Learn English with STAR WARS!

[Lightsaber noises]

[صدای شمشیر نور]

It's time to use the force and learn some English.

وقت آن است که از نیرو استفاده کنید و کمی انگلیسی یاد بگیرید.

[Star Wars music].

[موسیقی جنگ ستارگان].

Hey, everyone. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson on

هی همه. من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس در مورد

learning English with Star Wars. So, I am very excited

یادگیری زبان انگلیسی با جنگ ستارگان خوش آمدید. بنابراین، من بسیار هیجان زده هستم،

because Star Wars, episode seven, The Force Awakens,

زیرا جنگ ستارگان، قسمت هفتم، نیرو برمی خیزد

is set to come out in theatres all across the world. Maybe it's already out at the time

، قرار است در سینماهای سراسر جهان اکران شود. شاید در آن زمان

that you're watching this. If you're watching this years from now, maybe Star Wars episode

که شما این را تماشا می کنید، منتشر شده باشد. اگر در حال تماشای این سال از هم اکنون هستید، شاید قسمت

seven is out, episode eight is out, episode nine is out, and we say that they're awesome,

هفتم جنگ ستارگان، قسمت هشتم، قسمت نهم منتشر شده باشد، و ما می گوییم که آنها عالی هستند،

maybe they're terrible. Who knows?

شاید وحشتناک باشند. چه کسی می داند؟

Anyway, what I thought that I would do in preparation for the movie is go back, watch

به هر حال، کاری که فکر می‌کردم برای آماده‌سازی فیلم انجام دهم این است که برگردم،

the original, and teach you guys some English. Those of you who don't know, Star Wars is

نسخه اصلی را ببینم و کمی انگلیسی به شما بچه‌ها یاد بدهم. کسانی از شما که نمی دانید، جنگ ستارگان

a very famous space fantasy film.

یک فیلم فانتزی فضایی بسیار معروف است.

"A-ahem." Yes, Emperor Palpatine?

"آهام." بله، امپراتور پالپاتین؟

"I thought Star Wars was science-fiction."

"من فکر می کردم جنگ ستارگان علمی-تخیلی بود."

Well, Emperor Palpatine, that is a common opinion and a common misconception.

خب، امپراتور پالپاتین، این یک عقیده رایج و یک تصور غلط رایج است.

You see, science-fiction means that it takes the technology, pushes it into the future

می بینید، علمی-تخیلی به این معناست که فناوری را می برد ، آن را به سمت آینده سوق می دهد

to its most extreme. Now, Star Wars is closer to, like, Lord of the Rings, or, you know,

تا به نهایت خود برسد. اکنون، جنگ ستارگان ، مانند ارباب حلقه‌ها، یا، می‌دانید، به

a fantasy where there are creatures that simply can't exist.

یک فانتزی نزدیک‌تر است که در آن موجوداتی وجود دارند که به سادگی نمی‌توانند وجود داشته باشند.

"Oh. Hmm. Carry on."

"اوه. هوم. ادامه بده."

Okay, so now that that's clear, what I'm going to do is tell you about the story and the

خوب، حالا که این موضوع روشن شد، کاری که می خواهم انجام دهم این است که در مورد داستان و

characters of the original Star Wars, and I'm going to go through the movie, from beginning

شخصیت های جنگ ستارگان اصلی به شما بگویم، و من فیلم را از ابتدا

to end, and talk about some of the key dialogue, key vocabulary with you guys. And at the end

تا انتها مرور می کنم و در مورد برخی صحبت می کنم. از دیالوگ های کلیدی، واژگان کلیدی با شما بچه ها. و در

of this, don't forget to check out the quiz. Hopefully, you'll have learned something.

پایان این، فراموش نکنید که امتحان را بررسی کنید. امیدوارم چیزی یاد گرفته باشید

So, let's get on with it and learn English with Star Wars.

بنابراین، بیایید آن را ادامه دهیم و انگلیسی را با جنگ ستارگان یاد بگیریم.

Okay, so the story of the original Star Wars.

خوب، پس داستان جنگ ستارگان اصلی است.

In the beginning, there is an evil galactic empire that is spreading across the galaxy.

در ابتدا، یک امپراتوری کهکشانی شیطانی وجود دارد که در سراسر کهکشان در حال گسترش است.

What they're doing, what evil things they are accomplishing, we don't really know.

آنها چه می کنند، چه کارهای بدی انجام می دهند، ما واقعاً نمی دانیم.

They don't say, we just know they're bad.

آنها نمی گویند، ما فقط می دانیم که آنها بد هستند.

There's a small rebel group that is fighting back, and they're trying to take down this evil

یک گروه شورشی کوچک وجود دارد که در حال مبارزه هستند ، و آنها در تلاشند تا این امپراتوری شیطانی را از بین ببرند

empire, and this rebel group has recently stolen some plans for a powerful weapon.

، و این گروه شورشی اخیراً برخی از نقشه ها را برای یک سلاح قدرتمند به سرقت برده است.

Now, this weapon is being designed by the empire, and they call it the Death Star.

اکنون این اسلحه توسط امپراتوری طراحی می شود و آنها به آن ستاره مرگ می گویند.

And now, the Death Star is this big, round, globe ball battle station in the movie, and the rebels

و اکنون، ستاره مرگ این ایستگاه بزرگ، گرد و نبرد توپ های کره ای در فیلم است و شورشیان

need to destroy it. They figure that if they have the plans, maybe they can find a weakness

باید آن را نابود کنند. آنها تصور می کنند که اگر برنامه هایی داشته باشند، شاید بتوانند نقطه ضعفی

in the Death Star and destroy it. Will they destroy it? Wait. You'll find out later.

در ستاره مرگ پیدا کنند و آن را نابود کنند. آیا آن را نابود خواهند کرد؟ صبر کن. بعدا متوجه میشی

And, again, at the beginning of the movie, the empire is chasing a small rebel ship, because

و دوباره، در ابتدای فیلم، امپراتوری در حال تعقیب یک کشتی کوچک شورشی است، زیرا

they think this ship has the plans, and they're trying to get them back.

آنها فکر می‌کنند این کشتی نقشه‌هایی را دارد و در تلاش برای بازگرداندن آنها هستند.

So, that is the beginning of the movie.

بنابراین، این شروع فیلم است.

Now let's look at some of the characters. We have Luke Skywalker.

حالا بیایید به برخی از شخصیت ها نگاه کنیم. ما لوک اسکای واکر را داریم.

Luke is a farm boy

لوک یک پسر مزرعه دار

from the planet Tatooine, and he's the main hero, here. He's the one who's going to learn

از سیاره تاتوئین است و او قهرمان اصلی اینجاست. او کسی است که قرار است یاد بگیرد

how to use the force and save the day.

چگونه از زور استفاده کند و روز را نجات دهد.

We have Princess Leia. She is there at the beginning

ما پرنسس لیا را داریم. او در

of the movie on the small rebel ship, and what she's going to do is give instructions

ابتدای فیلم در کشتی کوچک شورشی آنجاست، و کاری که می‌خواهد انجام دهد این است که

to R2D2, the little robot, to find Obi-Wan Kenobi.

به R2D2، ربات کوچک، دستور بدهد تا اوبی وان کنوبی را پیدا کند.

So, Princess Leia.

بنابراین، پرنسس لیا.

We have Han Solo and Chewbacca.

ما هان سولو و چوباکا را داریم.

