221 Advanced English Phrases and Idioms for Everyday Conversations

Imagine if your vocabulary was  filled with phrases and idioms  

تصور کنید که دایره لغات شما پر از عبارات و اصطلاحات باشد

to help you sound fluent and natural in English.

تا به شما کمک کند در زبان انگلیسی روان و طبیعی به نظر برسید.

Well, that's exactly what will happen.

خب، دقیقاً همین اتفاق خواهد افتاد.

Today, you're going to learn 221 advanced English  phrases and idioms for daily conversation.

امروز، 221 عبارت و اصطلاح انگلیسی پیشرفته را برای مکالمه روزانه یاد خواهید گرفت.

Welcome back to JForrest English.

به JForrest English خوش آمدید.

Of course, I'm Jennifer.

البته من جنیفر هستم.

Now let's get started.

حالا بیایید شروع کنیم.

First, you're going to learn 19  phrases that I use every day.

ابتدا، 19 عبارتی را که من هر روز استفاده می‌کنم، یاد می‌گیرید.

So if you use these phrases, you will  definitely sound fluent and natural.

بنابراین اگر از این عبارات استفاده کنید، مطمئناً روان و طبیعی به نظر خواهید رسید.

In this lesson, I'm going to explain  each expression and then I'll give you  

در این درس، هر عبارت را توضیح می‌دهم و سپس

an example sentence so you know  how to use it in your speech.

یک جمله مثال برای شما می‌آورم تا بدانید چگونه از آن در سخنرانی خود استفاده کنید.

Sound good.

صدا خوب.

And I just use expression #1 did you hear it?

و من فقط از عبارت شماره 1 استفاده می کنم آیا آن را شنیدید؟

I said sound good.

گفتم صداش خوبه

Sound good with a question is the short  form of does that sound good to you?

با یک سوال خوب به نظر می‌رسد، شکل کوتاه آن به نظر شما خوب است؟

So native speakers just take the sound good  you have to add a rising intonation to show  

بنابراین، سخنرانان بومی فقط صدای خوب را دریافت می‌کنند، شما باید یک لحن افزایش‌یافته اضافه کنید تا نشان داده شود

is a question sound good and this is used  to get confirmation or approval when you  

سؤالی است که به نظر خوب می‌آید و از این سؤال برای تأیید یا تأیید استفاده می‌شود وقتی

share a plan or idea sound good and if I ask  you sound good, how are you going to reply?

طرح یا ایده‌ای را به اشتراک می‌گذارید که خوب به نظر می‌رسد و اگر از شما بپرسم خوب به نظر می‌رسد، چگونه است. میخوای جواب بدی

Sounds good, sounds good is the  short form of that sounds good to me.

خوب به نظر می رسد، به نظر می رسد خوب، شکل کوتاهی است که برای من خوب به نظر می رسد.

Now notice here you need the S on the verb because  it's in the present simple that sounds good.

اکنون توجه داشته باشید که در اینجا به S در فعل نیاز دارید زیرا در زمان حال ساده است که خوب به نظر می رسد.

So sounds good is the short form and this is  

بنابراین، فرم کوتاه آن خوب به نظر می رسد و از این

used to confirm that you agree  with someone's plan or idea.

برای تأیید موافقت با طرح یا ایده شخصی استفاده می شود.

So let's practice this.

پس بیایید این را تمرین کنیم.

I'm going to start making  more lessons for you sound  

من شروع به ساختن درس‌های بیشتری برای شما خواهم کرد.

good sounds good sounds great, sounds amazing.

Sound good sounds great.

صدای خوب عالی به نظر می رسد.

So if you want me to keep making more lessons  for you put sounds amazing sounds amazing.

بنابراین اگر می‌خواهید که من به ساختن درس‌های بیشتری ادامه دهم، صداهای شگفت‌انگیز را برای شما در نظر بگیرم.

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

Our next expression will do.

عبارت بعدی ما انجام خواهد داد.

I use this absolutely every single day.

من از این کاملاً هر روز استفاده می کنم.

So let's say someone asks you to do something.

بنابراین فرض کنید کسی از شما می خواهد کاری انجام دهید. آیا

Can you send the invoice to the client  to confirm that you will do this?

می‌توانید فاکتور را برای مشتری ارسال کنید تا تأیید کند که این کار را انجام خواهید داد؟

You simply say will do.

شما به سادگی می گویید انجام خواهد شد.

So don't say I will do it because  a native speaker wouldn't say that.

پس نگویید این کار را انجام خواهم داد، زیرا یک زبان مادری این را نمی‌گوید.

We just say will do.

ما فقط می گوییم انجام می شود.

So let's practice this one.

پس بیایید این یکی را تمرین کنیم.

Can you do me a favor and like this video?

میشه یه لطفی بکنید و این ویدیو رو لایک کنید؟

Share with your friends and  subscribe because it really  

با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید زیرا واقعاً به

helps support my channel and you can  reply back and say will do, will do.

حمایت از کانال من کمک می کند و می توانید پاسخ دهید و بگویید انجام می شود، انجام می شود.

Jennifer, how's it going?

جنیفر، اوضاع چطوره؟

This is our next expression and I use it  every single day, multiple times a day.

این عبارت بعدی ما است و من از آن هر روز، چند بار در روز استفاده می‌کنم.

Of course, you can say, how are you?

البته میشه بگی حالت چطوره؟

This is used in more impersonal situations  like if you're at the grocery store.

این مورد در موقعیت‌های غیرشخصی‌تر استفاده می‌شود، مانند زمانی که در فروشگاه مواد غذایی هستید.

You can also say, how are you doing?

شما همچنین می توانید بگویید، حال شما چطور است؟

This emphasizes right now  how are you doing right now?

این نشان می‌دهد که در حال حاضر وضعیت شما در حال حاضر چگونه است؟

My favorite is how's it  going, which is more general.

مورد علاقه من این است که چطور پیش می رود، که کلی تر است.

It's casual, but very natural.

این اتفاقی است، اما بسیار طبیعی است.

And as a bonus to reply, remember you need to say  it's it's going good, great, amazing, awesome.

و به عنوان امتیازی برای پاسخ دادن، به یاد داشته باشید که باید بگویید که خوب، عالی، شگفت‌انگیز، عالی پیش می‌رود.

How's it going great.

چطوره عالی میشه

Our next expression is what's  going on with something,  

بیان بعدی ما این است که در مورد چیزی چه اتفاقی می‌افتد،   در مورد

What's going on with the project, the  deadline, the proposal of something.

پروژه چه اتفاقی می‌افتد، مهلت، پیشنهاد چیزی.

And this is used to inquire about the status of  something, but you can also use this with people.

و از این برای پرس و جو در مورد وضعیت چیزی استفاده می‌شود، اما می‌توانید از آن برای افراد نیز استفاده کنید.

What's going on with Janice?

چه خبر از جنیس؟

She seems upset.

او ناراحت به نظر می رسد.

So you're inquiring into the  current status of Janice.

بنابراین شما در حال پرس و جو در مورد وضعیت فعلی جانیس هستید. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت. برای کسب اطلاعات بیشتر،

You can look in the description  for the link to learn more,  

می‌توانید در توضیحات  پیوند را جستجو کنید،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی «آکادمی Fluent Fluent» کلیک کنید.

Now let's continue with our  lesson, our next expression.

اکنون بیایید به درس مان، عبارت بعدی خود ادامه دهیم.

Keep me in the loop.

مرا در جریان نگه دار

I love this one, use it every day.

من این یکی را دوست دارم، هر روز از آن استفاده کنید.

So let's say your colleagues are working  on a project and they share with you that  

بنابراین فرض کنید همکاران شما روی پروژه‌ای کار می‌کنند و با شما به اشتراک می‌گذارند که

they're getting proposals from the vendors today.

امروز پیشنهادهایی از فروشندگان دریافت می‌کنند.

You can reply back and say,  great, keep me in the loop.

می‌توانید پاسخ دهید و بگویید، عالی است، مرا در جریان نگه دارید.

And this is used to request that new information  or updates are shared with you as they happen.

و از این برای درخواست اینکه اطلاعات یا به‌روزرسانی‌های جدید در صورت وقوع با شما به اشتراک گذاشته شود استفاده می‌شود.

As a full sentence, you can say keep  me in the loop on the proposals.

به‌عنوان یک جمله کامل، می‌توانید بگویید من را در جریان پیشنهادات نگه دارید.

So you're requesting that as soon as information  

بنابراین، شما درخواست می‌کنید که به محض اینکه اطلاعات

is available about the proposals, that  information will be shared with you.

درباره پیشنهادها در دسترس قرار گرفت، آن اطلاعات با شما به اشتراک گذاشته شود.

So if I request that you keep me in  the loop and you want to confirm.

بنابراین اگر من درخواست کنم که من را در جریان نگه دارید و می خواهید تأیید کنید.

That you will do it.

که شما آن را انجام خواهید داد. به نظر

What would you say those two words will do?

شما این دو کلمه چه کاری انجام می دهند؟

Keep me in the loop?

من را در جریان نگه دارید؟

Will do.

انجام خواهد داد.

Our next expression just follow,  following up, just following up.

عبارت بعدی ما فقط دنبال کردن، دنبال کردن، فقط دنبال کردن.

So I could send an e-mail to one of my colleagues  

بنابراین می‌توانم یک ایمیل به یکی از همکارانم بفرستم

and say just following up  on the project proposals.

و بگویم فقط پیشنهادهای پروژه را دنبال کنم. آیا

Have you heard anything from the vendors?

چیزی از فروشندگان شنیده اید؟

The expression just following up is used  when you continue a previous conversation  

زمانی که مکالمه قبلی را ادامه می دهید از عبارت just follow up استفاده می شود

because remember I already talked  to my colleagues about the vendors.

زیرا به یاد داشته باشید که قبلاً با همکارانم درباره فروشندگان صحبت کرده ام. از

I asked them to keep me in the loop  but I haven't heard anything and  

آنها خواستم که من را در جریان نگه دارند، اما چیزی نشنیده‌ام و

it's been in hours or days so I'm going to  send a message and say just following up.

چند ساعت یا چند روز گذشته است، بنابراین می‌خواهم پیامی ارسال کنم و بگویم فقط پیگیری می‌کنم. عبارت

Our next expression is an acronym ASAP  which stands for As soon as possible.

بعدی ما مخفف ASAP  است که مخفف عبارت As soon as possible است.

For pronunciation, you can say ASAP or ASAP.

برای تلفظ، می توانید بگویید ASAP یا ASAP.

ASAP.

ASAP.

ASAP.

ASAP.

Both of them are very commonly used.

هر دوی آنها بسیار رایج هستند.

We use this in both requests.

ما از این در هر دو درخواست استفاده می کنیم. آیا

Can you get me that information?

می توانید آن اطلاعات را به من بدهید؟

ASAP and we use it to confirm a task.

ASAP و ما از آن برای تأیید یک کار استفاده می کنیم.

I'll get that to you ASAP.

در اسرع وقت آن را به شما خواهم رساند.

ASAP, ASAP.

ASAP، ASAP.

Gotcha.

گوچا

Our next expression is no rush.

بیان بعدی ما عجله نیست.

This is the short form of there's no rush and  this is used to say that a request isn't urgent.

این شکل کوتاه «هیچ عجله نیست» است و برای بیان اینکه درخواست فوری نیست استفاده می‌شود.

If you got a text from someone that said  call me ASAP, you would assume that's urgent.

اگر از کسی پیامکی دریافت کردید که می‌گفت هر چه سریع‌تر با من تماس بگیرید، فکر می‌کنید فوری است.

You might even think that something  is wrong, something happened.

حتی ممکن است فکر کنید که چیزی اشتباه است، اتفاقی افتاده است.

But if you got a text that  said call me when you can,  

اما اگر پیامکی دریافت کردید که می‌گفت هر وقت می‌توانید با من تماس بگیرید،

no rush, you would know that there is no urgency.

عجله نکنید، می‌دانید که هیچ فوریتی وجود ندارد.

No rush.

بدون عجله

Let's talk about the expression.

بیایید در مورد بیان صحبت کنیم. جای

No worries.

نگرانی نیست. جای

No worries.

نگرانی نیست.

I use this one probably five  times or more every single day.

من از این یکی احتمالاً پنج بار یا بیشتر هر روز استفاده می کنم.

No worries, maybe you got  a text from your colleague  

نگران نباشید، شاید پیامی از همکارتان دریافت کرده‌اید

that says I'm sorry I didn't follow up sooner.

که می‌گوید متاسفم که زودتر پیگیری نکردم.

Remember our expression to follow up,  

عبارت ما را برای پیگیری به خاطر بسپارید،

I'm sorry I didn't follow up sooner and  you can reply back and say no worries.

متاسفم که زودتر پیگیری نکردم و می‌توانید پاسخ دهید و نگران نباشید.

This is used to say that you're  not upset about something.

این برای گفتن این که شما از چیزی ناراحت نیستید استفاده می شود. جای

No worries.

نگرانی نیست.

We also use this in situations like when you bump  into someone when you're walking down the street,  

ما همچنین از این مورد در موقعیت‌هایی استفاده می‌کنیم، مانند زمانی که وقتی در خیابان راه می‌روید با شخصی برخورد می‌کنید،

or if you're at the grocery store and you  accidentally bump into someone with your shopping  

یا اگر در خواربارفروشی هستید و به‌طور تصادفی با سبد خرید خود به شخصی برخورد می‌کنید

cart and you say, oh, sorry, and then they can  say no worries to let you know they're not upset.

و می‌گویید، اوه، متاسفم، و سپس آنها می توانند بدون نگرانی بگویند تا به شما اطلاع دهند که ناراحت نیستند.

Now let's talk about, oh, really, Really.

حالا بیایید در مورد، اوه، واقعاً، واقعاً صحبت کنیم.

I use this one so much.

من از این یکی خیلی استفاده میکنم

Really.

واقعا

Your friend could share some exciting  news and say I'm taking three weeks  

دوست شما می‌تواند اخبار هیجان‌انگیزی را به اشتراک بگذارد و بگوید من سه هفته

off to volunteer with elephants, and you  can reply back and say, really, really.

مرخصی دارم تا با فیل‌ها داوطلب شوم، و شما می‌توانید پاسخ دهید و بگویید، واقعاً، واقعاً.

This is used to acknowledge news that  someone shared, but in a surprising way.

این برای تأیید اخباری که شخصی به اشتراک گذاشته است، استفاده می‌شود، اما به شیوه‌ای شگفت‌آور.

Notice there's surprise in my voice.

توجه کنید که در صدای من تعجب است.

Oh.

Really.

You.

اوه

واقعا

شما

Are you're taking three weeks  off to volunteer with elephants?

آیا سه هفته مرخصی می‌گیرید تا با فیل‌ها داوطلب شوید؟

Wow.

Now let's talk about good to know so your friend  can say I'll be volunteering for three weeks,  

عجب

حالا بیایید در مورد دانستن خوب صحبت کنیم تا دوستتان بتواند بگوید من برای سه هفته داوطلب خواهم بود،

but I'll still call you every day  and then you can say good to know.

اما همچنان هر روز با شما تماس می‌گیرم و سپس می‌توانید بگویید خوب است بدانید.

Good to know.

خوب است بدانید. از

This is used to acknowledge news that  someone shared in a positive way.

این برای تأیید اخباری استفاده می‌شود که شخصی به روشی مثبت به اشتراک گذاشته است.

So maybe you know the area where your friend  will be volunteering and you let them know  

بنابراین شاید منطقه‌ای را که دوستتان در آنجا داوطلب خواهد شد، می‌دانید و به او اطلاع می‌دهید

that there's an amazing waterfall  nearby and they should visit it.

که یک آبشار شگفت‌انگیز در نزدیکی آن وجود دارد و باید از آن بازدید کنند.

They can reply back and say good to know.

آنها می توانند پاسخ دهند و بگویند خوب است بدانید.

Good to know.

خوب است بدانید.

Heads up, Gina isn't coming to the party.

سر بالا، جینا به مهمانی نمی آید.

Our next expression is heads up.

عبارت بعدی ما سر به بالا است.

This is used to give advanced warning  of something, so I'm telling you before.

از این برای دادن هشدار پیشرفته درباره چیزی استفاده می‌شود، بنابراین قبلاً به شما می‌گویم.

The.

Party starts that Gina won't be there  and this is important information for  

.

مهمانی شروع می‌شود که جینا آنجا نخواهد بود و این اطلاعات مهمی برای

you for some reason we use this a lot  in a business context for example.

شما است، به دلایلی که ما از آن در زمینه کسب‌وکار زیاد استفاده می‌کنیم.

Just a heads up, I followed up with Leo.

فقط یک سر بالا، من با لئو پیگیری کردم.

He'll get us the proposal ASAP.

او در اسرع وقت پیشنهاد را به ما خواهد داد.

So notice just a is optional.

بنابراین توجه کنید فقط a اختیاری است.

You can say just a heads up or simply heads up.

می توانید بگویید فقط یک سر بالا یا به سادگی سر بالا.

I personally use both, probably equally and the  

من شخصاً از هر دو استفاده می‌کنم، احتمالاً به یک اندازه و

person can reply to the message and  say good to know our next expression.

فرد می‌تواند به پیام پاسخ دهد و برای دانستن عبارت بعدی ما خوب بگوید.

Hopefully you don't need to use this one too much.

امیدواریم نیازی به استفاده زیاد از این مورد نداشته باشید.

I'm running late.

من دارم دیر می دوم

I'm running late.

من دارم دیر می دوم

This is how a native speaker would  say that they're going to be late.

اینگونه است که یک زبان مادری می‌گوید که دیر می‌آیند.

They're going to arrive after the  time they said they would arrive.

آن‌ها بعد از زمانی که گفتند می‌آیند، می‌آیند.

I'm running late so you might  send a message to your colleague  

من دیر می‌روم، بنابراین می‌توانید برای همکارتان پیامی بفرستید

and say heads up, advance warning,  heads up I'm running late.

و بگویید سر بالا، هشدار قبلی، سر بالا من دیر می‌آیم.

Start the meeting without  me and your Co worker could  

جلسه را بدون من شروع کنید و همکارتان می‌توانستیم

text back and say will do this next expression.

پیامک ارسال کنید و بگویید این عبارت بعدی را انجام خواهد داد.

I asked my husband every single morning.

هر روز صبح از شوهرم می پرسیدم. می

I say what do you have on the go today?

گویم امروز در حال حرکت چه داری؟

This is an alternative to what?

این جایگزینی برای چه چیزی است؟

Are you?

Doing today and native speakers love  using it what do you have on the go today?

شما هستید؟

امروز انجام می دهید و سخنرانان بومی عاشق استفاده از آن هستند، امروز چه چیزی در حال حرکت دارید؟

Now to reply.

حالا برای پاسخ دادن

Kevin will simply tell me what he's doing  so he'll use the present continuous.

کوین به سادگی به من خواهد گفت که دارد چه کار می‌کند تا از حال استمراری استفاده کند.

I'm finalizing the proposal and this  afternoon I'm following up with some leads.

من در حال نهایی کردن پیشنهاد هستم و امروز بعدازظهر در حال پیگیری برخی از سرنخ ها هستم.

I love this next one.

من عاشق این بعدی هستم

Let's catch up.

بیایید پیگیری کنیم.

Let's catch up and I love.

بیایید به عقب برسیم و من دوست دارم.

