Learn 8 Expressions in English with ‘Tongue’

Hi.

سلام.

You know what this is?

شما می دانید این چیست؟

This is a "tongue".

این یک "زبان" است.

Do you have a tongue?

آیا شما زبان دارید؟

I hope so.

امیدوارم.

If you didn't, you couldn't talk.

اگر این کار را نمی کردید، نمی توانستید صحبت کنید.

Today I'm going to teach you some expressions or some idioms about the word "tongue".

امروز قصد دارم برخی از اصطلاحات یا اصطلاحات مربوط به کلمه "زبان" را به شما آموزش دهم.

So, first of all, the pronunciation of this word is a little crazy; a little difficult.

پس اولاً تلفظ این کلمه کمی دیوانه کننده است; کمی سخت

It looks like: "tongue", but it's actually just: "tong".

به نظر می رسد: "زبان"، اما در واقع فقط: "Tong".

So, practice that at first: "tongue".

بنابراین، در ابتدا تمرین کنید: "زبان".

Don't say the "u" or the "e"; just say: "tong".

"u" یا "e" را نگویید. فقط بگویید: "تنگ".

Stick out your tongue.

زبانت را بیرون بیاور.

Most people don't like it when you stick out your tongue, so do it all the time;

بیشتر مردم وقتی زبان خود را بیرون می آورید دوست ندارند، پس همیشه این کار را انجام دهید.

annoy people.

مردم را آزار می دهد

I'm going to teach you expressions using this.

من قصد دارم با استفاده از این عبارات را به شما آموزش دهم.

And I usually am not a fan of idioms; I think idioms are usually outdated, which means they're old,

و من معمولاً طرفدار اصطلاحات نیستم. من فکر می کنم اصطلاحات معمولا قدیمی هستند، به این معنی که قدیمی هستند،

and we don't use them, but these ones we do use and they're kind of fun.

و ما از آنها استفاده نمی کنیم، اما این اصطلاحاتی که استفاده می کنیم و به نوعی سرگرم کننده هستند.

And interestingly enough, you might have the same expressions in your language.

و به اندازه کافی جالب این است که شما ممکن است همان عبارات را در زبان خود داشته باشید.

So, let's do a little culture quiz, shall we?

بنابراین، بیایید یک مسابقه فرهنگی کوچک انجام دهیم، درست است ؟

Let's see how many of these you have in your language, or how they're different.

بیایید ببینیم چند مورد از اینها در زبان خود دارید یا چقدر متفاوت هستند.

So, the first one, someone might say to you: -"Hey.

بنابراین، اولین نفر، ممکن است یکی به شما بگوید: - "هی

Has the cat got your tongue?"

، گربه زبانت را گرفته است؟"

-"I don't have a cat.

-"من گربه ندارم.

What are you talking about?

این چه حرفیه که میزنی؟

Why would a cat get my tongue?"

So, this expression: "Has the cat got your tongue?"

بنابراین، این عبارت: "آیا گربه زبان شما را گرفته است ؟"

means you don't talk.

یعنی حرف نمیزنی

So, they're asking you: "Why are you not talking?

بنابراین، آنها از شما می پرسند: "چرا حرف نمی زنی

Why are you not answering me?

؟ چرا جواب من را نمی دهی؟

Has the cat got your tongue?"

آیا گربه زبانت را گرفته است؟"

I don't know why it's a cat.

نمی دانم چرا گربه است.

Why isn't it a dog?

چرا سگ نیست؟

So, it just means you aren't talking.

بنابراین، این فقط به این معنی است که شما صحبت نمی کنید.

There's a reason - you don't want to.

دلیلی وجود دارد - شما نمی خواهید.

-"Has the cat got your tongue?"

-"گربه زبانت را گرفته است؟"

-"Meow" would be a good reply.

-"میو" پاسخ خوبی خواهد بود.

The next one: If someone has a "silver" or a "smooth tongue", this means they are able

مورد بعدی: اگر کسی "نقره ای" یا "زبان صاف" داشته باشد، این بدان معناست که او می تواند

to speak very well; they have a good way with words, you can also say.

بسیار خوب صحبت کند. آنها راه خوبی با کلمات دارند، شما همچنین می توانید بگویید.

For example, you can say: "She is a great salesperson because of her silver tongue."

به عنوان مثال، می توانید بگویید: "او به دلیل زبان نقره ای خود یک فروشنده عالی است."

