5 Advanced Idioms for IELTS Speaking

- Here we go.

- اینجا ما رفتیم.

Five advanced idioms for IELTS speaking.

پنج اصطلاح پیشرفته برای صحبت کردن آیلتس.

Are you ready?

اماده ای؟

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Hello, it's Keith from the Keith Speaking Academy

سلام، این کیث از آکادمی سخنرانی کیث است

and it's so nice to be with you again.

و خیلی خوشحالم که دوباره با شما هستم.

How are you?

چطور هستید؟

Great.

عالی.

So in this lesson, I'm going to give you

بنابراین در این درس، من قصد دارم به شما

five advanced idioms for IELTS speaking

پنج اصطلاح پیشرفته برای صحبت کردن آیلتس بدهم

and I'll show you how you can use them

و به شما نشان خواهم داد که چگونه می توانید از آنها

in the test and in your everyday spoken English.

در آزمون و در زبان انگلیسی گفتاری روزمره خود استفاده کنید.

I'm also going to answer a few questions

من همچنین قصد دارم به چند سوالی

that students have asked me about idioms.

که دانش آموزان در مورد اصطلاحات از من پرسیده اند پاسخ دهم.

That'll be interesting.

این جالب خواهد بود.

And finally, at the end of the video,

و در آخر، در پایان ویدیو، می‌خواهم

I want to tell you about a new book

در مورد یک کتاب جدید

and a new online course coming soon

و یک دوره آنلاین جدید که به زودی منتشر می‌شود، به شما بگویم

that I have created all about idioms.

که همه چیز درباره اصطلاحات ایجاد کرده‌ام.

So stick around to find out more about that.

بنابراین برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد آن به اطراف بمانید.

Right now, let's get into the first idiom.

در حال حاضر، اجازه دهید وارد اصطلاح اول شویم.

Okay, number one, to fall on deaf ears.

باشه، شماره یک.

And this is where you say something

و این جایی است که شما چیزی می گویید

and it is ignored or no one listens to it.

و نادیده گرفته می شود یا کسی به آن گوش نمی دهد.

Okay?

باشه؟

For example, Sarah asked her kids to stop playing

به عنوان مثال، سارا از فرزندانش خواست که بازی را متوقف کنند

and do their homework,

و تکالیف خود را انجام دهند،

but her request seemed to fall on deaf ears

اما به نظر می رسید درخواست او

as they continued playing on their phones.

در حالی که آنها به بازی با تلفن خود ادامه می دادند، ناشنوا بود.

"Yeah, sure, mom.

"آره، حتما، مامان.

Yeah, yeah, yeah.

آره، آره، آره.

Just a minute.

فقط یک دقیقه.

Yeah."

آره."

Oh, dear.

اوه عزیزم.

Fall on deaf ears.

افتادن بر روی گوش های ناشنوا.

Now to fall, it's to fall.

حالا افتادن، سقوط است.

Deaf means you cannot hear,

ناشنوا یعنی شما نمی توانید بشنوید،

so if somebody cannot hear,

پس اگر کسی نمی شنود

they are deaf and your ears are these, right?

او ناشنوا است و گوش های شما اینها هستند، درست است؟

Ear, ear,

گوش، گوش،

ears.

گوش.

Notice it's to fall on deaf ears, plural, right?

توجه داشته باشید که در گوشهای ناشنوا افتادن، جمع، درست است؟

Deaf ears.

گوش های ناشنوا.

Now, we can use this

اکنون، ما می‌توانیم

when you are giving advice or suggestions or warnings

زمانی که به

to other people, to your family, to your friends,

افراد دیگر، خانواده‌تان، دوستانتان،

to maybe your bosses or your colleagues.

شاید روسایتان یا همکارانتان توصیه یا پیشنهاد یا هشدار می‌دهید، از آن استفاده کنیم.

Would you give advice to your boss?

آیا به رئیس خود توصیه می کنید؟

Maybe, yes.

شاید آره.

Or the other way around when they give you advice

یا برعکس وقتی به شما توصیه

and suggestions or the government gives advice

و پیشنهاد می کنند یا دولت نصیحت می کند

and you ignore it.

و شما نادیده می گیرید.

Okay?

باشه؟

For example, we could say with the boss example, right?

به عنوان مثال، می توانیم با مثال رئیس بگوییم، درست است؟

I told my boss about the problems with this new procedure

من به رئیسم در مورد مشکلات این روش جدید گفتم

but my words fell on deaf ears.

اما حرف هایم بر سر زبان ها افتاد.

Okay?

باشه؟

The way we use this is we have the object

روشی که ما از این استفاده می کنیم این است که مفعول

plus the verb fall in different tenses, on deaf ears.

به اضافه فعل fall را در زمان های مختلف، روی گوش های ناشنوا داریم.

That bit doesn't change, on deaf ears.

این بیت تغییر نمی کند، در گوش های ناشنوا.

Okay?

باشه؟

So typically we can say, my words fell on deaf ears.

بنابراین معمولاً می‌توانیم بگوییم، حرف‌های من بر سر زبانها افتاد.

Advice, suggestion, warning,

نصیحت، پیشنهاد، اخطار،

my request fell on deaf ears.

درخواست من به گوشم خورد.

We can change the tense of fall.

ما می توانیم زمان پاییز را تغییر دهیم.

