Fixed Modal Expressions: Easy English sentences to memorize and use!

Yeah.

آره

Oh, you can say that again.

اوه، شما می توانید دوباره این را بگویید.

[Laughs] No, no.

[می خندد] نه، نه.

I'm sorry, I can't help it.

متاسفم، نمی توانم کمکی کنم.

Next week?

هفته بعد؟

No, I would if I could, but I can't.

نه، اگر می توانستم انجام می دادم، اما نمی توانم.

Okay.

باشه.

I have to do a thing here.

اینجا باید یه کاری بکنم

Okay.

باشه.

Yeah.

آره

Bye.

خدا حافظ.

Okay.

باشه.

Oh, hey, everyone.

اوه، هی، همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on "Fixed Modal Expressions".

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد "عبارات مدال ثابت" خوش آمدید.

So, in this lesson I am going to improve your speaking skills and specifically your ability

بنابراین، در این درس می‌خواهم مهارت‌های گفتاری و به‌ویژه توانایی شما را در

to use some very common conversational expressions that use modal verbs.

استفاده از عبارات بسیار رایج مکالمه‌ای که از افعال مدال استفاده می‌کنند، بهبود ببخشم.

In case you don't know, modal verbs are verbs like: "can" or "could", "would", "should",

در صورتی که نمی دانید، افعال معین افعالی هستند مانند: "می توان" یا "می توانست"، "باید"،

"will", "might", "may", etc.

"ویل"، "ممکن است"، "ممکن است" و غیره.

And a modal verb is always followed by a base verb, so for example: "can" plus a base verb,

و یک فعل معین همیشه است. به دنبال آن یک فعل پایه، به عنوان مثال: "can" به اضافه یک فعل پایه،

so: "can do", "can make", "can play", "can see", "will play", "will do", "will make",

بنابراین: "می توانم"، "می توانم بسازم"، "می توانم بازی کنم"، "می توانم ببینم"، "بازی خواهم کرد"، "انجام خواهم داد"، "سازنده"،

"will see".

"خواهد دید".

It doesn't matter what the subject is.

مهم نیست موضوع چیست.

All right?

خیلی خوب؟

So, for example: "I can play", "You can play", "He can play", "She can play", etc.

بنابراین، برای مثال: "من می توانم بازی کنم"، "شما می توانید بازی کنید"، "او می تواند بازی کند"، "او می تواند بازی کند"، و غیره.

For, you know, a deeper understanding of modal verbs and their rules, we have tons of videos

ویدیوها

on engVid for you to check out.

در engVid را برای شما بررسی کنید.

For this video, though, I'm just going to give you a whole bunch of different fixed

با این حال، برای این ویدیو، من فقط یک سری عبارات ثابت مختلف را به شما می‌دهم

expressions, expressions that are fixed, meaning that you cannot change the order of the words

، عباراتی که ثابت هستند، به این معنی که شما نمی‌توانید ترتیب کلمات را تغییر دهید

and that they are very commonly used in conversations.

و معمولاً در مکالمات استفاده می‌شوند.

So I've divided them into, you know, expressions with "can", with "would", with "should", and

بنابراین من آنها را به عبارات "می توانم"، با "باید" و

with "will".

با "اراده" تقسیم کرده ام.

Obviously there are tons more than this, but these will get you started.

بدیهی است که تعداد زیادی از این وجود دارد، اما اینها شما را شروع می کنند.

So: "can".

بنابراین: "می توان".

"You can say that again!"

"میتونی دوباره بگی!"

When you use this expression it means that, you know, you want a person to repeat what

وقتی از این عبارت استفاده می‌کنید به این معنی است که می‌دانید، می‌خواهید شخصی آنچه را

they said because you strongly agree with them.

که گفته است تکرار کند، زیرا شما به شدت با او موافق هستید.

So if your friend says: "This is impossible.

بنابراین اگر دوست شما بگوید: "این غیرممکن است.

It's impossible."

غیرممکن است."

Like: "Yeah, you can say that again."

