English Heteronyms: Different words that look the same!

Heteronyms, heteronyms, heteronyms.

دگرنام ها، دگرنام ها، دگرنام ها.

Heteronyms; this is a word, and it has a meaning.

دگرنام ها؛ این یک کلمه است و یک معنی دارد.

Heteronyms.

دگرنام ها

It's spelt strangely on the board; that's the correct spelling, but the word is "heteronyms".

روی تخته املای عجیبی دارد. این املای صحیح است، اما کلمه "هترونیم" است.

What the hell are heteronyms?

لعنتی دگرنام ها چیست؟

Good question; I'm glad you asked.

سؤال خوبی بود؛ خوشحالم که پرسیدی

They are very confusing words, and I don't like them, but I'm doing this to help you

آنها کلمات بسیار گیج کننده ای هستند و من آنها را دوست ندارم، اما من این کار را برای کمک به شما انجام می دهم

because heteronyms are words that are spelled the same-dunh-dunh-dunh-but have completely

زیرا نام های غیر هم معنی کلماتی هستند که املای آنها یکسان-دونه-دونه-دونه- است اما

different pronunciation and meaning.

تلفظ و معنی کاملاً متفاوتی دارند.

So, when you look at the word, your brain goes: "Oh my god.

پس وقتی به کلمه نگاه میکنی مغزت میره: "وای خدای من.

Do I say it this way or this way?

اینجوری میگم یا اینجوری؟

Why are there two different words...

چرا دوتا کلمه متفاوت هست...

One word with two different meanings?"

یک کلمه با دو معنی متفاوت؟"

These are called heteronyms.

به اینها هترونیم می گویند.

Welcome to the wonderful word of heteronyms.

به لغت فوق العاده هترونیم ها خوش آمدید.

The first heteronym you might know if you play an instrument or if you are a singer,

اولین نامی که ممکن است بدانید اگر ساز می‌نوازید یا خواننده هستید

is this word; but if you like to eat fish, you know it as this word.

، این کلمه است. اما اگر دوست دارید ماهی بخورید، آن را این کلمه می دانید.

So, this word: "bass" - a kind of fish we call a bass.

بنابراین، این کلمه: "باس" - نوعی ماهی است که ما آن را باس می نامیم.

But if you play an instrument or you sing, it's called a bass.

اما اگر ساز بزنی یا آواز بخوانی به آن باس می گویند.

So, "bass" is a kind of instrument; it's a bass guitar or a stand-up bass.

پس «باس» نوعی ساز است; این یک گیتار باس یا یک باس استندآپ است.

Bom-bom-bom.

بوم-بم-بم.

Any stand-up bass players out there or regular bass guitar players?

آیا نوازنده باس استندآپ وجود دارد یا نوازنده معمولی گیتار باس؟

Hey, there.

سلام.

You can play the bass, but you can eat a bass fish.

شما می توانید باس بنوازی، اما می توانید یک ماهی باس بخورید .

Exact same spelling; both nouns, but the pronunciation and the meaning is completely different.

دقیقا املای مشابه؛ هر دو اسم، اما تلفظ و معنی کاملا متفاوت است.

Stay with me on this one.

در این مورد با من بمان.

It's going to get more difficult; don't worry.

سخت تر می شود. نگران نباش

The next one we have is this word; this is an adjective.

مورد بعدی که داریم این کلمه است. این یک صفت است

As an adjective, we say: "close".

به عنوان صفت می گوییم: «نزدیک».

It's a long "s" sound.

صدای "s" طولانی است.

"Close" means the same as near.

«نزدیک» یعنی همان نزدیک.

So, you can say: "The elephant is close to me" or "The elephant is near me."

بنابراین، می توانید بگویید: "فیل نزدیک من است" یا "فیل نزدیک من است".

The next one we have with this word is "close".

مورد بعدی که با این کلمه داریم «نزدیک» است.

We have to really be able to pronounce the "s" and the "z", here.

در اینجا باید واقعاً بتوانیم «s» و «z» را تلفظ کنیم.

So, this word is "close".

پس این کلمه «نزدیک» است.

"Close" means to shut something.

«بستن» به معنای بستن چیزی است.

So, this is a verb.

بنابراین، این یک فعل است.

For example: "Close the door"; and this is an adjective: "close".

مثلاً: «در را ببند»؛ و این یک صفت است: «نزدیک».

The door needs to...

در باید...

We need to close the door because the elephant is close.

ما باید در را ببندیم چون فیل نزدیک است.

Or you can say: "Shut the door; the elephant is near."

