8 Idioms I regularly use

Here we go, eight idioms I use regularly.

در اینجا می رویم، هشت اصطلاحی که من به طور منظم استفاده می کنم.

Short, simple, and that will make you stand out

کوتاه، ساده، و این شما را

from the crowd.

از بقیه متمایز می کند.

(upbeat instrumental music)

(موسیقی سازهای شاد)

Hello, it's Keith from the Keith Speaking Academy,

سلام، این کیت از آکادمی صحبت کردن کیت است،

and this YouTube channel, English Speaking Success,

و این کانال YouTube، English Speaking Success،

here to help you become a more confident speaker of English.

اینجاست تا به شما کمک کند تا به یک سخنران با اعتماد به نفس بیشتر به زبان انگلیسی تبدیل شوید.

So today I'm gonna share with you eight idioms

بنابراین امروز هشت اصطلاحی

that I use on a regular basis.

که به طور منظم از آنها استفاده می کنم را با شما به اشتراک می گذارم.

And what's more, I've invited in some of my students

و علاوه بر این، من از تعدادی از دانش آموزانم دعوت کرده ام که

to practice the idioms

اصطلاحات را تمرین کنند

so that they will stick in your memory a little bit better.

تا کمی بهتر در حافظه شما بمانند.

Do remember, I haven't even told you yet,

یادت باشه هنوز بهت نگفتم

but just to let you know, you can also download the PDF

ولی فقط برای اطلاعت می تونی پی دی اف

of these idioms for free down, click on the link below,

این اصطلاحات رو هم به صورت رایگان دانلود کنی روی لینک زیر کلیک کن

so that later you can go through them.

تا بعدا بتونی مرورشون کنی.

At least it will help you understand them.

حداقل به شما در درک آنها کمک می کند.

And maybe with practice you can start to use

و شاید با تمرین بتوانید از

one or two of them as well.

یکی دو مورد از آنها نیز استفاده کنید.

That's it, let me know in the comments

تمام است، در نظرات به من بگویید

(clears throat) which one you like in particular.

(گلو را صاف می کند) کدام یک را به طور خاص دوست دارید.

And if you are ready, if you're sitting comfortably,

و اگر آماده هستید، اگر راحت نشسته اید،

then let's begin.

پس بیایید شروع کنیم.

Right, number one is to nail it.

درست است، شماره یک این است که آن را میخکوب کنید.

To nail it.

به میخ زدنش.

You can link nail it.

می توانید آن را پیوند بزنید.

This means to do something perfectly.

این به معنای انجام کاری عالی است.

Imagine you take a nail, right?

تصور کنید یک میخ می گیرید، درست است؟

And you hammer the nail into the wall

و میخ را به دیوار می کوبید

and you put a picture on the nail

و یک عکس روی میخ می گذارید

and the picture looks perfect, right?

و تصویر عالی به نظر می رسد، درست است؟ این

It's idiomatic, meaning you've nailed it for anything

اصطلاح اصطلاحی است، به این معنی که شما آن را برای هر کاری

that you've done perfectly.

که به خوبی انجام داده اید میخکوب کرده اید.

For example, tomorrow my daughter is going

مثلا فردا دخترم قراره

to do a presentation, right?

ارائه بده، درسته؟

And I said to her, relax, everything will go smoothly.

و من به او گفتم، آرام باش، همه چیز آرام پیش خواهد رفت.

You are going to nail it.

میخکوبش میکنی

Also, the other day my wife did a new recipe.

همچنین روز گذشته همسرم دستور پخت جدیدی را انجام داد.

She was trying out a new recipe and I said to her, oh,

او در حال آزمایش یک دستور غذای جدید بود و من به او گفتم، اوه،

after she'd finished, this dish is delicious.

بعد از اینکه او تمام شد، این غذا خوشمزه است.

You've nailed it.

شما آن را میخکوب کرده اید.

She did it perfectly.

او این کار را کاملاً انجام داد.

And here's another example.

و در اینجا یک مثال دیگر است.