And notice, it's always ears, on deaf ears.

و توجه کنید، همیشه گوش ها، روی گوش های ناشنوا هستند.

What we can't say is, I fell on deaf ears.

چیزی که نمی‌توانیم بگوییم این است که من در گوشم افتادم.

No, not I, it's the words or the request fell on deaf ears.

نه، نه من، این حرف است یا درخواست بر سر زبان ها افتاد.

Final example, our teacher told us to study hard,

مثال آخر، معلم ما به ما گفت که سخت درس بخوانیم،

but her warning fell on deaf ears.

اما اخطار او به گوشش خورد.

(laughs) All of the students ignored her.

(می خندد) همه دانش آموزان او را نادیده گرفتند.

Oh, poor teacher.

ای معلم بیچاره

Now,

حالا،

recently a student asked me and he said,

اخیراً یکی از دانشجویان از من پرسید و او گفت:

"Keith, are idioms really important?"

"کیث، آیا اصطلاحات واقعاً مهم هستند؟"

It's a good question.

سوال خوبی است.

And I said, "Yes, I think they are.

و من گفتم: "بله، فکر می کنم آنها هستند.

They're really important."

آنها واقعاً مهم هستند." می‌دانید

You know, I think we use them quite a lot

، من فکر می‌کنم که ما از آنها

in our spoken English.

در گفتار انگلیسی خود بسیار استفاده می‌کنیم.

Not all of the time, but they are very common

نه همیشه، اما در زبان انگلیسی گفتاری بسیار رایج هستند

in spoken English.

.

Some of them, we use in writing, but not so much.

برخی از آنها را در نوشتن استفاده می کنیم، اما نه چندان.

If you're preparing for IELTS, then they're important

اگر برای آیلتس آماده می‌شوید، پس آن‌ها مهم هستند

because if you look at the IELTS band descriptors,

زیرا اگر به توصیفگرهای باند آیلتس نگاه کنید،

that's what the examiner uses to evaluate you.

این همان چیزی است که ممتحن برای ارزیابی شما از آن استفاده می‌کند.

It says, for a band seven,

می گوید، برای گروه هفت، از

uses some less common and idiomatic vocabulary

برخی واژگان کمتر رایج و اصطلاحی

with some awareness of style,

با آگاهی از سبک،

collocation and appropriate use.

ترکیب و استفاده مناسب استفاده می کند.

So you do need to be using less common idioms.

بنابراین باید از اصطلاحات کمتر رایج استفاده کنید.

You can make some mistakes,

شما می توانید برخی از اشتباهات را مرتکب شوید،

but the more accurate the better and the higher the level,

اما هر چه دقیق تر، بهتر و سطح بالاتر باشد،

especially if you want a band seven and above.

به خصوص اگر باند هفت و بالاتر می خواهید.

Common idioms might be like, I'm over the moon, I'm happy.

اصطلاحات رایج ممکن است مانند، من بر روی ماه هستم، خوشحالم.

Less common like the five I'm showing you today

کمتر رایج مانند پنج موردی که امروز در این درس به شما نشان می دهم،

in this lesson, these will probably be less common.

احتمالاً کمتر رایج خواهند بود.

In addition to that, I think idioms are important

علاوه بر آن، من فکر می‌کنم اصطلاحات مهم هستند

because they are colorful, they make native speakers smile

زیرا رنگارنگ هستند، به زبان مادری لبخند می‌زنند

and they're gonna help you understand a lot of language.

و به شما کمک می‌کنند تا زبان زیادی را بفهمید.

If you're watching films or listening to the news

اگر در حال تماشای فیلم یا گوش دادن به اخبار

or reading newspapers,

یا خواندن روزنامه هستید،

you'll see a lot of idioms and that will help you.

اصطلاحات زیادی را خواهید دید و این به شما کمک خواهد کرد.

Finally, of course, they're fun.

در نهایت، البته، آنها سرگرم کننده هستند.

They're great fun.

آنها سرگرم کننده هستند.

You do need to practice a lot,

شما نیاز به تمرین زیادی دارید،

but you know, I recommend that you listen to them

اما می دانید، توصیه می کنم بیشتر به آنها گوش دهید تا اینکه از

more than you use them to build up your understanding

آنها استفاده کنید تا درک خود را

of when to use them, right?

از زمان استفاده از آنها تقویت کنید، درست است؟

That appropriate use.

آن استفاده مناسب

On that note, let's dig in to number two.

با توجه به آن، بیایید به شماره دو بپردازیم.

All right, number two is to twist your arm

بسیار خوب، شماره دو این است که بازوی خود را بچرخانید

or to twist someone's arm.

یا بازوی کسی را بپیچانید.

And this means to persuade someone to do something

و این به معنای متقاعد کردن کسی به انجام کاری است

that maybe they don't want to do.

که شاید او نمی خواهد انجام دهد.

Okay?

باشه؟

For example, I didn't want to go to the party,

مثلاً من نمی خواستم به مهمانی بروم،

but my friend John twisted my arm, so in the end I went.

اما دوستم جان بازویم را پیچاند و در نهایت من رفتم.

Okay?

باشه؟

To twist is to twist, like a lot of bottles, right?

پیچاندن یعنی پیچاندن، مانند بسیاری از بطری ها، درست است؟

Have a twist off or a twist on top.

