C1-level Grammar and Vocabulary in 1 Hour! (Advanced Level English)

Hello, lovely students.

سلام دانش آموزان عزیز آیا

Are you ready for a lesson that is going

برای درسی آماده هستید که مهارت های

to give your advanced vocabulary and grammar skills a much-deserved boost?

لغات پیشرفته و گرامر شما را بسیار شایسته تقویت کند؟

Well, today we're going to do just that.

خوب، امروز ما فقط این کار را انجام می دهیم.

This video is long, but trust me, it's

این ویدیو طولانی است، اما به من اعتماد کنید،

going to be worth every minute.

ارزش هر دقیقه را خواهد داشت.

I'm going to help you speak confidently

من قصد دارم به شما کمک کنم

in everyday situations, but we are pushing things to the extreme because

در موقعیت‌های روزمره با اطمینان صحبت کنید، اما ما همه چیز را به سمت افراط پیش می‌بریم زیرا می‌خواهید

you're going to learn how to talk about everyday scenarios at a mind-blowing C1 level.

یاد بگیرید که چگونه در مورد سناریوهای روزمره در سطح شگفت‌انگیز C1 صحبت کنید.

From your morning routine to ordering fast food and even navigating touchy

از برنامه صبحگاهی شما گرفته تا سفارش دادن فست فود و حتی پیمایش

subjects like flirting and breaking up, this lesson is going to give you the

موضوعات حساس مانند معاشقه و قطع رابطه، این درس ابزارهایی را در اختیار شما قرار می دهد که برای

tools you need to use advanced vocabulary and grammar in real life to a certain extent.

استفاده از واژگان پیشرفته و گرامر در زندگی واقعی تا حد معینی نیاز دارید.

Some of these examples are a little bit dramatic.

برخی از این نمونه ها کمی دراماتیک هستند.

In all seriousness, my C1 students tell

با جدیت تمام، دانش آموزان C1 من به من می گویند

me that this is their favourite type of lesson.

که این نوع درس مورد علاقه آنهاست.

It's basically the most fun way to learn

این اساسا سرگرم کننده ترین راه برای یادگیری

advanced English.

زبان انگلیسی پیشرفته است.

To make sure you get the most out of this

برای اطمینان از اینکه بیشترین بهره را از این

incredibly useful lesson, I've prepared two special Ebooks that go hand in hand

درس فوق‌العاده مفید می‌برید، دو کتاب الکترونیکی ویژه را آماده کرده‌ام که

with this video.

با این ویدیو همراهی می‌کنند.

You can download both of them for free for now.

در حال حاضر می توانید هر دو را به صورت رایگان دانلود کنید.

I might shut this at some point.

ممکنه یه زمانی این رو ببندم

The first Ebook contains all of the

اولین کتاب الکترونیکی حاوی تمام

valuable information that we cover in this lesson, all of the vocabulary, all

اطلاعات ارزشمندی است که در این درس پوشش می‌دهیم، همه واژگان، همه

of the grammar so you can refer back to it whenever you need a refresher.

دستور زبان، بنابراین می‌توانید هر زمان که نیاز به تجدید نظر داشتید به آن مراجعه کنید.

I've basically made lesson notes and lesson quizzes for you and compiled them

من اساساً یادداشت های درسی و آزمون های درسی را برای شما درست کرده ام و آنها را

into an Ebook.

در یک کتاب الکترونیکی جمع آوری کرده ام.

I'm also including my B1 to C1 Ebook.

من همچنین کتاب الکترونیکی B1 تا C1 خود را نیز اضافه می کنم.

This Ebook is a 92-page Ebook that contains all of the grammar and all of

این کتاب الکترونیکی یک کتاب الکترونیکی 92 صفحه ای است که شامل تمام گرامر و همه

the vocabulary that you need to master in order to achieve the B1, the B2 and the

واژگانی است که برای دستیابی به سطوح B1، B2 و

C1 levels of English.

C1 انگلیسی باید به آنها مسلط شوید.

If you would like to download these two

اگر می خواهید

Ebooks for free right now, all you have to do is click on the link in the

همین الان این دو کتاب الکترونیکی را به صورت رایگان دانلود کنید، کافی است روی لینک موجود در

description box, enter your name and your email address, you sign up to my mailing

کادر توضیحات کلیک کنید، نام و آدرس ایمیل خود را وارد کنید ، در لیست پستی من ثبت نام کنید

list and the two Ebooks will arrive directly in your inbox and then you've

و دو کتاب الکترونیکی به دستتان می رسد. به طور مستقیم در صندوق ورودی خود و سپس به

joined my free PDF club.

باشگاه PDF رایگان من پیوستید.

You will automatically receive my free

شما به‌طور خودکار

weekly lesson PDFs alongside all of my news, course updates and offers.

فایل‌های PDF درس هفتگی رایگان من را در کنار همه اخبار، به‌روزرسانی‌های دوره و پیشنهادات من دریافت خواهید کرد.

It's a free service and you can unsubscribe with one click at any time.

این یک سرویس رایگان است و در هر زمان می توانید با یک کلیک اشتراک خود را لغو کنید.

One more thing I'd like to mention because I think you might be interested.

یک چیز دیگر می خواهم به آن اشاره کنم زیرا فکر می کنم ممکن است برای شما جالب باشد.

My most popular course is my Beautiful British English C1 Programme.

محبوب ترین دوره من برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 من است.

When I tell you this is a masterpiece, I'm not exaggerating.

وقتی به شما می گویم این یک شاهکار است، اغراق نمی کنم.

Over 5,000 students have taken my C1 Programme and they have learnt so much

بیش از 5000 دانش آموز برنامه C1 من را گذرانده اند و

advanced vocabulary as well as C1 grammatical structures, advanced features

واژگان پیشرفته و همچنین ساختارهای دستوری C1، ویژگی های پیشرفته

of pronunciation, how to write different texts at an advanced level and so much more.

تلفظ، نحوه نوشتن متون مختلف در سطح پیشرفته و موارد دیگر را آموخته اند.

Students love the storyline that runs through the entire programme and the

دانش‌آموزان عاشق خط داستانی هستند که در کل برنامه و

authentic conversations between me and some of the special people in my life.

مکالمات معتبر بین من و برخی از افراد خاص زندگی من وجود دارد.

Take a look at some of the lovely things my graduates have had to say.

به برخی از چیزهای دوست داشتنی که فارغ التحصیلان من گفته اند نگاهی بیندازید.

I would love for you to join them, for you to try this programme.

من دوست دارم به آنها بپیوندید، تا این برنامه را امتحان کنید.

I can guarantee it will boost your English skills in so many ways.

من می توانم تضمین کنم که مهارت های انگلیسی شما را از طرق مختلف افزایش می دهد.

If you want to check out the programme, you can click on the link in the

اگر می‌خواهید برنامه را بررسی کنید، می‌توانید روی پیوند در

description of this video or you can visit that link on screen or scan the QR

توضیحات این ویدیو کلیک کنید یا می‌توانید از آن پیوند روی صفحه بازدید کنید یا کد QR را اسکن کنید

code to go to the page.

تا به صفحه بروید.

There you'll be able to learn much more

در آنجا می‌توانید

about my Beautiful British English C1 Programme.

درباره برنامه زیبای انگلیسی بریتانیایی C1 من اطلاعات بیشتری کسب کنید.

Okay, now you know what's happening,

خوب، اکنون می دانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است،

let's dive into your daily routine at C1 level.

بیایید در سطح C1 به روال روزانه خود بپردازیم.

Get ready to learn how to describe your

آماده باشید تا یاد بگیرید چگونه

day-to-day life with really impressive vocabulary and grammar. 

زندگی روزمره خود را با واژگان و دستور زبان واقعاً چشمگیر توصیف کنید.

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

The first thing you learn when you

اولین چیزی که هنگام

take your first English class is normally the

شرکت در اولین کلاس انگلیسی خود یاد می گیرید معمولاً

daily routine, right?

روال روزانه است، درست است؟

'I wake up', 'I get up', 'I eat breakfast'.

"بیدار می شوم"، "بیدار می شوم"، "صبحانه می خورم".

And I thought, what would a daily routine look like at C1 advanced level?

و من فکر کردم، یک روال روزانه در سطح پیشرفته C1 چگونه خواهد بود؟

I started to write this lesson just as a little experiment, and

من شروع به نوشتن این درس فقط به عنوان یک آزمایش کوچک کردم و در

it ended up becoming so interesting that I've decided to

نهایت آنقدر جالب شد که تصمیم گرفتم

make it into a video for you.

آن را به صورت ویدیویی برای شما بسازم.

In this lesson, I am going to give

در این درس، من قصد دارم

you a daily routine on steroids, and 'on steroids' means the most

یک برنامه روزانه در مورد استروئیدها را به شما ارائه دهم و 'on steroids' به معنای

extreme version or a very extreme version.

افراطی ترین نسخه یا نسخه بسیار شدید است.

In this daily routine, I am going

در این برنامه روزانه، من می‌خواهم

to give you a ton of super advanced C1 vocabulary, and we're

هزاران واژگان فوق پیشرفته C1 را به شما ارائه کنم، و

going to cover lots and lots of C1 level grammar structures.

ساختارهای دستوری سطح C1 زیادی را پوشش می‌دهیم.

So if you really want to test your English skills, this lesson is for you.

بنابراین اگر واقعاً می خواهید مهارت های انگلیسی خود را آزمایش کنید، این درس برای شما مناسب است.

I also want to mention before we start that this is going to be

من همچنین می خواهم قبل از شروع به این نکته اشاره کنم که این

quite an extreme daily routine.

یک روال روزانه بسیار شدید خواهد بود.

And some people will probably want to let me know,

و برخی از مردم احتمالاً می خواهند به من اطلاع دهند،

English people do not speak like this in real life!

انگلیسی ها در زندگی واقعی اینگونه صحبت نمی کنند!

No, I totally agree.

نه من کاملا موافقم

I just want to see how far we can

من فقط می خواهم ببینم تا کجا می توانیم

go with advanced grammar and advanced vocabulary.

با گرامر پیشرفته و واژگان پیشرفته پیش برویم.

All I know is it's going to be complex and it's going to be fun.

تنها چیزی که می دانم این است که پیچیده خواهد بود و سرگرم کننده خواهد بود.

'Upon waking up to the melodious chimes of my alarm clock, I embark

وقتی با صدای زنگ ساعتم از خواب بیدار می‌شوم،

on my well-established morning routine that I've perfected over

روال صبحگاهی را شروع می‌کنم که در طول

the years.

سال‌ها آن را کامل کرده‌ام.

First and foremost, I indulge in a brief

اول از همه، من در یک

meditation session, allowing me to clear my mind and start the day with

جلسه مراقبه کوتاه افراط می کنم، به من اجازه می دهد ذهنم را پاک کنم و روز را با

a sense of calm.

احساس آرامش شروع کنم.

In addition to my mental exercise,

علاوه بر تمرین ذهنی،

I dive into a challenging 30-minute workout session, but I

من در یک جلسه تمرینی چالش برانگیز 30 دقیقه‌ای شیرجه می‌زنم ، اما حدس می‌زنم که

guess it isn't so much challenging as it is invigorating.

آنقدر چالش‌برانگیز نیست که نشاط‌آور باشد.

After freshening up, I pamper myself with my nourishing skincare

پس از شاداب شدن، خود را با رژیم مراقبت از پوست مغذی خود نوازش می‌کنم و

regimen, ensuring a well-hydrated and glowing complexion.'

پوستی مرطوب و درخشان را تضمین می‌کنم.

I told you this is a daily routine on steroids in

من به شما گفتم که این یک روال روزانه در مورد استروئیدها

order to reach the C1

برای رسیدن به

level of vocabulary and grammar.

سطح C1 از واژگان و گرامر است.

There aren't many people in the UK that speak like this on a daily basis.

افراد زیادی در بریتانیا وجود ندارند که به طور روزانه اینگونه صحبت کنند.

Okay, so in addition to loads of really great vocab, we also have

خوب، پس علاوه بر بارهای واژگان بسیار عالی،

quite a few C1 level grammar structures.

ساختارهای گرامری سطح C1 نیز داریم.

And let's start by looking at

و اجازه دهید با نگاهی به

these three clauses.

این سه بند شروع کنیم.

What do you notice about them?

چه چیزی در مورد آنها توجه می کنید؟

We have—'upon waking up to the melodious chimes of my alarm clock.'

ما - "بعد از بیدار شدن با زنگ های آهنگین زنگ ساعت من."

We have—'allowing me to clear my mind and start the day with a

ما به من اجازه می دهیم ذهنم را پاک کنم و روز را با

sense of calm.'

آرامش شروع کنم.

And we have—'ensuring a well-hydrated and glowing complexion.'

و ما - "تضمین یک چهره خوب هیدراته و درخشان."

Well, these are known as

خوب، اینها به عنوان

non-finite clauses.

بندهای غیر محدود شناخته می شوند.

A non-finite clause is a type of clause that doesn't have a subject

بند غیر متناهی نوعی جمله است که فاعل

and a finite verb—a verb with tense

و فعل متناهی ندارد - فعل با زمان

and agreement.

و توافق.

In other words, it's an incomplete

به عبارت دیگر، این یک

sentence that can't stand alone as a complete thought.

جمله ناقص است که نمی تواند به تنهایی به عنوان یک فکر کامل بایستد.

An non-finite clauses use verbs in their base form, infinitive, or

جملات نامتناهی از افعال در شکل پایه خود، مصدر، یا

the -ing form, the present participle, without specific

شکل -ing، مضارع، بدون

subject information.

اطلاعات موضوع خاصی استفاده می کنند.

These incomplete sentence building

این بلوک های ساخت جملات ناقص

blocks help add

کمک می کند تا

more context and information to our sentences.

زمینه و اطلاعات بیشتری را به جملات خود اضافه کنیم.

Now let's take a look at another structure in this paragraph.

حال بیایید نگاهی به ساختار دیگری در این پاراگراف بیندازیم.

'It isn't so much challenging

"این آنقدر چالش برانگیز نیست

as it is invigorating.'

که نشاط آور است."

So using 'not so much' plus adjective plus 'as' plus adjective

بنابراین استفاده از صفت «نه آنقدر» به اضافه صفت «به عنوان» به علاوه صفت

is an advanced comparative structure we use to compare two

یک ساختار مقایسه ای پیشرفته است که ما برای مقایسه دو

related qualities.

کیفیت مرتبط استفاده می کنیم.

Okay.

I'm going to address one more grammar concept from this

باشه.

من قصد دارم به یک مفهوم گرامری دیگر از این

paragraph before we move on to the rest of my routine.

پاراگراف بپردازم قبل از اینکه به بقیه کارهای روزمره خود بپردازیم.

Compound adjectives

صفت های مرکب

like 'well-established', '30-minute', 'well-hydrated'.

مانند «به خوبی تثبیت شده»، «30 دقیقه»، «به خوبی هیدراته شده».

So compound adjectives are adjectives that are formed by

پس صفت های مرکب صفاتی هستند که از

combining two or more words to create a single descriptive term.

ترکیب دو یا چند کلمه برای ایجاد یک اصطلاح توصیفی واحد تشکیل می شوند.

These adjectives are commonly used to convey complex or specific

این صفت ها معمولاً برای انتقال ویژگی های پیچیده یا خاص استفاده می شوند

qualities that may not be easily expressed with just one single word.

که ممکن است به راحتی تنها با یک کلمه بیان نشود.

I used several hyphenated compound adjectives in this first

من در این پاراگراف اول از چندین صفت ترکیبی خط خطی استفاده کردم

paragraph, and we use the hyphens to clarify that the words are

و از خط تیره برای روشن شدن این موضوع استفاده می کنیم که

meant to be taken together as a single descriptive unit.

قرار است کلمات با هم به عنوان یک واحد توصیفی واحد در نظر گرفته شوند.

Right.

درست.

Let's see what I get up to with the rest of my C1 extreme day!

بیایید ببینیم با بقیه روزهای شدید C1 من چه می کنم!

Uh, this is going to get complex.

اوه، این قرار است پیچیده شود. به

'No sooner have

محض اینکه

I got dressed in my most casual yet professional attire than I am

غیررسمی‌ترین و در عین حال حرفه‌ای‌ترین لباس‌هایم را پوشیده‌ام،

wolfing down a hearty breakfast to fuel my day ahead.

صبحانه‌ای مقوی می‌خورم تا روز آینده‌ام را تقویت کنم.

