Cultural Differences between North America & England

Hello. My name is Emma; and this is my friend, Benjamin. Benjamin is another

سلام. اسم من اما است؛ و این دوست من، بنیامین است. Benjamin یکی دیگر از

engVid teacher who makes a lot of different lessons on different English

معلمان engVid است که درس های مختلف زیادی را در

topics. So, today, is a special lesson, where we are going to be talking about

مورد موضوعات مختلف انگلیسی می سازد. بنابراین، امروز، یک درس ویژه است که در آن قرار است در مورد اینکه

where we're from, and some of the cultural differences we've noticed.

اهل کجا هستیم و برخی از تفاوت های فرهنگی که متوجه شده ایم صحبت کنیم.

Between North America and the UK.

بین آمریکای شمالی و بریتانیا.

Okay. So, Benjamin, can you tell us where you're from?

باشه. پس بنیامین، میشه به ما بگی اهل کجایی؟

Of course? I'm from the southwest of the UK, from a county called Devon, next to

البته؟ من اهل جنوب غربی بریتانیا هستم، از شهرستانی به نام دوون، در کنار

Cornwall. You've been to the UK and you've visited London, and...?

کورنوال. شما به انگلستان رفته اید و از لندن دیدن کرده اید و ...؟

Bath. I've visited all over the UK. And while I was there, I noticed a lot of

حمام من از سراسر انگلستان بازدید کرده ام. و زمانی که آنجا بودم، متوجه تفاوت‌های زیادی

differences between our cultures.

بین فرهنگ‌هایمان شدم.

Now, Bath, as you said, was one of the words we had in the other video we've

اکنون، همان طور که شما گفتید، Bath یکی از کلماتی بود که در ویدیوی دیگری که تهیه

made where we were looking at the differences in how we speak. So, in

کرده بودیم، جایی که به تفاوت های نحوه صحبت کردن نگاه می کردیم. بنابراین، در

British English, especially in RP, it's often Bath. But in other accents of the

انگلیسی بریتانیایی، به ویژه در RP، اغلب Bath است. اما در لهجه‌های دیگر

UK, that's something totally different, but that's something we explore in that

بریتانیا، این چیزی کاملاً متفاوت است، اما این چیزی است که ما در آن

other video. But it's great that you've been over to the UK, and I'm certainly

ویدیوی دیگر بررسی می‌کنیم. اما خیلی خوب است که شما به بریتانیا رفته اید، و من مطمئنا

really enjoying being in Canada; it's a fantastic place to visit.

از بودن در کانادا واقعا لذت می برم. این یک مکان فوق العاده برای بازدید است.

So, how long have you been here for?

خب، چه مدت است که اینجا هستید؟

I've been here for just under a week.

کمتر از یک هفته است که اینجا هستم.

Okay. And have you ever been to the United States before?

باشه. و آیا قبلاً به ایالات متحده رفته اید؟

I have, yes. I'd love to go to New York; I've never been there. I've been to Los

دارم، بله من دوست دارم به نیویورک بروم. من هیچوقت اونجا نبودم. من به لس

Angeles, San Francisco, San Diego. I've got a friend who has a horse ranch out

آنجلس، سانفرانسیسکو، سن دیگو بوده ام. من دوستی دارم که مزرعه اسب

in New Mexico, so, I've spent some time out there with him.

در نیومکزیکو دارد، بنابراین، مدتی را در آنجا با او گذراندم.

Okay. And the reason I'm asking Benjamin this is because we're looking at the

باشه. و دلیل اینکه من این را از بنجامین می پرسم این است که ما به

general... or what is generally similar in North America, because there are

کلیات ... یا چیزی که در آمریکای شمالی به طور کلی مشابه است نگاه می کنیم ، زیرا

differences between Canada and the United States. But there are a lot of

بین کانادا و ایالات متحده تفاوت هایی وجود دارد. اما شباهت های

similarities between Canada and the United States, so I'm going to talk

زیادی بین کانادا و ایالات متحده وجود دارد، بنابراین من قصد دارم در

about what happens in North America in terms of culture. And we can also talk

مورد آنچه در آمریکای شمالی از نظر فرهنگی اتفاق می افتد صحبت کنم . و همچنین می توانیم در

about how it's different from British culture.

مورد تفاوت آن با فرهنگ بریتانیایی صحبت کنیم.

Of course.

البته.

Okay. So, let's look at some points on how our cultures might differ a little

باشه. بنابراین، بیایید به نکاتی در مورد اینکه چگونه فرهنگ های ما ممکن است کمی متفاوت باشد نگاه

bit. Let's start with small talk. In the UK, what kinds of things do you talk

کنیم. بیایید با صحبت های کوچک شروع کنیم. در بریتانیا،

about when you meet somebody for the first time?

وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید، در مورد چه چیزهایی صحبت می کنید؟

Well, my wife would probably tell me that I'm terrible at small talk, but

خب، احتمالاً همسرم به من می‌گوید که من در صحبت‌های کوچک وحشتناک هستم، اما

I'll try and answer that question. I think it depends who you're with and

من سعی می‌کنم به این سؤال پاسخ دهم. من فکر می کنم بستگی دارد که با چه کسی هستید و

where you're with, and what stage in your life you're at; whether you've got

با کجا هستید و در چه مرحله ای از زندگی خود قرار دارید.

children or whether you're fresh out of university — you're going to have

چه بچه داشته باشید و چه تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده اید -

different interests, according to that stage that you're at in your life. But I

با توجه به مرحله ای که در زندگی خود دارید، علایق متفاوتی خواهید داشت. اما

think there are going to be similarities that... I mean, it's a gender stereotype

فکر می‌کنم شباهت‌هایی وجود خواهد داشت که... منظورم این است که این یک کلیشه جنسیتی است

that guys like talking about sports, but certainly quite a few do. Of course,

که بچه‌ها دوست دارند درباره ورزش صحبت کنند، اما مطمئناً تعداد کمی از آنها این کار را می‌کنند. البته

there are cosmopolitan and cultured people who like talking about the arts,

، مردم جهان وطنی و فرهنگی هستند که دوست دارند در مورد هنر صحبت کنند،

and people who are more interested in talking about the countryside. So, I

و افرادی که بیشتر علاقه مند به صحبت در مورد روستا هستند. بنابراین، من

think it just depends on the person and what their interests are.

فکر می کنم این فقط به شخص و علایق آنها بستگی دارد.

Okay. From a North American perspective, like you're saying, it also differs, but

باشه. از منظر آمریکای شمالی، همانطور که شما می گویید، این موضوع نیز متفاوت است، اما

I would say some of the major things people talk with strangers or

من می گویم برخی از مهمترین چیزهایی که مردم با غریبه ها یا

acquaintances about is work is a very common topic, the weather, sports. And I

آشنایان درباره آن صحبت می کنند این است که کار یک موضوع بسیار رایج است، آب و هوا، ورزش. و من

would say TV shows; we often ask people: "What shows are you following?" or "What

می گویم برنامه های تلویزیونی. ما اغلب از مردم می پرسیم: "شما چه برنامه هایی را دنبال می کنید؟" یا "

movies have you seen lately?"

اخیرا چه فیلم هایی دیده اید؟"

Well, we love to talk about the weather. In the UK, the weather is constantly

خب، ما دوست داریم در مورد آب و هوا صحبت کنیم. در بریتانیا، آب و هوا دائما در

changing, and often the weather forecasts are wildly inaccurate. So, you

حال تغییر است و اغلب پیش‌بینی‌های آب‌وهوا به شدت نادرست است. بنابراین، می

know... and one of the things we're going to talk about, here, is positivity

دانید... و یکی از چیزهایی که در اینجا در مورد آن صحبت خواهیم کرد، مثبت بودن

versus grumbling and moaning. And the weather is a constant source of... of

در مقابل غر زدن و ناله کردن است. و آب و هوا منبع دائمی

moaning. It's either too hot or it's too cold; it's never the right weather.

ناله است. هوا یا خیلی گرم است یا خیلی سرد. هیچ وقت هوای مناسبی نیست

Okay. So, that's interesting. If you visit either North America or the UK,

باشه. بنابراین، این جالب است. اگر از آمریکای شمالی یا بریتانیا دیدن می کنید

the weather is a great topic for talking to strangers about; it's perfect for

، آب و هوا موضوع بسیار خوبی برای صحبت با غریبه ها است. برای

small talk.