یک پیچ و تاب از بالا داشته باشید.

Oh, need to buy some more.

اوه، باید مقدار بیشتری بخرم.

Balsamic vinegar.

سرکه بازامیک.

And so to twist your arm, yeah,

و بنابراین، پیچاندن بازوی خود، بله، این است، در

is to, it's actually this,

واقع این است،

it's to twist your arm behind your back

چرخاندن بازوی خود به پشت خود است

which is very painful.

که بسیار دردناک است.

Do you remember at school, lots of kids, especially boys,

به یاد دارید در مدرسه، بسیاری از بچه ها، به خصوص پسران،

do that a lot.

Oi, twist your arm.

این کار را زیاد انجام می دهند.

اوه، بازوی خود را بچرخانید.

That's literal.

این به معنای واقعی کلمه است.

Of course, as an adult, we don't do that.

البته ما به عنوان یک بزرگسال این کار را نمی کنیم.

We're much more civilized and it's idiomatic.

ما بسیار متمدن تر هستیم و این اصطلاحی است.

It just means to convince or to persuade someone,

این فقط به معنای متقاعد کردن یا متقاعد کردن کسی است،

to twist your arm, okay?

بازوی خود را بچرخانید، خوب؟

So how do we use it?

پس چگونه از آن استفاده کنیم؟

Well, you can change the tense, to twist,

خوب، شما می توانید زمان را تغییر دهید، به twist،

and you can change the pronoun to your, my, his, her arm.

و می توانید ضمیر را به بازوی خود، من، او، او تغییر دهید.

Arm here is singular.

بازو در اینجا مفرد است.

You remember to fall on deaf ears was plural,

یادت هست افتادن روی گوش جمع بود،

but this is just one arm, right?

اما این فقط یک دست است، درست است؟

So you can say, I twisted your arm.

پس می توانی بگویی، من بازوی تو را پیچانده ام.

I convinced you.

من شما را متقاعد کردم.

She twisted my arm.

دستم را پیچاند.

She convinced me, right?

او مرا متقاعد کرد، درست است؟

She persuaded me to go, right?

او مرا متقاعد کرد که بروم، درست است؟ می

You can say she twisted my arm to go.

توان گفت که او بازوی من را پیچاند تا بروم.

My advice with idioms though is to keep it simple.

توصیه من در مورد اصطلاحات این است که آن را ساده نگه دارید.

Try and keep the idiom in one clause, right?

سعی کنید اصطلاح را در یک بند نگه دارید، درست است؟

I didn't want to go, she twisted my arm.

من نمی خواستم بروم، او دستم را پیچاند.

The simpler you keep it,

هر چه آن را ساده تر نگه دارید،

the less likely you are to make mistakes.

احتمال اشتباه کمتری خواهید داشت.

That's my advice.

این توصیه من است.

A final example here.

مثال آخر در اینجا.

I wasn't sure about buying that new jacket,

من در مورد خرید آن ژاکت جدید مطمئن نبودم،

but my wife twisted my arm, and now I love it.

اما همسرم بازوی من را پیچاند ، و حالا من آن را دوست دارم.

Great.

عالی.

Next one.

بعدی.

Oh, here's another question from a student.

اوه، این یک سوال دیگر از یک دانش آموز است.

A student asked me, "Keith, how should I learn idioms?

دانش آموزی از من پرسید، "کیت، چگونه باید اصطلاحات را یاد بگیرم؟

I know they're important, but how should I learn them?"

می دانم که آنها مهم هستند، اما چگونه باید آنها را یاد بگیرم؟"

My advice is to learn them by topic, right?

توصیه من این است که آنها را بر اساس موضوع یاد بگیرید، درست است؟

Look at different topics you need to talk about,

به موضوعات مختلفی که باید در مورد آنها صحبت کنید نگاه کنید،

especially if you're preparing for IELTS,

به خصوص اگر در حال آماده شدن برای آیلتس هستید،

and get idioms you can use to talk about that topic.

و اصطلاحاتی را که می توانید برای صحبت در مورد آن موضوع استفاده کنید، دریافت کنید.

Here's the problem.

مشکل اینجاست

If you go on the internet or look at any book about idioms

اگر به اینترنت بروید یا به کتابی در مورد اصطلاحات نگاه کنید

and you look for a topic like idioms about food,

و به دنبال موضوعی مانند اصطلاحات در مورد غذا بگردید،

you get idioms that use related words,

اصطلاحاتی دریافت می کنید که از کلمات مرتبط استفاده می کنند،

but they don't help you talk about the topic.

اما به شما کمک نمی کنند در مورد موضوع صحبت کنید.

Idioms for foods.

اصطلاحات برای غذاها

You're gonna get like two peas in a pod.

شما مانند دو نخود در یک غلاف خواهید شد.

To go bananas.

برای رفتن به موز.

It's a piece of cake.

این یک تکه کیک است.

Those don't help you talk about food, right?

آنها به شما کمک نمی کنند در مورد غذا صحبت کنید، درست است؟

Like two peas in a pod means two people are similar.

مثل دو نخود در غلاف یعنی دو نفر شبیه هم هستند.

That's not talking about food.

این در مورد غذا صحبت نمی کند.

It's just peas is a kind of food.

این فقط نخود یک نوع غذا است.

So that's interesting,

بنابراین جالب است،

but it doesn't help you talk about it.