This because it's so.

این چون اینطور است.

Fun catching up with people,  at least in my opinion.

سرگرم شدن با مردم، حداقل به نظر من.

Generally, I use this as a short text  and I might say, hey, let's catch soon.

به طور کلی، من از این به عنوان یک متن کوتاه استفاده می‌کنم و ممکن است بگویم، بیا زودتر بگیریم.

And we use this to say that you want to plan a  social outing, not professionally, but a social  

و ما از این استفاده می‌کنیم تا بگوییم که شما می‌خواهید یک گردش اجتماعی را برنامه‌ریزی کنید، نه به صورت حرفه‌ای، بلکه یک

outing to learn what the person has been doing  since the last time you saw them or spoke to them.

گردش اجتماعی برای یادگیری آنچه که فرد از آخرین باری که او را دیده‌اید یا با او صحبت کرده‌اید، انجام داده است.

So if my friend has been volunteering  on an elephant farm for three weeks,  

بنابراین، اگر دوست من به مدت سه هفته در مزرعه فیل‌ها داوطلب شده است،

I could send her a message and say, let's  catch up when you're back from volunteering.

می‌توانم به او پیامی بفرستم و به او بگویم، بیایید وقتی از کار داوطلبانه برگشتید، پیگیری کنیم.

I can't wait to hear all about it.

من نمی توانم صبر کنم تا همه چیز را در مورد آن بشنوم.

Our next expression is.

بیان بعدی ما این است. آیا

Are you free?

شما آزاد هستید؟

But you need to complete the sentence.

اما شما باید جمله را کامل کنید.

So remember in the last example I said,  

بنابراین در آخرین مثالی که گفتم، به یاد بیاورید،

let's catch up when you're back  from volunteering, then I can add.

بیایید وقتی از داوطلبی برگشتید، عقب بیفتیم، سپس می‌توانم اضافه کنم. آیا

Are you free?

شما آزاد هستید؟ روز

On Saturday.

شنبه.

So on a specific day.

بنابراین در یک روز خاص.

Are you free on Saturday?

شنبه آزاد هستی؟

So this expression is used to ask if someone  is available to do something specific.

بنابراین از این عبارت برای پرسیدن اینکه آیا شخصی برای انجام کاری خاص در دسترس است یا خیر استفاده می‌شود.

Are you free to catch up this weekend?

آیا برای پیگیری این آخر هفته آزاد هستید؟

Are you free to chat?

آیا شما آزاد هستید که چت کنید؟

This next one will definitely make  you sound like a native speaker.

این مورد بعدی قطعاً باعث می‌شود شما مانند یک زبان مادری به نظر برسید.

Are you?

شما هستید؟

Good, good too.

خوب هم خوب آیا

Are you good to meet up for?

برای ملاقات خوب هستید؟

This is how a native speaker  would get confirmation if  

اگر

someone is available to do something specific.

فردی برای انجام کاری خاص در دسترس باشد، یک سخنران بومی به این ترتیب تأیید می‌شود.

Now I could also ask one of my colleagues.

حالا می توانم از یکی از همکارانم هم بپرسم. آیا

Are you good to lead the?

برای رهبری خوب هستید؟

Presentation.

ارائه.

And in this sense I could also be asking if  they feel capable of doing something specific.

و از این نظر می‌توانم بپرسم که آیا آن‌ها احساس می‌کنند قادر به انجام کار خاصی هستند یا خیر.

So maybe this colleague is relatively new or  maybe they've never given a presentation before.

بنابراین شاید این همکار نسبتاً جدید باشد یا شاید قبلاً هیچ ارائه ای ارائه نکرده باشد.

So I want to confirm that they feel capable.

بنابراین من می خواهم تأیید کنم که آنها احساس توانایی می کنند. آیا برای

Are you good to lead the presentation?

رهبری ارائه خوب هستید؟

Your colleague could reply back and  say, oh, don't worry, I'm good to go.

همکارتان می‌تواند پاسخ دهد و بگوید، اوه، نگران نباشید، من آماده‌ام.

I'm good to go.

من خوبم برم

That's a bonus expression for you.

این یک عبارت پاداش برای شما است.

And finally, one that I use  all the time in the comments,  

و در نهایت، یکی که همیشه از آن در نظرات استفاده می‌کنم،

and one that I hear a lot of students try  to use but use it incorrectly is simply.

و یکی که می‌شنوم بسیاری از دانش‌آموزان سعی می‌کنند از آن استفاده کنند اما به اشتباه از آن استفاده می‌کنند، ساده است.

You Rock, You rock.

تو راک، تو راک.

In the comments you might see  me say great example, you rock.

در کامنت‌ها ممکن است ببینید من می‌گویم مثال عالی، تو راک.

So I'm simply telling you  that you did a great job.

بنابراین من به سادگی به شما می گویم که کار بزرگی انجام دادید.

I could also say thanks so  much for helping me, you rock.

همچنین می‌توانم بگویم از اینکه به من کمک کردی بسیار متشکرم، تو راک.

So in this case, it's used as a casual way  to show appreciation or to praise someone.

بنابراین در این مورد، از آن به عنوان یک روش معمولی برای نشان دادن قدردانی یا تمجید از کسی استفاده می‌شود.

The mistake I see with my students  is they write you are rock.

اشتباهی که با دانش آموزانم می بینم این است که می نویسند تو راک هستی.

You are rock, but that's not the expression,  and it's you rock because this is a verb.

شما راک هستید، اما این عبارت نیست، و این شما راک هستید زیرا این یک فعل است.

To.

Rock You.

به

تو را راک کن.

Rock, You rock.

راک، تو راک.

You rock, Darcy.

تو راک کن، دارسی.

Now, because this is a verb,  

اکنون، چون این یک فعل است،

you can conjugate it and it's very  common to say you rocked in the past.

می‌توانید آن را با هم ترکیب کنید و بسیار رایج است که بگویید در گذشته تکان خورده‌اید.

Simple, You rocked the presentation, which  means you did a great job with the presentation.

ساده، شما ارائه را تکان دادید، به این معنی که کار بسیار خوبی با ارائه انجام دادید.

But you.

اما تو

Rocked it, amazing job.

آن را تکان داد، کار شگفت انگیز است.

Now you're going to learn over  40 phrases with get to get ahead.

اکنون بیش از 40 عبارت را با get to get ahead یاد خواهید گرفت.

This means to progress.

این یعنی پیشرفت.

So to make progress towards something,  

بنابراین برای پیشرفت به سمت چیزی،

and we most commonly use this in a  career setting or academic setting.

و ما معمولاً از آن در محیط شغلی یا محیط دانشگاهی استفاده می‌کنیم.

For example, if you want to get  ahead, you need fluent English.

برای مثال، اگر می‌خواهید پیشرفت کنید، به انگلیسی روان نیاز دارید.

Would you agree with that?

آیا شما با آن موافق هستید؟

Put that in the comments.

آن را در نظرات قرار دهید.

If you want to get ahead, you need fluent English.

اگر می خواهید پیشرفت کنید، به انگلیسی مسلط نیاز دارید.

Now notice how I didn't specify get ahead in what  if you want to get ahead at work in your career?

حالا توجه کنید که اگر می‌خواهید در شغلتان در کارتان پیشرفت کنید، مشخص نکردم که در چه کاری هستید؟

So don't forget that.

پس اینو فراموش نکن

But you can also just say if you want to get ahead  to get along with most students know this one.

اما همچنین می‌توانید بگویید که آیا می‌خواهید با اکثر دانش‌آموزان کنار بیایید، این یکی را می‌دانند.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

When you get along with someone, it means you  have a good relationship with that person.

وقتی با کسی کنار می آیید، به این معنی است که با آن شخص رابطه خوبی دارید.

I really get along with my boss, but  we commonly use this in the negative.

من واقعاً با رئیسم کنار می‌آیم، اما ما معمولاً از آن به صورت منفی استفاده می‌کنیم.

I don't get along with my boss.

من با رئیسم کنار نمی آیم.

So you can use it in both  the positive or the negative.

بنابراین می توانید از آن در هر دو جنبه مثبت یا منفی استفاده کنید.

So which describes you?

پس کدامیک شما را توصیف می کند؟

I get along with my boss.

من با رئیسم کنار می آیم.

I don't get along with my boss to get away.

من برای فرار با رئیسم کنار نمی آیم.

This means to escape.

این یعنی فرار کردن.

So you can use this in two contexts.

بنابراین شما می توانید این را در دو زمینه استفاده کنید.

The criminal got away, so that means he escaped.

جنایتکار فرار کرد، به این معنی که او فرار کرد.

The robber got away.

دزد فرار کرد

He stole my car and he got away.

ماشینم را دزدید و فرار کرد.

He escaped.

او فرار کرد.

But we also use this.

اما ما هم از این استفاده می کنیم.

More in the sense of to escape from your daily  life, the difficulties of your daily life.

بیشتر به معنای فرار از زندگی روزمره، دشواری های زندگی روزمره.

Oh, I.

اوه، من.

Really need to get away.

واقعاً باید دور شوم.

Work.

کار کنید.

Has been so busy I don't get along with my boss.

آنقدر سرم شلوغ بود که با رئیسم کنار نمی آمدم.

I.

Need to get away.

I.

باید دور شوم.

Another common phrasal verb  with getaway is to get away  

یکی دیگر از فعل های رایج عبارتی با گریز این است که

with something and that something is negative.

از چیزی دور شوید و آن چیزی منفی است.

For example, she got away with the crime.

به عنوان مثال، او از جنایت فرار کرد.

This means she wasn't punished for the crime.

این بدان معناست که او به دلیل جرم مجازات نشده است.

So she did something wrong,  but she got away with it.

بنابراین او کار اشتباهی انجام داد، اما از آن دور شد.

She got away with stealing the car.

او با سرقت ماشین فرار کرد. به

Notice that verb ING with stealing  the car to get off lately.

این فعل ING با سرقت اتومبیل برای پیاده شدن اخیراً توجه کنید.

This is when you are punished for something,  

این زمانی است که برای چیزی تنبیه می‌شوید،

but you're punished less  severely than you anticipated.

اما کمتر از آنچه پیش‌بینی می‌کردید تنبیه می‌شوید.

So maybe you forgot to submit a report  at work, but you got off lightly.

بنابراین شاید فراموش کرده‌اید که در محل کار گزارشی را ارسال کنید، اما به راحتی پیاده شده‌اید.

Your boss didn't fire you, but they  did remove you from the account.

رئیستان شما را اخراج نکرد، اما شما را از حساب حذف کردند.

So you were punished, but you were  punished less severely than you expected.

بنابراین شما مجازات شدید، اما کمتر از آنچه انتظار داشتید مجازات شدید.

We also use this more in a criminal context.

ما همچنین از این بیشتر در زمینه جنایی استفاده می کنیم.

She stole the car, but she got off  lightly, so maybe she didn't go to prison.

او ماشین را دزدید، اما به آرامی پیاده شد، بنابراین شاید به زندان نرفت.

She only had to do community service to get back.

او برای بازگشت فقط باید خدمات اجتماعی انجام می داد.

This is used to say that you return  to your original starting point.

این برای گفتن اینکه شما به نقطه شروع اولیه خود باز می گردید استفاده می شود.

So let's say you're at home, but then you go  to the store and then you return back home.

بنابراین فرض کنید در خانه هستید، اما سپس به فروشگاه می روید و سپس به خانه برمی گردید.

So now you can say I got back at 7:00.

بنابراین اکنون می توانید بگویید من ساعت 7 برگشتم.

What time did you get back?

ساعت چند برگشتی؟

Now you can specify the place.

حالا می توانید مکان را مشخص کنید.

What time did you get back?

ساعت چند برگشتی؟

Home back.

بازگشت به خانه

To.

به

The office Oh, I got back around seven.

دفتر اوه، حدود هفت برگشتم.

We commonly use this with your vacations.

ما معمولاً از این در تعطیلات شما استفاده می کنیم.

What time did you get back  from your trip to Italy?

از سفر به ایتالیا چه ساعتی برگشتید؟

Oh, I got back on Tuesday.

اوه من سه شنبه برگشتم

You returned home from Italy.

شما از ایتالیا به خانه برگشتید.

There is also the phrasal  verb to get back to someone.

همچنین فعل عبارتی برای بازگشت به کسی وجود دارد.

You might say, oh, I really  need to get back to John.

ممکن است بگویید، اوه، من واقعاً باید به جان برگردم.

When you get back to someone, it  means you respond to that person.

وقتی به کسی برمی‌گردید، به این معنی است که به آن شخص پاسخ می‌دهید.

So if I say I need to get back to John, it means  that John contacted me but I have not replied.

بنابراین اگر بگویم باید به جان برگردم، به این معنی است که جان با من تماس گرفت اما من پاسخ نداده‌ام.

So maybe he asked me a question and  I have not answered his question.

بنابراین شاید او از من سؤالی پرسیده است و من به سؤال او پاسخ نداده‌ام.

I need to get.

من باید بگیرم

Back to John or you.

برگرد به جان یا تو.

John might say, when are  you going to get back to me?

جان ممکن است بگوید، کی قرار است به من بازگردی؟

When are you going to respond to my question?

کی میخوای به سوال من جواب بدی؟

When you get back.

وقتی برگشتی

Into something.

به چیزی.

It means you continue doing something  that you stopped for a period of time.

این بدان معناست که شما به انجام کاری که برای مدتی متوقف کرده اید ادامه می دهید.

So let's say you decided to learn  how to play guitar or piano,  

بنابراین، فرض کنید تصمیم گرفتید نحوه نواختن گیتار یا پیانو را یاد بگیرید،

and you play guitar every week  for months and months and months.

و هر هفته برای ماه‌ها و ماه‌ها و ماه‌ها گیتار می‌نوازید.

And then you stop playing guitar.

و بعد از نواختن گیتار دست میکشی.

You get very busy at work, but  then work is no longer busy.

سر کار خیلی شلوغ می‌شوید، اما بعد کار دیگر شلوغ نیست.

So you say.

پس شما بگویید.

Oh.

اوه

I need to get back.

من باید برگردم

Into guitar?

به گیتار؟

I need to get back into my guitar lessons so  maybe you could use this with your language.

من باید به درس‌های گیتار خود برگردم تا شاید بتوانید از آن با زبان خود استفاده کنید.

Lessons.

درس ها

I need to get back into my English.

من باید به زبان انگلیسی خود برگردم.

Language class.

کلاس زبان.

To get back at someone.

برگشتن به کسی

This is used.

این استفاده می شود.

For revenge.

برای انتقام.

So if you didn't get back to John, which  means you didn't reply to John and you  

بنابراین اگر به جان پاسخ ندادید، به این معنی که به جان پاسخ ندادید و به

didn't answer his question, maybe  John will try to get back at you.

سؤال او پاسخ ندادید، شاید جان سعی کند به شما پاسخ دهد.

He'll try to get revenge on you, so maybe  he'll tell everyone that you're not very  

او سعی می‌کند از شما انتقام بگیرد، بنابراین شاید به همه بگوید که شما خیلی

helpful and that's how he gets back at  you to get behind someone or something.

مفید نیستید و به این ترتیب او به شما پاسخ می‌دهد تا پشت سر کسی یا چیزی بنشیند.

This is when you.

این زمانی است که شما از

Support someone or something.

کسی یا چیزی حمایت کنید

So let's say your company has a new policy  on their dress code and you like the policy.

بنابراین فرض کنید شرکت شما یک خط‌مشی جدید درباره کد لباس خود دارد و شما این خط‌مشی را دوست دارید.

You can say I can really get behind that policy.

می توانید بگویید من واقعاً می توانم پشت این سیاست باشم.

You support that policy to get by.

شما از آن سیاست حمایت می کنید تا به نتیجه برسید.

This is when you have just  enough resources to survive.

این زمانی است که شما فقط به اندازه کافی منابع برای زنده ماندن دارید.

We most commonly use this  with financial resources.

ما معمولاً از این با منابع مالی استفاده می‌کنیم.

So you might say with  inflation, I can barely get by.

بنابراین ممکن است بگویید با تورم، من به سختی می‌توانم کنار بیایم.

So it means you can pay your bills,  pay your mortgage, buy groceries,  

بنابراین به این معنی است که می‌توانید صورت‌حساب‌هایتان را بپردازید، وام مسکن خود را پرداخت کنید، مواد غذایی بخرید،

but just enough at the at the end of the month  you have one or $2.00 left in your account.

اما به اندازه کافی در پایان ماه، یک یا ۲ دلار در حسابتان باقی مانده است.

I'm getting by to get into trouble.

دارم میرسم تا به مشکل برسم

I'm sure you do this all the time.

من مطمئن هستم که شما همیشه این کار را انجام می دهید.

When you get into trouble, it just means  you enter that situation where you're  

وقتی دچار مشکل می‌شوید، فقط به این معنی است که وارد آن موقعیتی می‌شوید که در آن کاری را

doing something you're not supposed  to be doing, which is the trouble.

انجام می‌دهید که قرار نیست انجام دهید، مشکل همین است.

So kids get into trouble all the time.

بنابراین بچه ها همیشه در مشکل هستند. به همین

That's why you don't leave your  kids at home without an adult.

دلیل است که فرزندانتان را بدون بزرگسال در خانه رها نمی‌کنید.

To supervise.

برای نظارت.

Them, because they're going to get into trouble,  

آنها، چون به دردسر می‌افتند،

they're going to write on all the walls with  crayon or eat all the cookies in the fridge.

روی تمام دیوارها با مداد رنگی می‌نویسند یا همه شیرینی‌های داخل یخچال را می‌خورند.

They're going to get into trouble to get on.

آنها برای ادامه کار دچار مشکل می شوند.

This is when you board, which  means to enter certain vessels,  

این زمانی است که سوار می‌شوید، به معنای ورود به کشتی‌های خاص،

certain methods of transportation.

روش‌های خاص حمل‌ونقل.

So you can get on a plane,  a train, a boat or a bus.

بنابراین می‌توانید سوار هواپیما، قطار، قایق یا اتوبوس شوید.

I got on the plane you entered the  plane you boarded the plane to get  

سوار هواپیمای شدم که وارد آن شدی هواپیمایی که برای سوار شدن به آن سوار شدی

on is also used as an expression to say  that someone is old or has become very old.

همچنین به عنوان تعبیری برای گفتن اینکه شخصی پیر است یا خیلی پیر شده است استفاده می شود.

So you might say my grandma is getting on,  which means my grandma is now quite old.

بنابراین ممکن است بگویید مادربزرگ من در حال سوار شدن است، که به این معنی است که مادربزرگ من اکنون کاملاً پیر شده است.

She's become very old.

اون خیلی پیر شده

My grandma's getting on.

مادربزرگم سوار می شود

So she has.

بنابراین او دارد.

Difficulty getting on a plane  now what's the opposite of on?

دشواری در سوار شدن به هواپیما حالا برعکس آن چیست؟

I'm on the plane, I got on the plane,  so now I need to get off the plane.

من در هواپیما هستم، من سوار هواپیما شدم، بنابراین اکنون باید از هواپیما پیاده شوم.

And remember, you only get off certain methods of  transportation, planes, trains, boats and buses.

و به یاد داشته باشید، شما فقط از روش‌های خاصی از حمل و نقل، هواپیما، قطار، قایق و اتوبوس پیاده می‌شوید.

This is my stop.

این توقف من است.

