Learn 50 “MAKE” Phrases in English!

If it makes you happy, it can't be that bad.

اگر شما را خوشحال می کند، نمی تواند آنقدر بد باشد.

If it makes you...

اگر باعث می شود ...

You know the song.

شما آهنگ را می دانید.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on fifty common "make" phrases.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد پنجاه عبارت رایج "ساختن" خوش آمدید.

So, in this video I am going to teach you fifty phrases with the verb "make".

بنابراین، در این ویدیو قصد دارم پنجاه عبارت با فعل "ساختن" را به شما آموزش دهم.

We will start with some of the common, easy ones, not really idiomatic, just common stuff,

ما با برخی از موارد رایج، آسان، نه واقعاً اصطلاحی، فقط چیزهای معمولی شروع می کنیم،

like: "make breakfast, lunch, dinner", etc. and then we will move on to some more idiomatic

مانند: "صبحانه، ناهار، شام درست کنید" و غیره و سپس به عبارات اصطلاحی دیگری

phrases in the second part of the video, so make sure you stick around for that as well.

در قسمت دوم می پردازیم. ویدیو، بنابراین مطمئن شوید که برای آن نیز همراه باشید.

So, let's not waste any time and we'll start with this part of the board.

بنابراین، بیایید زمان را تلف نکنیم و با این بخش از تابلو شروع می کنیم.

At the top, like I mentioned, you can "make breakfast".

در بالا، همانطور که اشاره کردم، می توانید "صبحانه درست کنید".

So, in the morning when you wake up, you make yourself a sandwich, or maybe you make a pizza

بنابراین، صبح که از خواب بیدار می شوید، برای خودتان یک ساندویچ درست می کنید، یا شاید برای صبحانه پیتزا درست می کنید

for breakfast.

.

I never do.

من هرگز انجام نمی دهم.

Maybe you do.

شاید شما انجام دهید.

I don't know.

من نمی دانم.

You can also "make lunch", "make dinner".

همچنین می توانید "ناهار درست کنید"، "شام درست کنید".

Basically, you can make a meal.

در اصل، شما می توانید یک وعده غذایی درست کنید.

Anything with, you know, breakfast, lunch, dinner - the three main meals of the day,

هر چیزی با صبحانه، ناهار، شام - سه وعده غذایی اصلی روز،

you can make them.

می توانید آنها را درست کنید.

So, this is like cooking, or baking, or creating.

بنابراین، این مانند پختن، یا پختن، یا خلق کردن است.

You can also make different foods, so "make a pizza", "make a sandwich", "make a snack",

می توانید غذاهای مختلفی هم درست کنید، پس «پیتزا درست کن»، «ساندویچ درست کن»، «میان وعده درست کن»،

"make a cake".

«کیک درست کن».

So, you are putting these things together, creating them, creating a pizza.

بنابراین، شما این چیزها را کنار هم قرار می دهید، آنها را ایجاد می کنید، یک پیتزا می سازید.

You know, you have the cheese and the dough, and the pepperoni and the sauce, and you put

می‌دانید، پنیر و خمیر و پپرونی و سس را دارید و آن‌ها

it together, so you can make all of these things.

را با هم می‌چینید، بنابراین می‌توانید همه این چیزها را درست کنید.

All right?

خیلی خوب؟

You're putting them together.

شما آنها را کنار هم می گذارید.

Now, next is an expression: "make up your mind".

حال، بعدی یک عبارت است: "تصمیم خود را بپذیر".

So, if you tell someone: "Make up your mind", it means that they cannot make a decision,

پس اگر به کسى بگويى: تصميم بگير، يعنى او نمى تواند تصميم بگيرد،

so you want them to make up their mind; or, like I said, make a decision.

پس مى خواهى تصميمش را بگيرد. یا همانطور که گفتم تصمیم بگیرید.

Okay?

باشه؟

So, stop going this way and that way with your mind and your options: -"Oh, I don't

بنابراین، با ذهن و گزینه های خود این طرف و آن طرف را ادامه دهید: -"اوه، نمی

know.

دانم.

Do I want the pizza or do I want the pasta?

من پیتزا می خواهم یا پاستا؟

I don't know.

نمی دانم.

I don't know."

نمی دانم. "

-"Make up your mind."

-"تصمیم بگیر"

Okay?

باشه؟

So, make a decision.

پس تصمیم بگیر

Commit.

مرتکب شدن.

Commit to a decision.

به یک تصمیم متعهد شوید.

Next: "make fun of someone".

بعدی: "کسی را مسخره کن".

This is not a polite thing to do; some would call it bullying.

این کار مودبانه ای نیست. برخی آن را قلدری می نامند.

Most people would call it bullying actually.

اکثر مردم آن را در واقع قلدری می نامند.

