Learn English: 8 common ways to describe your coworkers

Hello. My name is Emma; and in today's video, I am going to teach you some

سلام. اسم من اما است؛ و در ویدیوی امروز، من قصد دارم چند عبارات عالی را به شما آموزش دهم

great expressions we use when we talk about our coworkers. We can also use the

که وقتی در مورد همکارانمان صحبت می کنیم استفاده می کنیم. می توانیم از

word "colleagues". Okay? So, you're going to learn some great expressions,

کلمه "همکاران" نیز استفاده کنیم. باشه؟ بنابراین، شما چند عبارات عالی را یاد خواهید گرفت،

so when you go to work or when somebody's talking to you about work,

بنابراین وقتی به سر کار می روید یا زمانی که شخصی در مورد کار با شما صحبت می کند،

you'll be able to use some good expressions that are very popular. So,

می توانید از عبارات خوبی استفاده کنید که بسیار محبوب هستند. بنابراین،

let's get started. First thing I want to maybe remind you or tell you is what the

بیایید شروع کنیم. اولین چیزی که شاید به شما یادآوری کنم یا بگویم این است که

word "coworker" means. A "coworker" is somebody you work with. So, it's not

کلمه "همکار" به چه معناست. "همکار" کسی است که با او کار می کنید. بنابراین،

your boss; it's somebody... and not necessarily your friend —but maybe; it

رئیس شما نیست. این کسی است... و نه لزوماً دوست شما - اما شاید.

can be — but it's somebody you see at work and you work with. Now, some people

ممکن است - اما این کسی است که شما در محل کار می بینید و با او کار می کنید. اکنون برخی از افراد

use the word "coworker"; other people prefer the word "colleague", and they

از کلمه "همکار" استفاده می کنند. افراد دیگر کلمه "همکار" را ترجیح می دهند و آنها هم

mean the same thing. Okay? So, you have a choice; you can say: "My coworker" or

به همین معنی هستند. باشه؟ بنابراین، شما یک انتخاب دارید؛ می توانید بگویید: "همکار من" یا

"My colleague". "Colleague" might be a little bit harder to spell, if you're

"همکار من". املای «همکار» ممکن است کمی سخت‌تر باشد، اگر در

ever doing a writing assignment, so you can always stick with "coworker" because

حال انجام یک تکلیف نویسندگی هستید، بنابراین همیشه می‌توانید با «همکار» بچسبید، زیرا

it's a bit easier. So, let's look first at some positive or happy things we can

کمی آسان‌تر است. بنابراین، بیایید ابتدا به نکات مثبت یا خوشحال کننده ای که می

say about our "coworkers".

توانیم در مورد "همکاران" خود بگوییم نگاه کنیم.

So, the first expression... and you can remember I have a smiley face, because

بنابراین، اولین عبارت ... و شما می توانید به یاد داشته باشید که من یک صورت خندان دارم، زیرا

it's a very happy way to describe our coworker. The first expression I want to

این یک روش بسیار خوشحال کننده برای توصیف همکارمان است. اولین تعبیری که می خواهم به

teach you is: "go-to". Okay? So, you've seen the word "go" as a verb. When we're

شما یاد بدهم این است: «برو». باشه؟ بنابراین، شما کلمه "go" را به عنوان یک فعل دیده اید. هنگامی که ما در

talking about our "go-to", we're actually using this as a noun. Okay? So,

مورد "رفتن به" خود صحبت می کنیم، در واقع از آن به عنوان یک اسم استفاده می کنیم. باشه؟ بنابراین،

I'll give you a sentence that will help you understand that a little bit better.

من یک جمله به شما می گویم که به شما کمک می کند تا کمی بهتر آن را درک کنید.