With a steaming cup of herbal tea in hand,

با در دست داشتن یک فنجان چای گیاهی،

I scan the morning headlines to stay informed on the happenings

تیترهای صبحگاهی را اسکن می کنم تا از اتفاقات جهان مطلع شوم

of the world.

.

Meanwhile, as I commute to work, I immerse myself in an audiobook, 

در همین حال، وقتی به سر کار می‌روم، در یک کتاب صوتی غوطه‌ور می‌شوم و از

relishing the well-written prose

نثر خوش‌نوشته

and captivating storytelling.

و داستان‌سرایی جذاب لذت می‌برم.

Thus, I arrive at work ready to

بنابراین، من برای

tackle the day ahead of me.'

مقابله با روزی که پیش رو دارم، به محل کار می رسم.

Wow, that's really sounding like a

وای، در این مرحله واقعاً شبیه یک رمان به نظر می رسد

novel at this point!

!

Okay, let's see what we've got here.

خوب، بیایید ببینیم اینجا چه داریم.

In the first sentence—'No sooner have I got dressed in my most casual

در جمله اول: "به زودی که غیررسمی ترین و

yet professional attire than I am wolfing down

در عین حال حرفه ای ترین لباسم را پوشیده ام،

a hearty breakfast to fuel my day ahead.'

یک صبحانه مقوی می خورم تا روز آینده ام را تقویت کنم."

So the construction, 'no sooner have

بنابراین، ساختن «زودتر

I got dressed' is an example of negative inversion.

لباس پوشیده نشدم» نمونه‌ای از وارونگی منفی است.

A negative inversion is one of my favourite grammatical structures.

وارونگی منفی یکی از ساختارهای گرامری مورد علاقه من است.

I absolutely love the way it sounds.

من کاملاً عاشق صدای آن هستم.

And when students learn it, they

و وقتی دانش‌آموزان آن را یاد می‌گیرند، وقتی صحبت می‌کنند،

can instantly sound so intelligent when they speak.

فوراً می‌توانند بسیار هوشمندانه به نظر برسند .

So negative inversion is where the usual word order of a sentence is

بنابراین وارونگی منفی جایی است که ترتیب کلمه معمولی یک جمله

inverted or changed when a negative adverbial expression is

معکوس یا تغییر می کند وقتی که یک عبارت قید منفی

used at the beginning of the sentence.

در ابتدای جمله استفاده می شود.

The construction is important because it adds emphasis.

ساخت و ساز مهم است زیرا تأکید می کند.

I'm not just saying I have got dressed,

من فقط نمی‌گویم لباس پوشیده‌ام،

but I'm highlighting the immediacy of the action by using

بلکه فوری بودن عمل را با استفاده از

'no sooner'.

«نه زودتر» برجسته می‌کنم.

This construction often indicates

این ساختار اغلب نشان می دهد

that one action happens immediately after another, almost

که یک عمل بلافاصله پس از دیگری تقریباً

without any delay.

بدون هیچ تاخیری اتفاق می افتد.

Using negative inversion helps to

استفاده از وارونگی منفی کمک می کند تا به

add a little flair to the story instead of sticking to the same

جای چسبیدن به همان

subject-verb type construction, but it should be used sparingly.

ساخت نوع فاعل-فعل، کمی ذوق به داستان اضافه شود، اما باید از آن کم استفاده کرد.

If you use it too much, it will sound pretty contrived.

اگر بیش از حد از آن استفاده کنید، بسیار ساختگی به نظر می رسد.

The final two sentences featured signposts.

دو جمله پایانی دارای علائم راهنما بود.

And no, I'm not talking about these.

و نه، من در مورد اینها صحبت نمی کنم.

I'm referring to language like 'meanwhile' and 'thus'. 

من به زبانی مانند "در ضمن" و "به این ترتیب" اشاره می کنم.

And using signposting language like this is giving your writing a GPS.

و استفاده از زبان نشانه گذاری مانند این به نوشتن شما GPS می دهد.

It helps steer your audience smoothly along and it keeps your

این کمک می کند تا مخاطبان شما را به آرامی هدایت کنند و افکار شما را منظم نگه می دارد

thoughts organised.

.

These little words and phrases act

این کلمات و عبارات کوچک

as the glue that holds your writing together.

به عنوان چسبی عمل می کنند که نوشته شما را در کنار هم نگه می دارد.

Think of it this way.

اینجوری بهش فکر کن

Without these signposting cues,

بدون این نشانه‌های نشانه‌گذاری،

your writing could get all jumbled up and end up sounding like a

نوشته‌های شما ممکن است به هم ریخته شود و در نهایت مانند

bunch of random thoughts.

دسته‌ای از افکار تصادفی به نظر برسد.

Let's do a quick comprehension check.

بیایید یک بررسی سریع درک مطلب انجام دهیم. آیا

Can you identify the signposting language in our first paragraph?

می توانید زبان نشانه گذاری را در پاراگراف اول ما شناسایی کنید؟

I'll give you a few seconds to read through.

چند ثانیه به شما فرصت می دهم تا کامل بخوانید.

Use your pause button now to have a read through.

اکنون از دکمه مکث خود برای خواندن کامل استفاده کنید.

In five seconds, I'm going to give you the answers.

در پنج ثانیه، من به شما پاسخ می دهم.

Okay.

باشه.

You should have said—'first and

شما باید می گفتید - "اول و

foremost', 'in addition to' and 'after'.

مهمتر از همه"، "علاوه بر" و "بعد".

Okay.

What's the rest of my day looking like?

باشه.

بقیه روزهای من چگونه است؟

'Upon arriving at the office, I

«با رسیدن به دفتر،

buckle down and get on with my work, meticulously completing my

دست و پا می زنم و به کارم ادامه می دهم و

tasks in the most efficient way possible.

وظایفم را با دقت به کارآمدترین شکل ممکن انجام می دهم.

It's knowing that I'm contributing in a meaningful way that I thrive

این دانستن این است که من به شیوه ای معنادار کمک می کنم که در آن پیشرفت می کنم

on and I actively seek opportunities to enhance my skill set.

و فعالانه به دنبال فرصت هایی برای افزایش مجموعه مهارت هایم هستم.

Throughout the day, I engage in productive dialogues with

در طول روز، من در گفتگوهای سازنده با

colleagues, synergising ideas and learning from their unique perspectives.'

همکاران، هم افزایی ایده ها و یادگیری از دیدگاه های منحصر به فرد آنها شرکت می کنم.

All right.

We have a few things to look at here.

خیلی خوب.

ما در اینجا باید چند مورد را بررسی کنیم.

First, we have the clause— 'meticulously completing my tasks

اول، ما این بند را داریم - "کارهایم را با دقت کامل

in the most efficient way possible.' This utilises a post-modified

به کارآمدترین روش ممکن انجام می دهم." این از یک

superlative adjective.

صفت فوق العاده پس از اصلاح استفاده می کند.

That's quite a mouthful.

این کاملا یک لقمه است.

Post-modified superlative adjective.

صفت فوق العاده پس از اصلاح.

So this is an adjective that is

بنابراین این صفتی است که

placed after the noun and it modifies or adds emphasis or 

بعد از اسم قرار می گیرد و تاکید یا اطلاعات خاصی درباره اسم را تغییر می دهد یا اضافه می کند

specific information about the noun.

.

And this construction is used to

و این ساختار برای

highlight the extreme quality of the noun in comparison to others

برجسته کردن کیفیت فوق العاده اسم در مقایسه با سایر

of its kind.

در نوع خود استفاده می شود.

The structure of the second

ساختار

sentence was a bit of an odd one.

جمله دوم کمی عجیب بود.

'It is knowing that I'm

"این دانستن این است که من

contributing in a meaningful way that I thrive on and I actively

به شیوه ای معنادار کمک می کنم که در آن پیشرفت می کنم و فعالانه

seek opportunities to enhance my skill set.'

به دنبال فرصت هایی برای افزایش مجموعه مهارت های خود هستم."

We call this a cleft sentence,

ما به این یک جمله شکاف،

A cleft sentence.

یک جمله شکاف می گوییم.

And this is a grammatical

و این یک

construction used to emphasise a particular element in a sentence

ساختار دستوری است که برای تأکید بر یک عنصر خاص در جمله

by dividing it into two clauses.

با تقسیم آن به دو بند استفاده می شود.

I know

I said that negative inversion was my favourite, but I actually think

می دانم که

گفتم وارونگی منفی مورد علاقه من است، اما در واقع فکر می کنم

it ties with cleft sentences.

با جملات شکافی مرتبط است.

Once you master these, it opens up

هنگامی که بر اینها تسلط پیدا کردید،

an opportunity to really add some interest to your creative writing.

فرصتی را برای شما باز می کند که واقعاً به نوشته های خلاقانه خود علاقه بیافزایید.

The purpose of a cleft sentence is to bring attention to a specific

هدف از جمله شکاف جلب توجه به

part of the sentence, often by reorganising the structure to

بخش خاصی از جمله است، اغلب با سازماندهی مجدد ساختار برای

highlight that element.

برجسته کردن آن عنصر.

In this case, I wanted to

در این مورد، من می‌خواستم

highlight 'knowing that I'm contributing in a meaningful way'.

«دانستن از اینکه به شیوه‌ای معنادار مشارکت می‌کنم» را برجسته کنم.

So I was able to restructure my sentence to make sure that this

بنابراین من توانستم جمله خود را بازسازی کنم تا مطمئن شوم که این

portion of the sentence was the main focus.

بخش از جمله تمرکز اصلی است.

They're pretty nifty, these cleft sentences.

آنها بسیار زیبا هستند، این جملات شکاف.

Okay, let's move on to the final

خوب، بیایید به

part of my routine.

بخش پایانی روتین من برویم.

'As the day draws to a close, I

با نزدیک شدن به پایان روز، من

reflect on my achievements, striving to be the best version of myself

به دستاوردهایم فکر می کنم و تلاش می کنم بهترین نسخه از خودم باشم

both personally and professionally.

هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه ای.

All I hope is that I outdo my

تنها آرزوی من این است که هر روز از دستاوردهای قبلی خود سبقت بگیرم و

previous accomplishments each day

as I embrace life with unwavering determination.

زندگی را با عزم تزلزل ناپذیر در آغوش بگیرم.

By adopting this disciplined and

با اتخاذ این روال منظم و

purposeful routine, I feel confident that I can continue on a

هدفمند، احساس اطمینان می‌کنم که می‌توانم

path of self-improvement and well-being.'

مسیر خودسازی و رفاه را ادامه دهم.

I feel like I'm becoming less and

احساس می کنم

less likeable as this daily routine goes on, but it's not

با ادامه این روال روزانه کمتر و کمتر دوست داشتنی می شوم ، اما این

about me.

It's about the grammar.

به من مربوط نمی شود.

این در مورد دستور زبان است.

So let's see what we have here.

پس بیایید ببینیم چه چیزی در اینجا داریم.

In the first sentence—'As the day draws to a close, I reflect on my

در جمله اول: "با نزدیک شدن به پایان روز، من در مورد دستاوردهایم فکر می کنم و

achievements, striving to be the best version of myself

تلاش می کنم بهترین نسخه از خودم باشم

both personally and professionally.'

هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه ای."

We have a few different things

ما در اینجا چند چیز متفاوت داریم

going on here.

.

First, we have—'as the day draws

اول، ما داریم - "با نزدیک شدن

to a close'—which is a subordinate clause, but by C1, you should

به پایان روز" - که یک عبارت فرعی است ، اما در C1، شما باید

already be familiar with them.

از قبل با آنها آشنا باشید.

These are clauses that can't stand

اینها بندهایی هستند که نمی توانند

on their own as individual sentences.

به عنوان جملات فردی به تنهایی بایستند.

They have to be attached to a main

آنها باید به یک

or independent clause.

بند اصلی یا مستقل پیوست شوند.

We also have a participle clause,

ما یک بند جزئی هم داریم،

a participle clause.

یک بند جزء.

'Striving to be the best version of myself

"تلاش برای اینکه بهترین نسخه از خودم باشم

both personally and professionally.'

هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه ای."

A participle clause is a type of

بند جزء نوعی

non-finite clause.

جمله غیر متناهی است.

We discussed those before.

قبلاً در مورد آنها بحث کردیم.

It consists of a present participle and an infinitive phrase.

Can you identify the other participle clause in this paragraph?

از یک فاعل و یک عبارت مصدر تشکیل شده است. آیا

می توانید بند مشترك دیگر را در این پاراگراف مشخص كنید؟

That's right.

درست است.

It is our last sentence—

این آخرین جمله ماست:

'By adopting this disciplined and purposeful routine.'

«با اتخاذ این روال منظم و هدفمند».

I can't say purposeful without going purposeful, purposeful.

من نمی توانم بگویم هدفمند بدون هدفمند، هدفمند.

That's a very—it's quite a stuffy sounding word to me, quite old-fashioned.

این یک کلمه بسیار است - برای من کاملاً یک کلمه خفه کننده است، کاملاً قدیمی.

Purposeful.

عمدی.

This participle clause also

این بند جزئی همچنین

functions as an adverbial phrase because I used the preposition 'by'

به عنوان یک عبارت قید عمل می کند زیرا من از حرف اضافه «by» برای

explaining how the action in the main clause is achieved.

توضیح نحوه انجام عمل در جمله اصلی استفاده کردم.

Finally, we saw another common construction of a cleft sentence,

در نهایت، ساخت رایج دیگری از جمله شکاف را دیدیم،

my other favourite.

مورد علاقه دیگر من.

'All I hope is that I outdo my

"تمام امیدم این است که

previous accomplishments each day

هر روز از دستاوردهای قبلی خود سبقت بگیرم

as I embrace life with unwavering determination.'

و زندگی را با عزمی تزلزل ناپذیر در آغوش بگیرم."

The structure 'what' or 'all' plus clause plus 'be' plus clause is

ساختار "what" یا "همه" به اضافه بند به اضافه "be" به علاوه بند

quite commonly used.

بسیار رایج است.

So it's a good one to have in your

بنابراین خوب است که در

back pocket.

جیب پشتی خود داشته باشید.

Oh my word!

اوه حرف من!

That was an intense lesson.

این یک درس شدید بود.

That's probably

این احتمالاً

one of the most advanced English lessons I have ever delivered.

یکی از پیشرفته‌ترین درس‌های انگلیسی است که تا به حال ارائه داده‌ام.

Okay, now that you can talk about your

خوب، حالا که می توانید

daily life like a pro, let's move on to food and drink.

مانند یک حرفه ای در مورد زندگی روزمره خود صحبت کنید، بیایید به سراغ غذا و نوشیدنی برویم.

Everyone can relate to this topic, right?

همه می توانند با این موضوع ارتباط برقرار کنند، درست است؟

And now you'll learn how to discuss it at

و اکنون یاد خواهید گرفت که چگونه در

an advanced level.

سطح پیشرفته در مورد آن بحث کنید.

But before we 'dig into' that, because we

اما قبل از اینکه به آن "کاوش کنیم"، زیرا در

will talk about that phrase, if you're enjoying this lesson so far and you want

مورد آن عبارت صحبت خواهیم کرد، اگر تا کنون از این درس لذت برده اید و می خواهید

to take your advanced English skills to the next level, click on the link below

مهارت های انگلیسی پیشرفته خود را به سطح بعدی ارتقا دهید، روی لینک زیر کلیک کنید تا

to learn more about my Beautiful British English C1 Programme.

در مورد من بیشتر بدانید برنامه زیبای انگلیسی انگلیسی C1.

This three-month, in-depth, self-study course covers all of the advanced topics

این دوره سه ماهه، عمیق و خودآموز، تمام موضوعات پیشرفته ای را که برای

you need to become the fluent and confident speaker you want to be.

تبدیل شدن به سخنران مسلط و مطمئنی که می خواهید باشید به آن نیاز دارید، پوشش می دهد.

The programme is designed to help you achieve functional fluency in various

این برنامه برای کمک به شما در دستیابی به تسلط عملکردی در

real-life situations.

موقعیت های مختلف زندگی طراحی شده است.

It's a real game changer for your

این یک تغییر واقعی بازی برای

advanced English skills.

مهارت های پیشرفته انگلیسی شما است.

The link is down there.

لینک اون پایین هست

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید. در

Here's a question for you. 

اینجا یک سوال برای شما وجود دارد.

