IELTS Speaking Vocabulary: CHALLENGES

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

We do have technology involves like learning new skills.

ما فناوری داریم مانند یادگیری مهارت های جدید.

It can replace jobs as well. That is happening today a lot.

می تواند جایگزین مشاغل نیز شود. که امروز زیاد اتفاق می افتد. مردم گفتند

Challenge of jobs, finding and keeping a job, people said.

چالش شغل، یافتن و حفظ شغل.

Losing your job is a challenge.

از دست دادن شغل یک چالش است.

Being laid off where your company lets you go

اخراج شدن در جایی که شرکت شما به شما اجازه رفتن می دهد

because the economy is so bad.

زیرا اقتصاد بسیار بد است.

Stress is a big one.

استرس یک مشکل بزرگ است.

Let me add, finding or losing.

بگذارید اضافه کنم، پیدا کنم یا گم کنم.

Finding and losing a job. 'Cause you may also lose your job.

پیدا کردن و از دست دادن شغل. زیرا ممکن است شغل خود را نیز از دست بدهید.

Recessions like the economy, right?

رکودهایی مانند اقتصاد، درست است؟

A weak economy is a challenge.

اقتصاد ضعیف یک چالش است.

Social, well, it's a challenge

اجتماعی، خوب، این یک چالش است،

'cause we don't have enough money to buy things.

زیرا ما پول کافی برای خرید چیزها نداریم.

Social media can be a challenge. Addiction or privacy.

رسانه های اجتماعی می توانند یک چالش باشند. اعتیاد یا حریم خصوصی.

Mental health is a big challenge these days.

سلامت روان این روزها یک چالش بزرگ است.

I think it always has been.

فکر می کنم همیشه همینطور بوده است.

But people talk about it a lot more. Choosing a partner.

اما مردم بیشتر در مورد آن صحبت می کنند . انتخاب شریک.

Well, finding a partner, nevermind choosing a partner.

خوب، پیدا کردن یک شریک، هرگز مهم نیست که یک شریک انتخاب کنید.

Raising children, as you mentioned a lot of you.

تربیت فرزندان، همانطور که شما به بسیاری از شما اشاره کردید.

Pollution and climate change is also a challenge, right,

آلودگی و تغییرات آب و هوایی نیز یک چالش

in our lives today.

در زندگی امروز ما است.

Staying, well related to that, staying healthy

ماندن، به خوبی به آن مربوط می شود، فکر می کنم سالم ماندن، مورد

I guess is the other one that we mentioned.

دیگری است که به آن اشاره کردیم.

So here, just to give you a flavor of the kind of challenges

بنابراین اینجا، فقط برای اینکه طعمی از چالش های

of modern life.

زندگی مدرن را به شما نشان دهیم.

Let's move on. Let's get into the vocabulary.

بیایید ادامه دهیم. بیایید وارد واژگان شویم.

So I'm just gonna introduce some key vocabulary phrases

بنابراین من فقط چند عبارات کلیدی واژگان

and con occasions, just to remind you,

و موارد اشتباه را معرفی می کنم، فقط برای یادآوری،

I will give you quite a lot of vocabulary

واژگان بسیار زیادی را در اختیار شما قرار می دهم

so you have it as a reference.

تا آن را به عنوان مرجع داشته باشید.

I don't expect you to learn all of this vocabulary.

من از شما انتظار ندارم که همه این واژگان را یاد بگیرید.

It, there's too much, right?

خیلی زیاد است، درست است؟

So don't feel you have to know all of these words.

بنابراین احساس نکنید که باید همه این کلمات را بدانید.

You can just choose some of the most important

شما فقط می توانید برخی از مهم ترین ها را

for you, right?

برای خود انتخاب کنید، درست است؟

Let's begin with the word challenge, which is a ch sound.

بیایید با کلمه چالش شروع کنیم که صدای ch است.

Ch, the stress on the ch

Ch، استرس روی ch

or the cha as it says cha, challenge.

یا cha به قول cha، چالش.

This is a cha and this is a jah.

این یک چا است و این یک جاه است.

Cha, jah.

چا، جا.

Challenge.

چالش.

If you can say it with me, a challenge.

اگر می توانید آن را با من بگویید، یک چالش است.

This means a difficult situation that needs a lot of effort

این به معنای شرایط سختی است که برای انجام آن به تلاش زیادی نیاز دارد،

to do well, right?

درست است؟

For example, finding a job is a challenge,

به عنوان مثال، یافتن شغل یک چالش است،

or finding a job is a real challenge.

یا یافتن کار یک چالش واقعی است. در

Con occasion, we can say a big challenge.

هر صورت، می توانیم بگوییم یک چالش بزرگ است.

And again, I recommend you just repeat with me.

و باز هم توصیه می کنم فقط با من تکرار کنید.

A big challenge.

یک چالش بزرگ

A significant challenge.

یک چالش مهم

The accent is on the ni.

لهجه روی نی است.

A significant challenge.

یک چالش مهم

A real challenge. A new challenge.

یک چالش واقعی یک چالش جدید

An exciting challenge.

یک چالش هیجان انگیز

Brilliant. Good.

درخشان خوب

So notice challenge can be positive and negative, right?

بنابراین چالش توجه می تواند مثبت و منفی باشد، درست است؟

A significant challenge. A real challenge.

