Read the News in English with THIS Simple Exercise!

Hello, my amazing students.

با سلام خدمت شاگردان فوق العاده من

Today you're going to improve  your fluency in only 20 minutes,  

امروز می‌خواهید تسلط خود را تنها در 20 دقیقه بهبود ببخشید،

and we're going to do this by  reading a news article together.

و ما این کار را با خواندن یک مقاله خبری با هم انجام خواهیم داد.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course.

البته.

I'm Jennifer.

Now, let's get started.

من جنیفر هستم

حالا بیایید شروع کنیم.

First, I'll read the headline, The  Science of Peak Human Performance.

ابتدا، عنوان « علم اوج عملکرد انسانی» را می‌خوانم.

Let's say that these two  lines represent a mountain.

بیایید بگوییم که این دو خط یک کوه را نشان می‌دهند.

So this is a mountain.

پس این یک کوه است. اسم

What would you call this?

این را چه می گذارید؟

The very top of a mountain.

همان بالای یک کوه.

What is that called?

اسمش چیه؟

It's the peak.

اوج است.

The peak of the mountain.

قله کوه.

So in that case, it's a noun.

بنابراین در آن صورت، یک اسم است.

The peak.

اوج.

Oh, we climb to the peak, the very top.

اوه، ما به قله، همان قله صعود می کنیم.

So peak performance, peak human performance  is when you are operating at your very top.

بنابراین اوج عملکرد، اوج عملکرد انسانی زمانی است که شما در بالاترین سطح خود کار می کنید.

So it's your most optimal,  best state of performance.

بنابراین بهترین و بهترین حالت عملکرد شماست.

So it's how you definitely want to  spend your day peak performance.

بنابراین قطعاً می‌خواهید روز خود را به اوج عملکرد خود سپری کنید.

Now I'm sure you want to learn the science of  peak performance, how to perform at your best,  

اکنون مطمئن هستم که شما می خواهید علم اوج عملکرد را بیاموزید، چگونه بهترین عملکرد را داشته باشید،

your highest level when it comes to improving  your English or any other area of your life.

بالاترین سطح خود را در مورد بهبود انگلیسی یا هر زمینه دیگری از زندگی خود بیاموزید.

So if that's you, put me, me, me, put me, me, me.

پس اگر تو هستی، من، من، من، من، من، من را قرار بده.

So I know you want to operate at your  best at your peak human performance.

بنابراین می‌دانم که می‌خواهید در اوج عملکرد انسانی‌تان بهترین عملکرد را داشته باشید.

Now don't worry about taking these notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می‌کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

Now let's read the article together.

حالا با هم مقاله را می خوانیم.

Flow state is widely recognized as the pinnacle.

حالت جریان به طور گسترده ای به عنوان اوج شناخته شده است.

A peak performance pinnacle also  means the very top, the highest point.

اوج عملکرد به معنای بالاترین نقطه نیز هست.

You could also refer to it as the top of a  mountain we climb to the pinnacle, but I in  

همچنین می‌توانید از آن به عنوان قله کوهی که به قله صعود می‌کنیم یاد کنید، اما من در

my experience peak is more common whereas pinnacle  is more common in terms of success, achievement.

تجربه‌ی من قله‌ای رایج‌تر است، در حالی که قله از نظر موفقیت، موفقیت بیشتر رایج است.

For example, giving a Ted talk, which is  a very prestigious public speaking event.

به عنوان مثال، ارائه یک سخنرانی تد، که یک رویداد سخنرانی عمومی بسیار معتبر است.

Giving a Ted talk was the pinnacle of my career.

سخنرانی تد اوج کار من بود.

Notice it's the pinnacle of You could think of it  as the best moment of the pinnacle of my career.

توجه داشته باشید که این اوج است شما می توانید آن را به عنوان بهترین لحظه اوج کار من در نظر بگیرید.

Now flow state, have you heard  about this before in English?

اکنون وضعیت جریان، آیا قبلاً در مورد این به زبان انگلیسی شنیده‌اید؟

It's very common to say I  was in flow, I was in flow.

بسیار رایج است که می گویند من در جریان بودم، من در جریان بودم. آیا

Have you heard someone say that before?

قبلاً شنیده اید که کسی این را بگوید؟

If someone says they were in flow to be in flow,  

اگر کسی بگوید در جریان بوده تا در جریان باشد،   به این

it means they are operating  or working at their best.

معنی است که در بهترین حالت خود کار می‌کند یا کار می‌کند.

So again, that peak state, maybe you've heard.

بنابراین دوباره، آن حالت اوج، شاید شما شنیده باشید.

I was in the zone.

من در منطقه بودم

I was in the zone.

من در منطقه بودم

Oh, yesterday, I was in the zone.

آه، دیروز، من در منطقه بودم.

It's the same thing.

همین موضوع است.

I was operating at my best.

در بهترین حالت عمل می کردم.

Everything was easy.

همه چیز آسان بود.

I watched one of J Force English lessons.

من یکی از درس های انگلیسی J Force را تماشا کردم.

I did the quiz.

من مسابقه را انجام دادم

I got every question right.

