Stop saying “I don’t understand”: What to say instead

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on

هی همه. من الکس هستم از اینکه کلیک کردید متشکریم و به این درس خوش آمدید در مورد

what to say instead of "I don't understand" when you are having a

اینکه به جای « نمی‌فهمم» چه بگویید وقتی

conversation with someone and you didn't hear what they said, or you really

با کسی صحبت می‌کنید و حرف او را نشنیدید یا

didn't understand what they said, either because the concepts were too complex,

واقعاً متوجه نشدید چه می‌گوید. ، یا به این دلیل که مفاهیم بیش از حد پیچیده بودند،

or the vocabulary was, you know, more than you know. So, I want to state right

یا واژگان، بیشتر از آنچه می دانید بود. بنابراین، می‌خواهم

at the beginning, this is meant to be an encouraging video. Of course you will

در همان ابتدا بگویم، این یک ویدیوی تشویق‌کننده است. البته شما خواهید

say "I don't understand". I say "I don't understand" all the time. But what I'm

گفت "من متوجه نمی شوم". من همیشه می گویم "من نمی فهمم". اما کاری که

doing in this video is providing you with more tools, more phrases that you

من در این ویدیو انجام می دهم این است که ابزارهای بیشتر، عبارات بیشتری را در اختیار شما قرار می دهم که می

can use for a variety of situations. Okay. So hopefully you find this video

توانید برای موقعیت های مختلف استفاده کنید. باشه. بنابراین امیدوارم که این ویدیو

useful. Let's not waste any more time and begin.

برای شما مفید باشد. بیایید دیگر زمان را تلف نکنیم و شروع کنیم.

Now, if you really just didn't hear what the person said, Maybe because they

حال، اگر واقعاً چیزی را که آن شخص گفته است نشنیدی، شاید به این دلیل که آنها

spoke in a low volume, you're in a loud place, or you didn't really hear what

با صدای کم صحبت کرده اند، در یک مکان بلند هستید ، یا واقعاً چیزی را که

they said, because the vocabulary they used, you know, they used a word in the

آنها گفته اند نشنیده اید، زیرا واژگانی که آنها استفاده کرده اند، شما می دانید، آنها یک کلمه را در

middle that you didn't understand. And sometimes all you hear is that one word,

وسط استفاده کردند که شما متوجه نشدید. و گاهی تنها چیزی که می شنوید همین یک کلمه است

and you forget, and don't pay attention to the rest of the sentence. So very

و فراموش می کنید و به بقیه جمله توجه نمی کنید. خیلی

simple, polite, instead of saying "I don't understand", you can say "sorry".

ساده، مودب، به جای گفتن « نمی‌فهمم»، می‌توانید بگویید «متاسفم».

Now, "sorry" can work by itself. You could just say "sorry". Okay, or you can

اکنون، "متاسفم" می تواند به تنهایی کار کند. شما فقط می توانید بگویید "متاسفم". خوب، یا می

start with "Sorry, I missed that." Like, I missed it. I just... I didn't hear it.

توانید با "ببخشید، من آن را از دست دادم" شروع کنید. مثلا دلم براش تنگ شده بود من فقط... نشنیدم.

Or I didn't get what you said. And I'll get to that one later. In addition to "I

یا متوجه نشدم چی گفتی و بعداً به آن یکی خواهم رسید. علاوه بر "من

missed that", you can say "I didn't catch that". "I didn't catch that."

آن را از دست دادم"، می توانید بگویید "من آن را نگرفتم". "من متوجه نشدم."

Right. So I missed it. I didn't catch it. "I didn't get that." "Sorry, I

درست. پس دلم براش تنگ شد من آن را نگرفتم. "من متوجه نشدم." "ببخشید،

didn't get that."

متوجه نشدم."

