Learn English with a POEM (Advanced American English Lesson 🇺🇲)

In this lesson, we're going to  review the pronunciation poem,  

در این درس، می‌خواهیم شعر تلفظ را مرور کنیم،

but we're going to look only at the  vocabulary and the meaning of the words.

اما فقط به واژگان و معنای کلمات نگاه می‌کنیم.

So if you haven't already watched  my review on the pronunciation poem,  

بنابراین اگر قبلاً نظر من در مورد شعر تلفظ را تماشا نکرده‌اید،

make sure you stop this video  and watch the other video.

حتماً این ویدیو را متوقف کرده و ویدیوی دیگر را تماشا کنید.

Because in that other video  I explain the pronunciation,  

چون در آن ویدیوی دیگر تلفظ را توضیح می‌دهم،

I explain each word, and we  review the poem in detail.

هر کلمه را توضیح می‌دهم و شعر را با جزئیات مرور می‌کنیم.

In this lesson, we're only focusing on the  vocabulary, the grammar, the expressions.

در این درس، ما فقط روی واژگان، گرامر، عبارات تمرکز می‌کنیم.

We're not talking about pronunciation.

ما در مورد تلفظ صحبت نمی کنیم. البته

Welcome back to JForrest

به JForrest English خوش آمدید

English, Of course.

.

I'm Jennifer.

Now let's get started.

من جنیفر هستم

حالا بیایید شروع کنیم.

The pronunciation poem.

شعر تلفظ.

I take it you already know right here.

من آن را می دانم که شما از قبل همین جا می دانید.

This is a really great expression.

این یک بیان واقعا عالی است.

I take it you already know the  expression is I take it, I take it.

من آن را می‌پذیرم، شما قبلاً می‌دانید که عبارت این است که آن را می‌گیرم، آن را می‌گیرم.

And then you need a clause.

و سپس به یک بند نیاز دارید.

A clause is just a subject, verb, and  then maybe an object if necessary.

یک بند فقط یک فاعل، فعل و در صورت لزوم ممکن است یک مفعول است.

So the clause is.

بنابراین بند این است.

You already know.

شما قبلا می دانید.

This alone is a complete sentence.

این به تنهایی یک جمله کامل است.

You already know.

شما قبلا می دانید.

I take it, you already know.

من آن را قبول می کنم، شما قبلاً می دانید.

I take it.

من میگیرمش.

In this case means, I assume.

در این مورد یعنی، من فرض می کنم.

I assume you already know.

من فرض می کنم شما از قبل می دانید.

So for example, let's say you see your coworker  and she or he looks really really happy.

برای مثال، فرض کنید همکارتان را می‌بینید و او واقعاً خوشحال به نظر می‌رسد.

You could say, oh you look happy.

می توان گفت، اوه شما خوشحال به نظر می رسید. فکر می کنم

I take it you heard about the bonuses.

در مورد پاداش ها شنیده اید.

Now this is the reason why  your coworker is really happy.

اکنون این دلیلی است که همکار شما واقعاً خوشحال است.

And by using I take it  you're saying, oh, I assume.

و با استفاده از I take it شما می گویید، اوه، فرض می کنم.

I assume you heard about the bonuses and  this is the reason why you're really happy.

فکر می‌کنم درباره پاداش‌ها شنیده‌اید و این دلیلی است که واقعاً خوشحال هستید.

Now you could use this with a negative emotion.

حالا می توانید از این با یک احساس منفی استفاده کنید.

You look sad.

غمگین به نظر میرسی فکر می‌کنم

I take it you heard about the layoffs,  which means you might lose your job.

درباره اخراج‌ها شنیده‌اید، که به این معنی است که ممکن است شغل خود را از دست بدهید.

So you can use this in any with any  emotion and it means the same as I  

بنابراین می‌توانید از این در هر احساسی استفاده کنید و این به همان معناست که من

assume you can also use this in  a more everyday social situation.

فرض می‌کنم می‌توانید از آن در موقعیت‌های اجتماعی روزمره‌تر نیز استفاده کنید.

For example, I take it they're going to the party.

به عنوان مثال، من فکر می کنم که آنها به مهمانی می روند.

I assume they're going to the party.

حدس می زنم که آنها به مهمانی می روند.

So remember this is our clause.

پس به یاد داشته باشید که این بند ماست. لازم

The clause doesn't have to be with a you,  

نیست این بند با یک شما باشد،

but generally the subject is I I don't hear  this very much with we take it, she takes it.

اما به طور کلی موضوع این است که من این را زیاد نمی‌شنوم با ما آن را می‌گیریم، او آن را می‌گیرد.

So for now I would recommend  using it with I take it.

بنابراین فعلاً توصیه می‌کنم از آن با I take it استفاده کنید.

I assume that let's continue.

من فرض می کنم که اجازه دهید ادامه دهید.

I take it you already know of  tough and bow and cough and dough.

من آن را می دانم که شما قبلاً از سخت و کمان و سرفه و خمیر می دانید.

OK, tough.

باشه سخته

This is another way of  saying difficult, difficult.

این روش دیگری برای گفتن سخت، دشوار است.

We also use it as an adjective to describe  someone who is very physically strong.

ما همچنین از آن به عنوان یک صفت برای توصیف فردی استفاده می کنیم که از نظر بدنی بسیار قوی است.

She's really tough.

او واقعاً سخت است.

He's really tough, which means like  physically they can handle themselves in,  

او واقعاً سرسخت است، به این معنی که از نظر فیزیکی می‌توانند از پس خود برآیند،

in situations where they need to  handle themselves physically now.

در موقعیت‌هایی که اکنون باید از نظر فیزیکی با خود کنار بیایند.

So you might use it more in  a sports context where it's  

بنابراین، ممکن است از آن بیشتر در زمینه ورزشی استفاده کنید، جایی که

important for an athlete to be tough,  like another way of saying strong.

برای یک ورزشکار سخت بودن مهم است، مانند راه دیگری برای قوی گفتن.

But in a more everyday you and  I usage, it means difficult.

اما در استفاده روزمره‌تر من و شما، این به معنای دشوار است.

Oh, that exam was really tough.

آه، آن امتحان واقعا سخت بود.

That exam was difficult.

اون امتحان سخت بود

Now remember, this poem is  specific for pronunciation,  

اکنون به یاد داشته باشید، این شعر برای تلفظ خاص است،

so they're choosing words to show  you how pronunciation changes.

بنابراین آنها کلماتی را انتخاب می‌کنند تا به شما نشان دهند که چگونه تلفظ تغییر می‌کند.

This word.

این کلمه.

I had no idea what it was and I had  to look it up in the dictionary.

من نمی دانستم آن چیست و باید آن را در فرهنگ لغت جستجو می کردم.

The pronunciation is Bao.

تلفظ بائو است.

Let me write that bow, which is the  same as this motion what I'm doing.