هر سوالی رو درست پرسیدم

I was in the zone.

من در منطقه بودم

I was in flow from athletes and  artists to entrepreneurs and designers.

من از ورزشکاران و هنرمندان تا کارآفرینان و طراحان در جریان بودم.

The world's top performers are no  strangers to the optimal experience.

برترین بازیگران جهان با تجربه بهینه بیگانه نیستند.

And the optimal experience means being  in flow state, being in the zone.

و تجربه بهینه یعنی در حالت جریان، بودن در منطقه.

Because optimal is another way of saying the  best, the highest level, the most efficient.

زیرا بهینه روش دیگری برای گفتن بهترین، بالاترین سطح، کارآمدترین است.

Optimal.

بهینه.

I like this expression to be no stranger to so.

من دوست دارم این عبارت با آن غریبه نباشد.

In this context, the world's top performers  

در این زمینه، بهترین بازیگران جهان   به این

are because this is your verb to  be, so you need to conjugate it.

دلیل هستند که این فعل شما به be است، بنابراین باید آن را با هم ترکیب کنید.

Here we have they, they are no strangers.

اینجا ما آنها را داریم، آنها غریبه نیستند.

Now we have this S on strangers  because the subject is they.

اکنون ما این S را در مورد غریبه ها داریم، زیرا موضوع آن ها هستند.

If it was one person, then  it would be no stranger.

اگر یک نفر بود، غریبه نبود.

Without the S, there are  no strangers to something.

بدون S، هیچ غریبه ای برای چیزی وجود ندارد.

So this expression to be no stranger to  means you're familiar with something.

بنابراین این عبارت که با آن غریبه نباشید به این معنی است که شما با چیزی آشنا هستید.

And why are you familiar with it?

و چرا با آن آشنا هستید؟

Because you have done it many times.

چون بارها این کار را کرده اید.

You have experienced it many times.

شما بارها آن را تجربه کرده اید.

Let's take moms, new moms with young children.

بیایید مادران را بگیریم، مادران جدید با فرزندان کوچک.

We could say moms are no  strangers to sleepless nights.

می توانیم بگوییم که مادرها با شب های بی خوابی غریبه نیستند.

If you are currently a new mother or you once  were, I'm sure this sounds very true to you.

اگر در حال حاضر یک مادر جدید هستید یا زمانی مادر هستید، مطمئن هستم که این برای شما بسیار صادق است.

You're no stranger to sleepless nights.

تو با شب های بی خوابی غریبه نیستی.

You have a lot of experience  with sleepless nights.

شما تجربه زیادی با شب‌های بی‌خوابی دارید.

Now the subject is they moms.

حالا موضوع آنها مادران است.

There's no article here  because it's a plural noun.

اینجا مقاله ای وجود ندارد زیرا اسم جمع است.

They are a verb to be and then you have that  S on strangers and then it's 2 something.

آنها یک فعل to be هستند و سپس شما آن S را روی غریبه ها دارید و سپس 2 چیزی می شود.

In this case, the something is sleepless nights.

در این مورد، چیزی شب های بی خوابی است.

Now if your subject is singular, she is no  stranger without the S2 sleepless nights.

حالا اگر سوژه شما تک است، او بدون شب های بی خوابی S2 غریبه نیست.

So you have to change your conjugation of the verb  

بنابراین باید فعل    to

to be and then make your noun  stranger singular or plural.

be را تغییر دهید و سپس اسم غریبه خود را مفرد یا جمع کنید.

This expression will make more sense  if you know what a stranger is.

اگر بدانید یک غریبه چیست، این عبارت معنی بیشتری پیدا می‌کند.

Hopefully you do.

امیدوارم انجام دهید.

A stranger is someone you don't know.

غریبه کسی است که او را نمی شناسید.

So because the example was about moms,  a common thing that moms and dads say  

بنابراین از آنجایی که مثال در مورد مادران بود، یک چیز رایجی که مادران و پدران

to their kids is you shouldn't talk to strangers.

به فرزندان خود می‌گویند این است که نباید با غریبه‌ها صحبت کنید.

They say this to young children.

این را به بچه های خردسال می گویند.

You shouldn't talk to people you don't know  strangers, so the expression is no stranger.

شما نباید با افرادی که نمی شناسید غریبه صحبت کنید، بنابراین این بیان غریبه نیست.

So if you make stranger negative,  it means it's someone you do know.

بنابراین، اگر غریبه‌ای را منفی کنید، به این معنی است که او کسی است که می‌شناسید.

So that means you're familiar with that  person because you have experience with it.

بنابراین این بدان معناست که شما با آن فرد آشنا هستید زیرا با آن تجربه دارید.

So a great expression to have in your vocabulary.

بنابراین یک عبارت عالی برای داشتن در واژگان شما.

Science shows that success and flow.

علم نشان می دهد که موفقیت و جریان.

Remember, flow is talking about  being in that peak state where  

به یاد داشته باشید، جریان صحبت از قرار گرفتن در آن حالت اوج است که در آن

you are performing at your optimal level.

شما در سطح بهینه خود عمل می کنید.

Success and flow go hand in hand.

موفقیت و جریان دست به دست هم می دهند.

