How has the quarantine changed life and society?

Hey there, it's Ronnie coming at you.

سلام، رونی به سمت شما می آید.

We're all going through some difficult times right now with our situations.

همه ما در حال حاضر با شرایطی که داریم لحظات سختی را پشت سر می گذاریم.

We have to be careful.

ما باید مراقب باشیم.

Please help each other out, love each other.

لطفا به هم کمک کنید، همدیگر را دوست داشته باشید.

Do what you can to help people.

هر کاری می توانید برای کمک به مردم انجام دهید.

I want to help you.

من می خواهم به شما کمک کنم.

I want to help you through these difficult times and give you some positive energy to

می‌خواهم در این دوران سخت به شما کمک کنم و به شما انرژی مثبت بدهم تا

help you, some suggestions, some ideas about doing fun things.

به شما کمک کنم، چند پیشنهاد، چند ایده در مورد انجام کارهای سرگرم‌کننده.

So, how's the quarantine changed your life or society?

بنابراین، قرنطینه چگونه زندگی یا جامعه شما را تغییر داده است؟

Of course, there's the bad, but let's look at some things.

البته بدی هایی هم وجود دارد، اما بیایید به برخی موارد نگاه کنیم.

Working at home.

کار در خانه.

So, a lot of people have started to work from home.

بنابراین، بسیاری از مردم شروع به کار از خانه کرده اند.

If you have a job, perfect.

اگر شغل دارید، عالی است.

Thank you!

متشکرم!

We're very lucky to have jobs.

ما خیلی خوش شانسیم که شغل داریم.

People have lost many jobs and wow.

مردم بسیاری از مشاغل را از دست داده اند و وای.

Crazy.

دیوانه.

But if you are lucky enough to work from home, you're going to have some advantages.

اما اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که از خانه کار کنید، مزایایی خواهید داشت.

You get to wake up later!

باید بعداً بیدار شوید!

So, before, you had to wake up early, get the coffee in you.

بنابراین، قبل از این، باید زود از خواب بیدار می شد ، قهوه را در خود می برد.

Drink your coffee or your tea.

قهوه یا چای خود را بنوشید.

You had to take a shower, you had to change into your nice work clothes and you had to

باید دوش می گرفتی، باید لباس کار خوبت را عوض می کردی و باید

commute, okay?

رفت و آمد می کردی، باشه؟

Commute means your driving or your transportation time from your house to your job.

رفت و آمد به معنای زمان رانندگی یا حمل و نقل شما از خانه تا محل کارتان است.

Hey, if you work from home, there's no commute.

سلام، اگر از خانه کار می کنید، رفت و آمد وجود ندارد.

You have to get from your bed to your computer desk.

شما باید از تخت خود به میز کامپیوتر خود برسید .

What, two seconds, maybe five?

چه، دو ثانیه، شاید پنج؟

Maybe two minutes if you've got to go down some stairs.

شاید دو دقیقه اگر مجبور باشید از چند پله پایین بروید.

So, you wake up later, there's no commute to the office - yes!

بنابراین، شما دیرتر از خواب بیدار می شوید، هیچ رفت و آمدی به دفتر وجود ندارد - بله!

Because of all this, there also seems to be less traffic in the cities.

به دلیل همه اینها، به نظر می رسد ترافیک کمتری نیز در شهرها وجود دارد.

And interestingly enough, in some places, there's even less pollution because we're

و به اندازه کافی جالب اینجاست که در برخی نقاط، آلودگی کمتری وجود دارد زیرا ما با

driving less cars.

خودروهای کمتری رانندگی می کنیم.

That's good.

خوبه.

Let's save the earth.

بیایید زمین را نجات دهیم.

What about offices, what about businesses?

در مورد دفاتر، چه در مورد مشاغل؟

So, businesses, of course, are losing money because they can't open.

بنابراین، کسب‌وکارها، البته، ضرر می‌کنند زیرا نمی‌توانند باز شوند.

