Real English Conversation: How to talk about the weekend

Hello. My name is Emma; and today, I am going to teach you some very important

سلام. اسم من اما است؛ و امروز قصد دارم چند

expressions and vocabulary about the weekend. I love the weekend. When I'm

عبارات و واژگان بسیار مهم در مورد آخر هفته را به شما آموزش دهم. من عاشق آخر هفته هستم. وقتی از

talking about "the weekend", I'm talking about Saturday and Sunday. So, a lot of

"آخر هفته" صحبت می کنم، در مورد شنبه و یکشنبه صحبت می کنم. بنابراین، بسیاری

the times, on Fridays and Mondays, people talk about the weekend. So, it's

از اوقات، در روزهای جمعه و دوشنبه، مردم در مورد تعطیلات آخر هفته صحبت می کنند. بنابراین،

very important to know vocabulary and expressions about the weekend, because

دانستن واژگان و عبارات مربوط به آخر هفته بسیار مهم است، زیرا

it's such a common part of conversation. So, let's look at some examples of

این بخش بسیار رایج مکالمه است. بنابراین، بیایید به چند نمونه از

weekend vocabulary. So, on Friday... and notice I have "on"; a lot of students

واژگان آخر هفته نگاه کنیم. بنابراین، در روز جمعه... و توجه داشته باشید که من "رو" دارم. بسیاری از دانش آموزان در

make mistakes with this. But the preposition we use with days of the week

این مورد اشتباه می کنند. اما حرف اضافه ای که با روزهای هفته استفاده

is the word "on". So, on Friday, people often ask this question: Do you have any

می کنیم کلمه "روشن" است. بنابراین، در روز جمعه، مردم اغلب این سوال را می پرسند: آیا

plans for the weekend? Do you have any plans for the weekend? Or they might not

برای آخر هفته برنامه ای دارید؟ آیا برای آخر هفته برنامه ای دارید؟ یا ممکن است

ask: "Do you have"; they might just say: "Any plans for the weekend?" It's a very

نپرسند: "آیا دارید"; آنها ممکن است فقط بگویند: "برای آخر هفته برنامه ای دارید؟" این یک

common question people ask on Fridays, and what they want is for you to talk

سوال بسیار رایج است که مردم در روزهای جمعه می پرسند، و چیزی که آنها می خواهند این است که شما در

about your plans for the weekend. "What are you going to do on Saturday? What

مورد برنامه های خود برای آخر هفته صحبت کنید. " شنبه چیکار خواهی کرد؟

are you going to do on Sunday?" Now, another thing you might see on Friday is

یکشنبه چیکار خواهی کرد؟" حالا، چیز دیگری که ممکن است در روز جمعه ببینید این است که

sometimes people say: "TGIF", or they might write it somewhere. My sister,

گاهی اوقات مردم می گویند: "TGIF"، یا ممکن است آن را در جایی بنویسند. خواهرم،

Audra — who's going to help us in a little bit — and I often text each other

آئودرا - که قرار است کمی به ما کمک کند - و من اغلب این پیام را برای یکدیگر ارسال می

this: "TGIF". Every Friday, we write each other this. What does it mean? It

کنیم: "TGIF". هر جمعه این را برای هم می نویسیم . چه مفهومی داره؟

means: "Thank goodness" or "thank god it's Friday". We say this because we are

یعنی: «خدایا شکرت» یا «خدایا شکرت که جمعه است». این را می گوییم چون

so happy it's Friday. No more work; it's the weekend — we can relax. So: "TGIF".

خیلی خوشحالیم که جمعه است. دیگر کار نیست؛ آخر هفته است - ما می توانیم استراحت کنیم. بنابراین: "TGIF".

Another expression we might talk about on a Friday is the word: "long weekend".

عبارت دیگری که ممکن است در روز جمعه در مورد آن صحبت کنیم، کلمه "آخر هفته طولانی" است.

A "long weekend" is a weekend that is three days. So, it might be Friday,

"آخر هفته طولانی" آخر هفته ای است که سه روز است. بنابراین، ممکن است جمعه،

Saturday, and Sunday where you have it off work; or it might be Saturday,

شنبه، و یکشنبه باشد که شما آن را از کار خارج کنید. یا ممکن است شنبه،

Sunday, Monday. So, if you have a three-day weekend, we call that a "long

یکشنبه، دوشنبه باشد. بنابراین، اگر یک آخر هفته سه روزه دارید، آن را "آخر هفته طولانی" می نامیم

weekend". "Long weekends" are my favorite. I love "long weekends".

