13 BOOK Expressions in English

Hi there. My name is Emma and in today's lesson we are going to look at

سلام. نام من اما است و در درس امروز قصد داریم به

common expressions that use the word "book". So here's my little picture

عبارات رایجی که از کلمه "کتاب" استفاده می کنند نگاهی بیاندازیم. بنابراین این تصویر کوچک من

of a book with a smiley face. I love to read, so I'm very excited to do

از یک کتاب با چهره ای خندان است. من عاشق خواندن هستم، بنابراین برای انجام

this lesson because I love books. So let's look at the first expression.

این درس بسیار هیجان‌زده هستم زیرا عاشق کتاب هستم. پس بیایید به عبارت اول نگاه کنیم.

In total we're going to look at 13 expressions.

در مجموع 13 عبارت را بررسی می کنیم.

So the first expression: "bookworm". I don't know if you can see it here,

پس اولین عبارت: "کتابی". نمی دانم می توانید آن را اینجا ببینید یا نه،

but I've drawn a little worm with glasses and a book. This sort of gives

اما من یک کرم کوچک با عینک و یک کتاب کشیده ام. این نوع به

you a hint, maybe, as to what a bookworm is; a bookworm isn't actually a

شما اشاره می کند، شاید، در مورد چیستی کرم کتاب . یک کرم کتاب در واقع یک

worm. It's a person who loves to read. Okay, so I am a bookworm. Here's

کرم نیست. این فردی است که عاشق خواندن است. خوب، پس من یک کرم کتاب هستم. این

my example sentence: "Einstein was a bookworm. He loved to read."

جمله مثال من است: "انیشتین یک کرم کتاب بود. او عاشق خواندن بود."

How many of you out there are bookworms?

چند نفر از شما کتاب‌خوان هستید؟

So let's look at a second expression, a common expression: "hit the books".

پس بیایید به یک عبارت دوم نگاه کنیم، یک عبارت رایج: "کتاب ها را بزن".

So what do I mean when I say "hit the books"? I don't mean physically hit

پس وقتی می گویم "کتاب ها را بزن" منظورم چیست؟ منظورم ضربه فیزیکی به

a book. I mean study, okay? So even though the verb is "to hit" we're

کتاب نیست. منظورم مطالعه است، باشه؟ بنابراین، با وجود اینکه فعل " زدن" است، ما در

talking about "to study".

مورد "مطالعه کردن" صحبت می کنیم.

So let's look at an example sentence. Now of course, I use "gotta" which

بنابراین بیایید به یک جمله مثال نگاه کنیم. البته الان از "gotta" استفاده می کنم

isn't grammatically correct. You never write this. This is more for

که از نظر گرامری درست نیست. شما هرگز این را نمی نویسید. این بیشتر برای

speech. I might say to a friend, "I gotta hit the books tonight." So what

سخنرانی است. ممکن است به یکی از دوستانم بگویم: " امشب باید کتاب ها را بزنم." خوب

does this mean? I have to study tonight. I have to spend time studying

این به چه معنا است؟ امشب باید درس بخونم امشب باید برای مطالعه وقت بگذارم

tonight. So "hit the books" means to study.

. پس «کتابها را بزن» یعنی مطالعه کردن.

Our third expression: "Don't judge a book by its cover." This is a common

عبارت سوم ما: « کتاب را از روی جلدش قضاوت نکنید». این یک

idiom we use in the English language. "Don't judge a book by its cover."

اصطلاح رایج است که ما در زبان انگلیسی استفاده می کنیم. "کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید."

So what does it mean? Well, first of all, "judge" means to criticize

خوب این به چه معنی است؟ خوب ، اولاً «قاضی» به معنای انتقاد از

something. And cover just in case you're not familiar with this word, this

چیزی است. و فقط در صورتی که با این کلمه آشنا نیستید

is the cover of a book.

، جلد کتاب را بپوشانید.

So if I judge a "book by its cover" it means I look at the front of the

بنابراین اگر یک کتاب را از روی جلدش قضاوت کنم به این معنی است که به جلوی

book and I say, "Oh, I don't like the look of this cover, even though

کتاب نگاه می کنم و می گویم: "اوه، من از ظاهر این جلد خوشم نمی آید، حتی

there's a smiley face, I'm not going to read this book." So we often say

اگر یک صورت خندان وجود دارد، من نیستم. قرار است این کتاب را بخوانم." بنابراین ما اغلب

in English, "don't judge a book by its cover" meaning, just because the

به زبان انگلیسی می‌گوییم: «کتاب را از روی جلدش قضاوت نکن» به این معنی، فقط به این دلیل که

cover might be nice or ugly, it doesn't mean the book is a good book or a

جلد ممکن است زیبا یا زشت باشد، به این معنی نیست که کتاب کتاب خوب یا

bad book.