Okay, next, very honest: "Sorry, I didn't hear you." Okay, so they were

خوب، بعد، بسیار صادقانه: "ببخشید، من شما را نشنیدم." خوب، پس

speaking too low. Maybe they were speaking really quickly. Maybe you're in

خیلی کم حرف می زدند. شاید آنها خیلی سریع صحبت می کردند. شاید شما در

a loud room? "I didn't hear you." "Sorry, I didn't hear you." Next:

یک اتاق پر سر و صدا هستید؟ "من شما را نشنیدم." "ببخشید، من شما را نشنیدم." بعدی:

"Sorry, I didn't follow that." So again, to follow. So someone is speaking, and

"ببخشید، من آن را دنبال نکردم." پس دوباره دنبال کنید. بنابراین یک نفر در حال صحبت کردن است، و

they start on a track of conversation. And ideally, you should be walking

آنها شروع به مکالمه می کنند. و در حالت ایده آل، شما باید در

beside them in the conversation. But sometimes you don't understand because

کنار آنها در مکالمه قدم بزنید. اما گاهی اوقات شما متوجه نمی شوید زیرا

their reasoning is very weird, or it doesn't make sense. Or maybe you didn't

استدلال آنها بسیار عجیب است یا منطقی نیست. یا شاید شما آن را

hear that. And you say, "Sorry, I didn't follow that." Next. "Sorry. I don't

نشنیده اید. و شما می گویید، "ببخشید، من آن را دنبال نکردم." بعد. "ببخشید. من دنبال نمی کنم

follow." "I don't follow that." That just means you're admitting that I don't

." "من آن را دنبال نمی کنم." این فقط به این معنی است که شما اعتراف می کنید که من نمی

know what you're saying. Basically, usually "I don't follow" refers to the

دانم چه می گویید. اصولاً معمولاً «من پیروی نمی‌کنم» به منطقی اشاره دارد

logic that the person is using in their speech in their conversation. So if

که فرد در گفتار خود در مکالمه خود از آن استفاده می‌کند. بنابراین

they're talking about a complex topic, maybe they're talking about genetics,

اگر آنها در مورد یک موضوع پیچیده صحبت می کنند، شاید آنها در مورد ژنتیک صحبت می کنند،

and they're trying to explain something to you, you have no background in

و سعی می کنند چیزی را برای شما توضیح دهند ، شما هیچ پیشینه ای در زمینه

genetics, and you look at them like "sorry, I don't follow". "I don't

ژنتیک ندارید و به آنها مانند "ببخشید، من نمی دانم" نگاه می کنید. دنبال کردن". "من دنبال نمی کنم

follow." "Sorry, I'm not following." So all three of these. "I didn't follow

." "ببخشید، من دنبال نمی کنم." پس هر سه اینها. "من آن را دنبال

that." "I don't follow." "Sorry, I'm not following."

نکردم." "من دنبال نمی کنم." "ببخشید، من دنبال نمی کنم ."

Okay. And you can also say, "Sorry, what was that?" "Okay, so what was that?" It

باشه. و همچنین می توانید بگویید: "ببخشید، آن چه بود؟" "خوب، پس چی بود؟"

really goes back to you didn't hear them properly? Or they said a word that you

واقعاً به این برمی گردد که شما آنها را به درستی نشنیده اید؟ یا حرفی زدند که

missed. "Okay. What was that?" Or: "Sorry? What did you just say?" Okay, so

از قلم افتادی. "خوب. این چی بود؟" یا: "ببخشید؟ چی گفتی؟" خوب، پس

again, maybe you weren't paying attention, your mind was in a different

دوباره، شاید شما توجه نکرده بودید ، ذهن شما

place. And they say something to get your attention and you say, "Sorry, what

جای دیگری بود. و آنها برای جلب توجه شما چیزی می گویند و شما می گویید "ببخشید، چه

did you just say?" Okay. All right. Next, when you're listening, and you

چیزی گفتید؟" باشه. خیلی خوب. بعد، وقتی در حال گوش دادن هستید، و می

know, sometimes you are not paying attention, you can admit fault, right?

