ادامه دهیم.

1st I'll read the headline  Barbie versus Oppenheimer.

اول، تیتر باربی در مقابل اوپنهایمر را خواهم خواند.

Barbenheimer means are the Bomb Pun intended?

باربنهایمر یعنی بمب بمب در نظر گرفته شده است؟

Of course we're talking about the  movie Barbie and the movie Oppenheimer,  

البته ما در مورد فیلم باربی و فیلم اوپنهایمر صحبت می کنیم

which are two very popular movies right now.

که دو فیلم بسیار محبوب در حال حاضر هستند.

Notice this here is a combination of the  word Barbie and of the word Oppenheimer.

توجه کنید که در اینجا ترکیبی از کلمه باربی و کلمه اوپنهایمر است.

They've turned the names of these  two individual movies into one.

آنها نام این دو فیلم جداگانه را به یکی تبدیل کرده اند.

Barbenheimer.

باربنهایمر.

Barbenheimer memes are the bomb pun intended.

میم های باربنهایمر همان جناس بمبی هستند که در نظر گرفته شده است.

What exactly does this mean?

دقیقا چی معنی میده؟

So let's just say the memes to  make it easier to understand,  

بنابراین بیایید فقط میم‌ها را بگوییم تا درک آن آسان‌تر شود،

knowing that the memes are referring to  the Barbenheimer memes to be the bomb.

با دانستن اینکه میم‌ها به میم‌های باربنهایمر به عنوان بمب اشاره می‌کنند.

In this case, the memes are we have  a verb to be conjugated with memes.

در این مورد، میم‌ها هستند که یک فعل داریم که باید با میم‌ها مزدوج شود.

The memes are the bomb.

میم ها بمب هستند.

To be the bomb is a very informal way of  saying that something is really great or cool.

بمب بودن یک روش بسیار غیررسمی برای گفتن این است که چیزی واقعا عالی یا جالب است.

I use cool because that expression,  the bomb, is used mainly by youth,  

من از جالب استفاده می‌کنم زیرا این عبارت، بمب، عمدتاً توسط جوانان استفاده می‌شود،

but it is a very popular, very  common expression in North America.

اما این یک عبارت بسیار محبوب و بسیار رایج در آمریکای شمالی است.

But just know it is more of  an informal expression and  

اما فقط بدانید که این بیشتر یک عبارت غیررسمی است و

if you use it you'll sound very cool, but  you'll also sound quite youthful as well.

اگر از آن استفاده کنید بسیار جالب به نظر می رسید، اما همچنین کاملاً جوان به نظر خواهید رسید.

So I could say this new game is the bomb.

بنابراین می توانم بگویم این بازی جدید همان بمب است.

This new game, this new video game, is the bomb.

این بازی جدید، این بازی ویدیویی جدید، بمب است.

Which means this new video game  is really great or is really cool.

یعنی این بازی ویدیویی جدید واقعاً عالی است یا واقعاً جالب است.

So they're saying these memes are really great.

بنابراین آنها می گویند این میم ها واقعا عالی هستند.

They are the bomb.

آنها بمب هستند.

But notice how they added in brackets here.

اما توجه کنید که چگونه آنها را در داخل پرانتز اضافه کردند.

Pun intended, this is also a very  common expression in English.

منظور از Pun، این نیز یک عبارت بسیار رایج در انگلیسی است.

A pun is a joke, and it's a  joke about the English language,  

جناس یک شوخی است، و یک شوخی در مورد زبان انگلیسی است،

so they can be quite difficult for  students to understand why it's funny.

بنابراین درک اینکه چرا خنده دار است برای دانش آموزان بسیار دشوار است.

Because when you make a pun it  means you use one word or phrase  

زیرا وقتی یک جناس می‌کنید به این معنی است که از یک کلمه یا عبارت استفاده می‌کنید

that has different meanings in English  or where pronunciation is similar.

که معانی متفاوتی در انگلیسی دارد یا تلفظ مشابهی دارد.

So in this case they chose the expression.

بنابراین در این مورد آنها عبارت را انتخاب کردند.

The memes are the bomb because the  movie Oppenheimer is about bombs,  

میم‌ها بمب هستند زیرا فیلم اوپنهایمر درباره بمب‌ها است،

but it's about real bombs,  atomic bombs that explode.

اما درباره بمب‌های واقعی، بمب‌های اتمی است که منفجر می‌شوند.

So it's a pun because they're using this  word, the bomb, in two different ways.

بنابراین این یک جناس است زیرا آنها از این کلمه، بمب، به دو روش مختلف استفاده می کنند.

It works because there's an expression  that means the memes are the bomb.

این کار می کند زیرا عبارتی وجود دارد که به این معنی است که میم ها بمب هستند.

They're really good, they're really cool.

آنها واقعاً خوب هستند ، آنها واقعاً باحال هستند.