So when two things go hand in  hand they complement each other.

بنابراین وقتی دو چیز دست به دست هم می‌دهند، یکدیگر را تکمیل می‌کنند.

So learning English and the J  for is English YouTube channel  

بنابراین یادگیری زبان انگلیسی و J for is English کانال YouTube   دست به دست هم می دهند، به همین دلیل است که

go hand in hand they that's why our  verb to go they go hand in hand.

فعل ما to go آنها دست به دست هم می دهند.

So they complement each other.

بنابراین آنها مکمل یکدیگر هستند.

They go well together.

آنها به خوبی با هم پیش می روند.

If you agree that learning English and  the J for is English YouTube channel,  

اگر موافقید که یادگیری زبان انگلیسی و J for یک کانال YouTube انگلیسی است،

Go hand in hand, then put hand in hand.

دست به دست هم دهید، سپس دست به دست هم دهید.

Put hand in hand because it  will help you remember this.

دست به دست هم دهید زیرا به شما کمک می کند این را به خاطر بسپارید.

Put hand in hand in the comments.

در نظرات دست به دست هم بدهید. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finely Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finely Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن افراد انگلیسی زبان مادری را از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news so you  can improve your listening skills of fast  

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم تا بتوانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

English, expand your vocabulary with natural  expressions, and learn advanced grammar easily.

واژگان خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر،

You can look in the description  for the link to learn more,  

می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our  lesson with its myriad benefits.

اکنون بیایید به درس خود با مزایای بی شمار آن ادامه دهیم.

Myriad.

بی شمار.

This means large number of  Notice that pronunciation?

این به این معنی است که تعداد زیادی از  به این تلفظ توجه کنید؟

Myriad.

بی شمار.

Myriad with its myriad benefits.

بی شمار با مزایای بی شمارش.

And now it's going to list some of those benefits  to show there are a large number of benefits.

و اکنون برخی از آن مزایا را فهرست می‌کند تا نشان دهد تعداد زیادی مزایا وجود دارد.

Myriad benefits, so they are sustained  concentration, so you can sustain,  

فواید بی شماری دارند، بنابراین تمرکز آنها پایدار است، بنابراین شما می توانید

keep your concentration for a long period of time.

تمرکز خود را برای مدت طولانی حفظ کنید.

Sustained concentration, unbridled productivity.

تمرکز پایدار، بهره وری افسارگسیخته.

Unbridled means it's not  controlled, it's not limited.

لجام گسیخته یعنی کنترل نشده، محدود نیست.

So it's like saying unlimited  productivity, complete absorption.

بنابراین مانند گفتن بهره‌وری نامحدود، جذب کامل است.

When you're absorbed in a task, it means  you're not aware of things around you.

وقتی در کاری جذب می‌شوید، به این معنی است که از چیزهای اطراف خود آگاه نیستید.

I was so absorbed in this, let's say watch this  video that I didn't notice that someone was  

من آنقدر غرق در این بودم، مثلاً این ویدیو را تماشا کردم که متوجه نشدم کسی در

making lunch outside or my phone was beeping and  I didn't even notice it because I was so absorbed  

بیرون ناهار درست می‌کند یا تلفنم بوق می‌زند و حتی متوجه آن نشدم زیرا خیلی

in this video And hopefully that describes  you complete absorption, authentic happiness.

در این ویدیو جذب شده بودم و امیدوارم که شما را توصیف کند. جذب کامل، شادی واقعی.

So authentic means true or  real, just to name a few.

بنابراین معتبر به معنای واقعی یا واقعی است، فقط چند مورد را نام ببریم.

So this means, of course there are more  benefits, but these are a few of them.

بنابراین این بدان معناست که مسلماً مزایای بیشتری وجود دارد ، اما اینها تعدادی از آنها هستند.

And there's more because there's myriad benefits.

و موارد بیشتری وجود دارد زیرا مزایای بی شماری وجود دارد.

And again, these are all of the benefits,  

و دوباره، اینها همه مزایا هستند،

the myriad benefits of flow  being in flow being in the zone.

مزایای بی شمار جریان در جریان بودن در منطقه. جای

It's no wonder top performers are  chasing after the elusive flow state.

تعجب نیست که اجراکنندگان برتر به دنبال وضعیت جریان گریزان هستند.

Elusive means it's difficult to define,  find or achieve depending on the context.

گریزان به این معنی است که بسته به زمینه تعریف، یافتن یا دستیابی به آن دشوار است.

In this context, because we're talking about flow  state, it could be that it's difficult to define.

در این زمینه، چون ما در مورد وضعیت جریان صحبت می کنیم ، ممکن است تعریف آن دشوار باشد.

How do you define what that is?

چگونه تعریف می کنید که چیست؟

But it could also be difficult to find or achieve.

اما یافتن یا دستیابی به آن نیز ممکن است دشوار باشد.

So in this context, it could describe all of them.

بنابراین در این زمینه، می تواند همه آنها را توصیف کند.

The question is how does one get into flow states?

سوال این است که چگونه فرد وارد حالت های جریان می شود؟

Most people are familiar with the basic effects  of flow, so these are the basic effects.

