Learn 5 “GET” Idioms in 10 minutes

It's time to get our hands dirty.

وقت آن است که دستمان را کثیف کنیم.

Hey, everyone, I'm Alex, thanks for clicking, and welcome to this video on 5 Practical Get

سلام، همه، من الکس هستم، از اینکه کلیک کردید متشکرم، و به این ویدیو در 5 اصطلاح کاربردی دریافت خوش آمدید

Idioms.

.

So today, we will look at 5 phrases that use the verb "get" and that you can use in your

بنابراین امروز به 5 عبارتی می پردازیم که از فعل «get» استفاده می کنند و می توانید در

daily life.

زندگی روزمره خود از آنها استفاده کنید.

All of the idioms in this video are from my book, oof, 200 Practical English Idioms.

تمام اصطلاحات این ویدیو از کتاب من، oof، 200 اصطلاح کاربردی انگلیسی است.

If you would like a copy of this book because you enjoy the content in this video and you

اگر می‌خواهید نسخه‌ای از این کتاب را داشته باشید زیرا از محتوای این ویدیو لذت می‌برید و

want more of it, go to my website, EnglishAlex.com, or just click on the link in the description

بیشتر از آن می‌خواهید، به وب‌سایت من، EnglishAlex.com بروید، یا فقط روی پیوند در توضیحات

to this video.

این ویدیو کلیک کنید.

This book has over 1,000 example sentences, so that means 5 example sentences per idiom.

این کتاب دارای بیش از 1000 جمله مثال است، بنابراین به معنای 5 جمله مثال در هر اصطلاح است.

So check it out if you like this video, and check out the other stuff on my website, EnglishAlex.com.

بنابراین اگر این ویدیو را دوست دارید، آن را بررسی کنید و سایر موارد را در وب سایت من EnglishAlex.com بررسی کنید.

Thanks, guys.

ممنون رفقا.

Alright, so the first one is "to get one's hands dirty".

بسیار خوب، پس اولین مورد این است که "دست های خود را کثیف کنید".

So this means to get your hands dirty, to get his hands dirty, to get her hands dirty.

پس این به این معنی است که دستان خود را کثیف کنید، دستان او را کثیف کنید، دستان او را کثیف کنید.

If you get your hands dirty, you do a job, or you are involved in some form of criminal

اگر دستتان را کثیف کردید، کاری انجام می‌دهید، یا درگیر نوعی

activity or morally ambiguous activity, and the job that you do is usually undesirable

فعالیت مجرمانه یا فعالیت‌های اخلاقی مبهم هستید، و کاری که انجام می‌دهید معمولاً نامطلوب است

or it's usually manual, something that someone else doesn't want to do.

یا معمولاً دستی است، چیزی که شخص دیگری نمی‌خواهد انجام دهد. انجام دادن.

So for example, he's a lazy boss.

برای مثال، او یک رئیس تنبل است.

He never wants to get his hands dirty.

او هرگز نمی خواهد دست هایش را کثیف کند.

He never wants to do the job that his employees are doing.

او هرگز نمی خواهد کاری را که کارکنانش انجام می دهند انجام دهد.

Maybe he tells, "No, no, you do it.

شاید او بگوید: "نه، نه، شما این کار را انجام دهید.

I don't want to do it.

من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

I don't want to get my hands dirty."

نمی خواهم دستم را کثیف کنم."

So think of somebody who works in construction.

بنابراین به کسی فکر کنید که در ساخت و ساز کار می کند.

When you work in the construction field, you have to get your hands dirty.

وقتی در زمینه ساخت و ساز کار می کنید، باید دستتان را کثیف کنید. می‌دانی

You know, you're using concrete and the bricks and everything, and your hands get dirty when

، از بتن و آجر و همه چیز استفاده می‌کنی، و وقتی

you do a job.

کاری را انجام می‌دهی، دستت کثیف می‌شود.

Like I mentioned, it can also have the meaning of being involved in some form of criminal

همانطور که اشاره کردم، می تواند به معنای درگیر بودن در نوعی

activity.

فعالیت مجرمانه نیز باشد.

So, for example, you're in prison because you decided to get your hands dirty.