بگذارید آن کمان را بنویسم، که همان حرکتی است که من انجام می‌دهم.

Let's say you're you're meeting  the queen or the king or royalty.

فرض کنید در حال ملاقات با ملکه یا پادشاه یا خانواده سلطنتی هستید.

You would bow when you lower  your head and your upper body.

وقتی سر و بالاتنه‌تان را پایین می‌آورید، خم می‌شوید.

I can't do it fully because of the  microphone here, but you get it.

به دلیل میکروفون اینجا نمی‌توانم آن را به طور کامل انجام دهم ، اما شما آن را دریافت می‌کنید. در برخی فرهنگ‌ها،

You bow or before you pray you would  bow your head to pray in some cultures.

رکوع می‌کنید یا قبل از دعا، سرتان را خم می‌کنید تا دعا کنید.

So that's bow.

پس این کمان است.

Now what is?

حالا چیه؟

That's the pronunciation.

تلفظش همینه

But what is this?

اما این چیست؟

It's a large branch of a tree and bow.

این شاخه بزرگ درخت و کمان است.

I had no idea.

من هیچ ایده ای نداشتم.

A large branch of a tree.

شاخه بزرگ درخت.

I have never said the word bow in  my life, nor do I think you will.

من هرگز در زندگی ام کلمه تعظیم را نگفته ام و فکر نمی کنم شما هم بگویید.

So just ignore this.

پس فقط این را نادیده بگیرید.

But I did teach you what bow means.

اما من به شما یاد دادم که تعظیم یعنی چه.

Cough dough is a mixture of flour,  

خمیر سرفه مخلوطی از آرد،

eggs, water that is used to make  bread, pasta, many other things.

تخم مرغ، آب است که برای تهیه نان، ماکارونی و بسیاری چیزهای دیگر استفاده می شود.

So it's the mixture before it becomes the  bread or the pasta you have the dough.

بنابراین قبل از اینکه به نان یا ماکارونی که خمیر دارید تبدیل شود، مخلوط است.

So those are the ingredients combined together.

بنابراین اینها ترکیبات با هم هستند.

But they're not cooked yet.

اما هنوز پخته نشده اند.

They're the raw ingredients.

آنها مواد اولیه هستند. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

Others may stumble.

دیگران ممکن است دچار لغزش شوند.

Now when you stumble, let's say you're walking  and then you maybe move in a weird way,  

حالا وقتی تلو تلو خوردن می‌کنید، فرض کنید در حال راه رفتن هستید و سپس ممکن است به روشی عجیب حرکت کنید،

or there's an uneven surface and you trip a  little but you don't fall, but you almost fall.

یا سطحی ناهموار وجود داشته باشد و کمی زمین بخورید ، اما نمی‌افتید، اما تقریباً می‌افتید.

You call that a stumble?

شما به آن می گویید لغزش؟

So whoa, but you don't fall.

پس اوه، اما شما سقوط نمی کنید.

So to walk in an awkward way and  you almost fall, but you don't fall.

بنابراین به روشی ناخوشایند راه می‌روید و تقریباً می‌افتید، اما نمی‌افتید.

Now we also use this with languages when you  make a mistake, especially with speaking.

اکنون هنگامی که اشتباه می‌کنید، به‌خصوص در صحبت کردن، از آن برای زبان‌ها نیز استفاده می‌کنیم.

Oh, I always stumble on my words.

آه، من همیشه به حرف هایم می افتم.

So just like you're walking  and whoa, you almost fall,  

بنابراین درست مثل اینکه راه می‌روید و اوه، تقریباً می‌افتید،   دارید

you're speaking and you you can't think  of a word you say, the wrong word.

صحبت می‌کنید و نمی‌توانید به کلمه‌ای که می‌گویید، کلمه اشتباه فکر کنید.

You mispronounce a word you can say.

شما کلمه ای را که می توانید بگویید اشتباه تلفظ می کنید.

I stumbled on my words.

به حرفم افتادم

I hope I don't stumble on my  words during the presentation.

امیدوارم در حین ارائه به حرف‌هایم نخورم.

I wrote that there for you.

اونجا واسه تو نوشتم

Others may stumble, but not you.

دیگران ممکن است لغزش کنند، اما شما نه.

And honestly, if you're speaking during  a presentation and you do stumble,  

و صادقانه بگویم، اگر در حین ارائه صحبت می‌کنید و دچار اشتباه شدید،

don't worry, You just need to move on.

نگران نباشید، فقط باید ادامه دهید.

OK, let's continue on hiccup.

خوب، بیایید به سکسکه ادامه دهیم.

Hiccup.

سکسکه

Let me read these first on hiccup.

بگذارید ابتدا اینها را در مورد سکسکه بخوانم.

Thorough laugh and through.

خنده کامل و از طریق.

OK, so remember, these were for pronunciation.

خوب، پس یادتان باشد، اینها برای تلفظ بودند.

I'm sure you know what they mean,  but do you know what hiccup means?

مطمئنم منظور آنها را می دانید، اما آیا می دانید سکسکه یعنی چه؟

Just remember, in American  English this is spelled hiccup,  

فقط به یاد داشته باشید، در انگلیسی آمریکایی این کلمه hiccup نوشته می‌شود،

which is a lot easier to  guess the pronunciation of it.

که خیلی راحت‌تر می‌توان تلفظ آن را حدس زد.

So when you hiccup, you make a noise  in your throat, but it's unintentional,  

بنابراین وقتی سکسکه می‌کنید، صدایی در گلویتان ایجاد می‌کنید، اما ناخواسته است،

which means you don't want to make it.

که به این معنی است که نمی‌خواهید آن را ایجاد کنید.

And often the noise will happen every 10 seconds,  

و اغلب نویز هر 10 ثانیه،

20 seconds, every 30 seconds for a period  of time, maybe 10 minutes or 5 minutes.

20 ثانیه، هر 30 ثانیه برای یک دوره زمانی، شاید 10 دقیقه یا 5 دقیقه اتفاق می افتد.

This is a hiccup.

این یک سکسکه است.

That's the hiccups.

این همان سکسکه است.

So we say, oh, I have the hiccups.

بنابراین ما می گوییم، اوه، من سکسکه دارم.

I have the hiccups.

من سکسکه دارم

I actually get the hiccups quite frequently.

من در واقع خیلی اوقات سکسکه می کنم.

I have the hiccups.

من سکسکه دارم

I'm going to use the American spelling.

من قصد دارم از املای آمریکایی استفاده کنم.

I have the hiccups now.

من الان سکسکه دارم

I don't know in your culture,  actually, this is an interesting point.

من در فرهنگ شما نمی دانم، در واقع، این نکته جالبی است.

In your culture, do they have  a a remedy for the hiccups?

در فرهنگ شما، آیا آنها درمانی برای سکسکه دارند؟

A way to get rid of the hiccups?