But also the bomb is the  subject of the film Oppenheimer.

اما همچنین بمب موضوع فیلم اوپنهایمر است.

So that's a joke.

پس این یک شوخی است.

It's a funny little joke that  students might not understand.

این یک شوخی کوچک خنده دار است که ممکن است دانش آموزان آن را نفهمند.

And when they say pun intended, they're saying  they specifically chose this expression because  

و وقتی می گویند جناس قصد دارد، می گویند آنها به طور خاص این عبارت را به دلیل

of the word play, because of the joke, because  the word is being used in two different ways.

بازی با کلمه، به دلیل شوخی، انتخاب کرده اند، زیرا این کلمه به دو روش مختلف استفاده می شود.

Now don't worry about taking  all these notes because I've  

اکنون نگران گرفتن همه این یادداشت‌ها نباشید زیرا من

summarized everything in a free lesson PDF.

همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه کرده‌ام.

So you can look in the description  for a link to download that free PDF.

بنابراین می‌توانید در توضیحات به دنبال پیوندی برای دانلود آن PDF رایگان باشید.

Let's continue,  

بیایید ادامه دهیم،

even if you are only remotely interested in  the entertainment industry or pop culture.

حتی اگر از راه دور به صنعت سرگرمی یا فرهنگ پاپ علاقه دارید.

OK, here, let's take a look at this  adverb because it's very useful.

خوب، در اینجا، اجازه دهید نگاهی به این قید بیندازیم زیرا بسیار مفید است.

Remotely as an adverb is the same as  slightly, which means a small of mount.

Remotely به‌عنوان یک قید، همان کمی است، که به معنای یک کوه کوچک است.

So here, interested in the entertainment.

بنابراین در اینجا، علاقه مند به سرگرمی.

So if you have a small amount of interest in  the entertainment industry or a small amount  

بنابراین، اگر علاقه کمی به صنعت سرگرمی یا

of interest in pop culture, you can say  I'm remotely interested in pop culture.

علاقه کمی به فرهنگ پاپ دارید، می‌توانید بگویید من از راه دور به فرهنگ پاپ علاقه دارم.

So the person knows you only have a small  amount, a slight amount of interest.

بنابراین شخص می داند که شما فقط مقدار کمی، مقدار کمی علاقه دارید.

And pay attention to this because we have  the expression to be interested with an Ed,  

و به این توجه کنید زیرا ما عبارت علاقه مند به یک اد،

interested in something, to  be interested in something.

علاقه به چیزی، علاقه مند شدن به چیزی را داریم.

This is a very common expression,  but I still see all my students,  

این یک عبارت بسیار رایج است، اما من هنوز می بینم که همه دانش آموزانم،

even advanced students make mistakes.

حتی دانش آموزان پیشرفته اشتباه می کنند.

So watch this example.

پس این مثال را تماشا کنید.

I'm interested in learning phrasal verbs.

من علاقه مند به یادگیری افعال عبارتی هستم.

OK, so here to be interested in and then  you can have a something which is a noun,  

خوب، پس اینجا برای اینکه به آن علاقه داشته باشید و سپس می‌توانید چیزی داشته باشید که یک اسم است،

or if you have a verb, it has to be a gerund  verb ING and then whatever you're interested in.

یا اگر فعل دارید، باید یک فعل ING باشد و سپس هر چیزی که به آن علاقه دارید. همچنین می‌توانید فقط

You can also just have the noun.

اسم.

Remember, so I could say I'm interested in phrasal  verbs, so simply using it as the noun form.

به خاطر داشته باشید، بنابراین می‌توانم بگویم به افعال عبارتی علاقه‌مندم ، بنابراین به سادگی از آن به عنوان شکل اسم استفاده کنید.

Remember it's the verb to be,  so you have to conjugate it.

به یاد داشته باشید که این فعل to be است، بنابراین باید آن را با هم ترکیب کنید.

We are interested in phrasal verbs, for example.

ما به عنوان مثال به افعال عبارتی علاقه مندیم. بسیار

OK, so even if you only have  a small amount of interest,  

خوب، پس حتی اگر فقط مقدار کمی علاقه داشته باشید،

even if you are only slightly interested in  the entertainment industry or pop culture.

حتی اگر اندکی به صنعت سرگرمی یا فرهنگ پاپ علاقه داشته باشید.

Now, I wrote these two examples  here because I want you to see  

اکنون، من این دو مثال را اینجا نوشتم زیرا می‌خواهم ببینید

that we commonly use this in the negative.

که ما معمولاً از آن به صورت منفی استفاده می‌کنیم.

I'm not remotely interested in seeing that movie  

من از راه دور علاقه ای به دیدن آن فیلم ندارم   در

compared to I'm remotely  interested in seeing that movie.

مقایسه با اینکه از راه دور علاقه مند به دیدن آن فیلم هستم.

In this example, I'm remotely interested.