یک چالش مهم یک چالش واقعی یه

It's kind of negative 'cause it's too difficult.

جورایی منفیه چون خیلی سخته

But a challenge can be positive.

اما یک چالش می تواند مثبت باشد.

We can say a, A new challenge. An exciting challenge.

می توانیم بگوییم یک چالش جدید. یک چالش هیجان انگیز

For example, learning a second language

به عنوان مثال، یادگیری زبان دوم

is an exciting challenge.

یک چالش هیجان انگیز است.

Learning English is an exciting challenge. I hope.

یادگیری زبان انگلیسی یک چالش هیجان انگیز است. من امیدوارم.

Maybe not for everybody, but let's hope so. So that's it.

شاید برای همه نه، اما بیایید امیدوار باشیم. پس همین است.

Challenge.

چالش.

Spot on.

نقطه در.

We say it's a challenge to do something.

ما می گوییم انجام کاری یک چالش است.

It's a challenge to, notice the to becomes tah.

این یک چالش است، توجه کنید به تاه می شود.

It's a challenge to find a job.

پیدا کردن شغل یک چالش است.

It's a challenge to give up smoking.

ترک سیگار یک چالش است.

It's a challenge to stay in shape. Okay?

این یک چالش برای حفظ فرم است. باشه؟

So that chunk is really important

بنابراین آن تکه واقعا مهم است

and you want to try and repeat that chunk so it sticks.

و می‌خواهید سعی کنید آن تکه را تکرار کنید تا بچسبد.

It's a challenge to, it's a challenge to, it's a challenge

این یک چالش است، این یک چالش است، این یک چالش است

to, it's a challenge to wake up in the morning.

، این یک چالش است که صبح از خواب بیدار شوید. انگلیسی

It's a challenge to speak English. No, not for me.

صحبت کردن یک چالش است . نه برای من نه برای من فرانسوی

It's a challenge to speak French for me. Okay?

صحبت کردن یک چالش است . باشه؟

It's a really useful chunk, right? Notice the grammar here.

این یک قطعه واقعا مفید است، درست است؟ به دستور زبان اینجا توجه کنید.

It's a challenge to.

این یک چالش است.

Synonyms of challenge.

مترادف کلمه چالش

So these are, when I say synonym,

پس اینها هستند، وقتی من می گویم مترادف،

a synonym means a similar meaning.

مترادف به معنای مشابه است.

It very rarely has the same meaning.

خیلی به ندرت همین معنی را دارد.

Normally, synonyms have a different,

به طور معمول، مترادف ها تفاوت های ظریف،

slightly different nuance or a different feeling, right?

کمی متفاوت یا احساس متفاوتی دارند، درست است؟

So a struggle is like a challenge,

بنابراین مبارزه مانند یک چالش است،

but it's slightly makes it feel like a struggle.

اما کمی به آن احساس مبارزه می‌کند.

That it's really hard, right?

که واقعا سخت است، درست است؟ انجام

A battle is really, really, really hard to do.

یک نبرد واقعاً، واقعاً، واقعاً سخت است.

It's even stronger, right? A struggle is like a fight.

این حتی قوی تر است، درست است؟ مبارزه مانند مبارزه است.

A battle is is like a war, Battle of the Roses.

نبرد مانند جنگ است، نبرد گل سرخ.

We can say it's a struggle to stay in shape.

می توانیم بگوییم که این یک مبارزه برای حفظ فرم است.

So in fact, battle and struggle are idiomatic

بنابراین در واقع نبرد و مبارزه اصطلاحی هستند

because they don't mean a real fight.

زیرا به معنای مبارزه واقعی نیستند.

It's more idiomatic.

بیشتر اصطلاحی است.

But it's nice to say it's a struggle to in shape. Okay?

اما خوب است که بگوییم این یک مبارزه برای شکل گرفتن است. باشه؟

Notice it's the same phrase.

توجه کنید که همان عبارت است.

It's a challenge to, it's a challenge to,

این یک چالش است، این یک چالش است،

it's a struggle to.

این یک مبارزه است.

It's a struggle to find a job.

این یک مبارزه برای یافتن شغل است.

It's a struggle to give up smoking.

این یک مبارزه برای ترک سیگار است.

It's a struggle to prepare for IELTS.

این یک مبارزه برای آماده شدن برای آیلتس است.

What do you think?

نظر شما چیست؟ به نظر

What do you find a challenge or a struggle?

شما یک چالش یا مبارزه چیست؟

Problem solving is a real challenge you may face.

حل مسئله یک چالش واقعی است که ممکن است با آن روبرو شوید.

That's true.

این درست است.

Naseem says it's a challenge

نسیم می‌گوید این یک چالش است

to get out from your comfort zone.

که از منطقه امن خود خارج شوید.

Very nice. Like it.

خیلی خوبه آن را دوست دارم.

Good.

خوب

Keith, the two I need to pronounce like te.

کیث، این دو را که باید مثل te تلفظ کنم.

Kristen, good question. You can pronounce like te.

کریستن، سوال خوبی است. شما می توانید مانند te تلفظ کنید.

You don't have to, right?

شما مجبور نیستید، درست است؟

It's possible to say it's a challenge to give up smoking.

می توان گفت که ترک سیگار یک چالش است.