راهی برای خلاص شدن از سکسکه؟

So, oh, I have the hiccups.

بنابراین، اوه، من سکسکه دارم.

What would your friend or family member  or coworker tell you to get rid of them?

دوست یا عضو خانواده یا همکارتان برای خلاص شدن از شر آنها چه چیزی به شما می گوید؟

In North America, at least  generally, we say drink some water.

در آمریکای شمالی، حداقل به طور کلی، می گوییم کمی آب بنوشید.

Oh, I have the hiccups.

اوه من سکسکه دارم

Drink some water.

کمی آب بنوش.

That will get rid of them.

که از شر آنها خلاص می شود.

But we have this other remedy where when someone  has the hiccups, you're supposed to scare them.

اما ما این راه‌حل دیگر را داریم که وقتی شخصی سکسکه می‌کند، شما باید او را بترسانید.

And then they're supposed  to get rid of the hiccups.

و سپس قرار است از شر سکسکه خلاص شوند.

Likely because when you're scared, you  take in a really, really big breath.

احتمالاً به این دلیل که وقتی می‌ترسی، یک نفس واقعاً بسیار بزرگ می‌کشی.

And that probably big breath of air helps to  clear your throat and get rid of the hiccups.

و احتمالاً این نفس بزرگ هوا به پاک کردن گلو و خلاص شدن از شر سکسکه کمک می کند.

So if you have the hiccups in North  America, someone might try to scare you.

بنابراین اگر در آمریکای شمالی سکسکه دارید ، ممکن است کسی سعی کند شما را بترساند.

Does that exist in your culture?

آیا این در فرهنگ شما وجود دارد؟

OK, so on hiccup, thorough,  thorough means completely.

خوب، بنابراین سکسکه، کامل، کامل به معنای کاملاً است.

So you could say I I had a  thorough conversation with my boss.

بنابراین می توانید بگویید من یک گفتگوی کامل با رئیسم داشتم.

So you had a complete  conversation, a full a detailed.

بنابراین شما یک مکالمه کامل، یک مکالمه کامل و مفصل داشتید.

You discussed absolutely  everything you needed to discuss.

شما کاملاً درباره همه چیزهایی که نیاز به بحث داشتید بحث کردید.

We had a thorough conversation,  discussion, meeting.

ما یک گفتگو، بحث، جلسه کامل داشتیم.

Now this is commonly used in the adverb form,  

اکنون این معمولاً در شکل قید استفاده می‌شود،

so you could say we discussed  the issue thoroughly, thoroughly.

بنابراین می‌توانید بگویید که موضوع را به‌طور کامل و کامل مورد بحث قرار دادیم.

You could also add it here  because adverbs are flexible.

همچنین می‌توانید آن را اینجا اضافه کنید زیرا قیدها انعطاف‌پذیر هستند.

We thoroughly discussed the issue.

ما به طور کامل موضوع را مورد بحث قرار دادیم.

To be honest, you can remember it  here because it's always easier  

راستش را بخواهید، می‌توانید آن را در اینجا به خاطر بسپارید، زیرا همیشه راحت‌تر است

to remember that adverb verb, and  that's correct most of the time.

آن فعل قید را به خاطر بسپارید، و در بیشتر مواقع درست است.

So let me change the placement for you.

بنابراین اجازه دهید من مکان را برای شما تغییر دهم.

We thoroughly discussed the issue.

ما به طور کامل موضوع را مورد بحث قرار دادیم.

We had a thorough conversation.

گفتگوی کاملی داشتیم.

So this is an ad, adjective adjective  because it modifies the noun.

بنابراین این یک صفت تبلیغی است، زیرا اسم را تغییر می‌دهد.

Conversation is the noun,  and then we have the adverb.

مکالمه اسم است و سپس قید را داریم.

It is more commonly used as an adverb than  an adjective, but obviously it's possible.

بیشتر به عنوان یک قید استفاده می شود تا صفت، اما بدیهی است که ممکن است.

And remember, this is specific for pronunciation.

و به یاد داشته باشید، این مخصوص تلفظ است. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

I'll highlight these for  you and then we'll continue.

من اینها را برای شما برجسته می‌کنم و سپس ادامه می‌دهیم.

And don't worry about taking  all of these notes because I  

و نگران گرفتن همه این یادداشت‌ها نباشید زیرا من

summarize everything in a free lesson PDF.

همه چیز را در یک PDF درس رایگان خلاصه می‌کنم.

So you can look for the link in the  description to download the PDF.

بنابراین می‌توانید برای دانلود PDF به دنبال پیوند در توضیحات بگردید. بیا

Let's continue.

ادامه بدهیم.

And cork and work and card and ward.

و چوب پنبه و کار و کارت و بند.

OK, cork, this is a cork.

خوب، چوب پنبه، این یک چوب پنبه است.

It is the top of a wine bottle, so  this is the top of a wine bottle.

این بالای یک بطری شراب است، بنابراین این بالای یک بطری شراب است.

I have a lot of these in my house  because my cats love playing with these.

من از این‌ها در خانه‌ام زیاد دارم، زیرا گربه‌های من عاشق بازی با آن‌ها هستند.

I throw them and they go crazy  for them and they don't play with  

من آنها را پرت می کنم و آنها برای آنها دیوانه می شوند و با

any of the expensive toys I've bought for them.

هیچ یک از اسباب بازی های گران قیمتی که من برای آنها خریده ام بازی نمی کنند.

They play with a cork that I got for free,  so this is a cork and work and card and ward.

آنها با چوب پنبه‌ای بازی می‌کنند که من مجانی گرفتم، بنابراین این چوب پنبه و کار و کارت و بخش است.

A ward is an area of a hospital or a  prison, likely other things as well,  

بخش، منطقه‌ای از بیمارستان یا زندان است، احتمالاً چیزهای دیگر نیز،

but these are the two that I'm familiar with.

اما این دو موردی است که من با آنها آشنا هستم.

For example, there's a children's ward in a  hospital, so an area of the hospital that's  

برای مثال، یک بخش کودکان در یک بیمارستان وجود دارد ، بنابراین منطقه‌ای از بیمارستان که

only for children during the pandemic and  likely still today there's a COVID ward.

در طول همه‌گیری فقط برای کودکان است و احتمالاً امروز هم یک بخش کووید وجود دارد.

There's an area of the hospital  specific for people who have COVID,  

منطقه‌ای از بیمارستان مخصوص افرادی است که کووید دارند،

and honestly I don't know what the  different areas of a prison are.

و صادقانه بگویم، من نمی‌دانم مناطق مختلف زندان چیست.

I don't know much about prisons.

من اطلاعات زیادی در مورد زندان ندارم.

However, this is interesting.

با این حال، این جالب است.

I just thought of it because the the the  person in charge of a prison is called  

من فقط به این فکر کردم زیرا به فردی که مسئول یک زندان می‌گویند، می‌گویند

the warden, the warden, and that's  probably where that word came from.

