Learn 20 intransitive PHRASAL VERBS in English

All right.

خیلی خوب.

Hey, everyone.

هی همه.

I'm Alex.

من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this lesson on "20 Intransitive Phrasal Verbs".

از اینکه کلیک کردید متشکریم، و به این درس در مورد "20 فعل عباراتی ناگذر" خوش آمدید.

"Intransitive", this means these phrasal verbs do not have objects.

"ناگذر" یعنی این افعال عبارتی مفعول ندارند.

Now, some examples of transitive phrasal verbs are, for example: "My friend opened up a business."

اکنون، چند نمونه از افعال عبارتی متعدی عبارتند از: "دوست من یک تجارت باز کرد."

This means...

این یعنی...

"Business" is an object, my friend opened it, and he opened up a business.

"کسب و کار" یک شی است، دوست من آن را باز کرد و او یک تجارت باز کرد.

"I will call you back", "you" are the object and I will call you back, so these two examples:

«تو را باز می‌خوانم»، «تو» مفعول است و من تو را باز می‌خوانم، پس این دو مثال:

"Open up a business", "Call someone back", they both have objects which means they are

«تجارت باز کن»، «کسی را پس بگیر»، هر دو دارای اشیا هستند یعنی

transitive.

متعدی هستند.

These phrasal verbs don't have objects, no objects, they just exist by themselves.

این افعال عبارتی مفعول و مفعولی ندارند ، فقط خودشان وجود دارند.

They don't need an object after.

آنها بعد از آن به یک شی نیاز ندارند.

Okay?

باشه؟

So, let's look at the first 10.

بنابراین، بیایید به 10 مورد اول نگاه کنیم.

First: "break down".

اول: "شکستن".

"My car broke down."

"ماشین من خراب شده."

So, here, this means that your car stopped working.

بنابراین، در اینجا، این بدان معنی است که ماشین شما کار نمی کند.

Now, you can't say, like: "My car broke down", you know, something else, like if I ran over

حالا نمی تونی بگی مثل: ماشینم خراب شد، می دونی، یه چیز دیگه، مثل اینکه با ماشینم از

a motorcycle with my car, say: "My car broke down a motorcycle."

روی موتور رد شدم، بگی: ماشینم موتورسیکلت خراب شد.

You can't say that.

شما نمی توانید این را بگویید.

Okay?

باشه؟

It's just: "My car broke down.

فقط: "ماشین من خراب شد،

My car stopped working."

ماشینم از کار افتاد."

Other things that can break down: Your computer, your phone, usually mechanical things-okay?-or

چیزهای دیگری که ممکن است خراب شوند: رایانه ، تلفن، معمولاً چیزهای مکانیکی - خوب است؟ - یا

electronic things.

چیزهای الکترونیکی.

Next:

بعدی:

"Catch on".

"Catch on".

If something catches on, it means it starts to become popular.

اگر چیزی جلب شود، به این معنی است که شروع به محبوب شدن می کند.

So, viral videos on YouTube catch on.

بنابراین، ویدیوهای ویروسی در یوتیوب به چشم می خورند.

Okay?

باشه؟

For example: "That new dance is really catching on."

به عنوان مثال: "آن رقص جدید واقعاً در حال جذب است."

I'm not going to mention the dance and the example, because by the time you see this

من قصد ندارم به رقص و مثال اشاره کنم، زیرا تا زمانی که این

video, there's probably a new Gangnam Style or a new dab, or something like that available

ویدیو را می بینید، احتمالاً یک Gangnam Style جدید یا یک داب جدید یا چیزی شبیه به آن

to the young kids out there in the dance clubs.

برای بچه های جوان در کلوپ های رقص در دسترس است.

So: "That new dance is really catching on", it means that that dance is becoming popular.

پس: «آن رقص جدید واقعاً به راه می افتد»، یعنی آن رقص رواج پیدا می کند.

"Die out".

"بمیر".

If something dies out or is dying out, or has been dying out, it means it is slowly

اگر چیزی از بین می رود یا در حال نابودی است، یا در حال نابودی است، به این معنی است که به آرامی

dying, slowly decreasing in popularity.