But first, let's talk about what it means. A "go-to" is someone who is very

اما ابتدا اجازه دهید در مورد معنای آن صحبت کنیم . "رفتن به" کسی است که بسیار

reliable. We can rely on them. Okay? And they're the most knowledgeable on

قابل اعتماد است. می توانیم به آنها تکیه کنیم. باشه؟ و آنها در مورد چیزی آگاه ترین هستند

something. So, when we talk about our "go-to" at work —. the "go-to" is the

. بنابراین، وقتی در مورد "رفتن به" خود در محل کار صحبت می کنیم -. "رفتن به"

person we see when we have a question, or when we have a problem with

شخصی است که وقتی سوالی داریم، یا وقتی با چیزی مشکل

something, because we know they are very reliable and very knowledgeable. So, the

داریم می بینیم، زیرا می دانیم که آنها بسیار قابل اعتماد و بسیار آگاه هستند. بنابراین،

"go-to" is the first person you talk to when you need help and you have a

«برو» اولین فردی است که وقتی به کمک نیاز دارید و مشکلی دارید با او صحبت می کنید

problem. So, here is my example: "She"... and "She" in this case is my

. بنابراین، این مثال من است: "او" ... و "او" در این مورد همکار من است

coworker. "She is my go-to when I need help." So, notice I put the word "my" in

. زمانی که به کمک نیاز دارم او مخاطب من است . بنابراین، توجه کنید که من کلمه "my" را در

front of this, so we can have: "my go-to", "your go-to", "his go-to", "her

مقابل این قرار داده ام، بنابراین می توانیم این موارد را داشته باشیم: "my go-to"، "Your go-to"، "his go-to"، "her

go-to". And again, it's the person who's the most reliable and most

go-to". و باز هم، این شخصی است که قابل اعتمادترین و آگاه ترین است

knowledgeable, and the person you go to for help. All right. So, that's the

، و شخصی است که برای کمک به او مراجعه می کنید. خیلی خوب. بنابراین، این

first way we can describe a coworker: "She is my go-to."

اولین راهی است که می‌توانیم یک همکار را توصیف کنیم: "او مخاطب من است."

The next expression also has the word "go" in it, but this means something

عبارت بعدی نیز کلمه "برو" را در خود دارد، اما این به معنای چیزی

very different. We use the term or expression "going places" to describe

بسیار متفاوت است. ما از اصطلاح یا عبارت "مکان های رفتن" برای توصیف

coworkers who are probably going to be very successful in the future. So, this

همکارانی استفاده می کنیم که احتمالاً در آینده بسیار موفق خواهند بود. بنابراین،

is a really nice way to describe somebody. If you think a person you work

این یک راه واقعا خوب برای توصیف کسی است. اگر فکر می کنید فردی که

with is going to be very successful, you can say: "They are going places." So,

با او کار می کنید بسیار موفق خواهد بود، می توانید بگویید: "آنها در حال رفتن به جاهایی هستند." بنابراین،

we'll be so the person will be successful in their career. So, maybe

ما طوری خواهیم بود که فرد در حرفه خود موفق باشد. بنابراین، شاید

right now, you both have the same job; but if a person is "going places", this

در حال حاضر، هر دوی شما شغل مشابهی داشته باشید. اما اگر فردی در حال «رفتن به مکان‌ها» باشد، این

means they're going to go very high in their career — they're going to climb

بدان معناست که او در حرفه‌اش بسیار بالا خواهد رفت –

the ladder. And you can use it for yourself: "I want... I hope I will be

از نردبان بالا می‌رود. و می توانید از آن برای خود استفاده کنید: "من می خواهم ... امیدوارم

going places in the future." So, "going places" means being successful. Here is

در آینده به جاهایی بروم." پس « مکان رفتن» یعنی موفق بودن.

our example: "Alain is going places. Alain is going to be very successful in

مثال ما این است: "آلن در حال رفتن به جاهایی است. آلن در آینده بسیار موفق

the future." That's what I think. All right. Let's look at some other positive

خواهد بود." این چیزی است که من فکر می کنم. خیلی خوب. بیایید به برخی عبارات مثبت دیگر

expressions to describe our coworkers.