If you make fun of someone, you are making a joke about that person.

اگر کسی را مسخره کنید، در مورد آن شخص شوخی می کنید.

Maybe they have a characteristic, a feature that you think is funny, like maybe they have

شاید آنها یک ویژگی دارند، یک ویژگی که به نظر شما خنده دار است، مثلاً آنها

bigger ears than you, so you say: "Haha.

گوش هایشان از شما بزرگتر است، بنابراین می گویید: "هاها.

Look, it's Dumbo."

ببین دامبو است."

Like, you are making fun of them.

مثلا داری مسخرهشون میکنی

Dumbo is a Disney elephant with big ears.

دامبو یک فیل دیزنی با گوش های بزرگ است.

So, yeah, don't make fun of people, unless it's your family or friends and then it's

بنابراین، بله، مردم را مسخره نکنید، مگر اینکه خانواده یا دوستان شما باشند و پس از آن

fine - usually, unless they don't like it.

خوب است - معمولاً، مگر اینکه آنها آن را دوست نداشته باشند.

Ask my sisters.

از خواهرانم بپرس

I don't know.

من نمی دانم.

I don't know if they liked it.

نمی دونم خوششون اومد یا نه

So, next: "make a difference".

بنابراین، بعدی: "تفاوت ایجاد کنید".

So, if something makes a difference, it has a significant effect or a significant impact.

بنابراین، اگر چیزی تفاوت ایجاد کند، تأثیر قابل توجه یا تأثیر قابل توجهی دارد.

A person can make a difference.

یک فرد می تواند تفاوت ایجاد کند.

You know, an idea can make a difference.

می دانید، یک ایده می تواند تفاوت ایجاد کند.

Something that causes change in life.

چیزی که باعث تغییر در زندگی می شود.

"Make a joke" - similar to "make fun of someone", you can make a joke.

"شوخی کن" - مشابه "مسخر کردن کسی"، شما می توانید یک شوخی کنید.

I have many joke videos on my channel, so one of the jokes I gave you guys was: "Why

من ویدیوهای شوخی زیادی در کانالم دارم، پس یکی از جوک هایی که به شما دادم این بود: "

was six afraid of seven?

چرا شش از هفت می ترسیدند؟

Because seven ate nine."

چون هفت تا نه خوردند."

I just made a joke.

من فقط یه شوخی کردم

If it's a good joke or a bad joke, that's up to you to decide.

اگر این یک شوخی خوب یا یک شوخی بد است، تصمیم با شماست.

Next: "make a call" or "make a phone call".

بعدی: "محور تماس بگیرید" یا "تماس تلفنی برقرار کنید".

So, this is what you tell people when, you know, you want to leave a conversation maybe:

بنابراین، این همان چیزی است که وقتی، می دانید، می خواهید یک مکالمه را ترک کنید، به مردم می گویید:

"Sorry, I need to make a call.

"ببخشید، باید تماس بگیرم.

Yeah".

بله".

So, if you need to call someone on your phone, you can say: "I need to make a phone call.

بنابراین، اگر نیاز دارید با تلفن خود با کسی تماس بگیرید، می توانید بگویید: "باید تماس تلفنی برقرار

I need to make a call."

کنم. باید تماس بگیرم."

Or: "I need to call."

یا: "باید تماس بگیرم."

I just want you to know that "make a call" is also possible.

فقط می خواهم بدانید که "تماس برقرار کنید " نیز امکان پذیر است.

"Make a promise".

"قول دادن".

So, you can promise someone that you are going to do something, or you can also say you made

بنابراین، می توانید به کسی قول بدهید که قرار است کاری انجام دهید، یا می توانید بگویید که

a promise to this person or you are going to make a promise to this person.

به این شخص قول داده اید یا قرار است به این شخص قول بدهید.

Okay, next.

باشه بعد

These two are sometimes confused, so let me tell you the difference between a "reservation"

این دو گاهی با هم اشتباه گرفته می شوند، بنابراین اجازه دهید تفاوت بین "رزرو"

and an "appointment".

و "قرار ملاقات" را به شما بگویم.

You can "make a reservation", you can "make an appointment".

شما می توانید "رزرو کنید"، می توانید " قرار ملاقات بگیرید".

Number one, you can make a reservation at a restaurant or a hotel, for example.

شماره یک، شما می توانید برای مثال در یک رستوران یا یک هتل رزرو کنید.

So, when you think of reservations, think of something you have to, like, secure or

بنابراین، هنگامی که به رزرو فکر می کنید، به چیزی فکر کنید که باید آن را حفظ کنید،

you have to save your spot.

یا باید مکان خود را حفظ کنید.

Right?

درست؟

So, you can make a reservation at a restaurant.