اکثر مردم با اثرات اساسی جریان آشنا هستند ، بنابراین اینها اثرات اساسی هستند.

Before we talked about the benefits.

قبل از اینکه در مورد مزایای آن صحبت کنیم.

So these are the effects of flow.

پس اینها اثرات جریان است.

What happens to you when you're in flow?

وقتی در جریان هستید چه اتفاقی برای شما می افتد؟

High concentration?

غلظت بالا؟

Sense of control?

حس کنترل؟

Transformation of time.

دگرگونی زمان.

But knowing this, how does one  actually achieve these states?

اما با دانستن این موضوع، چگونه می‌توان به این حالات دست یافت؟

How do you find flow in this case  actually means really or truly?

چگونه می‌دانید که جریان در این مورد به معنای واقعی یا واقعی است؟

How does one truly achieve these States  and states being states of being?

واقعاً چگونه می‌توان به این حالت‌ها و حالت‌های موجود دست یافت؟

Because they were things that describe your  current state, Your current state of being having  

زیرا آنها چیزهایی بودند که وضعیت فعلی شما، وضعیت فعلی شما را از داشتن

a sense of control, having high concentration, the  feeling of time transforming as a state of being.

حس کنترل، تمرکز بالا، احساس تغییر زمان به عنوان حالت وجود توصیف می‌کنند.

So how do you truly achieve these?

پس چگونه واقعاً به اینها دست یابید؟

How do you really achieve these?

واقعا چطور به اینها می رسید؟ در

How do you actually achieve these?

واقع چگونه به اینها دست پیدا می کنید؟

How does one?

یکی چطور؟

How do you, How does one notice that here we have?

شما چطور، چطور متوجه می شوید که اینجا داریم؟

How does one Because one is  being conjugated as ** *** it,  

چگونه one Why one به صورت ** *** آن مزدوج می‌شود،

but it's using one because in English  there is no pronoun for both genders.

اما از one استفاده می‌کند زیرا در انگلیسی ضمیری برای هر دو جنس وجود ندارد.

So instead of saying he or she, you can  just say one but it represents he or she,  

بنابراین به‌جای گفتن او، می‌توانید فقط یکی را بگویید اما نشان‌دهنده او است،   به همین دلیل است که

which is why we have does because  in the present simple you need to  

ما این کار را انجام می‌دهیم زیرا در حالت ساده کنونی باید

add that's or ES, but only for a ** *** subject.

But in this case with you, you don't.

اما در این مورد با شما، شما این کار را نمی کنید.

So the auxiliary verb is do.

پس فعل کمکی do است.

How do you find flow?

چگونه جریان را پیدا می کنید؟ وقتی کسی سؤالی مانند این می‌پرسد،

We have a fun expression in English  when someone asks a question like this.

در انگلیسی یک عبارت سرگرم‌کننده داریم .

It's like asking how do I become fluent?

مثل این است که بپرسید چگونه مسلط شوم؟

How do I perform at my optimal  state every single day?

چگونه هر روز در وضعیت بهینه خود عمل کنم ؟

That's the $1,000,000 question.

این سوال 1000000 دلاری است.

So if someone asks you a  question, how do I become fluent?

بنابراین، اگر کسی از شما سؤالی بپرسد، چگونه می توانم مسلط شوم؟

And they don't know the answer, but they  want to acknowledge that it's a very  

و آنها پاسخ را نمی‌دانند، اما می‌خواهند تصدیق کنند که این یک

important question and they wish they had the  answer because it would benefit them as well.

سؤال بسیار مهم است و آرزو می‌کنند که ای کاش پاسخ آن را می‌داشتند، زیرا برای آن‌ها نیز مفید است.

You can reply back and say, well,  that's the $1,000,000 question.

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید، خب، این سؤال 1,000,000 دلاری است.

That's the most important question.

این مهمترین سوال است.

That's the question.

سوال این است.

If I knew the answer to it, I  would probably be a millionaire.

اگر جواب آن را می دانستم، احتمالاً میلیونر می شدم.

That's the $1,000,000 question.

این سوال 1000000 دلاری است.

Notice here $1,000,000 there's no's  on dollars because it's an adjective.

توجه کنید که در اینجا 1,000,000 دلار وجود ندارد زیرا این یک صفت است.

That's the question.

سوال این است.

What type of question?

چه نوع سوالی؟

The most important question, and we're  just saying $1,000,000 instead of most  

مهم‌ترین سؤال، و ما فقط می‌گوییم 1,000,000 دلار به‌جای

important is a very fun expression and I  think you can get a lot of use out of it.

مهم‌ترین، یک عبارت بسیار سرگرم‌کننده است و فکر می‌کنم می‌توانید از آن استفاده زیادی کنید.

Beyond the basics.

فراتر از اصول اولیه.

So beyond going further than beyond the basics.

بنابراین فراتر از فراتر رفتن از اصول اولیه.

Flow is a poorly understood concept  because it lacks detailed explanation.

جریان مفهومی است که درک درستی ندارد، زیرا فاقد توضیح دقیق است.

So people know the basics of flow.

بنابراین مردم اصول جریان را می دانند.