در حال مرگ است، به آرامی از محبوبیت آن کاسته می شود.

So, for example: "Blackberry", the company, the cellphone company.

به عنوان مثال: "Blackberry"، شرکت، شرکت تلفن همراه.

"Blackberry has been dying out for years, for many years."

بلک بری سال هاست که سال هاست در حال نابودی است.

So, the Blackberry is not as popular as, you know, it was or is not as popular as the iPhone

بنابراین، بلک بری به اندازه گوشی‌های آیفون یا اندرویدی محبوب نبوده یا نیست

or Android phones, so the company's popularity has been dying out.

، بنابراین محبوبیت این شرکت رو به نابودی بوده است.

Okay?

باشه؟

If a species of animal, or insect, or anything is going extinct, you can also say: "That

اگر گونه ای از جانور، حشره، یا هر چیزی در حال انقراض باشد، می توانید بگویید: "آن

animal, that species is dying out."

حیوان، آن گونه در حال مرگ است."

So, bees, for example, are dying out across the world, which means we will all be dead

بنابراین، به عنوان مثال، زنبورها در سراسر جهان در حال مرگ هستند ، به این معنی که همه ما به زودی خواهیم مرد

soon.

.

Next: "drop by".

بعدی: "قطع کردن".

"Can we drop by the bank?"

"آیا می توانیم به بانک مراجعه کنیم؟"

So: "to drop by", this means to make a quick stop, make a quick visit.

پس: «سقوط» یعنی توقف سریع، بازدید سریع.

Now, you're saying: "Alex, you said intransitive phrasal verbs have no object.

حالا شما می گویید: "الکس، گفتی افعال غیر گذرا مفعولی ندارند.

Why is the bank here?"

چرا بانک اینجاست؟"

Well, you're not dropping the bank, you're not doing something to the bank.

خوب، شما نه بانک را رها می کنید، نه کاری با بانک انجام می دهید.

The bank is not an object, here.

بانک یک شی نیست، اینجا.

The bank is merely a location.

بانک صرفا یک مکان است.

Okay?

باشه؟

So: "Can we drop by?", "Can we stop...?"

بنابراین: "آیا می توانیم از راه برویم؟"، "آیا می توانیم توقف کنیم...؟"

You can also say: "Stop by".

همچنین می توانید بگویید: "بگذر".

"Can we drop by the bank?", "Can we make a visit by the bank?", "Can we stop by grandma's

«آیا می‌توانیم به بانک برویم؟»، «آیا می‌توانیم از بانک بازدید کنیم؟»، «می‌توانیم در خانه مادربزرگ توقف کنیم

house?", "Can we stop by the grocery store?", "Can we make a stop and then continue to another

؟»، «آیا می‌توانیم در فروشگاه مواد غذایی توقف کنیم؟»، «آیا می‌توانیم توقف کنیم و سپس به مکان دیگری ادامه دهید

location?"

؟"

Next: "end up".

بعدی: "پایان دادن".

"Where did you end up?"

"به کجا رسیدی؟"

Okay?

باشه؟

So: Where did you, you know, end your travels?

پس: میدونی سفرت رو کجا تموم کردی؟

What is your final location?

مکان نهایی شما چیست؟

Not only a physical location, it can also be, you know: "Where did you end up in your

نه تنها یک مکان فیزیکی، بلکه می‌تواند باشد، می‌دانید: "در

career?

کار خود به

Where did you finish in your career?"

کجا رسیدید؟ کجا کار خود را به پایان رساندید؟"

Okay.

باشه.

"I ended up working for Apple."

من در نهایت برای اپل کار کردم.

Or: "I ended up working for Microsoft."

یا: "من در نهایت برای مایکروسافت کار کردم."

I ended up doing something, my final location, my final destination in my work life or in

من در نهایت کاری را انجام دادم، مکان نهایی ام، مقصد نهایی من در زندگی کاری یا

my personal life, or a physical location, too, it can be.

زندگی شخصی ام، یا یک مکان فیزیکی نیز، می تواند باشد.

