Idioms in English - Body Parts

Hi, this is Alex.

سلام، این الکس است.

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on body idioms.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد اصطلاحات بدن خوش آمدید.

As many of you should know by now from the lessons that you've watched on engvid.com,

همانطور که بسیاری از شما تا به حال باید از درس هایی که در engvid.com تماشا کرده اید بدانید،

idioms are just phrases that we use in everyday speech that we kind of take for granted a

اصطلاحات فقط عباراتی هستند که ما در گفتار روزمره از آنها استفاده می کنیم و اغلب اوقات آنها را بدیهی می دانیم، و از

lot of the time, that we expect other people to know them.

دیگران انتظار داریم آن ها را انجام دهند. آنها را بشناس.

So today we're going to look at five idioms related to parts of the body.

بنابراین امروز قصد داریم پنج اصطلاح مربوط به اعضای بدن را بررسی کنیم. به نظر می رسد تقریباً

You can make idioms out of anything, pretty much, it seems.

می توانید از هر چیزی اصطلاحات بسازید .

So let's look at these phrases, and I'm going to give you some examples of when to use these

بنابراین بیایید به این عبارات نگاه کنیم، و من قصد دارم چند نمونه از این که چه زمانی از این اصطلاحات استفاده کنید

idioms and how you can use these idioms properly in your own conversations with English native

و چگونه می توانید از این اصطلاحات به درستی در مکالمات خود با افراد بومی انگلیسی استفاده کنید، به شما ارائه

speakers.

دهم.

So first we have, "My father has two left feet."

بنابراین ابتدا باید گفت: "پدر من دو پای چپ دارد."

So what does that mean, "he has two left feet"?

پس "او دو پای چپ دارد" به چه معناست؟

Well, if you can imagine yourself, you know, normally your feet are kind of balanced, they're

خوب، اگر بتوانید خودتان را تصور کنید، می‌دانید که معمولاً پاهای شما به نوعی متعادل هستند، آنها

pointed towards each other.

به سمت یکدیگر هستند.

If you have two left feet, they'd both be kind of like this, right?

اگر شما دو پای چپ داشته باشید، هر دو به نوعی اینگونه خواهند بود، درست است؟

So you don't have a lot of balance.

بنابراین تعادل زیادی ندارید.

So if you say someone has two left feet, usually we're talking about someone who is not able

بنابراین اگر می گویید کسی دو پای چپ دارد، معمولاً در مورد کسی صحبت می کنیم که قادر

to dance.

به رقصیدن نیست.

They can't dance very well.

آنها نمی توانند خیلی خوب برقصند.

You say, "Oh, come on, come on the dance floor, I really want to dance with you."

می گویی: "اوه، بیا، بیا روی زمین رقص ، من واقعاً می خواهم با تو برقصم."

"No thanks, Mom, I've got two left feet."

"نه ممنون، مامان، من دو پای چپ دارم."

If you dance with your mother, you know, that's up to you.

اگر با مادرت برقصی ، می‌دانی، این به خودت بستگی دارد.

You'd be a very good son or daughter if you did.

اگر این کار را می کردی، پسر یا دختر خیلی خوبی می شدی.

So again, if someone accuses you of having two left feet, they're saying that you're

بنابراین، دوباره، اگر کسی شما را به داشتن دو پای چپ متهم کند، می‌گوید که شما

awkward on your feet, okay?

روی پاهایتان ناجور هستید، خوب؟

Usually that you can't dance, or that you can't balance well.

معمولاً این که نمی توانید برقصید، یا اینکه نمی توانید به خوبی تعادل برقرار کنید.

Okay, so look at the second sentence, the second idiom, "Keep your nose out of my business."

بسیار خوب، پس به جمله دوم نگاه کنید، اصطلاح دوم، "دماتو از کار من دور نگه دار."

Okay, so this one is actually kind of straightforward if you get the image in your mind of keeping

بسیار خوب، پس اگر تصور کنید که

your nose out of other people's business.

بینی خود را از تجارت دیگران دور نگه دارید، این یکی واقعاً ساده است .

What it means is, don't concern yourself with problems that are not your own, okay?

معنی آن این است که خودتان را با مشکلاتی که مربوط به خودتان نیست نگران نکنید، خوب است؟

So if I have two people that are standing over here, and they're having a conversation,

بنابراین اگر من دو نفر داشته باشم که اینجا ایستاده اند و در حال گفتگو هستند

and it's a private conversation.