بنابراین، برای مثال، شما در زندان هستید زیرا تصمیم گرفتید دست های خود را کثیف کنید.

So right now, we're all getting our hands a little dirty by studying English together,

بنابراین در حال حاضر، همه ما با مطالعه زبان انگلیسی با هم کمی دستمان را کثیف می کنیم

and we'll get through this together.

و با هم از این مشکل عبور خواهیم کرد.

So let's move on to number two.

پس بیایید به شماره دو برویم.

Get a taste of one's own medicine.

طعم داروی خود را بچشید.

So if you get a taste of your own medicine, you experience the same bad things that you

بنابراین اگر طعم داروی خود را بچشید، همان بدی هایی را که

did to someone else.

با دیگری انجام دادید، تجربه خواهید کرد.

So for example, if you splash water on me, like with a water bottle or with your hands,

به عنوان مثال، اگر به من آب بپاشید، مثلاً با یک بطری آب یا با دستانتان،

and I have water in my face, and I say, "Okay, I'm going to give you a taste of your own

و من آب در صورتم داشته باشم، و من بگویم: "باشه، می‌خواهم طعم داروی خودت را بچشم

medicine," and I splash water on you.

. " و من روی تو آب می پاشم.

So now we're even.

بنابراین اکنون ما یکنواخت هستیم.

So two more examples.

بنابراین دو مثال دیگر.

How does it feel to get a taste of your own medicine?

چشیدن طعم داروی خود چه حسی دارد؟

This is a very common question, a very common comment that you can make and give to someone

این یک سوال بسیار رایج است، یک نظر بسیار رایج است که می توانید آن را به کسی بدهید

who experiences the bad consequences or the mistreatment that they have given to others

که عواقب بد یا بدرفتاری هایی را که در گذشته با دیگران داشته است را تجربه کرده است

in the past.

.

And the second example, you think humiliating others in public is funny?

و مثال دوم، به نظر شما تحقیر دیگران در ملاء عام خنده دار است؟

You're about to get a taste of your own medicine.

شما در حال چشیدن طعم داروی خود هستید.

So, again, this means you will experience the same bad things, the same mistreatment

بنابراین، دوباره، این بدان معناست که شما همان چیزهای بد را تجربه خواهید کرد، همان بدرفتاری را

that you have given to others because you're going to get a taste of your own medicine.

که با دیگران انجام داده اید، زیرا طعم داروی خود را خواهید چشید.

Let's move on to number three.

بیایید به شماره سه برویم.

Get a second wind.

یک باد دوم بگیرید.

So if you get a second wind, you get a second wave of energy after a period of fatigue,

بنابراین اگر باد دومی به شما وارد شود، پس از یک دوره خستگی،

after you are tired, or you get a renewed energy after feeling tired.

پس از خستگی، موج دوم انرژی دریافت می‌کنید یا پس از احساس خستگی، انرژی تجدید می‌کنید.

This is very common in sports, or if you run for a long time, and you feel tired, tired,

این در ورزش بسیار رایج است، یا اگر برای مدت طولانی می دوید، و احساس خستگی، خستگی،

tired, and then you rest a little bit, and suddenly you feel renewed energy, that's your

خستگی می کنید و سپس کمی استراحت می کنید و ناگهان احساس می کنید انرژی تجدید می شود، این

second wind.

باد دوم شماست.

Now people can have third winds, and fourth winds, and fifth winds.

اکنون مردم می توانند بادهای سوم و بادهای چهارم و بادهای پنجم داشته باشند.

You're lucky if you do, I guess.

اگر این کار را بکنید خوش شانس هستید، حدس می زنم.

But the most common idiom in this case is "get a second wind".

اما رایج ترین اصطلاح در این مورد «به باد دوم برس» است.

You can also use the verb "catch a second wind" instead of "get" in this case.

همچنین می توانید در این مورد به جای «به دست آوردن» از فعل «باد دوم بگیر» استفاده کنید.

So, two examples, "I can't stop now, I just got my second wind."

بنابراین، دو مثال، "الان نمی توانم متوقف شوم، تازه باد دومم را گرفتم."

Now, this can also work, like, in the workplace or at school.

در حال حاضر، این همچنین می تواند کار کند، مانند، در محل کار یا در مدرسه.