- I'm gonna take the test in two week's time,

- من تا دو هفته دیگه امتحان میدم

and I hope I'm gonna nail it.

و امیدوارم بتونم به نتیجه برسم.

- Number two, to be spot on.

- شماره دو، به درستی. به

To be spot on.

جا بودن

It means to be well exactly right, or perfect.

این به معنای خوب بودن دقیقاً درست یا کامل بودن است.

For example, I was listening

مثلا من

to the weather forecast the other day,

روز قبل داشتم به پیش بینی هواشناسی گوش می دادم که می

and it said that today it was going to be sunny.

گفت امروز آفتابی است.

Sure enough, look outside and it's sunny.

مطمئناً، به بیرون نگاه کنید و هوا آفتابی است.

The weather forecast was spot on.

پیش بینی آب و هوا به موقع بود.

It was perfect.

عالی بود.

It was exactly right.

دقیقا درست بود

Do you remember that dish I told you about

آیا آن غذایی را که

that my wife prepared the other day?

روز قبل همسرم تهیه کرده بود، به یاد دارید؟

Well, when she'd finished, she did say to me,

خوب، وقتی کارش تمام شد، به من گفت:

"Okay, yeah, I've nailed it, but is there enough salt?"

"باشه، آره، من آن را میخکوب کردم، اما آیا نمک کافی وجود دارد؟"

And I said, "It's spot on."

و من گفتم: "درست است."

There was exactly enough salt,

نمک دقیقاً به اندازه کافی بود، نه

not too much, not little, spot on.

زیاد، نه کم. در

Here's another example.

اینجا یک مثال دیگر است.

- My friend told me,

- دوستم به من گفت:

"Kristen, you like eating mangoes, right?"

"کریستن، دوست داری انبه بخوری، درست است؟"

And I said, "Spot on."

و من گفتم: "نگاه کن."

- Number three, to be on a roll, to be on a roll.

- شماره سه، رول بودن، رول بودن.

The idea of rolling is like a snowball.

ایده غلت زدن مانند گلوله برفی است.

When it rolls and it gets bigger and bigger and bigger.

وقتی غلت می زند و بزرگ و بزرگتر و بزرگتر می شود.

So it's rolling and getting bigger.

بنابراین در حال چرخش و بزرگتر شدن است.

It's this idea to have a series of successes.

این ایده برای داشتن یک سری موفقیت است.

One success after another after another.

موفقیت یکی پس از دیگری.

You're getting better and better, to be on a roll.

شما بهتر و بهتر می شوید، تا در یک رول باشید.

For example, some of you may know I'm studying French again

به عنوان مثال، برخی از شما ممکن است بدانید که من دوباره زبان فرانسه می خوانم

and practicing French.

و زبان فرانسه را تمرین می کنم.

'Cause I needed to brush up on my French, to brush up on,

چون من نیاز داشتم که زبان فرانسه را تقویت کنم،

to improve, right?

بهتر کنم، درست است؟

To polish my French.

برای صیقل دادن فرانسه ام.

And in the last class it was great.

و در کلاس آخر عالی بود.

I was giving one example, then another, then another.

من داشتم یک مثال می‌زدم، بعد یکی دیگر، بعد یکی دیگر.

I was giving so many examples, I was on a roll.

من خیلی مثال می زدم، در یک رول بودم.

Even the teacher said to me, he said, you are speaking

حتی معلم به من گفت، او گفت،

so much French today.

امروز اینقدر فرانسوی صحبت می کنی.

You are really on a roll, right?

شما واقعا در حال رول هستید، درست است؟

We can look to Manchester United for my next example.

ما می توانیم برای مثال بعدی من به منچستریونایتد نگاه کنیم.

United have won their last three games.

یونایتد در سه بازی اخیر خود پیروز شده است.

They are on a roll.

آنها در یک رول هستند.

Nice.

خوب. در

Here's another example.

اینجا یک مثال دیگر است.

- Novak Djokovic, the famous tennis player,

- نواک جوکوویچ تنیسور سرشناس

won 10 Australian open titles.