. "آخر هفته های طولانی" مورد علاقه من است . من عاشق "آخر هفته های طولانی" هستم.

So, we talk about this on Friday, we do our thing on the weekend; and then on

بنابراین، ما در این مورد در روز جمعه صحبت می کنیم، ما کار خود را در آخر هفته انجام می دهیم. و سپس در

Monday, most people go back to school or work. And this is often one of the first

روز دوشنبه، اکثر مردم به مدرسه یا محل کار باز می گردند . و این اغلب یکی از اولین

questions you will hear on Monday — you'll hear: "So, what'd you do this

سوالاتی است که در روز دوشنبه می شنوید - می شنوید: "خب، این

weekend?" And notice I have "what" with an apostrophe and a "d" — the "d" here

آخر هفته چه کار کردی؟" و توجه داشته باشید که من "چه" را با یک آپستروف و یک "d" دارم - "d" در اینجا

stands for "did". So, this can also be: "What did you do this weekend?" But, in

مخفف "do" است. بنابراین، این نیز می تواند باشد: "این آخر هفته چه کار کردی؟" اما، در

conversation, we often use contractions; or we shorten words, so: "What did you

گفتگو، ما اغلب از انقباضات استفاده می کنیم. یا کلمات را کوتاه می کنیم، بنابراین: "

do this weekend?" actually becomes: "What'd you do this weekend?" And this

این آخر هفته چه کار کردی؟" در واقع می شود: "این آخر هفته چه کار کردی؟" و

is really hard for English-language learners, because, you know... they hear

این برای زبان آموزان انگلیسی واقعا سخت است ، زیرا، می دانید... آنها این را می

this and they don't realize the "What'd" means: "What did". Okay? So, be careful

شنوند و متوجه نمی شوند که "What'd" به معنای "چه کرد". باشه؟ بنابراین،

about this. "So, what'd you do this weekend?" You might hear somebody ask:

مراقب این موضوع باشید. "خب، این آخر هفته چیکار کردی؟" ممکن است بشنوید که کسی بپرسد:

"How was your weekend?" You might hear this question: "Did you get up to

"آخر هفته چطور بود؟" ممکن است این سوال را بشنوید: "آیا

anything this weekend?" The word or the expression: "get up to" is a very common

این آخر هفته به چیزی بیدار شدی؟" کلمه یا عبارت: "برخاستن تا" یک عبارت بسیار رایج

expression, and it just means: Do. Okay? So, we use it when we're talking about

است و فقط به معنای: انجام دادن است. باشه؟ بنابراین، زمانی که در مورد فعالیت هایی که در گذشته انجام داده ایم صحبت می کنیم، از آن استفاده می کنیم

activities we did in the past. So: "Did you get up to anything this weekend?"

. بنابراین: " این آخر هفته به چیزی بیدار شدی؟"

means: "Did you do anything this weekend?" So, they have the same

یعنی: "این آخر هفته کاری انجام دادی ؟" پس

meaning. "Did you get up to anything this weekend? Did you do anything this

معنی یکسانی دارند. "آیا آخر هفته به چیزی سر زدی؟ آیا این آخر هفته کاری انجام دادی

weekend?" If you hear somebody ask this question, one thing you can say is...

؟" اگر می شنوید که کسی این سوال را می پرسد، یک چیزی که می توانید بگویید این است که ...

you can use: "get up to" in your response. You can say: "I didn't get up

می توانید در پاسخ خود از "به بالا آمدن" استفاده کنید. می توانید بگویید: "من خیلی بلند نشدم

to much." This means: "I didn't do anything, really. I didn't do a lot;

