Feeling bad about your English? 18 solutions!

Man, that's it, I've had it, thrown in the towel, I quit English, I'm done, nope, I'm

مرد، همین است، من آن را داشتم، پرت کردم، انگلیسی را رها کردم، تمام کردم، نه،

not doing it anymore, I can't, I just can't, I hit a wall, okay?

دیگر این کار را نمی‌کنم، نمی‌توانم، فقط نمی‌توانم، به دیوار زدم، باشه؟

Have you ever felt this frustration learning English?

آیا تا به حال از یادگیری زبان انگلیسی این ناامیدی را احساس کرده اید؟

I have, not learning English, teaching

من انگلیسی یاد نمی گیرم ، انگلیسی یاد می دهم

English, for sure, learning another language.

، مطمئناً زبان دیگری یاد می گیرم.

I've tried to learn Portuguese, I've tried

من سعی کردم پرتغالی یاد بگیرم، سعی کردم

to learn Spanish, I learned Japanese because

اسپانیایی یاد بگیرم، ژاپنی یاد گرفتم چون

I went there to Japan, hung out, sat on the

آنجا به ژاپن رفتم، پاتوق کردم، روی

floor, ate some food, but it's going to happen

زمین نشستم، کمی غذا خوردم، اما این اتفاق

to all of us, and this lesson is called, oh

برای همه ما خواهد افتاد، و این درس نام دارد،

my god, Ronnie, help me, what to do when you

خدای من، رونی، کمکم کن، وقتی به

hit a wall, learning English.

دیوار برخورد کردی، چه کار کنم، یادگیری انگلیسی.

Now, as I said before, when you hit a wall,

حالا، همانطور که قبلاً گفتم، وقتی به دیوار برخورد می کنید، در

you're not actually, like, physically, like,

واقع، از نظر فیزیکی، مانند،

bam, bam, banging your head against a wall, it

بم، بم، سر خود را به دیوار کوبیده نیستید، این

is a turn of phrase, not literal, it basically

یک چرخش عبارت است، نه تحت اللفظی، اساساً به

means that, hey, do you know what, you want to

این معنی است که، هی، می دانید چه چیزی، می خواهید

quit, you're like, I'm done, no more English

ترک کنید، شما مانند، من تمام کردم، دیگر

for me, I'm here to help you, I'm here to

برای من انگلیسی نیست، من اینجا هستم تا به شما کمک کنم، من اینجا هستم تا به

save you, I will be your saviour, hallelujah,

شما کمک کنم.

Ronnie's in the house.

رونی در خانه است.

So, here are some phrases that we can use that can describe when we want to quit or

بنابراین، در اینجا عباراتی وجود دارد که می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم که می‌توانند زمانی را که می‌خواهیم ترک کنیم یا به

when we hit a wall.

دیوار برخورد می‌کنیم، توصیف کنند.

Burn out.

سوختن

You're going to hear this phrase a lot, people

این جمله را زیاد می شنوید، مردم

have been working at their jobs, a lot of

سر کارشان کار می کردند،

teachers, you'll say, oh, what happened to Mrs. McDonald, oh, you know what, she had

معلم های زیادی، می گویید، اوه، خانم مک دونالد چه اتفاقی افتاده است، اوه، می دانید چه چیزی، او

a mental breakdown, she burned out, like, is she on fire?

یک فروپاشی روانی داشت، او سوخت، مثلاً آتش گرفته است؟

No, nobody's on fire here, you're just...

نه، اینجا هیچ کس آتش نمی‌گیرد، تو فقط...

You just can't go on anymore, you're just like, do you know what, I'm done with this

دیگر نمی‌توانی ادامه بدهی، فقط می‌دانی، من با این

teaching thing, I'm done with sitting in front

آموزش تمام شده‌ام، من با نشستن جلوی

of a computer, 9 to 5, Monday to Friday, a

کامپیوتر تمام شده‌ام، ساعت 9 تا 5، دوشنبه تا جمعه، خیلی‌ها دچار

lot of people get burnout, it just means that

فرسودگی می‌شوند، فقط به این معنی است که

they can't do it anymore and they have to

دیگر نمی‌توانند این کار را انجام دهند و باید

change their job or whatever they're doing.

کار یا کاری را انجام دهند .

I don't know what you're doing, what are you doing?

