How to talk about your job in English: 10 Key Verbs

Hello.

سلام.

My name is Emma, and in today’s video, we are going to teach you 10 verbs that you can

نام من اِما است، و در ویدیوی امروز، 10 فعل را به شما آموزش می‌دهیم

use when you’re talking about work and jobs—okay?—and careers.

که می‌توانید در مورد کار و شغل - خوب؟ - و شغل از آنها استفاده کنید.

So these are 10 very important verbs that you will hear a lot in movies, and on TV shows,

بنابراین این 10 فعل بسیار مهم است که در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی

and maybe even your professional life.

و شاید حتی در زندگی حرفه ای خود بسیار خواهید شنید.

Okay?

باشه؟

So, let’s get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

So, for each of these verbs, I’m going to tell you what they mean; I’m going to tell

بنابراین، برای هر یک از این افعال، منظور آنها را به شما می گویم. من قصد دارم

you the grammar of the verb, because that’s also very important; and I am going to talk

دستور زبان فعل را به شما بگویم، زیرا این نیز بسیار مهم است. و من قصد دارم در مورد تلفظ صحبت کنم

about pronunciation, so: “How do we say it?”; and spelling.

، بنابراین: "چگونه آن را بگوییم؟" و املا

Each of these parts, so meaning, grammar, pronunciation, and smell…

هر کدام از این قسمت ها، یعنی معنی، دستور زبان ، تلفظ و بوی...

Spelling; not smelling.

املا. بو نمی دهد

Spelling can really help you remember these verbs better.

املا واقعا می تواند به شما کمک کند این افعال را بهتر به خاطر بسپارید.

Okay?

باشه؟

So, my first verb: “to be hired”.

بنابراین، اولین فعل من: "استخدام شدن".

What does it mean: “to be hired”?

"استخدام شدن" به چه معناست؟

Well, this is a very good meaning; this is something very exciting.

خوب، این معنای بسیار خوبی است. این چیزی بسیار هیجان انگیز است

When you are hired, it means you get a job.

وقتی استخدام می شوید، به این معنی است که شغلی پیدا می کنید.

Okay?

باشه؟

So, it’s: You’ve given your resume to a company, you’ve done the interview, and

بنابراین، این است: شما رزومه خود را به یک شرکت داده اید، مصاحبه را انجام داده اید، و

guess what?

حدس بزنید چه چیزی؟

You are hired.

شما استخدام شدید.

Okay?

باشه؟

That means: “You’ve gotten the job!

این به این معنی است: "شما کار را گرفتید!

Well done.”

آفرین."

So, I’ve drawn a smiley face here, because this is very exciting.

بنابراین، من یک صورتک در اینجا کشیده ام، زیرا این بسیار هیجان انگیز است.

So, let’s look at an example of the verb “hired”.

بنابراین، بیایید به مثالی از فعل "استخدام" نگاه کنیم.

A long time ago, when I was a lot younger: “I was hired by Blockbuster.”

خیلی وقت پیش، زمانی که خیلی جوانتر بودم: "من توسط Blockbuster استخدام شدم."

Okay?

باشه؟

So, a company, I don’t know if it still exists, but: “I was hired by Blockbuster.”

بنابراین، یک شرکت، نمی‌دانم هنوز وجود دارد یا نه، اما: "من توسط Blockbuster استخدام شدم."

Okay?

باشه؟

So you’ll notice something about this verb.

بنابراین شما متوجه چیزی در مورد این فعل خواهید شد.

We have here the subject, which is “I” – “Emma”, and we have the verb “hired”,

ما در اینجا فاعل داریم که "I" - "Emma" است و ما فعل "استخدام" را داریم،

but you might also notice this word “was”.

اما ممکن است متوجه این کلمه "بود" نیز شوید.

“I was hired”.

"من استخدام شدم".

This means that this verb is in what’s called the passive tense.

این بدان معنی است که این فعل در زمانی است که به آن زمان مفعول می گویند.

Okay?

باشه؟

So, when we’re talking about maybe our friends or our family, or people we know who got a

بنابراین، وقتی در مورد دوستان یا خانواده‌مان، یا افرادی که می‌شناسیم که

job, we will say: “My friend was hired by”, and the company.

شغلی پیدا کرده‌اند صحبت می‌کنیم، می‌گوییم: «دوست من استخدام شد» و شرکت.

Or, you know: “I was hired by this company.”

یا می دانید: "من در این شرکت استخدام شدم."

Okay?

باشه؟

Now, this is a bit different.

حالا، این کمی متفاوت است.

So this is in the passive and it’s very important to remember the word “was”.

بنابراین این در حالت منفعل است و یادآوری کلمه "بود" بسیار مهم است.

We have here our…

ما اینجا داریم...

Our same verb: “hired”, but in this case it’s in the active tense.

همان فعل ما: "استخدام"، اما در این مورد در زمان فاعل است.

And if you don’t know what I mean by passive or active, that’s okay, because we have

و اگر منظور من از غیرفعال یا فعال را نمی دانید، اشکالی ندارد، زیرا ما

a video on that which will help explain that; but the point here is that: Usually when you

یک ویدیو در مورد آن داریم که به توضیح آن کمک می کند. اما نکته اینجاست که: معمولاً وقتی

use “hired”, you usually have a “was” in front of it or a “were”, depending

از «استخدام» استفاده می کنید، معمولاً جلوی آن «بود» یا «بود» دارید، بسته

on if you’re saying: “he”, “she”, “we”, “they”.

به اینکه بگویید: «او»، «او»، «ما» "، "آنها".

We usually have it like this.

ما معمولا اینجوری داریم

If you’re talking about a company or the boss of a company—a manager—and we’re

اگر در مورد یک شرکت یا رئیس یک شرکت - یک مدیر -

talking about their role and that they want to employ someone, in this case we would use

صحبت می کنید و ما در مورد نقش آنها صحبت می کنیم و اینکه آنها می خواهند شخصی را استخدام کنند، در این مورد از

the active, which is this sentence: “The manager hired John.”

فعال استفاده می کنیم که این جمله است: مدیر جان را استخدام کرد.»

Okay?

باشه؟

And so you’ll notice here…

و بنابراین در اینجا متوجه خواهید شد ...

I could also say: “Blockbuster hired me.”

