Learn English with THE HUNGER GAMES

Oh, hello. I didn't see you there. I'm Alex. Thanks for clicking, and welcome to this lesson

اوه سلام. من تو را آنجا ندیدم من الکس هستم با تشکر از کلیک کردن، و به این درس

on how to learn English with books. Today, I'm looking at a very specific book.

در مورد نحوه یادگیری زبان انگلیسی با کتاب خوش آمدید. امروز، من به یک کتاب بسیار خاص نگاه می کنم.

This is The Hunger Games by Suzanne Collins. It is a young adult novel that is very popular,

این بازی های گرسنگی اثر سوزان کالینز است. این یک رمان بزرگسالان جوان است که بسیار محبوب است

and has been turned into a movie, and is easy to find everywhere.

و به فیلم تبدیل شده است و به راحتی در همه جا پیدا می شود.

So, in this lesson, I'm going to talk about why The Hunger Games is a great book to start

بنابراین، در این درس، من قصد دارم در مورد اینکه چرا The Hunger Games یک کتاب عالی برای شروع

for new intermediate English learners, and also, I'm going to talk about 10 items of

برای زبان آموزان جدید انگلیسی است و همچنین، در مورد 10 مورد از

vocabulary from chapter one of the book. If you'd like to get a copy of the book yourself,

واژگان از فصل یک کتاب صحبت خواهم کرد. اگر می‌خواهید خودتان نسخه‌ای از کتاب را دریافت کنید،

you can check out the link to Amazon attached to this video for a physical copy, and if

می‌توانید لینک آمازون پیوست شده به این ویدیو را برای یک نسخه فیزیکی بررسی کنید، و اگر

you're interested in an audio version of the book, you can actually link to Audible.com

به نسخه صوتی کتاب علاقه دارید، می‌توانید در واقع به Audible.com

where, if you do sign up, you get your first book free, so you can get The Hunger Games,

که در آن، اگر ثبت‌نام کنید، اولین کتاب خود را رایگان دریافت می‌کنید ، بنابراین می‌توانید بازی‌های گرسنگی

you can get classics like 1984, you can find newer books as well. So, if you're interested

را دریافت کنید، می‌توانید آثار کلاسیکی مانند 1984 را دریافت کنید، همچنین می‌توانید کتاب‌های جدیدتری را پیدا کنید. بنابراین، اگر به آن علاقه دارید

in that, check out the links attached to the video. And now, let the games begin.

، پیوندهای پیوست شده به ویدیو را بررسی کنید. و حالا بگذارید بازی ها شروع شوند.

So, like I mentioned, The Hunger Games is a good book for intermediate English students

بنابراین، همانطور که اشاره کردم، بازی های گرسنگی به دلایلی کتاب خوبی برای دانش آموزان انگلیسی متوسطه

for a number of reasons. First of all, The Hunger Games is written in the first person,

است. اول از همه، بازی های گرسنگی به صورت اول شخص نوشته شده است،

so there is a lot of: "I", "I", "I", just like you normally speak in everyday life,

بنابراین تعداد زیادی از آنها وجود دارد: "من"، "من"، "من"، درست مثل شما که معمولاً در زندگی روزمره صحبت می کنید،

where the most common personal pronoun you use is probably "I". Second of all, it is

جایی که رایج ترین ضمیر شخصی است که استفاده می کنید. احتمالا "من" است. دوم اینکه به

written in the present tense. Now, I don't mean that the book doesn't have future tense,

زمان حال نوشته شده است. حالا منظورم این نیست که کتاب زمان

or past tense, or conditionals. It has all those things, but the primary tense it uses

آینده یا ماضی یا شرطی ندارد. همه آن چیزها را دارد، اما زمان اولیه ای

with the character speaking is the present.

که در صحبت کردن کاراکتر استفاده می کند، زمان حال است.

So, now, I'm going to read you the first paragraph of the book so you can see what I mean.

بنابراین، اکنون، من می خواهم پاراگراف اول کتاب را برای شما بخوانم تا متوجه منظور من شوید.

"When I wake up, the other side of the bed is cold.

"وقتی از خواب بیدار می‌شوم، آن طرف تخت سرد است.

