Awesome Methods to Learn any Language

- I believe it's possible to learn a second

- من معتقدم که می توان

or third language, whatever your age,

زبان دوم یا سوم را یاد گرفت، هر سنی که دارید،

but you need two things.

اما شما به دو چیز نیاز دارید.

Let's talk about it.

بیایید در مورد آن صحبت کنیم.

(gentle music)

(موسیقی ملایم)

Hello, it's Keith from the Keith Speaking Academy.

سلام، این کیث از آکادمی سخنرانی کیث است.

Now, you know, I was rubbish at French at school.

حالا، می‌دانی، من در مدرسه در فرانسه مزخرف بودم.

(Keith speaking French)

(کیت فرانسوی صحبت می کند)

And actually I loved it.

و در واقع من آن را دوست داشتم.

And when I wanted to do French at A level, my teacher said,

و وقتی می خواستم زبان فرانسه را در سطح A انجام دهم، معلمم گفت:

"Keith, don't do it," right?

"کیث، این کار را نکن" درست است؟

They said I wasn't good enough.

گفتند من به اندازه کافی خوب نیستم.

Now, the thing is,

حالا مسئله این است که

at that time I had one of the things I needed

در آن زمان یکی از چیزهایی که

to learn French, but I was missing the second,

برای یادگیری زبان فرانسه نیاز داشتم را داشتم، اما دومی را از دست داده بودم

and I only discovered it some years later.

و تنها چند سال بعد آن را کشف کردم.

Over the years,

در طول سال‌ها،

I've learned French and Spanish

من زبان‌های فرانسوی و اسپانیایی

and Chinese up to a good level,

و چینی را تا حد خوبی یاد گرفته‌ام،

at least good enough for me, and that's important.

حداقل برای من خوب است، و این مهم است.

And here's another important thing, right?

و در اینجا یک چیز مهم دیگر وجود دارد، درست است؟

I believe there are two things you need

من معتقدم

to learn a language successfully.

برای یادگیری موفقیت آمیز یک زبان به دو چیز نیاز دارید.

Number one, motivation.

شماره یک، انگیزه

That drive, maybe that passion to do something.

آن انگیزه، شاید آن اشتیاق برای انجام کاری.

You need a reason,

شما به دلیل نیاز دارید،

whether it's to pass an exam,

چه برای قبولی در امتحان،

to speak to family and friends, or to go traveling.

صحبت با خانواده و دوستان یا رفتن به مسافرت.

That reason and that motivation is key.

این دلیل و انگیزه کلیدی است.

If you don't have it, you'll stop,

اگر آن را نداشته باشید، متوقف خواهید شد،

because despite what TikTok says,

زیرا علیرغم آنچه TikTok می گوید،

you will not be fluent in a week or a month, right?

یک هفته یا یک ماه دیگر مسلط نخواهید بود، درست است؟ نیاز به

It takes time and patience

زمان و حوصله دارد

and you need to study and practice.

و باید مطالعه و تمرین کنید.

So, that motivation

بنابراین، این انگیزه

and keeping that motivation is really important.

و حفظ آن انگیزه واقعا مهم است.

Number two is a study method that works for you.

شماره دو یک روش مطالعه است که برای شما مفید است.

Now, again, social media has probably convinced you there is

اکنون، دوباره، رسانه های اجتماعی احتمالاً شما را متقاعد کرده اند که

a secret method,

یک روش مخفی وجود دارد،

a secret way to learn and be fluent in English.

یک روش مخفی برای یادگیری و مسلط به زبان انگلیسی.

It's not true, it's not.

این درست نیست، اینطور نیست.

There are only ways that work for you.

تنها راه هایی وجود دارد که برای شما مفید است.

What works for me may not work for you, okay?

چیزی که برای من کار می کند ممکن است برای شما کار نکند، خوب؟

So, yes, we need to follow good practices

بنابراین، بله، ما باید از شیوه های خوب

based on research and theory, no?

مبتنی بر تحقیق و تئوری پیروی کنیم، نه؟

But then you need to find a way that works for you.

اما پس از آن باید راهی پیدا کنید که برای شما مفید باشد.

That's so important.

این خیلی مهم است.

With that said,

با این اوصاف،

I'd like to share with you in this video the key steps

می‌خواهم مراحل

and methods that I have used to learn French and Spanish

و روش‌های کلیدی را که طی سال‌ها برای یادگیری فرانسوی، اسپانیایی

and Chinese over the years

و چینی استفاده کرده‌ام، در این ویدیو با شما به اشتراک بگذارم

so that maybe you can try them and see what works for you.

تا شاید بتوانید آنها را امتحان کنید و ببینید چه چیزی برای شما مفید است.

Choose the method that works for you.

روشی را انتخاب کنید که برای شما کار می کند.

Let's do it.

بیایید آن را انجام دهیم.

Right, let's talk about French.

درست است، بیایید در مورد فرانسوی صحبت کنیم.