من همچنین می توانم بگویم: "بلاک باستر من را استخدام کرد."

You know, if I was a famous actress, I could say: “Universal Studios hired me for their

می دانید، اگر من یک هنرپیشه معروف بودم، می توانستم بگویم: «استودیو یونیورسال مرا برای فیلم بعدی خود استخدام کرد

next movie.”

.»

Not true, but just an example.

درست نیست، اما فقط یک مثال است.

So, the key here is there’s no “was” or “were” in the active form.

بنابراین، نکته کلیدی در اینجا این است که هیچ «بود» یا «بود» در فرم فعال وجود ندارد.

But for you, you will probably be mainly using the first form – the passive form.

اما برای شما، احتمالاً از فرم اول استفاده خواهید کرد - فرم غیرفعال.

Okay?

باشه؟

And if you have questions about this, you can watch our videos on passive and active

و اگر در این مورد سوالی دارید، می توانید ویدیوهای ما را در زمان های مفعول و فاعل مشاهده کنید

tenses.

.

So: “I was hired by Blockbuster.”

بنابراین: "من توسط Blockbuster استخدام شدم."

How do I pronounce this word?

چگونه این کلمه را تلفظ کنم؟

Well, the first thing is: It is two syllables.

خوب، اولین چیز این است: دو هجا است.

So, we say: “hi-er”.

بنابراین، می گوییم: "سلام".

Okay?

باشه؟

So I want you to repeat after me: “hi-er”.

بنابراین می خواهم بعد از من تکرار کنید: "سلام".

Okay.

باشه.

And so it’s kind of like the word: “hi”, “er”.

و بنابراین به نوعی شبیه کلمه: "سلام"، "ار" است.

And in terms of the spelling…

و از نظر املایی...

One of the great things with verbs that have to do with jobs is a lot of them are spelt

یکی از چیزهای مهم افعال که با مشاغل مرتبط است این است که املای بسیاری از آنها

very similarly; they have very close spellings.

بسیار مشابه است. آنها املای بسیار نزدیک دارند.

So, for example, we have here: “hire”.

بنابراین، برای مثال، ما اینجا داریم: "استخدام".

There’s another job verb that we’ll be talking about soon that does not mean the

فعل شغلی دیگری وجود دارد که به زودی در مورد آن صحبت خواهیم کرد که به

same thing, but it also has “ire”.

همان معنی نیست، اما "Ire" نیز دارد.

Can you guess what that word is?

آیا می توانید حدس بزنید این کلمه چیست؟

“Fire”.

"آتش".

Okay?

باشه؟

“Fire” rhymes with “hire”; they both have similar spelling…

قافیه "آتش" با "استخدام"؛ هر دو املای مشابهی دارند...

Spellings.

املا.

And we also have another word: “retire”.

و همچنین یک کلمه دیگر داریم: "بازنشستگی".

Okay?

باشه؟

So, “i-r-e” you’ll see are very common with job verbs.

بنابراین، "i-r-e" که خواهید دید با افعال شغلی بسیار رایج است .

All right, so let’s look at another verb: “to earn”.

بسیار خوب، پس بیایید به فعل دیگری نگاه کنیم: "به دست آوردن".

Okay?

باشه؟

This is a great verb: “to earn”.

این یک فعل عالی است: "به دست آوردن".

It means to make money.

یعنی پول درآوردن.

Okay?

باشه؟

So you’ve gotten the job, you have been hired, so what happens now?

پس شما کار را پیدا کردید، استخدام شده اید، حالا چه اتفاقی می افتد؟

The best part: You start to make money.

بهترین بخش: شروع به کسب درآمد می کنید.

You earn money.

شما درآمد کسب می کنید.

Okay?

باشه؟

So, I’ve drawn a happy face here because this is also a very good thing about jobs.

بنابراین، من در اینجا چهره ای شاد ترسیم کرده ام زیرا این نیز یک چیز بسیار خوب در مورد مشاغل است.

So, here are some examples of using this verb in a sentence.

بنابراین، در اینجا چند نمونه از استفاده از این فعل در یک جمله آورده شده است.

I have my friend Jack, here…

من دوستم جک را اینجا دارم...

Or Jake, sorry; not Jack.

یا جیک، متاسفم. نه جک

“Jake earns well.”

جیک درآمد خوبی دارد.

This means…

این یعنی...

This means Jake makes a lot of money.

این یعنی جیک پول زیادی به دست می آورد.

Now, compare this to Ben: “Ben doesn’t earn a lot.”

اکنون، این را با بن مقایسه کنید: "بن درآمد زیادی ندارد."

So that means Ben does not make a lot of money.

بنابراین این بدان معناست که بن پول زیادی به دست نمی آورد.

So, in terms of the pronunciation of this word, I know a lot of students want to pronounce

بنابراین، از نظر تلفظ این کلمه، من می دانم که بسیاری از دانش آموزان می خواهند

“ea” as “e”, which usually is right; but in this case, we don’t pronounce this

"ea" را به عنوان "e" تلفظ کنند، که معمولاً درست است. اما در این مورد، ما این را

as “ern”, we pronounce this as: “urn”.

به عنوان "ern" تلفظ نمی کنیم، بلکه آن را به عنوان "urn" تلفظ می کنیم.

So, like this: “urn”.

بنابراین، مانند این: "کوزه".

And if you can’t really remember, just think of the word “learn”, because we have the

و اگر واقعا نمی توانید به خاطر بسپارید، فقط به کلمه "یادگیری" فکر کنید، زیرا ما

word “earn” in it.

کلمه "درآمد" را در آن داریم.

Okay?

باشه؟

So that should help you with pronunciation.

بنابراین باید به شما در تلفظ کمک کند.

So, I want you to say it with me: “earn”.

بنابراین، از شما می خواهم که با من بگویید: "درآمد".

Okay.

باشه.

Great.

عالی.

So, now we have another verb that means the same thing as “earn”, and that is “to

بنابراین، اکنون یک فعل دیگر داریم که به معنای همان "درآمد" است و آن "به

get” or “to be paid”.

دست آوردن" یا "پرداخت" است.

Okay?

باشه؟

So, when we’re talking about “pay”, we’re talking, again, about making money.

بنابراین، وقتی در مورد "پرداخت" صحبت می کنیم، دوباره در مورد پول درآوردن صحبت می کنیم.

