Idioms in English - 'Blue'

Hey, this is Alex, and welcome to this lesson on idioms.

سلام، این الکس است، و به این درس در مورد اصطلاحات خوش آمدید.

Now today we're going to look at specific idioms that deal with the color blue.

حال امروز قصد داریم اصطلاحات خاصی را بررسی کنیم که با رنگ آبی سروکار دارند.

Now every single language has hundreds and thousands of idioms.

اکنون هر زبان صدها و هزاران اصطلاح دارد.

The English language is no different, and there are actually many more idioms that use

زبان انگلیسی تفاوتی ندارد و در واقع اصطلاحات بیشتری وجود دارند که

the color blue in them.

از رنگ آبی در آنها استفاده می کنند.

These are just a few of the most common ones that you might hear in everyday English conversation.

اینها تنها تعدادی از رایج ترین مواردی هستند که ممکن است در مکالمات روزمره انگلیسی بشنوید.

So, let's look at them.

بنابراین، بیایید به آنها نگاه کنیم.

We have once in a blue moon, feeling blue, out of the blue, blue in the face, and boys

ما یک بار در یک ماه آبی، احساس آبی، عجیب و غریب، آبی در صورت، و پسرانی

in blue.

در آبی داریم.

Okay, so once in a blue moon, what do you think that means?

خوب، پس یک بار در ماه آبی، فکر می کنید این به چه معناست؟

If I said to you, "I visit my sister once in a blue moon."

اگر به شما گفتم: "من یک بار در ماه آبی خواهرم را ملاقات کردم."

Once in a blue moon means rarely, something that does not happen very often.

یک بار در ماه آبی به ندرت، چیزی است که اغلب اتفاق نمی افتد.

Okay, so again, the example that I gave was, "I visit my sister once in a blue moon."

خوب، پس دوباره، مثالی که زدم این بود: "من یک بار خواهرم را در ماه آبی ملاقات کردم."

Once in a blue moon, I'll have some ice cream.

یک بار در یک ماه آبی، من مقداری بستنی می خورم.

I don't eat ice cream that often.

من زیاد بستنی نمیخورم

That's not true about me, but you know, some people might say that.

این در مورد من درست نیست، اما می دانید، برخی ممکن است این را بگویند.

So how about feeling blue?

پس چگونه در مورد احساس آبی؟

If you're feeling blue, no, okay.

اگر احساس آبی دارید، نه، باشه.

So if you're feeling blue, it means you're feeling sad or depressed, or we also say another

بنابراین اگر احساس آبی دارید، به این معنی است که احساس غمگینی یا افسردگی می کنید، یا همچنین می گوییم اصطلاح دیگر این

idiom is, "I'm feeling down, I'm feeling sad."

است: "من احساس ناراحتی می کنم، من احساس ناراحتی می کنم."

Last week my cat died, I'm feeling pretty blue, not a happy occasion, right?

هفته گذشته گربه ام مرد، من احساس می کنم خیلی آبی است، یک موقعیت خوشحال کننده نیست، درست است؟

So you're feeling sad if you're feeling blue.

بنابراین اگر احساس آبی داشته باشید، غمگین می شوید.

How about when something comes out of the blue, out of the blue, it kind of jumps out

چطور می شود وقتی چیزی از آب در می آید ، به نوعی به سمت

at you.

شما می پرد.

So when you think of something coming out of the blue, think of something coming from

بنابراین، وقتی به چیزی فکر می‌کنید که از ناکجاآباد بیرون می‌آید، به چیزی فکر کنید که از

nowhere, like a big surprise just happened.

ناکجاآباد می‌آید، مانند یک شگفتی بزرگ.

So I was driving down the road and this car swerved in front of me out of the blue, meaning

بنابراین من در جاده رانندگی می‌کردم و این ماشین از جلوی من منحرف شد، یعنی

from nowhere.

از ناکجاآباد.

I didn't see them.

من آنها را ندیدم.

They surprised me, utterly shocked me.

آنها مرا غافلگیر کردند، کاملاً من را شوکه کردند.

So then we have blue in the face.

پس ما رنگ آبی در صورت داریم.

Okay, if you're blue in the face, it means that you've been trying to convince someone

خوب، اگر صورت شما آبی است، به این معنی است که شما سعی کرده اید کسی را در

of something, you're arguing with someone, but you're not winning them over, right?

مورد چیزی متقاعد کنید، با کسی بحث می کنید، اما او را برنده نمی کنید، درست است؟

So let's say I argued with my friend for five hours until I was blue in the face, but he

پس فرض کنید من با دوستم پنج ساعت بحث کردم تا اینکه صورتم کبود شد، اما او

just wouldn't listen to me.

به من گوش نکرد.

So basically, no matter how hard you try arguing with someone, they're not going to listen.

بنابراین اساساً، مهم نیست که چقدر سخت تلاش می کنید با کسی بحث کنید، او به شما گوش نمی دهد.

Your face goes blue, right?

صورتت آبی می شود، درست است؟

You're out of oxygen.

اکسیژن شما تمام شده است.

You've been talking so much, okay?

خیلی حرف زدی، باشه؟

And the boys in blue, this is a very, very simple idiom.

و پسران آبی پوش، این یک اصطلاح بسیار بسیار ساده است.

Boys in blue simply refers to the police, okay?

پسران آبی پوش به سادگی به پلیس مراجعه می کنند، خوب؟

The boys in blue came and stopped the riot, you can say.

بچه های آبی پوش آمدند و جلوی شورش را گرفتند، می توان گفت.

That's one example.

این یک مثال است.

Okay, so again, once in a blue moon means something rarely happens, not very often.

خوب، پس دوباره، یک بار در ماه آبی به این معنی است که اتفاقی به ندرت رخ می دهد، نه خیلی اوقات.

When you're feeling blue, you're feeling sad, you're feeling down, another idiom.

وقتی احساس آبی می کنی، غمگین می شوی، احساس ناراحتی می کنی، یک اصطلاح دیگر.

Something happens out of the blue, it means it surprises you, it comes from nowhere.

چیزی غیرممکن است، یعنی شما را غافلگیر می کند، از هیچ جا می آید.

If you're blue in the face, it means that you've just been arguing for a long time,

اگر صورت شما آبی است، به این معنی است که مدت زیادی است که با هم بحث می کنید،

but you're not winning over the person you're arguing with.

اما بر کسی که با او بحث می کنید برنده نمی شوید.

And the boys in blue are the police.

و پسرهای آبی پوش پلیس هستند.

So if you'd like to take a quiz on these idioms, just to make sure that you know how to use

بنابراین اگر می‌خواهید در مورد این اصطلاحات یک مسابقه شرکت کنید، فقط برای اینکه مطمئن شوید که چگونه از

them, please check out www.engvid.com.

آنها استفاده کنید، لطفاً www.engvid.com را بررسی کنید.

My name is Alex.

اسم من الکس است.

Take care.

مراقب باش.