So: -"Oh yeah.

بنابراین: -"اوه آره.

Where did you end up moving to?"

بالاخره به کجا رفتی؟"

-"Oh, we ended up moving to London", for example.

- "اوه، ما در نهایت به لندن نقل مکان کردیم "، برای مثال.

Or: "We ended up moving to Cadaqu�s", whatever.

یا: "ما در نهایت به Cadaqu's نقل مکان کردیم"، هر چه بود.

All right.

خیلی خوب.

"Get back".

"برگرد".

So: "We got back from vacation yesterday."

بنابراین: "دیروز از تعطیلات برگشتیم."

So: "to get back" in this context means to return.

پس: «بازگشت» در این زمینه به معنای بازگشت است.

So: "We got back from vacation yesterday."

بنابراین: "دیروز از تعطیلات برگشتیم."

We returned from vacation yesterday.

دیروز از تعطیلات برگشتیم.

Next: "go ahead".

بعدی: "برو جلو".

Okay?

باشه؟

So if you're telling someone to go ahead, you're telling them to go before you, and

بنابراین اگر به کسی می گویید که جلوتر برود، به او می گویید قبل از شما برود

you will catch up with them later.

و بعداً به او خواهید رسید.

So: "You go ahead.

بنابراین: "شما پیش بروید.

I will meet you there."

من شما را در آنجا ملاقات خواهم کرد."

Okay?

باشه؟

So, you and your friend, you have a plan and, you know, you have to do something at home

پس تو و دوستت برنامه ای داری و

first, maybe wash your dishes or do the laundry, or I don't know, help your sister with something,

میدونی اول باید تو خونه یه کاری بکن

or help your son or daughter with their homework, and you say: "Okay, you go ahead.

پسر یا دختر با تکالیفشان، و شما می گویید: "باشه، شما برو

I will meet you there.

. من آنجا با شما ملاقات خواهم کرد.

I will be, you know, 15 minutes late", for example.

می دانید، مثلاً 15 دقیقه تاخیر می کنم."

"You go first."

"شما بروید برای اولین بار."

"Grow up".

"بزرگ شدن".

So: "to grow up" means to mature, where you became an adult or where you grew up.

پس: «رشد» یعنی بالغ شدن، جایی که بالغ شدی یا آنجا که بزرگ شدی.

"They grew up in Bras�lia", so that is where they were born, and that is where, you know,

«آن‌ها در برازلیا بزرگ شدند»، بنابراین همان جایی است که به دنیا آمدند، و می‌دانید، آنجا بود

they became...

که...

Turned from children into adults, or adolescents and everything.

از کودکان به بزرگسالان، یا نوجوانان و همه چیز تبدیل شدند.

So: "They grew up in Bras�lia."

بنابراین: "آنها در برازیلیا بزرگ شدند."

You can't, like, grow up a person, grow up a thing, grow up an object.

شما نمی توانید یک نفر را بزرگ کنید، یک چیز را بزرگ کنید، یک شی را بزرگ کنید.

No object, intransitive.

بدون شی، غیرقابل انتقال.

Okay?

باشه؟

You can grow the flowers, you can grow things in a garden, but you can't grow up flowers.

شما می توانید گل ها را پرورش دهید، می توانید چیزهایی را در باغ پرورش دهید، اما نمی توانید گل ها را پرورش دهید.

It doesn't really exist, that expression.

واقعاً وجود ندارد، آن عبارت.

So: "Where did you grow up?"

پس: "کجا بزرگ شدی؟"

"Hold on".

"صبر کن".

So: "Could you hold on a minute?"

بنابراین: "می توانید یک دقیقه صبر کنید؟"

So this just means to, you know, wait.

پس این فقط به معنای صبر کردن است.

So, if you ask someone to hold on, you can't hold on something.

بنابراین، اگر از کسی بخواهید که نگه دارد، نمی توانید چیزی را نگه دارید.

You can, like, hold on: "Just hold on.

شما می توانید، مانند این، دست نگه دارید : "

Just wait."

فقط صبر کن. فقط صبر کن."

Okay?