موفق به کسب 10 عنوان قهرمانی اوپن استرالیا شد.

It was obvious he was on a roll.

مشخص بود که او در حال چرخش است.

- Now, number four is to get a word in edgeways,

- حالا عدد چهار عبارت است از به دست آوردن یک کلمه در edgeways

which means to have a chance to speak.

یعنی فرصت صحبت کردن.

In actual fact, we normally use it in the negative.

در واقع، ما معمولاً از آن به صورت منفی استفاده می کنیم.

We say, I can't get a word in edgeways.

ما می گوییم، من نمی توانم یک کلمه در لبه ها دریافت کنم.

Again, when you listen to this,

دوباره، وقتی به این گوش می دهید،

you'll be hearing the linking.

پیوند را می شنوید.

I can't get a word in edgeways.

من نمی توانم یک کلمه در لبه ها دریافت کنم.

This comes from the idea, well, imagine you are walking

این از این ایده ناشی می شود، خوب، تصور کنید در حال عبور از میان

through a crowd of people.

جمعیتی هستید.

There's lots of people,

افراد زیادی هستند،

and you normally have to go like this, right?

و شما معمولاً باید اینگونه بروید، درست است؟

You have to, this is the edge, the front, the edge.

شما باید، این لبه، جلو، لبه است.

You need to go edgeways through the gaps.

شما باید از میان شکاف ها لبه ها را طی کنید.

In fact, we even say to edge forward, right?

در واقع، ما حتی می گوییم به سمت جلو، درست است؟

Is to move forward slowly.

یعنی آهسته جلو رفتن

So the idea of getting a word in edgeways is to

بنابراین ایده به دست آوردن یک کلمه در لبه ها این است که به

go on the side and to move forward slowly, trying to speak.

کنار بروید و به آرامی جلو بروید و سعی کنید صحبت کنید.

This is apparently where it comes from,

ظاهراً از اینجا آمده است،

although some people say it's a nautical term from

اگرچه برخی افراد می گویند که این یک اصطلاح دریایی از

sailing as well.

قایقرانی نیز هست.

But it's the idea that you,

اما این ایده این است که شما،

I can't get a word in edgeways even going slowly,

من نمی‌توانم کلمه‌ای را در لبه‌ها حتی به آهستگی بیان کنم،

I can't speak normally

نمی‌توانم عادی صحبت کنم،

because the other person is speaking so much.

زیرا طرف مقابل خیلی صحبت می‌کند.

So for example, to make it very, very clear,

برای مثال، برای اینکه خیلی خیلی واضح باشد،

I have a boss who talks a lot.

من رئیسی دارم که زیاد صحبت می کند.

Whenever we have a meeting,

هر وقت جلسه ای داریم،

I can't get a word in edgeways,

نمی توانم یک کلمه در لبه حرف بزنم،

meaning he doesn't let me speak.

یعنی او اجازه نمی دهد من صحبت کنم.

He just rabbits on and on.

او فقط خرگوش ها را ادامه می دهد.

I can't get a word in edgeways.

من نمی توانم یک کلمه در لبه ها دریافت کنم.

We had a meeting last week,

ما هفته گذشته جلسه ای داشتیم،

I couldn't get a word in edgeways.

من نتوانستم یک کلمه در مورد لبه ها صحبت کنم.

Another example,

مثالی دیگر،

and this is quite a common scenario here in Spain,

و این یک سناریوی کاملاً رایج در اینجا در اسپانیا است، روز گذشته

I met up with some friends in a bar the other day,

با چند دوست در یک بار ملاقات کردم

and Miguel, one of my friends, was telling jokes.

و میگل، یکی از دوستانم، جوک می گفت.

He was telling so many jokes

او آنقدر جوک می گفت

that no one could get a word in edgeways.

که هیچ کس نمی توانست کلمه ای را در لبه ها به دست بیاورد.

And here is another example for you.

و این هم یک مثال دیگر برای شما.

- Yeah, when three people in breakout room,

- آره، وقتی سه نفر در اتاق فرار هستند،

and I'm one of them when they two are talking,

و من یکی از آنها هستم وقتی آن دو در حال صحبت کردن هستند،

I can't get a word in edgeways.