We sometimes say that,

ما گاهی اوقات این را می گوییم،

but not more natural spoken English we say to, right?

اما نه به زبان انگلیسی طبیعی تر، درست است؟

So you can rather than need to.

بنابراین شما می توانید به جای نیاز.

It's a challenge to speak in public.

صحبت کردن در جمع یک چالش است.

Pyone, I agree. I agree entirely.

پیون، موافقم کاملا موافقم

Let's have a look.

بیایید نگاهی بیندازیم.

Nicola says it's a struggle to save money.

نیکولا می گوید این یک مبارزه برای پس انداز پول است.

Yeah.

آره

Especially in the recession

به خصوص در دوران رکود

and the times of austerity, right?

و دوران ریاضت اقتصادی، درست است؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

It's a, or it's a challenge to let your love go.

این یک یا یک چالش است که عشقتان را رها کنید.

Wow. Wow.

عجب عجب

Oh, that's hit home. That's hit me very hard.

اوه، این به خانه رسید. این خیلی به من ضربه زد.

Paneru, wow. Very, very strong.

پانرو، وای. خیلی خیلی قوی

Daniela.

دانیلا

It's a struggle to learn English and speak like a native.

یادگیری زبان انگلیسی و صحبت کردن مانند یک بومی سخت است.

Very good example, Monica as well.

مثال خیلی خوبی، مونیکا هم همینطور.

It's struggle to stay in shape after menopause.

پس از یائسگی برای حفظ اندام بدن مشکل است.

Yes, that's very, very true.

بله، این بسیار بسیار درست است.

I'm not laughing, I just, it caught me by surprise.

من نمی خندم، فقط غافلگیرم کرد.

But it's very, very true. I agree entirely.

ولی خیلی خیلی درسته کاملا موافقم

At least that's what I'm told. Obviously I don't know.

حداقل این چیزی است که به من گفته می شود. بدیهی است که من نمی دانم.

But I am told.

اما به من گفته می شود.

Just let me help you, Monica.

فقط بذار کمکت کنم مونیکا

It's, you say struggle.

شما می گویید مبارزه است.

Remember, it's a, it's a struggle, right?

به یاد داشته باشید، این یک مبارزه است، درست است؟

It's a struggle to, to do something.

این یک مبارزه برای انجام کاری است.

Struggle has verb and noun. Yes, correct, yes.

مبارزه فعل و اسم دارد. بله درسته بله

It's a challenge to keep healthy.

این یک چالش برای حفظ سلامتی است.

Great Meral, great.

مرال عالی، عالی

Some really, really good examples there. Nice.

چند نمونه واقعاً واقعاً خوب وجود دارد. خوبه

Now we're talking about challenges

اکنون در مورد چالش ها

and problem solving.

و حل مشکل صحبت می کنیم.

With a problem, we can say a difficulty or an issue.

با یک مشکل می توان گفت یک مشکل یا یک مشکل.

This is a problem.

این یک مشکل است.

I have a problem. I have a difficulty.

من یک مشکل دارم. من یک مشکل دارم.

I have an issue. Issue, an issue.

من یک مسئله دارم مسئله، یک مسئله

I should bring up the thingy for you. The thingy.

من باید موضوع را برای شما مطرح کنم. چیز.

The phonetic script, issue.

خط آوایی، مسئله.

'Cause it's a strange one.

چون عجیب است.

In fact it is pronounced in different ways, right?

در واقع به روش های مختلف تلفظ می شود، درست است؟

In different languages.

به زبان های مختلف.

Different languages, different American

زبان های مختلف،

English or British English.

انگلیسی آمریکایی یا انگلیسی بریتانیایی متفاوت.

We pronounce it differently.

ما آن را متفاوت تلفظ می کنیم.

This is the way I would pronounce it.

این راهی است که من آن را تلفظ می کنم.

Issue with a sh, like shop.

مشکل با sh، مانند فروشگاه.

She, shop, shu and issue.

او، خرید، شو و صدور.

That's how as a British person,

به عنوان یک فرد بریتانیایی،

we would pronounce it, an issue.

ما آن را به عنوان یک مسئله تلفظ می‌کنیم.

Stress on the ih, issue.

تاکید بر ih، موضوع. باشه

Okay, good.

خوبه

For a problem that you need to deal with

برای مشکلی که باید با آن کنار بیایید

so you can progress, we can say a hurdle,

تا بتوانید پیشرفت کنید، می توانیم بگوییم یک مانع،

an obstacle, a stumbling block, or a setback.

یک مانع، یک مانع یا یک عقبگرد.

So these are also synonyms.

پس اینها هم مترادف هستند.

Okay, let me put it all on one page to make it clearer.

خوب، بگذارید همه را در یک صفحه بگذارم تا واضح تر شود.

But they're not exactly the same meaning,

اما آنها دقیقاً یک معنی نیستند،

they're a similar meaning.

آنها یک معنی مشابه هستند.

These synonyms are more about

این مترادف ها بیشتر در مورد

a small problem you need to deal with

یک مشکل کوچک هستند که باید با آن مقابله کنید

so you can make progress.

تا بتوانید پیشرفت کنید.

So you can make progress.

بنابراین می توانید پیشرفت کنید.

Let's make it problem.

بیا مشکلش کنیم

Again, these are, these are meta, these are idiomatic.