بنابراین، می توانید در یک رستوران رزرو کنید.

You call the restaurant, say: -"Hey.

شما به رستوران زنگ می زنید، می گویید: -"هی،

I'd like to make a reservation."

من می خواهم رزرو کنم."

-"How many people?"

-"چند نفر؟"

-"Two people."

-"دو نفر."

-"What time?"

-"چه زمانی؟"

-"7:30."

-"7:30."

-"Okay, see you at 7:30."

-باشه، ساعت 7:30 می بینمت.

Okay?

باشه؟

So you made a reservation.

پس رزرو کردی

Hotel as well: -"Yes, hi, I'm going to be in the city in two weeks.

هتل هم همینطور: -بله سلام من دو هفته دیگه میرم شهر

I would like to make a reservation."

میخوام رزرو کنم.

-"Yeah.

How many rooms?"

-آره.چند اتاق؟

-"One room."

-"یک اتاق."

-"Okay.

Queen bed?"

-خوب.تخت کوئین؟

-"Yup."

-"آره."

So, that's how you make a reservation.

بنابراین، به این ترتیب شما رزرو می کنید.

Think of hotels and restaurants to make a reservation.

برای رزرو به هتل ها و رستوران ها فکر کنید .

"Make an appointment"...

"نوبت بگیر"...

So, you make appointments with doctors, with dentists, with hairstylists.

پس، با پزشکان، با دندانپزشکان، با آرایشگران قرار ملاقات می گذارید.

So, if you need a haircut, you call the hairstylist and you say: "Hi.

بنابراین، اگر نیاز به کوتاه کردن مو دارید، با آرایشگر تماس می گیرید و می گویید: "سلام،

I would like to make an appointment."

من می خواهم یک قرار ملاقات بگذارم."

Okay?

باشه؟

So you need to see someone specifically.

بنابراین شما باید شخص خاصی را ببینید.

So, you can make appointments with people that usually provide a service for you.

بنابراین، می توانید با افرادی که معمولاً خدماتی را برای شما ارائه می دهند قرار ملاقات بگذارید.

Okay?

باشه؟

Next: "make an exception".

بعدی: "استثنا ایجاد کن".

So, as you guys know, you are studying a language, there are many exceptions in English and any

بنابراین، همانطور که بچه ها می دانید، شما در حال مطالعه یک زبان هستید، استثناهای زیادی در انگلیسی و هر

language, really, so you make exceptions all the time; not just with language, but with

زبانی وجود دارد، واقعاً، بنابراین همیشه استثنا قائل می شوید. نه فقط با زبان، بلکه با

people, with different situations.

مردم، با موقعیت های مختلف.

Also, when you're learning, it's very common to "make mistakes"; it's a normal, healthy

همچنین، زمانی که در حال یادگیری هستید، «اشتباه کردن» بسیار رایج است. این یک بخش طبیعی و

part of the learning process.

سالم از فرآیند یادگیری است.

So: "make a mistake" or "make an error".

پس: «اشتباه کن» یا «خطا کن».

There is a difference between a mistake and an error; at least at some point I read there

بین اشتباه و خطا فرق است ; حداقل در نقطه ای خواندم که

is a difference between a mistake and an error.

بین اشتباه و خطا تفاوت وجود دارد.

An "error" is something that you legitimately don't know the rule of something, and you

"خطا" چیزی است که شما قانون چیزی را نمی دانید و

just do the wrong thing without knowing that you're doing the wrong thing.

فقط کار اشتباهی را انجام می دهید بدون اینکه بدانید کار اشتباهی انجام می دهید.

"Make a mistake", if you're learning English, for example, maybe you know the rule, maybe

مثلاً «اشتباه کن»، اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، شاید قانون را بلد باشید، شاید

you have studied how to make, you know, present, simple questions, but when...

نحوه درست کردن، می‌دانید، ارائه، سؤالات ساده را مطالعه کرده باشید، اما وقتی ...

When you're speaking, you don't use the correct form.

وقتی دارید صحبت می‌کنید، از فرم صحیح استفاده نکنید

And you know that you don't...

و می دانی که نمی کنی...

You're not...

تو نیستی...

You're not using the correct form, so you made a mistake, you're aware that: "I know

شما از فرم صحیح استفاده نمی کنید، بنابراین اشتباه کرده اید، می دانید که: "من می دانم که

this is not wrong.

این اشتباه نیست.

I know there's a different way."

می دانم که وجود دارد. راهی متفاوت."

That's a mistake, and an error is something where you don't have the knowledge, so you

این یک اشتباه است و خطا چیزی است که شما در آن آگاهی ندارید، بنابراین شما

don't even know that what you're saying is wrong.

حتی نمی دانید آنچه می گویید اشتباه است.