When you learn another language, when you start to learn English, what is one 

وقتی زبان دیگری را یاد می گیرید، وقتی شروع به یادگیری زبان انگلیسی می کنید، یکی

of the first topics you want to learn about, apart from swear words?

از اولین موضوعاتی که می خواهید در مورد آن بیاموزید، جدا از فحش دادن چیست؟

Food and drink, obviously!

غذا و نوشیدنی، بدیهی است!

You tick them off, you learn the basic vocabulary and then you forget about them.

آنها را علامت می زنید، واژگان اولیه را یاد می گیرید و سپس آنها را فراموش می کنید.

I want to bring them back!

من می خواهم آنها را برگردانم!

Today we're going to learn food and drink, C1 to C2 advanced level.

امروز می خواهیم غذا و نوشیدنی، سطح پیشرفته C1 تا C2 را یاد بگیریم.

Let's get started with the lesson. 

بیایید با درس شروع کنیم.

And I must say, when you get to a really advanced level of English, 

و باید بگویم، وقتی به سطح واقعاً پیشرفته‌ای از زبان انگلیسی می‌رسید،

people like to say in the comments section, but people don't talk like this in real life.

مردم دوست دارند در بخش نظرات بگویند، اما مردم در زندگی واقعی اینطور صحبت نمی‌کنند.

I agree with you.

من با شما موافقم.

Lots of people don't, and it's not necessary.

بسیاری از مردم این کار را نمی کنند و لازم نیست.

I would say reaching B2 is the level that allows you to really exist in 

من می‌توانم بگویم رسیدن به B2 سطحی است که به شما امکان می‌دهد واقعاً به انگلیسی وجود داشته باشید

English.

.

C1 is when you are completely fluent to 

C1 زمانی است که شما کاملاً به نقطه‌ای مسلط هستید

the point where you can have very nuanced conversations.

که می‌توانید مکالمات بسیار ظریفی داشته باشید.

The vocabulary we'll discuss today is the kind of vocabulary you might find 

واژگانی که امروز در مورد آن بحث خواهیم کرد، نوع واژگانی است که ممکن است

in a piece of creative writing or you might use 

در یک نوشته خلاقانه بیابید یا ممکن است

with someone who is a real foodie or cooking enthusiast.

با شخصی که یک علاقه‌مند به غذا خوردن یا آشپزی واقعی است استفاده کنید.

Okay, let's start. 

باشه شروع کنیم

'I consider myself a bit of a foodie, but I'm definitely not a food snob.

من خودم را کمی اهل غذا می‌دانم، اما مطمئناً اهل غذا خوردن نیستم.

I'm just as happy tucking into a simple homemade meal as I am polishing off a 

من به همان اندازه از خوردن یک غذای ساده خانگی خوشحالم که یک

Michelin-starred work of art.

اثر هنری ستاره‌دار میشلین را جلا می‌دهم.

On a normal day, when I wake up, I force myself to gulp down a big glass of water before I 

در یک روز عادی، وقتی از خواب بیدار می‌شوم، قبل از اینکه

indulge my caffeine addiction and brew an aromatic cup of coffee.

اعتیادم به کافئین را ترک کنم و یک فنجان قهوه معطر دم کنم، خود را مجبور می‌کنم یک لیوان بزرگ آب بنوشم.

That first swig always hits the spot.

اولین تکه همیشه به نقطه برخورد می کند.

Fellow caffeine addicts, raise your hands.

هموطنان معتاد به کافئین، دستان خود را بالا ببرید.

Sometimes I like to work up an appetite before breakfast by going for a run.

گاهی اوقات دوست دارم قبل از صبحانه اشتها را با دویدن کم کنم.

Other times 

I can't wait and I gobble down a steaming bowl of porridge immediately.'

زمان‌های دیگر

نمی‌توانم صبر کنم و فوراً یک کاسه فرنی بخار پز را می بلعم.»

Okay, here are some of the vocabulary I want to pick out.

خوب، در اینجا برخی از واژگانی است که می خواهم انتخاب کنم.

The first is the phrasal verb— 'to tuck' in or 'to tuck into'.

اولین مورد، فعل عبارتی است - "tock in" یا "tock into".

This means to start eating enthusiastically.

این بدان معناست که با اشتیاق شروع به خوردن کنید.

'After hours of preparation, everyone was ready to tuck into the roast dinner.'

بعد از ساعت‌ها آماده‌سازی، همه آماده شدند تا در شام کباب شده بچینند.

The next one—'to polish off'—another phrasal verb.

مورد بعدی - "صاف کردن" - یک فعل عبارتی دیگر.

This means to finish all of something, especially food.

این به معنای تمام کردن همه چیز، به خصوص غذا است.

I always imagine polishing a plate because it's so clean because you've 

من همیشه صیقل دادن یک بشقاب را تصور می کنم زیرا بسیار تمیز است زیرا شما

eaten everything.

همه چیز را خورده اید.

'I can't believe you polished off that entire pizza by yourself.'

«باورم نمی‌شود که کل پیتزا را به تنهایی براق کردی.»

And next—'to gulp down'—another phrasal verb.

و در مرحله بعد—'قلع کردن'—فعل عبارتی دیگر.

This means to drink very quickly.

این به معنای نوشیدن بسیار سریع است.

'After a run, I often gulp down a big glass of juice.'

"بعد از دویدن، اغلب یک لیوان بزرگ آبمیوه را می بلعم."

And 'to gulp' is to swallow.

و «بلعیدن» بلعیدن است.

It sounds the same, 'gulp'.

صدایش یکسان است، "بلپ". مورد

The next is a verb—'to brew'—which 

بعدی فعل «دم کردن» است که به

means to make coffee or tea by adding hot water to the beans or the bag.

معنای درست کردن قهوه یا چای با افزودن آب داغ به دانه‌ها یا کیسه است. نقطه

The highlight of my morning is the fresh pot of coffee my husband brews every day.

برجسته صبح من قهوه تازه ای است که شوهرم هر روز دم می کند.

Sometimes we will call a cup of coffee or a cup of tea 'a brew'.

گاهی اوقات یک فنجان قهوه یا یک فنجان چای را "دم کردن" می نامیم. آیا

Do you fancy 'a brew', as a noun?

به‌عنوان یک اسم، «دم کردن» را دوست دارید؟

Next, we had an adjective—'aromatic'. 'Aromatic'.

بعد، صفت «معطر» داشتیم. "معطر".

And please focus on the pronunciation here.

و لطفا بر روی تلفظ در اینجا تمرکز کنید.

'Aroma' as a noun, /ˌærəˈmætɪk/.

«عطر» به عنوان یک اسم، /ˌærəˈmætɪk/.

This means having a pleasant and distinctive smell.

یعنی داشتن بوی مطبوع و متمایز.

'Spices like cardamom and cinnamon make curry an aromatic dish.'

ادویه هایی مانند هل و دارچین کاری را به یک غذای معطر تبدیل می کند.

Note that we can use it sarcastically.

توجه داشته باشید که می توانیم از آن به طعنه استفاده کنیم.

If I smell a dirty sock, I might say— 'very aromatic'—meaning it stinks.

اگر بوی یک جوراب کثیف را حس کنم، می‌توانم بگویم - «بسیار معطر» - به این معنی که بو می‌دهد.

Number 6, this is a noun, a swig.

شماره 6، این یک اسم است، یک تاب.

It means an amount of something  that you drink quickly. 

این به معنای مقداری از چیزی است که به سرعت می نوشید.

And it can also be used as a verb, 

و همچنین می‌توان آن را به‌عنوان فعل استفاده کرد،

meaning to have a large, quick mouthful of a liquid or gulp of a drink.

به معنای خوردن یک لقمه بزرگ و سریع از یک مایع یا نوشیدنی.

'After reaching the peak of the mountain, he took a big swig from his 

"بعد از رسیدن به قله کوه، از فلاسک چای یخی خود یک شاخه بزرگ برداشت

flask of iced tea.'

."

'We take a swig.'

"ما یک سوئیچ می گیریم."

You can say to have a swig, but take is the stronger collocation.

شما می توانید بگویید که یک سوئیگ داشته باشید، اما گرفتن ترکیب قوی تر است.

We could also say he swigged from his flask of iced tea, slightly less common.

همچنین می‌توانیم بگوییم که او از فلاسک چای یخی خود بیرون می‌رفت که کمی کمتر رایج بود.

Number seven, nice phrase here—'to work up an appetite'.

شماره هفت، عبارت زیبا در اینجا - "برای افزایش اشتها".

'To work up an appetite'.

"برای افزایش اشتها".

This means to do something, normally strenuous, that makes you feel hungry.

این به این معنی است که کاری انجام دهید، معمولاً سخت، که باعث می شود احساس گرسنگی کنید.

'I was gardening all morning and I really worked up an appetite.'

من تمام صبح مشغول باغبانی بودم و واقعا اشتهایم را افزایش دادم.

And the final one, a nice slang phrasal verb—'to gobble down', 'to gobble down'.

و آخرین آن، یک فعل عامیانه زیبا-'to gobble down', 'to gobble down'.

So 'to gobble means' to eat quickly, 'to

بنابراین «غوره خوردن به معنای» سریع غذا خوردن، «

gobble down', to eat very quickly with lots of swallowing.

بلع خوردن»، خوردن خیلی سریع با قورت دادن زیاد است.

It's just an emphasis here.

اینجا فقط یک تاکید است.

This particle doesn't really change the meaning of the verb. 

این ذره واقعاً معنای فعل را تغییر نمی دهد .

A bit like with 'to sit' and 'to sit down'. There's no real changing.

کمی شبیه به «نشستن» و «نشستن» است. هیچ تغییر واقعی وجود ندارد

We're just emphasising the direction of the action.

ما فقط بر جهت عمل تاکید می کنیم.

The food is going down. We sit down.

غذا داره پایین میاد می نشینیم.

An example—'My dog always gobbles down his dinner as soon as I give it to him'.

یک مثال: «سگ من همیشه به محض اینکه شامش را به او می‌دهم آن را می بلعد».

That is so true. He really does gobble down.

این خیلی درست است. او واقعاً می بلعد.

There's no better verbal phrasal verb to describe it.

هیچ فعل کلامی بهتری برای توصیف آن وجود ندارد.

Okay.

Next part of the story.

باشه.

قسمت بعدی داستان

'When I have time, I love nothing more than whipping up some dishes in the kitchen.

وقتی وقت داشته باشم، چیزی را بیشتر از هم زدن چند ظرف در آشپزخانه دوست ندارم.

When I was in Tuscany recently, I 

وقتی اخیراً در توسکانی بودم،

learnt to make this incredibly flavoursome pasta sauce.

یاد گرفتم که این سس ماکارونی فوق‌العاده طعم‌دار را درست کنم.

The ingredients are so simple but fresh, and it's mouth-watering.

مواد تشکیل دهنده آن بسیار ساده اما تازه هستند و لذت بخش است.

I love cooking one-pot meals too, because they're so easy, and there's 

من هم عاشق پختن غذاهای یک دیگ هستم، زیرا آنها بسیار آسان هستند و

minimal clean-up.

حداقل تمیز کردن وجود دارد.

Speaking of, we're very lucky to have a 

وقتی صحبت از این شد، ما بسیار خوش شانس هستیم که

dog who hoovers up any stray crumbs, so our kitchen is usually pretty clean.'

سگی داریم که خرده های ولگرد را جمع می کند، بنابراین آشپزخانه ما معمولاً تمیز است.

Okay.

باشه.

That was a lot of good vocab in that passage.

این واژگان بسیار خوبی در آن قسمت بود.

So let's have a look.

پس بیایید نگاهی بیندازیم.

Number 9, we have 'to whip up', 'to whip up'.

شماره 9، ما باید 'تا شلاق زدن'، 'تا شلاق زدن'.

This is a nice slang phrasal verb.

این یک فعل عامیانه زیبا است.

It means to cook something quickly, especially using whatever ingredients 

این به این معنی است که چیزی را به سرعت بپزید، به خصوص با استفاده از موادی که در

you have to hand.

دست دارید.

Don't worry, everyone.

همه نگران نباشید

'I'm going to whip up a gourmet feast of beans on toast.'

'می‌خواهم یک جشن لذیذ از لوبیا روی نان تست درست کنم.'

'Beans on toast' is a really typical

«لوبیا روی نان تست» یک

British meal when you don't have any food in the house.

وعده غذایی واقعا معمولی بریتانیایی است که در خانه هیچ غذایی ندارید.

We nearly always have a tin of Heinz baked beans, or actually now with 

ما تقریباً همیشه یک قوطی لوبیا پخته هاینز داریم، یا در واقع اکنون با

inflation, we're buying supermarket brand ones and toast.

تورم، در حال خرید انواع سوپر مارکت و نان تست هستیم.

So beans on toast is a very common. Oh, I don't know what to make.

بنابراین لوبیا روی نان تست بسیار رایج است. اوه من نمیدونم چی درست کنم

I don't have anything.

من هیچی ندارم

I'll make beans on toast.

روی نان تست لوبیا درست میکنم

Next, number 10 is 'flavoursome'.

بعد، شماره 10 "خوشمزه" است.

'Flavoursome', which means delicious and full of flavour.

"Flavoursome" که به معنای خوشمزه و پر طعم است. به

Notice the pronunciation, two schwa sounds there.

تلفظ توجه کنید، دو schwa در آنجا به گوش می رسد.

/ˈfleɪvəsəm/.

/ˈfleɪvəsəm/.

/ˈfleɪvəsəm/.

/ˈfleɪvəsəm/.

'The source proved incredibly 

«این منبع فوق‌العاده طعم‌دار بود و

flavoursome, transforming the mundane dish into a culinary masterpiece.'

غذای معمولی را به یک شاهکار آشپزی تبدیل کرد.» در

Next, we have the adjective 'mouth-watering'.

مرحله بعد، ما صفت «دهن‌آبی» را داریم.

'Mouth-watering', which describes food that looks so good, you want to eat it 

«دهان‌آبی»، که غذایی را توصیف می‌کند که خیلی خوب به نظر می‌رسد، می‌خواهید

right then.

همان موقع آن را بخورید.

They served up a mouthwatering dish 

آنها یک غذای خوش طعم سرو کردند

that tasted just as good as it looked.

که به همان اندازه که به نظر می رسید طعم خوبی داشت.

Next, something I love to make, 'a one-pot meal'.

بعد، چیزی که من دوست دارم درست کنم، "یک غذای یک دیگ ".

'A one-pot meal'.

"یک غذای یک دیگ".

This is a meal that can be cooked in 

این غذایی است که می‌توان آن را در

'one pot', and I want to draw your attention to how I pronounced it.

«یک قابلمه» پخت، و می‌خواهم توجه شما را به نحوه تلفظ آن جلب کنم.

Instead of saying 'one-pot', I said /ˈwʌm pɒt/.

به جای گفتن «یک گلدان»، گفتم /ˈwʌm pɒt/.

The beauty of 'a one-pot meal' is that there's  

زیبایی "غذا یک دیگ " این است که به

barely any washing up to do afterwards.

سختی می توان بعد از آن شستشو کرد.

And the final one for this section is 'crumb', usually seen in the plural 

و آخرین مورد برای این بخش «خرده» است که معمولاً به صورت جمع دیده می‌شود،

because there's almost always more than one.

زیرا تقریباً همیشه بیش از یک وجود دارد.

'A crumb' is a very small piece of bread, cake, or biscuit, or food in general, 

"یک خرده" یک تکه نان، کیک، یا بیسکویت، یا به طور کلی غذا است

that has fallen off.

که افتاده است.

'Get a plate, you're dropping crumbs everywhere.'

"یک بشقاب بگیر، همه جا خرده ها میریزی."

Next part.

قسمت بعدی

'According to my husband, Will, my best dish is a chicken recipe by Ottolenghi, 

به گفته شوهرم، ویل، بهترین غذای من دستور پخت مرغ توسط Ottolenghi،

one of my favourite chefs.

یکی از سرآشپزهای مورد علاقه من است.

Whenever I make it, Will practically inhales it.

هر وقت آن را درست می کنم، ویل عملا آن را استنشاق می کند.

It's incredibly moreish, too, so we never have leftovers.

این نیز فوق‌العاده‌تر است، بنابراین ما هرگز باقیمانده‌ای نداریم.

What about my favourite foods?

در مورد غذاهای مورد علاقه من چطور؟

Some of you may know that I adore fruit, especially watermelon, but I 

شاید برخی از شما بدانید که من عاشق میوه‌ها، به‌ویژه هندوانه هستم، اما

also love blue cheese, especially some good Stilton.