دانید، گاهی اوقات توجه نمی کنید ، می توانید تقصیر را بپذیرید، درست است؟

You can admit that. "Sorry, I wasn't listening." Now, if you say this to your

شما می توانید این را اعتراف کنید. "ببخشید، من گوش نمی دادم ." حالا اگر این را به

wife or your husband, it's probably a bad idea. But they say honesty is the

همسر یا شوهرتان بگویید، احتمالاً فکر بدی است. اما می گویند صداقت

best policy. So sometimes you might just want to admit and say "sorry, I wasn't

بهترین سیاست است. بنابراین گاهی اوقات ممکن است بخواهید اعتراف کنید و بگویید "متاسفم،

listening. My mind was in a different place." Or "I had my headphones on and

گوش نمی‌دادم. ذهن من در جای دیگری بود." یا "من هدفونم را در دست

my podcast was more interesting than your conversation". Don't say that part.

داشتم و پادکستم از مکالمه شما جالب تر بود ". اون قسمت رو نگو

But, you know, I wasn't listening. "Sorry, I wasn't paying attention." So

اما، می دانید، من گوش نمی دادم. "ببخشید، حواسم نبود." بنابراین

this could be in a classroom setting and you know, very few students will admit

این می تواند در یک محیط کلاس درس باشد و می دانید، تعداد کمی از دانش آموزان اعتراف

that they weren't paying attention to their teacher. But this is something you

می کنند که به معلم خود توجه نکرده اند. اما این چیزی است که می

can say, "Sorry, I wasn't paying attention". So maybe you are in a group

توانید بگویید: "ببخشید، توجه نکردم ". بنابراین شاید شما در یک

setting with like six friends, five friends around a table. And your friends

محیط گروهی با شش دوست، پنج دوست دور یک میز هستید. و دوستان

are talking about something. And they say, "Karen, what do you think?" And

شما در مورد چیزی صحبت می کنند. و آنها می گویند، "کارن، شما چه فکر می کنید؟" و

Karen's looking at her phone. "Oh, sorry, I wasn't paying attention. What?

کارن داره به گوشیش نگاه میکنه. "اوه ، ببخشید، حواسم نبود. چی؟

What?" Okay. Or "sorry, my mind was elsewhere", or "my mind was somewhere

چی؟" باشه. یا «ببخشید ذهنم جای دیگری بود» یا «ذهنم جای

else". So you can say "elsewhere". This just means somewhere else. Not here. My

دیگری بود». بنابراین می توانید بگویید "در جای دیگر". این فقط به معنای جای دیگری است. اینجا نه.

mind was in a different place.

ذهن من جای دیگری بود.

Okay. So you can admit that you weren't paying attention, that you weren't

باشه. بنابراین می‌توانید اعتراف کنید که توجه

listening, or that your mind was, you know, you were thinking about lunch

نکرده‌اید، گوش نمی‌دهید، یا می‌دانید که ذهنتان این بود که بعداً به ناهار فکر می‌کردید

later or something. Next, if you didn't hear something, or you didn't understand

یا چیز دیگری. بعد، اگر چیزی را نشنیدید، یا چیزی را متوجه

something, but you're interested, or even if you're not interested, you still

نشدید، اما علاقه مند هستید، یا حتی اگر علاقه ای ندارید، باز هم

want to know what the person said. You can ask for repetition. Ask people to

می خواهید بدانید که آن شخص چه گفته است. می توانید درخواست تکرار کنید. از مردم بخواهید

repeat. Okay. So, here we go. "Could you repeat that, please?" Okay. "Could you

تکرار کنند. باشه. پس بزن که بریم. "امکان دارد دوباره تکرار کنید؟" باشه. "

say that again?" "Want to run that by me one more time?" And I realized I didn't

میشه دوباره بگی؟" "می خواهی یک بار دیگر آن را توسط من اجرا کنی ؟" و متوجه شدم که

spell "repetition" correctly. Okay. So you're, you're seeing like a live

املای "تکرار" را درست ننوشته ام. باشه. بنابراین ، شما در اینجا مانند یک

correction on air over here. Re... pe...? How do you spell it? Re... pe...

