An EASY Way to Improve your English (for busy students)

- If you are very busy

- اگر خیلی سرتان شلوغ است

but you want to improve your English level

اما می خواهید سطح زبان انگلیسی خود را ارتقا دهید

and you have an IELTS test to prepare for,

و یک آزمون آیلتس برای آماده شدن دارید،

but you have no time to study,

اما زمانی برای مطالعه ندارید،

then this video just might help you.

این ویدیو ممکن است به شما کمک کند.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Hello, this is Keith from the Keith Speaking Academy

سلام، این کیث از آکادمی صحبت کردن کیت

and the YouTube channel English Speaking Success.

و کانال YouTube English Speaking Success است.

Now, I know a lot of you are very busy students.

اکنون، می دانم که بسیاری از شما دانشجویان بسیار پرمشغله ای هستید.

You want to improve your English,

شما می خواهید انگلیسی خود را بهبود ببخشید،

but you don't have time to study, to practice, to read,

اما زمانی برای مطالعه، تمرین، خواندن،

to listen, to do all of that.

گوش دادن و انجام همه اینها ندارید.

And if you're preparing for IELTS,

و اگر برای آیلتس آماده می شوید،

it's incredibly stressful.

فوق العاده استرس زا است.

What if I could give you one simple technique

اگر می توانستم یک تکنیک ساده به شما بدهم

that will help you build your vocabulary,

که به شما کمک کند دایره لغات خود را بسازید، به

help you remember it, improve your reading skills,

شما کمک کند آن را به خاطر بسپارید، مهارت های خواندن خود را بهبود بخشید، به

give you lots of listening, practice and have fun

شما مقدار زیادی گوش دهید، تمرین کنید و

and relax at the same time?

در همان زمان سرگرم شوید و آرامش داشته باشید؟

Ha, would you be interested?

ها، آیا شما علاقه مند هستید؟

It's very, very simple, right?

خیلی خیلی ساده است، درست است؟

And it's this, it's Does This Really Work?

و این است، آیا این واقعا کار می کند؟

It's about storytelling.

این در مورد داستان سرایی است.

I did a video a while back explaining how stories work.

مدتی قبل ویدیویی تهیه کردم که در آن توضیح دادم داستان ها چگونه کار می کنند.

They are such a powerful way to build vocabulary,

آنها راه قدرتمندی برای ساختن واژگان،

practice reading, practice listening.

تمرین خواندن، تمرین گوش دادن هستند.

In today's video,

در ویدیوی امروز،

I'm gonna give you a story all about the topic of work,

من به شما داستانی درباره موضوع کار،

a common IELTS speaking topic,

یک موضوع رایج صحبت کردن آیلتس می‌دهم،

and you will find it a relaxing way to read, listen,

و شما آن را راهی آرامش‌بخش برای خواندن، گوش دادن،

study, learn vocabulary,

مطالعه، یادگیری لغات خواهید یافت

and I promise you, you will learn so much.

و به شما قول می‌دهم که این کار را انجام دهید. خیلی یاد بگیر

So just take these 50 minutes to totally relax

پس فقط این 50 دقیقه را صرف کنید تا کاملاً استراحت کنید

and enjoy this story.

و از این داستان لذت ببرید.

So this is called "Ellie's Lesson".

بنابراین به این "درس الی" می گویند. آیا

Can you guess who or which one is Ellie

می توانید حدس بزنید الی کی یا کدام است

and what's happening here?

و اینجا چه خبر است؟

Let's find out all in the story, "Ellie's Lesson".

بیایید همه چیز را در داستان "درس الی" دریابیم.

Chapter one, The Morning Spark.

فصل اول، جرقه صبحگاهی.

A spark is like when you have a match or a lighter

جرقه مانند زمانی است که شما یک کبریت یا فندک دارید

and there's a spark, a flame

و یک جرقه وجود دارد، شعله ای

that sparks something, sparks something.

که جرقه ای می زند، چیزی جرقه می زند.

It's a kind of shining light that gives you motivation.

این یک نوع نور درخشان است که به شما انگیزه می دهد.

"Ellie stepped into her school feeling the familiar rush

"الی با احساس عجله آشنای

of anticipation for the day.

انتظار برای روز وارد مدرسه اش شد.

As a teacher,

به عنوان یک معلم،

her passion for helping people learn English was the driving

اشتیاق او برای کمک به مردم برای یادگیری زبان انگلیسی

force behind her every morning.