برای توصیف همکارانمان نگاه کنیم.

All right. So, what's our next positive way to describe our coworker? Well, a

خیلی خوب. بنابراین، راه مثبت بعدی ما برای توصیف همکارمان چیست؟ خوب، یک

really nice thing to say about someone at work is to call them a "team player".

چیز واقعاً خوب برای گفتن در مورد یک نفر در محل کار این است که او را "بازیکن تیم" خطاب کنید.

So, it's almost like comparing your coworker to somebody you would play a

بنابراین، تقریباً مانند مقایسه همکار خود با کسی است که با او

sport with. You're both on a team, like a sport team. And so, a "team player" is

ورزش می کنید. شما هر دو در یک تیم هستید، مانند یک تیم ورزشی. و بنابراین، "بازیکن تیم"

somebody who cares about the other members of your team; or in this case,

کسی است که به سایر اعضای تیم شما اهمیت می دهد. یا در این مورد،

other coworkers, and really helps people out. They're focused on helping everyone

سایر همکاران، و واقعا به مردم کمک می کند. آنها بر کمک به همه تمرکز کرده

out; not just themselves. So, what we can say is that: "A team player is

اند. نه فقط خودشان بنابراین، آنچه می توانیم بگوییم این است که: "بازیکن

someone who works well with others." Okay? So, they're not focused on

تیمی کسی است که با دیگران خوب کار می کند." باشه؟ بنابراین، آنها روی خودشان متمرکز نیستند

themselves; they're focused on the team. So, here's my example: "Shelly is a team

. آنها روی تیم تمرکز کرده اند. بنابراین، این مثال من است: "شلی یک

player. I love doing projects with her." You can also use this to describe

بازیکن تیم است. من عاشق انجام پروژه ها با او هستم." شما همچنین می توانید از این برای توصیف

yourself. A lot of people, during job interviews, will say that they are a

خود استفاده کنید. بسیاری از مردم، در طول مصاحبه های شغلی، می گویند که آنها یک

"team player" — meaning they like to work well with others on projects, just

"بازیکن تیم" هستند - به این معنی که آنها دوست دارند به خوبی با دیگران در پروژه ها کار کنند، درست

like you would if you were an athlete on a sports team.

مانند شما که اگر یک ورزشکار در یک تیم ورزشی بودید.

So, my next expression is a newer expression, and that is the expression

پس تعبیر بعدی من عبارت جدیدتری است و آن

of "work wife". We can also say: "work husband" or "work spouse". So, a

عبارت «همسر کار» است. همچنین می توان گفت: « شوهر کار» یا «همسر کار». بنابراین،

"spouse" is the way you can talk about someone you're married to. So, this is a

"همسر" راهی است که می توانید در مورد کسی که با او ازدواج کرده اید صحبت کنید. بنابراین، این یک

new expression. And what does it mean? Well, a "work wife" or a "work husband",

عبارت جدید است. و این چه معنایی داره؟ خوب، "همسر کار" یا "شوهر کار"

or "work spouse" is someone who is a coworker that you are very close to.

یا "همسر کار" کسی است که همکار شما است که خیلی به او نزدیک هستید.

Okay? So, this is the person you go to for emotional support at work. When

باشه؟ بنابراین، این شخصی است که برای حمایت عاطفی در محل کار به سراغ او می روید.

you're having a bad day, this is the person you talk to about your bad day at

زمانی که روز بدی را سپری می کنید، این فردی است که در مورد روز بد خود در محل کار با او صحبت می کنید

work. They're someone you trust, so they're a very close friend that's also

. آنها فردی هستند که به آنها اعتماد دارید، بنابراین آنها یک دوست بسیار صمیمی هستند که

your coworker. So, this is the definition I've put: A "work spouse" is

همکار شما نیز می باشد. بنابراین، این تعریفی است که من ارائه دادم: "همسر کار

a coworker who is like your husband or wife, because they have a very close and

" همکار است که مانند زن یا شوهر شما است ، زیرا آنها رابطه بسیار نزدیک و

supportive relationship with you. You can tell them anything. But for a "work

حمایتی با شما دارند. شما می توانید هر چیزی را به آنها بگویید. اما برای یک "