باشه؟

"Could you hold on a minute?"

"میشه یه دقیقه صبر کنی؟"

And "move in".

و "حرکت در".

So, if you move in...

بنابراین، اگر شما جابه جا شوید...

The opposite of "move in" is "move out".

نقطه مقابل «حرکت در»، «حرکت به بیرون» است.

When, you know, you get a new apartment, a new house, a new change where you are living

وقتی می دانید یک آپارتمان جدید، یک خانه جدید، یک تغییر جدید در جایی که زندگی

and you move your furniture, you move all the things you have, your clothes, your bed,

می کنید و اسباب و اثاثیه خود را جابجا می کنید، همه چیزهایی را که دارید، لباس هایتان، تختخوابتان، و

whatever: "Hey.

هر چیز دیگری را جابجا می کنید: "هی. کی آمدی.

When did you move in?"

حرکت کنم؟"

If you have a new neighbour, for example: "Oh, you're new.

اگر همسایه جدیدی دارید، به عنوان مثال: "اوه، شما تازه وارد هستید.

When did you move in?"

کی وارد خانه شدید؟"

You could say: "I moved in last week."

می توانید بگویید: "من هفته گذشته نقل مکان کردم."

Okay?

باشه؟

And if you say: "move into", then you can have an object.

و اگر بگویید: "حرکت به داخل"، آنگاه می توانید یک شی داشته باشید.

You can say: "I moved into my apartment."

می توانید بگویید: " من به آپارتمانم نقل مکان کردم."

But here, "move in", intransitive.

اما در اینجا، "حرکت در"، غیر قابل انتقال.

All right?

خیلی خوب؟

Okay.

باشه.

It's making sense?

منطقی است؟

Not too bad so far?

تا اینجا خیلی بد نیست؟

Okay.

باشه.

10 more?

10 تا دیگه؟

Let's do 10 more.

بیایید 10 مورد دیگر انجام دهیم.

10 more.

10 تا دیگه

All right, next we have: "set off".

بسیار خوب، بعد ما داریم: "راه افتادن".

So: "to set off" is used in a very specific context, this means that you start a journey

بنابراین: "to set off" در یک زمینه بسیار خاص استفاده می شود، این بدان معنی است که شما یک سفر را

at a specific time.

در یک زمان خاص شروع می کنید.

So, for example: "We set off at 6 o'clock."

به عنوان مثال: " ساعت 6 به راه افتادیم."

This could be a present sentence or it could be a past sentence, because the past of "set"

این می تواند یک جمله حال یا می تواند یک جمله گذشته باشد، زیرا گذشته "ست

is "set", so you could say, you know: "Our boat" or "We got in the car and started our

" "ست" است، بنابراین می توانید بگویید: " قایق ما" یا "ما سوار ماشین شدیم و

journey at 6 o'clock.", "We set off at 6 o'clock."

سفر خود را در ساعت 6."، " ساعت 6 به راه افتادیم."

Or, in the future: "Oh, we set off at 6 o'clock.

یا در آینده: « آخه ساعت 6 راه افتادیم

Be ready."

آماده باش».

Okay?

باشه؟

"We leave at 6 o'clock."

"ساعت 6 حرکت می کنیم."

Next: "show up".

بعدی: "نمایش".

So, this means to appear, what time you appeared at a place.

بنابراین، این به معنای ظاهر شدن است، چه زمانی در یک مکان ظاهر شده اید.

So: "When are you going to show up?"

بنابراین: "چه زمانی می خواهید ظاهر شوید؟"

If you're talking to a friend and they're waiting for you somewhere, like at the mall

اگر با یکی از دوستانتان صحبت می کنید و او در جایی منتظر شما هستند، مثلاً در مرکز خرید

or in front of the movie theatre, or at a caf� somewhere and you're late, you can

یا جلوی سینما، یا در یک کافه جایی و شما دیر کرده اید، می توانید

say: "When are you going to show up?"

بگویید: «کی می روی. برای نشان دادن؟"

So, you know: "I'm going to show up late.", "I'm going to show up early.", "I'll show

بنابراین، می دانید: "من تا دیر وقت حاضر می شوم."، "من زود حاضر می شوم"، "

up when I want to show up."

