Animal Phrasal Verbs! "Clam up", "wolf down", "monkey around"...

Hey there. I'm Ronnie, and this is supposed

سلام. من رونی هستم، و این قرار است

to be a rabbit, rabbiting on. So, this is fun.

یک خرگوش باشد . بنابراین، این سرگرم کننده است.

Okay? My friend and I were walking in the

باشه؟ من و دوستم داشتیم در پارک قدم می زدیم

park, and all of a sudden she says, "Oh, you

، ناگهان او می گوید: "اوه، می

know what? He was rabbiting on about something."

دانی چیست؟ او در مورد چیزی خرگوشی می کرد."

I'm like, "Oh my god, I hate when people rabbit

من می گویم "اوه خدای من، من از وقتی که مردم خرگوش می کنند متنفرم

on. They're so annoying." I was like, "Oh my god, what a great idea for something for

. آنها خیلی آزار دهنده هستند." من می گفتم: "اوه خدای من، چه ایده خوبی است که چیزی به

me to teach you", because it's weird. Right?

شما یاد بدهم"، زیرا عجیب است. درسته؟

"Animals", okay, got it. You learn some animals.

"حیوانات"، خوب، فهمیدم. شما بعضی از حیوانات را یاد می گیرید.

And then as a phrasal verb, what has happened?

و سپس به عنوان یک فعل عبارتی، چه اتفاقی افتاده است؟

Check out the lesson also that I've done on

این درس را نیز بررسی کنید که من فقط بر روی

just the verbs of animals, which are fun, but then we get into more complicated, more

افعال حیوانات انجام داده ام، که سرگرم کننده هستند، اما سپس وارد سطوح پیچیده تر و پیشرفته تر

advanced levels of the phrasal verbs with

افعال عبارتی با

animals. So, again, a phrasal verb has a verb

حیوانات می شویم. بنابراین، دوباره، یک فعل عبارتی یک فعل به

plus a preposition. So, if you look at the board, and I know you don't think these are

اضافه یک حرف اضافه دارد. بنابراین، اگر به تابلو نگاه کنید، و من می دانم که فکر نمی کنید اینها

verbs, but if you watch my other lesson, you're

فعل هستند، اما اگر درس دیگر من را تماشا کنید،

going to know that they're verbs. So, "rabbit"

متوجه خواهید شد که آنها فعل هستند. بنابراین، "خرگوش"

is a verb here, not a noun, and then "on". So, "on" is a preposition. Okay? "Around",

در اینجا یک فعل است، نه یک اسم، و سپس "روی". بنابراین، "روی" حرف اضافه است. باشه؟ «در اطراف»،

"for", "out", "out", "up", "down", "away",

«برای»، «خارج»، «خارج»، «بالا»، «پایین»، «دور»،

"on", and "with" are all prepositions. These

«روشن» و «با» همگی حروف اضافه هستند. این

sneaky buggers have three prepositions. Okay?

باگرهای یواشکی سه حرف اضافه دارند. باشه؟

Sorry, two. "Out of" and "out of", but we'll

ببخشید دو «خارج» و «خارج»، اما

get to those later. So, let's start with the

بعداً به آن‌ها خواهیم رسید. بنابراین، اجازه دهید با

first one. The meaning, the definition, and

اولین شروع کنیم. معنی، تعریف، و

I love this. "Rabbit on". Now, we don't think

من این را دوست دارم. "خرگوش روی". حالا، ما فکر نمی کنیم که

of rabbits as talking a lot, do we? But to

خرگوش ها زیاد حرف بزنند ، درست است؟ اما

"rabbit on" means to talk too much, usually about one topic. So, at a meeting, he was

"خرگوش" به معنای صحبت بیش از حد، معمولاً در مورد یک موضوع است. بنابراین، در یک جلسه، او

rabbiting on about the sales, and I kind of get the idea that you've just lost so much

در مورد فروش خرگوش صحبت می کرد، و من به نوعی این ایده را دریافت کردم که شما

interest in it, and it's just like this big

علاقه زیادی به آن از دست داده اید، و درست مثل این است که این

rabbit head going... His teeth. I don't know

سر خرگوش بزرگ می رود... دندان هایش. من نمی دانم

how it came about, but that's my imagination.