مانند: "آره، شما می توانید دوباره این را بگویید."

If you really think and agree the person that whatever they're talking about really is impossible,

اگر واقعاً فکر می‌کنید و موافق هستید که هر چیزی که در مورد آن صحبت می‌کند واقعاً غیرممکن است،

if I say: -"Oh, he really, really, really needs to get a new job."

اگر بگویم: -"اوه، او واقعاً، واقعاً، واقعاً باید شغل جدیدی پیدا کند."

-"Yeah, you can say that again", because I know he's very stressed or something like

-آره می تونی دوباره بگی، چون می دونم خیلی استرس داره یا یه همچین

that.

چیزی.

Okay, next: "I can't help it."

خوب، بعدی: "من نمی توانم کمکی به آن کنم."

or "I couldn't help it."

یا "نتونستم کمکش کنم."

For this one you can use different subjects: "He can't help it.", "She can't help it.",

برای این یکی می توانید از موضوعات مختلف استفاده کنید: "او نمی تواند کمک کند."، "او نمی تواند کمکش کند."،

"They can't help it."

"آنها نمی توانند کمک کنند."

This means they have no control; they have an impulse, an instinct, a habit of doing

این بدان معناست که آنها هیچ کنترلی ندارند. آنها یک انگیزه، یک غریزه، عادت به انجام

something.

کاری دارند.

So, if you are laughing at your friend and your friend thinks you shouldn't be laughing,

بنابراین، اگر به دوستتان می‌خندید و دوستتان فکر می‌کند که نباید

it's a bad situation to laugh, but you can't stop laughing, say: "I'm sorry.

بخندید، موقعیت بدی است که بخندید، اما نمی‌توانید جلوی خنده‌تان را بگیرید، بگویید: "متاسفم، متاسفم.

I'm sorry.

No, I can't help it.

نه. من نمی توانم

It's really funny."

جلوی آن را بگیرم، واقعاً خنده دار است."

Okay?

باشه؟

And your friend's like: "Hey.

و دوستت مثل: "هی

Why are you laughing at me?"

چرا به من می خندی؟"

Okay?

باشه؟

So, if you can't help it, it means you can't control yourself.

بنابراین، اگر نمی توانید به آن کمک کنید، به این معنی است که نمی توانید خود را کنترل کنید.

So if you're laughing, if you...

پس اگر می خندی، اگر...

I don't know.

نمی دانم.

If you like to eat ice cream and you can't help it because you want to eat a whole tub,

اگر دوست دارید بستنی بخورید و چون می خواهید یک وان کامل بخورید نمی توانید

it's like: -"Slow down, slow down."

جلوی آن را بگیرید، مانند: -آهسته ، آهسته حرکت کنید.

-"I can't help it.

-"نمیتونم کمکی کنم

It's so good.

. خیلی خوبه

It's so good."

. خیلی خوبه."

Okay?

باشه؟

Next: "I can't" or "I couldn't"-in the past-"believe it".

بعدی: «نمی‌توانم» یا «نمی‌توانم» - در گذشته - «باورش کنم».

Obviously...

بدیهی است...

I think you guys know what this means.

فکر می کنم شما بچه ها می دانید این به چه معناست.

Right?

درست؟

And you probably use this in your life already as an English speaker: "I can't believe it",

و احتمالاً از این در زندگی خود به عنوان یک انگلیسی زبان استفاده می کنید: "من نمی توانم آن را باور کنم"،

similar to: "I don't believe it."

شبیه به: "من آن را باور نمی کنم."

or "I couldn't believe it."

یا "باورم نمی شد."

It means that you don't believe what the person is saying or you don't believe what you are

به این معنی است که شما آنچه را که شخص می گوید باور نمی کنید یا آنچه را

seeing in front of you.

که در مقابل خود می بینید باور ندارید.

So if you can't believe it, you think that there is no way that this is true or this

بنابراین اگر نمی توانید آن را باور کنید، فکر می کنید که هیچ راهی وجود ندارد که این واقعیت داشته باشد

is real.