پنیر آبی را نیز دوست دارم، به‌خصوص مقداری استیلتون خوب.

It's got quite a pungent smell, and I would say it's an acquired taste, but 

بوی کاملاً تند دارد و می‌توانم بگویم طعم اکتسابی است، اما

it's really yummy.

واقعاً خوشمزه است.

I always put it out when I do nibbles when guests are coming over.'

من همیشه وقتی میهمان می آیند، آن را خاموش می کنم.

Okay, let's have a look at the vocabulary.

خوب، بیایید نگاهی به واژگان بیندازیم.

First up, number 14, 'to inhale', 'to inhale'.

اول، شماره 14، «دم کردن»، «دم کردن».

This means to breathe in, literally.

این به معنای واقعی کلمه نفس کشیدن است.

However, in the context of food, it means to eat very quickly.

اما در زمینه غذا به معنای خیلی سریع خوردن است.

He was so hungry, he seemed to inhale his sandwich.

خیلی گرسنه بود که انگار ساندویچش را استنشاق کرد. صفت

The next is a lovely adjective, 'moreish', 'moreish'.

بعدی یک صفت دوست داشتنی است، "moreish"، "moreish".

This describes something that is so delicious, you want more of it.

این چیزی را توصیف می کند که بسیار خوشمزه است، شما بیشتر از آن می خواهید.

'This cake is so moreish; I can't stop eating it.'

این کیک بسیار شیک است. من نمی توانم از خوردن آن دست بکشم.

Next, I love this one, the adjective 'pungent', 'pungent'.

بعد، من این یکی را دوست دارم، صفت تند، تند.

I love the phonemes 'ng',  'ng' together, 'pungent'.

من عاشق واج های "ng"، "ng" با هم، "تند" هستم.

I feel it's so descriptive.

احساس می کنم خیلی توصیفی است.

It's not normally a very positive adjective, because it means having a 

معمولاً این صفت خیلی مثبت نیست ، زیرا به معنای داشتن

very strong smell or taste, normally smell.

بوی یا طعم بسیار قوی، معمولاً بوی است. با این حال،

When we're talking about blue cheese, though, that's a good thing, that's 

وقتی در مورد پنیر آبی صحبت می کنیم، این چیز خوبی است، این

what we pay for.

چیزی است که ما برای آن هزینه می کنیم.

An example—'The durian fruit has quite a pungent smell'.

یک مثال: «میوه دوریان بوی بسیار تند دارد».

Next, I talked about something being 'an acquired taste', which means something 

بعد، در مورد چیزی صحبت کردم که « طعم اکتسابی» است، یعنی چیزی

that you might not like at first, but you start to enjoy over time.

که ممکن است در ابتدا آن را دوست نداشته باشید، اما با گذشت زمان شروع به لذت بردن از آن می کنید.

'Olives are an acquired taste, and children often don't like them.'

زیتون یک طعم اکتسابی است و کودکان اغلب آن را دوست ندارند.

I used to pretend to like olives as a child, because I wanted to sit with the 

من در کودکی وانمود می‌کردم که زیتون دوست دارم، زیرا می‌خواستم با

adults and have nibbles, and that was often the only thing on offer.

بزرگ‌ترها بنشینم و نیش بزنم، و این اغلب تنها چیزی بود که پیشنهاد می‌شد.

And if I stopped eating, they'd send me to bed.

و اگر دست از غذا خوردن بکشم، مرا به رختخواب می‌فرستند.

And the final word was the noun 'nibbles', which means small items of 

و کلمه پایانی اسم "nibbles" بود، که به معنای اقلام کوچک

food that are normally eaten with your fingers.

غذایی است که معمولاً با انگشتان شما خورده می شود.

You will often see them on restaurant menus.

اغلب آنها را در منوی رستوران ها خواهید دید.

'Nibbles', then starters, mains, desserts.

"نیبل"، سپس پیش غذا، غذای اصلی، دسر.

We also have the verb 'to nibble', which means to take a small bite of something.

ما همچنین فعل «نیبل کردن» را داریم که به معنای لقمه کوچک از چیزی است.

And if you 'have a nibble of something', again, you take a small bite.

و اگر "چیزی را لقمه" می خورید، دوباره یک گاز کوچک می گیرید.

But 'nibbles' in general, little snacks, you normally eat with your fingers.

اما به طور کلی «نیبل»، میان وعده‌های کوچک، معمولاً با انگشتانتان می‌خورید.

'I put out some nibbles like cheese and crackers before dinner.'

من قبل از شام مقداری لقمه مانند پنیر و کراکر را بیرون می‌آورم.

Okay, last part of the story.

خوب قسمت آخر داستان

'Will and I also love eating out.

من و ویل هم دوست داریم بیرون غذا بخوریم.

If I know we're going somewhere special, I make sure to not spoil my 

اگر بدانم که به جای خاصی می رویم، مطمئن شوم که

appetite beforehand.

از قبل اشتهایم را خراب نمی کنم.

Even so, my eyes are often bigger than my stomach, and I end up with too much food.

با این حال، چشمان من اغلب بزرگتر از شکمم است و در نهایت غذای زیادی می خورم.

Doggy bags aren't much of a thing in the UK, but I wish they were.

کیف های سگی در بریتانیا چندان مورد توجه نیستند ، اما ای کاش می شد.

I always walk out of a completely stuffed.'

من همیشه از یک کاملاً پر شده بیرون می روم.

Okay, finally, here are four more words and phrases to finish off this video.

خوب، در نهایت، در اینجا چهار کلمه و عبارت دیگر برای پایان دادن به این ویدیو وجود دارد.

Number 19 is 'to spoil one's appetite', 'to spoil one's appetite'.

شماره 19 عبارت است از "از بین بردن اشتهای خود"، "از بین بردن اشتهای خود".

And this means to eat something before a meal that causes you to fill up or 

و این به این معنی است که قبل از غذا چیزی بخورید که باعث سیر شدن یا

not feel hungry.

عدم احساس گرسنگی شود.

'Don't have that chocolate bar, it'll spoil your appetite.'

آن شکلات تخته ای را نخورید، اشتهای شما را از بین می برد.

Nex—'one's eyes are bigger than one's stomach'. If 'your eyes are bigger than your 

نکس - "چشمان بزرگتر از شکم است". اگر «چشم‌هایتان بزرگ‌تر از

stomach', it means you order or put too much food on your plate and you can't 

شکمتان است»، به این معنی است که غذای زیادی را سفارش داده‌اید یا در بشقاب خود می‌گذارید و نمی‌توانید

finish it.

آن را تمام کنید.

'I always have eyes bigger than my stomach at a buffet.'

من همیشه در بوفه چشمانم بزرگتر از شکمم است.

I want to pile my plate with absolutely everything, and then when I start 

من می‌خواهم بشقابم را با همه چیز پر کنم، و وقتی شروع به

eating, I realise I've taken way too much.

خوردن می‌کنم، متوجه می‌شوم که خیلی چیزها را گرفته‌ام.

An example—'Sorry, I really can't finish this.

یک مثال: «متأسفم، من واقعاً نمی‌توانم این را تمام کنم.

My eyes were bigger than my stomach.'

چشمانم از شکمم بزرگتر بود.

The next phrase, and this one might surprise you, is 'doggy bag', 'doggy bag'.

عبارت بعدی، و این ممکن است شما را شگفت زده کند، «کیف سگی»، «کیف سگی» است.

And this is a bag or a box you get from a restaurant to take home your 

و این کیف یا جعبه‌ای است که از رستوران می‌گیرید تا

leftovers in.

باقی مانده‌هایتان را به خانه ببرید.

And it's more common in the US.

و در ایالات متحده رایج‌تر است.

It's becoming more of a thing in the UK.

در بریتانیا بیشتر به یک چیز تبدیل می شود.

When I went to the US, I was really shocked at how big their portions were.

وقتی به ایالات متحده رفتم، از اینکه سهم آنها چقدر بزرگ بود واقعا شوکه شدم.

But when I mentioned it to my American 

اما وقتی به دوستان آمریکایی‌ام اشاره کردم،

friends, they said, don't judge us because we take almost everything home 

گفتند، ما را قضاوت نکنید، زیرا ما تقریباً همه چیز را

with us at the end of the meal and we have it as leftovers in our fridge.

در پایان غذا با خود به خانه می‌بریم و به‌عنوان باقیمانده در یخچال خود داریم.

And it made perfect sense for me.

و برای من کاملا منطقی بود.

In the UK, I would say we are more inclined and often pushed by our 

در بریتانیا، من می‌توانم بگویم که ما بیشتر تمایل داریم و اغلب توسط

parents to finish everything on our plate.

والدینمان فشار می‌آوریم تا همه چیز را به پایان برسانیم.

An example—'Could I have a doggy bag, please?'

یک مثال - "لطفا می توانم یک کیف سگ داشته باشم؟"

It was delicious, just a huge portion.

خوشمزه بود فقط یه قسمت بزرگ

And the final word I want to talk about is the adjective 'stuffed', which means 

و آخرین کلمه ای که می خواهم در مورد آن صحبت کنم صفت "stuffed" است که به معنای

very full.

بسیار پر است.

'I couldn't eat another bite;

من نتوانستم یک لقمه دیگر بخورم.

I'm absolutely stuffed!'

من کاملا پر شده ام!

Okay, that's it for your C1 food and drink lesson.

خوب، برای درس غذا و نوشیدنی C1 شما تمام شد .

Okay, now that you've got a taste for food and drink vocabulary, let's focus on

خوب، حالا که طعم واژگان غذا و نوشیدنی را به دست آوردید، بیایید روی

a specific scenario.

یک سناریوی خاص تمرکز کنیم.

Ordering a coffee!

سفارش قهوه!

If you're not a coffee person, don't worry, these skills can be applied to

اگر اهل قهوه‌خوری نیستید، نگران نباشید، این مهارت‌ها را می‌توان برای

ordering whatever your drink of choice might be.

سفارش نوشیدنی دلخواهتان به کار برد .

Let's take your coffee-ordering skills to the next level.

بیایید مهارت های سفارش قهوه خود را به سطح بعدی ارتقا دهیم.

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Today, I decided to really push myself, and push you too, and see if I could write

امروز تصمیم گرفتم واقعاً به خودم فشار بیاورم و شما را هم فشار دهم و ببینم آیا می توانم

a lesson about ordering a coffee in English at a C1 level.

درسی در مورد سفارش قهوه به زبان انگلیسی در سطح C1 بنویسم.

How advanced can we make ordering a simple cup of coffee?

چقدر می توانیم سفارش یک فنجان قهوه ساده را پیشرفته کنیم؟

Oh, just watch me.

اوه، فقط مراقب من باش

It's going to get advanced.

قراره پیشرفته بشه

Right, let's get started.

درست است، بیایید شروع کنیم.

So we all know that ordering a coffee is

بنابراین همه ما می دانیم که سفارش قهوه

one of the first things you learn in English and it can be very simple.

یکی از اولین چیزهایی است که به زبان انگلیسی یاد می گیرید و می تواند بسیار ساده باشد.

'Can I have a coffee, please?'

"میتونم یه قهوه بخورم، لطفا؟"

This way of ordering a coffee is

این روش سفارش قهوه

absolutely fine.

کاملاً خوب است.

It's perfect in fact, although it

در واقع عالی است، اگرچه

probably wouldn't work in somewhere like Starbucks where an order is more like—

احتمالاً در جایی مانند استارباکس که سفارش بیشتر شبیه به این است کار نخواهد کرد:

'Can I get a doppio half-caf skinny mocha venti to go?'

«آیا می‌توانم یک موکا ونتی لاغر دوپیو بگیرم؟»

You love one of those.

شما یکی از آن ها را دوست دارید.

I know, I do.

می دانم، می دانم.

But that's not what we're talking about today.

اما این چیزی نیست که ما امروز در مورد آن صحبت می کنیم.

I want to order a normal coffee in

من می خواهم یک قهوه معمولی به

advanced English.

زبان انگلیسی پیشرفته سفارش دهم.

And I know what some people are going to

و من می دانم که برخی از مردم

say when they hear my order.

با شنیدن دستور من چه می گویند.

People never speak like that.

مردم هرگز اینطور صحبت نمی کنند.

I agree.

موافقم.

I agree.

موافقم.

It's not necessary, but it's fun and it's cool.

لازم نیست، اما سرگرم کننده و جالب است.

And if we can't have fun, cool English

و اگر نتوانیم دروس انگلیسی سرگرم کننده و جالبی داشته باشیم

lessons, then what have we got?

، پس چه داریم؟

I think it's fun to see how far we can

فکر می کنم دیدن اینکه چقدر می توانیم

take it.

آن را پیش ببریم جالب است.

And more importantly for you, I think

و مهمتر از آن برای شما، من فکر می کنم

it's a fun and memorable way to introduce 

این یک راه سرگرم کننده و به یاد ماندنی برای معرفی

some advanced grammatical  structures and vocabulary.

ساختارهای دستوری و واژگان پیشرفته است.

Are you ready?

اماده ای؟

We're going to move up through the levels.

ما از طریق سطوح بالا می رویم.

Level one—'Black coffee, please'.

سطح یک - "قهوه سیاه، لطفا".

This is the simplest way to order a coffee.

این ساده ترین راه برای سفارش قهوه است.

And it's perhaps not the most polite way to order in a coffee shop.

و شاید این مودبانه ترین راه برای سفارش در کافی شاپ نباشد.

But if you're ordering as part of a group after dinner, for example, I think it's fine.

اما اگر مثلاً بعد از شام به عنوان بخشی از یک گروه سفارش می دهید، فکر می کنم خوب است.

The addition of 'please' at the end though is important.

اما افزودن عبارت «لطفا» در پایان مهم است.

Let's take it up a notch.

بیایید آن را یک درجه بالا ببریم.

Level 2—'Can I have a black coffee, please?'

سطح 2: لطفاً می توانم یک قهوه سیاه بخورم؟

Here, the request is formulated as a question using the modal verb 'can', which

در اینجا، درخواست به عنوان یک سؤال با استفاده از فعل «can» فرموله می شود که

makes it more polite than the first one.

آن را مؤدبانه تر از مورد اول می کند.

You will often hear this said as —'Can I

شما اغلب این جمله را می شنوید که می گویند: "می توانم

get a black coffee, please?'

یک قهوه سیاه بخورم، لطفا؟"

This is slightly more common in American

این کمی بیشتر در انگلیسی آمریکایی رایج است

English, but it's making its way into British English.

، اما راه خود را به انگلیسی بریتانیایی باز می کند.

Some people don't like the use of 'get' here, but a lot of native speakers use it.

برخی از مردم استفاده از "get" را در اینجا دوست ندارند، اما بسیاری از افراد بومی از آن استفاده می کنند.

Now let's say this more politely.

حالا بیایید این را مودبانه تر بگوییم.

Level 3—'May I please have a black

سطح 3-"میشه لطفا یک

coffee with a splash of milk?'

قهوه سیاه با مقداری شیر بخورم؟"

All right, we're getting a little bit

بسیار خوب، ما در

more complex here.

اینجا کمی پیچیده تر می شویم.

This is a very polite way to order a

این یک روش بسیار مودبانه برای سفارش

coffee using the modal verb 'may'. You can also replace 'may' with the modal

قهوه با استفاده از فعل «می» است. همچنین می‌توانید «می‌» را با فعل معین «می‌توانم» جایگزین کنید که

verb 'could' which is a more polite way to make requests than can.

روشی مودبانه‌تر برای درخواست‌ها نسبت به can است.

You can also see that the word 'please' has moved from the end to directly after may I.

همچنین می‌توانید ببینید که کلمه «لطفا» از آخر به بعد از May I منتقل شده است.

This front loading of 'please' emphasises the politeness of the request and sets a

formal tone from the outset.

We are also now asking for 'a splash of

ما همچنین اکنون درخواست «یک پاشیدن

milk' and 'a splash' means a small amount of liquid in this context.

شیر» را داریم و «یک پاشیده» به معنای مقدار کمی مایع در این زمینه است.

Okay, can I go further?

باشه، میتونم بیشتر برم؟

Level 4—'Could you kindly prepare a

سطح 4-"می توانید با مهربانی یک

black coffee with a splash of milk and two sugars?'

قهوه سیاه با مقداری شیر و دو شکر تهیه کنید؟"

Okay, we're getting closer to advanced level here and further from reality now.