So, I learned French initially at school, as you remember.

بنابراین، همانطور که شما به یاد دارید، ابتدا در مدرسه زبان فرانسه را یاد گرفتم.

And I had the motivation,

و من انگیزه داشتم،

but I was missing the study method that worked for me.

اما روش مطالعه را که برایم مفید بود از دست داده بودم .

It was all grammar translation

همه اینها ترجمه گرامری بود

and it didn't work for me, so I had to find other ways.

و برای من کار نکرد، بنابراین باید راه های دیگری پیدا می کردم.

Later, I went to university and studied French,

بعدها به دانشگاه رفتم و زبان فرانسه خواندم

and there we had a year in France.

و در آنجا یک سال در فرانسه بودیم.

And then I also found other ways to study

و سپس راه‌های دیگری برای مطالعه

and practice that really worked.

و تمرین پیدا کردم که واقعاً مؤثر بود.

At school, one of the key things that I learned,

در مدرسه، یکی از چیزهای کلیدی که یاد گرفتم

and I can't remember who told me,

و یادم نمی‌آید چه کسی به من گفت،

was the cover, guess, and check method.

روش پوشش، حدس زدن و بررسی بود.

So, cover, guess, and check.

بنابراین، پوشش دهید، حدس بزنید و بررسی کنید.

The teacher, right, gives you a word list.

معلم، درست است، فهرست کلمات را به شما می دهد.

Yeah, word lists.

آره، لیست کلمات

And you have to go home and just memorize 20 words, right?

و شما باید به خانه بروید و فقط 20 کلمه را حفظ کنید، درست است؟

So, I didn't do homework at home, I did it on the bus,

بنابراین، من در خانه تکالیف را انجام ندادم، آن را در اتوبوس،

going home or going to school.

رفتن به خانه یا رفتن به مدرسه انجام دادم.

Get the list of words, get my bus pass,

لیست کلمات را دریافت کنید، کارت اتوبوس من را دریافت کنید،

and you have the French and the English, cover the French.

و شما فرانسوی و انگلیسی را دارید، فرانسوی را پوشش دهید.

So you cover, you guess, and you check.

بنابراین شما پوشش می دهید، حدس می زنید و بررسی می کنید.

So it says chair.

بنابراین می گوید صندلی.

And I go, oh, in French la chair.

و من روی صندلی فرانسوی می روم.

Check.

بررسی کنید.

Oh, no la chaise.

اوه، نه لا شیز.

Okay, repeat again.

باشه دوباره تکرار کن

Chair, la chaise. Good.

صندلی، لا شزل. خوب

Table, la table.

میز، میز لا.

Oh, yes, la table.

اوه، بله، میز.

And then that's it, so cover, guess, and check.

و بعد تمام شد، پس بپوشانید، حدس بزنید و بررسی کنید.

And that was great. It worked for me.

و این عالی بود برای من کار کرد.

Even better was sometimes on the bus I was with a classmate.

حتی گاهی اوقات در اتوبوسی که با همکلاسی ام بودم بهتر بود.

So, if I was with a classmate, we would test each other.

پس اگر با همکلاسی بودم همدیگر را امتحان می کردیم.

The same thing, more or less, right?

همان چیزی است، کم و بیش، درست است؟

How do you say chair? La chaise.

چطوری میگی صندلی؟ لا شزل.

Oh yes.

اوه بله.

And there's something about interacting with another person

و چیزی در مورد تعامل با شخص دیگری وجود دارد

that makes it memorable.

که آن را به یاد ماندنی می کند. یه

There's something, sometimes you say funny things,

چیزی هست، بعضی وقتا چیزای خنده دار میگی،

la table, la table, and it just sticks.

la table، la table، و فقط میچسبه.

So that interaction with another person is a really good way

بنابراین این تعامل با شخص دیگری یک راه واقعا خوب

for me to learn words.

برای من برای یادگیری کلمات است.

Later, when I went to university,

بعدها که به دانشگاه رفتم،

I discovered drama

نمایشنامه را کشف کردم

and I joined the French drama club.

و به باشگاه نمایش فرانسه پیوستم.

And I remember we did "Le Bourgeois Gentilhomme"

و یادم می آید که «Le Bourgeois Gentilhomme»

by Moliere.

اثر مولیر را ساختیم.

And doing drama was fantastic,

و انجام درام فوق العاده بود،

'cause what you have to do

زیرا کاری که باید انجام دهید

is you have to memorize your script.

این است که باید فیلمنامه خود را حفظ کنید.

You have to repeat your words or phrases 20, 30, 40 times.

شما باید کلمات یا عبارات خود را 20، 30، 40 بار تکرار کنید.

And so, that memorization

و بنابراین، حفظ کردن

and saying it correctly was important.

و گفتن صحیح آن مهم بود.

You have to go on stage

شما باید روی صحنه بروید

and you have to project your voice to make it loud,

و باید صدایتان را فرافکنی کنید تا بلندتر شود،

so you're really pronouncing clearly.