زمانی که بخواهم حاضر شوم حاضر می شوم."

Whatever.

هر چه.

Next: "slow down".

بعدی: "آهسته کردن".

To slow down is just...

کاهش سرعت فقط ...

You can use it like a command, to go slower.

می توانید از آن مانند دستور استفاده کنید تا آهسته تر بروید.

"You need to slow down."

"شما باید سرعت خود را کم کنید."

Okay?

باشه؟

So you can ask your partner who's sitting in the car next to you in the driver seat,

بنابراین می توانید از شریک زندگی خود که در ماشین کنار شما روی صندلی راننده نشسته است، بپرسید

they're driving too fast: "Okay, you need to slow down.

که او خیلی سریع رانندگی می کند: "خوب، باید سرعت خود را کم کنید.

Please slow down."

لطفا سرعت را کم کنید."

Next: "speak out".

بعدی: "صحبت کن".

So if you are vocal about a topic that most people are quiet about, you speak out.

بنابراین، اگر در مورد موضوعی که اکثر مردم درباره آن ساکت هستند صحبت می‌کنید، باید صحبت کنید.

You can speak out against something.

شما می توانید علیه چیزی صحبت کنید.

For example, speak out against injustice, against keeping prisoners in prison for a

به عنوان مثال، علیه بی عدالتی، علیه نگه داشتن زندانیان برای

long time unlawfully.

مدت طولانی غیرقانونی صحبت کنید.

So, what's the example here?

خب، مثال اینجا چیست؟

"If you're not happy, speak out."

"اگر خوشحال نیستی ، صحبت کن."

So if you're at a job and you want to give, you know, your friend some advice because

بنابراین اگر در کاری هستید و می‌خواهید به دوستتان توصیه‌ای بدهید، زیرا

they are not satisfied with the job: "If you're not happy, speak out.

آنها از کار راضی نیستند: "اگر راضی نیستی، صحبت کن.

Say something."

چیزی بگو."

Next: "take off".

بعدی: "برخاستن".

So: "The plane takes off in 30 minutes."

بنابراین: " هواپیما در 30 دقیقه بلند می شود."

So this refers to the time a plane leaves.

بنابراین این به زمان خروج هواپیما اشاره دارد.

You can use it to talk about people, like the time you have to leave work, for example.

می توانید از آن برای صحبت در مورد افراد استفاده کنید ، مثلاً زمانی که باید کار را ترک کنید.

"I'm taking off in five minutes.", "I need to take off early.", "I'm going to take off

"پنج دقیقه دیگر برمی خیزم."، "من باید زودتر بروم."، "به زودی می روم

soon.", "I'm going to leave."

."، "من می روم."

The most common context, though, is with airplanes, when they take off from the airport and then

با این حال، رایج ترین زمینه مربوط به هواپیماها است، زمانی که آنها از فرودگاه بلند می شوند و سپس

land at another airport.

در فرودگاه دیگری فرود می آیند.

So, to take off, to leave, or for a plane to leave the airport, leave the runway, go

بنابراین، برای برخاستن، رفتن، یا برای خروج هواپیما از فرودگاه، باند فرودگاه را ترک کنید،

into the sky.

به آسمان بروید.

"Turn out".

"روشن شدن".

"The movie turned out okay."

"فیلم خوب شد."

So, you can use "turn out" to talk about the final result of something, the final quality

بنابراین، می‌توانید از «تجربه کردن» برای صحبت در مورد نتیجه نهایی چیزی، کیفیت

of something.

نهایی چیزی استفاده کنید.

So you can use it to talk about how a movie turned out, you know, how the final result

بنابراین می‌توانید از آن برای صحبت در مورد چگونگی نتیجه‌گیری یک فیلم استفاده کنید، می‌دانید که نتیجه نهایی چگونه به

looked like.

نظر می‌رسد.

If you enjoyed it: "The movie turned out okay.", "The movie turned out really bad.", or "The

اگر از آن لذت بردید: «فیلم خوب شد.»، «فیلم خیلی بد شد.» یا «

movie turned out excellent."

