Learn English Vocabulary: SELF-HELP... life is hard!

Hello. My name is Emma, and in today's video  I'm going to teach you about vocabulary,  

سلام. نام من اِما است و در ویدیوی امروز به شما در مورد واژگان،

and also a little bit about Western culture.  So, there are some words that people are using  

و همچنین کمی در مورد فرهنگ غربی آموزش می‌دهم. بنابراین، برخی از کلمات وجود دارد که مردم

a lot these days; you see these words in the  news, you see them in... if you go to school,  

این روزها از آنها استفاده زیادی می کنند. این کلمات را در اخبار می‌بینید، آنها را در... اگر به مدرسه می‌روید،

you see them even at your doctor's office, and so  we're going to talk about some of these words. So,  

حتی در مطب دکترتان آنها را می‌بینید، و بنابراین ، درباره برخی از این کلمات صحبت خواهیم کرد. بنابراین

a lot of these words are about problems people are  having in their life, so I'm going to teach you  

،   بسیاری از این کلمات در مورد مشکلاتی است که مردم در زندگی خود دارند، بنابراین من به شما

about these problem words and also solution words  that you hear a lot. So, let's get started.  

در مورد این کلمات مشکل ساز و همچنین کلمات راه حل که زیاد می شنوید، به شما یاد می دهم. بنابراین، بیایید شروع کنیم.

The first word I hear a lot is the word  "swamped". You hear people in conversation say:  

اولین کلمه‌ای که زیاد می‌شنوم، کلمه «باتلاق» است. می شنوید که مردم در مکالمه می گویند:

"Oh, I'm so swamped. I have so much to do; I'm  swamped." So, what does it mean "to be swamped"?  

«اوه، من خیلی باتلاق شدم. کارهای زیادی برای انجام دادن دارم؛ من باتلاق شدم.» بنابراین، "باتلاق شدن" به چه معناست؟

If you are swamped, it means you have too much  going on; you have too much work to do. So,  

اگر باتلاق شده اید، به این معنی است که کارهای زیادی دارید . شما کار زیادی برای انجام دادن دارید بنابراین،

imagine you have a lot of work, and somebody  calls you and says: "Do you want to go see a  

تصور کنید که کار زیادی دارید، و شخصی با شما تماس می‌گیرد و می‌گوید: "می‌خواهی بروی فیلمی ببینی

movie?" You might hear someone say: "I can't; I'm  swamped", meaning: "I have too much to do."  

؟" ممکن است بشنوید که کسی می گوید: "نمی توانم، من باتلاق شده ام"، به این معنی: "کارهای زیادی برای انجام دادن دارم."

Another word people are hearing a lot these  days is the word "burn out", "burn out". So,  

کلمه دیگری که مردم این روزها زیاد می شنوند کلمه "سوختن"، "سوختن" است. بنابراین،

you'll hear people say: "I burned out at my  last job" or "Mary is suffering from burnout",  

می‌شنوید که مردم می‌گویند: «من در آخرین شغلم سوختم» یا «مری از فرسودگی شغلی رنج می‌برد»،

"People are burning out nowadays more than in the  past." We hear people say things like this. So,  

«امروزه مردم بیشتر از گذشته در حال سوختن هستند ». ما می شنویم که مردم چنین چیزهایی می گویند. بنابراین،

what does it mean "to burn out"? "Burn out" means  when you are working too much, so you have too  

«سوختن» به چه معناست؟ «فرسودگی» به این معنی است که وقتی بیش از حد کار می‌کنید، بنابراین بیش از

much work, and you have a lot of stress, and you  feel this every single day to the point that your  

حد کار دارید، و استرس زیادی دارید، و این را هر روز احساس می‌کنید تا جایی

health starts to be affected. So, work is making  you sick. We call that "burn out" because there's  

که سلامتی‌تان تحت تأثیر قرار می‌گیرد. بنابراین، کار شما را بیمار می‌کند. ما آن را "سوختگی" می نامیم زیرا

too much stress at work and too many expectations  at work, so that's known as "burn out".  

استرس زیاد در محل کار و انتظارات زیاد در محل کار وجود دارد، بنابراین به عنوان "سوختگی" شناخته می شود.

Okay, another word you hear people saying a lot  these days is: "I'm stressed out. Stressed out".  

بسیار خوب، کلمه دیگری که این روزها می شنوید مردم زیاد می گویند این است: "من استرس دارم. استرس دارم".

