English at Work: 10 Phrasal Verbs for the Office

Yeah, hey.

آره هی

Something has come up and I can't make the meeting.

یه چیزی پیش اومده و من نمیتونم جلسه بذارم.

Yeah, can we call it off until next Tuesday?

بله، می توانیم آن را تا سه شنبه آینده متوقف کنیم؟

Okay.

باشه.

No, no. Ask her to just, you know,

نه نه. از او بخواهید فقط، می دانید،

just fill out the registration form and we'll just see her next Tuesday.

فقط فرم ثبت نام را پر کنید و سه شنبه آینده او را خواهیم دید.

Okay. Yeah.

باشه. آره

Okay, see you Tuesday.

باشه سه شنبه میبینمت

Yeah. Bye.

آره خدا حافظ.

Hey, everyone. I'm Alex.

هی همه. من الکس هستم

Thanks for clicking, and welcome to this important English lesson on using English at work.

با تشکر از کلیک کردن، و به این درس مهم انگلیسی در مورد استفاده از زبان انگلیسی در محل کار خوش آمدید.

And today we are going to look at "10 Phrasal Verbs for the Office".

و امروز ما قصد داریم به "10 فعل عبارتی برای دفتر" نگاه کنیم.

So, if you have an office job, any type of office job, these phrasal verbs are very,

بنابراین، اگر یک شغل اداری، هر نوع شغل اداری دارید، این افعال عبارتی

very common in any English-speaking workplace.

در هر محل کار انگلیسی زبان بسیار بسیار رایج هستند.

So let's start with the first five, we'll talk about them, we'll look at some examples,

پس بیایید با پنج مورد اول شروع کنیم، در مورد آنها صحبت می کنیم، چند نمونه را بررسی می کنیم

and I'll explain them for you guys.

و من آنها را برای شما دوستان توضیح می دهم.

So, number one: "to fill out".

بنابراین، شماره یک: "پر کردن".

Now, "to fill out" basically means to complete.

حال، «پر کردن» در اصل به معنای کامل کردن است.

And this is usually in the context of a form.

و این معمولا در چارچوب یک فرم است.

So: "Did she fill out the registration form?",

بنابراین: "آیا او فرم ثبت نام را پر کرد؟"،

"Oh, if you're interested in working here, please fill out this application."

"اوه، اگر شما علاقه مند به کار در اینجا هستید، لطفا این درخواست را پر کنید."

Okay?

باشه؟

So you fill out or complete a form.

بنابراین شما یک فرم را پر یا تکمیل می کنید.

Next: "to run out (of) something".

بعد: «از چیزی تمام شدن».

Now, I put the "of" in parenthesis because you can just say: "Oh, it ran out",

حالا «از» را در پرانتز قرار می‌دهم، زیرا فقط می‌توانید بگویید: «اوه، تمام شد»

or "something ran out of something else".

یا «چیزی تمام شد».

So, for example, if something runs out it means you have used all of it and there is

بنابراین، برای مثال، اگر چیزی تمام شود به این معنی است که شما از همه آن استفاده کرده اید و دیگر

no more left.

چیزی باقی نمانده است.

Now, in the office usually this refers to some kind of supply, some kind of inventory

در حال حاضر، در دفتر معمولاً این به نوعی عرضه، نوعی

item that you have no more of because you ran out of it.

کالای موجودی اشاره دارد که به دلیل تمام شدن آن، دیگر آن را ندارید.

For example: "The printer ran out of ink."

به عنوان مثال: "جوهر چاپگر تمام شد."

Or you can say: "Oh no. We ran out of paper",

یا می توانید بگویید: "اوه نه . کاغذ تمام شد"

or "We ran out of pens. We need to order more pens."

یا "قلم تمام شد. باید خودکارهای بیشتری سفارش دهیم."

Okay?