If that's wrong, and you can tell me in the YouTube comments.

اگر این اشتباه است، و می توانید در نظرات YouTube به من بگویید .

Okay?

باشه؟

Just it's okay.

فقط اشکالی نداره

All right.

خیلی خوب.

Next: "make an observation".

بعدی: "مشاهده کنید".

So, if you see something, you can make an observation.

بنابراین، اگر چیزی دیدید، می توانید مشاهده کنید.

"That's a very interesting observation."

"این یک مشاهده بسیار جالب است."

Something that you see.

چیزی که شما می بینید.

In science, scientists make observations; researchers make observations.

در علم، دانشمندان مشاهداتی انجام می دهند. محققان مشاهداتی انجام می دهند.

All right.

خیلی خوب.

Next: "make an effort".

بعدی: "تلاش کن".

So, you can make an effort to do something.

بنابراین، می توانید برای انجام کاری تلاش کنید.

This means you try something, you attempt something.

این به این معنی است که شما چیزی را امتحان می کنید، چیزی را امتحان می کنید.

Okay?

باشه؟

So, you can make an effort to maybe make someone happy.

بنابراین، شما می توانید تلاش کنید تا شاید کسی را خوشحال کنید.

Like, let's say your brother, or your sister, or a friend - maybe you haven't been the best

مثلاً فرض کنید برادرتان، خواهرتان، یا دوستتان - شاید شما بهترین

sibling because you made fun of, you know, your sister growing up, and now you want to

خواهر و برادر نبوده‌اید چون خواهرتان را در حال بزرگ شدن مسخره کرده‌اید، و حالا می‌خواهید برای

make an effort to make them happy.

خوشحال کردن آنها تلاش کنید. .

This is not a personal situation.

این یک موقعیت شخصی نیست.

Really isn't.

واقعا اینطور نیست.

My sisters like me and I like them.

خواهرانم من را دوست دارند و من آنها را دوست دارم.

All right.

خیلی خوب.

So, you can "make a good impression" or "a bad impression".

بنابراین، شما می توانید "یک تاثیر خوب" یا "تأثیر بد" ایجاد کنید.

So, this means when you meet someone for the first time, they will have an idea of you

بنابراین، این بدان معناست که وقتی برای اولین بار با کسی ملاقات می کنید ،

based on how you present yourself.

بر اساس نحوه ارائه خود، تصوری از شما خواهد داشت.

So, if you make a good impression or a positive impression, that person after meeting you

بنابراین، اگر شما یک تأثیر خوب یا تأثیر مثبت بگذارید، آن شخص پس از ملاقات با

will walk away, thinking: "Huh, that Alex guy, I like him."

شما کنار می‌رود و فکر می‌کند: "اوه، آن پسر الکس، من او را دوست دارم."

Or maybe they will say: "Okay, he made a bad impression."

یا شاید بگویند: "خوب، او تأثیر بدی گذاشت."

Maybe when he was eating he had sauce down his mouth and he talked while he was eating,

شاید زمانی که غذا می خورد، سس روی دهانش بود و در حین غذا خوردن صحبت می کرد،

so he made a bad impression.

بنابراین تأثیر بدی بر او گذاشته بود.

He gave me a bad image of him or a good image of him.

او تصویر بدی از او به من داد یا تصویر خوبی از او.

If this is your first engVid video, I hope that I am making a good impression.

اگر این اولین ویدیوی engVid شماست، امیدوارم که تاثیر خوبی داشته باشم.

Okay?

باشه؟

So, next we have this list of nouns, essentially.

بنابراین، در مرحله بعدی، اساساً این لیست از اسم ها را داریم.

So, we have: "make progress".

پس داریم: «پیشرفت کن».

So, when you make progress, you take positive steps.

بنابراین، وقتی پیشرفت می کنید، گام های مثبت برمی دارید.

You can make progress in an essay, you can make progress in an exercise routine-right?-if

اگر به طور منظم ورزش می کنید، می توانید در یک مقاله پیشرفت کنید، می توانید در یک تمرین روتین پیشرفت کنید.

you're exercising regularly.

"Make sure".

"مطمئن شوید".

So, if you want to be certain of something, you have to make sure of it.

بنابراین، اگر می خواهید از چیزی مطمئن باشید، باید از آن مطمئن شوید.

You can also make sure to do something.

شما همچنین می توانید مطمئن شوید که کاری انجام می دهید.

So, for example, you can tell your roommate: "Okay, I'm leaving.

بنابراین، برای مثال، می توانید به هم اتاقی خود بگویید: "باشه، من می روم.

If you leave, make sure to turn off the lights."

اگر رفتید، حتماً چراغ ها را خاموش کنید."

Right?

درست؟

Or: "Make sure to feed the fish", whatever the situation is.