یا می توانید بگویید: "در را ببند، فیل نزدیک است."

And then you don't have to worry about these crazy things.

و دیگر لازم نیست نگران این چیزهای احمقانه باشید.

The next one.

مورد بعدی.

I think you guys know this one already; it's very common.

من فکر می کنم شما بچه ها این یکی را قبلاً می دانید. بسیار رایج است

We have a noun and a verb.

ما یک اسم و یک فعل داریم.

The noun is a land full of sand.

اسم سرزمینی پر از شن است.

Oh, that rhymes; I'm a poet.

اوه، که قافیه؛ من شاعرم

So, a land of sand is called a "desert".

پس به سرزمین شنی «کویر» می گویند.

The pron-...

ضمیر

The accent is on the first part of the word and it's two syllables, so this word is desert.

... لهجه در قسمت اول کلمه است و دو هجا است پس این کلمه بیابان است.

There's the Sahara Desert, and there's many other deserts, but I don't know the names

صحرای صحرا وجود دارد و بیابان های بسیار دیگری وجود دارد ، اما من

of them.

نام آنها را نمی دانم.

Then we have the verb: If you abandon someone or you leave them and you don't tell them

سپس این فعل را داریم: اگر کسی را رها کردی یا او را رها کردی و به او

you're going, this is called "desert".

نگوی که می روی، به این می گویند «بیابان».

So, you will hear people say: "He deserted me."

پس خواهی شنید که مردم می گویند: «او مرا ترک کرد».

And then you think: "Is that a food?"

و بعد فکر می کنی: "آیا این غذاست؟"

No.

نه.

A food has two Ss.

یک غذا دارای دو Ss است.

"Oh, are you in the Sahara?"

"اوه، تو صحرا هستی؟"

And you go: "No, no, no.

و تو می گویی: "نه، نه، نه.

I was just abandoned."

من فقط رها شده بودم."

The...

The words with two syllables are a little bit easier, but not that much.

کلماتی که دارای دو هجا هستند کمی ساده تر هستند، اما نه آنقدرها.

The ones that have crazy sounds like this, they're more difficult, so you're going to

آنهایی که صداهای دیوانه کننده ای مانند این دارند، دشوارتر هستند، بنابراین شما

have to practice; you've got homework.

باید تمرین کنید. تو تکلیف داری

The next one is one of these birds that everyone loves, and it's called a "dove".

بعدی یکی از این پرنده هاست که همه دوستش دارند و اسمش "کبوتر" است.

The spelling is like this, but the pronunciation is like: "dove".

املای آن این گونه است، اما تلفظ آن مانند: «کبوتر» است.

A dove is a kind of bird; it's white; it looks like a pigeon.

کبوتر نوعی پرنده است; سفید است شبیه کبوتر است

Apparently it's not a pigeon, but I think it's a pi-...

ظاهراً کبوتر نیست، اما من فکر می کنم پی-...

It's not a pigeon; it looks like a pigeon.

این کبوتر نیست. شبیه کبوتر است

It's not a pigeon.

کبوتر نیست

It's a kind of soap brand as well.

این یک نوع مارک صابون نیز هست.

And then we have the past tense of "dive", which is "dove".

و سپس ماضی «غواص» را داریم که «کبوتر» است.

So, we have: "dove", the bird of peace-aw-and then we have "dove".

پس داریم: «کبوتر» پرنده صلح و سپس «کبوتر».

So, I can say: The dove dove into the building.

بنابراین، می توانم بگویم: کبوتر وارد ساختمان شد.

Oh my god.

اوه خدای من.

Now it's dead.

حالا دیگر مرده است.

If you're sad about this, maybe you're going to cry and you're going to produce a droplet

اگر از این بابت ناراحت هستید، ممکن است گریه کنید و قطره

of water; your eyes are leaking, and this is called a "tear".

ای آب تولید کنید. چشمان شما چکه می کند و به این می گویند "اشک".

The pronunciation is like with two e's, so we say: "tear".

تلفظ مانند دو e است، بنابراین می گوییم: «اشک».

Then the same word as a verb is if you rip something.

سپس همان کلمه فعل است اگر چیزی را پاره کنید.

If you rip something, you tear it.

اگر چیزی را پاره کنید، آن را پاره می کنید.

You might hear someone say: "Tear it up!"

ممکن است بشنوید که کسی می گوید: "پاره کن!"

That means, like: "Do your best!

این به این معنی است که: "تمام تلاشت را بکن!

Yeah!

آره!

Go, go, go!"

برو، برو، برو!"

So...

پس...