So, "stress" is a type of anxiety or worry.  When you feel stress, you feel pressure. I'll  

بنابراین، «استرس» نوعی اضطراب یا نگرانی است. وقتی احساس استرس می کنید، احساس فشار می کنید. من

give you an example. Think about before an exam  or a big presentation: Your heart is beating,  

برای شما مثالی می زنم. قبل از امتحان یا یک سخنرانی بزرگ به این فکر کنید: قلب شما می‌تپد،

you're very nervous, you might feel sick in  your stomach - those are feelings of stress. So,  

خیلی عصبی هستید، ممکن است در معده خود احساس بیماری کنید - اینها احساس استرس هستند. بنابراین،

people who feel a lot of anxiety, they can  say: "I'm stressed out." And here's my example:  

افرادی که احساس اضطراب زیادی می‌کنند، می‌توانند بگویند: «من تحت استرس هستم». و این مثال من است:

"I'm stressed out because I have an exam",  "I'm stressed out because my boss is not  

"من استرس دارم چون امتحان دارم"، "من استرس دارم چون رئیسم

nice." So, again, the words that... Oh, and there's... sorry, there's one more.  

خوب نیست." بنابراین، دوباره، کلماتی که... اوه، و وجود دارد... ببخشید، یک مورد دیگر وجود دارد.

"Overworked". So, I hear this word a lot nowadays  as well. "Over" means too much, and then we have  

"بیش از حد کار". بنابراین، من این کلمه را این روزها نیز زیاد می‌شنوم . "Over" به معنای بیش از حد است، و

the word "worked", which means work; you're doing  work. So, "overworked" means too much work. So,  

سپس کلمه "worked" را داریم که به معنای کار است. شما در حال انجام کار هستید. بنابراین، "زیاد کار" به معنای کار زیاد است. بنابراین،

maybe somebody is working 80 hours a week - we can  say: "They are overworked." They work too much.  

شاید کسی 80 ساعت در هفته کار می‌کند - می‌توان گفت: "آنها بیش از حد کار می‌کنند." آنها بیش از حد کار می کنند.

So, you hear these words a lot in our culture.  People frequently talk about being swamped,  

بنابراین، شما این کلمات را در فرهنگ ما زیاد می شنوید. مردم اغلب در مورد غرق شدن

they talk about burning out, they talk about  being stressed out, and they talk about being  

صحبت می‌کنند،   از فرسودگی صحبت می‌کنند، از استرس بودن صحبت می‌کنند، و از

overworked. So, I also wanted to talk about some  things we talk a lot about in our culture, and  

کار بیش از حد صحبت می‌کنند. بنابراین، من همچنین می‌خواستم درباره برخی از چیزهایی که در فرهنگ خود درباره آنها زیاد صحبت می‌کنیم صحبت کنم،

that's what the solution is to these problems. So, when I talk about solution, I'm talking about  

و راه‌حل این مشکلات همین است. بنابراین، وقتی درباره راه حل صحبت می‌کنم، در مورد

what people in the media, in the news,  maybe what some doctors are saying,  

آنچه افراد در رسانه‌ها، در اخبار صحبت می‌کنم، شاید برخی از پزشکان می‌گویند،

what journalists are saying are the solutions  to being swamped, burnt out, stressed,  

آنچه روزنامه‌نگاران می‌گویند راه‌حل‌هایی برای غرق شدن، فرسودگی، استرس،

or overworked. So, a question people might  ask you is: "How do you cope with stress?" So,  

یا کار زیاد است. بنابراین، سوالی که مردم ممکن است از شما بپرسند این است: "چگونه با استرس کنار می آیید؟" بنابراین،

"cope" is an important word; it means: "How do you  handle stress? How do you deal with stress?" So,  

«کنار آمدن» کلمه مهمی است. به این معنی است: "چگونه استرس را کنترل می کنید؟ چگونه با استرس مقابله می کنید؟" بنابراین،

for example, some people cope with stress by  breathing; taking deep breaths. So, I can say:  

برای مثال، برخی افراد با تنفس با استرس مقابله می‌کنند . نفس های عمیق کشیدن بنابراین، می‌توانم بگویم:

"I cope with stress by breathing deeply." Some  people might cope with stress by writing down  

«من با تنفس عمیق با استرس مقابله می‌کنم». برخی از افراد ممکن است با نوشتن احساسات خود با استرس کنار بیایند

their feelings. These are different ways to  cope. So, my question to you is: How do you  

. اینها روش‌های مختلفی برای مقابله هستند. بنابراین، سوال من از شما این است: چگونه

cope with stress? Now let's look at some other  common vocabulary people are saying nowadays  

با استرس مقابله می کنید؟ اکنون بیایید به سایر واژگان رایجی که امروزه مردم

about how to solve problems with stress. So, another word you will hear a lot in the  

درباره نحوه حل مشکلات با استرس می گویند نگاه کنیم. بنابراین، کلمه دیگری که در

culture right now is the word "mindfulness".  Maybe you've seen this word before:  