They in English speakers, because we  know what flow means to be in flow.

آنها به زبان انگلیسی زبان هستند، زیرا ما می‌دانیم جریان به چه معناست.

Oh, I was in flow.

اوه من در جریان بودم

I was in the zone.

من در منطقه بودم

We know it means that you're operating at  your best, but that's the basic Beyond that,  

ما می دانیم که به این معنی است که شما در بهترین حالت خود عمل می کنید، اما این نکته اساسی است.

going farther than that, it  lacks detailed explanation.

A fully developed how to guide a finding flow has  

نحوه هدایت یک جریان یافته کاملاً توسعه‌یافته

to begin by examining the  processes that underlie it.

باید با بررسی فرآیندهای زیربنای آن آغاز شود.

And notice here we have our preposition by.

و توجه کنید که در اینجا ما حرف اضافه خود را داریم.

And that's why examining is in the verb  ING, because you always use the verb ING  

و به همین دلیل است که examing در فعل ING است، زیرا شما همیشه

after a preposition by examining  the processes that underlie it.

با بررسی فرآیندهایی که زیربنای آن هستند، از فعل ING پس از حرف اضافه استفاده می‌کنید.

Flow is so unlike most of our ordinary  day-to-day cognitions and behaviors.

جریان بسیار متفاوت با بیشتر شناخت‌ها و رفتارهای معمولی روزانه ما است.

Let's look at day-to-day.

بیایید به روز به روز نگاه کنیم.

Now.

Here they have cognitions, which just means  your mental process and behaviors, your actions.

اکنون.

در اینجا آنها شناخت هایی دارند که فقط به معنای فرآیند ذهنی و رفتارها، اعمال شماست.

Now, day-to-day.

در حال حاضر، روز به روز.

Another word for that is every day, but as one  word, because there are two uses of every day.

کلمه دیگر آن هر روز است، اما به عنوان یک کلمه، زیرا هر روز دو کاربرد دارد.

As 2 words.

به عنوان 2 کلمه.

It's a time reference.

این یک مرجع زمانی است.

It's an adverbial phrase and  it means seven days per week.

این یک عبارت قید است و به معنای هفت روز در هفته است.

I wear this sweater.

من این ژاکت را می پوشم

This isn't a sweater, it's a T-shirt.

این یک ژاکت نیست، یک تی شرت است.

But I wear this sweater every day.

اما من هر روز این ژاکت را می پوشم.

Hopefully I don't wear this sweater every day.

امیدوارم هر روز این ژاکت را نپوشم.

But maybe, maybe you do.

اما شاید، شاید شما انجام دهید.

This is an everyday sweater, so notice it comes  before the noun because it's an adjective.

این یک ژاکت روزمره است، بنابراین توجه کنید که قبل از اسم آمده است زیرا یک صفت است.

It tells you about the noun and  it's saying it's a day-to-day.

درباره اسم به شما می‌گوید و می‌گوید این یک روز به روز است.

It's a ordinary commonplace.

این یک امر عادی است.

There's nothing special about it.

هیچ چیز خاصی در مورد آن وجود ندارد.

It's just an every day sweater.

این فقط یک پلیور روزانه است.

Don't worry about spilling anything on it.

نگران ریختن چیزی روی آن نباشید.

It's just an everyday  sweater, a day-to-day normal.

این فقط یک پلیور روزمره است، یک ژاکت معمولی روزمره.

So don't make this spelling mistake  because it can be confusing.

بنابراین این اشتباه املایی را مرتکب نشوید زیرا ممکن است گیج کننده باشد.

So just remember as a time  reference, I do this every day.

پس فقط به عنوان مرجع زمانی به یاد داشته باشید ، من این کار را هر روز انجام می‌دهم.

It's 2 words, and as an  adjective comes before the noun.

این 2 کلمه است و به عنوان یک صفت قبل از اسم می آید.

It's one word.

این یک کلمه است.

Pronunciation is the same.

تلفظ هم همینه

So here, day by day, this would be  every day, every day, cognitions,  

بنابراین اینجا، روز به روز، این می‌شود هر روز، هر روز، شناخت‌ها،

every day, Behaviors, things you do every day.

هر روز، رفتارها، کارهایی که هر روز انجام می‌دهید.

They're routine, they're normal in a word.

آنها روتین هستند، در یک کلمه عادی هستند.

You can think of the mental mechanics of flow  as the congruent merging of opposite states.

می‌توانید مکانیک ذهنی جریان را به عنوان ادغام متضاد حالات متضاد در نظر بگیرید.

That's kind of funny because they said  in all word, but then they use many  

این یک جور خنده‌دار است، زیرا آنها همه کلمه‌ها را گفته‌اند، اما سپس از

words to describe it, so they should  have said in a sentence in a phrase.

کلمات زیادی برای توصیف آن استفاده می‌کنند، بنابراین باید در یک جمله در یک عبارت می‌گفتند.

If I'm being very picky in a word, the  congruent merging of opposite states,  

اگر در یک کلمه، ادغام متجانس حالت های متضاد، بسیار حساس باشم،

what exactly is the congruent  merging of opposite states?