So, again, I have a smiley face because this is one of the best parts about working, is

بنابراین، دوباره، من یک صورتک دارم، زیرا این یکی از بهترین بخش‌های کار کردن،

getting paid.

دریافت دستمزد است.

“I get paid every week.”

"من هر هفته حقوق می گیرم."

This means I make money every week.

این یعنی من هر هفته پول در می آورم.

“Sue gets paid every two weeks.”

"سو هر دو هفته یکبار حقوق می گیرد."

You might also talk about how well somebody gets paid.

همچنین ممکن است در مورد اینکه یک نفر چقدر خوب حقوق می گیرد صحبت کنید.

Just like “earn”: “Jake earns well.”, “Jake gets paid well.”

درست مانند "درآمد": "جیک درآمد خوبی دارد."، "جیک خوب حقوق می گیرد."

Okay?

باشه؟

“Ben doesn’t earn a lot.”, “Ben doesn’t get paid a lot.”

"بن درآمد زیادی ندارد."، "بن دستمزد زیادی دریافت نمی کند."

So they have the same meaning.

پس معنی یکسانی دارند.

So, in this case, like we’ve talked about the passive before with up here: “I get

بنابراین، در این مورد، همانطور که قبلاً در مورد مفعول با اینجا صحبت کردیم: "من

paid” or “I am paid”, this is a passive sentence.

پول می گیرم" یا "من پول می گیرم"، این یک جمله منفعل است .

Now, if you don’t know what that means – don’t worry.

حالا، اگر نمی دانید این به چه معناست - نگران نباشید.

Okay?

باشه؟

You can watch a video, again, on that.

شما می توانید یک ویدیو، دوباره، در مورد آن تماشا کنید.

But the main thing is: When we’re talking about ourselves and how much money we’re

اما نکته اصلی این است: وقتی در مورد خودمان و میزان درآمدی که به

making, we usually use this: “I get paid a lot of money.”, “I get paid, you know,

دست می‌آوریم صحبت می‌کنیم، معمولاً از این استفاده می‌کنیم: «من پول زیادی می‌گیرم.»، «من پول می‌گیرم، می‌دانی

a little money.”

، کمی پول. ”

Okay?

باشه؟

We can also talk about companies, so when I worked at Blockbuster, I was working, you

ما همچنین می‌توانیم در مورد شرکت‌ها صحبت کنیم، بنابراین وقتی در Blockbuster کار می‌کردم،

know, the front desk, so the company at that time paid well.

می‌دانید، میز جلو کار می‌کردم، بنابراین شرکت در آن زمان پول خوبی می‌داد.

Okay?

باشه؟

“The company pays well.”, “The company doesn’t pay well.”

"شرکت خوب پرداخت می کند."، "شرکت خوب پرداخت نمی کند."

So, in this case, when we’re talking about the company, we’re using the active voice.

بنابراین، در این مورد، وقتی در مورد شرکت صحبت می کنیم، از صدای فعال استفاده می کنیم.

Okay?

باشه؟

So, we’re not using the word “get”, here; we’re just using the word “pay”.

بنابراین، ما در اینجا از کلمه "دریافت" استفاده نمی کنیم. ما فقط از کلمه "پرداخت" استفاده می کنیم.

And you’ll notice that the spelling of the verbs, even though it’s the same verb, they’re

و متوجه خواهید شد که املای افعال، با وجود اینکه یک فعل است،

spelt differently.

املای آنها متفاوت است.

Okay, so in terms of pronunciation: “pay”, it rhymes with “day”.

بسیار خوب، بنابراین از نظر تلفظ: "پرداخت" با "روز" هم قافیه است.

And we have: “paid”.

و داریم: «پرداخت».

Okay?

باشه؟

So this is not pronounced like: “said”.

بنابراین این مانند: "گفت" تلفظ نمی شود.

It looks like “said”, but it’s not pronounced like that.

به نظر می رسد "گفته" است، اما اینطور تلفظ نمی شود.

It’s pronounced: “paid”.

تلفظ می شود: "پرداخت".

“Pay” and “paid” when we’re talking about it in the passive voice or in the past

«پرداخت» و «پرداخت» وقتی در حال صحبت در مورد آن با صدای منفعل یا در زمان گذشته هستیم

tense.

.

All right.

خیلی خوب.

Now let’s look at some more verbs that have to do with jobs.

حالا بیایید به چند افعال دیگر که مربوط به مشاغل هستند نگاه کنیم.

Okay, so, so far you have been hired, you have earned lots of money, you’ve been paid

خوب، بنابراین، تا کنون شما استخدام شده اید، پول زیادی به دست آورده اید، حقوق

really well by your company – so, what happens next?

بسیار خوبی از شرکت خود دریافت کرده اید - خب، بعد چه اتفاقی می افتد ؟

Well, the next verb we’re going to talk about tells you just that.

خوب، فعل بعدی که در مورد آن صحبت خواهیم کرد دقیقاً این را به شما می گوید.

“To be promoted”.

"ارتقاء درجه گرفتن".

Okay?

باشه؟

So, when you are promoted—there’s a happy face here—this is a very good thing, to

بنابراین، هنگامی که شما ارتقا پیدا می کنید - یک چهره خوشحال در اینجا وجود دارد - این چیز بسیار خوبی است

be promoted.

، ارتقاء یافتن.

This means if this is you down here, you’re moving up and up and up in the company, so

این بدان معناست که اگر این شما در اینجا هستید، در شرکت در حال حرکت به سمت بالا و بالا و بالا هستید، بنابراین

you’re going from your position to a higher position.

از موقعیت خود به یک موقعیت بالاتر می روید .

Okay?

باشه؟

So, imagine if I was a police officer, and I was great at my job, I worked there for

بنابراین، تصور کنید اگر من یک افسر پلیس بودم و در کارم عالی بودم، چند سال در آنجا کار می‌کردم

some years, and suddenly…

، و ناگهان…

This might be a bit of a jump, but suddenly: “I was promoted to Chief of Police.”

این ممکن است کمی پرش باشد، اما ناگهان: «من به سمت رئیس پلیس ارتقاء یافتم».

It means I’ve moved from my position to a higher position.

این بدان معناست که من از موقعیت خود به یک مقام بالاتر رفته ام.

Okay?