نمیدونم داری چیکار میکنی چیکار میکنی؟

So, as I said in the beginning of the lesson,

بنابراین، همانطور که در ابتدای درس گفتم،

if you throw in the towel, I think that's

اگر حوله را پرت کنید، فکر می‌کنم که این

more of a sports reference because you're like, oh, doing your sports, you're done,

بیشتر یک مرجع ورزشی است، زیرا شما مثل اینکه، اوه، ورزش خود را انجام می‌دهید، تمام شده‌اید،

take a shower, take a shower, throw in the towel, means you're finished.

دوش بگیرید، دوش بگیرید، حوله بیندازید ، یعنی کارتان تمام شده است.

So, you throw in the towel, you want to quit.

بنابراین، شما دست به کار می شوید، می خواهید ترک کنید.

You're going to lose motivation, okay?

شما انگیزه خود را از دست خواهید داد ، باشه؟

Learning a language, especially English,

یادگیری یک زبان، به خصوص انگلیسی،

because that's what we're speaking in, it's not

چون این چیزی است که ما با آن صحبت می کنیم، این

something that you can do for, oh, you know,

چیزی نیست که بتوانید برای آن انجام دهید، اوه، می دانید،

I'm going to study English for like a year

من می خواهم یک سال انگلیسی بخوانم

and then I'm going to be fluent, no.

و سپس مسلط باشم، نه.

Learning a language is a lifetime journey.

یادگیری زبان یک سفر مادام العمر است.

It's like you're on that choo-choo train, choo-choo, for life.

مثل این است که شما در آن قطار چو-چو ، چو-چو، مادام العمر هستید.

And each step, you're going to get better and it's going to get worse and it's going

و در هر مرحله، بهتر می شوید و بدتر می شود و

to get better, but keep at it, don't give up.

بهتر می شود، اما به آن ادامه دهید، تسلیم نشوید.

So, when you lose motivation, what are you going to do?

بنابراین، وقتی انگیزه خود را از دست می دهید، چه کار می کنید؟

Hold on and I'll tell you in a second.

صبر کن تا یه لحظه بهت میگم

This word, I love this word, brain farts.

این کلمه، من عاشق این کلمه هستم، مغز گوز می زند.

So, let's say you're having a conversation in English or you're in your English class

بنابراین، فرض کنید شما در حال مکالمه به زبان انگلیسی هستید یا در کلاس انگلیسی خود هستید

and all of a sudden you're like, yeah, so

و ناگهان می‌بینید ، آره، پس

yesterday it was really great, I went to the...

دیروز واقعا عالی بود، من رفتم ...

And your brain's like...

و مغز شما مانند ...

You're not going to remember the word, where did you go?

شما قرار نیست کلمه را به خاطر بسپارید ، کجا رفتید؟

You got it in your language, you're like, yeah...

شما آن را به زبان خود دریافت کردید، مثل اینکه، بله...

And your brain just gives up.

و مغز شما تسلیم می شود.

This is called a brain fart, just means you

این گوز مغزی نامیده می شود ، فقط به این معنی است که شما

completely forget maybe what you were talking

به طور کامل فراموش می کنید شاید در مورد چه چیزی صحبت می کردید

about or the word you want to use.

یا کلمه ای را که می خواهید استفاده کنید.

And we all get these, it doesn't matter what

و همه ما اینها را دریافت می کنیم، مهم نیست به چه

language you're speaking, our brains are just

زبانی صحبت می کنید، مغز ما دقیقاً

like...

No.

شبیه...

نه.

Okay, next one.

باشه، بعدی.

Maybe what you're learning is really fucking boring, okay?

شاید چیزی که یاد میگیری واقعا کسل کننده باشد، باشه؟

Do you have a textbook?

آیا کتاب درسی دارید؟

And the teacher's just like, all right, class,

و معلم درست مثل، خوب، کلاس است،

today we're going to learn about the simple

امروز ما در مورد زمان حال ساده یاد خواهیم گرفت

present tense.

.

Open your books to page number seven.

کتاب های خود را به صفحه شماره هفت باز کنید.

Of course you're going to lose motivation.

البته شما انگیزه خود را از دست خواهید داد.

If you're studying someone, hmm, studying

اگر در حال مطالعه کسی هستید، هوم، چیزی را مطالعه می کنید

something or with someone that doesn't motivate

یا با کسی که به شما انگیزه نمی دهد،

you, it's boring.

خسته کننده است.

You're like, oh, okay, well, how about I just stare at the floor?