و این یک مکالمه خصوصی است.

And if I'm going over here, "Hey, hey, what are you guys talking about?"

و اگر من به اینجا بروم، "هی، هی، بچه ها در مورد چه چیزی صحبت می کنید؟"

They might tell me to keep my nose out of their business.

ممکن است به من بگویند که دماغم را از کارشان دور نگه دارم.

So they might say, "Keep your nose out of our business."

بنابراین ممکن است بگویند: "دماغت را از کار ما دور کن."

It's not my problem, okay?

مشکل من نیست، باشه؟

So again, if someone tells you to keep your nose out of their business, you should probably

بنابراین، دوباره، اگر کسی به شما گفت که بینی خود را از کار او دور نگه دارید، احتمالاً باید

leave them alone.

او را به حال خود رها کنید.

Because it means that, you know, we're having, this is a private conversation, these problems

چون به این معنی است که، می دانید، ما داریم، این یک مکالمه خصوصی است، این

are not your problems, worry about yourself, don't worry about other people, okay?

مشکلات مشکل شما نیست، نگران خودتان باشید، نگران دیگران نباشید، باشه؟

So number three, "This box is heavy, could you lend me a hand?"

بنابراین شماره سه، "این جعبه سنگین است، می توانید به من دست بدهید؟"

So this is one of the most straightforward idioms.

بنابراین این یکی از ساده ترین اصطلاحات است.

So you think of, you know, your hand, right?

بنابراین به دست خود فکر می کنید، درست است؟

To lend means to, you know, let someone borrow something from you.

قرض دادن به این معنی است که، می دانید، اجازه دهید کسی چیزی از شما قرض بگیرد.

And could you lend me a hand means could you help me, okay?

و آیا می‌توانی به من دست بدهی، یعنی می‌توانی به من کمک کنی، باشه؟

So this box is heavy, could you lend me a hand?

پس این جعبه سنگین است، آیا می توانید به من دست بدهید؟

We can use this in a variety of situations.

ما می توانیم از این در شرایط مختلف استفاده کنیم.

So usually it's about physical work.

بنابراین معمولاً در مورد کار فیزیکی است.

So again, if you're doing some construction at home and you need help, "Hey dad, could

بنابراین، دوباره، اگر در خانه مشغول ساخت و ساز هستید و به کمک نیاز دارید، "سلام بابا، آیا

you lend me a hand with this painting?" or something like that, if you're hammering something

می توانی با این نقاشی به من کمک کنی؟" یا چیزی شبیه به آن، اگر چیزی

on the wall.

را به دیوار می کوبید.

But we can also use it in non-physical work as well.

اما می توانیم در کارهای غیر فیزیکی نیز از آن استفاده کنیم .

It's not very common to, but we can.

این خیلی معمول نیست، اما ما می توانیم.

So, "Hey mom, could you lend me a hand with my homework?

بنابراین، "هی مامان، می تونی با تکالیفم

Could you help me?"

به من کمک کنی؟ می تونی کمکم کنی؟"

Okay?

باشه؟

So, could you lend a hand, could you lend me a hand means could you help me?

بنابراین، آیا می‌توانی به من کمک کنی، آیا می‌توانی به من کمک کنی؟

Okay, finally, well not finally, number four, keep trying, put your back into it.

خوب، در نهایت، نه در نهایت، شماره چهار، به تلاش خود ادامه دهید، پشت خود را به آن بسپارید.

Okay, so put your back into it.

خوب، پس پشت خود را در آن قرار دهید.

This basically means work hard, work as hard as you can.

این اساساً به این معنی است که سخت کار کنید، تا جایی که می توانید سخت کار کنید.

So imagine yourself pushing something, right?

پس تصور کنید در حال هل دادن چیزی هستید، درست است؟

If you're pushing a box or something like that.

اگر یک جعبه یا چیزی شبیه آن را فشار می دهید.

And you know, if you're not really trying, you're just kind of being a little lazy.

و می دانید، اگر واقعاً تلاش نمی کنید، فقط کمی تنبل هستید.

But if you put your back into it, use your whole body to work as hard as you can, you

اما اگر پشت خود را به آن بسپارید، از تمام بدن خود استفاده کنید تا تا جایی که می توانید سخت کار کنید، می

know, you'll get the job done.

دانید، کار را انجام خواهید داد.

Okay?