If you have a silver tongue, you are able to speak to people; you can maybe sell them things;

اگر زبان نقره ای دارید، می توانید با مردم صحبت کنید. شاید بتوانید به آنها چیزهایی بفروشید.

you are charismatic, which means you can talk to people, you can charm them.

شما کاریزماتیک هستید، یعنی می توانید با مردم صحبت کنید، می توانید آنها را جذاب کنید.

Do you have a silver tongue?

آیا زبان نقره ای دارید؟

Mine's just a normal tongue.

زبان من فقط یک زبان معمولی است.

If your tongue was silver, I'd try and steal it and sell it.

اگر زبانت نقره بود، سعی می کردم آن را بدزدم و بفروشم.

No I wouldn't.

نه من نمی خواهم.

Next one: "Bite your tongue".

مورد بعدی: «زبانت را گاز بگیر».

When you do this, it really hurts.

وقتی این کار را می کنید، واقعاً دردناک است.

Okay?

باشه؟

You're eating: "Ow!

داری میخوری: "اوه!

Ow, what happened?

اوه، چی شد؟

Oh, I bit my tongue.

اوه، زبونمو گاز گرفتم.

That was stupid.

این احمقانه بود.

Why did I...?"

چرا ...؟"

Okay.

باشه.

So, biting your tongue is actually a literal thing, but as the idiom, it means that

بنابراین، گاز گرفتن زبان در واقع یک چیز تحت اللفظی است، اما به عنوان اصطلاح، به این معنی است که

you don't speak on purpose.

شما عمدا صحبت نمی کنید.

So, you want to tell someone something, but you bite your tongue to prevent you from speaking.

بنابراین، شما می خواهید به کسی چیزی بگویید، اما برای جلوگیری از صحبت کردن، زبان خود را گاز می گیرید.

Example: "I had to bite my tongue in the meeting because if I spoke or if I said what I thought,

مثال: "در جلسه مجبور شدم زبانم را گاز بگیرم زیرا اگر صحبت می کردم یا آنچه را که فکر می کردم می

I probably would have gotten fired."

گفتم احتمالا اخراج می شدم."

So, if you bite your tongue it's you prevent yourself from speaking, probably because you're

بنابراین، اگر زبان خود را گاز می گیرید، به این دلیل است که از صحبت کردن خود جلوگیری می کنید، احتمالاً به این دلیل که می

going to say something that someone doesn't like.

خواهید چیزی بگویید که کسی دوست ندارد.

But don't bite your tongue; it really hurts.

اما زبان خود را گاز نگیرید. واقعا درد داره

Bite a sandwich or something.

یک ساندویچ یا چیزی را گاز بگیرید.

This is good for you guys that are learning to speak English: "Slip of the tongue".

این برای شما بچه هایی که در حال یادگیری صحبت کردن به زبان انگلیسی هستند خوب است: "لغزش زبان".

Oo, that sounds a little dangerous; a little slip of the tongue.

اوه، این کمی خطرناک به نظر می رسد. لغزش کوچکی از زبان

Yeah?

آره؟

Okay.

باشه.

So: "a slip of the tongue" means you make a small mistake when you speak.

پس: «لغزش زبان» یعنی در هنگام صحبت اشتباه کوچکی می کنید.

Oh, hey, there's an expression for this.

اوه، هی، تعبیری برای این وجود دارد.

So, guess what?

بنابراین، حدس بزنید چیست؟

When you're learning English and you're trying to speak English, even if you make a small

وقتی در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید و سعی می کنید انگلیسی صحبت کنید، حتی اگر یک اشتباه کوچک

mistake, it's okay.

مرتکب شوید، اشکالی ندارد.

It's called "a slip of the tongue".

به آن "لغزش زبان" می گویند.

We...

ما...

I do this all the time.

من همیشه این کار را انجام می دهم.

So, instead of going: "Oh my god!

بنابراین، به جای رفتن: "اوه خدای من!

Wow, my English is terrible", you can say: "Ah, it was just a slip of the tongue.

وای، انگلیسی من وحشتناک است"، می توانید بگویید: "اوه، این فقط یک لغزش بود. ببخشید.

Sorry.

I used the past tense instead of the past perfect.

من از زمان گذشته به جای گذشته کامل استفاده کردم.

That's fine.

خوب است.

It was a slip of the tongue."

این یک لغزش بود.»