باشه؟

And this new position, I’m going to earn more money, probably.

و این موقعیت جدید، احتمالاً پول بیشتری کسب خواهم کرد .

So: “I was promoted to Chief of Police.”, “I was promoted to Principal.”, “I was

بنابراین: "من به رئیس پلیس ارتقاء یافتم."، "من به سمت مدیر ارتقاء یافتم."، "من

promoted to Head Teacher.”

به سمت رئیس معلم ارتقاء یافتم."

Okay?

باشه؟

“I was promoted to Professor.”

"من به پروفسور ارتقاء یافتم."

So, these are all examples of moving up to a higher job.

بنابراین، همه اینها نمونه هایی از حرکت به سمت یک شغل بالاتر هستند.

And so, again, like we were talking about with some of those other verbs, like: “hired”,

و بنابراین، دوباره، همانطور که در مورد برخی از آن افعال دیگر صحبت کردیم، مانند: "استخدام"،

we have here the word “was”.

ما در اینجا کلمه "بود" را داریم.

Okay?

باشه؟

And then we have “promoted” with “ed”, it’s the past participle of “promote”

و سپس با «ed» «ترفیع» کرده‌ایم، این فعل ماضی «promote» است

– this means this is a passive sentence, because the promotion is happening to us.

- این به این معنی است که این یک جمله منفعل است، زیرا تبلیغ برای ما اتفاق می‌افتد.

Okay?

باشه؟

So, we’re using the passive voice here, and we’re saying: “I was promoted to Chief

بنابراین، ما در اینجا از صدای منفعل استفاده می کنیم و می گوییم: "من به رئیس پلیس ارتقاء یافتم

of Police.”

."

So, if you have a job and you’ve moved up in the job, you can say: “I was promoted

بنابراین، اگر شغلی دارید و در آن شغل پیشرفت کرده اید، می توانید بگویید: "من به ________ ارتقا یافتم

to ________.”

."

Or maybe you know a friend or your family, when they move up at work, you can say: “They

یا شاید دوست یا خانواده خود را می شناسید، وقتی آنها در محل کار خود می روند، می توانید بگویید: "آنها

were promoted.”, “She was promoted.”, “He was promoted.”, “We were promoted.”

ترفیع گرفتند."، "او ارتقا یافت."، "او ارتقا یافت."، "ما ترفیع گرفتیم."

Okay?

باشه؟

And then here is the new job title.

و سپس عنوان شغلی جدید اینجاست.

Now let’s look at the active voice: “The company promoted me.”

حالا بیایید به صدای فعال نگاه کنیم: " شرکت مرا ارتقا داد."

So, the company is doing this.

بنابراین، شرکت این کار را انجام می دهد.

They’re helping me move up.

آنها به من کمک می کنند تا بالا بروم.

Okay?

باشه؟

So I could say: “The manager promoted me.”, “My boss promoted me.”

بنابراین می‌توانم بگویم: "مدیر مرا ارتقا داد."، "رئیس من مرا ارتقا داد."

And so, in this case, we don’t have the word “was” or “were”; we just have

و بنابراین، در این مورد، کلمه «بود» یا «بود» نداریم. ما

the verb “promoted” because this is the active voice.

فقط فعل "promoted" را داریم زیرا این صدای فعال است.

So: “I was promoted to Chief of Police.”, “The company promoted me.”

بنابراین: "من به رئیس پلیس ارتقاء یافتم."، "شرکت مرا ارتقا داد."

Okay, so now let’s look at pronunciation.

خوب، حالا بیایید به تلفظ نگاه کنیم.

“Pro” is kind of like “progress”, okay?

"Pro" به نوعی شبیه "پیشرفت" است، خوب؟

That’s what “promote” reminds me of; it reminds me of “progress”, and it has

این چیزی است که "ترفیع" مرا به یاد آن می اندازد. من را به یاد "پیشرفت" می اندازد، و

the same prefix to it: “pro”.

همان پیشوند آن را دارد: "pro".

“mote”.

"حرکت".

Okay?

باشه؟

So this is two syllables: “pro-mote”.

بنابراین این دو هجا است: "pro-mote".

And when we say it, we put the stress…

و وقتی آن را می گوییم، استرس ایجاد می

Or we say the second part louder and longer.

کنیم ... یا قسمت دوم را بلندتر و طولانی تر می گوییم.

“I was promoted”.

"ارتقا پیدا کردم".

“Promote”.

"ترویج".

Okay?

باشه؟

So now let’s look at some more verbs.

بنابراین اکنون به چند افعال دیگر نگاه می کنیم.

Okay, now we have the opposite of “promoted”, which as you can see a sad face here, this

خوب، اکنون ما نقطه مقابل "ترفیع" را داریم که همانطور که در اینجا چهره غمگینی می بینید، این

is: “to be demoted”.

است: "تنزل رتبه".

“Demoted”.

"تنزل رتبه".

So, what does it mean “to be demoted”?

بنابراین، "تنزل رتبه" به چه معناست؟

Well, here we’re going up, up, up in the company; whereas when we’re demoted, we’re

خوب، اینجا ما در شرکت بالا، بالا، بالا می رویم . در حالی که

going down to a lower job.

وقتی تنزل مقام می‌گیریم، به شغل پایین‌تری می‌رویم.

Okay?

باشه؟

So this is not a good thing.

پس این چیز خوبی نیست.

We’re going from our high position to a lower position.

ما از جایگاه بالا به سمت پایین تر می رویم.

Okay?

باشه؟

So, for example, maybe I made a mistake at the company.

بنابراین، برای مثال، شاید من در شرکت اشتباه کردم .

Okay?

باشه؟

Maybe I was Chief of Police for a day, and then I made some big mistakes, and because

شاید یک روز رئیس پلیس بودم و بعد اشتباهات بزرگی مرتکب شدم و به

of those big mistakes, I was demoted.

خاطر آن اشتباهات بزرگ تنزل رتبه پیدا کردم.

So, I went down maybe back to my old job, or maybe even lower.

بنابراین، شاید به شغل قبلی خود بازگردم، یا شاید حتی پایین تر.

Okay?

باشه؟

So, “demoted” is not a good thing.

بنابراین، "تنزل رتبه" چیز خوبی نیست.