سرپرست، سرپرست، و احتمالاً این کلمه از آنجا آمده است.

Ward warden.

سرپرست بخش.

I never thought about that because like I said,  I don't think about prisons too frequently.

من هرگز به این موضوع فکر نکردم زیرا همانطور که گفتم، اغلب به زندان فکر نمی‌کنم.

But Warden Ward, the warden, is the  person in charge of the entire prison.

اما سرپرست، سرپرست، مسئول کل زندان است.

Or like the CEO of the prison.

یا مثل مدیر عامل زندان.

OK, let's continue and font  and front and word and sword.

خوب، بیایید ادامه دهیم و فونت و جلو و کلمه و شمشیر را فونت کنیم.

I don't think there's anything  you wouldn't know here.

من فکر نمی‌کنم چیزی وجود داشته باشد که در اینجا ندانید.

Well done.

آفرین.

And now, if you wish.

و حالا اگر بخواهید

Perhaps, perhaps is another word for  maybe they mean exactly the same thing.

شاید، شاید کلمه دیگری برای شاید آنها دقیقاً به همان معنی باشند.

Perhaps the only difference is maybe.

شاید تنها تفاوت این است که شاید.

The only difference is is that  perhaps is a little more formal.

تنها تفاوت این است که شاید کمی رسمی تر باشد.

I wouldn't necessarily say it's  the formal version of maybe,  

من لزوماً نمی‌گویم این نسخه رسمی شاید است،

but it just sounds slightly more  formal and maybe just sounds everyday.

اما فقط کمی رسمی‌تر به نظر می‌رسد و شاید فقط هر روز به نظر برسد.

Maybe does not sound slang or informal at all,  

شاید اصلاً عامیانه یا غیر رسمی به نظر نرسد،

but when you see them side by side,  it sounds slightly more formal.

اما وقتی آنها را در کنار هم می‌بینید، کمی رسمی‌تر به نظر می‌رسد.

Otherwise it's the same meaning.

وگرنه همین معناست

Perhaps I'll go to the the party.

شاید من به مهمانی بروم.

Maybe I'll go to the party to learn  of less familiar traps, a trap.

شاید به مهمانی بروم تا تله‌های کمتر آشنا را یاد بگیرم، یک تله.

This is a useful expression because it represents  a a difficult situation without an escape.

این یک عبارت مفید است زیرا نشان دهنده یک موقعیت دشوار بدون فرار است.

An escape meaning you can't get  out of that difficult situation.

یک فرار به این معنی که نمی‌توانید از آن موقعیت سخت خارج شوید.

For example, when I was a kid, I would  often complain to my dad that I was bored.

برای مثال، وقتی بچه بودم، اغلب از پدرم شکایت می کردم که حوصله ام سر رفته است.

I'm bored.

I have nothing to do because I wanted him to  entertain me or suggest a way to entertain myself.

حوصله ام سر رفته. کاری

برای انجام دادن ندارم زیرا می‌خواستم او مرا سرگرم کند یا راهی برای سرگرم کردن خودم پیشنهاد کند.

But every time I said that I'm  bored, I have nothing to do.

اما هر بار که گفتم حوصله ام سر رفته است، کاری ندارم.

He would always say, well I  have some chores for you to do.

او همیشه می‌گفت، خب من کارهایی برای تو دارم. می‌توانی

You can clean the floors, you can  vacuum, you can prepare dinner and  

زمین‌ها را تمیز کنی، می‌توانی جاروبرقی بکشی، می‌توانی شام آماده کنی و

he would always give me something  obviously a kid does not want to do.

او همیشه چیزی به من می‌دهد که مشخص است که یک بچه نمی‌خواهد انجام دهد.

This is when I was 13 years old.

این زمانی بود که من 13 ساله بودم.

And of course I don't want to do chores.

و البته من نمی خواهم کارهای خانه انجام دهم.

So that's the difficult situation, having  to do chores, cleaning the bathroom,  

بنابراین این وضعیت دشوار است، مجبور به انجام کارهای خانه، تمیز کردن حمام،

the kitchen, and there's no escape.

آشپزخانه، و هیچ راه گریزی نیست.

How can I escape it?

چگونه می توانم از آن فرار کنم؟

I just told my dad I have nothing to do,  so I can't say, oh actually I have homework  

من فقط به پدرم گفتم که کاری برای انجام دادن ندارم، بنابراین نمی توانم بگویم، اوه در واقع من تکلیف دارم

because I just told him I don't have anything  to do so I have no reason not to do the chore.

زیرا فقط به او گفتم که کاری برای انجام دادن ندارم، بنابراین دلیلی برای انجام دادن کارها ندارم.

So after I can say, oh, I can't  believe I fell for that trap.

بنابراین بعد از اینکه می‌توانم بگویم، آه، نمی‌توانم باور کنم که گرفتار آن تله شده‌ام.

Now to fall for it means that you  weren't expecting it to happen.

حالا به این معنی است که انتظارش را نداشتید که این اتفاق بیفتد.

So this could happen in a situation at work where  maybe you're telling you your Co worker says, oh,  

بنابراین این ممکن است در موقعیتی در محل کار اتفاق بیفتد که شاید به شما می‌گویید همکارتان می‌گوید، اوه، آیا

do you have any plans after work  on Thursday and you say, Oh no,  

برنامه‌ای بعد از کار در روز پنجشنبه دارید و می‌گویید، اوه نه،

just going home, just gonna  watch a movie, nothing to do.

فقط به خانه می‌روید، فقط می‌خواهید فیلم تماشا کنید، هیچ چیز. انجام دادن.

And then your Co worker could say,  

و سپس همکار شما می‌تواند بگوید،

Oh well I really could use your  help on finishing the report.

اوه، من واقعاً می‌توانم از کمک شما برای تکمیل گزارش استفاده کنم.

And since you don't have anything  to do, why don't you help me?

و چون کاری برای انجام دادن ندارید، چرا به من کمک نمی کنید؟

And then you could say I can't  believe I fell for that trap.

و سپس می‌توانی بگویی که نمی‌توانم باور کنم که گرفتار آن تله شده‌ام.

So it's a fun expression that you can use.

بنابراین این یک عبارت سرگرم کننده است که می توانید از آن استفاده کنید.

OK, let's continue.

باشه ادامه بدیم

Beware of heard a dreadful word that  looks like beard and sounds like birds.

از شنیدن یک کلمه وحشتناک که شبیه ریش است و صدایی شبیه پرندگان دارد، مراقب باشید.

So of course a beard is the hair on a man's face.

پس مسلماً ریش موی صورت مرد است.

Well, not all over his face, just  in a concentrated area of his chin.

خوب، نه در تمام صورتش، فقط در یک ناحیه متمرکز از چانه اش.

That would be the beard that looks like  beard and sounds like bird and dad.