باز هم اینها هستند، اینها متا هستند، اینها اصطلاحی هستند.

Because a hurdle, if you are watching the Olympic games,

چون یک مانع، اگر بازی های المپیک را تماشا می کنید،

you will have seen, right, the hurdle.

درست است، مانع را دیده اید.

Let me show you over here in Google. Google Images.

بگذارید اینجا در گوگل به شما نشان دهم. تصاویر گوگل

So these are hurdles. This is 100 meter hurdle race.

پس اینها موانع هستند. این مسابقه 100 متر با مانع است.

Hurdles are things you have to jump over.

موانع چیزهایی هستند که باید از روی آنها بپرید.

So when we talk about a problem is a hurdle,

بنابراین وقتی در مورد مشکلی صحبت می کنیم که یک مانع است،

it's the idea you need to deal with it to make progress,

این ایده ای است که باید با آن کنار بیایید تا پیشرفت کنید،

you need to get over it.

باید از آن عبور کنید.

Obstacle, the same, some kind of hurdle.

مانع، همان، نوعی مانع. مانع.

Stumbling block. To stumble is to fall.

زمین خوردن یعنی افتادن.

So a stumbling block is something that makes you trip,

بنابراین یک مانع چیزی است که شما را به زمین می اندازد،

makes you fall.

باعث سقوط شما می شود.

Anything, you know, you're walking in the street

هرچی باشه میدونی تو خیابون راه میری

and you hit something, boom, you fall over.

و یه چیزی میزنی، بوم، می افتی.

That's the stumbling block.

این سنگ مانع است.

It's just something makes you fall.

این فقط چیزی است که باعث زمین خوردن شما می شود.

So the idea of a hurdle, an obstacle,

بنابراین ایده یک مانع، یک مانع،

a stumbling block are things that are gonna make you fall.

یک مانع چیزهایی هستند که باعث سقوط شما می شوند.

You have to go over, right?

باید بری، درسته؟

So they are similar to problems basically. Or a setback.

بنابراین اساساً شبیه به مشکلات هستند . یا یک پسرفت.

A setback is something that pushes you back.

شکست چیزی است که شما را به عقب می راند.

So it's even stronger.

بنابراین حتی قوی تر است.

So we can say, for example, the biggest hurdle

بنابراین می‌توانیم بگوییم، برای مثال، بزرگترین مانع

to learning English is the grammar, right?

یادگیری زبان انگلیسی گرامر است، درست است؟ به

Notice this construction, again, the biggest hurdle

این ساختار توجه کنید، باز هم، بزرگترین مانع

to doing something, it's a challenge to,

برای انجام کاری، این یک چالش است،

the biggest hurdle to learning English is the grammar.

بزرگترین مانع یادگیری زبان انگلیسی گرامر است.

The biggest hurdle to practicing

بزرگترین مانع برای تمرین

is finding a speaking partner.

پیدا کردن یک شریک صحبت کردن است.

The biggest hurdle

بزرگترین مانع

to cooking well is finding good

برای آشپزی خوب، یافتن

ingredients or finding a good cookbook.

مواد اولیه خوب یا یافتن یک کتاب آشپزی خوب است. باشه

Okay? So again, synonyms that we can use.

؟ بنابراین دوباره، مترادف هایی که می توانیم استفاده کنیم.

(coughing) Excuse me.

(سرفه) ببخشید.

Let's see.

بیایید ببینیم.

Pallvi says, IELTS reading is a real challenge for me? Yes.

پالوی می گوید، خواندن آیلتس برای من یک چالش واقعی است؟ بله.

When the progress, yeah, when it's a verb,

وقتی پیشرفت کردی، آره، وقتی فعل است، روی

you stress the second one, Nicola.

دومی تاکید می کنی، نیکولا.

Progress.

پیشرفت.

IELTS reading is a challenge for me.

خواندن آیلتس برای من یک چالش است.

It's a challenge to, I'm going to UK, right?

این یک چالش است، من به بریتانیا می روم، درست است؟

This is interesting.

این جالب است.

So after it's a challenge to,

پس بعد از اینکه چالشی بود،

you must have a verb, right?

باید یک فعل داشته باشید، درست است؟

You need to put a verb there.

باید یک فعل در آنجا قرار دهید.

So let me help you Jannatul, here.

پس اجازه بدهید جنتول، اینجا به شما کمک کنم.

It's a challenge to,

این یک چالش است،

it's a challenge to go to.

این یک چالش است که باید به آن رفت.

It's a challenge to go to the UK for my master's degree.

رفتن به انگلستان برای فوق لیسانس یک چالش است.

It's a great example. Just remember to plus the verb.

این یک مثال عالی است. فقط به خاطر داشته باشید که فعل را به اضافه کنید.

Yeah.

آره

Hi Phyoe Zaw.

سلام فیو زاو.

If I pronounce it correctly, the biggest setback

اگر آن را درست تلفظ کنم، بزرگترین اشکال

to learning English is the pronunciation.

در یادگیری زبان انگلیسی، تلفظ است.

Brilliant. That is a lovely example.

درخشان این یک مثال دوست داشتنی است.

'Cause you've taken the, this idea, the biggest hurdle,

چون تو این ایده، بزرگترین مانع،

the biggest setback.