در این مثال، من از راه دور علاقه مند هستم.

I have a small amount of interest.

من مقدار کمی علاقه دارم.

In this case, I'm not interested, so there's  zero interested interest, and when I add the  

در این مورد، من علاقه‌ای ندارم، بنابراین علاقه‌مندی صفر وجود دارد، و وقتی

word I'm not remotely interested, it makes  my lack of interest sound even stronger.

کلمه «من از راه دور علاقه‌مند نیستم» را اضافه می‌کنم، این باعث می‌شود که عدم علاقه‌ام حتی قوی‌تر به نظر برسد.

So you can add remotely to a negative if you  really want to emphasize you are not interested.

بنابراین، اگر واقعاً می‌خواهید تأکید کنید که علاقه ندارید، می‌توانید از راه دور به یک منفی اضافه کنید .

So it makes it sound stronger.

بنابراین صدای آن را قوی تر می کند.

Native speakers use this quite a lot just to  emphasize when we don't want to do something.

سخنرانان بومی از این بسیار استفاده می‌کنند تا وقتی نمی‌خواهیم کاری را انجام دهیم تأکید کنند.

So if you invite your husband  to see Barbie, he might say,  

بنابراین، اگر شوهرتان را دعوت کنید تا باربی را ببیند، ممکن است بگوید،

I'm not remotely interested in seeing Barbie.

من از راه دور علاقه ای به دیدن باربی ندارم. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

You cannot have missed the buzz around the  clash of two of Hollywood's biggest films.

نمی‌توانید سر و صدایی را که در مورد تقابل دو تا از بزرگترین فیلم‌های هالیوود وجود دارد، از دست بدهید.

The buzz.

وزوز.

The buzz means the amount of interest that  people are showing in the films and how do  

وزوز به معنای میزان علاقه‌ای است که افراد در فیلم‌ها نشان می‌دهند و اینکه چگونه

people show their interest in subjects in  today's world, they posted on social media.

افراد در دنیای امروز علاقه خود را به موضوعات نشان می‌دهند، آنها در رسانه‌های اجتماعی پست می‌کنند.

They talk about it online.

آنها به صورت آنلاین در مورد آن صحبت می کنند.

So if you see that a topic is trending or there  are a lot of posts online, that's the buzz.

بنابراین، اگر می‌بینید که موضوعی پرطرفدار است یا پست‌های آنلاین زیادی وجود دارد، این همهمه است.

There's a lot of buzz around it.

سر و صدای زیادی در اطراف آن وجود دارد.

There's a lot of interest.

علاقه زیادی وجود دارد

So that's another way of saying interest,  

بنابراین این یک راه دیگر برای گفتن علاقه است،

the buzz around the clash, the clash  of two of Hollywood's biggest films.

هیاهوی پیرامون درگیری، برخورد دو تا از بزرگترین فیلم های هالیوود.

So let's look at Clash.

پس بیایید به کلش نگاه کنیم.

When two things clash, they are  very different from one another.

وقتی دو چیز با هم تداخل پیدا می کنند، با یکدیگر بسیار متفاوت هستند.

So technically, the movie Barbie  and the movie Oppenheimer,  

بنابراین از نظر فنی، فیلم باربی و فیلم اوپنهایمر،

they clash because the subject matter  of these two movies, the audience who  

آنها با هم برخورد می کنند زیرا موضوع این دو فیلم، مخاطبی که

would be interested in watching these two  movies are very different from one another.

علاقه مند به تماشای این دو فیلم است، با یکدیگر بسیار متفاوت است.

It's not saying that one is better than the other.

منظور این نیست که یکی از دیگری بهتر است.

It's simply saying they're different.

این به سادگی می گوید که آنها متفاوت هستند.

So that's when two things clash.

پس آن وقت است که دو چیز با هم برخورد می کنند.

We use this with people.

ما از این با مردم استفاده می کنیم. می‌توانم

I could say I met someone and she was really nice,  

بگویم با کسی آشنا شدم و او واقعاً خوب بود،

but our personalities clashed, which means  that our personalities are just very different.

اما شخصیت‌های ما با هم تضاد کردند، به این معنی که شخصیت‌های ما بسیار متفاوت هستند.

Maybe she is very outgoing and loud  and I am quite introverted and quiet,  

شاید او بسیار برون‌گرا و پر سر و صدا باشد و من کاملاً درون‌گرا و ساکت هستم،

and because of that our personalities clashed.

و به همین دلیل شخصیت‌های ما با هم برخورد کردند.

It's not saying that one is better than the  other, is just saying they're very different.

این به این معنا نیست که یکی بهتر از دیگری است، فقط گفتن این است که آنها بسیار متفاوت هستند.

So that's a useful expression.

پس این یک عبارت مفید است.

I'll write that example for you so  you can see the sentence structure.

من آن مثال را برای شما می نویسم تا بتوانید ساختار جمله را ببینید.