Han Solo is the pilot of the Millennium Falcon. Chewbacca or Chewy is the

هان سولو خلبان هزاره فالکون است. Chewbacca یا Chewy

guy who just sounds like this: [Roaring noise].

کسی است که فقط اینگونه صدا می کند: [صدای غرش].

He doesn't actually say anything, but somehow,

او در واقع چیزی نمی گوید ، اما به نوعی،

Han Solo can understand him, based on a roar.

هان سولو می تواند او را بر اساس غرش درک کند.

It was the '70s, you know, people believed these things.

می دانید دهه 70 بود، مردم این چیزها را باور می کردند.

C3PO and R2D2... C3PO and R2D2, they kind of just carry us through the whole movie.

C3PO و R2D2... C3PO و R2D2، آنها به نوعی ما را در کل فیلم می برند.

They're always present, they're two robots, two droids. C3PO is called a protocol droid,

آنها همیشه حضور دارند، آنها دو ربات، دو دروید هستند. C3PO یک پروتکل دروید نامیده می شود،

whatever that means. And again, R2D2, another person, like Chewbacca, doesn't speak English,

هر چه که باشد. و دوباره، R2D2، شخص دیگری، مانند Chewbacca، انگلیسی صحبت نمی‌کند،

just speaks in: [Bleeping noise], in little bleeps and bloops. Okay?

فقط به صورت زیر صحبت می‌کند: [صدای دمیدن]، با صدای بلند و صدای بلند . باشه؟

Darth Vader, everyone knows Darth Vader.

دارث ویدر، همه دارت ویدر را می شناسند.

"Alex."

"الکس."

Yes, Emperor?

بله، امپراتور؟

"I know Darth Vader."

من دارت ویدر را می شناسم.

I know you know Darth Vader.

من می دانم که شما دارث ویدر را می شناسید.

Let me continue.

بذار ادامه بدم

And we have Obi-Wan Kenobi. Obi-Wan Kenobi is a wise, old Jedi who teaches

و ما Obi-Wan Kenobi را داریم. اوبی وان کنوبی جدای عاقل و پیری است که به

Luke all about the force, and he's also enemies with Darth Vader. They have a lightsaber battle

لوک همه چیز را در مورد نیرو آموزش می دهد و همچنین با دارث ویدر دشمن است. آنها در یک نقطه از فیلم یک نبرد شمشیر نوری

at one point in the movie.

دارند.

"A-ahem."

"آهام."

Yes, Emperor Palpatine?

بله، امپراتور پالپاتین؟

"Where am I in this?"

"من در این کجا هستم؟"

You're not in this movie.

تو در این فیلم نیستی

"Oh, that's right. I'm in the second one."

"اوه، درست است. من در دومی هستم."

Yeah, you're in the second one.

آره تو دومی هستی

Okay, now that we know the story, now that we know some of the characters,

خوب، حالا که داستان را می شناسیم، حالا که برخی از شخصیت ها را می شناسیم،

let's go and look at the dialogue.

بیایید برویم و دیالوگ ها را نگاه کنیم.

So, at the beginning of the movie, C3PO, R2D2,

بنابراین، در ابتدای فیلم، C3PO، R2D2،

they're running around the rebel ship, and C3PO says:

آنها در حال دویدن در اطراف کشتی شورشیان هستند و C3PO می گوید:

"This is madness! We're doomed!"

"این دیوانگی است! ما محکوم به فنا هستیم!"

So: "This is madness!" Not: "This is Sparta!"

بنابراین: "این دیوانگی است!" نه: "این اسپارت است!"

"This is madness" means, like, this is crazy, this is insane. I don't understand what's

«این دیوانگی است» یعنی این دیوانه است، این دیوانه است. من نمی فهمم چه

happening. "We are doomed" means that we have no chance, we're dead. Okay?

اتفاقی می افتد. "ما محکوم به فنا هستیم" یعنی ما هیچ شانسی نداریم، ما مرده ایم. باشه؟

So if you have a difficult test coming up, you could say:

بنابراین اگر امتحان سختی در پیش دارید، می توانید بگویید:

"I'm doomed. I'm dead. I'm done." Okay?

"من محکوم به فنا هستم. من مرده ام. من تمام شده ام." باشه؟

Next, yes, yes, yes, yes. Then Vader comes on to the rebel ship, and he starts asking

بعد، بله، بله، بله، بله. سپس ویدر به سمت کشتی شورشیان می آید و شروع به

questions. He starts pushing people around, he picks up one guy, he throws him against

پرسیدن می کند. او شروع به هل دادن مردم به اطراف می کند، یک نفر را برمی دارد، او را به دیوار پرتاب می

the wall, and he asks:

کند و می پرسد:

"Where are those transmissions you intercepted?"

"آن پیام هایی که رهگیری کردی کجا هستند؟"

So, again, some of this vocabulary, you know, they are in space,

بنابراین، دوباره، برخی از این واژگان، می دانید، آنها در فضا

there are spaceships communicating with each other.

هستند، سفینه های فضایی وجود دارد که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.

"Transmissions" are just communications that you intercepted. When you intercept something,

"انتقالات" فقط ارتباطاتی هستند که شما رهگیری کرده اید. وقتی چیزی را رهگیری می کنید، به

it means that you catch it before it gets to where it needs to go.

این معنی است که قبل از اینکه به جایی که باید برود آن را می گیرید.

For example, the most common interception I think of is in football.

به عنوان مثال، رایج ترین مهاری که فکر می کنم در فوتبال است.

If a quarterback throws the ball and another player from another team catches it

اگر یک کوارتربک توپ را پرتاب کند و بازیکن دیگری از تیم دیگر آن را

before the intended receiver, the person

قبل از دریافت کننده مورد نظر، شخصی

who is supposed to get the football, he intercepts the football. So, Vader is saying:

که قرار است توپ را بگیرد، بگیرد، توپ را قطع می کند. بنابراین، ویدر می‌گوید:

"We know that you got some of our messages.

"ما می‌دانیم که شما برخی از پیام‌های

We know you know that we're making a weapon, and I want those plans. Give them back."

ما را دریافت کرده‌اید. می‌دانیم که شما می‌دانید که ما در حال ساخت یک سلاح هستیم، و من آن نقشه‌ها را می‌خواهم. آنها را پس دهید."

All right, Vader then instructs his team, his commander, he says:

بسیار خوب، ویدر سپس به تیم خود، فرمانده خود دستور می دهد، او می گوید:

"Tear this ship apart until you've found those plans."

"این کشتی را پاره کنید تا زمانی که آن نقشه ها را پیدا کنید."

So, "to tear something apart", think of "tear", it means

پس «شکستن چیزی»، به «پاره کردن » فکر کنید، یعنی

[tearing noises],

[صداهای پاره کردن]

to rip. Okay? So, "to tear apart" means destroy everything. Take... Doesn't

، پاره کردن. باشه؟ پس «دریدن» یعنی همه چیز را نابود کند. بگیر...

matter what you do, just destroy everything until you have found those plans. And then

مهم نیست چه کار می کنی، فقط همه چیز را نابود کن تا زمانی که آن نقشه ها را پیدا کنی. و سپس

he speaks to Princess Leia, and Princess Leia, she plays like she's stupid. She's like:

با پرنسس لیا صحبت می کند، و پرنسس لیا، او مانند یک احمق بازی می کند. او می گوید:

"I don't know what you're talking about. Plans? What plans? I am, you know, just a diplomat,

"من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. برنامه ها؟ چه برنامه هایی؟ من، می دانید، فقط یک دیپلمات،

a politician. We're going to Alderaan, which is my home planet, and you know, I would...

