English Vocabulary: 10 adjectives invented by Shakespeare

Shake, shake, shake.

تکان دهید، تکان دهید، تکان دهید.

Shake, shake, shake.

تکان دهید، تکان دهید، تکان دهید.

William Shakespeare.

ویلیام شکسپیر.

William Shakespeare.

ویلیام شکسپیر.

Ow!

اوه!

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on learning English

هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد یادگیری زبان انگلیسی

with William Shakespeare.

با ویلیام شکسپیر خوش آمدید.

Today, we are going to look at some vocabulary, specifically,

امروز، ما قصد داریم به برخی از واژگان، به طور خاص،

some adjectives that are credited to William Shakespeare. Now, if you've been living under

برخی از صفت هایی که به ویلیام شکسپیر نسبت داده می شود، نگاهی بیندازیم. حالا اگر زیر صخره زندگی می کرده اید

a rock, maybe you don't know that William Shakespeare is one of the most famous English

، شاید ندانید که ویلیام شکسپیر یکی از مشهورترین

playwrights and writers in general. He has almost 2,000 words that are credited to him.

نمایشنامه نویسان و نویسندگان انگلیسی به طور کلی است. او تقریباً 2000 کلمه دارد که به او نسبت داده می شود.

This doesn't mean the words didn't exist before him, but it is definitely the first time that

این بدان معنا نیست که کلمات قبل از او وجود نداشته اند ، اما قطعاً این اولین بار است که

people saw them in print. So, today, we are going to look at 10 adjectives.

مردم آنها را به صورت چاپی می بینند. بنابراین، امروز، ما قصد داریم به 10 صفت نگاه کنیم.

Now, what was cool about William Shakespeare is that he would take verbs, he would take

حال، چیزی که در مورد ویلیام شکسپیر جالب بود این است که او افعال را می گرفت

nouns, and he would just mash them together. And if a word, you know, didn't exist that

، اسم ها را می گرفت و فقط آنها را با هم له می کرد. و اگر کلمه ای وجود نداشت

he needed that he really felt would make the scene that was necessary for the dialogue,

که او به آن نیاز داشت و واقعاً احساس می کرد صحنه ای را که برای دیالوگ لازم بود می سازد،

he created it. So, what we're going to do is look at some of those words now. Let me

او آن را خلق می کرد. بنابراین، کاری که ما می خواهیم انجام دهیم این است که اکنون به برخی از آن کلمات نگاه کنیم. بگذارید

put my book down, and we can begin.

کتابم را بگذارم، و می توانیم شروع کنیم.

Okay, number one: "lackluster". So, this will also be a pronunciation lesson for you guys.

بسیار خوب، شماره یک: "نابودی". بنابراین، این نیز یک درس تلفظ برای شما بچه ها خواهد بود.

Repeat after me: "lackluster". Okay. "Lackluster" means something is without vitality, without

بعد از من تکرار کن: "نابودی". باشه. «لَکُلُسُّر» یعنی چیزی بدون نشاط، بدون

brilliance, or without spirit or life. So, a movie can be lackluster, a performance in

درخشش، یا بدون روح و حیات است. بنابراین، یک فیلم می تواند کم رنگ باشد، یک بازی در

a movie can be lackluster, or on stage. An experience can be lackluster, or a presentation

یک فیلم می تواند کم رنگ باشد یا روی صحنه. یک تجربه می تواند کم رنگ باشد، یا یک ارائه

can be lackluster. Many other things can be lackluster, but these are some common examples.

می تواند کم رنگ باشد. بسیاری از چیزهای دیگر ممکن است کم رنگ باشند، اما اینها چند نمونه رایج هستند.

And again, the examples I will give you today will be the most common ones that are associated

و باز هم مثال هایی که امروز برایتان می زنم رایج ترین نمونه هایی هستند که

with these adjectives. So, you can say: -"How was the movie?"

با این صفت ها همراه هستند. بنابراین، می توانید بگویید: - "فیلم چطور بود؟"

-"Mm, it was lackluster."

