Vocabulary & Tips to SAVE MONEY

My name's Ronnie, and I'd like to tell you something really cool.

اسم من رونی است، و می‌خواهم به شما چیز جالبی بگویم.

I have an interest or a hobby, and maybe it's been passed down from generations, but maybe

من یک علاقه یا سرگرمی دارم و شاید از نسل ها به نسل ها منتقل شده باشد، اما شاید

I've learned it myself.

خودم آن را یاد گرفته باشم.

And this is called how to save money.

و به این می گویند چگونه پول پس انداز کنیم.

So, one of the things I...

بنابراین، یکی از چیزهایی که من...

One thing that I don't like is to spend a lot of money on things, but unfortunately,

یکی از چیزهایی که دوست ندارم این است که پول زیادی برای چیزهایی خرج کنم، اما متأسفانه

sometimes you have to spend money.

گاهی اوقات باید پول خرج کرد.

So, if you are like me and you want to save your hard-earned cash, dinero, money, you're

بنابراین، اگر شما هم مثل من هستید و می‌خواهید پول نقد، غذاخوری، پولی که به سختی به دست آورده‌اید پس انداز کنید،

going to be interested in this lesson on how to save money.

به این درس در مورد نحوه پس‌انداز کردن علاقه‌مند خواهید شد.

First of all, we have some terms that we use for people, like myself, who like to save

اول از همه، ما اصطلاحاتی داریم که برای افرادی مانند خودم که دوست دارند

money in their bank account.

در حساب بانکی خود پس انداز کنند، استفاده می کنیم.

If you, again, would like to give me money, please donate at www.engvid.com and I will

اگر باز هم دوست دارید به من پول بدهید، لطفا در www.engvid.com کمک کنید و من

be the happiest person in the world, next to you, because the joy of giving money is

در کنار شما خوشحال ترین فرد جهان خواهم بود، زیرا لذت پول دادن

amazing.

شگفت انگیز است.

So, you can use the word "penny-pincher".

بنابراین، می توانید از کلمه "penny-pincher" استفاده کنید.

So, a long time ago we had a one-cent coin.

بنابراین، خیلی وقت پیش ما یک سکه یک سنت داشتیم.

It was called a penny, so a "penny-pincher" is someone who likes to save money, so they

آن را یک پنی می نامیدند، بنابراین "پنی گیر " کسی است که دوست دارد پول پس انداز کند، بنابراین

pinch their pennies together and they don't want to give it to people.

آنها سکه های خود را به هم می چسبانند و نمی خواهند آن را به مردم بدهند.

This is a noun.

این یک اسم است.

You can say: "She is-Ronnie-a penny-pincher."

می توانید بگویید: "او یک پنی پینچر است."

The other word that we have is: "frugal".

کلمه دیگری که داریم این است: «مقتصد».

This is a difficult one to say.

گفتنش سخت است.

"Frugal".

"مقصد".

This is an adjective, we can say: "He is frugal", so both of these words mean you do not like

این یک صفت است، می توان گفت: "او مقتصد است"، بنابراین هر دوی این کلمات به این معنی است که شما دوست

to spend money.

ندارید پول خرج کنید.

So these are positive ways to talk about this, but we also have negative ways.

بنابراین اینها راه های مثبتی برای صحبت در این مورد است ، اما ما راه های منفی نیز داریم.

So, we have: "cheap", "tight", "stingy", "stingy", and "close-fisted".

پس داریم: «ارزان»، «تنگ»، «خسیس»، «خسیس» و «مشت بسته».

Now, all my friends in Brazil, hi.

اکنون، همه دوستان من در برزیل، سلام.

You guys have a really funny expression for this, you say: "cow-hand", pata de vaca, I'm

شما بچه ها یک تعبیر واقعا خنده دار برای این دارید، می گویید: "دست گاو"، pata de vaca، من

not too sure how to say that in Portuguese, but I'm going to learn it.

خیلی مطمئن نیستم که چگونه آن را به پرتغالی بگویم، اما می خواهم آن را یاد بگیرم.

These expressions are a negative way to say someone is a penny-pincher.

این عبارات یک راه منفی برای گفتن اینکه کسی یک پنی گیر است است.