یک سیاستمدار هستم. ما به Alderaan، که سیاره خانه من است، می رویم. ، من می خواهم ...

I don't know what you're talking about."

نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید."

So, Vader says:

بنابراین، ویدر می گوید:

"Leia, I know, I know. You are part of the rebel alliance, and a traitor."

"لیا، من می دانم، می دانم. شما بخشی از اتحاد شورشی و یک خائن هستید."

So, "a traitor" is a person who does not do,

پس «خائن» کسی است که انجام نمی‌دهد

you know, what you want them to do, who does not follow, who is not loyal to a specific

، می‌دانی، چه می‌خواهی بکنند ، پیروی نمی‌کند، به یک هدف خاص وفادار نیست

cause. So, in, you know, the world of Star Wars, in this galaxy, Vader is expecting that

. بنابراین، می دانید، در دنیای جنگ ستارگان، در این کهکشان، ویدر انتظار دارد که

everyone follows the empire, listens to the empire. If you do something that is against

همه از امپراتوری پیروی کنند، به امپراتوری گوش دهند . اگر کاری بر

the empire, you are a traitor. Okay? In any country. You know, if you do something against

خلاف امپراتوری انجام دهید، خائن هستید. باشه؟ در هر کشوری. می دانی، اگر کاری

your country to betray them, you are a traitor. So, let's continue to the next scene.

علیه کشورت انجام دهی تا به آنها خیانت کنی، خائن هستی. بنابراین، اجازه دهید به صحنه بعدی ادامه دهیم.

So, Princess Leia actually lied to Darth Vader. What she did was put a copy of the plans into

بنابراین، پرنسس لیا در واقع به دارث ویدر دروغ گفت. کاری که او انجام داد این بود که یک کپی از نقشه ها را در

R2D2, and she said, you know:

R2D2 قرار داد، و گفت، می دانید:

"Help me, Obi-Wan Kenobi, you're my only hope."

"به من کمک کن، اوبی وان کنوبی، تو تنها امید من هستی."

So what happens on the rebel ship is R2D2 and C3PO

بنابراین آنچه در کشتی شورشی اتفاق می افتد این است که R2D2 و C3PO

go inside and escape pod, and they get blasted off to

به داخل غلاف می روند و به

the desert planet of Tatooine. Now, C3PO, he's not happy, you know, he doesn't like

سیاره صحرای تاتوئین منفجر می شوند. حالا C3PO او خوشحال نیست، می دانید

adventure, and now he is very angry at R2D2. R2D2 is set. He really wants to get these

ماجراجویی را دوست ندارد و اکنون از R2D2 بسیار عصبانی است. R2D2 تنظیم شده است. او واقعاً می‌خواهد این

plans to Obi-Wan Kenobi so that Obi-Wan can help Princess Leia

نقشه‌ها را به اوبی‌وان کنوبی برساند تا اوبی‌وان بتواند به پرنسس لیا

to defeat, you know, the evil empire.

برای شکست دادن امپراتوری شیطان کمک کند.

So, they get to the planet, C3PO complains, he complains a lot. He says:

بنابراین، آنها به سیاره می رسند، C3PO شکایت می کند، او بسیار شکایت می کند. او می گوید:

"I've got to rest before I fall apart."

قبل از اینکه از هم بپاشم باید استراحت کنم.

He's a robot. Why do robots need to rest? Who knows?

او یک ربات است. چرا روبات ها به استراحت نیاز دارند؟ چه کسی می داند؟

"Before I fall apart. My joints are almost frozen."

"قبل از اینکه از هم بپاشم. مفاصلم تقریبا یخ زده اند."

Before I fall apart, "to fall apart" is to,

قبل از اینکه من از هم جدا شوم، "از هم پاشیدن"

again, think of [breaking noises]

دوباره به این فکر می کنم که [صداهای شکستن]

parts just falling off completely. So, a car can fall

قطعات کاملاً از بین می روند. بنابراین، یک ماشین ممکن است از بین

apart. Something mechanical can fall apart. You can also say that you are falling apart

برود. ممکن است چیزی مکانیکی از بین برود. شما همچنین می توانید بگویید که در حال از هم پاشیدن هستید

if, you know, your energy is not the same as it was before.

اگر بدانید انرژی شما مانند قبل نباشد.

"My joints are almost frozen."

مفاصل من تقریباً یخ زده است.

So, your joints are these parts of your body that connect, for example, your... One part

بنابراین، مفاصل شما این قسمت هایی از بدن شما هستند که به عنوان مثال، یک قسمت

of your arm to the other part of your arm. Okay? So, if he says:

از بازو شما را به قسمت دیگر بازو متصل می کنند. باشه؟ پس اگر بگوید

"My joints are almost frozen", this means

: مفاصل من تقریباً یخ زده است، یعنی

I can't move because my joints, these parts are almost frozen. Okay?

نمی توانم حرکت کنم زیرا مفاصلم، این قسمت ها تقریباً یخ زده است. باشه؟

And he tells R2D2, because R2D2 wants to go in one direction in the desert, and C3PO wants

و او به R2D2 می گوید، زیرا R2D2 می خواهد در یک جهت در بیابان حرکت کند و C3PO می خواهد

to go in another direction. He says:

به سمت دیگری برود. او می‌گوید

"I've just about had enough of you."

: من از تو سیر شدم .

So, if you say: "I have had enough", this means I have no more patience for you, I have no more tolerance

پس اگر بگویی: «به اندازه کافی سیر کردم» یعنی دیگر حوصله تو را ندارم، دیگر

for you. I'm done. Okay? So, leave me alone. And he said to R2D2:

تحملی ندارم. من تمام شده ام. باشه؟ پس تنهام بذار و او به R2D2 گفت:

"Don't let me catch you following me."

"نگذار تو را به دنبال من بگیرم."

So if you catch someone doing something, this means you see them doing something

بنابراین اگر کسی را در حال انجام کاری دستگیر کنید، به این معنی است که او را در حال انجام کاری می بینید

they are not supposed to do. So, C3PO starts walking, looks behind him, he says:

که قرار نیست انجام دهد. بنابراین، C3PO شروع به راه رفتن می‌کند، پشت سرش را نگاه می‌کند، می‌گوید

"Don't let me catch you following me." All right?

: نذار دنبالم بگیرمت. خیلی خوب؟

And then C3PO starts talking to himself, he says:

و سپس C3PO شروع به صحبت با خودش می‌کند، می‌گوید:

"That malfunctioning little twerp."

"اون twerp کوچک خراب."

If something malfunctions or is malfunctioning, this means it is not working properly. So

اگر چیزی بد کار می کند یا بد کار می کند، به این معنی است که به درستی کار نمی کند. بنابراین

you could say, you know: "My laptop is malfunctioning.

می توانید بگویید، می دانید: " لپ تاپ من خراب است.

My phone is malfunctioning." Anything, basically

تلفن من خراب است." اگر می‌خواهید از فعل عبارتی استفاده کنید ، هر چیزی، اساساً

mechanical could malfunction, means not work properly, or "break down" if you want to use

مکانیکی ممکن است خراب شود، به این معنی است که به درستی کار نمی‌کند ، یا «خراب می‌شود»

the phrasal verb. And "a little twerp", not a very common word in this century, but a

. و "کمی پیچ و خم"، کلمه ای که در این قرن خیلی رایج نیست، اما یک

twerp, think of like a jerk, someone who is not nice.

twerp، مانند یک تند تند فکر کنید، کسی که خوب نیست.