I need to get off the bus, get  off the train for vehicles,  

من باید از اتوبوس پیاده شوم، از قطار پیاده شوم تا وسایل نقلیه،

cars, vans or trucks you get in and get out of.

خودروها، وانت ها یا کامیون هایی که سوار می شوید و از آنها خارج می شوید.

I got in my car, I got out of my car.

سوار ماشینم شدم، از ماشینم پیاده شدم.

So don't confuse those two.

پس این دو را با هم اشتباه نگیرید.

We also use get in when you enter a room in  a building or enter a house or a location.

همچنین وقتی وارد اتاقی در ساختمان می‌شوید یا وارد خانه یا مکانی می‌شوید، از ورود استفاده می‌کنیم.

So this is very common at work.

بنابراین این در محل کار بسیار رایج است.

A Co worker could ask you  oh what time did you get in?

یک همکار می تواند از شما بپرسد که ساعت چند وارد شدید؟

They mean what?

Time.

منظورشون چیه

زمان.

Did you enter the office?

وارد دفتر شدی؟

So you can also use it to mean what  time did you start your work day?

بنابراین می‌توانید از آن برای این که چه ساعتی روز کاری خود را شروع کرده‌اید نیز استفاده کنید؟

Because when you enter the office  building, technically you've started work.

زیرا وقتی وارد ساختمان اداری می‌شوید ، از نظر فنی کار را شروع کرده‌اید.

So what time did you get in Is another  way of saying what time did you start.

بنابراین، چه ساعتی وارد شدید، راه دیگری برای گفتن اینکه چه ساعتی را شروع کردید است.

Work.

کار کنید.

Now in this case, although  the opposite of in is out,  

اکنون در این مورد، اگرچه مخالف in خارج است،

we have an expression to get off,  which means to end work for the.

یک عبارت برای حذف داریم، که به معنای پایان دادن به کار است.

Day.

روز

So someone could ask you oh what time do?

بنابراین کسی می تواند از شما بپرسد که ساعت چند انجام دهید؟

You get off today.

تو امروز پیاده شو

What time do you usually get?

معمولا چه ساعتی میگیرید؟

Off.

خاموش

What time are you getting off tomorrow?

فردا ساعت چند پیاده می شوید؟

This means what time do you finish work?

یعنی چه ساعتی کار را تمام می کنید؟

Do you end work just for the day?

آیا فقط برای یک روز کار را تمام می کنید؟

To get out is also used as  an expression of disbelief.

بیرون رفتن نیز به‌عنوان بیان ناباوری استفاده می‌شود.

So let's say your friend  tells you I won the lottery.

بنابراین فرض کنید دوستتان به شما می‌گوید من در لاتاری برنده شدم.

Get out.

برو بیرون

Get out.

برو بیرون

Get out of here.

برو از اینجا

Get out of.

از

Town, so you can add get out of here or less  commonly but still common, get out of town.

شهر، بنابراین می‌توانید «برو از اینجا» یا « بیرون از شهر» را اضافه کنید.

It's just to show that I can't believe it.

فقط برای اینه که نشون بدم باورم نمیشه

What?

چی؟

Get out.

برو بیرون

Get out.

برو بیرون

So if your friend says something very shocking  or surprising, I'm moving to Antarctica.

بنابراین اگر دوست شما چیزی بسیار تکان دهنده یا تعجب آور بگوید، من به قطب جنوب نقل مکان می کنم.

Get out.

Get out of town.

برو بیرون

از شهر خارج شوید.

Why?

Why are you doing that?

چرا؟

چرا این کار را می کنی؟

When you get out of something  or get out of doing something,  

وقتی از کاری خارج می‌شوید یا از انجام کاری خارج می‌شوید، به این

it means you avoid doing something unpleasant.

معنی است که از انجام کاری ناخوشایند اجتناب می‌کنید.

So I could say I need to get out of cleaning the  garage because that's unpleasant and I don't.

بنابراین می‌توانم بگویم که باید از تمیز کردن گاراژ خارج شوم، زیرا این ناخوشایند است و من این کار را نمی‌کنم.

Want to do it?

می خواهید آن را انجام دهید؟

To get together.

برای دور هم جمع شدن

This is when people organize socially.

این زمانی است که مردم سازماندهی اجتماعی می کنند.

They join each other socially.

آنها از نظر اجتماعی به یکدیگر می پیوندند.

So I might ask, what time are  we getting together tonight?

بنابراین ممکن است بپرسم، امشب چه ساعتی با هم جمع می شویم؟

So what time are we going to meet each other,  

پس چه ساعتی قرار است همدیگر را ملاقات کنیم،   به

join each other and have dinner,  have a cup of coffee, go.

هم بپیوندیم و شام بخوریم، یک فنجان قهوه بخوریم، برویم.

For a walk.

برای پیاده روی

Do something social.

کاری اجتماعی انجام دهید

Now, if you specify the noun  you need with What time are  

حالا، اگر اسم مورد نیاز خود را با What time are

you getting together with your friends tonight?

you get together with your friends thisnight مشخص کنید؟

You probably know this one to get up.

احتمالا این یکی را برای بلند شدن می شناسید.

What time do you get up?

چه ساعتی بیدار میشی؟

This is when you leave your bed in the  morning first thing in the morning.

این زمانی است که صبح اولین روز از رختخواب خود خارج می شوید . پس

So what time do you?

شما ساعت چند؟

Wake up.

بیدار شو

This is when you open your eyes, but  then get up is when you actually.

این زمانی است که چشمان خود را باز می کنید، اما زمانی که واقعاً از جای خود بلند می شوید.

Leave.

ترک کنید.

Your bed So I wake up at 6:00  AM, but I don't get up until.

تخت شما پس من ساعت 6 صبح بیدار می شوم ، اما تا آن زمان بیدار نمی شوم. ساعت

6:30.

6:30

How about this one?

این یکی چطور؟

Get up to What did you get up to last night?

برخیز تا دیشب چه کاری انجام دادی؟

This is a common way of simply  asking what someone did.

این یک روش متداول است برای اینکه بپرسیم کسی چه کار کرده است.

Oh, what did did you get up to last night?

اوه دیشب چی شدی

Oh, not much.

اوه، نه زیاد.

I watched a movie.

یه فیلم دیدم

We also used this one though, to imply  that someone is doing something wrong.

با این حال، ما از این یکی نیز استفاده کردیم، تا به این معنی باشد که شخصی کار اشتباهی انجام می‌دهد.

My kids are always getting up to no good.

بچه های من همیشه در حال بیدار شدن هستند.

This is the same thing as getting into  trouble, but in a general context.

این همان چیزی است که دچار مشکل شوید، اما در یک زمینه کلی.

Oh, what did you get up to last night?

آخه دیشب چی گرفتی

It's.

What?

Did you do last night?

این است.

چی؟

دیشب انجام دادی؟

To get across this is to  communicate your idea successfully.

برای گذر از این امر به معنای انتقال موفقیت آمیز ایده خود است.

So as a non-native speaker you might say I  have a hard time getting my ideas across,  

بنابراین، به‌عنوان یک فرد غیر بومی، ممکن است بگویید برای انتقال ایده‌هایم مشکل دارم،   برای

I have a hard time communicating successfully.

برقراری ارتباط موفقیت آمیز مشکل دارم.

And if you have a hard time getting your  ideas across, someone might ask you.

و اگر برای شما مشکل است که ایده‌های خود را به دیگران منتقل کنید، ممکن است کسی از شما بپرسد.

What are you?

Getting at.

تو چی هستی؟

رسیدن به.

What are you?

تو چی هستی؟

Getting at this is another way of saying,  what are you trying to communicate?

دستیابی به این راه دیگری برای گفتن است، می‌خواهید با چه چیزی ارتباط برقرار کنید؟

What do you mean?

منظورت چیه؟

So if you're trying to explain something  but the other person doesn't understand,  

بنابراین اگر می‌خواهید چیزی را توضیح دهید، اما طرف مقابل متوجه نمی‌شود،

they can say what are you getting at?

می‌تواند بگوید به چه چیزی می‌رسید؟

Now to get at can also mean to successfully reach  something or find something or obtain something.

اکنون رسیدن به می تواند به معنای رسیدن موفقیت آمیز به چیزی یا یافتن چیزی یا به دست آوردن چیزی باشد.

So let's say I have a shelf and I  have a hat on a very high shelf.

بنابراین فرض کنید من یک قفسه دارم و یک کلاه روی یک قفسه بسیار بلند دارم.

I might say I can't get at my hat.

ممکن است بگویم نمی توانم به کلاهم دست پیدا کنم.

I can't reach my hat to get rid of.

دستم به کلاه نمی رسد تا از شرش خلاص شوم.

This is when you throw away, so  permanently remove unwanted items.

این زمانی است که دور می اندازید، بنابراین برای همیشه اقلام ناخواسته را بردارید.

So remember I said I wanted to get  out of cleaning my garage because  

پس به یاد داشته باشید که گفتم می‌خواهم از تمیز کردن گاراژم بیرون بیایم زیرا

there's so many things I need to get rid of.

چیزهای زیادی وجود دارد که باید از شر آنها خلاص شوم.

There's so many unwanted things in my  garage that I want to permanently remove.

چیزهای ناخواسته زیادی در گاراژ من وجود دارد که می‌خواهم آن‌ها را برای همیشه حذف کنم.

So maybe once a year you can go through  your entire house and get rid of things,  

بنابراین شاید سالی یک بار بتوانید کل خانه خود را مرور کنید و از شر چیزها خلاص شوید،

get rid of unwanted things.

از شر چیزهای ناخواسته خلاص شوید.

To get wound up about something is when  you get really angry about something.

زخمی شدن در مورد چیزی زمانی است که به خاطر چیزی واقعاً عصبانی می شوید.

So let's say your father doesn't  like politics in general.

بنابراین، فرض کنید پدر شما به طور کلی سیاست را دوست ندارد.

So every time he sees something in the news about  

بنابراین هر بار که او چیزی در اخبار درباره

politicians, he gets wound  up, he gets really angry.

سیاستمداران می‌بیند، زخمی می‌شود ، واقعاً عصبانی می‌شود.

But you might say to your dad, get over it.

اما ممکن است به پدرتان بگویید، از پس آن بربیایید.

Get.

دریافت کنید.

Over.

Over it to get over something is when you tell  

تمام شد.

غلبه بر چیزی، زمانی است که به کسی می گویید که

someone they shouldn't have strong  feelings towards something else.

نباید احساسات قوی نسبت به چیز دیگری داشته باشد.

And those strong feelings are  usually negative feelings.

و آن احساسات قوی معمولاً احساسات منفی هستند.

So if your dad gets really wound  up about politics, you can say,  

بنابراین اگر پدرتان واقعاً در مورد سیاست مجروح می‌شود، می‌توانید بگویید،

oh, just get over it, it's not a big deal.

اوه، فقط از پس آن برآیید، این مسئله مهمی نیست.

You can, of course, get over someone.

مطمئناً می توانید بر کسی غلبه کنید.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

When you get over someone, it means you no  longer have romantic feelings for that person.

وقتی از کسی غلبه می کنید، به این معنی است که دیگر احساسات عاشقانه ای نسبت به آن شخص ندارید.

So after my divorce, it took me  years to get over my husband.

بنابراین، پس از طلاق، سال‌ها طول کشید تا از پس شوهرم بربیایم.

It took me years to stop having  romantic feelings towards my husband.

سالها طول کشید تا دیگر احساسات عاشقانه نسبت به شوهرم نداشته باشم.

Now someone could say get over it.

حالا یک نفر می تواند بگوید از آن عبور کنید.

Stop being upset about the situation that you're  no longer with your husband, but that might.

از این که دیگر با شوهرتان نیستید ناراحت نشوید، اما ممکن است.

Be a little.

کمی باش

Insensitive.

بی احساس

You can also get over an illness.

شما همچنین می توانید بر یک بیماری غلبه کنید.

Which means you.

یعنی تو

Recover from an illness it took me.

بهبودی از بیماری که طول کشید.

Weeks to get over.

هفته ها برای گذراندن

My cold It took me weeks to  recover from my cold to get around.

سرماخوردگی‌ام هفته‌ها طول کشید تا از سرماخوردگی‌ام خلاص شوم تا بتوانم به آنجا برسم.

This is how you travel within  an area, so if you're a tourist,  

این روشی است که شما در یک منطقه سفر می‌کنید، بنابراین اگر توریست هستید،

you might Google what's the best  way to get around New York City.

ممکن است بهترین راه برای گردش در شهر نیویورک را در گوگل جستجو کنید.

And of course, it's not by car.

و البته با ماشین نیست. نمی‌خواهید

You don't want to get around by car  because the traffic is terrible.

با ماشین رفت و آمد کنید، زیرا ترافیک وحشتناک است.

So walking is the best way to get around,  

بنابراین پیاده‌روی بهترین راه برای رفت و آمد است،

or taking the subway is the best  way to get around New York City.

یا استفاده از مترو بهترین راه برای رفت و آمد در شهر نیویورک است.

When you get around to something  or to doing something, it means  

وقتی به کاری یا انجام کاری نزدیک می‌شوید، به این معنی است که

you finally do something after  not doing it for a long of time.

بالاخره بعد از مدت‌ها انجام ندادن آن کاری را انجام می‌دهید.

So let's say I was trying to get out of cleaning  

بنابراین فرض کنید سعی می‌کردم از تمیز کردن گاراژ خارج شوم،

the garage because I didn't really want  to get rid of all that unwanted stuff.

زیرا واقعاً نمی‌خواستم از شر همه چیزهای ناخواسته خلاص شوم.

But I finally got around to  cleaning the garage, so I finally.

اما بالاخره توانستم گاراژ را تمیز کنم، بنابراین بالاخره.

Clean.

The garage after a long time of  not cleaning the garage to get it  

تمیز.

گاراژ پس از مدت‌ها تمیز نکردن گاراژ برای جمع‌آوری آن،

together is when you take control  of your life or your emotions.

زمانی است که کنترل زندگی یا احساسات خود را به دست می‌گیرید.

So let's say your friend is really upset  because she broke up with her husband and  

بنابراین فرض کنید دوست شما واقعاً ناراحت است زیرا از شوهرش جدا شده است و

she has not gotten over him and you want  to tell your friend to just get over it.

او از او غلبه نکرده است و شما می خواهید به دوستتان بگویید که از پس آن بربیاید.

But instead you tell your friend,  get it together, get it together.

اما در عوض به دوستتان می‌گویید، آن را جمع کنید، جمع کنید.

You need to take.

باید بگیری

Control of your emotions because your friend  is crying all the time or she's really upset.

احساسات خود را کنترل کنید زیرا دوست شما همیشه گریه می کند یا واقعاً ناراحت است.

She's really Moody, angry, not pleasant to be  around, and you tell your friend you need to  

او واقعاً دمدمی مزاج است، عصبانی است، بودن در اطرافش خوشایند نیست، و به دوستتان می گویید که باید آن را

get it together, which is a little bit of  tough love, but sometimes it's necessary.

جمع کنید، که کمی عشق سخت است، اما گاهی اوقات لازم است.

There are many phrasal verbs with get  through that have different meanings.

افعال عبارتی زیادی با get  وجود دارد که معانی مختلفی دارند.

When you get through something, it means you  endure or deal with a difficult situation.

وقتی از چیزی عبور می کنید، به این معنی است که یک موقعیت دشوار را تحمل می کنید یا با آن کنار می آیید.

It was really difficult for me to get  through my father's death, so my father died.

برای من واقعاً سخت بود که از مرگ پدرم عبور کنم، بنابراین پدرم فوت کرد.

Obviously that's a difficult situation.

بدیهی است که شرایط سختی است.

Hopefully you don't say get over it  because that would be very insensitive.

امیدواریم که نگویید از آن عبور کنید زیرا این خیلی غیر حساس خواهد بود.

But I had a hard.

اما سختی داشتم

Time getting through my father's death.

زمان گذر از مرگ پدرم

So you can use this in a personal situation.

بنابراین می توانید از این در یک موقعیت شخصی استفاده کنید.

You can use it in a work situation as well.

می توانید از آن در موقعیت کاری نیز استفاده کنید.

I don't get along with my boss, so I have  a hard time getting through our meetings.

من با رئیسم هماهنگ نیستم، بنابراین برای گذراندن جلساتمان مشکل دارم.

I have a hard time dealing with our meetings  because I don't get along with my boss.

من برای رسیدگی به جلساتمان مشکل دارم، زیرا با رئیسم هماهنگ نیستم.

When you get through something, it  can also mean that you successfully  

وقتی از کاری عبور می‌کنید، می‌تواند به این معنی باشد که

finish something that was very  difficult or time consuming.

کاری را با موفقیت به پایان می‌رسانید که بسیار سخت یا زمان‌بر بود.

I finally got through the report.

بالاخره گزارش را به دست آوردم.

So you finished it, but it  took you a really long time?

بنابراین شما آن را تمام کردید، اما واقعاً زمان زیادی از شما گرفت؟

It was difficult.

سخت بود.

When you get through.

وقتی از راه رسیدی

To someone,  

برای شخصی،   به

it means that you successfully contact them after  numerous attempts of trying to contact them.

این معنی است که پس از تلاش‌های متعدد برای تماس با او، با موفقیت با او تماس می‌گیرید.

So let's say I needed to get back to John.

پس فرض کنید باید به جان برگردم.

I needed to respond to John.

من باید به جان پاسخ می دادم.

But every time I called John, I got his voicemail.

اما هر بار که با جان تماس گرفتم، پیام صوتی او را دریافت کردم.

I could say I'm having a hard  time getting through to John.

می‌توانم بگویم برای رسیدن به جان برایم سخت است.

So I can't get back to John  because I can't get through to him.

بنابراین نمی‌توانم به جان برگردم، زیرا نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم.

But we also use to get through  to someone when you're able to  

اما زمانی که بتوانید

communicate something to someone in  a way that they they understand it.

چیزی را به‌گونه‌ای که او آن را می‌فهمد به دیگران منتقل کنید، از آن برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده می‌کنیم.

So I told my friend that she shouldn't quit her  

بنابراین به دوستم گفتم که او نباید

job and I explained all the reasons  why and I finally got through to her.

شغلش را رها کند و همه دلایل را توضیح دادم و در نهایت به او رسیدم.

So I finally made her understand  why she shouldn't quit her job.

بنابراین بالاخره به او فهماندم که چرا نباید کارش را رها کند.

Your head is probably.

سر شما احتمالا در حال

Spinning right now with.

چرخش با.

All of these.

همه اینها.

Phrasal verbs with GET.

افعال عبارتی با GET.

But all you need is some practice,  practice, practice and repetition.

اما تنها چیزی که نیاز دارید تمرین، تمرین، تمرین و تکرار است.

So let's do that right now  with a quiz so you have a.

پس بیایید این کار را همین الان با یک مسابقه امتحانی انجام دهیم تا شما یک مسابقه داشته باشید.

To review and practice these, get phrasal verbs.

برای بررسی و تمرین این موارد، افعال عبارتی را دریافت کنید.

Now let's keep going.

حالا بیایید ادامه دهیم.

And you're going to add the 20 most common  idioms to your vocabulary #1 to break a leg.

و شما می خواهید 20 اصطلاح رایج را به واژگان شماره 1 خود اضافه کنید تا یک پا شکسته شود.

Do you know this one?