بدی است.

So we don't just use this expression with books. We use it when we're

بنابراین ما این عبارت را فقط در مورد کتاب ها به کار نمی بریم. وقتی

talking about food, when we're talking about people, when we're talking

در مورد غذا صحبت می کنیم، وقتی در مورد مردم صحبت می کنیم، زمانی که

about pretty much anything. So for example, snails... which is a type of

تقریباً در مورد هر چیزی صحبت می کنیم از آن استفاده می کنیم. به عنوان مثال، حلزون ها ... که نوعی

slug, look too gross (ick!) to eat. So in a lot of countries people eat

حلزون هستند، برای خوردن بیش از حد درشت به نظر می رسند (ick!). بنابراین در بسیاری از کشورها مردم

snails. When I look at a snail I think, "Euuagh, I don't want to eat a snail.

حلزون می خورند. وقتی به حلزونی نگاه می‌کنم فکر می‌کنم، "اووآ، من نمی‌خواهم حلزون را بخورم.

That looks disgusting."

این منزجر کننده به نظر می‌رسد."

But somebody might say to me, "Emma, don't judge a book by its cover."

اما ممکن است کسی به من بگوید: "اما، یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکن."

Meaning, even though the snail might look disgusting, don't judge it based

به این معنا که، حتی اگر حلزون ممکن است منزجر کننده به نظر برسد، آن را بر

on the fact it looks disgusting. Maybe it tastes really, really good. I

اساس این واقعیت که منزجر کننده به نظر می رسد قضاوت نکنید. شاید طعم آن واقعاً بسیار خوب باشد. من

don't know. I've never had snail before. If any of you have, please leave

نمی دانم. من قبلا هرگز حلزون نداشتم. اگر کسی دارید، لطفا

a comment, and let me know if snails taste good or not. Okay, so now let's

نظر بدهید و به من بگویید که آیا حلزون ها طعم خوبی دارند یا نه. خوب، حالا بیایید به

look at some more expressions.

عبارات دیگری نگاه کنیم.

So our fourth expression is "to be in someone's good books." So what does

بنابراین چهارمین عبارت ما این است که "در کتاب های خوب کسی بودن". خوب

this mean? Well, you'll notice I drew a smiley face here. If you're "in

این به چه معنا است؟ خوب، متوجه خواهید شد که من یک صورتک در اینجا کشیدم. اگر "در

someone's good books" it means they're very happy with you. They're

کتاب های خوب کسی" هستید، به این معنی است که او از شما بسیار خوشحال است. آنها از

pleased with you. So here's an example sentence: "Mulan is in the

شما راضی هستند بنابراین در اینجا یک جمله مثال است: "مولان در

teacher's good books." Meaning, Mulan has done something good. The

کتاب های خوب معلم است." یعنی مولان کار خوبی کرده است.

teacher is really happy with her.

معلم واقعا از او راضی است.

Our fifth expression, "by the book". This means to follow the rules closely

پنجمین عبارت ما، «با کتاب». این به این معنی است که قوانین را از نزدیک

or to follow instructions closely. So let me give you an example. Okay

دنبال کنید یا دستورالعمل ها را از نزدیک دنبال کنید. بنابراین اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. خب

police officers, I've written "Police officers should do things by the

افسران پلیس، من نوشته ام " افسران پلیس باید کارها را طبق

book." What does this mean? Well, in Canada and in the United States, and

کتاب انجام دهند." این یعنی چی؟ خوب، در کانادا و در ایالات متحده، و

in some other countries as well, if a police officer wants to search your

در برخی از کشورها نیز، اگر یک افسر پلیس بخواهد خانه شما را

house they need something called a "warrant".

بازرسی کند، به چیزی به نام "حکم قضایی" نیاز دارد.

So they need to talk to a judge. They need to get a piece of paper called

بنابراین آنها باید با یک قاضی صحبت کنند. آنها باید یک تکه کاغذ به نام

a warrant. They can't search your house without a warrant. Now maybe

ضمانت نامه تهیه کنند. آنها نمی توانند خانه شما را بدون حکم بازرسی کنند. حالا

there are some bad police officers, I don't know, but maybe there are, who

شاید چند افسر پلیس بد هستند، نمی دانم، اما شاید هم هستند

search your house without a warrant. These police officers are not doing

که خانه شما را بدون حکم بازرسی می کنند. این افسران پلیس

things "by the book." They're not following the rules.