یا واقعی باشد.

"I could use a break."

"میتونم از استراحت استفاده کنم."

This can be used with other subjects, too.

این را می توان با موضوعات دیگر نیز استفاده کرد.

So, if you have a friend, for example, who is very busy all the time or who has a stressful

بنابراین، اگر دوستی دارید، برای مثال، که همیشه سرش شلوغ است یا زندگی پر استرسی

life, maybe they're constantly working or they're constantly with their family, or you

دارد، ممکن است دائماً در حال کار باشد یا دائماً با خانواده خود باشد، یا می

know, something else takes up a lot of their time, and you look at that...

دانید، چیز دیگری کار زیادی را به خود اختصاص می دهد. از زمان آنها، و شما به آن نگاه می کنید ...

At that person, at your friend and say: "He could use a break."

به آن شخص، به دوست خود و بگویید: "او می تواند از استراحت استفاده کند."

or "She could use a break."

یا "او می تواند از استراحت استفاده کند."

This means that they should go on vacation or they should...

این به این معنی است که آنها باید به تعطیلات بروند یا باید...

They deserve to have a break, they deserve to, you know, have some free time to relax

آنها لیاقت این را دارند که استراحت کنند

and to recharge their batteries, basically.

.

Not, like, real batteries; that's an idiomatic expression, but you know, get their energy

نه، مانند، باتری های واقعی. این یک عبارت اصطلاحی است، اما می دانید، انرژی آنها

back to rest and relax.

را برای استراحت و آرامش برگردانید.

Okay, so just for pronunciation, now that I've explained them, repeat these expressions

خوب، پس فقط برای تلفظ، حالا که آنها را توضیح دادم، این عبارات را

after me: "You can say that again!", "I can't help it.", "I can't believe it.", "I could

بعد از من تکرار کنید: "می توانی دوباره بگو!"، "من نمی توانم کمکش کنم"، "باورم نمی شود."، "میتونم

use a break."

از استراحت استفاده کنم."

Good.

خوب

Next we have "would".

در مرحله بعد، ما "ویلد" را داریم.

So, first expression: "I would if I could (but I can't!)"

بنابراین، عبارت اول: "I would if I could (اما نمی توانم!)

The reason I put "but I can't" in parenthesis is because this expression is usually used

" دلیل اینکه "اما نمی توانم" را در پرانتز قرار دادم این است که این عبارت معمولاً

in two ways.

به دو صورت استفاده می شود.

One, some people just say: "I would if I could."

یکی، برخی از مردم فقط می گویند: "اگر می توانستم این کار را می کردم."

And if you want to say something more complete: "I would if I could, but I can't."

و اگر می‌خواهید چیز کامل‌تری بگویید : «اگر می‌توانستم می‌کردم، اما نمی‌توانم».

Okay?

باشه؟

So this means you want to do something.

بنابراین این بدان معناست که شما می خواهید کاری انجام دهید.

Let's say that your friend invites you out to see a movie and you want to see the movie,

فرض کنید دوستتان شما را برای دیدن یک فیلم دعوت می کند و شما می خواهید فیلم را ببینید،

but you can't see the movie because: A) maybe you don't have enough money, or B)

اما نمی توانید فیلم را ببینید زیرا: الف) شاید پول کافی ندارید، یا ب)

maybe you have an important test tomorrow, or C) you have other plans already.

شاید یک تست مهم دارید. فردا، یا ج) از قبل برنامه های دیگری دارید.

So you tell your friend: "I want to see the movie, but I can't see the movie."

بنابراین شما به دوست خود بگویید: "من می خواهم فیلم را ببینم، اما نمی توانم فیلم را ببینم."

So: "I would if I could, but I can't."

بنابراین: "اگر می توانستم انجام می دادم، اما نمی توانم."