My fingers stretch out, seeking Prim's warmth,

انگشتانم دراز می‌شوند و به دنبال گرمای پریم هستم،

but finding only the rough canvas cover of the mattress.

اما فقط روکش بوم خشن تشک را پیدا می‌کنم.

She must have had bad dreams, and climbed in with our mother.

او احتمالاً خواب‌های بدی دیده و با مادرمان بالا رفته است.

Of course she did. This is the day of the reaping."

این روز درو است.»

So, you see "is", you hear:

پس «است» را می‌بینی، می‌شنوی:

"The other side of the bed is cold when I wake up."

«وقتی بیدار می‌شوم آن طرف تخت سرد است».

Present simple. Now, not only does this make it a little easier for new English learners or

حال ساده. اکنون، این نه تنها خواندن کتاب را برای زبان آموزان جدید یا زبان آموزان متوسط ​​انگلیسی کمی آسان تر می کند،

intermediate English learners to read the book because the present tenses are usually

زیرا معمولاً زمان حال

the first ones you learn, it also makes the book a lot more engaging, interesting, and

اولین هایی است که یاد می گیرید، بلکه کتاب را بسیار جذاب تر، جالب تر و

exciting, because everything feels a lot more present. There's no other way to put it.

هیجان انگیز تر می کند. چون همه چیز خیلی بیشتر احساس می شود. راه دیگری برای قرار دادن آن وجود ندارد.

Third of all, The Hunger Games, as you probably know if you're watching this video, or maybe

سوم از همه، بازی های گرسنگی، همانطور که احتمالا می دانید اگر در حال تماشای این ویدیو هستید، یا شاید

you don't know, is very popular. Now, you might be thinking:

نمی دانید، بسیار محبوب است. اکنون، ممکن است فکر کنید:

"Why is this a good thing if I'm choosing a book to learn English?"

"اگر من کتابی را برای یادگیری زبان انگلیسی انتخاب کنم، چرا این چیز خوبی است؟"

Well, number one: It's really easy to find.

خوب، شماره یک: پیدا کردن آن واقعاً آسان است.

Whether you're looking for the audio book or if you're looking for a physical copy,

چه به دنبال کتاب صوتی باشید و چه اگر به دنبال یک نسخه فیزیکی

if you're looking for the e-book - every website, every store will have stacks and stacks of

هستید، اگر به دنبال کتاب الکترونیکی هستید - هر وب سایت، هر فروشگاه دارای پشته ها و پشته

copies of this book. This also means there are multiple translations. This might also

هایی از نسخه های این کتاب است. این همچنین به این معنی است که چندین ترجمه وجود دارد. این همچنین ممکن است به این

mean that you have already read this book in your own language, and it might be a good

معنی باشد که شما قبلاً این کتاب را به زبان خود خوانده‌اید، و ممکن است ایده خوبی

idea, now, to read it in English, because you're already familiar with the content,

باشد که اکنون آن را به زبان انگلیسی بخوانید، زیرا از قبل با محتوا

the characters, and what the action is like in the book.

، شخصیت‌ها و عملکرد آن آشنا هستید. مانند کتاب

Fourth, it does have an interesting story. Is it my favorite book of all time?

چهارم، داستان جالبی دارد. آیا این کتاب مورد علاقه من در تمام دوران است؟

No, it's not, but it is pretty interesting.

نه، اینطور نیست، اما بسیار جالب است.

There is a dystopian world, a tyrannical government

یک دنیای دیستوپیایی وجود دارد، یک حکومت ظالم

that's ruling everyone, and there's a strong female hero. So this book is actually really

که بر همه حکومت می کند، و یک قهرمان زن قوی وجود دارد . بنابراین این کتاب در واقع بین

popular with teenage girls, also with boys and men, but there is a strong female lead,

دختران نوجوان، همچنین در بین پسران و مردان، واقعاً محبوب است، اما نقش اول زن قوی وجود دارد

which is attractive to many people.

که برای بسیاری از افراد جذاب است.

Now, the other thing is that this book is packed with vocabulary. Not just this book,

حالا نکته دیگر این است که این کتاب مملو از واژگان است. نه فقط این کتاب،

obviously, many books are packed with vocabulary, vocabulary, vocabulary. And what I recommend,

بدیهی است که بسیاری از کتاب ها مملو از واژگان، واژگان، واژگان هستند. و آنچه من توصیه می کنم،

especially if you do buy a physical copy of this book, is that you use it like a notebook.