کارها را "بر اساس کتاب" انجام نمی دهند. آنها قوانین را رعایت نمی کنند

Police officers should do things "by the book", and get a warrant before

افسران پلیس باید کارها را "بر اساس کتاب" انجام دهند و قبل از بازرسی خانه شما حکم صادر

they search your house. Okay just an example, another example with soccer.

کنند. خوب فقط یک مثال، یک مثال دیگر در مورد فوتبال.

Maybe when you play soccer you should "play by the book." Meaning you

شاید وقتی فوتبال بازی می کنید باید "با کتاب بازی کنید". یعنی

shouldn't cheat. You shouldn't break the rules. You should follow the

نباید تقلب کنی شما نباید قوانین را زیر پا بگذارید. شما باید

rules of the game. Okay, so "by the book" -- follow the rules closely.

قوانین بازی را رعایت کنید. خوب، پس "با کتاب" -- قوانین را به دقت دنبال کنید.

Okay number six: "to book". So this is a verb we use commonly in English,

خوب شماره شش: "رزرو کردن". بنابراین این یک فعل است که ما معمولاً در انگلیسی استفاده می کنیم،

especially for doctors' appointments, dentist appointments. And so it can

به خصوص برای قرار ملاقات با پزشک، قرار ملاقات با دندانپزشک. و بنابراین می

mean to make an appointment, or also to reserve something, so to make some

تواند به معنای تعیین قرار، یا همچنین رزرو چیزی باشد، بنابراین

sort of reservation. So for example, "I booked the meeting room for 3 pm."

نوعی رزرو کردن. به عنوان مثال، "من اتاق جلسه را برای ساعت 3 بعد از ظهر رزرو کردم."

What does this mean? It means I have reserved the meeting room for 3 pm.

این یعنی چی؟ یعنی اتاق جلسه را برای ساعت 3 بعدازظهر رزرو کرده ام.

At 3 pm, only I, or whoever is in my group ,can use the meeting room.

ساعت 3 بعدازظهر فقط من یا هرکسی که در گروه من است می‌توانم از اتاق جلسه استفاده کنم.

"I booked an appointment with the doctor for Thursday." So we use "book" a

"من برای پنجشنبه با دکتر وقت گرفتم ." بنابراین ما

lot for appointments or to reserve something. "I booked the TV for next

برای قرار ملاقات یا رزرو چیزی از "کتاب" زیاد استفاده می کنیم. تلویزیون را برای

week, for my classroom."

هفته بعد، برای کلاس درسم رزرو کردم.

Okay, so now let's look at some more expressions.

خوب، حالا بیایید به عبارات دیگری نگاه کنیم.

So our next expression,

بنابراین عبارت بعدی ما،

expression number seven: "to read someone like a book". "To read someone

عبارت شماره هفت: " کسی را مثل کتاب بخوان". "برای خواندن کسی

like a book." Can you guess what that means? Well, if you can "read

مانند یک کتاب." آیا می توانید حدس بزنید که چه معنایی دارد؟ خوب، اگر بتوانید «

someone like a book", it means it's easy to tell what they are thinking and

کسی را مثل یک کتاب بخوانید»، به این معنی است که به راحتی می توانید بگویید که او چه فکر می کند و چه

feeling, so you have no trouble, very easy to see what someone is thinking

احساسی دارد، بنابراین هیچ مشکلی ندارید، بسیار آسان است که ببینید یک نفر به چه فکر می کند

or feeling.

یا چه احساسی دارد.

So for example, "My students know I'm angry, because I'm an open book." So

به عنوان مثال، "دانش آموزان من می دانند که من عصبانی هستم، زیرا من یک کتاب باز هستم." بنابراین

maybe my face when I'm angry it looks really angry. Maybe my voice, I

شاید چهره من وقتی عصبانی هستم واقعاً عصبانی به نظر برسد . شاید صدای من،

can't hide how I feel in my voice. So some of you might "read like a book".

نمی توانم احساسم را در صدایم پنهان کنم. بنابراین برخی از شما ممکن است "مثل یک کتاب بخوانید".

Meaning, it's easy to tell what you are thinking.

به این معنی که به راحتی می توان به آنچه فکر می کنید بگویید.

This is similar to expression number eight, "an open book". So for

این شبیه عبارت شماره هشت، "کتاب باز" است. به

example, "Your thoughts are an open book," meaning people can easily tell

عنوان مثال، "افکار شما یک کتاب باز است"، به این معنی که مردم به راحتی می توانند به

what you are thinking. "It's easy to read you" is another expression. So

آنچه فکر می کنید بگویند. « خواندن تو آسان است» تعبیر دیگری است.

what's the opposite of this? What if it's not easy to tell what you are

پس برعکس این چیست؟ اگر گفتن آنچه به آن فکر می کنید آسان نباشد چه

thinking?