Sometimes you can use it like this: "Oh, I was embarrassed by my slip of the tongue."

گاهی اوقات می توانید از آن به این صورت استفاده کنید: "اوه، من از لغزش زبانم خجالت کشیدم."

So maybe you said something that was wrong, and you felt embarrassed.

بنابراین شاید شما چیزی گفته اید که اشتباه بوده است و احساس خجالت کرده اید.

But, again, you shouldn't feel embarrassed; it's just a mistake.

اما، باز هم، شما نباید احساس خجالت کنید. این فقط یک اشتباه است

Everyone makes mistakes.

هرکسی اشتباه می کند.

Everyone.

هر کس.

No one's perfect.

هیچکس کامل نیست

No, no one.

نه هیچکس

This is interesting, too, for you guys: "mother tongue".

این برای شما هم جالب است: «زبان مادری».

So, what?

پس چی؟

Why is my mother here?

چرا مادرم اینجاست؟

Mom?

مامان؟

Your mother tongue, this makes sense.

زبان مادری شما، این منطقی است.

Your "mother tongue" is your native language.

"زبان مادری" شما زبان مادری شماست.

So, for example, if you're from France, you could say: "French is my mother tongue."

بنابراین، برای مثال، اگر اهل فرانسه هستید، می توانید بگویید: "فرانسوی زبان مادری من است."

This makes sense because it's what your mother spoke.

این منطقی است زیرا این چیزی است که مادر شما صحبت کرده است.

Now, I don't know why it's not your "father's tongue".

حالا نمی دانم چرا «زبان پدری» شما نیست.

Oh, because they have different tongues.

آه، چون آنها زبان های متفاوتی دارند.

I don't know.

من نمی دانم.

So, it's called your "mother tongue".

بنابراین، به آن "زبان مادری" شما می گویند.

English is my mother tongue.

انگلیسی زبان مادری من است.

Maybe you have three mother tongues.

شاید شما سه زبان مادری دارید.

Cool.

سرد.

But we usually use one of them.

اما ما معمولا از یکی از آنها استفاده می کنیم.

This is interesting, too: "to speak in tongues".

این هم جالب است: «به زبانها صحبت کردن».

This has a very, very old religious meaning.

این یک معنای مذهبی بسیار بسیار قدیمی دارد.

Back in the day, which means a long time ago, a lot of people were charged or believed to

در آن زمان، یعنی مدت‌ها پیش ، افراد زیادی توسط شیطان متهم شدند یا تصور

be possessed by the Devil.

می‌شد که آنها را تسخیر کرده‌اند.

And when someone was possessed by the Devil, they would speak a demonic language.

و وقتی کسی توسط شیطان تسخیر می شد، به زبان شیطانی صحبت می کرد.

So, maybe your mother tongue is French, and all of a sudden you become very sick or a

بنابراین، شاید زبان مادری شما فرانسوی باشد و ناگهان بسیار بیمار یا

little bit crazy, and you begin to speak Japanese.

کمی دیوانه شوید و شروع به صحبت کردن به ژاپنی کنید.

This is a very mysterious thing because if you speak in tongues, you mysteriously speak

این یک چیز بسیار مرموز است زیرا اگر به زبان ها صحبت کنید، به طور مرموزی به

another language that you didn't learn.

زبان دیگری صحبت می کنید که یاد نگرفته اید.

So, a long time ago people believed that if someone did this, they were possessed by the

بنابراین، خیلی وقت پیش مردم معتقد بودند که اگر کسی این کار را انجام دهد، توسط

Devil, and...

شیطان تسخیر شده است، و ...

Well, just kill them.

خوب، فقط آنها را بکش.

Go ahead.

برو جلو.

Today we still use this in a religious way.

امروزه ما هنوز از این به صورت مذهبی استفاده می کنیم.

So: "He spoke in tongues; we didn't understand."

پس: «به زبان گفت؛ ما نفهمیدیم».

If I have my understanding of this correctly, there are a lot of evangelists on TV.

اگر من درک درستی از این موضوع داشته باشم، مبلغان زیادی در تلویزیون حضور دارند.

So, "evangelists" means people who preach the Bible.

بنابراین، «بشارتان» به معنای افرادی است که کتاب مقدس را موعظه می کنند.

So, they like to tell you things and they like to have your money.

بنابراین، آنها دوست دارند چیزهایی به شما بگویند و دوست دارند پول شما را داشته باشند.