چگونه به وجود آمد، اما این تصور من است. مال

What's yours? So, if someone's rabbiting on,

شما چیه؟ بنابراین، اگر کسی خرگوش می‌کند،

they're annoying you because they're talking

شما را آزار می‌دهد، زیرا

too much about boring shit, which happens

بیش از حد در مورد چیزهای کسل‌کننده صحبت می‌کند، که

a lot. Okay? You've probably maybe heard this

بسیار اتفاق می‌افتد. باشه؟ احتمالاً این

one, "horse around". It's a very old expression,

یکی را شنیده اید، "اسب در اطراف". این یک عبارت بسیار قدیمی

or "monkey around". So, when I was a kid, you know, my dad would always say, "Ronnie,

یا "میمون در اطراف" است. بنابراین، وقتی بچه بودم، پدرم همیشه می گفت: "رونی،

stop horsing around." I'm like, "I'm not horsing,

اسب سواری نکن." من می گویم "من سوار اسب نمی شوم،

Dad", but I was. It basically means for kids,

بابا"، اما بودم. این اساساً برای بچه ها به این معنی است که

stop playing. Right? To "horse around" means

بازی را متوقف کنید. درسته؟ دور زدن اسب به معنای

to play and not do your work properly. Whatever

بازی کردن است و کار خود را به درستی انجام ندهید. هر

work I had as a child, you know. People might

کاری که در کودکی داشتم، خودت می دانی. مردم ممکن است

say, like, "Oh, stop monkeying around and

بگویند، "اوه، میمون زدن را متوقف کنید و

get back to work", or "Stop horsing around, kids." Again, don't have a horse, Dad, but

به کار خود بازگردید"، یا "بچه ها، اسب سواری نکنید ." بازم میگم بابا اسب نداشته باش ولی

thanks.

ممنون.

Next one, "fish for". Oh, I like this. So, you'll hear some people say, like, "She was

مورد بعدی، "ماهی برای". اوه، من این را دوست دارم. بنابراین، می شنوید که برخی می گویند، "او

fishing for compliments", and you're like, "Huh? Is she catching the compliments?" So

برای تعارف ماهیگیری می کرد"، و شما مانند، "ها؟ آیا او تعارف را می گیرد؟" بنابراین

to "fish for" something means to look for. So,

"ماهیگیری برای" چیزی به معنای جستجو کردن است. بنابراین،

let's say I've got new eyeballs or something,

بیایید بگوییم که من کره‌های چشم جدیدی دارم یا چیزی

like, "Hey, guys. What's new? Do you notice

مانند، "هی، بچه‌ها. چه چیز جدیدی است؟ آیا

something different about me?" Yeah, new eyeballs.

چیز متفاوتی در مورد من متوجه می‌شوید؟" آره، کره چشم جدید.

"I'm fishing for compliments." Like, "Do you

"من به دنبال تعارف هستم." مانند، "آیا

like my new eyeballs?" So, we usually use

کره چشم های جدید من را دوست دارید؟" بنابراین، ما معمولا از

"fishing for compliments". It means that person

"ماهیگیری برای تعارف" استفاده می کنیم. به این معنی است که آن شخص از

wants you to give them a compliment. You can

شما می خواهد که از او تعریف کنید. شما می توانید

fish for other things. "Look for", "fish for

برای چیزهای دیگر ماهی بگیرید. "به دنبال"، "ماهی برای

compliments", "fish for", well, I don't know,

تعارف"، "ماهی برای"، خوب، نمی دانم،

problems. You want to start problems, you look for them, you find them.

مشکلات. شما می خواهید مشکلات را شروع کنید، آنها را جستجو می کنید، آنها را پیدا می کنید.

And again, another fish. Thank you. "Find", "fish",

و دوباره یک ماهی دیگر. متشکرم. "یافتن"، "ماهی"،

"find", what? "Fish out", to find something hidden.

"پیدا کردن"، چیست؟ «بیرون ماهیگیری»، برای یافتن چیزی پنهان.

Okay. Do you have a bag or a purse or a backpack

باشه آیا کیف یا کیف پول یا کوله پشتی

or something like a satchel that you carry

یا چیزی شبیه کیف دارید که

stuff in? I do. Here, look, see, see, see, see, see?