Our personalities clashed.

شخصیت ما با هم برخورد کرد.

They were very different.

آنها بسیار متفاوت بودند.

Let's continue the two films which  are as different as chalk and cheese.

بیایید دو فیلم را که به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند ادامه دهیم.

That's quite funny because chalk and  cheese are obviously very different.

این کاملاً خنده دار است زیرا گچ و پنیر آشکارا بسیار متفاوت هستند.

I can't think of any similarities  between chalk and cheese that's clever.

من نمی توانم شباهتی بین گچ و پنیر که هوشمندانه است فکر کنم.

Which are as different as chalk and  cheese in subject matter and treatment.

که از نظر موضوع و درمان به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند.

Have cinema lovers across the world divided.

آیا دوستداران سینما در سراسر جهان تقسیم شده اند.

So you have the people here who love Barbie  and the people here who love Oppenheimer.

بنابراین شما افرادی را در اینجا دارید که باربی را دوست دارند و افرادی را در اینجا دارید که اوپنهایمر را دوست دارند.

Which one are you?

شما کدام یک هستید؟

Do you think you're more of the  Barbie fan or the Oppenheimer fan?

فکر می‌کنید بیشتر طرفدار باربی هستید یا اوپنهایمر؟

Or you could be in the middle?

یا ممکن است وسط باشید؟

Maybe you want to see both movies  

شاید بخواهید هر دو فیلم   را ببینید،

as people passionately discuss and debate which  film to watch first, or even watch at all.

زیرا مردم با شور و شوق بحث می‌کنند و بحث می‌کنند که کدام فیلم را اول تماشا کنید یا اصلاً تماشا کنید. به

There appears to only to be only one winner.

نظر می رسد فقط یک برنده وجود دارد.

The memers of the world.

ممرهای جهان.

The memers of the world.

ممرهای جهان.

OK, what is a memer?

خوب، ممر چیست؟

A memer is someone who makes memes.

ممر کسی است که میم می سازد.

It's not very commonly used because  I don't think it's a profession.

زیاد استفاده نمی شود زیرا فکر نمی کنم یک حرفه باشد.

Perhaps it is.

شاید اینطور باشد.

Perhaps there is a profession.

شاید یک حرفه وجود دارد.

You're a professional memer.

شما یک شخصیت حرفه ای هستید

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

But that's what it means.

اما معنی آن همین است.

A person who makes memes.

فردی که میم می سازد.

Just like a singer is a person who sings,  a memer is a person who makes memes.

درست مانند خواننده کسی است که می‌خواند، ممر کسی است که میم می‌سازد.

So the memers of the world are the only winners  in this clash between Barbie and Oppenheimer,  

بنابراین، شخصیت‌های جهان تنها برندگان در این درگیری بین باربی و اوپنهایمر هستند،

which are two incredibly popular  but very different movies.

که دو فیلم فوق‌العاده محبوب اما بسیار متفاوت هستند.

The meemers of the world who are having  a blast creating content about the Clash.

متعصبان جهان که در حال تولید محتوا در مورد کلش هستند.

So remember the clash is the fact that  the two films are extremely different  

بنابراین به یاد داشته باشید که تضاد این واقعیت است که این دو فیلم بسیار متفاوت هستند

and they're having a blast.

و در حال انفجار هستند.

I really like this expression, the  expression to have a blast here,  

من واقعاً این عبارت را دوست دارم، عبارتی که در اینجا یک انفجار داشته باشد،

it's who are having a blast  creating content about the clash.

این کسانی هستند که در حال ایجاد محتوا در مورد درگیری هستند.

The expression is to have a blast.

بیان این است که یک انفجار داشته باشید.

When you have a blast it simply  means you have a great time.

هنگامی که شما یک انفجار دارید، به سادگی  به این معنی است که اوقات خوبی را سپری می کنید.

Now notice here our verb is have,  so you have to conjugate your verb  

اکنون توجه کنید که فعل ما have است، بنابراین باید فعل خود را

according to the subject and the time reference.

با توجه به موضوع و مرجع زمانی با هم ترکیب کنید.

So in this case, who are having  so this is the present continuous.

بنابراین در این مورد، چه کسانی دارند پس این حال استمراری است.

So it's an ING and you could  say we had a blast on vacation.

بنابراین این یک ING است و می‌توانید بگویید که در تعطیلات خیلی خوشحال بودیم.

This means you had a great time on vacation.

این بدان معنی است که شما در تعطیلات اوقات خوبی را سپری کرده اید.

Now notice the sentence structure here.

اکنون به ساختار جمله در اینجا توجه کنید.

Who are having a blast?

چه کسانی در حال انفجار هستند؟

And what do you notice about  your next verb creating?

و در مورد ایجاد فعل بعدی خود چه چیزی را متوجه می شوید؟

It's the gerund, right?

