Why English is Weird: Many Meanings of “BEAR” & “BARE”

This is ridiculous, oh yes it is.

این مسخره است، اوه بله همینطور است.

I have a poem for you.

برای شما شعری دارم

It's one that I learned as a child.

این چیزی است که در کودکی یاد گرفتم.

I'm a bear, by the way, and let me share this poem with you.

اتفاقا من یک خرس هستم و بگذارید این شعر را با شما به اشتراک بگذارم.

Fuzzy Wuzzy was a bear.

فازی ووزی یک خرس بود.

Fuzzy Wuzzy had no hair.

فازی ووزی مو نداشت.

Fuzzy Wuzzy wasn't very fuzzy.

فازی ووزی خیلی مبهم نبود.

Wuzzy.

ووزی.

Okay, so let's get back to the basics here.

خوب، پس بیایید در اینجا به اصول اولیه بازگردیم.

I'm here to teach you about the word "bear",

من اینجا هستم تا کلمه "خرس" را به شما آموزش دهم،

so that's why I'm dressed up like a bear.

به همین دلیل است که من مانند یک خرس لباس پوشیده ام.

Everyone knows, well, some people know that a bear is an animal, right?

همه می دانند، خوب، برخی از مردم می دانند که خرس یک حیوان است، درست است؟

Like "rawr, I'm going to eat you", or some people eat bears, let's not go there.

مثل «راور می خورم» یا بعضی ها خرس می خورند، نرویم.

So, we know bear is a noun, it's an animal, "rawr, look at me".

بنابراین، ما می دانیم که خرس یک اسم است، یک حیوان است، "راور، به من نگاه کن".

But the funny thing is, too, that "bear" is also a verb.

اما نکته خنده دار این است که "خرس" نیز یک فعل است.

What?

چی؟

And an adjective.

و یک صفت.

But the verb part is, you know, where things

اما بخش فعل این است، می دانید، کجا همه چیز

get funny, and how we have a sense of humour.

خنده دار می شود، و چگونه ما حس شوخ طبعی داریم.

Do you know what one of those are?

میدونی یکی از اینا چیه؟

A sense of humour?

حس شوخ طبعی؟

Do you know what one of those "are" is?

آیا می دانید یکی از آن «هستند» چیست؟

Is "are", "are"?

آیا «هستند»، «هستند»؟

To have a sense of humour?

برای داشتن حس شوخ طبعی؟

Well, let me walk you through it, right?

خوب، اجازه دهید شما را از طریق آن راهنمایی کنم، درست است؟

It's playing with words so that the meanings become different.

این بازی با کلمات است تا معانی متفاوت شود.

First example.

مثال اول

So, "bear" as one verb means to carry, so I'm going to carry something, or we can say

بنابراین، "خرس" به عنوان یک فعل به معنای حمل کردن است، بنابراین می خواهم چیزی را حمل کنم، یا می توانیم بگوییم

- oh man, this is very, I think, our friends south of the border, American.

- اوه مرد، فکر می کنم این دوستان ما در جنوب مرز، آمریکایی هستند.

You have the right to bear arms.

شما حق دارید اسلحه حمل کنید.

So, in my brain, I think it's an arm, I think

بنابراین، در مغز من، فکر می‌کنم این یک بازو است، فکر می‌کنم

it's a person with bear arms, "rawr", but

فردی است با بازوهای خرس، "rawr"، اما

actually no, it doesn't mean that in this sentence.

در واقع نه، در این جمله به این معنی نیست.

You have the right to carry arms, and again, arms, but arms are these things.

شما حق دارید اسلحه حمل کنید و باز هم اسلحه، اما اسلحه این چیزهاست.

Guess what?

حدس بزنید چی؟

"Arms" in this sentence means things like firearms, like guns, or ammunition, all the

"اسلحه" در این جمله به معنای چیزهایی مانند سلاح گرم، مانند اسلحه، یا مهمات، همه

bad things in the world.

چیزهای بد در جهان است.

Guns are bad.