بزرگترین شکست را گرفتی.

Brilliant.

درخشان

Love it. Well done.

آن را دوست دارم. آفرین.

Julia says, inflation is a stumbling block for me.

جولیا می‌گوید، تورم برای من یک مانع است.

Soared up to 40%. Wow.

تا 40 درصد افزایش یافت. عجب

Seriously, 40%.

به طور جدی، 40٪. آیا

Are you in Myanmar Julia?

در میانمار جولیا هستید؟

Again, I'm just helping you here.

باز هم من اینجا فقط به شما کمک می کنم.

I would separate two phrases.

من دو عبارت را جدا می کنم.

Inflation is a stumbling block for me.

تورم برای من یک مانع است.

It's soared up to 40% nowadays. Right?

این روزها تا 40 درصد افزایش یافته است. درسته؟

Nice.

خوبه

Brian says, the biggest setback

برایان می گوید، بزرگترین شکست

to learning Chinese is recognizing the characters.

در یادگیری زبان چینی، شناخت کاراکترها است.

I agree wholeheartedly.

من از صمیم قلب موافقم

Pappu says, I don't know English, but I try to learn.

پاپو می گوید، من انگلیسی بلد نیستم ، اما سعی می کنم یاد بگیرم.

Great Pappu, well done. Keep going.

پاپو عالی، آفرین. ادامه بده

Let's see, what else have we got?

بیایید ببینیم، چه چیز دیگری داریم؟

Anyone else? One more.

هر کس دیگری؟ یکی دیگه

Got a nice one here.

The biggest hurdle

اینجا یک مورد خوب دارم

بزرگترین مانع

to getting visa is convincing the visa officer.

برای گرفتن ویزا متقاعد کردن افسر ویزا است.

Yes, your interview is crucial, right?

بله، مصاحبه شما بسیار مهم است، درست است؟

Yeah, very, very good.

آره خیلی خیلی خوبه

As well, Pirasanth, let me just help you.

همینطور، پیراسانت، بگذار فقط به تو کمک کنم.

The biggest hurdle to getting a visa

بزرگترین مانع برای گرفتن ویزا

is convincing the visa officer.

متقاعد کردن افسر ویزا است.

So you just need to add a

بنابراین شما فقط باید a

and the and you have a perfect sentence.

و the را اضافه کنید و یک جمله کامل دارید.

Very, very nice.

خیلی خیلی قشنگه

Well done. Excellent.

آفرین. عالی

So we've seen synonyms. Here's another one.

بنابراین ما مترادف ها را دیده ایم. اینم یکی دیگه

A snag. Now a snag is a really interesting word.

یک گیر حالا یک گیر کلمه واقعا جالبی است.

It's more informal,

این غیر رسمی تر است،

but a snag is a small problem

اما یک مشکل کوچک

in something that is mostly good.

در چیزی است که بیشتر خوب است.

So where you have a situation and everything's great,

بنابراین در جایی که شما موقعیتی دارید و همه چیز عالی است،

but there's a small problem,

اما یک مشکل کوچک وجود دارد،

just one thing that is a snag.

فقط یک چیز که یک مشکل است. باشه

Okay? A snag.

؟ یک گیر

What a great word. Sounds like a snail.

چه کلمه خوبی صدا شبیه حلزون است.

A snag. I have a snag.

یک گیر من یه گیر دارم

And the small problem is da da da da for example, right?

و مشکل کوچک دا دا دا دا است، درست است؟

Let's take learning to drive is quite easy, right?

بیایید در نظر بگیریم که یادگیری رانندگی بسیار آسان است، درست است؟

I mean, yeah, changing gears for me is easy.

یعنی بله، تعویض دنده برای من آسان است.

Using the accelerator and the brake is easy.

استفاده از پدال گاز و ترمز آسان است.

The only snag is parking.

تنها مشکلش پارکینگه به

I find parking very difficult. The only snag is parking.

نظرم پارک کردن خیلی سخته تنها مشکلش پارکینگه

Learning to drive is easy. The only snag is parking.

یادگیری رانندگی آسان است. تنها مشکلش پارکینگه

Learning to speak English is easy.

یادگیری زبان انگلیسی آسان است.

The only snag is the grammar.

تنها مشکل دستور زبان است.

And the pronunciation

و تلفظ

and the vocabulary.

و واژگان.

Oh, and the fluency.

اوه، و روان.

Oh. (chuckling)

اوه (خنده)

Another example.

مثال دیگر.

He fixed my phone.

او گوشی من را تعمیر کرد.

The only snag is now the battery is dead. Right?

تنها مشکل این است که در حال حاضر باتری تمام شده است. درسته؟

It's a small problem in a situation

در شرایطی

where most things are good.

که اکثر چیزها خوب هستند، مشکل کوچکی است.

Okay, great.

باشه عالیه

So we've got all of these synonyms, a snag.

بنابراین ما همه این مترادف ها را داریم، یک مشکل.

Okay, moving on.

باشه، ادامه بده

We talk about facing a challenge

ما در مورد مواجهه با یک چالش

and rising to the challenge.

و بالا رفتن از چالش صحبت می کنیم.

So to face a challenge is to,

بنابراین مواجهه با یک چالش،

well, right, here's the challenge,

خوب، درست است، چالش اینجاست، این

here's the face, right?