این جروند است، درست است؟

That's because the expression  to have all adjective time,  

این به این دلیل است که عبارت to have all adjective time,

to have a great time, wonderful  time, is a gerund expression.

to have a great time, great time، یک عبارت جرون است. اکنون

I had a great time catching up with my friends  

با دوستانم آشنا شدم  ،

now because the expression to have a blast means  a great time, it's also a gerund expression.

زیرا عبارت have a blast به معنای وقت بسیار خوبی است، همچنین یک عبارت Gerund است.

So you could say I had a blast learning  phrasal verbs over the weekend because  

بنابراین می‌توانید بگویید که من در آخر هفته، افعال عباراتی را یاد گرفتم، زیرا

learning should be fun and I hope  you had fun learning phrasal verbs.

یادگیری باید سرگرم‌کننده باشد و امیدوارم  از یادگیری افعال عبارتی لذت برده باشید. حالم

I had a blast, I had a great time.

خوب شد، خیلی خوش گذشت.

Both of those are jaron expressions,  so you need your verb in ING.

هر دوی آنها عبارات jaron هستند، بنابراین به فعل خود در ING نیاز دارید.

I had a blast learning phrasal  verbs over the weekend,  

من در آخر هفته به شدت فعل‌های عبارتی را یاد گرفتم،

while Oppenheimer is a biographical thriller  based on Robert Oppenheimer, The Mind Behind.

در حالی که اوپنهایمر یک فیلم هیجان‌انگیز زندگی‌نامه‌ای است که بر اساس رابرت اوپنهایمر، «ذهن پشت» است.

The world's first atomic bomb.

اولین بمب اتمی جهان.

And remember that was our pun at the  beginning because the movie is about  

و به یاد داشته باشید که این جناس ما در ابتدا بود زیرا فیلم درباره

the atomic bomb and the expression the bomb,  you're the bomb means you're really great.

بمب اتمی و عبارت بمب است، شما بمب هستید یعنی واقعا عالی هستید.

So if you think so, you could say  Jennifer, this lesson is the bomb.

بنابراین اگر اینطور فکر می کنید، می توانید بگویید جنیفر، این درس همان بمب است.

And that is a really useful, natural, fun way of  saying this lesson is really great or really cool.

و این یک روش واقعاً مفید، طبیعی و سرگرم‌کننده برای گفتن این است که این درس واقعاً عالی یا واقعاً جالب است.

So if you agree, why don't  you put that in the comments?

بنابراین اگر موافق هستید، چرا آن را در نظرات قرار نمی دهید؟

I would love to see that.

علاقه دارم آن را ببینم.

Jennifer, this lesson is the bomb.

جنیفر، این درس بمب است.

You can also refer to someone as the bomb.

شما همچنین می توانید به کسی به عنوان بمب اشاره کنید.

Jennifer's the Bomb, which is another way of  complimenting me by saying I'm really great.

Jennifer's the Bomb، که راه دیگری برای تعریف و تمجید از من است و می گوید من واقعاً عالی هستم.

Oh, thank you, Jennifer.

اوه، متشکرم جنیفر.

This lesson is the bomb.

این درس همان بمب است.

Hopefully you feel that way.

امیدوارم شما هم چنین احساسی داشته باشید.

So put that in the comments if you agree,  OK, that was our pun from the beginning.

بنابراین اگر موافق هستید، آن را در نظرات قرار دهید، خوب، این جناس ما از ابتدا بود.

Barbie is a fantasy comedy based on  the iconic fashion dolls by Mattel.

باربی یک کمدی فانتزی است که بر اساس عروسک‌های مد نمادین ماتل ساخته شده است.

So again, remember these two films, the content  of these films, the topic of these films, clash.

پس باز هم این دو فیلم را به یاد بیاورید، محتوای این فیلم‌ها، موضوع این فیلم‌ها، با هم برخورد می‌کنند.

They're very different.

آنها بسیار متفاوت هستند.

So if you had to watch one, you have to watch one.

بنابراین اگر مجبور بودید یکی را تماشا کنید، باید یکی را تماشا کنید.

OK, Which would you choose?

خوب، شما کدام را انتخاب می کنید؟

And you can only choose one.

و شما فقط می توانید یکی را انتخاب کنید.

You have to choose either Barbie or Oppenheimer.

شما باید باربی یا اوپنهایمر را انتخاب کنید.

Which would you choose?

کدامیک را برمی گزینید؟

Put it in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید. به

Which one do you think I would choose?

نظر شما کدام یک را انتخاب کنم؟

Barbie or Oppenheimer?

باربی یا اوپنهایمر؟

I think this is pretty easy, right?

من فکر می کنم این بسیار آسان است، درست است؟

Of course I'm going to choose Barbie,  mainly because I like laughing.

البته من باربی را انتخاب می‌کنم، عمدتاً به این دلیل که خندیدن را دوست دارم.