So, the difference between someone who is cheap and someone who is a penny-pincher is

بنابراین، تفاوت بین کسی که ارزان است و کسی که

the penny-pincher will actually buy something that they need, but it will be cheaper; if

پنی گیره است، در واقع چیزی را می خرد که نیاز دارد، اما ارزان تر خواهد بود. اگر

somebody is cheap, or tight, or stingy, they don't buy what they need.

کسی ارزان، تنگ، یا خسیس باشد، چیزی را که نیاز دارد نمی‌خرد.

So, as an example, we can say: "He's so cheap, he won't buy his kids new shoes."

بنابراین، به عنوان مثال، می توانیم بگوییم: "او بسیار ارزان است، او برای بچه هایش کفش جدید نمی خرد."

So this implies that: "Hey, Dad.

بنابراین این به این معنی است که: "هی، بابا.

Guess what?

حدس بزن چی؟

I need some new shoes", but the man is so cheap or so tight that he will not buy the

من به چند کفش جدید نیاز دارم"، اما آن مرد آنقدر ارزان یا آنقدر تنگ است که

shoes.

کفش را نمی‌خرد.

So you have to be careful of these people, especially if you're going out to dinner with

بنابراین باید مراقب این افراد باشید، به خصوص اگر با آنها برای شام بیرون می روید

them, because they probably will try not to pay their portion of the bill.

، زیرا احتمالاً سعی می کنند سهم خود را از قبض پرداخت نکنند.

Cheap people, be warned.

به مردم ارزان، هشدار داده شود.

So, penny-pincher and frugal are positive; cheap, tight, stingy, and close-fisted are

بنابراین، پنی پینچر و مقتصد مثبت هستند. ارزان، تنگ، خسیس، و مشت بسته

negative.

منفی هستند.

So, tips.

بنابراین، نکات.

You want to save money?

می خواهید پول پس انداز کنید؟

Hang out with me.

با من معاشرت کن

I do it all the time.

من همیشه این کار را انجام می دهم.

One of my favourite things is an app.

یکی از چیزهای مورد علاقه من یک برنامه است.

In English pronunciation we don't say: "a-p-p", we actually say: "app" or there are "apps"

در تلفظ انگلیسی ما نمی گوییم: "a-p-p"، بلکه در واقع می گوییم: "app" یا "برنامه هایی" وجود دارد

that you can use to save money.

که می توانید از آنها برای صرفه جویی در هزینه استفاده کنید.

My favourite one is called Flip, and it teaches me or it shows me what products are on sale

مورد مورد علاقه من Flip نام دارد و به من یاد می دهد یا به من نشان می دهد که در هر سوپرمارکت چه محصولاتی در فروش هستند

at each supermarket.

.

So, let's say I wanted to buy grapes, I would type in the search: "Grapes", and it would

بنابراین، فرض کنید می‌خواستم انگور بخرم، در جستجو تایپ می‌کردم: «انگور» و

tell me what supermarket has the cheapest grapes that week.

به من می‌گفت کدام سوپرمارکت ارزان‌ترین انگور را در آن هفته دارد.

This is amazing for Ronnie, because what I used to do is go through the flyers of each

این برای رونی شگفت‌انگیز است، زیرا کاری که من انجام می‌دادم مرور بروشورهای هر

store.

فروشگاه است.

So, flyers are newspapers that the grocery stores or stores give you to let you know

بنابراین، بروشورها روزنامه هایی هستند که خواربارفروشی ها یا فروشگاه ها به شما می دهند تا

about the sales.

از فروش آن مطلع شوید.

It's like a sale newspaper.

مثل روزنامه فروش است.

And we get flyers delivered to our house.

و ما بروشورها را به خانه مان تحویل می دهیم.

Most people look at them and throw them in the garbage.

بیشتر مردم به آنها نگاه می کنند و آنها را در زباله می اندازند.

But not I, I would go through the flyers, determine: "Where's the cheapest place to

اما نه من، از طریق آگهی‌ها می‌رفتم و تعیین می‌کردم : «ارزان‌ترین مکان برای

buy eggs?" or whatever, and I would go to that store.

