False Friends: English mistakes that Spanish speakers make

Would you like to be my friend?

دوست داری با من دوست شی؟

I don't want to be your friend actually.

من نمی خواهم در واقع دوست شما باشم.

Maybe.

My name's Ronnie.

شاید.

اسم من رونی است

If you speak Spanish, you are very lucky

اگر اسپانیایی صحبت می کنید، بسیار خوش شانس هستید

because a lot of words in Spanish and English are very similar.

زیرا بسیاری از کلمات در اسپانیایی و انگلیسی بسیار شبیه هستند.

You can change your accent, drop the "o" or the "a" at the end of it, make some hand gestures,

می توانید لهجه خود را تغییر دهید، "o" یا "a" را در انتهای آن بیندازید، چند حرکت با دست انجام دهید،

and most of the time people will understand you, as long as they're not a little stupid,

و اکثر اوقات مردم شما را درک خواهند کرد ، البته تا زمانی که کمی احمق نباشند،

and this makes learning English for you easier.

و این یادگیری زبان انگلیسی را برای شما آسان تر می کند.

Yes!

But life is not so easy, because we have some words that you think they mean something in

آره!

اما زندگی چندان آسان نیست، زیرا ما کلماتی داریم که فکر می‌کنید در انگلیسی به معنای چیزی هستند

English, but guess what?

، اما حدس بزنید چیست؟

It doesn't translate.

ترجمه نمیکنه

Probably the most popular example would be: "embarazada".

احتمالاً محبوب ترین مثال می تواند: "embarazada".

So, in Spanish you know "embarazada" means pregnant, you're going to have a baby.

بنابراین، در اسپانیایی شما می دانید "embarazada" به معنای باردار است، شما قرار است بچه دار شوید.

In English it sounds like the word "embarrassed".

در زبان انگلیسی مانند کلمه "خجالت زده" به نظر می رسد.

So if you use the word, people are confused and you're probably embarrassed, too, because

بنابراین اگر از این کلمه استفاده می‌کنید، مردم گیج می‌شوند و احتمالاً شما هم خجالت می‌کشید، زیرا

you've used the wrong word.

از کلمه اشتباهی استفاده کرده‌اید.

So, in English we've actually made a term for these.

بنابراین، در انگلیسی ما در واقع یک اصطلاح برای اینها ساخته‌ایم.

These things are called "False Friends", and this is the Spanish Edition.

این چیزها "دوستان دروغین" نامیده می شوند و این نسخه اسپانیایی است.

Stay tuned for the Portuguese edition as well.

منتظر نسخه پرتغالی نیز باشید.

"Embarazada" means pregnant in Spanish, but in English it sounds like our English word

Embarazada در اسپانیایی به معنای باردار است، اما در انگلیسی مانند کلمه انگلیسی ما

"embarrassed".

"خجالت زده" به نظر می رسد.

"Embarrassed" means you've made a mistake, you've done something stupid, and people have

"خجالت زده" به این معنی است که شما اشتباه کرده اید، کار احمقانه ای انجام داده اید، و مردم آن را

seen you do it - and your face maybe goes a little red and you're a little ashamed of something.

دیده اند - و ممکن است صورت شما کمی قرمز شود و از چیزی خجالت بکشید.

For example, if you're walking down the street and you fall, or you're picking your nose

برای مثال، اگر در خیابان راه می روید و زمین می خورید، یا بینی خود را

and somebody sees you pick your nose - you feel uncomfortable.

می گیرید و کسی می بیند که بینی خود را برداشته اید - احساس ناراحتی می کنید.

You feel embarrassed.

شما احساس خجالت می کنید.

Okay. The next one, in Spanish you say: "sensible", "sensible", "sensible".

باشه. بعدی، به اسپانیایی می گویید: "معقول"، "معقول"، "معقول".

In your language it means sensitive.

در زبان شما به معنای حساس است.

By the way, guys, I'm not a Spanish speaker so I'm going to make mistakes with your language.

در ضمن بچه ها من اسپانیایی زبان نیستم پس با زبان شما اشتباه می کنم.

I'm sorry.

متاسفم.

Bear with.

خرس با.

So, in your language it means "sensitive".

بنابراین، در زبان شما به معنای "حساس" است.