So, for example, if you work hard in the morning, and you feel really tired by lunchtime, but

بنابراین، برای مثال، اگر صبح سخت کار می‌کنید، و تا زمان ناهار واقعاً احساس خستگی می‌کنید، اما

after lunch, maybe you had a coffee or something, and you feel a renewed sense of feeling energized.

بعد از ناهار، شاید یک قهوه یا چیزی خورده‌اید و دوباره احساس انرژی می‌کنید.

If you have new energy, then you get a second wind, or in this case, in the past, you got

اگر انرژی جدیدی داشته باشید، یک باد دوم دریافت می کنید ، یا در این مورد، در گذشته،

a second wind.

یک باد دوم دریافت می کنید.

Give me a minute, let me get my second wind.

یک دقیقه به من فرصت بده، بگذار باد دومم را بگیرم.

So maybe, running, you're running, you're running, and I'm so tired.

پس شاید، دویدن، تو می دوی، تو می دوی، و من خیلی خسته ام.

Hold on, wait, wait.

صبر کن صبر کن

Give me a minute, let me get my second wind, let me get my second wave of energy.

یک دقیقه به من فرصت بده، بگذار باد دومم را بگیرم ، بگذار موج دوم انرژی ام را بگیرم.

Are you good?

تو خوبی؟

Are you okay?

حالت خوبه؟

Okay, yeah, I'm good now.

باشه آره الان خوبم بیا

Let's go.

بریم. بیا

Let's go.

بریم. بیا

Let's go.

بریم.

Number four, "get bent out of shape".

شماره چهار، "خم شدن از فرم".

So, if you get bent out of shape, you become angry, upset, or anxious about something.

بنابراین، اگر از فرم خارج شوید، در مورد چیزی عصبانی، ناراحت یا مضطرب می شوید.

One variation of this idiom is, "get all bent out of shape", like every part of you becomes

یکی از انواع این اصطلاح این است که «همه از حالت خمیده خارج شوند»، مثل اینکه هر قسمت از شما

just a little bit, you know, unsettled, I will say.

کمی ناآرام می شود، من می گویم.

So some examples, "Whoa, whoa, relax, relax.

بنابراین چند مثال، "وای، اوه، آرام باش، آرام باش.

Why are you getting so bent out of shape?"

چرا اینقدر از حالت خمیده خارج شده ای؟"

Or "Veera got bent out of shape when I canceled our dinner plans."

یا « وقتی برنامه‌های شاممان را لغو کردم، ویرا خم شد».

So this means, again, you become angry, you become upset, you become not calm, basically.

بنابراین این به این معنی است که، دوباره عصبانی می شوید، ناراحت می شوید، اساساً آرام نمی شوید.

You can become anxious as well.

شما همچنین می توانید مضطرب شوید.

So you're not in your normal state.

بنابراین شما در حالت عادی خود نیستید.

You are in a state where, hmm, maybe, you know, your shoulder goes up.

شما در حالتی هستید که، هوم، شاید، می دانید، شانه شما بالا می رود.

These are just physical representations of what you feel inside.

اینها فقط بازنمایی فیزیکی از آنچه در درون خود احساس می کنید هستند.

But yeah, don't get bent out of shape.

اما آره، از فرم خم نشو.

We only have one more to go.

فقط یک مورد دیگر برای رفتن داریم.

Let's move on to number five, "get over something or someone".

بیایید به شماره پنج برویم، "غلبه بر چیزی یا کسی".

This means to recover from an illness, a difficult time, or a period of sadness or depression,

این به معنای بهبودی از یک بیماری، دوران سخت، یا دوره غمگینی یا افسردگی است

for example.

.

Now, you can also "get over someone", which means you move past the feelings of loss,

در حال حاضر، شما همچنین می توانید "غلبه بر کسی"، به این معنی که شما از احساس از دست دادن عبور می کنید،

for example, usually with a bad relationship.

به عنوان مثال، معمولا با یک رابطه بد.

So if someone tells you, "Come on, get over her" or "get over him", stop thinking about

بنابراین اگر کسی به شما گفت: "بیا، از او عبور کن" یا "غلبه کن"، دیگر به او فکر نکن،

her, stop thinking about him.