آیا این یکی را می شناسید؟

What if I said to you, break a leg?

اگه بهت بگم پاشو بشکن چی؟

Do you know what that means?

میدونی یعنی چی؟

I'm saying good luck.

من میگم موفق باشی

And we generally use this when  someone is about to perform in an exam  

و ما معمولاً زمانی از این استفاده می‌کنیم که کسی می‌خواهد در یک امتحان

or a presentation, a job interview, or within  the theatrical world if you're an actor.

یا یک سخنرانی، یک مصاحبه شغلی یا در دنیای تئاتر اجرا کند، اگر بازیگر هستید.

So I might say you're going to do great on  your presentation, break a leg, good luck.

بنابراین می‌توانم بگویم که در ارائه‌تان عالی عمل خواهید کرد، پایتان را بشکنید، موفق باشید.

And you can simply use those 3 words.

و شما به سادگی می توانید از این 3 کلمه استفاده کنید.

Break a leg, break a leg, break a leg.

پا بشکن، پا بشکن، پا بشکن.

Don't worry about writing these down  because I summarize everything in a  

نگران نوشتن این موارد نباشید، زیرا من همه چیز را در یک

free lesson PDF and you can find the link  in the description #2 To spill the beans.

پی‌دی‌اف درس رایگان خلاصه می‌کنم و می‌توانید پیوند را در توضیحات شماره 2 برای ریختن دانه‌ها پیدا کنید.

Oh, this means to reveal a secret.

اوه، این به معنای فاش کردن یک راز است.

So you tell your friend about this surprise  party you're planning for another friend.

بنابراین به دوستتان درباره این مهمانی سورپرایزی که برای دوست دیگری برنامه ریزی کرده اید، بگویید.

But then she spills the beans.

اما بعد لوبیاها را می ریزد.

She tells that friend, hey, we're  planning you a surprise party.

او به آن دوست می گوید، هی، ما برای شما یک مهمانی سورپرایز برنامه ریزی می کنیم.

You can say I can't believe you spilled  the beans about the surprise party.

می‌توان گفت باورم نمی‌شود که در مورد مهمانی غافلگیرکننده، حبوبات را ریخته‌ای.

So what about you?

پس شما چطور؟

Can I trust you with a secret?

آیا می توانم رازی را به شما اعتماد کنم؟

I'm going to tell you a secret, but first  you have to promise to not spill the beans.

من رازی را به شما می گویم، اما ابتدا باید قول بدهید که لوبیاها را نریزید.

So put in the comments.

پس در نظرات قرار دهید.

I won't spill the beans.

من لوبیاها را نمی ریزم.

I won't spill the beans and  then I'll reveal my secret.

من لوبیاها را نمی ریزم و سپس راز خود را فاش می کنم.

Spill the beans.

لوبیاها را بریزید.

Spill the beans #3 to hit the hay.

لوبیاهای شماره 3 را بریزید تا به یونجه ضربه بزنید.

Well, I'm going to hit the hay.

خوب، من می روم به یونجه.

Do you know what this means?

میدونی این یعنی چی؟

It means I'm going to bed.

یعنی میرم بخوابم

I'm going to sleep.

من میرم بخوابم

So you might tell your family I  have an early meeting tomorrow.

بنابراین ممکن است به خانواده‌تان بگویید فردا یک جلسه زودهنگام دارم.

So I'm going to hit the hay Now.

بنابراین من اکنون می روم به یونجه.

You can also use sack, hit the hay, hit the sack.

شما همچنین می توانید از گونی استفاده کنید، یونجه را بزنید، به گونی بزنید.

They mean exactly the same thing.

منظورشون دقیقا همینه

Let's hit the hay now I'll hit  the hay #4 to bite the bullet.

حالا بیایید یونجه را بزنیم، من به یونجه شماره 4 ضربه می زنم تا گلوله را گاز بگیرم.

This is when you face a  difficult situation with courage.

این زمانی است که با یک موقعیت دشوار با شجاعت روبرو می شوید.

So let's say you made a mistake at work.

بنابراین فرض کنید در محل کار شما اشتباه کرده اید.

That's a difficult situation,  but you're going to face it.

این یک وضعیت دشوار است، اما شما با آن روبرو خواهید شد.

So you're going to walk into your boss's office  and you're going to say I made a mistake.

بنابراین شما وارد دفتر رئیس خود خواهید شد و خواهید گفت که من اشتباه کردم.

So you could tell your Co worker I have to bite  the bullet and tell my boss about the mistake.

بنابراین می‌توانید به همکارتان بگویید من باید گلوله را گاز بگیرم و اشتباه را به رئیسم بگویم.

Bite the bullet.

گلوله را گاز بگیر

Guess it's time to bite the  bullet #5 to hit the jackpot.

حدس بزنید وقت آن است که گلوله شماره 5 را گاز بگیرید تا به جکپات برسید.

I hope this happens to you.

امیدوارم این اتفاق برای شما بیفتد.

This is when you experience a  significant success or gain.

این زمانی است که موفقیت یا دستاورد قابل توجهی را تجربه می کنید.

You could say winning the contract felt  like hitting the jackpot for our company.

می‌توان گفت که برنده شدن در قرارداد، مانند به دست آوردن جک‌پات برای شرکت ما بود.

So maybe the contract was for a very large amount  or it was with a really prestigious client.

بنابراین شاید قرارداد مبلغ بسیار زیادی بوده یا با یک مشتری واقعا معتبر بوده است.

So it was a big success, a significant success.

بنابراین یک موفقیت بزرگ بود، یک موفقیت قابل توجه.

We hit the jackpot.

ما به جک پات رسیدیم.

Number six, to catch someone's eye.

شماره شش، برای جلب نظر کسی.

This means to attract someone's  attention or simply be noticed.

این به این معنی است که توجه کسی را جلب کنید یا به سادگی مورد توجه قرار بگیرید.

Her impressive presentation caught the  CEO's eye, so nobody is that possessive.

ارائه چشمگیر او نظر مدیر عامل را به خود جلب کرد، بنابراین هیچ کس آنقدر مالکیت ندارد.

Catch someone's eye, the  CEO's eye, so it's possessive.

چشم یک نفر را بگیرید، چشم مدیر عامل، بنابراین مالکیت دارد.

How about this one?

این یکی چطور؟

His resume caught the hiring manager's eye.

رزومه او نظر مدیر استخدام را جلب کرد.

So notice the possessive is  after the S because there's  

بنابراین توجه کنید که دارایی بعد از S است زیرا

more than one hiring manager, the hiring managers.

بیش از یک مدیر استخدام وجود دارد، مدیران استخدام.

It's plural.

جمع است.

So you add the possessive after for a  plural, so it belongs to the hiring managers.

بنابراین، پس از آن را برای یک جمع اضافه می‌کنید، بنابراین به مدیران استخدام تعلق دارد.

But notice I is always singular.

اما توجه کنید I همیشه مفرد است.

We don't add the S to I Pick  whatever catches your eye.

هر چیزی که توجه شما را جلب کند، S را به I Pick اضافه نمی‌کنیم. آیا از

Are you enjoying this lesson?

این درس لذت می برید؟

If you are, then I want to tell you  about the Finally Fluent Academy.

اگر هستید، پس می‌خواهم درباره آکادمی Finnally Fluent به شما بگویم.

This is my premium training program where  we study native English speakers from TV,  

این برنامه آموزشی ممتاز من است که در آن به زبان انگلیسی زبان مادری از تلویزیون،

the movies, YouTube, and the news.

فیلم‌ها، YouTube و اخبار مطالعه می‌کنیم.

So you can improve your listening  skills of fast English, expand your  

بنابراین می‌توانید مهارت‌های شنیداری خود را در زبان انگلیسی سریع بهبود بخشید،

vocabulary with natural expressions,  and learn advanced grammar easily.

دایره لغات خود را با عبارات طبیعی گسترش دهید، و گرامر پیشرفته را به راحتی یاد بگیرید.

Plus, you'll have me as your personal coach.

به علاوه، شما مرا به عنوان مربی شخصی خود خواهید داشت.

You can look in the.

می توانید در

Description for the link to learn more,  

توضیحاتی برای پیوند برای کسب اطلاعات بیشتر،

or you can go to my website and  click on Finally Fluent Academy.

یا می‌توانید به وب‌سایت من بروید و روی آکادمی Fluent Fluent کلیک کنید.

Now let's continue with our lesson  #8 to hit the nail on the head.

حالا بیایید به درس 8 برای ضربه زدن به سر ادامه دهیم.

This is when you describe precisely exactly  what is causing a problem or situation.

این زمانی است که دقیقاً توضیح می‌دهید که چه چیزی باعث ایجاد مشکل یا موقعیت شده است.

Hit the nail on the head to give you a compliment.

میخ را به سر بزن تا تعارف کند.

I could say you really hit the nail  on the head with your analysis,  

می‌توانم بگویم شما واقعاً با تحلیل‌تان ضربه‌ای به سرتان زدید،

but I could reverse that and say your analysis  of the situation really hit the nail on the head.

اما می‌توانم آن را برعکس کنم و بگویم تحلیل شما از وضعیت واقعاً به سرتان ضربه زد.

Both of them are correct  and have the same meaning.

هر دوی آنها صحیح هستند و معنی یکسانی دارند.

You hit the nail on the head #9 to burn bridges.

شما میخ را به سر شماره 9 می زنید تا پل ها را بسوزانید.

You don't want to do this.

شما نمی خواهید این کار را انجام دهید.

This is when you damage relationships  or you close off opportunities.

این زمانی است که به روابط آسیب می‌زنید یا فرصت‌ها را از بین می‌برید.

And most people do this when  they end a relationship.

و اکثر مردم این کار را زمانی انجام می‌دهند که به یک رابطه پایان می‌دهند.

In a business context, this  would be when you quit,  

در یک زمینه کسب و کار، زمانی که کار را ترک می‌کنید،

when you end your professional  relationship with the company.

زمانی است که به رابطه حرفه‌ای خود با شرکت پایان می‌دهید.

But you should never burn bridges when you quit,  

اما هرگز نباید هنگام استعفا، پل ها را بسوزانید،

because if you damage that relationship  by quitting in a outrageous way,  

زیرا اگر با ترک کردن به روشی ظالمانه،

in a unprofessional way, well, then you  can't use that employer as a reference.

به روشی غیرحرفه ای، به آن رابطه آسیب بزنید، خب، نمی توانید از آن کارفرما به عنوان مرجع استفاده کنید.

And you never know when you might need  that employer again in the future,  

و هرگز نمی دانید چه زمانی ممکن است دوباره به آن کارفرما در آینده نیاز داشته باشید،

or when you might even work for  that employer again in the future.

یا حتی چه زمانی ممکن است دوباره برای آن کارفرما در آینده کار کنید.

So you don't want to burn bridges.

بنابراین شما نمی خواهید پل ها را بسوزانید.

Burned all my bridges and burn that bridge.

تمام پل های من را سوزاند و آن پل را بسوزاند.

No #10 to jump on the bandwagon.

شماره 10 برای پرش در گاری باند.

This is a fun one.

این یک سرگرمی است.

This is when you adopt A  popular activity or trend.

این زمانی است که یک فعالیت یا گرایش محبوب را اتخاذ می‌کنید.

In the YouTube world.

در دنیای یوتیوب.

A popular trend is YouTube Shorts.

یک گرایش محبوب، شورت های یوتیوب است.

Now, after a year of not making YouTube  Shorts, I decided to jump on the bandwagon.

اکنون، پس از یک سال عدم ساختن شورت‌های YouTube، تصمیم گرفتم از این کار استفاده کنم.

I decided to make YouTube Shorts because  they're popular and they're trendy.

تصمیم گرفتم شلوارک YouTube بسازم زیرا محبوب هستند و مد روز هستند.

Every studio is jumping on the bandwagon.

هر استودیو در حال پریدن است.

I wish I had bit the bullet.

کاش گلوله را گاز می گرفتم

Remember this one bit?

این یکی را کمی به خاطر دارید؟

That is the past.

آن گذشته است.

This is the past.

این گذشته است.

Perfect.

کامل.

I wish I had bit the bullet  sooner #11 to be in the same boat.

کاش گلوله را زودتر گاز می گرفتم شماره 11 تا در همان قایق باشم.

One of the most common idioms.

یکی از رایج ترین اصطلاحات.

This is when you face the same  challenges or are in a similar situation.

این زمانی است که شما با چالش‌های یکسانی مواجه می‌شوید یا در موقعیتی مشابه هستید.

The same boat.

همون قایق

Julio is nervous about public speaking.

خولیو از سخنرانی در جمع عصبی است.

Kezia is nervous about public speaking.

کزیا از سخنرانی در جمع عصبی است.

They're in the same boat when  it comes to public speaking.

وقتی صحبت از سخنرانی عمومی به میان می‌آید، آن‌ها در یک قایق هستند .

We're in the same boat.

ما در یک قایق هستیم به

Looks like we're in the same boat.

نظر می رسد ما در یک قایق هستیم.

***** and span.

***** و دهانه.

I love this one.

This means neat, tidy, and clean.

من این یکی را دوست دارم.

این یعنی مرتب، مرتب و تمیز.

I always keep my office ***** and span.

من همیشه دفتر خود را ***** نگه می دارم و دهانه می کنم.

How about your office?

دفتر شما چطور؟

You can use this for anything, an  entire room or maybe even just a desk.

می‌توانید از این برای هر چیزی استفاده کنید، کل اتاق یا شاید حتی فقط برای یک میز.

She always keeps her desk ***** and span.

او همیشه میز و دهانه خود را نگه می دارد.

***** and span.

***** و دهانه.

I want them ***** and span  #13 to cost an arm and a leg.

من می خواهم آنها ***** و دهانه 13 شماره یک دست و یک پا را داشته باشند.

This means to be very expensive.

این به این معنی است که بسیار گران است. پس

So there's a problem with your car.

ماشینت مشکل داره

You could say getting my car repaired  is going to cost an arm and a leg.

می توانید بگویید تعمیر ماشین من یک دست و یک پا هزینه دارد.

It's going to be very expensive.

قرار است خیلی گران تمام شود.

Air conditioners cost an arm and a leg.

قیمت کولرگازی یک دست و یک پا است.

And it won't cost you an arm and a leg.

و برای شما یک دست و یک پا هزینه نخواهد داشت.

You could also say cost a pretty penny,  

همچنین می‌توانید بگویید یک پنی زیبا هزینه کنید،

which is our next idiom #14 and it means  exactly the same thing, very expensive.

که اصطلاح بعدی ما شماره 14 است و دقیقاً به همان معنی است، بسیار گران است.

So the same example as before, but now  you can say getting my car repaired is  

بنابراین همان مثال قبلی، اما اکنون می‌توانید بگویید تعمیر ماشین من

going to cost a pretty penny.

یک پنی بسیار هزینه دارد.

You can use either one.

می توانید از هر کدام استفاده کنید.

Because it cost a pretty penny.

زیرا هزینه آن یک پنی است.

Cost me a pretty penny today.

امروز یک پنی برایم هزینه کرد. در

How about #15 dirt cheap?

مورد کثیفی شماره 15 چطور؟

Dirt cheap.

خاک ارزان.

This means very cheap, very inexpensive.

این به معنای بسیار ارزان، بسیار ارزان است.

So let's say I see my best friend  with this new designer handbag.

بنابراین فرض کنید بهترین دوستم را با این کیف دستی طراح جدید می بینم.

I can say, wow, that Gucci handbag must have cost  an arm and a leg or must have cost a pretty penny.

می‌توانم بگویم، وای، کیف دستی گوچی باید یک دست و یک پا قیمت داشته باشد یا باید یک پنی زیبا قیمت داشته باشد.

But then she can say, actually it was dirt cheap.

اما پس از آن او می تواند بگوید، در واقع آن خاک ارزان بود.

So I could say really how?

بنابراین می توانم بگویم واقعا چگونه؟

And that's our next idiom #16A knockoff.

و این اصطلاح بعدی ما #16A knockoff است.

Do you know what a knockoff is?

آیا می دانید ضربه زدن چیست؟

This is a copy or imitation of a product.

این یک کپی یا تقلید از یک محصول است.

So my friend does not have a real Gucci handbag.

بنابراین دوست من یک کیف دستی گوچی واقعی ندارد.

It's a knockoff.

این یک ضربه است.

So when you buy a Rolex, make  sure it's not a knockoff,  

بنابراین، وقتی رولکس می‌خرید، مطمئن شوید که ضربه‌ای نیست، بلکه

it's just a cheap knockoff #17 to hit the road.

فقط یک ضربه‌ای ارزان‌قیمت شماره 17 است که وارد جاده شوید.

I love this one, I use it a lot.

من این یکی را دوست دارم، خیلی از آن استفاده می کنم.

This is when you begin a  journey or simply leave a place.

این زمانی است که یک سفر را شروع می‌کنید یا به سادگی مکانی را ترک می‌کنید.

So to begin a journey, you can say I'm packed,  let's hit the road, let's begin our journey.

بنابراین برای شروع یک سفر، می‌توانید بگویید من جمع و جور هستم، بیایید به جاده بزنیم، بیایید سفرمان را شروع کنیم.

Or you could say, oh it's  getting late, let's hit the road.

یا می‌توانید بگویید، اوه، دارد دیر می‌شود، بیایید به جاده برویم.

Yes, hit the road.

بله، به جاده بروید.

Let's hit the road.

بیا به جاده بزنیم

#18 to break a sweat this is when you  exert physical effort so at the gym,  

شماره 18 عرق کردن، زمانی است که شما تلاش بدنی انجام می دهید، بنابراین در باشگاه،

if you run really fast, you're going to break  a sweat, which means you begin sweating to  

اگر خیلی سریع بدوید، عرق خواهید کرد، به این معنی که شروع به عرق کردن می کنید تا

break a sweat but it could also be when  you work really hard, you could break a.

عرق کنید، اما ممکن است زمانی که کار می کنید نیز عرق کنید. واقعا سخت است، شما می توانید یک را بشکنید.

Sweat.

But we also use this in the negative.

عرق.

اما ما از این به صورت منفی نیز استفاده می کنیم.

Oh, this lesson was too easy, Jennifer.

اوه، این درس خیلی راحت بود، جنیفر.

I didn't even break a sweat.

حتی عرق نکردم

Well, I'll have to make the next one  harder for you #19 to be under the weather.

خوب، من باید شماره 19 بعدی را برای شما سخت تر کنم که زیر آب و هوا باشید.

A mosque.

یک مسجد

No idiom.

بدون اصطلاح

This simply means to be or feel sick.

این به سادگی به معنای بیمار بودن یا احساس بیماری است.

So you might send a message to your team  and say, I'm going to work from home today.

بنابراین ممکن است پیامی به تیم خود بفرستید و بگویید، من امروز از خانه می روم سر کار.

I'm a little under the weather, and  I don't want to get anyone sick.

من کمی زیر آب و هوا هستم و نمی‌خواهم کسی را مریض کنم.

Well, they're under the weather.

خوب، آنها زیر آب و هوا هستند.

And finally #20 to call it a day.

و در نهایت شماره 20 به آن روز می گویند.

This is when you decide to  stop working on something.

این زمانی است که تصمیم می‌گیرید روی چیزی کار نکنید.

Well, this is the 20th idiom.

خوب، این اصطلاح بیستم است.

So let's call it a day.