"A-ahem."

"آهام."

Yes, Emperor Palpatine?

بله، امپراتور پالپاتین؟

"I think you're a little twerp."

"فکر می‌کنم تو کمی گیج شده‌ای."

Thank you for that opinion. All right, let's continue.

ممنون از این نظر باشه ادامه بدیم

So, eventually, C3PO and R2D2 get caught by these funny little people called Jawas, who

بنابراین، در نهایت، C3PO و R2D2 توسط این افراد کوچولوی بامزه به نام Jawas گرفتار می‌شوند،

don't really speak English very well, and the Jawas sell C3PO, sell R2D2 to Uncle Owen

که واقعاً به خوبی انگلیسی صحبت نمی‌کنند، و Jawas C3PO را می‌فروشند، R2D2 را به عمو اوون

and Aunt Beru who are Luke Skywalker's aunt and uncle. Finally, we meet Luke Skywalker.

و عمه برو که خاله و عموی لوک اسکای‌واکر هستند می‌فروشند . سرانجام با لوک اسکای واکر آشنا می شویم.

And, you know, Luke is told to clean up the droids. He says he doesn't want to, because

و، می دانید، به لوک گفته می شود که droid ها را پاک کند. او می‌گوید نمی‌خواهد،

he was going to Tosche Station to pick up some power converters.

زیرا می‌رفت به ایستگاه توشه تا چند مبدل برق بگیرد.

And C3PO, R2D2, they're

و C3PO، R2D2، آنها

with Luke, he's cleaning them up, and the message, you know, comes up. Luke sees Princess

با لوک هستند، او آنها را تمیز می کند، و می دانید، پیام ظاهر می شود. لوک پرنسس لیا را می بیند

Leia, and C3PO tells Luke eventually that, you know, R2D2 kept babbling on about his

، و C3PO در نهایت به لوک می گوید که، می دانید، R2D2 مدام در مورد ماموریت خود صحبت می کرد

mission. So, "to babble on" means to talk without stopping. If you're babbling, you're

. پس «حرف زدن» به معنای حرف زدن بدون توقف است. اگر در حال غر زدن هستید،

[babbling noises],

[صداهای غرغر کردن] دارید

not making a lot of sense, sometimes, but just speaking, speaking, speaking,

، گاهی اوقات خیلی منطقی نیست، بلکه فقط صحبت می کنید، صحبت می کنید، صحبت می کنید،

speaking, speaking. There's actually one of the first famous translation sites on the

صحبت می کنید، صحبت می کنید. در واقع یکی از اولین سایت های ترجمه معروف در

internet was called BabbleFish.com, and again, BabbleFish.com means you could trade, you

اینترنت وجود دارد که BabbleFish.com نام داشت و باز هم BabbleFish.com به این معنی است که شما می توانید یک زبان را معامله کنید

know, one language and translate it to another language by putting any word you want in English,

و با قرار دادن هر کلمه ای که می خواهید در انگلیسی آن

and you could see it in French, or in Polish, or in German, whatever. Okay, and C3PO then

را به زبان دیگری ترجمه کنید. شما می توانید آن را به فرانسوی، یا به زبان لهستانی، یا به آلمانی، هر چه که باشد ببینید. خوب، و C3PO سپس

mentions that, you know:

اشاره می کند که، شما می دانید:

"We will have no more of this Obi-Wan Kenobi gibberish."

"ما دیگر از این حرف های اوبی وان کنوبی نخواهیم داشت."

talking to R2D2. Now, again, "gibberish" is language that does not make sense. So, if you say that

صحبت با R2D2 حالا باز هم «بیهوده» زبانی است که معنا ندارد. پس اگر می گویید

something is gibberish, it means that you do not understand. Like, if I just say:

چیزی چرند است، یعنی نمی فهمید. مثلاً، اگر فقط بگویم:

Cat go down... That actually makes sense, cat go down, but any combination... I'm just too

گربه برو پایین... این در واقع منطقی است، گربه پایین بیاید، اما هر ترکیبی... من آنقدر

trained to say words and sentences that make sense; I can't speak gibberish. But if you

آموزش دیده‌ام که نمی‌توانم کلمات و جملاتی را بگویم که معنی دارند. من نمی توانم چرند صحبت کنم. اما اگر

say something that makes no sense, and you're like:

چیزی بگویید که بی معنی است، و بگویید:

"What's...? I don't understand what you're saying",

"چیست...؟ من نمی فهمم چه می گویید"،

you say: "That's gibberish." You know? Like, computer language could be

می گویید: "این چرند است." میدونی؟ به عنوان مثال، زبان کامپیوتر

gibberish to someone who is not a computer programmer. So, that's gibberish to me,

برای کسی که برنامه نویس کامپیوتر نیست می تواند چرند باشد. بنابراین، این برای من مسخره است،

I don't understand it. Okay?

من آن را درک نمی کنم. باشه؟

And eventually what happens is Luke meets Obi-Wan Kenobi, and he trains him a little

و در نهایت اتفاقی که می افتد این است که لوک با اوبی وان کنوبی ملاقات می کند و او کمی او را آموزش

bit, tells him about the force. And Luke says:

می دهد و در مورد نیرو به او می گوید. و لوقا می گوید:

"What is the force?"

"زور چیست؟"

And Obi-Wan Kenobi says:

و اوبی وان کنوبی می گوید:

"Now, the force is what gives a Jedi his power. It's an energy field created by all living

"اکنون، نیرو چیزی است که به جدی قدرت می دهد. این یک میدان انرژی است که توسط همه موجودات زنده ایجاد می

things. It surrounds us, penetrates us, binds the galaxy together."

شود. ما را احاطه کرده، به ما نفوذ می کند، کهکشان را به هم متصل می کند."

Yes, I have memorized that line since I was like 16 years old.

بله، من از 16 سالگی آن خط را حفظ بودم.

So... Because I wanted to know what the force was.

پس... چون می خواستم بدانم نیرو چیست.

So, again, here we have three important words that I'm going to focus on.

بنابراین، دوباره، در اینجا ما سه کلمه مهم داریم که می خواهم روی آنها تمرکز کنم.

"It surrounds us",

«ما را احاطه کرده است»،

so if something surrounds you, it means it covers you on all sides. So, for example,

پس اگر چیزی شما را احاطه کرد، یعنی از هر طرف شما را می پوشاند. بنابراین، برای مثال،

if there is a criminal and he's inside a house and the police want to catch the criminal,

اگر مجرمی وجود داشته باشد و او داخل خانه ای باشد و پلیس بخواهد مجرم را بگیرد

they will surround the house or surround the building. So, Obi-Wan says:

، خانه را محاصره می کند یا ساختمان را محاصره می کند. بنابراین، اوبی وان می گوید:

"The force surrounds us. It's all around us."

"نیروی ما را احاطه کرده است . همه اطراف ما است."