چهره است، درست است؟

It's to look at is, is not, is not to avoid say, no, no,

نگاه کردن به این است، نیست، برای اجتناب از گفتن، نه، نه،

no, no, no problem.

It's to look at and tackle. To tackle the challenge.

نه، نه، مشکلی نیست.

این برای نگاه کردن و مقابله است. برای مقابله با چالش.

To look at the challenge to face,

برای روبرو شدن با چالش،

to face the challenge.

برای رویارویی با چالش. باشه

Okay? You can face a problem, face a hurdle.

؟ شما می توانید با یک مشکل روبرو شوید، با یک مانع روبرو شوید.

Now face a challenge.

اکنون با یک چالش روبرو شوید.

You can link, practice this with me.

می توانید پیوند دهید، این را با من تمرین کنید. با

Face a challenge.

یک چالش روبرو شوید. با

Face a problem.

مشکل مواجه شوید. با

Face a hurdle.

یک مانع روبرو شوید. با

Face a obstacle.

یک مانع روبرو شوید. با

Face a setback.

یک شکست مواجه شوید.

Hey, pronunciation is not a challenge for you.

سلام، تلفظ برای شما چالشی نیست.

I can see, so to face, for example,

می توانم ببینم، مثلاً برای مواجهه با

teenagers face many challenges these days.

نوجوانان این روزها با چالش های زیادی روبرو هستند.

I have faced a lot of obstacles in my career.

من در حرفه ام با موانع زیادی روبرو بوده ام.

Okay, so to face something.

خوب، پس برای مواجه شدن با چیزی.

To face, is it to experience?

روبرو شدن با تجربه کردن است؟

Mm. It's more than experience.

مم بیشتر از تجربه است.

It's actually proactively trying to solve.

این در واقع فعالانه در تلاش برای حل است.

Yep. So it's similar but it's more than that.

بله بنابراین شبیه است اما بیشتر از این است.

Roro says, we've planned the entire trip,

رورو می‌گوید، ما کل سفر را برنامه‌ریزی کرده‌ایم،

but the only snag is that our flight got delayed.

اما تنها مشکل این است که پرواز ما به تاخیر افتاد.

Roro Riri, perfect. I like it very, very much.

رورو ریری، عالی خیلی خیلی دوستش دارم.

Yes.

بله.

Christian says face challenge.

کریستین می گوید با چالش روبرو شوید.

It makes perfect sense.

کاملا منطقی است.

My first language says like this as well. Yeah, I think so.

زبان اول من هم همین را می گوید. آره، من اینطور فکر می کنم.

Yes.

بله.

Streaming on YouTube is easy these days.

این روزها پخش جریانی در یوتیوب آسان است.

The only snag now is waiting

تنها مشکل در حال حاضر منتظر

for a microphone to arrive.

رسیدن میکروفون است.

You've bought one, I guess, right?

تو یکی خریدی، حدس می‌زنم، درست است؟

Lan, to face is to deal with.

شبکه، به صورت مقابله با.

Nice. Yes.

خوبه بله.

I like it.

من آن را دوست دارم.

That's a perfect way to say it.

این یک راه عالی برای گفتن آن است.

Perfect. You are a better teacher than me.

کامل. تو معلم بهتری از من هستی به

This is why I love my students, 'cause you help.

همین دلیل است که من دانش آموزانم را دوست دارم، زیرا شما کمک می کنید.

We are learning together.

ما با هم یاد می گیریم.

Metilda, Metildamercy.

متیلدا، متیلدامرسی.

I faced many problems in my family life.

من در زندگی خانوادگی با مشکلات زیادی روبرو بودم.

Right? Great.

درسته؟ عالیه

Bessaa says, face the challenge.

بسا می گوید، با چالش روبرو شوید.

Don't put your head in the sand.

سر خود را در ماسه نگذارید.

That's a lovely expression, right?

این یک بیان دوست داشتنی است، درست است؟

So to face is to look at, put your head in the sand is

بنابراین روبه‌رو شدن یعنی نگاه کردن، گذاشتن سر در شن یعنی

to ignore and it's a really nice idiom.

نادیده گرفتن و این اصطلاح واقعاً زیبایی است.

Bessaa Brahim, thank you so much for that.

بسا براهیم، ​​از این بابت بسیار متشکرم.

That's great. Okay.

این عالی است. باشه

To rise to the challenge is not only

غلبه بر چالش تنها

to deal with, but it's more than that.

مقابله با آن نیست، بلکه فراتر از آن است.

It's to be willing to try and do it. Okay?

این است که مایل به تلاش و انجام آن باشید. باشه؟

So it's the idea, the challenge is here, you are here

بنابراین این ایده است، چالش اینجاست، شما اینجا هستید

and you can face the challenge.

و می توانید با چالش روبرو شوید.

But if you rise, you are, you are putting in lots

اما اگر بلند شوید،

of effort, right?

تلاش زیادی می کنید، درست است؟

To rise to the challenge is to get up,

برای مقابله با چالش، بلند شدن،

to roll up your sleeves

آستین بالا زدن

and to get ready to fight the challenge,

و آماده شدن برای مبارزه با چالش،

to rise to the challenge.

قیام به چالش است.

So it's even more positive than to face.

بنابراین حتی مثبت تر از روبه رو شدن است.