Yeah, that, and asking how to get somewhere. There's a fantastic book,

صحبت های کوچک عالی است

بله، این، و پرسیدن اینکه چگونه به جایی برسیم. کتاب فوق العاده ای وجود دارد

written by Bill Bryson, called: "Notes from a Small Island" in which he tours

که توسط بیل برایسون نوشته شده است، به نام: "یادداشت هایی از یک جزیره کوچک" که در آن او

around the whole of the UK and he talks about how you can spend hours talking to

در سراسر بریتانیا گردش می کند و در مورد این صحبت می کند که چگونه می توانید ساعت ها با

someone about how to get from A to B, and which road, and the B324 is going to

کسی صحبت کنید که چگونه از A به B برسید. و کدام جاده، و B324

be slightly slower at this time of day; and yeah, we love talking about roads.

در این زمان از روز کمی کندتر خواهد بود. و بله، ما عاشق صحبت در مورد جاده ها هستیم.

That's so funny, because I would imagine just with GPS or Google Maps, like,

این خیلی خنده دار است، زیرا تصور می کنم فقط با GPS یا Google Maps،

those conversations might be shorter now.

آن مکالمات ممکن است اکنون کوتاه تر باشد .

Yes, but, you know, it's all... British people can be stereotyped as "liking to

بله، اما، می دانید، این همه است... مردم بریتانیا را می توان به عنوان «دوست داشتن

moan" and the slow traffic is certainly a source for grumbling and complaining.

ناله کردن» تصور کرد و ترافیک کند قطعا منبعی برای غر زدن و شکایت است.

Okay. So, let's talk about maybe some other things we might talk about. I

باشه. بنابراین، بیایید در مورد شاید چیزهای دیگری که ممکن است در مورد آنها صحبت کنیم صحبت کنیم.

mentioned that North Americans often talk about work. One of the first

اشاره کردم که مردم آمریکای شمالی اغلب در مورد کار صحبت می کنند. یکی از اولین

questions we ask somebody is: "What do you do?" You know: "Tell me about your

سوالاتی که از کسی می پرسیم این است: "چه کار می کنی؟" می دانی: "از

job. Tell me about your work." Is this the same in the UK?

شغلت بگو، از کارت بگو." آیا در انگلستان هم همینطور است؟

I think that would come across as being quite upfront. I think we'd want to get

من فکر می‌کنم که این امر کاملاً مقدماتی است. فکر می‌کنم ما می‌خواهیم با ملایمت

into that conversation more sort of gently. Yeah, of course, if you're

بیشتری وارد آن گفتگو شویم . بله، البته، اگر

meeting someone, that will come out, but it just has to be sort of approached in

با کسی ملاقات کنید، این موضوع مشخص می‌شود، اما

a kind of gentle manner, I would say. Certainly, some of my friends prefer not

من می‌گویم که باید به نوعی با ملایمت برخورد کرد. مطمئناً، برخی از دوستان من ترجیح می

to talk about work when they're out socializing. So, no, it's not generally

دهند وقتی بیرون از معاشرت هستند در مورد کار صحبت نکنند . بنابراین، نه، این به طور

the first question you would ask; it would be more like: "Where are you

کلی اولین سوالی نیست که می پرسید. بیشتر شبیه این خواهد بود: "از کجا

from?" Which, you know, I would say...

هستی؟" که، می دانید، من می گویم...

Okay. So, maybe that's one difference. We talk a lot about work in North

باشه. بنابراین، شاید این یک تفاوت باشد. ما در مورد کار در آمریکای شمالی زیاد صحبت می کنیم

America. Actually, another question about that: Can you talk about salaries

. در واقع یک سوال دیگر در مورد آن: می توانید در مورد حقوق

and how much money you make?

و میزان درآمدتان صحبت کنید؟

Definitely not. No, absolutely not.

قطعا نه. نه، مطلقاً نه.

Okay. You cannot talk about that in North America, either. We never ask each

باشه. شما نمی توانید در مورد آن در آمریکای شمالی نیز صحبت کنید. ما هرگز از یکدیگر نمی پرسیم

other: "How much money do you make?" That would be inappropriate.

: "چقدر پول در می آورید؟" این نامناسب خواهد بود.

Yeah. I mean, I'd say even with sort of brother-in-laws and sister-in-laws, it

آره منظورم این است که حتی با وجود برادر شوهر و خواهر شوهر،

would be slightly invasive.

کمی تهاجمی خواهد بود.

And I would agree to that from a North American perspective. Okay. So, we've

و من با آن از دیدگاه آمریکای شمالی موافق هستم . باشه. بنابراین، ما

talked a bit about small talk. One other thing I wanted to ask about work is:

کمی در مورد صحبت های کوچک صحبت کرده ایم. یکی دیگر از چیزهایی که می خواستم در مورد کار بپرسم این است:

I've heard that people in the UK get a lot more vacation days. So, in North

شنیده ام که مردم در بریتانیا روزهای تعطیل بسیار بیشتری دارند. بنابراین، در آمریکای

America, the norm is two weeks of vacation. Some people get a little bit

شمالی، هنجار دو هفته تعطیلات است. برخی افراد کمی

more; they might get three weeks. But, in general, it's two or three weeks. Is

بیشتر می شوند. آنها ممکن است سه هفته طول بکشد. اما، به طور کلی، دو یا سه هفته است. آیا

this the same in the UK?

در انگلستان هم همینطور است؟

Six weeks in the UK. Yeah, we love our holidays. People take time off... I

شش هفته در انگلستان. بله، ما تعطیلات خود را دوست داریم . مردم مرخصی می گیرند...

mean, that's... that's standard; that's not for everyone. Some people certainly

منظورم این است که... این استاندارد است. این برای همه نیست برخی افراد مطمئناً

have a lot less than that. And if you're working as a freelancer, then obviously,

چیزهای بسیار کمتری از این دارند. و اگر به‌عنوان یک فریلنسر کار می‌کنید، پس بدیهی است

the notion of "holiday" is... doesn't really exist, because you only get paid

که مفهوم «تعطیلات» واقعاً وجود ندارد، زیرا فقط

when you're working. So... but I would say, generally speaking, we have more

زمانی که مشغول به کار هستید، حقوق دریافت می‌کنید. بنابراین ... اما من می گویم، به طور کلی، ما تعطیلات بیشتری داریم

holiday. People like to have a summer holiday; maybe they take their kids

. مردم دوست دارند تعطیلات تابستانی داشته باشند . شاید بچه هایشان را به

somewhere. I mean, there are also great holidays that can be taken in the UK. If

جایی ببرند. منظورم این است که تعطیلات بسیار خوبی نیز در بریتانیا وجود دارد. اگر

you want to go camping or beach holidays. Where I'm from, in the

می خواهید به کمپینگ یا تعطیلات ساحلی بروید . جایی که من از آنجا هستم، در

southwest, is a quite a traditional place to go on holiday. And we've got

جنوب غربی، مکانی کاملا سنتی برای رفتن به تعطیلات است. و ما

great surfing up in the north coast of Devon, some lovely walking on Dartmoor,

در ساحل شمالی دوون موج سواری بسیار خوبی داریم ، چند قدم زدن در دارتمور،

two national parks. You know, there are... You can stay in the UK on

دو پارک ملی. می دانید، وجود دارد... شما می توانید در تعطیلات در انگلستان بمانید

holiday. But if you really want some sun, then people hop on a plane and go

. اما اگر واقعاً آفتاب می‌خواهید، مردم سوار هواپیما می‌شوند و

down into Southern Europe.

به اروپای جنوبی می‌روند.

Okay. So, maybe that might be another difference is what is common for

باشه. بنابراین، شاید یکی دیگر از تفاوت‌های رایج در

vacations. In Canada, as well as in the United States, camping is very popular.

تعطیلات باشد. در کانادا و همچنین در ایالات متحده، کمپینگ بسیار محبوب است.

We often go camping, you know, where we set up a tent, we have like the fire

ما اغلب می‌رویم کمپینگ، می‌دانی، جایی که چادر زده‌ایم، مثل آتش

going, we look at the stars...

می‌رویم، به ستاره‌ها نگاه می‌کنیم...

Grizzly bears.

Grizzly bears are a thing, for sure. Lots of wildlife. But because Canada and

خرس‌های گریزلی.

مطمئناً خرس گریزلی یک چیز است. بسیاری از حیات وحش. اما از آنجایی که کانادا

the United States are both very large countries, it's not so common to go to,

و ایالات متحده هر دو کشورهای بسیار بزرگی هستند، رفتن به

like, Germany, or Italy, or France, or to other countries just because it's

آلمان، یا ایتالیا، یا فرانسه، یا به کشورهای دیگر، فقط به دلیل

very costly. So, you might get these vacations, but they're not so frequent,

هزینه بسیار زیاد، چندان رایج نیست. بنابراین، شما ممکن است این تعطیلات را داشته باشید، اما من می گویم این تعطیلات چندان زیاد

I would say.