So here you're using the second conditional, something that is not real because you're

بنابراین در اینجا شما از شرطی دوم استفاده می کنید، چیزی که واقعی نیست

not going to see the movie so it's not a real situation for you, so: "I would go if I could

زیرا قرار نیست فیلم را ببینید، بنابراین برای شما یک موقعیت واقعی نیست، بنابراین: "اگر می توانستم

go, but I can't go."

بروم، می روم، اما نمی توانم برو."

All right?

خیلی خوب؟

Next: "I wouldn't do that if I were you."

بعدی: "من اگر جای شما بودم این کار را نمی کردم."

So this also goes with the second conditional.

پس این نیز با شرط دوم همراه است.

"I wouldn't do that if I were you."

"من اگر جای تو بودم این کار را نمی کردم."

I am not you.

من تو نیستم

It is impossible for me to inhabit your body and your brain.

برای من غیرممکن است که در بدن و مغز شما ساکن شوم.

Okay?

باشه؟

But if I were you, I wouldn't...

اما اگر من جای شما بودم، این کار را

I wouldn't do that.

نمی کردم.

Okay?

باشه؟

So this is when you want to give advice to someone, for example, and you want to tell

بنابراین این زمانی است که مثلاً می‌خواهید به کسی نصیحت کنید و می‌خواهید به او

them: That's a bad idea.

بگویید: این ایده بدی است.

"I wouldn't do that if I were you."

"من اگر جای تو بودم این کار را نمی کردم."

So he says: "I'm thinking about quitting my job today."

پس می گوید: امروز به ترک کار فکر می کنم.

Like: -"Don't you have a family?"

مثل: -" خانواده نداری؟"

-"Yeah.

-"آره.

They'll understand."

آنها می فهمند."

-"Bad idea.

-"فکر بد.

Bad idea.

ایده بد.

I wouldn't do that if I were you."

من اگر جای تو بودم این کار را نمی کردم."

Okay, and the next two: "You would have loved it!"

خوب، و دو مورد بعدی: "شما آن را دوست داشتید!"

So imagine, going back to the movie, you saw a movie and you wish your friend had gone

پس تصور کنید، وقتی به فیلم برمی‌گردید، یک فیلم دیدید و دوست داشتید که دوستتان

to the movie with you, say: "Oh, the movie was so great.

با شما به فیلم می‌رفت، بگویید: "اوه، فیلم خیلی عالی بود.

You would have loved it."

دوستش داشتی."

You weren't at the movie with me, but if you had gone to the movie-I'm using the third

تو با من در فیلم نبودی، اما اگر به فیلم می رفتی - من از شرط سوم

conditional here-you would have loved it.

اینجا استفاده می کنم - دوستش می داشتی.

So this is third conditional.

پس این سوم مشروط است.

"You would have loved it."

"تو آن را دوست داشتی."

And finally: "Oh, you would've died!"

و در نهایت: "اوه، تو میمردی!"

Now, this doesn't mean officially, literally you would have died.

حالا، این به این معنی نیست که به طور رسمی، به معنای واقعی کلمه شما می مردید.

Usually when you say: "You would have died", you mean that you would have laughed so much.

معمولاً وقتی می گویید: «تو می مردی» یعنی اینقدر می خندیدی.

"You would have died!" or "You would have died laughing!"

"تو می مردی!" یا " تو از خنده میمردی!"

So you saw something very funny at the theatre, or you noticed something or saw something

بنابراین شما یک چیز بسیار خنده دار در تئاتر دیدید، یا متوجه چیزی شدید یا چیزی

in the street that really made you laugh or was entertaining for you, and you tell your

در خیابان دیدید که واقعاً شما را می خنداند یا برای شما سرگرم کننده بود، و به دوست خود می گویید

friend: "You would have died if you had seen that."

: " اگر آن را می دیدی می مردی."

Okay?

باشه؟

And, again, for a review of conditionals to make sure you know what's happening here grammatically,

و دوباره، برای بررسی شرطی‌ها برای اطمینان از اینکه از نظر دستوری در اینجا چه اتفاقی می‌افتد

check out any number of the engVid videos on second conditional and third conditional.