نمی توانم یک کلمه در لبه ها بفهمم.

- Now idioms are very, very useful.

- حالا اصطلاحات بسیار بسیار مفید هستند.

And it's really gonna help you

و واقعاً به شما کمک خواهد کرد

to understand when you're listening to films, TV series,

که بفهمید چه زمانی به فیلم‌ها، سریال‌های تلویزیونی،

even daily conversation when we are using idioms.

حتی مکالمه‌های روزانه گوش می‌دهید، وقتی از اصطلاحات استفاده می‌کنیم.

If you want to learn more idioms,

اگر می خواهید اصطلاحات بیشتری یاد بگیرید،

check out my 150 idioms course.

دوره آموزشی 150 اصطلاحات من را بررسی کنید.

I also have an idioms book

من همچنین یک کتاب اصطلاحات دارم

that can help you at least understand a lot more idioms.

که می تواند به شما کمک کند حداقل اصطلاحات بسیار بیشتری را درک کنید.

Now, I recognize it's very hard to use idioms

اکنون، می‌دانم که استفاده از اصطلاحات بسیار سخت است

and it's probably best for you to learn them in context as

و احتمالاً بهترین کار برای شماست که آنها را در شرایطی

and when you are improving your English.

که انگلیسی خود را بهبود می‌بخشید، یاد بگیرید.

if you're doing IELS

اگر IELS

and IELS speaking, idioms, they're important.

و IELS صحبت می کنید، اصطلاحات، مهم هستند.

At least idiomatic expressions are important,

حداقل عبارات اصطلاحی مهم هستند،

which is a much wider area of idiomatic phrases,

که منطقه بسیار گسترده تری از عبارات اصطلاحی است،

but it's also good to learn some idioms.

اما یادگیری برخی اصطلاحات نیز خوب است.

The thing is, you only want to use one or two

مسئله این است که شما فقط می خواهید از یک یا دو مورد استفاده کنید

and be really confident about using them.

و در مورد استفاده از آنها واقعاً مطمئن باشید.

So if you want to improve your overall understanding

بنابراین، اگر می‌خواهید درک کلی خود

of idioms, on the one hand, keep learning

از اصطلاحات را بهبود ببخشید، از یک طرف، به یادگیری ادامه دهید

as you're going one by one.

که یکی یکی پیش می‌روید.

But you can also check out my idioms course

اما شما همچنین می توانید دوره اصطلاحات

and idioms book that's full of stories and context.

و کتاب اصطلاحات من را که پر از داستان و زمینه است، بررسی کنید.

It's a fun and engaging way of learning more idioms,

این یک راه سرگرم کننده و جذاب برای یادگیری اصطلاحات بیشتر است، به

helping your, well make your language more colorful

شما کمک می کند تا

if you like.

اگر دوست دارید زبان خود را رنگارنگ تر کنید.

Check them out in the link below.

آنها را در لینک زیر بررسی کنید.

There's a nice discount or a little bundle there for you.

یک تخفیف خوب یا یک بسته کوچک در آنجا برای شما وجود دارد.

And that's it.

و بس.

Let's get back into today's eight idioms I use regularly.

بیایید به هشت اصطلاح امروزی که من مرتباً استفاده می کنم بازگردیم.

Number five, it turns out, duh, duh, duh, duh.

شماره پنج، معلوم می شود، دیه، دیو، دی، دی، دیه. به این

Which means it happens in a particular way.

معنی که به روشی خاص اتفاق می افتد.

It happens to be the case.

اتفاقاً همینطور است.

So here, certain things happen, this happens, that happens.

بنابراین اینجا، چیزهای خاصی اتفاق می افتد، این اتفاق می افتد، آن اتفاق می افتد.

Then this happens.

سپس این اتفاق می افتد.

And then in the end, the result was

و سپس در پایان، نتیجه این بود که

something happened in a particular way, often a surprise

چیزی به روشی خاص اتفاق افتاده است، اغلب یک غافلگیری

or an unexpected result or an unexpected way.