بسیار خوب، ما در حال نزدیک شدن به سطح پیشرفته در اینجا و دورتر از واقعیت در حال حاضر.

We have the modal verb 'could', which I talked about in level three.

ما فعل معین 'could' را داریم که در سطح سه در مورد آن صحبت کردم.

And instead of 'please', we can see the adverb 'kindly'.

و به جای "لطفا"، می توانیم قید "مهربانانه" را ببینیم.

This is another way to soften a request and make it more polite.

این یک راه دیگر برای نرم کردن یک درخواست و مودبانه کردن آن است.

Let's add a little more advanced language.

بیایید کمی زبان پیشرفته تر اضافه کنیم.

Level 5 —'Would it be possible for you

سطح 5: آیا می توانید

to brew a medium-sized black coffee with a splash of milk, two sugars and a

یک قهوه سیاه با اندازه متوسط ​​با مقداری شیر، دو شکر و یک

sprinkling of cinnamon on top?'

پاشیدن دارچین روی آن دم کنید؟

All right, this one is even more polite

بسیار خوب، این یکی مودبانه تر

and a bit poetic as well.

و کمی هم شاعرانه است.

' Would it be possible' is a very polite way

"آیا ممکن است" یک راه بسیار مودبانه

to form a question.

برای تشکیل یک سوال است.

We also have some more advanced

ما همچنین واژگان پیشرفته‌تری داریم

vocabulary, including 'to brew', meaning to make a hot drink like coffee or tea and

، از جمله «دم کردن»، به معنای درست کردن نوشیدنی داغ مانند قهوه یا چای و

'sprinkling', which means a small amount of liquid or powder that is dropped onto a surface.

«پاشیدن»، که به معنای مقدار کمی مایع یا پودر است که روی یک سطح می‌ریزد. آیا

Can I make it even more advanced?

می توانم آن را حتی پیشرفته تر کنم؟

Level 6 and we're not even at the end yet.

سطح 6 و ما هنوز به پایان نرسیده ایم.

'If it's not too much trouble, could you please craft a medium-sized black coffee,

اگر مشکل زیادی نیست، لطفاً می‌توانید یک قهوه سیاه با اندازه متوسط،

enriched with a splash of organic milk and precisely two cubes of raw sugar,

غنی‌شده با شیر ارگانیک و دقیقاً دو حبه شکر خام درست کنید، و

while ensuring it's brewed to the optimum temperature, and then garnish it with a

در عین حال مطمئن شوید که در دمای مطلوب دم می‌کند، و سپس آن را با یک قهوه

delicate sprinkling of cinnamon on top?'

لطیف تزیین کنید. پاشیدن دارچین روی آن؟

We're moving into nightmare customer

ما اکنون در حال حرکت به سمت قلمرو مشتریان کابوس هستیم

territory now.

.

'If it's not too much trouble' is a very

«اگر مشکل زیادی نیست»

polite way of asking someone to do something, we often add it to the

روشی بسیار مؤدبانه برای درخواست از کسی برای انجام کاری است، ما اغلب آن را به

beginning of a request.

ابتدای درخواست اضافه می کنیم.

Often when we know the request is going

اغلب زمانی که می دانیم این درخواست

to cause some extra effort.

باعث تلاش اضافی می شود.

Now we're asking for the barista 'to craft'

اکنون ما از باریستا می‌خواهیم که

the coffee, not just make one, 'craft'.

قهوه را «دستگاه» بسازد، نه اینکه فقط یک قهوه درست کند.

This means to make objects in a skilled

این به این معنی است که اشیاء را به روشی ماهرانه بسازید

way, especially with your hands.

، به خصوص با دستان خود.

And the coffee is 'to be enriched with a

و قهوه باید با یک

splash of milk'.

قطره شیر غنی شود.

'To enrich' means to make the quality of

«غنی کردن» به معنای

something better by adding something else.

بهبود کیفیت چیزی با افزودن چیز دیگری است.

Then it is 'to be brewed to  the optimum temperature'.

سپس باید «در دمای بهینه دم شود».

'Optimum' means best possible.

"بهینه" به معنای بهترین ممکن است.

You might hear the synonym 'optimal' or

ممکن است مترادف "بهینه" یا

/ˈɒptɪməl/ used in American English.

/ˈɒptɪməl/ را در انگلیسی آمریکایی بشنوید.

And then we have 'garnished with cinnamon'.

و سپس با دارچین تزیین می کنیم.

'To garnish' means to decorate food or drink with a small amount of food.

تزیین به معنای تزئین غذا یا نوشیدنی با مقدار کمی غذا است. آیا

Can this customer get any worse?

این مشتری می تواند بدتر شود؟

Yes.

The answer is yes.

آره.

پاسخ بله است.

If you've ever worked in retail or

اگر تا به حال در خرده فروشی یا

hospitality, you know the answer is yes.

مهمان نوازی کار کرده اید، می دانید که پاسخ مثبت است. در

Here is my coffee order in its final form.

اینجا سفارش قهوه من در شکل نهایی آن است.

Level 7—

سطح 7-

'Would you be so kind as to commence the

آیا شما آنقدر مهربان هستید که

artisanal preparation of a medium-sized black coffee sourced, if possible, from

آماده سازی یک قهوه سیاه با اندازه متوسط ​​را که در صورت امکان از

single-origin beans and brewed at precisely 89 degrees Celsius?

دانه های تک منشا تهیه می شود و دقیقاً در دمای 89 درجه سانتیگراد دم می شود، شروع کنید؟

It should be complemented with a splash of organic, locally sourced milk,

باید با پاشیدن شیر ارگانیک و محلی،

sweetened to a modest degree with exactly two cubes of raw sugar and adorned with

شیرین شده با دو حبه شکر خام و تزیین با

a subtle yet discernible sprinkling of hand-ground cinnamon.

پاشیدن ظریف و در عین حال قابل تشخیص دارچین آسیاب شده، ترکیب شود.

Finally—because I'm not done yet—I request that it be presented in a ceramic

در نهایت - چون هنوز کارم تمام نشده است - درخواست می‌کنم که آن را در یک

mug featuring a handle ergonomically designed for a right-handed individual.'

لیوان سرامیکی با دسته‌ای ارگونومیک برای افراد راست‌دست ارائه کنیم.

Someone is definitely going to spit in this customer's coffee.

یک نفر قطعا قرار است در قهوه این مشتری تف کند.

Let's look at the grammar.

بیایید به گرامر نگاه کنیم.

'Would you be so kind as to' is a very,

«آیا آنقدر مهربان می‌شوید که»

very polite and formal way to make a request.

روشی بسیار بسیار مؤدبانه و رسمی برای درخواست است.

And in the final sentence, you saw the

و در جمله پایانی

structure, 'I request that it be presented'.

ساختار "من درخواست می کنم ارائه شود" را دیدید.

This sentence uses the subjunctive mood,

این جمله از حالت فرعی استفاده می کند

which is a formal structure in English and appears after certain verbs like request.

که یک ساختار رسمی در انگلیسی است و بعد از افعال خاصی مانند درخواست ظاهر می شود.

And the vocabulary, first there is 'to commence', which means 'to begin'.

و واژگان، ابتدا « شروع کردن» است که به معنای «شروع کردن» است.

We had 'artisanal', 'artisanal', meaning prepared in a traditional way.

«صنعتی» داشتیم، «صنعتی» یعنی به روش سنتی تهیه شده بود.

We have 'complemented'.

ما "تکمیل" کرده ایم.

This is the verb to complement with an 'e',

این فعل تکمیل کردن با "e" است، با

it's different to the one with 'i'.

فعل "i" متفاوت است.

If one thing complements with an 'e',

اگر یک چیز با "e" تکمیل شود،

another, it goes well with the other thing and it makes it better.

چیز دیگر، با چیز دیگر خوب می شود و آن را بهتر می کند.

'We complement each other'—we go well together, we make each other better.

"ما یکدیگر را تکمیل می کنیم" - ما به خوبی با هم پیش می رویم، یکدیگر را بهتر می کنیم.

'We compliment each other' means we give each other compliments.

«ما از یکدیگر تعریف می کنیم» یعنی از یکدیگر تعریف می کنیم.

'I like your dress', 'I like your hair', 'I like your coffee'.

"لباست را دوست دارم"، "موهای تو را دوست دارم"، "من قهوه تو را دوست دارم".

'What did you ask for?

'چی خواستی؟

I'm going to ask for that.'

من قصد دارم آن را بخواهم.

Little did she know.

او کمی می دانست.

We also have 'adorned with'.

ما نیز "آرایش" کرده ایم.

The verb 'to adorn' means to add something decorative to a person or thing to make

فعل "آرایش" به معنای افزودن چیز تزئینی به شخص یا چیز برای

it more attractive.

جذابیت بیشتر است.

We also have the adjectives  'subtle' and 'discernible'.

ما همچنین صفت‌های «لطیف» و «قابل تشخیص» را داریم.

'Subtle' means not obvious or noticeable, while 'discernible' means able to be recognised.

"لطیف" به معنای آشکار یا قابل توجه نیست، در حالی که "قابل تشخیص" به معنای قابل تشخیص است.

So I wanted it subtle but discernible.

بنابراین من آن را ظریف اما قابل تشخیص می خواستم.

Nightmare!

کابوس!

And finally, perhaps the most egregious request, 'an ergonomically designed handle'.

و در نهایت، شاید جدی ترین درخواست، 'دسته ای با طراحی ارگونومیک'.

'Ergonomically' means in a way that makes something, often equipment or furniture,

"ارگونومیک" به معنایی است که چیزی، اغلب تجهیزات یا مبلمان را

comfortable and effective for people who use it.

برای افرادی که از آن استفاده می کنند، راحت و موثر می کند .

What did you think of my C1 level coffee order?

نظر شما در مورد سفارش قهوه سطح C1 من چیست؟

Is it realistic?

آیا واقع بینانه است؟

No.

نه

Is it interesting?

جالبه؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And I hope it will help you to remember some of the structures and vocabulary

و امیدوارم به شما کمک کند تا برخی از ساختارها و واژگانی را

that I've presented.

که ارائه کرده ام به خاطر بسپارید.

We really do use all of these words and

ما واقعاً از همه این کلمات و

phrases in real life.

عبارات در زندگی واقعی استفاده می کنیم.

Okay, now it's time to shift gears and

خوب، حالا وقت آن است که دنده ها را عوض کنیم و

spice things up.

چیزها را ادویه کنیم.

In this lesson, we're going to explore

در این درس، ما قصد داریم

the art of flirting in English.

هنر معاشقه را به زبان انگلیسی بررسی کنیم.

You're going to learn colloquial language

شما قرار است زبان محاوره ای

and slang that will help you navigate these exciting social interactions.

و عامیانه را یاد بگیرید که به شما کمک می کند تا در این تعاملات اجتماعی هیجان انگیز حرکت کنید.

Let's get flirty.

بیایید عشوه گری کنیم.

Hello, you gorgeous things, and welcome to my super-advanced lesson on flirting.

سلام، شما چیزهای زیبا، و به درس فوق پیشرفته من در مورد معاشقه خوش آمدید.

In this lesson, I am going to show you how you can ask someone out, how you can

در این درس، من به شما نشان می دهم که چگونه می توانید از کسی درخواست کنید، چگونه می توانید

flirt with someone at a C1 to C2 advanced level.

با فردی در سطح پیشرفته C1 تا C2 معاشقه کنید.

We're going to be focusing on British

ما بر روی

English slang, and we'll also touch on some pronunciation as well.

زبان عامیانه انگلیسی بریتانیایی تمرکز خواهیم کرد، و همچنین به برخی از تلفظ ها نیز اشاره خواهیم کرد.

Okay, let's start with the first one.

خوب، بیایید با اولی شروع کنیم.

This is a baseline.

این یک خط پایه است.

It doesn't have any slang.

هیچ عامیانه ای نداره

It's a starting point so that you can make comparisons with later passages.

این یک نقطه شروع است تا بتوانید با قسمت های بعدی مقایسه کنید.

Let's try it.

بیایید آن را امتحان کنیم.

Ready?

آماده؟

'My friend doesn't think you'll agree to go on a date with me, but I'd love to

"دوست من فکر نمی کند که شما موافقت کنید که با من قرار ملاقات بگذارید، اما من دوست دارم

take you out for dinner sometime.'

شما را برای شام بیرون ببرم."

Nice and simple, a nice easy start.

زیبا و ساده، یک شروع خوب و آسان.

That's our baseline.

این پایه ماست.

Let's move to the next level, level 2.

بیایید به سطح بعدی، سطح 2 برویم.

'I've been wanting to ask you out all night, but my mate told me I had no

«تمام شب می‌خواستم از تو بخواهم بیرون برویم ، اما همسرم به من گفت که

chance of getting a date with you.

شانسی برای قرار ملاقات با تو ندارم.

He'll be absolutely speechless if you say yes.

اگر بله بگویید او کاملاً لال می شود.

So, you wanna to get a bite to eat?

بنابراین، می خواهید یک لقمه بخورید؟

No pressure.'

بدون فشار.'

So did you understand all of that?

پس همه اینها را فهمیدی؟

It wasn't too advanced, but there are a

خیلی پیشرفته نبود، اما

few words that I really want to look at.

چند کلمه وجود دارد که من واقعاً می خواهم به آنها نگاه کنم.

The first one is 'mate', 'mate'.

اولین مورد «همسر»، «همسر» است.

This here in this context means friend, and it's really common in British

این در اینجا در این زمینه به معنای دوست است، و واقعاً در انگلیسی بریتانیایی رایج است

English, but it's even more common in Australian English.

، اما حتی در انگلیسی استرالیایی رایج‌تر است.

For example—'My mates encouraged me to ask you out.'

به عنوان مثال: "همسرانم مرا تشویق کردند که از شما درخواست کنم."

The second word is the informal contraction 'wanna', which is short for

کلمه دوم انقباض غیررسمی «wanna» است که مخفف

'want to', 'wanna'.

«خواستن»، «خواستن» است.

Some people pronounce it /ˈwʌnə/, others

برخی از مردم آن را /ˈwʌnə/ تلفظ می کنند، برخی دیگر

/ˈwɒnə/ with more of an 'o' sound.

/ˈwɒnə/ را بیشتر با صدای 'o' تلفظ می کنند.

Some use a, wanna, wanna as an alternative.

برخی از a، wanna، wanna به عنوان جایگزین استفاده می کنند.

An example—'Do you want to  go for a drink sometime?'

یک مثال: «می‌خواهی زمانی برای نوشیدنی بروی؟»

And the final phrase from that text is 'a

و آخرین عبارت از آن متن "یک

bite to eat', 'a bite to eat'.

لقمه برای خوردن"، "یک لقمه برای خوردن" است.

Now notice the pronunciation here.

حالا به تلفظ اینجا توجه کنید.

In fast speech, when one word ends in a vowel sound and the next one starts with

در گفتار سریع، زمانی که یک کلمه به یک صدای مصوت ختم می‌شود و کلمه بعدی با

a vowel sound, we often add an extra sound to make it easier to say.

صدای مصوت شروع می‌شود، اغلب یک صدای اضافی اضافه می‌کنیم تا گفتن آن آسان‌تر شود.

In this case, the extra sound is 'w', 'a bite to eat', 'to eat'.

در این مورد، صدای اضافی 'w'، 'a bite to eat'، 'to eat' است.

But what does it mean?

اما این یعنی چه؟

Well, 'a bite to eat' often means a small meal.

خوب، "یک لقمه برای خوردن" اغلب به معنای یک وعده غذایی کوچک است.

However, we also use it in conversation to ask if someone wants to go out for

با این حال، ما همچنین از آن در مکالمه استفاده می‌کنیم تا بپرسیم آیا کسی می‌خواهد برای

something to eat, not necessarily something small.

خوردن چیزی بیرون برود، نه لزوماً چیزی کوچک.

It's just very informal.

فقط خیلی غیر رسمی است.

For example—'Fancy getting a bite to eat

به عنوان مثال: "تصمیم به خوردن یک لقمه

at the local pub.'

در میخانه محلی."

Note that you will also hear 'bite on its

توجه داشته باشید که "گزیده خود به

own' or 'a bite on its own'.

خود" یا "گزش خود به خود" را نیز خواهید شنید.

'Fancy a bite later', fancy something to

«یک لقمه بعداً دوست داشته باشید»، بعداً چیزی برای خوردن داشته باشید

eat later.

.

Now, before I move on, I also want to

اکنون، قبل از اینکه به ادامه مطلب برسم، می‌خواهم در

talk about something in this question.