And, again, we have this in the passive voice: “I was demoted.”, “He was demoted.”,

و باز هم این را در صدای منفعل داریم: «من تنزل رتبه شدم.»، «او تنزل رتبه شد.»،

“She was demoted.”, “We were demoted.”, “They were demoted.”

«او تنزل رتبه شد.»، «ما تنزل رتبه کردیم.»، «آنها تنزل رتبه داشتند».

Okay?

باشه؟

Now, if the company, like here…

حالا، اگر شرکت، مثل اینجا...

If the company is doing the demotion, we would say: “The company demoted me.”

اگر شرکت تنزل رتبه را انجام می‌دهد، می‌گوییم: «شرکت من را تنزل داد.»

Okay?

باشه؟

So: “I was demoted.”, “The company demoted me.”

بنابراین: "من تنزل رتبه شدم."، "شرکت مرا تنزل داد."

So, very similar to “promoted”, except opposite meanings.

بنابراین، بسیار شبیه به "ترفیع"، به جز معانی متضاد.

And, again, this is two syllables: “de-mote”, and the stress is on the second syllable.

و باز هم این دو هجا است: "de-mote" و تاکید روی هجای دوم است.

“I was demoted”.

"من تنزل رتبه پیدا کردم".

“Demote”.

"تنزل".

“The company demoted me.”

"شرکت مرا تنزل داد."

Okay?

باشه؟

So, we have a positive thing; we have a sad thing – what’s next?

بنابراین، ما یک چیز مثبت داریم. ما یک چیز غم انگیز داریم - بعدی چیست؟

Okay, this is a scary thing: “to be fired”.

خوب، این یک چیز ترسناک است: "اخراج شدن".

All right?

خیلی خوب؟

This is probably the job…

این احتمالاً شغل است

The job verb you’re going to hear the most.

... فعل شغلی که بیشتر از همه خواهید شنید.

Hopefully it doesn’t happen to you, but we hear it a lot in movies and TV.

امیدوارم برای شما اتفاق نیفتد، اما ما آن را در فیلم ها و تلویزیون زیاد می شنویم.

I hope it doesn’t happen to you.

امیدوارم برای شما اتفاق نیفتد

“To be fired”.

"اخراج شدن".

So I’ve drawn here a very angry person, because usually when you are fired, you are

بنابراین من یک شخص بسیار عصبانی را به اینجا کشیده ام، زیرا معمولاً وقتی اخراج می شوید،

not happy.

خوشحال نیستید.

It means you lose your job, and it’s usually because the company thinks you did something

این بدان معناست که شما شغل خود را از دست می دهید، و معمولاً به این دلیل است که شرکت فکر می کند شما کار اشتباهی انجام داده

wrong.

اید.

Okay?

باشه؟

So maybe you were fired because you stole a lot of money from the company.

بنابراین شاید شما را اخراج کرده اند زیرا پول زیادی از شرکت دزدیده اید.

Maybe you were fired because, you know, you made a lot of mistakes on the job.

شاید به این دلیل اخراج شدی که، می‌دانی، اشتباهات زیادی در کار انجام دادی.

Maybe you were fired because, you know, your boss didn’t like you and maybe it wasn’t

شاید به این دلیل اخراج شده باشید که، می دانید، رئیستان شما را دوست نداشت و شاید منصفانه نبود

fair.

.

Okay?

باشه؟

So, “to be fired” is that you lose your job in a very negative way for a reason.

بنابراین، «اخراج شدن» این است که به دلیلی شغل خود را به شیوه ای بسیار منفی از دست می دهید.

“Jim was fired.

جیم اخراج شد.

He stole money from his company.”

او پول شرکتش را دزدید.»

Just an example.

فقط یک مثال.

And, again, we have here…

و باز هم اینجا داریم...

It’s in the passive form, so that means we have the “be” verb or “was”, and

این به شکل مفعول است، به این معنی که فعل «بودن» یا «بود» را داریم و

“fired” with “e-d” or the past participle.

با «e-d» یا فعل ماضی «آتش می‌کنیم».

So: “Jim was fired.”, “I was fired.”, “He was fired.”, “She was fired.”

بنابراین: "جیم اخراج شد."، "من اخراج شدم."، "او اخراج شد."، "او اخراج شد."

It means lose your job.

یعنی شغلت را از دست بده

So, now…

بنابراین، اکنون…

Now let’s talk about the active voice.

حالا بیایید در مورد صدای فعال صحبت کنیم.

So, we can talk about our boss.

بنابراین، ما می توانیم در مورد رئیس خود صحبت کنیم.

“My boss fired me.”, “The boss fired Jim.”

"رئیس من مرا اخراج کرد."، "رئیس جیم را اخراج کرد."

So, because the boss is the one doing the actual saying: “You’re fired”…

بنابراین، چون رئیس همان کسی است که می‌گوید: «تو اخراج شدی»...

If you think about Donald Trump from his TV show, he used to always say: “You’re fired”.

اگر به دونالد ترامپ از برنامه تلویزیونی‌اش فکر می‌کنید ، همیشه می‌گفت: «اخراج شدی».

“The boss fired Jim.”

"رئیس جیم را اخراج کرد."

Okay?

باشه؟

So this is not in the passive tense; this is in the active voice.

پس این در زمان مفعول نیست; این در صدای فعال است.

This one is in the passive voice.

این یکی در صدای منفعل است.

And hopefully, you know, you don’t get fired, so hopefully you won’t have to use this;

و امیدوارم، می دانید، اخراج نمی شوید، بنابراین امیدواریم که مجبور نباشید از این استفاده کنید.

but if you ever do, you can say: “I was fired.”

اما اگر چنین کردید، می توانید بگویید: "من اخراج شدم."

Okay, so in terms of pronunciation, “fire”, it’s two syllables.

خوب، بنابراین از نظر تلفظ، "آتش " دو هجا است.

“Fire”.

"آتش".

And it rhymes with: “hire” – “fire”.

و قافیه می شود: «اجیر» – «آتش».

Okay?

باشه؟

And just like the verb we looked at before: “hire”, it has the same “i-r-e” spelling,

و درست مانند فعل که قبلاً به آن نگاه کردیم: "استخدام" همان املای "i-r-e" را دارد

and in this case we just have the “f” for “fire”.

و در این مورد فقط "f" را برای "fire" داریم.