به خصوص اگر یک نسخه فیزیکی از این کتاب را خریداری می کنید، این است که از آن مانند یک دفترچه یادداشت استفاده کنید.

Be ready to just write in it. Write vocabulary all over the place. Write translations.

آماده باشید که فقط در آن بنویسید. واژگان را در همه جا بنویسید. ترجمه ها را بنویسید

If you want to write, you know, the Spanish translation, the Portuguese translation, the Farsi translation,

اگر می خواهید بنویسید، می دانید، ترجمه اسپانیایی، ترجمه پرتغالی، ترجمه فارسی،

the Arabic translation, so it makes sense to you.

ترجمه عربی، پس برای شما منطقی است.

Now, I can speak from this from a personal level, because I am currently reading

اکنون، می‌توانم از سطح شخصی صحبت کنم، زیرا در حال حاضر در حال

The Hunger Games, but I'm reading it in French, as I am studying French. And the first...

خواندن «بازی‌های گرسنگی» هستم، اما آن را به زبان فرانسوی می‌خوانم، زیرا در حال مطالعه فرانسه هستم. و اولی...

I'm only about five pages in, but those first five pages are just filled with notes in pencil

من فقط حدود پنج صفحه در آن هستم، اما آن پنج صفحه اول فقط با یادداشت هایی با مداد پر شده است

that I have left. And I'm writing all over it, I'm treating it like a notebook. You know,

که از من باقی مانده است. و دارم روی آن می نویسم، مثل یک دفترچه با آن رفتار می کنم. می دانید،

normally I take good care of my books, and I think:

من معمولاً از کتاب هایم به خوبی مراقبت می کنم و فکر می کنم:

"Oh, my book, my book, it must be in perfect condition."

"اوه، کتاب من، کتاب من، باید در شرایط عالی باشد."

But, if you're learning a language, when you buy a book, you use it

اما، اگر در حال یادگیری زبان هستید، هنگام خرید کتاب، از آن

like a notebook; you write all over it. It makes it much more personal for you, and it

مانند یک دفترچه یادداشت استفاده می کنید. تو همه جایش بنویس این آن را برای شما بسیار شخصی تر می کند و

will help you to learn the vocabulary and the grammar a lot quicker. And speaking of

به شما کمک می کند تا واژگان و گرامر را بسیار سریعتر یاد بگیرید. و در مورد واژگان صحبت می

vocabulary, let's look at some words from chapter one of The Hunger Games.

کنیم، بیایید به چند کلمه از فصل اول بازی های گرسنگی نگاه کنیم.

Okay, so, the first word we are going to look at from chapter one of The Hunger Games is

بسیار خوب، بنابراین، اولین کلمه ای که از فصل اول بازی های گرسنگی می خواهیم به آن نگاه کنیم

"swollen". "Swollen" is an adjective that means enlarged due to internal pressure. It

«متورم» است. «متورم» صفتی است به معنای بزرگ شدن در اثر فشار داخلی.

sounds complicated, but as soon as I describe it, you'll get it. For example:

پیچیده به نظر می رسد، اما به محض اینکه آن را توصیف کنم، متوجه خواهید شد. به عنوان مثال:

"His ankle looked swollen for 3 days after he twisted it."

"مچ پای او تا 3 روز پس از چرخاندن ورم کرده بود."

So a part of your body can be swollen

بنابراین وقتی قسمتی از بدن شما

when it is twisted or it becomes enlarged. If you have an allergy, for example, your

پیچ خورده یا بزرگ می شود ممکن است متورم شود. به عنوان مثال، اگر آلرژی دارید،

neck might become swollen. If you twist your ankle when you're running, the ankle gets

ممکن است گردن شما متورم شود. اگر هنگام دویدن مچ پای خود را بچرخانید، مچ پا

bigger, it gets swollen. Okay? So just repeat after me:

بزرگتر می شود، ورم می کند. باشه؟ پس فقط بعد از من تکرار کن:

"Swollen".

"متورم".

Okay, good. Let's continue

باشه خوبه بیایید

to the next one, which is a phrasal verb.