I played with Barbies when I was a  little kid and I love the color pink.

وقتی بچه بودم با باربی ها بازی می کردم و عاشق رنگ صورتی هستم.

So all of those things leads me naturally  towards Barbie, which is a comedy.

بنابراین همه این چیزها من را به طور طبیعی به سمت باربی سوق می دهد که یک کمدی است.

All right, share your choice and the reason  why you would choose it in the comments.

بسیار خوب، انتخاب خود و دلیل انتخاب آن را در نظرات به اشتراک بگذارید.

I'd love to know the selection of memes that  have spawned from this clash of the Titans.

من دوست دارم انتخاب میم هایی را که از این برخورد تایتان ها به وجود آمده اند بدانم.

Clash of the Titans, Titans refers to the best of.

Clash of the Titans، Titans به بهترین های اشاره دارد.

So the movies Barbie and Oppenheimer right  now are considered the best movies available.

بنابراین فیلم‌های باربی و اوپنهایمر در حال حاضر بهترین فیلم‌های موجود در نظر گرفته می‌شوند.

They're the biggest Hollywood movies right  now, so that's why they're the Titans.

آنها بزرگترین فیلم های هالیوود در حال حاضر هستند، بنابراین به همین دلیل است که آنها تایتان هستند.

And remember the clash of the Titans.

و به یاد داشته باشید برخورد تایتان ها.

The clash is the fact that they're very different.

تضاد این واقعیت است که آنها بسیار متفاوت هستند.

Spawn from is the fact that these memes only exist  

Spawn from این واقعیت است که این میم‌ها فقط وجود دارند

because the fact that these  movies are extremely popular.

زیرا این واقعیت که این فیلم‌ها بسیار محبوب هستند.

They're Titans, and they are extremely different.

آنها تایتان هستند و بسیار متفاوت هستند.

So Spawn from is saying that's where it came from.

بنابراین Spawn from می‌گوید که از آنجا آمده است.

So Spawn from came from, resulted from, came from.

بنابراین Spawn from به وجود آمد، حاصل شد، از آمد.

I'll just say came from because  that's the simplest translation.

فقط می‌گویم از آنجا آمده است، زیرا این ساده‌ترین ترجمه است.

The selection of means that have come from  

انتخاب معنی‌هایی که از   آمده‌اند

to be grammatically correct because we have  our verb have so we need the participle.

تا از نظر دستوری درست باشند، زیرا ما فعل خود را داریم، بنابراین ما به جزء نیاز داریم.

Have come from our conjugations are come, came  in the past simple but come in the participle.

از صیغه‌های ما آمده‌اند، آمده‌اند، در گذشته ساده اما در مضارع آمده‌اند.

The selection of means that  have come from spawn from  

انتخاب وسایلی که از تخم‌ریزی ناشی از

this clash of the Titans even has its own moniker.

این برخورد تایتان‌ها حتی نام خاص خود را دارد. نام

A moniker is a name that you can give something,  so you can simply say name even has its own name.

مستعار نامی است که می‌توانید به آن چیزی بدهید، بنابراین می‌توانید به سادگی بگویید نام حتی نام خودش را دارد.

The name was shared in the title as well.

این نام در عنوان نیز به اشتراک گذاشته شد.

We already reviewed that the Barbenheimer, and  this comes from the name Barbie and Oppenheimer  

ما قبلاً باربنهایمر را بررسی کرده‌ایم، و این از نام باربی و اوپنهایمر می‌آید که

combined together the Barbenheimer memes  created by the memes who are having a blast  

میم‌های باربنهایمر را با هم ترکیب کرده‌اند که توسط میم‌هایی که در حال انفجار هستند ایجاد شده‌اند

and the memes are the bomb to top it all.

و میم‌ها بمبی هستند که همه چیز را تکمیل می‌کنند.

This is a nice transition word to top it all.

این یک کلمه انتقالی خوب برای بالا بردن همه آن است.

Well, think there's bottom and top.

خوب، فکر کنید پایین و بالا وجود دارد.

So when something tops it all, it means it's the  

بنابراین، وقتی چیزی بالاتر از همه چیز است، به این معنی است که

most important piece of information or  the most important fact to top it all.

مهم‌ترین اطلاعات یا مهم‌ترین واقعیت است. علاوه

To top it all, fans have also fused the two films  

بر همه اینها، طرفداران همچنین این دو فیلم را

into posters for one film titled,  not surprisingly, Barbenheimer.

در پوسترهای یک فیلم با عنوان، جای تعجب آور، Barbenheimer ترکیب کرده اند.

Well, we already talked about this Barbenheimer.

خوب، ما قبلاً در مورد این باربنهایمر صحبت کردیم.

They fused the two films  into posters for one film.

آنها این دو فیلم را در پوسترهای یک فیلم ادغام کردند.

So they fused 2 things into one.