بنابراین واقعاً واضح تلفظ می‌کنید.

And the teacher would check and give you feedback.

و معلم بررسی می کرد و به شما بازخورد می داد.

And again, that interaction with other people,

و دوباره، آن تعامل با افراد دیگر،

it just becomes so memorable

آنقدر به یاد ماندنی می شود

that the grammar and vocabulary embedded

که گرامر و واژگان جاسازی شده

in the script stuck with me for years and years.

در فیلمنامه سال ها و سال ها در من ماندگار شد.

Great method.

روش عالی

One of the things the teacher did,

یکی از کارهایی که معلم انجام داد،

the French teacher, was he gave me a cassette.

معلم فرانسه، یک نوار کاست به من داد.

So, in those days we had cassettes.

بنابراین، آن روزها ما کاست داشتیم.

He'd recorded the key pronunciation things

او موارد تلفظ کلیدی را ضبط کرده بود

that I didn't right, things like A is eh, right?

که من درست نبودم، چیزهایی مانند A است، درست است؟

Jeh, J, jeh.

جه، جی، جه.

And so he'd record all of those and I would just go away

و بنابراین او همه آنها را ضبط می کرد و من فقط می رفتم

and listen and listen and repeat and listen and repeat.

و گوش می کردم و گوش می دادم و تکرار می کردم و گوش می کردم و تکرار می کردم.

Again, that kind of working out,

باز هم، آن نوع تمرین،

controlled repetition worked really well.

تکرار کنترل شده واقعاً خوب کار می کرد.

Years later when I started working,

سال‌ها بعد، وقتی کارم را شروع کردم،

I wanted to carry on with my French,

می‌خواستم زبان فرانسه را ادامه دهم،

and so one thing I did is I joined

و بنابراین یک کاری که انجام دادم این بود که

a monthly magazine basically.

اساساً به یک مجله ماهانه پیوستم.

Like nowadays you have monthly memberships,

مثل اینکه امروزه شما عضویت ماهانه دارید،

it was a monthly magazine I subscribe to.

این مجله ماهیانه ای بود که من مشترک آن هستم.

And it was great.

و عالی بود

Once a month I'd get the magazine in the post

ماهی یک بار مجله را

with a little audio CD and you'd listen to the story.

با یک سی دی صوتی کوچک در پست قرار می دادم و شما به داستان گوش می دادید.

You could look at the vocabulary.

می توانید به واژگان نگاه کنید.

There'd be interviews and quizzes.

مصاحبه ها و آزمون ها وجود دارد.

And for a few days I was just immersed in French

و برای چند روز من فقط در زبان فرانسه غرق شده بودم

and I used to look forward to getting the magazine so much.

و خیلی مشتاق بودم که مجله را دریافت کنم.

It was so exciting that that helped me keep my motivation.

آنقدر هیجان انگیز بود که به من کمک کرد تا انگیزه ام را حفظ کنم.

Even now as I'm much older and I'm living in Spain,

حتی الان که خیلی بزرگتر شده ام و در اسپانیا زندگی می کنم،

I've subscribed to a French community

مشترک یک انجمن فرانسوی شده ام

where there are classes and that motivates me.

که در آن کلاس ها برگزار می شود و این به من انگیزه می دهد.

And just by speaking to other people, you get ideas.

و فقط با صحبت کردن با افراد دیگر، ایده هایی به دست می آورید.

And they talked about, well, why don't you read a novel?

و در مورد اینکه خوب، چرا رمان نمی خوانی صحبت کردند؟

And so now this year I've read a novel in French,

و حالا امسال رمانی به زبان فرانسه خوانده‌ام

which I've not done for years, and I'm so happy about it.

که سال‌هاست آن را انجام نداده‌ام و از این بابت بسیار خوشحالم.

And so, having that contact with French,

و بنابراین، داشتن آن تماس با فرانسوی،

contact with other people,

تماس با افراد دیگر،

again, I think that really works for me as well.

دوباره، فکر می کنم که واقعا برای من نیز کار می کند.

Anyway, that has been my French journey.

به هر حال، این سفر فرانسوی من بوده است.

So let me talk now about Spanish and learning Spanish.

بنابراین اجازه دهید اکنون در مورد اسپانیایی و یادگیری اسپانیایی صحبت کنم.

So, actually, when I left university, learned French,

بنابراین، در واقع، وقتی دانشگاه را ترک کردم ، زبان فرانسه را یاد گرفتم،

I went to live in America for a year.

برای یک سال به آمریکا رفتم.

I worked in a restaurant, it was like a gap year,

من در یک رستوران کار می کردم، آن سال مانند یک سال فاصله بود،

but in the restaurant I met a lot of South American people

اما در رستوران با مردم آمریکای جنوبی زیادی آشنا شدم

and it gave me a taste for Spanish.

و طعم اسپانیایی را به من داد.

I learned some basic words, hola, que tal, things like that.