spouse" or "work wife" or "work husband", it's not romantic. Okay? So,

همسر کار" یا "همسر کار" یا " شوهر کار"، عاشقانه نیست. باشه؟ بنابراین،

it's not a romantic relationship. It's an emotional relationship; that person

این یک رابطه عاشقانه نیست. این یک رابطه عاطفی است. آن

is the person there for you at work. So, many people love having a workspace; it

شخص همان شخصی است که برای شما در محل کار وجود دارد. بنابراین، بسیاری از مردم عاشق داشتن یک فضای کاری هستند.

makes work a lot more fun and it helps with stress, so this is something people

این کار را بسیار سرگرم کننده تر می کند و به استرس کمک می کند ، بنابراین این چیزی است که

are now talking about. They might say: "Lucy is my work wife; she always makes

مردم اکنون در مورد آن صحبت می کنند. آنها ممکن است بگویند: "لوسی همسر کار من است؛ او همیشه مطمئن می شود

sure that I take a break. And whenever I have problems, Lucy is there for me.",

که من استراحت کنم. و هر زمان که من مشکلی داشته باشم، لوسی در کنار من است."،

"Hank is my work husband or work spouse — he is someone I trust and I can go to

"هنک شوهر کار یا همسر کار من است - او کسی است که به او اعتماد دارم. و

whenever I have a problem." So, this is how we use the word: "work wife", "work

هر وقت مشکلی داشتم می‌توانم به آنجا بروم." بنابراین، اینگونه است که ما از کلمه: "همسر کار"، "

husband", or "work spouse". "Spouse" can be for a man or a woman; a "work wife"

همسر کار" یا "همسر کار" استفاده می کنیم. «همسر» می تواند برای مرد یا زن باشد; "همسر کار

is for a woman, and a "work husband" is how we would describe a male colleague.

" برای یک زن است و "شوهر کار" همان چیزی است که ما یک همکار مرد را توصیف می کنیم.

Now let's look at some other expressions.

حال بیایید به برخی عبارات دیگر نگاه کنیم .

Okay. So, now let's talk about some of the bad things we can say about our

باشه. بنابراین، اکنون اجازه دهید در مورد برخی از چیزهای بدی که می توانیم در مورد

colleagues or our coworkers when we describe them. So, these are all

همکاران یا همکارانمان در هنگام توصیف آنها بگوییم صحبت کنیم. بنابراین، همه اینها

negative traits. And notice I put a sad face, because you don't want to work

صفات منفی هستند. و توجه کنید که من چهره ای غمگین نشان می دهم، زیرا شما نمی خواهید

with these types of people. So, the first expression is a common one we use

با این نوع افراد کار کنید. بنابراین، اولین عبارت رایجی است که ما

at work, and it's the expression of "not pulling his" — if it's a... if it's a

در محل کار استفاده می کنیم، و آن عبارت است از " نکشیدن او" - اگر یک ... اگر

man — "her" — if it's a woman — "weight", so: "not pulling someone's

مرد باشد - "او" - اگر زن باشد - "وزن"، بنابراین : «وزن کسی را

weight". What does it mean? Well, if someone is "not pulling their weight",

نکشیدن». چه مفهومی داره؟ خوب، اگر کسی "وزن خود را نمی کشد"، به

it means they are not working hard at work; and as a result, other people have

این معنی است که در کار سخت کار نمی کند. و در نتیجه، افراد دیگر

to work harder. So, they're not working hard enough. They're not contributing a

باید سخت‌تر کار کنند. بنابراین، آنها به اندازه کافی سخت کار نمی کنند . آنها کمک زیادی نمی کنند

lot. So, other people are working very hard, adding a lot to the project.