خرید تخم‌مرغ کجاست؟» یا هر چیز دیگری، و من به آن فروشگاه می رفتم.

I can save you a lot of money.

من می توانم پول زیادی برای شما پس انداز کنم.

And it's completely legal, which is always cool.

و کاملا قانونی است که همیشه جالب است.

Rule number two: Never buy anything full price.

قانون شماره دو: هرگز چیزی را به قیمت تمام شده نخرید.

You need new shoes?

به کفش نو نیاز دارید؟

Wait until they go on sale, unless you have no shoes, like this kid's dad.

صبر کن تا فروش بروند، مگر اینکه مثل بابای این بچه کفش نداشته باشی.

Never buy anything full price.

هرگز چیزی را با قیمت تمام شده نخرید.

Wait until it goes on sale.

صبر کنید تا به فروش برسد.

I guarantee you it will go on sale, and if it doesn't, then buy something that does go

من به شما تضمین می کنم که به فروش می رسد، و اگر نشد، پس چیزی بخرید که فروش می رود

on sale.

.

So I have a rule: If I want something, I will wait and wait and wait patiently until it

بنابراین من یک قانون دارم: اگر چیزی می‌خواهم، صبر می‌کنم و صبر می‌کنم و صبورانه منتظر می‌مانم تا آن را

goes on sale, and then 50% off, Ronnie's got a half-price new shirt.

به فروش برسانم، و سپس با 50 درصد تخفیف، رونی یک پیراهن جدید نصف قیمت دارد.

Woo!

وو

Oh, this might be hard for some people, the temptation of the shopping mall.

آه، این ممکن است برای برخی افراد سخت باشد ، وسوسه مرکز خرید.

Hey, if you want to save money, just don't go to the mall.

سلام، اگر می خواهید در پول خود صرفه جویی کنید، فقط به مرکز خرید نروید.

This sounds a little bit logical, but what happens when you go to the mall?

این کمی منطقی به نظر می رسد، اما وقتی به مرکز خرید می روید چه اتفاقی می افتد؟

You see something...

چیزی می بینید...

Or don't go to stores.

یا به فروشگاه ها نروید.

Don't: "Oh, I'm just going to look or browse at something", and all of a sudden you want

نکن: "اوه، من فقط می خواهم چیزی را نگاه کنم یا مرور کنم" و ناگهان شما

that or you need that.

آن را می خواهید یا به آن نیاز دارید.

You don't need it, so don't go to the mall or don't go to the store unless you need something.

شما به آن نیاز ندارید، بنابراین به مرکز خرید نروید یا به فروشگاه نروید مگر اینکه به چیزی نیاز داشته باشید.

Don't just go there and hang out, and look at things.

فقط به آنجا نروید و وقت گذرانی نکنید و به چیزها نگاه نکنید.

This is a really amazing money-saver: Don't buy coffee at a coffee shop or don't buy your

این یک صرفه جویی در پول واقعاً شگفت انگیز است: از کافی شاپ قهوه نخرید یا

lunch every day.

هر روز ناهار خود را نخرید.

Okay?

باشه؟

Think about how much money you spend in one day, multiplied by one week-Johnny, I'm not

به این فکر کنید که در یک روز چقدر پول خرج می کنید، ضربدر یک هفته - جانی، من

doing math again-on coffee.

دوباره ریاضی نمی کنم، قهوه.

So, for example, in Canada I can go to a terrible coffee shop and I can get a very big coffee

بنابراین، برای مثال، در کانادا می توانم به یک کافی شاپ وحشتناک بروم و می توانم یک قهوه بسیار بزرگ با

for $2.

قیمت 2 دلار تهیه کنم.

So every week...

بنابراین هر هفته...

Uh-oh.

اوه-اوه.

I think that's $10, times a week, times a month, $40...

فکر می کنم 10 دلار است، بار در هفته، بار در ماه، 40 دلار...

Oh, I did math.

اوه، من ریاضی انجام دادم.

$42, done.

42 دلار، انجام شد.

You can save yourself $42 a week if you drink your coffee at your house.

اگر قهوه خود را در خانه بنوشید، می توانید 42 دلار در هفته پس انداز کنید .

Same thing with your lunch.

همین مورد در مورد ناهار شما.