، هر تعداد از ویدیوهای engVid را در شرطی دوم و شرطی سوم بررسی کنید.

Okay?

باشه؟

I'm expecting that you already have some familiarity here.

من انتظار دارم که شما قبلاً در اینجا آشنایی داشته باشید.

So before we continue, once more, pronunciation.

بنابراین قبل از ادامه، یک بار دیگر، تلفظ.

Ready to listen and repeat?

برای گوش دادن و تکرار آماده اید؟

Yeah?

آره؟

Okay.

باشه.

So, first one: "I would if I could."

بنابراین، اولی: " اگر می توانستم انجام می دادم."

Okay?

باشه؟

And let's say the second part: "...but I can't".

و قسمت دوم را بگوییم : «...اما نمی توانم».

Okay, next: "I wouldn't do that if I were you."

خوب، بعدی: " اگر من بودم این کار را نمی کردم."

Try to get the intonation, make it playful, have fun.

سعی کنید لحن را دریافت کنید، آن را بازیگوش کنید، از آن لذت ببرید.

All right, next one: "You would've loved it!"

بسیار خوب، بعدی: "شما آن را دوست داشتم!"

And finally: "You would've died!"

و در نهایت: " تو می مردی!"

Laughing.

خندیدن.

If you said "laughing", good for you.

اگر گفتی "خنده" برایت خوب است.

I just thought it was funny to make you say one word like that.

من فقط فکر کردم خنده دار است که شما را مجبور به گفتن یک کلمه آنچنانی کنم.

Okay.

باشه.

Next: "should".

بعدی: "باید".

So, first one: "You shouldn't have."

بنابراین، اولی: "تو نباید داشته باشی."

This is when someone does something nice for you, and you want to say thank you, but it

این زمانی است که شخصی کار خوبی برای شما انجام می دهد و شما می خواهید تشکر کنید، اما این

wasn't necessary.

کار ضروری نبود.

Okay?

باشه؟

Like, you think: "Oh, you got me like $100 for my birthday.

مثلاً فکر می کنید: "اوه، شما برای تولد من 100 دلار گرفتید.

Well, that's a really big gift.

خوب، این یک هدیه واقعا بزرگ است.

I wasn't expecting it.

من انتظارش را نداشتم.

You shouldn't have.

شما نباید می داشتید

It wasn't necessary."

. لازم نبود."

Okay?

باشه؟

So when someone does something nice for you, gives something to you and you want to say

بنابراین وقتی کسی کار خوبی برای شما انجام می دهد، چیزی به شما می دهد و شما می خواهید

thank you, but you want to express that: "Whoa.

تشکر کنید، اما می خواهید این را بیان کنید: "اوه،

It's...

این ...

It's a lot."

خیلی زیاد است."

Okay?

باشه؟

"I don't deserve this.

"من لیاقت این را ندارم.

It's not necessary."

لازم نیست."

You can say: "Oh, you shouldn't have."

می توانید بگویید: "اوه، نباید می داشتی."

Okay?

باشه؟

And next: "You should have told me." or "You should have told someone."

و بعد: "تو باید به من می گفتی." یا "باید به کسی میگفتی."

If you are mad at your friend or someone in your family because they didn't tell you something

اگر از دوست یا یکی از اعضای خانواده تان عصبانی هستید چون چیزی به شما

that, you know, you think is important information, you could say: "Why...?

نگفته است که فکر می کنید اطلاعات مهمی است ، می توانید بگویید: "چرا...؟

Why didn't you tell me?

چرا به من نگفتی

You should have told me."

؟ باید به من می گفت."

Okay?

باشه؟

"You should have told me."

"تو باید به من می گفتی."

Or your friend is in trouble, and their situation gets worse and worse and worse, and they don't

یا دوست شما به مشکل خورده است و وضعیت آنها بدتر و بدتر و بدتر می شود و تا زمانی که اتفاق بدی رخ نمی دهد

tell anyone about their situation until something really bad happens, you could say: "Oh, you

به کسی در مورد وضعیت خود نمی گویند، می توانید بگویید: "اوه،

didn't tell anyone.