All right, now let’s look at some more verbs that have to do with jobs.

بسیار خوب، حالا بیایید به چند افعال دیگر که مربوط به مشاغل هستند نگاه کنیم.

Okay, so we’ve talked about getting fired or when, you know, people are fired.

خوب، پس ما در مورد اخراج شدن یا زمانی که، می دانید، افراد اخراج می شوند صحبت کرده ایم.

So let’s look at some other reasons why we might leave our company or our job.

بنابراین بیایید به دلایل دیگری که چرا ممکن است شرکت یا شغل خود را ترک کنیم نگاه کنیم.

So we have the next verb: “to be laid off”.

بنابراین ما فعل بعدی را داریم: "بیکار شدن".

So this is not the same thing as being fired.

بنابراین این همان چیزی نیست که اخراج شود.

When we’re talking about being fired, we’re usually talking about your company thinks

وقتی در مورد اخراج شدن صحبت می کنیم، معمولاً در مورد شرکت شما صحبت می کنیم

you made a mistake or your boss didn’t like you, or there’s some reason why, you know,

که فکر می کند اشتباه کرده اید یا رئیستان شما را دوست نداشته است ، یا دلیلی وجود دارد که، می دانید،

you’re getting fired, and usually it’s a negative or a bad reason.

شما اخراج می شوید، و معمولاً این یک دلیل است. دلیل منفی یا بد

When you get laid off, a lot of the times…

وقتی اخراج می شوید، خیلی وقت ها...

You lose your job, but you know, you didn’t make a mistake or you didn’t do anything

کارتان را از دست می دهید، اما می دانید، اشتباهی مرتکب نشدید یا کار اشتباهی انجام

wrong.

ندادید.

It could be because the company is closing a factory; maybe the company has too many

ممکن است به این دلیل باشد که شرکت در حال تعطیلی یک کارخانه است. شاید این شرکت

people working there, and so, you know, they’re getting rid of some jobs, but it’s not because

افراد زیادی در آنجا کار می کند، و بنابراین، می دانید، آنها از شر برخی از مشاغل خلاص می شوند، اما این به این دلیل نیست که

you made a mistake.

شما اشتباه کرده اید.

Okay?

باشه؟

It’s something to do with the company needs less workers.

این چیزی است که شرکت به کارگر کمتری نیاز دارد.

So, it’s still a sad thing, though; I’ve put a sad face.

بنابراین، این هنوز هم یک چیز غم انگیز است. قیافه غمگینی گذاشتم

With “fired”, I put an angry face because usually you’re really angry when you’re

با "اخراج"، من چهره ای عصبانی نشان می دهم زیرا معمولاً وقتی اخراج می شوید واقعاً عصبانی هستید

fired.

.

When you’re laid off, you know, a lot of people feel really sad.

وقتی از کار بیکار می شوید، می دانید، بسیاری از مردم واقعاً غمگین می شوند.

Here’s an example of the verb “lay off” in a sentence: “I was laid off because the

در اینجا مثالی از فعل "lay off" در یک جمله آورده شده است: "من از کار بیکار شدم زیرا

factory is closing.”

کارخانه در حال بسته شدن است."

Or: “I was laid off because my office needs less people.”

یا: "من اخراج شدم زیرا دفترم به افراد کمتری نیاز دارد."

Okay?

باشه؟

So, again, we have this in the passive voice, meaning we have the “be” verb or “was”,

پس باز هم این را در صوت مفعول داریم، یعنی فعل «بودن» یا «بود» را

and then we have “lay” in the past participle: “laid”.

داریم و پس از آن در فعل ماضی «لا» داریم: «گذاشته شده».

“I was laid off.”

"من اخراج شدم."

Okay?

باشه؟

“People were laid off at my company because we had…

«افراد در شرکت من اخراج شدند زیرا ما داشتیم...

We didn’t have enough money to pay them.”

ما پول کافی برای پرداخت به آنها نداشتیم.»

So, here I said it’s in the passive form.

بنابراین، اینجا گفتم که به شکل منفعل است.

We also have in the active form, when the company is doing the action.

ما همچنین در حالت فعال، زمانی که شرکت در حال انجام عمل است، داریم.

“The company laid off 20 workers”.

این شرکت 20 کارگر را اخراج کرد.

“I was laid off.”, “The company laid off”, so you’ll notice here we have the

«من اخراج شدم.»، «شرکت اخراج شد»، بنابراین متوجه می‌شوید که در اینجا

word “was” because it’s passive, and here we don’t because it’s active voice.

کلمه «بود» را داریم زیرا غیرفعال است و در اینجا نداریم زیرا صدای فعال است.

So, in terms of pronunciation: “lay” rhymes with “pay”.

بنابراین، از نظر تلفظ: "لا" قافیه با "پرداخت" است.

So, again, we see a connection with job vocabulary.

بنابراین، دوباره، ما شاهد ارتباط با واژگان شغلی هستیم.

“Lay”, “pay”.

"دراز کشیدن"، "پرداخت".

And just like we had “laid off”, where we spell it: “p-a-i-d”…

و درست مثل "اخراج" بودیم، جایی که آن را می نویسیم: "p-a-i-d" ...

Or, sorry: “paid off”, we have “laid off”, so it’s the same spelling: “a-i-d”.

یا، متاسفم: "paid off"، ما " اخراج" کرده ایم، بنابراین املای آن یکسان است: "a-i-d".

Now, compare this to when we’re talking about a company, we have this maybe in a different

اکنون، این را با زمانی که در مورد یک شرکت صحبت می کنیم، مقایسه کنید، شاید به شکل دیگری داریم

form, where we have “l-a-y-s”.

، جایی که "l-a-y-s" داریم.

So, be careful here because a lot of people make spelling mistakes when they spell “laid

بنابراین، در اینجا مراقب باشید زیرا بسیاری از افراد هنگام املای "بیکار" اشتباهات املایی می کنند

off”.

.

This is how we spell the past participle.

ماضی فعل را اینگونه می نویسیم.

Okay?

باشه؟

So, be careful when you’re spelling this word because it’s tricky.

بنابراین، هنگام املای این کلمه مراقب باشید زیرا این کلمه دشوار است.

Even for regular English speakers, “lay” and “laid” is one of those really confusing

حتی برای انگلیسی زبانان معمولی، "lay" و "laid" یکی از آن

things for spelling.