-"مم، کم رنگ بود."

Okay? It didn't have enough light or life to it. "How was the performance?" if you go

باشه؟ نور یا حیات کافی برای آن نداشت. "اجرا چطور بود؟" اگر

to see a stage play, a Cirque du Soleil. Cirque du Soleil is never lackluster, but imagine,

برای دیدن یک نمایش صحنه ای بروید، یک Cirque du Soleil. Cirque du Soleil هرگز کم رنگ نیست، اما تصور کنید،

you know, maybe the performers on that day, they were all sick, and there were lots of

می دانید، شاید مجریان آن روز، همه آنها بیمار بودند و

accidents. That might be entertaining, but anyway, you can say: "It was lackluster."

تصادفات زیادی رخ داد. این ممکن است سرگرم کننده باشد، اما به هر حال، می توانید بگویید: "بی درخشش بود."

There wasn't enough vitality, enough spirit, enough life in it.

نشاط کافی، روحیه و زندگی کافی در آن نبود.

Next: "cold-blooded", so you see the word "cold", you see the word "blood", Shakespeare

بعد: "سرد"، پس کلمه "سرد" را می بینید، کلمه "خون" را می بینید،

took the word "blood" and added "ed" to it, and basically turned a noun, "blood", into

شکسپیر کلمه "خون" را گرفته و "ed" را به آن اضافه کرده و اساساً یک اسم را تبدیل کرده است، "خون". به

an adjective. "Cold-blooded". "Cold-blooded" means without emotion.

یک صفت "خون سرد". «خونسرد» یعنی بدون احساس.

So, a killer, a criminal, a murderer, or a villain.

بنابراین، یک قاتل، یک جنایتکار، یک قاتل یا یک شرور.

A villain is the opposite of a hero. Now, you might think:

یک شرور مخالف یک قهرمان است. اکنون، ممکن است فکر کنید:

"When am I ever going to use this word?" Well, this word is very common in crime dramas,

"چه زمانی قرار است از این کلمه استفاده کنم؟" خب، این کلمه در درام های جنایی،

like CSI or like Law & Order, or in movies where there are killers and murderers. A very

مانند CSI یا مانند قانون و نظم، یا در فیلم هایی که قاتلان و قاتلان وجود دارند، بسیار رایج است. موضوعی بسیار

happy topic. It's why I'm wearing all black today.

خوشحال کننده به همین دلیل است که امروز تمام مشکی پوشیده ام.

So, next, we have "worthless". "Worthless" means without value; zero, nada, zilch. Okay?

بنابراین، در مرحله بعد، ما "بی ارزش" داریم. «بی ارزش» یعنی بی ارزش; صفر، نادا، زیلچ. باشه؟

If something is worthless, it has no value. An object can be worthless. An effort to do

اگر چیزی بی ارزش است، ارزشی ندارد. یک شی می تواند بی ارزش باشد. تلاش برای انجام

something can be worthless. An idea, you might say, is worthless. It can't be used. It has

کاری می تواند بی ارزش باشد. شاید بگویید یک ایده بی ارزش است. قابل استفاده نیست

no use. So, for example, I have a rock, and this rock has no value. And we say the rock

هیچ فایده ای ندارد. مثلاً من یک سنگ دارم و این سنگ ارزشی ندارد. و ما می گوییم سنگ

is worthless. Or if you're in a fight and in the fight you have a feather... Does...?

بی ارزش است. یا اگر در دعوا هستید و در دعوا پر دارید... آیا...؟

You know, does a feather have any use in a fight? Say:

می دانی، آیا پر در دعوا کاربرد دارد؟ بگو:

"No, this is worthless. I can't use this to fight", unless it's a very sharp feather, maybe.

"نه، این بی ارزش است. من نمی توانم از آن برای مبارزه استفاده کنم "، مگر اینکه یک پر بسیار تیز باشد، شاید.