پس بیایید آن را یک روز بنامیم.

I'm going to stop working on this video.

من کار روی این ویدیو را متوقف می کنم.

I'm going to end the video,  and you can stop as well.

من ویدیو را پایان می‌دهم، و شما نیز می‌توانید متوقف شوید.

Well, in just a few minutes.

خوب، فقط در چند دقیقه.

Now notice the expression uses day.

اکنون به عبارت استفاده از روز توجه کنید.

Let's call it a day.

بیایید آن را یک روز بنامیم.

If it were 8:00 at night, you could say,  well, it's eight, so let's call it a day.

اگر ساعت 8 شب بود، می‌توانید بگویید، خوب، ساعت هشت است، پس بیایید آن را یک روز بنامیم.

Or let's call it a night.

یا اسمش را بگذاریم شب.

So at night you can choose to use  night, but you can also still use day.

بنابراین در شب می‌توانید استفاده از شب را انتخاب کنید، اما همچنان می‌توانید از روز نیز استفاده کنید.

So you can just use day for all situations.

بنابراین می توانید از روز برای همه موقعیت ها استفاده کنید.

Call it a day.

اسمش را بگذار یک روز.

Going to call it a day.

رفتن به آن را یک روز.

Now let's focus on travel phrases  and you will learn 50 plus travel  

اکنون بیایید روی عبارات سفر تمرکز کنیم و 50 عبارات مسافرتی به علاوه   را یاد خواهید گرفت

phrases that you can use in your daily life.

که می توانید در زندگی روزمره خود از آنها استفاده کنید.

So your banks are packed and you're  ready to visit North America.

بنابراین، بانک‌هایتان مملو از جمعیت است و آماده بازدید از آمریکای شمالی هستید.

Let's talk about all the phrases that  you need, starting with greetings.

بیایید در مورد همه عباراتی که به آنها نیاز دارید صحبت کنیم، با سلام شروع کنیم.

Now, as a tourist, you're going to be using  these greetings when you go to stores,  

اکنون، به‌عنوان یک گردشگر، وقتی به فروشگاه‌ها،

restaurants, or interact with service  providers, like when you rent a car.

رستوران‌ها می‌روید یا با ارائه‌دهندگان خدمات تعامل می‌کنید ، مانند زمانی که ماشین کرایه می‌کنید، از این تبریک‌ها استفاده خواهید کرد.

Or book a tour.

یا یک تور رزرو کنید.

You can simply say hello because  for more impersonal interactions  

می‌توانید به سادگی سلام کنید زیرا برای تعاملات غیرشخصی‌تر

when you don't know the person  socially, we just say hello.

وقتی فرد را از نظر اجتماعی نمی‌شناسید، فقط سلام می‌کنیم.

That's the standard greeting in these situations.

سلام استاندارد در این مواقع همین است.

You could also say hi there.

شما همچنین می توانید سلام کنید.

So add there, hi there, hi there.

بنابراین اضافه کنید وجود دارد، سلام وجود دارد، سلام وجود دارد.

When you go into a restaurant, a store, hi there.

وقتی وارد یک رستوران، یک فروشگاه می شوید، سلام.

Of course you wouldn't wave.

البته شما دست تکان نمی دهید.

I'm just doing that.

من فقط همین کار را می کنم.

I guess you could hi there, hello.

من حدس می زنم که می توانید سلام کنید، سلام.

Now times specific, you could say good  morning, good afternoon or good evening.

اکنون زمانی خاص، می‌توانید بگویید صبح بخیر، بعد از ظهر بخیر یا عصر بخیر.

Don't say good night because  that's what we use before you go.

شب بخیر نگویید زیرا این چیزی است که ما قبل از رفتن شما از آن استفاده می کنیم.

To.

به

Sleep so after 4:00 to 6:00  PM you can say good evening.

بخوابید تا بعد از ساعت 4:00 تا 6:00 بتوانید عصر بخیر بگویید.

Now only for morning.

الان فقط برای صبح

Native speakers, we drop the good and we just  say morning, morning, but we don't say afternoon.

سخنرانان بومی، خوب را رها می کنیم و فقط می گوییم صبح، صبح، اما نمی گوییم بعدازظهر.

You always say good afternoon, good evening,  but you can simply say morning, morning.

شما همیشه می گویید عصر بخیر، عصر بخیر، اما می توانید به سادگی بگویید صبح، صبح.

Now after your greeting, you can  state your reason for your visit.

اکنون پس از احوالپرسی، می‌توانید دلیل بازدید خود را بیان کنید.

So if you're at a restaurant,  you can say hi there.

بنابراین، اگر در رستوران هستید، می‌توانید سلام کنید.

We have a reservation under forest.

ما یک رزرو زیر جنگل داریم.

Usually the reservations are made  under your last name for 7:00 PM.

معمولاً برای ساعت 19:00 با نام خانوادگی شما رزرو می شود.

You could include the time, but you don't need  to because the reservation will have the time.

می‌توانید زمان را درج کنید، اما نیازی به آن ندارید زیرا رزرو زمان خواهد داشت.

Or you could approach a  booth and say good morning.

یا می‌توانید به یک غرفه نزدیک شوید و صبح بخیر بگویید.

Could you please tell me when the  next ferry to Staten Island comes?

لطفاً به من بگویید کشتی بعدی به استاتن آیلند کی می آید؟

Notice how I use could please.

توجه کنید که چگونه می توانم استفاده کنم لطفا.

That's to sound more polite.

این به نظر مودبانه تر است.

Now don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

اکنون نگران یادداشت برداری نباشید زیرا همه چیز را در یک درس رایگان PDF خلاصه می کنم.

You can look in the description for the link.

برای یافتن لینک می توانید در توضیحات نگاه کنید.

How about this one?

این یکی چطور؟

Excuse me, do you carry sunscreen?

ببخشید ضد آفتاب حمل میکنی؟

Do you carry?

حمل می کنی؟ از

You're asking the store if they  have Do you carry sunscreen?

فروشگاه می‌پرسید که آیا کرم ضد آفتاب حمل می‌کنید؟

Now notice excuse me.

حالا توجه کنید ببخشید

This isn't necessarily a greeting, but it's  what we use to get someone's attention.

این لزوماً یک تبریک نیست، اما آن چیزی است که ما برای جلب توجه دیگران از آن استفاده می کنیم.

So if the store person is stocking  a shelf, you can say excuse me,  

بنابراین، اگر فروشنده قفسه‌ای جوراب‌های ساق بلند می‌کند، می‌توانید بگویید ببخشید،

and then they will stop what  they're doing and look at you.

و سپس از کاری که انجام می‌دهند دست می‌کشند و به شما نگاه می‌کنند.

So it's used to get attention.

بنابراین برای جلب توجه استفاده می شود.

Now, technically you can say pardon me, pardon me.

حالا از نظر فنی می توانید بگویید مرا ببخش، ببخش.

Do you carry sunscreen?

آیا ضد آفتاب حمل می کنید؟

But pardon me isn't very common  in North America in this context.

اما ببخشید در این زمینه در آمریکای شمالی خیلی رایج نیست.

In North America, we use pardon me  if we don't understand something.

در آمریکای شمالی، اگر چیزی را متوجه نشدیم، از «ببخشید» استفاده می‌کنیم.

So if someone's talking to me and maybe  there's a lot of background noise,  

بنابراین، اگر کسی با من صحبت می‌کند و شاید صدای پس‌زمینه زیادی وجود داشته باشد،

I might say pardon me to ask  them to repeat themselves.

ممکن است بگویم ببخشید تا از او بخواهم حرف‌های خود را تکرار کند.

But we don't really use it  to get someone's attention.

اما ما واقعاً از آن برای جلب توجه کسی استفاده نمی‌کنیم.

So just use excuse me to get someone's attention.

پس فقط از من معذرت خواهی کن تا توجه کسی را جلب کنم.

Now let's review all the phrases you need if  you don't understand someone or if you don't  

حالا بیایید همه عباراتی را که نیاز دارید مرور کنیم، اگر کسی را نمی‌فهمید یا

hear them because there's a lot of background  noise or maybe they just spoke very quietly.

او را نمی‌شنوید زیرا صدای پس‌زمینه زیادی وجود دارد یا شاید خیلی آرام صحبت کرده است.

Like I said, pardon me, pardon me.

همانطور که گفتم مرا ببخش، مرا ببخش.

Now you can also say excuse me, but  it's more in a questioning tone.

اکنون می‌توانید ببخشید، اما بیشتر با لحن پرسشگر است.

Excuse me, sorry, I didn't catch that.

ببخشید ببخشید متوجه نشدم

Now you can always say sorry,  English isn't my first language.

اکنون همیشه می‌توانید بگویید متأسفم، انگلیسی زبان اول من نیست.

So you're giving them the information  they need to know so they can adjust.

بنابراین شما اطلاعاتی را به آنها می‌دهید که باید بدانند تا بتوانند خود را تنظیم کنند.

Because if you tell a native speaker, oh  sorry English isn't my first language, they'll  

زیرا اگر به یک زبان مادری بگویید، متأسفم، انگلیسی زبان اول من نیست، آنها

naturally just try to speak slower or louder  or in a different way to help you understand.

به طور طبیعی سعی می‌کنند آهسته‌تر یا بلندتر صحبت کنند یا به روشی متفاوت صحبت کنند تا به شما کمک کند بفهمید.

And don't be afraid to say, can  you repeat that slower please.

و از گفتن نترسید، لطفاً می‌توانید آن را آهسته‌تر تکرار کنید.

The person will not be offended  or upset if you say that.

اگر شما این را بگویید، فرد آزرده یا ناراحت نخواهد شد. پس از

So don't be afraid to use it.

استفاده از آن نترسید.

Or you can say sorry, I'm not  sure what means that means.

یا می‌توانید بگویید متأسفم، من مطمئن نیستم به چه معناست.

Or if you know the specific word you can  say I'm not sure what a transfer means.

یا اگر کلمه خاصی را می‌دانید، می‌توانید بگویید مطمئن نیستم انتقال به چه معناست.

Can you explain it a different way?

میشه یه جور دیگه توضیح بدی؟

Can you give me more information?

میشه اطلاعات بیشتری به من بدید؟

Can you help me understand?

میشه کمکم کنی بفهمم؟

Or simply you can say sorry I don't understand,  English isn't my first language and they will  

یا به سادگی می‌توانید بگویید متأسفم من نمی‌فهمم، انگلیسی زبان اول من نیست و آنها

naturally know they need to speak slower,  louder or explain it a different way.

طبیعتاً می‌دانند که باید آهسته‌تر، بلندتر صحبت کنند یا آن را به روش دیگری توضیح دهند.

Can you repeat that please?

میشه تکرارش کنید لطفا؟

I'm sorry I didn't catch.

متاسفم که نگرفتم

That as a tourist, you're going  to be spending money at stores.

اینکه به عنوان یک گردشگر، در فروشگاه‌ها پول خرج می‌کنید.

So let's talk about the phrases you need when you  

پس بیایید در مورد عباراتی صحبت کنیم که هنگام

go into a store or when you take  all of your items to check out.

رفتن به فروشگاه یا وقتی همه اقلام خود را برای بررسی می‌برید به آن نیاز دارید.

When you're ready to pay, you can just say  hi there or any of the other greetings.

وقتی آماده پرداخت هستید، می‌توانید فقط سلام یا هر یک از سلام‌های دیگر را بگویید.

Now previously the stores would ask you cash or  credit, but this isn't common in North America.

اکنون قبلاً فروشگاه‌ها از شما پول نقد یا اعتبار می‌خواستند، اما این امر در آمریکای شمالی رایج نیست.

Today.

امروز

It's assumed you're going  to pay with a credit card,  

فرض بر این است که می‌خواهید با کارت اعتباری پرداخت کنید،

so they generally don't ask  you about the payment method.

بنابراین معمولاً از شما درباره روش پرداخت سؤال نمی‌کنند.

They will probably just point at the  machine and then you can tap your card.

آنها احتمالاً فقط به دستگاه اشاره می‌کنند و سپس می‌توانید روی کارتتان ضربه بزنید.

Cash or credit?

نقدی یا اعتباری؟

Now there are some St.

در حال حاضر برخی از فروشندگان سنت وجود دارد

vendors.

.

A street vendor would be a small shop or  something that isn't a physical store.

یک فروشنده خیابانی یک مغازه کوچک یا چیزی است که یک فروشگاه فیزیکی نیست.

It is possible that they only accept cash,  but this is becoming less and less common.

این امکان وجود دارد که آنها فقط پول نقد می پذیرند، اما این امر کمتر و کمتر رایج می شود.

Basically everywhere you go in North America,  you can pay with your card, even the smallest St.

اساساً هرجا در آمریکای شمالی می‌روید، می‌توانید با کارت خود پرداخت کنید، حتی کوچک‌ترین

vendors because they have a little device  they put on their phones and then their  

فروشندگان سنت، زیرا آنها دستگاه کوچکی دارند که روی تلفن‌های خود قرار می‌دهند و سپس

phone turns into a payment processor  and you just tap your card on the phone.

تلفن آن‌ها به یک پردازشگر پرداخت تبدیل می‌شود و شما فقط روی کارت خود روی تلفن ضربه می‌زنید. .

So even that very small vendors,  you can likely pay with your card,  

بنابراین حتی فروشندگان بسیار کوچک، احتمالاً می‌توانید با کارت خود پرداخت کنید،

but of course bring a little cash with you.

اما البته کمی پول نقد همراه خود داشته باشید.

You can ask how much is this for one item?

می توانید بپرسید این برای یک کالا چقدر است؟ قیمت

How much are these for two or more items?

این دو یا چند مورد چقدر است؟

Now, after you pay, they might ask you,  do you need a bag Now they might say need  

اکنون، پس از پرداخت، ممکن است از شما بپرسند، آیا به کیف نیاز دارید، اکنون ممکن است بگویند به

a bag or simply beg with a rising  intonation to show it's a question.

کیف نیاز دارید یا به سادگی با صدای بلند التماس می‌کنند تا نشان دهند که این یک سؤال است.

Plastic bags are not used at  most stores in North America.

کیسه های پلاستیکی در اکثر فروشگاه ها در آمریکای شمالی استفاده نمی شود.

They are banned for environmental  reasons, So if you need a bag,  

آنها به دلایل زیست محیطی ممنوع هستند، بنابراین اگر به یک کیف نیاز دارید، به

most likely you have to pay for that bag.

احتمال زیاد باید هزینه آن کیف را بپردازید.

Instead of plastic stores use paper bags  and they're probably about $0.15 per bag.

به‌جای فروشگاه‌های پلاستیکی از کیسه‌های کاغذی استفاده کنید که احتمالاً حدود 0.15 دلار برای هر کیسه است.

Or you can get a reusable bag  depending on the quality 1 to $3.00.

یا بسته به کیفیت 1 تا 3.00 دلار می‌توانید یک کیسه قابل استفاده مجدد تهیه کنید.

A lot of smaller stores, convenience stores,  

بسیاری از فروشگاه‌های کوچک‌تر، فروشگاه‌های رفاه،

markets, they still use plastic bags,  but the bigger stores generally don't.

بازارها، هنوز از کیسه‌های پلاستیکی استفاده می‌کنند، اما فروشگاه‌های بزرگ‌تر معمولاً این کار را نمی‌کنند.

But you can always ask them,  can you give me a bag, please?

اما همیشه می‌توانید از آنها بپرسید، لطفاً می‌توانید یک کیف به من بدهید؟

Or I need to buy a bag?

یا باید کیف بخرم؟

Now sometimes I hear students say please,  

اکنون گاهی اوقات می‌شنوم که دانش‌آموزان می‌گویند لطفا،

I need to buy a bag and they put  please at the beginning of a statement.

من باید یک کیف بخرم و آنها لطفاً را در ابتدای بیانیه قرار می‌دهند.

But that is not common in North  America and it sounds a little awkward.

اما این در آمریکای شمالی رایج نیست و کمی ناخوشایند به نظر می رسد.

So put please at the end I  need to buy a bag, please.

پس لطفاً در پایان بگذارید، لطفاً یک کیف بخرم.

Please commonly comes at the  beginning when it's the imperative.

لطفاً معمولاً در ابتدا وقتی ضروری است می آید.

So you're giving an instruction,  Please put the receipt in the bag.

بنابراین شما در حال ارائه دستورالعمل هستید، لطفا رسید را در کیف قرار دهید.

Put the receipt in the bag is  the instruction and you can  

قرار دادن رسید در کیف دستورالعمل است و می‌توانید

add please at the beginning to sound more polite.

در ابتدا آن را اضافه کنید تا مودبانه‌تر به نظر برسید.

You could also add it at the end after you pay.

همچنین می توانید پس از پرداخت آن را در پایان اضافه کنید.

They might say do you need want a receipt?

ممکن است بگویند آیا نیاز به رسید دارید؟

Again to try to be more  environmental and safe paper.

دوباره سعی کنید کاغذ محیطی تر و ایمن تر باشد.

They don't automatically print receipts.

آنها به طور خودکار رسید چاپ نمی کنند.

They might just say need a  receipt, want a receipt or receipt.

ممکن است فقط بگویند رسید نیاز دارید، رسید یا رسید می خواهید.

You can say no, that's OK, no thanks, yes please.

می توانید بگویید نه، اشکالی ندارد، نه ممنون، بله لطفا.

Now right before you pay.

حالا درست قبل از پرداخت.

They might say something really  long that you don't understand.

آنها ممکن است چیزی واقعاً طولانی بگویند که شما متوجه آن نشوید.

They may be asking you for a  donation, which is very common.

ممکن است از شما کمک مالی بخواهند، که بسیار رایج است.

Do you want to donate $1.00  to the Children's Hospital?

آیا می خواهید 1.00 دلار به بیمارستان کودکان اهدا کنید؟

They might ask you if you have a points  or rewards membership with that store.

ممکن است از شما بپرسند که آیا امتیازی دارید یا عضویت در آن فروشگاه را پاداش می‌دهید.

Or they might ask you if you want to sign up for  

یا ممکن است از شما بپرسند که آیا می‌خواهید برای

something like a Walmart MasterCard  or a points card or a membership.

چیزی مانند Walmart MasterCard یا کارت امتیاز یا عضویت ثبت‌نام کنید.

If you don't understand, just say no thanks,  

اگر متوجه نمی‌شوید، فقط بگویید نه متشکرم،

no thanks, because they're probably just  trying to give you something additional.

نه متشکرم، زیرا احتمالاً فقط سعی می‌کنند چیز دیگری به شما بدهند.

Now, if you go into a clothing  store or a larger store,  

اکنون، اگر به یک فروشگاه پوشاک یا یک فروشگاه بزرگ‌تر بروید،

they will greet you and they'll ask you  if you're looking for something specific.

آنها به شما سلام می‌کنند و از شما می‌پرسند که آیا به دنبال چیز خاصی هستید.

You can say I'm just looking, I'm just browsing,  but in North America, looking is more common.

می توانید بگویید من فقط دارم نگاه می کنم، فقط در حال مرور هستم، اما در آمریکای شمالی، نگاه کردن رایج تر است.

I'm just looking.

من فقط دارم نگاه میکنم با

Thanks.

تشکر

Well.

خوب

Thanks, I'm just browsing.

ممنون، من تازه دارم مرور میکنم

Oh, I'm just looking.