Penetrates us, so to go inside of us, essentially, it breaks

در ما نفوذ می کند، بنابراین برای رفتن به درون ما، اساساً

through our skin, gets inside our souls and our hearts. Okay? And binds the galaxy together,

از پوست ما می شکند، به درون روح و قلب ما نفوذ می کند. باشه؟ و کهکشان را به هم متصل می کند،

so when you think of the word "bind", think of something coming together. A police officer

بنابراین وقتی به کلمه "پیوند" فکر می کنید، به چیزی فکر کنید که به هم نزدیک می شود. یک

will bind the hands of a criminal, or you can bind someone to something. So to tie together

افسر پلیس دست یک جنایتکار را می بندد، یا می توانید کسی را به چیزی ببندید. بنابراین برای

tightly, tie together closely. So the empire kills Luke's uncle and aunt. They are dead,

محکم بستن به هم، از نزدیک به هم گره بزنید. بنابراین امپراتوری عمو و عمه لوک را می کشد. آنها مرده اند،

just like very, very dead. All right?

درست مثل خیلی خیلی مرده اند. خیلی خوب؟

And what ends up happening is Luke decides... Now, he wants to be a Jedi like his father

و آنچه در نهایت اتفاق می افتد این است که لوک تصمیم می گیرد... حالا او می خواهد مانند پدرش

before him. And then we jump up to space and we have Tarkin who is kind of like Vader's

قبل از او جدی باشد. و سپس به فضا پریدیم و تارکین را داریم که به نوعی شبیه

boss, it seems in a way, they have a strange relationship, and they're arguing around a

رئیس ویدر است، به نظر می رسد یک جورهایی رابطه عجیبی با هم دارند، و آنها دور یک

table about the force, about the plans, about Princess Leia because they have captured her

میز در مورد نیرو، در مورد نقشه ها، در مورد پرنسس لیا بحث می کنند. زیرا آنها او را دستگیر کرده اند

and they're trying to get information from her, and everyone's arguing. And Tarkin says:

و سعی می کنند از او اطلاعات بگیرند و همه با هم دعوا می کنند. و تارکین می گوید:

"This bickering is pointless."

"این مشاجره بی معنی است."

So, "bickering" means... It's very small arguing. Arguing

پس دعوا یعنی... دعوا خیلی کوچک است. بحث

that is not important. So, if you bicker, you argue back and forth. Stop bickering,

که مهم نیست. بنابراین، اگر دعوا می کنید، این و آن طرف بحث می کنید.

stop arguing, stop fighting with your words. Okay? Something is pointless means it is not

دست از مشاجره بردارید، بحث و جدل را متوقف کنید، با حرف هایتان دعوا نکنید. باشه؟ چیزی بی معنی است یعنی

useful. It is useless, it has no point. You will accomplish nothing by continuing.

مفید نیست. فایده ای ندارد، فایده ای ندارد. با ادامه دادن هیچ کاری به دست نمی آورید.

And then Leia comes into the room, she sees Tarkin, and for some reason she starts speaking

و سپس لیا وارد اتاق می شود، تارکین را می بیند و به دلایلی

in a British accent despite the fact that she was English before, like North-American

با وجود اینکه قبلا انگلیسی بود، مانند انگلیسی های آمریکای شمالی، شروع به صحبت با لهجه

English, and she says:

انگلیسی می کند و می گوید:

"Tarkin, I recognized your foul stench when I got on board." So

"تارکین، من بوی بد تو را تشخیص دادم. وقتی سوار شدم." بنابراین

"fowl" means terrible, awful, kind of discussing. And "a stench" is a terrible, terrible smell.

«مرغ» به معنای وحشتناک، وحشتناک، نوع بحث کردن است. و "بوی تعفن" یک بوی وحشتناک و وحشتناک است.

Okay? So you can say:

باشه؟ بنابراین می توانید بگویید:

"Oh, this stench is so strong. This stench is so powerful. It is a terrible, terrible smell."

"اوه، این بوی بسیار قوی است. این بوی بسیار قوی است. این بوی وحشتناک و وحشتناکی است."

So, again, foul, bad, terrible, awful. Stench, a bad

بنابراین، دوباره، ناپاک، بد، وحشتناک، افتضاح. بوی بد، بوی بد

smell. It's kind of like saying bad, bad. Bad smell. Okay?

. یه جورایی مثل گفتن بد، بد. بوی بد. باشه؟

And now that Luke has decided that he wants to be a Jedi, Obi-Wan starts training him.

و اکنون که لوک تصمیم گرفته است که جدی باشد، اوبی وان شروع به آموزش او می کند.

And they end up at a spaceport, they meet Han Solo, they meet Chewbacca, they get a

و در پایان به یک فرودگاه فضایی می‌رسند، با هان سولو ملاقات می‌کنند، با چوباکا آشنا می‌شوند، یک

ship, and they start travelling, you know, to Alderaan, because that's where the Princess'

کشتی می‌گیرند و شروع به سفر می‌کنند، می‌دانید، به آلدران، زیرا خانه شاهزاده خانم آنجاست

home is. They've seen the message from the Princess, and now they're going to travel

. آنها پیام شاهزاده خانم را دیده اند و حالا می خواهند به

there. And Obi-Wan starts training Luke, and Luke has the lightsaber. He's going back and

آنجا سفر کنند. و اوبی وان شروع به آموزش لوک می کند و لوک شمشیر نور را در اختیار دارد. او به عقب و

forth, and he keeps getting hit by these lasers from this little machine. And Obi-Wan says:

جلو می رود و مدام توسط این لیزرهای این دستگاه کوچک مورد اصابت قرار می گیرد . و اوبی وان می گوید:

"Your eyes can deceive you. Don't trust them."

"چشمانت می تواند شما را فریب دهد. به آنها اعتماد نکنید."

Okay? So, your eyes can deceive you. "To deceive"

باشه؟ بنابراین، چشمان شما می توانند شما را فریب دهند. «فریب دادن»

means to trick or to fool. Okay?

به معنای فریب دادن یا فریب دادن است. باشه؟

So, we got Luke

بنابراین، ما لوک

[lightsaber noises]

[صداهای شمشیر نوری] را

with his lightsaber, and he puts a blast shield over

با شمشیر نوری‌اش دریافت کردیم، و او یک سپر انفجاری روی

his face so he can't see, and this little machine is shooting at him, and he's going

صورتش قرار می‌دهد تا نتواند ببیند، و این دستگاه کوچک به سمت او شلیک می‌کند، و او می‌رود

[lightsaber noises],

[صداهای شمشیر نور]،

and he keeps getting hit. And then Obi-Wan gives him this amazing advice:

و او مدام می‌گیرد. اصابت. و سپس اوبی وان این توصیه شگفت انگیز را به او می کند:

"Don't trust your eyes, Luke. Don't trust them. Use the force."

"به چشمان خود اعتماد نکن، لوک. به آنها اعتماد نکن. از زور استفاده کن."

And he's able to block some of the shots.

و او می تواند برخی از ضربات را مهار کند.

[Lightsaber noises].

[صداهای شمشیر نور].

Let's continue.

بیا ادامه بدهیم.

So the empire blows up Alderaan, they destroy Leia's home planet. And remember everyone

بنابراین امپراتوری آلدران را منفجر می کند، آنها سیاره اصلی لیا را نابود می کنند. و به یاد داشته باشید که همه کسانی که

on the Millennium Falcon was on their way to this planet. Eventually, they all end up

در هزاره فالکون بودند در راه خود به این سیاره بودند. در نهایت، همه آنها

on the Death Star. The Death Star is the big battle station that was being talked about

به ستاره مرگ ختم می شوند. ستاره مرگ ایستگاه بزرگ جنگی است که در ابتدای فیلم درباره آن صحبت

at the start of the movie. And Han Solo, he has a problem with Obi-Wan Kenobi, he starts

می شد. و هان سولو با اوبی وان کنوبی مشکل دارد، شروع می

calling people foolish and fools, and Obi-Wan Kenobi says a very wise proverb, he says:

کند مردم را احمق و احمق خطاب می کند و اوبی وان کنوبی ضرب المثلی بسیار حکیمانه می گوید:

"Who's the more foolish? The fool or the fool who follows him?"