به مورد بعدی که یک فعل عبارتی است ادامه دهیم.

Now, this phrasal verb is "blurt out". "Blurt out" means to say something suddenly without

اکنون، این فعل عبارتی "blurt out" است. « بلورت» به معنای گفتن ناگهانی چیزی بدون

thinking about it. So if you just say something and you don't really think about it,

فکر کردن به آن است. بنابراین اگر فقط چیزی را بگویید و واقعاً به آن فکر نکنید،

you blurt it out. For example:

آن را آشکار می کنید. به عنوان مثال:

"You can't just blurt out anything that pops into your head!"

"شما نمی توانید هر چیزی را که در سر شما می گذرد را به سادگی از بین ببرید!"

So if you're, you know, having a fight with your boyfriend or your girlfriend, and you suddenly

بنابراین، اگر با دوست پسر یا دوست دخترتان دعوا دارید و

blurt something out that is a secret, like: "I've been cheating on you!"

ناگهان چیزی را فاش می کنید که یک راز است، مانند: "من به شما خیانت کرده ام!"

because you feel so guilty, it's probably not a good thing. But when you blurt something out, you say

چون خیلی احساس گناه می کنید، احتمالا چیز خوبی نیست. اما وقتی چیزی را به زبان می آورید،

it without thinking because you're emotionally charged inside and you want it to come out.

بدون فکر آن را می گویید، زیرا از نظر احساسی در درونتان شارژ شده و می خواهید بیرون بیاید.

Next: "upbeat". If you're an upbeat person, you're positive, you're happy, you're cheerful.

بعدی: "خوشحال". اگر فردی خوش بین هستید، مثبت اندیش هستید، خوشحال هستید، شاد هستید.

So, for example: "She's always upbeat around the office."

بنابراین، به عنوان مثال: "او همیشه در اطراف دفتر خوش بین است."

You see the prefix "up", and

شما پیشوند "بالا" و

"beat" like "boom, boom, de dum, boom". If you're upbeat-right?-you're positive, cheerful,

"ضربه" مانند "بوم، بوم، د دوم، بوم" را می بینید. اگر خوش‌بین هستید، درست است؟ - مثبت، شاد،

happy. Like: "Hey, how's it going? Hey, how is your day going?" Things like this. So,

شاد هستید. مثل: "هی، اوضاع چطوره؟ هی روزت چطور میگذره؟" اینجور چیزا بنابراین

if you're upbeat, you're happy, cheerful. Positive personality. So, are you an upbeat

، اگر خوش‌بین هستید، شاد و سرحال هستید. شخصیت مثبت. بنابراین، آیا شما فردی شاداب

person or are you someone who is, you know, a little more subdued or sad in life?

هستید یا کسی هستید که، می دانید، در زندگی کمی سرکوب تر یا غمگین تر هستید؟

Which, I'm sorry. So...

که، متاسفم. پس...

Next: "resemble". "Resemble" is a verb. If you resemble something or someone... To resemble

بعدی: «شبیه». "شبیه شدن" یک فعل است. اگر به چیزی یا کسی شباهت داری... شباهت

means to be like or similar to. For example:

به معنای شبیه بودن یا شبیه بودن است. مثلاً:

"He resembles his father."

«به پدرش شباهت دارد».

So this means maybe in his character, his personality.

بنابراین این شاید در شخصیت او، شخصیت او باشد.

It can also mean in his looks, his appearance. He

همچنین می تواند در قیافه و ظاهر او معنی داشته باشد. او

resembles his father. Okay?

شبیه پدرش است. باشه؟

And finally, we have: "abandoned". This is an adjective or a past verb, which could mean

و در نهایت داریم: «مهجور». این یک صفت یا یک فعل گذشته است که می تواند

to be left alone or deserted. Now, if you are deserted, abandoned, left alone, it means

به معنای تنها ماندن یا رها شدن باشد. حالا اگر رها شده ای، رها شده ای، تنها مانده ای، به این معناست

someone just-I'm going to drop this-abandoned you. Okay? So, for example:

که کسی - من این را رها می کنم - تو را رها کرده است. باشه؟ به عنوان مثال:

"Their parents abandoned them when they were 12."

"والدین آنها در 12 سالگی آنها را ترک کردند."