اما به شما کمکی نمی کند در مورد آن صحبت کنید.

What would be much more useful

چیزی که بسیار مفیدتر خواهد بود،

is an idiom like to wolf down which means to eat quickly.

اصطلاحی مانند wolf down است که به معنای سریع غذا خوردن است.

In the mornings, I'm always in a rush,

صبح ها همیشه عجله دارم،

so I have to wolf down my breakfast and then go to work.

پس باید صبحانه ام را کم کنم و بعد بروم سر کار.

That's much more useful.

این خیلی مفیدتر است.

So the thing is, what you need

بنابراین، چیزی که نیاز دارید

is somebody to go through all the idioms,

این است که کسی تمام اصطلاحات را مرور کند،

put them into these topics to talk about the topic,

آنها را در این موضوعات قرار دهد تا در مورد موضوع صحبت کند،

and then that will really help you.

و سپس این واقعا به شما کمک خواهد کرد.

I've got some good news, I've done it.

من یک خبر خوب دارم، آن را انجام دادم.

I've created a book and an online course,

من یک کتاب و یک دوره آنلاین ایجاد کرده ام،

not with all the idioms

نه با تمام اصطلاحات،

because there are thousands, of course, right?

زیرا هزاران نفر هستند، البته، درست است؟

But I've got a book with 50 idioms for IELTS speaking

اما من یک کتاب با 50 اصطلاح برای مکالمه آیلتس

and an online course with 150 different idioms

و یک دوره آنلاین با 150 اصطلاح مختلف

for your IELTS speaking and everyday English,

برای مکالمه آیلتس و انگلیسی روزمره شما دارم،

and they help you talk about the topic, right?

و آنها به شما کمک می کنند در مورد موضوع صحبت کنید، درست است؟

Useful idioms for that topic.

اصطلاحات مفید برای آن موضوع. کمی بعد

I'll tell you more about that a little bit later.

در مورد آن بیشتر به شما خواهم گفت .

For now, let's get into idiom number three.

در حال حاضر، اجازه دهید وارد اصطلاح شماره سه شویم.

Number three is to put your cards on the table.

شماره سه این است که کارت های خود را روی میز بگذارید.

Now, this means to be honest with someone,

حال، این به این معنی است که با کسی،

about your true feelings or about your plans for something.

در مورد احساسات واقعی خود یا در مورد برنامه های خود برای چیزی صادق باشید.

For example, during the meeting,

به عنوان مثال، در طول جلسه،

the manager asked everyone to put their cards on the table

مدیر از همه خواست تا کارت های خود را روی میز بگذارند

and share their real opinions about the project.

و نظرات واقعی خود را در مورد پروژه به اشتراک بگذارند.

This comes from the cards.

این از کارت ها می آید.

It comes from playing cards, right?

از ورق بازی می آید، درست است؟

These kind of playing cards that we have.

این نوع ورق های بازی که ما داریم.

These are super small playing cards or poker cards.

اینها کارت های بازی فوق العاده کوچک یا کارت های پوکر هستند.

And you'll know, right, that if you play poker,

و شما می دانید، درست است، که اگر پوکر بازی کنید،

you'll know that when you get your cards,

می دانید که وقتی کارت های خود را دریافت می کنید،

you don't show your cards, right?

کارت های خود را نشان نمی دهید، درست است؟

You keep them secret.

شما آنها را مخفی نگه می دارید.

If you put your cards on the table, everybody can see,

اگر کارت های خود را روی میز بگذارید، همه می توانند ببینند،

you're showing your true feelings or plans, right?

شما احساسات یا برنامه های واقعی خود را نشان می دهید، درست است؟

Absolutely.

کاملا.

Do you know that trick?

آیا آن ترفند را می دانید؟

Let's try that trick.

بیایید آن ترفند را امتحان کنیم.

Choose a card, go on.

یک کارت انتخاب کنید، ادامه دهید.

Pick a card, pick a card, any card, I'm not looking.

یک کارت انتخاب کن، یک کارت انتخاب کن، هر کارتی، من به دنبال آن نیستم.

Right?

درست؟

And I'll guess what it is, right?

و من حدس می زنم که چیست، درست است؟

Should I tell you what it is?

باید بهت بگم چیه؟

It's the two of hearts.

این دو قلب است.

How?

چگونه؟

How did he do that? (laughs)

او چگونه انجامش داد؟ (می خندد)

So put your cards on the table.

پس کارت هایتان را روی میز بگذارید.

You can use this when you're, for example,

شما می توانید از این استفاده کنید، برای مثال،

if you're preparing or you're talking about preparing

اگر در حال آماده سازی هستید یا در مورد تدارک

a surprise party, a surprise celebration

یک مهمانی غافلگیرکننده، یک جشن غافلگیرکننده

or about feelings with people

یا در مورد احساسات با مردم صحبت می کنید،

when you want to reveal your true feelings

زمانی که می خواهید احساسات واقعی خود را آشکار کنید

or maybe at work, discussing goals, plans, intentions,

یا شاید در محل کار، در حال بحث و گفتگو هستید. اهداف، برنامه‌ها، نیات،

all of these are good situations

همه اینها موقعیت‌های خوبی هستند

where you may want to reveal something important

که ممکن است بخواهید چیزی مهم

or maybe a secret as well.

یا شاید یک راز را فاش کنید.