نیست.

Yeah, it's... I was speaking to the cameraman yesterday, and he was telling

آره... دیروز داشتم با فیلمبردار صحبت میکردم و او به

me about sometimes he goes off with like a friend and they sort of drag boats

من میگفت که بعضی وقتها مثل یکی از دوستانش با او میرود و آنها یک جورهایی قایقها را

behind them and have their sort of food on their back. And I think there's

پشت سرشان میکشند و غذایشان را پشت سر دارند. و من فکر می کنم که

definitely a really great exploration of the wilderness out here in Canada. And

قطعاً یک اکتشاف واقعاً عالی از طبیعت وحشی در اینجا در کانادا وجود دارد.

my aunt and uncle have caught a train from Toronto out to Vancouver, and your

و عمه و عمه من با قطاری از تورنتو به ونکوور رفته اند، و

railway is famed as being particularly beautiful. Lots of people in the UK

راه آهن شما به زیبایی خاص معروف است . بسیاری از مردم در

would like to come to Canada; it's on a lot of people's bucket list as being a

انگلستان مایلند به کانادا بیایند. آن را در لیست سطل بسیاری از مردم به عنوان یک

great place to go.

مکان عالی برای رفتن است.

And it's the same with... a lot of Canadians would like to go to Britain, I

و در مورد... بسیاری از کانادایی ها دوست دارند به بریتانیا بروند، من

think, because it's so nice to see the culture, see a lot of the historical

فکر می کنم، زیرا دیدن فرهنگ، دیدن بسیاری از ساختمان های تاریخی بسیار خوب است

buildings. It's quite different, in many different ways.

. کاملاً متفاوت است، به طرق مختلف.

What did you think of Bath when you went there?

وقتی به آنجا رفتید در مورد باث چه فکری کردید؟

So, I went to a small city, called Bath, Bath. I... I would pronounce it as Bath.

بنابراین، به شهر کوچکی رفتم، به نام باث، باث. من ... من آن را به عنوان Bath تلفظ می کنم.

I loved it. It was just so beautiful. It reminded me of a Jane Austen novel.

من آن را دوست داشتم. فقط خیلی زیبا بود مرا به یاد رمان جین آستن انداخت.

Like, I felt like I was traveling back in time.

مثلاً احساس می کردم دارم به گذشته سفر می کنم .

Well, there is the Jane Austen Museum there, and I think she wrote some of her

خوب، موزه جین آستن آنجاست، و فکر می‌کنم او برخی از

novels in Bath.

رمان‌هایش را در باث نوشته است.

Yeah. I actually visited that museum.

آره من در واقع از آن موزه بازدید کردم.

Yeah.

And I'm a big Jane Austen fan, so, you know, it was amazing.

آره

و من یکی از طرفداران بزرگ جین آستن هستم، بنابراین، می دانید، شگفت انگیز بود.

Yeah. There are some lovely places to visit in the UK. I think being a bit

آره در بریتانیا مکان‌های دوست‌داشتنی برای بازدید وجود دارد . من فکر می کنم که کمی

biased, I'm from the southwest — you've got Bath, Bristol, Exeter — really

مغرض هستم، من اهل جنوب غربی هستم - شما باث، بریستول، اکستر -

attractive towns. A lot of people make the mistake of just going to London, and

شهرهای واقعا جذابی دارید. بسیاری از مردم این اشتباه را مرتکب می شوند که فقط به لندن می روند، و

London's much more expensive than the rest of the city... the rest of the

لندن بسیار گران تر از بقیه شهرها... بقیه

country. And, yes, there are some fantastic things to do in London; we've

کشور است. و، بله، کارهای خارق العاده ای برای انجام در لندن وجود دارد.

got amazing world-class museums that are mainly free to get into. Right? It's

ما موزه‌های شگفت‌انگیزی در سطح جهانی داریم که ورود به آن‌ها عمدتاً رایگان است. درست؟ رفت و

reasonably easy to get around the city; excellent transport network, the West

آمد در شهر بسیار آسان است. شبکه حمل و نقل عالی،

Bend — but there's more outside of the city. So, if you're going to the UK, hop

خم غربی - اما در خارج از شهر بیشتر وجود دارد . بنابراین، اگر به انگلستان می روید،

on a train and go to places, like York, or... I don't know. If you want to see

سوار قطار شوید و به جاهایی بروید، مثل یورک، یا... نمی دانم. اگر می خواهید

the alternative scene, go down to Brighton. There's lots to see.

صحنه جایگزین را ببینید، به برایتون بروید. چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد

Wow. So, we've talked about vacations now, and it sounds like there's a lot to

وای. بنابراین، ما در حال حاضر در مورد تعطیلات صحبت کرده ایم، و به نظر می رسد که

do in England; there's a lot to do in Canada and the United States. One of the

در انگلستان کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. کارهای زیادی برای انجام دادن در کانادا و ایالات متحده وجود دارد. یکی از

other differences I would say between North American culture and British

تفاوت‌های دیگری که می‌توانم بگویم بین فرهنگ آمریکای شمالی و فرهنگ بریتانیا

culture is the sports people watch and follow. Would you say that's correct?

، ورزش‌هایی است که مردم تماشا می‌کنند و دنبال می‌کنند. آیا شما می گویید این درست است؟

Yes. Ice hockey hasn't really caught on back home. I love cricket. Not everyone

آره. هاکی روی یخ واقعاً در خانه اتفاق نیفتاده است. من عاشق کریکت هستم. همه

loves cricket back home. Football is the main sport. And I've actually made a

عاشق کریکت در خانه نیستند. فوتبال ورزش اصلی است. و من در واقع یک

video on football culture on my engVid channel.

ویدیو در مورد فرهنگ فوتبال در کانال engVid خود ساخته ام .

Before you go any further, I should also mention that what Benjamin means by

قبل از اینکه جلوتر بروید، باید به این نکته نیز اشاره کنم که منظور بنیامین از

"football" is different from my understanding of football. When we're

«فوتبال» با درک من از فوتبال متفاوت است. وقتی

talking about Benjamin's idea of...

در مورد ایده بنجامین صحبت می کنیم ...

You understand it as "soccer".

شما آن را به عنوان "فوتبال" می فهمید.

We talk about it as "soccer". And we have American football, which is...

ما در مورد آن به عنوان "فوتبال" صحبت می کنیم. و ما فوتبال آمریکایی داریم که...

You throw the ball, and have helmets and things.

شما توپ را پرتاب می کنید و کلاه و چیزهایی دارید.

So, you're saying that soccer-football is...?

بنابراین، شما می گویید که فوتبال- فوتبال ...؟

Yeah, it's number one. Yeah. From sort of middle of August through to May; then

بله، شماره یک است. آره از اواسط ماه اوت تا مه؛

it's a huge, long season. But, yeah, football is very popular.

سپس یک فصل بزرگ و طولانی است. اما، بله، فوتبال بسیار محبوب است.

Whereas basketball, baseball, hockey, and American football, I would say, are

در حالی که می توانم بگویم بسکتبال، بیسبال، هاکی و فوتبال آمریکایی

more popular in North America. I don't really know anyone who follows cricket

در آمریکای شمالی محبوب ترند. من واقعاً کسی را نمی شناسم که کریکت

or rugby.

Yeah.

یا راگبی را دنبال کند.

آره

So, I think those sports are less common here.

بنابراین، من فکر می کنم آن ورزش ها در اینجا کمتر رایج هستند.

Hopefully England are about to win the World Cup final in rugby. I might be

امیدوارم انگلیس در آستانه پیروزی در فینال جام جهانی راگبی باشد. شاید

eating my words in a few days' time, but we'll see.

چند روز دیگر حرف هایم را بخورم، اما خواهیم دید.

Okay. So, what about...? This is another difference I've heard about, and I

باشه. پس، در مورد ...؟ این تفاوت دیگری است که در مورد آن شنیده‌ام و

noticed when I went and visited the UK, is there seems to be a difference

وقتی به بریتانیا رفتم و از آن بازدید کردم متوجه شدم که به نظر می‌رسد

between pub culture and coffee culture. And what I mean by that is: in Canada

بین فرهنگ میخانه و فرهنگ قهوه تفاوت وجود دارد. و منظور من از آن این است: در کانادا

and the United States, we often go for coffee, coffee, or you know, coffee

و ایالات متحده، ما اغلب برای قهوه، قهوه، یا می دانید، کافی

shops, cafes — they're very popular and a lot of our socialising is spent in

شاپ ها، کافه ها می رویم - آنها بسیار محبوب هستند و بسیاری از معاشرت های ما در کافی شاپ ها صرف می شود

coffee shops. What about in the UK?