. بنابراین، افراد دیگر بسیار سخت کار می کنند و چیزهای زیادی به پروژه اضافه می کنند.

Someone who does "not pull their weight" is not contributing a lot. It's almost

کسی که "وزن خود را نمی کشد" کمک زیادی نمی کند. تقریباً مثل این است که

like if they weren't there, the project wouldn't be any different because

اگر آنها آنجا نبودند، پروژه هیچ تفاوتی نداشت زیرا

they're not helping. So, an example of this is: "Becky is not pulling her..."

آنها کمک نمی کنند. بنابراین، یک مثال از این است: "بکی او را نمی کشد..."

Because Becky's a woman. Wait here. She's lazy. So, Becky is lazy. She's not

زیرا بکی یک زن است. همینجا صبر کن. او تنبل است. بنابراین، بکی تنبل است. او

working hard. She's not contributing to the project. So, we can say: "Becky is

سخت کار نمی کند. او در پروژه مشارکت نمی کند. بنابراین، می توان گفت: "

not pulling her weight." Sometimes bosses might tell an employee: "You need

بکی وزن خود را نمی کشد." گاهی اوقات ممکن است روسا به یک کارمند بگویند: "شما باید

to pull your weight around here." So, what can change is this word — it can

وزن خود را در اینجا جمع کنید." بنابراین، چیزی که می تواند تغییر کند این کلمه است - می تواند

be: "her", "his", "their", "your". So, you can change the pronoun here, but the

باشد: "او"، "او"، "آنها"، "شما". بنابراین، شما می توانید ضمیر را در اینجا تغییر دهید، اما

main expression is: "not pulling his/her/their weight".

عبارت اصلی این است: "نکشیدن وزن او/او".

All right. Now let's look at another example that's sort of similar, and that

خیلی خوب. حالا بیایید به مثال دیگری نگاه کنیم که به نوعی مشابه است، و

is the word "slacker". A "slacker". And for some of you this might be a hard

آن کلمه "slacker" است. یک "تنبل". و برای برخی از شما ممکن

word to pronounce because we have an "s" and an "l" together. "Slacker". A

است تلفظ این کلمه سخت باشد زیرا ما یک "s" و یک "l" با هم داریم. "سستي".

"slacker" is someone who is very lazy and does not work hard. So, if we look

سست کسی است که بسیار تنبل است و سخت کار نمی کند. بنابراین، اگر به

at what I've written here: A slacker tries to avoid hard work. So, they're

آنچه در اینجا نوشته‌ام نگاه کنیم: یک تنبل سعی می‌کند از کار سخت اجتناب کند. بنابراین،

the kind of person who whenever the boss comes to the office, a slacker might

آنها از آن دسته افرادی هستند که هر وقت رئیس به دفتر می آید، ممکن است یک تنبل

hide in the bathroom, because they want to avoid hard work. They don't want more

در حمام پنهان شود، زیرا می خواهند از کار سخت اجتناب کنند. آنها کار بیشتری نمی خواهند

work. They will do anything to avoid work. They don't do a lot. They have

. آنها برای فرار از کار دست به هر کاری می زنند . آنها کار زیادی نمی کنند. آنها

very little effort. And when they do work, they don't try hard. So, their

تلاش بسیار کمی دارند. و وقتی کار می کنند، سخت تلاش نمی کنند. بنابراین،

projects are usually... we have another expression in English: "half ass", which

پروژه های آنها معمولاً ... ما یک تعبیر دیگر در انگلیسی داریم: "half ass" که

means that it's not their full potential. A "slacker" doesn't work hard

به این معنی است که پتانسیل کامل آنها نیست . یک "لخت" سخت کار نمی کند

and they're quite lazy. So, my example sentence is: "Michel is a slacker." And

و آنها کاملا تنبل هستند. بنابراین، جمله مثال من این است: "میشل یک تنبل است." و

"slacker" is a word that is a noun. So, notice there's "a" in front of it —

« سست » کلمه ای است که اسم است . بنابراین، توجه داشته باشید که "a" در مقابل آن

there's an article. How many of you are slackers? Maybe while you're learning

وجود دارد - یک مقاله وجود دارد. چند نفر از شما تنبل هستید؟ شاید زمانی که در حال

the language some of you might be slackers. That's okay. I'm not judging.

