6 Tips to INCREASE MOTIVATION & ACHIEVE GOALS

Never, ever give up learning English, unless maybe you don't want to - then, don't.

هرگز، هرگز از یادگیری زبان انگلیسی دست نکشید، مگر اینکه شاید نخواهید - پس نرو.

I'm not here to tell you what to do, but I mean...

من اینجا نیستم که به شما بگویم چه کاری انجام دهید، اما منظورم این است که...

Blah.

بلا.

But my name is Ronnie, and I'm going to tell you what not to do.

اما اسم من رونی است و می خواهم به شما بگویم چه کاری را نباید انجام دهید.

I'm going to give you some guidelines and I'm going to give you some help, because you

من به شما دستورالعمل هایی می دهم و به شما کمک می کنم، زیرا

probably need it.

احتمالاً به آن نیاز دارید.

I know I do.

من می دانم که انجام می دهم.

I need help.

من به کمک نیاز دارم.

Geez, do I ever.

عزیزم، آیا من هرگز.

That's another topic we're not getting into right now, though.

این موضوع دیگری است که ما در حال حاضر به آن نمی پردازیم.

But what I want you to understand is that: Don't give up.

اما چیزی که می خواهم بفهمید این است که: تسلیم نشوید.

Okay?

باشه؟

Keep on learning, keep on trying, and I know it's difficult.

به یادگیری ادامه دهید، به تلاش ادامه دهید، و می دانم که سخت است.

I know English is crazy.

من می دانم که انگلیسی دیوانه است.

I don't know how I speak it so well; maybe I don't.

من نمی دانم چگونه آن را خوب صحبت می کنم. شاید من ندارم

But if you have a goal-not only learning English-and you're not motivated, guess what?

اما اگر هدفی دارید - نه تنها یادگیری زبان انگلیسی - و انگیزه ندارید، حدس بزنید چیست؟

You're not going to achieve your goal.

قرار نیست به هدفت برسی

So, I'm teaching you English, but you can use this for anything.

بنابراین، من به شما انگلیسی آموزش می دهم، اما شما می توانید از آن برای هر کاری استفاده کنید.

This lesson is: "Don't Give Up" and achieve your goal.

این درس این است: «تسلیم نشو » و به هدف خود برسید.

Why? Why do we give up? What...? What happens? We...

چرا؟ چرا تسلیم می شویم؟ چی...؟ چه اتفاقی می افتد؟ ما...

At first, we're very determined.

ابتدا خیلی مصمم هستیم.

We have an expression "gung-ho".

ما یک عبارت "گونگ هو" داریم.

"I'm gung-ho to do this", which means you're excited to do it and you're determined to

"I'm gung-ho to do this"، به این معنی که شما برای انجام آن هیجان‌زده هستید و تصمیم

do something, like learn English, but then something happens and you give up.

دارید کاری انجام دهید، مثلاً انگلیسی یاد بگیرید، اما بعد اتفاقی می‌افتد و منصرف می‌شوید.

So, all of the time that you spent, all of the money you spent, all of the hours of watching

بنابراین، تمام زمانی که صرف کردید، تمام پولی که خرج کردید، تمام ساعت های تماشای

all of the wonderful videos on www.engvid.com - done; gone.

همه ویدیوهای فوق العاده در www.engvid.com - انجام شد. رفته.

Why?

چرا؟

What happened?

چی شد؟

I don't know, but there's some research that's been done, and it's that: Why do we give up?

من نمی دانم، اما تحقیقاتی انجام شده است و آن این است که: چرا ما تسلیم می شویم؟

The reason is because we make mistakes, and then we...

دلیل آن این است که ما اشتباه می کنیم ، و سپس ما...

We feel bad or we feel stupid, and then we give up because our emotions take over.

احساس بدی می کنیم یا احساس حماقت می کنیم، و سپس تسلیم می شویم زیرا احساسات ما را تحت تأثیر قرار می دهد.

Instead of our brain being smart, our heart takes over, our emotions take over and we

به جای اینکه مغز ما باهوش باشد، قلب ما تسلط پیدا می کند، احساسات ما را تسخیر می کند و

give up.

تسلیم می شویم.

So, maybe this should be called: "How to Train Your Brain to Overpower Your Emotions", but

بنابراین، شاید باید این نام را گذاشت: "چگونه مغز خود را تربیت کنیم تا بر احساسات خود غلبه کند"، اما

I didn't choose that title.