. در انگلستان چطور؟

I think it varies, depending on where you are. Certainly, you can find cafes,

به نظر من بسته به جایی که هستید متفاوت است. مطمئناً، می‌توانید کافه‌هایی

like a traditional quiet, no nonsense, no frills cafe where you can go in and

مانند یک فضای آرام سنتی، بدون مزخرفات، بدون کافه‌های جذاب پیدا کنید که می‌توانید در آن‌ها بروید

get a great breakfast and a good old cup of tea. Of course, we have the chains of

و یک صبحانه عالی و یک فنجان چای خوب قدیمی بخورید . البته، ما کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای را داریم

coffee shops that are pretty much all over the world — they are there. There

که تقریباً در سرتاسر جهان هستند - آنها آنجا هستند.

are also independent coffee shops where you can get excellent cakes and

کافی‌شاپ‌های مستقلی هم وجود دارند که می‌توانید کیک‌های عالی و

different hot drinks, but are they seen as a place where people go and sit in

نوشیدنی‌های گرم مختلف را تهیه کنید، اما آیا به آن‌ها به‌عنوان جایی که مردم می‌روند و

front of a laptop? Perhaps. If you did... that's not so accepted in pubs,

جلوی لپ‌تاپ می‌نشینند دیده می‌شوند؟ شاید. اگر این کار را کردید... این در میخانه ها،

which are seen as being a social place, particularly in the evenings or during

که به عنوان یک مکان اجتماعی به حساب می آیند، چندان پذیرفته نمی شود، به خصوص در عصرها یا در طول

the weekends. And it's a place where you can go and watch sports, if it's a

تعطیلات آخر هفته. و جایی است که می توانید بروید و ورزش تماشا کنید، اگر یک

sports pub and there's a big screen. And there's music in pubs and pub quizzes.

میخانه ورزشی باشد و یک صفحه نمایش بزرگ وجود داشته باشد. و موسیقی در میخانه ها و امتحانات میخانه وجود دارد.

So, I think pubs have been an important part of different communities across the

بنابراین، من فکر می‌کنم میخانه‌ها بخش مهمی از جوامع مختلف در سراسر

UK, particularly in rural ones where there aren't that many different places

بریتانیا بوده‌اند، به‌ویژه در مناطق روستایی که در آن مکان‌های متفاوتی وجود ندارد

you can go to, perhaps, and they'll be... I remember when I was working in a

که بتوانید به آن‌ها بروید، شاید، و خواهند بود... یادم می‌آید زمانی که بودم

pub when I was 18 years old, really deep into the Devon countryside, and there

وقتی 18 ساله بودم در یک میخانه کار می کردم، واقعاً در اعماق حومه شهر دوون بودم،

was an auction of homegrown vegetables to celebrate Harvest Festival. And then

و یک حراج سبزیجات خانگی برای جشن گرفتن جشن برداشت وجود داشت. و بعد

the local vicar came in and we all sang... what was it? "We Plow the Fields

نایب محلی وارد شد و ما همگی خواندیم... چی بود؟ "ما مزارع را شخم می زنیم

and Scatter". So, it was really... it was just very sort of... just a good

و پراکنده می کنیم". بنابراین، واقعاً... خیلی جوری بود... فقط یک

atmosphere; good, local atmosphere. Not all pubs are like that; some are not so

فضای خوب. فضای خوب و محلی همه میخانه ها اینطور نیستند. رفتن به برخی از آنها چندان

nice to go to, but you got to pick the right one.

خوب نیست، اما باید مورد مناسب را انتخاب کنید.

And so like in North America, usually when we're talking about pubs, we use

و بنابراین مانند آمریکای شمالی، معمولاً وقتی در مورد میخانه ها صحبت می کنیم،

the word "bar" — there's a bit of a difference. But in general, people here

از کلمه "بار" استفاده می کنیم - کمی تفاوت وجود دارد. اما به طور کلی، مردم اینجا

at night, they might go to bars to drink and to hang out with their friends, but

در شب، ممکن است برای نوشیدن نوشیدنی و معاشرت با دوستان خود به بارها بروند، اما

it's more of a party scene or maybe to watch sports. Whereas a pub sounds like

این بیشتر یک صحنه مهمانی یا شاید برای تماشای ورزش است. در حالی که یک میخانه به نظر می رسد

it's actually more for the community or for families, or...

که در واقع بیشتر برای جامعه یا خانواده ها است، یا...

Yeah, it just depends. And certainly there'll be nights in the year where

بله، فقط بستگی دارد. و مطمئناً شب‌هایی در سال وجود خواهد داشت

it's geared up for celebration, like New Year's Eve. One of the trends that we've

که برای جشن‌ها آماده شده است، مانند شب سال نو. یکی از گرایش‌هایی

been having in the pubs back in the UK is that they're going much more into the

که در بارها در بریتانیا داشته‌ایم این است که آنها بیشتر به

gastronomic side of things, providing quite high-level food service, that

جنبه‌های خوراکی چیزها می‌روند و خدمات غذایی سطح بالایی ارائه می‌کنند، که به

traditionally is just a place where you went to go and have a pint, but now it's

طور سنتی فقط مکانی است که شما به آن می‌رفتید. بروید و یک پیمانه بخورید، اما

a place where you go and have a two-course meal and maybe more inclusive

اکنون جایی است که می‌روید و یک وعده غذایی دو وعده می‌خورید و شاید بیشتر

of families.

شامل خانواده‌ها باشد.

Okay. And in terms of in North America, sometimes people go for drinks after

باشه. و از نظر در آمریکای شمالی، گاهی اوقات مردم بعد از کار به سراغ نوشیدنی می روند

work. But it's not like, you know, so common; it depends on the job you're

. اما آنقدرها هم معمول نیست. این به شغلی که

doing, it depends on the industry. Some people might go, but a lot of people

انجام می دهید بستگی دارد، به صنعت بستگی دارد. برخی از مردم ممکن است بروند، اما بسیاری از مردم

after work are tired, and they won't go to a bar. In the UK, do most people go

بعد از کار خسته هستند و به یک بار نمی روند. آیا در بریتانیا اکثر مردم

to the pub after work?

بعد از کار به میخانه می روند؟

No, I wouldn't say so. I'd say that it's pretty similar. And it also depends on

نه، من اینطور نمی گویم. من می توانم بگویم که بسیار شبیه است. و همچنین به

the life that you're living, you know, if you've got a dog back home that you

زندگی ای که دارید بستگی دارد، می دانید، اگر سگی به خانه دارید که

need to go and walk, then you don't go to the pub — you go and walk the dog; if

باید بروید و پیاده روی کنید، پس به میخانه نمی روید - می روید و سگ را پیاده می کنید. اگر

you've got a young family to look after, then it would be very selfish to sort of

خانواده جوانی دارید که باید از آن مراقبت کنید، پس بسیار خودخواهانه است

go off to the pub for the whole evening. So, it depends on your individual

که تمام شب را به میخانه بروید. بنابراین، این بستگی به مسئولیت های فردی شما دارد

responsibilities. For a lot of people, going to the pub is kind of a special

. برای بسیاری از مردم، رفتن به میخانه نوعی

event; like, you know, it's nice to go and meet people. Obviously, some people

رویداد خاص است. می‌دانی، رفتن و ملاقات با مردم خوب است. بدیهی است که برخی از

go more habitually, but it's not the norm.

افراد عادت دارند، اما این یک هنجار نیست.

Okay. Okay, so that's interesting. So, maybe that was a bit of a stereotype I

باشه. خوب، پس جالب است. بنابراین، شاید این یک کلیشه بود که من

might have had a very British pop culture.

ممکن است فرهنگ پاپ بسیار بریتانیایی داشته باشم .

We don't live there.

ما آنجا زندگی نمی کنیم.

(laughs) Okay. Because that's the stereotype I had.

(می خندد) باشه. چون این کلیشه ای بود که من داشتم.