"احمقتر کیست؟ احمق یا احمقی که او را دنبال می کند. ؟"

So this basically means:

بنابراین این اساساً به این معنی است:

Who is a bigger idiot? Who is more foolish:

چه کسی احمق بزرگتر است؟ چه کسی احمق تر است

the fool, the stupid person, or the fool who

: احمق، احمق ، یا احمقی که

follows him, the stupid person who listens to the stupid person? I've never said the

او را دنبال می کند، احمقی که به شخص احمق گوش می دهد ؟ من هرگز

word "stupid" in such a short amount of time so many times. All right.

کلمه "احمق" را در مدت زمان کوتاهی چندین بار نگفته ام. خیلی خوب.

Now, Han Solo, to him, money is the most important thing. He has been, you know, just travelling

حالا هان سولو برای او پول مهم ترین چیز است. می دانید، او فقط

along with Luke and R2D2 and C3PO, thinking he's going to get a lot of money for this

با لوک و R2D2 و C3PO سفر کرده است و فکر می کند که برای این سفر پول زیادی

trip. And he wants out. He wants to stop. And then Luke says:

به دست خواهد آورد. و او می خواهد بیرون. او می خواهد متوقف شود. و سپس لوک می گوید:

"There's a Princess, here, and if you were to rescue her, the reward,

"اینجا یک شاهزاده خانم است، و اگر بخواهید او را نجات دهید، پاداش

the money you would get, would be more wealth than you can imagine."

، پولی که به دست می آورید، ثروتی بیشتر از آن چیزی است که می توانید تصور کنید."

So, here, Luke is using the second conditional. Right? You have your

بنابراین، در اینجا، لوک از شرطی دوم استفاده می کند. درست؟ شما

"if" clause: If you were to rescue her, the reward would be more wealth than you can imagine.

بند "اگر" خود را دارید: اگر بخواهید او را نجات دهید، پاداش آن ثروتی بیشتر از آن چیزی است که می توانید تصور کنید.

Look at that. English from a grammar book in a movie. It's wonderful. All right.

به آن نگاه کنید. انگلیسی از کتاب دستور زبان در یک فیلم. فوق العاده است. خیلی خوب.

So, eventually, Luke, everybody, they find Princess Leia, and Luke goes inside, you know,

بنابراین، سرانجام، لوک، همه، پرنسس لیا را پیدا کردند، و لوک با

dressed up as a Storm Trooper,

لباس سرباز طوفان،

one of the guards of the empire. And Leia looks at him and says:

یکی از نگهبانان امپراتوری، به داخل می رود. و لعیا به او نگاه می کند و می گوید:

"Aren't you a little short to be a Storm Trooper?" She's using a negative question.

"کمی کوتاه نیستی که یک طوفان تروپر باشی؟" او از یک سوال منفی استفاده می کند.

So, when do we use negative questions? We use negative questions when we expect the

بنابراین، چه زمانی از سوالات منفی استفاده می کنیم؟ وقتی انتظار داریم پاسخ مثبت باشد، از سؤالات منفی استفاده می کنیم

answer to be yes, and basically, you know, we're just clarifying with the person. Leia's

و اساساً، می دانید، ما فقط با آن شخص توضیح می دهیم. لعیا

trying to be funny, said:

سعی می کند بامزه باشد، گفت:

"Aren't you a little short to be a Storm Trooper?"

"کمی کوتاه نیستی که سرباز طوفان باشی؟"

And then Luke takes off the helmet, says:

و سپس لوک کلاه ایمنی را برمی دارد و می گوید:

"I'm Luke Skywalker. I'm here to rescue you!"

"من لوک اسکای واکر هستم. من اینجا هستم تا شما را نجات دهم!"

And then they make their daring escape.

و سپس فرار جسورانه خود را انجام می دهند.

And eventually, we come to the big battle between Darth Vader and Obi-Wan Kenobi on

و در نهایت به نبرد بزرگ بین دارث ویدر و اوبی وان کنوبی

the Death Star. So, Luke, Leia, Han, everybody now is trying to escape the Death Star. And

در ستاره مرگ می رسیم. بنابراین، لوک، لیا، هان، همه اکنون در حال تلاش برای فرار از ستاره مرگ هستند. و

Obi-Wan is fighting against Darth Vader. And Obi-Wan Kenobi is having a conversation, because

اوبی وان در حال مبارزه با دارث ویدر است. و اوبی وان کنوبی در حال گفتگو است، زیرا

you know, they are teacher and student from the past. Kenobi, Obi-Wan Kenobi says:

می دانید، آنها معلم و شاگرد گذشته هستند. کنوبی، اوبی وان کنوبی می‌گوید

-"If you strike me down, I shall become more powerful than you can possibly imagine."

: "اگر مرا زمین بزنی، من قدرتمندتر از آن چیزی می‌شوم که می‌توانی تصور کنی."

"A-ahem."

"آهام."

Yeah, Emperor Palpatine?

آره امپراتور پالپاتین؟

"Like, how did Obi-Wan become more powerful?

"مثل، چگونه اوبی وان قدرتمندتر شد؟

Like, didn't he just, like, sit on a log in the second movie, and just like talk to Luke?

مثل، آیا او در فیلم دوم روی چوبی نشسته بود ، و درست مثل صحبت کردن با لوک؟

And, like, did he actually do anything? Did he become more powerful?"

و، آیا او واقعاً کاری انجام داد؟ قدرتمندتر شوی؟"

Well, that's actually a very good point, and the movie doesn't really answer that and the series doesn't answer

خب، این در واقع یک نکته بسیار خوب است، و فیلم واقعاً به آن پاسخ نمی دهد و سریال به آن پاسخ نمی

that, so good point, Emperor Palpatine.

دهد، نکته بسیار خوبی است، امپراتور پالپاتین.

All right, so Obi-Wan uses the second conditional, again:

بسیار خوب، پس اوبی وان دوباره از شرط دوم استفاده می کند:

"If you strike me down", if you do this... Okay?

"If you strike me down"، اگر این کار را انجام دهی... باشه؟

"If you do this, I shall become more powerful than you can possibly imagine.

"اگر این کار را انجام دهید، من قدرتمندتر از آن چیزی می‌شوم که می‌توانید تصور کنید.

I shall", and again, "shall" is a more formal way of saying "will". "I will become more

می‌توانم"، و دوباره، "باید" یک روش رسمی‌تر برای گفتن "اراده" است. "من

powerful than you can possibly imagine." And this is... I apologize, the first conditional,

قوی تر از آن چیزی خواهم شد که شما تصور کنید." و این است... عذر می خواهم، مشروط اول،

not the second conditional. So:

نه مشروط دوم. بنابراین:

"If you strike me down", "now", we're using a present verb,

"اگر مرا به زمین بزنی"، "اکنون"، ما از یک فعل فعلی استفاده می کنیم،

if you do it now, "I shall become more powerful than you can imagine." So, to strike someone

اگر اکنون این کار را انجام دهید، "من قوی تر از آن چیزی خواهم شد که تصور کنید." بنابراین، ضربه زدن به

down essentially means to kill them. All right?