For the use of this idiom,

برای استفاده از این اصطلاح

we can change the tense of the verb.

می توانیم زمان فعل را تغییر دهیم.

So put, can change tense

بنابراین، می توان زمان

and the pronoun, my, your, his, her, right?

و ضمیر، من، تو، او، او را تغییر داد، درست است؟

I put my cards on the table, yeah?

کارت هایم را روی میز گذاشتم، آره؟

He will put his cards on the table.

او کارت های خود را روی میز خواهد گذاشت. به

Give him time, okay?

او زمان بده، باشه؟

Notice, it's always in the plural, cards.

توجه داشته باشید، همیشه به صورت جمع، کارت است.

Always in the plural, and the table.

همیشه در جمع، و جدول.

It's always the table.

همیشه میز است.

So you can't say, I put my cards on my table.

بنابراین نمی توانید بگویید، کارت هایم را روی میزم گذاشتم.

No.

نه.

I put my cards on the table.

کارتهایم را روی میز گذاشتم.

Right?

درست؟

There is a similar expression.

تعبیر مشابهی وجود دارد.

You can also say to lay your cards on the table.

همچنین می توانید بگویید که کارت های خود را روی میز بگذارید.

It's also used.

همچنین استفاده می شود.

Final example.

مثال پایانی

I didn't know how she felt about me

نمی دانستم او در مورد من چه احساسی دارد،

so I asked her to put her cards on the table

بنابراین از او خواستم کارت هایش را روی میز بگذارد

and then she told me that she really liked me.

و سپس به من گفت که واقعاً از من خوشش می آید.

Great.

عالی.

That's it.

خودشه.

By the way, there was another question the other day

اتفاقاً روز گذشته سؤال دیگری

from a student and they said, "What exactly are idioms

از دانش آموزی مطرح شد و آنها گفتند: "اصطلاحات دقیقاً چیست

and are they the same as phrasal verbs?"

و آیا آنها همان افعال عبارتی هستند؟"

Again, another very, very good question.

باز هم یک سوال بسیار بسیار خوب دیگر.

So an idiom is normally a short expression, right?

بنابراین یک اصطلاح معمولاً یک عبارت کوتاه است، درست است؟

They're very common in spoken English, more than writing.

آنها در گفتار انگلیسی بسیار رایج هستند ، بیشتر از نوشتن.

And they usually have a literal meaning,

و معمولاً معنای تحت اللفظی دارند،

but also an abstract meaning.

بلکه معنایی انتزاعی نیز دارند.

So often, the sum of the words

بنابراین اغلب، مجموع کلمات

has a different meaning from the individual words.

معنای متفاوتی از تک تک کلمات دارد.

For example, it's not my cup of tea.

مثلاً فنجان چای من نیست.

Literally means this cup of tea is somebody else's.

به معنای واقعی کلمه این فنجان چای مال شخص دیگری است.

But figuratively or idiomatically,

اما به صورت مجازی یا اصطلاحی به این

it means I don't like it, right?

معنی است که من آن را دوست ندارم، درست است؟

Rock music is not my cup of tea

موسیقی راک فنجان چای من نیست

means I don't like it very much.

یعنی من آن را خیلی دوست ندارم.

So idioms can include phrasal verbs.

بنابراین اصطلاحات می توانند شامل افعال عبارتی باشند.

Some phrasal verbs are idiomatic, right?

برخی از افعال عبارتی اصطلاحی هستند، درست است؟

He passed away means he died.

از دنیا رفت یعنی مرد.

Or he kicked the bucket also means he died.

یا لگد زد به سطل همچنین به این معنی است که او مرده است.

However, other phrasal verbs are just very literal.

با این حال، سایر افعال عبارتی بسیار تحت اللفظی هستند.

Can you take out the rubbish?

آیا می توانید زباله ها را بیرون بیاورید؟

It literally means pick up, take out the rubbish.

در لغت به معنای جمع کردن، بیرون آوردن زباله است.

I need to throw this bottle away.

باید این بطری را دور بریزم

It's literally throw away.

به معنای واقعی کلمه دور ریخته می شود.

It's not idiomatic, so it depends.

اصطلاحی نیست، پس بستگی دارد.

How do you know if a idiom is spoken or written?

چگونه می توان فهمید که یک اصطلاح گفته می شود یا نوشته شده است؟

It's very simple.

خیلی ساده است.

If you hear somebody say the idiom, it's spoken.

اگر شنیدید که کسی این اصطلاح را می گوید، گفته شده است.

If you see it written, it's written.

اگر دیدید نوشته شده است.

The majority are spoken.

اکثریت صحبت می شود.

Bear that in mind.

این را در نظر داشته باشید.

Some can be written, but not that many.

برخی را می توان نوشت، اما نه به این تعداد.

All right, next idiom. (mumbles)

بسیار خوب، اصطلاح بعدی. (زمزمه می کند)

Next idiom coming up.

اصطلاح بعدی در حال آمدن است.

Right, the next idiom number four is part and parcel.

درست است، اصطلاح بعدی شماره چهار قسمت و قطعه است.

And I love this idiom.

و من عاشق این اصطلاح هستم.

So when something is part and parcel of another thing,

بنابراین وقتی چیزی جزئی از چیز دیگری است، به این

it means it's a necessary part of that.