مورد چیزی در این سؤال صحبت کنم.

You might have noticed that do is missing

ممکن است متوجه شده باشید که do

from it.

از آن وجود ندارد.

Instead of saying—do you wanna get a

به جای گفتن - آیا می خواهی یک

bite to eat?

لقمه بخوری؟

I just say—'You wanna get a bite to eat?'

من فقط می گویم - "می خواهی لقمه ای بخوری؟"

In informal speech, we often omit auxiliary verbs like do from questions.

در گفتار غیررسمی، ما اغلب افعال کمکی مانند do را از سوالات حذف می کنیم.

If we want to go super informal, we can omit 'you' as well.

اگر می‌خواهیم به سمت فوق‌العاده غیررسمی برویم، می‌توانیم «شما» را نیز حذف کنیم.

Wanna get a bite to eat?

میخوای یه لقمه بخوری؟

Okay, I can do better than this.

خوب، من می توانم بهتر از این کار کنم.

We can go more advanced.

ما می توانیم پیشرفته تر برویم.

Let's try level 3.

بیایید سطح 3 را امتحان کنیم.

Ready?

'You are, by miles, the most stunning person

آماده اید؟

تو، مایل‌ها، خیره‌کننده‌ترین فرد

in the room, and I've been weighing up whether to come over all night.

در اتاق هستی، و من تمام شب در حال بررسی این موضوع بودم که آیا بیایم یا نه.

My mate over there, the slightly trollied one, told me I didn't have a chance in

همسرم در آنجا، که کمی ترولی بود ، به من گفت که در جهنم فرصتی ندارم که

hell of getting you to go out with me.

تو را مجبور کنم با من بیرون بروی.

He's gonna be gobsmacked if you agree. So,

اگر موافق باشید، او غمگین خواهد شد. بنابراین،

what do you reckon?

شما چه چیزی را در نظر می گیرید؟

You wanna go out for a slap-up meal sometime?

میخوای یه وقتایی واسه یه غذای سیلی بیرون بری؟ جای

No worries if not.'

نگرانی نیست اگر نه.

Okay, how did you do with that?

خوب، چطور با آن کار کردید؟

It's definitely getting more advanced.

قطعاً در حال پیشرفت است.

Not too advanced though.

هرچند خیلی پیشرفته نیست. به نظر

It doesn't sound like you're  trying to be Shakespeare.

نمی رسد که شما سعی می کنید شکسپیر باشید.

The first phrase is 'by miles', 'by miles'.

اولین عبارت "با مایل"، "با مایل" است.

You can also say 'by far'.

شما همچنین می توانید بگویید "تا حد زیادی".

It means 'by a very large amount' or 'by a

این به معنای "با مقدار بسیار زیاد" یا "با یک

long way'.

راه طولانی" است.

We do not use the metric system when we

وقتی از این عبارت استفاده می کنیم از سیستم متریک استفاده نمی کنیم

use this phrase.

.

We can't say by kilometres.

با کیلومتر نمی توانیم بگوییم.

It just doesn't sound right.

فقط صداش درست نیست

An example—'You're the funniest person

یک مثال: «تو بامزه‌ترین فردی هستی که

I've ever met by miles, by a long way.'

تا به حال با مایل‌ها، از راه دور ملاقات کرده‌ام.»

We also had to 'weigh up', 'to weigh up'.

ما همچنین باید «وزن کنیم»، «سنج کنیم».

This is a phrasal verb.

این یک فعل عبارتی است.

This means to think carefully about doing

این بدان معناست که قبل از تصمیم گیری در مورد انجام کاری با دقت فکر کنید

something before making a decision.

.

There is another linking sound in that

صدای پیوند دهنده دیگری در آن

phrase, 'to weigh up', 'weigh up'.

عبارت وجود دارد، "وزن کردن"، "وزن کردن". آیا

Can you hear it?

می توانید آن را بشنوید؟

We insert a little j'' sound.

کمی صدای j'' وارد می کنیم.

My next word is extremely colloquial, informal.

کلمه بعدی من به شدت محاوره ای، غیر رسمی است.

It's 'trolleyed', 'trolleyed', and this means very drunk.

این "ترولی"، "ترولی" است، و این به معنای بسیار مست است.

'Ben's trolleyed.

«بن چرخ دستی است. براش

Get him a taxi.'

تاکسی بگیر.

And next, we have an idiom—'to not have a chance in hell'.

و در مرحله بعد، ما یک اصطلاح داریم - " در جهنم شانسی نداشته باشیم".

Sometimes we omit 'the in hell' part.

گاهی اوقات قسمت «در جهنم» را حذف می کنیم.

We just say—'to not have a chance'.

ما فقط می گوییم "فرصتی نداشته باشیم".

And even sometimes—'to not stand a chance'.

و حتی گاهی اوقات - "فرصت نداشتن".

We also use it with the verb 'to be'.

ما آن را با فعل «بودن» نیز به کار می بریم.

'There's no chance in hell that he will go out with you.'

هیچ شانسی در جهنم وجود ندارد که او با شما بیرون برود.

Now, this example might sound a little bit mean, but it's an example of British

حالا، این مثال ممکن است کمی مزخرف به نظر برسد، اما نمونه ای از

banter, our humour.

شوخی های بریتانیایی، طنز ماست.

We often say these kinds of things to

ما اغلب این گونه چیزها را به

close friends, knowing, hopefully, that they will know that it's a joke.

دوستان نزدیک می گوییم، امیدواریم بدانیم که آنها می دانند که این یک شوخی است.

It's like playful teasing.

مثل متلک های بازیگوش است.

It can go too far, but be prepared for it

ممکن است خیلی زیاد پیش برود، اما

if you come to Britain and mix with Brits.

اگر به بریتانیا آمدید و با بریتانیایی‌ها مخلوط می‌شوید، برای آن آماده باشید.

Next, I just want to mention 'gonna' from

بعد، من فقط می‌خواهم از آن متن به "gonna" اشاره کنم

that text.

It's another informal contraction, just

.

این یک انقباض غیررسمی دیگر است، درست

like 'wanna' or 'wanna'.

مانند "خواستن" یا "خواستن".

'Gonna' is generally pronounced with the schwa.

"Gonna" به طور کلی با schwa تلفظ می شود.

/ˈɡənə/, /ˈɡənə/.

/ˈɡənə/، /ˈɡənə/.

'You gonna ask him out or not?'

"میخوای ازش بپرسی یا نه؟"

'You gonna ask him out or not?'

"میخوای ازش بپرسی یا نه؟" یک

Another great word, super informal, 'gobsmacked'.

کلمه عالی دیگر، فوق‌العاده غیررسمی، «محروب شده».

'Gobsmacked'.

"معجب".

So 'gob' is quite a rude, informal slang

بنابراین «گوب» یک کلمه به زبان عامیانه کاملاً بی ادبانه و غیررسمی است

word for mouth.

.

'Shut your gob.'

"قبضت را ببند."

If you are 'gobsmacked', you are so surprised that you can't speak.

اگر «معجب» هستید، آنقدر تعجب می کنید که نمی توانید صحبت کنید. به

You smack your mouth.

دهانت می زنی

'I'm gobsmacked.'

من گیج شدم.

'I'm absolutely gobsmacked.'

من کاملاً مات و مبهوت هستم.

It's very informal.

خیلی غیر رسمیه

'I was gobsmacked when he turned up to our date wearing a tuxedo, black tie.'

"وقتی او با یک تاکسیدو و کراوات مشکی به قرار ما آمد، مات و مبهوت شدم."

The final word that I want to point out from that text is an adjective, 'slap-up'.

آخرین کلمه ای که من می خواهم از آن متن به آن اشاره کنم یک صفت است، 'slap-up'.

'Slap-up', which often comes before the word meal.

"Slap-up" که اغلب قبل از کلمه غذا می آید.

This means a very large and delicious meal. But I will tell you a secret.

این به معنای یک غذای بسیار بزرگ و خوشمزه است . اما من رازی را به شما می گویم. خیلی وقته

I didn't understand the meaning of this for a very long time.

معنی اینو نمیفهمیدم

I thought a meal that was...

فکر می‌کردم یک وعده غذایی بود...

A slap-up meal was something that was

یک غذای سیلی چیزی بود که

just slapped up in the kitchen, something that was made in a really careless way.

فقط در آشپزخانه سیلی می‌خوردند، چیزی که واقعاً بی‌دقت درست می‌شد.

So honestly, if someone had invited me for a slap-up meal, I'd have said—'Well,

بنابراین صادقانه بگویم، اگر کسی مرا برای یک غذای سیلی دعوت کرده بود، می گفتم: "خب،

maybe you could put in a little bit more effort.'

شاید بتوانی کمی تلاش بیشتری انجام دهی."

An example—'I'd love to take you out for

یک مثال: "من دوست دارم شما را برای

a slap-up meal sometime, a really large and delicious and luxurious meal.'

یک وعده غذایی سوپاپ بیرون ببرم، یک غذای واقعا بزرگ ، خوشمزه و مجلل."

That was good, but I think we can make it even more advanced.

این خوب بود، اما من فکر می کنم ما می توانیم آن را حتی پیشرفته تر کنیم. در

Here is number 4, level 4, the final level.

اینجا شماره 4، سطح 4، سطح نهایی است.

Ready?

آماده؟

'My mate - the tipsy one by the bar - is

"همسرم - که آدم بداخلاق کنار بار است -

absolutely sick of me banging on about how stunning you look and told me to shut

از اینکه من در مورد خیره‌کننده بودنت حرف می‌زنم کلافه شده است و به من گفت که

my cakehole and do something about it.

چاله کیکم را ببندم و کاری انجام بدهم.

Anyway, I decided, nothing ventured,

به هر حال، من تصمیم گرفتم، نه جرأت کردم،

nothing gained, so I'm here to ask you out for dinner.

نه چیزی به دست آوردم، بنابراین من اینجا هستم تا از شما برای شام بیرون بخواهم.

He'll be floored if you say yes

اگر شما بگویید بله، او را کف می زنند

(maybe literally - he's more than tipsy, to

(شاید به معنای واقعی کلمه - صادقانه بگویم، او بیش از این که تندخو باشد

be honest).

).

And I'll be well chuffed to get a date

و من خوشحال خواهم شد که

with the fittest person in London.

با خوش اندام ترین فرد در لندن قرار ملاقات بگذارم.

No stress if you don't fancy it though.'

اگر شما آن را دوست ندارید استرس ندارید.

Okay, how was that one?

باشه اون یکی چطور بود؟ آیا

Would you say yes to me?

به من بله می گویید؟

It was packed full of slang, so let me break some of it down for you.

مملو از کلمات عامیانه بود، پس اجازه دهید مقداری از آن را برای شما تجزیه کنم.

We have 'to be sick of something'.

ما باید "از چیزی بد باشیم".

If you are 'sick of something', you are

اگر از چیزی خسته شده اید،

bored of something because it's annoying, it's repetitive.

از چیزی خسته شده اید زیرا آزاردهنده است، تکراری است.

You will also hear people say, 'I'm sick of it', 'I'm sick of this', 'I'm bored of this'.

همچنین می‌شنوید که مردم می‌گویند: «از این حالم به هم می‌خورد »، «از این حالم به هم می‌خورد»، «از این خسته‌ام».

An example—'I'm sick of you talking about Dylan. Either ask him out or stop'.

یک مثال: «از اینکه در مورد دیلن حرف می‌زنی خسته شدم . یا از او بخواهید بیرون برود یا بس کنید.

We also have 'to bang on about something', 'to bang on about'.

ما همچنین باید «در مورد چیزی بکوبیم»، «در مورد چیزی بکوبیم».

This means to talk for a long time about something in a way that is annoying.

این به این معنی است که برای مدت طولانی در مورد چیزی به شکلی آزاردهنده صحبت کنید.

'Ruth's been banging on about her date for hours.'

«روث ساعت‌ها در مورد قرار ملاقاتش صحبت می‌کرد.»

Did you notice that when I'm trying to be

آیا متوجه شده‌اید که وقتی سعی می‌کنم

extra informal, instead of saying 'banging' with the 'ng' sound at the end, I said

خیلی غیررسمی باشم، به جای گفتن "بپینگ" با صدای "ng" در پایان،

/bæŋɪŋ/, /bæŋɪŋ/.

/bæŋɪŋ/، /bæŋɪŋ/ را گفتم.

And sometimes we do this for emphasis.

و گاهی برای تاکید این کار را انجام می دهیم.

It also sometimes happens when we talk quickly.

همچنین گاهی اوقات وقتی سریع صحبت می کنیم اتفاق می افتد.

'I've been singing for hours', 'singing for

«ساعت‌ها می‌خوانم»، «ساعت‌ها آواز می‌خوانم»

hours', should be 'singing'.

، باید «آواز بخوانم».

The next word is possibly the funniest

کلمه بعدی احتمالاً خنده دارترین

one on my list.

کلمه در لیست من است.

'Cakehole', 'cakehole', which is British

«کیک‌هول»، «کیک‌هول» که به

slang for mouth.

زبان انگلیسی زبان عامیانه است.

Isn't that wonderful?

این فوق العاده نیست؟

It's literally the hole that you put cake into.

این به معنای واقعی کلمه همان سوراخی است که کیک را در آن قرار می دهید.

So we've had 'gob' and 'cakehole'.

بنابراین ما "گوب" و "چاله کیک" داشته ایم.

This is an incredibly rude lesson.

این یک درس فوق العاده بی ادبانه است.

It's not a polite word, but you will

این یک کلمه مودبانه نیست، اما شما

often hear it in the phrase, 'shut your cakehole', 'shut your mouth'.

اغلب آن را در عبارت "بدون کیک خود"، "دهان خود را ببند" می شنوید.

In American English, they often say 'piehole', which maybe means that Americans

در انگلیسی آمریکایی، آنها اغلب "piehole" می گویند، که شاید به این معنی باشد که آمریکایی ها

prefer pie over cake.

پای را به کیک ترجیح می دهند.

Now I want to talk about the idiom,

اکنون می‌خواهم در مورد این اصطلاح صحبت کنم،

'nothing ventured, nothing gained'.

«هیچ چیزی جرأت نکرده، هیچ چیز به دست نیامده است».

This is a proverb, meaning that you have

این یک ضرب المثل است به این معنی که

to take risks to achieve something or to get something good.

برای رسیدن به چیزی یا به دست آوردن یک چیز خوب باید ریسک کرد.

If you don't take any risks, you won't get the reward.

اگر ریسک نکنید، پاداشی نخواهید گرفت.

An example—'Just ask Ravi on a date, nothing ventured, nothing gained.'

یک مثال - "فقط از راوی در یک قرار بپرسید، هیچ چیزی جرأت نکردید، چیزی به دست نیاوردید."

Next, let's look at the verb 'to floor', which means to confuse or to surprise

بعد، بیایید به فعل "to floor" نگاه کنیم، که به معنای گیج کردن یا شگفت زده کردن

someone so much that they don't know what to say.

کسی است که نمی داند چه بگوید.

Very slang here.

اینجا خیلی عامیانه

You saw this phrase in the passive voice,

شما این عبارت را در صدای غیرفعال

'he'll be floored', but you can also use it in the active voice.

"او کف می شود" را دیدید، اما می توانید آن را در صدای فعال نیز استفاده کنید.

'Amelia floored me when she asked me if I wanted to dance.

آملیا وقتی از من پرسید که آیا می‌خواهم برقصم یا نه، مرا زیر زمین گذاشت .

I didn't think she knew who I was.'

فکر نمی کردم او بداند من کی هستم.

After that, you heard the most marvellous

پس از آن، شگفت‌انگیزترین

slang adjective, 'chuffed', 'chuffed', which means very happy or proud, or sometimes

صفت عامیانه را شنیدید، «شف»، «چف»، که به معنای بسیار خوشحال یا مغرور، یا

even satisfied in a positive, in a really positive way.

حتی گاهی به صورت مثبت، به معنای واقعاً مثبت است.

'I was really chuffed', 'surprised' and 'happy'.

«من واقعاً خنده‌دار»، «متعجب» و «شاد» بودم.

'I was really chuffed when Tom gave me his

«وقتی تام شماره تلفنش را به من داد، واقعاً خجالت زده شدم»

phone number', or 'I was so chuffed with my exam result.'

یا «از نتیجه امتحانم خیلی خوشحال شدم ».

We sometimes say—'well chuffed' or 'chuffed to bits' for emphasis.