کسی اساساً به معنای کشتن اوست. خیلی خوب؟

And Vader says:

و ویدر می گوید:

"Your powers are weak, old man. You should not have come back."

"پیرمرد قدرتت ضعیف است . نباید برمی گشتی."

Now, here, I want to direct your attention to Darth Vader giving some past advice. All right?

اکنون، در اینجا، می‌خواهم توجه شما را به سوی دارث ویدر معطوف کنم که در گذشته توصیه‌هایی کرده است. خیلی خوب؟

So Darth Vader, he's a smart guy, he says:

بنابراین دارث ویدر، او یک پسر باهوش است، او می گوید:

"You should not have come back."

"تو نباید برمی گشتی."

So, remember,

بنابراین، به یاد داشته باشید،

when you want to give advice in the past because, you know, Obi-Wan did come back, but Vader says:

زمانی که می‌خواهید در گذشته نصیحت کنید، زیرا، می‌دانید، اوبی‌وان بازگشته است، اما ویدر می‌گوید:

"Not a good idea. You should have stayed where you are. You should not have come back."

«فکر خوبی نیست. باید همان‌جا می‌ماندی . نباید برمی‌گشتی. "

"Should", plus "not", plus "have", plus the past participle: "You should not have come back."

«باید»، به اضافه «نیست»، به اضافه «داشتن»، به اضافه مضارع: «نباید برمی گشتی».

All right? Let's continue.

خیلی خوب؟ بیا ادامه بدهیم.

I know, man, I was there. It was a great party. It was a great party. I got to get back to

من می دانم، مرد، من آنجا بودم. این یک حزب بزرگ بود. این یک حزب بزرگ بود. باید به این موضوع برگردم

this, okay? So, what happens? Oh, yeah. Vader kills Obi-Wan, and Luke sees this, and then

، باشه؟ بنابراین، چه اتفاقی می افتد؟ اوه، آره ویدر اوبی وان را می کشد و لوک این را می بیند و سپس

Luke, Leia, Han, and not Obi-Wan because he's dead, R2D2, C3PO, Chewy, they all escape the

لوک، لیا، هان و نه اوبی وان چون مرده است، R2D2، C3PO، چوی، همه آنها از ستاره مرگ فرار می کنند

Death Star. Now, the empire puts a tracking device on the Millennium Falcon, on their

. اکنون، امپراتوری یک دستگاه ردیابی را بر روی Millennium Falcon، در

ship, so they can follow them to the rebel base. Now, Luke, he just saw Obi-Wan Kenobi,

کشتی خود قرار می دهد، تا آنها بتوانند آنها را تا پایگاه شورشیان دنبال کنند . حالا، لوک، او فقط اوبی وان کنوبی را دید

the man he loves and respects, even though he's known him for maybe just one day, two

، مردی که او را دوست دارد و به او احترام می‌گذارد، حتی با وجود اینکه او را شاید فقط یک روز، دو

days at this point, he's very sad because he watched him get killed. And he's very depressed,

روز در این مرحله می‌شناسد، بسیار ناراحت است زیرا کشته شدن او را تماشا کرده است. و او بسیار افسرده است،

you know, he's just sitting there, looking at his fingers, at his thumbs.

می دانید، او فقط آنجا نشسته است، به انگشتانش، به شست هایش نگاه می کند.

Leia is trying to comfort him. And Leia says:

لیا سعی می کند او را دلداری دهد. و لیا می گوید:

"Luke, there wasn't anything you could have done."

"لوک، هیچ کاری نمی توانستی انجام دهی."

So, Leia, again, talking about past possibility, she's saying:

بنابراین، لیا، دوباره، در مورد احتمال گذشته صحبت می کند، او می گوید:

"You could not have done anything. There was not anything you could have done."

"تو نمی توانستی کاری انجام دهی. هیچ کاری نبود که می توانستی انجام دهی."

So, past possibility,

بنابراین، احتمال گذشته،

you know, "could have", "might have", "may have", "must have". Here, she's saying:

می دانید، "می توانست"، "ممکن است"، "ممکن است"، "باید داشته باشد". در اینجا، او می گوید:

"You could not. You did not have the ability to do anything to save Ben." All right.

"تو نمی توانستی. تو توانایی انجام کاری برای نجات بن را نداشتی." خیلی خوب.

So, they're escaping. And before they get back to their rebel base, they start getting

بنابراین، آنها فرار می کنند. و قبل از اینکه به پایگاه شورشی خود برگردند،

attacked by the empire, by the TIE fighters, who are trying to catch them and shoot at

توسط امپراتوری مورد حمله قرار می گیرند، توسط جنگنده های TIE، که سعی می کنند آنها را بگیرند و به آنها شلیک

them. And Han and Luke start

کنند. و هان و لوک شروع به

[shooting noises]

firing lasers in all directions, and Luke

شلیک لیزر در همه جهات می کنند و لوک

hits a TIE fighter, and he says: "I got one!"

به یک جنگنده TIE برخورد می کند و او می گوید: "من یکی گرفتم!"

And Han says: "Great, kid! Don't get cocky!"

و هان می گوید: "عالی، بچه ! مغرور نشو!"

"Cocky" is a great word. "Cocky" means overconfident or a little bit arrogant.

"غرور" کلمه بسیار خوبی است. "خودخواه" به معنای اعتماد به نفس بیش از حد یا کمی متکبر است.

So, you know, Han just wants Luke to know that, you know:

بنابراین، می‌دانی، هان فقط می‌خواهد لوک این را بداند، می‌دانی:

"Don't get cocky. Don't become overconfident. It's just one guy."

"غرور نشو. بیش از حد اعتماد به نفس نداشته باش. این فقط یک پسر است."

Never mind Luke just killed somebody, and he seems pretty cool with it,

اصلا مهم نیست که لوک یک نفر را کشته است، و به نظر می رسد با آن خیلی خوب است،

so I don't know.

بنابراین من نمی دانم.

Then, they get back to the rebel ship and Han says:

سپس به کشتی شورشیان برمی‌گردند و هان می‌گوید:

"Guys, I am done. Give me my money. I am leaving."

"بچه‌ها، کارم تمام شد. پولم را به من بدهید. من می‌روم."

And then Leia says, very disappointedly because, you know, maybe she likes Han, maybe

و سپس لیا با ناامیدی می گوید، زیرا، می دانید، شاید او هان را دوست داشته باشد، شاید

she doesn't, I don't know at this point. She says:

هم نه، من در این مرحله نمی دانم. او می گوید:

"Han, if money is all that you want, then that's what you'll receive."

"هان، اگر پول تمام چیزی است که می خواهی، پس همان چیزی است که دریافت می کنی."

We're going back to the first conditional again, here.

در اینجا دوباره به اولین شرطی برمی گردیم .

Right? So: "If money is all that you love", not "what you want": "what you love" in the

درست؟ بنابراین: "اگر پول تمام آن چیزی است که دوست دارید"، نه "آنچه می خواهید": "آنچه دوست دارید" در زمان

present simple, "then that's what you will receive" in the future. Okay?

حال ساده، "پس همان چیزی است که دریافت خواهید کرد" در آینده. باشه؟

So, now, things are getting really exciting. We are at the rebel base, everyone is there,

بنابراین، در حال حاضر، همه چیز واقعا هیجان انگیز است. ما در پایگاه شورشیان هستیم، همه آنجا هستند

the empire is following them and is about to, you know, destroy the rebel base, and

، امپراتوری آنها را تعقیب می‌کند و می‌دانید که می‌خواهد پایگاه شورشیان را نابود کند، و

we're about ready to get on with the final attack. So, let's do it. Are you ready, Jabba?