معنی است که آن جزء ضروری آن است.

It can't be separated.

نمیشه جدا کرد

For example, studying is part and parcel of being a student.

مثلاً درس خواندن جزئی از دانشجو بودن است.

You can't avoid it.

شما نمی توانید از آن اجتناب کنید.

You have to study to get good grades.

برای کسب نمرات خوب باید درس بخوانی.

Okay?

باشه؟

So it's where something can't be separated,

بنابراین جایی است که چیزی را نمی توان از هم جدا کرد،

it's a necessary part of it.

بخشی ضروری آن است.

It's great for talking about jobs

برای صحبت در مورد شغل

or work or study or learning things.

یا کار یا تحصیل یا یادگیری چیزها عالی است.

For example, making mistakes is part and parcel

برای مثال، اشتباه کردن جزئی

of learning a language.

از یادگیری زبان است.

It's great for talking about relationships or marriage.

برای صحبت در مورد روابط یا ازدواج عالی است.

You know, for example, getting angry

می دانید، برای مثال، عصبانی شدن

is part and parcel of being married.

جزئی از ازدواج است.

True, right?

درسته، درسته؟

So we say the way to use it is A,

بنابراین می گوییم روش استفاده از آن A است، آیا

is part and parcel of B.

جزئی از B

Okay?

خوب است؟

A is a necessary part of B.

الف جزء ضروری B است.

A is a noun, often a gerund,

الف یک اسم است، غالباً یک جیروند، آیا

is part and parcel of B, which is a noun,

جزء و جزء B است که یک اسم است،

often a gerund, right?

اغلب یک جند، درست است؟

Studying, the noun, is part and parcel

درس خواندن، اسم، جزئی

of going to university.

از رفتن به دانشگاه است.

Also the noun in the gerund, okay?

همچنین اسم در جرود، خوب است؟

When it comes to pronunciation, this is a binomial.

وقتی صحبت از تلفظ می شود، این یک دو جمله ای است.

So part and parcel.

بنابراین قطعه و قطعه.

The and becomes 'n.'

و تبدیل به 'n' می شود.

Part 'n' parcel.

قطعه «ن»

Part 'n' parcel.

قطعه «ن»

And it's part and parcel of something.

و جزئی از چیزی است.

The of becomes of.

از تبدیل می شود.

So A is part and parcel of B.

بنابراین A جزئی از B است.

Can you say?

می توانید بگویید؟

Good, get that stress.

خوب، این استرس را دریافت کنید.

A is part and parcel of B.

A بخشی از B.

Great.

عالی است.

The origin of this idiom, apparently it's a legal term

منشا این اصطلاح، ظاهراً یک اصطلاح قانونی

many, many hundreds of years ago.

صدها سال پیش است.

So part just meaning part.

پس قسمت فقط به معنی قسمت است.

Parcel meant an essential part of the whole.

بسته به معنای بخش اساسی از کل بود.

So it's a part and an essential part of the whole thing.

بنابراین بخشی و یک جزء اساسی از کل چیز است.

Now, it's just used idiomatically

در حال حاضر، این فقط به صورت اصطلاحی

in everyday English, right?

در انگلیسی روزمره استفاده می شود، درست است؟

For example, in Manchester.

مثلا در منچستر.

It rains a lot in Manchester.

در منچستر باران زیادی می بارد.

It's part and parcel of everyday life there.

این بخشی از زندگی روزمره در آنجا است.

Another question I wanted to share is,

سوال دیگری که می خواستم به اشتراک بگذارم این است که

students often ask which idioms should I learn?

دانش آموزان اغلب می پرسند کدام اصطلاحات را باید یاد بگیرم؟

Especially for IELTS speaking and writing.

مخصوصا برای اسپیکینگ و رایتینگ آیلتس.

The problem is there are thousands of idioms

مشکل این است که هزاران اصطلاح وجود دارد

and you want to learn as many as you can.

و شما می خواهید تا جایی که می توانید یاد بگیرید.

I would just be aware there are different kinds of idioms.

من فقط می دانم که انواع مختلفی از اصطلاحات وجود دارد.

So there are what we call proverbs

بنابراین چیزهایی وجود دارد که ما آن را ضرب المثل می نامیم

and these are kind of a part of idioms,

و اینها به نوعی بخشی از اصطلاحات هستند،

but proverbs often have a message,

اما ضرب المثل ها اغلب پیامی دارند،

things like every cloud has a silver lining.

چیزهایی مانند هر ابری یک پوشش نقره ای دارد.

A bird in the hand is worth two in the bush.

یک پرنده در دست دو تا در بوته می ارزد.

A stitch in time saves nine.

یک بخیه در زمان باعث نجات نه نفر می شود.

And these, I wouldn't really use these in IELTS speaking

و اینها، من واقعاً از آنها در سخنرانی آیلتس استفاده نمی کنم،

because they're kind of moralistic.

زیرا آنها به نوعی اخلاق گرا هستند.

They're like giving a message and they're not that common.

آنها مانند دادن پیام هستند و چندان رایج نیستند.

And in fact, often when we use them in conversation,

و در واقع، اغلب وقتی از آنها در مکالمه استفاده می کنیم،

we only say one part.

فقط یک قسمت را می گوییم.

We often say every cloud.

ما اغلب می گوییم هر ابر.

We don't say every cloud has a silver lining.