اسلحه بد است

Don't let anyone tell you differently.

اجازه نده کسی به تو جور دیگری بگوید.

So, you have the right to bear arms.

بنابراین، شما حق دارید اسلحه حمل کنید.

You have the right to carry weapons.

شما حق حمل سلاح دارید.

Canada, we can't do this.

کانادا، ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم.

Yes.

بله. اگر بخواهی،

You can still have arms of a bear if you wanted

هنوز هم می‌توانی بازوهای خرس را داشته باشی،

to, you could paint them up and, you know,

می‌توانی آن‌ها را نقاشی کنی و، می‌دانی،

it's almost Halloween where I am.

جایی که من هستم، تقریباً هالووین است.

So, "bear" means carry.

پس «خرس» به معنای حمل است.

Another example.

مثال دیگر.

"I had to bear my backpack."

"من مجبور شدم کوله پشتی ام را تحمل کنم."

I have to carry my backpack.

من باید کوله پشتی ام را حمل کنم.

This doesn't sound as cool, does it?

این به نظر جالب نمی رسد ، اینطور نیست؟

Next one, very common phrase is "support", I don't know, engineering things.

یکی دیگر، عبارت بسیار رایج "حمایت" است، نمی دانم، چیزهای مهندسی است.

"The bridge", you know what a bridge is?

"پل"، می دانید پل چیست؟

Okay.

"The bridge can't bear the weight of cars."

باشه

پل نمی تواند وزن ماشین ها را تحمل کند.

Okay, but not the animal, right?

باشه، اما حیوان نه، درسته؟

It means support.

یعنی حمایت

So, I could say, "The bear can't support the

بنابراین، می توانم بگویم: " خرس نمی تواند وزن ماشین ها را تحمل کند

weight of cars", or "The bridge can't bear

" یا "پل نمی تواند

the weight of cars".

وزن ماشین ها را تحمل کند".

Fun.

سرگرم کننده.

See?

ببینید؟

Why is it a bear?

چرا خرس است؟

Why can't it be, like, a giraffe?

چرا نمیتونه مثل زرافه باشه؟

That'd be more fun.

این سرگرم کننده تر است.

"The bridge can't giraffe", now it just doesn't

"پل نمی تواند زرافه کند"، حالا

sound as good anymore, okay, "endure", oh,

دیگر صداش خوب نیست، باشه، "تحمل کن"، اوه،

this one's great.

این یکی عالی است.

"I can't bear the pain", so dramatic.

"من نمی توانم درد را تحمل کنم"، بسیار دراماتیک.

Isn't as effective as "I can't giraffe the pain", so, "I can't bear the pain" means I

آیا به اندازه "من نمی توانم درد را زرافه کنم" موثر نیست ، بنابراین، "من نمی توانم درد را تحمل کنم" یعنی

can't endure the pain, right?

نمی توانم درد را تحمل کنم، درست است؟

"I had to bear seven minutes of talking to someone", oh my god.

"من مجبور شدم هفت دقیقه صحبت با کسی را تحمل کنم" خدای من.

So, "endure" means to have to do something that you don't like, like studying.

بنابراین، «تحمل» یعنی مجبور به انجام کاری که دوست ندارید، مانند درس خواندن.

Oh man, now I had to endure English class.

اوه مرد، حالا باید کلاس انگلیسی را تحمل می کردم.

No, don't even think that.

نه، حتی فکرش را هم نکن

Change direction.

تغییر جهت.

So, do you have a car or not, or whatever?

خب ماشین داری یا نه یا هرچی دیگه؟

And sometimes in the voice that speaks to me

و گاهی اوقات در صدایی که در ماشین من با من صحبت می کند

in my car, also known as my phone, I didn't

، همچنین به عنوان تلفن من شناخته می شود، نمی

know it had this option that it talked.

دانستم این گزینه را دارد که صحبت می کند.

It's crazy.

Anyways, sometimes on, like, whatever map thing you're using, it'll say "bear left",

این دیوانه است.