I'll have your money.

من پول شما را خواهم داشت.

And they get into a trance, and they feel the power of God, and they start to say some

و آنها در خلسه فرو می روند و قدرت خدا را احساس می کنند و شروع می کنند به گفتن

really strange things.

چیزهای واقعاً عجیب و غریب.

It's not real; they're just: "[Mumbles].

این واقعی نیست؛ آنها فقط می‌گویند: "[زمزمه می‌کند].

Give me money.

به من پول بده.

Donate.

کمک مالی کن.

Give me money to God to help you", and magically the people in the audience who were in wheelchairs

به من پول بده تا به تو کمک کند" و به طور جادویی افرادی که در بین تماشاگران روی ویلچر بودند

can get up and walk again.

می‌توانند بلند شوند و دوباره راه بروند.

It's amazing.

این شگفت انگیز است.

If you'd like to donate money to me, I can make you walk again.

اگر می‌خواهید به من پول بدهید، می‌توانم شما را مجبور کنم دوباره راه بروید.

Yeah, that'll happen.

بله، این اتفاق خواهد افتاد.

I promise.

قول میدهم.

So, "to speak in tongues" means you speak another language that you've never learned.

بنابراین، "به زبان ها صحبت کردن" به این معنی است که شما به زبان دیگری صحبت می کنید که هرگز یاد نگرفته اید.

Interesting, off topic-that's what I do-when my great-aunt was dying, she didn't speak

جالب است، خارج از موضوع - این کاری است که من انجام می دهم - وقتی عمه بزرگم در حال مرگ بود، او انگلیسی صحبت نمی کرد

English, she spoke Gaelic because that was her mother tongue.

، او به زبان گالیک صحبت می کرد زیرا این زبان مادری او بود.

So, she was born in Scotland, and when she was losing her mind as people do when they

بنابراین، او در اسکاتلند به دنیا آمد، و زمانی که داشت عقلش را از دست می داد، همانطور که مردم هنگام

die, she spoke Gaelic.

مرگ می میرند، به زبان گالیک صحبت می کرد.

And I was like: "Minnie, I...

و من گفتم: "مینی، من...

What are you saying?

چی میگی

I don't understand you."

؟ من نمیفهممت."

Because her brain reverted back to her mother tongue.

زیرا مغز او به زبان مادری خود بازگشت .

Interesting.

جالب هست.

I wanted to learn, but she died.

من می خواستم یاد بگیرم، اما او مرد.

Now I guess I can study myself, then.

حالا حدس می‌زنم می‌توانم خودم مطالعه کنم.

Interesting story.

داستان جالب.

And this is a really good one: If "someone's tongue is hanging out for something"-usually

و این واقعاً خوب است: اگر " زبان کسی برای چیزی آویزان است" - معمولاً

beer-it means you really, really want something; usually food or drinks.

آبجو - به این معنی است که شما واقعاً، واقعاً چیزی می خواهید. معمولا غذا یا نوشیدنی

So, you will hear people: "Oh my god, my tongue was hanging out for a beer."

بنابراین، مردم را خواهید شنید: "وای خدای من، زبانم برای آبجو آویزان بود."

Or like a dog.

یا مثل سگ

When a dog's thirsty, they sweat, their tongue hangs out.

وقتی سگ تشنه می شود، عرق می کند، زبانش آویزان می شود.

They want water; not beer, though.

آنها آب می خواهند؛ هر چند آبجو نیست

So, we usually use this for beer, but you can say: "Oh, my tongue was hanging out for

بنابراین، ما معمولاً از این برای آبجو استفاده می کنیم، اما می توانید بگویید: "اوه، زبان من برای

a hamburger."

یک همبرگر آویزان بود."

Or: "Oh, my tongue was hanging out for a glass of water", because you're really, really thirsty.

یا: "آه، زبونم برای یک لیوان آب آویزان بود "، چون واقعاً تشنه ای.

You really want something.

شما واقعاً چیزی می خواهید.

So, the next time someone speaks in another tongue, you can bet that they're possessed

بنابراین، دفعه بعد که کسی به زبان دیگری صحبت می‌کند، می‌توانید شرط ببندید که

by Satan, and maybe you can help them.

توسط شیطان تسخیر شده است و شاید بتوانید به او کمک کنید.

I don't know.

من نمی دانم.

Ta-ta for now.

تا-تا در حال حاضر.