وسایل را در آن حمل کنید؟ من انجام می دهم. اینجا، نگاه کن، ببین، ببین، ببین، ببین، ببین؟

It's suede. It smells amazing. It's made by a witch.

جیر است. بوی شگفت انگیزی دارد. این توسط یک جادوگر ساخته شده است. به

Anyways, if I try to fish something out, it's

هر حال، اگر بخواهم چیزی را ماهیگیری کنم،

like, you know, I'm trying... Oh, I got it.

مثل این است که، می دانید، دارم تلاش می کنم... اوه، متوجه شدم.

So, to "fish something out" means to find something that's probably hidden. Could be

بنابراین، "صید کردن چیزی" به معنای یافتن چیزی است که احتمالاً پنهان است. می تواند

anywhere, in your car, in your house. It has nothing to do with fish.

هر جایی باشد، در ماشین شما، در خانه شما. ربطی به ماهی نداره

"Bakak". This is an old one, too. Kids to

"بکاک". این هم قدیمیه بچه ها برای

insult kids, like, "Oh, bakak, bakak, bakak,

توهین به بچه ها، مثلاً: "اوه، باکاک، باکاک، باکاک،

you're a chicken, you're going to chicken out.

تو مرغ هستی، می روی مرغ بیرون.

Bakak." Can't think of why it's a chicken.

بکاک." نمی توانم به این فکر کنم که چرا مرغ است.

Doesn't matter. But it means you become scared

مهم نیست اما به این معنی است که شما می ترسید

and you don't do something. So, like, oh man,

و کاری را انجام نمی دهید . پس، اوه مرد،

okay. So, next week I have to go to a party.

باشه. بنابراین، هفته آینده باید به یک مهمانی بروم.

Yeah, but you know what? I'm going to chicken

آره ولی میدونی چیه؟ من می روم مرغ

out. I'm... I don't want to go. I'm too scared

بیرون. من ... من نمی خواهم بروم. من

to go, so I'm not going to go. Or he chickened

از رفتن خیلی می ترسم، پس نمی روم. یا او

out of the sports event. He was like, yeah, yeah. Oh no. So you lose confidence because

از رویداد ورزشی خارج شد. او مانند، آره، آره بود. اوه نه. بنابراین اعتماد به نفس خود را از دست می دهید زیرا

you're scared and you don't do it. That happens. That's cool. Don't worry about it.

می ترسید و این کار را نمی کنید. این اتفاق می افتد. باحاله نگرانش نباش

"Clam up". So, a clam is a shellfish. It's a

"کله زدن". بنابراین، صدف یک صدف است.

shellfish, and it opens. It's not an oyster,

صدف است و باز می شود. صدف نیست،

but it's smaller. And to clam up, it's like the sea animals close. So it means you stop

اما کوچکتر است. و برای بستن، مثل این است که حیوانات دریایی بسته می شوند. بنابراین به این معنی است که

talking because you're nervous or, again, scared. Some people get stage fright, and

به دلیل عصبی بودن یا ترسیدن، دیگر صحبت نمی کنید . برخی از مردم دچار ترس از صحنه می شوند، و

they're like... They just can't talk anymore.

آنها مانند... دیگر نمی توانند صحبت کنند.

So, if you clam up, it means you're scared

بنابراین، اگر دست و پا کنید، به این معنی است که می ترسید

and you can't talk. Does this happen to you?

و نمی توانید صحبت کنید. آیا این اتفاق برای شما می افتد؟

When do you clam up? Do you clam up at meetings

کی میل می کنی؟ آیا در جلسات

or social events? You can clam up at home unless you're talking to yourself. That's

یا رویدادهای اجتماعی با هم صحبت می کنید؟ شما می توانید در خانه غذا بخورید مگر اینکه با خودتان صحبت کنید. این

not a problem. But clamming up is kind of

مشکلی نیست. اما ادغام کردن به نوعی

like a social thing. Okay, wolf down. I like

شبیه یک امر اجتماعی است. باشه، گرگ پایین. من

this one. We also have pig out, which isn't

این یکی را دوست دارم. ما همچنین Pig out داریم که

on the board, but I've taught you that before.

در هیئت مدیره نیست، اما قبلاً به شما یاد داده ام.