به او فکر نکن. مثلا

You ended the relationship a long time ago, for example.

خیلی وقت پیش رابطه رو تموم کردی .

A common sentence with "get over something", like an illness, is "It took me a week to

یک جمله رایج با "غلبه کردن بر چیزی"، مانند یک بیماری، برای مثال "یک هفته طول کشید تا

get over the flu", for example.

آنفولانزا را از بین ببرم".

Or "Most people get over COVID after one or two weeks", as another example.

یا "بیشتر مردم پس از یک یا دو هفته از بیماری کووید غلبه می کنند "، به عنوان مثال دیگر.

So "to get over", "to recover", and you see the word "over", right?

بنابراین "برای گذراندن"، "بهبود یافتن"، و کلمه "بیشتر" را می بینید، درست است؟

So you imagine the illness is here, and you have to get over it, but you still have to

بنابراین تصور می کنید بیماری اینجاست و باید بر آن غلبه کنید، اما هنوز هم باید

touch the top of it a little bit, but you'll get over it.

کمی بالای آن را لمس کنید، اما از پس آن بر می آیید.

Vera, Vera is back.

ورا، ورا برگشت.

We disappointed Vera.

ما ورا را ناامید کردیم.

We broke up the dinner plans, right?

ما برنامه های شام را به هم زدیم، درست است؟

So Vera broke up with you over a year ago.

بنابراین ورا بیش از یک سال پیش از شما جدا شد.

She probably broke up with you because she got bent out of shape when you canceled the

او احتمالاً از شما جدا شده است، زیرا زمانی که شما برنامه های شام را لغو کردید، از فرم خارج شده بود

dinner plans, but she broke up with you over a year ago.

، اما او بیش از یک سال پیش از شما جدا شد.

You need to get over her, or you need to get over it.

شما باید از او غلبه کنید، یا باید از آن عبور کنید.

So you can get over a person or get over something.

بنابراین شما می توانید بر یک شخص یا چیزی غلبه کنید.

In this case, the "it" refers to the breakup, the end of the relationship.

در این مورد، "آن" به فروپاشی، پایان رابطه اشاره دارد.

So "get over it" is a very common sentence, or "get over him", or "get over her", or "you'll

بنابراین «غلبه بر آن» یک جمله بسیار رایج است، یا «بر او غلبه کن»، یا «بر او غلبه کن» یا «تو از

get over it".

پس آن برمی‌آیی».

Alright.

بسيار خوب.

So, today, I gave you five common idioms with the verb "get".

بنابراین، امروز، من به شما پنج اصطلاح رایج با فعل "get" را ارائه کردم.

I hope you learned something new.

امیدوارم چیز جدیدی یاد گرفته باشید

If you did, please let me know in the comments.

اگر این کار را کردید، لطفا در نظرات به من اطلاع دهید.

And if you really enjoyed this video, make sure to like it, share it, subscribe to my

و اگر واقعاً از این ویدیو لذت بردید، حتماً آن را لایک کنید، آن را به اشتراک بگذارید، در

channel on YouTube, and do the quiz on www.engvid.com.

کانال من در YouTube مشترک شوید و مسابقه را در www.engvid.com انجام دهید.

And if you want more idioms, because you think, "Hey, this was really useful, actually.

و اگر اصطلاحات بیشتری می خواهید، زیرا فکر می کنید، "هی، این واقعاً مفید بود. از

Where can I get more?"

کجا می توانم بیشتر بیاورم؟"

Like I mentioned at the beginning of this video, you can get the book "200 Practical

همانطور که در ابتدای این ویدیو اشاره کردم ، می توانید کتاب "200

English Idioms" on my website, www.englishalex.com.

اصطلاح کاربردی انگلیسی" را در وب سایت من www.englishalex.com تهیه کنید.

Just check out the link that is attached to this video.

فقط لینکی که به این ویدیو پیوست شده است را بررسی کنید.

And until next time, thanks for clicking.

و تا دفعه بعد، ممنون که کلیک کردید.

Good luck with all of your studies, and I'll see you soon.

در تمام تحصیلات موفق باشید و به زودی شما را می بینم.