ما نمی گوییم هر ابری یک پوشش نقره ای دارد.

You might do, but often we say every cloud

ممکن است انجام دهید، اما اغلب ما می گوییم هر ابری

and people understand what you're going to say.

و مردم می فهمند که شما چه می خواهید بگویید.

So be careful with those.

پس مراقب اونها باش

Also be careful with old-fashioned idioms

همچنین مراقب اصطلاحات قدیمی

like it's raining cats and dogs.

مثل باران گربه و سگ باشید.

It's very old-fashioned.

خیلی قدیمیه

We don't really use that anymore.

ما واقعاً دیگر از آن استفاده نمی کنیم.

If you look at a good online dictionary,

اگر به یک فرهنگ لغت آنلاین خوب نگاه کنید،

so the Cambridge Online Dictionary

بنابراین دیکشنری آنلاین کمبریج

Oxford Learners Dictionary, Collins, all of these are good.

Oxford Learners Dictionary، کالینز، همه اینها خوب هستند.

They normally should tell you

آنها معمولاً باید به شما بگویند که

if an idiom is old-fashioned or obsolete.

آیا یک اصطلاح قدیمی یا منسوخ شده است.

Again, between speaking and writing,

باز هم، بین صحبت کردن و نوشتن،

if you hear somebody say an idiom, you know it's spoken.

اگر از کسی بشنوید که اصطلاحی را می گوید ، می دانید که گفته می شود.

If you've seen it in writing,

اگر آن را به صورت نوشتاری دیده باشید،

you'd know you can use it in writing.

می دانید که می توانید از آن به صورت نوشتاری استفاده کنید.

Also, be careful of regional idioms.

همچنین مراقب اصطلاحات منطقه ای باشید.

I mean, some idioms are only used in the UK,

منظورم این است که برخی از اصطلاحات فقط در بریتانیا استفاده می شوند،

some are only used in America.

برخی فقط در آمریکا استفاده می شوند.

Just be careful of that.

فقط مواظب اون باش فکر

I don't think it's a big problem nowadays

نمی‌کنم امروزه مشکل بزرگی باشد،

'cause there's so much cultural interconnection, right?

زیرا ارتباط فرهنگی زیادی وجود دارد ، درست است؟

Through Netflix and pop culture and songs

از طریق نتفلیکس و فرهنگ پاپ و آهنگ‌هایی

that most people understand most idioms nowadays

که امروزه اکثر مردم بیشتر اصطلاحات را

amongst native speakers.

در میان افراد بومی زبان می‌فهمند.

So it's not a big issue, but it's good to be aware

بنابراین مسئله مهمی نیست، اما خوب است بدانید

that if a phrase like it's not my cup of tea,

که اگر عبارتی مانند آن فنجان چای من نیست، به

it's a very I think a very British idiom

نظر من یک اصطلاح بسیار بریتانیایی است که

not used as much in the United States.

در ایالات متحده زیاد استفاده نمی شود.

Okay, next.

باشه بعد

Okay, idiom number five is to be on the same page.

بسیار خوب، اصطلاح شماره پنج باید در همان صفحه باشد.

And this means to think in a similar way

و این بدان معنی است که به روشی مشابه فکر کنید

or to agree about how to do something.

یا در مورد چگونگی انجام کاری توافق کنید.

For example, before starting the project,

به عنوان مثال، قبل از شروع پروژه،

the team met to make sure everyone was on the same page

تیم جلسه تشکیل داد تا مطمئن شود که همه در

about the goals.

مورد اهداف یکسان هستند.

And this, I guess, is quite logical, right?

و این، من حدس می‌زنم، کاملاً منطقی است، درست است؟

I mean, if you imagine you've got your project book

منظورم این است که اگر تصور می کنید کتاب پروژه خود را دارید

and I'm on page six and you're on page 12,

و من در صفحه ششم و شما در صفحه 12 هستید،

we're not gonna be discussing the same thing.

ما درباره همان موضوع بحث نمی کنیم.

We're not going to agree,

ما به توافق نخواهیم رسید،

so you need to be on the same page as me.

بنابراین شما باید با من همسو باشید.

That's literal,

این تحت اللفظی است،

but of course we're using it idiomatically

اما البته ما از آن به صورت اصطلاحی

in a general way to agree about something, right?

به صورت کلی برای توافق در مورد چیزی استفاده می کنیم، درست است؟

For the way we use this,

برای روشی که ما از این استفاده می کنیم،

you could say I am on the same page as you,

می توانید بگویید من در همان صفحه با شما هستم،

but normally we use it for plurals,

اما به طور معمول از آن برای جمع،

for more than one person.

برای بیش از یک نفر استفاده می کنیم.

So typically, we say we were on the same page.

بنابراین به طور معمول، ما می گوییم که در یک صفحه بودیم.

They were on the same page.

آنها در یک صفحه بودند.

Everybody was on the same page, right?

همه در یک صفحه بودند، درست است؟

It's always the page and it's always page, singular.

همیشه صفحه است و همیشه صفحه است، مفرد.

Remember, fall on deaf ears was plural,

یادش بخیر، افتادن در گوش جمع بود،

twist my arm, singular,

بازویم را بپیچ، مفرد،

on the same page, singular.

در همان صفحه، مفرد.

So that chunk on the same page doesn't change.