من چند کلمه اساسی یاد گرفتم، hola، que tal، چیزهایی از این قبیل.

And when I came back home, I thought, right,

و وقتی به خانه برگشتم، فکر کردم، درست است،

I want to learn Spanish.

می خواهم اسپانیایی یاد بگیرم.

Why not take another gap year,

چرا یک سال دیگر نگذرانید،

go and work in Spain, teach English, and learn Spanish?

نروید و در اسپانیا کار کنید، انگلیسی تدریس کنید و اسپانیایی یاد بگیرید؟

So, I did.

بنابراین، من انجام دادم.

In my early 20s I went to Spain

در اوایل 20 سالگی به اسپانیا رفتم

and I started learning Spanish.

و شروع به یادگیری زبان اسپانیایی کردم.

And I think 'cause I'd learned French, it was easier.

و فکر می کنم چون زبان فرانسه را یاد گرفته بودم، راحت تر بود.

But yeah, within a couple of years,

اما بله، در عرض چند سال،

I felt I was pretty fluent in Spanish.

احساس کردم که به زبان اسپانیایی کاملاً مسلط هستم.

Some of the techniques I used, one of them,

برخی از تکنیک هایی که من استفاده کردم، یکی از آنها،

and I think I've mentioned this in some other videos,

و فکر می کنم در برخی ویدیوهای دیگر به آن اشاره کرده ام،

is juggling, and juggling Is this, right?

شعبده بازی است، و شعبده بازی آیا این درست است؟

Whoa.

اوه

Now, when you juggle,

اکنون، هنگامی که دستکاری می کنید،

the ball represents the word or the phrase you've learned.

توپ نشان دهنده کلمه یا عبارتی است که یاد گرفته اید.

So let's imagine in English you've learned the expression

پس بیایید تصور کنیم در زبان انگلیسی شما عبارت

to be over the moon, meaning to be happy, right?

be over the moon به معنای شاد بودن را یاد گرفته اید، درست است؟

Now, you could say to be over the moon, to be over the moon,

حالا می‌توان گفت بالای ماه، بالای ماه،

to be over the moon.

بالای ماه.

You could just repeat it.

شما فقط می توانید آن را تکرار کنید.

But you could also juggle, change it around.

اما شما همچنین می توانید شعبده بازی، آن را تغییر دهید.

I was over the moon. I will be over the moon.

من بالای ماه بودم من بالای ماه خواهم بود

I would be over the moon, changing the tense,

من روی ماه بودم و زمانش را تغییر می‌دادم

and then make it even more complicated.

و بعد آن را پیچیده‌تر می‌کردم.

I will be over the moon if I pass my exam.

اگر امتحانم را پس بگیرم بالای ماه خواهم بود.

And so you are juggling,

و بنابراین شما در حال شعبده بازی هستید،

I will be over the moon if I pass my exam.

اگر امتحانم را پس بگیرم، بر ماه خواهم بود.

I would be over the moon if I won the lottery.

اگر در قرعه کشی برنده می شدم، بالای ماه بودم.

And you are juggling this phrase, different tenses.

و شما با این عبارت، زمان های مختلف شعبده بازی می کنید.

And look at the practice.

و به تمرین نگاه کنید.

Look how that is much more,

ببینید که چقدر بیشتر است،

it's much deeper and richer than to be over the moon,

خیلی عمیق تر و غنی تر از ماه بودن است،

to be over the moon, which is a bit boring, right?

بالای ماه بودن، که کمی خسته کننده است، درست است؟

So juggling something I discovered

بنابراین دستکاری چیزی که کشف کردم

that really worked for me.

که واقعا برای من کار می کرد.

That's for later.

اونم واسه بعد

Now, another thing I did,

اکنون، کار دیگری که انجام دادم

and I still do in Spanish particularly, is read.

و هنوز هم به ویژه به زبان اسپانیایی انجام می دهم، خوانده می شود.

I read voraciously.

با حرص خواندم

Nice word, right? Voraciously, avidly, a lot.

کلمه خوبی است، درست است؟ با حرص، مشتاقانه، بسیار.

And I still do, right?

و من هنوز دارم، درست است؟

I mean "Isabel Allende," the classics, "El Camino,"

منظورم «ایزابل آلنده»، کلاسیک، «ال کامینو»،

up to date stuff, "Cica Triz," right?

چیزهای به روز، «سیکا تریز» است، درست است؟

On prime video.

در ویدیوی اصلی

I mean, it's motivating and interesting.

منظورم این است که انگیزه و جالب است.

And I think reading widely is really important.

و من فکر می کنم خواندن گسترده واقعا مهم است.

I mean, also newspapers, blogs, not just your coursebook.

منظورم این است که روزنامه ها، وبلاگ ها، نه فقط کتاب درسی شما.

If you are limited to your coursebook,

اگر به کتاب درسی خود محدود هستید،

it's not enough, basically.

اساساً کافی نیست.

And the way I read is with a sense of curiosity.