تو می گویی، اوه، باشه، خوب، چطور است که من فقط به زمین خیره شوم؟

That's more exciting than this English class.

این هیجان انگیزتر از این کلاس انگلیسی است.

Next one.

بعدی

You forget vocab.

شما لغت را فراموش می کنید.

Kind of like a brain fart.

یه جورایی مثل گوز مغز

Brain farts are more like you forget everything,

گوزهای مغزی بیشتر شبیه این است که همه چیز را فراموش می کنی،

but a vocabulary word is like, oh yeah, so

اما یک کلمه واژگانی مانند، اوه آره، پس

yesterday, you know, something in my house broke, and I'm trying to describe it, so...

دیروز، می دانی، چیزی در خانه من شکست، و من سعی می کنم آن را توصیف کنم، بنابراین...

You just can't pull out the thing and go, oh yeah, it's a wrench, because you don't

نمی توانی آن چیز را بیرون بیاوری و بروی، اوه آره، آچار است، چون

have tools with you, it's a wrench, by the way, so you're going to forget vocabulary.

ابزاری همراهت نیست، آچار را فراموش می کنی.

What do you do?

چه کار می کنی؟

You talk...

شما حرف می زنید...

We call it "circumvent".

ما به آن می گوییم «دور زدن».

You talk about the object, even though you don't know what it is, so, oh yeah, it's a

شما در مورد شیء صحبت می کنید، با اینکه نمی دانید چیست، پس، اوه، آره، این یک

tool, it's made of metal, I use it to pull

ابزار است، از فلز ساخته شده است، من از آن برای بیرون آوردن

out teeth, no, you don't use it to pull things

دندان استفاده نمی کنم، نه، شما از آن برای بیرون آوردن چیزها استفاده نمی کنید،

out, be like, oh, oh, oh, oh yeah, a wrench, yeah, pliers, good.

مانند آچار، آره، انبردست، خوب است.

So if you talk about the word, that's how to serve your...

بنابراین اگر در مورد کلمه صحبت می کنید، اینطوری در خدمت شماست... مشکل

Solve your forgetting vocab problem.

فراموشی واژگان خود را حل کنید .

You talk about the word so the person gets it.

شما در مورد کلمه صحبت می کنید تا شخص آن را دریافت کند.

This happens a lot, too.

این اتفاق هم زیاد می افتد.

You feel completely overwhelmed.

احساس می کنید کاملاً غرق شده اید.

Overwhelmed basically just means, hey, do you know what, it's too much.

غرق شده اساساً فقط به این معنی است که، هی، می دانید چیست، خیلی زیاد است.

Too much information, too much pressure, too

اطلاعات بیش از حد، فشار بیش از حد،

much homework, too many vocabulary words,

تکالیف بیش از حد، کلمات واژگان زیاد،

too much to remember.

بیش از حد برای به خاطر سپردن.

I remember I was in university and like, every

یادم می‌آید دانشگاه بودم و هر

day they're like, read these 300 pages, okay,

روز می‌خواهند این 300 صفحه را بخوانند، باشه،

next class, read these 200 pages, okay, so in one day you want me to read 500 pages,

کلاس بعدی، این 200 صفحه را بخوان، باشه، پس در یک روز می‌خواهی من 500 صفحه را بخوانم، این اتفاق

not going to happen, nuh-uh, so you're overwhelmed, you're overloaded, you just...

نمی‌افتد، نه، اوه، پس غرق شده‌ای، بیش از حد بار می‌شوی، فقط...

You can't do it.

نمی‌توانی این کار را انجام دهی.

Don't give up, okay?

تسلیم نشو، باشه؟

I'm going to teach you how to get over this

من به شما یاد خواهم داد که چگونه از این

wall, how to smash down the wall, how to pick

دیوار عبور کنید، چگونه دیوار را خراب کنید، چگونه

that towel back up again, mm-hmm, get back on track.

آن حوله را دوباره بردارید، مم-هم، به مسیر خود برگردید.

So to get back on track means you are finished

بنابراین بازگشت به مسیر به این معنی است که شما

with your temper tantrum, no, I can't do it,

با عصبانیت خود تمام شده اید، نه، من نمی توانم این کار را انجام دهم، به

go outside, go for a walk, have some food,

بیرون بروید، پیاده روی کنید، کمی غذا بخورید،

drink a cup of coffee, tea, have some drugs.