." این به این معنی است: "من واقعاً هیچ کاری انجام ندادم. من زیاد انجام ندادم؛

nothing special". So: "I didn't get up to much this weekend." It's funny, with

هیچ چیز خاصی". بنابراین: " این آخر هفته زیاد بیدار نشدم." خنده دار است، با

this expression, because we only use it in the negative. We do not say: "I got

این عبارت، زیرا ما فقط از آن در حالت منفی استفاده می کنیم. نمی گوییم: «

up to a lot". We would say: "I did a lot", but in terms of when we use: "get

خیلی برخاستم». می گفتیم: «خیلی کار کردم»، اما از نظر زمانی که «برخیز»

up to", we only use it in the negative form. "I didn't get up to much this

را به کار می بریم، فقط به صورت منفی به کار می بریم . «این آخر هفته زیاد بیدار نشدم

weekend". So, now, we are going to look at some common activities we do on the

». بنابراین، اکنون، می‌خواهیم به برخی از فعالیت‌های معمولی که در

weekend, and we are going to do a listening activity with my sister,

آخر هفته انجام می‌دهیم نگاهی بیندازیم، و می‌خواهیم با خواهرم، آئودرا، یک فعالیت شنیداری انجام دهیم

Audra.

.

Okay. So, there are many things you can do on the weekend. I'm going to give

باشه. بنابراین، کارهای زیادی وجود دارد که می توانید در آخر هفته انجام دهید. من قصد دارم

some examples of some things I like to do during the weekend. Before I begin, I

چند نمونه از کارهایی که دوست دارم در آخر هفته انجام دهم را بیان کنم. قبل از شروع،

just wanted to say one thing: There is a difference between British English and

فقط می‌خواستم یک چیز را بگویم: وقتی درباره آخر هفته صحبت می‌کنیم، بین انگلیسی بریتانیایی و انگلیسی آمریکایی تفاوت وجود دارد

American English when we're talking about the weekend. In British English,

. در انگلیسی بریتانیایی

we can say: "at the weekend"; in North American English, we say: "on the

می‌توان گفت: "در آخر هفته"; در انگلیسی آمریکای شمالی می گوییم: "در

weekend". So, both "at" or "on" are correct, depending on where you live and

آخر هفته". بنابراین، هر دو «at» یا «روشن» ، بسته به محل زندگی‌تان و

where you're speaking English. So, let's get started on common plans we talk

جایی که انگلیسی صحبت می‌کنید، صحیح هستند. بنابراین، بیایید برنامه های مشترکی را که در

about... or common plans for the weekend. Now, the first thing I wanted

مورد آنها صحبت می کنیم یا برنامه های مشترک آخر هفته را شروع کنیم. حالا اولین چیزی که می خواستم

to talk about is "brunch". "Brunch" is very popular in North America and other

در موردش صحبت کنم «برانچ» است. "برانچ" در آمریکای شمالی و سایر

countries as well. "Brunch" is a meal. People often have "brunch" at

کشورها نیز بسیار محبوب است. "برانچ" یک وعده غذایی است. مردم اغلب در رستوران ها «برانچ» می خورند

restaurants. And if you notice: I've put equals "breakfast" plus "lunch". So,

. و اگر متوجه شدید: من معادل "صبحانه" به اضافه "ناهار" قرار داده ام. بنابراین،

"brunch" is between breakfast and lunch; it's usually around ten am or eleven am.

«برانچ» بین صبحانه و ناهار است; معمولاً حدود ده صبح یا یازده صبح است.

And people... especially on Sundays, people often go for "brunch". Okay? So,

و مردم... به خصوص یکشنبه ها، مردم اغلب برای «برانچ» می روند. باشه؟ بنابراین،

you can say: "On Sunday, I had brunch with my family. On Sunday, I had brunch

می توانید بگویید: "یکشنبه با خانواده ام برانچ خوردم. یکشنبه

with some friends." So, you'll hear people talk a lot about "brunch" in

با چند نفر از دوستانم برانچ خوردم." بنابراین، می شنوید که مردم در آمریکای شمالی درباره «برانچ» زیاد صحبت می کنند

North America. Another thing people often do — and I do this a lot during

. یکی دیگر از کارهایی که مردم اغلب انجام می دهند - و من این کار را در آخر هفته زیاد انجام می دهم - این

the weekend — is we "binge" on TV shows. So, some people have Netflix, some

است که ما در برنامه های تلویزیونی "پرخوری" می کنیم. بنابراین، برخی از مردم نتفلیکس دارند، برخی از

people have Hulu, some people have maybe DVDs, or some show they're watching.

مردم Hulu دارند، برخی افراد شاید دی‌وی‌دی دارند، یا برنامه‌هایی که در حال تماشای آن هستند.