Or: "Rip it up".

یا: «ریپش کن».

"Tear" is like a teardrop when you're crying; and "tear" is you rip.

"اشک" مثل قطره اشک است وقتی گریه می کنی. و "اشک" تو پاره می کنی.

But look at the spelling.

اما به املا نگاه کنید.

Oh my god.

اوه خدای من.

It looks like...

به نظر می

It looks like "tear", which is actually this one.

رسد ... شبیه "اشک" است که در واقع همین یکی است.

The next one: "lead" and "lead".

بعدی: «سرب» و «سرب».

"Lead" is a kind of metal that's dangerous to people, so don't be licking lead things

"سرب" نوعی فلز است که برای مردم خطرناک است، پس دیگر چیزهای سربی را لیس ندهید

anymore.

.

When I was a child, I had a lead dog and he barked a lot, and I licked him, and then I

وقتی بچه بودم سگ سربی داشتم و خیلی پارس می کرد و من او را لیس می زدم و بعد مردم

died.

.

That is not true.

که درست نیست.

None of that is true; what I just said.

هیچ کدام آنها درست نیست؛ چیزی که من فقط گفتم

I did have a dog.

من یک سگ داشتم

It was made of lead.

از سرب ساخته شده بود.

I didn't lick it and I'm not dead.

من آن را لیس نزدم و نمرده ام.

So, "lead" is a kind of poisonous metal; and "lead" means to be in charge.

پس «سرب» نوعی فلز سمی است; و «رهبری» به معنای مسئول بودن است.

This is where we get the noun of "leader".

اینجاست که اسم "رهبر" را می گیریم.

So, "leader" is to be in charge of something; it's from the verb "to lead"; to be in charge

پس «رهبر» آن است که بر چیزی متصدی شود; این از فعل "رهبری" است.

of something.

مسئول چیزی بودن

Yeah.

آره

These two, they're kind of cool because the pronunciation is similar.

این دو، به نوعی باحال هستند زیرا تلفظ مشابه است.

Oh.

اوه

You gave me a "present", that's so nice.

تو به من "هدیه" دادی، خیلی خوب است.

But something that's not so nice: If you have to "present" something.

اما چیزی که چندان خوب نیست: اگر مجبورید چیزی را "ارائه" کنید.

So, if you have to give a presentation-hey, there's a trick in there-you present.

بنابراین، اگر شما مجبور به ارائه یک سخنرانی هستید ، یک ترفند در آن وجود دارد - شما ارائه می کنید.

So, I'm presenting this-dunh-dunh-dunh-dunh-it's my metal dog.

بنابراین، من این سگ فلزی من است.

But a present is a gift.

اما هدیه یک هدیه است.

Check this out: He presented me with a present.

این را ببینید: او به من هدیه ای داد.

He gave me a gift.

او به من هدیه داد.

Easier, but the pronunciation's the same.

ساده تر، اما تلفظ یکسان است.

Oh, this is also a grammar term; some kind of verb, a present verb, which would be the

اوه، این نیز یک اصطلاح دستور زبان است. نوعی فعل، یک فعل حال، که یکسان خواهد بود

same.

.

Let's not do grammar; this is enough.

بیایید دستور زبان را انجام ندهیم. این کافی است.

The next one is a verb.

مورد بعدی یک فعل است.

We say: "produce".

می گوییم: «تولید».

"Produce" is a verb; means to make.

«تولید» یک فعل است. به معنی ساختن

So, you can produce anything in a factory.

بنابراین، شما می توانید هر چیزی را در یک کارخانه تولید کنید.

You can produce things at your house.

شما می توانید چیزهایی را در خانه خود تولید کنید.

And, as a noun, "produce", you'll hear people selling fresh produce.

و به عنوان یک اسم، "تولید"، مردمی را خواهید شنید که محصولات تازه می فروشند.

"Produce" are things like vegetables or fruits.

"تولید" چیزهایی مانند سبزیجات یا میوه ها هستند.

So, this pronunciation has two meanings...

پس این تلفظ دو معنی دارد...

Or, sorry.

یا ببخشید.

This word has two meanings and two pronunciations; "produce", which means make, and "produce".

این کلمه دو معنی و دو تلفظ دارد; «تولید» که به معنای ساختن و «تولید» است.

This one, we don't use it as much in Canada, but you will hear it: "refuse".

این یکی، ما در کانادا زیاد از آن استفاده نمی کنیم، اما شما آن را خواهید شنید: "رد کردن".

"Refuse" just means garbage or waste; that's a noun.