این همان ریشی است که شبیه ریش است و صدایی شبیه پرنده و پدر دارد.

It said like bed not bead.

می گفت مثل تخت نه مهره.

OK, a bead.

باشه یه مهره از

This is used to make a lot of jewelry.

این برای ساخت جواهرات زیادی استفاده می شود.

You could use it to make a  pillow or or other items as well.

می‌توانید از آن برای ساختن بالش یا موارد دیگر نیز استفاده کنید.

But the individual balls and you can put them  

اما تک تک توپ‌ها و می‌توانید آنها را

through a string and you can form a  necklace or you can form a bracelet.

در یک رشته قرار دهید و می‌توانید یک گردنبند یا یک دستبند درست کنید.

Those would be beads.

آن ها مهره خواهند بود.

It's way easier to explain with  a picture, so here are pictures.

توضیح دادن با یک عکس بسیار ساده تر است ، بنابراین در اینجا تصاویر وجود دارد.

This is an individual bead and then  you use many beads to make a necklace,  

این یک مهره انفرادی است و سپس  از مهره‌های زیادی برای ساختن یک گردنبند،

make a bracelet, or make some other art and craft.

یک دستبند یا هنر و کاردستی دیگر استفاده می‌کنید.

Generally used to make jewelry.

معمولا برای ساخت جواهرات استفاده می شود.

But like I said, you could make  a pillow entirely out of beads.

اما همانطور که گفتم، می‌توانید یک بالش کاملاً از مهره بسازید.

Actually, I believe there are some beads on  the very colorful flower pillow behind me.

در واقع، من معتقدم چند مهره روی بالش گل بسیار رنگارنگ پشت سرم وجود دارد.

I believe there's some beads as well.

من معتقدم تعدادی مهره نیز وجود دارد.

So that's a bead.

پس این یک مهره است.

I'm sure you own some beaded  jewelry or beaded items.

مطمئن هستم که شما صاحب چند جواهرات یا اقلام مهره‌دار هستید.

I think every single person has  something made out of beads,  

من فکر می‌کنم هر فردی در مقطعی از زندگی‌اش چیزی از مهره‌ها ساخته است

or has made something out of  beads at one point in their life.

یا چیزی از مهره‌ها ساخته است.

For goodness sakes, don't call it deed.

به خاطر خیر، اسمش را عمل نگذارید.

This is an expression.

این یک بیان است.

Maybe you've heard it for Goodness sake is  used to express either a positive emotion  

شاید شنیده باشید که به خاطر خدا از آن برای بیان یک احساس مثبت

or a negative emotion, but it is more used in  in negative emotions, frustration, annoyance.

یا یک احساس منفی استفاده می شود، اما بیشتر در احساسات منفی، ناامیدی، دلخوری استفاده می شود. فرض کنید

Let's say you're with a friend,  a coworker, husband, wife,  

با یک دوست، یک همکار، شوهر، همسر،  یکی از

family member, and you're at a a store  that sells jewelry all made out of beads.

اعضای خانواده هستید و در فروشگاهی هستید که جواهراتی را که تماماً از مهره‌ها ساخته شده‌اند می‌فروشد.

And the person you're with is taking a  really long time to pick out a necklace.

و فردی که با او هستید برای انتخاب یک گردنبند خیلی وقت می برد.

And after 20-30 minutes, you say for  goodness sake, just pick a necklace.

و بعد از 20 تا 30 دقیقه، به خاطر خدا می گویید، فقط یک گردنبند انتخاب کنید.

So you're using that to show your frustration,  your annoyance with the situation.

بنابراین شما از آن برای نشان دادن ناامیدی، ناراحتی خود از موقعیت استفاده می‌کنید.

Now in the poem it has it in the plural form,  

حالا در شعر آن را به صورت جمع دارد،

which I do hear, but just know that it  is more common in the singular form.

که من می‌شنوم، اما فقط بدانید که در حالت مفرد بیشتر است.

And technically there is a possessive in the  writing because the sake belongs to goodness.

و از نظر فنی در نوشتار یک مالکیت وجود دارد زیرا به خاطر متعلق به خیر است.

So technically there's a possessive here,  

بنابراین، از نظر فنی، در اینجا یک مالکیت وجود دارد،

but you wouldn't hear that in pronunciation,  and generally it's in the singular form.

اما شما آن را در تلفظ نمی‌شنوید، و عموماً به شکل مفرد است.

For goodness sake, just pick a necklace.

به خاطر خدا، فقط یک گردنبند انتخاب کنید.

For goodness sakes, don't call it deed.

به خاطر خیر، اسمش را عمل نگذارید.

Let's talk about deed.

بیایید در مورد عمل صحبت کنیم.

Because you may have heard of a  good deed, you should do good deeds.

چون ممکن است در مورد یک کار خوب شنیده باشید، باید کارهای نیک انجام دهید.

A deed is simply an intentional act,  so an action that you do intentionally,  

یک عمل صرفاً یک عمل عمدی است، بنابراین عملی که شما عمداً انجام می‌دهید،   به

which means on purpose you plan to do it.

این معنی که شما عمداً قصد انجام آن را دارید.

Now some people, and I think  this is an amazing initiative,  

اکنون برخی از مردم، و من فکر می‌کنم این یک ابتکار شگفت‌انگیز است،

is they try to do at least one good deed a day.

آیا آنها سعی می‌کنند حداقل یک کار خوب در روز انجام دهند.

So they try to do something  positive for another person,  

بنابراین آنها سعی می‌کنند کاری مثبت برای شخص دیگری انجام دهند،

and they do it intentionally  on purpose every single day.

و آن را عمداً هر روز انجام می‌دهند.

So maybe you're at the grocery store and you see  an elderly man struggling with his groceries,  

بنابراین شاید شما در خواربارفروشی هستید و یک مرد مسن را می بینید که با مواد غذایی خود دست و پنجه نرم می کند،

and you could help him take  those groceries to the gar,  

و می توانید به او کمک کنید آن خواربارفروشی ها را به گاری،

to the car, and then you could say  I've done my good deed for the day.

به ماشین برساند، و سپس می توانید بگویید من کار خوبم را برای روز از

You don't technically have to say  good I've done my deed for the day,  

نظر فنی مجبور نیستید بگویید « خوب من کارم را برای آن روز انجام دادم»،

but because deed can also be a negative act.

اما به این دلیل که عمل می‌تواند یک عمل منفی نیز باشد.

We generally specify my good deed.

ما به طور کلی عمل خیر من را مشخص می کنیم.

I try to do one good deed a day.

سعی می کنم روزی یک کار خیر انجام دهم.

I try to do 5 good deeds a day.

سعی می کنم روزی 5 کار خیر انجام دهم.

Why limit it to one?

چرا آن را به یک محدود کنید؟

I've done my good deed for the day.

من کار خوبم را برای آن روز انجام دادم.

Watch out for meat and grate and threat.