یک فنجان قهوه، چای بنوشید، مقداری دارو بنوشید.

I don't know what you're doing, relax, okay,

نمی‌دانم داری چه کار می‌کنی، استراحت کن، باشه،

throw it down, throw it away, and come back

آن را پرت کن، دور بریز و

to it, get back on track, means take a break and go back to it.

به آن برگرد، به مسیر درست برگرد، یعنی استراحت کن و به آن برگرد.

You're going to have good days and bad days,

قراره روزهای خوب و روزهای بدی داشته باشی،

okay, this is where the brain farts come in,

باشه، اینجاست که مغز گوز میزنه،

okay?

باشه؟

Yeah.

آره

Some days you are going to be an English-talking

بعضی روزها قرار است یک دیوانه انگلیسی زبان شوید، می

maniac, you can talk about politics, you can

توانید در مورد سیاست صحبت کنید، می توانید

talk about, like, elephants, tusks, and another

در مورد فیل ها، عاج ها صحبت کنید، و یک

day somebody will say, "Hey, where do you

روز دیگر کسی می گوید: "هی، کجا

live?" and you're like, "Oh, yeah, it's a building, a house."

زندگی می کنی؟" و شما مانند، "اوه، بله، این یک ساختمان، یک خانه است."

So don't be so hard on yourself.

پس اینقدر به خودت سخت نگیر

We all have good days and bad days, not only

همه ما روزهای خوب و بدی داریم، نه تنها

learning English, but some days you wake up

زبان انگلیسی را یاد می گیریم، بلکه بعضی روزها از خواب بیدار می شوید

and you're having a terrible day, that's normal, it's part of being human.

و روز بدی را سپری می کنید، این طبیعی است، این بخشی از انسان بودن است.

Are you human?

آیا شما انسان هستید؟

Yeah, it's going to happen, okay?

آره، قراره اتفاق بیفته، باشه؟ یه

Another thing that we say in English, this is fun, I like this, it's like your phone,

چیز دیگه که به انگلیسی میگیم، این سرگرم کننده است، من این را دوست دارم، مثل گوشی شماست،

right? "Oh, my phone's dead!"

درست است؟ "اوه، گوشی من مرده!"

I need to recharge your phone.

باید گوشیت رو شارژ کنم

You also need to recharge yourself, recharge your batteries.

شما همچنین باید خود را شارژ کنید ، باتری های خود را شارژ کنید. در

Now, most of us don't have batteries, because

حال حاضر، اکثر ما باتری نداریم، زیرا

again, we are human, not robots, but recharging

باز هم، ما انسان هستیم، نه ربات، اما شارژ کردن

your batteries means going out, walking in nature, doing all the things I mentioned,

باتری های شما یعنی بیرون رفتن، قدم زدن در طبیعت، انجام تمام کارهایی که ذکر کردم،

taking a break, having something to eat, just relax and get back to it.

استراحت کردن، چیزی برای خوردن، فقط استراحت کنید و به آن برگردید.

Yeah, okay, so learning English can be super, super, super boring.

بله، خوب، بنابراین یادگیری زبان انگلیسی می تواند فوق العاده، فوق العاده، فوق العاده خسته کننده باشد.

Hey, I know, I'm an English teacher, and I

هی، می دانم، من یک معلم انگلیسی هستم، و می

know it can be really boring, oh my god, but

دانم که می تواند واقعا خسته کننده باشد، اوه خدای من، اما

that's your fart...

این گوز توست...

Fart?

گوز؟

No, that's your problem.

نه مشکل شماست

I tried to say "fault" and "problem" at the same time.

سعی کردم همزمان "عیب" و "مشکل" را بگویم.

That's your fart, people, that's your problem, that's your fault.

این گوز شماست، مردم، این مشکل شماست، این تقصیر شماست.

So, you need to look at how you are studying English.

بنابراین، شما باید به نحوه مطالعه انگلیسی خود نگاه کنید.

Are you using a textbook?

آیا از کتاب درسی استفاده می کنید؟

Oh, man, okay, that's a nice basis when you're...

اوه، مرد، بسیار خوب، این یک پایه خوب است وقتی که ...

When you first begin learning English, but

وقتی برای اولین بار شروع به یادگیری زبان انگلیسی می کنید، اما

textbooks are not real life, and they're not

کتاب های درسی زندگی واقعی نیستند، و

cool, they're not exciting or fun.

جالب نیستند، هیجان انگیز یا سرگرم کننده نیستند.