"Sensitive" in English means that you are aware of other people's emotions, or the other

"حساس" در انگلیسی به این معنی است که شما از احساسات دیگران آگاه هستید یا معنای دیگر

meaning is that you cry very easily or that you get angry very quickly.

این است که خیلی راحت گریه می کنید یا اینکه خیلی زود عصبانی می شوید.

So if I say that you are sensitive...

پس اگه بگم حساسی...

For example, if I say: "Oh, I don't like your shoes."

مثلا بگم: آخه من از کفشت خوشم نمیاد.

If you are a sensitive person, you are upset.

اگر فرد حساسی هستید، ناراحت هستید.

But in English, "sensible" kind of means the opposite.

اما در زبان انگلیسی «معقول » به معنای مخالف است.

"Sensible" means that you're reasonable in your brain or you can make sense of something.

"معقول" به این معنی است که شما در مغز خود منطقی هستید یا می توانید چیزی را درک کنید.

So, for example, if I said to you: "I don't like your shoes."

به عنوان مثال، اگر به شما بگویم: "من کفش های شما را دوست ندارم."

And you say: "Well, I don't care. They're not your shoes, Ronnie."

و تو می گویی: "خب، من اهمیتی نمی دهم. آنها کفش های تو نیستند، رونی."

So you're being reasonable or you're being sensible to my comment.

بنابراین شما منطقی هستید یا نسبت به نظر من منطقی برخورد می کنید.

Okay? False friends, they're a doozy.

باشه؟ دوستان کاذب، آنها یک دم دستی هستند.

The next one we have is "carpeta".

مورد بعدی که داریم «فرش» است.

So, in Spanish "carpeta" is a folder, it's like a thick paper where you can put other

بنابراین، در اسپانیایی "carpeta" یک پوشه است، مانند یک کاغذ ضخیم است که می توانید

documents in and keep it safe, keep it out of danger so you don't spill some Tequila on it.

اسناد دیگری را در آن قرار دهید و آن را ایمن نگه دارید، آن را از خطر دور نگه دارید تا مقداری تکیلا روی آن نریزید.

But in English it sounds like "carpet", so a carpet is something that covers your floor.

اما در زبان انگلیسی شبیه "فرش" است، بنابراین فرش چیزی است که کف شما را می پوشاند.

We use carpets a lot because our floors are very cold in Canada.

ما از فرش زیاد استفاده می کنیم زیرا کف های ما در کانادا بسیار سرد است.

Most houses, I think...

بیشتر خونه ها فکر کنم...

For example, in Mexico, you guys don't have a carpet, it's too hot.

مثلا تو مکزیک بچه ها فرش ندارین خیلی گرمه.

You have tile floor.

شما کف کاشی دارید

But a carpet is a floor covering made of fabric, not a folder.

اما فرش کف پوشی است که از پارچه ساخته شده است، نه یک پوشه.

Okay?

باشه؟

The next one: "compromiso".

مورد بعدی: «سازش».

"Compromiso" in your language means an obligation.

«Compromiso» در زبان شما به معنای تعهد است.

"Obligation" means you have to do something or you must do something.

«واجب» یعنی باید کاری را انجام دهی یا باید کاری را انجام دهی.

For example, when you come to Canada through the airport you must show the airport security

به عنوان مثال، هنگامی که از طریق فرودگاه به کانادا می آیید، باید

your passport.

پاسپورت خود را به امنیت فرودگاه نشان دهید.

It's an obligation to do it.

انجام آن یک وظیفه است.

In English it sounds like the word "compromise".

در انگلیسی مانند کلمه "سازش" به نظر می رسد.

"Compromise" in English means you have reached an agreement.

"مصالحه" در انگلیسی به این معنی است که شما به توافق رسیده اید.

So, for example, you want to go and see a horror movie, your friend wants to go and

مثلاً شما می خواهید بروید یک فیلم ترسناک ببینید، دوست شما می خواهد برود

see a romantic comedy movie.

یک فیلم کمدی رمانتیک ببیند.

You disagree, have a little discussion about it, and then at the end you go:

شما مخالفت می کنید، کمی در مورد آن بحث کنید، و در پایان می گویید:

"Do you know what? As a compromise or as an agreement

"می دانی چیست؟ به عنوان یک سازش یا به عنوان توافق،

we'll go see a comedy movie because we both like comedy movies."