تصحیح زنده روی ایر می بینید. دوباره... پ...؟ چطور آن را هجی می کنید؟ Re... pe...

ti... tion? Repetition. Yes, just like that. Alright, so we pause the video,

ti... tion؟ تکرار. بله، همینطور. بسیار خوب، پس ویدیو را مکث می

and now we unpause the video.

کنیم و اکنون ویدیو را لغو مکث می کنیم.

We're back. "So could you repeat that?" Please? "Could you say that again?"

ما برگشتیم. "پس می توانید آن را تکرار کنید؟" لطفا؟ "میشه دوباره بگی؟"

"Want to run that by me one more time?" So "run that by me one more time". This

"می خواهی یک بار دیگر آن را توسط من اجرا کنی؟" بنابراین "یک بار دیگر آن را توسط من اجرا کن". این

is an idiomatic question and idiomatic way to ask someone to repeat something

یک سوال اصطلاحی و روشی اصطلاحی است برای اینکه از کسی بخواهیم چیزی را به قدری "خواسته" تکرار کند

so "wanna", it's like, "Do you want to?" Or "can you?" So depends on your

، مانند "میخواهی؟" یا "میتونی؟" بنابراین بستگی به

familiarity with the person, how comfortable they are with you, and you

آشنایی شما با آن شخص دارد، اینکه او چقدر با شما راحت است و

are with them? If... before you say something like this, but "wanna run that

شما با او هستید؟ اگر... قبل از اینکه چیزی شبیه به این را بگویید، اما "می خواهم

by me one more time", like, here are your words, they're running [vroom], can

یک بار دیگر آن را توسط من اجرا کنم"، مانند، این کلمات شما هستند، آنها در حال اجرا هستند [vroom]، آیا می

you run them by me one more time, so I can catch them?

توانید آنها را یک بار دیگر توسط من اجرا کنید، بنابراین من آیا می توان آنها را گرفت؟

Okay. Next, some casual ways. If you're familiar with the people that you're

باشه. در مرحله بعد، چند روش غیر معمول. اگر با افرادی که با آنها

hanging out with, if you're friendly with them, if you have a good

معاشرت می کنید آشنا هستید، اگر با آنها دوست هستید، اگر

relationship with them, and you feel comfortable to be casual, to be

با آنها رابطه خوبی دارید و احساس راحتی می کنید که راحت باشید،

yourself, to not be formal, you can use some of these. So "blah, blah, blah,

خودتان باشید، رسمی نباشید، می توانید از برخی از این موارد استفاده کنید. پس «بله، بلی، بلی،

blah, blah, blah, blah". "Hold on. What?" Okay, so "hold on" means like,

بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی، بلی. "صبر کن. چی؟" بسیار خوب، پس «دست نگه دارید» به معنای دوست داشتن

stop, or wait. And you can just say "what?" So repeat after me. "Hold on.

، توقف یا صبر کردن است. و شما فقط می توانید بگویید "چی؟" پس بعد از من تکرار کن "صبر کن.

What?" Okay, next. "Wait, what?" So again, "Hold on. What?" or "Wait, what?"

چی؟" باشه بعد "صبر کن، چی؟" پس دوباره، "صبر کن. چی؟" یا "صبر کن، چی؟"

Say it fast. "Wait, what?" Good. "Whoa, slow down." If the person is speaking

سریع بگو "صبر کن، چی؟" خوب "اوه، آهسته تر." اگر شخص

very quickly, you might want to ask them to slow down. You can give one "Whoa".