Oh, yeah, and then we've got the apps, mm-hmm.

اوه، بله، و سپس ما برنامه ها را داریم، mm-hmm.

Do you use different apps to learn English?

آیا از اپلیکیشن های مختلف برای یادگیری زبان انگلیسی استفاده می کنید؟

I've tried.

من سعی کرده ام.

I've tried to learn different apps when it

من سعی کرده‌ام برنامه‌های مختلفی را یاد بگیرم که

starts with a "d", and I'm like, "Wow, cool,

با "d" شروع می‌شود، و می‌گویم : "وای، باحال،

man, I'm going to learn Portuguese, and this app's going to be great, da-da-da."

مرد، من می‌خواهم پرتغالی را یاد بگیرم، و این برنامه عالی خواهد شد، da-da-da."

Three days in, I'm like, "Pfft, this is boring."

سه روز بعد، من می گویم: "Pfft، این خسته کننده است."

The girl has a yellow hat, it just doesn't work, it's not motivating, it doesn't work,

دختر کلاه زرد دارد، فقط کار نمی کند، انگیزه ندارد، کار نمی کند،

it's not real life.

زندگی واقعی نیست.

So, look at what you're doing.

بنابراین، به آنچه انجام می دهید نگاه کنید.

Hey, watch movies, look at TV series, read books, social media, hello, follow people's

هی، فیلم ببین، سریال ببین، کتاب بخون، شبکه های اجتماعی، سلام،

Instagram accounts or I don't know, whatever

اکانت اینستاگرام مردم رو فالو کن یا نمی دونم، هر کاری که می

you're doing, TikTok, blah-blah-blah, but

کنی، TikTok، بلا-بله-بله، اما

do it in English.

به انگلیسی انجامش بده.

You're learning, but you're having fun.

شما در حال یادگیری هستید، اما لذت می برید.

Okay?

باشه؟

Do activities, get out of the classroom.

فعالیت ها را انجام دهید، از کلاس درس خارج شوید.

I can't say this enough to people who learn a

من نمی توانم این را به اندازه کافی برای افرادی که یک زبان یاد می گیرند بگویم،

language, learning a language is not sitting

یادگیری زبان این نیست که

in the classroom and absorbing something.

در کلاس بنشینیم و چیزی جذب کنیم.

It's not a restaurant, you're not eating dinner.

این رستوران نیست، شما شام نمی خورید.

You need to go out.

باید بری بیرون

If you live in a country that is fortunate enough to actually speak English, you can

اگر در کشوری زندگی می‌کنید که به اندازه کافی خوش شانس است که واقعاً انگلیسی صحبت می‌کند، می‌توانید

go out and around, but if you're studying English in a country where they don't speak

بیرون بروید و به اطراف بروید، اما اگر در کشوری انگلیسی می‌خوانید که

English outside of your classroom walls, that's okay.

خارج از دیوار کلاس شما انگلیسی صحبت نمی‌کنند، اشکالی ندارد.

You can do things like sports, you can play

شما می توانید کارهایی مانند ورزش انجام دهید، می توانید

video games, you can join dating or chat sites.

بازی های ویدیویی انجام دهید، می توانید به سایت های دوستیابی یا چت بپیوندید.

Those are fun.

اینها سرگرم کننده هستند.

Go to bars, you can play board games, have coffee hour, online classes in English.

به کافه ها بروید، می توانید بازی های رومیزی انجام دهید، ساعت قهوه بخورید، کلاس های آنلاین انگلیسی.

They don't have to be English classes.

آنها مجبور نیستند کلاس های انگلیسی باشند.

Look at this.

به این نگاه کن

You can take a cooking class, but you take the

شما می توانید در کلاس آشپزی شرکت کنید ، اما در

cooking class in English, so you're fooling

کلاس آشپزی به زبان انگلیسی شرکت می کنید، بنابراین

your brain.

مغز خود را گول می زنید.

You're like, "Haha, brain, we're going to

شما می گویید: "هاها، مغز، ما

learn to cook because we love food, but we're

آشپزی را یاد می گیریم زیرا عاشق غذا هستیم، اما این کار را

going to do it in English."

به زبان انگلیسی انجام می دهیم."