من این عنوان را انتخاب نکردم.

"Never Give Up".

"هرگز تسلیم نشوید".

Maybe you've done this - you've written down or you write down your goals.

شاید شما این کار را انجام داده اید - یادداشت کرده اید یا اهداف خود را یادداشت کرده اید.

Okay?

باشه؟

So: "I'm going to be a fluent English speaker within three minutes."

بنابراین: "من در عرض سه دقیقه به زبان انگلیسی مسلط خواهم بود ."

Sorry, that's not going to happen, but writing down your goals will give you something, like

متأسفیم، این اتفاق نمی افتد، اما نوشتن اهدافتان چیزی را به شما می دهد، مانند

a guideline, to follow.

یک دستورالعمل، که باید دنبال کنید.

So, make a list.

بنابراین، یک لیست تهیه کنید.

Now, I know what you're thinking.

حالا میدونم به چی فکر میکنی

You're thinking: "Ronnie, I've made the list.

شما فکر می کنید: "رونی، من لیست را تهیه

I've...

کردم. من ...

I've written down my goals, and I just can't follow them."

اهدافم را یادداشت کرده ام و نمی توانم آنها را دنبال کنم."

Me too.

من هم همینطور.

But, again, we're going to think of how you can actually follow this list.

اما، دوباره، ما به این فکر می کنیم که چگونه می توانید واقعاً این لیست را دنبال کنید.

You have the list, you've written the list - now we have to follow it.

شما لیست را دارید، لیست را نوشته اید - اکنون باید آن را دنبال کنیم.

So, what you should do is make whatever you're going to do fun.

بنابراین، کاری که باید انجام دهید این است که هر کاری را که قرار است انجام دهید سرگرم کننده کنید.

Learning English - make it fun.

یادگیری زبان انگلیسی - آن را سرگرم کننده کنید.

Watch videos.

ویدیوها را تماشا کنید.

Do you like comic books?

آیا کتاب های کمیک دوست دارید؟

Read English comic books.

کتاب های کمیک انگلیسی را بخوانید.

Do you like music like I do?

آیا شما هم مثل من موسیقی را دوست دارید؟

Listen to music in English.

موسیقی به زبان انگلیسی گوش کنید.

Do you like reading?

آیا مطالعه را دوست دارید؟

Reading English books are difficult-they're long-but if you like doing it, do it.

خواندن کتاب های انگلیسی دشوار است - آنها طولانی هستند - اما اگر دوست دارید این کار را انجام دهید، آن را انجام دهید.

Who cares what anyone else says?

چه کسی اهمیت می دهد که دیگران چه می گویند؟

If you don't like reading books, like I don't like reading books - don't read a book.

اگر کتاب خواندن را دوست ندارید، مثل من که دوست ندارم کتاب بخوانم - کتاب نخوانید.

That's boring.

این خسته کننده است.

If you love movies, watch a movie.

اگر عاشق فیلم هستید، فیلم ببینید.

Make sure that what you're doing is fun, because if it's not fun, you're going to lose interest

اطمینان حاصل کنید که کاری که انجام می دهید سرگرم کننده است، زیرا اگر سرگرم کننده نباشد، علاقه خود را از دست خواهید داد

and your brain is going to go: "This is boring", and then you're on your phone.

و مغزتان می رود: "این خسته کننده است" و سپس با تلفن همراه خود هستید.

Okay?

باشه؟

So, make it fun and also make short tasks.

بنابراین، آن را سرگرم کننده و همچنین کارهای کوتاه انجام دهید.

If you have too much work, you're going to get overwhelmed.

اگر بیش از حد کار داشته باشید، غرق خواهید شد.

"Overwhelmed" means you think or you know there's too much to do.

"غرق" به این معنی است که فکر می کنید یا می دانید که کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.

So, you break it down or you divide it into short tasks or jobs.

بنابراین، آن را تجزیه می کنید یا آن را به وظایف یا مشاغل کوتاه تقسیم می کنید.

So, maybe you're going to learn the verbs in English.

بنابراین، شاید شما قصد دارید افعال را در زبان انگلیسی یاد بگیرید.

There's so many of them.

تعداد آنها بسیار زیاد است.