When we "binge" on something, it means we do too much of something. So, if you

وقتی ما در چیزی "پرخوری" می کنیم، به این معنی است که ما بیش از حد کاری را انجام می دهیم. بنابراین، اگر شما

"binge on a TV show", it means you watch a lot of episodes of a TV show, back to

در یک برنامه تلویزیونی زیاده روی کنید، به این معنی است که قسمت های زیادی از یک برنامه تلویزیونی را پشت سر هم تماشا می کنید

back. So, for example, when I was watching "Game of Thrones", I "binged"

. مثلاً وقتی «بازی تاج و تخت» را تماشا می کردم، «بازی تاج و تخت» را «بینگ

on "Game of Thrones". Sometimes I watched four episodes in a row, and my

» کردم. گاهی چهار قسمت پشت سر هم تماشا می‌کردم و

whole Saturday was spent "binging" on "Game of Thrones". So, this is a common

کل شنبه‌ام در «بازی تاج و تخت» سپری می‌شد. بنابراین، این یک

expression you might hear people talk about when they're talking about the

عبارت رایج است که ممکن است وقتی مردم درباره آخر هفته صحبت می کنند، بشنوید

weekend.

.

Another thing people often do on the weekend is they "run errands". So, the

یکی دیگر از کارهایی که مردم اغلب در تعطیلات آخر هفته انجام می دهند این است که آنها "کارها را انجام می دهند". پس

past tense of "run" is "ran". "So, on Saturday, I ran some errands." What does

ماضی «دویدن» «ران» است. "بنابراین، روز شنبه، من برخی از کارها را انجام دادم."

this mean? Well, "errands" is a big term that covers many different activities.

این یعنی چی؟ خب، "سرنوشت ها" یک اصطلاح بزرگ است که بسیاری از فعالیت های مختلف را پوشش می دهد.

"Errands" include doing groceries, you know... maybe getting a new cellphone

می‌دانید، «مسئولیت‌ها» شامل خواربارفروشی می‌شود ... شاید یک شارژر تلفن همراه جدید تهیه کنید

charger. It's those little, small tasks you have to do. So, those are "errands".

. این همان کارهای کوچک و کوچکی است که باید انجام دهید. بنابراین، اینها "تکلیف" هستند.

Maybe you have to pay a bill, and you have to go somewhere. Instead of saying

شاید باید یک قبض پرداخت کنید، و باید به جایی بروید. به جای

what each task is, you can just say: "errands". Okay? So, "errands" is

اینکه بگویید هر تکلیف چیست، فقط می توانید بگویید: "سرنوشت". باشه؟ بنابراین، «امر»

another word for "task". What do you have to do on the weekend? "I ran some

کلمه دیگری برای «وظیفه» است. آخر هفته چه کاری باید انجام دهید؟ "من برخی از

errands." A lot of people "meet up with their friends or family". So, this means

کارها را انجام دادم." بسیاری از مردم " با دوستان یا خانواده خود ملاقات می کنند". بنابراین، این بدان معنی است

that they see their friends or family. So, I can say: "On Saturday, I met up

که آنها دوستان یا خانواده خود را می بینند. بنابراین، می توانم بگویم: "روز شنبه، من

with some friends. I went to a BBQ or a barbecue". "BBQ" is the short form of

با چند نفر از دوستان ملاقات کردم. من به یک باربیکیو یا یک باربیکیو رفتم". "BBQ" شکل کوتاه

the word: "barbecue". We often talk about things we "get caught up on". So,

کلمه "باربیکیو" است. ما اغلب در مورد چیزهایی صحبت می کنیم که "درگیر آنها می شویم". بنابراین،

this might be a new expression. Sometimes in life, we feel like we're

این ممکن است یک عبارت جدید باشد. گاهی اوقات در زندگی احساس می کنیم

behind. Our week is very busy, and so we need to have some time "to catch up" or

عقب مانده ایم. هفته ما بسیار شلوغ است، و بنابراین باید کمی وقت داشته باشیم تا «به عقب برگردیم» یا

to get things done that we didn't have time to get done during the week. So,

کارهایی را انجام دهیم که در طول هفته وقت انجام آنها را نداشتیم. بنابراین،

let's look at some examples of things we "get caught up on". We can "get caught

بیایید به چند نمونه از چیزهایی که "درگیر آنها می شویم" نگاه کنیم. ما می توانیم «درگیر