خیلی سریع صحبت می کند، ممکن است بخواهید از او بخواهید سرعت خود را کم کند. شما می توانید یک "وای" بدهید.

Or you can give many whoas, right? So you can say, "Whoa, whoa, whoa, whoa,

یا می توانی خیلی ها را بدهی، درست است؟ بنابراین می توانید بگویید: "

whoa, slow down."

اوووووووووووووووو آهسته تر."

Okay. If you are very comfortable with the person, "what the heck are you

باشه. اگر با آن شخص خیلی راحت هستید ، "

talking about?" Okay, so you just don't understand what they're saying because

در مورد چه حرفی می زنید؟" خوب، پس شما متوجه نمی شوید که آنها چه می گویند

of their argument is strange, or they started talking about something with no

زیرا استدلال آنها عجیب است، یا آنها شروع به صحبت در مورد چیزی بدون

context and you are lost. So another one, you can say, "Well, I'm lost."

زمینه کردند و شما گم شده اید. بنابراین یکی دیگر ، می توانید بگویید: "خب، من گم شدم."

"What's happening?" "What the heck are you talking about?" So "heck" is a more

"چه اتفاقی می افتد؟" " در مورد چی حرف میزنی؟" بنابراین "هک"

neutral way to say "hell", right? "Hell" is a little stronger. "What the hell?"

روشی خنثی تر برای گفتن "جهنم" است، درست است؟ "جهنم " کمی قوی تر است. "چه جهنمی؟"

"What the heck are you talking about?" You can also just say, "Stop right

"در مورد چی حرف میزنی؟" شما همچنین می توانید فقط بگویید: "

there." Okay, so sometimes you don't care what they're talking about. Because

همانجا بایست." خوب، پس گاهی اوقات برایت مهم نیست که در مورد چه چیزی صحبت می کنند. چون

you're like, I don't understand what... why this is important. I don't

تو اینطوری، من نمیفهمم چی... چرا این مهمه. من استدلال را نمی

understand the argument. I don't understand why you're talking about

فهمم. من نمی فهمم چرا در این مورد صحبت می

this. So "stop right there". And similar to "what the heck are you talking

کنید. بنابراین "همانجا توقف کنید". و مشابه "در مورد چه حرف میزنی

about?" "I have no clue what you're saying." "I have no idea what you're

؟" "من نمی دانم شما چه می گویید." "من نمی دانم شما چه می

saying." Okay, so you are just admitting, in a casual situation like I

گویید." خوب، پس شما فقط اعتراف می کنید، در یک موقعیت معمولی مانند من

I don't know what you're talking about, so "I have no clue what you're saying".

نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید، بنابراین "من نمی دانم شما چه می گویید".

"I don't understand it."

"من آن را درک نمی کنم."

Okay. And finally, you can clarify. Right? So instead of saying you don't

باشه. و در نهایت، شما می توانید توضیح دهید. درست؟ بنابراین به جای اینکه بگویید شما

understand what a person is saying, maybe they use a word, or they use an

نمی‌فهمید چه می‌گوید، شاید از یک کلمه یا استدلال استفاده می‌کنند

argument. And you say, "Well, wait a minute. What did you mean by that?"

. و شما می گویید "خب، یک دقیقه صبر کن . منظورت از این حرف چیست؟"

"What did you mean by that word?" or "What did you mean by that argument?"

"منظورت از این کلمه چی بود؟" یا "منظورت از آن استدلال چه بود؟"

And finally, to clarify, this is also a form of asking for repetition. But

و بالاخره برای روشن شدن، این هم نوعی درخواست تکرار است. اما

"could you repeat the last part again?" "Okay, I just want to make sure I got

"آیا می توانید قسمت آخر را دوباره تکرار کنید؟" "خوب، من فقط می خواهم مطمئن شوم که

what you said." I just want to clarify that I understand your argument. So you

آنچه شما گفتید را دریافت کرده ام." فقط می خواهم توضیح دهم که استدلال شما را درک می کنم. پس

heard what they said, right? But you just want to make sure that you

شنیدی که آنها چه گفتند، درست است؟ اما شما فقط می خواهید مطمئن شوید

understand it 100%. "Could you repeat the last part again?" You can also say,

که آن را 100٪ درک کرده اید. " میشه قسمت آخر رو دوباره تکرار کنی؟" همچنین می توانید بگویید:

"could you repeat the last thing you said?" Those are all possible.