But if you work from home and you're a business owner, you don't actually have to rent an

اما اگر در خانه کار می کنید و صاحب کسب و کار هستید، در واقع نیازی به اجاره

office space.

فضای اداری ندارید.

You don't have to pay people to buy computers for everyone.

برای خرید رایانه برای همه، مجبور نیستید به مردم پول بدهید .

They have their own computer.

آنها کامپیوتر خود را دارند.

You can potentially save a lot of money for your business if you play your cards right,

اگر کارت های خود را درست بازی کنید، به طور بالقوه می توانید پول زیادی را برای کسب و کار خود پس انداز کنید

that is.

.

Hey, guess what?

هی، حدس بزن چیه؟

You can do new things.

شما می توانید کارهای جدید انجام دهید.

You can start something new that you've never done before, but you've always wanted to.

می توانید کار جدیدی را شروع کنید که قبلا هرگز انجام نداده اید، اما همیشه می خواستید.

Let's say that you're like, "Wow, you know.

فرض کنید که شما اینگونه هستید که "وای، می دانید.

I was working, my commute was two hours, and I never had time to bird watch."

من کار می کردم، رفت و آمدم دو ساعت بود و هیچ وقت برای پرنده نگری وقت نداشتم."

Well, guess what?

خوب حدس بزن چی؟

Now you have the time to bird watch, you can do it.

اکنون زمان تماشای پرنده را دارید، می توانید این کار را انجام دهید.

You can't go shopping, okay?

نمی تونی بری خرید، باشه؟

Ronnie's allergic to malls, okay?

رونی به مراکز خرید آلرژی دارد، باشه؟

I hate malls, I hate shopping.

من از مراکز خرید متنفرم، از خرید متنفرم.

And for me, I'm just like "Yes!

و برای من درست مثل "بله!

Nobody can go shopping."

هیچ کس نمی تواند به خرید برود."

So hey, are you saving money?

پس هی، پول پس انداز می کنی؟

Look at you.

به تو نگاه کن

You can't go shopping, you can't buy things you probably don't need, so you can save money.

شما نمی توانید به خرید بروید، نمی توانید چیزهایی بخرید که احتمالاً به آنها نیاز ندارید، بنابراین می توانید در پول خود صرفه جویی کنید.

You can learn something.

شما می توانید چیزی یاد بگیرید.

You can take a new course; you can get a new career.

شما می توانید یک دوره جدید را انتخاب کنید. شما می توانید شغل جدیدی داشته باشید

You can make yourself a better person somehow.

شما می توانید به نوعی خود را به فرد بهتری تبدیل کنید.

You can take yoga; you can do lots of amazing things because you have more time.

می توانید یوگا انجام دهید؛ شما می توانید کارهای شگفت انگیز زیادی انجام دهید زیرا زمان بیشتری دارید.

If you want to learn English, you can watch www.engvid.com . You can read a book.

اگر می خواهید انگلیسی یاد بگیرید، می توانید www.engvid.com را تماشا کنید. می توانید کتاب بخوانید.

You can do so many different things.

شما می توانید کارهای بسیار متفاوتی انجام دهید.

You can take lessons with me!

میتونی با من درس بگیری

You can also try something that you've never done before.

همچنین می توانید کاری را امتحان کنید که قبلاً هرگز انجام نداده اید.

Maybe like, do you know what?

شاید مثل، میدونی چیه؟

I really, really want to try to be an acrobat.

من واقعاً، واقعاً می خواهم سعی کنم آکروبات باشم.

So, you can go online, you can order all the props that you want to be an acrobat and try

بنابراین، می‌توانید آنلاین شوید، می‌توانید تمام وسایلی را که می‌خواهید آکروبات شوید سفارش دهید و

that out.

آن را امتحان کنید.

I didn't try that.

من آن را امتحان نکردم.

I don't think being an acrobat is something that I would personally like to do.