و نحوه خواندن من با حس کنجکاوی است.

So, most of the time I'm reading for fun, to enjoy it,

بنابراین، بیشتر اوقات برای سرگرمی می خوانم تا از آن لذت ببرم،

but I do notice things and it's so important.

اما به چیزهایی توجه می کنم و این بسیار مهم است.

I remember chatting to Steve Kaufman about this

یادم می‌آید که با استیو کافمن در مورد این موضوع صحبت کردم

and the idea that when you notice language

و این ایده که وقتی متوجه زبان می‌شوید،

is when you learn.

زمانی است که یاد می‌گیرید.

Just have a sense of curiosity.

فقط یک حس کنجکاوی داشته باشید.

You know, like, ooh, that's interesting.

می دانید، اوه، جالب است.

In Spanish they use the future tense,

در اسپانیایی از زمان آینده استفاده می کنند،

where in English, I probably use the present here.

در حالی که در انگلیسی، من احتمالاً در اینجا از حال استفاده می کنم.

And just being curious about things

و فقط در مورد چیزها کنجکاو باشید

and checking dictionaries or course books,

و لغت نامه ها یا کتاب های درسی را چک کنید،

ChatGPT if you like.

در صورت تمایل ChatGPT.

And that sense of curiosity,

و این حس کنجکاوی،

noticing grammar, verbs, tenses,

توجه به دستور زبان، افعال، زمان‌ها،

it's really, really powerful and generally reading.

واقعاً بسیار قدرتمند و به طور کلی خواندنی است.

Wow, it's the big game changer I think

وای، این تغییر بزرگ بازی است که من فکر می کنم

for language learning is when you expand your reading.

برای یادگیری زبان زمانی است که مطالعه خود را گسترش دهید.

The final thing I remember I did in Spanish

آخرین کاری که به یاد دارم به زبان اسپانیایی انجام دادم

was I used to make an audio diary at the end of the day,

این بود که در پایان روز یک دفتر خاطرات صوتی تهیه می‌کردم،

especially the first few months when I was studying.

مخصوصاً در چند ماه اول که در حال مطالعه بودم.

And I would record on a cassette,

و من روی نوار کاست ضبط می‌کردم،

press record and just go through not what I did in that day,

ضبط را فشار می‌دادم و فقط کارهایی را که در آن روز انجام دادم،

but the words I'd learned that day, right?

بلکه کلماتی را که آن روز یاد گرفته بودم، مرور می‌کردم، درست است؟

So today I'd learn this word, this word, this expression.

بنابراین امروز این کلمه، این کلمه، این عبارت را یاد خواهم گرفت.

I'd just repeat them.

من فقط آنها را تکرار می کنم.

So I'd mix English and Spanish.

بنابراین من انگلیسی و اسپانیایی را مخلوط می کنم.

Today I learned (Keith speaking in French).

امروز یاد گرفتم (کیث به زبان فرانسوی صحبت می کند).

Today I also learned (Keith speaking in French).

امروز هم یاد گرفتم (کیث به زبان فرانسه صحبت می کند).

And just saying out the words

و فقط کلمات را بیان کردم

and kind of summarizing what I'd learned

و چیزهایی را که

in a short five minute audio.

در یک صدای کوتاه پنج دقیقه ای آموخته بودم خلاصه کردم.

At the time I didn't know why it worked,

در آن زمان نمی‌دانستم چرا کار می‌کند،

but I think it's to do with when you learn stuff,

اما فکر می‌کنم این به زمانی مربوط می‌شود که شما چیزهایی یاد می‌گیرید،

within 24 hours, you forget 80%.

در عرض 24 ساعت، 80 درصد را فراموش می‌کنید.

And it's so important to review before that 24 hours is up.

و بسیار مهم است که قبل از پایان 24 ساعت مرور کنید.

So I was doing that just for five minutes and recording it,

بنابراین من فقط به مدت پنج دقیقه این کار را انجام می‌دادم و آن را ضبط می‌کردم،

so it was also audio like multimedia.

بنابراین صدا نیز مانند چند رسانه‌ای بود.

I didn't realize it was actually a research backed method,

من متوجه نشدم که این در واقع یک روش مبتنی بر تحقیق است،

it just felt right, it was dead easy to do.

فقط احساس می‌کردم درست است، انجام آن آسان بود.

So that kind of audio diary nowadays,

بنابراین، این نوع از خاطرات صوتی امروزه،

you could do a video diary,

شما می توانید یک دفتر خاطرات ویدیویی انجام دهید،

just any kind of review

فقط هر نوع مروری

at the end of the day I think really, really helps.

در پایان روز، فکر می کنم واقعا، واقعاً کمک می کند.

So yeah, that was my Spanish learning journey

بنابراین بله، این سفر یادگیری اسپانیایی من بود

and still is.

و هنوز هم هست.

Let's move on.

بیایید ادامه دهیم.