So if you run out of something it means you have used all of it and there's no more left,

باشه؟

بنابراین اگر چیزی تمام شد به این معنی است که از همه آن استفاده کرده اید و دیگر چیزی باقی نمانده است

you need to order more.

، باید بیشتر سفارش دهید.

Next: "note down".

بعدی: "یادداشت".

This is very common in meetings, and "to note down" simply means to write.

این در جلسات بسیار رایج است و "یادداشت کردن" به سادگی به معنای نوشتن است.

For example: "Did you note down the main points from the meeting?"

به عنوان مثال: "آیا نکات اصلی جلسه را یادداشت کردید؟"

I used to have a boss, and any time I had a meeting with him, if I came into that meeting

من قبلاً رئیس داشتم و هر وقت با او ملاقاتی داشتم، اگر

with no paper, with no pen, he would...

بدون کاغذ، بدون قلم وارد آن جلسه می شدم، او...

He would not start the meeting.

جلسه را شروع نمی کرد.

He said: "Okay, we're going to have a long meeting for 30 minutes, 60 minutes, you need

گفت: باشه، 30 دقیقه، 60 دقیقه یه جلسه طولانی داریم، باید نکات

to note down the important points from the conversation.

مهم صحبت رو یادداشت

Alex, go get a pen and a paper."

کنی، الکس برو یه قلم و کاغذ بیار.

Good times.

Okay, next: "to back up".

اوقات خوب

بسیار خوب، بعدی: "پشتیبان گیری".

Now, this context is usually used for files on your computer.

اکنون، این زمینه معمولاً برای فایل‌های موجود در رایانه شما استفاده می‌شود.

So: "to back up your files", "back up your information", "back up your data"

بنابراین: "پشتیبان گیری از فایل های خود"، "پشتیبان گیری از اطلاعات خود"، "پشتیبان گیری از داده های خود"

means to make an extra copy.

به معنای تهیه یک نسخه اضافی است.

So, for example: "Make sure to back up your files."

بنابراین، به عنوان مثال: "حتما از فایل های خود نسخه پشتیبان تهیه کنید."

A lot of people use, you know, online storage spaces to back up important information.

می دانید بسیاری از افراد از فضاهای ذخیره سازی آنلاین برای پشتیبان گیری از اطلاعات مهم استفاده می کنند.

You might have something in your email address, you might have something like the...

ممکن است چیزی در آدرس ایمیل خود داشته باشید، ممکن است چیزی شبیه به ...

At this point, the cloud or, you know, like your Google Drive or something like that,

در این مرحله، ابر یا، می دانید، مانند Google Drive یا چیزی شبیه به آن،

or maybe you have an external hard drive where you back up your files or a USB stick to back

یا شاید یک هارد دیسک خارجی داشته باشید که در آن پشتیبان تهیه می کنید. فایل های خود یا یک USB برای پشتیبان

up your files.

گیری از فایل های خود.

So it just means make an extra copy in case the original copy gets deleted or erased by

بنابراین فقط به این معنی است که در صورتی که نسخه اصلی به

accident, or because of a virus or something like that.

طور تصادفی یا به دلیل ویروس یا چیزی شبیه به آن حذف یا پاک شود، یک کپی اضافی تهیه کنید.

All right, next: "come up".

بسیار خوب، بعدی: "بیا بالا".

So, if something comes up at the office it means that something has happened or it has arisen.

بنابراین، اگر چیزی در دفتر پیش بیاید به این معنی است که چیزی اتفاق افتاده یا به وجود آمده است.

So, for example: "An urgent situation has just come up."

به عنوان مثال: "یک وضعیت اضطراری به تازگی پیش آمده است."

So if something comes up it's something that just happens, surprises you.

بنابراین اگر چیزی پیش بیاید، آن چیزی است که فقط اتفاق می افتد، شما را شگفت زده می کند.

So, for example, if one of your employees...

مثلاً اگر یکی از کارمندان شما ...

If you are a boss, for example, and one of your employees quits...