We have an expression, it's called: "brown bag it".

ما یک تعبیر داریم که به آن می گویند: "قهوه ای کیف کنید".

If you say: "brown bag it"...

اگر می گویید: "قهوه ای کیف آن"...

If you say: "brown bag it" it means you don't buy your lunch; you actually make your lunch

اگر می گویید: "قهوه ای کیف آن" یعنی ناهار خود را نمی خرید. شما در واقع ناهار خود را

at your house and you put it in a brown bag.

در خانه خود درست می کنید و آن را در یک کیسه قهوه ای می گذارید.

Do you know what?

میدونی چیه؟

You can have a pink bag, a blue bag, it doesn't matter; the expression is brown bag.

شما می توانید یک کیف صورتی داشته باشید، یک کیف آبی، مهم نیست. بیان کیسه قهوه ای است.

"Every day" should not be one word, it should be two words.

«هر روز» نباید یک کلمه باشد، باید دو کلمه باشد.

So, let me get my correction marker...

بنابراین، اجازه دهید من نشانگر تصحیح خود را دریافت کنم ...

And don't buy a coffee or lunch every day.

و هر روز یک قهوه یا ناهار نخرید.

Make your lunch, have a coffee at your house.

ناهارتان را درست کنید، در خانه تان قهوه بنوشید.

This is one of the most exciting things that I get to do in my life, okay?

این یکی از هیجان انگیزترین کارهایی است که من در زندگی انجام می دهم، خوب؟

I go to the supermarket and I look for stickers.

به سوپرمارکت می روم و دنبال برچسب می گردم.

We have really famous supermarkets in my...

ما در شهر من سوپرمارکت های واقعا معروفی داریم

In my city.

.

Walking in my city of Toronto, and Ronnie goes directly for the half-price meat section.

در شهر من تورنتو قدم می زنم و رونی مستقیماً برای بخش گوشت نیم بها می رود.

All the meat is still fresh and wonderful, but at a certain time, it becomes half price.

همه گوشت ها هنوز تازه و فوق العاده است اما در یک زمان مشخص نیم بها می شود.

Whoa, hello.

اوه، سلام.

Half-price steaks, anyone?

استیک های نیم بها، کسی هست؟

Also you can get half-priced flowers, you can get half-priced anything if you keep your

همچنین می توانید گل های نیم بها تهیه کنید، اگر چشمان خود را باز نگه دارید، می توانید هر چیزی را نیم بها دریافت کنید

eye open.

.

Cheese.

پنیر.

The half-priced cheese section is quite wonderful, too.

قسمت پنیر نیم بها هم فوق العاده است.

I will go after work into the supermarket, oh, ding, and I see the sticker and I'm the

من بعد از کار به سوپرمارکت می روم، اوه، دینگ، و برچسب را می بینم و دوباره خوشحال

happiest person in the world again.

ترین فرد جهان هستم.

So, anything you can buy at the supermarket that's half-priced, you're going to eat it

بنابراین، هر چیزی را که می توانید از سوپرمارکت بخرید که نیم قیمت است، به هر حال امشب آن را می خورید

tonight anyways, it's half price.

، نصف قیمت است.

Wow.

وای.

This comes to another section in the supermarket or if you go to a clothing store, they are

این به بخش دیگری در سوپرمارکت می آید یا اگر به یک فروشگاه لباس بروید،

probably going to have a discount or a clearance section.

احتمالاً یک بخش تخفیف یا ترخیص خواهند داشت.

It basically just means that the product has been in the store for a long time, maybe it's

اساساً فقط به این معنی است که محصول برای مدت طولانی در فروشگاه بوده است، شاید

been returned, or nobody's bought it.

بازگردانده شده باشد یا کسی آن را نخریده است.

Maybe it's really ugly and nobody wants it, except for me, I'm: "I'll take that terribly

شاید واقعاً زشت است و هیچکس آن را نمی خواهد، به جز من، من می گویم: "من آن

ugly shirt for $5.

پیراهن وحشتناک زشت را به قیمت 5 دلار می

Hook me up."

گیرم. مرا قلاب کن."