هر روز صبح نیروی محرکه او بود.

So Ellie stepped into the school.

بنابراین الی به مدرسه قدم گذاشت.

The rush of anticipation is this feeling, this flow

عجله انتظار همین احساس است. این جریان

of excitement that she feels.

هیجانی که او احساس می کند.

Her passion is English.

اشتیاق او انگلیسی است.

English was the driving force, like driving a car,

انگلیسی نیروی محرکه بود ، مانند رانندگی با ماشین،

it's the motivation basically

این انگیزه اساساً

behind her mourning.

پشت عزاداری او است.

"The classroom was her stage,

her students the eager audience ready

to dive into the world of language learning."

دنیای یادگیری زبان."

Dive into, jump into.

شیرجه بزنید، به داخل بپرید.

"Although she often had a lot on her plate,

"اگرچه او اغلب چیزهای زیادی در بشقابش داشت،

was frequently snowed under with marking and homework,

اغلب با علامت گذاری و تکالیف زیر برف می ریخت،

and of course didn't have the luxury of flexitime,

و البته تجمل زمان انعطاف پذیری را نداشت، اما

she was happy.

خوشحال بود.

It was a challenging but rewarding job."

این یک کار چالش برانگیز اما با ارزش بود."

To have a lot on your plate doesn't mean a lot of food,

داشتن مقدار زیادی غذا در بشقاب شما به معنای غذای زیاد نیست،

although that would be nice.

اگرچه این خوب خواهد بود. به این

It means that you are busy, right?

معنی است که شما مشغول هستید، درست است؟

And if you are snowed under,

و اگر زیر برف برف خوردید،

imagine the snow coming down.

برف را تصور کنید. پایین آمدن

You have all the work and the activities and the tasks.

شما همه کارها و فعالیت ها و وظایف را دارید.یعنی

It means you are busy as well.

شما هم سرتان شلوغ است.

Too many things to do, that you are snowed under.

کارهای زیادی برای انجام دادن، که زیر برف می نشینید.

She has to mark the homework, right,

او باید تکالیف را مشخص کند، درست است،

flexitime in many jobs,

زمان انعطاف پذیری در بسیاری از مشاغل،

you can choose the time you start

شما می‌تواند زمانی را که شروع می‌کنید

and choose the time you finish,

و زمانی را که به پایان می‌رسانید انتخاب کنید،

so long as you complete the number of hours every day.

به شرطی که تعداد ساعت‌ها را هر روز تکمیل کنید.

Teachers unfortunately can't usually have flexitime

متأسفانه معلمان معمولاً نمی‌توانند وقت انعطاف‌پذیری داشته باشند

because the working day is fixed.

زیرا روز کاری ثابت است.

Her job was challenging, difficult,

but rewarding, satisfying.

"'There's something magical

about watching a student's confidence grow,' she thought,

او فکر کرد و

arranging her notes for the day's lesson."

یادداشت های خود را برای درس روز مرتب کرد، "چیز جادویی در تماشای افزایش اعتماد به نفس دانش آموز وجود دارد."

And there she is, Ellie, the teacher getting ready

و او اینجاست، الی، معلمی که

for today's English lesson.

برای درس انگلیسی امروز آماده می شود.

Chapter two, A Tall Order.

فصل دوم، یک نظم بلند.

I'll explain that in a moment.

من آن را در یک لحظه توضیح خواهم داد: «در

"Midway through the term, Ellie encountered a challenge

اواسط دوره، الی با چالشی روبرو شد

that really tested her."

که واقعاً او را آزمایش کرد.»

Midway just means halfway through the term.

Midway فقط به معنای نیمه راه است.

In America they say semester.

در آمریکا می گویند ترم.

In England, we say a term, a school term.

در انگلستان می گوییم یک ترم، یک ترم مدرسه.

Typically three months for a term.

به طور معمول سه ماه برای یک ترم.

"A new student, Mia struggled significantly

"میا، یک دانش آموز جدید، به طور قابل توجهی

with speaking in front of the class.

با صحبت کردن در مقابل کلاس مشکل داشت.

She was very shy

او بسیار خجالتی بود

and getting her to speak out in front

و مجبور کردن او برای صحبت کردن در مقابل

of others was a tall order."

دیگران امری سخت بود."

So a tall order means something very difficult to do,

بنابراین یک سفارش بلند به معنای انجام کاری بسیار دشوار است،

a big ask, a tall order, something difficult.