up on schoolwork". So, this means: During the week, I didn't have time to

تکالیف مدرسه شویم». بنابراین، این به این معنی است: در طول هفته، من وقت

do some... some schoolwork. Now, I have time, so I "get caught up on

نداشتم برخی از کارهای مدرسه را انجام دهم. اکنون، وقت دارم ، بنابراین "درگیر

schoolwork". I "get caught up on housework". So, maybe during the week, I

تکالیف مدرسه می شوم". من "درگیر کارهای خانه می شوم". بنابراین، شاید در طول هفته،

couldn't do my laundry. Now, I can; I have time, so I "get caught up on

نمی توانستم لباس هایم را بشوییم. اکنون، من می توانم؛ من وقت دارم، بنابراین "درگیر

housework". Maybe you have a job where you have to do projects during the

کارهای خانه می شوم". شاید شغلی داشته باشید که باید در آخر هفته پروژه هایی را انجام دهید

weekend. You can say: "I got caught up on work". For some people, during the

. می توانید بگویید: " در کار گرفتار شدم". برای برخی افراد در طول

week, they only get five hours of sleep. So, maybe they like to sleep late, or

هفته فقط پنج ساعت می خوابند. بنابراین، شاید دوست دارند دیر بخوابند یا

take naps on the weekend. So, they can say: "I got caught up on sleep". Many

آخر هفته چرت بزنند. پس می توانند بگویند: «در خواب گرفتار شدم». بسیاری از

people like to "sleep in" on the weekend. This means they do not wake up

مردم دوست دارند در آخر هفته "در بخوابند" . این بدان معنی است که آنها زود از خواب بیدار نمی شوند

early; they sleep late. So: "On Saturday, I like to sleep in." And

. دیر می خوابند بنابراین: "روز شنبه، من دوست دارم در آن بخوابم." و

"slept" is the past tense of "sleep". Finally, some people just say they

«خوابید» ماضی «خواب» است. در نهایت، برخی از مردم فقط می گویند که

"relaxed" on the weekend. So, now we are going to do a listening activity. I've

در تعطیلات آخر هفته "آرام شده اند". بنابراین، اکنون می‌خواهیم یک فعالیت شنیداری انجام دهیم. من

taught you many words about the weekend. I'm going to bring my sister on, and

کلمات زیادی در مورد آخر هفته به شما یاد داده ام. من می روم خواهرم را بیاورم و

we're going to talk about her weekend and what she does.

در مورد آخر هفته او و کارهایی که انجام می دهد صحبت می کنیم.

Okay. So, now we are going to practice what we learned. I'd like to invite my

باشه. بنابراین، اکنون می‌خواهیم آموخته‌هایمان را تمرین کنیم. می‌خواهم

sister, Audra, over here to help us with our conversation. So, come on out,

خواهرم، آئودرا را به اینجا دعوت کنم تا در گفتگو به ما کمک کند . پس بیا بیرون

Audra. Thank you for being here today.

آئودرا ممنون که امروز اینجا هستی.

No problem.

مشکلی نیست

So, Audra, what'd you do this weekend?

خب، آئودرا، این آخر هفته چه کار کردی؟

Well, on Saturday, I had a family barbecue, and everyone came over. We had

خب، شنبه، من یک باربیکیو خانوادگی داشتم و همه آمدند.

burgers, and steak, and lots and lots of cake.

همبرگر و استیک و مقدار زیادی کیک داشتیم.

Wow. Did you do anything else on Saturday?

وای. شنبه کار دیگه ای انجام دادی ؟

I did. I actually went out for coffee with my best friend, Christine. And we

من کردم. من در واقع با بهترین دوستم کریستین برای قهوه بیرون رفتم. و

did a bit of shopping, and it was really, really lovely.

ما کمی خرید کردیم، و واقعا، واقعا دوست داشتنی بود.

Great. And what about on Sunday? What'd you get up to on Sunday?

عالی. و روز یکشنبه چطور؟ یکشنبه چی کار کردی؟

So, on Sunday, I did something a bit exciting. I went to a sewing class, and

بنابراین، یکشنبه، من یک کار کمی هیجان انگیز انجام دادم. کلاس خیاطی رفتم و

I made a fabric basket.

یک سبد پارچه ای درست کردم.