Although, sometimes, they are very cozy places. If they've got, like, a nice,

اگرچه، گاهی اوقات، آنها مکان های بسیار دنج هستند. اگر آنها مانند یک آتش خوب و

open fire — they can be a lovely place to go in the winter. Or certainly some

باز داشته باشند - می توانند مکانی دوست داشتنی برای رفتن در زمستان باشند. یا مطمئناً برخی

of the country pubs I've been to, like, if I'm playing a game of cricket, and

از میخانه‌های کشوری که من در آن‌ها رفته‌ام، مثلاً اگر من در حال بازی کریکت هستم،

then you have a lunch in the pub before you go and play cricket, you know, it's

و شما قبل از اینکه بروید و کریکت بازی کنید، در میخانه ناهار بخورید، می‌دانید، این

just part of... part of life.

فقط بخشی از آن است. . بخشی از زندگی.

Okay. So, one thing I really noticed about British culture is it seems more

باشه. بنابراین، یک چیزی که من واقعاً در مورد فرهنگ بریتانیا متوجه شدم این است که به نظر می رسد

acceptable to... I think you used the word "wincing"...

قابل قبول تر است ... فکر می کنم شما از کلمه "wincing" استفاده کرده اید ...

"To moan", "grumble".

"Moan"، "Grumble".

"Moan", "grumble". Whereas, here, it sounds like... Or in North America, we

"ناله"، "غرش". در حالی که، در اینجا، به نظر می رسد... یا در آمریکای شمالی، ما

tend to have to show a very optimistic, positive approach to things. So, like,

تمایل داریم که رویکردی بسیار خوش بینانه و مثبت به مسائل نشان دهیم. بنابراین، مثلاً

if somebody asked me: "How you're doing?" you'll usually say: "Oh, you

اگر کسی از من بپرسد: "حالت چطور است ؟" معمولاً می گویید: "اوه، می

know, everything's wonderful." Or you try to look at the bright side. There's

دانید، همه چیز فوق العاده است." یا سعی می کنید به جنبه روشن نگاه کنید. این

a pressure to always seem positive on things. Do you find that's the same in

فشار وجود دارد که همیشه در مورد چیزها مثبت به نظر برسید . آیا متوجه می شوید که در بریتانیا هم همینطور است

the UK?

؟

I think certainly in a work context, you have to be reasonably upbeat. Like, no

من فکر می‌کنم مطمئناً در یک زمینه کاری، شما باید نسبتاً خوش‌بین باشید. به عنوان مثال، هیچ

one wants to work with someone who is totally miserable the whole time,

کس نمی خواهد با کسی که تمام مدت کاملاً بدبخت است کار کند،

because they sort of pull the energy down. But I don't think we have quite

زیرا آنها به نوعی انرژی را پایین می آورند. اما من فکر نمی‌کنم که ما

the same culture of perhaps self-help that is prevalent in North America.

کاملاً همان فرهنگ خودیاری را که در آمریکای شمالی رایج است، داریم.

Maybe it's something to do with the weather that we're maybe slightly more

شاید این موضوع مربوط به آب و هوا باشد که ما به

naturally pessimistic. I don't know.

طور طبیعی کمی بدبین هستیم. من نمی دانم.

And I find that actually quite refreshing. That's one of the reasons

و من آن را در واقع کاملاً طراوت می دانم. این یکی از دلایلی است

why I love meeting people from England. I like that culture where you can, you

که من عاشق ملاقات با افرادی از انگلیس هستم. من آن فرهنگی را دوست دارم که در آن می‌توانید

know, jokingly moan and groan about the weather or work or...

به شوخی درباره آب و هوا یا کار یا... ناله کنید و ناله کنید

And I think it depends on different... where you are in the UK. The County of

و فکر می‌کنم این بستگی به... جایی که در بریتانیا هستید دارد. شهرستان

Yorkshire, up in the northeast, is... they have a particular reputation for

یورکشایر، در شمال شرقی،... آنها شهرت خاصی برای

calling a spade a spade; of saying things how they are. And I actually

نامیدن بیل بیل دارند. از گفتن چیزها همانطور که هستند و من در واقع در

studied up there and I found the people... I just enjoyed their honesty.

آنجا مطالعه کردم و مردم را پیدا کردم ... فقط از صداقت آنها لذت بردم.

Okay. So, the next point is a very big point, I would say, between our cultures

باشه. بنابراین، نکته بعدی یک نکته بسیار بزرگ است، می توانم بگویم، بین فرهنگ های ما

and that is the culture of tipping. So, when you go to a restaurant in England,

و آن فرهنگ انعام دادن است. بنابراین، وقتی به رستورانی در انگلستان

do you leave a tip?

می روید، انعام می دهید؟

Yeah, your mentor, yes. Makes it sound like I don't. Don't go to restaurants

بله، مربی شما، بله. باعث می شود به نظر برسد که من ندارم.

that often, to be honest. But I think the standard rule is ten to fifteen

راستش را بخواهید زیاد به رستوران نروید. اما به نظر من قانون استاندارد ده تا پانزده

percent. But it's not sort of hugely in people's awareness. Like, yeah, you're

درصد است. اما در آگاهی مردم چندان زیاد نیست . مثلاً، بله، قرار است

meant to give something to the people who work in restaurants, but I don't

به افرادی که در رستوران‌ها کار می‌کنند چیزی بدهید، اما

think it's as big a percentage as it is here.

فکر نمی‌کنم این درصد به اندازه اینجا باشد.

Here, in North America, it's between 15% and 25%. In Canada, usually people tip

اینجا، در آمریکای شمالی، بین 15 تا 25 درصد است. در کانادا معمولاً مردم

about 15%. But in the United States, it can be higher, like 20 or 25%. But it is

حدود 15 درصد انعام دارند. اما در ایالات متحده، می تواند بالاتر باشد، مانند 20 یا 25٪. اما

a big part of the meal; you often have people pull out their calculators and

بخش بزرگی از وعده غذایی است. اغلب از مردم می‌خواهید که ماشین‌حساب‌هایشان را بیرون بکشند و

try to figure out exactly the 15%. Or just, you know, do the math to make sure

سعی کنند دقیقاً 15٪ را بفهمند. یا فقط، می دانید، محاسبات را انجام دهید تا مطمئن شوید

that they're leaving an appropriate tip.

که آنها نکته مناسبی را ارائه می دهند.

Do you think it makes the service better?

به نظر شما این سرویس را بهتر می کند؟

No. Even if the service is terrible, people still probably will tip.

نه. حتی اگر خدمات وحشتناک باشد، مردم همچنان احتمالاً انعام خواهند داد.

Right?

درست؟

So, I think that is a big difference. And I think we also tip more workers. We

بنابراین، من فکر می کنم که این یک تفاوت بزرگ است. و من فکر می کنم ما به کارگران بیشتری نیز انعام می دهیم.

don't just tip in restaurants; we tip hairdressers, taxi cab drivers, you

ما فقط در رستوران ها انعام نمی دهیم. ما به آرایشگرها، رانندگان تاکسی، می

know, bartenders. So, there's a lot of different people we... we tip here.

دانید، بارمن ها انعام می دهیم. بنابراین، افراد مختلف زیادی وجود دارند که ما... اینجا انعام می دهیم.

With taxis, I mean, a lot of it is done on Uber these days, and they can ask you

منظورم این است که در مورد تاکسی، این روزها بسیاری از کارها در اوبر انجام می شود ، و آنها می توانند

afterwards, on that app, if you want to... to tip. If you get a Black Cab in

بعداً در آن برنامه از شما بخواهند که اگر می خواهید ... انعام بدهید. اگر یک تاکسی سیاه در

London, I think it's quite standard to leave a small tip, but it's not kind of

لندن بگیرید، فکر می‌کنم دادن یک انعام کاملاً استاندارد است، اما این

a set in stone how much you're meant to be giving. Yeah, if you go to a

یک جور نیست که چقدر قرار است بدهید . بله، اگر به آرایشگاه می روید

hairdresser, then, again, it's polite to give some sort of tip, but you're not

، باز هم، مودبانه است که به نوعی انعام بدهید، اما

going to have a percentage in your head: "I must give this."

درصدی در ذهن خود ندارید: "باید این را بدهم."

Okay. So that, I guess, is one of the differences, whether or not... you know,

باشه. بنابراین، حدس می‌زنم یکی از تفاوت‌ها باشد، چه نه... می‌دانید،

we almost have an agreed-upon percentage.

ما تقریباً یک درصد توافقی داریم .

An unwritten rule.