There's 42; maybe more.

42 وجود دارد. شاید بیشتر.

What you're going to do is: Don't try to learn all of the verbs; try to learn patterns of

کاری که می خواهید انجام دهید این است: سعی نکنید همه افعال را یاد بگیرید. سعی کنید الگوهای افعال را یاد بگیرید

the verbs.

.

Try to break them down, and every day, little by little, do some work.

سعی کنید آنها را از بین ببرید و هر روز، کم کم، کارهایی را انجام دهید.

If you look at it like doing it all at once, it'll never happen.

اگر به آن نگاه کنید که این کار را یکباره انجام دهید، هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

Let's take this out of the context of learning English.

بیایید این را از چارچوب یادگیری زبان انگلیسی خارج کنیم.

Let's say that you have a lot of things to do in one day - maybe you have to do your

بیایید بگوییم که شما کارهای زیادی برای انجام دادن در یک روز دارید - شاید مجبور باشید

laundry, and then you have to clean your apartment-uh-oh, this is my list-and then you've got to take

لباس های خود را بشویید، و سپس باید آپارتمان خود را تمیز کنید - اوه-اوه، این لیست من است - و سپس باید خودتان را بردارید.

your dog for a walk, and then you've got to eat something-oh my god-and then you've got

سگ برای پیاده روی، و بعد باید چیزی بخوری - خدای من - و بعد

to have a shower, and wash your hair, and then...

باید دوش بگیری و موهایت را بشوی و بعد...

Oh, and then you have to go out, and then you've got to get dressed, and then you've

اوه، و بعد باید بروی بیرون، و بعد باید لباس بپوشی و بعد

got to...

باید...

Oh my.

اوه من.

So, if you think about things all together, it's overwhelming and you're not going to

بنابراین، اگر همه چیز را با هم فکر کنید، بسیار طاقت فرسا است و قرار نیست

do anything, like Ronnie does.

کاری انجام دهید، مانند رونی.

Break it down into small patterns; small groups of activities.

آن را به الگوهای کوچک تقسیم کنید. گروه های کوچکی از فعالیت ها

First of all, I'm going to do this.

اول از همه، من قصد دارم این کار را انجام دهم.

Woo-hoo, I did it.

وو هو، من این کار را کردم.

And you have to think: "I can do this.

و شما باید فکر کنید: "من می توانم این کار را انجام دهم.

Yes!

بله!

This is easy" if you achieve your goals in small steps.

این آسان است" اگر در مراحل کوچک به اهداف خود برسید.

If it's too much of a task, it's not easy; you're not going to do it.

اگر این کار خیلی زیاد باشد، آسان نیست. شما قرار نیست آن را انجام دهید

But you have to change your thinking.

اما شما باید فکر خود را تغییر دهید.

You have to change the way that you make your brain work.

شما باید روشی را که مغزتان را به کار می‌اندازید تغییر دهید.

If you look at the emotional side, you're never going to get the task done because you

اگر به جنبه عاطفی نگاه کنید، هرگز نمی توانید کار را انجام دهید زیرا

fail; but if you let your brain think positively, you think you can do it...

شکست می خورید. اما اگر به مغزتان اجازه دهید مثبت فکر کند ، فکر می کنید که می توانید آن را انجام دهید...

"I think I can do it", you can do it; I promise you.

"من فکر می کنم می توانم آن را انجام دهم"، شما می توانید آن را انجام دهید. بهت قول میدم.

You just got to try.

فقط باید تلاش کنی

Don't give up.

تسلیم نشو

Okay, this is one of my favourite ones: Celebrate.

خوب، این یکی از موارد مورد علاقه من است: جشن بگیرید.

Let's say that you had a test and you passed - woo-hoo!

فرض کنید که امتحان داشتید و قبول شدید - وو هو!

Go have a beer or a glass of milk, whatever you drink.

برو یک آبجو یا یک لیوان شیر، هر چه می نوشی.

Don't let your achievements go without getting noticed by yourself.

نگذارید دستاوردهایتان بدون توجه به خودتان از بین بروند.

So, maybe you did well on a test.

بنابراین، شاید در یک آزمون خوب عمل کردید.

If you like to go shopping, go shopping; buy yourself a new pair of shoes.