؟

Well, you would be a "closed book" then. So an "open book" -- you're easy to

خوب، آن وقت شما یک «کتاب بسته» خواهید بود. بنابراین یک "کتاب باز" - شما به راحتی

understand, easy to know what you are thinking. "A closed book" -- nobody can

قابل درک هستید، به راحتی می توانید بفهمید که به چه چیزی فکر می کنید. "یک کتاب بسته" -- هیچ کس نمی تواند

tell what you're thinking. So I could say, "My boss is a very closed book.

بگوید به چه فکر می کنید. بنابراین می‌توانم بگویم: "رئیس من یک کتاب بسیار بسته است.

I can never tell what he's thinking."

من هرگز نمی‌توانم بگویم او به چه فکر می‌کند."

Okay, expression number nine, this is actually one of my favorite

بسیار خوب، عبارت شماره نه، این در واقع یکی از عبارات مورد علاقه من

expressions because it just seems so dramatic, "to throw the book at

است، زیرا بسیار دراماتیک به نظر می رسد، "پرتاب کردن کتاب به سمت

someone". So you have a book, you throw it at someone; not literally. What

کسی". بنابراین شما یک کتاب دارید، آن را به طرف کسی پرتاب می کنید. نه به معنای واقعی کلمه

this expression means, it's a legal term. So we use it when we're talking

معنای این عبارت، یک اصطلاح قانونی است. بنابراین زمانی که در

about the law, when we're talking about going to court.

مورد قانون صحبت می کنیم، زمانی که در مورد مراجعه به دادگاه صحبت می کنیم، از آن استفاده می کنیم.

If you break the law and you have to go see a judge, if the judge doesn't

اگر قانون را زیر پا بگذارید و مجبور شوید به قاضی بروید، اگر قاضی شما را

like you and thinks you're guilty, and they want to punish you for the

دوست نداشته باشد و فکر کند شما مقصر هستید و بخواهند شما را به خاطر

crime you did they "throw the book at you". So usually judges are the

جرمی که انجام دادید مجازات کنند، "کتاب را به سمت شما پرتاب می کنند". بنابراین معمولاً قضات

people who do the throwing of the book.

افرادی هستند که پرتاب کتاب را انجام می دهند.

So, for example, there's a TV show, on I think it's on FOX, called "Judge

به عنوان مثال، یک برنامه تلویزیونی وجود دارد که فکر می کنم در FOX پخش می شود، به نام "قاضی

Judy". And in this TV show there's an angry judge who always -- well, not

جودی". و در این برنامه تلویزیونی یک قاضی عصبانی وجود دارد که همیشه - خوب، نه

always -- but often punishes the people in her court. So if somebody is

همیشه - اما اغلب افراد در دادگاه خود را مجازات می کند. بنابراین اگر کسی

there, maybe they stole money, they didn't pay back a loan, Judge Judy will

آنجا باشد، شاید پول دزدیده باشد، وام را پس نداده باشد، قاضی جودی

throw the book at them. Okay, so again it's used with legal situations.

کتاب را به طرف آنها پرتاب می کند. بسیار خوب، پس دوباره در موقعیت های قانونی استفاده می شود.

Okay so here is our tenth expression: "every trick in the book". So what

بسیار خوب، این دهمین عبارت ما است: "هر ترفندی در کتاب". خوب

does this mean? It means if you try "every trick in the book" it means you

این به چه معنا است؟ این بدان معناست که اگر "هر ترفندی را در کتاب" امتحان کنید، به این معنی

do everything possible to achieve something, to achieve some goal. So I'm

است که برای رسیدن به چیزی، برای رسیدن به هدفی، هر کاری که ممکن است انجام می دهید. بنابراین من

a teacher, my goal is to get my students to do their homework.

یک معلم هستم، هدف من این است که دانش آموزانم را وادار به انجام تکالیفشان کنم.

"I've tried every trick in the book to get my students to do their

من تمام ترفندهای کتاب را امتحان کرده ام تا دانش آموزانم را وادار به انجام

homework." I've offered them candy. I've threatened to fail them, if they

تکالیفشان کنم.» من به آنها آب نبات پیشنهاد داده ام. من آنها را تهدید کرده ام که اگر

don't do their homework. I've given them high marks if they do it, low

تکالیف خود را انجام ندهند شکست خواهم خورد. من به آنها نمرات بالا داده ام اگر این کار را انجام دهند،

marks if they don't. I've tried everything to get them to do their

نمره پایین اگر این کار را نکنند. من تمام تلاشم را کرده ام تا آنها را وادار به انجام

homework. I've tried "every trick in the book".