ما می رویم یک فیلم کمدی ببینیم، زیرا هر دوی ما فیلم های کمدی را دوست داریم."

So you've reached an agreement or you've reached a compromise.

پس به توافق رسیده اید یا به مصالحه رسیده اید.

"Contestar" in your language means to answer, so you can answer a question.

"Contestar" در زبان شما به معنای پاسخ دادن است، بنابراین می توانید به یک سوال پاسخ دهید.

A teacher will ask you a question and you will contestar, you will answer the question.

یک معلم از شما سوالی می پرسد و شما مسابقه می دهید، به سوال پاسخ می دهید.

Hopefully correctly.

انشالله درست باشه

Come on, get it right!

بیا، درستش کن!

But in English it sounds like the word "contest", and "contest" is like a competition.

اما در زبان انگلیسی مانند کلمه "contest" به نظر می رسد و "contest" مانند یک مسابقه است.

A "competition" or a "contest" means that there is one person and some other people,

«مسابقه» یا «مسابقه» به این معناست که یک نفر وجود دارد و چند نفر دیگر

they are doing the same thing or similar thing.

همان کار یا کار مشابه را انجام می دهند.

They're trying to win a prize.

آنها در تلاش برای بردن یک جایزه هستند.

So, for example, you can have a running contest where everyone's running and you try and be

بنابراین، برای مثال، می توانید یک مسابقه دویدن داشته باشید که در آن همه در حال دویدن هستند و شما سعی می

the first one.

کنید اولین نفر باشید.

Or you can have a spaghetti-eating contest.

یا می توانید مسابقه اسپاگتی خوری داشته باشید.

You have to eat the most spaghetti.

شما باید بیشترین اسپاگتی را بخورید.

Gluttonous, really.

پرخور، واقعا

I don't really like those contests.

من واقعاً آن مسابقات را دوست ندارم.

You probably have contests at your school.

احتمالاً در مدرسه خود مسابقاتی دارید.

We have talent contests, those are popular now on TV.

ما مسابقات استعدادیابی داریم که اکنون در تلویزیون محبوب هستند.

Oh god.

خدایا

Will that be over yet?

آیا هنوز تمام می شود؟

Nobody's got talent.

هیچکس استعداد نداره

And: "empresa".

و: «امپرسا».

In your language it means a company or a business.

در زبان شما به معنای شرکت یا تجارت است.

Just to confuse you, some people if you thought about this, we have the word in English "enterprise".

فقط برای گیج کردن شما، برخی از افراد اگر به این فکر کرده اید، ما در انگلیسی کلمه Enterprise را داریم.

So, "enterprise" we get from you guys.

بنابراین، "شرکت" ما از شما بچه ها دریافت می کنیم.

Thanks. Thanks for giving us our language, by the ways.

با تشکر. متشکرم که زبان ما را در اختیار ما گذاشتید .

"Empresa" we can understand as enterprise to mean a business, but it actually sounds

«Empresa» را می‌توانیم به‌عنوان سازمانی به معنای کسب‌وکار بدانیم، اما در واقع

like the verb "to impress" someone.

مانند فعل «تحت تأثیر گذاشتن» به نظر می‌رسد .

Maybe you've heard about something called a first impression.

شاید در مورد چیزی به نام اولین برداشت شنیده باشید.

But if you impress someone, it means that you make them like you.

اما اگر کسی را تحت تأثیر قرار دادید، به این معنی است که او را دوست دارید.

So, let's say that you...

بنابراین، فرض کنید که شما

There's a boy or a girl that you like and you want to impress them - maybe you give

... یک پسر یا دختری است که دوست دارید و می خواهید آنها را تحت تأثیر قرار دهید - شاید به

them flowers or you talk to them, or "hehe", you laugh at their jokes.

آنها گل بدهید یا با آنها صحبت کنید یا "ههه" به شوخی های آنها بخندید.

You're impressing the person to make someone like you.

شما آن شخص را تحت تاثیر قرار می دهید تا کسی را شبیه خود کنید.

Or at least not want to kill you or hate you.

یا حداقل نمی‌خواهند شما را بکشند یا از شما متنفر باشند.

Good luck with that as well.