To rise to the, it, you must have to

برای رسیدن به آن، باید

and you must have the.

و باید آن را داشته باشید.

To rise to the challenge.

برای بالا رفتن از چالش.

For example, it's not easy for her to stop smoking,

به عنوان مثال، ترک سیگار برای او آسان نیست،

but I'm sure she will rise to the challenge, right?

اما من مطمئن هستم که او با این چالش روبرو خواهد شد ، درست است؟

She will try and do it.

او تلاش خواهد کرد و آن را انجام خواهد داد.

Excellent, good.

عالی، خوب

Mayrush says, I have faced a lot of obstacles

میروش می گوید،

to speak fluently.

برای روان صحبت کردن با موانع زیادی روبرو شده ام.

Great. Although I hope we are helping you today.

عالیه اگرچه امیدوارم امروز به شما کمک کنیم.

Alexander says, I faced a lot of obstacles

اسکندر می گوید

to register the land around my house.

برای ثبت زمین اطراف خانه با موانع زیادی روبرو شدم.

Let me guess, Alexander, government bureaucracy, right?

بگذار حدس بزنم، اسکندر، بوروکراسی دولتی، درست است؟

The difference between deal with and cope with.

تفاوت بین برخورد و کنار آمدن با

They are very, very, very similar. Very similar.

خیلی خیلی خیلی شبیه هم هستند. خیلی شبیه.

Meaning cope with, oh it's,

به معنای کنار آمدن با، اوه،

it's a slightly different feeling.

این یک احساس کمی متفاوت است.

And I'm not sure how to explain.

و من نمی دانم چگونه توضیح دهم.

Cope with the feeling is that there is more pressure.

کنار آمدن با این احساس این است که فشار بیشتری وجود دارد.

If I deal with a problem, there's not a lot

اگر با مشکلی برخورد کنم، فشار زیادی وجود ندارد،

of pressure, there's a problem, (smacking hands)

مشکلی وجود دارد، (دست زدن به دست)

I can deal with it.

می توانم با آن مقابله کنم.

Cope with the feeling is, wow,

کنار آمدن با این احساس، وای،

this is a big problem.

این یک مشکل بزرگ است.

A lot of pressure. I can't cope.

فشار زیادی. من نمی توانم کنار بیایم.

Right? I can't handle it.

درسته؟ من نمی توانم آن را اداره کنم.

So it's a slightly different feeling.

بنابراین احساس کمی متفاوت است.

Mon Mon Aung says I face sleeping problems every night

Mon Mon Aung می گوید من هر شب با مشکلات خواب مواجه می شوم،

'cause I have so many assignments.

زیرا وظایف زیادی دارم.

Right. Excellent.

درسته عالی

Good. Sorry.

خوب متاسفم

Excellent English. Terrible problem.

انگلیسی عالی. مشکل وحشتناک

This is a nice one, Anna.

این خیلی خوبه آنا

It's not easy to relocate to another country,

نقل مکان به کشور دیگری آسان نیست،

but I will rise to the challenge.

اما من از پس این چالش برخواهم آمد.

Perfect. Nice.

کامل. خوبه

Very, very nice.

خیلی خیلی قشنگه

Excellent. Good.

عالی خوب

So we've got all these synonyms, right?

پس ما همه این مترادف ها را داریم، درست است؟

Of challenge and synonyms of problem.

از چالش و مترادف مشکل.

We've got ways of facing a challenge.

ما راه هایی برای رویارویی با یک چالش داریم.

Rising to the challenge.

به چالش کشیدن.

Let's talk about the solution, right?

بیایید در مورد راه حل صحبت کنیم، درست است؟

The solution is to overcome a challenge.

راه حل غلبه بر چالش است.

That means to succeed, to overcome a challenge.

این به معنای موفقیت، غلبه بر چالش است.

I faced many challenges when I moved here,

وقتی به اینجا نقل مکان کردم با چالش های زیادی روبرو شدم،

but I overcame most of them.

اما بیشتر آنها را پشت سر گذاشتم.

That's true, right?

این درست است، درست است؟

When I, some of you may know, about six years ago I moved

وقتی من، شاید برخی از شما بدانید، حدود شش سال پیش

to Spain and I faced,

به اسپانیا نقل مکان کردم و با

mm, I faced some challenges.

چالش هایی مواجه شدم.

One was I for, I had forgot a lot of my Spanish

یکی برای من بود، من بسیاری از اسپانیایی‌هایم را فراموش کرده بودم،

two was I had forgot a lot of the culture in Spain.

دو تا از فرهنگ اسپانیا را فراموش کرده بودم.

Simple things like kissing on the cheeks,

چیزهای ساده مانند بوسیدن گونه ها،

things like the food, things like paying in the bar

چیزهایی مانند غذا، چیزهایی مانند پرداخت در بار

at the end, not at the beginning.

در پایان نه در ابتدا.

And also making friends.

و همچنین دوست یابی.

Moving to a new country, making friends, especially

مهاجرت به یک کشور جدید، دوست یابی، به خصوص

as you get older is more difficult.

با افزایش سن دشوارتر است.

So I faced many challenges,

بنابراین با چالش های زیادی روبرو شدم،

but I think I overcame most of them.

اما فکر می کنم بر اکثر آنها غلبه کردم.