Next: "tranquil". Now, "tranquil" means-breathe-peaceful,

بعدی: "آرام". حال، «آرام» یعنی-نفس کشیدن-آرام،

calm, serene. Okay? So, a place, usually,

آرام،آرام. باشه؟ بنابراین، یک مکان، معمولا،

we say is tranquil. An experience or a feeling that you have can be tranquil as well. So,

ما می گوییم آرام است. تجربه یا احساسی که دارید نیز می تواند آرام باشد. بنابراین،

if I go to, you know, a place to meditate on top of a mountain and I am at peace with

اگر من به جایی بروم، می دانید، جایی برای مراقبه در بالای یک کوه و با همه چیز در آرامش باشم

everything, the mood is tranquil. Okay? This is also where we get

، روحیه آرام است. باشه؟ این همان جایی است که ما

tranquilizer darts-right?-that make someone

دارت های آرامبخش را دریافت می کنیم - درست است؟ - که باعث می شود کسی

just fall down, and be calm, and fall asleep. So, that's "tranquil".

فقط زمین بخورد، آرام باشد و بخوابد. بنابراین، "آرام" است.

And next: "premeditated". So, I talked about crime dramas before, and murder, and death,

و بعد: «از پیش برنامه ریزی شده». بنابراین، من قبلا در مورد درام های جنایی، و قتل، و مرگ،

and criminals, and killers. In crime dramas, you might also hear this word a lot. So, if

و جنایتکاران و قاتلان صحبت کردم. در درام های جنایی نیز ممکن است این کلمه را زیاد بشنوید. بنابراین، اگر

something is premeditated, it is planned in advanced. So, a murder, typically, we use

چیزی از قبل برنامه ریزی شده باشد، از قبل برنامه ریزی شده است . بنابراین، یک قتل، به طور معمول، ما

this term with, "premeditated", and an action, in general, can be premediated. You might

این اصطلاح را با "از پیش برنامه ریزی شده" به کار می بریم و یک عمل، به طور کلی، می تواند از قبل پیش بینی شود. همچنین ممکن است

also hear it in the news, where the police might say: "We believe the murder was premeditated."

آن را در اخبار بشنوید، جایی که پلیس ممکن است بگوید: "ما معتقدیم قتل از پیش طراحی شده بوده است."

It means that it was planned in advance; it was not an accident.

یعنی از قبل برنامه ریزی شده بود. تصادفی نبود

Let's look at five more words.

بیایید به پنج کلمه دیگر نگاه کنیم.

Next, we have: "flawed". "A flaw" is an imperfection,

بعد داریم: «نقص». « عیب» نقص است،

"a flaw" is a noun. Now, here, we add "ed",

«عیب» اسم است. حالا اینجا «اد» را اضافه می کنیم

suddenly, like magic, it's an adjective. So, "flawed" means imperfect; not perfect, there

، ناگهان مثل جادو، صفت می شود. پس «عیب» به معنای ناقص است; کامل نیست،

is something wrong. So, a flawed design for a computer or a car, a flawed argument. So,

مشکلی وجود دارد. بنابراین، یک طراحی معیوب برای یک کامپیوتر یا یک ماشین، یک استدلال ناقص. بنابراین،

if I say: "If you smoke cigarettes, you will do heroin." What? That doesn't make sense.

اگر بگویم: "اگر سیگار بکشی، هروئین می کنی." چی؟ این معنا ندارد.

That's a flawed argument. Next, a flawed idea or a flawed person. Many people believe, and

این یک استدلال ناقص است. بعد، یک ایده ناقص یا یک فرد معیوب. بسیاری از مردم معتقدند، و

say, and is true - everyone has flaws, things that are not perfect about them.

می گویند، و درست است - هر کسی نقص هایی دارد، چیزهایی که در مورد آنها کامل نیست.

Next: "jaded", so if a person is jaded, or a critic, or a reviewer of movies or books

بعد: «جذب»، پس اگر فردی مات شده باشد، یا منتقد، یا منتقد فیلم یا کتاب

or video games or performances is jaded, it means they are dulled due to overuse or overwork.