ادغام همگام حالت های مخالف دقیقاً چیست؟

When two things merge, it  means they come together.

وقتی دو چیز با هم ادغام می‌شوند، به این معنی است که با هم می‌آیند.

This is a driving  

این یک واژگان رانندگی   است

vocabulary, so if you need to merge onto a road,  it means the two roads will come together as one.

، بنابراین اگر نیاز دارید در جاده‌ای ادغام شوید، به این معنی است که این دو جاده به‌عنوان یکی می‌شوند.

So you have to come into that road safely.

پس باید با خیال راحت وارد آن جاده شوید.

Because there are already other cars on the  road, you need to merge, come into it as one.

از آنجا که در حال حاضر خودروهای دیگری در جاده وجود دارد، باید ادغام شوید، به عنوان یکی وارد آن شوید.

So that's merging, coming together.

بنابراین این در حال ادغام است، با هم می‌آید.

When something is congruent, it means  that two things are in agreement.

وقتی چیزی مطابق است، به این معنی است که دو چیز با هم هماهنگ هستند.

There's no conflicts between them.

هیچ درگیری بین آنها وجود ندارد.

So let's say I say yes, but I shake my head yes,  

پس فرض کنید من می‌گویم بله، اما سرم را تکان می‌دهم بله،

Yes, you would be confused because my  words say yes, but my action says no.

بله، شما گیج می‌شوید زیرا کلمات من می‌گویند بله، اما عمل من نه.

So right there, what I did, those  two actions were incongruent.

بنابراین همانجا، کاری که من انجام دادم، آن دو عمل ناسازگار بود. با

They didn't go together.

هم نرفتند

They weren't in agreement.

موافق نبودند

There were conflicts.

درگیری هایی وجود داشت.

So a lot of times we use this when your  your words and your actions don't match.

بنابراین خیلی وقت‌ها وقتی حرف‌های شما و کردارتان مطابقت ندارند، از این استفاده می‌کنیم.

They are not in agreement.

آنها موافق نیستند.

They're incongruent.

آنها ناسازگار هستند

So the congruent merging of opposite  states is where action means awareness.

بنابراین، ادغام همسو حالت‌های مخالف جایی است که عمل به معنای آگاهی است.

So these are examples of opposite states.

بنابراین اینها نمونه هایی از حالت های متضاد هستند.

So there's awareness, being aware  of something, but then action.

بنابراین آگاهی، آگاهی از چیزی، اما بعد عمل وجود دارد.

Doing action means awareness,  Cognition means behavior.

انجام عمل یعنی آگاهی، شناخت یعنی رفتار.

Intention means application.

نیت یعنی اعمال.

Conscious means unconscious.

هوشیار یعنی ناخودآگاه.

For flow, there needs to be congruence between  the two, so they need to be in agreement.

برای جریان، باید بین این دو همخوانی وجود داشته باشد، بنابراین باید توافق داشته باشند.

For example, it's the intention  to perform better on a task,  

به‌عنوان مثال، هدف عملکرد بهتر در یک کار،

plus the application of behaviors that  actually improves your performance.

به‌علاوه اعمال رفتارهایی است که در واقع عملکرد شما را بهبود می‌بخشد. در

We already saw actually, this means that  really or truly improves your performance.

واقع قبلاً دیدیم، این بدان معناست که واقعاً یا واقعاً عملکرد شما را بهبود می‌بخشد.

Now here a lot of times pay  attention because students will say,  

اکنون اینجا خیلی وقت ها توجه کنید زیرا دانش آموزان می گویند،

oh, Jennifer, I really need to become fluent.

اوه، جنیفر، من واقعاً نیاز دارم که مسلط باشم.

But then their behavior doesn't match that.

اما رفتار آنها با آن مطابقت ندارد.

It's not congruent with their words  because they don't spend the time,  

با حرف‌هایشان همخوانی ندارد، زیرا وقت نمی‌گذارند،

they don't take any action,  they don't take it seriously.

کاری نمی‌کنند، آن را جدی نمی‌گیرند.

They enroll in a course,  but they don't do the work.

آنها در یک دوره ثبت نام می کنند، اما کار را انجام نمی دهند.

So their intention and their  behaviors are incongruent.

بنابراین قصد و رفتار آنها ناسازگار است.

So they need to be congruent.

بنابراین آنها باید هماهنگ باشند.

You need to say I need to improve  my English and then actually  

شما باید بگویید که من باید انگلیسی خود را بهبود بخشم و سپس در واقع

spend the time do the work  involved, and then it's congruent.

وقت خود را صرف انجام کارهای مربوطه می کنم، و سپس مطابقت دارد.

On the other hand, so already I  know that before I read what's next,  

از سوی دیگر، بنابراین از قبل می‌دانم که قبل از خواندن مطالب بعدی،

there's going to be a contrast to what was just  said, because that's how we use on the other hand.

با آنچه که گفته شد، تضاد وجود خواهد داشت، زیرا از طرف دیگر ما از این طریق استفاده می‌کنیم.

So here, probably the last thing they talked  about is an example of being congruent.