یا: «حتما به ماهی غذا بدهید»، هر شرایطی که هست.

So, "make certain" - be sure to do this.

بنابراین، "مطمئن شوید" - حتما این کار را انجام دهید.

"Make noise".

"صدا ایجاد کن".

Very simple.

بسیار ساده.

"Ah, I am making noise.

"آه، من دارم سر و صدا می کنم

It is very loud in here.

. اینجا خیلی بلند است.

Oh no, I am making noise".

اوه نه، من دارم سر و صدا می کنم."

"Stop making noise.

"صدا نکن. سر و

Don't make noise.

صدا نکن.

Be quiet" is the opposite.

ساکت باش" برعکس است.

"Make money".

"پول درآوردن".

If you work, you probably-hopefully-make money.

اگر کار می کنید، احتمالاً-امیدوارم- درآمد کسب کنید.

Unless it's something you're just passionate about and you do it for free, but usually

مگر اینکه چیزی باشد که شما فقط به آن علاقه دارید و آن را به صورت رایگان انجام می دهید، اما معمولاً

for work you make money doing something.

برای کار با انجام کاری پول در می آورید.

"Make friends".

"دوست شدن".

If you go to a party, and if you are on...

اگر به مهمانی می روید، و اگر در...

In an online community maybe, you want to meet new people, you want those people to

در یک جامعه آنلاین شاید، می خواهید با افراد جدیدی آشنا شوید، می خواهید آن افراد

be your friends, you can make friends with them.

دوستان شما باشند، می توانید با آنها دوست شوید.

Now, there's one thing...

حالا، یک چیز وجود دارد...

One of the funniest, cutest, strangest misunderstandings of "make friends" that I heard from a past

یکی از خنده دارترین، بامزه ترین، عجیب ترین سوء تفاهم های "دوست پیدا کردن" که از یک

student - they thought they could use this and transfer it to boyfriends and girlfriends;

دانش آموز گذشته شنیدم - آنها فکر می کردند می توانند از این استفاده کنند و آن را به دوست پسر و دوست دختر منتقل کنند.

somebody that you want to have a closer relationship with.

کسی که می خواهید با او رابطه نزدیک تری داشته باشید.

So, somebody told me: "Oh, I want to make a boyfriend."

بنابراین، یکی به من گفت: "اوه، من می خواهم دوست پسر پیدا کنم."

And if you say: "Make a boyfriend", this means you want to create them, maybe with plastic

و اگر بگویید: "دوست پسر بساز"، این بدان معنی است که می خواهید آنها را بسازید، شاید با پلاستیک

and metal, and whatever other parts.

و فلز و هر قسمت دیگر.

So, you want to create a robot boyfriend.

بنابراین، شما می خواهید یک دوست پسر ربات ایجاد کنید.

It's possible, I guess, but it's not the same meaning as "make friends".

حدس می‌زنم ممکن است، اما معنای «دوست پیدا کردن» یکسان نیست.

You can say: "I want to get a boyfriend" or "get a girlfriend".

می توانید بگویید: "من می خواهم دوست پسر پیدا کنم" یا "دوست دختر بگیر".

But for friends, to meet new friends: "I want to make friends."

اما برای دوستان، برای ملاقات با دوستان جدید: "من می خواهم دوست پیدا کنم."

All right?

خیلی خوب؟

Next: "make room"/"make space".

بعدی: "ساخت اتاق"/"فضا درست کن".

So, this just means kind of, like: "Move back.

بنابراین، این فقط به این معنی است، مانند: "برگردید.

Okay, guys, make room.

بسیار خوب، بچه ها، جا را باز

Make room.

کنید.

Make some space.

فضا را باز کنید. کمی فضا ایجاد کنید.

Please move back."

لطفاً به عقب برگردید."

Okay?

باشه؟

"Make room.

"جا باز کن

Make space.

. فضا باز کن.

I need to dance.

من باید برقصم.

I need to dance.

من باید برقصم

Make some space."

. کمی فضا ایجاد کن."

Okay?

باشه؟

Next: "make love".

بعدی: "عشق کن".

So, "make love" is the phrase for have sexual relations with a person, but in a deeper connection

بنابراین، "عشق کن" عبارتی است برای داشتن رابطه جنسی با یک شخص، اما در یک ارتباط عمیق

way where it's your soul and your spirit, and not just your body that is connecting.

تر که در آن روح و روح شما است، و نه فقط بدن شما که ارتباط برقرار می کند.

You know?

میدونی؟

Maybe.

شاید.

If you're 12, I'm sorry.

اگر 12 ساله هستید، متاسفم.

All right, guys, let's keep going with some more right after this.

بسیار خب، بچه ها، بیایید بلافاصله بعد از این به موارد دیگر ادامه دهیم.