یک درخواست بزرگ، یک سفارش بلند، چیزی دشوار.

"Ellie tried every technique that she knew,

"الی هر تکنیکی را که می دانست امتحان کرد،

but progress was slow

اما پیشرفت کند بود

and her usual methods felt inadequate."

و روش های معمول او ناکافی بود."

Not enough, right?

کافی نیست، درست است؟

"She knew it was up to her to help Mia succeed.

"او می‌دانست که کمک به موفقیت میا بر عهده اوست.

But it was a situation

اما این موقعیتی بود

that required more than just enthusiasm.

که به چیزی بیش از اشتیاق نیاز داشت. به

It needed a deeper understanding and a new approach.

درک عمیق‌تر و رویکردی جدید نیاز داشت.

The expression, "It was up to her,"

تعبیر "به او بستگی داشت"

means it was her responsibility.

به این معنی است که او بود. مسئولیت.

It's up to me to teach you English.

این بر عهده من است که به شما انگلیسی یاد بدهم.

It's my responsibility.

این مسئولیت من است. این

It's up to me to do the cooking at home, maybe, sometimes.

بر عهده من است که آشپزی را در خانه انجام دهم، شاید، گاهی اوقات.

I wonder what your responsibilities are.

نمی دانم چه مسئولیت هایی دارید.

"Feeling somewhat disheartened,"

"احساس دلسردی"،

kind of demotivated, without heart.

نوعی بی انگیزگی، بدون قلب.

"Ellie sought advice from Mr. Thompson,

الی از آقای تامپسون،

a seasoned teacher known for his innovative teaching methods

یک معلم کارکشته، که به خاطر روش‌های تدریس مبتکرانه

and deep empathy for students."

و همدلی عمیق با دانش‌آموزان شهرت دارد، مشاوره گرفت.»

So a seasoned teacher means an experienced teacher.

بنابراین، معلم کارکشته به معنای معلم با تجربه است.

We can say a seasoned worker, a seasoned engineer,

a seasoned doctor, a seasoned chef

سرآشپز باتجربه

with lots of experience.

با تجربه زیاد.

Empathy is when you understand other people, you understand

همدلی زمانی است که دیگران را درک می کنید، متوجه می شوید که

what they're thinking and what they're feeling.

آنها به چه فکر می کنند و چه احساسی دارند.

Let's listen to Mr. Thompson.

بیایید به صحبت های آقای تامپسون گوش کنیم.

"'Ellie', he said, 'Sometimes it's not about pushing harder,

او گفت: "الی"، "گاهی اوقات این برای هل دادن نیست." سخت تر،

but about finding a new path.

اما در مورد یافتن یک مسیر جدید.

Have you tried using storytelling as a way to engage Mia?'"

آیا سعی کرده‌اید از داستان‌گویی به‌عنوان راهی برای تعامل با میا استفاده کنید؟»

Interesting, "He suggested incorporating more

جالب است، «او پیشنهاد کرد

personal stories and encouraging Mia to share her own

داستان‌های شخصی‌تری را بگنجانید و میا را تشویق کنید تا داستان‌های خودش را

in a smaller, more supportive setting."

در یک محیط کوچک‌تر و حمایت‌کننده‌تر به اشتراک بگذارد.»

There's Ellie, there's Mia, looking a little bit shy.

الی، میا، کمی خجالتی به نظر می‌رسد.

So Ellie has the idea, well, Mr. Thompson's idea,

بنابراین الی این ایده را دارد، خوب، ایده آقای تامپسون،

that she might use storytelling

که ممکن است از داستان سرایی

to help the student learn.

برای کمک به دانش آموز استفاده کند.

Let's find out how Mia reacts, what do you think?

بیایید دریابیم که میا چه واکنشی نشان می دهد، شما چه فکر می کنید؟

How would you react?

شما چه واکنشی نشان می دهید؟

Hmm, let's see.

هوم، بیایید ببینیم.

Chapter three, The Turnaround.

فصل سوم،

A turnaround is a change in a new direction,

چرخش یک تغییر در جهتی جدید است که

usually positive.

معمولاً مثبت است.

"Inspired by Mr. Thompson's advice,

"الی با الهام از توصیه های آقای تامپسون،

Ellie introduced storytelling into her lessons,

داستان سرایی را وارد درس های خود کرد و

creating a safe space for Mia

فضای امنی را برای میا ایجاد کرد تا بتواند

to express herself without the fear of judgment.