اگر دوست دارید به خرید بروید، به خرید بروید. برای خود یک جفت کفش جدید بخرید

Buy something that you like.

چیزی که دوست دارید بخرید.

Whatever your reward is, whatever you like, reward yourself for doing a good job.

پاداش شما هر چه باشد، هر چه دوست دارید، برای انجام یک کار خوب به خودتان پاداش دهید.

So then your brain thinks: "Oh, hey, I passed this test and I got an ice cream.

بنابراین مغز شما فکر می کند: "اوه، هی، من این تست را قبول کردم و یک بستنی

If I pass the next test, maybe I'll get an ice cream again."

گرفتم. اگر در آزمون بعدی موفق شوم، شاید دوباره یک بستنی بگیرم."

It's kind of like conditioning a dog - if there's a reaction-something positive happens-you're

این به نوعی مانند شرطی کردن سگ است - اگر واکنشی وجود داشته باشد - اتفاق مثبتی رخ دهد - شما

going to want to do it again.

می خواهید دوباره آن را انجام دهید.

So, you're going to celebrate your success.

بنابراین، شما موفقیت خود را جشن می گیرید.

If you do something well, tell the world.

اگر کاری را خوب انجام می دهید ، به دنیا بگویید.

Reward yourself.

به خودت پاداش بده

Okay?

باشه؟

Do something that you like; buy something, eat something, have a piece of cake, eat the

کاری را انجام دهید که دوست دارید؛ چیزی بخر، چیزی بخور، یک تکه کیک بخور،

whole cake - it doesn't matter.

کل کیک را بخور - مهم نیست.

You've done something.

تو یه کاری کردی

You've rewarded yourself.

به خودت جایزه دادی

Oh, this is fun.

اوه، این سرگرم کننده است.

Do you have a friend?

آیا شما دوست دارید؟

Why don't you challenge that friend?

چرا آن دوست را به چالش نمی کشی؟

Some people are very competitive.

برخی افراد بسیار رقابتی هستند.

Now, "competitive" means that you like to challenge people and you like to win.

حالا «رقابتی» یعنی دوست دارید مردم را به چالش بکشید و دوست دارید برنده شوید.

So, if you're a competitive person, challenge your friend and say to your friend: "Hey,

بنابراین، اگر فرد رقابتی هستید، دوست خود را به چالش بکشید و به دوست خود بگویید: "هی،

guess what?

حدس بزن چی؟

I'm going to beat you on this test", or: "I'm going to get a better mark than you are in

من تو را در این آزمون شکست خواهم داد"، یا: "من نمره بهتری خواهم گرفت. شما در

this assignment", or: "I'm going to save more money than you will."

این ماموریت هستید"، یا: "من بیشتر از آنچه که می خواهید پول پس انداز خواهم کرد."

Anything that you have to do.

هر کاری که باید انجام دهید.

And if you challenge your friend, you've got some competition, so you think: "Damn, I better

و اگر دوستتان را به چالش بکشید، کمی رقابت دارید، بنابراین فکر می‌کنید: "لعنتی، بهتر است

win this."

این را ببرم."

Check this out: How about you give your friend $100?

این را بررسی کنید: چطور به دوست خود 100 دلار بدهید؟

Make sure it's your friend that you trust.

مطمئن شوید که این دوست شماست که به او اعتماد دارید.

Okay?

باشه؟

Not some random person on the street.

نه یک فرد تصادفی در خیابان.

Give me $100; you trust me.

100 دلار به من بده؛ شما به من اعتماد دارید

Everyone, give me $100 and then you will achieve your goals.

همه، 100 دلار به من بدهید و سپس به اهداف خود خواهید رسید.

No, that doesn't...

نه، اینطور نیست... نه

No.

Okay.

. باشه.

So, give your friend $100 or $10, $20, $1 - as much as you want.

بنابراین، به دوست خود 100 دلار یا 10 دلار، 20 دلار، 1 دلار - هر چقدر که می خواهید بدهید.

If you achieve your goal, your friend has to give you the money back.

اگر به هدف خود برسید، دوستتان باید پول را به شما پس بدهد.

"Thanks, friend."

"ممنون دوست."

But if you fail or you don't achieve your goal - bye-bye, money.

اما اگر شکست خوردید یا به هدف خود نرسیدید - خداحافظ، پول.

Your friend loves you and will keep your money.