A fabric basket? Okay. So, Audra is going to show us her creation. Let's see

سبد پارچه ای؟ باشه. بنابراین، آئودرا قرار است خلقت خود را به ما نشان دهد. بیایید ببینیم

what Audra made. Ta-da. Not only is she beautiful, but she is very talented.

آئودرا چه ساخته است. تادا. او نه تنها زیباست، بلکه بسیار با استعداد است.

Thank you.

متشکرم.

Did you do anything else on Sunday?

یکشنبه کار دیگری انجام دادی؟

I think that was about it for... for Sunday. I do have some errands to do

فکر می کنم برای... یکشنبه بود.

when I get home; I will be doing laundry.

وقتی به خانه می‌رسم کارهایی دارم که باید انجام دهم. من لباسشویی خواهم کرد

Okay. And what about: What time did you wake up during the weekend? Did you

باشه. و در مورد: آخر هفته چه ساعتی از خواب بیدار شدید؟ خوابیدی؟

sleep in?

I did not sleep in; I woke up around 7:30 in the morning, which is quite

من نخوابیدم؛ حدود ساعت 7:30 صبح از خواب بیدار شدم که خیلی

early. I wish I could have slept in until eleven am; that would have been

زود است. کاش می توانستم تا یازده صبح بخوابم. که

much better.

خیلی بهتر بود

Do you usually sleep in on weekends?

آیا معمولاً آخر هفته ها می خوابید؟

I do not; I get up quite early. I normally wake up at six am during the

نمیدونم؛ خیلی زود بیدار میشم من معمولاً در طول هفته ساعت شش صبح از خواب بیدار می شوم

week. On weekends, I could say I sleep in until 7:30am. Ideally, I would like

. آخر هفته ها، می توانم بگویم که تا ساعت 7:30 صبح می خوابم. در حالت ایده آل، من دوست دارم

to sleep in until eleven am.

تا یازده صبح بخوابم.

Wow. So, my last question for you, Audra, is about brunch. I know my

وای. بنابراین، آخرین سوال من از شما، آئودرا، در مورد برانچ است. من می دانم که

sister, Audra, loves brunch. Sometimes we go to brunch together. So, when do

خواهرم، آئودرا، عاشق برانچ است. گاهی اوقات با هم برانچ می رویم. بنابراین،

you usually do brunch?

معمولا چه زمانی برانچ می خورید؟

My friend, Lou and I, often do brunch on the weekends. On Sunday morning, we go

دوستم، لو و من، اغلب آخر هفته ها برانچ می خوریم. یکشنبه صبح،

out for brunch, and we try different places, and we get to try many different

برای صبحانه بیرون می رویم، و جاهای مختلف را امتحان می کنیم ، و

types of food.

انواع مختلفی از غذاها را امتحان می کنیم.

All right. Well, thank you so much, Audra. Thanks for telling us all about

خیلی خوب. خب، خیلی ممنون، آدرا. ممنون که همه چیز

your weekend.

را در مورد آخر هفته خود به ما گفتید.

No problem. Thank you for having me.

مشکلی نیست از اینکه من را دارید متشکرم

So, thank you for watching. I want to invite you to check out our website at

بنابراین، از تماشای شما متشکرم. من می خواهم از شما دعوت کنم که از وب سایت ما در

www.engvid.com. There, you can actually do a quiz where you can practice

www.engvid.com دیدن کنید. در آنجا، در واقع می‌توانید یک مسابقه امتحانی انجام دهید که در آن می‌توانید

everything you learned today in this video. I'd also like to invite you to

هر آنچه را که امروز در این ویدیو آموخته‌اید، تمرین کنید . همچنین می خواهم از شما دعوت کنم که

check out my channel and subscribe to my channel. There, you can actually see a

از کانال من دیدن کنید و در کانال من عضو شوید . در آنجا، در واقع می توانید

lot of other videos on different English topics. Don't forget to ring the bell.

ویدیوهای زیادی را در مورد موضوعات مختلف انگلیسی مشاهده کنید . فراموش نکنید که زنگ را بزنید.

Lastly, I'd like to invite you to check out my Patreon page at

در نهایت، می‌خواهم از شما دعوت کنم که از صفحه Patreon من در www.teacheremma.com دیدن کنید

www.teacheremma.com. So, thank you for watching; and until next time, take

. بنابراین، از تماشای شما متشکرم ؛ و تا دفعه بعد

care.

مراقب باشید