ما آماده هستیم تا با حمله نهایی ادامه دهیم . پس بیا انجامش بدیم. آماده ای جبا؟

I don't blame you, Jabba, I would not have known that was Leia either. It was a good

من شما را سرزنش نمی کنم، جبا، من هم نمی دانستم لیا است. لباس خوبی

costume. All right, so I'm going to get back to this again.

بود بسیار خوب، پس من دوباره به این موضوع برمی گردم.

So, everyone is back at the rebel base. They are now planning for the final attack on the

بنابراین، همه به پایگاه شورشیان بازگشته اند. آنها اکنون برای حمله نهایی به ستاره مرگ برنامه ریزی می کنند

Death Star. There's an old guy whose name we never learn, and he's giving instructions

. یک پیرمرد وجود دارد که ما هرگز نامش را نمی آموزیم، و او

to Luke and to all the other pilots about this run that they are going to do on the

به لوک و همه خلبانان دیگر درباره این دویدن که قرار است روی

Death Star, and this attack that they are going to engage in something. So, the old

ستاره مرگ انجام دهند، و این حمله که قرار است در کاری انجام دهند، دستورالعمل می دهد. بنابراین، پیرمرد

guy gives the plan, and he says:

نقشه را ارائه می دهد و می گوید:

"A precise hit will start a chain reaction which should destroy the station."

"یک ضربه دقیق باعث شروع یک واکنش زنجیره ای می شود که باید ایستگاه را نابود کند."

So they have the plans that were inside R2D2, and they have found

بنابراین آنها نقشه هایی را در داخل R2D2 دارند و

this one weak point in the Death Star, in the battle station. And the old guy says, you know:

این یک نقطه ضعف را در ستاره مرگ، در ایستگاه نبرد پیدا کرده اند. و پیرمرد می‌گوید، می‌دانی:

"If you hit the small little hole, and it will go inside, and it will start a

"اگر به سوراخ کوچک کوچکی برخورد کنی ، داخل می‌شود و یک

chain reaction that should destroy the station."

واکنش زنجیره‌ای شروع می‌شود که باید ایستگاه را نابود کند."

"Precise" means exact. Okay? So, a precise

«دقیق» به معنای دقیق است. باشه؟ بنابراین، یک

hit, a precise answer, a precise calculation or estimate. And "should destroy the station",

ضربه دقیق، یک پاسخ دقیق، یک محاسبه یا برآورد دقیق. و "باید ایستگاه را نابود کرد"،

"a chain reaction". When you think of a chain reaction, think of the game dominoes. When

"یک واکنش زنجیره ای". وقتی به یک واکنش زنجیره ای فکر می کنید، به بازی دومینو فکر کنید. وقتی

you push one domino, it hits the other domino, which hits the other domino, which hits the

یکی از دومینو را فشار می دهید، به دومینوی دیگر برخورد می کند که به دومینوی دیگر برخورد می کند که به

other domino. So, this is a chain reaction where one action causes a whole other string,

دومینوی دیگر ضربه می زند. بنابراین، این یک واکنش زنجیره ای است که در آن یک عمل باعث یک رشته کامل دیگر

a chain of actions. Okay?

، زنجیره ای از کنش ها می شود. باشه؟

And then, you know, they start the attack, they're going up against the Death Star. Luke

و سپس، می دانید، آنها حمله را شروع می کنند، آنها در مقابل ستاره مرگ قرار می گیرند.

is inside his X-wing, and he destroys it, he destroys the Death Star. Han says:

لوک داخل بال ایکس خود است، و او آن را نابود می کند، او ستاره مرگ را نابود می کند. هان می گوید:

"Great shot, kid! That was one in a million!"

"شات عالی بچه! این یک در میلیون بود!"

So, the expression "one in a million" means something

بنابراین، تعبیر «یک در میلیون» به معنای چیزی است

that is rare, something that does not happen all the time.

که نادر است، چیزی که همیشه اتفاق نمی افتد.

"A-ahem."

"آهم."

Yeah, Emperor Palpatine?

آره، امپراتور پالپاتین؟

"Didn't you think that Vader's TIE fighter was pretty cool?"

"فکر نمی کردی که جنگنده TIE Vader خیلی باحال بود؟"

Yeah, it was pretty cool. It was a little bit different.

آره خیلی باحال بود کمی متفاوت بود.

"Yeah, that... That was my idea."

"آره، این... این ایده من بود."

Oh, really? I didn't know that.

اوه، واقعا؟ من این را نمی دانستم.

"Yeah. Anyway, you... You can continue. I

"آره. به هر حال، شما... شما می توانید ادامه دهید. من

just... I really wanted to mention that.

فقط... من واقعاً می خواستم به آن اشاره کنم.

I'm very, very, very, very proud of that little TIE fighter."

من به آن جنگنده کوچک TIE بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار افتخار می کنم."

All right, cool.

باشه، باحال

So, you know, Luke destroys the Death Star, and he hears Obi-Wan's voice in his head one

بنابراین، می دانید، لوک ستاره مرگ را نابود می کند و یک بار دیگر صدای اوبی وان را در سرش می شنود که به او می

more time, telling him:

گوید:

"The force will be with you, always."

"نیرو همیشه با تو خواهد بود."

So, Ben is using a promise.

بنابراین، بن از یک قول استفاده می کند.

Obi-Wan Kenobi is promising Luke that the force will be with you, always. Like saying:

اوبی وان کنوبی به لوک قول می دهد که این نیرو همیشه با شما خواهد بود. مانند گفتن:

I will always love you, or I will always be there. All right?

همیشه دوستت خواهم داشت یا همیشه آنجا خواهم بود . خیلی خوب؟

Whew. And that's the end of the movie, guys. I mean, I think we learned a lot today. Hopefully

وای و این پایان فیلم است، بچه ها. یعنی فکر می کنم امروز چیزهای زیادی یاد گرفتیم. امیدوارم

when you watch this movie again, you'll keep a lot of this stuff in mind. It will make

وقتی دوباره این فیلم را تماشا می کنید، چیزهای زیادی را در ذهن داشته باشید.

a lot more sense to you. And really, if you enjoyed this video, like it, comment on it,

برای شما بسیار منطقی تر خواهد بود. و واقعاً، اگر از این ویدیو لذت بردید، آن را لایک کنید، در مورد آن نظر دهید،

subscribe to the channel, check me out on Facebook and Twitter.

در کانال مشترک شوید، من را در فیس بوک و توییتر بررسی کنید.

If you want to support engVid, you can always donate to the site.

اگر می خواهید از engVid حمایت کنید، همیشه می توانید به سایت کمک مالی کنید.

And, if you want to check out, you know, maybe

و، اگر می‌خواهید بررسی کنید، می‌دانید، شاید

the original Star Wars radio drama,

درام اصلی رادیویی جنگ ستارگان،

you can actually get a free download from Audible.com

در واقع می‌توانید

by also clicking on the link, which is attached to this video.

با کلیک روی پیوندی که به این ویدیو پیوست شده است، یک بارگیری رایگان از Audible.com دریافت کنید.

Till next time, thanks for clicking.

تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.

And the force will be with you, always.

و این نیرو همیشه با شما خواهد بود.

[Star Wars music].

[موسیقی جنگ ستارگان].