یک قانون نانوشته

An unwritten rule — that's a good way to describe it. We talked a little bit

یک قانون نانوشته - این روش خوبی برای توصیف آن است.

earlier, Benjamin and I, about education, and we found that the

من و بنیامین کمی قبل در مورد آموزش صحبت کردیم و متوجه شدیم که

education systems of our countries are quite different. Specifically, we were

سیستم آموزشی کشورهای ما کاملاً متفاوت است. به طور خاص، ما

talking about high school. I often hear British people talk about A-Levels, and

در مورد دبیرستان صحبت می کردیم. من اغلب می شنوم که انگلیسی ها در مورد A-Levels صحبت می کنند، و

that has always been very confusing for me, because we don't have A-Levels in

این همیشه برای من بسیار گیج کننده بوده است ، زیرا ما A-Levels در

North America.

آمریکای شمالی نداریم.

What do you call the sort of 1718, the examination at that point?

شما به نوع سال 1718، معاینه در آن نقطه چه می گویید؟

So, in North America, we... in high school, there tends to be four years.

بنابراین، در آمریکای شمالی، ما در دبیرستان، معمولاً چهار سال است.

The first year is called the freshman year, second year is sophomore, then

سال اول را سال اول می نامند ، سال دوم را سال دوم،

there is junior, and then senior. In the United States, at the... during the

بعد راهنمایی و بعد ارشد. در ایالات متحده، در طول

senior year, students will write a test called the SAT; in Canada, we do not

سال آخر، دانش آموزان آزمونی به نام SAT می نویسند. در کانادا، ما

have this test. But the results of that test, in the United States, decides

این آزمایش را نداریم. اما نتایج آن آزمون، در ایالات متحده، تعیین می‌کند

where you might be accepted for university; in Canada, it's all based on

که در کجا ممکن است برای دانشگاه پذیرفته شوید . در کانادا، همه اینها بر اساس

your grades.

نمرات شما است.

Sure.

مطمئن.

What about in the UK?

در انگلستان چطور؟

Yeah. I mean, the grades are absolutely essential to getting into the university

آره منظورم این است

of your choice, if you're deciding to do that. Some people do choose to leave

که اگر تصمیم به انجام این کار دارید، نمرات برای ورود به دانشگاه مورد نظر شما کاملا ضروری است . برخی از افراد ترجیح می‌دهند

education at the age of 16 to go and do vocational training, i.e.

در سن 16 سالگی تحصیل را ترک کنند و به آموزش حرفه‌ای بروند، یعنی دوره‌های

apprenticeships. But the main public exams are GCSE, where you typically

کارآموزی. اما امتحانات عمومی اصلی GCSE هستند، که معمولاً

study around nine subjects. The core ones are English, maths, sciences. Some

در حدود 9 موضوع را مطالعه می کنید. موارد اصلی انگلیسی، ریاضیات، علوم هستند.

people do individual sciences; some do them kind of lumped together. Most

عده ای علوم فردی انجام می دهند; برخی آنها را یک جورهایی با هم انجام می دهند. اکثر

people do a modern language... a modern language. It's typical to have to choose

مردم یک زبان مدرن را انجام می دهند ... یک زبان مدرن . معمولی است که باید

between geography and history, and then do a humanity subject or an art subject.

بین جغرافیا و تاریخ یکی را انتخاب کنید و سپس یک موضوع انسانی یا یک موضوع هنری را انجام دهید.

And then after you finished GCSE, which is age, roughly about 15, you then sort

و بعد از اینکه GCSE را تمام کردید، یعنی سن، تقریباً 15 سال،

of narrow it down to about three subjects. And depending on how the

آن را به حدود سه موضوع محدود می کنید. و بسته به نحوه تنظیم زمان

school's sort of timetabling is worked out, you can basically choose whatever

بندی مدرسه ، شما اساساً می توانید هر چیزی را

you're most interested in, as I say, about three subjects that you will study

که بیشتر به آن علاقه دارید انتخاب کنید، همانطور که گفتم، در مورد سه موضوعی که به

for two years.

مدت دو سال مطالعه خواهید کرد.

Okay. So, that is very different. And so based on this test, does that decide

باشه. بنابراین، آن بسیار متفاوت است. و بنابراین بر اساس این آزمون، آیا این تصمیم می‌گیرد

what you can do for your A-Levels?

که برای سطوح A خود چه کاری می‌توانید انجام دهید؟

So, yeah. I mean, the GCSE results come out in August, and you're going to be

پس آره. منظورم این است که نتایج GCSE در ماه آگوست منتشر می شود، و شما قرار است

starting the A-Level course in September, so it does... Your GCSE

دوره A-Level را در سپتامبر شروع کنید، بنابراین ...

results could impact on whether you get to continue at a certain school or not,

نتایج GCSE شما می تواند بر ادامه یا عدم ادامه تحصیل در مدرسه خاصی تأثیر بگذارد. ،

but you will have already decided what course you're looking to do at A-Level

اما قبل از اینکه به نتیجه برسید، قبلاً تصمیم گرفته اید که در A-Level چه دوره ای را انجام دهید

before you get the result.

.

Gotcha. One other question I had about education was I sometimes hear about

گوچا سوال دیگری که در مورد آموزش داشتم این بود که گاهی اوقات در مورد

grammar schools.

مدارس گرامر می‌شنوم.

Yep.

بله

What are those?

آنها چه هستند؟

So, a grammar school is a selective entry school, so the school can choose

بنابراین، یک دبیرستان یک مدرسه ورودی انتخابی است، بنابراین مدرسه می تواند انتخاب کند

which students study there, but they are part of the government education. So,

که دانش آموزان در آنجا تحصیل کنند، اما آنها بخشی از آموزش دولتی هستند. بنابراین،

they are funded by the government; maintained by the government. Some

آنها توسط دولت تامین مالی می شوند. توسط دولت نگهداری می شود. برخی از

people think we should have more grammar schools; some people think we should

مردم فکر می کنند که ما باید مدارس گرامر بیشتری داشته باشیم . برخی از مردم فکر می کنند ما

have less. But yeah, they are kind of top government-maintained schools.

باید کمتر داشته باشیم. اما بله، آنها به نوعی مدارس برتر دولتی هستند.

Okay. So, this is a dumb question, but why the name: "grammar schools"? Like,

باشه. بنابراین، این یک سوال گنگ است، اما چرا نام: "مدارس دستور زبان"؟ مثلاً

is grammar a huge topic at them?

، آیا گرامر موضوع مهمی در آنهاست؟

To be perfectly honest, I don't know the answer to that question, Emma. What I

کاملا صادقانه بگویم، من پاسخ این سوال را نمی دانم، اما. با این حال، آنچه می‌خواهم

would say, though, is that there's lots of league tables in the UK. So, based on

بگویم این است که جدول‌های لیگ زیادی در بریتانیا وجود دارد. بنابراین، بر اساس

sort of exam results, and looking at how much progress students make, and we have

نوعی از نتایج امتحانات، و بررسی میزان پیشرفت دانش‌آموزان، ما

a government-approved inspection body, called Ofsted, that gives gradings all

یک سازمان بازرسی مورد تایید دولت به نام Ofsted داریم

the way from sort of nurseries up to secondary-school level. So, it's quite

که از انواع مهدکودک‌ها تا سطح متوسطه درجه‌بندی می‌کند. بنابراین،

easy to read the inspection reports on schools to see how good they are. And

خواندن گزارش‌های بازرسی مدارس برای دیدن اینکه چقدر خوب هستند، بسیار آسان است.

there's... they're easily... either classified as, like: totally inadequate,

و ... آنها به راحتی ... طبقه بندی می شوند، مانند: کاملاً ناکافی،

requires improvement, good, or outstanding. And the outstanding schools

نیاز به بهبود، خوب، یا برجسته. و مدارس برجسته

will advertise that on their websites. And some of those top schools can be

آن را در وب سایت های خود تبلیغ می کنند. و ورود به برخی از این مدارس عالی می تواند

quite difficult to get into, and parents make agonizing decisions on where to

بسیار دشوار باشد، و والدین تصمیمات دردناکی در مورد محل

live, often based on the schools and what's called "the catchment area",

زندگی می گیرند، اغلب بر اساس مدارس و آنچه "حوضه آبریز" نامیده می شود،

which basically means where you have to live to go to those schools.

که اساساً به این معنی است که برای رفتن به آنها باید کجا زندگی کنید. مدارس

Okay. Okay, interesting. So, yeah, so there are quite a few differences

باشه. باشه جالبه بنابراین، بله، بنابراین تفاوت های زیادی

between the educational systems. And thank you for answering that question,

بین سیستم های آموزشی وجود دارد. و متشکرم که به این سوال پاسخ دادید،

because I've been wondering about these grammar schools for quite a while now.