یا یک نتیجه غیرمنتظره یا یک روش غیرمنتظره.

For example, right, yesterday I had an appointment,

مثلا درسته دیروز وقت داشتم

I missed the bus

اتوبوس رو از دست دادم

and I arrived late at the dentist.

و دیر رسیدم دندونپزشک.

But then it turns out the appointment was

اما بعد معلوم شد که قرار ملاقات

for the week after.

برای هفته بعد بوده است. به

It turns out, right, this happened in a particular way.

نظر می رسد، درست است، این به شیوه ای خاص اتفاق افتاده است.

It was a surprise.

غافلگیر کننده بود.

So I was late for my appointment,

بنابراین من برای قرار خود دیر آمدم،

but it turns out it was next week.

اما معلوم شد که هفته آینده بوده است.

I was nervous about my French exam.

از امتحان فرانسوی ام عصبی بودم.

But when I did the exam, it turned out to be really easy.

اما وقتی امتحان را انجام دادم، معلوم شد که واقعاً آسان است. در

Here's another example.

اینجا یک مثال دیگر است.

- Last week when I know I need to do a mock test with Keith,

- هفته گذشته وقتی فهمیدم باید یک تست آزمایشی با کیت انجام دهم،

I felt super duper nervous.

احساس کردم خیلی عصبی هستم.

But today it turns out my score is pretty good.

اما امروز معلوم شد که نمره من خیلی خوب است.

I got band seven in this exam.

من در این امتحان باند هفت را گرفتم.

- Number six to crack me up.

- شماره شش به من سرکوب.

If you imagine an egg cracking, if you crack up

اگر تصور کنید یک تخم مرغ در حال ترکیدن است، اگر آن را بشکافید،

you laugh a lot or very hard.

زیاد یا خیلی سخت می خندید.

So it cracks me up

بنابراین من را عصبانی می کند

is it makes me laugh very hard, very strongly.

که باعث می شود خیلی سخت، خیلی شدید بخندم.

Last week I watched "The Office"

هفته پیش من "دفتر" را تماشا کردم

and it cracked me up.

و من را به هم ریخت.

Another example, my friend Miguel, I talked about,

مثال دیگر، دوست من میگل، من در مورد آن صحبت کردم،

he's very funny.

او بسیار بامزه است.

He always cracks me up.

او همیشه مرا عصبانی می کند.

And here's another example.

و در اینجا یک مثال دیگر است.

- When I watch "Mr. Bean," he cracks me up.

- وقتی «مستر بین» را تماشا می‌کنم، مرا به هم می‌ریزد.

- Number seven in a way, meaning

- عدد هفت به نحوی یعنی

to some extent.

تا حدی.

It's idiomatic 'cause in a way doesn't mean

این اصطلاح اصطلاحی است، زیرا به نوعی به این معنی نیست که

I'm on a path, it's just to some extent.

من در یک مسیر هستم، فقط تا حدی است.

For example, right, I work from home.

به عنوان مثال، درست است، من از خانه کار می کنم.

In a way, working from home is easy,

به نوعی، کار از خانه آسان است،

but it can be boring to some extent.

اما می تواند تا حدودی خسته کننده باشد.

In a way, I like living here in Santander,

به نوعی، من دوست دارم اینجا در سانتاندر زندگی کنم،

but it does rain quite a lot.

اما باران بسیار زیادی می بارد.

And here is another example.

و در اینجا یک مثال دیگر وجود دارد.

- In a way, living in the city is more convenient than

- به نوعی زندگی در شهر راحت تر از

living in the countryside.

زندگی در روستا است.

- Number eight, to make head

- عدد هشت، سر

or tail of something means to understand something,

یا دم کردن چیزی به معنای فهمیدن چیزی است،

usually something complex or difficult to understand.

معمولاً چیزی پیچیده یا دشوار.

So head and tail, you've got the head of an animal

بنابراین سر و دم، شما سر حیوان

and the tail of an animal, like the top and the bottom.