It's like magic.

مثل جادو است.

So, next let's go with: "make a run to" a place.

بنابراین، در ادامه به سراغ این می‌رویم: "مکانی را اجرا کنید ".

So, if you make a run somewhere, this means you make a quick visit, a quick stop somewhere

بنابراین، اگر جایی را می دوید، به این معنی است که یک بازدید سریع انجام می دهید، یک توقف سریع در جایی

to get something usually.

برای به دست آوردن چیزی معمولا.

So, for example, you can make a run to the store.

بنابراین، برای مثال، می توانید به فروشگاه بروید.

This can be any store.

این می تواند هر فروشگاهی باشد.

Right?

درست؟

The grocery store, for example.

به عنوان مثال فروشگاه مواد غذایی.

All right?

خیلی خوب؟

So you need to get some milk, and you say: "Sorry, I need to make a run to the store"

بنابراین باید مقداری شیر تهیه کنید و می گویید: "ببخشید، باید به فروشگاه

or "I need to make a run to the grocery store.", "I need to go to the grocery store."

بروم" یا "من باید به فروشگاه مواد غذایی بروم."، "باید به فروشگاه مواد غذایی بروم." "

You can make a run to the bank.

می توانید به بانک بروید.

All right?

خیلی خوب؟

So, I need to get some money from the bank, I need to pay a bill maybe, so you say: "I

بنابراین، من باید مقداری پول از بانک بگیرم، شاید باید قبض پرداخت کنم، بنابراین شما بگویید: "من

need to make a run to the bank."

باید به بانک بروم."

Also the bathroom.

همچنین حمام.

If you need to go to the bathroom, you can say: "I need to make a run to the bathroom."

اگر نیاز به رفتن به دستشویی دارید، می توانید بگویید: "من باید به حمام بدوم."

Right?

درست؟

"I need to go to the bathroom."

"باید برم دستشویی."

So, it's just another way to say that you need to go to a place or you want to go to

بنابراین، این فقط یک راه دیگر برای گفتن این است که باید به مکانی بروید یا می خواهید

a place.

به مکانی بروید.

And just so you know, all of these, you know, with "make", you can use them in the various

و فقط برای اینکه بدانید، همه اینها، می دانید، با «ساخت»، می توانید آنها را در زمان های مختلف به کار

tenses; not just present tense.

ببرید. نه فقط زمان حال

You can say: "We had to make a run to the store.", "We made a run to the store.", "I'm

می توانید بگویید: "ما باید به فروشگاه

going to make a run to the bank."

می رفتیم".

Okay?

باشه؟

I need to.

من نیاز دارم.

Next: "make a go of it".

بعدی: "از آن استفاده کن".

So, this is a phrase, an expression which means that you attempt something.

بنابراین، این یک عبارت است، عبارتی که به این معنی است که شما کاری را انجام می دهید.

So, if you make a go of something, you at least try to be successful at it, you attempt it.

بنابراین، اگر کاری را انجام می دهید، حداقل سعی می کنید در آن موفق باشید، آن را امتحان می کنید.

So, if you have a relationship with someone - very common situation for this phrase, and

بنابراین، اگر با کسی رابطه دارید - وضعیت بسیار رایج برای این عبارت، و

if you broke up with someone, you ended the relationship and you're talking to your friends,

اگر از کسی جدا شدید، به رابطه پایان دادید و با دوستان خود صحبت می کنید،

you can say: "Well, we made a go of it.

می توانید بگویید: "خب، ما کار را انجام دادیم.

We tried.

ما تلاش کردیم.

You know, we tried to have a good relationship, but we were two different people.

می دانید، ما سعی کردیم رابطه خوبی داشته باشیم، اما ما دو نفر متفاوت

So, we made a go of it.

بودیم. بنابراین، ما آن را انجام دادیم.

We tried.

ما تلاش

We were not successful, but at least we tried."

کردیم. ما موفق نبودیم، اما حداقل تلاش کردیم."

Okay?

باشه؟

So this is some kind of action that you attempted.

بنابراین این نوعی اقدام است که شما تلاش کرده اید.

So: "We made a go of it.

بنابراین: "ما این کار را انجام دادیم.

We tried to succeed."

سعی کردیم موفق شویم."

Okay.

باشه.

Next: "make your dreams come true".

بعدی: "رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنید".

Like the classic Hall & Oates song: "You make my dreams come true-woo-woo-woo-woo."

مانند آهنگ کلاسیک هال و اوتس: " تو رویاهای من را محقق می کنی-وو-وو-وو-وو."

I just listened to it just two minutes ago, so that's the song.

همین الان دو دقیقه پیش گوش دادم، پس آهنگش همینه.