بنابراین در اینجا، احتمالاً آخرین چیزی که درباره آن صحبت کردند نمونه ای از همخوانی است.

So on the other hand, I assume they'll  share an example of being incongruent.

بنابراین، از سوی دیگر، من فرض می‌کنم که آنها نمونه‌ای از ناسازگاری را به اشتراک بگذارند.

So let's see on the other hand, an  incongruence, ah, or a failed merging of states.

بنابراین بیایید از سوی دیگر، ناسازگاری، آه، یا ادغام ناموفق حالت ها را ببینیم.

So a student says I want to become fluent but they  don't spend anytime trying to achieve that goal.

بنابراین دانش‌آموزی می‌گوید من می‌خواهم مسلط شوم، اما آنها برای رسیدن به آن هدف وقت صرف نمی‌کنند.

Leads to rumination, distraction and worry.

منجر به نشخوار فکری، حواس پرتی و نگرانی می شود.

States of anti flow.

وضعیت های ضد جریان.

Using transition words like on the one hand,  

استفاده از کلمات انتقالی مانند از یک طرف،

on the other hand can help you sound  very advanced and very professional.

از طرف دیگر می تواند به شما کمک کند بسیار پیشرفته و بسیار حرفه ای به نظر برسید.

Now this one you don't need  to use on the one hand,  

اکنون از یک طرف نیازی به استفاده از آن ندارید،

on the other hand you can  just use on the other hand.

از طرف دیگر می توانید فقط از طرف دیگر استفاده کنید.

Like this example, there was number on the one  hand, it just simply went into the contrast.

مانند این مثال، از یک طرف عدد وجود داشت ، به سادگی وارد کنتراست شد.

So you can have a contrast being  first you talk about the positives,  

بنابراین می‌توانید یک تضاد داشته باشید، ابتدا در مورد نکات مثبت،

the benefits of something, and  then you say on the other hand,  

مزایای چیزی صحبت می‌کنید، و سپس از سوی دیگر می‌گویید،

and then you mention the negatives, the  drawbacks, the disadvantages of something.

و سپس نکات منفی، معایب و مضرات چیزی را ذکر می‌کنید.

But you can absolutely do it the reverse.

اما شما کاملاً می توانید این کار را برعکس انجام دهید.

First, you can talk about the negatives, the  disadvantages of something, on the other hand.

ابتدا، از سوی دیگر، می توانید در مورد موارد منفی، معایب چیزی صحبت کنید.

And then talk about the positives,  the advantages of that one thing.

و سپس در مورد نکات مثبت، مزایای آن یک چیز صحبت کنید.

So you could say hiring a marketing  manager will help us improve our sales.

بنابراین می‌توانید بگویید استخدام یک مدیر بازاریابی به ما کمک می‌کند تا فروش خود را بهبود بخشیم.

Now you can go on and list the reason why or  more advantages, but this is a positive thing.

اکنون می توانید ادامه دهید و دلیل یا مزایای بیشتر را فهرست کنید، اما این یک چیز مثبت است.

So then you can say on the other hand, and  then you can list some negative things.

بنابراین می‌توانید از طرف دیگر بگویید، و سپس می‌توانید موارد منفی را فهرست کنید.

Or you can reverse the order.

یا می توانید ترتیب را معکوس کنید.

And remember, you don't  have to use on the one hand,  

و به یاد داشته باشید، از یک طرف مجبور نیستید از آن استفاده کنید،

but you can to introduce the first  part of the contrast on the other hand.

اما از طرف دیگر می توانید اولین قسمت کنتراست را معرفی کنید.

An incongruence or a failed merging of states  leads to OK, so the here are the negative things.

ناسازگاری یا ادغام ناموفق حالت‌ها منجر به OK می‌شود، بنابراین موارد منفی در اینجا وجود دارد.

Rumination, distraction and worry.

نشخوار فکری، حواس پرتی و نگرانی.

I'm sure you know what distraction means.

مطمئنم می دانید حواس پرتی یعنی چه.

It's when you're watching this video, but  you're not truly watching it because you're  

زمانی است که این ویدیو را تماشا می‌کنید، اما واقعاً آن را تماشا نمی‌کنید، زیرا دارید

checking your phone, you're making A to do list  for your groceries, you're making a cup of tea.

تلفنتان را چک می‌کنید، فهرستی از کارهایتان را برای مواد غذایی خود تهیه می‌کنید، در حال درست کردن یک فنجان چای هستید.

You're doing all these things at the same time.

شما همه این کارها را همزمان انجام می دهید.

Distraction, worry, rumination.

حواس پرتی، نگرانی، نشخوار فکری.

This is when you think of something,  and it's usually negative, repeatedly.

این زمانی است که به چیزی فکر می‌کنید، و معمولاً به طور مکرر منفی است.

So if you have a job interview tomorrow and or  in a week from now and you keep thinking about  

بنابراین اگر فردا و یا یک هفته دیگر مصاحبه شغلی دارید و مدام به

that job interview but negatively,  oh I'm going to do a terrible job.

آن مصاحبه شغلی فکر می کنید اما منفی، اوه من کار وحشتناکی انجام خواهم داد.

What if I forget what I wanted to say?