مراقب گوشت و رنده و تهدید باشید.

So remember we're focusing on vocabulary.

بنابراین به یاد داشته باشید که ما روی واژگان تمرکز می کنیم.

I don't think there's anything we  need to discuss for vocabulary.

فکر نمی‌کنم برای واژگان نیازی به بحث در مورد چیزی باشد.

They rhyme with sweet and straight and debt.

با شیرین و مستقیم و بدهکاری قافیه می کنند.

OK, suite.

باشه، سوئیت

This is a room at a hotel.

این یک اتاق در یک هتل است.

They refer to that as a suite.

آنها از آن به عنوان یک سوئیت یاد می کنند.

I booked a suite for three nights, for example,  so I booked a room at the hotel for three nights.

به عنوان مثال، یک سوئیت برای سه شب رزرو کردم، بنابراین یک اتاق در هتل برای سه شب رزرو کردم.

I booked a suite first three nights.

سه شب اول سوئیت رزرو کردم.

Now we also use this to identify an apartment  or condo building, usually for mail purposes.

اکنون ما همچنین از این برای شناسایی یک آپارتمان یا ساختمان کاندو، معمولاً برای اهداف پستی استفاده می‌کنیم.

So let's say your your address is on Main Street.

بنابراین فرض کنید آدرس شما در خیابان اصلی است.

This is the name of your street  and your apartment building.

این نام خیابان و ساختمان آپارتمان شماست.

Your condo building is 100 Main  Street, but you live in Suite 304,  

ساختمان کاندو شما 100 Main Street است، اما شما در Suite 304 زندگی می‌کنید،

which means apartment number, unit number Ste.

که به معنی شماره آپارتمان، شماره واحد Ste.

number three O 4.

شماره سه O 4.

So generally that's on the third floor and it's  the fourth unit, the 4th suite on the third floor.

بنابراین عموماً در طبقه سوم و واحد چهارم است، سوئیت چهارم در طبقه سوم.

So we also use this for apartments and condos.

بنابراین ما از این برای آپارتمان ها و کانکس ها نیز استفاده می کنیم.

Apartments, condos and hotels.

آپارتمان ها، آپارتمان ها و هتل ها.

To say the unit a moth is not a moth  in mother, so a moth is an insect.

برای گفتن واحد پروانه در مادر پروانه نیست، بنابراین پروانه یک حشره است.

An insect with wings, like an ugly  butterfly, I guess not to say it's ugly,  

حشره ای با بال، مثل یک پروانه زشت، حدس می زنم که نگویم زشت است،

the poor Moss, but compared to a  butterfly, it's not as beautiful.

خزه بیچاره، اما در مقایسه با یک پروانه، آنقدرها هم زیبا نیست.

They're usually white or  brown and they have wings.

آنها معمولاً سفید یا قهوه ای هستند و بال دارند.

So I'll just write that for you.

بنابراین من فقط آن را برای شما می نویسم.

Insect, flying insect, flying insect.

حشره، حشره پرنده، حشره پرنده.

They really like light, like most all insects.

آنها مانند اکثر حشرات، نور را دوست دارند.

So they're the ones that are always around  your lights when you're trying to go to sleep.

بنابراین وقتی می‌خواهید بخوابید، آن‌ها هستند که همیشه اطراف چراغ‌های شما هستند.

Maybe a moth.

شاید یک پروانه

A moth is not a moth in  mother, nor both in bother.

پروانه در مادر پروانه نیست ، و نه هر دو در آزار.

Broth in brother.

آبگوشت در برادر.

So again, for pronunciation purposes, But broth.

بنابراین دوباره، برای اهداف تلفظ، اما آبگوشت.

This is the liquid used to form a soup.

این مایعی است که برای تشکیل سوپ استفاده می شود.

So you could have chicken broth, which  is the the liquid in your chicken soup.

بنابراین می‌توانید آب مرغ بخورید، که مایع موجود در سوپ مرغ شما است.

Or it doesn't have to be  chicken, it could be anything.

یا لازم نیست که مرغ باشد، ممکن است هر چیزی باشد.

It could be vegetable broth,  meat broth, mushroom broth.

این می تواند سوپ سبزیجات، سوپ گوشت، سوپ قارچ باشد.

It can be a specific type of vegetable,  

این می تواند نوع خاصی از سبزیجات باشد،

Even so that's broth, the liquid  generally used to make soup.

حتی اگر آبگوشت باشد، مایعی که معمولاً برای تهیه سوپ استفاده می شود.

A chicken broth.

یک عدد آب مرغ

Liquid in soup, broth.

مایع در سوپ، آبگوشت.

So you can say this broth is delicious.

بنابراین می توان گفت این آبگوشت خوشمزه است.

Did you make this broth yourself?

این آبگوشت رو خودت درست کردی؟

And here is not a match for there  and dear and fear for bear and pear.

و اینجا برای آنجا و عزیز و ترس با خرس و گلابی همخوانی ندارد.

OK, again, I don't think there's  anything for vocabulary here.

خوب، دوباره، فکر نمی‌کنم در اینجا چیزی برای واژگان وجود داشته باشد.

And then there's dose and rose and lose.

و سپس دوز و گل رز و از دست دادن وجود دارد.

OK.

خوب.

So dose, this is a medical term and it's how much  the quantity of a medication, that's the dosage.

بنابراین دوز، این یک اصطلاح پزشکی است و میزان مقدار یک دارو، دوز آن است.

So you could say I'm on a low dose of aspirin.

بنابراین می توان گفت که من دوز پایین آسپرین مصرف می کنم.

So dose is the measurement of that medication.

بنابراین دوز اندازه گیری آن دارو است.

So maybe that represents 100 milligrams, but the  person wouldn't know whoever you're talking to.

بنابراین شاید این نشان دهنده 100 میلی‌گرم باشد، اما فرد نمی‌داند با هر کسی صحبت می‌کنید.

So you would have to, if you wanted to know,  you would have to ask them, oh how much is it?

بنابراین، اگر می خواستید بدانید، باید از آنها بپرسید، اوه چقدر است؟

But it's just the measurement  used for medication and then lose.

اما این فقط اندازه گیری است که برای دارو و سپس از دست دادن استفاده می شود.

This is of course the opposite of win.

این البته برعکس برد است.

So opposite of win, for example, we lost the game.

بنابراین برخلاف برد، مثلاً بازی را باختیم.

That's the past simple.

این گذشته ساده است.

We lost the game.

ما بازی را باختیم.

Just look them up and goose and choose  and do and go then Thwart and cart.

فقط آنها را جستجو کنید و غاز کنید و انتخاب کنید و انجام دهید و بروید سپس Thwart and cart.

OK, let's talk about Thwart.

خوب، بیایید در مورد Thwart صحبت کنیم.

Thwart is a verb, and when something thwarts  something, it prevents it from happening.