Maybe their parents were not happy people, they had a

شاید پدر و مادرشان آدم های شادی نبودند،

lot of things going on, they didn't like their kids... It could be a number of reasons. Maybe

چیزهای زیادی داشتند، بچه هایشان را دوست نداشتند ... این می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. شاید

they had depression issues, and the parents abandoned their children. This is a sad story.

آنها مشکلات افسردگی داشتند و والدین فرزندان خود را رها کردند. این یک داستان غم انگیز است.

I don't know why I made this example. I'm very sorry, students. All right, let's look

نمی دانم چرا این مثال را زدم. من خیلی متاسفم دانشجویان بسیار خوب، بیایید

at five more pieces of vocabulary.

به پنج بخش دیگر از واژگان نگاه کنیم.

Our next word is "snob". Now, a snob is someone who acts superior or who feels they have better

کلمه بعدی ما "اسنوب" است. در حال حاضر، یک اسنوب کسی است که برتر عمل می کند یا احساس می کند که

taste than someone else. For example: You could be a movie snob,

سلیقه بهتری نسبت به دیگری دارد. به عنوان مثال: شما می توانید یک اسنوب فیلم

you could be a food snob, a video game snob.

باشید، می توانید یک اسنوب غذا، یک اسنوب بازی ویدیویی باشید.

Someone who feels your taste is better, you know, than other people.

کسی که احساس می کند سلیقه شما بهتر از دیگران است.

For example: "Don't be a food snob. We're going to McDonald's!" Okay? You made

به عنوان مثال: "اسنوب غذا نباشید. ما به مک دونالد می رویم!" باشه؟ شما برای

lunch plans and your friend has a limited amount of money they can spend, and they say:

ناهار برنامه ریزی کرده اید و دوست شما مقدار محدودی پول دارد که می تواند خرج کند، و آنها می گویند:

"I want to go to McDonald's. It's cheaper than going to this steak restaurant you recommended,

"من می خواهم به مک دونالد بروم. ارزان تر از رفتن به این رستوران استیکی است که شما توصیه کردید،

where I have to pay $50 for a steak." Okay? So: "Please don't be a food snob. We're going

جایی که باید 50 دلار برای یک استیک بپردازم. " باشه؟ بنابراین: "لطفا یک اسنوب غذا نباشید. ما

to McDonald's! End of story." All right? So, don't be a snob.

به مک دونالد می رویم! پایان داستان." خیلی خوب؟ بنابراین، یک اسنوب نباشید.

Next we have a verb, this is "ensure". So, "ensure", you see "sure", "ensure", make sure

بعد یک فعل داریم، این "اطمینان" است. پس «اطمینان» می بینید «حتما»، «اطمینان»، مطمئن شوید

or make certain. So, for example:

یا مطمئن شوید. بنابراین، به عنوان مثال:

"Please ensure you lock the door."

"لطفا مطمئن شوید که در را قفل کرده اید."

We did this to ensure that everyone, you know, would stay awake during the movie or something like that.

ما این کار را انجام دادیم تا مطمئن شویم که همه در طول فیلم یا چیزی شبیه به آن بیدار بمانند.

Next we have another verb: "scrub". So, when you think of "scrub", you see the word "rub",

در مرحله بعد یک فعل دیگر داریم: "Scrub". بنابراین، هنگامی که به "اسکراب" فکر می کنید، کلمه "مالش" را

in there, and "scrub" means to rub hard with a brush, a cloth, etc. So, if you're doing,

در آنجا می بینید، و "مالیدن" به معنای مالیدن سخت با یک برس، یک پارچه و غیره است. بنابراین، اگر این کار را انجام

like this, you're scrubbing the floor, or scrubbing the wall, or scrubbing your hands.

می دهید، شما کف را می‌شویید، یا دیوار را می‌شویید، یا دست‌هایتان را می‌شویید.

Okay? Now, this is usually on a hard surface. So, for example: "I hate scrubbing the toilet."

باشه؟ اکنون، این معمولاً روی یک سطح سخت است. به عنوان مثال: "من از شستشوی توالت متنفرم."

If your toilet is very dirty and you have to get in there, and scrub the toilet. Okay?

اگر توالت شما خیلی کثیف است و مجبورید وارد آن شوید و توالت را بشویید. باشه؟

Next, this is an expression: to keep tabs on someone or something.