So to overcame, to solve, right, or succeed.

بنابراین برای غلبه، برای حل، درست کردن، یا موفقیت.

I think I overcame most of them.

فکر می کنم بر اکثر آنها غلبه کردم.

So notice to overcome.

پس توجه کنید تا غلبه کنید.

So come, you know, the past came,

پس بیا، می دانی، گذشته آمد،

I overcame in the past.

من در گذشته غلبه کردم.

If you say a problem, we say to solve a problem.

اگر می گویید مشکلی، ما می گوییم مشکل را حل کنیم.

So to overcome a challenge, to solve a problem,

بنابراین برای غلبه بر یک چالش، برای حل یک مشکل،

to find a solution.

برای یافتن راه حل.

We can also say to sort or to fix, right?

ما همچنین می توانیم بگوییم مرتب سازی یا تعمیر، درست است؟

In this case to, so to sort a problem. To fix a problem.

در این مورد به، بنابراین برای مرتب کردن یک مشکل. برای رفع مشکل.

For example, my brother is good

مثلاً برادرم

at sorting financial problems.

در مرتب کردن مشکلات مالی خوب است.

He's good at sorting financial problems.

او در حل مشکلات مالی مهارت دارد.

I can't sort this problem. I can't fix this problem.

من نمی توانم این مشکل را مرتب کنم. من نمی توانم این مشکل را برطرف کنم.

I'm trying to think of a problem I couldn't fix.

من سعی می کنم به مشکلی فکر کنم که نتوانستم آن را برطرف کنم.

Yes.

بله.

One problem that was very hard

یکی از مشکلاتی که

to sort when I came to Spain was my banking credit history.

وقتی به اسپانیا آمدم حل آن بسیار سخت بود، سابقه اعتبار بانکی من بود.

'Cause I had no history in Spain.

چون سابقه ای در اسپانیا نداشتم.

So that was a difficult challenge to, it was a problem.

بنابراین این یک چالش سخت بود، مشکل بود.

It was a difficult problem to sort or to fix. Okay.

مرتب کردن یا رفع مشکل مشکلی بود. باشه

Ramin, is overcome a challenge suitable for writing?

رامین آیا غلبه بر چالش برای نوشتن مناسب است؟

Yes, absolutely. Yes.

بله، قطعا. بله.

I need to put my life plan and try to rise to the challenge.

من باید برنامه زندگی ام را بگذارم و سعی کنم از پس چالش برآیم.

Yeah. Yeah.

آره آره

To make your life plan, I would say.

برای اینکه برنامه زندگیت رو بزاری میگم

Layla says, this is very nice, Layla

لیلا می گوید، این خیلی خوب است، لیلا

Having a trustworthy teacher, like dear Keith is one

داشتن یک معلم قابل اعتماد، مانند کیت عزیز، یکی

of the right solutions

از راه حل های مناسب

to overcome the challenge of learning English.

برای غلبه بر چالش یادگیری زبان انگلیسی است.

Very nice. Lovely.

خیلی خوبه دوست داشتنی

Layla, I'm gonna help you just a little bit

لیلا، من فقط کمی به شما کمک می کنم،

'cause it's a very difficult word.

زیرا کلمه بسیار دشواری است.

A very, very difficult word. Trustworthy, right?

یک کلمه بسیار بسیار دشوار قابل اعتماد است، درست است؟

Very difficult word, but very, very nice.

کلمه بسیار سخت، اما بسیار بسیار زیبا.

Roro says the ability

رورو می‌گوید توانایی

to overcome challenges is a valuable skill

غلبه بر چالش‌ها یک مهارت ارزشمند است

that fosters personal growth and resilience.

که رشد شخصی و انعطاف‌پذیری را تقویت می‌کند.

Very nice. I like it very much.

خیلی خوبه من آن را خیلی دوست دارم.

Let me see. Hello Imran.

بذار ببینم سلام عمران.

I can see you there.

من می توانم شما را آنجا ببینم.

Other examples? Cesar, great.

نمونه های دیگر؟ سزار، عالی

To overcome the challenge of learning English,

برای غلبه بر چالش یادگیری زبان انگلیسی،

you must practice day in, day out.

باید هر روز تمرین کنید.

What a good idiom.

چه اصطلاح خوبی

This to practice day in, day out.

این برای تمرین روز به روز.

It means every day, all the time, right? Very, very good.

یعنی هر روز، همیشه، درست است؟ خیلی خیلی خوبه

Excellent. Good.

عالی خوب

Well listen, we are there.

خوب گوش کن، ما آنجا هستیم.

I think we are there.

من فکر می کنم ما آنجا هستیم.

That's quite a lot of vocabulary, right?

این واژگان بسیار زیادی است، درست است؟

Quite a lot of words, quite a bit of practice.

کلمات بسیار زیاد، کمی تمرین.

Very, very nice.

خیلی خیلی قشنگه

Let me just take a quick,

quick drink if I can.

اگر بتوانم فقط یک نوشیدنی سریع و سریع بخورم.

Where's my jingle? I've lost my jingle.

جینگ من کجاست؟ صدای جینگم را از دست داده ام

♪ Bad she be do be do be do be ♪

♪ بد او، انجام بده، انجام بده

♪ Bum bum bum ♪

(upbeat music)