یا بازی ویدیویی یا اجرا، مات شده باشد، به این معنی است که به دلیل استفاده زیاد یا کار زیاد، مات شده است.

Now, what this means is, you know, they are no longer passionate about what they're doing.

حالا معنی این کار این است که می دانید، آنها دیگر علاقه ای به کاری که انجام می دهند ندارند.

They're just: "I'm so jaded." Like, if you are a film reviewer and you have seen thousands

آنها فقط می گویند: "من خیلی خسته هستم." مثلاً اگر منتقد فیلم هستید و

of movies, and nothing surprises you anymore, you just feel jaded, you're like:

هزاران فیلم دیده‌اید، و دیگر هیچ چیز شما را شگفت‌زده نمی‌کند، فقط احساس خستگی می‌کنید، مثل این می‌شوید:

"I'm just jaded. I've seen too much, too many movies. I don't have the passion anymore." Okay?

«من فقط خسته‌ام. خیلی فیلم دیده‌ام، خیلی زیاد . من دیگر اشتیاق ندارم." باشه؟

"Countless". "Countless" means numerous, not able to be counted, a very high number. So,

"بی شمار". «بی شمار» یعنی تعداد زیاد ، غیرقابل شمارش، عدد بسیار زیاد. بنابراین،

there can be countless reasons to do something or not to do something. A person can have

دلایل بی شماری برای انجام یا عدم انجام کاری می تواند وجود داشته باشد . یک فرد می‌تواند

countless ideas at work for how to improve things. Objects, any object; countless chairs,

ایده‌های بی‌شماری در کار برای بهبود اوضاع داشته باشد. اشیاء، هر شیء؛ صندلی های بی شمار،

countless tables, countless people, even. Okay? Not thinking that people are objects;

میزهای بی شمار، افراد بی شمار، حتی. باشه؟ فکر نکردن به اینکه مردم اشیا هستند;

"people" is another category, putting over here.

"مردم" مقوله دیگری است که در اینجا قرار می گیرد.

"Deafening", so think of "deaf". "Deaf" means you are not able to hear. If something is

"کر"، پس به "کر" فکر کنید. «کر» یعنی شما قادر به شنیدن نیستید. اگر چیزی

deafening, it can make you deaf, which means it's extremely loud. So, typically we think

ناشنوا کننده است، می تواند شما را ناشنوا کند، به این معنی که صدای بسیار بلندی دارد. بنابراین، ما معمولاً به این فکر می کنیم

of as: "Turn that off, turn that off. It's deafening." The music is deafening. A sound

: "آن را خاموش کن، آن را خاموش کن. کر کننده است." موسیقی کر کننده است. یک صدا

can be deafening. If you hear a big crash or a big clap, or something like that... Like,

می تواند کر کننده باشد. اگر صدای تصادف بزرگ یا کف زدن بزرگ یا چیزی شبیه به آن شنیدید... مثلاً،

if you have headphones, turn them down right now, or...

اگر هدفون دارید، همین الان آن را کم کنید، یا...

[Claps]

[کف زدن

That's deafening. Deafening.

] کر کننده است. کر کننده.

Okay? It's extremely loud. And here, I put a star beside "silence", now, this is more

باشه؟ بی نهایت بلند است و اینجا ستاره ای را کنار "سکوت" گذاشتم، حالا این

of the poetic way to say something is deafening. This is also a lyric from one of the bands

بیشتر شیوه شاعرانه گفتن چیزی است که کر کننده است. این نیز شعری از یکی از گروه

I used to like when I was in high school called the Matthew Good Band. One of the lyrics is:

هایی است که در دوران دبیرستان دوست داشتم به نام متیو گود باند. یکی از اشعار این است:

"Your silence is deafening." So, if someone does not speak to you in a relationship, you're like:

«سکوت تو کر است». بنابراین، اگر کسی در یک رابطه با شما صحبت نمی کند، چنین می گویید:

"Your silence is, you know, driving me crazy. It's really loud silence."

"سکوت شما باعث دیوانه ام می شود. این سکوت واقعاً بلند است."