بعد، این یک عبارت است: نگه داشتن زبانه ها در مورد کسی یا چیزی.

If you are keeping tabs on someone or on something,

اگر کسی یا چیزی را زیر نظر

you are observing it carefully, or you're keeping a record of something. For example:

می گیرید، آن را با دقت مشاهده می کنید یا چیزی را ثبت می کنید. به عنوان مثال:

"We need to keep tabs on how much we're spending."

"ما باید در مورد مقداری که هزینه می کنیم آگاه باشیم."

So this could be in a business, this could be in a relationship,

بنابراین این می تواند در یک تجارت باشد، این می تواند در یک رابطه باشد،

this could be a conversation with your roommate

این می تواند یک مکالمه با هم اتاقی شما باشد

where, you know, you don't feel confident, you don't feel comfortable about how much

که در آن، شما احساس اعتماد به نفس ندارید، در مورد مقدار پولی که دارید احساس راحتی نمی کنید

money you have, and you tell your roommate, you tell your business partner, you tell your

، و شما به هم اتاقی‌تان بگویید، به شریک تجاری‌تان بگویید، به

girlfriend/wife/husband, whoever:

دوست دختر/همسر/همسرتان، به هر کسی بگویید:

"We need to pay attention to how much money we're spending.

"ما باید به مقدار پولی که خرج

We need to keep tabs on how much we're spending.

می‌کنیم توجه کنیم. باید میزان هزینه‌هایمان را بررسی کنیم.

Track it, record it, pay careful attention, and observe our habits."

آن را ضبط کنید، به دقت توجه کنید و عادات ما را رعایت کنید."

Okay? You can also keep tabs on a person. So, you know, if you

باشه؟ شما همچنین می توانید به یک شخص توجه داشته باشید. بنابراین، می دانید، اگر

have been with a company for five years and there's a new employee, your boss might tell

پنج سال است که با یک شرکت کار کرده اید و یک کارمند جدید وجود دارد، رئیس شما ممکن است به

you: "Keep tabs on this guy. Keep tabs on this girl. Keep tabs on this one." This means:

شما بگوید: "به این پسر توجه کنید. مراقب این دختر باشید. مراقب این یکی باشید." این به این معنی است:

"Pay attention to them. They are new. They might make mistakes more easily than you,

"به آنها توجه کنید. آنها جدید هستند. آنها ممکن است راحت تر از شما اشتباه کنند،

since you've been here for longer. So keep tabs on them."

زیرا شما مدت طولانی تری اینجا بوده اید. بنابراین آنها را زیر نظر داشته باشید."

And finally, we have "mercy". "Mercy" is a noun. It usually goes with the verb "show",

و بالاخره «رحمت» داریم. «رحمت» یک اسم است. معمولاً با فعل «نشان دادن»،

"to show mercy".

«رحمت کردن» همراه است.

It means to show compassion or kindness. So, for example:

به معنای ابراز شفقت یا مهربانی است. به عنوان مثال:

"They didn't show their enemies any mercy."

«به دشمنان خود رحم نکردند».

So this means that in a war, one army showed no mercy, no

پس این بدان معناست که در یک جنگ، یک ارتش نسبت به دیگری هیچ رحمی

compassion, no kindness for someone else. Imagine, you know, if you are in a war or

، دلسوزی و مهربانی نکرد. تصور کنید، می دانید، اگر در یک جنگ هستید یا

if you're in a fight with a person and you're losing the fight, and you want them to stop,

اگر در حال دعوا با یک نفر هستید و در حال شکست دادن آن هستید، و می خواهید او متوقف شود

you might just say:

، ممکن است فقط بگویید:

"I give up. Mercy. Mercy. Mercy. Please, please, please stop.

"من تسلیم شدم. رحمت. . . . . . . . . . . .

Show some kindness. Show some compassion, please."

. . .

So today, we looked at 10 words. Number one: "swollen", this means enlarged due to internal

بنابراین امروز به 10 کلمه نگاه کردیم. شماره یک: "متورم"، این به معنای بزرگ شدن در اثر فشار داخلی است

pressure. So, if you have an allergic reaction to something, your hands can become swollen

. بنابراین، اگر به چیزی واکنش آلرژیک داشته باشید، ممکن است دستان شما متورم شوند

or your neck can become swollen. If you twist your ankle, your wrist,

یا گردن شما متورم شود. اگر مچ پا، مچ دست خود را بچرخانید،

they can become swollen as well.