به کسی نگفتی.

You should have told someone."

باید می گفتی. به کسی گفت."

Okay?

باشه؟

All right, and finally: "Oh, you should have been there!"

بسیار خوب، و در نهایت: "اوه، شما باید آنجا بودید!"

So if you went on a vacation or you went...

بنابراین اگر به تعطیلات رفته اید یا رفته اید ...

You had a really good night with your friends or your family, and you're talking to another

شب واقعاً خوبی را با دوستان یا خانواده خود سپری کرده اید و با دوست دیگری صحبت می کنید

friend who wasn't at the party, wasn't at the vacation...

که در مهمانی نبوده و در تعطیلات نبوده است. .

On vacation.

در تعطیلات.

I say "on vacation", most people say "on vacation" and you want to tell your friend: "I wish

من می گویم "در تعطیلات"، بیشتر مردم می گویند "در تعطیلات" و شما می خواهید به دوست خود بگویید: "کاش

you had been there": "Oh, you should have been there."

آنجا بودی": "اوه، باید آنجا می بودی."

Okay?

باشه؟

"You should have been there.

"تو باید اونجا

You would have loved it."

می بودی. دوست داشتی."

Right?

درست؟

"You should have been there.

"تو باید اونجا

You would have loved it."

می بودی. دوست داشتی."

All right, finally: "will".

بسیار خوب، در نهایت: "اراده".

Oh, you can...

اوه می

I erased it with my jacket.

تونی... با کاپشنم پاکش کردم.

Sorry.

متاسف.

Number one, very easy: "I will let you know."

شماره یک، بسیار آسان: "به شما اطلاع خواهم داد."

Next...

بعد...

I'll go through these quickly because they're pretty simple.

من اینها را به سرعت مرور می کنم زیرا بسیار ساده هستند.

"I'll call you back."

"من با شما تماس خواهم گرفت."

Call you back.

با شما تماس می گیرم.

Next: "I'll be there."

بعدی: "من آنجا خواهم بود."

You're making a promise.

داری قول میدی

And the last one is the one I'll explain after: "He'll never go for it."

و آخرین مورد آن چیزی است که بعد از آن توضیح خواهم داد: "او هرگز دنبال آن نخواهد رفت."

Okay, so when you're having a conversation with a friend and: "I will let you know"...

بسیار خوب، پس وقتی با دوستی صحبت می کنید و: "به شما اطلاع می دهم"...

If your friend asks you to make a decision or wants to know if you can go somewhere with

اگر دوستتان از شما می خواهد تصمیمی بگیرید یا می خواهد بداند که آیا می توانید با

them, or wants to know if you can do something and you're not sure because maybe you have

آنها جایی بروید یا می خواهد بداند اگر می‌توانید کاری انجام دهید و مطمئن نیستید، زیرا شاید باید

to check with your husband or your wife, you can say: "I'll let you know."

با همسر یا همسرتان چک کنید، می‌توانید بگویید: «بهت اطلاع می‌دهم».

You're not sure if you can do it, but you want to tell them: "I promise, I will let

مطمئن نیستید که می توانید آن را انجام دهید، اما می خواهید به آنها بگویید: "قول می دهم، به

you know".

شما اطلاع خواهم داد".

"I'll call you back."

"من با شما تماس خواهم گرفت."

Very simple.

بسیار ساده.

"I got to go.

"من باید بروم.

I'll call you back."

من به شما زنگ می زنم."

I will return your phone call.

تماس تلفنی شما را پاسخ خواهم داد.

"I'll be there."

"من آنجا خواهم بود."

Okay?

باشه؟

So if you want to confirm your attendance at, like, a party or at any event, really,

بنابراین اگر می خواهید حضور خود را در یک مهمانی یا هر رویدادی، واقعاً

where you are invited: "Yeah, I'll be there."

در جایی که دعوت شده اید تأیید کنید: "بله، من آنجا خواهم بود."

Okay?