ما گاهی اوقات برای تاکید می گوییم "خوب کوبیده شده" یا " قطع شده است".

Using 'well' instead of very or incredibly is uber slang.

استفاده از «خوب» به جای خیلی یا باورنکردنی، عامیانه است. به طور

It's not traditionally grammatically correct, but it's a common feature in

سنتی از نظر دستوری صحیح نیست، اما در

many dialects.

بسیاری از گویش ها یک ویژگی مشترک است.

'You look well nice today.'

"تو امروز خوب به نظر میرسی."

'That food is well good.'

"آن غذا خوب است."

Unless you're trying to integrate into a

مگر اینکه بخواهید در

specific community that uses it, I wouldn't say it's something that you

جامعه خاصی ادغام شوید که از آن استفاده می کند، من نمی گویم این چیزی است که

should really say, but it's really important to understand it.

واقعاً باید بگویید، اما درک آن بسیار مهم است.

And the final word that I want to talk about is 'fit', 'fit', which in the text, in

و آخرین کلمه ای که می خواهم در مورد آن صحبت کنم "مناسب"، "مناسب" است که در متن، در

that context means physically attractive.

آن متن به معنای جذابیت فیزیکی است.

'We met some really fit guys at the pub

ما دیشب در میخانه با افراد بسیار مناسبی آشنا شدیم

last night.'

.

Did you notice how I used a glottal stop

آیا متوجه شدید که چگونه در پایان از یک استاپ گلوتال استفاده کردم

at the end?

؟

'Fit guys', 'fit'.

«بچه‌ها متناسب»، «مناسب».

I'm being informal.

من غیر رسمی هستم

And when I am with my friends or family,

و وقتی با دوستان یا خانواده ام هستم،

I'm talking fast.

سریع صحبت می کنم.

We're having fun.

داریم خوش میگذرونیم

I don't follow all of the RP pronunciation rules.

من از همه قوانین تلفظ RP پیروی نمی کنم .

I do use the glottal stop.

من از استاپ گلوتال استفاده می کنم.

I do make intentional grammar mistakes.

من اشتباهات گرامری عمدی می کنم.

As I said, you don't want to sound forced, but really important that you

همانطور که گفتم، شما نمی خواهید اجباری به نظر بیایید، اما واقعا مهم است که

understand why people say them.

بفهمید چرا مردم آنها را می گویند.

Okay.

باشه.

What do you think?

Would you use any of these phrases to ask

شما چی فکر میکنید؟ آیا از

هر یک از این عبارات برای پرسیدن اینکه

someone out if you were in the UK?

آیا در بریتانیا هستید یا خیر استفاده می کنید؟

And maybe you can adopt some of the slang

و شاید بتوانید برخی از اصطلاحات عامیانه را

into your daily conversations.

در مکالمات روزانه خود بکار ببرید.

That was hot.

داغ بود

But not every fling is a match made in

اما هر پرتابی در

heaven and breakups are never easy, but being able to express yourself clearly

بهشت ​​نیست و جدایی هرگز آسان نیست، اما اینکه بتوانید خود را به وضوح بیان کنید

can help.

می تواند کمک کند.

So in this lesson, we're going to tackle

بنابراین، در این درس،

this emotionally complex topic using your advanced English skills.

با استفاده از مهارت‌های پیشرفته انگلیسی شما، به این موضوع پیچیده احساسی می‌پردازیم .

Don't worry, I've got your back here.

نگران نباش، من پشتت را اینجا دارم.

Hello, lovely students, and welcome back to English with Lucy.

سلام، دانش آموزان دوست داشتنی، و به انگلیسی با لوسی خوش آمدید.

Unfortunately, all good things must

متأسفانه همه چیزهای خوب باید

come to an end.

به پایان برسند.

Today, I'm doing a video on how to break

امروز، من یک ویدیو در مورد نحوه جدا

up with someone in super advanced, C1 to C2 level English.

شدن از یک نفر در سطح زبان انگلیسی فوق پیشرفته، C1 تا C2، انجام می دهم.

Now this is something I hope you never have to do, but if you are going to do

اکنون این کاری است که امیدوارم هرگز مجبور به انجام آن نشوید، اما اگر قصد انجام

it, you might as well do it in style. Am I right?

آن را دارید، ممکن است آن را به سبک انجام دهید. درست میگم؟

Before I get into the speeches that I've

قبل از اینکه وارد سخنرانی‌هایی شوم که

created to help you break up with someone, I want to talk about a few

برای کمک به جدایی شما از کسی ایجاد کرده‌ام، می‌خواهم در مورد چند

clichés that you might have heard in films or on TV or even read in books.

کلیشه صحبت کنم که ممکن است در فیلم‌ها یا تلویزیون شنیده باشید یا حتی در کتاب‌ها خوانده باشید.

Maybe you've even heard them in real life, but I really hope not.

شاید حتی آنها را در زندگی واقعی شنیده باشید ، اما من واقعاً امیدوارم که نه.

These are phrases that people often say to end a relationship, but they don't

اینها عباراتی هستند که مردم اغلب برای پایان دادن به یک رابطه می گویند، اما

usually express what the speaker really means.

معمولاً معنای واقعی گوینده را بیان نمی کنند.

So I'm going to translate them for you.

بنابراین من آنها را برای شما ترجمه می کنم.

The first one, you might have a version of this in your own language.

اولین مورد، ممکن است نسخه ای از این را به زبان خود داشته باشید.

'It's not you. It's me.'

'این تو نیستی. منم.'

Also, don't get that wrong and say—'It's

همچنین، اشتباه نکنید و بگویید - "این

not me, it's you—because that's even worse.

من نیستم، این شما هستید - زیرا این بدتر است.

If someone says—'It's not you, it's me',

اگر کسی بگوید «این تو نیستی، من هستم»،

the translation is that it's probably you.

ترجمه این است که احتمالاً شما هستید.

The next one. Oh, this one's painful.

بعدی. اوه، این یکی دردناک است

'I love you.

'دوستت دارم.

I'm just not in love with you.'

من فقط عاشق تو نیستم.

Translation of this is that they might see you more as a friend.

ترجمه این است که ممکن است شما را بیشتر به عنوان یک دوست ببینند.

The next one, I've heard this one before.

مورد بعدی، این یکی را قبلاً شنیده بودم.

Heartbreaking.

دلخراش.

'I need space.'

من به فضا نیاز دارم.

If someone 'needs space', they need space

اگر کسی به فضا نیاز دارد، به فضایی

away from you.

دور از شما نیاز دارد.

That relationship didn't work out for me.

آن رابطه برای من درست نشد.

Another one I've heard as well.

یکی دیگه که من هم شنیدم

Oh my word, this is triggering.

اوه حرف من، این باعث تحریک است.

'You deserve better.'

"شما لایق بهتری هستید."

'You deserve better.'

"شما لایق بهتری هستید."

I guess when someone says this, they just can't think of anything better to say.

حدس می‌زنم وقتی کسی این را می‌گوید، چیز بهتری برای گفتن به ذهنش نمی‌رسد.

That's a major red flag.

این یک پرچم قرمز بزرگ است.

It's a red flag.

این یک پرچم قرمز است.

Now, I don't think there are any really

حالا، فکر نمی‌کنم

good ways to break up with someone.

راه‌های واقعاً خوبی برای جدایی از کسی وجود داشته باشد.

Let's start with level 1, and this is

بیایید با سطح 1 شروع کنیم، و این

going to be a very basic way to break up with someone.

یک راه بسیار اساسی برای قطع رابطه با کسی خواهد بود.

Are you ready?

Because this is going to be brutal.

اماده ای؟

زیرا این کار وحشیانه خواهد بود.

'I'm not happy.

من خوشحال نیستم.

This isn't working.

این کار نمی کند

We need to break up.'

ما باید جدا شویم.

Okay, I'm going to take that as a

بسیار خوب، من آن را به عنوان

baseline for my super-advanced ways to break up with someone.

پایه ای برای روش های فوق پیشرفته خود برای جدایی از کسی در نظر می گیرم.

Before I start, I need to add my disclaimer.

قبل از شروع، باید سلب مسئولیت خود را اضافه کنم.

The following levels are for

سطوح زیر برای

entertainment purposes!

اهداف سرگرمی هستند!

I do not recommend that you try to break

من توصیه نمی کنم که سعی کنید

up with someone and also aim for a C1 or C2 level of language whilst doing it.

با کسی جدا شوید و همچنین در حین انجام آن، سطح زبان C1 یا C2 را هدف قرار دهید.

I do think that this is a really fun and interesting way of teaching you advanced

من فکر می کنم که این یک راه واقعا سرگرم کننده و جالب برای آموزش

level grammar and vocabulary.

گرامر و واژگان سطح پیشرفته است.

If you copy my wording when breaking up

اگر هنگام جدایی

with your partner, that's on you.

از شریک زندگی خود از جمله من کپی کنید، این به عهده شماست.

Your partner will probably be confused or

همسرتان احتمالا گیج یا

furious or both.

عصبانی یا هر دو خواهد بود.

Let's go with number 2.

بیایید با شماره 2 پیش برویم.

'You're a fantastic person, and I've treasured the moments we've shared.

"شما فرد فوق العاده ای هستید، و من لحظاتی را که با هم به اشتراک گذاشته ایم ارزشمند دانسته ام.

But I've been reflecting a lot lately, and it's become clear that we're as different

اما من اخیراً زیاد تأمل کرده‌ام و مشخص شده است که ما به اندازه

as chalk and cheese.

گچ و پنیر با هم تفاوت داریم.

Let's call a spade a spade -

بیایید بیل را بیل بنامیم -

our paths are heading in completely different directions.

مسیرهای ما در مسیرهای کاملاً متفاوتی پیش می رود .

The odds are that we're just going to make each other miserable in the future.

شانس این است که ما فقط یکدیگر را در آینده بدبخت خواهیم کرد.

This has been as good a relationship as I've ever had, but I think we need to

این رابطه مثل همیشه خوب بوده است ، اما فکر می‌کنم باید

acknowledge reality and go our separate ways.'

واقعیت را بپذیریم و راه‌های جداگانه‌ای را طی کنیم.

That's a fairly advanced text, and

این یک متن نسبتاً پیشرفته است و

there's a lot to unpack here.

چیزهای زیادی برای باز کردن در اینجا وجود دارد. چیزهای

There's a lot to analyse.

زیادی برای تحلیل وجود دارد.

There were two idioms that I want to point out.

دو اصطلاح وجود داشت که می خواهم به آنها اشاره کنم.

'Chalk and cheese' is the first, which means completely different.

"گچ و پنیر" اولین مورد است که به معنای کاملاً متفاوت است.

'Chalk and cheese' are very different.

"گچ و پنیر" بسیار متفاوت است.

We can say that people or things are like

می توان گفت که افراد یا چیزهایی مانند

'chalk and cheese' or are as different as 'chalk and cheese'.

«گچ و پنیر» هستند یا به اندازه «گچ و پنیر» متفاوت هستند. به

Notice the pronunciation of 'and'.

تلفظ «و» توجه کنید.

In this phrase, I drop the 'd' sound and I

در این عبارت صدای "د" را رها می کنم و می

say 'n', 'chalk and cheese'.

گویم "ن"، "گچ و پنیر".

We call chalk and cheese a binomial, and

گچ و پنیر را دو جمله ای می نامیم و

in a binomial, there are two words separated by a conjunction, and the

در دو جمله ای دو کلمه با حرف ربط از هم جدا می شوند و

conjunction is often 'and', said as 'n'.

حرف ربط اغلب «و» است که به صورت «ن» گفته می شود.

The word order is usually fixed.

ترتیب کلمات معمولاً ثابت است.

It's always 'chalk and cheese' and never 'cheese and chalk'.

همیشه "گچ و پنیر" است و هرگز "پنیر و گچ".

'Chalk and cheese' is also an alliterative phrase.

«گچ و پنیر» نیز یک عبارت مشابه است.

It's an alliteration, meaning that the

این یک آلتراسیون است، به این معنی که

two words start with the same sound, /tʃ/, /tʃ/, 'chalk', 'cheese'.

دو کلمه با یک صدا شروع می شوند، /tʃ/، /tʃ/، 'گچ'، 'پنیر'.

There are lots of other binomials in English, and they're not always idioms,

دوجمله‌های زیاد دیگری در انگلیسی وجود دارد، و

as in this case.

مانند این مورد همیشه اصطلاح نیستند.

They include ones that use synonyms like

آنها شامل مواردی هستند که از مترادف هایی مانند

'pride and joy'.

"غرور و شادی" استفاده می کنند.

Sorry, I couldn't quite find my thumb there.

با عرض پوزش، من نتوانستم انگشت شست خود را آنجا پیدا کنم.

'Pride and joy'.

'غرور و شادی'.

We also have ones that use opposites like

ما همچنین مواردی داریم که از متضادهایی مانند

'ups and downs'.

"فراز و نشیب" استفاده می کنند.

The other idiom I want to talk about is

اصطلاح دیگری که می‌خواهم در مورد آن صحبت کنم

'to call a spade a spade', 'to call a spade a spade', and I feel this one is fairly British.

«بیل زدن بیل زدن»، «بیل زدن بیل» است، و من احساس می‌کنم که این اصطلاح تقریباً بریتانیایی است.

This means to tell the truth and say exactly what you think, even if it's not

این به این معنی است که حقیقت را بگویید و دقیقاً آنچه را که فکر می‌کنید بگویید، حتی اگر

polite, even if it's going to hurt someone's feelings.

مؤدبانه نباشد، حتی اگر قرار باشد احساسات کسی را جریحه دار کند.

Now I want to touch on some structures I use that are very advanced.

اکنون می‌خواهم ساختارهایی را که استفاده می‌کنم و بسیار پیشرفته هستند، لمس کنم.

The first is 'the odds are', 'the odds are'.

اولی «شانس ها هستند»، «شانس ها هستند».

Now, this is a phrase that we use to say

حالا این عبارتی است که ما از آن استفاده می کنیم تا بگوییم

how likely it is that something will happen.

احتمال وقوع چیزی چقدر است.

You saw this phrase in the sentence—'The

شما این عبارت را در جمله مشاهده کردید - «

odds are that we're just going to make each other miserable in the future',

احتمال این است که ما فقط در آینده همدیگر را بدبخت خواهیم کرد»، به این

meaning it's likely that we will make each other miserable.

معنی که احتمالاً یکدیگر را بدبخت خواهیم کرد.

An example—'The odds are that Jane and Ellie will break up soon'.

یک مثال: «احتمال این است که جین و الی به زودی از هم جدا شوند».

The second phrase is an advanced comparative.

عبارت دوم یک مقایسه پیشرفته است.

You saw this in the sentence—'This has

شما این را در جمله مشاهده کردید - "این

been as good a relationship as I've ever had', 'as good a relationship as'.

رابطه به خوبی من بوده است "، "به همان اندازه که یک رابطه خوب است".

I'm saying 'as', as 'as', a weak form, 'as good a relationship as'.

من می گویم "به عنوان"، به عنوان "به عنوان"، یک شکل ضعیف، "به همان اندازه که یک رابطه خوب است".

This means that the relationship was as good as or equally good as any other

این بدان معنی است که رابطه به خوبی یا به همان اندازه خوب بود که هر

relationship the person has had.

رابطه دیگری که فرد داشته است.

The structure is 'as' + adjective + a

ساختار "as" + صفت + a

or an + noun + 'as'.

یا یک + اسم + "به عنوان" است.

'You're as patient a partner as I could

"شما به همان اندازه که من می‌توانم دوست داشته باشم، صبور هستید

wish for.'

."

'You're as perfect a match as I could ever

"شما به همان اندازه که من می توانستم به آن امید داشته باشم عالی هستید

hope for.'

All right, let's see if we can make it

."

خوب، بیایید ببینیم که آیا می توانیم آن را

more advanced.

پیشرفته تر کنیم.

Let's move to level 3.

بیایید به سطح 3 برویم.

Are you ready?

آماده اید؟

'Our relationship has experienced its

"رابطه ما

share of waxing and waning.

سهم خود را از اپیلاسیون و کاهش تجربه کرده است.

You know that I've always had a jealous

می دانی که من همیشه یک سری حسادت داشتم

streak, but lately, I've been feeling there's a lack of trust between us.

، اما اخیراً احساس می کنم بین ما بی اعتمادی وجود دارد.

It's been an honour to have been a part 

باعث افتخار است که بخشی

of your life, and I've  cherished our time together.