اوه من فقط دارم نگاه میکنم

Thanks, or if you are looking  for something specific you can  

ممنون، یا اگر به دنبال چیز خاصی هستید، می‌توانید

say I'm looking for a small backpack.

بگویید من به دنبال یک کوله پشتی کوچک هستم.

Where can I find men's socks?

از کجا می توانم جوراب مردانه پیدا کنم؟

Do you carry sunglasses?

آیا عینک آفتابی حمل می کنید؟

If you're buying clothing you  can ask where can I try this on?

اگر در حال خرید لباس هستید، می‌توانید بپرسید کجا می‌توانم این لباس را امتحان کنم؟

Where are the fitting rooms?

اتاق های تجهیز کجا هستند؟

The changing rooms?

رختکن ها؟

Which is where you try things on.

جایی که شما چیزها را امتحان می کنید.

You can also ask them what's your return policy  to know if the item is returnable or exchangeable.

همچنین می‌توانید از آن‌ها بپرسید که خط‌مشی بازگشت شما چیست تا بدانید کالا قابل برگشت یا تعویض است.

Now let's talk about dining out at restaurants.

حالا بیایید در مورد صرف غذا در رستوران ها صحبت کنیم.

When you go to a restaurant,  you can use your greeting.

وقتی به رستوران می‌روید، می‌توانید از سلام خود استفاده کنید.

Hello, Hi there, good afternoon.

سلام سلام وقتتون بخیر

Table for two please.

میز دو نفره لطفا

Or you can state we have a reservation under and  

یا می‌توانید اعلام کنید که ما یک رزرو زیر و

then your name, generally just  your last name under forest.

سپس نام شما، معمولاً فقط نام خانوادگی شما در زیر جنگل داریم.

Or maybe you want to make a reservation.

یا شاید بخواهید رزرو کنید.

Can we make a reservation and they'll ask you  when or what day, how many people and what time?

آیا می‌توانیم رزرو کنیم و از شما بپرسند کی یا چه روزی، چند نفر و چه ساعتی؟

Table for two please.

میز دو نفره لطفا

Now, if you're staying at the restaurant, you  can ask them do you have any tables outside?

اکنون، اگر در رستوران می‌مانید، می‌توانید از آنها بپرسید که آیا میز بیرونی دارید؟

Do you have any tables on the patio?

آیا میزی در پاسیو دارید؟

So they mean the same thing.

پس منظورشون همینه

The patio or outside is an area that is outside.

پاسیو یا بیرون محوطه ای است که بیرون است.

So you have inside or outside.

بنابراین شما در داخل یا خارج دارید.

Outside is on the patio.

بیرون در پاسیو است.

And if you're inside and you see  this really nice table by the window,  

و اگر داخل هستید و این میز واقعاً زیبا را کنار پنجره می‌بینید،

you can say can we sit by the window, please?

می‌توانید بگویید می‌توانیم کنار پنجره بنشینیم، لطفا؟

Are there any booths available?

آیا غرفه ای موجود است؟

So maybe they're putting you at a table  with chairs, but you want to sit in a booth.

بنابراین شاید آنها شما را روی یک میز با صندلی می نشانند، اما شما می خواهید در یک غرفه بنشینید.

Just ask them are there any booths available?

فقط از آنها بپرسید که آیا غرفه ای موجود است؟

If you have any allergies you can tell your  server I'm allergic to I'm allergic to shellfish.

اگر آلرژی دارید می‌توانید به سرور خود بگویید من به صدف حساسیت دارم.

Or maybe you see an item a stir fry with chicken  and you want to know can you make that vegetarian?

یا شاید شما یک محصول را با مرغ می بینید و می خواهید بدانید که آیا می توانید آن را گیاهخوار کنید؟ آیا

Can you make that vegan?

می توانید آن وگان را درست کنید؟ آیا

Can you make that gluten free to?

می توانید آن را بدون گلوتن درست کنید؟

Order.

سفارش دهید.

Just say.

فقط بگو

All have I'll have the stir  fry with shrimp please.

همه دارند، لطفاً سرخ شده با میگو را میل کنید.

Alternatively, I'd like I'd like  the stir fry with shrimp please,  

متناوباً، من دوست دارم سرخی همزن با میگو را دوست دارم،

but I'll have is way more common now.

اما اکنون بسیار رایج تر است.

You may want to modify your order.

ممکن است بخواهید سفارش خود را تغییر دهید.

I'll have the stir fry with shrimp please.

لطفا سرخ شده با میگو میل کنم.

But no onions.

ولی پیاز نداره

Hold the onions without onions.

پیازها را بدون پیاز نگه دارید.

They all mean the same thing.

همه آنها به یک معنا هستند.

Can you add Pickles?

میشه ترشی هم اضافه کنید

So if you want something  additional, can you add Pickles?

بنابراین اگر چیز دیگری می‌خواهید، می‌توانید ترشی را اضافه کنید؟ آیا

Can you make it extra spicy?

می توانید آن را بیشتر تند درست کنید؟

This is something my husband asks every time.

این چیزی است که شوهرم هر بار می پرسد. آیا

Can you make it extra spicy?

می توانید آن را بیشتر تند درست کنید؟ آیا

Can you put the sauce on the side?

می توانید سس را کنار بگذارید؟

So maybe if they put a sauce over  top, can you put it on the side?

بنابراین، شاید اگر سس را روی آن بریزند، می‌توانید آن را کنار بگذارید؟

Sauce on the side Again, please just know  that modifying your orders is extremely  

لطفاً فقط بدانید که تغییر سفارشات شما

common and accepted in North  America, so don't be shy.

در آمریکای شمالی بسیار رایج و پذیرفته شده است ، بنابراین خجالتی نباشید.

If you want something specific, just ask.

اگر چیز خاصی می خواهید، فقط بپرسید.

They will do it for you.

آنها این کار را برای شما انجام خواهند داد.

And don't forget to ask for water because as  a tourist you need to drink a lot of water.

و درخواست آب را فراموش نکنید زیرا به عنوان یک گردشگر باید مقدار زیادی آب بنوشید.

Can you bring us some water please?

لطفا برای ما آب بیاورید؟

They might ask you sparkling or still bottled.

ممکن است از شما بخواهند که گازدار یا هنوز بطری شده باشد.

Just say tap water.

فقط بگو آب لوله کشی

Tap water is fine.

آب لوله کشی خوبه

Sometimes the restaurants try to  sound more fancy and say house water,  

گاهی اوقات رستوران‌ها سعی می‌کنند صدای تجملی‌تری داشته باشند و بگویند آب خانه،

but it's the water that comes out of the tap  which is drinkable in all of North America.

اما این آبی است که از شیر آب بیرون می‌آید و در تمام آمریکای شمالی قابل نوشیدن است.

So if you don't want to pay for water,  

بنابراین اگر نمی‌خواهید برای آب هزینه کنید،

just say tap water is fine and know  that water is free everywhere you go.

فقط بگویید آب لوله‌کشی خوب است و بدانید که هر جا که می‌روید آب رایگان است.

In North America you can go  into any place and ask for.

در آمریکای شمالی می‌توانید به هر مکانی بروید و درخواست کنید.

Water for.

Free.

آب برای.

رایگان.

You might ask them where are  the bathrooms or restrooms?

ممکن است از آنها بپرسید حمام یا دستشویی کجاست؟

Either word choice is fine.

انتخاب هر دو کلمه خوب است.

Where are the bathrooms?

حمام ها کجا هستند؟

Where are the restrooms?

سرویس های بهداشتی کجا هستند؟

Just don't say where are the toilets because  we don't use that word for restaurants.

فقط نگویید توالت‌ها کجا هستند زیرا ما از این کلمه برای رستوران استفاده نمی‌کنیم.

Now if you had a big meal and you didn't finish  it all, you can say can I have A to go box please?

حالا اگر یک وعده غذایی بزرگ خورده اید و همه آن را تمام نکرده اید، می توانید بگویید آیا می توانم یک جعبه برای رفتن داشته باشم لطفا؟

And they'll bring you a box and you put your  leftovers and then you take it with you.

و یک جعبه برایت می آورند و تو باقی مانده هایت را می گذاری و بعد با خودت می بری. آیا

Can I have A to go box please?

می توانم یک جعبه برای رفتن داشته باشم لطفا؟

Or you can say can you wrap this up?

یا می توانید بگویید می توانید این را جمع بندی کنید؟

So they will take your food, put it in  A to go box and bring it back to you.

بنابراین آنها غذای شما را می‌گیرند، آن را در جعبه A می‌گذارند و برای شما برمی‌گردانند.

Can you wrap this up?

می توانید این را جمع بندی کنید؟

Can you pack this up?

می توانید این را بسته بندی کنید؟

They mean the same thing.

منظورشون همینه

If they try to offer you dessert or coffee and  you don't want it, say just the check please.

اگر می‌خواهند به شما دسر یا قهوه بدهند و شما آن را نمی‌خواهید، لطفاً چک را بگویید.

You can say check or bill.

می توانید بگویید چک یا صورتحساب.

Just the check please.

فقط چک لطفا

Just the bill please.

فقط قبض لطفا

Can you bring me the check or bill please?

لطفا چک یا صورت حساب را برای من بیاورید؟

Or you can simply ask where do I pay?

یا می توانید به سادگی بپرسید از کجا باید پرداخت کنم؟

Just the check please.

فقط چک لطفا

Where do I pay?

کجا پرداخت کنم؟

It's 25.

Dollars right in North  America, tips, gratuity are.

25 است.

دلار در آمریکای شمالی، انعام، انعام است.

Rarely added to the bill.

به ندرت به صورت حساب اضافه می شود.

Automatically, so it's your choice to leave it.

به صورت خودکار، بنابراین این انتخاب شماست که آن را ترک کنید.

When you pay, there'll be  an option on the machine.

وقتی پرداخت می‌کنید، گزینه‌ای روی دستگاه وجود خواهد داشت.

It's not required, but it is  highly expected and a 10 to 20%  

الزامی نیست، اما بسیار مورد انتظار است و

tip depending on the formality of the  restaurant and the level of service.

بسته به رسمی بودن رستوران و سطح خدمات، انعام 10 تا 20 درصد است.

Is.

است.

Expected, but again, it isn't required.

انتظار می رود، اما باز هم لازم نیست.

Now at any restaurant, cafe or store, you can ask  them do you have Wi-Fi or is there Wi-Fi here?

اکنون در هر رستوران، کافه یا فروشگاهی، می‌توانید از آنها بپرسید که آیا Wi-Fi دارید یا اینجا Wi-Fi وجود دارد؟

And if you know there's Wi-Fi because there's a  sign, you can ask them what's the Wi-Fi password.

و اگر می‌دانید که Wi-Fi وجود دارد، زیرا علامتی وجود دارد، می‌توانید از آنها بپرسید که رمز عبور Wi-Fi چیست.

Now, sometimes the Wi-Fi passwords  are just random letters or numbers,  

اکنون، گاهی اوقات گذرواژه‌های Wi-Fi فقط حروف یا اعداد تصادفی هستند،

and maybe you, you didn't hear  it, you couldn't understand it.

و شاید شما آن را نشنیده‌اید ، نمی‌توانید آن را بفهمید.

You can just give them your phone.

شما فقط می توانید گوشی خود را به آنها بدهید.

Can you put it in for me, please?

میشه برام بذاری لطفا؟

Can you write it down, please?

میشه بنویسید لطفا آیا

Can you repeat that slowly, please?

می توانید آن را به آرامی تکرار کنید، لطفا؟

Now, let's talk about getting around.

حالا بیایید در مورد دور زدن صحبت کنیم.

So how you move from one location to another.

بنابراین چگونه از یک مکان به مکان دیگر حرکت می کنید. دیگر

You don't really need to know how to  ask for directions anymore because  

واقعاً نیازی به دانستن نحوه درخواست مسیر ندارید زیرا

your phone has GPS and will  tell you exactly where to go.

تلفن شما دارای GPS است و دقیقاً به شما می گوید کجا بروید.

But let me share some common phrases with you.

اما اجازه دهید چند عبارت رایج را با شما به اشتراک بگذارم.

Excuse me, do you know how to  get to the Empire State Building?

ببخشید، آیا می دانید چگونه به ساختمان امپایر استیت بروید؟

Excuse me, which way is Central Park?

ببخشید سنترال پارک کجاست؟

Excuse me, does this train go to Central Park?

ببخشید این قطار میره پارک مرکزی؟

Excuse me, which train will  take me to Central Park?

ببخشید، کدام قطار مرا به پارک مرکزی می برد؟

And noticed I used excuse me  for all of them because that  

و متوجه شدم که برای همه آنها از بهانه استفاده کردم زیرا این

is the most common standard in North  America to get someone's attention.

رایج ترین استاندارد در آمریکای شمالی برای جلب توجه دیگران است.

You could also say, excuse me,  do you mind taking our photo?

شما همچنین می توانید بگویید، ببخشید، آیا مشکلی دارید که از ما عکس بگیرید؟

Because that is the one thing that people still  ask other people for not directions anymore.

زیرا این همان چیزی است که مردم هنوز از سایرین نمی‌خواهند دیگر مسیر را دریافت کنند.

But excuse me, do you mind?

اما ببخشید، مشکلی ندارید؟ آیا

Do you mind taking with that ING?

با آن ING مشکلی ندارید؟ آیا برای

Do you mind taking our OR photo?

گرفتن عکس OR ما مشکلی ندارید؟

Excuse me, could you please take our picture so  you can say photo or picture interchangeably?

ببخشید، لطفاً می‌توانید عکس ما را بگیرید تا بتوانید به جای هم عکس یا عکس را بگویید؟

And as a final tip, before you pack your bags and  head to North America, just remember that North  

و به عنوان آخرین نکته، قبل از اینکه چمدان‌هایتان را ببندید و به آمریکای شمالی بروید، فقط به یاد داشته باشید که

America is incredibly diverse and we interact  with non-native English speakers every single day.

آمریکای شمالی به‌طور باورنکردنی متنوع است و ما هر روز با غیر انگلیسی‌زبان‌های بومی تعامل داریم.

Every time we leave the house,  

هر بار که از خانه بیرون می‌رویم،

we go to stores, restaurants, our work  environments, our social environments.

به فروشگاه‌ها، رستوران‌ها، محیط‌های کاری و محیط‌های اجتماعی‌مان می‌رویم.

We interact with non-native English speakers.

ما با انگلیسی زبانان غیر بومی تعامل داریم.

N Americans in general are friendly,  open and accepting, so don't feel any  

آمریکایی‌ها به طور کلی دوستانه، باز و پذیرا هستند، بنابراین

bit of nervousness or shyness because you  have an accent or make grammar mistakes.

به دلیل داشتن لهجه یا اشتباهات گرامری، هیچ احساس عصبی یا خجالتی نداشته باشید.

It will not impact your experience  as a tourist, but of course, you  

این روی تجربه شما به‌عنوان یک گردشگر تأثیری نخواهد داشت، اما مطمئناً، باید

do need to be able to communicate in a  way that a native speaker understands,  

بتوانید به‌گونه‌ای ارتباط برقرار کنید که زبان مادری آن را بفهمد،

and all of these phrases  will help you do just that.

و همه این عبارات به شما کمک می‌کنند تا این کار را انجام دهید.

Now let's move on to medical vocabulary and  you'll learn 50 plus medical expressions.

حالا بیایید به واژگان پزشکی برویم و 50 عبارات پزشکی به علاوه را یاد خواهید گرفت.

Let's talk about a patient.

بیایید در مورد یک بیمار صحبت کنیم.

A patient is a person receiving medical care.

بیمار فردی است که مراقبت های پزشکی دریافت می کند.

We will all be patients at some point in our life,  

همه ما در مقطعی از زندگی خود بیمار خواهیم بود،

and I'm sure all of us have already  been patients on numerous occasions now.

و من مطمئن هستم که همه ما قبلاً در موارد متعددی اکنون بیمار بوده ایم.

Right now, I'm not a patient.

در حال حاضر، من بیمار نیستم.

Even though I have a doctor, I'm not a patient  because currently I'm not receiving medical care.

با وجود اینکه پزشک دارم، بیمار نیستم، زیرا در حال حاضر مراقبت های پزشکی دریافت نمی کنم.

This only applies when you're in the  process of receiving medical care.

این فقط زمانی اعمال می‌شود که در مراحل دریافت مراقبت‌های پزشکی هستید.

There are two types of patients.

دو نوع بیمار وجود دارد.

You can be an inpatient, which means you're  admitted to the hospital to receive care.

شما می توانید بستری باشید، به این معنی که برای دریافت مراقبت در بیمارستان بستری می شوید.

If you are an inpatient, you're going to be at  the hospital for a night, a week, or even longer.

اگر بستری هستید، یک شب، یک هفته یا حتی بیشتر در بیمارستان خواهید بود.

You have a hospital room and a hospital bed.

شما یک اتاق بیمارستان و یک تخت بیمارستان دارید.

Many inpatients are in an area  of the hospital called the ICU.

بسیاری از بیماران بستری در منطقه ای از بیمارستان به نام ICU هستند.

This stands for the intensive care unit, the ICU,  

این مخفف واحد مراقبت‌های ویژه، ICU،   است

and this is where inpatients go  to receive a high level of care.

و این جایی است که بیماران بستری برای دریافت سطح بالایی از مراقبت‌ها مراجعه می‌کنند.

You can also be an outpatient which most.

شما همچنین می توانید یک سرپایی باشید که بیشتر.

Of us usually are.

از ما معمولا هستیم.

Which means you receive care without  being admitted to the hospital.

این بدان معناست که بدون بستری شدن در بیمارستان مراقبت دریافت می‌کنید.

You're an outpatient.

تو سرپایی

When you go to the ER,  which is the emergency room,  

وقتی به اورژانس که اورژانس است می‌روید،

you're there to receive care for  a specific treatment or illness.

برای درمان یا بیماری خاص در آنجا هستید.

They treat you and then you.

آنها با شما و سپس شما رفتار می کنند.

Leave.

You don't stay overnight at the hospital.

ترک کنید.

شما یک شب در بیمارستان نمی مانید.

Now let's talk about common medical  professionals you need to know.

اکنون بیایید در مورد متخصصان پزشکی رایجی که باید بشناسید صحبت کنیم.

Of course, you already know  doctor, also known as a physician.

البته، شما قبلاً دکتر را می شناسید که به عنوان یک پزشک نیز شناخته می شود.

In North America, it's more common to simply  say doctor, but it means the same thing.

در آمریکای شمالی، گفتن ساده «دکتر» رایج‌تر است، اما معنی آن یکسان است.

Most of us have a.

اکثر ما یک.

GP.

GP

Which stands for a General practitioner.

که مخفف یک پزشک عمومی است.

This is a Doctor Who treats a wide range of  issues, so you can go to your GP because you  

این دکتری است که طیف گسترده‌ای از مسائل را درمان می‌کند، بنابراین می‌توانید به پزشک عمومی مراجعه کنید زیرا

have a pain in your back or because you have  a cold or a throat infection or an eye issue,  

دردی در کمر دارید یا به دلیل سرماخوردگی یا عفونت گلو یا مشکل چشم،

a wide range of issues, you can go to your GP.

طیف وسیعی از مشکلات، می‌توانید به پزشک عمومی خود بروید

A surgeon is of course a  Doctor Who performs surgery.

جراح البته یک پزشک است که عمل جراحی را انجام می دهد.