Okay, when it comes to Chinese, I actually learned,

خوب، وقتی صحبت از چینی به میان می آید ، در واقع یاد گرفتم،

I began learning Chinese, I began studying Chinese in Spain.

شروع به یادگیری زبان چینی کردم، شروع به مطالعه چینی در اسپانیا کردم. دوه

Duh. Why?

چرا؟

Interesting story.

داستان جالب

I was about 33, 32, 33,

من حدوداً 33، 32، 33 ساله بودم،

so no spring chicken,

پس مرغ بهاری،

walking down the street and I went past a shop

در خیابان راه نمی‌رفتم و از کنار مغازه‌ای رد شدم

and there was this beautiful Chinese calligraphy,

و این خط چینی زیبا،

like the writing, the painting in the shop.

مانند نوشته، نقاشی در مغازه وجود داشت.

And I went inside and I saw the guy there.

و من رفتم داخل و آن پسر را آنجا دیدم.

I said this is beautiful.

گفتم این زیباست

And he said, "Yes, I teach people

و او گفت: "بله، من به مردم یاد می دهم که

how to do Chinese calligraphy, how to paint."

چگونه خوشنویسی چینی انجام دهند ، چگونه نقاشی کنند."

I said, ooh, and how much are the classes?

گفتم اوه و کلاس ها چنده؟

And he looked at me up and down and then said,

و بالا و پایین به من نگاه کرد و بعد گفت:

"Yeah, a thousand pesetas.

"آره هزار پستا.

In those days, it was before the Euro,

اون روزها قبل از یورو بود

but I think the price changed depending on the student.

اما فکر می کنم بسته به شاگرد قیمتش تغییر کرد.

Anyway, I began and I started learning the calligraphy

به هر حال شروع کردم و شروع به یادگیری خط کردم.

and what the words meant.

و معنی این کلمات

Very, very basic.

خیلی خیلی ابتدایی بود

It was more about painting rather than learning Chinese.

But then what I did is I,

well, I decided at some point to relocate

and go and live in China and learn Chinese.

I was gonna be a director of studies of a school, got a job.

می خواهم مدیر مطالعات یک مدرسه شوم، یک کار پیدا کردم

And then I got a hold of a book and a cassette.

و بعد یک کتاب و یک نوار کاست به دست آوردم،

I can't remember if it was Routledge or (indistinct)

نمی توانم به یاد بیاورم که آیا روتلج بود یا (نامشخص)

like Rosetta Stone, one of these beginner Chinese books.

مثل روزتا استون، یکی از این کتاب های چینی مبتدی.

I put the book away

من کتاب را کنار گذاشتم

and I listened to the cassette every day for a month.

و به مدت یک ماه هر روز به کاست گوش می‌دادم،

And I just listened and listened.

I didn't understand anything.

But every day I listened and I listened.

اما هر روز آن را گوش می‌دادم

And then it was time to go to China and I arrived in China.

وقت رفتن به چین بود و من به چین رسیدم

And then in China I took out the book

و بعد در چین کتاب را بیرون آوردم

and started to look at the conversations and at the words

و شروع به نگاه کردن به مکالمات و کلمات

and the translation and began to understand.

و ترجمه کردم و شروع به فهمیدن کردم.

But the big difference was compared to some friends

اما تفاوت بزرگ در مقایسه با دوستانی بود

who were also English in China,

که در چین نیز انگلیسی بودند،

they were starting to learn from reading the Pinyin

آنها از خواندن پینیین شروع به یادگیری کردند

and I already made the connection of the sound.

و من قبلاً ارتباط صدا را برقرار کردم.

So, for example, when you look at a phrase written

بنابراین، برای مثال، وقتی به عبارتی نگاه می‌کنید که

to say, I am happy in Chinese,

به زبان چینی نوشته شده است، من خوشحالم،

my friends were going, okay, wo, hen, gao, xing,

دوستانم می‌رفتند، اوکی، وو، هن، گائو، شینگ،

and I was going wo, hen, gao, xing,

و من می‌رفتم وو، هن، گائو، شینگ،

because I could make the connection

چون من می‌توانست

with what I'd been listening to and what these words were.

با آنچه که گوش می‌دادم و این کلمات ارتباط برقرار کند.

And I remember at the time people said,

و به یاد دارم که در آن زمان مردم می گفتند:

"Wow, your pronunciation's really good."

"وای، تلفظ شما واقعاً خوب است."

I said, well, but I've only been learning for a month.

گفتم خب ولی من فقط یک ماهه که دارم یاد میگیرم.

But it had such an impact

اما چنین تاثیری داشت

and I thought it was really important for me,

و فکر می‌کردم برای من بسیار مهم است،

'cause Chinese is a difficult language to pronounce.

زیرا زبان چینی برای تلفظ دشوار است.

So I put that emphasis on pronunciation.

بنابراین من بر تلفظ آن تاکید می کنم.

The other thing I did is I spent a lot of time

کار دیگری که انجام دادم این بود که زمان زیادی را صرف

on tones, right?