در این مورد نیز موفق باشید.

People are just awful.

مردم فقط وحشتناک هستند.

This is one of my favourites.

این یکی از علاقه مندی هایم است.

I used to say this when I was a child: "groseria".

بچه که بودم اینو میگفتم: گروسریا.

In your language it's a story to buy food.

به زبان شما داستان خریدن غذاست.

We, again, steal this word and we say...

ما باز هم این کلمه را می دزدیم و می گوییم...

We can say: "a grocery store".

می توان گفت: «بقالی».

But if you use the word "groseria", we think it's very similar to our English word "gross".

اما اگر از کلمه "groseria" استفاده می کنید، فکر می کنیم که بسیار شبیه به کلمه انگلیسی ما "gross" است.

Oh my god, that's disgusting.

اوه خدای من، این منزجر کننده است.

"Gross", it's not a store to buy food.

"گراس"، این فروشگاه برای خرید غذا نیست.

It means that something is disgusting or you hate it.

یعنی چیزی ناپسند است یا از آن متنفر هستید.

You do not like it.

شما آن را دوست ندارید.

So, if you are somewhere and somebody is picking their nose, you might go:

بنابراین، اگر جایی هستید و کسی بینی او را می چیند، ممکن است بروید:

"Oh my god, that's disgusting. That person is picking their nose."

"اوه خدای من، این منزجر کننده است. آن شخص دارد بینی او را می چیند."

So disgusting means something you do not like.

بنابراین منزجر کننده به معنای چیزی است که شما دوست ندارید.

It's not a store at all.

اصلا فروشگاه نیست

This is fun, this is fun.

این سرگرم کننده است، این سرگرم کننده است.

So maybe you say: "Oh, for lunch today I ate some sopa."

بنابراین شاید بگویید: "اوه، امروز برای ناهار مقداری سوپا خوردم."

And you...

و تو...

You know that in your language that means "soup", and you think: "Oh, it was delicious."

می دانی که در زبان تو به معنای «سوپ» است و فکر می کنی: «اوه، خوشمزه بود».

And your friend is kind of worried, and thinking that maybe you are eating soap.

و دوست شما به نوعی نگران است و فکر می کند که شاید شما صابون می خورید.

So your friend says: "What flavour soap did you eat today?"

پس دوستت می گوید: "امروز چه صابون طعمی خوردی؟"

And you say: millet or chicken.

و شما می گویید: ارزن یا مرغ.

Or maybe I had some albondigas soap.

یا شاید من مقداری صابون آلبوندیگاس داشتم.

And your friend is further confused, because in English "soap" is what we use to wash our

و دوست شما بیشتر گیج شده است، زیرا در انگلیسی "صابون" چیزی است که ما برای شستن بدن خود استفاده می

bodies, and we don't eat that.

کنیم و آن را نمی خوریم.

Nobody eats that.

هیچ کس آن را نمی خورد

Even if you're starving, you'd probably eat an insect or a cucaracha or something.

حتی اگر از گرسنگی می‌میرید، احتمالاً یک حشره یا کوکاراچا یا چیز دیگری می‌خورید.

Not...

نه...

Definitely not soap, something we use to wash with.

قطعاً صابون نیست، چیزی که برای شستن با آن استفاده می کنیم.

So, "sopa" isn't soup in English.

بنابراین، "سوپا" در انگلیسی سوپ نیست.

Okay? Be careful.

باشه؟ مراقب باش.

One you eat, one you wash your body with.

یکی میخوری، یکی بدنت را با آن میشوی.

I don't even think you could wash your body with soup, unless you really like

من حتی فکر نمی کنم بتوانید بدن خود را با سوپ بشویید، مگر اینکه واقعاً

chicken noodle smell.

بوی رشته مرغ را دوست داشته باشید.

No, no, no.

نه نه نه.

Nope, nope.

نه نه.

A really fun one-oh, fun, this is fun, yeah, look at this-is tuna.

یکی واقعا سرگرم کننده-اوه، سرگرم کننده، این سرگرم کننده است، بله، به این ماهی تن نگاه کنید.

Tuna you guys know as a fruit, delicious.

ماهی تن را به عنوان یک میوه می شناسید، خوشمزه است.

It's a cactus fruit.