چیزهایی است که برای املای واقعا گیج کننده است.

Okay?

باشه؟

So now let’s look at some other verbs.

بنابراین اکنون به چند افعال دیگر نگاه می کنیم.

We have here: “to quit” and also “to resign”.

ما اینجا داریم: «انصراف دادن» و همچنین « استعفا».

So these mean almost the same thing.

بنابراین اینها تقریباً به همین معنا هستند.

When we quit, it means we don’t want the job anymore, so we tell our boss, you know:

هنگامی که ما را ترک می کنیم، به این معنی است که ما دیگر شغل را نمی خواهیم، ​​بنابراین به رئیس خود می گوییم، شما می دانید:

“I quit.

"من ترک کردم.

I’m leaving.”

من ترک می کنم."

It means you don’t want the job; you’re going to find a new job.

این بدان معنی است که شما شغل را نمی خواهید؛ شما می خواهید شغل جدیدی پیدا کنید

Or maybe you already have found a new job.

یا شاید قبلاً شغل جدیدی پیدا کرده اید.

The word “quit” is a bit informal, though.

اگرچه کلمه "ترک" کمی غیر رسمی است.

Okay?

باشه؟

So, I wouldn’t…

بنابراین، من این کار را نمی‌کردم...

If I was quitting my job, I’d tell my friends: “Yes, you know, I quit today”, but I wouldn’t

اگر کارم را رها می‌کردم، به دوستانم می‌گفتم: "بله، می‌دانید، امروز ترک کردم"،

write to the company: “I quit.”

اما به شرکت نمی‌نویسم: "من استعفا کردم."

I would use the word “resign”, because this is the professional word.

من از کلمه "استعفا" استفاده می کنم، زیرا این کلمه حرفه ای است.

So, these have the same meaning, but “quit” is more informal – it’s how we talk to

بنابراین، اینها معنی یکسانی دارند، اما "ترک " غیررسمی تر است - این نحوه صحبت

our friends in conversation; whereas “resign” is what we would write to our bosses.

ما با دوستانمان در مکالمه است. در حالی که "استعفا" چیزی است که ما به روسای خود می نویسیم.

“I resign from my position.”

من از سمت خود استعفا می دهم.

So, here is an example: “She quit because she got a better job.”

بنابراین، در اینجا یک مثال است: "او استعفا داد زیرا شغل بهتری پیدا کرد."

Lucky her.

او را خوش شانس.

“He resigned because he found a new job.”

او استعفا داد زیرا شغل جدیدی پیدا کرد.

Or: “He resigned because he didn’t like the company; he didn’t like his boss.”

یا: «او استعفا داد زیرا شرکت را دوست نداشت. او رئیسش را دوست نداشت.»

Okay?

باشه؟

So, this is different from being fired, because it’s your choice when you quit.

بنابراین، این با اخراج شدن متفاوت است، زیرا انتخاب شماست وقتی استعفا دهید.

You make the decision; it’s your choice.

شما تصمیم بگیرید؛ این انتخاب تو است.

And that’s why you’ll notice it’s not in the passive form, we don’t have: “She

و به همین دلیل است که متوجه خواهید شد که به شکل منفعل نیست، ما نداریم: "او

was quit.”

ترک شد."

No.

نه.

This is always active.

این همیشه فعال است.

“I quit.”, “You quit.”, “He quits.”, “She quits.”

"من استعفا دادم."، "تو استعفا دادی."، "او استعفا داد."، "او استعفا داد."

In terms of the word “quit”, this is one of those irregular verbs in English where

از نظر کلمه "ترک"، این یکی از آن افعال بی قاعده در انگلیسی است که

we don’t use it with “e-d”.

ما آن را با "e-d" به کار نمی بریم.

So, if you’re talking about the past, you know: “20 years ago, I quit my job”, we

بنابراین، اگر در مورد گذشته صحبت می کنید، می دانید: "20 سال پیش، کارم را ترک کردم"، ما

never say “quitted”.

هرگز نمی گوییم "ترک کردم".

Okay?

باشه؟

What we say is “quit” for the present, as well as for the past tense.

آنچه ما می گوییم برای زمان حال و همچنین برای زمان گذشته "ترک" است.

This is different from “resigned”.

این با "استعفا" متفاوت است.

“Resigned” in the present, we can say: “resign”; and in the past, you’ll notice

"استعفا" در حال حاضر، می توان گفت: "استعفا"; و در گذشته، متوجه خواهید شد

it’s a regular “e-d” verb: “resigned”.

که این یک فعل منظم "e-d" است: "reigned".

So, in terms of pronunciation, let’s just practice this quickly.

بنابراین، از نظر تلفظ، بیایید این را سریع تمرین کنیم.

A lot of people, they don’t know how to pronounce this word because usually “q”…

بسیاری از مردم، آنها نمی دانند چگونه این کلمه را تلفظ کنند، زیرا معمولاً "q" ...

It’s not really a letter that comes up a lot in English, so let’s say this word together.

این حرف در واقع حرفی نیست که در انگلیسی زیاد آمده باشد، بنابراین بیایید این کلمه را با هم بگوییم.

“Quit”, “quit”.

"ترک"، "ترک".

Okay?

باشه؟

And in terms of this sound: “resigned”, you’ll notice it’s two syllables.

و از نظر این صدا: "استعفا"، متوجه خواهید شد که دو هجا است.

“Resign”.

"استعفا".

And even though we have an “s” here, it’s pronounced like a “z”: “rezign”.

و حتی اگر در اینجا یک "s" داریم، مانند "z" تلفظ می شود: "rezign".

“I resigned from my company today.”

من امروز از شرکتم استعفا دادم.

Okay?

باشه؟

So, be aware of those pronunciation differences.

بنابراین، از آن تفاوت های تلفظی آگاه باشید.

Okay, the last verb you are going to learn today from this lesson is a really happy verb;

بسیار خوب، آخرین فعل شما امروز از این درس یاد می گیرید یک فعل واقعا خوشحال کننده است.

we’re ending on a very happy note, and that is “to retire”.

ما با یک یادداشت بسیار خوشحال به پایان می رسیم، و آن "بازنشستگی" است.

So, what does it mean “to retire”?