زیرا مدت زیادی است که در مورد این مدارس دستور زبان تعجب کرده ام.

I'll have to look that up for you.

من باید آن را برای شما جستجو کنم.

Okay. So, we've covered education. Holidays and weekends. What do people in

باشه. بنابراین، ما آموزش را پوشش داده ایم. تعطیلات و تعطیلات آخر هفته.

the UK usually do for holidays and on the weekend?

مردم بریتانیا معمولا برای تعطیلات و آخر هفته چه می کنند؟

Wow. Let's talk about holidays first. I think it depends on the family, and you

وای. بیایید ابتدا در مورد تعطیلات صحبت کنیم. من فکر می کنم این به خانواده بستگی دارد، و شما می

know, financially, what they're able to do, and whether they prefer taking a

دانید، از نظر مالی، چه کاری می توانند انجام دهند، و اینکه آیا ترجیح می دهند

holiday in the summer or Easter because school holidays — there's at least two

در تابستان تعطیلات داشته باشند یا عید پاک به دلیل تعطیلات مدرسه - حداقل دو

weeks in the Easter holiday, or at least two weeks at Christmas where some people

هفته در تعطیلات عید پاک وجود دارد، یا در حداقل دو هفته در کریسمس که در آن برخی از مردم

go away then, but there's the longer holiday in the summer; the school

می روند، اما تعطیلات طولانی تر در تابستان وجود دارد. تعطیلات مدرسه

holiday is six weeks long. I mean, it just depends, like, people... a lot of

شش هفته است. منظورم این است که فقط به مردم بستگی دارد... خیلی

people go to France; there's gorgeous places in Brittany; and my... some of my

ها به فرانسه می روند. مکان های زرق و برق دار در بریتانی وجود دارد. و من... برخی از

family go to France every year, and really take pride in practicing their

خانواده من هر سال به فرانسه می روند و واقعاً به تمرین

French and speaking to local people. But, you know, it just depends. There

زبان فرانسه و صحبت با مردم محلی افتخار می کنند. اما، می دانید، این فقط بستگی دارد.

are... there are holidays you can have in the UK; you can fly to anywhere in

وجود دارد... تعطیلاتی وجود دارد که می توانید در انگلستان داشته باشید. شما می توانید حداکثر ظرف دو تا سه ساعت به هر نقطه از اروپا پرواز کنید

Europe within two to three hours maximum, so, you know, Barcelona, where

، بنابراین، می دانید، بارسلون، جایی که مدتی در آن

I lived for a while, is easily accessible. You've got the Greek

زندگی کردم، به راحتی قابل دسترسی است. شما جزایر یونان را دارید

Islands, which are a fantastic place to go on a summer holiday. It just depends

که مکانی فوق العاده برای رفتن به تعطیلات تابستانی است. این فقط

on what's affordable and the preference of that family.

به مقرون به صرفه بودن و ترجیح آن خانواده بستگی دارد.

Okay. So, I guess it's similar. We have a lot of people who go to the Caribbean

باشه. بنابراین، من حدس می زنم که شبیه است. ما افراد زیادی داریم که

for holidays or to Mexico — those are very common destinations for North

برای تعطیلات به کارائیب یا مکزیک می‌روند - اینها مقاصد بسیار رایج برای آمریکایی‌های شمالی هستند

Americans. Because, I guess, they're closer and the airfare is usually

. چون، حدس می‌زنم، آنها نزدیک‌تر هستند و بلیط هواپیما معمولاً

cheaper. But what about on the weekends? What do people in the UK tend to do on

ارزان‌تر است. اما در تعطیلات آخر هفته چطور؟ مردم بریتانیا در تعطیلات آخر هفته چه کاری انجام می دهند

the weekends? And I know this is a big question, but maybe some of the common

؟ و می دانم که این یک سوال بزرگ است ، اما شاید برخی از

activities.

فعالیت های رایج باشد.

I mean, I can only sort of answer for our family, like, I've got little

منظورم این است که من فقط می توانم برای خانواده مان جواب بدهم، مثلاً من

nephews and nieces, and they're sort of doing sports clubs, learning tennis,

خواهرزاده ها و خواهرزاده های کوچکی دارم و آنها به نوعی باشگاه ورزشی می کنند، تنیس یاد می گیرند

going swimming, playing in the local teams. And then they also do music. So,

، شنا می کنند، در تیم های محلی بازی می کنند. و سپس موسیقی را نیز انجام می دهند. بنابراین،

sometimes they'll go off on like a sort of music camp and play in some sort of

گاهی اوقات آنها مانند نوعی اردوی موسیقی به راه می افتند و در پایان آن در نوعی

concert at the end of that.

کنسرت می نوازند.

We've got a dog so we end up doing quite a lot of walks in the countryside.

ما یک سگ داریم، بنابراین در نهایت در حومه شهر پیاده روی زیادی انجام می دهیم.

Meeting up with, you know, I've got a young family, so going to children's

در ملاقات با، می دانید، من خانواده جوانی دارم، بنابراین به جشن تولد کودکان می روم

birthday parties and that kind of thing. It depends on people's interests, if

و از این جور چیزها. این بستگی به علایق افراد دارد

they're into the great outdoors, whether they go canoeing, trekking up Mount

، اگر آنها در فضای باز عالی هستند، قایق رانی می‌روند، کوهنوردی در کوه

Snowdon, or whether they prefer being at home and doing some gardening, or

اسنودون می‌روند، یا ترجیح می‌دهند در خانه باشند و باغبانی انجام دهند، یا

whether they're young and students — they like going out and there's a lot of

اینکه جوان و دانشجو هستند - دوست دارند بیرون بروند. و تنوع زیادی وجود دارد

variety.

One of the things that's very common in North America is brunch. A lot of people

یکی از چیزهایی که در آمریکای شمالی بسیار رایج است، برانچ است. بسیاری از مردم

do Sunday brunch on the weekend, where you meet up with your friends, and you

در تعطیلات آخر هفته، برانچ یکشنبه را انجام می دهند، جایی که شما با دوستان خود ملاقات می کنید، و شما می

have... it's not quite breakfast, it's not quite lunch; it's the meal in

خورید... این کاملاً صبحانه نیست، نه کاملاً ناهار است. این وعده غذایی در

between, so it usually happens around 11am, and it's called "brunch". So, a

میان است، بنابراین معمولاً حدود ساعت 11 صبح اتفاق می افتد و به آن "برانچ" می گویند. بنابراین،

lot of people will find different brunch venues, and they will eat together, and

بسیاری از مردم مکان های مختلف برانچ را پیدا می کنند و با هم غذا می خورند و

just talk about their life.

فقط در مورد زندگی خود صحبت می کنند.

But that's going out to, like, a cafe, rather than having it in a person's

اما این به جای داشتن آن در خانه یک فرد، مانند یک کافه است

home.

.

Yes. So, usually it happens at a restaurant. And so, many restaurants

آره. بنابراین، معمولا در یک رستوران اتفاق می افتد . بنابراین، بسیاری از رستوران‌ها

here will advertise their brunch specials, which usually the food is

در اینجا غذاهای ویژه برانچ خود را تبلیغ می‌کنند ، که معمولاً غذا

different than other meals.

با سایر وعده‌های غذایی متفاوت است.

Okay. In the UK, the traditional Sunday meal is the Sunday roast, which is

باشه. در بریتانیا، غذای سنتی یکشنبه ، کباب یکشنبه است، که

typically if you eat meat, you know, you could have roast chicken, roast beef,

معمولاً اگر گوشت می‌خورید، می‌دانید، می‌توانید مرغ کباب، گوشت گاو کباب،

roast lamb served with potatoes, carrots — some people don't like brussel sprouts

گوشت بره کبابی را همراه با سیب‌زمینی، هویج سرو کنید - برخی از افراد کلم بروکسل را دوست ندارند

— parsnips, you know, other kind of root vegetables with gravy. And then a

. جعفری، می دانید، نوع دیگری از سبزیجات ریشه دار با سس. و سپس یک

pudding, like, apple crumble is a very sort of British dish. So, yeah, it's

پودینگ، مانند کرامبل سیب، یک نوع غذای بریتانیایی است. بنابراین، بله،

a... it's a slightly later meal. But what I do like about, you know, Sundays

این یک غذای کمی دیرتر است. اما چیزی که من در مورد آن دوست دارم، می‌دانید، یکشنبه‌ها

in Europe is the kind of... some of the shops have, like, reduced opening times

در اروپا از نوع... برخی از مغازه‌ها زمان باز کردنشان را کاهش داده‌اند

and it just feels like a quieter day.