So if you can find the discount or the clearance section in most department stores and supermarkets,

بنابراین اگر بتوانید بخش تخفیف یا ترخیص کالا را در اکثر فروشگاه‌های بزرگ و سوپر مارکت‌ها پیدا کنید،

you've already saved yourself money.

در حال حاضر در پول خود صرفه‌جویی کرده‌اید.

This is getting exciting.

این داره هیجان انگیز میشه

This is a fun topic, too.

این هم یک موضوع سرگرم کننده است.

There's been a trend recently that people want organic things.

اخیراً یک روند وجود دارد که مردم چیزهای ارگانیک می خواهند.

Okay, I have a question for you: How do you really know it's organic?

خوب، من یک سوال از شما دارم: واقعاً از کجا می دانید که ارگانیک است؟

So instead of spending $2 on an avocado, you get to spend $6.

بنابراین به جای اینکه 2 دلار برای یک آووکادو خرج کنید، باید 6 دلار خرج کنید.

Do you know that avocado is organic?

آیا می دانید آووکادو ارگانیک است؟

Did you go to that place where it's grown and check out the soil?

آیا به مکانی که در آن رشد کرده است رفته اید و خاک را بررسی کرده اید؟

I don't think you did.

من فکر نمی کنم شما انجام دادید.

I think it's a scam.

به نظر من کلاهبرداری است.

It's a scam to get your money.

این یک کلاهبرداری برای به دست آوردن پول شما است.

So I don't buy things organic, that are organic.

بنابراین من چیزهای ارگانیک، که ارگانیک هستند، نمی خرم.

I buy the cheaper things.

من چیزهای ارزان تر می خرم

Another thing you can do is you can switch the sticker, so if the avocado is organic

کار دیگری که می‌توانید انجام دهید این است که می‌توانید برچسب را تغییر دهید ، بنابراین اگر آووکادو ارگانیک است

and you just get a regular one, and you put the regular price sticker on the organic sticker,

و فقط یک نمونه معمولی دریافت می‌کنید، و برچسب قیمت معمولی را روی برچسب ارگانیک قرار می‌دهید،

you've got your organic $2 avocado.

آووکادوی ارگانیک 2 دلاری خود را دارید.

You did not hear that from me.

از من نشنیدی

I will never go to a supermarket again without a disguise.

من دیگر بدون لباس مبدل به سوپرمارکت نخواهم رفت.

[NOTE: THIS IS A JOKE!!!]

[توجه: این یک شوخی است!!!]

This is a good one, too.

این هم یک شوخی خوب است.

Hey, you have to go somewhere?

هی باید بری یه جایی؟

Walk.

راه رفتن.

Ride a bicycle.

دوچرخه سواری.

Taxis are an amazing amount of money, drain on your wallet.

تاکسی ها پول شگفت انگیزی هستند ، کیف پولتان را خالی کنید.

You have feet, you have legs, cool.

شما پا دارید، پا دارید، باحال.

If you don't, please take a taxi because it would be difficult to walk.

اگر این کار را نمی کنید، لطفا یک تاکسی بگیرید زیرا پیاده روی دشوار است.

So, taking a taxi, that's a lot of money.

بنابراین، با تاکسی گرفتن، این پول زیادی است.

Even Uber, Uber can cost a lot of money as well, so take a tax-...

حتی اوبر، اوبر نیز می تواند هزینه زیادی داشته باشد، بنابراین مالیات بگیرید-...

Don't take a taxi.

تاکسی نگیرید.

Take public transportation.

از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنید.

Jump on the bus.

بپر تو اتوبوس

It's a trip and a half.

یک سفر و نیم است.

If you would like me to pinch your pennies, you can donate your pennies.

اگر دوست دارید سکه های شما را نیشگون بگیرم، می توانید سکه های خود را اهدا کنید.

I'll take them.

من برشون میدارم.

www.engvid.com.

www.engvid.com.

Looking for your money.

به دنبال پول شماست

And if you have money-saving tips, please put them in the comments and let's try and

و اگر نکاتی برای صرفه جویی در هزینه دارید، لطفاً آنها را در نظرات قرار دهید و بیایید سعی کنیم

save some money.

مقداری پول پس انداز کنیم.

Save the whales.

نهنگ ها را نجات دهید