"آیا می توانید آخرین چیزی را که گفتید تکرار کنید ؟" همه اینها ممکن است.

So one more time, you can say "sorry". So just repeat one more time, everything

بنابراین یک بار دیگر، می توانید بگویید "متاسفم". پس فقط یک بار دیگر تکرار کنید، همه چیز

after me. I missed that. I didn't catch that. I didn't get that. I didn't hear

بعد از من. دلم برای آن تنگ شده بود. من متوجه نشدم من متوجه نشدم من

you. I didn't follow that. I don't follow. I'm not following. What was

شما را نشنیدم من آن را دنبال نکردم. من دنبال نمی کنم من دنبال نمی کنم آن چه

that? What did you just say? I wasn't listening. I wasn't paying attention. My

بود؟ الان چی گفتی؟ من گوش نمی دادم حواسم نبود

mind was somewhere else. Could you repeat that? Please? Could you say that

ذهنم جای دیگری بود. می تونی دوباره اون رو تکرار کنی؟ لطفا؟ میشه

again? Wanna run that by me one more time? And now the fun stuff. Hold on.

دوباره بگی؟ می خواهی یک بار دیگر آن را توسط من اجرا کنی ؟ و حالا چیزهای سرگرم کننده. صبر کن.

What? Wait, what? Whoa, whoa, whoa, slow down. With that, heck are you talking

چی؟ صبر کن چی؟ وای، وای، اوه، آهسته تر. با آن، شما در

about? Stop right there. I have no clue what you're saying. What did you mean by

مورد آن صحبت می کنید؟ همانجا توقف کن من نمی دانم شما چه می گویید. منظورت از

that? Could you repeat the last part again?

آن چی بود؟ ممکن است قسمت آخر را دوباره تکرار کنید؟

Hopefully now you have a lot more tools in your English vocabulary toolbox that

امیدواریم اکنون ابزارهای بسیار بیشتری در جعبه ابزار واژگان انگلیسی خود داشته باشید که

you can now use in your future English conversations. So "I don't understand"

اکنون می توانید از آنها در مکالمات انگلیسی آینده خود استفاده کنید . بنابراین «نمی‌فهمم

is one of the first phrases anyone learns in a new language, but: time to

» یکی از اولین عباراتی است که هر کسی به یک زبان جدید یاد می‌گیرد، اما: زمان

level up. So hopefully you did that today. And if you want to make sure that

ارتقاء سطح است. بنابراین امیدوارم که امروز این کار را انجام دادید . و اگر می‌خواهید مطمئن شوید که

you consolidate everything that we studied here today, check out the quiz

همه چیزهایی را که امروز در اینجا مطالعه کرده‌ایم ادغام کرده‌اید، امتحان را

on engvid.com to check your learning. Also, don't forget to subscribe to my

در engvid.com بررسی کنید تا میزان یادگیری خود را بررسی کنید. همچنین فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید

YouTube channel. Check me out on Facebook and on Twitter. And if you can

. من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید. و اگر

afford it, please consider making a donation to EngVid if you can. So till

توانایی مالی دارید، لطفاً در صورت امکان به EngVid کمک مالی کنید. بنابراین تا

next time, thanks for clicking, and I hope things are a lot clearer for you

دفعه بعد، از اینکه کلیک کردید متشکرم، و امیدوارم اکنون همه چیز برای شما واضح تر

now.

باشد.