آنها نیز می توانند متورم شوند.

Next we have "blurt out". So, again, this is a phrasal verb that means to say something

در مرحله بعد ما "تار کردن" را داریم. بنابراین، دوباره، این یک فعل عبارتی است که به معنای گفتن چیزی

without thinking about it. You can blurt out your true feelings for someone, like:

بدون فکر کردن در مورد آن است. شما می توانید احساسات واقعی خود را برای کسی آشکار کنید، مانند:

"I love you." Okay? You blurt out, you say it without thinking about it,

"دوستت دارم". باشه؟ غر می زنی، بدون فکر کردن می گویی،

because it's inside you and it wants to come out.

چون درون توست و می خواهد بیرون بیاید.

Next: "upbeat". This is an adjective that means positive, happy, or cheerful.

بعدی: "خوشحال". این صفتی است که به معنای مثبت، شاد یا شاد است.

A person can have an upbeat personality, they can be an upbeat person in general. Okay?

یک فرد می تواند شخصیتی شاداب داشته باشد، به طور کلی می تواند یک فرد خوش بین باشد. باشه؟

A movie can even have an upbeat feel to it,

یک فیلم حتی می‌تواند حس خوشایندی داشته باشد،

if it's a very positive movie, you know, with light touches to it.

اگر فیلمی بسیار مثبت باشد، می‌دانید، با نکاتی ملایم.

Next: "resemble" is a verb that means to be like or similar to. So, two songs

بعد: «شبیه» فعل است که به معنای شبیه یا شبیه بودن است. بنابراین، دو آهنگ

can resemble each other, two people can resemble each other,

می توانند شبیه هم باشند، دو نفر می توانند شبیه یکدیگر باشند،

two movies can resemble each other if they

دو فیلم می توانند شبیه هم باشند

are similar. So, as I said in the previous example:

. بنابراین، همانطور که در مثال قبل

"Oh, he resembles his father." Or:

گفتم: "اوه، او شبیه پدرش است." یا:

"You resemble someone I know." Or:

"شبیه کسی هستی که من می شناسم." یا:

"She resembles her sister",

«شبیه خواهرش است»، شبیه خواهرش است

looks like or maybe acts like her sister.

یا شاید هم رفتار می کند.

Next: "abandoned" which means to be left alone or deserted. If someone abandons you,

بعد: «ترک» که به معنای تنها ماندن یا مهجور ماندن است. اگر کسی شما را رها کند، شما را به حال خود رها می کند

they leave you all by yourself, and usually they never come back.

و معمولاً هرگز برنمی گردد.

It's a very sad, dramatic word, if you remember the example we gave before.

این کلمه بسیار غم انگیز و دراماتیکی است، اگر مثالی را که قبلا زدیم به خاطر داشته باشید.

Next: "snob". A snob is a person who acts like they're superior or like their tastes

بعدی: "اسنوب". اسنوب کسی است که طوری رفتار می کند که انگار برتر است یا اینکه سلیقه

are better than yours. So, we mentioned food snobs, movie snobs, you can have video game

اش بهتر از شماست. بنابراین، ما به اسنوب های غذایی اشاره کردیم، اسنوب های فیلم، شما می توانید اسنوب بازی های ویدیویی داشته باشید

snobs. Any type of snob, a person who feels they are better than you and have better taste

. هر نوع اسنوب، فردی که احساس می کند از شما بهتر است و

than you at something.

در کاری از شما سلیقه بهتری دارد.

Next: "ensure". Just see the word "sure" and think:

بعدی: "اطمینان حاصل شود". فقط کلمه "حتما" را ببینید و فکر کنید:

"make sure". Ensure, make sure, ensure make sure.

"مطمئن شوید". مطمئن شوید، مطمئن شوید، مطمئن شوید مطمئن شوید.

Or make certain. Okay? So, please ensure you do the quiz after this video on

یا مطمئن شوید باشه؟ بنابراین، لطفاً مطمئن شوید که آزمون را بعد از این ویدیو در

www.engvid.com.

www.engvid.com انجام دهید.