آهنگ ها کردم، درست است؟

You'll know in Chinese there are tones,

می‌دانید که در زبان چینی زنگ‌هایی وجود دارد،

there's the flat ma, ma, ma, ma.

صدای مسطح ma، ma، ma، ma وجود دارد.

There are different tones.

تن های مختلف وجود دارد.

I don't say them perfectly,

من آنها را کامل نمی گویم،

but I spent quite a bit of time listening to tones

اما زمان زیادی را صرف گوش دادن به آهنگ ها

and working out how to use them.

و کار کردن نحوه استفاده از آنها کردم.

Again, that made a big difference,

باز هم، این تفاوت بزرگی ایجاد کرد،

'cause most English people speaking Chinese forget

زیرا بیشتر انگلیسی‌هایی که چینی صحبت می‌کنند، صداها را فراموش می‌کنند

about the tones.

.

wo, hen, gao, xing, wo, hen, gao, xing.

وو، مرغ، گائو، زینگ، وو، مرغ، گائو، زینگ.

Everything's dum, dum, dum, dum, right?

همه چیز احمقانه است، دمدمی مزخرف است، درست است؟

And it's just,

و فقط،

I think it's important for that language in particular.

من فکر می کنم برای آن زبان به ویژه مهم است.

So, for me, focusing on learning to speak from listening

بنابراین، برای من، تمرکز بر یادگیری صحبت کردن از طریق گوش دادن

rather than learning to speak from reading

به جای یادگیری صحبت کردن از طریق خواندن،

was a game changer.

یک تغییر بازی بود.

Really important and worked for me.

واقعا برای من مهم و کارساز بود.

The other thing I did is around immersion.

کار دیگری که انجام دادم در مورد غوطه وری است.

And when I first arrived in China,

و وقتی برای اولین بار به چین رسیدم،

for the first nine months,

در نه ماه اول،

I did intensive lessons every day,

هر روز

two hours in the morning before work.

دو ساعت صبح قبل از کار، دروس فشرده را انجام می دادم.

And basically, I just knew that I had to immerse myself

و اساسا، من فقط می دانستم که باید خودم را

in the language and have that drive, that motivation, right?

در زبان غرق کنم و آن انگیزه، آن انگیزه را داشته باشم، درست است؟

That every day there's a class

که هر روز یک کلاس هست

and every day you are going at it.

و هر روز در آن می روی.

It is a marathon and I did that for eight months

این یک ماراتن است و من هشت ماه این کار را انجام دادم

and it helped, and I built up slowly my level.

و کمک کرد و به آرامی سطحم را بالا بردم.

There was a feeling of success and getting better,

احساس موفقیت و بهتر شدن وجود داشت

which motivates you again.

که دوباره به شما انگیزه می دهد.

And then as you start to use it in the street

و وقتی شروع به استفاده از آن در خیابان می کنید

and you notice you can communicate,

و متوجه می شوید که می توانید ارتباط برقرار کنید،

wow, what a great feeling.

وای، چه احساس خوبی.

So, that kind of immersion and intense study.

بنابراین، آن نوع غوطه وری و مطالعه شدید.

I chose eight months.

من هشت ماهگی را انتخاب کردم.

I mean, you could choose three months

منظورم این است که شما می توانید سه ماه

or four weeks deciding and committing to that time

یا چهار هفته را انتخاب کنید و تصمیم بگیرید و به آن زمان متعهد شوید

to do it, right?

تا این کار را انجام دهید، درست است؟

The other curious thing,

نکته جالب دیگر

and an interesting thing that I discovered learning Chinese,

و نکته جالبی که من در یادگیری زبان چینی کشف کردم،

is that I learned better listening

این است که گوش دادن

to non-native Chinese speakers

به زبان چینی غیر بومی را بهتر

than to native Chinese speakers.

از چینی زبانان بومی یاد گرفتم.

So when I used to listen to the TV

بنابراین زمانی که به تلویزیون

and the radio Chinese speakers, I found very difficult.

و رادیوهای چینی گوش می‌دادم، خیلی سخت می‌شدم.

But then suddenly at that time we had YouTube

اما ناگهان در آن زمان ما یوتیوب داشتیم

and then I started listening broadcasts of the laowai,

و سپس من شروع به گوش دادن به برنامه های لاووای،

the foreigners,

خارجی ها،

like American and British people

مانند آمریکایی ها و بریتانیایی ها کردم

who spoke very, very good Chinese

که بسیار بسیار خوب چینی صحبت می کردند

and I could understand them.

و من می توانستم آنها را بفهمم.

I thought, wow.

فکر کردم وای

And I would listen to these interviews.

و من به این مصاحبه ها گوش می کردم.

They were speaking very good Chinese, I could learn a lot,

آنها خیلی خوب چینی صحبت می کردند ، من می توانستم چیزهای زیادی یاد بگیرم،

but it was easier to understand

اما درک

an English person speaking Chinese than a Chinese person.