و احساس می‌کنید که روز آرام‌تری است.

Whereas here, actually, most stores are open on Sundays.

در حالی که در اینجا، در واقع، اکثر فروشگاه ها یکشنبه ها باز هستند.

Okay.

Until maybe five pm, six pm.

باشه.

شاید تا پنج عصر، شش بعد از ظهر.

Yeah. In the UK, it's still about four pm in the supermarkets.

آره در بریتانیا، هنوز ساعت حدود چهار بعد از ظهر در سوپرمارکت ها است.

Okay. And... Oh, sorry. I just realized what I meant by "holidays" here. I

باشه. و... اوه، متاسفم. من تازه فهمیدم منظورم از "تعطیلات" اینجا چیست.

didn't actually mean travel holidays; I actually meant holidays we celebrate,

در واقع منظورم تعطیلات مسافرتی نبود. در واقع منظورم تعطیلاتی بود که ما جشن می گیریم،

like Halloween.

مانند هالووین.

Well, Halloween's big here, isn't it? I mean, I caught the bus here this

خب، اینجا هالووین بزرگ است، اینطور نیست؟ منظورم این است که من امروز عصر اینجا اتوبوس

evening, and I must have seen, like, a billion pumpkins; and some of them are

را گرفتم و حتماً یک میلیارد کدو تنبل دیده ام. و برخی از آنها

absolutely huge. And the way that you guys have decorated some of your porches

کاملاً بزرگ هستند. و روشی که شما بچه ها برخی از ایوان های خود را تزئین کرده اید

is really creative. You showed me a picture the other day of somewhere in

واقعا خلاقانه است. روز قبل عکسی از جایی در

your neighborhood, what was it that you seen?

همسایگی خود به من نشان دادید، آن چه بود که دیدید؟

So, there was a house that was decorated with, like, a medical scene of a surgery

بنابراین، خانه‌ای وجود داشت که با صحنه‌ای پزشکی تزئین شده بود که یک عمل جراحی

happening that had gone wrong. So, you had a doctor with, you know, a bunch of

اشتباه انجام شده بود. بنابراین، شما دکتری داشتید که، می دانید، یک دسته

blood on... on him and just... it was a really ghastly scene of what could go

خون روی او... روی او بود و فقط... این صحنه واقعاً وحشتناک بود که می توانست

wrong in a hospital. But it was, like, somebody's Halloween decoration.

در یک بیمارستان اشتباه کند. اما این، مانند تزئین هالووین کسی بود.

Like, outside their house. Yeah, it's cool. So, Halloween is huge here. What

مثل بیرون از خانه شان. آره باحاله بنابراین، هالووین اینجا بزرگ است.

are the other big festivals?

جشنواره های بزرگ دیگر کدامند؟

I would say Christmas is huge, New Year's. We also have Canadian

من می گویم کریسمس بزرگ است، سال نو. ما همچنین

Thanksgiving in Canada. In the United States, there's American Thanksgiving.

جشن شکرگزاری کانادایی را در کانادا داریم. در ایالات متحده، روز شکرگزاری آمریکایی وجود دارد.

In the US, American Thanksgiving is a huge holiday; whereas in Canada, it's...

در ایالات متحده، روز شکرگزاری آمریکایی یک تعطیلات بزرگ است. در حالی که در کانادا

it's a smaller scale holiday, but Thanksgiving is a popular holiday in

، تعطیلات در مقیاس کوچکتر است، اما روز شکرگزاری یک تعطیلات محبوب در

both countries. And, otherwise, I guess Easter is popular. You know, the Fourth

هر دو کشور است. و، در غیر این صورت، من حدس می زنم عید پاک محبوب است. می دانید،

of July is popular in the United States. In Canada, we have Canada Day, which is

چهارم جولای در ایالات متحده محبوب است. در کانادا، ما روز کانادا را داریم، که

July First, so they're around the same time.

اول جولای است، بنابراین آنها تقریباً در یک زمان هستند.

Okay.

What about in the UK?

باشه.

در انگلستان چطور؟

Christmas, everyone loves Christmas, particularly if it snows. If it snows at

کریسمس، همه عاشق کریسمس هستند، به خصوص اگر برف ببارد. اگر در کریسمس برف ببارد

Christmas, then everyone's very happy. Well, most people are. What do we have?

، پس همه بسیار خوشحال هستند. خوب، اکثر مردم هستند. ما چه داریم؟

Well, the Irish like celebrating Saint Patrick's Day. A lot of Guinness is

خوب، ایرلندی ها دوست دارند روز سنت پاتریک را جشن بگیرند. اونوقت گینس زیاد

consumed then. But we don't really celebrate the saints like they do in

مصرف میشه. اما ما واقعاً مانند آنها در اسپانیا جشن نمی گیریم

Spain, for example. New Year, people enjoy; they call it "Hogmanay" up in

. سال نو، مردم لذت می برند. آنها آن را "Hogmanay" در

Scotland. Easter it's... it is not a huge, hugely celebrated. But people will

اسکاتلند می نامند. عید پاک است... جشن بزرگی نیست. اما مردم

typically, you know, you'll get a few days off and people will go to family

معمولاً، می دانید، شما چند روز مرخصی خواهید گرفت و مردم به خانواده می روند

and have lunch then. We don't have the sort of independent thing at the

و ناهار می خورند. ما در

beginning of July. So, I think maybe it's... a lot of it is oriented about

ابتدای ژوئیه چیزی مستقل نداریم. بنابراین، من فکر می‌کنم شاید ... بسیاری از آن‌ها در

the... around the sporting calendar. For example, we've got Wimbledon Fortnight

مورد... پیرامون تقویم ورزشی هستند. به عنوان مثال، ما دو هفته ویمبلدون را

at June. And, you know, the different kind of sporting events sometimes give a

در ماه ژوئن داریم. و، می دانید، انواع مختلف رویدادهای ورزشی گاهی اوقات

bit of a shape to the year.

کمی به سال شکل می دهد.

Okay. Okay, so, again, different countries, different holidays it looks

باشه. خوب، پس، دوباره، کشورهای مختلف، تعطیلات متفاوت به نظر می

like. So, we've covered a lot of... well, some similarities, but many

رسد. بنابراین، ما بسیاری از ... خوب، برخی از شباهت ها، اما بسیاری از

differences between our cultures today. So, I just wanted to thank Benjamin for

تفاوت های بین فرهنگ های امروزی ما را پوشش داده ایم. بنابراین، من فقط می خواستم از بنیامین برای

joining me today. It's been a pleasure having you. And I wanted to invite you

پیوستن امروز به من تشکر کنم. از بودنت لذت بردم و من می‌خواستم شما را دعوت کنم

to take a quiz based on what you've heard in this video. Just... we're going

تا بر اساس آنچه در این ویدیو شنیده‌اید، یک مسابقه شرکت کنید. فقط... ما قصد

to cover some of the major differences between British culture and North

داریم برخی از تفاوت های عمده بین فرهنگ بریتانیا و فرهنگ آمریکای شمالی

American culture. So, you can take this quiz at www.engvid.com. I also would

را پوشش دهیم. بنابراین، می توانید این مسابقه را در www.engvid.com شرکت کنید. همچنین

like to invite you to subscribe to our channels. I've checked out Benjamin's

از شما دعوت می کنم که در کانال های ما عضو شوید . من کانال بنجامین را بررسی

channel, and it is amazing. There are a lot of great resources there on English

کردم و فوق العاده است. منابع بسیار خوبی در مورد

language learning, on the voice, and many other topics. So, when you check

یادگیری زبان انگلیسی، صدا و بسیاری از موضوعات دیگر وجود دارد. بنابراین، هنگامی که

out our channels, don't forget to ring the bell to subscribe. That way, you can

کانال های ما را بررسی می کنید، فراموش نکنید که برای عضویت زنگ را بزنید. به این ترتیب، می‌توانید

find out what new notifications... or you will get new notifications for any

متوجه شوید چه اعلان‌های جدیدی... یا برای هر

videos that we've done.

ویدیویی که ما انجام داده‌ایم اعلان‌های جدیدی دریافت خواهید کرد.

Did I leave anything out, Benjamin?

بنیامین من چیزی کم گذاشتم؟

I think you covered everything very well, Emma.

فکر می کنم همه چیز را خیلی خوب پوشش دادی ، اما.

All right. Well, thank you, again, for coming and visiting. And, until next

خیلی خوب. خب بازم ممنون که اومدی و سر زدی و تا

time, take care.

دفعه بعد مراقب باش