خود را بدون ترس از قضاوت بیان کند.

Slowly, Mia began to open up, her stories becoming a bridge

آهسته آهسته، میا شروع به باز شدن کرد، داستان‌های او تبدیل به پلی

to more complex language use

برای استفاده پیچیده‌تر از زبان

and ultimately greater confidence."

و در نهایت اعتماد به نفس بیشتر شد.»

So Mia began to open up,

بنابراین، میا شروع به باز کردن صحبت کرد،

is to express her feelings more openly.

به این دلیل است که احساسات خود را آشکارتر بیان کند.

To begin speaking in front of others

شروع به صحبت کردن در مقابل دیگران

and greater confidence.

و اعتماد به نفس بیشتر.

"Ellie's classroom was transformed.

«کلاس درس الی دگرگون شد.

Not only did Mia start to flourish,

نه تنها میا شروع به شکوفایی کرد،

but the entire class also became more engaged,

بلکه کل کلاس نیز بیشتر درگیر شدند و

learning the power of empathy and personal expression."

قدرت همدلی و بیان شخصی را یاد گرفتند."

Ellie's classroom then was transformed,

کلاس درس الی پس از آن دگرگون شد،

was changed, radically, changed in a big way.

به طور اساسی تغییر کرد و به شکل بزرگی تغییر کرد.

Mia started to flourish.

میا شروع به شکوفایی کرد.

So to flourish is to grow

بنابراین. شکوفا شدن یعنی رشد

and develop like almost like a flower will blossom.

و تکامل تقریباً مانند یک گل.

And it was great for everybody in the class.

و این برای همه در کلاس عالی بود.

"Ellie realized that teaching was about more than

"الی متوجه شد که آموزش چیزی فراتر از

just conveying information,

انتقال اطلاعات است، بلکه در

it was about connecting with students on a human level."

مورد ارتباط با دانش آموزان در سطح انسانی است."

to convey information is just to give information,

انتقال اطلاعات صرفاً دادن اطلاعات،

to transmit and to broadcast.

انتقال و پخش است.

And it's not about that, right?

و این در مورد این نیست، درست است؟

It's about connecting.

"As the term came to a close,"

remember the term three months at school,

Ellie felt a renewed sense of purpose.

She had been thinking," she had been thinking in the past,

او در گذشته فکر می کرد،

before today, "She had been thinking about taking some time

قبل از امروز، "او به این فکر می کرد که مدتی از

off work, even taking a sabbatical in fact,

کار خود را مرخصی دهد، حتی در واقع یک مرخصی بگیرد،

she had even thought about changing career."

او حتی به تغییر شغل فکر کرده بود."

So obviously before today she wasn't happy.

بنابراین واضح است که قبل از امروز او خوشحال نبود.

She wanted time off work is when you don't work,

او می‌خواست مرخصی زمانی باشد که شما کار نمی‌کنید،

it's free time holidays.

تعطیلات وقت آزاد است.

To take a sabbatical is normally to take six months

مرخصی گرفتن معمولاً شش ماه

or a year off work where you don't work,

یا یک سال مرخصی از کار است در جایی که کار نمی‌کنید،

but you do another activity, maybe a project,

اما شما فعالیت دیگری انجام می‌دهید، شاید یک پروژه،

maybe volunteering, maybe traveling, maybe working

شاید داوطلبانه، شاید مسافرت، شاید

for another company sometimes.

گاهی اوقات برای شرکت دیگری کار می‌کنید.

So Ellie had not been very happy

بنابراین الی

in her job.

در کار خود چندان راضی نبود.

Well she was, but maybe the pressure was getting to her.

خوب بود، اما شاید فشار به او وارد می شد. با این

"However, now she knew this job suited her down

حال، اکنون می‌دانست که این شغل برایش

to the ground.

کاملاً مناسب است.

Teaching was where she felt most at home

تدریس جایی بود که او بیشتر احساس می‌کرد که در خانه است

and where she decided to stay."

و جایی که تصمیم گرفت بماند.»

If a job suits you down to the ground,

اگر شغلی برای شما مناسب است،

then you are strong in that position.

پس در آن موقعیت قوی هستید.

It's the perfect job for you.

این کار عالی برای شماست.

It suits me down to the ground, it's perfect for me.