و دم حیوان دارید، مانند بالا و پایین.

And if you can't understand the top

و اگر نمی توانید بالا

or the bottom, it just, no, it makes no sense.

یا پایین را درک کنید، فقط، نه، معنی ندارد.

Something complicated.

یه چیز پیچیده

So for example, something complicated.

به عنوان مثال، چیزی پیچیده است.

If you've ever made an IKEA table,

اگر تا به حال میز IKEA درست کرده اید،

IKEA is the Swedish furniture shop.

IKEA فروشگاه مبلمان سوئدی است.

They provide you with a instruction manual paper,

آنها به شما یک کتابچه راهنمای دستورالعمل،

slightly complicated instructions, right?

دستورالعمل های کمی پیچیده ارائه می دهند، درست است؟

It's very hard to make head or tail of it,

ساختن سر یا دم از آن بسیار سخت است،

or it's hard to make head or tail of the instructions.

یا ساختن سر یا دم از دستورالعمل ها سخت است.

Maybe sometimes at work you receive a very complicated email

شاید گاهی اوقات در محل کار شما یک ایمیل بسیار پیچیده دریافت می کنید

and you really don't understand what they're trying to say.

و واقعاً متوجه نمی شوید که آنها می خواهند چه بگویند.

I can't make head or tails of it.

من نمی توانم سر یا دم آن را بسازم.

Another example, my friend had a plan to go on holiday,

مثال دیگر، دوست من برنامه ای برای رفتن به تعطیلات داشت،

but it was super complex and I couldn't understand it.

اما بسیار پیچیده بود و من نمی توانستم آن را درک کنم.

I couldn't make head or tail of her plan.

من نمی توانستم سر یا دم از نقشه او درست کنم.

And here's another example.

و در اینجا یک مثال دیگر است.

- Yesterday I bought a

- دیروز یک

bookshelf for myself.

قفسه کتاب برای خودم خریدم.

When I open the instruction, I need to figure out

وقتی دستورالعمل را باز می کنم، باید بفهمم که

how can I put them together to become a bookshelf.

چگونه می توانم آنها را کنار هم قرار دهم تا به یک قفسه کتاب تبدیل شوند.

I couldn't make head or tail of it.

من نمی توانستم سر و دم آن را درست کنم.

- This manual is very complicated.

- این راهنما بسیار پیچیده است.

I can't make head or tail of it.

من نمی توانم سر و دم آن را درست کنم.

- So there you have them,

- پس شما آنها را دارید،

eight idioms I use on a regular basis.

هشت اصطلاح من به طور منظم استفاده می کنم.

And if you want to review them, do remember,

و اگر می خواهید آنها را مرور کنید، به یاد داشته باشید،

you can download the PDF for free

می توانید PDF را به صورت رایگان دانلود کنید

and just build up your bank of idiomatic vocabulary.

و فقط بانک لغات اصطلاحی خود را ایجاد کنید.

If you want to learn more idioms, go check out my course.

اگر می خواهید اصطلاحات بیشتری یاد بگیرید ، دوره من را بررسی کنید.

150 Idioms for You to Learn.

150 اصطلاح برای یادگیری

It's fun, it's engaging.

سرگرم کننده است، جذاب است.

There are stories, audio, you can listen, practice.

داستان ها، صوتی وجود دارد، می توانید گوش دهید، تمرین کنید.

I think you'll love it.

من فکر می کنم شما آن را دوست دارم.

Make your English more colorful.

انگلیسی خود را رنگارنگ تر کنید.

That's it for today.

برای امروز همین است.

Thank you so much for watching the video.

خیلی ممنون که ویدیو را تماشا کردید. به

Give me a like, if you liked it, remember to subscribe

من لایک کنید، اگر دوست داشتید ، فراموش نکنید که مشترک شوید

and turn on notifications.

و اعلان ها را روشن کنید.

Hopefully I will see you in the next video.

امیدوارم در ویدیوی بعدی شما را ببینم.

Take care my friend.

مراقب خودت باش دوست من. خداحافظ

Bye-Bye.

.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)