دوستت شما را دوست دارد و پول شما را نگه می دارد.

So, this is motivation with money.

بنابراین، این انگیزه با پول است.

You can do this with anything; maybe beer, or cake, or a new t-shirt.

شما می توانید این کار را با هر چیزی انجام دهید. شاید آبجو، کیک، یا یک تی شرت جدید.

Maybe you give your friend a t-shirt and say: "Guess what?

شاید به دوستت یه تی شرت بدی و بگی: "حدس بزن چیه؟

You keep my t-shirt.

تو پیراهن من رو نگه میداری،

If I get it, if I win, if I achieve my goal, you give me the t-shirt back; if not, you

اگه بگیرم، اگه برنده شدم، اگه به ​​هدفم برسم، تی شرت رو بهم پس میدی، اگه نه

get my beautiful t-shirt."

تی شرت زیبای من را می گیری.»

I pretty much think that you're going to do what you have to do to get that t-shirt back,

من تقریباً فکر می کنم که شما باید کاری را که باید انجام دهید تا آن تی شرت را پس بگیرید، انجام دهید،

because it's a really cool t-shirt, or you want that cake or that beer.

زیرا یک تی شرت واقعاً باحال است، یا آن کیک یا آن آبجو را می خواهید.

Damn, best beer in the world.

لعنتی بهترین آبجوی دنیا

Motivate yourself with another person - that'll help you.

با شخص دیگری به خود انگیزه دهید - این به شما کمک می کند.

And one other thing that is really, really, really important for everything you do in

و یک چیز دیگر که واقعاً، واقعاً، واقعاً برای هر کاری که در زندگی انجام می دهید مهم

life, not just achieving your goal, but: Surround yourself in positivity.

است، نه فقط برای رسیدن به هدفتان، بلکه: خودتان را در مثبت احاطه کنید.

This is kind of an easy concept to understand, but less of a thing to actually achieve.

این یک نوع مفهوم آسان برای درک است، اما کمتر چیزی برای دستیابی به آن است.

We have an expression or a fun term called: "Someone who is a negative Nancy".

یک تعبیر یا اصطلاح سرگرم کننده ای داریم به نام: "کسی که نانسی منفی است".

So, "Nancy" is a girl's name, and if someone's a negative Nancy, they always think about

بنابراین، "نانسی" یک نام دخترانه است و اگر کسی نانسی منفی باشد، همیشه

the bad things or they're always very, very negative.

به چیزهای بد فکر می کند یا همیشه بسیار بسیار منفی است.

They say: "Oh, God.

می گویند: خدایا

This test is so hard.

این امتحان خیلی سخت است

I'm never going to pass.

من هرگز قبول نمی شوم

Oh, I can't do this.

وای نمی توانم این کار را

I can't get to the top of the mountain.

بکنم نمی توانم به بالای کوه برسم

It's difficult."

سخت است.

Guess what, Nancy?

حدس بزن نانسی؟

Shut up, and you...

خفه شو و تو...

You, Nancy, go away.

تو نانسی برو.

Me, I'm going to go my own way.

من، من راه خودم را می روم.

So, if you have negative people in your life, get them out of here.

بنابراین، اگر افراد منفی در زندگی خود دارید، آنها را از اینجا دور کنید.

I don't care if it's your mom, your dad, your dog.

برای من مهم نیست که مادرت، پدرت، سگت باشند.

Yeah.

آره

Okay, if it's your dog, that's fine.

خوب، اگر سگ شما باشد، خوب است.

If it's anyone that is bringing you down or saying: "You can't do that.

اگر این کسی است که شما را پایین می آورد یا می گوید: "تو نمی توانی این کار را انجام دهی.

Why are you doing that?

چرا این کار را می کنی

You'll never amount to anything."

؟ هرگز به چیزی نخواهی رسید."

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

Get those people out of your life.

اون آدما رو از زندگیت بیرون کن

They don't know you.

آنها شما را نمی شناسند.

You can do that, and those people - bye-bye.

شما می توانید این کار را انجام دهید، و آن افراد - خداحافظ.

What about friends?

دوستان چطور؟

Do you have friends?

آیا تو دوستانی داری؟

I hope so.

امیدوارم.

I do.

انجام میدهم.

Hi, friends.

دوستان سلام.

If you have friends, make sure that they're positive, too.