از زندگی شما بوده‌ام و زمان با هم بودن را گرامی داشته‌ام.

However, given that trust is fundamental, we would be better off parting ways.'

با این حال، با توجه به اینکه اعتماد اساسی است، بهتر است راه خود را از هم جدا کنیم.

Tough to hear, but trust, trust is essential in a relationship.

شنیدن سخت است، اما اعتماد، اعتماد در یک رابطه ضروری است.

Let's look at some of the vocabulary and structures in this text.

بیایید به برخی از واژگان و ساختارهای این متن نگاه کنیم.

The first one, 'to wax and wane', 'to wax and wane'.

اولی، «واکس شدن و زوال»، «واکس شدن و زوال».

This is another binomial with two words with opposite meanings.

این دو جمله ای دیگر با دو کلمه با معانی متضاد است.

I will say that this is quite an old-fashioned idiom and we don't tend to use

من می گویم که این یک اصطلاح کاملاً قدیمی است و ما تمایلی به استفاده از

the words separately.

کلمات جداگانه نداریم.

'Wane' maybe, but 'wax' in this context,

شاید "پهلو"، اما "موم" در این زمینه،

not as much.

'To wax' is to grow stronger.

نه به اندازه.

«واکس کردن» یعنی قوی‌تر شدن.

'To wane' is to grow weaker.

«ضعيف شدن» ضعيف‌تر شدن است.

'To wax and wane', to grow stronger and weaker.

"افزایش و زوال"، قوی تر و ضعیف تر شدن.

It comes from the phases of the moon.

از فازهای ماه می آید.

When the moon is getting bigger, it's waxing.

وقتی ماه بزرگتر می شود، در حال افزایش است.

When it's getting smaller, it's waning.

وقتی کوچکتر می شود، رو به زوال است.

Next, I want to point out a strong, a

بعد، من می خواهم به یک ترکیب قوی،

very strong collocation, a 'jealous streak'.

بسیار قوی، یک "رگه حسادت" اشاره کنم.

'A streak' is a characteristic and it's

"یک رگه" یک مشخصه است و

often an unpleasant one.

اغلب ناخوشایند است.

If someone has 'a jealous streak', they

اگر کسی «رشته حسادت» داشته باشد،

have a tendency to be jealous sometimes.

گاهی اوقات تمایل به حسادت دارد.

Other strong collocations include 'a

سایر ترکیبات قوی عبارتند از 'یک

stubborn streak', 'a vicious streak', 'a nasty streak', 'an independent streak'.

رگه سرسخت'، 'یک رگه باطل'، 'یک خط بد'، 'یک رگه مستقل'. از آن

That one could be used positively or negatively.

می توان به صورت مثبت یا منفی استفاده کرد.

'Streak', characteristic.

"رگه"، مشخصه.

Finally, I want to touch on an advanced conditional sentence from the text.

در نهایت می خواهم به یک جمله شرطی پیشرفته از متن دست بزنم.

You saw that—'given that trust is fundamental, we would be better off

دیدید که - "با توجه به اینکه اعتماد اساسی است، بهتر است

parting ways'.

راه خود را از هم جدا کنیم".

'Given that' means when you consider that.

"با توجه به آن" به این معنی است که شما آن را در نظر بگیرید.

'Given that Heather is in love with you, she will be devastated when you break it off.'

"با توجه به اینکه هدر عاشق شماست، وقتی آن را قطع کنید ویران خواهد شد."

Okay, that was pretty advanced, but I know we can do better.

بسیار خوب، بسیار پیشرفته بود، اما می دانم که می توانیم بهتر انجام دهیم.

Let's move to level 4, our most advanced level.

بیایید به سطح 4 برویم، پیشرفته ترین سطح ما.

Are you ready?

اماده ای؟ به

'It seems that our paths in life are diverging.

نظر می رسد که مسیرهای ما در زندگی متفاوت است.

We've indisputably had some incredible moments together, but it's imperative

ما بدون شک لحظات باورنکردنی را با هم گذرانده‌ایم، اما ضروری است

that I be true to myself.

که با خودم صادق باشم.

Recently, it's become apparent to me that

اخیراً برای من آشکار شده است که

variety is the spice of life, and I feel a powerful need to explore diverse relationships.

تنوع چاشنی زندگی است و نیاز شدیدی به کشف روابط متنوع احساس می کنم.

This decision hasn't been taken lightly, but it's essential for both of us to

این تصمیم به سادگی گرفته نشده است، اما برای هر دوی ما ضروری است که

prioritise our individual  happiness and fulfilment.'

شادی و رضایت فردی خود را در اولویت قرار دهیم.

Okay, good riddance.

باشه رهایی خوبی

What a horrible speech for a breakup.

چه سخنرانی وحشتناکی برای جدایی. به

It's horribly advanced as well.

طرز وحشتناکی هم پیشرفته است.

So let's take a look at some of the vocabulary and structures that are used

بنابراین بیایید نگاهی به برخی از واژگان و ساختارهایی که

in that text.

در آن متن استفاده شده است بیاندازیم.

Firstly, I want to highlight the verb 'to seem'.

در ابتدا، من می خواهم فعل "به نظر می رسد" را برجسته کنم.

And I know this is not an advanced verb, so you may already know that it means to appear.

و من می دانم که این یک فعل پیشرفته نیست، بنابراین ممکن است قبلاً بدانید که به معنای ظاهر شدن است.

One common use of this verb is to make what we are saying less forceful.

یکی از کاربردهای رایج این فعل این است که آنچه را که می‌گوییم کم‌تر جلوه دهد.

It softens it, often when we're not sure whether what we're saying is true or if

آن را ملایم می کند، اغلب زمانی که مطمئن نیستیم آنچه می گوییم درست است یا

we want to be polite.

می خواهیم مودب باشیم.

This is a skill that we call hedging.

این مهارتی است که ما به آن هجینگ می گوییم.

You often see 'to seem' in the structure, 'it seems that', or 'it seems to me that'.

شما اغلب در ساختار "به نظر می رسد"، "به نظر می رسد که" یا "به نظر من اینطور به نظر می رسد" می بینید. برای مثال، به

'It seems that Jeremy is looking to end the relationship'—for example.

نظر می رسد که جرمی به دنبال پایان دادن به رابطه است.

I don't know for sure, that's what it seems like to me.

من مطمئن نیستم، این چیزی است که به نظر من می رسد.

The next word I want to draw your attention to is 'indisputably', 'indisputably'.

کلمه بعدی که می‌خواهم توجه شما را به آن جلب کنم عبارت است از «بی تردید»، «بی تردید».

This is an advanced adverb meaning in a way that is true or cannot be disagreed with.

این یک معنای قید پیشرفته است به گونه ای که درست است یا نمی توان با آن مخالفت کرد.

The adverb 'indisputably' emphasises or boosts what we're saying.

قید "بی تردید" بر آنچه می گوییم تأکید می کند یا تقویت می کند.

Other similar adverbs include 'undeniably' and 'unquestionably'.

سایر قیدهای مشابه عبارتند از "غیر قابل انکار" و "بی تردید".

Hedging and boosting are really important skills to learn when you reach an

هجینگ و تقویت مهارت‌های بسیار مهمی هستند که وقتی به

advanced level in English.

سطح پیشرفته‌ای در زبان انگلیسی می‌رسید باید یاد بگیرید.

Now I want to talk about the phrase

حالا می خواهم در مورد عبارت

'variety is the spice of life'.

«تنوع چاشنی زندگی است» صحبت کنم. این

It's a proverb that means new things and

ضرب المثلی است که به معنای چیزهای جدید و

changes make life more interesting.

تغییرات زندگی را جذاب تر می کند.

And this is probably one of the worst

و این احتمالاً یکی از بدترین

things that you could say during a breakup because it makes the person think

چیزهایی است که می توانید در هنگام جدایی بگویید زیرا باعث می شود فرد فکر کند

that you want to date other people.

که می خواهید با افراد دیگری قرار ملاقات بگذارید.

Okay, there are two grammatical

خوب، دو ساختار گرامری وجود دارد

structures that I want to cover now.

که می خواهم اکنون آنها را پوشش دهم.

The first was in the sentence—'it's

اولین مورد در جمله بود: «

imperative that I be true to myself'.

لازم است که با خودم صادق باشم».

You can see 'I be' instead of the usual I am.

شما می توانید به جای حالت معمولی که هستم، "من هستم" را ببینید.

This is an example of the subjunctive mood, which we use to express

این نمونه ای از حالت فاعلی است که ما از آن برای بیان

possibilities and wishes.

احتمالات و آرزوها استفاده می کنیم.

If we use the subjunctive mood in the

اگر از حالت فاعل در

present tense with the verb 'to be', we use 'be' for all subjects.

زمان حال با فعل «بودن» استفاده کنیم، برای همه موضوعات از «بودن» استفاده می کنیم.

'I be', 'you be', 'he be', 'she be', for example.

برای مثال «من باشم»، «تو باشی»، «او باشد»، «او باشد».

Quite fun to say—'he be', 'she be'.

گفتن "او باشد"، "او باشد" بسیار جالب است.

We use the base form with all subjects.

برای همه موضوعات از فرم پایه استفاده می کنیم.

So instead of 'she goes', the subjunctive

بنابراین به جای «او می رود»، فاعل

is 'she go'.

«او می رود» است. در

Here are a couple more examples.

اینجا چند نمونه دیگر وجود دارد.

'I propose that you be completely honest about the reasons why you want to break up.'

"پیشنهاد می کنم در مورد دلایلی که می خواهید جدا شوید کاملا صادق باشید."

Or—'It's my recommendation that she end the relationship immediately.'

یا - "توصیه من این است که فوراً به رابطه پایان دهد."

The subjunctive mood is formal and impersonal.

حالت فرعی صوری و غیرشخصی است.

And in modern usage, it's not

و در استفاده مدرن، به

particularly common.

خصوص رایج نیست.

And people will often say—'it's imperative

و مردم اغلب خواهند گفت -

that I am true to myself'—for example.

برای مثال، "ضروری است که من با خودم صادق باشم".

I do personally use it.

من شخصا از آن استفاده می کنم.

And this video is all about advanced English and the subjunctive is super-advanced.

و این ویدیو همه چیز در مورد زبان انگلیسی پیشرفته و فرعی فوق پیشرفته است.

And I love the way it sounds.

و من عاشق صدای آن هستم.

I think it sounds really elegant.

من فکر می کنم واقعا زیبا به نظر می رسد.

I just like it!

من فقط آن را دوست دارم!

And I think you should like it too.

و من فکر می کنم شما نیز باید آن را دوست داشته باشید.

Finally, I want to look at the passive voice.

در نهایت می خواهم به صدای منفعل نگاه کنم.

You saw it in this sentence—

شما آن را در این جمله دیدید -

'This decision hasn't been taken lightly.'

"این تصمیم به سادگی گرفته نشده است."

'Hasn't been taken' is an example of the present perfect simple passive voice.

"گرفته نشده است" نمونه ای از صدای منفعل ساده و بی نقص فعلی است.

'Has not been' + the past participle.

"Hasn't been" + فعل ماضی.

In this case, the passive voice makes the

در این حالت، صدای مفعول

sentence very impersonal by not naming the person who made the decision.

با عدم نام بردن از فردی که تصمیم گرفته است، جمله را بسیار غیرشخصی می کند.

And it's more commonly heard from leaders like politicians or people in business

و بیشتر از رهبرانی مانند سیاستمداران یا افرادی در تجارت شنیده می شود

who don't want to take  responsibility for something.

که نمی خواهند مسئولیت چیزی را به عهده بگیرند.

I sincerely hope that you never hear this

من صمیمانه امیدوارم

when someone is breaking up with you.

وقتی کسی از شما جدا می شود هرگز این را نشنید.

Well, I really hope no one ever breaks up

خب، من واقعاً امیدوارم هیچ کس هرگز

with you, but I really hope they don't use the passive voice whilst doing it.

از شما جدا نشود، اما واقعاً امیدوارم که در حین انجام این کار از صدای غیرفعال استفاده نکنند.

An example of how politicians would use it.

نمونه ای از نحوه استفاده سیاستمداران از آن.

'Mistakes have been made.

'اشتباهاتی صورت گرفته است.

Promises have been broken.'

وعده ها شکسته شده است.

They're not saying I made a mistake or we

آنها نمی گویند من اشتباه کردم یا

broke promises.

عهد خود را شکستیم.

'They have been broken.

آنها شکسته شده اند.

They have been made.'

آنها ساخته شده اند.

Okay.

باشه.

'Well, the course of true love never did run smooth.'

"خب، مسیر عشق واقعی هرگز هموار نبود."

Shakespeare said that, not me.

شکسپیر این را گفت نه من.

Okay, if you're still here—well done!

بسیار خوب، اگر هنوز اینجا هستید - آفرین!

That was intense, from discussing your daily routine, to navigating the

این بسیار شدید بود، از بحث در مورد روتین روزانه تا پیمایش

complexities of relationships.

پیچیدگی های روابط.

You've learned so much advanced English

شما واژگان و دستور زبان انگلیسی بسیار پیشرفته ای را یاد گرفته اید

vocabulary and grammar, and I hope you feel more confident in your ability to

، و امیدوارم در توانایی خود برای

tackle these real-life situations and express yourself with a little more

مقابله با این موقعیت های زندگی واقعی و بیان خود با کمی

flair, a little more art.

ذوق بیشتر، کمی هنر بیشتر، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید.

Before we wrap up, I just want to remind

قبل از پایان، فقط می‌خواهم

you about the fantastic Ebooks that are on offer to you for free today.

کتاب‌های الکترونیکی فوق‌العاده‌ای را که امروز به صورت رایگان در اختیار شما قرار می‌دهند، یادآوری کنم.

The link to download those is in the description box and if you found these

لینک دانلود آن‌ها در کادر توضیحات موجود است و اگر این

lessons useful you really will love my Beautiful British English C1 Programme.

درس‌ها را مفید دیدید، واقعاً برنامه زیبای انگلیسی انگلیسی انگلیسی C1 من را دوست خواهید داشت.

Look at the amazing experiences that some of my graduates have had.

به تجربیات شگفت انگیزی که برخی از فارغ التحصیلان من داشته اند نگاه کنید.

In this programme, we focus on the nuances and intricacies of English to train you

در این برنامه، ما بر روی ظرافت ها و پیچیدگی های زبان انگلیسی تمرکز می کنیم تا به شما آموزش دهیم که

to speak beautifully, fluently and proficiently.

زیبا، روان و ماهرانه صحبت کنید.

It's a fantastic 12-week programme that

این یک برنامه 12 هفته‌ای فوق‌العاده است که

features pronunciation lessons, conversation lessons, advanced grammar, writing.

شامل درس‌های تلفظ، مکالمه، گرامر پیشرفته، نوشتن است.

All of the reading and listening lessons are delivered to you in an interactive

تمام درس‌های خواندن و شنیدن در یک داستان تعاملی به شما تحویل داده می‌شود

story so that you learn how the language is actually used in context and you don't

تا یاد بگیرید که چگونه زبان در واقع در زمینه استفاده می‌شود و

get bored.

You want to check in each week to follow

خسته نشوید.

شما می خواهید هر هفته برای پیگیری

the story.

داستان بررسی کنید.

You also get access to our  private course community.

همچنین به انجمن دوره خصوصی ما دسترسی دارید.

You can interact with my expert team of teachers whenever you need a

شما می توانید هر زمان که نیاز به توضیح یا سوالی داشتید با تیم متخصص من از معلمان تعامل برقرار کنید،

clarification or have a question, you can upgrade to our VIP Feedback Plan if you'd

اگر می

like to submit writing and pronunciation homework and receive audio and written feedback.

خواهید تکالیف نوشتاری و تلفظی را ارسال کنید و بازخورد صوتی و نوشتاری دریافت کنید، می توانید به طرح بازخورد VIP ما ارتقا دهید.

All of the information is down in the link below, or you can just visit

تمام اطلاعات در لینک زیر آمده است، یا فقط می توانید از englishwithlucy.com دیدن کنید

englishwithlucy.com and click on our C1 Programme.

و روی برنامه C1 ما کلیک کنید.

Thank you for joining me on this epic

از اینکه در این سفر حماسی یادگیری زبان به من ملحق شدید متشکرم

language learning journey!

!

I can't wait to see you in the next lesson.

بی صبرانه منتظر دیدن شما در درس بعدی هستم.

Muah!

موح!