امتناع فقط به معنای زباله یا ضایعات است. این یک اسم است

This verb we use more.

از این فعل بیشتر استفاده می کنیم.

If you "refuse" someone, you object.

اگر کسی را "رد" کنید، اعتراض می کنید.

You say: "Oh, no way.

شما می گویید: "اوه، به هیچ وجه.

Hell no."

جهنم نه."

So, this is "refuse", which is, like, garbage; and this is "refuse".

پس این «رد» است که مثل زباله است. و این "امتناع" است.

I'm refusing to do anymore; this is crazy.

من دیگر از انجام دادن امتناع می کنم. این دیوانه است

How are you ever going to learn this?

چگونه می خواهید این را یاد بگیرید؟

Okay, we'll do it.

باشه انجامش میدیم

This one's fun.

این یکی سرگرم کننده است

You know this as "wind".

شما این را به عنوان "باد" می دانید.

[Blows] So, you go outside and it's windy, and it's air.

[باد می‌زند] بنابراین، شما می‌روید بیرون و باد می‌وزد، و هوا است.

This is a noun.

این یک اسم است.

Okay?

باشه؟

The other one we have is "wind".

دیگری که داریم «باد» است.

Same word; completely different pronunciation; completely different word.

همان کلمه؛ تلفظ کاملاً متفاوت؛ کلمه کاملا متفاوت

So, you wind a watch; it means you turn something.

بنابراین، شما یک ساعت می پیچید. یعنی چیزی را می چرخانی

Also, in British English, if you wind someone up-if you're living in the UK-it means you

همچنین، در انگلیسی بریتانیایی، اگر کسی را عصبانی کنید - اگر در بریتانیا زندگی می کنید - به این معنی است که

make fun of them or you try and make them angry.

او را مسخره می کنید یا سعی می کنید او را عصبانی کنید.

So, you turn something, like you wind your watch.

بنابراین، چیزی را می چرخانید، مثل اینکه ساعت خود را پیچ می کنید.

And "wind"-[blows]-is this one.

و "باد" - [وزش] - این یکی است.

We're almost to the end.

تقریباً به پایان رسیده ایم.

Are you happy?

آیا شما خوشحال هستید؟

Are you amazed and interested of how crazy English is?

آیا شما شگفت زده و علاقه مندید که انگلیسی چقدر دیوانه است؟

The last word is this word: "bow" as a verb, you bend at the waist, so we bow.

آخرین کلمه این کلمه است: "تعظیم" به عنوان یک فعل، شما از کمر خم می شوید، پس ما تعظیم می کنیم.

If you are from Japan or Korea, you usually bow to pay respects to people.

اگر اهل ژاپن یا کره هستید، معمولاً برای ادای احترام به مردم تعظیم می کنید.

We don't do that.

ما این کار را نمی کنیم.

[Laughs] We don't respect people here, but "bow" means you bend at the waist.

[می خندد] ما اینجا به مردم احترام نمی گذاریم، اما «تعظیم» یعنی از کمر خم می شوید.

The other word is "bow".

کلمه دیگر «کمان» است.

Tur-bow.

تور-کمان.

"Bow" is something that you need-dunh-dunh-dunh-dunh-if you're going to play the violin or the viola.

"بوو" چیزی است که اگر می خواهید ویولن یا ویولا بنوازید به آن نیاز دارید.

This part; this imaginary thing, here, is the violin or the viola, and the bow is this

این قسمت؛ این چیز خیالی، در اینجا ، ویولن یا ویولا است، و آرشه همین

one.

است.

En guard.

نگهبان.

A "bow" is also a noun; you can put it in your hair or decorate a gift with it.

کمان نیز اسم است; می توانید آن را در موهای خود قرار دهید یا با آن یک هدیه تزئین کنید.

So, a "bow" has two meanings; it's a hair, or a wall, or a gift decoration; and also,

پس تعظیم دو معنا دارد; این یک مو، یا یک دیوار، یا یک تزئین هدیه است. و همچنین،

it's something used to play the violin; also, as a verb, you bend at the waist.

چیزی است که برای نواختن ویولن استفاده می شود. همچنین، به عنوان یک فعل، از کمر خم می شوید.

I would like to say: Thank you very much-arigatogozaimashita-for watching this lesson.

من می خواهم بگویم: بسیار متشکرم-arigatogozaimashita- برای تماشای این درس.

I don't believe I did it.

من باور نمی کنم این کار را کردم.

Good luck learning these, and we'll see you next time.

موفق باشید اینها را یاد بگیرید و دفعه بعد شما را خواهیم دید .