این یک میوه کاکتوس است.

Grows on a cactus.

روی کاکتوس رشد می کند.

But for us it's a stinky, old fish.

اما برای ما ماهی قدیمی و بدبو است.

A cactus fruit and a fish are very different.

میوه کاکتوس و ماهی بسیار متفاوت هستند.

We usually get canned tuna.

ما معمولا کنسرو ماهی تن دریافت می کنیم.

So if you say: "Oo, I really like... I really like tuna",

بنابراین اگر بگویید: "اوه، من واقعاً دوست دارم... من واقعا ماهی تن را دوست دارم"،

people think: "But you told me you don't like fish, Ronnie.

مردم فکر می کنند: "اما تو به من گفتی که ماهی دوست نداری، رونی.

You're a vegetarian.

تو گیاهخوار هستی.

What are you doing?"

چه کار می کنی؟"

And actually, as always, I spelt "cactus" wrong.

و در واقع، مثل همیشه، من "کاکتوس" را اشتباه نوشتم.

So, a cactus fruit in your language is very different from what we call tuna.

بنابراین، میوه کاکتوس در زبان شما با آنچه ما ماهی تن می نامیم بسیار متفاوت است.

Do you like tuna?

آیا ماهی تن دوست دارید؟

The fish, the fish, the fish.

ماهی، ماهی، ماهی.

Cactus fruit is not a very common food in Canada or in the northern part of America,

میوه کاکتوس در کانادا یا در قسمت شمالی آمریکا، ایالات شمالی، غذای رایجی نیست

the northern States.

.

But I'm sure in the southern part of the States it grows.

اما من مطمئن هستم که در بخش جنوبی ایالت ها رشد می کند.

I don't know.

من نمی دانم.

We definitely don't have it here naturally growing.

ما قطعاً آن را در اینجا نداریم که به طور طبیعی در حال رشد است.

And one of the last ones is: "ropa".

و یکی از آخرین ها این است: «روپا».

So you guys know that "ropa" means clothes, things that you wear.

بنابراین شما بچه ها می دانید که "روپا" به معنای لباس، چیزهایی است که می پوشید.

Nope, in English it sounds like the word "rope".

نه، در انگلیسی مانند کلمه "طناب" به نظر می رسد.

Yee-ha.

So, if you're a cowboy living on a ranch, you are going to use a rope or a lasso.

آره ها

بنابراین، اگر شما یک گاوچران هستید که در مزرعه زندگی می‌کنید، از طناب یا کمند استفاده می‌کنید.

Lasso, yeah?

کمند، آره؟

Does that sound closer to your language?

آیا این به زبان شما نزدیک تر است؟

So, in English a rope is like lasso, it's something you use to tie things together,

بنابراین، در زبان انگلیسی طناب مانند کمند است، چیزی است که شما از آن برای گره زدن چیزها به هم

or they use on ships to secure the ship.

استفاده می کنید، یا آنها در کشتی ها برای ایمن کردن کشتی از آن استفاده می کنند .

It is definitely not something that you wear.

قطعا چیزی نیست که بپوشید.

Well, maybe you can start a new fashion.

خب، شاید بتوانید مد جدیدی را شروع کنید.

Maybe you can make rope ropas.

شاید بتوانید روپاهای طناب درست کنید.

That'd be cool, you can make some money, confuse your friends.

خیلی خوب است، می توانید کمی پول دربیاورید، دوستانتان را گیج کنید.

But, damn, you'd...

اما، لعنتی، می خواستی...

No, it'd be itchy.

نه، ممکن است خارش داشته باشد.

Wouldn't it?

اینطور نیست؟

To have clothes made out of a rope.

داشتن لباس از طناب.

No, sorry, not a good idea.

نه، متاسفم، ایده خوبی نیست.

Hey, you're going to have to get your business advice someplace else.

هی، شما باید از جای دیگری مشاوره کسب و کار خود را دریافت کنید.

I can teach you about stuff in English, but business, can't do it.

من می توانم در مورد مسائل به زبان انگلیسی به شما آموزش دهم ، اما تجارت، نمی تواند آن را انجام دهد.

I hope you guys had fun.

امیدوارم به شما خوش گذشته باشد

And good luck with English.

و با زبان انگلیسی موفق باشید.