باشه؟

And the last one: "He'll never go for it."

و آخرین مورد: "او هرگز دنبال آن نخواهد رفت."

Now, if you want to lie...

حالا اگه میخوای دروغ بگی...

If you and your friend, you want to lie to another friend or you want to trick another

اگه خودت و دوستت میخوای به دوست دیگه دروغ بگی یا میخوای دوست دیگه رو فریب

friend, or you want to convince another friend of something and you think this person, this

بدی یا میخوای یه چیزی دوست دیگه رو قانع کنی و فکر میکنی این شخص این

friend will not believe it...

دوستت نمیکنه. باور کن...

Okay?

باشه؟

Or that they will not believe your story or you're explanation, say: "No, no, he'll never

یا اینکه داستان شما یا توضیح شما را باور نمی کنند ، بگویید: "نه، نه، او

go for that.

هرگز دنبال آن نمی رود.

He'll never go for it."

او هرگز دنبال آن نمی رود."

He'll never believe our story or he'll never believe our reason for wanting him to come

او هرگز داستان ما را باور نمی کند یا دلیل ما را برای اینکه می خواهیم او

with us, or to do whatever we want to do.

با ما بیاید یا هر کاری که می خواهیم انجام دهیم را باور نمی کند.

So, I forgot to do the pronunciation for "should" and "will".

بنابراین، فراموش کردم که تلفظ «باید» و «ویل» را انجام دهم.

I see the cameraperson shaking their head, too.

فیلمبردار را هم می بینم که سرش را تکان می دهد.

We won't say his or her name.

ما نام او را نمی گوییم.

You don't know who it is.

نمیدونی کیه

All right, "should": "You shouldn't have."

بسیار خوب، "باید": "نباید".

You were supposed to repeat.

قرار شد تکرار کنی

Did you repeat?

تکرار کردی؟

Just in case, let's do it one more time.

فقط در مورد، اجازه دهید آن را یک بار دیگر انجام دهیم.

"You shouldn't have.", "You should have told someone.", "You should have been there!"

"نباید."، "باید به کسی میگفتی."، "باید اونجا بودی!"

And next for "will": "I'll let you know.", "I'll call you back.", "I'll be there.", "He'll

و بعدی برای "اراده": "به شما اطلاع خواهم داد."، "با شما تماس خواهم گرفت ."، "من آنجا خواهم بود."، "او

never go for it."

هرگز دنبال آن نخواهد رفت."

Beautiful.

زیبا.

So, if you want to test your understanding of all of these fixed modal expressions, beautiful,

بنابراین، اگر می‌خواهید درک خود را از همه این عبارات مدال ثابت، عبارات مدال زیبا و

fixed modal expressions, you can check out the quiz on www.engvid.com.

ثابت آزمایش کنید، می‌توانید مسابقه را در www.engvid.com بررسی کنید.

And as always, don't forget to check me out on Facebook and Twitter, and subscribe to

و مثل همیشه، فراموش نکنید که من را در فیس بوک و توییتر چک کنید و در

my YouTube channel.

کانال یوتیوب من مشترک شوید.

And if you want to support what we do at engVid, you can always donate at the site as well.

و اگر می‌خواهید از کاری که ما در engVid انجام می‌دهیم حمایت کنید، همیشه می‌توانید در سایت نیز کمک مالی کنید.

What we do is offer you guys free lessons.

کاری که ما انجام می دهیم این است که به شما بچه ها درس های رایگان ارائه می دهیم.

If you want to support us financially, which helps us a lot, you can do that.

اگر می خواهید از ما حمایت مالی کنید که به ما کمک زیادی می کند، می توانید این کار را انجام دهید.

You can do that.

تو می توانی آن را انجام دهی.

So?

بنابراین؟

Do so?

آیا این کار را انجام دهید؟

Do that.

این کار را انجام دهید.

Do that.

این کار را انجام دهید.

Yeah, do that.

آره اینکارو بکن

Okay, thanks guys.

باشه، ممنون بچه ها

Till next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.