There are also many specialists and this is a  Doctor Who focuses on one specific medical area.

همچنین متخصصان زیادی وجود دارند و این یک پزشک است که روی یک حوزه پزشکی خاص تمرکز دارد.

A cardiologist focuses on your heart,  

یک متخصص قلب بر روی قلب شما تمرکز می کند،

a dermatologist focuses on your skin,  a pediatrician focuses on children.

یک متخصص پوست روی پوست شما تمرکز می کند، یک متخصص اطفال روی کودکان تمرکز می کند.

And in North America, whenever you  go to a pediatrician, at the end,  

و در آمریکای شمالی، هر وقت به پزشک اطفال مراجعه می‌کنید، در پایان،

they always give you a sucker because kids are  always scared of going to the pediatrician,  

همیشه به شما یک مکنده می‌دهند، زیرا بچه‌ها همیشه از رفتن به پزشک اطفال می‌ترسند،

which is a doctor for children, children.

که یک پزشک برای کودکان، کودکان است.

So they treat you with a sucker or a small treat.

بنابراین با یک مکنده یا یک خوراکی کوچک با شما رفتار می کنند.

After an optometrist focuses on  your eyes, if you wear glasses,  

بعد از اینکه اپتومتریست روی چشمان شما تمرکز کرد، اگر از عینک استفاده می‌کنید،

you frequently go to your optometrist.

مرتباً به اپتومتریست خود مراجعه می‌کنید.

A dentist of course focuses on oral  health and your teeth and OBGYN.

البته دندانپزشک روی سلامت دهان و دندان‌ها و OBGYN تمرکز می‌کند.

I have no idea what this stands for.

من نمی دانم این به چه معناست.

I know it's a very long word  but everyone just says OBGYN.

می دانم که این کلمه بسیار طولانی است، اما همه فقط می گویند OBGYN.

An OBGYN is a doctor specifically for women when  you're pregnant or to discuss reproductive issues.

OBGYN یک پزشک است که مخصوصاً برای زنانی که باردار هستید یا در مورد مسائل مربوط به تولید مثل صحبت می کنند.

An anesthesiologist.

یک متخصص بیهوشی

Don't let this spelling confuse you.

اجازه ندهید این املا شما را گیج کند.

Native speakers have difficult with the  pronunciation of this anesthesiologist.

زبان مادری در تلفظ این متخصص بیهوشی مشکل دارد.

Anesthesiologist.

متخصص بیهوشی.

An anesthesiologist administers anesthesia, which  is what makes you go unconscious before surgery.

یک متخصص بیهوشی بیهوشی را انجام می دهد، که باعث می شود قبل از جراحی بیهوش شوید.

They also monitor you during surgery.

آنها همچنین شما را در طول جراحی تحت نظر دارند.

A radiologist does the  X-rays, CT scans, and MRI's.

رادیولوژیست اشعه ایکس، سی تی اسکن و ام آر آی را انجام می دهد.

A psychiatrist focuses on your  mind and mental disorders.

یک روانپزشک روی ذهن و اختلالات روانی شما تمرکز می کند.

Fun fact, both of my neighbors are doctors.

جالب است، هر دو همسایه من پزشک هستند.

One is a GP and the other is a psychiatrist.

یکی پزشک عمومی و دیگری روانپزشک.

So if I need any help both  physically and mentally, I'm covered.

بنابراین اگر از نظر جسمی و روحی به کمکی نیاز داشته باشم، تحت پوشش هستم.

And an ENT stands for ear, nose and throat.

و گوش و حلق مخفف گوش، بینی و گلو است.

So that doctor, an ENT, focuses on those  three things, ear, nose and throat.

بنابراین آن پزشک، گوش و حلق و بینی، روی آن سه چیز تمرکز می کند، گوش، بینی و گلو.

There are more specialists,  but these are the most common.

متخصصان بیشتری وجود دارد، اما اینها رایج ترین هستند.

Of course, nurses are just  as important as doctors.

البته، پرستاران به اندازه پزشکان مهم هستند.

You can be a registered nurse and RN.

شما می توانید یک پرستار ثبت نام شده و RN باشید.

This means you have a nursing degree and you have  

این به این معنی است که شما مدرک پرستاری دارید و

a license in the specific  area where you or a nurse.

در منطقه خاصی که در آن شما یا یک پرستار هستید، مجوز دارید.

You can also be a nurse practitioner, an  NP, which means you have more advanced  

شما همچنین می‌توانید یک پرستار، یک NP باشید، به این معنی که آموزش‌های پیشرفته‌تری دارید

training and you can diagnose and  treat specific medical conditions.

و می‌توانید شرایط پزشکی خاص را تشخیص داده و درمان کنید.

Let's talk about a routine checkup.

بیایید در مورد یک معاینه معمول صحبت کنیم.

This is something that.

این چیزی است که.

All of us.

همه ما

Do.

انجام دهید. به

Hopefully.

امید خدا

Every six months or one year, and this is when  you see your GP, your General practitioner,  

هر شش ماه یا یک سال، و این زمانی است که به پزشک عمومی، پزشک عمومی خود مراجعه می‌کنید،

just to review your overall health so  you don't have a specific medical issue.

فقط برای بررسی سلامت کلی خود تا مشکل پزشکی خاصی نداشته باشید.

It's just a routine appointment.

این فقط یک قرار معمول است.

We call that a checkup, a routine checkup.

ما آن را یک چکاپ، یک چکاپ معمولی می نامیم.

During that routine checkup, your GP General  practitioner is going to examine your vital signs.

در طی آن معاینه معمول، پزشک عمومی شما علائم حیاتی شما را بررسی می‌کند.

Your vital signs include your temperature,  your heart rate and your blood pressure.

علائم حیاتی شما شامل درجه حرارت، ضربان قلب و فشار خون شما است.

Now, you can also discuss any  specific medical issues that  

اکنون، همچنین می‌توانید در طول معاینه معمول درباره مشکلات پزشکی خاصی که

you're having with your GP  during the routine checkup.

دارید با پزشک عمومی خود صحبت کنید .

Of course, you can schedule an appointment at  a separate time for a specific medical issue.

البته، می‌توانید برای یک مشکل پزشکی خاص، در یک زمان جداگانه قرار ملاقات بگذارید.

If you are discussing a specific  medical concern or issue with your GP,  

اگر در حال بحث درباره یک مشکل یا مشکل پزشکی خاص با پزشک عمومی خود هستید،

it's possible that they'll  refer you to a specialist.

این امکان وجود دارد که آنها شما را به یک متخصص ارجاع دهند.

For example, your GP could say  I'm going to refer you to an ENT.

برای مثال، پزشک عمومی شما می‌تواند بگوید می‌خواهم شما را به یک گوش و حلق و بینی ارجاع دهم.

Remember that's ear, nose and throat.

به یاد داشته باشید که گوش، حلق و بینی است.

That's what the doctor specializes in.

این چیزی است که پزشک در آن تخصص دارد.

When you see the specialist or  even when you're with your GP,  

وقتی به متخصص مراجعه می‌کنید یا حتی زمانی که نزد پزشک عمومی خود هستید،

you're going to talk about your symptoms.

درباره علائم خود صحبت می‌کنید.

A symptom is any feeling of illness  that you're currently having or that  

یک علامت، هر احساس بیماری است که در حال حاضر دارید یا

you've had in the past that you want to  discuss with your GP or the specialist.

در گذشته داشته اید و می خواهید با پزشک عمومی یا متخصص در میان بگذارید.

And when you're talking to the doctor,  

و وقتی با پزشک صحبت می‌کنید،

one of the very first things they'll  say is what are your symptoms?

یکی از اولین چیزهایی که می‌گویند این است که علائم شما چیست؟

What are your symptoms?

علائم شما چیست؟

And then you simply tell the doctor what's  wrong, what you're feeling that isn't right.

و سپس شما به سادگی به پزشک بگویید چه چیزی اشتباه است، چه احساسی دارید که درست نیست.

For example, I have a lot of back pain.

مثلا من خیلی کمردرد دارم.

My left arm is sore.

دست چپم درد داره

My feet are numb, which means  you can't feel your feet.

پاهای من بی‌حس است، یعنی نمی‌توانید پاهایتان را حس کنید.

If they're numb, you can't feel them.

اگر آنها بی حس باشند، نمی توانید آنها را احساس کنید.

My vision is blurry, which means you can't.

دید من تار است، یعنی شما نمی توانید.

See.

ببینید.

Very well, or you could say.

خیلی خوب، یا می توان گفت.

I feel nauseous.

احساس تهوع دارم

Nauseous.

حالت تهوع.

That's the feeling you get when  you're on a roller coaster.

این احساسی است که وقتی روی ترن هوایی هستید.

I feel nauseous.

احساس تهوع دارم

Those are just some symptoms  you may be experiencing.

اینها فقط برخی از علائم هستند که ممکن است تجربه کنید.

You can experience or have a symptom.

شما می توانید یک علامت را تجربه کنید یا داشته باشید.

There are of course many, many other symptoms that  

البته بسیاری از علائم دیگر نیز وجود دارد که

you could have and that you would  discuss with your GP or specialist.

ممکن است داشته باشید و با پزشک عمومی یا متخصص خود در میان بگذارید.

After listening to your symptoms, the doctor  might want to do some diagnostic tests.

پس از شنیدن علائم شما، ممکن است پزشک بخواهد چند آزمایش تشخیصی انجام دهد.

These are tests or an exam to  determine the existence or the  

این‌ها آزمایش‌ها یا معاینه‌ای برای تعیین وجود یا

absence of a specific medical  condition, disease or illness.

عدم وجود یک بیماری، بیماری یا بیماری خاص هستند.

Common examples of diagnostic tests  are an MRI, an X-ray or a CT scan.

نمونه‌های معمول آزمایش‌های تشخیصی MRI، اشعه ایکس یا سی‌تی اسکن است.

After these diagnostic tests,  the doctor will have a diagnosis,  

پس از این آزمایش‌های تشخیصی، پزشک تشخیصی خواهد داشت،

which is a judge judgment about what  the illness or medical problem is.

که قضاوت قاضی در مورد بیماری یا مشکل پزشکی است.

Then you can discuss the treatment options.

سپس می توانید در مورد گزینه های درمانی صحبت کنید.

These are the different courses  of action that you can take to  

اینها اقدامات مختلفی هستند که می‌توانید برای

address the medical issue or the  different treatments available.

رسیدگی به مشکل پزشکی یا درمان‌های مختلف موجود انجام دهید.

If the treatment option includes medication, well  then the doctor will write you a prescription.

اگر گزینه درمانی شامل دارو باشد، پس پزشک برای شما نسخه ای می نویسد.

A prescription is a written  order or in our modern world,  

نسخه یک دستور کتبی است یا در دنیای مدرن ما، به

most likely an electron pharmic order  for a specific medical treatment.

احتمال زیاد یک دستور دارویی الکترونی برای یک درمان پزشکی خاص است.

Like a drug or a specific pill?

مثل یک دارو یا یک قرص خاص؟

You can take your prescription to  a pharmacy because at the pharmacy,  

می‌توانید نسخه‌تان را به داروخانه ببرید، زیرا در داروخانه،

of course they'll be a pharmacist  and a pharmacist fills.

مطمئناً آنها یک داروساز خواهند بود و یک داروساز آن را پر می‌کند.

The.

.

Prescription, which just means they provide you  with the medical treatment on the prescription.

نسخه، که فقط به این معنی است که آنها درمان پزشکی را در نسخه به شما ارائه می‌کنند. به

It will tell you what the dosage is, and  this is information the pharmacist needs.

شما می گوید دوز چیست، و این اطلاعاتی است که داروساز به آن نیاز دارد.

The dose.

دوز.

Dosage is the amount or quantity of the  medical treatment, like a specific drug.

دوز مقدار یا مقدار درمان پزشکی است، مانند یک داروی خاص.

So how much of that drug are you  getting and what is the quantity  

بنابراین چه مقدار از آن دارو را دریافت می‌کنید و مقدار

of the active drug in each pill that you get?

داروی فعال در هر قرصی که دریافت می‌کنید چقدر است؟

That's the dosage.

این دوز است.

The pharmacist will also  talk about any side effects.

داروساز همچنین درباره عوارض جانبی صحبت خواهد کرد.

So the side effects.

بنابراین عوارض جانبی.

Of.

از

A specific medical treatment, those  are the unintended consequences.

یک درمان پزشکی خاص، آن‌ها پیامدهای ناخواسته هستند.

So if you take a pill, it might cause headaches,  

بنابراین، اگر قرصی مصرف کنید، ممکن است باعث سردرد شود،

but it's trying to treat your sore  arm, but then it causes a headache.

اما سعی دارد درد بازوی شما را درمان کند ، اما سپس باعث سردرد می‌شود.

So that's the side effect of the pill.

پس این عارضه قرص است.

Any unintended consequences or adverse  reactions, those are the side effects.

هر گونه عواقب ناخواسته یا واکنش نامطلوب، این عوارض جانبی است.

And then later you can schedule  a follow up appointment with your  

و بعداً می‌توانید یک قرار ملاقات بعدی با

GP or specialist to discuss if your  symptoms have been relieved at all.

پزشک عمومی یا متخصص خود تعیین کنید تا در مورد اینکه آیا علائم شما اصلاً برطرف شده است یا خیر.

If the course of action, the treatment is working,  

اگر مسیر اقدام، درمان موثر است،

if there needs to be any changes to  the dosage, a different prescription,  

اگر نیاز به تغییر در دوز، نسخه دیگری وجود داشته باشد،

you can discuss all of that with your GP  specialist at a follow up appointment.

می‌توانید همه این موارد را با متخصص عمومی خود در یک قرار ملاقات پیگیری کنید.

Now let's move on to political vocabulary so  

حالا بیایید به واژگان سیاسی برویم تا

you can understand the news  and everyday conversations.

بتوانید اخبار و مکالمات روزمره را درک کنید.

You'll learn 40 plus phrases to discuss politics  and let's start with the word nonpartisan.

40 عبارت دیگر را برای بحث در مورد سیاست یاد خواهید گرفت و بیایید با کلمه غیر حزبی شروع کنیم.

Welcome back to J phrase English.

به انگلیسی عبارت J خوش آمدید.

Of course I'm Jennifer now let's get started.

البته من جنیفر هستم حالا بیایید شروع کنیم.

Nonpartisan is an adjective that means not a  

غیر حزبی صفتی است که به معنای عدم

member or connected within  a group or political party.

عضویت در یک گروه یا حزب سیاسی است.

The Community Center is hosting a  nonpartisan forum to discuss local issues,  

مرکز انجمن میزبان یک انجمن غیرحزبی برای بحث در مورد مسائل محلی است،

so this forum is not related  to a specific political party.

بنابراین این انجمن مربوط به یک حزب سیاسی خاص نیست.

The opposite of that is partisan.

نقطه مقابل آن حزبی است.

This is also an adjective and it's strongly  supporting a person, principal or political party.

این نیز یک صفت است و به شدت از یک شخص، مدیر یا حزب سیاسی حمایت می کند.

The audience was very partisan and  refused to listen to her speech.

حضار بسیار جانبدار بودند و از گوش دادن به سخنرانی او خودداری کردند.

And that's why I said this  lesson is nonpartisan because  

و به همین دلیل است که گفتم این درس غیر حزبی است زیرا

it's for everyone regardless of political beliefs.

برای همه صرف نظر از عقاید سیاسی است.

So if you're excited to learn  this vocabulary, put let's go.

بنابراین اگر برای یادگیری این واژگان هیجان‌زده هستید، بگذارید برویم.

Put let's go in the comments.

بذارید بریم تو نظرات

And don't worry about taking notes because  I summarize everything in a free lesson PDF.

و نگران یادداشت برداری نباشید زیرا من همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می کنم.

You can find the link in the description.

می توانید لینک را در توضیحات پیدا کنید.

So we have nonpartisan, partisan,  and there's also bipartisan.

بنابراین ما غیر حزبی، حزبی، و دو حزبی نیز وجود دارد. آیا

Have you heard this before?

قبلا این را شنیده اید؟

This is an adjective, and it's supported  by or connected to two political parties.

این یک صفت است و توسط دو حزب سیاسی پشتیبانی می‌شود یا به آن متصل است.

And that's the word by which represents 2.

و این کلمه ای است که 2 را نشان می دهد.

The government released a  bipartisan public health campaign.

دولت یک کمپین سلامت عمومی دو حزبی منتشر کرد.

So this campaign was supported by or  connected to two political parties.

بنابراین این کمپین توسط دو حزب سیاسی حمایت شد یا به آن متصل شد.

Now, technically, try partisan, which means three,  

اکنون، از نظر فنی، پارتیزان را امتحان کنید، که به معنی سه،

or quadri partisan, which means  four, and you can keep going.

یا quadri partisan است، که به معنای چهار است، و می‌توانید ادامه دهید.

Technically, those terms exist, but they're  not widely used, at least in North America.

از نظر فنی، این اصطلاحات وجود دارند، اما حداقل در آمریکای شمالی به طور گسترده استفاده نمی‌شوند.

Our long standing nonpartisan tradition is to make  

سنت دیرینه غیرحزبی ما این است که به طور

decisions objectively based only  on the best available evidence.

عینی تصمیم گیری کنیم و فقط بر اساس بهترین شواهد موجود باشد.

There are concerns.

نگرانی هایی وجود دارد.

That highly partisan volunteers could  try to intimidate voters this year,  

این داوطلبان بسیار جانبدار می‌توانند امسال رای‌دهندگان را بترسانند،

but this is a bipartisan bill  that authorizes more than $7  

اما این یک لایحه دو حزبی است که بیش از 7   میلیارد دلار را مجاز می‌کند

billion so that initiatives like Feed  the Future endure well into the future.

تا ابتکاراتی مانند Feed the Future به خوبی در آینده دوام بیاورد.

Now let's quickly review the  politics because I hear students  

اکنون بیایید به سرعت سیاست را مرور کنیم زیرا می‌شنوم که دانش‌آموزان به

using this word incorrectly because of  the grammar of the sentence structure.

دلیل گرامر ساختار جمله، از این کلمه اشتباه استفاده می‌کنند .

Politics is a noun.

سیاست یک اسم است.

This means the activities of government,  but it also means an area of study.

این به معنای فعالیت‌های دولت است، اما به معنای حوزه مطالعه نیز است.

For example, Maria is studying politics.

به عنوان مثال، ماریا در حال تحصیل در سیاست است.

The area of study.

حوزه مطالعه.

She's studying politics at university.

او در دانشگاه سیاست می خواند.

Or perhaps you're at the dinner  table and someone could say let's  

یا شاید سر میز شام هستید و کسی می‌تواند بگوید بیایید درباره

not discuss politics, the  activities of government.

سیاست، فعالیت‌های دولت بحث نکنیم.

Let's not discuss politics at dinner.

سر شام در مورد سیاست بحث نکنیم.

Now, don't confuse this with the word  political, which is an adjective.

حالا، این را با کلمه سیاسی که یک صفت است، اشتباه نگیرید.

This means relating to politics, but  it also means interested in politics.

این به معنای ارتباط با سیاست است، اما به معنای علاقه به سیاست نیز است.

And did you notice that the noun has?

و آیا متوجه شدید که اسم دارد؟

That's on it.

این روی آن است.

If you follow my channel and if you're  new here, make sure you subscribe.