فکر نمی کنم آکروبات بودن چیزی باشد که شخصاً دوست داشته باشم انجام دهم.

I wouldn't mind maybe learning how to find medicinal herbs or something, but acrobat,

برایم مهم نیست شاید یاد بگیرم که چگونه گیاهان دارویی یا چیزی را پیدا کنم، اما آکروبات،

to me, not interesting.

برای من جالب نیست.

But everyone's different.

اما همه با هم فرق دارند

What do you want to do?

میخوای چیکار کنی؟

What's something that you're like, "Oh wow, I want to do this."

چیزی که شما شبیه آن هستید، "اوه وای، من می خواهم این کار را انجام دهم."

Guess what, do it, try it!

حدس بزنید، آن را انجام دهید، آن را امتحان کنید!

You never know, you might like it.

شما هرگز نمی دانید، ممکن است آن را دوست داشته باشید.

The thing that I really, really, really, really, really think is amazing, and I've seen this,

چیزی که من واقعاً، واقعاً، واقعاً، واقعاً واقعاً شگفت‌انگیز است، و این را دیده‌ام، این

is people are actually maybe beginning to respect other humans.

است که مردم در واقع شروع به احترام گذاشتن به انسان‌های دیگر کرده‌اند.

And this, to me, wow.

و این، برای من، وای.

It's just so much amazing energy.

این فقط انرژی بسیار شگفت انگیزی است.

They call it physical distancing, but I call it personal space, because usually when you

آنها به آن فاصله گذاری فیزیکی می گویند، اما من آن را فضای شخصی می نامم، زیرا معمولاً وقتی

stand in the lineup - and I do this as a human experiment - if I take one step forward, the

شما در صف می ایستید - و من این کار را به عنوان یک آزمایش انسانی انجام می دهم - اگر یک قدم به جلو بروم،

person behind me takes one step forward.

شخصی که پشت سر من است یک قدم به جلو بر می دارد.

I don't like people around me.

من از اطرافیانم خوشم نمیاد

It annoys me.

اذیتم میکنه

People are - I can hear them breathing, I'm just like, "Get away from me."

مردم هستند - من می توانم نفس کشیدن آنها را بشنوم، من دقیقاً مانند "از من دور شو."

So, I have a problem with people standing very close to me.

بنابراین، من با افرادی که خیلی نزدیک من ایستاده اند مشکل دارم.

This is even since I was 16 years old.

این حتی از 16 سالگی من است.

I just don't like having my personal space invaded.

من فقط دوست ندارم فضای شخصی ام مورد تهاجم قرار گیرد.

Hey, we have a personal distancing thing now.

سلام، ما اکنون یک مسئله فاصله گذاری شخصی داریم.

Please respect it.

لطفا به آن احترام بگذارید.

Hey, six feet, perfect!

هی، شش فوت، عالی!

Please stay six feet away from me.

لطفا شش فوت از من فاصله بگیرید.

Hey, this is cool.

هی، این باحاله

Hey, how you doing?

چه خبرا؟

Give me a virtual hug, give me a virtual kiss.

مرا در آغوش مجازی ببوس، مرا مجازی ببوس.

Love it.

دوستش دارم.

But I see this and I'm happy.

اما من این را می بینم و خوشحالم.

I'm like, "Yes, more freedom.

من می گویم "بله، آزادی بیشتر.

Move my arms around."

دستانم را به اطراف حرکت بده."

We have these things called neighbors.

ما این چیزها را داریم به نام همسایه.

Did you know your neighbor before this?

آیا قبل از این همسایه خود را می شناختید؟

I see a lot of people talking to their neighbors now.

الان خیلی ها را می بینم که با همسایه هایشان صحبت می کنند.

I see, ah, this is cool.

می بینم، آه، این باحال است.

I see people taking some lawn chairs out on their driveway and their neighbors come over

من مردم را می بینم که چند صندلی چمنزاری را در خیابان خود بیرون می آورند و همسایه هایشان می آیند

and they keep six feet away and they have a couple of beers and they talk.