حال حاضر در فرهنگ بسیار خواهید شنید، کلمه "ذهن آگاهی" است. شاید قبلاً این کلمه را دیده باشید:

"mind-ful-ness". What is "mindfulness"? Well,  it means different things to different people,  

"ذهن کامل". "ذهن آگاهی" چیست؟ خوب ، برای افراد مختلف معنای متفاوتی دارد،

but in general, it's the idea of where to  focus. You focus your mind on the present. So,  

اما به طور کلی، این ایده این است که کجا باید تمرکز کرد. شما ذهن خود را روی زمان حال متمرکز می کنید. بنابراین

the idea is that some people focus too much on the  past, some people focus too much on the future;  

،   ایده این است که برخی افراد بیش از حد روی گذشته تمرکز می‌کنند، برخی افراد بیش از حد روی آینده تمرکز می‌کنند.

but according to mindfulness, it's very healthy to  think about what's happening now and to be focused  

اما با توجه به تمرکز حواس، فکر کردن به آنچه اکنون در حال رخ دادن است و تمرکز

on the present. So, this might be thinking about  your senses, you know: "What are you seeing right  

روی زمان حال بسیار سالم است. بنابراین، ممکن است به حواس خود فکر کنید، می‌دانید: "در

now? What are you hearing? You know, how do you  feel at this moment?" and not worrying about the  

حال حاضر چه می‌بینی؟ چه می‌شنوی؟ می‌دانی، در این لحظه چه احساسی داری؟" و نگران

future and not worrying about the past, but just  being in the present; in the here and now.  

آینده نباشید و نگران گذشته نباشید، بلکه فقط در حال باشید. در اینجا و اکنون

So, I see this word a lot nowadays. I  see it in newspapers, I see it online,  

بنابراین، من این کلمه را این روزها زیاد می بینم. من آن را در روزنامه‌ها می‌بینم، آن را آنلاین

I see it even walking down the street; I see  posters of mindfulness seminars or, you know,  

می‌بینم، حتی در خیابان راه می‌روم. من پوسترهایی از سمینارهای تمرکز حواس یا، می‌دانید،

things to do with mindfulness, so I think it's  a very important word to know. And, again,  

چیزهایی را می‌بینم که با ذهن آگاهی انجام می‌شود، بنابراین فکر می‌کنم این کلمه بسیار مهمی است که باید بدانید. و، دوباره،

here is one aspect of mindfulness: People might  recommend you focus on your senses, like your  

در اینجا یکی از جنبه‌های تمرکز حواس وجود دارد: افراد ممکن است به شما توصیه کنند روی حواس خود تمرکز کنید، مانند

sense of hearing or your sense of smell. So, this  word is a noun. The way we use it is often... or  

حس شنوایی یا حس بویایی. بنابراین، این کلمه یک اسم است. روشی که ما از آن استفاده می کنیم اغلب ... یا

it can actually be an adjective, too. We might  talk about a mindfulness seminar. You know,  

در واقع می تواند یک صفت نیز باشد. ممکن است درباره یک سمینار ذهن آگاهی صحبت کنیم. می‌دانید

we might tell somebody to be more mindful if  we're using it more in an adjective sense.  

،   ممکن است به کسی بگوییم که حواس‌تر باشد اگر  آن را بیشتر به معنای صفت استفاده کنیم.

Another word we use a lot nowadays is  "resilience". So, this might be hard  

کلمه دیگری که امروزه زیاد استفاده می کنیم، «تاب آوری» است. بنابراین، ممکن است

for some people to pronounce, so let me say it  slowly: "re-sil-ience". "Resilience". Okay? So,  

تلفظ این برای برخی افراد سخت باشد، بنابراین اجازه دهید آن را به آرامی بگویم: "re-sil-ience". "تاب آوری". باشه؟ بنابراین

what is "resilience"? Well, "resilience"  is one of the solutions to burn out,  

،   «تاب‌آوری» چیست؟ خوب، «تاب‌آوری » یکی از راه‌حل‌های فرسودگی

to having... being overworked, to feeling stressed  and swamped all the time. Some people believe that  

، داشتن... کار بیش از حد، احساس استرس و غرق شدن دائمی است. برخی از مردم بر این باورند که

it's good to become resilient. "Resilient" means  when you have bad things happen in your life,  

تاب‌آور شدن خوب است. «تاب‌آور» یعنی وقتی اتفاقات بدی در زندگی‌تان می‌افتد،

you learn how to be strong and you are strong. So, I'll give you an example of a very resilient  

یاد می‌گیرید که چگونه قوی باشید و قوی هستید. بنابراین، من برای شما مثالی از فردی بسیار انعطاف‌پذیر

person I know: My grandmother. My grandmother  broke both her hips and she also had a stroke,  