به هر حال، گاهی اوقات روی هر نقشه‌ای که استفاده می‌کنید، می‌گوید "خرس چپ"

and you're like, "There's a bear on the left, what's going on?"

و شما مانند "یک خرس در سمت چپ است، چه خبر است؟"

There's no bear, because you're driving on the highway, and it basically means change

خرس وجود ندارد، زیرا شما در بزرگراه رانندگی می کنید، و اساساً به این معنی است که مسیر را تغییر دهید

direction or just go, go left.

یا فقط بروید، به چپ بروید.

But just to make things complicated and make

اما فقط برای اینکه همه چیز پیچیده شود و تصادف کند،

accidents, they're going to say "bear", "bear

می گویند "خرس"، "خرس

left", "bear left", "bear right", "bear", no bear, just change direction and go.

چپ"، "خرس چپ"، "خرس راست"، "خرس"، نه خرس، فقط جهت را عوض کن و برو.

Okay.

Yeah, this is just weird, isn't it?

باشه

بله، این فقط عجیب است، اینطور نیست؟

But again, better than giraffe.

اما بازم بهتر از زرافه.

Next up, "naked", "nude", "without clothes or", in Fuzzy Wuzzy's case, "without fur".

بعد، "برهنه"، "برهنه"، "بدون لباس یا" در مورد فازی ووزی، "بدون خز".

Okay?

باشه؟

So, if you're nude or naked, it means you're not wearing any clothes.

بنابراین، اگر برهنه یا برهنه هستید، به این معنی است که هیچ لباسی نمی پوشید.

And "fur" is for animals.

و «خز» مخصوص حیوانات است.

Animals have fur, humans have hair.

حیوانات خز دارند، انسان ها مو دارند.

I have hair, okay?

من مو دارم، باشه؟

If you're human and you don't have hair, it's

اگر انسان هستید و مو ندارید به آن

called "bald", but for an animal without fur,

«طاس» می گویند، اما برای حیوان بدون خز به

we call it "bear".

آن «خرس» می گوییم.

So, example, "Her arms were bare", not the animal, so she got a sunburn.

بنابراین، به عنوان مثال، "بازوان او برهنه بود"، نه حیوان، بنابراین او دچار آفتاب سوختگی شد.

This happens to me if I don't cover my arms

این اتفاق برای من می افتد اگر

when I go out into the sun, I get a sunburn.

وقتی زیر آفتاب می روم دست هایم را نپوشانم ، دچار آفتاب سوختگی می شوم.

Notice, though...

اما توجه کنید...

What's happened here?

اینجا چه اتفاقی افتاده است؟

The spelling has changed.

املا تغییر کرده است.

This is what we call, you got it, a homophone.

این همان چیزی است که ما به آن می گوییم، شما متوجه شدید، هموفون.

So, this word "bear" and this word "bear" have the exact same pronunciation, which is

بنابراین، این کلمه "خرس" و این کلمه "خرس" دقیقاً تلفظ یکسانی دارند، که

confusing in English because this looks like

در انگلیسی گیج کننده است زیرا به نظر می رسد

"beer", but it's not, and this is "bear",

"آبجو" است، اما اینطور نیست و این "خرس" است،

so "bear".

پس "خرس".

No, don't even do that.

نه، حتی این کار را نکن

"Bear", "bear".

"خرس"، "خرس".

Believe me, just believe me, it's the same.

باور کن فقط باور کن همینطوره

So, "bear" can be a noun, "bear" can be a verb

بنابراین، "خرس" می تواند یک اسم باشد، "خرس" می تواند یک فعل

having four different meanings, and "bear"

با چهار معنی مختلف و "خرس"

can be an adjective.

می تواند یک صفت باشد.

So, me, I'm off to find Fuzzy Wuzzy and have a beer with Fuzzy Wuzzy.

بنابراین، من، من برای پیدا کردن Fuzzy Wuzzy و نوشیدن یک آبجو با Fuzzy Wuzzy.

Till next time.

تا دفعه بعد

Toodles.

Toodles.