بنابراین آنها 2 چیز را در یکی ادغام کردند.

When you fuse two or more things into it  just means combined, they've combined.

وقتی دو یا چند چیز را در آن ترکیب می‌کنید، به این معنی است که ترکیب شده‌اند، آنها با هم ترکیب شده‌اند.

So I'll write that for you who have also  combined, combined, highlight this combined fused.

بنابراین می‌نویسم که برای شما که ترکیب، ترکیب کرده‌اید، این ترکیب ترکیبی را برجسته کنید. به

Notice my pronunciation.

تلفظ من توجه کنید

Fuse, fuse, fused.

فیوز، فیوز، فیوز.

And in the past, simple.

و در گذشته ساده بود.

We just have a very soft tea fused, fused,  

ما فقط یک چای بسیار نرم می خوریم که ادغام شده، ادغام شده است،

fused the two films into posters for one  film titled, not surprisingly, Barbenheimer.

دو فیلم را در پوسترهای یک فیلم با عنوان، جای تعجب ندارد، باربنهایمر ادغام کرده ایم.

As expected, Margot Robbie as Barbie,  so she's the actress that plays Barbie  

همانطور که انتظار می رفت، مارگوت رابی در نقش باربی، بنابراین او بازیگر نقش باربی

and Sicilian Murphy as Robert Oppenheimer, the  man who plays the lead character in the movie.

و سیسیلی مورفی در نقش رابرت اوپنهایمر، مردی است که نقش شخصیت اصلی فیلم را بازی می کند.

Oppenheimer feature predominantly  on most posters and memes.

ویژگی Oppenheimer عمدتاً در بیشتر پوسترها و میم ها است.

So this is saying that these two actors  who are the leads in the respective movies,  

بنابراین این می‌گوید که این دو بازیگر که در فیلم‌های مربوطه،

Barbie and Oppenheimer,  they feature predominantly.

باربی و اوپنهایمر نقش اول را دارند، عمدتاً در آنها حضور دارند.

So they're the most prominent, the ones you  see the most, the main, predominantly the main  

بنابراین برجسته‌ترین‌ها هستند، آن‌هایی که بیشتر می‌بینید، اصلی‌ترین، عمدتاً اصلی‌ترین‌ها

on most posters and memes.

در اکثر پوسترها و میم‌ها هستند.

So that was, I'll go to the very beginning  because this was one of the memes.

بنابراین، من به همان ابتدا می روم زیرا این یکی از الگوهای رفتاری بود.

And so they've taken the image of Barbie,  who is very perky and happy and fun loving,  

و بنابراین آنها تصویر باربی را گرفته‌اند، که بسیار سرزنده، شاد و سرگرم‌کننده است،

but then it's on this very dark and  mysterious background of bombs and explosions.

اما در این پس‌زمینه بسیار تاریک و مرموز از بمب‌ها و انفجارها است.

So Barbie looks so happy, but then  the background is the very serious  

بنابراین باربی بسیار خوشحال به نظر می رسد، اما پس زمینه موضوع بسیار جدی

topic of Oppenheimer, which is atomic bombs.

اوپنهایمر است که بمب اتمی است.

So they fuse them together,  they combine them together.

بنابراین آنها را با هم ترکیب می کنند، آنها را با هم ترکیب می کنند.

And this is Barbenheimer.

و این باربنهایمر است.

This poster is Barbenheimer and  I included two of the memes.

این پوستر Barbenheimer است و من دو تا از میم‌ها را اضافه کردم.

So that was the end of our article.

بنابراین این پایان مقاله ما بود.

So you're probably wondering,  well, where are these memes?

بنابراین احتمالاً از خود می‌پرسید، خوب، این میم‌ها کجا هستند؟

Here are two of them.

در اینجا دو نفر از آنها هستند.

So again, there are elements of the movie  Barbie and elements of the movie Oppenheimer.

بنابراین دوباره، عناصری از فیلم باربی و عناصر فیلم اوپنهایمر وجود دارد.

In this one meme, they fuse them together.

در این میم، آنها را با هم ترکیب می کنند.

Barbie lives in a pink mansion in Malibu.

باربی در یک عمارت صورتی در مالیبو زندگی می کند.

The Malibu Dream house.

خانه رویایی مالیبو

That's where Barbie lives.

جایی که باربی زندگی می کند.

So it's pink.

پس صورتی است.

It's been bombed.

بمباران شده است

It's there's an explosion here, right.

اینجا یک انفجار است، درست است.

So that's the subject of Oppenheimer.

بنابراین این موضوع اوپنهایمر است.

They put them together.

آنها را کنار هم گذاشتند.

And here's another one.

و اینم یکی دیگه

So again, the very serious  subject matter of Oppenheimer,  

بنابراین دوباره، موضوع بسیار جدی اوپنهایمر،

they took that and they turned it into pink.