بنابراین آن قسمت در همان صفحه تغییر نمی کند.

Okay?

باشه؟

Only the verb, to be, can change, right?

فقط فعل، بودن، می تواند تغییر کند، درست است؟

So for example, it's important for parents

بنابراین، برای مثال، مهم است که والدین

to be on the same page

when setting rules for their children.

هنگام تعیین قوانین برای فرزندانشان در یک راستا باشند.

Similar expressions are to be on the same wavelength

عبارات مشابه باید در یک طول موج باشند

or to sing from the same song sheet

یا از یک صفحه آهنگ بخوانند

or to sing from the same hymn sheet.

یا از یک صفحه سرود بخوانند.

It's a more religious one,

این یک دین مذهبی تر است،

but it means to be on the same page,

اما به این معنی است که در یک صفحه باشید،

to be agreeing about what you're going to do.

در مورد کاری که قرار است انجام دهید توافق داشته باشید.

Great.

عالی.

Fantastic, so you've got five advanced idioms

فوق العاده است، بنابراین شما پنج اصطلاح پیشرفته

for your IELTS speaking and your everyday English

برای صحبت کردن آیلتس و انگلیسی روزمره خود دارید

to become a confident speaker of English.

تا به یک سخنران مطمئن انگلیسی تبدیل شوید.

My final piece of advice is that in order to be confident

آخرین توصیه من این است که برای اطمینان

when using idioms, you need to be sure

در استفاده از اصطلاحات، باید

about how to use it and in the right context.

از نحوه استفاده از آن و در زمینه مناسب مطمئن باشید.

And you get that from listening and listening and listening

و این را از گوش دادن و گوش دادن و گوش دادن

to the idioms being used lots of times

به اصطلاحاتی که بارها

before you use it yourself.

قبل از اینکه خودتان از آن استفاده کنید، دریافت می کنید.

And then to practice and be ready to make mistakes, right?

و سپس تمرین و آماده بودن برای اشتباه کردن، درست است؟

Making mistakes is part and parcel of learning a language.

اشتباه کردن جزئی از یادگیری زبان است.

It's great.

عالیه.

It's okay.

مشکلی نیست.

I think idioms are more difficult than general vocabulary

من فکر می کنم اصطلاحات از واژگان عمومی دشوارتر هستند

because the grammar is unpredictable, right?

زیرا دستور زبان غیرقابل پیش بینی است، درست است؟ می‌دانی

You know, how do you know it's to be on the same page

، از کجا می‌دانی که در یک صفحه

or to be on a same page,

یا در یک صفحه،

on deaf ears or deaf ear?

در گوش‌های ناشنوا یا ناشنوا بودن است؟

How do you know?

از کجا می دانی؟

You must learn each one by heart, right?

شما باید هر یک را از روی قلب یاد بگیرید، درست است؟

By heart.

ازبر.

Memorizing each one

هر یک را به خاطر بسپارید

and then just practice listening to how it's used.

و سپس فقط گوش دادن به نحوه استفاده از آن را تمرین کنید.

And that's why in my upcoming book,

و به همین دلیل است که در کتاب آینده‌ام،

"50 Idioms for IELTS Speaking,"

"50 اصطلاح برای مکالمه آیلتس"

and after that there's an online course,

و بعد از آن یک دوره آنلاین با عنوان

"150 Idioms for IELTS Speaking,"

"150 اصطلاح برای صحبت کردن آیلتس" وجود دارد،

I break down these idioms

من این اصطلاحات را

that are really useful for your spoken English.

که واقعاً برای گفتاری انگلیسی شما مفید هستند، تجزیه می‌کنم.

Some can be used for writing,

برخی را می توان برای نوشتن استفاده کرد،

but I break down how to use it,

اما من نحوه استفاده از آن،

what it means, how to pronounce it

معنی آن، نحوه تلفظ آن را توضیح می دهم

and give you different examples

و مثال های مختلفی برای شما می آورم

so you can build up your confidence

تا بتوانید اعتماد به نفس خود را

to use these idioms when talking about a particular topic.

برای استفاده از این اصطلاحات هنگام صحبت در مورد یک موضوع خاص افزایش دهید.

So that's coming in the next month or two.

بنابراین در یکی دو ماه آینده خواهد آمد.

Keep your eyes open, keep your eyes peeled.

چشمان خود را باز نگه دارید، چشمان خود را باز نگه دارید.

Hmm, nice idiom.

هوم، اصطلاح زیبا.

Keep your eyes peeled for that.

برای آن چشمان خود را ببندید.

Look on the website, in my social media.

به وب سایت، در رسانه های اجتماعی من نگاه کنید.

I'll be letting you know when it comes, right?

وقتی اومد بهت خبر میدم درسته؟

In the meantime, keep practicing, keep going,

در عین حال، به تمرین ادامه دهید، ادامه دهید، از

enjoy your study and thank you so much for watching.

مطالعه خود لذت ببرید و از تماشای شما بسیار سپاسگزارم.

I hope that my advice today won't fall on deaf ears.

امیدوارم نصیحت امروز من ناشنوا نباشد. از

Enjoy your study and I'll see you hopefully,

مطالعه خود لذت ببرید و امیدوارم

in the next video.

در ویدیوی بعدی شما را ببینم.

Take care, my friend.

مراقب خودت باش دوست من.

Bye-bye.

خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)