By the way, check out the music video for: "Make My Dreams Come True" by Hall & Oates

به هر حال، موزیک ویدیوی "Make My Dreams Come True" توسط هال و اوتس را ببینید

- the guitarist has the most amazing moustache.

- گیتاریست شگفت انگیزترین سبیل را دارد.

Watch that video.

آن ویدئو را تماشا کنید.

All right?

خیلی خوب؟

So, if you make someone's dreams come true-all right?-you make their wildest visions and

بنابراین، اگر رویاهای کسی را به واقعیت تبدیل کنید، خوب است؟

craziest dreams come true.

Normally you don't want to depend on another person to make your dreams come true; you

به طور معمول شما نمی خواهید برای تحقق رویاهای خود به شخص دیگری وابسته باشید. شما

should make your own dreams come true.

باید رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنید

Right?

درست؟

So, next: You can "make someone feel" a certain way.

بنابراین، بعدی: شما می توانید به طریق خاصی "احساس" را به کسی بدهید .

So...

بنابراین ...

Or you can just "make someone" plus adjective.

یا شما می توانید فقط "یک نفر" به اضافه صفت.

So, for example, you can make someone happy or you can make someone feel happy.

بنابراین، برای مثال، شما می توانید کسی را خوشحال کنید یا می توانید احساس شادی را به کسی بدهید.

This means you cause the emotion in the person, you cause the feeling - you made it happen.

این به این معنی است که شما باعث ایجاد احساس در شخص می شوید، شما باعث ایجاد احساس می شوید - شما آن را ایجاد کردید.

So, you make someone happy, you make someone sad, you make someone miserable.

بنابراین، شما کسی را خوشحال می کنید، کسی را ناراحت می کنید، کسی را بدبخت می کنید.

You can make someone sick.

شما می توانید کسی را بیمار کنید.

If you are sick and another person is sick because you coughed on them, for example,

اگر شما مریض هستید و شخص دیگری مریض است، به این دلیل که شما مثلاً روی آنها سرفه کرده

you...

اید، شما ...

You made them sick.

او را مریض کرده اید.

So: "Ugh, my kids made me sick", if your kids go to daycare and they bring home all the

پس: «اوه، بچه هایم مرا مریض کردند»، اگر بچه های شما به مهدکودک بروند و همه

germs and viruses from daycare, and you get sick, your kids make you sick, for example.

میکروب ها و ویروس های مهدکودک را به خانه بیاورند و شما مریض شوید، بچه هایتان مثلاً شما را مریض می کنند.

Okay.

باشه.

You can "make someone rich".

شما می توانید "کسی را ثروتمند کنید".

Right?

درست؟

So, maybe you can make them feel rich, too, but if someone makes you rich, maybe you marry

بنابراین، شاید بتوانید آنها را نیز احساس ثروتمندی کنید، اما اگر کسی شما را ثروتمند کرد، شاید با کسی ازدواج

someone who has a lot of money.

کنید که پول زیادی دارد.

So: "Oh, he made me rich.", "She made me rich."

پس: «اَهُوَ مَنْ أَغْنَرْ»، «او مرا غنی کرد».

Or if you have a company that does very well, you can say: "They made me rich" or "My boss

یا اگر شرکتی دارید که خیلی خوب کار می کند، می توانید بگویید: "آنها مرا ثروتمند کردند" یا "

made me rich" - something like that.

رئیس من مرا ثروتمند کرد" - چیزی شبیه به آن.

"They made me have a lot of money", for example.

به عنوان مثال "آنها باعث شدند من پول زیادی داشته باشم".

All right.

خیلی خوب.

Next, you can "make someone" or "force someone to do" something.

در مرحله بعد، می‌توانید «کسی را بسازید» یا «کسی را مجبور به انجام دادن» کنید.

So, for example...

بنابراین، برای مثال ...

Plus verb.

فعل به اضافه.

This is a causative verb.

این یک فعل علّی است.

I have a lesson where I talk about other causative verbs; "make" is just one of them.

من درسی دارم که در آن درباره افعال علّی دیگر صحبت می کنم . "ساختن" تنها یکی از آنهاست.

So, you can "make someone cry".

بنابراین، شما می توانید "کسی را به گریه بیاورید".

You caused the person to cry, you are a terrible human being.

تو باعث گریه فرد شدی، تو انسان وحشتناکی هستی.

How dare you?

چطور جرات میکنی؟

All right?

خیلی خوب؟

You can "make someone smile".

شما می توانید "به کسی لبخند بزنید".

Right?

درست؟

So you cause someone to smile.

بنابراین باعث می‌شوید کسی لبخند بزند.

Hopefully this video is making you smile.

امیدوارم این ویدیو باعث لبخند شما شده باشد.