اگر شما مثلاً رئیس هستید و یکی از کارمندان شما استعفا می دهد ...

And you're in a meeting and the employee comes in and quits, and you say:

و شما در جلسه هستید و کارمند می آید و استعفا می دهد و شما می گویید:

"I can't finish this meeting. Something urgent has come up.

"من نمی توانم این جلسه را به پایان برسانم. یک چیز فوری پیش آمده است.

Somebody is quitting." Okay?

یک نفر در حال ترک است." باشه؟

So something comes up, happens, arises without kind of you expecting it to.

بنابراین چیزی پیش می‌آید، اتفاق می‌افتد، بی‌آنکه شما انتظار آن را داشته باشید، به وجود می‌آید.

Okay, next: "keep up with".

خوب، بعدی: "همراه باشید".

So, "to keep up with something" means to follow or to keep pace with something in the context

بنابراین، "همگام با چیزی" به معنای دنبال کردن یا همگام شدن با چیزی در

of business, office work.

زمینه تجارت، کار اداری است.

Let me give you one example.

بذار یک مثال برات بزنم.

"Have you been keeping up with the latest news?

"آیا در جریان آخرین اخبار بوده اید؟

Have you been following the latest news?"

آیا آخرین اخبار را دنبال کرده اید؟"

You can also talk about a business keeping up with trends, with things that are happening

شما همچنین می توانید در مورد کسب و کاری صحبت کنید که با روندها مطابقت دارد، با چیزهایی که

in their line of business now.

اکنون در خط کسب و کار آنها اتفاق می افتد.

Okay?

باشه؟

Next: "set up".

بعدی: "راه اندازی".

So, "to set something up" means to organize it or to, you know, get it started.

بنابراین، "تنظیم چیزی" به معنای سازماندهی آن یا، می دانید، شروع آن است.

So, for example: "Could you help me set up the new printer?

به عنوان مثال: "آیا می توانید به من کمک کنید تا چاپگر جدید را تنظیم کنم؟

Could you help me plug it in and make sure everything is okay, make sure the software

آیا می توانید به من کمک کنید آن را وصل کنم و مطمئن شوم که همه چیز درست است، مطمئن شوم که نرم

is on the computer?

افزار روی کامپیوتر است؟

And could you help me set it up?"

و آیا می توانید به من کمک کنید تا آن را تنظیم کنم؟"

It's not only for objects.

فقط برای اشیا نیست.

You can set up a meeting or organize a meeting.

می توانید یک جلسه راه اندازی کنید یا یک جلسه را سازماندهی کنید. برای مثال

You can set up a holiday party, for example.

می توانید یک مهمانی تعطیلات ترتیب دهید .

Next: "go through".

بعدی: "از طریق".

So, if you go through something, this simply means you experienced it and usually it's

بنابراین، اگر از چیزی عبور کردید، این به سادگی به این معنی است که آن را تجربه کرده اید و معمولاً

something difficult that you had to survive.

چیزی دشوار است که باید زنده بمانید.

So: "He's going through a difficult time."

بنابراین: "او دوران سختی را پشت سر می گذارد."

Think of you're going through, like you're experiencing something that is difficult and

به این فکر کنید که در حال گذراندن آن هستید، مثل اینکه در حال تجربه چیزی هستید که سخت و

challenging.

چالش برانگیز است.

Okay?

باشه؟

Next: "find out".

بعدی: "دریابید".

So, "to find out" means to discover, or to obtain or get information.

پس «پیدا کردن» به معنای کشف یا به دست آوردن یا کسب اطلاعات است.

So, for example: "How did you find out about our company?"

به عنوان مثال: " چگونه از شرکت ما مطلع شدید؟"

This is a very common question that you will see on company websites.

این یک سوال بسیار رایج است که در وب سایت های شرکت مشاهده خواهید کرد.

It's also something that you might be asked at an interview.

این نیز چیزی است که ممکن است در یک مصاحبه از شما پرسیده شود.