فیلم عالی شد».

Whatever.

هر چه.

Next: "pass out".

بعدی: "از حال رفتن".

Now, there is a way to use "pass out" in a transitive sentence, if you can, for example,

حالا یک راه برای استفاده از "گذر کردن" در یک جمله متعدی وجود دارد، اگر می توانید مثلاً

pass out advertisements, pass out papers, this means to distribute something.

تبلیغات را پخش کنید، کاغذها را پخش کنید، این به معنای توزیع چیزی است.

But in this context it is used intransitively.

اما در این زمینه به صورت ناگذر استفاده می شود.

For example: "They drank until they passed out."

مثلاً: «نوشیدند تا بیهوش شدند».

So, "to pass out" means to lose consciousness, so they drank too much, too much alcohol,

پس «بیهوش شدن» یعنی بیهوش شدن ، پس زیاد مشروب

and they passed out.

خوردند و از حال رفتند.

You can also use "pass out", like, in an informal, slang way to mean that you fell asleep because

همچنین می‌توانید از «بی‌حالی» استفاده کنید، مثلاً به شیوه‌ای غیررسمی و عامیانه به این معنی

you're so tired.

که به دلیل خستگی بسیار خوابیدید.

You can say: "Oh, I went home and I passed out in two minutes."

می توانید بگویید: "اوه، من رفتم خانه و در عرض دو دقیقه از هوش رفتم."

Okay?

باشه؟

So you lost consciousness, you, you know...

پس بیهوش شدی، میدونی...

You went to sleep very, very quickly as if someone punched you and you passed out.

خیلی خیلی سریع خوابیدی انگار یکی بهت مشت زد و بیهوش شدی.

Next: "watch out".

بعدی: "مراقب باش".

You can use this like a command.

شما می توانید از این مانند یک دستور استفاده کنید.

You can watch out for something.

می توانید مراقب چیزی باشید.

So: "Watch out for cars", this means be alert, be careful.

پس: «مواظب خودروها باشید»، این یعنی هوشیار باشید، مراقب باشید.

Next: "turn around".

بعدی: "برگرد".

Very literal, turn around.

خیلی تحت اللفظی، برگرد.

Every time I see you, I get a little bit...

هر بار که تو را می بینم، کمی دلم می گیرد...

Something.

یک چیزی.

It's a Bonnie Tyler song.

این یک آهنگ بانی تایلر است.

So: "Turn around and look at me."

پس: «برگرد و به من نگاه کن».

So, "turn around".

بنابراین، "برگرد".

I like to sing, so I'm going to sing.

من دوست دارم آواز بخوانم، پس می خواهم بخوانم.

"Turn around.

"برگرد.

Every time I get a little bit closer", that song.

هر بار که کمی نزدیک تر می شوم"، آن آهنگ.

"Turn around bright eyes", that's how it goes.

«به دور چشمان روشن بچرخ»، اینطور می شود.

Let's stop talking about Bonnie Tyler.

بیایید صحبت در مورد بانی تایلر را متوقف کنیم.

Did you know there was a solar eclipse, and she sang: "Total Eclipse of the Heart" on

آیا می دانستید خورشید گرفتگی وجود داشت و او در روز خورشید گرفتگی در سال 2017 آواز خواند: "گرفتگی کامل قلب"

the day of the eclipse in 2017?

؟

I thought that was pretty cool.

من فکر کردم که خیلی باحال بود.

"Turn around and look at me."

"برگرد و به من نگاه کن."

All right.

خیلی خوب.

"Catch up".

"برداشتن".

So, if you are behind something and you need to, you know, get to the same point as someone

بنابراین، اگر شما پشت چیزی هستید و نیاز دارید ، می دانید، به همان نقطه ای برسید که شخص

else, you need to catch up with them.

دیگری، باید به آنها برسید.

So: "You're too far.

بنابراین: "تو خیلی دوری.

I will never catch up."

من هرگز به عقب نخواهم رسید."