یک انگلیسی چینی راحت تر از یک چینی بود.

So, again, in the early days I did a lot of that.

بنابراین، دوباره، در روزهای اول من بسیاری از این کارها را انجام دادم.

Of course you need to balance that with also listening

البته باید آن را با گوش دادن

to native speakers.

به سخنرانان بومی نیز متعادل کنید.

You need both.

شما به هر دو نیاز دارید.

But that really helped me and built my confidence,

اما این واقعاً به من کمک کرد و اعتماد به نفسم را تقویت کرد،

'cause I thought, oh, actually, I can understand him.

زیرا فکر کردم، اوه، در واقع، می توانم او را درک کنم.

I know he's from Manchester, but you know,

من می دانم که او اهل منچستر است، اما می دانم،

I can understand his Chinese.

من می توانم چینی اش را بفهمم.

So those are a few snippets of my Chinese learning journey.

بنابراین این چند قطعه از سفر یادگیری چینی من است.

So there, I hope this has been interesting for you

بنابراین، امیدوارم این برای شما جالب بوده باشد

and maybe giving you a few ideas of different methods

و شاید چند ایده از روش‌ها

and ways you can practice and try.

و روش‌های مختلفی که می‌توانید تمرین و امتحان کنید به شما ارائه دهد.

I am curious,

کنجکاو هستم که از

which method have you used or would you like to try?

کدام روش استفاده کرده اید یا دوست دارید امتحان کنید؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Do remember, as I said,

به یاد داشته باشید، همانطور که گفتم،

I think there are two things you need, right?

فکر می کنم به دو چیز نیاز دارید، درست است؟

You need motivation and you need a study method

شما به انگیزه نیاز دارید و به روشی برای مطالعه نیاز دارید

that works for you.

که برای شما مفید باشد.

To be clear, right?

برای روشن شدن، درست است؟

There is no best study method, right?

بهترین روش مطالعه وجود ندارد، درست است؟

Anybody who tells you there is, is lying.

هر کس به شما بگوید وجود دارد، دروغ می گوید.

There's only the best method for you.

فقط بهترین روش برای شما وجود دارد.

And probably you're gonna use different methods,

و احتمالاً از روش‌های مختلفی استفاده خواهید کرد،

not just one, right?

نه فقط یکی، درست است؟

The important thing is you start experimenting and trying

نکته مهم این است که شروع به آزمایش و تلاش کنید

and finding the things that do work for you.

و چیزهایی را پیدا کنید که برای شما مفید هستند.

Action point is thinking about this video,

نکته عمل فکر کردن به این ویدیو است،

take one method you've not tried,

روشی را که امتحان نکرده اید انتخاب کنید،

have a go and see what happens.

بروید و ببینید چه اتفاقی می افتد.

Now, you may remember at the start of the video,

حالا شاید به یاد بیاورید که در ابتدای ویدیو

I said you can learn a second language whatever you age.

گفتم شما در هر سنی که هستید می توانید زبان دوم را یاد بگیرید.

And it's true, right?

و این درست است، درست است؟

I learned French at school, I learned Spanish when I was 22,

من فرانسوی را در مدرسه یاد گرفتم، اسپانیایی را در 22 سالگی یاد گرفتم،

I learned Chinese when I was about 33.

چینی را در حدود 33 سالگی یاد گرفتم.

Now I'm 57 and I'm still learning new phrases and words

اکنون 57 ساله هستم و هنوز در حال یادگیری عبارات و کلمات جدید هستم

and I'm still practicing as well.

و همچنان در حال تمرین هستم.

Yes, it's easier to learn a language

بله،

when you are younger, okay?

وقتی جوان تر هستید، یادگیری زبان آسان تر است، خوب؟

That's true, but age is not a barrier.

این درست است، اما سن مانعی ندارد.

It's not a barrier to learning, or more importantly,

این مانعی برای یادگیری، یا مهمتر از آن،

to practicing and enjoying the language.

برای تمرین و لذت بردن از زبان نیست.

So, whatever you are learning, whatever your age,

بنابراین، هر چه در حال یادگیری هستید، با هر سنی که هستید، به

keep going 'cause it's worth it

راه خود ادامه دهید، زیرا ارزش آن را دارد

and you really will reap the rewards today

و شما واقعاً امروز

and as you get older.

و با افزایش سن، از مزایای آن بهره خواهید برد.

So, that's it for today. Thank you so much for watching.

بنابراین، برای امروز همین است. از تماشای شما بسیار سپاسگزارم

If you liked this, give me a like,

اگر دوست داشتید به من لایک کنید

just subscribe to the channel to see more videos coming up.

فقط برای دیدن ویدیوهای بیشتر در کانال عضو شوید.

And I will see you maybe in the next video.

و شاید در ویدیوی بعدی شما را ببینم.

Take care. Bye-bye.

مراقب باشید. خداحافظ

(gentle music)

(موسیقی ملایم)