And next: "lonely", sad due to being alone or depressed because you are alone. So, a

و بعد: «تنها»، غمگین به دلیل تنها بودن یا افسرده بودن به دلیل تنهایی. بنابراین، یک

lonely person, a lonely feeling. If you take a trip by yourself, a vacation. Say:

فرد تنها، یک احساس تنهایی. اگر خودتان به یک سفر بروید، یک تعطیلات. بگو:

-"How was your vacation?" -"It was kind of lonely. I realized I need other people."

-"تعطیلاتت چطور بود؟" -"یه جورایی تنهایی بود. فهمیدم که به آدمای دیگه نیاز دارم."

Okay, let's look at these words one more time just to focus on the pronunciation.

خوب، بیایید یک بار دیگر به این کلمات نگاه کنیم تا فقط روی تلفظ تمرکز کنیم.

To practice your pronunciation, just repeat after me. Ready?

برای تمرین تلفظ، فقط بعد از من تکرار کنید. آماده؟

"Lackluster",

«بی‌خوش»،

"cold-blooded",

«خونسرد»،

"worthless",

«بی‌ارزش»،

"tranquil",

«آرامش»،

"premeditated",

«از پیش برنامه‌ریزی‌شده»،

"flawed",

«عیب»،

"jaded",

"countless",

«بی‌شمار»،

"deafening",

«کرکننده»،

"lonely".

«تنها».

Okay. So, we looked at 10 words from Shakespeare today.

باشه. بنابراین، ما امروز به 10 کلمه از شکسپیر نگاه کردیم.

Now, these words are a little more

اکنون، این کلمات کمی

advanced, and high-intermediate, so you can use them and you'll hear them and read them

پیشرفته تر و متوسط ​​هستند، بنابراین می توانید از آنها استفاده کنید و آنها را می شنوید و

in books, in movies, and some of them in TV shows, and you can use, obviously, a word

در کتاب ها، فیلم ها و برخی از آنها در برنامه های تلویزیونی می خوانید، و واضح است که می توانید از آنها استفاده کنید. کلمه ای

like "lonely", like "deafening", like "countless", like most of them, in an everyday conversation,

مانند "تنها"، مانند "کر کردن"، مانند "بی شمار"، مانند بسیاری از آنها، در یک مکالمه روزمره،

and people will know what you're saying.

و مردم می دانند که شما چه می گویید.

But a lot of them are more based in text, or in film, or in news.

اما بسیاری از آنها بیشتر مبتنی بر متن یا فیلم یا اخبار هستند.

So, again, William Shakespeare is responsible for a lot of plays,

بنابراین، باز هم ویلیام شکسپیر مسئولیت نمایشنامه های زیادی را بر عهده دارد،

including the book I had at the start of this video called Hamlet,

از جمله کتابی که در ابتدای این ویدیو به نام هملت

and if you'd like to, you know, get a copy of the book,

داشتم، و اگر دوست دارید، می دانید، یک نسخه از کتاب

you can get it at Amazon.

را دریافت کنید، می توانید آن را دریافت کنید. در آمازون

If you're interested in getting an audio version,

اگر علاقه مند به دریافت نسخه صوتی هستید،

we have a partnership with www.audible.com, so for a free 30-day trial, a free download

ما با www.audible.com همکاری داریم، بنابراین برای یک دوره آزمایشی رایگان 30 روزه، دانلود رایگان

of an audio book, you can check out the link attached to this video.

کتاب صوتی، می توانید لینک پیوست شده به این ویدیو را بررسی کنید.

And if you'd like to donate to engVid and support the site, you can do that at this link as well.

و اگر می خواهید به engVid کمک مالی کنید و از سایت حمایت کنید، می توانید این کار را در این لینک نیز انجام دهید.

So, until next time, thanks for clicking,

بنابراین، تا دفعه بعد، ممنون که کلیک

and I'll see you guys later. Bye.

کردید، و بعداً شما را می‌بینم. خدا حافظ.