Next, you can "make someone dance".

بعد، شما می توانید "یک نفر را وادار به رقصیدن کنید".

Why not?

چرا که نه؟

All right?

خیلی خوب؟

So, music makes you dance.

بنابراین، موسیقی شما را به رقص وادار می کند.

You can "make someone want to be better".

شما می توانید "به کسی بخواهید که بهتر باشد".

Or you can "make someone want to cry", if you...

یا می‌توانید «یکی را وادار به گریه کنید»، اگر ...

You know, you can say that as well.

می‌دانید، می‌توانید این را هم بگویید.

So, if you force someone or cause someone to do something, or if you cause an action

پس اگر کسى را مجبور کردى یا به کارى وادار کردى ، و یا

inside them, you are the cause; you make them do that action.

در درون او کارى کردى، علت خودتى; شما آنها را مجبور به انجام آن عمل می کنید.

Okay.

باشه.

"Make believe".

"باور کن".

So, "to make believe" means to pretend, so these two phrase...

پس «ایمان آوردن» به معنای تظاهر است، پس این دو عبارت...

These two words go together.

این دو کلمه با هم می آیند.

All right?

خیلی خوب؟

"Make believe".

"باور کن".

So, you can make believe that you are a pirate, or you can make believe that you are a unicorn,

بنابراین، می توانید باور کنید که یک دزد دریایی هستید، یا می توانید باور کنید که یک تکشاخ

you can make believe - you can pretend; use your imagination.

هستید، می توانید باور کنید - می توانید وانمود کنید. از تخیلاتت استفاده کن.

So: "Okay, let's make believe..."

بنابراین: "باشه، بیایید باور کنیم..."

If you're...

اگر شما...

Maybe you work at an improv comedy show or something.

شاید در یک نمایش کمدی بداهه کار می کنید یا چیزی مشابه.

All right?

خیلی خوب؟

"We're going to make believe that we are on a boat, and the waves are going crazy and

"ما باور می کنیم که در یک قایق هستیم، و امواج دیوانه می شوند

there's a big storm.

و طوفان بزرگی در راه است.

Okay?

باشه؟

Let's make believe that this is happening.

بیایید باور کنیم که این اتفاق می افتد.

Let's pretend; imagine."

بیایید وانمود کنیم؛ تصور کنید."

And, finally: "make it".

و در نهایت: "آن را بساز".

So, we made it.

بنابراین، ما آن را ساختیم.

We have succeeded.

ما موفق شده ایم.

We have come to the end of this video.

به پایان این ویدیو رسیدیم.

Or like the great Bon Jovi song: "Whoa"...

یا مانند آهنگ بزرگ Bon Jovi: "Whoa"...

Oh, let me try that again.

اوه، اجازه دهید دوباره آن را امتحان کنم.

I don't think it's going to get better, but let's try again.

فکر نمی کنم بهتر شود، اما بیایید دوباره تلاش کنیم.

"Whoa, we're halfway there.

"اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

Whoa, living on a prayer.

Take my hand and we'll make it, I swear.

Whoa, living on a prayer."

Yeah.

آره

Terrible, right?

وحشتناک، درست است؟

So, "to make it" means to succeed, so... or to...

پس «ساختن» یعنی موفق شدن، پس... یا به...

You know, you arrive at your destination.

می دانید، به مقصد می رسید.

You are where you wanted to be.

شما همان جایی هستید که می خواستید باشید.

You have achieved your target; your goal.

شما به هدف خود رسیده اید؛ هدف شما.

Say: "I made it.

بگو: «من

I did it.

آن را ساختم، انجام

I was successful."

دادم، موفق شدم».

And now you have made it to the end of this video.

و اکنون به انتهای این ویدیو رسیده اید.

You have arrived at the final destination.

شما به مقصد نهایی رسیده اید.

So, if you want to test your understanding and make sure that you got everything that

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را بیازمایید و مطمئن شوید که مانند همیشه همه آنچه را که

we discussed here today, as always, you can check out the quiz on www.engvid.com.

امروز در اینجا در مورد آن صحبت کردیم به دست آورده‌اید، می‌توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

Also, don't forget to subscribe to my YouTube channel, hit that bell, and check me out on

همچنین، فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید ، آن زنگ را بزنید و من را در

Facebook and Twitter, and anywhere else I might be.

فیس بوک و توییتر و هر جای دیگری که ممکن است باشم بررسی کنید.

If you see me on the street, wave, people.

اگر مرا در خیابان دیدی، دست تکان بده، مردم.

It's okay.

مشکلی نیست.

I'll say hi.

من می گویم سلام.

All right?

خیلی خوب؟

So, that's it.

پس همین است.

We made it!

ما ساختیمش!

Until next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.