Wolf down. Oh, yeah. Wolf down, wolf down. It

گرگ پایین. اوه، آره گرگ پایین، گرگ پایین.

means eat quickly. I guess wolves eat really

یعنی سریع بخور حدس می‌زنم گرگ‌ها خیلی

fast and they're down. I don't know. Again, not trying to figure out the epitomology of

سریع غذا می‌خورند و از بین می‌روند. من نمی دانم. باز هم، نه تلاش برای کشف سمپتومولوژی

these, just teaching you what they are.

اینها، فقط به شما آموزش می دهم که آنها چیستند.

Squirrel away. I like this. Have you seen a squirrel? Squirrels are awesome. Okay? So,

سنجاب دور. من این را دوست دارم. آیا سنجاب دیده اید؟ سنجاب ها عالی هستند باشه؟ بنابراین،

what they do is they hang out and they have

کاری که آنها انجام می دهند این است که دور هم می نشینند و

some nice tails, and basically they go around

دم های خوبی دارند، و اصولاً آنها به اطراف می روند

and get nuts and stuff for the winter. It's

و برای زمستان آجیل و چیزهایی می گیرند.

like the whole park is their shopping centre,

انگار کل پارک مرکز خرید آنهاست،

right? So, they go and they get all their nuts, and I think they keep them in their

درست است؟ بنابراین، آنها می روند و همه آجیل های خود را می گیرند و فکر می کنم آنها را در گونه های خود نگه می دارند

cheeks. Could be chipmunks, not too sure. And what they do is they save them in their

. ممکن است سنجاب باشد، خیلی مطمئن نیستم. و کاری که انجام می دهند این است که آنها را در خانه درختی خود نجات می دهند

tree house. Yes, they live in a tree. Wish I

. بله، آنها در یک درخت زندگی می کنند. کاش

lived in a tree. So, to squirrel away means

روی درخت زندگی میکردم بنابراین، دور کردن سنجاب به معنای

to save something. So, nuts go around, nuts go around, squirrels go around, they gather

نجات چیزی است. بنابراین، آجیل دور می زند، آجیل دور می زند، سنجاب ها می گردند، آجیل ها را جمع می کنند

nuts and they save them in their house, and

و آنها را در خانه خود ذخیره می کنند، و

they're like, no nuts here. Nope, just a squirrel.

مثل اینکه اینجا آجیل نیست . نه، فقط یک سنجاب

Rat on. Super old expression as well. You'll

موش در. بیان فوق العاده قدیمی نیز.

see these in lots of, like, black and white

اینها را در بسیاری از فیلم‌های جذاب سیاه و سفید خواهید دید

cool movies. He's a rat. He's a dirty rat.

. او یک موش است. او یک موش کثیف است.

To rat on someone means to give information,

موش کردن به کسی به معنای دادن اطلاعات است،

usually to the authoritaz, or authority, if you say it in a normal way. We use this

معمولاً به صاحب اختیار یا مرجع، اگر آن را به صورت عادی بیان کنید. ما از این

a lot in jail terms. Oh, that guy ratted on me, or he ratted me out. When you're a kid,

در شرایط زندان زیاد استفاده می کنیم. آه، آن پسر به من بد زد یا به من بد زد. وقتی بچه هستی،

like, oh, Kevin ratted on me to the teacher.

اوه، کوین به معلم من را صدا زد.

So, basically Kevin told the teacher that

بنابراین، اساساً کوین به معلم گفت که

you did something bad. Kevin, rabbiting on, are we, Kevin?

شما کار بدی انجام دادید. کوین، خرگوش، آیا ما، کوین؟

Monkey with. I like this one, too. Monkeys

میمون با. این یکی را هم دوست دارم میمون ها

are getting pretty popular here. Now, pretend

در اینجا بسیار محبوب هستند. حالا وانمود کن

to fix. Do you know what "pretend" means? Yeah, it means, like, you're not doing it

که درست می کنی آیا می دانید "تظاهر" یعنی چه؟ بله، به این معنی است که شما آن را به درستی انجام نمی دهید

properly. So, maybe you have something that needs fixing in your house, and someone in