تکالیفشان کنم. من "همه ترفندهای کتاب" را امتحان کرده ام.

Okay, number 11, similar to number 10: instead of having "every trick in

بسیار خوب، شماره 11، مشابه شماره 10: به جای داشتن "هر ترفند

the book" we're using "the oldest trick in the book". Okay? So let me

در کتاب" از "قدیمی ترین ترفند در کتاب" استفاده می کنیم. باشه؟ بنابراین اجازه دهید

give you an example, to give you sort of an understanding of this. I don't

برای شما مثالی بزنم تا به نوعی این موضوع را درک کنید. نمی

know if you've ever had an exam or a test, and you were really nervous

دانم تا به حال امتحان یا امتحانی داشته اید و واقعاً از این موضوع

about it, and maybe you tried to cheat.

عصبی شده اید و شاید سعی کرده اید تقلب کنید.

What a lot of students do is they lift up their sleeve and they write the

کاری که بسیاری از دانش آموزان انجام می دهند این است که آستین خود را بالا می زنند و

answers on their arm or they write notes on their arm. Writing the answers

پاسخ ها را روی بازوی خود می نویسند یا یادداشت هایی را روی بازوی خود می نویسند. نوشتن پاسخ ها

on your arm before a test is "the oldest trick in the book". So what does

روی بازوی خود قبل از امتحان " قدیمی ترین ترفند کتاب" است. خوب

this mean? It means so many people have done it before. So a lot of

این به چه معنا است؟ این بدان معناست که افراد زیادی قبلاً این کار را انجام داده اند. بنابراین

people have done it, and they've been doing it for a very, very long time.

افراد زیادی این کار را انجام داده‌اند و برای مدت بسیار بسیار طولانی این کار را انجام داده‌اند.

So if you do "the oldest trick in the book" it means it's very obvious what

بنابراین اگر «قدیمی‌ترین ترفند کتاب» را انجام دهید، به این معنی است که کاری

you're doing. Everyone's done it before, or most people have done it, and

که انجام می‌دهید بسیار واضح است. همه قبلاً این کار را انجام داده‌اند، یا بیشتر مردم آن را انجام داده‌اند، و

it's done too often. So you probably won't be successful if you try "the

این کار اغلب انجام می‌شود. بنابراین اگر «قدیمی‌ترین ترفند کتاب» را امتحان کنید، احتمالاً موفق نخواهید شد

oldest trick in the book". And I hope none of you have done this, although

. و امیدوارم هیچ یک از شما این کار را نکرده باشید، اگرچه

when I was a kid I did that. So don't do this one, because it's the

وقتی بچه بودم این کار را می کردم. بنابراین این یکی را انجام ندهید، زیرا

oldest trick in the book.

قدیمی ترین ترفند کتاب است.

Okay, number 12: "in my book". So what's "in my book"? It just means in my

بسیار خوب، شماره 12: "در کتاب من". بنابراین "در کتاب من" چیست؟ فقط به نظر من معنی

opinion. So, for example, "She's very kind, in my book". So this means

داره بنابراین، برای مثال، "او در کتاب من بسیار مهربان است". بنابراین

she's very kind, in my opinion. Okay so I said that there were going to be

به نظر من او بسیار مهربان است. خوب پس من گفتم که قرار بود

13 expressions, we did reach 13.

13 عبارت وجود داشته باشد، ما به 13 رسیدیم.

I know it says 12 here, but "closed book" was actually the thirteenth

می دانم که اینجا 12 می گوید، اما " کتاب بسته" در واقع عبارت سیزدهم بود

expression, okay? So in my book, you are all great students, and I look

، خوب؟ بنابراین در کتاب من، همه شما دانش‌آموزان عالی هستید و من مشتاقانه

forward to teaching you in these videos. If you want to be in my good

منتظر آموزش شما در این ویدیوها هستم. اگر می‌خواهید در کتاب‌های خوب من باشید

books, come visit us at our website, at www.engvid.com. We have a quiz

، از وب‌سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید. ما آنجا یک مسابقه

there. I advise you to hit the books in order to do the quiz, so study

داریم. به شما توصیه می کنم برای انجام مسابقه، کتاب ها را بزنید، پس

before you do the quiz, study this video. And until next time, take care.

قبل از انجام مسابقه مطالعه کنید، این ویدیو را مطالعه کنید. و تا دفعه بعد مراقب باش

Learn English for free www.engvid.com

آموزش زبان انگلیسی رایگان www.engvid.com