بنابراین، "بازنشستگی" به چه معناست؟

Well, when we retire from our job, it means we’re leaving work, but it’s not because

خوب، وقتی از کارمان بازنشسته می‌شویم، به این معنی است که کار را ترک می‌کنیم، اما به این دلیل نیست که

we don’t like the job or because a better job comes along – it means we’re finished

کار را دوست نداریم یا شغل بهتری در راه است - به این معنی است که

work forever.

کارمان را برای همیشه تمام کرده‌ایم.

We don’t need to do any more work.

ما نیازی به انجام کار دیگری نداریم.

We’re older.

ما پیرتر هستیم

You know, depending on your country, there’s different ages to retire.

می دانید، بسته به کشور شما، سنین مختلفی برای بازنشستگی وجود دارد.

In some countries, maybe it’s 60, maybe 70, maybe 65.

در برخی کشورها، شاید 60، شاید 70، شاید 65 باشد.

Okay?

باشه؟

So when we’re older, we retire, and that means we’re finished work; we’re finished

بنابراین وقتی بزرگتر شدیم، بازنشسته می شویم و این بدان معناست که کارمان تمام شده است. ما برای همیشه تمام شدیم

for good.

So, for example, my father…

مثلاً پدرم...

When he retired: “My father retired at 65.”

وقتی بازنشسته شد: «پدرم در 65 سالگی بازنشسته شد».

Okay?

باشه؟

I want to retire at 40.

من می خواهم در 40 سالگی بازنشسته

I don’t think it’ll happen.

شوم. فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد.

I think I will retire probably at 70, because…

فکر می کنم احتمالاً در 70 سالگی بازنشسته خواهم شد، زیرا ... در

Actually, you know, I love teaching, so maybe…

واقع، می دانید، من عاشق تدریس هستم، بنابراین شاید ...

We’ll say 70.

ما می گوییم

I want to retire at 70.

70. من می خواهم در 70 سالگی بازنشسته شوم.

Okay, so let’s look at the spelling and pronunciation of this word now: “retire”.

بسیار خوب، پس بیایید اکنون به املا و تلفظ این کلمه نگاه کنیم. : "بازنشستگی".

So, we have three syllables: “re-ti-re”, and then when we say it quickly: “retire”.

بنابراین، ما سه هجا داریم: «ری-تی-ره» و بعد وقتی سریع می گوییم: «بازنشسته».

Okay?

باشه؟

So you’ll notice: “retire”, I say “ti” a little bit louder and longer.

بنابراین متوجه خواهید شد: "بازنشسته"، من "ti" را کمی بلندتر و طولانی تر می گویم.

“Retire”.

"بازنشستگی".

Okay?

باشه؟

So be careful with the stress, where you put it.

بنابراین مراقب استرس باشید، جایی که آن را قرار می دهید.

We don’t say: “re-tire”.

ما نمی گوییم: "دوباره تایر شوید".

We say: “retire”.

ما می گوییم: "بازنشسته".

“Retire”.

"بازنشستگی".

And you’ll notice, like “hire” and “fire”, we have the “i-r-e” spelling again.

و متوجه خواهید شد، مانند "استخدام" و "آتش"، ما دوباره املای "i-r-e" را داریم.

“ire”.

"خشم".

Okay?

باشه؟

So, be careful with the spelling.

پس مراقب املا باشید.

I know a lot of students, the spelling is the thing they don’t really think about,

من دانش‌آموزان زیادی را می‌شناسم، املا چیزی است که آنها واقعاً به آن فکر

but it actually is really important because when you can spell something, it helps you

نمی‌کنند، اما در واقع بسیار مهم است، زیرا وقتی می‌توانید چیزی را املا کنید، به شما کمک می‌کند

to remember it better.

آن را بهتر به خاطر بسپارید.

Okay?

باشه؟

So practice your spelling, practice spelling these words, practice using them in sentences

بنابراین املای خود را تمرین کنید، املای این کلمات را تمرین کنید، استفاده از آنها را در جملات

and in conversation.

و در مکالمه تمرین کنید.

Again, just, you know…

باز هم، فقط، می دانید...

These words do come up a lot.

این کلمات زیاد به میان می آیند.

We hear about people being fired, people quitting, people being retired, people being hired,

ما در مورد افرادی که اخراج می شوند، افرادی که ترک می کنند، افرادی که بازنشسته می شوند، افرادی که استخدام می شوند، می شنویم،

and so these are very important verbs, especially if you’re looking for a job or you know

و بنابراین اینها افعال بسیار مهمی هستند، به خصوص اگر به دنبال شغل هستید یا

people who are working – we use this a lot.

افرادی را می شناسید که مشغول به کار هستند - ما از آن بسیار استفاده می کنیم.

So, I wanted to thank you for watching this video.

بنابراین، می خواستم از شما برای تماشای این ویدیو تشکر کنم .

I hope you’ve learned a lot here.

امیدوارم اینجا چیزهای زیادی یاد گرفته باشید.

If you want to practice these words more, and I really recommend you do, come visit

اگر می خواهید این کلمات را بیشتر تمرین کنید، و من واقعاً توصیه می کنم این کار را انجام دهید، به

us at www.engvid.com; there, you can do a quiz to practice all the words you’ve learned

ما در www.engvid.com مراجعه کنید. در آنجا، می‌توانید یک مسابقه برای تمرین تمام کلماتی که در اینجا یاد گرفته‌اید

here, including their spelling, grammar, and their meaning.

، از جمله املا، دستور زبان، و معنی آنها انجام دهید.

Okay?

باشه؟

I also invite you to subscribe to my channel; I have a lot of different ESL or English learning

همچنین از شما دعوت می کنم در کانال من عضو شوید. من منابع مختلف یادگیری ESL یا انگلیسی در

resources there, where, you know, I cover so many topics, such as: IELTS, TOEFL, grammar,

آنجا دارم، جایی که، می دانید، موضوعات زیادی را پوشش می دهم ، مانند: آیلتس، تافل، گرامر،

vocabulary, slang, business English – many different topics, so you might find that useful

واژگان، زبان عامیانه، انگلیسی تجاری – موضوعات مختلف، بنابراین ممکن است برای شما مفید باشد.

as well.

همچنین.

Until next time, thank you for watching and take care.

تا دفعه بعد، ممنون که تماشا کردید و مراقب بودید .