I will never catch you, get to the same point as you because you're too far.

من هرگز تو را نمی گیرم، به همان نقطه ای برس که تو خیلی دوری.

So, if your friend and you, you're driving somewhere, you're going camping and your friend,

بنابراین، اگر شما و دوستتان در حال رانندگی به جایی هستید، می‌روید کمپینگ و دوستتان،

you know, drove and they left, like, five hours ago and you think: "Okay, maybe, you

می‌دانید، رانندگی کرد و آنها رفتند، مثلاً پنج ساعت پیش و فکر می‌کنید: "خوب، شاید،

know, I'll meet them somewhere on the road."

می‌دانی، من." آنها را در جایی در جاده ملاقات خواهم کرد."

And they say: -"Oh, I left five hours ago."

و می گویند: -اوه من پنج ساعت پیش رفتم.

-"Okay, you're too far.

-باشه تو خیلی دوری

I will never catch up with you."

من هیچوقت بهت نمی رسم.

Okay?

باشه؟

All right, so just listen and repeat with me on this set of words, here.

بسیار خوب، پس فقط گوش کنید و با من در مورد این مجموعه کلمات، اینجا تکرار کنید.

Repeat: "set off", "show up", "slow down", "speak out", "take off", "turn out", "pass

تکرار کنید: "راه افتادن"، "نشان دادن"، "آهسته کردن"، "حرف زدن"، "برخاستن"، "بیرون آمدن"، "بیهوش

out", "watch out", "turn around", "catch up".

شدن"، "مواظب باش"، " برگرد"، "برخاستن" ".

Okay.

باشه.

So, this is a tricky topic.

بنابراین، این یک موضوع پیچیده است.

I recommend you guys, you know, watch this video again.

من به شما بچه ها توصیه می کنم، می دانید، این ویدیو را دوباره تماشا کنید.

Do some research on your own as well, you can do that.

خودتان هم تحقیق کنید ، می توانید این کار را انجام دهید.

Google is a wonderful tool.

گوگل یک ابزار فوق العاده است.

And if you really want to test your understanding of the material, you can always check out

و اگر واقعاً می خواهید درک خود را از مطالب آزمایش کنید، همیشه می توانید

the quiz on www.engvid.com.

امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

While you're there, if you want to support what we do on the website financially, you

تا زمانی که آنجا هستید، اگر می‌خواهید از کارهایی که در وب‌سایت انجام می‌دهیم حمایت مالی کنید،

can donate at the support link.

می‌توانید در پیوند پشتیبانی کمک مالی کنید.

Now, if you want to see what I'm doing, you know, sometimes I post videos, and comments,

حالا، اگر می‌خواهید ببینید من چه کار می‌کنم، می‌دانید، گاهی اوقات ویدیوها، و نظرات را پست می‌کنم

and respond to questions - you can check me out on Facebook, add me, you know, add my

و به سؤالات پاسخ می‌دهم - می‌توانید من را در فیس‌بوک بررسی کنید، من را اضافه کنید، می‌دانید،

fan page; you can check me out on Twitter.

صفحه طرفدارانم را اضافه کنید. می توانید من را در توییتر بررسی کنید.

And as always, you know, you can subscribe to my YouTube channel.

و مثل همیشه، می دانید، می توانید در کانال یوتیوب من مشترک شوید.

If this is your first video that you're watching of me: Hey.

اگر این اولین ویدیویی است که از من تماشا می کنید: هی.

I'm Alex and I do a lot of this stuff.

من الکس هستم و خیلی از این کارها را انجام می دهم.

So, you might like other stuff that I do if you like this.

بنابراین، اگر این کار را دوست داشته باشید، ممکن است چیزهای دیگری را دوست داشته باشید که من انجام می دهم.

Yeah?

آره؟

Cool?

سرد؟

Okay.

باشه.

I guess that's it.

حدس می زنم همین باشد.

So, til next time, you know what to say, it's: Thanks for clicking.

بنابراین، تا دفعه بعد، می دانید چه باید بگویید، این است: از اینکه کلیک کردید متشکرم.

Bye.

خدا حافظ.