می‌آورم که می‌شناسم: مادربزرگم. مادربزرگم هر دو لگنش شکست و او هم سکته کرد،

but she's very resilient. So, this means  that even though bad things happened to her,  

اما او بسیار مقاوم است. بنابراین، این بدان معناست که حتی اگر اتفاقات بدی برای او افتاده باشد،

every day she wakes up and she is able to  smile, and live her day, and... and even  

هر روز او از خواب بیدار می شود و می تواند لبخند بزند، روز خود را زندگی کند، و ... و حتی

though she has challenges, she's very strong.  So that's what I mean by "resilient".  

اگر چالش هایی داشته باشد، بسیار قوی است. بنابراین منظور من از "مقاوم" همین است.

Do you know anyone who is resilient; someone who  is able to be strong when bad things happen? Maybe  

آیا کسی را می شناسید که مقاوم باشد. کسی که وقتی اتفاقات بد می افتد می تواند قوی باشد؟

it's a family member, maybe it's you, or  maybe it's a friend. So, nowadays we talk  

شاید یکی از اعضای خانواده باشد، شاید شما یا شاید یکی از دوستانتان. بنابراین، امروزه

a lot about the word "resilient", which is how  we describe a person: "She is resilient", "He is  

ما درباره کلمه "تاب آور" زیاد صحبت می کنیم، که اینگونه است که یک فرد را توصیف می کنیم: "او انعطاف پذیر است"، "او

resilient". And we have the word "resilience",  which is the noun. So, here are two examples:  

انعطاف پذیر است". و ما کلمه "تاب آوری" را داریم که اسم آن است. بنابراین، در اینجا دو مثال وجود دارد:

"I want to be resilient", "I want to build  resilience." So, in this case, "resilience"  

«می‌خواهم انعطاف‌پذیر باشم»، «می‌خواهم انعطاف‌پذیری ایجاد کنم». بنابراین، در این مورد، "تاب آوری

is the noun; "resilient" is the adjective. So, all of these words I've talked about today  

" اسم است. "مقاوم" صفت است. بنابراین، همه این کلماتی که امروز درباره آنها صحبت کردم

you will probably see on social media, online,  in... on news sites. So, they're very good  

، احتمالاً در رسانه های اجتماعی، آنلاین، در... در سایت های خبری خواهید دید. بنابراین، آن‌ها برای دانستن و درک آن‌ها بسیار خوب هستند،

to know and to understand because these words  really are telling us a lot about our culture  

زیرا این کلمات واقعاً چیزهای زیادی درباره فرهنگ امروز ما به ما

today. People feel very stressed and burnt out,  and people want solutions. So, this is what  

می‌گویند. مردم احساس استرس و فرسودگی زیادی می کنند و مردم راه حل می خواهند. بنابراین، این همان چیزی است

the culture looks like, and these are the words  people are using to talk about these issues.  

که   فرهنگ به نظر می رسد، و این کلماتی است  که مردم برای صحبت در مورد این مسائل استفاده می کنند.

So, thank you for watching this video. I would  like to invite you to check out our website at  

بنابراین، از شما برای تماشای این ویدیو سپاسگزاریم. می‌خواهم از شما دعوت کنم تا از وب‌سایت ما به آدرس

www.engvid.com, and there you can actually do a  quiz to make sure you understand all the words  

www.engvid.com دیدن کنید، و در آنجا می‌توانید یک مسابقه امتحانی انجام دهید تا مطمئن شوید همه کلمات   را

we've covered today and to practice. I'd also  like to invite you to subscribe to our channel;  

که امروز پوشش داده‌ایم را درک کرده‌اید و تمرین کنید. همچنین می‌خواهم از شما دعوت کنم که در کانال ما مشترک شوید.

there... make sure you ring the bell;  you can find a lot of other videos on  

آنجا... مطمئن شوید که زنگ را به صدا درآورید. می‌توانید ویدیوهای زیادی را در

all sorts of subjects, including reading,  listening, pronunciation, and much more. So,  

مورد انواع موضوعات، از جمله خواندن، گوش دادن، تلفظ و موارد دیگر پیدا کنید. بنابراین،

thank you so much for watching. I hope you  are not swamped, I hope you're not overworked,  

از تماشای شما بسیار سپاسگزارم. امیدوارم که شما غرق نشده باشید، امیدوارم بیش از حد کار نکرده باشید،

and I hope you have the most amazing day. So,  thank you for watching and take care.

و امیدوارم شگفت‌انگیزترین روز را داشته باشید. بنابراین، از اینکه تماشا کردید و مراقبت کردید متشکریم.