. بنابراین، شاید شما چیزی دارید که در خانه خود نیاز به تعمیر دارد، و کسی در

your house is like, oh, don't call a professional,

خانه شما مانند، اوه، یک حرفه ای تماس نگیرید،

I can fix it. It's like, no, you have no experience

من می توانم آن را تعمیر کنم. مثل اینکه، نه، شما

in plumbing, which means fixing water. No, no,

در لوله کشی، یعنی تعمیر آب، تجربه ندارید. نه، نه،

that's fine. So, they monkey with something,

خوب است. بنابراین، آنها با چیزی میمون می کنند،

inevitably, which means 100% going to happen,

به ناچار، به این معنی که 100٪ اتفاق می افتد،

it's not going to work. So, you pretend to

آن کار نمی کند. بنابراین، شما وانمود می کنید که

fix something, but it doesn't work and you're

چیزی را درست می کنید، اما کار نمی کند و

just in a worse-off situation. You monkey

فقط در وضعیت بدتری قرار دارید. میمون

with something, it's like you play with it,

با یه چیزی انگار باهاش ​​بازی میکنی

but you don't know what you're doing and you

ولی نمیدونی داری چیکار میکنی و

mess it up. Part of life, right?

خرابش میکنی. بخشی از زندگی، درست است؟

Oh, man, this one's good. A worm. Worm's like

اوه، مرد، این یکی خوب است. یک کرم کرم مانند

a little guy that lives in the earth. You

یک پسر کوچک است که در زمین زندگی می کند. شما

worm your way out. Oh, man, I like this one.

راه خود را کرم می کنید. اوه، من این یکی را دوست دارم.

It means you talk, or rabbit, your way out

این به این معنی است که شما صحبت می کنید، یا خرگوش، راهی برای رهایی

of a problem. Some people are very good at

از یک مشکل. برخی افراد در این کار بسیار خوب هستند

this. Is it manipulation? We haven't figured

. آیا دستکاری است؟ ما

it out yet, but to worm your way out of something

هنوز آن را کشف نکرده‌ایم، اما اینکه از چیزی خارج شوید به این

means you're in a problem or kind of a bad

معنی است که در یک مشکل یا

situation, but you use the gift of the gab or your talking abilities to get out of the

وضعیت بدی قرار دارید، اما از موهبت گاب یا توانایی‌های صحبت کردن خود برای رهایی از

situation. So, he wormed his way out of the problem.

موقعیت استفاده می‌کنید. بنابراین، او راه خود را از مشکل نجات داد.

Last but not least, quack, one of my favourites.

آخرین اما نه کم‌اهمیت، یکی از موارد مورد علاقه من.

Duck, quack, out of. Now, duck, a verb, means

اردک، کوک، از. حالا، اردک، یک فعل، به این معنی است که

you, like, move, usually down, so something doesn't hit in your head. So, if you duck

شما، مانند، حرکت می‌کنید، معمولاً پایین، بنابراین چیزی به سرتان نخورد. بنابراین، اگر

out of something, it means you escape or leave

از چیزی بیرون بیایید، به این معنی است که سریع فرار می کنید یا می روید

quickly. Great for all my fans out there who

. برای همه طرفداران من که

have to leave meetings. You're not leaving

باید جلسات را ترک کنند عالی است. تو

now, you're quack. You're going to duck out.

الان نمیری، تو شیطونی شما قصد دارید بیرون بیایید.

Like, oh, man, I got to duck out of this meeting.

مثل، اوه، مرد، من باید از این جلسه خارج شوم.

I'll be back soon. Not coming back. So, duck

من به زودی برمی گردم. برنمی گردد. بنابراین،

out of means to leave quickly, escape, flee,

از وسایلی برای خروج سریع، فرار، فرار،

business meetings, any kind of meetings that

جلسات کاری، هر نوع جلسه ای که

are boring, you can do that. Again, I don't

خسته کننده است، شما می توانید این کار را انجام دهید. باز هم نمی‌دانم

know why we have animals as verbs, but I guess

چرا ما حیوانات را به عنوان فعل داریم، اما حدس می‌زنم که

we get bored and drunk, and this is how we do it.

حوصله‌مان سر می‌رود و مست می‌شویم و اینطوری کار می‌کنیم.

So, I'm ducking out here, quack. See you later.

بنابراین، من از اینجا بیرون می روم ، فضول. بعدا میبینمت