یادگیری زبان هستید برخی از شما سست باشید. اشکالی ندارد. من قضاوت نمی کنم.

So, "slacker". It's a good word. Now let's look at some other expressions we

بنابراین، "سستی". کلمه خوبی است. حالا بیایید به عبارات دیگری که می توانیم استفاده کنیم نگاه کنیم

can use.

All right. So, now let's look at some more negative or bad things we can say

.

خیلی خوب. بنابراین، حالا بیایید به چیزهای منفی یا بدتری که می توانیم

to describe a coworker. The next expression I really like. What I've

برای توصیف یک همکار بگوییم نگاه کنیم. عبارت بعدی که من خیلی دوست دارم. آنچه من

written here is: "two-faced". So, if you think about a face — you have a face.

اینجا نوشته ام این است: "دو رو". بنابراین، اگر به یک چهره فکر می کنید - شما یک چهره دارید.

And in this case, when we describe somebody, we're talking about two faces.

و در این مورد، وقتی کسی را توصیف می کنیم، در مورد دو چهره صحبت می کنیم.

This can help you remember this expression. So, someone who is

این می تواند به شما کمک کند این عبارت را به خاطر بسپارید . بنابراین، فردی که

"two-faced" appears one way when they talk to you, but then they do something

«دو رو» است، وقتی با شما صحبت می‌کند، به یک شکل ظاهر می‌شود، اما

differently when they talk to other people. So, for example, maybe they tell

وقتی با افراد دیگر صحبت می‌کند، کاری متفاوت انجام می‌دهد . بنابراین، برای مثال، شاید آنها به

you: "Oh, I love you so much. You're fantastic." And then when they talk to

شما بگویند: "اوه، من تو را خیلی دوست دارم. تو فوق العاده ای." و سپس وقتی با سایر همکاران صحبت می کنند

other coworkers, they say: "That Emma, I don't really like her. She's terrible."

، می گویند: "اون اما، من واقعاً او را دوست ندارم. او وحشتناک است."

Okay? So, that's "two-faced". So, it's someone you cannot trust. What they say

باشه؟ بنابراین، این "دو رو" است. بنابراین، این کسی است که نمی توانید به او اعتماد کنید. آنچه می گویند

is not trustworthy. They talk behind people's backs. So, what they say to you

قابل اعتماد نیست. پشت سر مردم حرف می زنند . بنابراین، آنچه آنها به شما می

that's positive; behind your back, they might say something negative. So, to

گویند مثبت است. پشت سر شما، ممکن است چیزی منفی بگویند. بنابراین، برای

help you remember the word "two-faced", pictures are a great way to remember

کمک به یادآوری کلمه "دو رو"، تصاویر راه بسیار خوبی برای به خاطر سپردن

vocabulary, and I am very proud of my art. This is an Emma original. It's

واژگان هستند و من به هنر خود بسیار افتخار می کنم . این یک Emma اصلی است.

almost like a Picasso. So, if you notice, half of the face is happy. So,

تقریباً شبیه پیکاسو است. بنابراین، اگر توجه کنید، نیمی از صورت خوشحال است. بنابراین،

imagine your coworker, when they talk to you, they look like this. They look all

همکارتان را تصور کنید، وقتی با شما صحبت می‌کند ، به نظر می‌رسد. همه آنها

happy, and nice, and kind; and you think: "Wow. What a great person." But

شاد، خوب و مهربان به نظر می رسند. و شما فکر می کنید: "وای. چه آدم بزرگی." اما

really, as soon as your back is turned, they're like this — angry, they talk

واقعاً، به محض اینکه پشتتان را برگردانید، آنها اینطوری می شوند - عصبانی هستند، در