"How did you find out about our company?

"چگونه در مورد شرکت ما مطلع شدید؟

How did you discover the information about our company?"

چگونه اطلاعات مربوط به شرکت ما را کشف کردید؟"

All right?

خیلی خوب؟

And finally: "to call off".

و در آخر: «صدا کردن».

"Call off" means to cancel.

فراخوان به معنای لغو کردن است.

Usually this is in the context of a meeting.

معمولاً این در چارچوب یک جلسه است.

So, for example: "Can we call off the conference call?"

بنابراین، به عنوان مثال: "آیا می توانیم تماس کنفرانس را لغو کنیم؟"

I just realized I didn't put a question mark and I didn't close my quotation marks, here.

تازه متوجه شدم که علامت سوال نگذاشتم و گیومه هایم را نبستم، اینجا.

Just give me a sec, guys.

فقط یک ثانیه به من فرصت دهید، بچه ها.

Preparation is everything. Right?

آماده سازی همه چیز است. درست؟

That's what happens when I have people calling me all day.

این همان چیزی است که وقتی مردم تمام روز با من تماس می گیرند، اتفاق می افتد.

Okay, so "call off".

خوب، پس "تلفن کن".

So you can call off a meeting, you can call off a conference call, for example.

بنابراین می توانید یک جلسه را لغو کنید، مثلاً می توانید تماس کنفرانسی را لغو کنید.

For example: "Can we call off (cancel) the conference call?

به عنوان مثال: "آیا می توانیم تماس کنفرانس را لغو کنیم (لغو) کنیم؟

I'm not ready, or something important has come up."

من آماده نیستم یا چیز مهمی پیش آمده است."

All right, so today we looked at 10 very important, very common phrasal verbs that you can use

بسیار خوب، بنابراین امروز به 10 فعل عبارتی بسیار مهم و بسیار رایج نگاه کردیم که می توانید

at your office, at your job, at work.

در محل کار، محل کار و محل کار خود از آنها استفاده کنید.

If you want to test your understanding of these phrasal verbs, as always, you can

اگر می خواهید درک خود را از این افعال عبارتی امتحان کنید، مانند همیشه، می

check out the quiz on www.engvid.com.

توانید امتحان را در www.engvid.com بررسی کنید.

And if you enjoyed the video, if you like what I do here, don't forget to subscribe to the channel,

و اگر از ویدیو لذت بردید، اگر کاری را که من اینجا انجام می دهم دوست دارید، فراموش نکنید که در کانال مشترک شوید

like my Facebook fan page, check me out on Twitter, and

، صفحه طرفداران فیس بوک من را لایک کنید، من را در توییتر بررسی کنید، و

that's basically it.

اساساً همین است.

I mean, that's what we do.

منظورم این است که ما این کار را انجام می دهیم.

engVid, YouTube, Facebook, Twitter.

engVid، یوتیوب، فیس بوک، توییتر.

That's it so far.

تا اینجا همین است.

I'm thinking about Instagram, but I don't think my photos are that interesting, so forget it.

من به اینستاگرام فکر می کنم، اما فکر نمی کنم عکس هایم چندان جالب باشند، پس فراموشش کنید.

All right, so til next time guys, thanks for clicking and...

خیلی خوب، پس تا دفعه بعد بچه ها، ممنون که کلیک کردید و...

[Telephone rings]

[تلفن زنگ می خورد]

Oh, one second.

اوه، یک ثانیه.

Hello?

سلام؟

Oh, yeah, okay.

اوه، آره، باشه

No, we can set something up for next week.

نه، ما می توانیم چیزی را برای هفته آینده تنظیم کنیم.

Okay.

باشه.

Yeah, no. I don't care what you're going through.

آره، نه برام مهم نیست که تو چه حالی داری

We'll just set it up. Okay?

ما فقط آن را تنظیم می کنیم. باشه؟

Just... Just do it.

فقط... فقط انجامش بده.