این برای من تا زمین مناسب است، برای من عالی است. بیایید بگوییم با

It matches me and my personality, let's say.

من و شخصیت من مطابقت دارد .

So that was it, Ellie finally finds, well,

پس همین بود، الی بالاخره

her sense of purpose.

حس هدفش را پیدا کرد.

She overcomes the challenge and helps Mia

او بر این چالش غلبه می‌کند و به میا

and all her children

و همه فرزندانش

and herself to be happy in her teaching.

و خودش کمک می‌کند تا در تدریسش خوشحال باشند. الی

Lucky old Ellie.

پیر خوش شانس خب!

So there you have it.

حالا شما مالک آن هستید.

I hope you enjoyed that.

امیدوارم از آن لذت برده باشید.

Did a bit of reading, a bit of listening,

کمی مطالعه کردید، کمی گوش دادید،

hope you learned some new vocabulary.

امیدوارم واژگان جدیدی یاد گرفته باشید.

If you have learned something new, tell me in the comments

اگر چیز جدیدی یاد گرفته اید ، در نظرات

below what you've learned.

زیر آنچه یاد گرفته اید به من بگویید.

You know, with stories, it is a great way to relax

می دانید، با داستان ها، این یک راه عالی برای استراحت

and to learn English and practice many skills.

و یادگیری زبان انگلیسی و تمرین بسیاری از مهارت ها است.

What you can also do is when you are practicing a topic

کاری که می توانید انجام دهید این است که وقتی موضوعی را

in English, take the vocabulary and make your own stories.

به زبان انگلیسی تمرین می کنید، از واژگان آن استفاده کنید و داستان های خود را بسازید.

You can write them out, you can speak them out,

شما می توانید آنها را بنویسید، می توانید آنها را به زبان بیاورید،

writing practice, practice speaking, it's listening,

تمرین نوشتن، تمرین صحبت کردن، گوش دادن است،

it's reading, it's everything.

خواندن، همه چیز است.

It doesn't get any better.

بهتر نمی شود.

Listen, that's great.

گوش کن، عالیه

I hope you've enjoyed this and learned something new.

امیدوارم از این کار لذت برده باشید و چیز جدیدی یاد گرفته باشید.

If you want to go even deeper with your learning

اگر می خواهید در یادگیری خود عمیق تر شوید

and step up even higher, why don't you come

و حتی بالاتر بروید، چرا نمی آیید

and join the gold course.

و به دوره طلایی ملحق نمی شوید. دوره

My IELTS speaking gold course is available.

طلایی اسپیکینگ آیلتس من موجود است.

Now there is a discount in the link below

حالا در صورت تمایل در لینک زیر تخفیف داده شده است

if you're interested.

.

You can find out more details.

می توانید جزئیات بیشتری را بیابید.

Basically there are stories as well,

اساسا داستان هایی نیز وجود دارد،

but also you'll be working on part one, part two,

اما همچنین شما روی قسمت اول، قسمت دوم،

part three, model answers for IELTS speaking.

قسمت سوم، پاسخ های مدل برای سخنرانی آیلتس کار خواهید کرد.

There are breakout rooms where you can speak in small groups

اتاق‌هایی وجود دارد که می‌توانید در گروه‌های کوچک

to other students around the world

با دانش‌آموزان دیگر در سراسر جهان صحبت کنید

and practice speaking your English.

و صحبت کردن انگلیسی خود را تمرین کنید.

Find out more details in the link down there, down below.

جزئیات بیشتر را در پیوندی که در پایین وجود دارد، در پایین بیابید.

And that's it for today's lesson or today's video,

و این برای درس امروز یا ویدیوی امروز است، اگر می‌خواهید اطلاعات بیشتری کسب کنید،

you can check out my website, Keith Speaking Academy

می‌توانید به وب‌سایت من، کیت اسپیکینگ آکادمی سر بزنید

if you want to find out more information.

.

Please do remember to subscribe and turn on notifications.

لطفاً به یاد داشته باشید که مشترک شوید و اعلان ها را روشن کنید.

Thank you so much for watching today.

خیلی ممنون که امروز را تماشا کردید.

It was as always a great pleasure.

مثل همیشه لذت بزرگی بود.

Take care, my friend and I will see you maybe

مواظب باش من و دوستم شاید

in the next video.

تو ویدیو بعدی ببینمت. خداحافظ

Bye-Bye.

.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)