اگر کانال من را دنبال می‌کنید و اگر در اینجا جدید هستید، حتماً مشترک شوید.

If you follow my channel, you'll  know that I use political articles,  

اگر کانال من را دنبال کنید، می‌دانید که من از مقالات سیاسی،

news articles related to the study of  politics to teach you my students English.

مقاله‌های خبری مرتبط با مطالعه سیاست برای آموزش زبان انگلیسی به دانش‌آموزانم استفاده می‌کنم.

But the lessons are non partisan.

اما درس ها غیر حزبی است.

The focus of the lesson is teaching  you vocabulary, grammar, pronunciation.

تمرکز درس بر آموزش واژگان، گرامر، تلفظ به شما است.

It's not to support or comment  on a political party or interest.

این برای حمایت یا اظهار نظر درباره یک حزب یا علاقه سیاسی نیست.

So remember, you can say Jasper's  very political as the adjective,  

بنابراین به یاد داشته باشید، می‌توانید به عنوان صفت Jasper's very policy

or you can say Jasper's interested  in politics, the study, the now.

یا می‌توانید بگویید Jasper's علاقه‌مند است به سیاست، مطالعه، اکنون.

And of course you already know politician.

و البته شما قبلاً سیاستمدار را می شناسید.

This is a noun and this is a member of  a government or lawmaking organization.

این یک اسم است و عضو یک سازمان دولتی یا قانونگذار است.

Ahmed is a.

احمد یک است.

Politician.

سیاستمدار

Don't forget that article because this is a  job title and we use articles with job titles.

آن مقاله را فراموش نکنید زیرا این یک عنوان شغلی است و ما از مقالاتی با عنوان شغلی استفاده می کنیم.

Ahmed is a politician, but most of  his life he wasn't very political.

احمد یک سیاستمدار است، اما بیشتر عمرش خیلی سیاسی نبود.

I wrote about politics, economics,  and corporate affairs, and I could  

من درباره سیاست، اقتصاد، و امور شرکت‌ها نوشتم و می‌توانستم

have chosen to specialize in any of those fields.

در هر یک از این زمینه‌ها تخصص داشته باشم.

I wasn't.

من نبودم

Really political.

واقعا سیاسی

I was just a French horn player.

من فقط یک نوازنده شاخ فرانسوی بودم.

One newspaper from the early 1900s  quoted a politician who said the  

یکی از روزنامه‌های اوایل دهه 1900 به نقل از سیاستمداری می‌گوید که

Modis had always been loyal to the British Empire.

مودی‌ها همیشه به امپراتوری بریتانیا وفادار بوده‌اند.

Now let's talk about a constituency.

حالا بیایید در مورد یک حوزه انتخابیه صحبت کنیم.

This is a noun and it's a body  of voters in a specific area.

این یک اسم است و مجموعه ای از رأی دهندگان در یک منطقه خاص است.

And these voters, they elect a representative.

و این رای دهندگان، نماینده ای را انتخاب می کنند.

But remember this word constituency, it  refers to the whole body as one unit.

اما این کلمه انتخابیه را به خاطر داشته باشید، به کل بدن به عنوان یک واحد اشاره دارد.

The politician worked hard to address  the concerns of his constituency.

این سیاستمدار سخت تلاش کرد تا به نگرانی های حوزه انتخابیه خود رسیدگی کند.

You could also say his constituents.

شما همچنین می توانید ترکیبات او را بگویید.

So notice we have constituent  or the plural form constituents.

بنابراین توجه کنید که اجزای تشکیل دهنده یا جمع را داریم.

This is a noun and it is simply referring to all  voter or voters in the plural in a specific area.

این یک اسم است و به سادگی به همه رأی دهندگان یا رأی دهندگان به صورت جمع در یک منطقه خاص اشاره دارد.

So I could say I'm one of your constituents.

بنابراین می توانم بگویم که من یکی از انتخاب کنندگان شما هستم.

I'm one of the people who  can vote for you if I choose,  

من یکی از افرادی هستم که در صورت انتخاب می‌توانم به شما رأی بدهم،

because I'm in this specific geographical area.

زیرا در این منطقه جغرافیایی خاص هستم.

Or a politician could say, my constituents  will be pleased with this new initiative.

یا یک سیاستمدار می تواند بگوید، رای دهندگان من از این ابتکار جدید خشنود خواهند شد.

The constituency that he or she was  running for an office to represent.

حوزه انتخابیه‌ای که او برای نمایندگی آن کاندید شد.

In states where judges are popularly  elected, they have constituents.

در ایالت‌هایی که قضات به صورت عمومی انتخاب می‌شوند، نمایندگانی دارند.

Now let's review some common vocabulary.

حال بیایید واژگان رایج را مرور کنیم.

And I want you to pay attention  to the sentence structure.

و من از شما می خواهم به ساختار جمله توجه کنید.

She voted in an election.

او در یک انتخابات رای داد.

So notice you vote in and  then an election, an election.

بنابراین توجه کنید که به آن رأی می دهید و سپس یک انتخابات، یک انتخابات.

That's the noun form.

این شکل اسمی است.

She voted for Amit.

او به آمیت رای داد.

So you vote for a person, you vote in an election.

پس شما به یک نفر رای می دهید، در انتخابات رای می دهید.

And of course the.

و البته.

Verb is vote.

فعل رای است.

So you conjugate that based on your subject.

بنابراین شما آن را بر اساس موضوع خود به هم متصل می کنید.

Amit is running for mayor.

آمیت برای شهرداری نامزد می شود.

Notice you can run for a political  position, in this case mayor.

توجه داشته باشید که می‌توانید برای یک پست سیاسی، در این مورد شهردار، نامزد شوید.

You don't need an article here in front of  mayor because mayor is considered a proper noun.

شما نیازی به مقاله ای در اینجا در مقابل شهردار ندارید زیرا شهردار یک اسم خاص در نظر گرفته می شود.

You could also say Amit is  a candidate for or mayor,  

همچنین می‌توانید بگویید آمیت نامزد یا شهردار است،

or Ahmed is campaigning for the position of mayor.

یا احمد برای پست شهردار مبارزات انتخاباتی می‌کند.

You could add the position  of but you don't need to.

می‌توانید موقعیت  را اضافه کنید، اما نیازی به آن ندارید.

So you could just say Ahmed  is campaigning for mayor.

بنابراین می‌توانید بگویید که احمد برای شهرداری کمپین می‌کند.

So nearly a third of these  students voted in an election.

بنابراین نزدیک به یک سوم این دانش‌آموزان در یک انتخابات رای دادند.

But they all just for some reason  voted for the war and he starts  

اما همه آنها فقط به دلایلی به جنگ رای دادند و او شروع به

running for mayor and getting and  doing really, really well in the polls.

کاندیداتوری برای شهرداری کرد و در نظرسنجی‌ها واقعاً خیلی خوب عمل کرد.

It is just as illegal to make a  foreign donation to a candidate  

کمک مالی خارجی به نامزد

for mayor as it or a sheriff  as it is for the presidency.

شهرداری یا کلانتری به همان اندازه که برای ریاست جمهوری غیرقانونی است.

So let's say it's election night and all of the  

بنابراین بیایید بگوییم که شب انتخابات است و همه رأی

constituents voted for their party  of choice, their person of choice.

دهندگان به حزب انتخابی خود، شخص مورد نظر خود رأی دادند.

And guess what?

و حدس بزنید چی؟

Ahmed won the election and  it was a landslide victory.

احمد در انتخابات پیروز شد و این یک پیروزی قاطع بود.

This means that Ahmed won by a large margin.

این بدان معناست که احمد با اختلاف زیادی پیروز شد.

So the margin means the number  of votes for or against.

بنابراین حاشیه به معنای تعداد آرای موافق یا مخالف است.

In this case, a large margin could be 70% of the  votes were for Ahmed and 30% were against him.

در این صورت، 70 درصد آرا به نفع احمد و 30 درصد مخالف او بوده است.

You could also say a clear margin.

شما همچنین می توانید یک حاشیه واضح بگویید.

Using that word clear, you could  say it was a clear cut victory.

با استفاده از این کلمه واضح، می‌توانید بگویید که این یک پیروزی واضح بود.

Nobody can say that the results aren't conclusive.

هیچ کس نمی تواند بگوید که نتایج قطعی نیست.

7030, that's conclusive.

7030، این قطعی است.

Ahmed won.

احمد پیروز شد.

You could say it was an underdog victory.

می توان گفت این یک پیروزی ضعیف بود.

This means that nobody expected Ahmed to win.

این بدان معنی است که هیچ کس انتظار نداشت احمد برنده شود.

He was the underdog.

او ضعیف بود.

You could also say it was an upset.

همچنین می توان گفت ناراحت کننده بود.

An upset.

یک ناراحتی

This means that everyone  expected someone else to win.

این بدان معناست که همه انتظار داشتند شخص دیگری برنده شود.

It was an upset.

ناراحت کننده بود

But now let's say that Ahmed lost the election.

اما حالا فرض کنیم که احمد در انتخابات شکست خورد.

We could also say it was an upset,  

همچنین می‌توانیم بگوییم ناراحت‌کننده بود،

but in this case everyone expected  Ahmed to win, but he didn't.

اما در این مورد همه انتظار داشتند که احمد برنده شود، اما او این کار را نکرد.

We could say it was a narrow defeat  or you could say it was a close call.

می‌توانیم بگوییم که این یک شکست سخت بود یا می‌توان گفت که یک تماس نزدیک بود.

This means that Ahmed lost, but by a small margin.

یعنی احمد باخت ولی با اختلاف کم.

So maybe.

پس شاید.

It was 50.

این 50 بود.

One to 49.

یک به 49.

That would be the smallest margin possible.

این کمترین حاشیه ممکن خواهد بود.

You could say it was a crushing defeat.

می توان گفت این یک شکست کوبنده بود.

This means Ahmed lost by a large margin.

این یعنی احمد با اختلاف زیادی شکست خورد.

So 70% of people didn't vote  for Ahmed, only 30% did.

بنابراین 70 درصد مردم به احمد رأی ندادند، فقط 30 درصد به احمد رأی دادند.

It was a crushing defeat.

این یک شکست کوبنده بود.

Keep in mind.

در نظر داشته باشید.

That you can use this vocabulary about winning and  losing for sports recruitment or any competition.

که می توانید از این واژگان در مورد برد و باخت برای استخدام ورزشی یا هر رقابتی استفاده کنید. حزب

Germany's leading far right  party suffered a narrow defeat  

راست افراطی پیشرو آلمان

in regional elections in one of its strongholds.

در یکی از سنگرهای خود در انتخابات منطقه‌ای شکستی باریک متحمل شد.

It was a close call.

تماس نزدیک بود.

I mean, things almost didn't workout.

منظورم این است که همه چیز تقریباً درست نشد.

King Ben Haddad, the first attacks from around  Damascus, what today would be known as Syria,  

پادشاه بن حداد، اولین حملات از اطراف دمشق، چیزی که امروز به عنوان سوریه شناخته می‌شود،

forcing the north to retreat in crushing defeat.

شمال را مجبور به عقب‌نشینی در شکست کوبنده کرد.

Now let's talk about to impeach  a politician's nightmare.

حالا بیایید درباره استیضاح کابوس یک سیاستمدار صحبت کنیم.

This is a verb, and it means to  formally accuse a public official  

این یک فعل است و به معنای متهم کردن رسمی یک مقام دولتی

of a serious crime in connection with their job.

به یک جرم جدی در رابطه با شغلش است.

Did you know that in history, three  US presidents have been impeached?

آیا می دانستید که در تاریخ، سه رئیس جمهور آمریکا استیضاح شده اند؟

This means three US presidents have been accused  of a serious crime related to their position.

این بدان معناست که سه رئیس جمهور ایالات متحده به جرمی جدی مرتبط با موقعیت خود متهم شده اند.

Can you name one out of the three?

میشه یکی از این سه مورد رو نام ببرید؟

Well if you follow my learn English  with the news lessons, I'm sure you can.

خوب، اگر یادگیری زبان انگلیسی من را با دروس اخبار دنبال کنید، مطمئن هستم که می توانید.

So put one of those names in the comments.

پس یکی از آن نام ها را در نظرات قرار دهید.

So three have been impeached accused,  but 0 presidents have been forced.

بنابراین سه نفر مورد استیضاح قرار گرفتند، اما 0 رئیس جمهور مجبور شدند.

To leave.

برای ترک.

Office.

دفتر.

You could also say that 0 presidents have  

همچنین می توان گفت که 0 رئیس جمهور در نتیجه استیضاح

been removed from their position  as a result of the impeachment.

از سمت خود برکنار شده اند .

Now notice here impeachment is the noun form.

حالا توجه کنید که استیضاح به شکل اسمی است.

It's talking about the accusation as a noun.

در مورد اتهام به عنوان اسم صحبت می کند.

If a politician is forced to leave office or  removed from their position, this means fired.

اگر یک سیاستمدار مجبور به ترک سمت خود شود یا از سمت خود برکنار شود، این به معنای اخراج است.

But we only use that term  in non political positions.

اما ما فقط در مواضع غیرسیاسی از این اصطلاح استفاده می‌کنیم.

So in a non political position  you would say Yevgenya was fired.

بنابراین در یک موقعیت غیرسیاسی می‌گویید یوگنیا اخراج شد.

She's an employee and the company or the boss.

او یک کارمند و شرکت یا رئیس است.

Fired her, but for political.

او را اخراج کرد، اما برای سیاسی.

Positions you can say removed  from office or forced.

پست‌هایی که می‌توانید بگویید از دفتر حذف یا اجبار شده است.

To.

Leave their position.

به

موقعیت خود را ترک کنند.

So three US presidents have been impeached,  0 have been forced to leave office.

بنابراین سه رئیس جمهور آمریکا استیضاح شده اند، 0 نفر مجبور به ترک سمت خود شده اند.

But did you know that former President  Richard Nixon, he stepped down,  

اما آیا می‌دانستید که ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور سابق، از سمت خود کناره‌گیری کرد،

he resigned before he was officially  impeached for a non political position.

او قبل از استیضاح رسمی به دلیل یک موقعیت غیرسیاسی استعفا داد.

You would use the word quit or you can  use resigned but quit is more common.

می‌توانید از کلمه ترک استفاده کنید یا می‌توانید از استعفا استفاده کنید اما ترک رایج‌تر است.

Yevgenya quit.

یوگنیا استعفا داد.

3 presidents have been impeached, Andrew  Johnson, Bill Clinton and Donald Trump.

3 رئیس جمهور، اندرو جانسون، بیل کلینتون و دونالد ترامپ استیضاح شده اند.

Trump is likely to be the  first to be impeached twice.

ترامپ احتمالاً اولین کسی است که دو بار استیضاح می شود.

Whether they're removed from their position  or if they're otherwise disciplined due  

خواه آنها از سمت خود برکنار شوند یا به دلیل

to concerns about harassment, bullying,  retaliation or hostile working conditions.

نگرانی در مورد آزار و اذیت، قلدری، تلافی یا شرایط کاری خصمانه تنبیه شوند.

Well anyway, it got a lot better  and by the time I stepped down.

خوب به هر حال، خیلی بهتر شد و زمانی که من کنار رفتم. می‌دانید،

We had the Internet button while  running, you know, at high speed.

در حین کار کردن با سرعت بالا، دکمه اینترنت را داشتیم.

It was marvelous.

فوق العاده بود

I mean, we were awash in cash.

منظورم این است که ما غرق پول نقد بودیم.

I just mentioned former President Richard Nixon.

من فقط به ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق اشاره کردم.

Let's review the word incumbent.

بیایید کلمه متصدی را مرور کنیم.

This is a noun and it's the current  holder of a political office or position.

این یک اسم است و دارنده فعلی یک منصب سیاسی یا پست است.

The incumbent president.

رئیس جمهور فعلی.

The current president isn't  running for re election.

رئیس جمهور فعلی برای انتخاب مجدد نامزد نمی شود.

That's a story I did a learn English with  the news on, so make sure you watch it.

این داستانی است که من انگلیسی را با اخبار آن یاد گرفتم، پس حتماً آن را تماشا کنید.

So subscribe if you haven't already.

بنابراین اگر قبلاً مشترک نشده اید، مشترک شوید.

Now let's review to lobby.

حالا بیایید بررسی کنیم تا لابی کنیم.

This is a verb and is to try to influence  a politician or public official.

این یک فعل است و تلاش برای تأثیرگذاری بر یک سیاستمدار یا مقام دولتی است.

The company spent millions on lobbying efforts,  so in this case it's being used as an adjective.

این شرکت میلیون‌ها دلار را صرف تلاش‌های لابی کرد، بنابراین در این مورد از آن به عنوان یک صفت استفاده می‌شود.

It describes the efforts the incumbent  president, the current president,  

تلاش‌هایی را که رئیس‌جمهور فعلی، رئیس‌جمهور کنونی، با

faced impeachment accusations of a serious crime.

اتهامات استیضاح به جرمی جدی مواجه شد، تشریح می‌کند.

Here it's the noun form for  secretly meeting with lobbyists.

در اینجا این شکل اسمی برای ملاقات مخفیانه با لابی‌گران است.

So right here, the word is a noun.

بنابراین در اینجا، کلمه یک اسم است.

A lobbyist is someone who lobbies.

لابیست کسی است که لابی می کند.

How about this word?

این کلمه چطور؟

Filibuster.

فیلی باستر.

Filibuster.

فیلی باستر.

Isn't that fun to say?

گفتنش جالب نیست؟

Filibuster.

فیلی باستر. با صدای

Say it out loud.

بلند بگو

Filibuster.

فیلی باستر.

Do you know what this is?

میدونی این چیه؟

Well, it's both a verb and a noun,  

خوب، هم فعل است و هم اسم،

and it's a long speech that someone makes to  delay or prevent a new law from being made.

و یک سخنرانی طولانی است که کسی برای به تأخیر انداختن یا جلوگیری از وضع یک قانون جدید می کند.

She filibustered the bill.

او این لایحه را رد کرد.

So here it's a verb and it's in the  past simple form, the filibuster.

بنابراین در اینجا یک فعل است و به شکل ساده گذشته، فیلی‌باستر است.

So here it's a noun.

بنابراین اینجا یک اسم است.

The filibuster lasted for over 10 hours.

فیلی باستر بیش از 10 ساعت دوام آورد.

Remember a long speech filibuster.

یک سخنرانی طولانی را به یاد بیاورید.

And yes, it's a filibuster.

و بله، این یک فیلیباستر است.

The filibuster is on amazing  job with this master class  

فیلی‌باستر با این کلاس استاد کار شگفت‌انگیزی دارد

put more and more and more and more and more.

.

If you want me to make another master class.

اگه میخوای مستر کلاس دیگه بسازم.

And of course, make sure you like this lesson,  share it with your friends and subscribe.

و البته، مطمئن شوید که این درس را دوست دارید، آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید و مشترک شوید.

So you're notified every time I post a new lesson.

بنابراین هر بار که یک درس جدید ارسال می کنم به شما اطلاع داده می شود.

And you can get this free speaking  guide where I share 6 tips on how  

و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید، جایی که من ۶ نکته را در مورد نحوه

to speak English fluently and confidently.

صحبت کردن روان و مطمئن انگلیسی به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep improving your  fluency with this lesson right now.

و می‌توانید همین الان با این درس به بهبود تسلط خود ادامه دهید.