و شش فوت فاصله می گیرند و چند آبجو می نوشند و صحبت می کنند.

It seems like people are respecting humans more.

به نظر می رسد که مردم بیشتر به انسان ها احترام می گذارند .

They're talking to other people and getting to know people again because our society is

آنها با افراد دیگر صحبت می کنند و دوباره با مردم آشنا می شوند زیرا جامعه ما

people just staring at phones.

افرادی است که فقط به تلفن ها خیره شده اند.

This needs to stop.

این باید متوقف شود.

So, hey.

بنابراین، هی.

Oh, there's a human, let's talk to it and have fun.

آه، یک انسان وجود دارد، بیا با آن صحبت کنیم و لذت ببریم.

Maybe you can learn something from them.

شاید بتوانید چیزی از آنها یاد بگیرید.

Workers.

کارگران

Front line workers, people doing their jobs to help us.

کارگران خط مقدم، افرادی که کارهای خود را انجام می دهند تا به ما کمک کنند.

There's been amazing amount of respect for people that most people take for granted.

احترام شگفت انگیزی برای مردم وجود دارد که بیشتر مردم آن را بدیهی می دانند.

Cleaners, cooks, people working in hospitals that aren't doctors and nurses, everyone who

نظافتچی ها، آشپزها، افرادی که در بیمارستان هایی کار می کنند که پزشک و پرستار نیستند، همه کسانی که

is still working outside of home.

هنوز بیرون از خانه کار می کنند.

Doesn't have the luxury to stay home and work from home.

این تجمل را ندارد که در خانه بماند و از خانه کار کند.

These people need our congratulations, our respect.

این افراد به تبریک و احترام ما نیاز دارند .

Thanks guys, like amazing, thank you.

بچه ها متشکرم، مثل شگفت انگیز، متشکرم.

So, we have to look at the human factor of things.

بنابراین، ما باید به عامل انسانی اشیا نگاه کنیم.

We have to go, "Hey, these people are working hard for us, and they're - without them, we'd

ما باید برویم، "هی، این مردم سخت برای ما کار می کنند، و آنها - بدون آنها، ما

be nothing."

هیچ بودیم."

And, of course, our elderly people.

و البته افراد مسن ما.

This is affected a lot of elderly people, it's no joke.

این موضوع روی بسیاری از افراد مسن تأثیر می گذارد، شوخی نیست.

But I see stores opening earlier so that people can come in earlier and get what they need.

اما می بینم فروشگاه ها زودتر باز می شوند تا مردم بتوانند زودتر وارد شوند و آنچه را که نیاز دارند تهیه کنند.

They can get the hand sanitizers; they can get the masks before all these crazy people

آنها می توانند ضدعفونی کننده های دست را تهیه کنند. آنها می توانند ماسک ها را قبل از اینکه همه این دیوانه ها

take them all.

همه آنها را بگیرند، تهیه کنند.

So, what I see is the beginning of a respect for the humans.

بنابراین، آنچه من می بینم آغاز احترام به انسان است.

Oh, I'm may be one, too.

اوه، من هم ممکن است یکی باشم.

But I like this.

اما من این را دوست دارم.

And I think that this should continue and should never have stopped.

و من فکر می کنم که این باید ادامه یابد و هرگز نباید متوقف شود.

So, again, through all these hard times, please respect people.

بنابراین، دوباره، در تمام این روزهای سخت، لطفا به مردم احترام بگذارید.

Please try, try something new.

لطفا امتحان کنید، چیز جدیدی را امتحان کنید.

Learn English, www.engvid.com , have fun, enjoy.

انگلیسی یاد بگیرید، www.engvid.com، لذت ببرید، لذت ببرید.

Think positively, until then, I'm Ronnie.

مثبت فکر کن، تا آن موقع، من رونی هستم.

Keep well.

خوب نگه دار