خنثی کردن یک فعل است و وقتی چیزی چیزی را خنثی می‌کند ، از وقوع آن جلوگیری می‌کند.

For example, the rain.

مثلاً باران.

The rain thwarted my plans.

باران نقشه هایم را نقش بر آب کرد.

Remember, thwart is a verb, so  here is conjugated in the past.

به یاد داشته باشید، thwart یک فعل است، بنابراین اینجا در گذشته مزدوج شده است.

Simple.

ساده.

The rain always thwarts my plans.

باران همیشه برنامه های من را خنثی می کند.

So here is conjugated in the present simple  and this is the something the rain and this  

بنابراین اینجا در حالت ساده فعلی صرف می‌شود و این چیزی است که باران و این

something prevents, which is the verb  thwart something else from happening.

چیزی مانع از آن می‌شود، که فعل خنثی کردن اتفاق دیگری است.

The rain thwarted my plans.

باران نقشه هایم را نقش بر آب کرد.

The rain always thwarts my plans.

باران همیشه برنامه های من را خنثی می کند.

Come, come.

بیا بیا.

I've hardly made a start.

من به سختی شروع کرده ام.

Hardly is another way of saying barely, barely.

به سختی راه دیگری برای گفتن به سختی، به سختی وجود دارد.

So it means a small amount.

پس به معنای مقدار کمی است.

If I say I've hardly made a start,  it means I have made a start.

اگر بگویم به سختی شروع کرده ام، به این معنی است که شروع کرده ام.

To make a start just means start.

شروع کردن فقط به معنای شروع است.

There's no difference here.

اینجا هیچ تفاوتی نیست

So you can say to put it in an  easier to understand way, started.

بنابراین می‌توانید بگویید که آن را به روشی ساده‌تر برای درک، شروع کنید.

I've hardly started.

من به سختی شروع کردم

I've barely started.

من به سختی شروع کردم

So you have started but just a very small amount.

بنابراین شما شروع کرده اید اما فقط مقدار بسیار کمی.

Sometimes students will say  I hardly worked this weekend.

گاهی اوقات دانش‌آموزان می‌گویند این آخر هفته به سختی کار کردم.

Now this actually means I worked  a small amount this weekend.

اکنون این در واقع به این معنی است که من این آخر هفته مقدار کمی کار کردم.

A very small amount.

مقدار بسیار کمی.

But what they actually wanted to say was I worked  

اما چیزی که در واقع می‌خواستند بگویند این بود که

hard this weekend because they  forgot that hard is the adverb.

این آخر هفته سخت کار کردم زیرا فراموش کردند که این قید سخت است.

So hardly does not mean hard, hardly means a small  amount, which is actually the opposite of hard.

بنابراین تقریباً به معنای سخت نیست، به سختی به معنای مقدار کمی است، که در واقع برعکس سخت است.

So English can be confusing with pronunciation,  but it can also be confusing with vocabulary.

بنابراین انگلیسی می‌تواند با تلفظ گیج‌کننده باشد، اما همچنین می‌تواند با واژگان گیج‌کننده باشد.

So if you want to impress your boss,  

بنابراین اگر می‌خواهید رئیستان را تحت تأثیر قرار دهید،

don't say I hardly worked this,  let's say week instead of weekend.

نگویید من به سختی این کار را انجام داده‌ام، مثلاً به جای آخر هفته، هفته را بگوییم.

I hardly worked this week.

این هفته به سختی کار کردم.

Your boss will be very upset if you say this.

اگر این را بگویید رئیس شما بسیار ناراحت می شود. می

You wanna tell your boss I worked hard this week.

خواهی به رئیست بگو این هفته سخت کار کردم.

This will impress your boss, so I'll write that.

این کار رئیس شما را تحت تأثیر قرار می دهد، بنابراین من آن را می نویسم.

Just so you remember, I'll write.

فقط برای اینکه یادت بیاد، می نویسم.

Not a lot.

نه زیاد.

Not a lot.

نه زیاد.

So a small amount of.

بنابراین مقدار کمی از.

That's what hardly works.

این چیزی است که به سختی کار می کند.

I'll write that here as well because  barely hardly means the same thing.

من آن را اینجا نیز می نویسم زیرا به سختی معنی آن یکسان است.

A small amount of or not a lot.

مقدار کمی یا نه زیاد.

Whatever is easier for you to remember.

هر چیزی که به خاطر سپردن برای شما راحت تر است.

I did a small amount of work this week.

این هفته مقدار کمی کار کردم.

I did not a lot of work this week.

این هفته زیاد کار نکردم.

I hardly worked this week.

این هفته به سختی کار کردم.

I worked hard this week.

این هفته سخت کار کردم.

You worked a lot this week.

این هفته خیلی کار کردی

That's what this one means, A dreadful language.

معنی این یکی همین است، زبان وحشتناک.

Let's talk about dreadful.

بیایید در مورد وحشتناک صحبت کنیم.

This is the second time we're seeing it,  but I didn't explain it at the beginning.

این دومین بار است که آن را می بینیم، اما در ابتدا توضیح ندادم.

A dreadful language.

یک زبان وحشتناک

Dreadful means very unpleasant  or very bad quality.

وحشتناک به معنای بسیار ناخوشایند یا کیفیت بسیار بد است.

So here a dreadful language.

بنابراین اینجا یک زبان وحشتناک است.

The poem is suggesting that English,  

این شعر نشان می‌دهد که انگلیسی،

the English language is very unpleasant  because of how difficult it is to pronounce,  

زبان انگلیسی بسیار ناخوشایند است به دلیل سختی تلفظ آن

and also because of how difficult vocabulary  and grammar can be as well a dreadful language.

و همچنین به دلیل دشواری واژگان و گرامر و همچنین زبان وحشتناکی است.

Hopefully you don't think that about English, but  you could say, for example the movie was dreadful.

امیدوارم در مورد انگلیسی چنین فکری نکنید، اما می‌توانید بگویید، مثلاً فیلم وحشتناکی بود.

Your friend asked you how is the movie  dreadful, which means very unpleasant.

دوستتان از شما پرسید که فیلم چگونه ترسناک است، که به معنای بسیار ناخوشایند است.

But remember it also means  bad quality, poor quality.

اما به یاد داشته باشید که این به معنای کیفیت بد، بی کیفیت است.

So if someone asks you how was the restaurant now  

بنابراین اگر کسی از شما بپرسد که رستوران در حال حاضر چگونه بود

you could say the food was dreadful  to focus on the quality of the food.

می‌توانید بگویید که غذا وحشتناک بود تا روی کیفیت غذا تمرکز کنید.

But you could also talk about  the quality of the service.

اما می‌توانید درباره کیفیت خدمات نیز صحبت کنید.

The the service was dreadful.

خدمات وحشتناکی بود

The decoration was dreadful.

دکوراسیون وحشتناکی بود

So there could be different elements.