badly about you, they're mean; they're not nice. So, you see two faces — you

مورد شما بد صحبت می کنند، آنها بدجنس هستند. آنها خوب نیستند بنابراین، شما دو چهره را می بینید - می

can remember "two-faced". And you can use this expression to talk about other

توانید "دو چهره" را به خاطر بسپارید. و می توانید از این عبارت برای صحبت در مورد افراد دیگر استفاده کنید

people; not just coworkers. But we use it a lot when we're talking about

. نه فقط همکاران اما وقتی در مورد همکاران صحبت می کنیم از آن بسیار استفاده می کنیم

coworkers, because unfortunately, sometimes when you work in an office, or

، زیرا متأسفانه، گاهی اوقات وقتی در یک اداره یا

at any job, you might meet someone who is two-faced. Here is my example: "Watch

در هر شغلی کار می کنید، ممکن است با فردی دو رو روبرو شوید. این مثال من است: "

out. Peter is two-faced." So, you can't trust Peter.

مراقب باش. پیتر دو رو است." بنابراین، شما نمی توانید به پیتر اعتماد کنید.

All right. Let's look at our last expression of today, and that expression

خیلی خوب. بیایید به آخرین بیان امروز خود نگاه کنیم ، و آن عبارتی که

I really like. I actually am a little bit like this, and that is "stress

من واقعاً دوست دارم. من در واقع کمی شبیه این هستم و آن "

case". "Stress case". So, notice the word "stress". When you have a lot of

مورد استرس" است. "مورد استرس". بنابراین، به کلمه "استرس" توجه کنید. وقتی

stress, you're very worried and anxious; and you think: "Oh my goodness,

استرس زیادی دارید، بسیار نگران و مضطرب هستید. و شما فکر می کنید: "اوه خدای من،

everything's going wrong. What do I do?" and you panic. So, that's stress. It's

همه چیز خراب است. چه کار کنم؟" و شما وحشت می کنید بنابراین، این استرس است. این

that feeling when you don't feel in control. And then we have the word

همان احساسی است که شما احساس نمی کنید کنترل دارید. و سپس کلمه

"case". So, a "stress case" is a person who panics: "Oh my God. Oh my God. Oh my

"مورد" را داریم. بنابراین، یک "مورد استرس" فردی است که وحشت می کند: "اوه خدای من. خدای من. اوه خدای من

God." Okay? That's a "stress case" — someone who overreacts. So, maybe you...

." باشه؟ این یک "مورد استرس" است - کسی که بیش از حد واکنش نشان می دهد. بنابراین، شاید شما...

you might know somebody who, right before a test, they are a "stress case".

ممکن است کسی را بشناسید که درست قبل از آزمایش، یک "مورد استرس" است.

They're sweating. They're, you know, very nervous, they're very stressed.

آنها عرق می کنند. می دانید، آنها بسیار عصبی هستند، آنها بسیار استرس دارند.

They're panicking. They are a "stress case". So, sometimes we talk about our

آنها در وحشت هستند. آنها یک " مورد استرس" هستند. بنابراین، گاهی اوقات ما در مورد همکارانمان اینگونه صحبت می

coworkers this way. Maybe you have a coworker who, for example... In my

کنیم. شاید شما یک همکار داشته باشید که مثلا... در

example, Jenny. "Jenny is a stress case. She has called me 18 times since lunch

مثال من جنی. "جنی یک مورد استرس است. او از زمان ناهار 18 بار با من تماس گرفته است

to talk about the project." So, in this case, you can tell Jenny is a "stress

تا در مورد پروژه صحبت کند." بنابراین، در این مورد، می توانید بگویید جنی یک "

case". So, she panics a lot, because she has called 18 times to talk about

مورد استرس" است. بنابراین، او بسیار وحشت می کند، زیرا او 18 بار تماس گرفته است تا در مورد

something. So, that means there's a lot of pressure, there's a lot of stress. A

چیزی صحبت کند. بنابراین، این بدان معناست که فشار زیادی وجود دارد، استرس زیادی وجود دارد.