اگر دوستانی دارید، مطمئن شوید که آنها نیز مثبت هستند.

Maybe you have a friend or you know someone who's doing the same task you are.

شاید دوستی دارید یا کسی را می شناسید که همان وظیفه شما را انجام می دهد.

Maybe you have a friend that's learning English - do it together.

شاید دوستی دارید که در حال یادگیری زبان انگلیسی است - این کار را با هم انجام دهید.

This works for the gym.

این برای باشگاه کار می کند.

It's a really good motivation...

این یک انگیزه واقعا خوب است...

Motivator for people who are trying to workout, or lose weight, or go to the gym.

انگیزه برای افرادی که در تلاش هستند ورزش کنند یا وزن کم کنند یا به باشگاه بروند.

If you say to your friend: "Hey, let's go to the gym Monday, Wednesday, Friday."

اگر به دوست خود بگویید: "هی، بیا دوشنبه، چهارشنبه، جمعه به باشگاه برویم."

So, on Monday, you don't want to go to the gym.

بنابراین، در روز دوشنبه، شما نمی خواهید به باشگاه بروید.

You're like: "I don't want to go to the gym.

شما مانند: "من نمی خواهم به ورزشگاه بروم.

I want to go home and eat cupcakes, and...

می خواهم به خانه بروم و کاپ کیک بخورم و ...

And...

و ...

And just eat cupcakes."

و فقط کاپ کیک بخورم."

But your friend's like: -"Hey, let's go to the gym.

اما دوستت مثل: -"هی، بیا بریم باشگاه.

You said you wanted..."

گفتی می خوای..."

-"Oh, god.

-"اوه، خدایا.

We got to go to the gym now."

حالا باید بریم باشگاه."

So, if you have another person to help motivate you or a buddy, a workout buddy or a study

بنابراین، اگر شخص دیگری دارید که به شما یا یکی از دوستانتان انگیزه بدهد، یک دوست تمرینی یا یک دوست مطالعه

buddy...

...

That rhymes.

این قافیه است.

If you have a study buddy, this will motivate you because they are going to depend on you

اگر یک دوست تحصیلی دارید، این به شما انگیزه می دهد زیرا آنها به شما وابسته خواهند بود

and you're going to depend on them.

و شما نیز به آنها وابسته خواهید بود.

So, if you can just think positively, get rid of the negative emotions.

بنابراین، اگر می توانید فقط مثبت فکر کنید، از شر احساسات منفی خلاص شوید.

Making mistakes is normal and natural.

اشتباه کردن امری طبیعی و طبیعی است.

I make mistakes in English all the time; you guys point it out in the comments.

من همیشه در زبان انگلیسی اشتباه می کنم. شما بچه ها در نظرات به آن اشاره کنید

You say: "Oh my god, Ronnie said this instead of this."

شما می گویید: "اوه خدای من، رونی این را به جای این گفت."

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

Ronnie makes mistakes - oo, Ronnie's a human.

رونی اشتباه می کند - اوه، رونی یک انسان است.

But I don't give up and stop doing videos.

اما من تسلیم نمی شوم و از ساختن ویدیو دست می کشم.

I don't say: "I'm never going to do that again because I said 'pronunciation' instead of

من نمی گویم: "من دیگر هرگز این کار را انجام نمی دهم زیرا به جای

'pronounciation'."

"تلفظ" "تلفظ" را گفتم.

Guess what?

حدس بزن چی شده؟

I don't care.

برام مهم نیست

I travel on and I do it.

من سفر می کنم و آن را انجام می دهم.

So, you are going to do the same thing.

بنابراین، شما می خواهید همین کار را انجام دهید.

Never give up.

هرگز تسلیم نشوید.

Try.

تلاش كردن.

But if you just don't like it, then don't do it.

اما اگر آن را دوست ندارید، پس آن را انجام ندهید.

Don't listen to other people; you do what you do.

به حرف دیگران گوش نده ؛ شما کاری را که انجام می دهید انجام می دهید

Sail your own ship, fly your own boat.

با کشتی خود بادبان بروید، با قایق خود پرواز کنید.

You can fly a boat.

می توانید با قایق پرواز کنید.

You can do it. Don't give up. Bye.

شما می توانید آن را انجام دهید. تسلیم نشو خدا حافظ.