بنابراین ممکن است عناصر مختلفی وجود داشته باشد.

But we'll just say food or  service, the two most common ones.

اما ما فقط می گوییم غذا یا خدمات، دو مورد از رایج ترین.

The food was dreadful.

غذا وحشتناک بود

We use this to describe the weather a lot.

ما از این برای توصیف آب و هوا زیاد استفاده می کنیم.

Oh, the weather was dreadful today.

وای امروز هوا خیلی بد بود

It thwarted my plans.

برنامه های من را نقش بر آب کرد.

The dreadful weather thwarted my plans.

هوای وحشتناک برنامه های من را نقش بر آب کرد.

So I hardly worked.

بنابراین من به سختی کار کردم.

Ah, we're using all of it together now, OK?

آه، ما در حال حاضر از همه آن ها با هم استفاده می کنیم، خوب؟

A dreadful language.

یک زبان وحشتناک

Man alive.

انسان سرزنده.

I'd mastered it when I was 5.

من در 5 سالگی به آن تسلط داشتم.

And yet to write it.

و هنوز آن را نمی‌نویسم.

The more I sigh.

هر چه بیشتر آه می کشم.

Huh.

متعجب.

That's a sigh.

این یک آه است.

Huh.

متعجب.

I sigh.

آه می کشم.

Huh.

متعجب.

OK.

And yet to write it.

خوب.

و هنوز برای نوشتن آن.

The more I sigh, I'll not  learn how until the day I die.

هر چه بیشتر آه بکشم، تا روزی که بمیرم، یاد نخواهم گرفت.

OK, Notice here I'll not learn.

خوب، توجه کنید اینجا را یاد نخواهم گرفت.

So this is a contraction.

پس این یک انقباض است.

I will.

من خواهم.

But let me rate this for you.

اما اجازه دهید این را برای شما رتبه بندی کنم.

I will.

من خواهم.

I will not learn how until the day I die.

تا روزی که بمیرم یاد نخواهم گرفت.

So this is correct.

پس این درست است.

I will not learn how, but when  we form a contraction with the  

من یاد نخواهم گرفت که چگونه، اما وقتی با انقباض

future simple in the negative,  we don't form it like this.

ساده آینده به صورت منفی شکل می‌دهیم، آن را به این شکل نمی‌کنیم.

This is considered outdated English.

این انگلیسی منسوخ در نظر گرفته می شود.

This poem was written a long time ago,  

این شعر خیلی وقت پیش سروده شده است،

so at the time of the poem I'm sure  that this was modern usage of the word.

بنابراین در زمان شعر مطمئن هستم که این استفاده مدرن از کلمه بوده است.

But today this is not modern usage.

اما امروزه این استفاده مدرن نیست. از نظر

It's grammatically correct but not used today.

گرامری درست است اما امروزه استفاده نمی شود.

So it's outdated.

پس منسوخ شده است.

It's not modern, not used today.

این مدرن نیست، امروز استفاده نمی شود.

You should not use it.

شما نباید از آن استفاده کنید.

It will sound awkward.

صدای ناهنجار خواهد داشت.

You should say I.

باید بگی من.

Do you know what you should say?

میدونی چی باید بگی؟

I won't learn how I won't.

یاد نخواهم گرفت که چگونه نخواهم کرد.

So this is the modern usage of how we  form a contraction today, used today.

بنابراین، این استفاده مدرن از روشی است که امروزه انقباض را شکل می‌دهیم که امروزه استفاده می‌شود.

So again, if you say this, sure  you'll be grammatically correct,  

بنابراین، دوباره، اگر این را بگویید، مطمئن باشید که از نظر گرامری درست می گویید،

but you will sound very weird.

اما بسیار عجیب به نظر می رسد.

Don't say it.

آن را نگو.

Say I won't learn how until the day I die.

بگو تا روزی که بمیرم یاد نخواهم گرفت.

And if you ever forget,  

و اگر روزی فراموش کردی،

just don't use the contraction and say I  will not learn how until the day I die.

فقط از انقباض استفاده نکن و بگو تا روزی که بمیرم یاد نخواهم گرفت.

So now you know both the pronunciation of the  

بنابراین اکنون شما هم تلفظ

pronunciation poem and you know the  vocabulary in the pronunciation poem.

شعر تلفظ را می‌دانید و هم واژگان موجود در شعر تلفظ را می‌دانید.

So now you can say, Oh no, English isn't a  dreadful language, you just need to learn it.

بنابراین اکنون می توانید بگویید، نه، انگلیسی زبان وحشتناکی نیست، فقط باید آن را یاد بگیرید.

And you have a great teacher.

و شما معلم بزرگی دارید.

Hopefully you think so, a great  teacher to help you master it.

امیدوارم اینطور فکر کنید، معلمی عالی که به شما کمک می کند در آن تسلط پیدا کنید.

So now you've mastered the pronunciation poem.

بنابراین اکنون شما بر شعر تلفظ مسلط شدید.

Amazing job.

کار شگفت انگیز

You've mastered the pronunciation poem.

شما به شعر تلفظ تسلط دارید.

Congratulations.

تبریک می گویم.

In a previous lesson you  mastered the pronunciation,  

در درس قبلی شما بر تلفظ تسلط داشتید

and in this lesson you've mastered the vocabulary.

و در این درس به واژگان تسلط داشتید.

So now you can tell everyone that  you know the pronunciation poem,  

بنابراین اکنون می‌توانید به همه بگویید که شعر تلفظ را می‌دانید،

and you can quiz them, see if they know the  pronunciation, see if they know the vocabulary.

و می‌توانید آنها را امتحان کنید، ببینید آیا تلفظ را می‌دانند، ببینید آیا آنها واژگان را می‌دانند یا خیر.

And that will make you realize how  advanced you are with your English.

و این به شما کمک می کند تا متوجه شوید که چقدر با زبان انگلیسی خود پیشرفته هستید.

So amazing job.

خیلی کار شگفت انگیز

Celebrate this accomplishment.

این موفقیت را جشن بگیرید.

Put woohoo.

ووووووووو بذار

Put woohoo in the comments because  you've mastered the pronunciation poem.

woohoo را در نظرات قرار دهید زیرا  به شعر تلفظ تسلط دارید.

Put woohoo in the comments and  you can get this free speaking  

woohoo را در نظرات قرار دهید و می‌توانید این راهنمای مکالمه رایگان را دریافت کنید،

guide where I share 6 tips on how to  speak English fluently and confidently.

جایی که من 6 نکته را در مورد نحوه صحبت کردن انگلیسی روان و مطمئن به اشتراک می‌گذارم.

You can click here to download it or  look for the link in the description.

می‌توانید برای دانلود آن اینجا را کلیک کنید یا به دنبال پیوند در توضیحات بگردید.

And you can keep improving your  English with this lesson right now.

و می‌توانید همین الان با این درس به بهبود انگلیسی خود ادامه دهید.