آن‌ها آن را گرفتند و آن را صورتی کردند.

And if you look closely, Barbie is still  smiling because Barbie is always happy, right?

و اگر دقت کنید، باربی همچنان لبخند می‌زند، زیرا باربی همیشه خوشحال است، درست است؟

But then the topic is very serious.

اما پس از آن موضوع بسیار جدی است.

So those are two of the memes.

بنابراین این دو مورد از الگوهای رفتاری هستند.

Of course, you can simply Google Barbenheimer  memes and you can look at other memes as well.

البته، می‌توانید به سادگی میم‌های باربنهایمر را Google کنید و می‌توانید به میم‌های دیگر نیز نگاه کنید.

So that's the end of the article.

پس این پایان مقاله است.

What I'll do now is I'll go to the top and  I'll read the article from start to finish.

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که به بالای صفحه می روم و مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم.

And this time you can focus on my pronunciation.

و این بار می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید.

Barbie versus Oppenheimer.

باربی در مقابل اوپنهایمر

Barbenheimer memes are the bomb, pun intended.

میم های باربنهایمر بمب، جناس مورد نظر هستند.

Even if you are only remotely interested in the  entertainment industry or pop culture, you cannot  

حتی اگر از راه دور به صنعت سرگرمی یا فرهنگ پاپ علاقه دارید، نمی‌توانید سر و صدای

have missed the buzz around the clash of two of  Hollywood's biggest films, Barbie and Oppenheimer.

دو فیلم از بزرگترین فیلم‌های هالیوود، باربی و اوپنهایمر را از دست بدهید.

The two films, which are as different as chalk  and cheese in subject matter and treatment,  

این دو فیلم که به اندازه گچ و پنیر از نظر موضوع و درمان متفاوت هستند،

have cinema lovers across the world divided  

دوستداران سینما در سراسر جهان با هم تقسیم می‌شوند،

as people passionately discuss and debate which  film to watch first, or even watch at all.

زیرا مردم با شور و شوق بحث می‌کنند و بحث می‌کنند که کدام فیلم را اول ببینند یا اصلا ببینند.

There appears to be only one winner,  

به نظر می‌رسد که تنها یک برنده وجود دارد،

the memers of the world, who are having  a blast creating content about the clash.

اعضای جهان، که با شور و شوق محتوایی در مورد این درگیری ایجاد می‌کنند.

While Oppenheimer is a biographical thriller based  on Robert Oppenheimer, the mind behind the world's  

در حالی که اوپنهایمر یک فیلم هیجان‌انگیز زندگی‌نامه‌ای بر اساس رابرت اوپنهایمر، ذهن پشت

first atomic bomb, Barbie is a fantasy comedy  based on the iconic fashion dolls by Mattel.

اولین بمب اتمی جهان است، باربی یک کمدی فانتزی بر اساس عروسک‌های مد نمادین ماتل است.

The selection of memes that have spawned from  

گزیده‌ای از میم‌هایی که از

this clash of the Titans even has its  own moniker, the Barbenheimer Memes.

این برخورد تایتان‌ها به وجود آمده‌اند، حتی نام خود را دارند، میم‌های باربنهایمر. علاوه

To top it all, fans have also fused the two films  

بر همه اینها، طرفداران همچنین این دو فیلم را

into posters for one film titled,  not surprisingly, Barbenheimer.

در پوسترهای یک فیلم با عنوان، جای تعجب آور، Barbenheimer ترکیب کرده اند.

As expected, Margot Robbie as Barbie and  Sicilian Murphy as Robert Oppenheimer  

همانطور که انتظار می رفت، مارگو رابی در نقش باربی و مورفی سیسیلی در نقش رابرت اوپنهایمر

feature predominantly on most posters and memes.

عمدتاً در اکثر پوسترها و میم ها حضور دارند.

Amazing job you did it.

کار شگفت انگیزی بود که انجامش دادی

Think of all the expressions,  all the grammar concepts,  

به تمام عبارات، همه مفاهیم دستوری،

all the pronunciation that you learned today.

همه تلفظی که امروز یاد گرفتید فکر کنید. آیا

Did you like this lesson?

این درس را دوست داشتید؟

Would you like me to make more one  hour English lessons just like this?

آیا می‌خواهید که من یک ساعت دیگر درس‌های انگلیسی را به همین شکل بسازم؟

If so, put one hour in the comments.

اگر چنین است، یک ساعت در نظرات بگذارید.

One hour in the comments so I know you  liked this lesson and you can get this  

یک ساعت در نظرات بگذارید تا بدانم شما این درس را دوست داشتید و می‌توانید این

free speaking guide where I share 6 tips on  how to speak English fluently and confidently.

راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید که در آن من 6 نکته درباره نحوه صحبت کردن انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And why don't you get started  with your next lesson right now?

و چرا همین الان با درس بعدی خود شروع نمی کنید؟