Next we have "scrub". So, to scrub, think of this action

بعد ما "اسکراب" داریم. بنابراین، برای تمیز کردن، به این عمل فکر کنید

[rubs hands together]

[دست‌ها را به هم می‌مالد]

Okay.

بسیار خوب.

To rub hard with a brush or cloth, etc. You have to scrub your bathroom, scrub the tub,

برای مالش سخت با برس یا پارچه و غیره باید حمام خود را بشویید، وان را بشویید

scrub the toilet, scrub the floor. Scrub your feet, maybe your feet are really dirty.

، توالت را بشویید، کف را بشویید. پاهایتان را بشویید، شاید پاهایتان واقعا کثیف باشد.

Next: to keep tabs on someone or something, it means to observe carefully or to keep a

بعد: نگه داشتن کسی یا چیزی، به معنای دقیق مشاهده کردن یا

record. So, if you keep tabs on someone, you're paying close attention to what they're doing.

ثبت کردن است. بنابراین، اگر کسی را زیر نظر داشته باشید، به کاری که انجام می دهد توجه زیادی دارید.

You can keep tabs on your spending, how much money you're spending, for example, as well.

می‌توانید به هزینه‌های خود ، برای مثال، میزان پولی که خرج می‌کنید نیز توجه داشته باشید.

And finally, we have "mercy", which is compassion or kindness. So this usually goes with the

و بالاخره «رحمت» داریم که همان شفقت یا مهربانی است. بنابراین این معمولاً با

verb "show", "to show mercy". Show compassion, show kindness. All right.

فعل "نمایش"، "ارحمت نشان دادن" می آید. محبت نشان دهید، مهربانی نشان دهید. خیلی خوب.

So, today, we have been talking about The Hunger Games.

بنابراین، امروز، ما در مورد بازی های گرسنگی صحبت کرده ایم.

If you would like to get an audio version of the book, you can check out the link to Audible.com

اگر می‌خواهید نسخه صوتی کتاب را دریافت کنید، می‌توانید لینک Audible.com

attached to this video. There, when you sign up, you can get your first book for free.

ضمیمه این ویدیو را بررسی کنید. در آنجا، هنگام ثبت نام، می توانید اولین کتاب خود را به صورت رایگان دریافت کنید.

Also, if you want to get a print copy of the book, don't forget to check out the Amazon link,

همچنین اگر می خواهید نسخه چاپی کتاب را تهیه کنید، فراموش نکنید که لینک آمازون را

which is also attached to this video. And, as always,

که ضمیمه این ویدیو نیز شده است، بررسی کنید. و، مثل همیشه،

if you want to test your understanding of this material,

اگر می‌خواهید درک خود را از این مطالب آزمایش کنید

check out the quiz on www.engvid.com.

، امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

And if you like this video, like it, comment on it, subscribe to the YouTube channel,

و اگر این ویدیو را دوست دارید، آن را لایک کنید، در مورد آن نظر دهید، در کانال YouTube مشترک شوید

check me out on Twitter and Facebook.

، من را در توییتر و فیس بوک بررسی کنید.

And one more thing, guys,

و یک چیز دیگر، بچه ها،

so this is kind of a new video style that I'm trying, and

بنابراین این یک نوع سبک ویدیویی جدید است که من در حال امتحان آن هستم، و

I'd like to know, if you guys enjoyed this talk about books and learning vocabulary through

می خواهم بدانم، اگر از این صحبت در مورد کتاب ها و یادگیری لغات از طریق

books, if you'd like to see more videos like this where I look at a specific book,

کتاب لذت بردید، اگر می خواهید ویدیوهای بیشتری مانند این را ببینید که در آن من به یک کتاب خاص نگاه می کنم،

like 1984 or like The Chronicles of Narnia or

مانند 1984 یا مانند The Chronicles of Narnia یا

The Lord of the Rings, or something like this,

The Lord of the Rings، یا چیزی شبیه به این،

also let me know in the comments, and we'll see what can happen after that.

همچنین در نظرات به من اطلاع دهید، و خواهیم دید که بعد از آن چه اتفاقی می افتد که

All right, until next time, thanks for clicking.

بسیار خوب، تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.