باشه؟

So, you know, if you're studying late for an exam, your friend might tell you, "Come

بنابراین، می دانید، اگر برای امتحان دیر درس می خوانید، دوستتان ممکن است به شما بگوید، "

on, put your back into it, work as hard as you can, stop being lazy, just keep pushing,

بیا، پشت خود را به آن بسپار، تا جایی که می توانی تلاش کن، تنبلی نکن، فقط به زور زدن ادامه بده،

keep trying, work hard."

تلاش کن، کار کن. سخت."

Okay?

باشه؟

Finally, and this time it's finally, finally, the two political leaders see eye to eye on

در نهایت، و این بار بالاخره، سرانجام ، دو رهبر سیاسی در بسیاری از مسائل چشم در چشم می بینند

many issues.

.

So, you can imagine looking at someone, looking in their eye, right?

بنابراین، می توانید تصور کنید که به کسی نگاه می کنید، در چشمان او نگاه می کنید، درست است؟

And if you see eye to eye, you understand each other.

و اگر چشم در چشم ببینید، یکدیگر را درک می کنید.

Okay?

باشه؟

So, if you see eye to eye with someone, it means that you agree with them, or you share

بنابراین، اگر با کسی چشم در چشم می بینید، به این معنی است که با او موافق هستید یا

a similar opinion as them.

نظری مشابه او دارید.

So, if I'm talking about a movie with a friend of mine, and I can say, "Hey, have you seen

بنابراین، اگر با یکی از دوستانم درباره فیلمی صحبت می کنم و می توانم بگویم: "هی،

the latest Martin Scorsese film?"

آیا آخرین فیلم مارتین اسکورسیزی را دیده ای؟"

I don't know if we're allowed to do that, because I'm advertising for Martin Scorsese,

نمی‌دانم آیا ما اجازه این کار را داریم یا نه، زیرا من برای مارتین اسکورسیزی تبلیغ می‌کنم،

but you might say, "Yeah, it was pretty bad."

اما ممکن است بگویید: "آره، خیلی بد بود."

And I might say, "Well, I thought it was really good."

و من ممکن است بگویم، "خب، فکر کردم واقعا خوب است."

Me and my friend, we don't see eye to eye on that movie.

من و دوستم، آن فیلم را چشم به هم نمی بینیم.

Okay?

باشه؟

So, again, if you do see eye to eye with someone, you agree with them, you share a similar opinion.

بنابراین، مجدداً، اگر با کسی چشم در چشم می بینید، با او موافق هستید، نظر مشابهی دارید.

Okay?

باشه؟

So, just to do a review, if you say someone has two left feet, you're saying that they

بنابراین، فقط برای بررسی، اگر می گویید کسی دو پای چپ دارد، می گویید

are uncoordinated, and that usually they can't dance.

که او هماهنگ نیست، و معمولا نمی تواند برقصد.

That's the most common situation where you use that expression.

این رایج ترین حالتی است که شما از آن عبارت استفاده می کنید.

Keep your nose out of my business.

دماغت را از کار من دور کن

Don't concern yourself with problems that are not your own.

خودتان را درگیر مشکلاتی که خودتان نیستید نکنید.

Okay?

باشه؟

Stay out of people's business.

از کار مردم دوری کنید.

This box is heavy.

این جعبه سنگین است.

Could you lend me a hand?

آیا می توانی به من دست بدهی؟

Could you help me?

میتونی کمکم کنی؟

Okay?

باشه؟

Give me your hand.

دستت را به من بده

Help me.

کمکم کنید.

Keep trying.

به تلاش ادامه بده

Put your back into it.

پشت خود را در آن قرار دهید.

Again, keep pushing, work as hard as you can, and see eye to eye, meaning you agree with

باز هم، به فشار آوردن ادامه دهید، تا جایی که می توانید سخت کار کنید، و چشم در چشم باشید، یعنی با کسی موافق

someone or you share an opinion with them.

هستید یا نظری را با او در میان می گذارید.

Okay?

باشه؟

So, if you'd like to test your knowledge of these idioms, please go to engvid.com and

بنابراین، اگر می‌خواهید دانش خود را در مورد این اصطلاحات آزمایش کنید، لطفاً به engvid.com بروید و

try the quizzes there.

آزمون‌های موجود را امتحان کنید.

Have a good day.

روز خوبی داشته باشید.

Take care.

مراقب باش.