"stress case" is somebody who overreacts often. So, it's okay, if, you know,

"مورد استرس" کسی است که اغلب بیش از حد واکنش نشان می دهد. بنابراین، اشکالی ندارد، اگر، می دانید،

you're stressed when there's a big project and you feel a bit of stress.

وقتی یک پروژه بزرگ وجود دارد استرس دارید و کمی استرس دارید.

But someone who's a "stress case" always is stressed; every day, they have a lot

اما کسی که "مورد استرس" است همیشه استرس دارد. هر روز، آنها

of panic. And that can make other people feel a lot of stress, too. Okay? So,

وحشت زیادی دارند. و این می تواند باعث شود دیگران نیز استرس زیادی داشته باشند. باشه؟ بنابراین،

"stress case".

"مورد استرس".

So, thank you for watching. We've covered eight different expressions

بنابراین، از تماشای شما متشکرم. ما امروز هشت عبارت مختلف را پوشش داده‌ایم

today — four of them very nice things to say and four of them, you know, when

- چهار مورد از آنها چیزهای بسیار خوبی برای گفتن هستند و چهار مورد از آنها، وقتی

you're describing someone and it's a little bit negative — and we've been

کسی را توصیف می‌کنید و کمی منفی است - و در

talking about "colleagues" or "coworkers", which mean the same thing.

مورد "همکار" یا "همکار" صحبت کرده‌ایم. همکاران» که به همین معنی است.

So, I hope you use some of these words. You can try them out in the comments. On

بنابراین، امیدوارم از برخی از این کلمات استفاده کنید. می توانید آنها را در نظرات امتحان کنید. در

YouTube, maybe you can talk about coworkers you have, and think about it.

YouTube، شاید بتوانید در مورد همکارانی که دارید صحبت کنید و در مورد آن فکر کنید.

The best way to remember words is by thinking about people you know who are

بهترین راه برای به خاطر سپردن کلمات این است که در مورد افرادی که می شناسید

like these words, because that will make it really strong in your brain and help

مانند این کلمات فکر کنید، زیرا این کار باعث می شود که در مغز شما واقعا قوی شود و به شما کمک کند

you remember better. So, thank you for watching. Please visit www.engvid.com.

بهتر به خاطر بسپارید. بنابراین، از تماشای شما متشکرم . لطفا به www.engvid.com مراجعه کنید.

And there, you can actually do a quiz to practice everything you've learned

و در آنجا، می‌توانید در واقع یک مسابقه برای تمرین همه چیزهایی که امروز یاد گرفته‌اید انجام دهید

today. You can also subscribe to my channel. There are many expressions to

. شما همچنین می توانید در کانال من عضو شوید . عبارات زیادی برای

learn in English; I've covered eight today, but if you want to learn more,

یادگیری در زبان انگلیسی وجود دارد. من امروز هشت مورد را پوشش داده ام ، اما اگر می خواهید بیشتر بدانید،

come check out and subscribe to my channel. I have a lot of videos about

بیایید و در کانال من مشترک شوید . من ویدیوهای زیادی در مورد

different expressions. Just remember to ring the bell, so you know you are

عبارات مختلف دارم. فقط به یاد داشته باشید که زنگ را به صدا در آورید تا بدانید که در

actually subscribed. Finally — I know I have a lot to say — come visit me at

واقع مشترک شده اید. در نهایت - می دانم که حرف های زیادی برای گفتن دارم - به www.teacheremma.com مراجعه کنید،

www.teacheremma.com where you can get some free resources on English, as well

جایی که می توانید منابع رایگان انگلیسی را دریافت کنید، و

as learn more about me. So, thank you so much for watching; and until next time,

همچنین درباره من بیشتر بدانید. بنابراین، از تماشای شما بسیار سپاسگزارم . و تا دفعه بعد

take care.

مراقب باشید