اگر چیزی را که می خواستم بگویم فراموش کنم چه می شود؟

What if I don't get the job and you  do it over and over and over again?

اگر من کار را پیدا نکنم و شما آن را بارها و بارها انجام دهید چه؟

That's rumination.

این نشخوار فکری است.

You're ruminating about the job interview.

شما در مورد مصاحبه شغلی نشخوار می کنید.

So these are states of anti flow.

بنابراین اینها حالتهای ضد جریان هستند.

So that's the end of our article.

بنابراین این پایان مقاله ما است.

What I'll do now is I'll read the article  from start to finish, and this time you  

کاری که اکنون انجام خواهم داد این است که مقاله را از ابتدا تا انتها می خوانم و این بار شما

can focus on my pronunciation, the  science of peak human performance.

می توانید روی تلفظ من تمرکز کنید، علم اوج عملکرد انسانی.

Flow state is widely recognized as  the pinnacle of peak performance.

حالت جریان به طور گسترده به عنوان اوج عملکرد شناخته شده است.

From athletes and artists to  entrepreneurs and designers,  

از ورزشکاران و هنرمندان گرفته تا کارآفرینان و طراحان،

the world's top performers are no  strangers to the optimal experience.

هنرمندان برتر جهان با تجربه بهینه غریبه نیستند.

Science shows that success and flow go  hand in hand with its myriad benefits,  

علم نشان می‌دهد که موفقیت و جریان همراه با مزایای بی‌شمار،

sustained concentration, unbridled productivity,  

تمرکز پایدار، بهره‌وری افسارگسیخته،

complete absorption, authentic  happiness, just to name a few.

جذب کامل، خوشبختی واقعی، فقط چند مورد است. جای

It's no wonder top performers are  chasing after the elusive flow state.

تعجب نیست که اجراکنندگان برتر به دنبال وضعیت جریان گریزان هستند.

The question is, how does one get into flow state?

سوال این است که چگونه فرد وارد حالت جریان می شود؟

Most people are familiar with the basic  effects of flow, high concentration,  

بیشتر مردم با تأثیرات اساسی جریان، تمرکز بالا،

sense of control, transformation of time.

حس کنترل، تغییر زمان آشنا هستند.

But knowing this, how does one  actually achieve these states?

اما با دانستن این موضوع، چگونه می‌توان به این حالات دست یافت؟

How do you find flow beyond the basics?

چگونه جریان فراتر از اصول اولیه را پیدا می کنید؟

Flow is a poorly understood concept  because it lacks detailed explanation.

جریان مفهومی است که درک درستی ندارد، زیرا فاقد توضیح دقیق است.

A fully developed how to guide of finding flow has  

نحوه راهنمای یافتن جریان کاملاً توسعه‌یافته

to begin by examining the  processes that underlie it.

باید با بررسی فرآیندهای زیربنای آن آغاز شود.

Flow is so unlike most of our ordinary  day-to-day cognitions and behaviors.

جریان بسیار متفاوت با بیشتر شناخت‌ها و رفتارهای معمولی روزانه ما است.

In a word, you can think of  the mental mechanics of flow  

در یک کلام، می‌توانید مکانیک ذهنی جریان را

as the congruent merging of opposite states.

به‌عنوان ادغام متضاد حالات متضاد در نظر بگیرید.

It's where action means awareness,  

اینجاست که کنش یعنی آگاهی،

cognition means behaviour, intention means  application, Conscious means unconscious.

شناخت یعنی رفتار، نیت یعنی کاربرد، هشیار یعنی ناخودآگاه.

For flow, there needs to be  congruence between the two.

برای جریان، باید بین این دو همخوانی وجود داشته باشد.

For example, it's the intention  to perform better on a task plus  

به عنوان مثال، قصد عملکرد بهتر در یک کار به علاوه

the application of behaviours that  actually improves your performance.

اعمال رفتارهایی است که عملاً عملکرد شما را بهبود می بخشد.

On the other hand, an incongruence or a  failed merging of states leads to rumination,  

از سوی دیگر، ناهماهنگی یا ادغام ناموفق حالت ها منجر به نشخوار فکری،

distraction and worry states of anti flow.

حواس پرتی و حالت های نگرانی ضد جریان می شود.

So did you like this lesson?

پس این درس را دوست داشتید؟

Do you want me to make more  lessons just like this?

آیا می‌خواهید درس‌های بیشتری به این شکل بسازم؟

If you do, then put more, more more more more  more, put more, more, more in the comments.

اگر این کار را کردید، پس بیشتر، بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر، بیشتر، بیشتر، بیشتر در نظرات قرار دهید.

And of course make sure you like this video,  

و البته مطمئن شوید که این ویدیو را دوست دارید،

share it with your friends and subscribe so  you're notified every time I post a new lesson.

آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید تا هر بار که یک درس جدید را پست می‌کنم به شما اطلاع داده شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And I have another lesson to help you get fluent  fast, so make sure you watch it right now.

و من یک درس دیگر دارم که به شما کمک می‌کند تا سریع تسلط داشته باشید، پس حتماً همین الان آن را تماشا کنید.