Yeah, yeah, yeah, yeah, yeah, yeah, so that

بله، بله، بله، بله، بله، بله، به این ترتیب که در

you're actually learning English, but you're

واقع در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، اما

doing something in a fun way, so playing sports,

کاری را به شیوه ای سرگرم کننده انجام می دهید، بنابراین ورزش کنید، به

joining a sports team, going to the gym in

یک تیم ورزشی بپیوندید، به زبان انگلیسی به باشگاه بروید

English.

Go to the gym in English, it's great.

.

به زبان انگلیسی به باشگاه بروید ، عالی است.

The other thing you have to watch out for is

نکته دیگری که باید مراقب آن باشید این است که

take a look at your teacher or your teachers

به معلم خود یا معلمان خود

or who you're learning English from.

یا افرادی که انگلیسی را از آنها یاد می گیرید نگاهی بیندازید.

Make sure that they motivate you.

مطمئن شوید که آنها به شما انگیزه می دهند.

You don't want a teacher that's like, "That's

شما معلمی را نمی خواهید که اینگونه باشد: "این

wrong, that's wrong, that's wrong, you're

اشتباه است، اشتباه است، اشتباه است، شما

terrible, you're never going to learn."

وحشتناک هستید، هرگز یاد نخواهید گرفت."

This is an old school teaching style that unfortunately is still around today.

این یک سبک تدریس مدرسه قدیمی است که متأسفانه هنوز هم وجود دارد.

You need to make sure that your teacher motivates you, corrects you.

شما باید مطمئن شوید که معلم شما به شما انگیزه می دهد، شما را اصلاح می کند.

When you make a mistake, your teacher has to be like, "Oh, do you know what?

وقتی شما اشتباه می کنید، معلم شما باید اینطور بگوید: "اوه، می دانید چیست؟

That was wrong.

این اشتباه بود.

This is the correct answer."

این پاسخ صحیح است."

If you don't know the correct answer, that's okay.

اگر پاسخ صحیح را نمی دانید، اشکالی ندارد.

You are learning the language.

شما در حال یادگیری زبان هستید.

I don't expect my students to get everything

من انتظار ندارم که دانش آموزانم همیشه همه چیز را

perfect all the time, because then they wouldn't

کامل ببینند، زیرا در این صورت

need lessons.

نیازی به درس نخواهند داشت.

And always kind of make sure that you're entering the right level.

و همیشه به نوعی مطمئن شوید که در حال ورود به سطح مناسب هستید.

A lot of schools and language departments like to put people into levels, like, "Oh,

بسیاری از مدارس و دپارتمان‌های زبان دوست دارند افراد را در سطوح مختلف قرار دهند، مانند «اوه،

beginner, intermediate, advanced", they'll give you a test.

مبتدی، متوسط، پیشرفته»، آنها به شما یک آزمون می‌دهند.

Remember, the grammar test is different from

به یاد داشته باشید، آزمون گرامر با

the speaking ability, so watch out for that

توانایی گفتاری متفاوت است، پس مراقب آن باشید

one.

If you're in a level that's too high, oh my

.

اگر در سطحی هستید که خیلی بالاست،

god, you're going to lose motivation so quickly

خدای من، به سرعت انگیزه خود را از دست خواهید داد،

because you're not going to understand.

زیرا متوجه نمی شوید.

Same thing if you're in a super low level,

اگر در سطح فوق‌العاده پایین هستید،

you're just like, "Oh, somebody please shoot

دقیقاً مثل این می‌گویید: "اوه، یکی لطفاً به

me because it's so boring."

من شلیک کند زیرا خیلی خسته کننده است."

So, I don't know if you know, but I'm here to teach you online.

بنابراین، نمی دانم می دانید یا نه، اما من اینجا هستم تا به شما آنلاین آموزش دهم.

I have private English classes online, got a website, www.englishwithronnie.com.

من کلاس های خصوصی انگلیسی آنلاین دارم، یک وب سایت دارم، www.englishwithronnie.com.

If you're looking for a wonderful, fantastic

اگر به دنبال یک معلم انگلیسی خصوصی فوق العاده و خارق العاده هستید

private English teacher, choose me, and I'll

، من را انتخاب کنید، و من

help you with all this.

در همه این موارد به شما کمک خواهم کرد.

Until then, don't give up, keep it going, get

تا آن زمان، تسلیم نشو، ادامه بده،

on that train, get back on track, choo-choo,

سوار آن قطار شو، به مسیر برگرد، چو-چو،

and I'll see you again.

و من دوباره تو را خواهم دید.

Bye.

خداحافظ